۱۱ ذی القعده ۱۴۰۱ قمری – ۱۹ شهریور ۱۳۶۰ شمسی – درس اخلاق ۱ – قدم اول برای تزکیه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مطالبی که باید خیلی رفقا به آن توجه داشته باشند و خیلی اهمیت دارد از نظر اخلاقی این است که از ابتدا که انسان پایش را در مسیر اخلاقیات و معنویات می گذارد خودش را طوری تربیت کند که مشخص به این معنا زیاد نشود یعنی به عنوان یک آدم خوب او را بشناسند نمی خواهم بگویم به عنوان یک آدم بد هم او را بشناسند نه . به عنوان یک آدم خوب که هر کس می رسد بگوید فلانی خیلی خوب آدمی است این زیاد اصراری به این جهت نداشته باشد . اگر خدا بخواهد خدا یکی از صفاتش اظهر الجمیل است . ” یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح ” ای کسی که ظاهر میکنی خوبی های انسان را و بدی هایش را میپوشانی شما ببینید هر جنس نخاله ای هم که باشد خوبیهایش را ظاهر کنند بدیهایش را بپوشانند خوب معرفی می شود دقت فرمودید. 

مثلا فرض کنید که شما ده من لوبیای کرم خورده دارید و یک من هم توی اینها لوبیای سالم پیدا میشود که اگر بنا داشته باشید لوبیای خودتان را خوب معرفی کنید یک من لوبیای خوب را رو می ریزید و بقیه اش را زیر می ریزید آنها را می پوشانید و اینها را ظاهر می کنید .اگر خدا با این برنامه با ما عمل کند خب همان مختصر خوبی را هم که داشته باشیم آن ها را ظاهر میکند و بد یهای ما را می پوشاند حتی داره از نظر ملائکه خدای تعالی بدی های انسان را می پوشاند بعضی روایات دارد که تا هفت ساعت و بعضی روایات دارد تا یک شبانه روز خدای تعالی ملائکه را نمی گذارد مطلع شوند که اگر توبه کرد بین خودش و خدای خودش، دیگه ملائکه نمی فهمند اصلا و اگر توبه نکرد آن گاه تازه ملائکه ثبت میکنند و تازه آن را میفهمند و تا هفتاد گناه انسان نکند خدا این طور نیست که انسان را فوری معرفی کند. 

یک نفری آمد خدمت علی بن ابی طالب گرفته بودند او را و آوردند خدمت حضرت و گفتند او دزدی کرده است حضرت فرمود دفعه چندم است که دزدی کردی ؟ گفت اولین دفعه است حضت فرمود اولین دفعه است؟! حضرت اندکی فکر کردند و خلاصه بنا شد حد جاری کنند وقتی خواستند حد جاری کنند دزد گفت حالا که می خواهید حد جاری کنید من به شما میگویم این چندمین مرتبه است که من دزدی میکنم . حضرت امیر فرمود اتفاقا من در همین فکر بودم که چطور خدا در همان بار اول تو را مفتضح کرده است . حالا این جوری است . 

انسان باید کاری که انجام میدهد ( تو نیکی می کن و در دجله انداز) و حتی به فکر این نباشد که خدا خوبی های مرا ظاهر میکند پس من به فکرش نباشم نه . اصلا کار خوب ، خوب است دیگر و باید انجام داد و کار بد را هم نکن ، مردم بفهمند یا نفهمند . چقدر میخواهی با این مردم زندگی کنی که این قدر جوش مردم را میزنی و چقدر میخواهی با خدا زندگی کنی که جوش خدا را  نمی زنی ؟ بله؟ 

با این مردم مثلا فرض کنید صد سال بیشتر که انسان بیشتر عمر نمیکند بله؟ یا صد و بیست سال یا صد و هشتاد سال . ظاهرا ما صد و هشتاد سال در این دوران خودمان طولانی تر از صد و هشتاد سال عمر ندیدیم . ای آقا چشم به هم بزنی این عمر تمام میشود صد و هشتاد سال عمر در مقابل بی نهایت عمر هیچ است دقت کردید. تو آن را فراموش کردی همش چسبیدی به این، که من اگر فلان کار را انجام دادم مردم چه میگویند . اگر مثلا فرض کنید من از آن طرفش میگویم ها که اگرمردم بفهمند من آدم خوبی هستم دیگر نانم در روغن است حالا نان تو در روغن باشد خیلی هم مردم آمدند احترامت کردند دستت را بوسیدند پایت را بوسیدند در مقابل این سخنرانی دو میلیون جمعیت جمع شد این تمام شدنی است اما اگر در مقابل میلیارد میلیاردها جمعیت روز قیامت خدا تو را مفتضح کرد آنجا چه میکنی ؟ اینجا ما هیچ اجتماعی نداریم که به یک میلیون برسد حال میگوییم دو میلیون دست بالا ، دو میلیون جمعیت پای سخنرانی تو و همه هم برای تو کف زدند اگر متجددمآب باشی و یا تکبیر گفتند و یا مثلا صلوات بر جمال شما فرستادند این بهتر است یا اینکه از زمان حضرت آدم تا وقتی که این کره زمین درهم  پاشیده می شود هرچقدر جمعیت وجود دارد روی سطح کره زمین جمع میشود که حتی دریاها هم منضم به زمین جمع می شود و تمام مردم آنقدر چفت هم ایستاده اند که جای برای سوزن انداختن نیست خدا در این جمعیت تو را مفتضح کند هر چقدر این جا جان بکنید چه فایده ای دارد تمام می شود جز این که در دنیا… واقعا معروفیت این قدر آفات دارد اول جوانی تان است به شما می گویم خودتان را در این صراط ها نیندازید که معروف شوید بشناسند شما را. کار بکنید اگر خدا خودش بخواهد شما را معروف میکند. آنی که خدا بخواهد عیبی ندارد ولی آنی که شما بخواهید عیب دارد . شهرت آفاتی دارد یکی از آفاتش همین است که مورد توجه واقع میشوید و دشمن زیاد میشود ، حسود زیاد میشود ، افراد با انسان دشمنی می کنند ، حتی تا مرحله ای که به فکر کشتن انسان می افتند چه لزومی دارد که مثلا انسان حالا وقتی هم که مرد تمام ایران عزادار شوند چه اثری به وجود او دارد؟ آن کسی که هیچ کس او را نمی شناسد چهار نفر فقط  زیر جنازه او را گرفته و دفنش می کنند آن زیر که قرار می گیرد با آن کسی که تمام مردم ایران میگویند ” لا اله الا الله ” این زیر خاک که رفت هر دو مساوی می شوند هر دو تنها میشوند هر دو آن ها هستند و اعمالشان هر دو آن ها هستند و افکارشان هر دو آن ها هستند و کارهایی که در دنیا کرده اند چه فرقی میکند ؟ آیا فرقی می کند ؟ آن زیر تفاوتی ندارد کی آن وقتش است ؟ نمی دانیم . آیا می توانید بگویید تا یک ساعت دیگر زنده هستید ؟ نه 

خب ما که جوان هستیم می توانیم بگوییم اما تو که پیر هستی نمی توانی بگویی؟ . نه این گونه هم نیست خیلی از پیر مردها هستند که زنده هستند و خیلی جوان ها مرده اند خیلی . این مسائل واقعا مطرح نیست فقط یک چیز مطرح است و آن این است که من الان که وارد بر پروردگار شدم خدا از من سوال کرد چرا آن کار را انجام دادی ؟ بگویم به این دلیل کردم و خدا هم بگوید احسنت . فلان کار را چرا انجام دادی ؟ بگویم به این دلیل و این دلیل انجام دادم و خدا هم بگوید احسنت . و بعدهم بگویند : ” سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار ” این خوب است . اما اگر گفتند آقا چرا این کار را انجام دادی ؟ و پاسخ دهیم تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفتم آیا قبول می شود ؟ مگر خودت عقل نداشتی ؟ به فلان کس به فلان مجتهد به فلان مرجع چرا بدبین بودی ؟ همه بدبین بودند من هم بدبین بودم . مثل اینکه می گویند همه شراب می خوردند تو چرا شراب نخوردی ؟ این ها جواب نشد ” ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا ” چشم ، گوش ، قلب از همه اعضاء انسان سوال میشود . 

چرا آنجا نگاه کردی ؟ چرا فلان حرف را زدی ؟ چرا فلان چیز را شنیدی؟ چرا موسیقی را گوش دادی ؟ موسیقی که اسلامی بود دیگر … اقل سوال این است که چه لزومی داشته که گوش بدهی ؟ نمیخواست احتیاط کنی ؟  تو می خواهی تزکیه نفس کنی منفعت یقینا نداشت داشت ؟ هیچ نوع موسیقی برای انسان یقینا منفعتی ندارد . ولی از آن طرف ضرر ممکن است داشته باشد حرام ممکن است باشد . خب این جا شبهه است من در جایی در یک مجلسی یک موسیقی بین خلاصه و مشروح اخبار پخش شد بستم دیدم یک عده خندیدند یکی هم اعتراض کرد که آقا این دیگر موسیقی نیست گفتم واجب هم نیست که گوش بدهم . آیا واجب است گوش بدهم ؟ مستحب است ؟ مستحب ، واجب ، شما در یک قالب اینطوری درش بیاورید تا ما بگوییم چشم و اعتراض شما و نهی از منکر شما درست دربیاید ولی حالا که نه واجب است و نه مستحب احتمال حرمت هم دارد -اگر نگوییم یقینی است- چرا من این را بیخود گوش کنم ؟ چرا بی خود عمل … درست است گاهی انسان جایی واقع می شود که باز این خودش سبب شهرت می شود و ناراحتی ایجاد می شود در چنین جایی انسان پا می شود و بیرون می رود چون گناه اول قدمی است که باید در راه اخلاق انسان بردارد این است که معصیت به هیچ وجه نکند و واجباتش را انجام دهد و تنها برای خدا هم باشد اگر میخواهد پیشرفت کند و این جمله ای بود که من میخواستم بگویم ولی فرصتها کم است و تا انسان می آید گرم شود وقت می گذرد . ان شاءالله برنامه ای تنظیم کنیم که هفته ای یک روزی در این مورد صحبت کنیم . گاهی می شود انسان به یک جایی می رسد که باید یک ساعت دو ساعت صحبت کند در این موضاعات اخلاقی در هفته یک روز را برای آن می گذاریم و میخواهید همین امروز حالا که شروع کردیم روز شنبه باشد برای این جهت… چون بیشتر مسائل اخلاقی عملی است و گفتنی نیست یعنی اگر شما یک ساعت حرف شنیدید باید چند سال عمل کنید . گوش می دهید؟ هفته ای یک ساعت اگر بقیه اش را عمل کنید برف انبار نمی خواهیم بکنیم…

ببینید این دو نکته ای که من عرض میکنم اول قدمی است که باید در راه تزکیه اخلاق انسان بردارد . نکته اول این است که واجبات و محرمات را متوجه باشد و عمل کند و نکته دوم این باشد که این را برای خودش چیزی درست نکند که خود این باز گناه میشود . یعنی بین مردم نگوید من … یک وقت فقط با زبان می گوید انسان ممکن است با زبان خیلی حرف ها بزند ولی گاهی عملی انجام میدهد و یک جوری حرکت میکند و راه می رود و یک جوری خودش را نشان می دهد که مردم می گویند این عجب آدم خوبی است . این کار نباید بکند . این دو چیز یکی واجبات و محرمات برای اینکه خب وظیفه است دست بردار نیستند . یعنی اگر یک فعل حرام انسان انجام بدهد و شب و روز کار مستحب بکند مثل این است که فرض کنید یک گونی پر از جواهر کرده اید اما ته آن سوراخ است همان یک گناه ته گونی را سوراخ میکند و همش میریزد اینجوری نباشد گناه انجام ندهید این اولین تصمیم است که باید ما بگیریم که معصیت به هیچ عنوان انجام ندهیم و مهم هم شناخت معصیت است و واجبات را هم انجام بدهیم و این را برای خودمان دکان درست نکنیم. خیلی مهم است این موضوع دوم که می گویم . دکان نشود برای ما یعنی فرقی نمیکند گاهی میشود وسیله ی احترام مردم از ما. این تقوا می شود. برای این که مردم به ما احترام کنند . 

دیشب آقای حبشی نقل میکرد از یک نفر که یکی از افرادی که خیلی تزکیه نفس انجام داده و معروف هم هست و من هم او را میشناسم شاید برخی ازشما نیز او بشناسید میگفت من جلوی یکی از مریدانش قدری او را نصحیت کردم کاری کرده بود خلاف بود  ومن او را نصحیت کردم ایشان به من خیلی تندی کرد و بد و بیراه گفت و … بعد در خصوصی به من گفت هیچ گاه جلوی مریدان به من بد نگو و مرا نصیحت نکن درست است که شما شخصیت چطور است اما چرا پیش فلانی …. ببینید! این قبول دارد که بد کرده و نصیحت را هم باید بشود ولی این تمام کارها را انجام داده که این آقا از او خوشش بیاد و حالا دارد بهم می خورد تا آمدی جلوی مردم به من؟ این علامت این است که میخواهد تقوا را این دکان است . 

ببینید فرقی نمی کند یک دکان است پول در می آورد مردم مرا خوب بدانند و اعتماد بکنند و می آیند به من پول می دهند و می گویند هر کاری خودت صلاح میدانی انجام بده و من بروم به زندگی ام برسم . یک دکان اینطوری است که از انسان احترام میکنند هر کسی می رسد میگوید چه آقای خوبی مثل چی می ماند و یک دکان است که حتی دیده شده که میگویند بعد از مرگ ما اسم ما به خوبی بماند . خوب است انسان کاری بکند اسمش به خوبی بماند باقیات الصالحات داشته باشد اما تنها برای این جهت کار کردن خلاف خلوص است . دکان درست نکنید و سرمان را بندازیم پایین و کارهایمان را انجام دهیم . من بشینم به شماها بگویم که شماها از نظر من تزکیه نفس چون دوروز است با من ارتباط پیدا کرده اید از تمام مردم دنیا بهتر هستید و شما هم طبعا از این حرفها خوشتان می آید هر کسی از این حرفها خوشش می آید از من هم اگر کسی تعریف کند نفس من خوشش می آید بگویم به به شما با اینها قاطی نشوید با این طلبه ها قاطی نشوید . حالا منافاتی هم ندارد الان هم بگویم قاطی نشوید برای این که خراب نشوید نه این که شما بهتر از اونها هستید شما احتمال بدهید در آن ها افرادی همین طلبه هایی که نمیشناسید افرادی باشند که شما صد سال هم عبادت کنید باز به پای آن ها نرسید و او دستش در دست امام زمان باشد دقت فرمودید ولی شما اگر گاهی هم به شما گفته می شود مخلوط نشوید برای این است که از باب این که نمی شناسید و نه از باب این که شما بهتر از آن ها هستید . گاهی من مینشینم و میگویم چون نفس من به شما خورده پس شما یک شخصیت خیلی مهمی شده اید و مثلا لباس مخصوص و برنامه مخصوصی داشته باشید با این ها قاطی نشوید و به همه بی اعتنا باشید حتی به علماء و دانشمندان. یک دوستی داشتیم که رفقایش در مشهد برخی از آنها شرح امثله شروع کرده بودند ما یک چیز علمی برایشان می گفتیم و خیال میکردیم این ها اصلا مطلبی نیست این حالت یک وقت پیدا نشود ببینید منافات ندارد مانعه الجمع نیست شما با هیچ کس مخلوط نشوید برای این که مبادا در این ها یک شیطانی باشد که شما را گمراه کند و خودتان را هم از هیچ فردی بالاتر ندانید و همیشه گوش مستمعی داشته باشید از یکی از دانشمندان پرسیدند از کجا به این مقام رسیدید گفت من لسان سئول به هر دانشمندی رسیدم…

در توضیح این مطلب یک نفر را من دیدم یکی از طلبه های خوب در قم بود که وقتی تنها و بی کار می نشست کتابی نبود مطالعه کند او با خودش فکر میکرد مشکلات خودش ، مشکلات اعتقادیش را در کاغذی می نوشت به عنوان سوال . مثلا جمله ای را نوشته بود و من دیدم این بود که خدا را چه کسی خلق کرده است ؟ و میگفت حالا که من شما را دیدم به این سوالات من جواب بده سوالات بسیاری نوشته بود و هنگامی که به یک شخص دانشمندی میرسید حالا از نظر اخلاقی ، ا زنظر تزکیه ای ، با کمال ادب سوالاتش را می پرسید من دیدم که 10 یا 20 سوال ردیف کرده و دو تا را بیشتر از من نپرسید ملال آور نباشد . دوتا سوال مناسب افکار و اطلاعات من از من سوال کرد ببینید هم از بیکاریش استفاده کرده و هم از وقتی که با کسی هست . 

نمی دانم آن روزی که من پیش آقای شبیری رفتم شما بودید یا نه ؟ آقای زنجانی… آقای زنجانی مثل اینکه مسئله ای را حاضر کرده بود این ها میشوند مجتهد و فقیه . وقتی ما نشستیم بعد از تعارفات معمولی او مساله را عنوان کرد . یک افرادی این گونه هستند قبلا زمینه اش را درست می کنند و کسی که بخواهد سوال کند در یک حدیثی هست از حضرت رضا علیه الصلوة و السلام می فرماید: ” تعلم حسن الاستماع کما تتعلم حسن القول ” همان گونه که خوب صحبت میکنی در هر مجلسی که مینشینی و خوب دلت می خواهد جواب بدهی ولو چیزی هم بلد نیست انسان و بد است انسان مسئله ای ازش بپرسند و جواب ندهد همین طور حسن استماع را هم یاد بگیر . ” تعلم حسن الاستماع ” خوب گوش بده . خوب گوش دادن این نیست که انسان بنشیند و گوش بدهد نه خوب این که در مغزش تحلیل کند . ” کما تتعلم حسن القول ” همین طوری که حسن قول را یاد گرفتی . 

به هر حال ببینید یکی ا زصفات خیلی زیر بنایی مهم این است که بکوشید لباس تقوای شما لباس شهرت برای شما نباشد . لباس تقوای شما لباسی نباشد که سبب شود مثلا مردم شما را احترام کنند نه برای خدا چنین کنید . این اولین قدم در راه خلوص است اولین قدم در راه پیشرفت است و مستحبات را تا میتوانید مخفی کنید از دیگران. مستحب است ها. یعنی یکی از مستحبات این است که مستحباتتون را مخفی کنید. در خصوص واجبات و نماز بخصوص البته هر چه انشان وارد جماعت شود ونماز جماعت بخواند آن برنامه دیگری است و حسابش جدا است ولی مستحباتتان را مخفی کنید زیرا شما را به این عنوان نشناسند و ندانند که مثلا شما رفتید در آن اتاق… یکی از بزرگان بود می نشست و یک ذکر و ورودی داشت ولی وقتی می نشست توی اتاق و مشغول ذکر می شد. یک کتاب هم باز می کرد جلویش می گذاشت که اگر کسی دررا باز کرد خیال کند او در حال مطالعه است . 

مرحوم آقای کوهستانی در مازندران که از بزرگان و اوتاد بود اکثر زیارت ها را حفظ بود زیارت جامعه و … چشمش هم خیلی ضعیف بود من یکی دوبار با او حرم رفتم می دیدم توی حرم کتاب دعا را اینجوری می گیرد و… من به ایشان می گفتم شما که چشمتان ضعیف است و زیارت جامعه را هم میدانم حفظ  هستید چرا چیز می کنید چون با من خیلی خصوصی بود گفت برای این که من گریه می کنم و مردم میبینند برای همین این را جلوی چشمم می گیرم که گریه مرا نبینید . شیطان هم از راه تظاهر به تقوا خیلی فعالیت می کند مهم فعالیت شیطان این است و از این راه خیلی فعال است به حدی فعالیت میکند که انسان را بیچاره میکند فکر نکنید یک کار آسانی است یعنی از اول اگر زمینه اش را انسان داشته  باشد بیچاره ات میکند . حتی طوری میشود که باز گاهی میاد از آن طرف انسان را گول میزند که مثلا فرض کنید انسان جوری حرکت کند که خیال کنند که او رفته در یک اتاق می خواهد عبادتش را مخفی کند که خود این هم باز یک چیزی است. آقا تو کجا بودی ؟ همین جا مشغول بودم . آهان عبادتش را رفته مخفی کند . انسان باید آن چنان حالا اگر ان شاءالله اگر این بحث ادامه پیدا کند آن چنان باید قوی باشد باید همانند یک راننده ای که پشت فرمان نشسته در جاده ای پر خطر از دو طرف و این فرمان را قرص گرفته که اگر یک ذره کج برود می افتد در آن دره و اگر راست برود می افتد در دره دیگر. باید مستقیم وحواس جمع برود به هیچ وجه شیطان به او حمله نکند زهد که علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید : ” الزهد کل الزهد فی کلمتین من کتاب الله” در دو کلمه ا ز کتاب خداست لکی لا تاسوا علی ما فاتکم این ” علی ما فاتکم ” در همه جهت هست . فقط این نیست که این کتاب من است و الان دزد برده و ناراحت نشوم نه گاهی تمام سلطنت کره زمین را به شما داده اند و الان هم از شما می گیرند این را شامل می شود و شامل این جهت هم میشود ضمنا که تا الان شما یک فرد محترم و مومن و باتقوایی شناخته شده بودید و از این به بعد شما را دیگر این گونه نمی شناسند این هم جز ” ما فاتکم ” است . آمد وشما را یک فرد خیلی با عظمت و جلالی شناختند ” ولا تفرحوا بما اتاکم ” هم این جا را شامل می شود الان آمدند گفتند آقا مثل این که خب یک عده ای هم هستند دیگر الان که همه چیزها قاطی شده است آمدند گفتند که رئیس کل چی شما هستید خودت را گم نکن حواست پرت نشود خوشحال هم حتی نشو در دل خوشحال نشو این معنای زهد است . بنابراین این کار اولین قدمی است که البته اولین قدمی ا زنظر عمل که باید مدت ها کار کند اگر کسی واقعا بخواهد یک عده ای را تحت تربیت بگیرد و مربی باشد واقعا که البته من نیستم و لیاقتش را هم ندارم ولی اگر کسی بخواهد اینجوری باشد همین مساله را اقلا حدود 40 یا 50 روزی تمرین کند که البته علماء و بزرگان اهل معنا این برنامه را انجام می دادند. تمرین باید خودت را عادت بدهی به این و البته در آزمایشات عجیبی هم طرف را می انداختند ولی بعضی وقت ها بود البته بعضی برنامه های متصوفه است که آن ها غلط است به جهت این که یک عده از ملامیه صوفیه هستند که می بینند این به هیچ وجه آن حالت کبر و غرورش از بین نمی رود مثلا به او می گویند برو چند روز سر خیابان گدایی کن این ها را البته ما میگوییم نه زیرا انسان قوی تر از آن است که با این اعمال خودش را به آن مرتبه برساند باید مسلط بر نفسش شود و راه هم دارد راه هایی هم دارد که انسان خودش را بیاورد پایین و تزکیه کند  نه با این اعمال گناه و کثیف یا مثلا فرض کنید برخی افراد می خواهند خودشان را آدمهای خوبی در اجتماع معرفی نکنند متوسل به گناه می شوند گناهان علنی . یا مثلا برخی از معاصی را انجام می دهند بخاطر این که یک نفری که به آن ها ارادت پیدا کرده طرد شود . این جزء دستورات اسلام نیست گناه به هیچ وجه و در هیچ مرحله ای نباید انجام شود ولی این جهات همه پرتگاه و دره است آن صراط مستقیم این است که انسان واجبات را انجام دهد برای خدا و محرمات را هم ترک کند برای خدا بخاطر این به او بد بگویند ناراحت نشود و بخاطر آن عمل هم ا زاو تعریف کنند باز خوشحال نشود این مطلب عرایض ما در این دو سه جمله خلاصه می شود ولی اصل این که اگر بنا باشد این بحث ادامه پیدا کند و ان شاءالله شما هم عمل کنید و قول هم بدهید که عمل کنید من البته با گفتن بله که ما عمل می کنیم و این ها تشویق نمیشوم فقط با یک موضوع تشویق می شوم و آن این است که ببینم هر چیزی هر مطلبی که گفته می شود در ظرف آن هفته ان شاءالله به کار بسته شود . این من را تشویق می کند واقعا و ان شاالله ادامه دارد وبرای این که مطلبی را مثلا را شروع کنیم و شروعش از این جاست که حالا طرحش را می گویم در ظرف یک ربعی که وقت داریم که ان شاءالله ادامه اش را هفته دیگر مشروح خواهم گفت . 

ببینید اولین قدمی که در راه تزکیه نفس باید انسان بردارد نه از نظر عمل آن که گفتم از نظر عملی بود ولی این را که میخواهم الان بگویم اولین قدمی فکری است که قبل از آن است و از اینجا که الان می خواهم بگویم شروع میکنیم . اولین قدم فکری که انسان باید بردارد این است که باید بتواند یک موضوع را تشخیص بدهد و آن موضوع این است که آیا انسان از چه چیزی ساخته شده است ؟ علی بن ابی طالب می فرماید: ” رحم الله امرء عرف قدره و علم من این وفی این والی این ” خدا رحمت کند ، خدا بیامرزد هر چه میخواهید معنایش را بگویید کسی که قدر و حد و اندازه خودش را بداند ” وعلم من این ” و بداند از کجا آمده ” وفی این ” و در چه مرحله ای هست و در کجا هست و الی این و به کجا می رود . این روایت دو بعد دارد که اصل مطلب ماهمین است یک بعد آن من حد خودم را بدانم و بدانم یک انسانی هستم فرض کنید مردی هستم دارای زن و فرزندی هستم مسئولیتی از این ناحیه بر گردن من است باید به وضع کار و کسب و درآمد و زندگی و… برسم رحم الله امرء عرف قدره این یک جور معنایی که داریم. ” وعلم من این ” و بداند از کجا آمده از شکم مادر آمده ” وفی این ” در کجا هستیم در دنیا هستیم ” والی این ” وارد قبر می شویم . این یک بعد ترجمه ا زاین روایت است که میتوان روی آن حرف زد و بحث کرد یک بعد ترجمه روایت این است که ” رحم الله امرء عرف قدره ” حد خودت را بدان از نظر علمی، از نظر معرفت ، از نظر اخلاقیات انسانی ، از نظر این که تو چه موقع عصبانی می شوی آیا درست است عصبانی شدنت؟ چه موقع خوشحال می شوی آیا درست است خوشحال شدنت ؟ به کجا نگاه میکنی ؟ جنبه های روحی . این حد خودت را بدان و اگر بدی اصلاح کنی و اگر خوبی زیادش کنی .” وعلم من این ” بداند از کجا آمده در بعد روحی . از عالم ( من ملک بودم و فردوس برین جایم بود) از عالم بالا آمدی تو. یک روز امام صادق علیه الصلوة و السلام داشت تعریف میکرد . از وضع روح انسان که در عرش بوده و چه میکرده و چقدر عظمت داشته و چقدر مهم بوده راوی سوال کرد روح با این عظمت را خدا چرا آورده بدنی به او داده که از دو مجرای بول عبور کرده است ؟ این قدر لجن مال آنهم در این بدن پر لجن که حضرت امیر می فرماید : ” و بین ذلک حامل عذره ” الان شکم ما را بشکافند مشتی نجاست در آن است مشتی خون در آن است کثیف . پوست نازک بدن انسان را بردارند اینقدر انسان از قیافه می افتد که آدم منزجر است به آن نگاه کند . خب این ها منظور نیست این بدن ظاهری منظور نیست علم من این از چه عالم بالایی آمده آن شخص میگوید خدا چرا آن روح با عظمت را در بدن این چنینی کرد ؟ می فرماید اینها اگر در عرش همین گونه میماندند ادعای خدایی می کردند اینها از بس رشد میکردند کم کم ادعای خدایی میکردند . حالا آمده در این دنیا با آن همه لجن مالی که شدند باز هم ادعای خدایی میکند در همین دنیا . یکی این که ما آنجا بودیم د رعرش بودیم ملک بودیم از ملک هم بالاتر بودیم . ” و علم من این وفی این ” الان کجا هستیم ؟ الان در چه مرحله ای هستیم چه وظایفی داریم ؟ با چه کسی معاشرت کنیم و با چه کسی معاشرت نکنیم؟ ابعاد روحی و از جهت روحی چه خصوصیاتی داریم . مجهولاتمان چیست ؟ آن را تامین کنیم و معلوماتمان را اصلاح کنیم ” و الی این ” که از نظر روحی به عالم برزخ می رویم و منظور قبر تنها نیست . خلاصه اگر بخواهیم مطلب حقیقی را بگوییم و این را اگر واقعا بفهمید و عمل کنید این حالت یقظه ای است که انسان پیدا میکند و بیدار میشود تازه و آن این است که ما مرکب از دو چیز هستیم ، دو بعد داریم یکی بعد جسمانی داریم و یک بعد روحانی داریم . همه ما این طوری هستیم ، یک مشت کارها و صفاتی داریم که همه حیوانات هم دارند میخوریم حیوانات هم دارند ، منتها آنها علف میخورند و ما غذای دیگر ، فرقی نمیکند. هر دو خوردن است ، میخوابیم آنها هم میخوابند ، ازدواج میکنیم آنها هم ازدواج میکنند، بچه دار میشویم آنها هم بچه دار میشوند، با هم دعوا میکنیم آنها هم با هم دعوا میکنند ، با هم بازی میکنیم آنها هم با هم بازی میکنند . الاغها را اگر دیده باشید گاهی بیکار که میشوند خر غلت میکنند ، در خاک ها میغلتند ، پشت گردن همدیگر را گاز میگیرند و بازی میکنند منتها نوع بازی آنها دستی ندارند که توپ را بالا بیندازند و آن یکی بگیرد و ….خلاصه بازی بازی است دراین صفات ما با حیوانات شریک هستیم جست و خیزی دارند  بالا می پرند  شنا می کنند درآب شنا کردن ماهی اصلا ماهی زیر آب هسا هرچه شما زیرآبی بزنید ماهی صد برابر بهتر ا زشما شنا میکند ، اینها همش بازی است چیزها یی که مربوط به حیوانات است حتی دیدن و شنیدن و گفتن ما. منتها ما چیزهایی میگوییم و این یک صدا است که از حلقوم ما در می آید و آنها هم صدای از حلقومشان در می آورند . حرف ما را الاغ نمیفهمد و حرف الاغ را هم ما نمی فهمیم هیچ فرقی نمیکند منتها ما در یک سطح بالاتر هستیم آنهم در حرف زدن و نه در دیدن، شاید الاغ چشمش ا زما تیزتر باشد و گوشش از ما شنواتر باشد. اینها صفاتی است که مشترک بین ما و حیوانات است . اینها مربوط به بعد حیوانی ما است . صفاتی هم  داریم که با حیوانات شریک هستیم مثلا اگر چیزی داشته باشد و گرسنه باشد میخورد و یک نفر هم گرسنه آن طرف نشسته باشد. من بخورم سیر بشوم اگر چیزی زیاد آمد تو بخور . این حالت حیوانی است و حیوان نیز این حالت را دارد. 

برخی حیوانات خیلی بدتر هستند که حتی آن ته مانده را هم نمی دهند حیوان دیگری بخورد . برخی حیوانات این جور نیستند مثل شیر که گفته میشود وقتی خودش میخورد سیرمی شود می رود کنار و حیوانات دیگر می آیند و ا زما بقی غذا اگر چیزی مانده باشد میخورند . این ها صفات حیوانی است. انسان خودش بخورد و خودش را بپرستد و خودش را بشناسد وخوشش بیاید از او تعریف کنند ناراحت شوند از این که مذمت او را بکنند این ها همه در حیوانات هم هست. چند تا صفت هست که در حیوانات نیست و آن ها از امتیازات انسان است و اگر بخواهند بگویند انسان با چه چیزی شناخته می شود باید با آن صفات شناخته شود : سخاوت این مال حیوانات نیست، درسته؟ عبادت البته عبادت تشریعی چون عبادت تکوینی را همه حیوانات نیز دارند . پیغمبری آمده باشد و دستوری داده باشد که ما بتوانیم نکنیم و بکنیم این عبادت تشریعی است . تحصیل علم که حیوانات نمی توانند بکنند . شماها اگر الاغی را برایش بنشینی ده روز برایش جامع المقدمات بگویی آن ضرب را هم نمی تواند اخرش بگوید کلمه اش را همان “ض” و “ر” و “ب” را هم نمی تواند بگوید. تحصیل علم. چه تحصیلات لفظی یعنی مباحث لفظی و ادبی و این ها و چه جنبه های اخلاقی و معنوی ، خیلی ا زصفات هست مانند مهربانی به دیگران که حیوانات ندارند مگر این که غرایز جنسی باشد . آن چه میخواهم یاد بگیرید همه حرف های من را لازم نیست یاد بگیرید اما آن را که میخواهم یاد بگیرید در اعماق فکرتان باشد و شما را خسته نکنم این است و باید خیلی دقیق این جمله را بیاموزید شما مرکب از دو چیز هستید یکی روح و بعد انسانی و دیگر بدن و روح حیوانی . و در ما آن که عمده است روح انسانی است و آمدیم در دنیا برای این که روح انسانی را تقویت کنیم و در حقیقت روح انسانی ما مثل اسب سواری است که سوار بر اسبی شده و آن اسبش بدنش و روح حیوانی اوست و خودش این روح انسانی است یاد گرفتید یا نه؟ این را باید ما بشناسیم و واقعا از هم مجزا کنیم . بنشینید مخصوصا ببینم تا هفته دیگر این کار را انجام میدهید یا نه ، جدول بندی کنید ، حساب کنید و خودتان آن چیزی که حیوانات ندارند و شما دارید آن ها چه چیزهایی هستند و آن چه شما دارید و حیوانات هم دارند آنها چیست . اینها را از هم مجزا کنید البته هر چیزی را که بلد نبودید از من بپرسید تا من …… برخی چیزهایش ممکن است مشکوک باشد برایتان و ندانید که اینها جزو چیزهای حیوانیست و یا انسانی. این اولین قدم در تزکیه روح است زیرا اگر انسان نداند چه چیزی را باید تزکیه و پاک کند چه کاری میخواهد بکند ؟ اصلا کاری نمیتواند انجام بدهد. اگر به شما بگویند خودت را پاک کن شما خودت را که با الاغ زیر پایت مخلوط شده ای نمیدانی این جایی که الان داری دست میکشی این جا پای الاغ است که داری دست میکشی یا پای خودت . خب اگر این جوری شد ممکن است شما اشتباهی پای الاغ را تزکیه کنی و بدتر شود الاغ اگر دست و پایش خیلی تمیز شد مثلا چطور میشود این دست کشیدن که میگویم تزکیه بکن چه چیز را باید تزکیه کنی ؟ اول قدم پس چه چیزی شد ؟ این شد که شما فرق بگذارید بین قسمت حیوانیتان با قسمت انسانیتان. بیشتر باید آن را تزکیه کنید و آن وقت مرحله دوم را هفته دیگر برایتان میگویم ان شاءالله که الان خلاصه قدم اول اول آن است که این دو را از هم جدا کنید پیش خودتان ما الان اینجا دو تا آدم هستیم اینجا نشسته ایم یا یکی؟ ایشان با این که فارس نیستند میگویند یکی هستیم همه میگویند یکی هستیم و حال اینکه ما دو تا هستیم یکی روحمان است یکی بعد روحی ماست این قدر مخلوط شدیم که الان همه مردم میگویند ما یک نفر هستیم ما یکی هستیم ولی ما در واقع دوتا هستیم یکی الاغ سوار و یکی هم الاغ . اینها روی هم قرار گرفته اند. خود من فلان فلان شده این قدر با این الاغ رفیق شده ام که یکی شده ام با آن . او بخورد من خوشحالم ولی من از گرسنگی بمیرم! مجلسی باشد و غذای مفصلی باشد ولو این که همش لات و الات گفته شود و هیچ روح ا زآنجا بهره نبرد و آن وقت خوشحال است از این که پذیرایی خوبی شد ازما در این مجلس و حال این که مثل این است که آقا را را با الاغش ببرن توی آخور و توی آخور الاغ رو خوب پذیرایی کنند و به خود آقا هیچی ندهند بخورد این خوشحال باشد که خوب پذیرایی شده است دقت فرمودید. قطع نوار

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *