۱۶ ربیع الاول ۱۴۲۷ قمری – ۲۶ فروردین ۱۳۸۵ شمسی – استقامت

أعوذ بالله من الشیطانالرجیم

بسم الله الرحمنالرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آلالله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنةالدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یومالدین.

 

تقدیر از دوستان و توصیه به نوشتن تذکرات

میلاد مسعود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت امام صادق علیه الصلاة و السلام را به همه‌ی شما تبریک عرض می‌کنم. امیدواریم همه‌تان زیر سایه‌ی حضرت بقیة‌الله ارواحنا فداه، ازهمه‌ی گرفتاری‌هائی که در دنیا هست و انسان را ماداً ومعناً دچارمشکل می‌کند محفوظ باشید. این گردهمائی و این جلسه باید لحظه به لحظه‌اش برای شما مفید باشد، جمع زیادتان از راه‌های دور تشریف آورده‌اید و من به سهم خودم از زحمات‌تان متشکرم و ان‌شاءالله خدای تعالی و امام عصر ارواحنا فداه از زحمات شما تشکر می‌کنند. این زحمات به‌خاطر این است که ان‌شاءالله مشکلاتی که در راه رسیدن به خدا، در راه رسیدن به حیات ابدی، در راه رسیدن به مقام اولیاء خدا که «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (یونس/62) می‌کشید، این زحمات اگر روی حساب باشد، با نظم و ترتیب باشد، به آن‌ مطالبی که در این جلسه گفته می‌شود عمل بشود، و تعهّدات‌تان آن‌چنان باشد که خدای تعالی درباره‌ی مومنین فرموده: «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (مؤمنون/8)، مؤمنین کسانی هستند که به عهدشان وفا می‌کنند؛ اگر این‌طوری باشد، خدای تعالی ارزشی برای زحمات‌تان قائل می‌شود، و اگر این‌گونه نباشد – که خیلی بعید است که این چنین نباشد- طبعاً مثل بقیه‌ی مردم، که از عبادات‌شان و از اعمال‌شان بهره‌ی کافی نمی‌برند، شما هم خدای نکرده همان‌طور خواهید بود. من امشب – که شاید چهارمین جلسه‌ی گردهمایی استقامت است یا پنجمین، فکر می‌کنم همان چهارمین باشد- یک مطالبی می‌خواهم به شما عرض کنم: اولا کوشش کنید در هر جلسه‌ی این‌چنینی که اجتماع می‌کنید، قلم و کاغذی در دست‌تان باشد که مسائلی که گفته می‌شود حتما یادداشت بشود، به‌خاطر این‌که از این‌ها در نزد ما -که ضعیف‌ترینش هست- و در نزد خدا و در قیامت سؤال می‌شوید، روی کارهای‌تان اثر می‌گذارد، یعنی آن‌چه که مربوط به ماست، در دفاترتان، در حضور و غیاب‌تان، در ارتباط ما با شما طبعاً اثر می‌گذارد، و آن‌هایی که نامرتب باشند و مقاوم نباشند و بدون عذر در جلسه‌ای که دعوت می‌شوند حاضر نشوند، این‌ها را ما به طور ضعیف با آن‌ها برخورد می‌کنیم و شاید هم اگر تکرار شد بفهمیم که ایشان به درد همراهی با ما نمی‌خورد.

 

دستورات را با جدیت انجام دهید

خیلی زحمت دارد – هم برای شما و هم برای ما- که مجلسی این‌چنین ترتیب داده بشود، یک عده‌ی خاصی از شهرهای مختلف جمع بشوند، دوستان یک زحماتی برای تقریباً چهارصد نفر بکشند، در عین حال آن‌طوری که باید اهمیت داده شود، داده نشود. لذا آن‌چه که امشب من عرض می‌کنم باید به یک‌یک آن عمل بکنید، و الّا من شخصا از شما راضی نیستم؛ همه را باید عمل کنید، و الّا شما تحت تربیت اسلامی واقع نشده‌اید، و الّا نشستیم و گفتیم و برخاستیم خواهد بود، و الّا آن‌چه را که پیغمبر اکرم فرمود: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت» (المناقب، ج۳، ص۲۸۶)، آن‌چنان که من اذیت شدم هیچ پیغمبری اذیت نشد، در اذیت پیغمبر اکرم شما شریک هستید، و الّا تعهّدشکن هستید، والّا بی‌وفائید و خیلی از مسائل دیگر؛ و آن عرایض خیلی ساده است، حتماً و حتماً اگر می‌خواهید به مراحل بالاتر راه پیدا کنید دستورات را – غیر از دستورات استقامتی که در دفاترتان برای‌تان نوشته شده است- باید عمل کنید:

 

نمازهایتان را صحیح و با توجه بخوانید

نمازهای‌تان را باید صحیح بخوانید، اول: نمازها را باید صحیح بخوانید، یعنی اگر سالک الی الله هستید، اگر می‌خواهید از اولیاء خدا بشوید، تمام ارکان نماز را – تنها حمد و سوره نیست- در نزد کسی که به او اعتماد دارید یا ما برای شما تعیین می‌کنیم، به بهترین وجه بخوانید؛ در میان مسجد که می‌روید شما باید بهترین نمازخوان باشید، قبل از امام به رکوع و سجده نروید، مؤدب باشید، با دوست‌تان صحبت نکنید، در مسجد حرف دنیا نزنید، وقتی که اذان می‌گویند یا آن‌چه را موذن می‌گوید تکرار بکنید که مستحب است و یا لااقل ساکت باشید که روایت دارد «من تکلم بکلام الدنیا عند الاذان یتلجلج لسانه عند الموت» (لئالی الاخبار/ ج4، ص146)، کسی که در موقع اذان حرف‌های متفرقه‌ی دنیائی بزند درموقع مرگ زبانش بسته می‌شود، کوشش کنید که در نمازتان مزاحمت برای دیگران به‌وجود نیاورید، اگر لازم است آهسته بخوانید – غیر ازحمد و سوره‌ی صبح و مغرب و عشاء- آن را آهسته بخوانید، نمازتان را به جماعت بخوانید، – این‌ها را یادداشت کنید، من همه‌اش یادم هست و از شما می پرسم- تا ممکن است نمازتان را به جماعت بخوانید، شما چون مرحله‌ی توبه را گذرانده‌اید و معصیت و گناه کبیره که نمی‌کنید، صغیره هم نباید انجام بدهید، دیگران را وادار کنید پشت سر شما با شما نماز جماعت بخوانند، ازاهل بیت‌تان، فرزندان‌تان، خانم و هرکس که حرف شما را گوش می‌دهد با او نماز جماعت بخوانید، شماها اگر درست تا این‌جا آمده باشید عادل هستید، همان عدالتی که در نماز جماعت لازم است؛ اعمالی انجام ندهید که بر خلاف مروت باشد، معنی خلاف مروت – اگر چه ممکن است حلال باشد- این است که مثلا یک سالک الی الله – شما نگوئید که من یک بچه هستم! می‌خواستی بچه بودی وارد این مراحل نشوی- که باید مثل یک ولی خدا در بین مردم حرکت کند، صبح در کوچه رفته نان خریده، یک چند لقمه‌ای در حال حرکت نان می‌خورد، کفش به پا، در حال راه رفتن، این کراهت دارد، شما نباید انجام بدهید، خلاف مروت است، حرام نیست ولی خلاف مروت است؛ بکوشید که به هیچ‌وجه نمازتان را سریع نخوانید، حمد و سوره در حال استقرار بدن، تمام اذکار نماز جز «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» که در حال حرکت است، بقیه باید بدن‌تان آرام باشد، از این به بعد اگر کسی را ببینم که تکبیری که می‌خواهد بگوید و به رکوع برود در حال حرکت باشد من او را سالک الی الله نمی‌دانم، حالا نمازش که باطل است هیچ، چون عادت شده، او لااقل سالک الی الله نیست، وقتی که از رکوع بر می‌خیزید می‌ایستید بدن باید آرام بشود، بگوئید «سمع الله لمن حمده»،«الله اکبر»، تا این‌جا بدن آرام، بعد حرکت می‌کنید برای رکوع، و تمام اذکار همین‌طور است، مستحباتت را یا کنار بگذار یا اگر مستحب را انجام می‌دهی طبق شرایطش انجام بده، گاهی به من گفته‌اند که شما هنوز در حال قیام هستی آقایانی که اقتداء کرده‌اند همه در حال سجده هستند، این نماز اگر عمدی باشد باطل و اگر با بی‌توجهی باشد بی‌ثواب است، سالک الی الله نباید این‌طور باشد، نمازها را اوّل وقت بخوانید، هیچ‌وقت شده اگر یک نفر به مقصدی می‌خواهد حرکت کند و ماشین دارد حرکت می‌کند، عجله هم دارد، او هنوز رفته خوابیده؟ این‌طوری نباید باشید، من درباره‌ی این‌ها نمی‌خواهم به شماها توضیح بدهم، این‌ها یک وظایف جدی‌ست که باید انجام بشود.

 

