شب ۱۰ محرم ۱۴۰۹ قمری – ارزش اظهار محبت به اهل بیت و امام زمان علیهم السلام 

 

اعوذبالله من الشیطان الرجیم. «انّ ربّک لبالمرصاد»
آیاتی‌که تلاوت شد راجع به انسان است که انسان در یک بعد دارای‌صفاتی‌می‌شود که خودش از این صفات پشیمان خواهد شد. شاید در دنیا غفلت و نسیان او را به هر حال راضی‌نگه دارد امّا یک روز به اصطلاح «یوْمَ تُبْلَی‌السَّرَائِرُ» است یعنی‌باطن او که سرّ او هست ظاهر می‌شود.
آداب گوش دادن به قرآن
کسانی‌که در موقع خواندن قرآن گوش نمی‌دهند برای‌این است که قرآن را نمی‌فهمند. ما کلام خدا را اعتنا نمی‌کنیم! خدای‌تعالی در قرآن می‌فرماید: «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا » حتی بعضی می‌گویند: ذکر گفتن در زمان قرآن خواندن کراهت دارد؛ یعنی اگر موقع خواندن قرآن لااله‌الاالله بگویید این هم کراهت دارد، خود قرآن می‌گوید: وَ «أَنْصِتُوا» یعنی چیزی نگویید، «فَاسْتَمِعُوا لَهُ» شش دنگ حواستان به قرآن باشد. انسان باید استماع بکند و ساکت باشد حتی ذکر هم نگوید حتی صلوات هم نباید بفرستد، صلواتی که این‌قدر ثواب دارد موقع خواندن قرآن شدیداً کراهت دارد. در نماز زمانی‌که امام جماعت حمد و سوره را می‌خواند واجب است انسان ساکت باشد و گوش دهد و هیچ چیز نگوید.
ماها فرهنگمان خراب شده است، در مجالس فاتحه عوض این‌که فاتحه‌های ما محبوب پروردگار واقع بشود و طلب مغفرتی برای متوفی بشود، متاسفانه یا اعمال مکروه انجام می‌دهیم یا حرام، در مجالس ما وقتی قرآن خوانده می‌شود یکی سیگار می‌کشد، یکی چای تعارف می‌کند آن دیگری پایش را دراز کرده! وقتی قرآن خوانده می‌شود خدا دارد با ما صحبت می‌کند!
من یک وقت بچه بودم خیلی کوچک بودم. پیش پدرم نشسته بودم، پدرم داشت مرا نصیحت می‌کرد. من دیدم یک گنجشکی رفت داخل سوراخی به پدرم گفتم: یک گنجشک رفت آنجا. آنقدر عصبانی شد که تا آخر عمرش به من می‌گفت: وقتی من با تو صحبت می‌کردم تو حواست رفت دنبال گنجشک!
خداوند روز قیامت حق دارد بگوید ما داشتیم با تو حرف می‌زدیم تو داشتی چای می‌خوردی، با رفیقت صحبت می‌کردی!
اگر روز قیامت پرسید شما چه می‌گویید؟ ماها خدا و اهلبیت را یک خیال تصور کرده‌ایم. مجالس فاتحهٔ ما با این وضعی که دارد معلوم نیست برای متوفی ثوابی کسب بشود! آن کسی‌هم که می‌آید برای صاحب مرده است. به یک کسی گفتند: نوکر فلانی مرده است، رفت برای‌تشیع جنازه، در بین راه به او گفتند: خود فلانی‌مرده. بر گشت. گفتند: چرا بر می‌گردی؟ گفت: می‌رفتم که آن رفیقم ببیند که من برای‌تشیع جنازهٔ نوکرش آمدم امّا حالا برای‌چه کسی بروم؟!
کارهای ما برای خدا نیست. بروم طرف ببیند، برای این‌که صاحب مرده ببیند خب البته بد هم نیست صاحب مرده یک خورده‌ای تسلی بشود، عیبی ندارد.
ارزش اظهار محبت به اهل بیت
به هر حال امشب شب عاشورا است شبی که در عالم وجود از امشب پر حزن‌تر نیست. ان شاءالله برای حضرت سیّدالشهدا علیه السلام عزاداری کنید، عزاداری برای سیدالشهدا هم هر طور باشد خوب است. محدود به حدی نیست چون اظهار محبّت است. من مکرر برای شما گفته‌ام که آن محبت ارزش دارد نه کاری‌که انجام می‌دهید. مثلاً فرض کنید انسان برای‌سلامتی‌امام زمان علیه السلام نماز می‌خواند، صلوات می‌فرستد، در زیارت آل یاسین می‌خوانیم: «السلام علیک ایها الامام المامون» . امامی که در امان است. در امن است. هیچ آسیبی به او نمی‌رسد. «و احفظه من بین یدیه ومن خلفه وعن یمینه و عن شماله» به هیچ وجه آسیبی‌به امام زمان نمی‌رسد. پس چرا ما این دعاها را می‌خوانیم؟ برای‌اظهار محبّت.
حضرت سلیمان روی تخت نشسته بود همه برای ایشان هدایایی به اندازه قدرت جیبشان می‌آوردند؛ دید یک مورچه یک ران ملخی را برایش هدیه می‌آورد، مورچه فکر می‌کرد بهترین چیز برای هدیه دادن ران پرگوشت ملخ است، بیشتر از این هم زورش نمی‌رسید ولی آورد. حالا اگر فکر می‌کرد که خب حالا حضرت سلیمان با این عمل من یک شبانه روز گوشت خانه‌اش تأمین می‌شود، مورچه خیلی نادانی بود که فکر کند خدمتی به حضرت سلیمان کرده؛ ما هم اگر فکر کنیم با این اعمالمان؛ نماز برای سلامتی امام زمان ارواحنافداه می‌خوانیم، حج می‌رویم، صدقه می‌دهیم، خدمتی به امام زمان کردیم؛ و دیگر امام زمانمان با این صدقاتی که دادیم مسموم نمی‌شود، پایش به سنگ نمی‌خورد، این حرفها را اگر فکر کردیم سخت در اشتباه هستیم و مانند همان مورچه می‌مانیم.
حالا این کارها را بکنیم یا نکنیم؟ بکنید باید کرد، امّا فکر نکنید این کارها برای‌امام زمان علیه السلام مفید است؛ برای شما مفید است، شما اظهار محبّتی کرده‌اید و در ردیف محبّان حضرت قرار گرفته‌اید. شما اجر زیادی می‌برید و روز قیامت سر افرازید که خدایا من هر چه از دستم برآمد در راه محبوبت انجام دادم دیگر چه کنم؟ البته همین‌طور باید باشد، اگر همان مورچه کمتر از ران ملخی را می‌برد یا چیز دیگری می‌برد باز هم توهین بود. انسان باید در راه امام زمانش محبّتش را در حدّ کمال انجام دهد ولو به درد حضرت نمی‌خورد.
صبح به صبح یک پولی می‌اندازد در قلک که این جمع بشود در سال یک صدقه‌ای برای آقا داده باشد! که با امام زمان ارواحنافداه یا با ابالفضل علیه السلام شریک بشود! همیشه هم ضررها را پای حضرت ابالفضل حساب می‌کند نه نفعش را.
اهمیت حرکت درصراط مستقیم
ما باید یک مقداری به فکر برنامه‌هایمان و صراط مستقیم باشیم. این سوره حمد را زیاد می‌خوانیم؛ بیشترین قرآنی که ما در شبانه‌روز می‌خوانیم سوره حمد است. سوره قل هو الله بعدش هست ولی گاهی ممکن است انسان سوره «و العصر» یا سوره «انا انزلنا» را بخواند ولی‌حمد را باید حتماً خواند. در این سوره حمد ما می‌گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم»، خدایا ما را به صراط مستقیم هدایت کن. مگر ما در صراط مستقیم نیستیم؟ ما که شیعهٔ علی بن ابیطالب علیه السلام و دوازده امامی هستیم. چه کم داریم که اینقدر دعا می‌کنیم تا خدا دست ما را بگیرد و به راه راست هدایت کند؟
جوابش این است که ما در صراط مستقیم نیستیم، اگر شما رانندگی کرده باشید می‌فهمید مسئله راه چقدر مهّم است. صراط مستقیم معنایش این است که اگر با شاقُل یا هر چیزی اندازه‌گیری کردید از اول راه تا 100 کیلومتر یا 1000 کیلومتر، یک سانتیمتر انحراف نداشته باشید. اگر شما در عین حرکت کمی فرمان ماشین را به راست یا چپ بچرخانید، چه می‌شود؟ از اینجا تا ده متر جلوتر معلوم نمی‌شود که کج رفتید ولی سر بیست متری راهت کج می‌شود و سر سی متری داخل دره می‌افتید! امتحان کنید. در یک جاده راست یک ذره بدون این‌که نفر کنار شما متوجه بشود فرمان را کج کنید ببینید چه می‌شود؟ ما فکر نکنیم که در دین غیر از این است؛ یک مختصر از آن الگویی که به دست ما داده‌اند نباید تخطی کنیم، من گاهی در همین مجلس می‌گویم: اگر مثلاً آخر زیارت آل یاسین یک دفعه «یا ذالجلال و الاکرام یا ارحم الراحمین» نوشته، همان یک دفعه را بخوانید. اگر بیشتر تکرار کردید این از صراط مستقیم خارج است چون آنچه که آنها گفته‌اند در صراط مستقیم است.
شاید شما توجه نکنید، در مستحبّات و مکروهات خدای تعالی زیاد پا پیچ ما نشده است. در دعای کمیل «یارب یارب یارب» سه دفعه هست، شما اگر نُه‌مرتبه گفتید، یا شما بهتر فهمیدید یا علی بن ابیطالب علیه السلام؛ دیگر نمی‌شود بگوییم: هم من خوب فهمیدم هم علی بن ابیطالب علیه السلام. اگر لازم بود خود حضرت به کمیل می‌گفتند: نُه دفعه بگو. این را هم بگویم اگر جایی دیدید نروید به آنها بگویید: شما از صراط مستقیم خارج هستید! نه من به شما می‌گویم چون شماها همه از رفقا هستید و من می‌خواهم متّه به خشخاش بگذاریم.
می‌خواهم «یعفوا عن کثیر» را معنا کنم که خدای تعالی‌از خیلی کارها می‌گذرد. مثلاً یک کسی‌که رانندگی خوب بلد نیست، گاز می‌دهد و فرمان را می‌چرخاند، ترمز می‌گیرد، امّا آن کسی‌که رانندگی بلد است و کنارش نشسته دستش را احتیاطاً روی‌فرمان می‌گذارد وکمکش می‌کند و مراقبش است. خدا با ما این کار را می‌کند؛ و الاّ ما در صراط مستقیم نیستیم. امام صادق علیه السلام به شخصی فرمود: بگو: «یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» و آن فرد گفت: «یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک». حضرت فرمود: خد ا «مقلب القلوب و الابصار» هست ولی- این توضیح من است- من که «و الابصار» را نگفتم تو از کجا گفتی؟ صراط مستقیم، ائمه اطهار علیهم السلام هستند، به همین اندازه که تخلف کردی و این حرف را اضافه گفتی از صراط مستقیم خارج شدی! ائمه اطهار علیهم السلام ولیّ امر ما هستند، حضرت بقیة الله ارواحنافداه ولیّ‌عصر ما هستند. هیچ وقت فکرش را کرده‌اید چرا خدای تعالی‌تمام اختیارات ما را به دست پیغمبر و ائمه اطهار علیهم السلام داده است؟ چرا؟ اگر ما بخواهیم زنده باشیم و آقا رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله نخواسته باشد ما نمی‌توانیم زنده باشیم! اگر ما یک چیزی بخواهیم و ائمه علیهم السلام نخواهند، ما نباید داشته باشیم. چرا؟ چون آنها معصوم هستند ولی شما معصوم نیستید، آن‌ها اشتباه نمی‌کنند ولی شما اشتباه می‌کنید. او مرتبط با خدایی است که هیچ اشتباهی در ذات مقدسش معنا ندارد و شما ارتباطت یا با نفست است یا با شیطان اگر تخلف کردی! خب اگر قرار باشد یک خطاکار و یک معصوم در مقابل هم قرار بگیرند حق با کدام طرف است؟ با معصوم. لذا حق با ائمه اطهار علیهم السلام است و هر چه می‌گویند و دستور می‌دهند باید شما انجام بدهید و از خودتان کوچک‌ترین اظهار رأی نکنید و از صراط مستقیم تخلّف نکنید.
این‌که از راه طرد نمی‌شویم، در دره نمی‌افتیم و به اصطلاح به مرگ ابدی مبتلا نمی‌شویم در عین این‌که تخلّفاتی از صراط مستقیم ما داریم و در رانندگی ناشی هستیم، به‌خاطر این است که دست استاد روی فرمان است، شما خیال نکنید خوب رانندگی می‌کنید. شما دائم از این طرف به آن طرف فرمان را می‌چرخانید ولی آنها درستش می‌کنند. همین‌که می‌گویید: «یا رب، یارب، یارب» و حالی پیدا می‌کنید و با خودتان می‌گویید حالا که حالی پیدا کردم صد بار بگویم، داری فرمان را به این طرف و آن طرف می‌چرخانی ولی ائمه اطهار علیهم السلام دائماً کارهای شما را درست می‌کنند؛ و الاّ ما در صراط مستقیم نیستیم.
دوری‌از هرگونه افراط و تفریط
صراط مستقیم این است که باید یک سر سوزن از آنچه که فرموده‌اند تخلف نکنیم. نه افراط و نه تفریط. افراط مثلاً چطور؟ این‌که زیاده روی بکند انسان مثلاً اسلام گفته آقا شما اگر دستت نجس شد دو دفعه زیر آب قلیل بشویی پاک است، در صورتی که عین نجاست در آن نباشد. این آقا می‌گوید: آب که مفت است و وقت هم که دارم من ده دفعه می‌شویم. اینجا تخلّف از صراط مستقیم دین کردی!
اگر گفتی: «إِیاکَ نَعْبُدُ وَ إِیاکَ نَسْتَعِینُ»‌ که در نماز امام زمان علیه السلام گفته‌اند صدمرتبه بگو. خب پس در نماز ظهر و عصر هم هفت هشت‌مرتبه می‌گوییم در نماز پنج‌مرتبه می‌گویم! تا این کار را کردی نمازتان باطل است. چرا؟ چطور آنجا صدمرتبه بگویم باطل نمی‌شود اینجا پنج‌مرتبه بگویم باطل می‌شود؟! برای این‌که از صراط مستقیم تخلّف می‌کنید. ماها خیلی تخلف می‌کنیم. مسئله خیلی واضح است. ما در صراط مستقیم نیستیم. لذا دائم می‌گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم». باز به همان مثال رانندگی برگردیم تا همه بفهمند؛ ما پشت فرمان نشسته‌ایم، ما داریم ماشین را می‌بریم امّا این مربی ما مراقب ما هست تا ما ماشین را ته درّه نیندازیم.
روزی ده‌دفعه بهش می‌گوییم مواظب ما باش، ما را در راه راست ببر، یک وقت فرمان را ول نکنی، ما هی کج می‌رویم و می‌افتیم توی درهّ. این معنای «اهدنا الصراط المستقیم» است. من حواسم نیست، شما حواستان باشد، حالا خدا را در نظر می‌گیرید یا امام زمان ارواحنافداه را فرقی نمی‌کند. چون دست خدا امام زمان علیه السلام است.
من امشب در بحث توبه می‌خواستم وارد بشوم چون شب عاشورا، شب توبه است. اگر ما در صراط مستقیم باشیم آن کاری را می‌کنیم که اصحاب سیّدالشهدا علیه السلام امشب انجام دادند.
اهل محبت، با امام زمانشان می‌مانند
امشب شب امتحان است. برای آنهایی‌که از این امتحان رفوزه شده‌اند و می‌روند که هیچ. امّا آنهایی‌که رفوزه نشدند و نمره آورده‌اند و می‌مانند باید توبه کنند تا لایق بشوند پا بگذارند جای پای حضرت سیّدالشهدا علیه السلام. ای‌کاش ما هم در خیمه امام زمان‌مان امشب بودیم. ولی خیلی مشکل است! حتی اصرار هم داشتند، تنها چیزی‌که انسان را آنجا نگه می‌دارد محبّت است.
سیّدالشهدا علیه السلام چراغ‌ها را خاموش کرده وسرشان را هم پایین انداختند تا نبینند چه کسی‌می‌رود و چه کسی‌می‌ماند، یک عده بلند شدند رفتند. خیلی‌ها متجاوز از هزار نفر بودند، وقتی امتحان پیش آمد همه رفتند بجز 72 نفر؛ می‌بینید چقدر امتحان عجیب است!
خیلی کم اتفّاق می‌افتد که یک جلسه امتحانی باشد از هزار نفر، 72 نفر قبول بشوند، رفتند! امّا آنهایی‌که ماندند فقط روی محبّت ماندند. اهل محبّت و عشق باشید، اهل عاطفه باشید تا با امام زمانتان بمانید و الاّ هر چه مقدس بشوید ممکن است از دور در بروید.
ما عبادت می‌کردیم که روزیمان غذایمان وضع زندگیمان مرتّب باشد. امام زمان هم که دعا می‌کنید تشریف بیاورد برای این‌که از این فشارها و کمبودها نجات پیدا کنید. اهل محبّت نیستیم حضرت ولیّ‌عصر ارواحنافداه هم به ما اعتنایی‌ندارد؛ اما اگراهل محبت شدید حضرت سیّدالشهدا علیه السلام دستور داد که چراغها را روشن کنند، یک عده مانده بودند. فرمود: شما چرا نرفتید؟ یکی گفت: اگر من را هفتاد بار بکشند باز هم دست از یاری شما بر نمی‌دارم. یکی دیگر گفت: پسر فاطمه زهرا را در میان دشمن بگذارم و به کجا بروم؟ یک اظهار محبّت‌هایی کردند. حضرت سیّدالشهدا علیه السلام دید این‌ها پروانهٔ شمع وجود او هستند و تا آخرین نفس ایستاده‌اند. فرمود: حالا مشغول عبادت و توبه به در خانه‌ی‌خدا بشوید یک شبه ره صدساله می‌روید!
اگر به حالات اصحاب سیّدالشهدا علیه السلام توجه کنید. افرادی بودند که روز قبل کاملاً دور از همهٔ معنویات، در یک شب بلکه در یک ساعت تمام مراحل سیر و سلوک را پیمودند.
خوشا به حالشان، بهترین نمونه‌اش حرّ بن یزید ریاحی بود؛ که به اصطلاح از مرحلهٔ توبه شروع کرد تا مرحلهٔ فناء فی‌االله در ظرف یکی دو ساعت قدم برداشت. یک مواردی می‌بینید این‌طوری است این‌طور حساس، این‌طوری انسان می‌تواند زود پیشرفت کند. این طفل یک شبه ره صدساله می‌رود. افرادی بودند که روز تاسوعا اصلاً نمی‌دانستند امام حسین یعنی چه؟ کمالات روحی یعنی چه؟ فقط یک چیز داشتند و آن محبّت به حسین بن علی علیه السلام بود. من به بعضی از دوستانم گفتم: محبّت مثل بنزین است که در ماشین می‌ریزید و مایه محّرک ماشین است. آن‌ها یک چیز داشتند فقط محبت، شب شده چراغها را خاموش کردند امتحان پیش آمده، چیزی‌که این‌ها را جذب کرده محبّت به حسین بن علی‌علیه السلام است که آنها را نگه داشته و لذا عرض می‌کنم اگر می‌خواهید خوب از امتحان بیرون بیایید محبّتتان را به امام حسین وبه امام زمان‌تان و به خدا زیاد کنید.
هر چه انسان محبّتش به دنیا زیاد می‌شود به همان مقدار می‌ماند و هر چه محبّتش به خدا زیاد باشد به همان مقدار سرعتش پیش می‌رود. حضرت سیّدالشهدا علیه السلام دید یک عده‌ای مانده‌اند که اهل محبّت‌اند. حضرت فرمود: امشب شب دعاست، شب عبادت، شب توبه است. شبی است که باید با خدا مناجات کنید. حضرت نفرمود: امشب شب آخر عمرتان است و امشب را استراحت کنید که فردا خیلی کار داریم، نیرو داشته باشید تا بتوانید با دشمن جنگ کنید! چون اهل ایمان نیرو دارند. چون آن‌که اهل محبت است، نیرومند است.
عجباً من محبّ کیف ینام
کل نوم علی‌المحب حرام.
ترجمه‌اش این است که: عجب از عاشقی‌که خواب کند خواب بر عاشقان حرام بود. در صحرای‌کربلا در تاریخ و مقتل هست که ندارد یک نفر از اصحاب سیّدالشهدا علیه السلام در امشب خوابیده باشد هیچ ندارد مثلاً حضرت اباالفضل رفته باشد یک گوشه‌ای و استراحت کرده باشد. چون فردا صبح می‌خواهند جنگ کنند باید نیرو داشته باشند، ماها باشیم این فکرها را می‌کنیم.
در روایت هست که بعضی‌شان با هم شوخی می‌کردند. مسلم بن اوسجه می‌گوید: به حبیب گفتم: تو چطور امشب داری شوخی می‌کنی؟ تو اهل این حرفها نبودی؟ گفت: من در عمرم شوخی نکردم. امشب بهترین شبهای دوره عمرم است، امشب خیلی خوشحالم. خوش به حالشان حضرت سیّدالشهدا علیه السلام جاهایشان را به آنها نشان داد، این معنایی‌که من عرض می‌کنم باز برای آنها کوچک است ولی خب آنچه که برای ما می‌توانستند بگویند و نقل کنند این است. من الآن پیش تو هستم و فردا شب در بهشت با ذات مقدس پروردگار و با حورالعین و امثال آن هستم. این‌طوری‌هستند.
آقا مردن خیلی‌آسان است، یکدفعه جلد عوض کردن و رسیدن به مقام قرب، چه از این بهتر که انسان با امام زمانش قدم بردارد و به درگاه پروردگار مشرّف بشود.
شما را به یک مهمانی دعوت کنند دسته جمعی، یک طرف فلان شخصیت باشد، یک طرف فلان مرجع تقلید باشد، یک طرف هم شما باشید. خیلی‌مهم است
امام حسین علیه السلام مهمان است، علی اکبر مهمان است حضرت ابالفضل مهمان است، قاسم بن الحسن مهمان است، جعفر و حبیب بن مظاهر مهمانند، آن غلام سیاه هم مهمان است. روز عاشورا حضرت به آن غلام سیاه فرمود: تو می‌توانی بروی. گفت: آقا تا حالا من خدمتگذار شما بودم حالا که وقت نتیجه شده به من می‌فرمایید برو؟! اجازه نمی‌دهید خون کثیف من با خون طیّب شما مخلوط بشود؟
در تاریخ دارد که حضرت همان عمل که با حضرت علی‌اکبر انجام داد با این غلام هم انجام داد. ببینید چقدر انسان به کمال می‌رسد! «یا ایهاالذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصدقین» ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید تقوا داشته باشید و با صادقین باشید. در تفسیر دارد مراد از صادقین، ائمه اطهار علیهم السلام هستند. با امامتان باشید. هیچ زحمتی ندارد با امام زمانتان هر روز صبح که بیدار می‌شوید بیعت کنید. هر روز صبح دعای عهد را بخوانید و عرض کنید «اللَّهُمَ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْهَادِی الْمَهْدِی» هر روز صبح دست‌تان را در دست دیگرتان بگذارید و با جضرت بیعت کنید. واقعاً انسان لذت می‌برد اگربفهمید. من یک جایی مجلسی‌بودم دیدم یک منبری دارد می‌گوید: یاالله، یاالله، یاالله. دیدم یکی با تسبیحش بازی می‌کند و بقیه هم وسط یاالله گفتن داشتند حرف می‌زدند. این جوری خدا را صدا می‌کردند. از این معنا بیاییم بیرون، به ما گفته‌اند این دستت را به جای دست امام زمانت بگذار و آن دست دیگرت را به جای دست خودت بگذار در دست امام زمانت، بگذار ببین چه لذّتی‌دارد. به‌خدا قسم یک لذتی دارد، یک شخصی می‌گفت من احساس می‌کردم یک لطافت خاصی این دستم پیدا کرده است. در یک لحظه فکر می‌کردم دستم را گذاشتم در دست امام زمان. با این توجه هر روز با امام زمان‌تان بیعت کنید. فکر نکنید که امام زمان اینجا نیست و من دارم سر خودم کلاه می‌گذارم! نه. امام زمان محیط بر شماست، هر جا خدا هست، امام زمان هم هست. ما در محضر حضرت بقیة الله هستیم و در ذرّات دست شما هم احاطه علمی‌دارد. با واقعیت پیش بروید ببینید احساس لطافت دست امام زمان را می‌کنید یانه؟ من بیشتر از این نمی‌توانم در مجلس پرده بردارم.
به‌خدا قسم انسان چند روز اگر این عمل را انجام بدهد روی واقعیت و روی توجه کم‌کم شاید حس کند حضرت ولیّ‌عصر ارواحنافداه تشریف آورده‌اند. شما تحقیق کنید درباره اصحاب سیّدالشهدا علیه السلام تنها کسانی که امشب ماندند، آن‌هایی هستند که اهل محبّت بودند. با علی ابن ابیطالب اهل محبت بودند. این محبّتتان را تشدید کنید. همه هم محبت دارند، یک وقت فکر نکنید اهل محبّت نیستید، نه شما محبّتتان را از دنیا بکشید از زن وبچه‌تان بکشید از اموالتان بکشید و تحویل خدا بدهید، ببینید چه عشقی به خدا پیدا می‌کنید! چه عشقی به امام حسین علیه السلام به امام زمان ارواحنافداه پیدا می‌کنید. شما یک مقدار محبّت داشتید و آن را تقسیم کردید یک ذره دادید به زن وبچه‌تان، یک ذره دادید به باغتان به اموالتان و یک ذره را هم به خدا و امام حسین و امام زمان علیهم السلام دادید، هر اندازه شما در مجلس عزای امام حسین گریه می‌کنید. به همان اندازه نصیبتان می‌شود. دیدید ذرهّ‌بین را که نور آفتاب را جمع می‌کند یک جا و آتش می‌زند امّا اگر بجای ذرهّ‌بین یک شیشه را مقابل آفتاب بگذارید آتش که نمی‌زند هیچ، حتّی مانع رد شدن گرمای آفتاب هم می‌شود.
شما محبّتتان، خواسته‌هایتان را جمع کنید، هر چه که دارید و تحویل امام حسین بدهید ببینید چه تغییری در روحتان ایجاد می‌شود. شما همین امشب و فردا اگر قطعه قطعه‌تان کنند که بعضی کارها را انجام بدهید، می‌گویید: نه! امروز مال این کارها نیست. امروز من حتماً باید بروم یک جایی‌تا بتوانم عزاداری کنم. توی دسته‌ها به سینه بزنم، به سر بزنم ظهر هم می‌آیم خانه گردآلود، بعضی‌ها بودند آن سابق که مردم غذاهای حلال‌تری می‌خوردند و وضع بهتری داشتند روز عاشورا گِل به سرو صورت می‌زدند، پای برهنه در خیابان‌ها راه می‌افتادند حتی ظهر عاشورا می‌گفتند: مگر عزادار نهار می‌خورد؛ و اینجوری اظهار محبّت به حضرت سیّدالشهدا علیه السلام می‌کردند، گاهی مکان، محبت انسان راجمع می‌کند؛ مثلاحرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام. واقعاً اگر بروید کربلا مخصوصاً اگر دفعهٔ اوّلتان باشد تا از در صحن وارد می‌شوید و چشمتان به آن ضریح می‌افتد، به آن گنبد می‌افتد، چشمتان به آن جمله السلام علیک یا ثارالله که روی قبر حضرت سیّد الشهدا نوشته می‌افتد می‌بینید که دلتان جز حضرت سیّدالشهدا علیه السلام چیز دیگری را نمی‌خواهد و همه چیز را فراموش می‌کنید.
محبّتتان جمع می‌شود و یک جا تحویل سیّدالشهدا علیه السلام می‌کنید. مکان مؤثر است. می‌روید مسجد جمکران آنجایی که حضرت بقیة الله ارواحناه فداه نشسته بودند آن محراب وسط، انسان می‌بیند هیچ نمی‌خواهد جز امام زمان را، این مکان مؤثر است امّا چقدر خوب است که انسان خودش را بسازد تا همیشه نسبت به خاندان عصمت و طهارت محبّت داشته باشد و جانش را بدهد.
البتّه به جان و مال ما آنقدر احتیاجی نیست ولی جان بده، مال بده تا خدای تعالی‌در عوضش «هل ادلّکم علی تجرةٍ تنجیکم من عذاب الیم» آیا دلالت کنم شما را به یک تجارتی‌که شما را نجات دهد از عذاب دردناک؟ «تومنون بالله» ایمان به خدا داشته باشید، محبّت به خاندان عصمت علیهم السلام داشته باشید.
اظهار محبت به اهل بیت، اجر پیامبر است
پیغمبر اکرم وقتی می‌خواست از دنیا برود این را همه مورّخین نوشته‌اند و تمام روایات آمده که اصحابش را دور خودش جمع کرد و فرمود: خدای تعالی به من فرموده: «قل لا اسئلکم علیه اجرًا الا المودّة فی‌القربی» کلمه «قل» را هر جا در قرآن آورده‌اند می‌خواهند آن کلام را که بعد از «قل» می‌گوید خیلی محکم‌تر به خدا نسبت بدهد. فرموده: «قل لا اسئلکم علیه اجرًا الا المودّة فی‌القربی» پیغمبر فرمود من، البته هیچ آیه بلکه هیچ روایتی‌هم ازجانب خودش نفرموده. خود خدای تعالی‌در قرآن می‌فرماید: «ما ینطق عن الهوی» یعنی پیامبر کلامی روی هوای نفس نمی‌زند مگر این‌که وحی است و از جانب خدا است. خب این کلیّتش مسلم است ولی بعضی جاها گفته «قل» یعنی‌عین کلام خدا را نقل کرده است
از اوّل تا آخر قرآن به پیغمبر گفته می‌شود که بگو: «الحمدالله رب العالمین»، چون این قرآن کلام خود پیامبر نیست. ولی بعضی‌از جاها می‌خواهند خیلی محکم کنند گفته می‌شود «قل» یعنی بدانید که حتماً مال پیغمبر نیست؛ یعنی متذکر باشند که مال پیغمبر نیست لذا فرموده: «قل لا اسئلکم علیه اجراً» بگو: ای پیغمبر من از شما اجری نمی‌خواهم، در برابر زحماتی که برای هدایت شما کشیدم هیچ اجری نمی‌خواهم. اگر یک نفر برای شما همیشه کار کند و همیشه محبّت کند شما در ذهنتان می‌آید که حتماً یک طمعی به من دارد و یک چیزی از من می‌خواهد، حالا چطوری از خجالتش در بیاییم؟ بعضی افراد نمی‌توانند درک کنند که می‌شود در راه محبّت خدمتگزار کسی بود و هیچ توقعی هم نداشت.
آن‌ها دائم می‌آمدند و به پیغمبر می‌گفتند: از ما یک مزدی بخواه، پیغمبر چه بخواهد؟ یعنی چه دارند که به اوبدهند؟ آنچه او می‌خواهد که در دست آنها نیست و در دست پیغمبر است که پیغمبر خودش می‌خواهد به آنها بدهد. روایت دارد که یا با سکوت رد می‌شد یا پیغمبر تقاضای آنها را رد می‌کرد. تا این‌که آیه نازل شد. آن هم موقع وفات پیغمبر. حال که شما اصرار دارید، یک چیزی باشد که به نفع شما هم باشد، پس این کار را انجام بدهید «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فی‌القربی» این بچه‌های من را دوست داشته باشید، ذریّه من را دوست داشته باشید و اظهار دوستی با آنها بکنید. در مقابل این اظهار دوستی که باید هم بکنید و در فطرت شما هم هست خدای تعالی اجر و ثواب هم به شما می‌دهد.
در روایتی که سنی و شیعه نقل کرده‌اند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «أَرْبَعَةٌ أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَوْ أَتَوْا بِذُنُوبِ أَهْلِ الْأَرْض» در روز قیامت من چهار دسته را شفیع می‌شوم ولو این‌که اینقدر گناه کرده باشند که تمام گناهان اهل دنیا به دوششان باشد
۱- کسی‌که ذرّیه من را دوست داشته باشد، چون کسی‌که ذرّیه پیامبر را دوست داشته باشد گناه نمی‌کند. پیغمبر می‌داند چه می‌گوید، چطور می‌شود من امام زمان که یکی‌از ذرّیه‌های پیغمبر است دوستش داشته باشم و هر روز قلبش را برنجانم!
2- اگر یک وقت حاجتی داشتند، حاجتشان را برآورده کند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: من شفیع آنها هستم ولو گناهان اهل دنیا به گردنشان باشد
3- وقتی سادات و فرزندان پیغمبر مطرود واقع می‌شوند، پراکنده می‌شوند، در آن زمان‌ها زیاد بوده و الآن هم گاهی هست. شخصی می‌گفت سادات بعضی‌هاشان سید نیستند و ادعای سیادت می‌کنند! من گفتم: قبول ندارم چون سیادت یک امتیاز دنیایی نیست که یک نفر خودش را سید معرفی کند و از آن بهره ببرد. شما یک زمان را نام ببرید که سادات را اینقدر اکرام کرده باشند که غیر از سیدها بخواهند سید بشوند. مثلاً یک پولی را دراختیار آن‌ها گذاشته باشند. حالاشما می‌گویید خمس. خمس را که به علما می‌دهند نصفش سهم امام و نصف آن سهم سادات است که به غیر سید زکات می‌دهند سادات همیشه در هر زمان در فشار بودند.
زمان خلفای اموی، عباسی، آن شبی که حمید بن قحطبه، لعنة الله علیه 60 نفر سیّد را در همین توس در کنار قبر فردوسی، همین ایوانی که هست، اینجا با احترام بروید اینجا قبر 60 سیّد است؛ که نصف شب حمید بن قحطبه به امر هارون الرشید این‌ها را سر برید و ریخت درچاهی. در روایت هست که هارون الرشید همیشه مرتب از این برنامه‌ها داشت یعنی‌متعدّد سادات را می‌کشت؛ و همه خلفا این‌طور بودند، مثلاً متوکل سادات را لای دیوار می‌گذاشت. آن زمان سادات ممکن بود حتی خودشان را مخفی کنند. با این همه فشار هیچ وقت یک نفر به دروغ نمی‌آمد بگوید: من سیّد هستم! که یا او را در چاه بیندازند یا سرش را قطع کنند یا او را لای دیوار بگذارند!
خب وقتی‌که این‌ها مطرود و محزون واقع شدند و در وسط بیابان‌ها داشتند می‌گشتند شما رسیدید و دیدید و به عقیده و ایمان خودتان شخصی سید بود ولو سیّد هم نباشد این‌ها را پناهشان بدهید. پیغمبر می‌فرماید: که من شفیع آنها هستم در روز قیامت.
4- آن‌هایی‌هستند که فرزندان من را با قلب وبه زبان اکرام می‌کنند.
این 4 تا است. مجموعش خلاصه‌اش اظهار محبّت به فرزندان پیغمبر است. به فرزندان پیغمبر باید اظهارمحبت کرد.
علامت سیادت
شما مردم اگر به سادات اظهار محبت می‌کردید آنها علامت سیادت به خودشان می‌گذاشتند. بعضی‌از سادات یک علامتی برای خودشان می‌گذارند، یک شال سبزی استفاده می‌کنند ولی در کل من چون خودم جزء سادات هستم نمی‌خواهم بیشتر از این دربارهٔ احترام به سادات صحبت کنم. مطالب در کتاب انوار زهرا سلام الله علیها هست.
«قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودّة فی‌القربی» و در آیه دیگر می‌فرماید: «قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم» بگو ای پیغمبر آن چیزی که من از شما درخواست کردم، از این‌که گفتم محبّت به ذوالقربای من را داشته باشید این به نفع شما است. چون شما عقب سر این‌ها راه می‌افتید این‌ها می‌روند به بهشت و شما هم می‌روید بهشت.

لینک صوت