رعایت مسایل اخلاقی در خانه و اجتماع

اخلاقیات‌تان در خانه که دوّمین دستور است، اخلاقیات شما در خانه باید با قبل از ورودتان به مراحل تزکیه‌ی نفس کلی فرق کرده باشد. من گاهی از بعضی از خانواده‌ها می‌پرسم که فلانی که دارد تزکیه‌ی نفس می‌کند فرقی کرده یا نه؟ البته اکثراً فرق می‌کند، ولی گاهی می‌گویند: نه! بدتر هم شده، بد اخلاق‌تر هم شده، این‌جاست که من باید بگویم ای خاک بر سر من که این همه زحمت برای این دوستان می‌کشم، که یا زن بیاید از مردش گله بکند یا مرد از زنش گله بکند، که از وقتی با شما ارتباط پیدا کرده بد اخلاق شده است، اخلاقیات‌تان را در خانه باید صد درصد عوض کنید، رعایت اخلاق را بکنید؛ در میان اجتماع، در بین مردم تا می‌توانید سبقت بر سلام بگیرید، کاری نکنید که در قیافه‌ی افراد فاسق قرار بگیرید، من قبول نمی‌کنم، نه من، دین‌تان قبول نمی‌کند که محاسن‌تان را بتراشید یا به اندازه‌ای کوتاه کنید که صدق ریش نکند، و هر کس این‌طوری باشد ما از برنامه‌های بعد، مخصوصاً برنامه‌ی خاص که عده‌ی خاصی جمع‌اند دستور دادم در مجلس راه‌شان ندهند، این مسائل برای ما مهم است، من این حرف‌ها را شاید اگر در یک اجتماعی باشد نگویم ولی برای شما می‌گویم، شما همه مثل فرزندان من هستید، همه‌تان مثل برادران من هستید و من باید مسئولیت شما را بپذیرم و به شما اخطار بدهم، یک جوان ریش‌تراشیده‌ی با لباس مخصوص، با وضع مخصوص، در جامعه بگوید: من اهل تزکیه‌ی نفس هستم! از این حرف‌ها زیاد می‌زنند ولی ما نمی‌گذاریم شما این حرف‌ها را بزنید! مطرود است کسی که این‌هائی را که امشب می‌گویم عمل نکند، من طردش نکنم خدا طردش می‌کند، در اجتماع حرکت می‌کنید سبقت بر سلام داشته باشید، اخلاقیات‌تان را رعایت کنید، خدای‌نکرده خدای‌نکرده یک‌وقت رشوه ندهید، ربا نخورید یا ندهید، خدای تعالی به این‌ها می‌فرماید: «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ» (بقره/279)، اعلام جنگ با خدا را بکنید! تو می‌خواهی با جنگ کردن با خدا به سوی خدا بروی؟ کسی که ربا می‌خورد به هر نوع، – دقت کنید، دقیق باشید- پولی که از بانک می‌گیرید یا پولی که به بانک می‌دهید، من نمی‌توانم برای‌تان توضیح بدهم، به هیچ‌وجه حتی شبهه‌ی این‌که این ربا هست یا ربا نیست نداشته باشد، باید از شبهات دوری کنید، به شبهات نزدیک نشوید؛ این هم برنامه‌ی اجتماعی‌تان؛ با مردم خوب صحبت کنید «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» (بقره/83)، فحش از دهان سالک الی الله اگر بیرون آمد بداند مطرود خداست، چه به حق و چه به ناحق، «لایکون المؤمن سبّابا و لا فحّاشا» (صلح الحسن/ ص315)، در جامعه‌ی خودتان باید همیشه طرف‌دار حق باشید، «و لو کان علیک» (غرر 961/4472) ، طرفدار حق بودن از لازم‌ترین چیزهاست ولو به ضررت باشد.

 

مقید بودن به تعهدات و اصلاح بین دوستان و الفت با آنها

به تعهدات‌تان که با مردم می‌بندید مقید باشید که سر ساعت و به هر قیمتی که هست خودتان را به آن وعده‌گاه برسانید، اگر خودتان را به وعده‌گاهی که دارید نرساندید بدانید که پروردگار متعال شما را نمی‌پذیرد، و لو این‌که منِ – چه بگویم- خطاکارِ اشتباه‌کار، شما را نور چشم خودم قرار بدهم، خدا نمی‌پذیرد! کوشش کنید تا می‌توانید اگر بین دو نفر از اقرباءتان – این‌ها را من شماره نمی‌گذارم خودتان بعد شماره بگذارید- اگر بین اقرباء، خویشاوندان و دوستان اهل تزکیه‌ی نفس که مثل قوم و خویش برای شما هستند یک اختلافی شد، واجب است بر شما آقایان، – حواس‌تان جمع باشد، از راه دور آمده‌اید، اگر خدای نکرده عمل نکنید من روز قیامت جلوی شماها را می‌گیرم می‌گویم: من گفتم این‌ها عمل نکردند – کوشش کنید که بین آن‌ها اختلاف را رفع کنید، «وَالصُّلْحُ خَيْرٌ» (نساء/128) خدای تعالی در قرآن می‌فرماید که صلح بهترین چیزهاست، اگر دوستی شما را اذیت کرد، – شما که اذیتش نمی‌کنید او اگر شما را اذیت کرد- بیشتر از سه روز حق ندارید از او فاصله بگیرید، «لاهجرة فوق ثلاث» (مسند ابی هریرة/ ج2، ح2145)، بیشتر از سه روز نشود، بعد باید چه کرد؟ می‌روید می‌گویید: آقا من تقصیر کردم، اگر می‌دانید دروغ است بروید به هر طریقی که هست رفاقت‌تان را باز دوباره برقرار کنید، از کسی فاصله نگیرید، «المومن مألوف» مومن اهل الفت است، «و لا خیر فی من لا یألف و لا یؤلف» (المحجّة البیضاء، ج 3، ص 291)،  یعنی ای سالک الی الله! اگر الفت با دوستانت را ترک کنی خدا و پیغمبر و امام و تمام اولیاء خدا در تو خیری نمی‌بینند، موفقیتی نمی‌بینند، به گرفتاری‌هاشان رسیدگی کنید، مشکلات‌شان را رفع کنید، به همدیگر مشکلات‌تان را بگویید، اگر یکی آمد یک مشکلی داشت و به شما گفت، امام می‌فرماید از سه حال خارج نیست؛ یا شما خودت می‌توانی مشکلش را حل کنی، بکن! اگر نمی‌توانی حل کنی از آبرویت استفاده کن و مشکل این دوستت را حل کن، و الّا نیمه‌ی شب برخیز، درِ خانه‌ی خدا دعایش کن، این‌که من در مقابل تمام دوستان اهل تزکیه‌ی نفس بی‌تفاوت باشم این کار بسیار غلط است و نباید این‌چنین بود، حقوق واجبه‌تان را باید ادا کنید، هر کس که به حد تکلیف می‌رسد، – روز تولدش که طبعا روز تکلیفش هم همان روز است- این شخص باید یک دفترچه‌ای تهیه کند، باید این کار را بکنید! ما از این به بعد سخت‌تر خواهیم گرفت، به‌خدا قسم اگر همه‌ی شماها همین الان بلند شوید بروید چون من وظیفه‌ام را انجام دادم نزد خدای تعالی می‌گویم: من وظیفه‌ام را انجام دادم، این‌ها بدشان آمد، و خدا به من اجر می‌دهد و زحمت من هم کم می‌شود و شما خودتان با خدای خودتان می‌دانید.

 

داشتن دفترچه برای حساب سال

یک دفترچه باید بخرید – مکرر هم این را گفته‌ام- و روز اول تکلیف‌تان را یادداشت کنید، آن‌هایی که گذشته باز تحقیق کنند، روز اول تکلیف‌شان، روز تولدشان را یاداشت کنند، – من این حرف‌ها را جاهای دیگر نمی‌زنم- و آن‌روز هر چه که از اموال دارید، چه اموال‌تان زیاد باشد چه کم، مؤونه‌تان را برمی‌دارید، آنچه که مربوط به – خوب دقت کنید، این‌ها جان مسئله است که عرض می‌کنم- مؤونه‌تان است را جدا می‌کنید، مؤونه چیست؟ چیزهایی که لازم دارید، دارید از آن استفاده می‌کنید، مثل لباس، مثل فرش اتاق؛ طبعاً یک چیزی مازاد بر مؤونه است، هر کسی مطابق شئونش محاسبه کند، آن اضافه‌ای که از سرمایه گرفته تا فرض کنید نیم‌کیلو پنیری که در یخچال دارید و تا امروز نخوردید، و هر چه پول در بانک است و از کسی طلبکارید، این‌ها همه را باید حساب کنید، بعد می‌بینید یک مقدار بدهکاری دارید، بدهکاری را از این مازاد بر مؤونه‌تان کم می‌کنید، مثلاً مازاد بر مؤونه‌تان – آن‌چه که لازم دارید بماند، آن مازادش، اضافه‌اش- فرض می‌کنیم صد هزار تومان است، اگر صد هزار تومان بدهکارید، هیچ! بیشتر بدهکارید باز هم هیچ! آمد و پنجاه هزار تومان بدهکارید، پنجاه هزار تومان هم مال شماست، باید پنج‌یکم این پنجاه هزار تومان را که پنج‌یکم آن طبعاً می‌شود ده هزار تومان خمس بدهید، نصف این پنج یکم مال سادات است، ساداتی که نیاز دارند، نه هر فقیری که در کوچه دیدید و یک شال سبز و یا سیاهی به سرش داشت! باید بریء‌الذمة بشوید، یعنی یقین کنید که این سهم سادات به سادات رسید، و نیم دیگرش سهم امام است، یعنی این سهم امام به سه بخش تقسیم می‌شود: یک بخش آن مال خداست، یک بخش آن مال پیغمبر است، یک بخش آن هم مال امام است، منتهی خدا که نیاز به پول من و شما ندارد، پیغمبر اکرم هم که از دار دنیا رفته، می‌رسد به امام زمان‌تان، خب کجا خرجش کنیم؟ هر جا که امام زمان راضی است، هر جا که اگر خودش بود خرج می‌کرد، ما نمی‌دانیم! بده به مرجع تقلیدت او می‌داند و تازه مسئولیتش را به عهده می‌گیرد، این مسئله را هم رعایت کنید، من اگر یک مقدار شماها سست بشوید می‌گویم همین امشب باید بروید دفتر تهیه کنید و بنویسید! تا این حد جریان جدی‌ست، مثل نماز، شما الان اگر نماز مغرب و عشاء را نخوانده باشید می‌گویند خب آقا بلند شو برو نماز مغرب و عشاءت را بخوان! قضاء می‌شود، سهل‌انگاری به هیچ‌وجه از شما پذیرفته نیست، این را بدانید.

 

هر حرفی را نپذیرید

مسئله‌ی دیگری که بسیار اهمیت دارد و باید ان‌شاءالله رعایت بشود، در مجالسی که برای هر چه هست، روضه، عروسی، موعظه، همسایه یک مجلسی دارد، در مسجدتان یک مجلسی هست، این‌جاها که حاضر می‌شوید دقت کنید هر حرفی را نپذیرید، طبق آیه‌ی شریفه‌ی قرآن حرکت کنید: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18)، شما می‌گویید: ما با مردم چه فرقی داریم؟ اگر فرق نداشتید این‌جا نبودید، من برای شماها ارزش قائلم، اگر خودتان برای خودتان ارزش قائل نیستید من ارزش قائلم، شما دو قدم به طرف خدا برداشتید: قدم اوّل یقظه، قدم دوّم توبه؛ شما با سایرین فرق دارید، عجیب است! گاهی بعضی از شماها، بعضی از این سالکین الی الله، من یک مطلبی را به آن‌ها می‌گویم، با عقلش هم سازش دارد و درست هم هست، به من می‌گوید: فلان آقا این طوری گفته، نظرتان چیست؟ قرآن، روایات، کلمات معصومین بوده، آقا رفته مثلا ده شب در دهه‌ی محرم پای یک منبری نشسته، حالا معلوم نیست گوینده مذاق تصوف داشته، مذاق فلسفه داشته، یا ایشان بد شنیده و بد دارد نقل می‌کند، می‌خواهد کلام او را بر قرآن و آیات قرآن تحمیل کند! نه، شما از همین الان موظفید که هر چه را که می‌شنوید، اگر ارتباطی با دین دارد، – من به مسائل دیگر کار ندارم، بعد عرض می‌کنم، ارتباطی با دین دارد- باید روی آن کار کنید، بشنوید، و بهترش را پیدا کنید و از آن پیروی کنید، صریح قرآن است، تا اولوالالباب بشوید، تا سالک الی الله بشوید، تا اهل استقامت بشوید، تا آن‌که جزء کسانی که خدا به سوی خودش راه‌شان داده بشوید، این طوری باید باشید، هر حرفی را که انسان بشنود نباید فوراً عمل کند! آن‌قدر خرافات به‌خاطر همین استماع بیهوده‌ی شما از سخنان دیگران در دین وارد شده که حساب ندارد!

 

حرف لغو نزنید

زیاد حرف نزنید، حرف لغو نگوئید، از امام سؤال شد که حرف لغو چیست؟ یک مثالی برای ما بزنید که ما تا حدی حرف لغو را بشناسیم، امام فرمود: مثلا رفتی مسافرت، در یک جا می‌بینی میوه‌های بسیار خوبی‌ست، بیائی بدون دلیل تعریف کنی؛ گاهی می‌شود انسان به یک میوه فروش می‌گوید فلان جا میوه‌ی خوب دارند، برو از آن‌جا بخر، خب این کاری‌ست، لغو نیست، اما همین‌طور می‌خواهید صحبت کنید، این حرف لغو است، ما یک‌سالی با جمعی از دوستان کربلا رفته بودیم، آن‌جا از آن‌ها تعهد گرفتم که هر چه از مناظر و خوبی‌هایی که در این مسافرت دیدید، چه در اثر معاشرت با من، چه در اثر معاشرت با دیگری، این‌ها یک کلمه‌اش را در ایران که رفتید نباید بگویید، چون اکثرش لغو بود، اصرار داشتند که از فلان امام‌زاده هم زیارت کنند که وقتی ایران رفتند بگویند: آن‌جا هم ما رفتیم! هر چه دروغ و اشتباه و این‌ها هست همه را جزء سوغاتی‌هایی که از زیارت کربلا و مکه آورده‌اند نقل می‌کنند! نه، نگو! رفتیم زیارت حضرت سیدالشهداء، آقا را زیارت کردیم، اگر این‌طور تصمیم بگیرید، اگر این‌طوری بشوید من تعهد می‌دهم که تمام سفرتان معنویت باشد، و حتی شاید حضرت بقیة‌الله ارواحنا فداه هم به شما تفضلی کند و توجهی کند، اما ممکن است از همین‌جا حرکت کنید بروید مسجد جمکران، برای این‌که بیایید فردا بگوئید: مسجد جمکران رفتم و چه دیدم و چه شد! یک نفر نقل می‌کرد می‌گفت: در حجر اسماعیل نشسته بودم، خیلی مایل بودم خدمت حضرت ولی عصرارواحنا فداه برسم، یک آقایی آمد با من مصافحه کرد، گفت: که بروی در ایران بگویی من خدمت حضرت رسیدم؟ من نفهمیدم چه گفت و رفت، بعد فهمیدم خود آقا بوده! که برای هوای نفست – این را دیگر من می‌گویم- که برای هوای نفست، برای شخصیتت، برای این‌که تو یک ارزشی نزد شنونده پیدا بکنی، بگویی من در حجر اسماعیل خدمت امام زمان رسیدم؟ ببینید چقدر دقیق است! پیغمبر و امام زمان و خدا را اسباب‌بازی برای خودمان -نستجیر بالله- قرار ندهیم، خیلی حواس‌مان جمع باشد، حرف لغو نزنید، در مجالس که جمعی نشسته‌اند دو نفر نباید با هم سر به‌گوشی صحبت کنند، «إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّيْطَانِ» (مجادلة/10)، نجوی از ناحیه‌یشیطان است، چرا؟ «لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا»، شما نشستید با رفیق‌تان دارید آهسته صحبت می‌کنید، خب طبعا چشم‌تان هم به یک نفر می‌افتد، او هم دقیق شده که ببیند شما چه گفتید، بعد هم مخصوصا آن نفری که شما با او آهسته صحبت کردید یک عکس‌العمل مختصری هم به آن طرف نشان بدهد! می‌دانید چه نزاعی و چه دعوایی به‌وجود می‌آید؟ و حال این‌که اصلا شما یک چیز دیگری گفتید، مربوط به او نبوده؛ در مجالس خیلی آرام، اگر دوره نشستید – این طوری که الان نشسته‌اید نشستید- هیچ‌وقت نجوی نکنید، اگر حالا بلند شدید می‌خواهید بروید… زن‌ها گاهی به ما می‌گویند که مجالس مردها هم گاهی مثل مجالس زن‌ها قار قار است، با هم حرف می‌زنند، هر کدام‌شان با یکی دیگر حرف می‌زند، شما که کنار هم بودید، نشسته بودید، حرفهایت را می‌خواست بزنی، وقتی بلند شدید بروید تازه یادتان آمد؟ خدمت پیغمبر اکرم می‌آمدند، جلسه بود، می‌نشستند، حضرت رسول اکرم هم غذایی به این‌ها می‌داد می‌خوردند، بعد می‌نشستند به حرف چرت و پرت گفتن، بی‌خود حرف زدن، آیه‌ی شریفه نازل شد: « فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا » (احزاب/53)، غذای‌تان را خوردید بلند شوید بروید دیگر! این اخلاقیات سوء، مال مردم زمان جاهلیت بوده، آن قدر ادامه پیدا کرد تا وقتی که کنار بدن پیغمبر اکرم با هم دعوا کردند، صحبت‌های بیهوده کردند و آن‌چنان پیغمبر اکرم را اذیت کردند که حضرت فرمود: از نزد من خارج بشوید؛ این‌طوری نباشید، من این‌ها را برای شماها می‌گویم، می‌گوئید مگر ما چه خصوصیتی داریم؟ من عرض می‌کنم که چه خصوصیتی دارید؛ علاوه بر این‌که راه باطل نمی‌روید، – اگر غیر از این است که ما بی‌خود کردیم، اشتباه کردیم به شما عرض کردیم امشب بیایید، اگر راه باطل نمی‌روید- طبعا به سوی خدا برگشتید، یک مدتی در حالت یقظه و بیداری بودید، یقظه و بیداری معنایش این است که آن‌چه همه می‌گویند ما نمی‌گوییم، آن‌چه که همه می‌کنند ما نمی‌کنیم، آن‌چه که ما می‌کنیم همه نمی‌کنند، آن‌چه که ما می‌گوییم همه نمی‌گویند، این معنایش است، و الّا فرقی با آن جوانی که شاید الان در یکی از پارک‌ها مشغول گناه باشد نداریم، بین خودتان و مردم بی‌بند و بار و بدون مهار و بدون عقل فرق بگذارید، چون عقل در حقیقت، اسم اوّل مهار است، خدا ما را مهار کرده، دین‌مان ما را محدود کرده، و عقل‌مان ما را عقال کرده، این‌ها را باید بفهمیم، مسائل زیادی در این ارتباط باز هم هست، در شب باید یک ساعتی را – ساعت که می‌گویم منظور حتما یک‌ساعت مثلا از ساعت سه تا چهار نیست، این شب‌ها ساعت چهار و دو دقیقه در تهران اذان می‌گویند، ساعت منظورم یک‌ساعتِ کامل نیست- یک وقتی، حالا اگر حالش را داری بیشتر از یک‌ساعت، اگر حالش را نداری کمتر، بلند شو و با خدا مناجات کن، چه‌کار کنم؟ مناجاتی که به تو دستور داده شده که در اکثر برنامه‌ی شماها این مناجات گفته شده، یک مناجاتی را انتخاب کنید بخوانید، با خدا حرف بزنید، عربی نگویید، یعنی لازم نیست عربی بگویید، البته بهتر این است که مطالب‌تان را از لسان اهل بیت عصمت و طهارت به خدا عرض کنید، چون آن‌ها ادب مناجات با خدا را بلد بودند اما ما بلد نیستیم، حالا اگر نشد خدا می‌پذیرد.

 

طرفدار اصلاحات اعتقادی باشید

اگر چه این قضیه را من زیاد اعتماد و اعتقاد ندارم ولی بد نیست، که «سنگ‌تراشی بود اندر کوه طور»، یک سنگ‌تراشی در کوه طور بود، مدام می‌گفت که خدایا! «تو کجایی تا شوم من چاکرت، چارُقت دوزم کنم شانه سرت» و از این حرف‌ها می‌زد، عقلش نمی‌رسید، در معرفت خدا در صراط مستقیم نبود، ولی اصل وجود خدا را دوست داشت و معتقد بود، حضرت موسی آمد و به او گفت: خیره‌سر شدی! مسلمان نشده کافر شدی! و او هم از همین هم دست کشید و رفت؛ می‌دانید من چه می‌خواهم بگویم؟ می‌خواهم عرض کنم که تا می‌توانید طرفدار اصلاحات اعتقادی باشید، اعتقادات مردم را اصلاح کنید، نه این‌که آن‌چه دارند از دست‌شان بگیرید و هیچ‌چیز به آن‌ها ندهید. یک وقتی یک شخصی از دوستان آمد، از علماء بود، گفت: شهر ما تمام‌شان صوفی شدند! گفتم: شما برای‌شان چه‌کار کردید؟ گفت: هیچ! کاری بلد نیستیم! من به آن شخص گفتم: حضرت موسی که آمد، سحره را یا از بین بُرد یا مؤمن به خودش کرد، او معجزه داشت، تو باید یک کار بالاتر از این را بکنی تا مردم به تو گرایش پیدا کنند، گفت: آخر او – آن قطبی که آن‌جا بود- خیلی کارهای مهمی می‌کند، چاقو را از آن طرف شکم فرو می‌کند از این طرف درمی‌آورد مثلا، از غیب خبر می‌دهد، از دل ما خبر می‌دهد، ولی من این‌ها را ندارم، گفتم: بنشین با او صحبت کن، بگو: یک چاقو که هیچ! صد تا چاقو در شکمت کردی و درآوردی، چه فایده‌ای و چه اثری دارد؟! از دل من خودم بهتر خبر دارم تا تو! چرا می‌گویی؟! ما در مجلسی نشسته بودیم، یک نفر بود واقعاً هم عجیب بود، از یک طرف شروع کرد به آن‌چه در دل‌های این‌ها خطور می‌کرد، شروع کرد به گفتن، خب آن‌ها را که من نمی‌فهمیدم راست می‌گوید یا دروغ، ولی خب معلوم بود، چون مدام احساساتی می‌شدند، به من رسید، گفتم: نمی‌خواهد بگویی، می‌خواست دل ما را هم خبر بدهد، گفت: چرا؟ یعنی همه گفتند: چرا؟ گفتم برای این‌که خودم بیشتر از دلم اطلاع دارم و ایشان هم فایده‌ای ندارد که بگوید، می‌خواهد برای من بگوید که من بفهمم در دلم چه می‌گذرد؟ که خودم بهتر بلد هستم، و اگر بخواهد به شماها بگوید که این سرِّ من است، نمی‌خواهم بگوید، و اگر می‌خواهد خودنمایی بکند که خودنمایی کردن غلط است! پس حالا چه‌کار کنیم؟ یک عده را وادار به فطریات‌شان بکن! بهترین کارها برای مردم این است که فطرت‌شان را به آن‌ها نشان بدهید و به فطرت‌شان راهنمایی‌شان کنید؛ آقا می‌شود رهبر! – این‌که می‌گویم رهبر، یعنی به اصطلاح یک عده‌ای را می‌خواهد به طرفی بکشاند- فرض کنید می‌شود یک عالم، به هیچ‌وجه نمی‌خواهد درباره‌ی این‌که فطرت چه هست و چگونه ما به طرف فطرت‌مان برویم حرف بزند! آقا، فطرت شما خلقت شماست، شما هم باید به طرف خلقت‌تان حرکت کنید، فطرت شما خداشناسی است، فطرت شما امام‌شناسی است، صد تا چاقو در شکم یک نفر یا خودتان فرو کنید و در بیاورید، اگر روز قیامت مؤاخذه نشوید هیچ ثوابی به شما نمی‌دهند، ولی اگر خدا را شناختید، خدای تعالی قسم خورده که یک نفر از موحدین را من به جهنم نخواهم برد، این فایده‌اش است، این‌ها را دور بریزید، تحت تأثیر هر کسی، هر شخصی که یک خواب خوبی دیده، که اکثراً هم دروغ است، یا مکاشفه‌ای به شما می‌گوید، یا از دل‌تان خبر می‌دهد واقع نشوید؛ من با یک نفر در مسجد گوهرشاد آشنا شدم، خیلی محاسن بلند… به من گفت: یک چیزی تو در دل بگیر من می‌گویم چه بوده! گفتم: مثلا چه؟ گفت: از حروف قند یک حرفش را در نظر بگیر، ما هم گفتیم نون را در نظر می‌گیریم، در دلم گفتم: نون، گفت: نون را در نظر گرفتی! یک کلمه‌ی دیگر، یک کلمه‌ی دیگر، بعد من به رمز کارش پی بردم، گفتم: این نیست؟ گفت: چرا! چون در هر کلمه‌ای یک حرفش خیلی خودش را نشان می‌دهد، طبعاً آن کسی هم که می‌خواهد یکی از این حروف را در نظر بگیرد همان را در نظر می‌گیرد و این شخص با آن فراستش می‌فهمد که این همان را در نظر گرفته، یعنی می‌گوید: آن را در نظر گرفتی، خود من فهمیدم، حالا می‌گویید نه؟ شما امتحان کنید! منتهی برای خودتان دکان باز نکنید، از این چیزها من خیلی بلد هستم اگر که دکان باز نشود ممکن است بعضی‌هایش را به شما بگویم، این‌ها چیزی نیست، مسائلی نیست، مسئله‌ی مهم این است که خدا راضی بشود و شما ولیّ خدا باشید و همه‌جا خدای تعالی طرفدارتان باشد، اگر خواست از دل مردم خبردار باشید، باشید و اگر هم خواست شما هیچ چیز نفهمید، نمی‌فهمید؛ – آن آقا که تشریف می‌برند چه‌کار دارند؟ وسط جلسه‌ی ما هیچ‌کس بلند نشود، هر طور می‌خواهد بشود، مگر مریض سختی باشد- آقایان! روی همه‌ی شما دقت می‌شود، نگویید جمعیت زیاد شده، فلانی دیگر دقتش روی ما کم شده است! نه، خدای من شاهد است آن‌قدر روی این دفترهای شما کار شد، مطالعه شد، من تنها نبودم، یک عده‌ای از دوستان‌تان هم بودند، قدر بدانید، مجلس ما مجلس این نیست که حالا چند دقیقه‌ای نشستیم، خسته شدیم، حالا بلند شویم برویم، نه! کارهای‌تان را بکنید، دستشویی‌های‌تان را بروید، برنامه‌های‌تان را انجام بدهید، بعد که آمدید و نشستید باید تمام هوش و حواس‌تان به ما باشد، و همین‌هایی که گفتم عمل بکنید، خیلی هم ساده، همه‌جا هم می‌گویند، ولی ما از شما جدیت می‌خواهیم.

 

احترام به پدر و مادر

آخرین مطلب را هم عرض کنم، چون وقت دارد تمام می‌شود – یا تمام شد، البته هنوز تمام نشده است- و آخرین مطلب این است که نسبت به پدر و مادر خیلی باید احترام بکنید، خیلی باید مواظب احترامات پدر و مادرتان باشید، آن‌هایی که پدر و مادرشان زنده هستند که خوشا به‌حال‌شان! من وقتی که جوان بودم به یکی از اولیاء خدا گفتم: من چه کنم که بهتر از همه پیشرفت کنم؟ گفت: مادر داری؟ گفتم: بله، گفت: برو خدمتگزار او باش! تحت تاثیر تبلیغات دیگران واقع نشوید، «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا» (اسراء/24)، هر چه پدر و مادرتان بد اخلاق‌تر باشند شما باید خضوع‌تان بیشتر باشد، ثواب‌تان هم بیشتر است، «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا»، کوچکی بکن، اما درون دلت یک وقت نگویی که چه گرفتاری پیدا کردیم! نه، «مِنَ الرَّحْمَةِ»، با کمال مهربانی، من بعضی دوستان را احساس می‌کنم که این‌ها صله‌ی رحم نمی‌کنند، نزد پدر و مادرشان نمی‌روند، گاهی آن اندازه‌ای که لازم است این مسئله را اهمیت نمی‌دهند، واجب است، امر خدای تعالی است، هر کدام‌تان در این جهت نقصی دارید ان‌شاءالله نقص‌تان را برطرف کنید و همیشه دعای‌شان کنید، بعضی از بزرگان بودند که در قنوت نماز می‌گفتند: «وَارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً، وَاجْزِهِمَا بِالإِحْسَانِ إِحْسَاناً، وَبِالسَّيِّئَاتِ غُفْرَاناً» (مفاتیح الجنان/ دعاء ابوحمزة ثمالی)، خیلی مواظبت این جهت را بکنید، در مرحله‌ی اول مادر، بعد هم پدر، و اگر از دار دنیا رفته‌اند یک هدیه‌ای برای‌شان بفرستید، بهترین هدیه دو رکعت نماز است، چون خصوصی هستیم و جلسه، جلسه‌ی خصوصی است من عرض می‌کنم، کم اتفاق افتاده که من در شبانه‌روز برای پدر و مادرم دو رکعت نماز نخوانده باشم، شماها هم اگر از دار دنیا رفته‌اند بخوانید، می‌دانید چه‌کار می‌کند؟ پدر و مادری که در خوابِ به تمامِ معنای عالم برزخ بودند همین دو رکعت نماز آن‌ها را در بهشت برزخی برده جای‌شان داده، نه مال من‌! من خودم را نمی‌گویم، همین دو رکعت نماز مثلا، این اظهار محبتی است به پدر و مادر؛ من همیشه می‌روم سر قبرشان! برو یا نرو، آن کار دیگری‌ست، ولی به فکر پدر و مادرتان باشید که چیزی به آن‌ها برسد؛ می‌روم یک لیوان آب هم روی قبر می‌ریزم! روی قبرها را دیدید می‌روند آب می‌ریزند؟ حالا نمی‌دانم شاید مشهدِ ما این‌طور باشد، می‌روم روی قبر خط هم می‌کشم! خب، این‌ها حالا هر طور خودت صلاح می‌دانی! خیلی مواظبت بکنید، مواظب باشید، آن‌هایی که پدرشان یا مادرشان یا هر دو از دنیا رفته‌اند در شبانه‌روز دو رکعت نماز برای آن‌ها بخوانند، اگر زنده هستند که صد درصد در خدمت‌شان، در احترام به آن‌ها ان‌شاءالله باشید.

این عرایض ما بود؛ مطالب دیگری هم هست که ان‌شاءالله در جلسه‌ی بعدی استقامت، به شما خواهیم گفت، و اما ان‌شاءالله کوشش بشود که طبق برنامه‌ی قبل از محرم و صفر، ان‌شاءالله جلسات مراحل اختصاصی آقایان، ان‌شاءالله منظم باشد، حالا باید بنشینیم با دوستان‌مان جلسات را منظم بکنیم و تاریخش را تعیین بکنیم که ان‌شاءالله در اولین فرصت، خدمت دوستان اهل استقامت برسیم؛ خب، باور کنید اگر به من بگویند بهترین جشن‌های کره‌ی زمین در فلان جاست و تو هم دعوت هستی و بهترین غذا را می‌دهند، بهترین شخصیت‌ها، تمام رؤسای جمهور، تمام وزراء جمع‌اند، من یک دقیقه‌ی با شما را با آن مجالس عوض نمی‌کنم، خدا را شاهد می‌گیرم که این حقیقت دارد، و برای هر یک از شما یک ارزش فوق‌العاده ای قائلم که اگر بدانید که من چقدر برای‌تان ارزش قائلم ان‌شاءالله جدی‌تر کار می‌کنید؛ همه‌تان را دوست دارم، از خدا گاهی می‌خواهم خدایا! من را – چه بگویم، می‌ترسم خیال کنید مبالغه می‌کنم- خاک پای شماها قرار بدهد، شماها همه‌تان دوستان امام زمان هستید، همه‌تان واقعا به امام زمان علاقه‌مند هستید، من شماها را اکثراً می‌شناسم.

 

حقیقت دین، شیعه است

خدا را شکر می‌کنم که یک شب به این عظمت، شب ولادت امام صادق علیه السلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله، صاحب دین مقدس اسلام، و کسی که بوسیله‌ی او مذهب تشیع رونق گرفت خدمت شما هستیم؛ نگویید: رئیس مذهب! مذهب ما رئیسش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است، ائمه‌ی دیگر همه‌شان رئیس مذهب ما هستند، این حرف را آن‌هایی زدند و ما هم نادانانه پشتش را گرفتیم که یکی رئیس مذهب حنفی‌ها و ابوحنیفه است، مالکی‌ها مالک بن انس است، و رئیس مذهب شیعه هم امام صادق است! یعنی این پنج نفر، پنج تا مذهب در اسلام درست کردند! این حرف بسیار غلط است، حرف دشمن است، مذهب ما تشیع است، در سایت من شاید همین الان وجود داشته باشد که یک نفر نوشته که مذهب شما چه‌وقت پیدا شد؟ زمان پیغمبر نبود! نه‌خیر، زمان پیغمبر اکرم بود، لُبّ دین است، حقیقتِ دین است، و از روزی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌خواست اعلان اسلام را بکند، از آن‌جا این مطلب هم شروع شد، چهل نفر از اقوامش را حضرت دعوت می‌کند، «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (شعراء/214) و آن‌جا می‌فرماید که هر کس، اول به من اظهار ایمان بکند او جانشین من است، و اول کسی که اظهار ایمان کرد، – این‌طوری بگویید، نگویید اول کسی که ایمان آورد چون این حرف باز مال دشمن است- ایمانش را به پیغمبر اکرم اظهار کرد علی بن ابیطالب علیه الصلاة والسلام بود و از همان‌جا تشیع شروع شده، از زمانی که هنوز اسلام علنی نشده بود.

 

دعای ختم مجلس

نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله، خدایا جمعی که بنا دارند در راه تو با استقامت کامل حرکت کنند و دست‌شان به دامن امام زمان‌شان برسد شب مسلاد مسعود حضرت رسول اکرم و امام صادق جمع شده‌اند، خدایا به‌خاطر این محبت، امام زمان‌شان را برسان، خدایا این جمع را، همه را از یاران خاص امام زمان قرار بده، پروردگارا قلب مقدس امام زمان را از این جمع راضی بفرما، پروردگارا توفیق آن‌چه را که وظیفه‌شان است انجام بدهند به آن‌ها عنایت بفرما، خدایا اگر کمک‌های تو نباشد ما هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم، خدایا در راه رسیدن به حقایق وبه وظایف‌شان به آن‌ها کمک بفرما، پروردگارا این جمعی که حاضرند، همه‌شان را، هر چه حاجت دارند به آن‌ها عنایت بفرما، خدایا گرفتاری‌هاشان را برطرف بفرما، دنیا و آخرت‌شان در زیر سایه‌ی امام زمان حفظ بفرما، مرض‌های روحی‌شان برطرف بفرما، مرض‌های بدنی – اگر کسی در بین این‌ها کسالتی دارد یا وابستگان‌شان کسالتی دارند- خدایا برطرف بفرما، پروردگارا اموات‌مان، اموات این جمع، غریق رحمت بفرما، عاقبت این جمع ختم به خیر بفرما. و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۶ صفر ۱۴۲۷ قمری – ۱۶ اسفند ۱۳۸۴ شمسی – یقظه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

 

بیداری از خواب غفلت بزرگترین لطف الهی

میلادمسعود حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌الصلاةوالسلام را به همۀ شما تبریک عرض می‌کنم، امیدوار هستیم زیر سایۀ حضرت بقیةالله همۀ ما به {انجام} تمام خوبی‌ها موفق شویم و از خواب غفلت بیدار شویم و کمک‌های الهی و حجةبن‌الحسن در تمام شئون زندگی ماداً و معناً متوجه همۀ شما و ما و هر کس که قدم در راه تزکیه‌نفس برمی‌دارد  بشود. اکثر شما از راه‌های دور تشریف آورده‌اید و زحمت کشیده‌اید و من به سهم خود از همۀ شما متشکر هستم، امیدوار هستیم إن‌شاءالله مزد زحمات شما بیداری از غفلت‌هایی که اکثریت مردم روی کرۀ زمین {دارند} «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»(انعام/37) و «أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ‏»(یونس/60)، {هستند} خدای تعالی شما را از این غفلت‌ها حفظ کند.

انحرافاتی که دشمنان اسلام در اعتقادات ایجاد کردند

مطالبی که امشب باید خیلی فشرده و بسیار عمیق و إن‌شاءالله انسان‌ساز عرض بشود؛ مطالبی است که باید إن‌شاءالله در طول مدت عمر خود در تمام شئون زندگی خود با آن باشید و زندگی شما را اداره کند. مطلب اول این است که همۀ دوستانی که اعتقادات صحیح را امتحان داده‌اند و اگر امتحان هم داده‌اند باز هم بیشتر به فکر آن باشند این است که بدانید زیربنای تمام مراحل تزکیه‌نفس در همۀ موارد اعتقادات صحیح است. در زمان ما متأسفانه چون از زمان ظهور اسلام فاصله پیدا کرده است و خدا کند بیشتر از این فاصله پیدا نکند و صاحب دین إن‌شاءالله زودتر برسد {مسئله} این است که اعتقادات مردم را بعضی از افراد منحرف، منحرف کرده‌اند. شما باید بدانید اکثر اعتقادات ما حتی آیات قرآن و روایات زیادی شاهد بر مطلب است از زمانی که تقریباً غیبت صغری و کبری شروع شد بلکه یک مقدار هم جلوتر، چون مقدمةً انجام می‌شد و ائمۀاطهار علیهم‌الصلاةوالسلام کظم‌غیظ می‌کردند، آن‌چه که در تاریخ دارد از زمان امام‌صادق علیه‌الصلاةوالسلام وقتی‌که عباسیان روی کار آمدند و متوجه بودند که بنی‌امیه در کار خود اشتباه کرده‌اند، یعنی بنی‌امیه یکسره می‌خواستند مستقیم ریشۀ دین را بزنند و این‌ها موفق نشدند، بنی‌العباس که روی کار آمدند بنا گذاشتند که یک دینی دست مردم بدهند که آن دین مفید برای مردم نباشد و علاوه بر این صراط‌مستقیم را از بین ببرند. لذا در تاریخ داریم که به وسیلۀ هارون و مأمون فلسفه {البته} نه فلسفۀ زمان ما بلکه فلسفۀ یونان، در کتاب دارقُطنی نوشته است و در اکثر تواریخی که بوده است این مطلب هست که به عربی به وسیلۀ یعقوب‌بن‌اسحاق و اسحاق‌بن‌یعقوب که پدر و پسر بودند و زبان‌عبری بلد بودند…، اول عرب بودند، یهودی بودند و بعد به اصطلاح مسلمان شدند و کتب فلسفه را از یونان آوردند و به عربی ترجمه کردند. دربارۀ معارف مردم را سرگرم فلسفه کردند.

انحرافاتی که دشمنان در احکام مسلمانها ایجاد کردند

دربارۀ احکام در همان زمان چهار مجتهد در مقابل امام‌صادق و امام‌کاظم علیهم‌السلام تراشیدند، طوری شده بود که مردم را مجبور می‌کردند که احکام ابوحنیفه و مالک‌بن‌أنس و محمدبن‌إدریس شافعی و احمد حنبل را در مقابل کلمات ائمۀاطهار علیهم‌الصلاةوالسلام بپذیرند. اجبار مردم این‌طوری بود که از طرف حکومت هر کس به درس امام‌صادق می‌رفت یک پولی باید بدهد و کسانی که به درس ابوحنیفه می‌رفتند یک پولی می‌گرفتند، طبعاً دانشمندان مسلمان مجبور بودند، حتی شاگردان امام‌صادق، برای این‌که بتوانند این پول را تأمین کنند اول به درس ابوحنیفه بروند و از آن پول استفاده می‌کردند تا بتوانند آن‌چه که برای ورود به خدمت امام‌صادق علیه‌الصلاةوالسلام باید بپردازند داشته باشند و لذا الآن اگر یک میلیارد و نیم مردم مسلمان یا مقلد ابوحنیفه یا شافعی یا حنبلی یا مالکی هستند به خاطر این است که این بذر را آن روز کاشتند و در مقابل دانشمندان بزرگ چنین برنامه‌ای داشتند که هنوز هم این برنامه ادامه دارد، تنها جمعیتی که بحمدلله و المنة، که باید برای این دائماً خدا را شکر کرد از میان مسلمین پیروان اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌الصلاةوالسلام هستند… شما فکر می‌کنید کسانی که این‌طور با حرم مطهر امام‌هادی و امام‌عسکری دشمنی می‌کنند چه کسانی هستند؟ جنبۀ سیاسی دیگر ندارد، این‌ها همان کسانی هستند که آن‌قدر به چهار امام ما در قبرستان بقیع اهانت کردند. الآن همه جای حرم پیغمبر را درست کردند و این قسمتی که قبر مطهر رسول‌اکرم است برای تعمیر اصلاً دست نزدند، إن‌شاءالله آن‌هایی که نرفتند بروند ببینند. عالم وهابی به من می‌گفت گذاشتیم خود آن خراب بشود چون مسلمان‌های دنیا نمی‌گذارند این قبر را ما خراب کنیم، خود آن خراب بشود تا مثل قبرستان بقیع بشود.

متعهد بودن در اعتقادات و انجام واجبات و ترک محرمات

شما بحمدالله اعتقادات خود را از راهی به دست آوردید… و من شخصاً مقید بودم در ظرف یک سال که این سی نوار را پر کرده‌ایم و شما باید گوش کنید و امتحان بدهید تا جایی که برای من ممکن بوده است و جنبه‌های مختلف اجتماعی مزاحم آن نبوده است آن‌چه از آیات و روایات استفاده می‌شود بیان کنم. خدا را شاکر هستم که بحمدلله جمع زیادی از شما دوستان اگر الآن که ماه محرم و صفر است پای خود را در هر مجلسی بگذارید مردمی این‌گونه یک‌دست پابند به دین که واجبات خود را انجام بدهند و محرمات را ترک کنند پیدا نمی‌کنید، می‌گویید نه، بروید ببینید. شما وقتی‌که متعهد شدید که انجام واجبات و ترک محرمات شعار و عمل شما باشد و از آن طرف می‌دانید و معتقد هستید که هرچه قرآن فرموده است کلام خدا است و خدای تعالی در قرآن فرموده است «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ»(اسراء/34)، وفای به عهد کنید، آن‌چنان عقل می‌آید شما را می‌بندد که یک لحظه حتی فکر گناه هم نکنید، کم‌کم این‌طوری خواهید شد و این را من امیدوار هستم چون بیست سال تجربه دارم، این یک مطلب. باید بگویم جناب آیت‌الله، سرور من…، چون این دوستان ما بسیار پرارزش هستند، ایشان اگر می‌فرمایند که یک وقت یک اهل‌یقظه گناه نکند این اعلام خطر است، کسی که یقظه‌ای گرفته است و متعهد شده است که واجبات خود را انجام بدهد و محرمات خود را ترک کند این شخص اگر یک گناه حتی بکند یا یک واجب را ترک کند این اول به خود خیانت کرده است و دوم به خدا و بعد هم به ما، کوشش کنید خائن نباشید.

دراه تزکیه‌نفس متعهد باشید و کوتاهی نکنید

باید بدانید این راهی که ما جلوی پای شما گذاشتیم و شما با آغوش باز استقبال کردید… شاید من بعضی از شما را دفعۀ اولی است که می‌بینم یا شما من را می‌بینید یا خیلی کمتر از سایرین دیده‌ایم چون شاید جمعیت مرحلۀ‌استقامت بیشتر از شما باشد، مراحل دیگر هست که هر کدام چنین جمعیتی یا کمتر یا زیادتر دارد، ما شما را دعوت خاصی نکردیم، ما شما را انتخاب نکردیم، نیامدیم در یک شهر دورافتاده که شاید بعضی از این شهرها را… مثلاً من تا به حال سیرجان نرفتم ولی آن‌جا جمعیتی هستند، بعضی از شهرها را حتی ندیدم ولی یک افراد برجسته‌ای {دارند} این‌ها با آغوش باز راه ما را انتخاب کردند، نه راه من بلکه راه ما، راه ما نه با این آقایان اساتیدی که در این مجلس هستند، ما یعنی خدا، پیغمبر، ائمۀاطهار که ما إن‌شاءالله می‌خواهیم خدمتگزار آن‌ها باشیم. {اگر} این راه را انتخاب کرده‌اید باید بدانید حالا که حرکت کردید، حالا که اعتقادات شما صحیح است، حالا که می‌خواهید این سفر بسیار پراهمیّت را بروید کوتاهی نکنید، کوتاهی، سستی، بی‌توجهی نداشته باشید. این دعوتی که ما گاهی از شما می‌کنیم که ظاهراً برای این مرحلۀ‌یقظه فکر می‌کنم مرتبۀ چهارم باشد، این دعوت را می‌کنیم نمی‌خواهیم به شما زحمت بدهیم که از مرز بازرگان، از آن طرف ایران، از این طرف ایران بلند شوید این همه راه بیایید که چه؟ من یک مقدار برای شما صحبت کنم، اکثر شما صحبت‌های من را در روزهای جمعه می‌شنوید، نه، این جلسه غیر از آن جلسات است. متعهد هستید یا نیستید؟ نیستید، نمی‌توانید متعهد باشید، نمی‌توانید ادامه بدهید، هیچ کاری ندارد، شاید ما خوشحال هم {بشویم} البته خوشحال که نباید بشویم ولی زحمت ما کمتر است، همین امشب کارت‌های خود را بدهید و بگویید آقا خداحافظ، من نیستم {ولی} اگر هستید باید یک‌یک شما الگو برای اهل شهر خود، دوستان و فامیل خود و خانوادۀ خود باشید، الگو باشید.

اهمیّت نماز شب و نقش آن در بیداری روحی

 در برنامۀ شما نمازشب نیست اما چه اشکال دارد در یک خانواده یک جوان شب‌ها بلند بشود که اکثر شما بحمدلله جوانان بسیار نورانی هستید که خدا را شکر می‌کنم که چشم من امشب به جمال شما افتاده است و این بزرگترین عیدی برای ما در امشب است. یک جوانی این‌طوری نیمۀ شب بلند شده است، پدر خوابیده است، مادر خوابیده است، برادر، خواهر، این‌ها خوابیدند ولی این آهسته، بدون این‌که سر و صدایی راه بیندازد، آهسته بلند شده است و رفته است وضو گرفته است، آمده است در آن تاریکی یک نگاهی به آسمان می‌کند و می‌گوید «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً»(آل‌عمران/191)، خدایا تو این راه‌ها را، این آسمان و این کهکشان‌ها را باطل خلق نکردی «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ»(آل‌عمران/193)، خدایا ما شنیدیم یک نفر به نام پیغمبر این مردم را برای ایمان صدا می‌زد، ما ایمان آوردیم. دلیل بر ایمان ما هم همین است که در این نیمه شب همه خواب هستند ولی من بیدار هستم، در این زمان غیبت حضرت بقیةالله که تاریکی تمام عالم را گرفته است و همه به فکر دنیای خود هستند من به فکر تو هستم، من بیدار هستم، من را به مسئلۀ یقظه پذیرفتند، گفتند تو بیدار هستی، تو می‌فهمی. خیلی عجیب است، نکند که از همین مسئله ما خواب باشیم. آقا بیداری ارزش دارد، مردمی که فقط و فقط فکر آن‌ها این است که تحصیلات داشته باشند تا در یک اداره‌ای آن‌ها را راه بدهند، ماهی 100 تومان، 150 تومان یا هرچه، تا هر مقدار بالا بروی به تو حقوق بدهند، زندگی تو را اداره کنند، حیوانات هم که همین‌طور هستند «كَالْأَنْعامِ»(اعراف/179)، خدا در قرآن می‌فرماید، منتها یک مشکلی شما دارید که حیوانات ندارند، شما غصۀ روزی می‌خورید با همۀ چیزهایی که دارید ولی آن‌ها دیگر غصۀ آن را نمی‌خورند، همین «كَالْأَنْعامِ» اما شما بیدار شدید. علامت بیداری شما همین است که تعهد می‌کنید که من گناه نمی‌کنم، به همۀ شما سفارش می‌کنم در ارتباط با هر یک از این دوستانی که مراحل کمالات را طی کردند و نام عده‌ای از آن‌ها را برای شما خواندند اول کاری که می‌کنید… وإلّا شاید مرحلۀ‌توبه به شما داده نشود و شاید هم موفق نشوید، اول کاری که می‌کنید این باشد که بروید نزد آن‌ها و نماز خود را درست کنید، حمد و سورۀ خود را بخوانید، اعمال نماز خود را درست کنید، حالا که شما زحمت می‌کشید چرا ناقص باشد. احکام خود را بپرسید، اگر نکنید بدانید شیطان آمده است، چون این شیطان می‌آید انسان را خواب می‌کند، یک انگشتی روی چشم شما می‌گذارد و چشم شما را می‌بندد و شما جایی را نمی‌بینید، شما را چرتی می‌کند. من چیزی که در مورد شما می‌ترسم ولی از مراحل بعدی و در جلسات مراحل بعدی نمی‌ترسم این است که دیدید گاهی نصف شب بیدار می‌شوید می‌نشینید، آب هم می‌خورید ولی باز می‌خوابید، من از باز خوابیدن می‌ترسم. حواس شما پرت نشود، پشت کار را داشته باشید، برای آیات‌الهی ارزش قائل باشید. خدا در قرآن می‌فرماید: که بعضی از مردم هستند الطاف‌الهی را به قیمت کمی می‌فروشند، خیلی قیمت دارد، اگر بگویند دست از برنامۀ خود بکش{به جای آن ما} به تو یک سرمایه می‌دهیم، یک خانه می‌دهیم، یک ماشین می‌دهیم، چه می‌کنیم، چه می‌کنیم، شما جواب آن‌ها را این‌طور بدهید که همۀ این‌ها تمام می‌شود ولی «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96)، آن‌چه که در نزد خدا است باقی می‌ماند.

انسان بیدار باید بفهمد که ابدی است

شما می‌دانید چقدر عمر خواهید کرد؟ از هر کدام شما بپرسند یک حسابی می‌کنید می‌گویید نهایت بیست سال، سی سال از عمر من گذشته است، 120 سال هم که عمر کنم 100 سال دیگر هستم، خیلی کم است «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»(بقره/4)، خدا می‌گوید شما اصلاً از بین نمی‌روید، همیشه هستید، بی‌نهایت عمر می‌کنید. بعد می‌فرماید: «أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»(بقره/5)، آن‌هایی که یقین به آخرت دارند در هدایت از طرف پروردگار خود هستند. اگر می‌خواهید خدا دست شما را بگیرد باید یقین به آخرت داشته باشید، این چند روز دنیا تمام می‌شود، میلیاردها جمعیت از زمان حضرت آدم تا حالا بودند و همه مُردند، هیچ کدام ما هم امیدوار نیستیم که بیشتر از صد سال دیگر زنده باشیم، حالا من دست بالا را می‌گیرم، ولی خدا می‌فرماید: «خالِدينَ فيها أَبَداً»(نساء/57)، همیشه خواهید بود. خوب دقت کنید، زندگی ابدی آن هم پُر از نعمت را انسان بدهد و زندگی دنیا {را بگیرد} فرض می‌کنیم رئیس کل جمهوری دنیایی باشد، قدرتمند بسیار بزرگ، مدت آن کم است، این را باید انسان بیدار بفهمد، انسان خواب نمی‌فهمد.این مطلبی است که باید در گوش شما بماند.

خصوصیات فرد بیدار

إن‌شاءالله کوشش کنید که پشت کار شما زیاد باشد، نشانه‌های خدا را به قیمت کمی نفروشید، حالا رفیق من است، ناراحت می‌شود، بگذار یک گناه بکنم، این‌جا تو بیدار نیستی و چون بیدار نیستی توبۀ نصوح را نمی‌توانی انجام بدهی. توبۀ نصوح… که یک عده را گفتند مراجعه بکنند به دوستان ما در شهرهای مختلف، این توبۀ نصوح «أَنْ لَا تَعُودَ إِلَيْهِ أَبَداً»(مستدرک‌الوسائل و مستنبط‌المسائل: 12/126)، به گناه هرگز برنگردید. آمدند تو را مطرود کردند، متأسفانه روزگار ما {این‌طور شده} است، یک کسی که می‌خواهد گناه نکند ممکن است مطرود بشود، خانواده او را مطرود کردند، اقوام او را مطرود کردند، جامعه او را مطرود کرده است اما من دست نمی‌کشم، این معنای یقظه است، معنای بیداری است. باید دست من به دست امام‌زمان برسد، باید وقتی من می‌خواهم بمیرم به جای نکیر و منکر، بشیر و مبشر بیایند، فرق بشیر و مبشر با نکیر و منکر این است که نکیر و منکر می‌آیند می‌گویند ای بدبخت، تو یک عمر در دنیا کاری که ناشایست بود کردی، ما هم دو نفر منکر و نکیر هستیم که با کارهای بد تو روبه‌رو می‌شویم، نتیجۀ کارهای بد تو را به تو می‌دهیم اما إن‌شاءالله شما که در جوانی گناه نکردید، واجبات خود را انجام دادید، قدم در راه تزکیه‌نفس گذاشتید، می‌آیند به شما بشارت می‌دهند از طرف چه کسی؟ خود آن‌ها؟ نه، خود آن‌ها که نمی‌توانند آن‌قدر ارزش پیدا کنند «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ»(یس/58)، سلام از طرف پروردگار می‌آورند، از طرف خدا به شما بشارت می‌دهند. چه بشارتی می‌دهند؟ از این لحظه به بعد «لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ»(اعراف/49)، هیچ ترسی نداشته باشید، ارباب شما خدا است، مربی شما حضرت ولیعصر است، آغوش‌ها را برای پذیرایی شما باز کردند. خیلی عجیب است، حالا با همین عرائض شما خواب و بیدار را می‌توانید تشخیص بدهید، آن‌ها خواب و شما بیدار، نشانۀ بیداری شما همین است.

حفظ یقظه و بیداری تا آخرین مرحله کمالات

 مسئلۀ بعدی که می‌خواستم به شما عرض کنم؛ و باید إن‌شاءالله گوش بدهید، معنای این بایدهایی که من می‌گویم این است که به آن‌هایی که می‌خواهند باشند باید بگوییم و آن‌هایی که نمی‌خواهند باشند التماس دعا، خیلی‌ها در کوچه و بازار هستند {پس معنای این بایدها} این است که این مرحله را تا آخرین مراحل کمالات باید داشته باشید، فکر نکنید ما مرحلۀ‌توبه گرفتیم دیگر یقظه برای چه می‌خواهیم، پس برویم بخوابیم، نه، توبۀ انسان خواب هم قبول نیست، یعنی وقتی‌که توبه می‌کنید باید بیدار باشید، این را بدانید فرق مردم دنیا با شما این است که این مردم دنیا را در یک بیابانی تصور کنید که صدها گرگ و پلنگ و شیر و درنده‌های مختلف اطراف آن‌ها را گرفتند و این‌ها هم خواب هستند، شما الآن از خواب پریدید، به اطراف خود نگاه می‌کنید حیوانات درنده… شما چند نفر انسان غیر متدین می‌شناسید که نخواسته باشند پول شما را بگیرند، نخواسته باشند کلاه سر شما بگذارند، ما در بین این دوستانی که داریم آن‌قدر به بعضی از آن‌ها اعتماد داریم… البته این هم که می‌گویم به بعضی از آن‌ها چون ممکن است خود من بد باشم و سوءظن داشته باشم، که جان و مال و ناموس خود را می‌توانیم به آن‌ها بسپاریم، اما یک نفر پیدا بکنید در خارج که اهل تزکیه‌نفس نباشد و خواب باشد و شما چنین اطمینانی به او بکنید. ما این را زیاد تجربه کردیم، یک جوانی که هنوز محاسن او درنیامده است در مرحلۀ‌یقظه است و دست به چیزی که مال خود او نیست نمی‌زند مگر با اجازۀ صاحب آن، این‌طور نیستید؟ من از طرف شما قسم می‌خورم آن‌هایی که یقظه دارند این‌طوری هستند تا چه برسد به این‌که خدایی نکرده به مال مردم، به ناموس مردم خیانت کنند. این مرحله ادامه دارد در تمام مراحل، یعنی آخرین مرحلۀ تزکیه‌نفس که عبودیت باشد می‌بینید یقظه اول چیزی است که باید در او وجود داشته باشد، اگر در همان عبودیت به خواب برود… چون شیطان آن‌جا می‌آید می‌خواهد با شما کُشتی بگیرد، یک کشتی‌گیر ماهر با انسان خواب چه کار می‌کند؟ زود او را به زمین می‌زند، پشت او را به خاک می‌رساند، خیلی باید حواس شما جمع باشد.

ذکرها در مرحله یقظه برای تثبیت بیداری است

اگر إن‌شاءالله رفتید خدمت بزرگانی که ما به آن‌ها اعتماد داریم، اعتقاد داریم و به شما مرحلۀ‌توبه دادند نگویید دیگر یقظه نمی‌خواهیم، ذکرهای آن مسئله‌ای نیست مثل دارو است برای این‌که در شما یقظه و بیداری ثبت بشود، ما اگر گفتیم شب موقع خواب صلوات بفرستید یا مثلاً گفتیم «قُلْ هُوَ اللَّهُ»(توحید/1)، بخوانید این‌ها همه داروهای بسیار مختصر ولی فعال است، با وضو بخوابید… این‌ها چیزهایی است که خود من معمولاً این‌طوری برنامه می‌دهم، یا صبح بعد از نماز صبح صلوات بفرستید یا «لا إله إلّا الله» بگویید این‌ها یک مطالبی است که انسان باید روی این‌ها فکر کند. شما فکر نکنید یک صلوات چه {اهمیّتی ندارد} می‌گویید صلوات چه ارزشی دارد؟ صلوات را خدا بر پیغمبر، آل‌پیغمبر، بر صابرین در بأساء و ضراء و به کسانی که یک دسته… خدا بخواهد همین الآن بر شما صلوات بفرستد چه کار باید بکنید؟ من یک راهی بلد هستم و آن این است که شما اگر بر پیغمبر صلوات بفرستید خدا در مقابل یک صلوات شما ده مرتبه بر شما صلوات می‌فرستد، رحمت خود را بر شما نازل می‌کند، رحمت خاص‌الخاص خود را هم بر شما نازل می‌کند. به شما می‌گویند صلوات بفرستید، شما می‌خوابید ولی در حقیقت نخوابیدید، در حقیقت بیدار هستید، اگر با وضو خوابیدید… روایات دارد، حتی می‌توانید به همین مفاتیح مراجعه کنید، مثل این است که تا صبح مشغول عبادت هستید، این‌طوری روایت دارد، خود آن‌ها فرمودند. سه تا «قُلْ هُوَ اللَّهُ» بخوانید مثل این است که تمام قرآن را خواندید، تجارت از این بهتر؟ این برای موقع خواب شما است، برای موقع بیداری شما هم که بعد از نماز صبح و اگر إن‌شاءالله… من به نحو الزام نمی‌گویم، ولی پروردگار تقریباً برای عموم الزام کرده است، اگر نماز شب بخوانید، بعد هم اول وقت نماز صبح خود را بخوانید، بعد هم باز صلوات بفرستید بیبینید چقدر خاندان عصمت و طهارت را خوشحال کردید، پس إن‌شاءالله راه خوبی را به شما نشان می‌دهیم.

انسان بیدار باید بفهمد چکار دارد می‌کند

 مسئلۀ بعدی که باید باز متوجه آن باشید این است که مقید باشید در مجالس خود هر کاری که می‌کنید، چه در مجالس، چه در برخورد با اجتماع، هر کاری که می‌کنید بفهمید چه کار می‌کنید! بفهمید. اگر در یک مجلسی می‌روید یک برنامه‌ای هست، یک شعاری هست، اول روی شعار فکر کنید ببینید این شعار درست است بعد شما بگویید، شما با دیگران فرق می‌کنید. من به یاد دارم ما یک منبری را در مسجد در مشهد دعوت کرده بودیم که منبر برود که بعد از آن شب هم دیگر او را دعوت نکردیم، این شاه را دعا کرد و همه هم گفتند الهی آمین، من بعد از این بلند شدم گفتم شما مردم چون فکر ندارید فکر نمی‌کنید که این شخص چه گفت. اجمالاً عادت کردید که بعد از هر دعایی بگویید الهی آمین، ولو بگوید خدا مرگ شما را بدهد شما می‌گویید الهی آمین. فکر کنید، من نمی‌خواهم انگشت روی کارهای بیهودۀ مجالس حتی مجالس دینی بگذارم، باید خود شما بفهمید چون انسان بیدار احتیاج به راهنمایی ندارد. یک آمین می‌خواهید بگویید باید حواس شما باشد که یک آمین باید بگویید یا نباید بگویید، من همان زمان، زمان خود شاه بود بلند شدم گفتم که یعنی چه، به او کلی گفتم. یک کسی منبر رفته بود و گفته بود «قال محمدٌ» این محمد را کشیده بود مردم هم صلوات فرستاده بودند و حال این‌که محمد مالکی که سنّی است او را اسم می‌برد، منتها یک مقدار کشید، نکنید، خدایی نکرده این‌طور نباشید چون می‌خواهید وارد یک راهی بشوید، راهی که خیلی اهمیّت دارد. موقع نماز می‌روید مسجد برای نماز جماعت، این کار بسیار خوب و بسیار پرثواب است اما حالا هر کاری آن‌جا انجام بشود شما تأیید می‌کنید، حرف نزنید، ساکت باشید حتی اگر یک بخشی از نماز خود را در جماعت بلند خواندید و حواس دیگران را پرت کردید این درست نیست. امشب دیدید که نماز خوانده شد، معمولاً در مساجد تکبیرةالإحرام را بلند می‌گویند حتی یا الله یا الله را… یک آقایی خواسته آن‌جا با رفیق خود صحبت کند دیر رسیده است یا الله یا الله می‌گوید و حواس همه را پرت می‌کند {تا خود را به نماز برساند} بعد وقتی‌که آیۀ قرآن خوانده می‌شود باید همه ساکت باشند، می‌گوید «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ‏»(بقره/153)، این آقا هم دارد ذکر می‌گوید. این‌ها چیزهای جزئی است ولی من از باب نمونه این جزئیات را می‌گویم. دست شما، پای شما، زبان شما، همه باید بیدار باشد، حتی مغز شما،

بیداری ملکی و ملکوتی

چون بیداری دو بخش دارد: یکی مُلکی است، همین بیداری که همۀ شما الآن بیدار نشستید و یکی ملکوتی است، ملکوت انسان یک چشم دارد، إن‌شاءالله یک مقدار در مرحلۀ خود جلو بیایید من برای شما شرح می‌دهم که چشم دل انسان یعنی چه؟ چند روز قبل بود که به یک نفر از شخصیت‌های بسیار بالا که مراحل بالایی هم دارد چشم دل را توضیح دادم، گفت از دو روز قبل تا حالا من چیزهایی می‌بینم… باز نه این‌که با این چشم ظاهری می‌بینیم، چیزهایی می‌بینم که در این مدت بیست سالی که با شما هستم نمی‌دیدم. این‌ها را می‌گویم برای این‌که إن‌شاءالله طمع پیدا کنید و جلو بیایید تا ببینید. گوش دل و زبان دل و دلِ دل «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»(اعراف/179)، این‌ها دل دارند ولی نمی‌فهمند «وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها» چشم دارند ولی نمی‌بینند.

مسئلۀ دیگری که می‌خواستم خدمت دوستان عرض کنم؛ این است که إن‌شاءالله همه کوشش کنند که تا می‌توانند به حقایق فکر کنند، به حقیقت‌ها فکر کنند.

خواب و مکاشفه معیار کمالات نیست

یک مطلبی را می‌خواستم بگویم فراموش کردم که خیلی هم مهم بود، شاید هم صلاح نیست گفته شود، دعا کنید اگر رزق معنوی شما باشد به یاد بیاورم، چون این مسائل إن‌شاءالله برای شما مثل غذا است، نه غذای الآن شما، بلکه غذای همیشگی شما. آن مطلبی که فراموش کرده بودم این است که یک عده از دوستان، از بین شما بیدار شدند ولی خواب هستند، چطور خواب هستیم؟ یک اشاره‌ای جناب آقای رفیعی فرمودند ولی من می‌خواهم یک مطلب مهمی که خیلی هم مهم است عرض کنم؛ شاید برای همۀ شما لازم باشد و آن این است که بعد از ورود به این مراحل فکر نکنید حالا دیگر خواب‌های خوب می‌بینید، مکاشفات خوب، دیگر پشت سر خود را می‌بینید، پشت دیوار را می‌بینید، از دل مردم اطلاع دارید، دیگر می‌توانید مستجاب الدعوه باشید، خدا دیگر تحت اختیار شما است، هر وقت بگویید خدایا این کار را بکن خدا هم بگوید چشم ولی او هر وقت به شما می‌گوید فلان کار را بکن حالا ببینیم مصلحت هست ما بکنیم یا نه، نخندید، مردم این‌طور هستند. جای خود را با خدا عوض کنید، هرچه شما می‌گویید خدا باید بگوید بله، فوراً مستجاب کند ولی هرچه خدا گفته است شما اعتنا نکنید، این‌ها نیست. فقط و فقط باید همۀ فکر شما روی این باشد که مسائلی که از نظر روحی برای شما صلاح نیست مثلاً مثل توجه به دنیا…، نمی‌گویم دنیا نداشته باشید، خدای‌تعالی فرموده: که بگویید «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»(بقره/201)، خدایا هم دنیای ما را نیکو قرار بده و هم آخرت ما را و هم این‌که ما را از آتش جهنم نجات بده، دنیا را داشته باشید ولی محبت آن را نداشته باشید. صفات‌رذیله را نباید داشته باشید و صفات‌حسنه را باید داشته باشید، این مهم است، حالا اصلاً از امشب تا آخر عمر خود خواب نبینید، بهتر، چون خواب گاهی مایۀ گرفتاری است، انسان شب خواب پریشان دیده است صبح بلند شده است حالا یک احمقی هم…. چون می‌گویند خواب خود را به احمق‌ها نگویید، احمق کیست؟ می‌گویند آن کسی که خواب را بد تعبیر می‌کند. یک وقتی در عراق بودیم یک کسی آمد به من گفت من خواب دیدم دندان‌های خود را کشیدم، گفتم: إن‌شاءالله صفات‌رذیلۀ تو از بین می‌رود، صفات‌رذیله یعنی یکی دندان طمع را کشیدی، یکی دندان حسد را کشیدی، این‌طوری برای او تعبیر کردم، گفت این آقا گفته است که چند نفر از اقوام شما می‌میرند، ببینید این خواب بود.

کاری کنید که امام‌زمان علیه‌السلام را در بیداری ببینید

حالا شما خواب نبینید چه اشکالی دارد؟ شما که اهل‌محبّت به امام‌زمان هستید چرا امام‌زمان را در خواب ببینید در بیداری ببینید. راهی دارد در بیداری {امام‌زمان را ببینیم}؟ بله، خدا ایشان در این کرۀ زمین قرار داده است، در این بدن هم هست، یک کاری بکن که او اراده بکند تا شما او را ببینید، اگر ایشان اراده بکند حتماً خواهید دید. چرا شما خواب حضرت سیدالشهداء را ببینید، برو مثل ابراهیم مجاب در مقابل ضریح ایشان بایست، سؤال بکن و جواب برای تو بیاید، تازه باز بالاتر از این جوابی که تو از گوش می‌شنوی هم هست، آن چیست؟ دل تو، یعنی آن حقیقتی که می‌خواهند با کلام به گوش تو برسانند که از دهان ایشان خارج بشود، در امواج هوا بیفتد، وارد گوش شما بشود، از دل به دل وارد بشود، همان‌طوری که خدا همۀ این قرآن و کتاب علی علیه‌السلام را در قلب رسول‌اکرم واقع کرد و قرار داد. من نمی‌خواهم بگویم بعضی خواب‌ها مثلاً چه است، نه، بالاتر آن هم هست، برای شما بالاتر آن هست.

مکاشفه

می‌گویید مکاشفات چطور؟ مکاشفه هم می‌دانی چیست؟ انسان هم بیدار است و هم خواب است، یعنی مثلاً چشم‌های تو روی هم است، فرض کنید چشم تو به خواب رفته است ولی گوش تو هنوز به خواب نرفته است، یک صدایی هم می‌شنوی ولی در عین حال داری می‌بینی. خدا رحمت کند مرحوم حاج ملاآقاجان می‌گفت من بعد از نماز صبح خوابیده بودم، خواب دیدم چهارده معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین نشستند و من هم خدمت ایشان نشستم و خیلی گرم صحبت هستم، مکاشفه هم بود چون گوش او می‌شنید، خانوادۀ ایشان علویه بود، {حاج ملاآقاجان می‌گوید} خانم آمد من را برای صبحانه بیدار کرد، من چشم‌های خود را روی هم فشار دادم که این مجلس به هم نخورد، گفتم بسیار خوب بیدار می‌شوم، چند لحظه‌ای گذشت باز آمد، این دفعه که آمد من را بیدار کند من مُشت خود را این‌طوری گرفتم که بزنم پیغمبراکرم من را دعوا کردند که این علویه است و بلند شدند قهر کردند و همۀ ائمه هم رفتند، این مکاشفه بود. از آن طرف وقتی‌که ایشان از دار دنیا رفت در همان لحظه مرحوم آمیرز ابوالقاسم عطار که همین تهران زندگی می‌کرد به ما گفت ایشان دارد از دنیا می‌رود و تمام اعمال او با اعمال ائمه یکی شد، این ارزش دارد. کوشش کنید که مکاشفات هم برای شما مطرح نباشد، مکاشفات به هر حال نیمه خواب است که احتمال مکاشفات علمی… البته مکاشفات علمی حکمت است و بر قلب هر کسی نازل نمی‌شود و بحث دیگری است، ولی مکاشفات ظاهری این‌طور است.

مشاهدات

 مشاهدات چطور؟ مشاهداتی داریم که انسان دیگر می‌بیند، امام، پیغمبر، ائمه را می‌بیند، می‌گویند بعضی‌ها این‌طور هستند ولی اگر تو پیغمبر را که صلوات جمیع ملائکه و جمیع جن و إنس بر ایشان باد، دیدی ولی روحیات تو به روحیات پیغمبر نمی‌خورد خیلی کار مهمی نکردی چرا؟ به جهتی که اولی و دومی و سومی و ابوسفیان و معاویه این‌ها هر روز پیغمبر را می‌دیدند ولی چون صفات بد داشتند، صفات‌رذیله داشتند هیچ فایده‌ای نداشت، این‌طور هم نباشید. چرا، مکاشفات و مشاهدات و حتی خواب‌های خوب انسان را تشویق می‌کند که این کار خود را ادامه بدهد، خوب است، بسیار خوب، ولی فکر خود را به این مسائل که صوفیه القاء کرده‌اند بسنده نکنید و مواظب باشید که همۀ هدف شما تزکیه‌نفس باشد، یعنی خود را از همۀ بدی‌ها پاک کنید، از همۀ صفات‌رذیله پاک کنید. این هم مطلبی بود که من احتمال دادم رزق شما نباشد ولی الحمدلله به زبان من آمد، اهمیّت بدهید.

خوابها و مکاشفات و مشاهدات مثل شکلاتی است که در راه به شما می‌دهند

 امیدوار هستیم إن‌شاءالله خوب به همین مسائلی که عرض کردم؛ توجه داشته باشید و اگر خدا تمام مکاشفات و مشاهدات و استجابت دعوات و همۀ این‌ها را به شما می‌دهد مثل وقتی است که شما در هواپیما نشستید می‌بینید مهماندار می‌آید یک جعبۀ شکلات جلوی شما می‌گیرد و شما یک شکلات برمی‌دارید، این‌ها مثل شکلات‌هایی است که در راه به شما می‌دهند و خدای‌تعالی بسیار میزبان خوبی است، بسیار محبّت دارد ولی اگر هدف کسی این باشد که برود مثلاً پنجاه هزار تومان بدهد و بلیط هواپیما بگیرد برای آن شکلات، این خیلی نادان است، بگویند آقا می‌خواهی چه کار کنی؟ بگوید می‌رویم در آن هواپیما می‌نشینیم و یک شکلات می‌خوریم، این‌طور نباشید،

این صوفی‌ها اکثراً همین‌طور هستند، می‌گویند آقا چه کار کردی؟ می‌گوید مکاشفاتی ما پیدا کردیم، یعنی شکلات خوردیم. اگر کسی این کار را بکند ما او را دیوانه می‌دانیم، آقا تو این همه پول دادی! برو از شیرینی‌فروشی یک جعبه شکلات بخر، لازم نیست یک صدم این پول را هم بدهی. هواپیما برای این است که شما را به مقصد برساند، الآن شما در این مرحلۀ‌یقظه از پله‌های هواپیما بالا رفتید بعضی از شما زیادتر و بعضی از شما کمتر و إن‌شاءالله حرکت می‌کنید با بیداری کامل که به مقصد برسید.

 

دعا کردن برای دوستان در مواقع استجابت دعا

امیدوار هستم حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌الصلاةوالسلام یار همۀ شما باشد و ایشان و سایر ائمه و بالأخص حجةبن‌الحسن ارواحنافداه همۀ شما را کمک کند و دست شما را بگیرد و إن‌شاءالله به مقصد برسید و وعدۀ ما و شما در ظل توجهات پروردگار و در لقاء پروردگار با خاندان عصمت و طهارت علیهم‌الصلاةوالسلام.

امیدوار هستیم إن‌شاءالله باز هم خدمت آقایان برسیم و همه موفق باشند، إن‌شاءالله به دستورات دقیق عمل کنید و إن‌شاءالله اگر فرصت کردید در بعد از این‌که همۀ دوستان خود را دعا کردید ما را هم دعا کنید و یک مطلبی که باز هم به یاد آوردم که می‌خواستم بگویم این است که در نمازشب، در موقع استجابت دعا، در جاهایی که احساس می‌کنید خیلی به خدا نزدیک شدید و دعا می‌کنید در حرم‌های ائمۀاطهار علیهم‌الصلاةوالسلام، در امامزاده‌ها، در بعد از نمازها، نیمه‌های شب، هر جایی که مقتضی دیدید این‌طوری برای دوستان خود دعا کنید، بگویید:

«خدایا هر کس از این دوستان در مراحل تزکیه‌نفس جدی است و کار می‌کند در هر مرحله‌ای هست، خدایا آن‌ها را به محضر حجةبن‌الحسن برسان.»

البته الآن من دعا نکردم بلکه به شما تعلیم دادم، مثل دعاهای صحیفۀ است که حضرت تعلیم می‌دادند. نمی‌خواهد اسم یک یک اشخاص را ببرید، چون زیاد هستند و شما نمی‌توانید، وقت نمی‌کنید، بگویید خدایا هر کس در مرحلۀ تزکیه‌نفس هست از این دوستان… این‌ها همه برادرهای شما هستند، خدایا همۀ آن‌ها را به کمالات برسان، به امام‌زمان برسان، به لقاء خود برسان، من از شما می‌خواهم که چنین دعایی بکنید چون برای خود شما خوب است و حتماً إن‌شاءالله انجام بدهید.

من خسته شدم و شما بیشتر از من، امیدوار هستیم که إن‌شاءالله خستگی شما با ظهور حضرت ولیعصر رفع بشود.

«نسئلک اللهم و ندعوک بأعظم أسمائک و بمولانا حجةبن‌الحسن یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا رحمن یا رحیم، یا غیاث المستغیثین، یا مجیب الدعوة المضطرین، یا الله یا الله

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید