۱۴۲۵/۱۲/۳ قمری – امامت و ولایت

امامت و ولایت      

 

 

بسمه تعالی…….یکی از دلائل امامت مطلقه حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام این است که در تاریخ اسلام نقل نشده که انحضرت در مسئله ای از کسی سئوالی کند که ان رابلد نباشد .ولی همه تواریخ نوشته اند که همه اصحاب در مشکلاتشان وشناخت حقایق قرآن به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام مراحعه میکرد ند وانحضرت را حلا ل مشکلات خود میدا نستند << احتیاج الکل الیه واستغنائه عن الکل دلیل علی انه امام الکل>> یعنی نیا ز همه در مشکلات وحقایق علوم به انحضرت و بی نیازی او ازهمه مردم دلیل است که اورهبر همه مردم است و تا او هست نو بت اما مت وخلافت به د یگری نمیرسد   

۱۴۲۵/۱۲/۴ قمری – خلافت وامامت

خلافت وامامت      

 

 

بسمه تعالی………یکی ازدلا ئل خلافت بلا فصل حضرت امیر المو منین علی بن ابیطالب علیه السلام این است که طبق فر موده علماء بزرگ اسلا می ازسنی و شیعه سیصد آیه در قرآ ن کریم درشان وفضائل انحضرت نازل شده که یکی ازآ نهاآیه ولایت است که خدای تعالی میفر ماید << انما ولیکم الله ورسوله والذ ین آ منوا الذین یقیمون الصلواه و یو تون الزکاه وهم راکعون>> و تر دیدی نیست که معنی آیه این است .که رهبر وفر مانده پر محبت شما خدا ورسولش وکسا نیکه نماز رابر پا میدا رند و درحال رکوع زکات میدهند  میبا شند. وهمه گفته اند که در اینجا منظور حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام  است یعنی او پس از خدایتعالی ورسولش ولی وامام وفر مانده مسلمین است امید است این را بررسی کنیم وحقیقت رابرای روز معادمان بیا بیم

۱۴۲۵/۱۲/۵ قمری – امامت و خلافت ۱

امامت و خلافت ۱   

 

 

بسمه تعالی ………….. دراثبات خلافت بلا فصل حضرت امیرالمو منین علی بن ابیطالب علیه السلام همین بس که مکرر درقرآن مجید خدایتعالی اورا بعنوان<< صراط مستقیم >>یاد فر موده وانحضرت را راه راستی که هرچه میگو ید وهرچه عمل میکند وحتی سکو تش حجت بو ده و پیروی از آنحضرت را صراط مستقیم وسیر و سفر صحیح و بدون انحراف بسوی خدای تعالی ولقاء او ومعرفت او و بالا خره اورا راه صحیح به سوی کمالات رو حی بشر میدا ند. طبیعی است که وقتی راه راست معین شد انهم از جانب خدایتعالی با وجود او نباید از د یگری تبعیت کرد. امید است روی این مسئله فکر کنیم تا بتو انیم روز قیامت در مقابل پروردگار رو سفید بو ده وحجت کافی داشته باشیم

۱۴۲۵/۱۲/۶ قمری – امامت و خلافت

امامت و خلافت    

 

بسمه تعالی………یکی از دلائل خلافت بلا فصل حضرت امیر المو منین علی بن  ابیطالب  علیه السلام این است که پیا مر اکرم صلی الله علیه واله مکرر فرمود << علی منی بمنزلت هارون من موسی>> یعنی انچنانکه حضرت ها رون علیه السلام در نبود حضرت موسی علیه السلام جا نشین حضرت موسی علیه السلام  بود حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام هم پس از رسول اکرم صلی الله علیه واله جانشین انحضرت است …….بنا بر این پیا مر اکرم صلی الله علیه واله امامت وخلافت وولایت حضرت امیر المو منین علیه السلام را پس از خود تصریح فر موده است .. .امید است خوب بیا ند یشیم واعتقا د یکه برا ی قیامتمان مفید باشد بدست بیاوریم

۱۴۲۵/۱۲/۷ قمری – مسئله مهم امامت

مسئله مهم امامت   

 

 

بسمه تعالی ……….درکتاب فرائد السمطین و کتاب مسند احمد بن حنبل از ابن  عباس  و غیره نقل شده واسناد متواتری دارد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود: << علی اول مومن است….اول وفا کننده به عهد الهی است ….او با استقامت ترین مردم است…..او.عادل ترین مردم در میان رعیت است…..او بصیرت بیشتری درهمه امو ر دارد….. اواز نظر خدا دارای مز یت عظمی در بین مردم است……او ازهمه امت دا نا تر است ……ا و درمیان امت عظیم تر است….او درمیان امت با فضیلت تر است …..او در میان امت حلیم تر است……او بهترین امت است…….او از همه امت اخلاقش بهتر است….. او وصی رسول الله است….. او قلباشجاع ترین مردم است….. او سخی ترین مردم است ….. او تقسیم کننده بهشت ودوزخ است….. او امام بر امت پیغمر است…<<نقل ازمسند حنبل ج ۵  ص۲۶  >> .بنابر این تا او در بین مردم هست تنها او جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله است 

۱۴۲۵/۱۲/۸ قمری – امامت و ولایت

امامت وولایت      

 

 

بسمه تعالی……..پیا مر اکرم صلی الله علیه وآله  فرمود :علی حبیب رسول خدا است…علی وزیر رسول خدااست….علی پدر فر زندان رسول خدا است …علی محبو بترین مردم درنز د ر سول خدااست…. علی جا نشین ووزیر رسول خدا است….علی باب علم رسول خدااست…علی برادر رسول خدااست…علی وصی رسو ل خدااست….علی صد یق اکبر است….علی مصاحب پیغمبر اکرم است….<<نقل از کتاب منا قب ۱ خطب خارزمی ص۴۰ وسا یر کتب اهل سنت وکتب شیعه که متواترا نقل شده است>> بنا بر این با این صراحت  که رسول خدا صلی الله علیه واله در فضا ئل حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام این مطالب را بیان فر موده ومورد اتفاق سنی وشیعه است جای ترد ید باقی نمی ما ند که حضرت امیر المو منین علی بن ابیطالب علیه السلام خلیفه بلافصل رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است. پس باید در این موضوع مهم فکر کرد وحقیقت را برای قیامت به دست آ ورد

۱۴۲۵/۱۲/۹ قمری – امامت و خلافت و سوره هل اتی

امامت و خلافت و سوره هل اتی         

 

 

بسمه تعالی ………….. یکی از دلایل پر اهمیت خلافت و امامت و عصمت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام مفاد سوره ( هل اتی ) است که در این سوره خدای تعالی نام علی و دو فرزندانش و فاطمه زهرا علیهم السلام را << ابرار >> گذاشته و از آنها تمجید فرموده و کار آنها که برای خدا بوده امضا نموده و خدا آنها را از شر روز قیامت با وعده ای که داده حفظ نموده و بهشت و نعمت های آن را به آنها وعده فرموده است . و تردیدی نیست که اگر به کسی خدای تعالی در د نیا بهشت و نعمت های آن را وعده فرمود او باید معصوم باشد و به هیچ وجه آلودگی که ممکن باشد دچار معصیت و کفر گردد پیدا نکند و از همه کسانی که ممکن است در اثر گناه و کفر ولو در آخرین ایام عمرشان جهنمی شوند این افراد برتر و محفوظ تر از آلودگی هستند . بنابراین با وجود یک چنین افرادی نوبت امامت و خلافت به دیگران نمی رسد .

۱۴۲۵/۱۲/۱۰ قمری – امامت

امامت    

 

بسمه تعالی……….تمام کتب روائی ازسنی وشیعه نوشته اند  که پیغمر اکرم صلی الله علیه وآ له فرمودند: << انا مد ینة العلم وعلی با بها >> تردیدی نیست که وقتی باب علم رسول الله صلی الله علیه واله به روی مسلما نان باز باشد ومردم بتوانند ازآن استفاده بکنند باید به ان مراجعه نمایند و تنها ازان استفاده کنند . بنا بر این خلافت بلا فصل حضرت امیر المو منین علیه السلام پس از رسول اکرم صلی الله علیه واله مسلم است وبا ید همه مسلما نان به این حقیقت توجه کا مل داشته با شند

۱۴۲۵/۱۲/۱۱ قمری – امامت

امامت    

 

 

بسمه تعالی………..درکتب سنی وشیعه متواترا از رسول اکرم صلی الله علیه واله نقل شده که انحضرت فرمود ند: علی حبیب خدا است….علی امام متقین است…..علی حجة خدا است….علی باب الله است….گفتار واعمال علی راه خدااست …..علی صراط مستقیم است……علی مثل اعلی خدایتعالی است…..علی رهبر مسلمانان است…..علی امیر  مو منان است …..علی  بهترین وصی پیامبران است….علی آقای راستگو یان است….علی چشم خدااست… علی ز بان راستگوی خدااست …..علی پناه گاه ضعفاء است….علی حقیقت تقوی است….طبیعی است که با وجود او کس دیگری نمیتواند به جای او بنشیند .

۱۴۲۵/۱۲/۱۲ قمری – معر فت امام اول

معرفت امام اول   

 

 

بسمه تعالی……..خدا یتعالی درقرآن حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان <<و من عنده علم الکتاب>> یعنی کسیکه در نزد او علم کل کتاب هست یادکرده. ولی آصف بن برخیا را که وزیر حضرت سلیمان بود وان ابراز قدرت رانمود یعنی تخت عظیم بلقیس را از شش ماه راه در مدت چشم بر هم زد نی برای حضرت سلیمان حاضر کرد به عنوان << عنده علم من الکتاب >> یعنی کسیکه درنزد او بعضی از علم کتا ب بود این اظهار قدرترا نمود….. از این دو آ یه استفاده میشود که حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام ازعلم وقد رت فوق تصوری بر خو ردار بوده و تا او دربین امت اسلامی وجو ددارد نو بت خلا فت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به دیگری نمیرسد

۱۴۲۵/۱۲/۱۳ قمری – امامت و افضلیت

امامت و افضلیت   

 

 

بسمه تعالی………. سنی وشیعه در کتب روائی متواترا از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کر ده اند که انحضرت فرمود: علی<علیه السلام> اول کسی است که روز قیامت بامن مصا فحه میکند…… او آقای اولیاء خدا است …. او فر ما نده با محبت همه مو منین است بعد از رسول خدا <ص> ……او در د نیا و آخرت برادر پیغمبر اکرم <ص> است…… او امام ورهبر خو بان است ……. او از من است ومن از او یم  ……او پدر پیشوایان اسلام است….. او شمشیر برا ن پر ور دگار است…… واضح است که با این فضائل او خلیفه بلا فصل پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله است

۱۴۲۵/۱۲/۱۴ قمری – امامت بلا فصل علی علیه السلام

امامت بلا فصل علی علیه السلام         

 

 

بسمه تعالی……. باتفاق سنی وشیعه آیه << الیوم اکملت لکم دینکم………>>در رو ز غدیر خم نازل شده ومنظو ر از<<الیوم>> روز غدیر خم یعنی روز ۱۸ ماه ذ یحجة الحرام است که رسول اکرم صلی الله علیه واله علی ابن ابیطالب علیه السلا م را به خلا فت خو د تعیین فر مود ……و به همین خاطر خدا یتعالی فر مو د:  امرو ز د ین شمارا کامل کر دم کنا یه از ا نکه اگر چه همه حقا یق به وسیله پیا مر اکرم <ص> نازل شده ولی چو ن آ نوجو د مقدس فرصت نکرد ند که همه آنها را به همه مردم برسا نند وامروز که حضرت علی علیه السلام به جا نشینی آ نحضرت تعیین شد وبعد از او فرزندا نش تعیین شد ند د ین شما کامل شد …  بنا بر این تا آنحضرت در بین مردم باشد نو بت به دیگری نمیرسد که خلیفه پیغمر اکرم صلی الله علیه وآله باشد

۱۴۲۵/۱۲/۱۵ قمری – امامت و خلافت

امامت و خلافت     

 

بسمه تعالی ………….. سنی و شیعه در کتب معتبره خود روایات متواتری نقل کرده اند که آیه شریفه << الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا >> در روز غدیر خم یعنی روز ۱۸ ذیحجة درباره نسب خلافت حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام نازل شده است که معنیش این است . بخاطر اینکه علی علیه السلام بخلافت منسوب گردید دین خدا کامل شد خدای تعالی نعمت اش را بر مردم تمام کرد و بخاطر اینکه دین اسلام سر پرست و امامی دارد که می تواند از این دین محافظت کند خشنود گردید … بنابراین تا زمانیکه این وجود مقدس که مایه اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی پروردگار است وجود دارد نوبت خلافت به دیگران نمی رسد . 

۱۴۲۵/۱۲/۱۶ قمری – امامت

امامت    

 

بسمه تعالی…………….سنی و شیعه در باره این آیه شریفه که خدایتعالی میفرماید<<یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک>> متواترا نقل کرده اند که درروز غد یر خم نازل شده است ومنظور معرفی حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام به خلافت وولایت بوده است واهمیت این کار انقدر شد ید بوده که میفر ماید اگر این ابلاغ را نکنی رسالتت را تبلیغ نکرده ای وحدایتعالی تورا ازشر مردم نگه میدارد… از همین عبارات استفاده میشود که تبلیغ ولایت وامامت حضرت علی علیه السلام ازاهمیت و یژه ئی بر خوردار بوده است وعلا و ه این کار دشمن بسیاری دا شته است . بنا بر این آن کار « یعنی تبلیغ امامت وخلا فت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام» با آنهمه فشار نمیتو اند منظور جز خلافت بلا فصل آنحضرت باشد

۱۴۲۵/۱۲/۱۷ قمری – امامت و خلافت

امامت و خلافت     

 

 

بسمه تعالی ………….. خدای تعالی در قرآن کریم می فرماید : << یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین .>>

 

همان طوری که در شب گذشته توضیح داده شد این آیه در روز غدیر خم نازل شده (یعنی  روز ۱۸ ذی حجة الحرام ) . بنابرین روز غدیر خم روز کمال دین و روز تکمیل حقایق اسلام بوده است . زیرا پیغمبر اکرم با نزول این آیه علی ابن ابی طالب را به عنوان خلیفه بلا فصل خود معین فرمود و چون از جانب خدا و پیغمبر و تایید مردم مسلمانی که آن روز در آنجا بودند علی علیه السلام  به عنوان خلیفه و جانشین پیغمبر تعیین شد.بنابراین بر همه مسلمانان لازم است که به خلافت بلا فصل علی ابن ابی طالب معتقد باشند.  

۱۴۲۵/۱۲/۱۹ قمری – خداشناسي

خداشناسي           

 

 

بسمه تعالي …………….. اهل ظاهر خدا را از آيات و نشانه هاي فوق العاده اي مثل مرده زنده شدني كوري شفا يافتني و يا معجزاتي از اين قبيل مي شناسند و براي يك مدت كوتاهي در همان لحظات خدارا مشاهده مي كنند  ولي اهل باطن در همه جا و در همه چيز و در هر لحظه قدرت الهي و ظهور بروز او را مي بينند و با او مانوس اند و خداي تعالي را از هر چيزي به خود نزديكتر مشاهده مي كنند و بندگي او را مي نمايند و در همه كار از او كمك مي خواهند و طلب ياري مي كنند و به ديگران تكيه نمي كنند و مانند علي بن ابيطالب که مي فرماید : « ما رایت شیا الا و رایت الله قبله و بعده  و معه » هستند . 

۱۴۲۵/۱۲/۲۱ قمری – ” نصب حضرت علی علیه السلام به خلافت “

” نصب حضرت علی علیه السلام به خلافت ”      

 

 

بسمه تعالی …………. یکی از بزرگترین حوادث تاریخ زندگی حضرت امیر المومنین علی علیه السلام و بلکه یکی از حوادث بزرگ تاریخ اسلام مساله نصب خلافت و یا تعیین جانشین برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است . زیرا همه کارهای اسلام بخصوص در دراز مدت و بلکه تا روز قیامت مربوط به خلافت و امامت و ولایت بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشد . دین مقدس اسلام و بلکه ادیان گذشته به این مساله فوق العاده اهمیت می داده اند . رسول معظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز به هر مناسبتی که پیش می آمد به این مساله پر اهمیت تلویحا و یا تصریحا اشاره می فرموده و بلکه در اذهان مردم مسلمان خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام را تثبیت می نمود بنا براین برای متفکرین لازم است که بیشتر در این موضوع فکر کنند و حقیقت را دریابند تا در روز قیامت دچار مشکل نشوند

۱۴۲۵/۱۲/۲۲ قمری – ” استاد اخلاق “

”  استاد اخلاق  ”   

 

 

بسمه تعالی ………….. سالک الی الله باید استاد اخلاق برای خود معین نماید . جلسات تذکر و خود سازی و پند و نصیحت تشکیل دهد . خود به خود و بدون استاد انسان نمی تواند تزکیه نفس کند همان طوری که در هر علمی استاد لازم دارد درس و بحث می خواهد. و برای علوم معنوی واخلاقی که از همه علوم مشکل تر و ظریف تر و حساس تر است به طریق اولی انسان باید استاد داشته باشد حافظ شاعر معروف در این خصوص می گوید : « طی این مرحله بی همرهی خضر مکن …………….. ظلمات است بترس از خطر گمراهی » و شاعر می گوید : « شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد …………….. که چند سال بجان خدمت شعیبکند » و بهترین گواه بر این مطلب سخن خدای تعالی در قصه حضرت موسی و حضرت خضر است که حضرت موسی را خدای تعالی وادار می کند تا برای رشد ش از حضرت خضر تبعیت کند

۱۴۲۵/۱۲/۲۳ قمری – علی علیه السلام

علی علیه السلام    

 

 

بسمه تعالی ………….. جمعي ميگو يند كه وقتي حضرت علي عليه السلام به نماز مي ايستادهيج چيز نمي فهميد  و حتي وقتي تيري را كه به پای ان حضرت رفته بود و دردش انچنان بود که غیر قا بل تحمل بود فقط د ر نماز که انحضرت متوجه نمی شد از پایش کشید ند…. این فکر در باره  ان امام دانا به همه چیز توهین است. او متوجه می شد ولی د ر نماز که با پر وردگارش د رسخن است بروی خودش نمی آ ورد وادب را حفظ میکرد…. چه گونه ممکن است امامی که خدایتعالی در باره اش فرموده : « وکل شیئ احصیناه فی امام مبین» یعنی او درهمه حال از همه چیز آگاه است چیزی وجود داشته باشد که او انرا نفهمد . 

۱۴۲۵/۱۲/۲۴ قمری – مباهله

مباهله    

 

 

بسمه تعالي……..روزيكه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله براي مباهله بانصاراي نجران به دستور خدايتعالي ميرفتندوقران همراهان انحضرت را زنها وفرزندان وكسيكه مثل جان است براي انحضرت تعيين كرده بود رسول اكرم صلي الله عليه وآله فقط حضرت فاطمه زهرا’ سلام الله عليها وحضرت امام حسن وامام حسين سلام الله عليهما وحضرت امير المومنين علي بن ابيطالب عليه السلام كه به منزله نفس پيغمبر و جان آنحضرت بود همراه خود برداشت . كنايه از اينكه تنها كساني كه مي توانند در دعا و معرفت و ارتباط با خدا همدوش پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم باشند اين افراد هستند بخصوص علي بن ابيطالب عليه السلام كه با جمله « انفسنا » او را چون جان خود معرفی می کند و در روز ۲۴ ذیحجة الحرام این واقعه اتفاق می افتد . واضح است که این فضیلت برای امیر المومنین علیه السلام با توجه به اینکه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم بالاترین و پر ارزشترین مخلوق خدا است و علی علیه السلام به منزله جان او است این فضیلت بالاترین فضائل علی بن ابیطالب علیه السلام خواهد بود .

۱۴۲۵/۱۲/۲۵ قمری – نزول سوره هل اتي

نزول سوره هل اتي

 

 

بسمه تعالي …………… كليه مفسرين از سني و شيعه گفته اند كه سوره « هل اتي » در شان علي بن ابيطالب عليه السلام در مثل امروزي كه روز ۲۵ ذيحجه است نازل شده . اگر در سراسر قرآن دقت شود درباره كسي از اصحاب پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم يك چنين مدحي از جانب خداي تعالي گفته نشده است . در آيات سوره « هل اتي » عصمت علی بن ابیطالب علیه السلام و برتری آنحضرت بر سایر اصحاب به وضوح برای کسانی که اهل تدبر و تفکر و تعقل اند دیده می شود . بنابراین از مسلمانانی که علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان خلیفه بلافصل پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمی شناسند بسیار تعجب است و لذا ای مسلمانان به این سوره مبارکه توجه کنید و طبق دستور قرآن در آن تدبر نمائید و عقل خود را بکار بیاندازید انشاالله رستگار خواهید شد . 

۱۴۲۶/۱/۱قمری – درباره زندگی خودم (مدرسه نواب مشهد)

درباره زندگی خودم         

 

 

بسمه تعالي ……. در روز هاي قبل درباره خودم مي گفتم …… مدت دوسال در مدرسه ميرزا جعفر در صحن عتيق ادبيات را خواندم سپس بخاطر امتحان خوبی که داده بودم و آقای شیخ رحمت الله فشارکی در مدرسه نواب بود و ایشان هم مدرس من بود و به من اظهار محبت می کرد . مرا به آیه الله شیخ علی اکبر نوغانی که متولی مدرسه نواب بود معرفی کرد و سپس پسر مرحوم آقای نوغانی یعنی مرحوم حاج شیخ مهدی نوغانی مرا به پدرش معرفی کرد و توصیه مرا نمود تا حجره ای در مدرسه نواب مشهد به من دادند یکسال که در آن مدرسه بودم اختلاف شدیدی بین چند نفر از طلاب و مرحوم آیه الله نوغانی بوجود آمد و مرحوم آقای آیه الله حاج شیخ احمد کفائی پسر مرحوم صاحب کفایه که معروف به آقازاده بود و از علمای برجسته مشهد بودند از آن طلاب در مخالفت با مرحوم آیه الله نوغانی پشتیبانی کرد و من طبعا طرفدار مرحوم آیه الله نوغانی بودم رهبری طلاب طرفدار مرحوم آیه الله نوغانی را آقای شیخ نصر الله شمس الهدی به عهده داشت اختلاف و نزاع از گفتگوهای معمولی به سخنرانی ها علیه مرحوم آیه الله کفائی منجر شد گاهی از اوقات به کتک کاری هم می رسید. جمعی که در عکس مشاهده می شوند آقای شمس الهدی است که در میان جمعی از طلاب مدرسه نواب علیه آیه الله کفائی سخنرانی می کند و نفر پنجم از سمت راست اینجانب در سن ۱۵ سالگی در لباس روحانیت ایستاده ام. بالاخره پس از دو سال که از این اختلاف می گذشت مرحوم آیه الله نوغانی با سکته مغزی از دار دنیا رحلت فرمود و اختلافات با بدست گرفتن تولیت مدرسه از سوی آیه الله کفائی پایان یافت.  جمعی که در این تصویر مشاهده می شوند بعضی از آنها از دار دنیا رفته اند و بعضی از آنها ازعلمای بزرگ شیعه هستند .

۱۴۲۶/۱/۲ قمری – درباره زندگی خودم ( آشنائی با حاج ملاآقاجان)

 درباره خودم       

 

بسمه تعالي …………. روزهاي قبل درباره خودم مي گفتم ………… در مدرسه نواب كتاب مغني و متول و کتاب شرح لمعه را در خدمت مرحوم مدرس یزدی که از مدرسین معروف مشهد بودند مي خواندم. اتفاق جالبي كه برايم در همان سال اول افتاد برخورد با مرحوم حاج ملاآقاجان بود . شانزده ساله بودم.  یک روز كه در گوشه مدرسه نواب با دوستم جناب آقاي حجتي مشغول بحث احكام از كتاب عروة الوثقی به طور سطحی بودیم اتفاقی افتاد ( ضمنا از مرحوم آیه الله رازی وصفی از مرحوم حاج ملاآقاجان که در زنجان ساکن بود شنیده بودم ). در آنروز دیدم مردی وارد مدرسه شد و مرا به حجره یکی از طلاب دعوت کرد و از من خواست که در مسائل معنوی همراه او باشم ( که شرح مفصل آن را در کتاب پرواز روح نوشته ام ). از آن زمان به بعد برنامه های من عوض شد . بفکر سیر و سلوک  و رسیدن به تهذیب نفس و کمالات روحی افتادم و با اینکه استعداد و حافظه خوبی داشتم برای مرجعیت درس نمی خواندم بلکه به دستور آن استاد دوره فقه و اصول را به شرحی که بعدا خواهد آمد کاملا خواندم . بیشتر بفکر توسلات و دستورات استاد و کمالات روحی بودم . تا آنکه چهار سال را زیر نظر آن مرد بزرگ که او را کسی نمی شناخت و من این توفیق را پیدا کرده بودم گذراندم.  در این مدت با بزرگان اهل معنی آشنا شدم. او معتقد بود که راه رسیدن به خدا فقط و فقط استفاده از حقایق قرآن و سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او است و لذا در این موضوع تحقیقاتی داشتم که آن را بعدها ارائه دادم و هزار ها نفر از این طریق به تزکیه نفس موفق شدند یکروز در زنجان بدون مقدمه به من گفت بیا باهم عکسی بگیریم که بعد ها برای تو لازم می شود و عکس بالا را در عکاسخانه زنجان گرفتیم و امروز و دیروز برایم لازم شد چون عکس دیگری که در اینجا یا در کتاب پروازروح بگذارم از ایشان نداشتیم .  

۱۴۲۶/۱/۴ قمری – درباره زندگی خودم (آشنائی با اولیاء خدا)

درباره زندگی خودم         

 

 

 

بسمه تعالی …………… روزهای قبل درباره خودم گفتم ……….. از وقتی که با مرحوم حاج ملاآقاجان آشنا شدم طبعا با جمعی از اولیاء خدا و خوبان آنوقت به وسیله حضورم در جلسات آنها رفیق گردیدم که نام بعضی از آنها را خواهم گفت و بعضی از آنها را در کتاب هایم مثل پرواز روح نوشته ام و سخنانشان را نقل کرده ام که یکی از آنها آقای حاج سید رضای رضوی بود که با من هم مباحثه و هم درس و آنقدر پاک بود که در عزای حضرت سید الشهداء علیه السلام بی طاقت می شد و به این جهت معروف بود . اگرچه در مشهد مقدس با او آشنا شدم ولی این دوستی با او در قم که بعد ها به آنجا رفتم ادامه داشت و هردوی ما در محضر آیه الله حاج شیخ جواد خندق آبادی رسائل و مکاسب را خصوصی درس می گرفتیم و با هم مباحثه می کردیم.  در آن وقتی که در مشهد بودم بسیاری از اولیا خدا را دیدم و با آنها رفیق شدم عشق علا قه ای به آنها داشتم و با آنها زندگی می کردم. به درس تفسیر حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی در مشهد در مدرسه خیرات خان می رفتم و از این ولی خدا استفاده های علمی و عملی زیادی کردم. مسئله ایکه در مشهد و بلکه در تمام حوزه های علمیه مطرح بود. موضوع خواندن درس فلسفه و اعتقاد به آن بود که همه حوزه ها بخصوص مشهد از آن تبری می کردند و حتی مانع خواندن آن درس برای طلاب می شدند و خود این مسئله مرا حساس کرده بود که تحقیقی از این علم داشته باشم و صحت و سقم مطالب آن را احساس کنم. خوشبختانه اساتید خوبی در این علم پیدا کردم و حقایق را از میان همه مطالب بدست آوردم و در مشهد از محضر آیه الله شیخ مجتبی قزوینی کمال استفاده را در این باره نمودم .          

۱۴۲۶/۱/۵ قمری – درباره زندگی خودم (تحقیق عقاپد)

درباره زندگی خودم         

 

 

 

بسمه تعالی ……….. روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………  در مشهد تا سن هفده سالگی بودم در این مدت درباره عقائدم تحقیقات بسیار دقیقی انجام می دادم . زیرا اهل معنی می گفتند اگر انسان بخواهد موفق به تزکیه نفس شود و چشم و گوشش به حقایق باز شود و حکمت در قلبش جای بگیرد اول باید عقائدش را در صراط مستقیم قرار دهد . لذا با مرحوم آیه الله حاج شیخ مجتبی قزوینی مانوس شدم . خوشبختانه منزل ایشان نزدیک منزل ما بود و تا وقتی در مشهد بودم زمستان و تابستان با آن مرحوم در تماس بودم و از سن هفده  سالگی تا وقتی که ایشان زنده بود اگرچه در زمستانها در قم مشغول تحصیل بودم ولی در تابستان که به مشهد برمی گشتم در درسهای ایشان و در جلسات خصوصی ایشان در خدمتشان بودم و عقائدم را از ایشان اجتهادی یاد گرفتم و آن مرحوم مرا از مطالب سری و حقایق قرآنی جدای از آنچه در کتاب هایشان نوشته اند آگاه می فرمودند و لذا در فلسفه و علوم غریبه و تزکیه نفس و کمالات روحی به من خیلی چیزها تعلیم دادند.  تا آنکه در سال ۱۳۳۱ شمسی با مرحوم ایه الله شریف رازی صاحب کتاب گنجینه دانشمندان آشنا شدم و او هم خودش از اولیاء خدا بود و هم اکثر اولیاء خدا را می شناخت.  لذا به من اصرار کرد که از مشهد برای تحصیل به حوزه علمیه قم بروم . زیرا در آنجا بهتر می توانستم با مرحوم حاج ملا آقا جان و سایر اولیاء خدا در تماس باشم. لذا در تاریخ فوق از مشهد به قم با ایشان هجرت نمودم .

۱۴۲۶/۳/۴ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم آيه الله حاج شيخ حسنعلي مرواريد)

درباره زندگي خودم

 

 

 بسمه تعالي

……..مرحوم آيه الله حاج شيخ حسنعلي مرواريد از علماي بزرگ خراسان بودند كه داراي عقائد صحيح و صد در صد پيرو اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و مخالف تصوف و عرفان اصطلاحي بودند. من تا وقتي در مشهد ساكن بودم با ايشان مانوس بودم و بسيار از معارف ايشان استفاده مي كردم ولي پس از هجرت من از مشهد به قم معظم له تحت تاثير تهمتهايي كه به من بعضي از حسودها مي زدند واقع شدند ولي در جلسه اي با حضور بعضي از افراد بي استدلال رفع آن اتهامات شد و بر معظم له معلوم گرديد كه آن تهمتها صحيح نبوده و دوباره لطف و محبت زيادي به من مي فرمودند . در اواخر عمر معظم له كه نابينا شده بودند مكرر در مجالسي خدمتشان رسيدم و ايشان اظهار لطف زيادي به من مي فرمودند.

 مرحوم آيه الله مرواريد بسيار زاهد و متقي و داراي كمالات روحي بودند. در سال ۱۳۴۲ كه مرحوم آيه الله امام خميني از زندان به قم برگشته بودند من و ايشان با مرحوم آيه الله حاج شيخ مجتبي قزويني با ماشين شخصي مرحوم آقاي فاطمي به قم رفتيم و معاشرت زيادي در اين سفر با اين دو بزرگوار داشتم . خداي تعالي آنها را رحمت كند و با مواليانشان محشورشان فرمايد. 

۱۴۲۶/۳/۲ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم شيخ رجبعلي خياط)

درباره زندگي خودم

 

 

بسمه تعالي… . يكي از خوبان كه من او را در جواني ديده بودم مرحوم شيخ رجبعلي خياط بود . او اهل مكاشفه ومتدين ومخالف تصوف ودرويشي بود . يك روز در منزل ايشان در حالي كه پشت چرخ خياطي نشسته بود به ملاقاتشان رفتم وچون اولين دفعه اي بود كه معظم له من را مي ديد ومن در لباس روحانيت بودم به من گفت : هيچ مي داني كه بزرگترين حجاب براي انسان علمي است كه براي خدا تحصيل نشود ، منظورشان همان روايت معروف بود كه فرموده اند : « العلم حجاب اكبر». من به ايشان گفتم اگر تحصيل علم براي خدا باشد چطور؟ فرمود : آنجا ديگر علم حجاب محسوب نمي شود . بعد ازآن مرتبه مكرر ايشان را ملاقات كردم و به من لطف خاصي داشتند . يك روز در منزل مرحوم آقاي حاج سيد رضا رضوي عصر جمعه اي بود كه معظم له روضه داشتند وحديث كساء را مرحوم آية الله حاج شيخ جواد خندق آبادي مي خواند ، آقاي شيخ رجبعلي خياط وارد شدند . بعذ از جلسه بين فضلا بحثي شد كه آيا سند حديث كساء صحيح است يا خير ؟ آية الله خندق آبادي فرمود : تا شما دنبال سند حديث كساء باشيد ما از خواندن اين حديث وتوسل به فاطمه زهرا سلام الله عليها حاجتمان را گرفته ايم . خدا آن دو بزرگواررا رحمت كند وبا مواليانشان محشورشان نمايد . 

۱۴۲۶/۲/۲۹ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………… یکی از علماء بزرگ اهل معنی که بسیار به امام عصر ارواحنا فداه متوسل بود مرحوم آیة الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی بود این بزرگوار کتابی به نام « عبقری الحسان » درباره امام عصر ارواحنافداه نوشته است که بزرگترین و پر مطلب ترین کتابی است که در این خصوص نوشته شده است من جوان بودم که آن مرحوم را می دیدم و شبها قبل از نماز شب به حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف می شد و بعد در مسجد گوهرشاد با جمعی از اهل معنی در شبستانی که بنام خود ایشان معروف بود نماز شبش را می خواند و بعد جمعیت زیادی در شبستان نهاوندی جمع می شدند و نماز صبح را با ایشان می خواندند معظم له کتاب های دیگری هم نوشته اند که هر یک به نوبه خود کتاب پر محتوای خوبی است جناب حجة الاسلام و المسلمین سید جواد معلم کتاب « عبقری الحسان » را تلخیص کرده و آن را بنام « برکات حضرت ولی عصر » ارواحنا فداه منتشر نموده اند امید است خدای تعالی به آن مرحوم اجر جزیل مرحمت فرماید .

۱۴۲۶/۲/۲۸ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آقای حاج سلطان الواعظین شیرازی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………….. یکی از دانشمندانی که من در اوائل جوانی بسیار به او بخاطر بحثهایی که با علماء اهل سنت در شهر پیشاور پاکستان داشت و در کتاب شبهای پیشاور مطرح کرده بودارادت داشتم مرحوم آقای حاج سلطان الواعظین شیرازی بود. معظم له کتاب های بسیاری در دفاع از ولایت نوشته است که بسیار پر ارزش است و من با ایشان رفت و آمدی داشتم. یک روز نقل می فرمود که من مرحوم آیة الله امینی صاحب کتاب « الغدیر» را در مسجد الحرام دیدم. به ایشان گفتم : می خواهید به این مردم وهابی مسلک بگویم این شخص صاحب کتاب « الغدیر » است که آبروی رهبران اهل سنت را در کتابش برده و آنها را مفتضح نموده است. مرحوم علامه امینی گفت : من هم می گویم. آن کسی که تمام کتاب « الغدیر » مرا خلاصه کرده و در کتابی به نام کتاب « شبهای پیشاور » در اختیار مردم گذاشته است. ایشان است. مرحوم حاج سلطان الواعظین بسیار مرد شجاع خوش قیافه ای بود و دارای حافظه قویی بود که در آن وقت من تعجب می کردم که چگونه این بزرگوار همه مطالب کتب اهل سنت را با ذکر صفحاتش حفظ است و در موارد ضروری و مباحثه با اهل سنت بیان می کند و آنقدر این مطلب تعجب آور بود که بعضی از افراد حسود باورشان نمی آمد که او توانسته باشد در شهر پیشاور پاکستان با علماء اهل سنت اینگونه بحث کند. ولی اگر کسی با آن مرحوم چند روزی معاشرت می کرد و حافظه قوی او را می دید به او ایمان می آورد. تقوی و تزکیه نفس او از چیزهای بسیار ارزنده او بود. من درآخرین ملاقاتی که با ایشان در منزلشان در تهران داشتم نقل جریان شگفت انگیزی بود که در سوریه برای معظم له اتفاق افتاده بود. من آن قضیه را در کتاب « شبهای مکه » نقل نموده ام. خدا او را با اجدادش محشور کند و او را بیامرزد .

۱۴۲۶/۲/۲۷ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله آقای حاج شیخ هاشم قزوینی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… یکی از علماء بزرگ که درس خارج می فرمودند و علما و فضلا مشهد مقدس از درس ایشان استفاده می کردند و مورد توجه حوزه علمیه مشهد بودند. مرحوم آیة الله آقای حاج شیخ هاشم قزوینی بودند. یادم هست یک روز با جمعی از رفقا برای ملاقات ایشان و استفاده از محضرشان به منزلشان رفتیم. معظم له ما را پذیرفتند و دقائقی که در محضرشان بودیم استفاده علمی و اعتقادی خوبی نمودیم. معظم له از علمائی بودند که اعتقادات صحیح داشتند و مرضی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و درصراط مستقیم حرکت می کردند. یک سال که مرحوم استاد عزیزمان حاج ملاآقا جان زنجانی به مشهد مشرف شده بودند یکی از ارادتمندان ایشان به مرحوم آیة الله آقای حاج شیخ هاشم قزوینی مدح زیادی از مرحوم حاج ملاآقا جان نزد ایشان کرده بود و معظم له اشتیاق فوق العاده ای برای ملاقات مرحوم استاد حاج ملاآقا جان اظهار نموده بودند و لذا در مجلسی که من هم بودم و عده ای از اهل معنی حضور داشتند گفتگوئی آن دو با یکدیگر داشتند که مرحوم آقای حاج شیخ هاشم قزوینی به صاحبخانه گفته بود حاج ملاآقاجان مرد فوق العاده ایست و بعد از آن از آن مرحوم استفاده علمی و معنوی خوبی کرده بودند. در همان مجلس که صاحبخانه پذیرائی مفصلی کرده بود حاج ملاآقاجان فرموده بودند که شما هم از مرکب ما پذیرائی کردی و هم با حضور این علماء مهذب و پاک از خود ما پذیرائی خوبی نموده ای من که در یک جلسه دیگر با مرحوم حاج ملاآقا جان بودم و آن مجلس استفاده معنوی نداشت ولی پذیرائی مادی زیادی از میهمانان شده بود متوجه این سخن بودم که حاج ملاآقاجان چه می گوید. زیرا در آن مجلس آن مرحوم به صاحبخانه گفته بود که دیدی چه کردی مرکب مان را خوب پذیرائی نمودی ولی خودمان را گرسنه از خانه خارج می کنی چون او بدن را مرکب می دانست و روح را خود انسان فکر می کرد. خدا آنها را رحمت کند و ما را از سفره معنوی پر فیض آنها بیش از پیش بهره مند فرماید .

۱۴۲۶/۲/۲۶ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری و مرحوم آیة الله کاشانی رحمة الله علیهما)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………….. در اوائلی که وارد حوزه علمیه قم شدم مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری رضوان الله علیه یکی از مراجع چهارگانه حوزه علمیه قم بودند و در همان زمان مرحوم آیة الله کاشانی رحمة الله علیه قیام برای ملی کردن صنعت نفت فرموده بودند. آیة الله خونساری در مدرسه فیضیه نماز می خواندند و درس می گفتند و گاهی هم مرحوم آیة الله اراکی که پدر زن ایشان بود بجای ایشان نماز می خواند. معظم له علاوه بر مرجعیت از معنویت بالائی برخوردار بودند. حقیقتا مصداق واقعی فقیهی بود که در روایت معروف آمده ( صائِناً لِنَفسِه حافِظاً لِدینِه مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مُولاهُ ). جریانی از ایشان در آن موقع معروف شد که از معنویت فوق العاده بالای ایشان حکایت می کرد و آن جریان این بود. در آن زمان در قم خشک سالی شده بود و هوا شناسی می گفت به هیچ وجه تا چند روز دیگر باران نمی بارد ولی ایشان برای دعای باران به بیابان « خاک فرج » قم رفتند و نماز باران خواندند و هنوز در بیابان بودند و شاید ساعتی نگذشته بود  که بارانی شدید نازل شد و همه متوجه شدند این باران جز با دعاء ایشان روی جریانات طبیعی نمی بارید و تنها با درخواست ایشان از ذات مقدس پروردگار خدای تعالی باران را بخاطر کرامت به ایشان نازل فرمود و این خود دلیل بر این است که آن مرحوم مورد لطف پروردگار بوده. یادشان بخیر . امید است خدای تعالی ما را زیر سایه اینگونه از علماء اهل تزکیه نفس و مهذب بیش از پیش قرار دهد و ما را قدردان علمائی که اینگونه پاک و اهل تزکیه نفس و اهل معرفت نسبت به خاندان عصمت و طهارت اند قرار دهد .

۱۴۲۶/۲/۲۵ قمری – درباره زندگی خودم (اهمیت تزکیه نفس)

درباره زندگی خودم        

 

 

بسمه تعالی ………. من با جمعی از علماء و بزرگان رفاقت و صمیمیتی داشتم و غالباً با آنها رفت و آمد میکردم  و مباحث علمی خوبی در فلسفه و فقه و اصول داشتیم . با بعضی از آنها صد در صد در اعتقادات و اخلاقیات موافق بودیم و با بعضی گاهی به بحث می نشستیم . موضوعیکه مورد بحث واقع می شد غالباً این بود که چرا در میان سه علمی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر مسلمانان واجب کرده و فرموده( طَلَبُ العلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِ مُسلمٍ وَ مُسلمةٌ ) بیشتر از همه به فقه و اصول می پردازیم . چرا درباره مسائل مهم تزکیه نفس و اعتقادات آنقدر اهمیت نمی دهیم. مسئله تزکیه نفس که به قدری اهمیت دارد که خدای تعالی با یازده قسم در سوره  (شمس) تمام رستگاریرا مربوط به آن دانسته است . چرا اهمییت نمی دهیم . که گاهی بعضی از علماء بزرگ را می بینیم به خاطر اهمیت ندادن به این مسئله جاه طلبی ها و ریاست طلبی ها و هواهای نفسانی زیادی در آنها مشاهده می شود و این مسائل را اگر کسی اجتهاداً تعقیب کند آنچنان که یک فقیهِ اصولی را با سواد می دانیم او را در این حد با سواد تصور نمی کنیم . بلکه گاهی او را بی سواد هم می دانیم مثلاً مثل مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی که نِحریری در علم اخلاق و تزکیه نفس و مربی اولیاء خدا بود بی سوادش می دانیم و آیة الله امینی صاحب الغد یر را که دراعتقادات زحمت زیادی کشیده بود و از هر مجتهد فقه و اصولی اهمییت کاریش بیشتر بود . مانند یک مرجع تقلید او را با سواد نمی دانیم همه دوستان در این موضوعات  متفق بودند و لذا من از همان زمانها متوجه شدم که خدای تعالی  بیشتر از همه از من می خواهد که به تحقیق درباره شناخت روح و سپس شناخت امراض روحی و بعد از آن معالجات امراض روحی و متخلق شدن به اخلاق الهی و تربیت اهل توبه و تقوی و سیر الی الله و تزکیه نفس  که اهم علوم سه گانه است  بپردازم . لذا در مدت چهل سال در کانون بحث و انتقاد دینی پاسخ سئولات ديني و اخلاقی را ميگفتم و به نظر خودم و واقعيتي كه معتقد بودم از هر كاري اهميت اين عمل بيشتر بود و توفيقات بيشتري هم پيدا كردم و بحمد الله نتائج فوق العاده ای هم به دست آمد که انشاء الله بعداً شرح آن گفته خواهد شد .

۱۴۲۶/۲/۲۴ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله آقای حاج شیخ باقر تََرکی)

درباره زندگی خودم     

    

بسمه تعالی ………. یکی ار علماء بزرگ که از نظر اهل معنی اهمیت زیادی داشت و بسیار به این جانب لطف و عنایتی داشتند مرحوم آیة الله آقای حاج شیخ باقر تََرکی بودند . ایشان در تفسیر قرآن بوسیله احادیث مهارت خاصی داشتند که در میان مفسرین کم نظیر بودند. ما در دورانی که در قم مشغول تحصیل بودیم از درس تفسیر ایشان استفاده می کردیم و عده ای از علماء مانند مرحوم آیة الله حقی و شاگردان مرحوم میرزای اصفهانی به درس ایشان می آمدند. ایشان به قدری به من لطف داشتند که فرزند ارشدشان را به مدرسه  ما فرستاده بود و او درآنجا مشغول تحصیل بود. من مکرر به تَرک که قریه ایست در اطراف میانه و به منزل ایشان رفته بودم و با ایشان بسیار خصوصی بودیم. در یک سفر حج همراه معظم له بودم و از ایشان استفاده های معنوی خوبی بردم . معظم له در سال ۱۳۲۴ قمری در تَرک متولد شده و عمر پر برکتشان را در علوم اسلامی در حد تدریس برای طلاب و فضلای  حوزه علمیه ی قم گذراندند. معظم له مورد لطف زیادی از طرف آیة الله بروجردی واقع شده بودند و مرحوم آیة الله شریعتمداری به قدری به ایشان اظهار محبت می فرمود که در حوزه ی اختصاصی دارالتبلیغ که از طرف معظم له تاسیس شده بود مرحوم آیة الله  آقای حاج شیخ باقر ملکی  را وادار به تدریس برای علماء و فضلای حوزه قرار داده بودند. خدا ایشان را رحمت کند و با موالیانش محشورش فرماید.

۱۴۲۶/۲/۲۳ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آقای حافظیان)

درباره زندگی خودم         

 

 

بسمه تعالي ………..يكي از دوستان و مواليان و كسي كه به من حق زيادي داشت مرحوم آقاي حافظيان بود. اين مرد بزرگ كه يكي از نوابغ روزگار بود به من خيلي لطف داشتند . من چيزهاي زيادي در علوم غريبه از او ياد كرفتم و او از شاگردان مرحوم آية الله نخودكي بود و سالها در هندوستان و در مشهد مشغول رياضت هاي شرعي بود .اواهل تزكيه  نفس و دعا و معنويت بود. مرحوم آقاي حافظيان با اصرار خودش به عضويت كانون بحث و انتقاد ديني در آمده بود و رسما ماهيانه مبلغی به كانون كمك ميكرد. در مسجد صاحب الزمان به خاطر ترويج آن مسجد كه در محله  بهائيها ساخته شده بود حضور مي يافت و با من نماز مي خواند. او در سال ۱۳۲۲ هجري قمري متولد شد و در سال ۱۳۷۹ هجري قمري ضريح حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام را با كمك شيعيان پاكستان و مردم ايران ساخت . مرحوم آقاي حافظيان  از شاگردان مرحوم آية الله سيد موسي زرآبادي بود و در خدمت اين مرد بزرگ تزكيه نفس كرده بود و از محضر مرحوم آية الله  شيخ مجتبي قزويني به اعتقادات حقه رسيده و در رياضت و علوم غريبه ، استاد فن بود.  درباره مرحوم آية الله شيخ مجتبي قزويني ضمن اشعاري گفته است ( مجتبي شيخ عالم  واستاد….. صاحب معرفت قرين سداد ……. واجد سر حكمت و ايمان ……. اوستاد معارف قرآن ……… در جوار رضا <ع> به فيض خفي …….. گشته آگه زحكمت رضوي ) خدا او را رحمت كند و با مواليانش محشورش نمايد. 

۱۴۲۶/۲/۲۲ قمری – درباره زندگی خودم (آیت الله موسوی گرمارودی و فرزندشان سید علی موسوی گرمارودی)

درباره زندگی خودم

 

 

بسمه تعالی …………. من در ایامی که در مشهد سکونت پیدا کردم ( بعد از تحصیلاتم در قم )  بیشتر همتم به تربیت طلاب و تشکیل حوزه علمیه بود. مرحوم آیة الله الهییان و آیة الله موسوی گرمارودی فرزندانشان را نزد من فرستادند تا مشغول تحصیل باشند ( در کتاب مجموعه آثار یاران امام به روایت اسناد ساواک که از طرف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی منتشر شده. در تاریخ ۲۴ / ۵ / ۱۳۴۹ پس از مقدمه ای می نویسد : سید حسن ابطحی فعالیت زیادی در مشهد دارد کانونی به نام کانون بحث و انتقاد. تاسیس نموده که در آن به مشکلات جوانان پاسخ داده می شود . سید عبد الکریم هاشمی نژاد نیز با سید حسن ابطحی همکاری می نماید. این دو نفر مدرسه ای نیز ساخته اند که طلاب را در آنجا مسکن می دهند ) آقای سید علی موسوی گرمارودی نزد من معمم شد چنانکه در عکس فوق دیده می شود ولی بعدها بخاطر هر مصلحتی که خود ایشان منظور نموده بودند. از لباس خارج شدند ولی از نظر ادبیات و علم و دانش فعالیت خودشان را ادامه دادند و امروز از شعرا و اساتید ادبیات و علوم اسلامی گردیده اند و اخیرا ترجمه قرآنی منتشر کرده اند که از نظر قلم ادبی بسیار عالی است و ما چون تصویری از مرحوم پدر بزرگوارشان در دست نداشتیم به تصویر ایشان که در وضع خود شاید بی نظیر باشد اکتفاء می کنیم و بوی گل را از گلاب می جوئیم. مرحوم آیة الله موسوی در مدتی که ما در قم بودیم اکثرا روزها یا ما به منزل ایشان می رفتیم و از مسائل معنوی ایشان استفاده می کردیم و یا ایشان به منزل ما می آمدند و در خدمت شان بودیم. روزی به آقای سید علی موسوی گرمارودی گفتم آیا شما از پدرتان در منزل کرامتی دیده اید. ایشان قضایائی از کرامات آن مرحوم در منزل نقل می کردند که چون از آن زمان سالها گذ شته شاید نتوانم دقیق آنها را نقل کنم. آیة الله موسوی عالم دقیق و با حقیقتی بود و مطالب احادیث و روایات را موشکافی می کرد و من مطالب خیلی خوبی از ایشان یاد گرفتم. خدا او را رحمت کند و با موالیانش و اجدادش محشورش نماید .

۱۴۲۶/۲/۲۱ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله الهییان)

درباره زندگی خودم    

 

        

بسمه تعالی ………….. یکی از اولیاء خدا که در ترک دنیا کم نظیر بود. مرحوم آیة الله الهییان بود من خدمت این بزرگوار رسیده بودم و به قدری به من لطف داشتند که فرزندشان را برای تعلیم و تربیت به من سپرده بودند. حسن آقای الهییان پسر ایشان هم بسیار متد ین و با خدا بود. خوب درس می خواند و اهل تقوی بود. مرحوم آیة الله الهییان را آیة الله بروجردی وکیل خود در گیلان قرار داده بودند و معظم له در رامسر اکثرا مستقر بودند و مردم استان گیلا ن با صداقت به ایشان اظهار اراد ت می کردند و وجوها تشان را به ایشان می دادند خاطره ای که من از این مرحوم علاوه بر استفاده های معنوی و مطالب علمی داشتم. این بود که روزی در دوران کسالتشان که بعد با همان کسالت وفات کردند. خدمتشان رسیدم. با آنکه نمی توانستند خوب حرف بزنند به من فرمودند: همیشه در تمام امور زندگی تقوی را رعایت کن و به روحت بیشتر از بد نت اهمیت بده و امراض روحی را بیشتر از امراض بدنی به اندازه ارزش بیشتر روح بر بدن اهمیت بده و به فکر معالجه آنها باش. مرحوم آیة الله الهییان دارای علوم غریبه و اهل تزکیه نفس و مربی جمعی از علماء که یکی از شاگردان آن مرحوم را باید مرحوم آیة الله آقای موسوی گرمارودی که ایشان هم اهل کرامات زیادی بود و از علماء بزرگ اخلاق بودند ذکر کرد .مرحوم آیة الله الهییان از شاگردان خوب مرحوم آیة الله سید موسی زرآبادی قزوینی بود و دائی مرحوم آیة الله شیخ مجتبی قزوینی بودند و از آن مرحوم این بیت شعر که در بعضی از کتب دیده ام و درباره خودش فرموده ذکر می شود………. « مائیم کاروان و جهان کاروان سرا ……. در کاروان سرا نکند کاروان؛ سرا »  معظم له در ماه رجب ۱۳۸۰ هجری قمری مطابق با. دی ماه ۱۳۳۹ شمسی از دار دنیا رفت خدا او را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید .

۱۴۲۶/۲/۲۰ قمری – درباره زندگی خودم (علامه طباطبایی و تفسیر المیزان)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………….. در اوائلی که به قم برای تحصیل رفته بودم . مرحوم علامه طباطبائی تفسیر « المیزان » را که هنوز چاپ نشده بود تدریس می فرمودند در مقدمه آن تفسیر اصرار داشتند که بگویند بعضی از قرآن بعض دیگر را تفسیر می کند و مستند شان این بود که پیشوایان دین فرموده اند « القرآن یفسر بعضها بعض » و این مطلب مورد بحث فضلای درس معظم له واقع شده بود و من در آن درس اگرچه سنم شاید کمتر از همه بود این مطلب را تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم که ممکن است بعضی از قرآن بعض دیگر را تفسیر کند ولی همانطوری که به ما اجازه نداده اند که اصل قرآن را به رای خود تفسیر کنیم. همانگونه اجازه به ما نداده اند که بعضی از قرآن را بوسیله بعض دیگر تفسیر نمائیم . بلکه نهی هم فرموده اند که ما قرآن را با قرآن به رای خود تفسیر کنیم ولی ائمه اطهار علیهم السلام که در حدیث آمده « انما یعرف القرآن من خوطب به » می توانند این کار را بکنند و همانطوری که تفسیر قرآن توقیفی است تفسیر آیه ای به آیه دیگر هم توقیفی است و کسی جز پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام آن هم از لسان وحی نمی تواند و اجازه ندارد که قرآن را به این نحوه تفسیر کند و تفسیر روائی که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایاتش رسیده به صریح قرآن  نازل منزله قرآن است و وحی است بالاخص که به ائمه اطهار علیهم السلام سندش منتهی شود و یا متواتر باشد. زیرا خدای تعالی در قرآن می فرماید : « لا ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » پس تفسیر قرآن باید بوسیله وحی از جانب خدای تعالی باشد و چون در کتاب علی علیه السلام قرآن با تمام مفاهیمش تفسیر شده که حتی « ارش خدش » هم در آن گفته شده و این کتاب در نزد ائمه اطهار علیهم السلام موجود است و اصحاب ائمه علیهم السلام مکرر آن را دیده اند و مطالب آن را آنها بیان کرده اند. پس باید قرآن تنها بوسیله کلمات و تفسیر ائمه اطهار علیهم السلام تفسیر شود و اگر در آیه ای معنی آیه دیگری وجود داشته باشد باید خاندان عصمت علیهم السلام از کتاب علی علیه السلام برای ما بگویند . این است تفسیر صحیح قرآن که من مشروح این مطلب علمی را در مقدمه کتاب توضیح آیات قرآن و کتاب دو مقاله نوشته ام . امید است خدای تعالی  ما را با مفاهیم قرآن بوسیله ائمه معصومین علیهم السلام بیشتر آشنا بفرماید .

۱۴۲۶/۲/۱۹ قمری – درباره زندگی خودم (آیة الله سید موسی صدر)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………….. همانطوری که قبلا گفتم یکی از اساتیدم در درس سطح آقای آیة الله سید موسی صدر بود که در سن ۱۷ سالگی وقتی وارد قم شدم از درس قوانین ایشان استفاده می کردم و زمانی که ایشان در لبنان به عنوان رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان مستقر بودند. من در لبنان مهمان ایشان بودم. ایشان در آخرین سالی که در لیبی مفقود شدند من در مکه مکرمه وقتی که در آنجا ایشان مهمان ملک بودند و آن بزرگوار را پادشاه سعودی دعوت کرده بود و معظم له برای رفع اختلاف سران عرب رفته بودند در مکه در هتل ایشان را دیدم و اتفاقا شب گذشته اش قبر مطهر حضرت عبد الله پدر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در مدینه خراب می کردند. من ایشان را در جریان گذاشتم و از ایشان خواستم که از پادشاه سعودی بخواهند که اثری از آن قبر مطهر بماند و قبل از این به نزد امیر مدینه رفته بودم و از او خودم مستقیما خواسته بودم که این قبر باقی باشد و او توجهی نکرده بود و متاسفانه به تقاضای ایشانهم توجهی نکردند و آقای امام موسی صدر به لبنان برگشتند و مسئله تعقیب نشد و از قبر مطهر حضرت عبد الله سلام الله علیه که در مقابل باب السلام حرم مطهر رسول اکرم و مسجد النبی است با فاصله پنجاه متر از دیوار حرم مطهر اثری باقی نمانده و وهابی ها این اثر و دهها اثر اسلامی و دینی را از بین برده اند که امید است با ظهور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه این آثار به اسلام برگردد که فرموده اند ( ان آثارنا تدل علینا ….. فانظروا بعدنا الی الآثار ) . مسلمانان باید آثار اسلامی که معرف اسلام عزیز است حفظ کنند و همیشه به یاد اسلام بیافتند. زیرا هر اثری نمونه ای از عظمت اسلام است و از شعائر اسلام عزیز محسوب می شود. طبعا باید حفظ شود و نگهداری گردد که دنیا بر این نگهداری ها متفق اند و از بین برنده گان این آثار را دشمنان اسلام می دانند. امید است حکومت حجاز به خود آید و کاری نکند که دنیا آنها  را دشمنان اسلام تصور کنند .

۱۴۲۶/۲/۱۸ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله قاضی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………… یکی از بزرگان اهل معنی که من موفق به زیارت ایشان نشدم ولی شاگردان بسیاری از ایشان دیده ام که اهل باطن و تزکیه نفس و عرفان بوده اند و با جمعی از آنها معاشر بوده ام. بحثی که ما همیشه با این بزرگان داشته و داریم این بوده که در مرحله اول عرفاء و متصوفه بالاخص اهل سنت آنها که پیروی از حسن بصری و سفیان ثؤری و محی الدین عربی می کنند نباید مقتدای ما باشند. بلکه ثابت است که تنها باید از قرآن و گفتار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که بوسیله اهل بیتش علیهم السلام به ما رسیده پیروی نمود و افکار و استنباطات دیگران بالاخص آنچه با قرآن و سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مغایرت دارد ندیده گرفت … دیگر آنکه همیشه معصومین علیهم السلام در دنیا و آخرت واسطه فیض به مخلوق و در معارف و کمالات به هر مقامی که انسان برسد بوده و خواهند بود. البته دامن مقدس بزرگان و شاگردان معظم له از این اشکالات پاک است ولی ممکن است از گفتار بعضی از کسانی که خود را منتسب به آن مرحوم معرفی می کنند گاهی کلماتی که مشعر به این معانی است شنیده شود که البته باید سخنان آنها را یا حمل بر مسامحه کرد و یا آنکه آنها تصوف را با معارف واقعی و کمالات معنوی اشتباه گرفته باشند. به هر حال مرحوم آیة الله قاضی از بزرگان اهل معنی است و طبعا آنچه شاگردان و کسانی که خودشان را منتسب به آن بزرگوار می دانند گفته و یا می گویند ممکن است اشتباهاتی از این ها باشد. خدا ایشان را رحمت کند و با موالیانش و اجدادش محشورش نماید .

۱۴۲۶/۲/۱۷ قمری – درباره زندگی خودم ( سفر با ماشین پیکان از مشهد به مکه )

درباره زندگی خودم            

 

 

 

بسمه تعالی …………. در سفری سال ۱۳۵۰ با پدرم و همسرم و فرزندان پسرم با ماشین پیکان از مشهد به مکه مشرف شدیم. از ایران به ترکیه و از ترکیه به سوریه و از سوریه به اردن و از اردن به حجاز رفتیم. طبعا چند روزی در راه بودیم و دو هفته در مکه و مدینه مشرف بودیم. مسائل مهمی که در این راه برایمان پیش آمد. اول.. چون در ماه بهمن بود از تهران تا ارض روم در ترکیه با برفهای سنگینی روبرو بودیم و با مشکلات مهمی که همه جا محسوس بود.  خدای تعالی کمک ما است به سلامت عبور کردیم. دوم.. چون برای تحقیق از مذهب علویها ( اهل حق ) به ترکیه و سوریه رفته بودم. با علماء آنها مانند شیخ عبد الرحمن خیر مذاکره کردم و اطلاعاتی از مذهب آنها بدست آوردم. سوم.. با علماء اهل سنت در ترکیه مانند آقای شیخ حسن خوجه و در سوریه با شیخ احمد کفتارو و در مکه و مدینه با علماء بزرگ آنجا بحث کردم ( که در کتاب شبهای مکه گوشه ای از آن بحث ها را آورده ام ) و در تمام این اماکن مقدسه در خدمت پدرم بودم. ایشان با آنکه مریض بود همه جا با ما همراهی می کرد و در مسجد اموی که قبر حضرت یحیی ابن ذکریا و مقام راس الحسین علیه السلام در آنجا است در خدمت ایشان چنانکه در عکس فوق دیده می شود. بودم. و این عکس را به عنوان یادگار از ایشان در این سخن آورده ام. از راست به چپ پدرم که جلوی ایشان سید حسین ایستاده است. بعد از ایشان سید محمد علی که جلوی او سید محمد تقی ایستاده است و طرف چپ، خودم در سن ۳۶ سالگی ایستاده ام. خدای تعالی پدرم را رحمت کند و بقیه را زیر سایه امام عصر روحی فداه حفظ نماید .

۱۴۲۶/۲/۱۶ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله حکمت نیا )

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………. یکی از دوستان اهل معنی که بوسیله مرحوم حاج ملاآقا جان با او آشنا شدم مرحوم آیة الله حکمت نیا بود. او مردی اهل معنی ، مربی ، استاد و بسیار دانشمند بود. خود را آنچنان تزکیه کرده بود که هرکس با او چند دقیقه ای می نشست صفات حسنه را از او مشاهده می کرد و در او رذیله ای نمی دید. یادم هست در آخرین روزی که او را دیدم و بعد از آن وفات کرد. وقتی حالشان را پرسیدم فرمودند بسیار خوبم. مهمانان مختلفی برایم می آیند. از آنها پذیرائی می کنم و بعد می روند و یا با من می مانند قدمشان به هر حال مبارک است. من اول متوجه نشدم که ایشان منظورشان چیست ولی بعدا که توضیح می دادند فهمیدم منظورشان امراض و دردهای مختلف بدنی است که به سراغشان می آیند و آنچنان خود را شاکر و با استقامت نشان می داد که ما تعجب می کردیم. معظم له در آن وقتی که من تازه به مرحوم حاج ملاآقاجان برخورد کرده بودم او از علماء اخلاق و دارای تزکیه نفس بود. حاج ملاآقاجان از او مدح می کرد و او را بهترین شاگرد خود معرفی می نمود. آیة الله حکمت نیا شاگردان خوبی تربیت کرد و در آخر با سکته قلبی از دار دنیا رفت و او را در صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام دفن کردند. یادش فراموش نشدنی است و علم و حکمتش باقی  است و سخنانش در راه کمالات باقی ماندنی است . خدا او را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید .  

۱۴۲۶/۲/۱۵ قمری – درباره زندگی خودم (آیة الله مرحوم علامه مغنیه )

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… یکی از دوستانی که در خارج از کشور یعنی جبل عامل لبنان که مرکز علمای بزرگ شیعه بوده و هست آیة الله مرحوم علامه مغنیه که صاحب تالیفات بسیاری است و در اوائل انقلاب اسلامی ایران رحلت کرد. می باشد. خدا او را رحمت کند دارای اعتقادات راسخ و اهل معنی و بسیار بزرگوار بود. او مکرر به ایران آمده بود و در جلسات کانون بحث و انتقاد دینی شرکت کرده بود و روزی که من او را در دفعه اول به منزل دعوت کردم با اینکه به جائی نمی رفت فورا دعوت مرا پذیرفت و وقتی به منزل ما آمد می فرمود : که مرا هر کجا دعوت می کنند با قرآن تفئل می زنم اگر آیه مناسبی آمد آن وقت آن دعوت را اجابت می نمایم. برای آمدن به منزل شما با قرآن تفئل زدم این آیه شریفه در اول صفحه آمد ( و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر فهم یوزعون « سوره نمل آیة ۱۷ » ) آن مرحوم این آیة را به فال نیک برای پیشرفت های علمی و معنوی و امکانات مالی من در آینده . آن زمان که هنوز جوان بودم گرفت و به جمعی از علماء که به افتخارایشان آنها را دعوت کرده بودم آنچه بعدا پیش آمد از موفقیت هائی که خدای تعالی عنایت کرده است مثل یک پیشگوئی فوق العاده شفاف بیان می کرد که من هیچگاه آن محبت فوق العاده او را فراموش نمی کنم. آیة الله علامه مغنیه مرد بسیار فعال و بسیار متدین و دائما به فکر نشر حقایق اسلام و بالاخص اسلام واقعی یعنی مذهب مقدس شیعه بود. خدا او را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید .

۱۴۲۶/۲/۱۳ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله کاشانی)

درباره زندگی خودم            

 

 

 

بسمه تعالی …………. این عکس که از ۵۲ سال قبل بیاد گار مانده نشانگر روحیه اجتماعی و سیاسی اینجانب است که آن را امروز به عنوان سخن روز ثبت می کنم. این عکس در وقتی گرفته شده که مرحوم آیة الله کاشانی پس از ترور ( رزم آرا ) بوسیله فدائیان اسلام از تبعید به لبنان برگشتند و مبارزاتشان را شروع کردند و دکتر محمد مصدق را به عنوان نخست وزیر در راس کار قرار دادند و خودشان به عنوان رئیس قوه مقننه یعنی رئیس مجلس شورای ملی واقع شدند و اینکه معظم له این سمت را به عهده گرفتند. به این خاطر بود که قوانین مملکت زیر نظر ولی فقیه واقع شود و مردم از انحراف در دین محفوظ بمانند. معظم له در این بین به مشهد مقدس مشرف شدند و شخصیتهای معروف و فعال مشهد را دور خود جمع کردند و درباره پیشبرد اهداف خود با آنها سخن می گفتند. در جلسه فوق که در عکس دیده می شود و اینجانب در کنار این جلسه نشسته ام ۱۸ سال بیشتر از عمرم نمی گذشت ولی آنقدر مورد لطف معظم له بودم که مرا هم در جلسه خصوصی خود پذیرفته بودند. در طرف راست آیة الله کاشانی. مرحوم آقای ضیاء و آقای نبوی نشسته اند و در مقابل ایشان استاندار و نائب التولیه ( دولت شاهی ) نشسته است و در مسائل مملکتی مشورت می کنند. متاسفانه آن روز ها معنی ولایت فقیه را مردم نمی فهمیدند و ارزشش را هم نمی دانستند و لذا آن انقلاب به شکست برخورد کرد ولی امروز که همه مردم ولایت فقیه را پذیرفته اند موفقیت در ایران نصیب مردم مسلمان شده و امید است مردم ایران تا زمان ظهور حضرت بقیة الله ارواحنافداه قدر این نعمت را بدانند و نگذارند دشمنان اسلام وحدت مردم مسلمان را در زیر سایه ولایت فقیه از بین ببرند .

۱۴۲۶/۲/۱۲ قمری – درباره زندگی خودم ( مرحوم حاج میرزا صادق آقای تبریزی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……….. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………….. یکی از علمای اهل معنی که بسیار خاطره اش فراموش نشدنی است مرحوم حاج میرزا صادق آقای تبریزی بود. که از شاگردان خوب مرحوم حاج ملاآقاجان و از دوستان حضرت بقیة الله روحی فداه بود. در مدتی که من با مرحوم حاج ملا آقاجان ارتباط داشتم این بزرگوار را هم می دیدم و از معنویت او استفاده می کردم. مرحوم حاج میرزا صادق آقای تبریزی یک روز می فرمود که زیارت جامعه کبیره را می خواندم به مضامینش وقتی توجه می کردم مثل این بود که ائمه اطهار علیهم السلام با همان اوصافی که در زیارت جامعه گفته شده در مقابلم ایستاده اند. همه صفات الهی در آنها متجلی بود. آنها در حقیقت آینه تمام نمای الهی بودند. حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مثل اینکه در مقابل چشمم ایستاده بودند و آن حضرت را نزدیکتر از همه می دیدم. آنها با یک جمله توصیف  می شدند که ( ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتهاه ) یعنی اگر خوبی یاد شود. شما در اول آن و اصل آن و فرع آن و معدن آن و محل فرود آن و نهایت آن هستید خدا او را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید .

۱۴۲۶/۲/۱۱ قمری – درباره زندگی خودم (آقای تهرانی)

درباره زندگی خودم            

 

 

 

بسمه تعالی …………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………… در مدتی که با خوبان و اولیاء خدا مانوس بودم به عالم اهل معنی ای بنام آقای تهرانی برخورد کردم. معظم له مدتی در مشهد سکونت داشتند و در تهران قبلا در مسجد بزاز ها که متعلق به پدرانشان بود نماز می خواندند. معظم له در مسائل روحی و معنوی فوق العاده گی خاصی داشتند. من از ایشان در مسائل روحی استفاده های زیادی کردم. معارف حقه ای که از سخنان قرآن و عترت خارج نبود برای ما بیان می کردند. در مشهد در مسجد بالای سر حضرت رضا علیه السلام در حرم مطهر نماز می خواندند. از علمائی بودند که مربی دیگران در رسیدن به خدای تعالی و لقاء او استادی خاصی داشتند. در اوائل که من با ایشان تماس داشتم اصرار زیادی می کردم که مطلبی به من بگویند تا فلاح و رستگاری را بدون زحمت بدست بیاورم. روزی به من فرمودند هر کاری را که می دانی خوب است انجام بده و هرکاری را که می دانی بد است ترک کن و در این مسئله جدی باش. من در اوائل خیال می کردم این کلام زیاد حل مشکل نمی کند ولی بعدها فهمیدم حقیقت جز این نیست و اگر کسی به آنچه می داند عمل کند خدا آنچه را که نمی داند به او الهام می کند خدای تعالی ایشان را رحمت کند و اجر جذیل به او مرحمت بفرماید .

۱۴۲۶/۲/۱۰ قمری – درباره زندگی خودم ( دفتر یادبود کانون بحث و انتقاد دینی)

درباره زندگی خودم            

 

 

 

بسمه تعالی …………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………… یکی از کارهائیکه در کانون بحث و انتقاد دینی در سالهای قبل از انقلاب اسلامی ایران انجام می شد دعوت از توریستهای غیر مسلمانی بود که از ایران دیدن می کردند. ترتیب دعوت آنها به این نحوه بود که کارتهائی با نقشه دقیقی از ایران و مشهد به آدرس کانون بحث و انتقاد دینی که در آن نوشته شده بود در ضمن آنکه از ایران دیدن می کنید چه خوب است که از مذهب اسلام هم تحقیق کنید تا شاید حقیقتی که برای شما مکشوف نبوده کشف شود. و این کارتها از مرز های ایران تا محل استقرار توریستها پخش می شد . بر همین اساس جمع زیادی برای تحقیق از اسلام به کانون بحث و انتقاد دینی مراجعه می کردند و ماهم آمادگی کاملی برای پاسخگوئی آنها منظور کرده بودیم و مترجمینی به زبانهای مختلف آماده نموده بودیم و عده زیادی به این وسیله دین مقدس اسلام را پذیرفتند و تا به حال افرادی از آنها در ممالک خود به تبلیغ دین مقدس اسلام مشغولند.ضمنا  دو مسئله مهمی که در این بین بوجود می آمد و ما به آن بیشتر لازم بود اهمیت بدهیم. یکی مسئله خلافت بلافصل حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بود که می خواست آنها را کاملا از مسئله آگاهشان کنیم و مسئله دوم در خصوص حضرت ولی عصر علیه السلام و طول عمر آن حضرت بود که می خواست آنها را تحقیقی و علمی از حقیقت مطلعشان سازیم. زیرا گاهی شیاطین با وسوسه های خود آنها را از حقیقت منحرف می کردند . جمعی از آنها اقرار به اسلام خود را در دفتر یادبود کانون بحث و انتقاد دینی نوشته و در اختیار ما گذاشته اند که همه آنها در آرشیو کانون به یادگار مانده است .

۱۴۲۶/۲/۸ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله کاشانی )

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………. من در سال ۱۳۳۰ تا زمانی که مرحوم آیة الله کاشانی در راس کار بود با آن مرحوم در سیاست و مسائلی که مربوط به ملی شدن صنعت نفت بود رابطه خوبی داشتم. ایشان به من لطف فوق العاده ای داشتند و بعضی از کارهائیکه سنم اقتضا می کرد به من محول می فرمودند و در آن موقع ایشان رئیس مجلس شورای ملی بود. و دکتر مصدق نخست وزیر بود و بخاطر آنکه دکتر مصدق روحیه مذهبی کاملی نداشت و پیرو ولی فقیه نبود و کارها را مطابق تمایلات خودش انجام می داد با آیة الله کاشانی اختلاف پیدا کرد و قبل از آن مرحوم نواب صفوی بخاطر روحیه مذهبی قوی و تندی که داشت توقعات بیشتری از آنچه مرحوم آیة الله کاشانی انجام می داد داشت و شاه ولو آنکه در مقابل این سه گروه ضعیف بود ولی با روحیه بی بند و باری خودش معضله ای بود و همه فشارها روی آیة الله کاشانی قرار می گرفت و این بزرگوار با تحمل و مشقات زیاد موفق شد که نفت را ملی کند یعنی دست استعمار انگلیس را از ایران قطع نماید و تابلو هایی را که نوشته شده بود ( شرکت نفت انگلیس و ایران ) به تابلو های ( شرکت نفت ملی ایران ) تبدیل کند. و این عمل یعنی قطع دست بیگانه ای از چپاول ثروت خدادادی ایران قطع شد ولی طولی نکشید که بوسیله اختلاف همه گروه های انقلابی از پا در آمدند و کار صد در صد به دست شاه و اطرافیانش افتاد. امید است مردم ایران قدر ولایت فقیه و وحدت خود را بدانند و کاری نکنند که دشمنان از اختلافشان سوء استفاده نمایند .

۱۴۲۶/۲/۷ قمری – درباره زندگی خودم ( اهدای جایزه به نوجوانان در کانون بحث و انتقاد دینی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……….. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………….. در کانون بحث و انتقاد دینی فعالیت های مختلفی انجام می شد که من جمله این بود . نوجوانانی که از خود نبوغی نشان می دادند مورد تشویق واقع می شدند که بعضی از آنها امروز بخاطر همان تشویقها از مدیران برجسته سیاسی و علمی ایران اسلامی شده اند. مثلا به آنها جایزه داده می شد. از آنها سخنرانی ضبط می شد و بالاخره از نظر اخلاقی و دینی آنقدر با آنها توجه می شد که در انقلاب اسلامی ایران فوق العاده آنها برای جامعه مفید بودند. یکی از کارهای دیگر کانون دعوت مذاهب مختلف غیر اسلامی به اسلام بود که آنها بیایند و از اسلام تحقیق کنند و راه و روش مذهبی خود را اصلاح نمایند که در آینده انشاالله به مشروح آن فعالیت ها اشاره خواهیم کرد و خواهیم گفت که راه و روش مباحثه و گفتگو با دیگران چگونه است .

۱۴۲۶/۲/۶ قمری – درباره زندگی خودم ( برنامه های کانون بحث و انتقاد دینی)

درباره زندگی خودم            

 

 

 

بسمه تعالی …………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………… کانون بحث و انتقاد دینی. در مدت ۳۵ سال که در مشهد فعالیت می کرد به قدری منظم بود که احدی به هیچ وجه نمی توانست آن را از تحت مدیریت موسس کانون خارج کند. معمولا روزهای جمعه ساعت ۹ صبح پاسخ به سوالات شروع می شد و ساعت ۱۱ خاتمه پیدا می کرد. چراغ قرمزی در روی تریبون قبل از جلسه روشن بود و وقتی که قرآن وارد جلسه می شد با گفتن ( و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب ) همه در مقابل قرآنی که به طرف تریبون برده می شد قیام می کردند و اول ساعت ۹ تا ۱۰ دقیقه که قرآن خوانده می شد چراغ قرمز خاموش می گردید و باز روشن می شد تا سخنگو و پاسخگوی به سوالات شروع به سخن می کرد که باز چراغ خاموش می شد و 5 دقیقه مانده به ساعت ۱۰ با چراغ قرمز به سخنگو علامت داده می شد که سخنان خود را کم کم تمام کند و ساعت ۱۰ چراغ قرمز روشن می شد و ۱۰ دقیقه که پذیرایی طول می کشید چراغ قرمز روشن بود و ساعت ۱۰ / ۱۰ دقیقه چراغ خاموش می شد و سخنگو دوباره شروع به پاسخ سوالات می نمود تا ۵ دقیقه به ساعت ۱۱ بوسیله چراغ علامت داده می شد تا سخنگو دقیقا بتواند سخنان خودرا تا ساعت ۱۱ تمام کند این روش و این نظم آنقدر دقیق بود که هیچ سخنگویی در هر شان و مقامی که بود نمی توانست از این برنامه تخطی کند و سایر برنامه های کانون به همین منوال که نمونه اش عرض شد انجام می گرفت. در این کانون صدها هزار سوال اعتقادی و فلسفی جواب داده شد و دشمنان بسیاری از مذاهب مختلف و حسادت اندیشان و جاهلان دانشمند نما می خواستند این فعالیت نورانی را در آن ظلمات زمان طاغوت خاموش کنند ولی حضرت بقیة الله روحی فداه که در حقیقت دست خدا بود توی دهن این افراد می زد و اگرچه در عین حال هشتاد درصد فعالیت ما رفع مانع بود ولی همان بیست درصد توانست خدمت خوبی به جامعه جوانان اسلامی بکند. امید است موفقیت ما بیشتر و کارهای این کانون مفید تر واقع گردد .

۱۴۲۶/۲/۵ قمری – درباره زندگی خودم (موسس کانون بحث و انتقاد دینی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……….. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………….. کانون بحث و انتقاد دینی را که تاسیس کردم از اول تاسیس برای مبارزه با فساد و مبارزه با فعالیت های غیر صحیح سیاسی و امر به معروف و نهی از منکر و بیان معارف حقه اسلامی بود…. طبق اسناد ثبتی و رسمی و حتی در گزارش های سازمان امنیت آن وقت این جانب را موسس آن میدانند از باب نمونه به سند ساواک که در کتاب مجموعه آثار یاران امام به روایت اسناد ساواک که درباره مرحوم شهید هاشمی نژاد نوشته است. در گزارش شماره ۸۶۳۰/۹ می نویسد.« به تاریخ ۱/ ۹ / ۴۴ » همزمان با انتشار و تصویب انجمن های ا یا لتی و ولایتی و شرکت بانوان در انتخابات که فعالیت روحانیون علیه دولت شروع شده بود. در شهر مذهبی مشهد جنبش خاصی به چشم می خورد. تعصب مذهبی و نادانی مردم و اطاعت کور کورانه عده ای بازاری و عوام از روحانیون به این عناصر اخلالگر مجال داد که به نحوی از انحاء با دولت بخصوص لایحه مزبور مخالفت کنند یکی از این محافل کانونی تحت عنوان ( بحث و انتقاد دینی ) به سرپرستی سید حسن ابطحی طلبه و واعظ بود ( تا آنکه می گوید ) این کانون تحت نظر و رهبری و به مسئولیت موسس آن ( سید حسن ابطحی ) اداره می شود. کانون بحث و انتقاد دینی دارای دو شعبه ( ۱ و ۲ ) و یک شعبه مرکزی و کتابخانه است و ورود. ظاهرا برای عموم آزاد است در گذشته سید عبد الکریم هاشمی نژاد سخنگوی کانون. در جلسات مسائل را طوری مطرح می کرد که مفهوم آن جلب پشتیبانی مردم از روحانیون بخصوص قمی و خمینی باشد و حتی در جلسه مورخه ۲۷ / ۹ / ۴۳ هاشمی نژاد مطالبی بر خلاف مصالح کشور ایراد کرد که به شهربانی دستور داده شد که از تشکیل این مجالس جلوگیری شود ( تا آنکه می گوید ) در خاتمه بیوگرافی سید حسن ابطحی موسس و سید عبد الکریم هاشمی نژاد سخنگوی کانون مزبور به پیوست تقدیم و جلسات و اعمال گردانندگان آن دقیقا کنترل می شود ………… امضاء …… رئیس سازمان اطلاعات خراسان سرتیپ بهرامی ……………….. سند فوق در « کتاب مجوعه آثار یاران امام » که درباره شهید هاشمی نژاد از طرف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پخش شده عینا موجود است و امتیاز این کانون در ثبت شرکت ها در ادراه ثبت مشهد بنام موسس آن وجود دارد ولی بعضی از مغرضین این مسئله را نا دیده گرفته و با کمال بی اطلاعی می گویند که کانون بحث و انتقاد دینی را مرحوم شهید هاشمی نژاد تاسیس کرد ولی بعدا آقای ابطحی به نام خود معرفی نمود . و سخن امروز تنها برای رفع این اتهام می باشد .

۱۴۲۶/۲/۴ قمری – درباره زندگی خودم (محله صاحب الزمان)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………. وقتی به مشهد مقدس برای اقامت برگشتیم با مسائل مهمی روبرو شدیم اول آنکه در محله سعد آباد مشهد که اراضی آن اکثرا وقف مسجد جامع گوهرشاد بود به بهائیها اجاره داده بودند و حدود ۱۵۰ خانوار در میدان و خیابانی به نام خیابان و میدان گوهرشاد دور یکدیگر جمع شده بودند و در کنار حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اظهار وجود می کردند و در میدان گوهرشاد بنا داشتند سینمائی بسازند و فعالیت های خود را از آنجا شروع کنند که خوشبختانه همان زمین را مردم مسلمان با کمک مرحوم آیة الله میلانی خریداری کردند و مسجدی بنام مسجد صاحب الزمان روحی فداه در آنجا ساختند و چون من در کارهای آنجا دخالتی داشتم . آیات عظام مشهد بخصوص آیة الله میلانی و آیة الله قمی مرا به عنوان امام جماعت آن مسجد با همه مشکلاتی که در مقابل بود معرفی کردند و من کانون بحث و انتقاد دینی را که در ابتداء در خیابان آزادی ( شاهرضا نو سابق ) تشکیل می شد به آن محل و جنب همان مسجد منتقل کردم و همه را برای بحث و مناظره دعوت نمودیم که بحمد الله پس از مدت کوتاهی با همت دوستان. محله بهائیهای دیروز به محله صاحب الزمان امروز مبدل شد و خانواده هایی که از بهائیها در آنجا زندگی می کردند یا به دین مقدس اسلام مشرف شدند و یا از آن محله به محله های دیگر کوچ کردند و بعد ها موفق شدیم که نام میدان و خیابان گوهرشاد را به نام میدان و خیابان صاحب الزمان علیه السلام عوض کنیم و این کار. بسیار مشکل بود و اگر کمک های حضرت بقیة الله روحی فداه نبود به آسانی این کارانجام نمی شد.  زیرا در زمانی که شاه مملکت طرفدار آنها بود و  نخست وزیرش « هویدای بهائی زاده » و دکتر مخصوص شاه بزرگ ترین مبلغ بهائیها بنام دکتر « ایادی » بود آنها نمی گذاشتند که همکیشانشان در فشار واقع شوند و یا از مسلک بهائیت رو برگردانند ولی هرچه بود امداد های غیبی مرتب می رسید و این توفیق حاصل شد که اجتماع این فرقه ظا له را در آن محل از بین ببریم و انشاالله بقیه گزارش در این خصوص بعدا به عرض شما خواهد رسید . 

۱۴۲۶/۲/۳ قمری – درباره زندگی خودم (آقای حاج میرزا حسین سبزواری)

درباره زندگی خودم            

 

 

 

بسمه تعالی ………….. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ……….. یکی از علماء اهل معنی که درباره معارف و تزکیه نفس در منبر بسیار سخن می گفت و در مسجد گوهرشاد نماز می خواند آقای حاج میرزا حسین سبزواری بود. من به سخنان ایشان و مطالبی که درباره تزکیه نفس می گفت بسیار علاقه داشتم. معظم له بنا کننده باغ رضوان بود . این باغ رضوان در کنار صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام واقع شده بود که قبلا مشهدی ها به این بخش از زمین که مدرسه شده بود قتلگاه می گفتند علت این نامگذاری این بود که وقتی افغانها به رهبری عبد المومن ازبک به مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حمله کردند و جمعی را در حرم مطهر کشتند آن کشته ها را در این مکان دفن نموده بودند و قبر مرحوم شیخ طبرسی هم در کنار همین قبرستان بود و وقتی که مرحوم آیة الله سبزواری این زمین را بصورت صحنی که اطرافش غرفه ها و حجراتی بود در آورد آن را به باغ رضوان نام گذاری کرد. در سال ۱۳۴۰ در روز وفات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مادرم از دار دنیا رفت او را در همین باغ رضوان به خاک سپردیم و یک علت مراجعت ما از قم به مشهد مقدس همین فوت مادرم بود و لذا از قم برای فعالیت های دینی و احیانا درس و بحث به مشهد برگشتیم. در همه این برنامه ها مرحوم شهید هاشمی نژاد همراه من بود و لذا از سال ۱۳۴۱ شمسی در مشهد مستقر شدیم .

۱۴۲۶/۲/۲ قمری – درباره زندگی خودم (تاسیس « کانون بحث و انتقاد دینی»)

درباره زندگی خودم            

 

 

 

بسمه تعالی …………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………… تا سال ۱۳۴۱ که حضرت آیة الله بروجردی از دنیا رفتند ما در قم بودیم و سپس به مشهد مقدس مشرف شدیم. در آنجا دوستان و همشهریان دور ما جمع شدند و از ما سوالاتی در عقائد می کردند که معلوم بود نیاز مفرطی به پاسخ سوالاتشان دارند و ما تجربه کرده بودیم که گاهی پاسخ یک سوال تحولی در عقائد و زندگی یک فرد به وجود می آورد. لذا ما اقدام به تاسیس « کانون بحث و انتقاد دینی » نمودیم ترتیب کار به این نحو بود که محلی در خیابان آزادی ( شاه رضا نو سابق ) اجاره کردیم و اعلامیه دادیم که هرکس سوالات اعتقادی و یا دینی دارد می تواند روز های جمعه از ساعت ۹ صبح تا ۱۱ در محل کانون حضور به هم رساند و پاسخ سوالات خود را دریافت دارد. بحمدالله مورد استقبال جوانان واقع شد و هر هفته پاسخ سوالات آنها بوسیله شهید هاشمی نژاد و یا من داده می شد. در ضمن از درسهای اساتید و علماء مشهد که در آن زمان فحولی از علما وجود داشتند استفاده می کردیم که بعضی از آنها را قبلا ذکر کرده ام ولی ما بخاطر تحصیلاتی که در قم داشتیم و از محضر آیة الله بروجردی و سایر مراجع استفاده کرده بودیم بیشتر به تبلیغات و دستگیری جوانان می پرداختیم. کم کم مرحوم شهید هاشمی نژاد وارد سیاست شد و او بیشتر به مسائل سیاسی می پرداخت و رژیم شاه او را مکرر به زندان و ممنوعیت از سخن گفتن میکرد و تبعا کارهای کانون و پاسخ به سوالات به عهده من می افتاد که شرح آن را در روزهای بعد به مرور خواهم گفت .

۱۴۲۶/۲/۱ قمری – درباره زندگی خودم (آیة الله امام خمینی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………… به هر حال پس از یک سال که در نجف ماندیم به قم برگشتیم و در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل شدیم. چند سالی من و مرحوم شهید هاشمی نژاد در قم برای زندگی منزل دربستی اجاره می کردیم و در یک خانه چون همه با هم محرم بودیم زندگی می نمودیم. تا آنکه به برکت توسل به حضرت بقیة الله ارواحنا فداه منزلی در محله یخچال قاضی دیوار به دیوار منزل حضرت امام خمینی که در آنوقت به درس اصول ایشان هم می رفتیم خریداری نمودیم. به همین جهت ما با معظم له رفت و آمد خانوادگی داشتیم. مرحوم شهید حاج آقا مصطفی پسر بزرگ امام خمینی اکثرا در منزل ما بود و در آن موقع هنوز آقای حاج احمد آقا خورد سال بودند. یک روز با مرحوم شهید هاشمی نژاد به خدمت آیة الله امام خمینی مشرف شدیم آقای هاشمی نژاد به ایشان گفتند که ما مدتی است در همسایگی شما هستیم و شما به منزل ما نیامده اید ایشان فرمودند مرحوم آقای حائری می فرمود که اگر انسان بخواهد به دیدن دوستان برود باید یک جن داشته باشد و یک مرکب که جن به او خبر بدهد و مرکب او را ببرد من عرض کردم اینجا هیچ یک از آن دو را نمی خواهد زیرا منزل خیلی نزدیک است احتیاج به مرکب ندارد و جن هم نمی خواهد چون آقای هاشمی نژاد به شما خبر دادند معظم له بسیار خندیدند. ما در منزل جلسه روضه ای عصر های جمعه داشتیم که آنها خانوادگی می آمدند . مرحوم آقای کوثری روضه خوان ما بود. در قم در آن زمان صفا و صمیمیتی بین روحانیین زیر سایه مرجعیت آیة الله بروجردی بر قرار بود. من اکثر روزها مواظبت می کردم که وقتی . آیة الله امام خمینی از منزل خارج می شوند تا مسجد سلماسی که به درس می روند. همراه ایشان باشم و سوالاتم را در این موقعیت از ایشان بپرسم. در آن زمان مسائل و عناوین سیاسی مطرح نبود. معظم له استاد ما بود و ما شاگرد ایشان بودیم. دوره اصول فقه را از محضر شان استفاده می کردیم و مثل پدر و فرزند صمیمانه با ایشان برخورد می نمودیم.  تا سال ۱۳۴۱ که مرحوم آیة الله بروجردی از دار دنیا رفت و برای مدت کوتاهی وضع حوزه یک مقدار مضطرب شد و ما به مشهد مهاجرت نمودیم و در مشهد به فعالیت های اجتماعی پرداختیم .

۱۴۲۶/۱/۲۹ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله بجنوردی)

درباره زندگی خودم            

 

 

 

بسمه تعالی ………… روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………. در سال ۱۳۳۳ شمسی که با مرحوم حاج ملا آقاجان به عراق مشرف شدیم. من و مرحوم شهید هاشمی نژاد حوزه علمیه نجف اشرف را برای تحصیل مناسب دیدیم. لذا سال بعد با اینکه ازدواج کرده بودیم  به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدیم و در همان سال که ما در نجف بودیم .مرحوم حاج ملاآقا جان از دار دنیا رفت . منزلی در خیابان طوسی اجاره کردیم و از درس مرحوم آیة الله بجنوردی ( صاحب عکس فوق ) که بسیار به ما لطف و محبت داشت استفاده می نمودیم . درسهای دیگری مثل درس آیة الله خوئی و آیة الله شاهرودی و آیة الله حلی و آیة الله حاج شیخ باقر زنجانی رحمهم الله می رفتیم و از درس ها بطور کلی تا چند ماهی بررسی می نمودیم ولی ما در همان زمان به دلائلی متوجه شدیم که حوزه قم با بودن مرحوم آیة الله بروجردی در فقه و آیة الله داماد و حضرت امام خمینی در اصول و سایر دلائل دیگر حوزه علمیه قم برای تحصیل ما مناسب تر است . لذا پس از یک سال که در نجف بودیم به قم مراجعت کردیم و تا سال ۱۳۴۱ که مرحوم آیة الله بروجردی که در دنیا بودند در قم ماندیم و به تحصیلاتمان ادامه دادیم . من و مرحوم شهید هاشمی نژاد تا مدتی که مجرد بودیم در مدرسه حجتیه زندگی می کردیم و بعد از ازدواج یک خانه در قم می گرفتیم و با یکدیگر با کمال صمیمیت زندگی می کردیم. مرحوم آیة الله بجنوردی از برگشتن ما به حوزه علمیه قم متاثر بود و نمی خواست که ما به قم برگردیم ولی ما گرمای فوق العاده نجف را بهانه کردیم و بالاخره به عنوان موقت و سفر تابستانی به قم برگشتیم و حتی وسایل زندگیمان در نجف اشرف باقی ماند که بعد ها برای ما آنها را فرستاند . 

۱۴۲۶/۱/۲۸ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم شهید هاشمی نژاد)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………. من با مرحوم شهید هاشمی نژاد از سال ۱۳۳۰ تا روزیکه آن مرحوم به شهادت رسید بخاطر روحیه معنوی و انتسابی که با یکدیگر داشتیم به هیچ وجه کوچکترین اختلافی باهم نداشتیم. در درسهای خارج با یکدیگر هم مباحثه بودیم و در زندگی باهم یکی بودیم ایشان شوهر همشیره من بود ومن شوهر همشیره ایشان بودم واو چون منبری معروفی بود و بسیار با منافقین و کسانی که با اسلام و مسلمین سرکاری نداشتند شدیدا برخورد می کرد و رفته رفته بوسیله رژیم پهلوی و ورود ایشان در سیاست زندان ها و ممنوعیت هایی برای ایشان بوجود آمد و بالاخره در سال ۱۳۶۰ روز وفات امام جواد علیه السلام آخر ذیقعده بوسیله منافقین به شهادت رسید. مرحوم شهید هاشمی نژاد بیشتر از آنچه در سیاست و در مبارزه معروف بود معنویت داشت و به گفته خودش دو مرتبه تشرف شفافی با امام عصر علیه السلام داشته است. من و ایشان مکرر با مردان اهل معنی مانند مرحوم حاجی غفاری که در عکس دیده می شود به مسجد جمکران می رفتیم و ایشان دائما متوسل به حضرت بقیة الله روحی فداه بود و ما در تمام دوران زندگی تا وقتی ایشان در دنیا بود یک روح بودیم در دو بدن حتی وقتی که معظم له سخنی درباره انجمن حجتیه فرمود و من از ایشان طرفداری و تجلیل می کردم عده ای از آنها که تند تر بودند با من مخالفت کردند و مرا انقلابی تندی معرفی می نمودند مرحوم شهید هاشمی نژاد مطلبی را که گفته بود این بود ما فدای نام مقدس امام زمان علیه السلام بشویم ولی اینکه شما عکس امام را از در و دیوار می کنید و بجایش نام مقدس امام زمان علیه السلام را می زنید در حقیقت مخالفت با انقلاب است و امام عصر از این رفتار خوشش نمی آید .

۱۴۲۶/۱/۲۷ قمری – درباره زندگی خودم ( آقای حاج شیخ غلام رضا یزدی)

درباره زندگی خودم

 

 

بسمه تعالی …………… روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………. در همان اوائل جوانی که در مسائل معنوی خیلی دوست داشتم موفق باشم به مردی برخورد کردم که برای زیارت حضرت رضا علیه السلام به مشهد مشرف می شد ولی محل سکونتشان شهر یزد بود ایشان با آنکه دارای نفس زکیه بودند و از علوم ظاهری بهره زیادی داشتند . صبح ها در مشهد بین الطلوعین در ایوان طلای صحن نو می نشست و یک عده از خواص که او را می شناختند دورش جمع می شدند و از قلب پر از حکمتش استفاده می کردند من در این زمان با اینکه خیلی جوان بودم و راهم دور بود مقید بودم در ایامی که ایشان به مشهد مشرف می شدند برای سخنان ایشان خودم را برسانم و وقتی مطالب حکیمانه ای می گفت برای اظهار تشکر از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام می گفت : این آقا به این غلومش خیلی عنایت کرده و من جمله اسم اعظم را به من یاد داده یک روز هم در سخنانش گفت : « الرحمن » اسم اعظم خدای تعالی است. آقای حاج شیخ غلام رضا یزدی را مشهدی ها و یزدی ها به عنوان یک ولی خدا می شناختند خدا او را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید . 

۱۴۲۶/۱/۲۶ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم حاج شیخ حسن علی اصفهانی معروف به «نخودکی»)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………. یکی از اولیاء خدا که من او را در سنین خردسالی دیده بودم ولی با شاگردان او بسیار تماس داشتم و در علوم غریبه با آنها کار می کردیم مرحوم حاج شیخ حسن علی اصفهانی معروف به«  نخودکی » بود ایشان بخاطر آنکه در« نخودک » مشهد که آن زمان محله ای از اطراف شهر مشهد مقدس بود و بین خواجه ربیع و مشهد مقدس واقع شده بود ساکن بودند به نخودکی معروف شدند. من در سن زیر ده سالگی او را در نخودک در منزلشان که با پدرم رفته بودم دیده بودم ولی شاگردان ایشان را بخصوص مرحوم آقای حافظیان و مرحوم آیة الله حاج سید علی رضوی که در مشهد بودند و از ایشان در علوم غریبه مسائلی داشتند و نقل می کردند. بسیار مانوس بودم و از این دو بزرگوار در همان اوائل جوانی بعضی از علوم غریبه را فرا گرفتم و گاهی بعضی از آنها را بکار می بستم تا آنکه به مرحوم حاج ملا آقاجان برخورد کردم. معظم له معتقد بود که همه این علوم غیر از علم تزکیه نفس و معارف حقه اسلامیه برای انسان فایده دائمی ندارد و از من می خواست تمام فکرم را به مسائل اخلاقی بدهم و بسوی کمالات روحی قدم بردارم . ولی مرحوم حاج شیخ حسن علی اصفهانی بسیار مرد پاکی بود و اکثر کار های فوق العاده ای را که انجام می داد با دعا و ارتباط با خدا بود. او نه صوفی بود و نه گرایشی به تصوف داشت بلکه آنچه شاگردان نزدیک ایشان می گفتند فقط و فقط در صراط مستقیم دین و ادعیه ماثور قدم بر می داشت خدا او را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید . 

۱۴۲۶/۱/۲۵ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم حاجی عابد زاده)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……………………….. روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………………………… مرحوم حاجی عابد زاده  یکی از کسانی بود که من به او علاقه داشتم و او در ابتداء تحصیلاتم به من کمک خوبی کرد و شاید بتوانم بگویم  او بودکه خشت اول را در این ارتباط به کار گذاشت . از خصوصیات این مرد فعال و بزرگوار این بود که نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بخصوص حضرت ولی عصر علیه السلام علاقه زیادی داشت. در مشهد چهارده بنا به نام چهارده معصوم علیهم السلام ساخته بود که هر هفته یک روز مردم مشهد در آن بنا ها عزاداری می کردند و در بقیه ایام هفته محل تدریس علوم اسلامی بود. اول بنائی که آن مرحوم ساخته بود بنای مهدیه بود. که جنب باغ نادری مشهد محل اجتماعات بیشتری از سایر بناها بود ومن در اولین شروع به درس علوم دینی در مهدیه درس می خواندم. آقای حاجی عابد زاده از دهم ماه شعبان هر سال جشن مفصلی در مهدیه بر پا می کرد و هر شب از یک گروه برای شرکت در جشن دعوت می نمود. شب نیمه شعبان از علما و دانشمندان حوزه علمیه مشهد دعوت می کرد و در اکثر شبها مردم را اطعام می نمود در این مجالس یا خودش منبر می رفت و یا از وعاظ و مداحان اهل بیت علیهم السلام دعوت می نمود تا معارف حقه را برای شرکت کنندگان بیان کنند . خدا او را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید .

۱۴۲۶/۱/۲۲ قمری – درباره زندگی خودم (مدرسه نواب)

درباره زندگی خودم      

                                         

 

بسمه تعالی

 …………… روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………………

در دورانی که در مدرسه نواب بودم دوستان خوبی داشتم که بعضی از آنها به رحمت خدا رفتند و بعضی از آنها به نجف اشرف و به حوزه علمیه قم رفتند. مثلا مرحوم آقای حاج سید محمد جاجرمی از مشهد به نجف اشرف رفت و از نزدیکان و خواص مرحوم آیة الله العظمی شاهرودی رحمه الله مرجع تقلید شد و آقای سید عباس بختیاری در همین سن که در عکس دیده می شود با سکته قلبی از دار دنیا رفت و آقای حاج سید محمود مجتهدی برادر حضرت ایة الله سیستانی در مدتی که در مشهد بودم و یا در آنوقتی که در قم ایام تحصیل را می گذارندم در مشهد با ایشان بسیار مانوس بودیم و معظم له در مشهد مسجد ولی عصر عجل الله تعالی فرجه در خیابان راهنمایی نماز می خواندند و مدتی وکیل مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه بودند ولی بعد از انقلاب به دستگیری طلاب در اخلا قیات و تدریس به آنها در حوزه علمیه مشهد مشغول بودند و از شاگردان بسیار خوب مرحوم آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی بودند ولی چند سال قبل در اثر فشارهای  روحی با سکته قلبی از دار دنیا رفتند خدا ایشان را رحمت کند .

۱۴۲۶/۱/۲۱ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله یثربی)

درباره زندگی خودم            

 

بسمه تعالی …………………….. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………………………. در مدتی که در قم بودم بخاطر آنکه با مرحوم شیخ علی فریدة الاسلام کاشانی صمیمیتی داشتم وقتی که ایشان فوت کرد من و مرحوم شهید هاشمی نژاد به کاشان برای تسلیت پدر و مادرش رفته بودیم. سپس بخاطر آنکه مرحوم آیة الله یثربی حق استادی و پدری نسبت به آقای شیخ علی فریدة الاسلام کاشانی داشت خدمت ایشان هم برای تسلیت و استفاده از محضر شان رفتیم معظم له اوصافی درباره جنبه های علمی آقای شیخ علی فریدة الاسلام می فرمودند که ما را مبهوت کرد. آیة الله یثربی خودش از مراجع تقلید بود که بعضی ایشان را از مرحوم آیه الله بروجردی اعلم می دانستند معظم له تا وقتی در دنیا زنده بودند به ما لطف خاصی داشتند و از مطالب علمی ایشان استفاده می کردیم خدا ایشان را رحمت کند و با موالیانش محشور نماید . 

۱۴۲۶/۱/۲۰ قمری – درباره زندگی خودم (علائم ظهور صغرا )

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……………………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………………….. من از روزی که وارد حوزه علمیه قم شدم بخاطر اعتقاداتم بسیار دوست داشتم به مسجد جمکران بروم و متوسل به حضرت بقیة الله روحی فداه باشم.  آن زمانها مسجد جمکران نه جاده ای داشت و نه جمعیتی برای اعمال به آنجا می رفتند و نه استفاده ای از آنجا می کردند. بسیار اتفاق می افتاد که در بیابانهای اطراف مسجد جمکران تنها رفت و آمد می نمودم.  حتی شب جمعه ای بود تنها در مسجد جمکران بیتوته کردم . خادم مسجد بنام آقای لسانی که خدا رحمتش کند کلید مسجد را به من داد و گفت : در را از داخل ببند که دزدی نیاید و فرش های مسجد را ببرد.  در آن اوقات مرد با اخلاصی بنام حاجی یاسین ( صاحب عکس فوق ) کوشش می کرد که از جاده کاشان که جدیدا آن را احداث کرده بودند یک جاده خاکی به طرف مسجد بکشد ولی در زمستان که او به هند وستان می رفت کشاورزان جاده را شخم می کردند و همه زحمات او را به باد می دادند. مسجد جمکران بسیار در آن زمان غریب بود و رفت و آمدی در آن نبود و این از علا ئم ظهور صغرا است که امروز ملیون ها جمعیت در دوره سال در این مسجد رفت و آمد می کنند و متوسل به امام عصر روحی فداه می شوند و این مسجد به این وسعت درست شده است . حاج یاسین در هندوستان مدیر مجلس عزاداری بود و می گفت که در ایام عزا من خودم خرمنی از آتش درست می کنم و مردم با گفتن یا حسین وارد آن آتش می شوند و نمی سوزند خدا او را تحت عنایات و رحمت خود قرار دهد و ما را هم در زمره محبین اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بگنجاند .

۱۴۲۶/۱/۱۹ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله سلطانی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……………………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………………. در حوزه علمیه قم وقتی به درس کفایة مرحوم آیة الله سلطانی (صاحب عکس فوق) می رفتم هم زمان به درس خارج مرحوم آیة الله العظمی بروجردی هم در کنار علمای بزرگ حوزه که حدودا هزار نفر جمع می شدند می رفتم و جزوات درس خارج ایشان را به عربی می نوشتم . از طرفی بخاطر اینکه با مرحوم حاج ملاآقاجان ارتباط داشتم و چون ایشان درباره توکل به خدا در زندگی با من خیلی حرف زده بودند فکر می کردم که اگر شهریه حوزه را بگیرم خلاف توکل عمل کرده ام.  یک روز مرحوم آیة الله سلطانی به من فرمودند که این فکر درست نیست امتحان بده و شهریه را بگیر و جزوات درس مرحوم آیة الله بروجردی را از من گرفتند و بسیار تعریف کردند و ظاهرا مرا به مرحوم آیة الله بروجردی معرفی فرموده بودند و شهریه مرا درست کردند. خدا ایشان را رحمت کند. مرحوم آیة الله سلطانی مرد با تقوی وبا معنویت وبا کمالات روحی بود و نسبت به من خیلی لطف داشتند و در مسائل علمی به من کمک زیادی می فرمودند .

۱۴۲۶/۱/۱۸ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیه الله العظمی بروجردی)

درباره زندگی خودم         

   

 

بسمه تعالی ……………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………… در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی به درس فقه مرحوم آیه الله العظمی بروجردی رفتم و دوره فقه را تا زمانی که ایشان در دنیا زنده بودند ادامه دادم و ضمنا درس اصول را از مرحوم امام خمینی و مرحوم آقای داماد رحمة الله علیهما استفاده کردم و از درس مرحوم آقای شریعتمدار بخصوص از خارج مکاسب ایشان استفاده نمودم و درس فلسفه و درس تفسیر را از علامه طباطبائی بهره بردم و ضمنا از درس تفسیر آقای حاج شیخ باقر ترکی استفاده کاملی نمودم. ایشان درس تفسیرشان بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام بود که با مذاق من کاملا سازش داشت و ما عده ای بودیم که در نظرات تفسیری مرحوم علا مه طباطبائی گفتگو می کردیم.  که یکی از آنها شهید آقای سید غلامرضای سعیدی بود و دیگری مرحوم آقای حقی بود که خدا آنها را رحمت کند اما مرحوم آقای حقی و آقای طیبی سخت با مرحوم علا مه طباطبائی بخاطر نظرات فلسفی آن مرحوم در افتاده بودند حتی آن دو نفر کتابی به نام « حول تفسیر المیزان » نوشتند که ما خیلی با این کارشان موافق نبودیم ولی زحمت زیادی متحمل شدند به هر حال از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۱ به شرحی که در گذشته و آینده عرض خواهم کرد از حوزه علمیه قم استفاده نمودم .

۱۴۲۶/۱/۱۷ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آقای کمیلی رحمة الله علیه)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………….. روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………… در سال ۱۳۳۳ که نوزده سال از عمرم می گذشت و با مرحوم حاج ملاآقا جان به عتبات عالیات مشرف شده بودیم در سامراء برای زیارت حضرت امام هادی و حضرت امام عسکری سلام الله علیهما چند روزی ماندیم و در منزل مرحوم آقای کمیلی رحمة الله علیه اقامت نمودیم.  در آن شهر پر نور و در آن منزلی که صاحبش اهل معنی بود استفاده های زیادی از دو بعد اول از نورانیت زیارت آن دو امام علیهما السلام . دوم  از سخنان حکیمانه مرحوم حاج ملاآقاجان و آقای کمیلی می بردیم . در یکی از آن شبها تشرفی به محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه برای بعضی دست داد که من آن را در کتاب پرواز روح نقل کرده ام . مرحوم آقای کمیلی ( صاحب عکس فوق ) مرد عالم و با معنویتی بود. با آنکه در آن زمان در شهر سامراء حدود سیصد نفر شیعه بیشتر زند گی نمی کرد آن بزرگوار بخاطر جوار آن دو امام علیهما السلام و غربت شیعه درآن شهر. آنجا را برای اقامت انتخاب کرده بود و تبلیغ مذهب تشیع و مباحثات و مناظراتی با اهل سنت در آن شهر داشت . خدای تعالی او را با موالیانش محشور کند .  

۱۴۲۶/۱/۱۶ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله میرزا مهدی اصفهانی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……………. روزهای قبل درباره خودم می گفتم …………… من در سن ۱۷ سالگی به بعد با مکتب مرحوم آیة الله میرزا مهدی اصفهانی در مشهد آشنا شدم . مکتب و عقائد او مکتب جدیدی نبود بلکه مطالبشان همان هایی بود که مرحوم علامه مجلسی و علامه حلی و اکثر علماء امامیه بر آن بودند . آنچه آن بزرگوار می فرمود همان هایی بود که قرآن و روایات فرموده بودند. اسم مطالبش درآن روزگار ( مکتب تفکیک ) نبود. البته این نام گذاری بعد از التقاط فلسفه بشری با حقایق اسلام بوجود آمد که یکی از دانشمندان محترم برای آن این نام را انتخاب فرمود است . و من اگرچه در سن شش سالگی آن هم عبوری معظم له را در مشهد دیده بودم ولی بعدها فرمایشات ایشان را از شاگردان برجسته اش مثل مرحوم آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی و آیة الله حاج شیخ باقر ترکی و دیگران تحت مطالعه قرار دادم و آن مرحوم آنچه ریشه اش در آیات قرآن و احادیث بود با حکمتی که در قلبش از ناحیه حضرت بقیة الله روحی فداه با جمله « طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوی لانکارنا » ریخته شده بود. حقایق قرآن را باز می کرد و به علماء و طلاب زمان خود درس میداد و اعتقاداتش همان اعتقادات علمای بزرگ گذشته بود و از هرگونه فلسفه بافی ها و تصوف گرائیها دور بود خدا او را رحمت کند و اجر جزیل به او عنایت فرماید .

۱۴۲۶/۱/۱۵ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله حاج شیخ علی نمازی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………… روزهای قبل درباره خودم می گفتم ………… من در مدتی که روی عقائدم در سنین جوانی کار می کردم و مایل بودم که عقائدم را اجتهادا بدست بیاورم  تحت تاثیر تحقیقات مرحوم علامه مجلسی که در بحار الانوار اظهار فرموده قرار گرفتم . این مرد بزرگ در ذیل روایاتی که نقل می کند حکمت از قلبش به قلمش جریان پیدا کرده و حقایقی که خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام منظور فرموده اند ارائه داده است.  مرحوم آیة الله حاج شیخ علی نمازی ( صاحب عکس فوق ) این تحقیقات را به احسن وجه در کتاب مستدرک بحار الانوار توضیح داده که من موفق بودم که وقتی به مشهد می رفتم با ایشان در مسائل اعتقادی صحبت می کردم و با تحقیق معتقد می شدیم که مرحوم علا مه مجلسی اعتقاداتش بهترین و برداشتهایش از آیات و روایات زیباترین و اجتهادش محققانه ترین بوده است.  لذا من به عقائد مرحوم علا مه مجلسی معتقدم و بهترین راه و روش در اصول اعتقادات مبنای آن مرحوم را انتخاب نموده ام و هرچه بعد از آن در کتابهایم آورده ام در ظل همین راه و روش صحیح بوده است و این تصمیم و حالت در سن نوزده سالگی برای من محقق شد و روز به روز این فکر و این اعتقادات محکمتر می شود. خدای تعالی مرحوم مجلسی و مرحوم نمازی را رحمت کند . 

۱۴۲۶/۴/‍۱۵ قمری – درباره زندگي خودم (حضرت آیة الله بجنوردی)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی …………… اینجانب با حضرت آیة الله بجنوردی فرزند آیة الله بجنوردی که در نجف از مراجع بودند و قبلا یادی از پدرشان کردم که از محضردرسشان  در نجف استفاده می نمودم. از مسئولین نظام و مورد علاقه مقام رهبری هستند مطلبی که با ایشان در جلسه ای بحث شد این بود که همه احکام اسلام بر اصل محبت بنا شده و جز خوشبختی وسعادت بشر چیز دیگری از احکام و دستوراتش را منظور نفرموده و اگر می بینیم که دستور قصاص را داده و یا حکم اعدام را برای قاتل و یا برای زنای محصنه بیان فرموده است بازهم منظور ابراز محبت به مردم و جلوگیری از ناراحتی های مردم بوده است . زیرا انسانی که عمدا مومنی را می کشد و یا به حریم کسی با زنای محصنه تجاوز می کند و از این عملش توبه نمی کند و در بین مردم اگر بماند شرارت می کند راحتی دیگران و امنیت مسلمانان به اعدام او بستگی دارد لذا فرموده : « و لکم فی القصاص حیات یا الو الباب » یعنی حیات مردم بستگی به قصاص دارد و این حکم حیات بخش اسلام هم بر اساس محبت به جامعه و انسان ها دستور داده شده است . لذا می گوئیم خدای مهربان بندگانش را دوست دارد و می خواهد که بندگانش نسبت به یکدیگر محبت داشته باشند و از این راه الفت و محبت در بین آنها بوجود بیاید که رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمود : « المومن مالوف و لا خیر فیمن لایالف و لایؤلف » .

۱۴۲۶/۴/۱۴ قمری – درباره زندگي خودم (مقبره آقای سید عباس)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… مردان صالح و فرزندان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همیشه مورد لطف پروردگار متعال بوده و مرجع و ملجا مردم مسلمان می باشند. زیرا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندان من در روی زمین مانند ستارگان در آسمانندو برای مردم مامن اند . یکی از آنها آقای سید عباس که مقبره اش در بین راه شوش و اهواز قرار گرفته است.  فرزند محترمش که در عکس با اینجانب حرف می زند . در مهمانخانه حرم پدرش به پذیرائی زائرین آن سید بزرگوار مشغول است. آقای سید عباس اگرچه طبق شجره نامه ای که در حرم آن بزرگوار نصب است حدود سی پشت با امام فاصله دارد ولی خدایتعالی حوائج مردم را بوسیله ایشان برآورده می کند و معنی کرامت همین است . به عبارت واضح تر همه معجزات و کرامات با اراده الهی انجام می شود ولی برای آنکه خدای تعالی بعضی از بندگانش را که بسیار آنها را دوست دارد  بوسیله برآوردن حاجات مردم اکرام می کند و از این طریق به مردم می فهماند که این شخص مورد عنایات ما و محبت ما است. مثلا آنقدر در این حرم مطهر کرامات و قضاء حوائج مردم انجام میشود که حتی مردم اطراف این مرقد مطهر خود و حیوانات و کشاورزیشان را با اهداء بخشی از اموالشان بیمه می کنند. من با فرزند بزرگوارش در مهمانخانه ایکه در کنار صحن و حرم و گنبد و بارگاه آن بزرگوار بود. درباره حالات آن مرحوم صحبت کردم. ایشان عمده ترین خصوصیتی که آن می گفت آن مرحوم داشت. تزکیه نفس او و اعمال صالحه او و صداقتش بود. خدا او را رحمت کند و ما را مانند او مورد لطف خود قرار دهد .   

۱۴۲۶/۴/۱۳ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم جناب حاج آقای لطیفی)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی …………. یکی از دوستان قدیمی من که حدود پنجاه سال است با ایشان آشنائی معنوی دارم. جناب حاج آقای لطیفی هستند. مردی است اهل معنی. اهل کرامت. رئیس هیئت مدیره مسجد مقدس جمکران. کسی که نقشه جدید مسجد جمکران را امام عصر ارواحنا فداه به ایشان مرحمت فرموده اند که وقتی آن نقشه را  به ایشان داده اند و معظم له به من گفتند و نقشه را ارائه فرمودند . هنوز رفت و آمد چندانی در مسجد نبود و بلکه در آن زمان حتی شبهای جمعه انگشت شماری بیشتر به مسجد نمی آمدند که خود آن نقشه با آن وسعت معجزه ای از آینده بینی برای مسجد مقدس جمکران بود که امروز مردم حدود چهارصد هزار نفر حداقل شبهای چهارشنبه و شبهای جمعه برای توسل به امام عصر روحی فداه اجتماع می کنند که اگر این وسعت نبود و این پیش بینی نشده بود مردم امروز به زحمت می افتادند. ایشان با همت عالی و فعالیت زیاد مسجد جمکران را به وضع امروز با نظارت کامل رساندند و نقشه ای را که امام عصر ارواحنا فداه به ایشان داده بودند عملی نمودند و بالاخره جناب حاج آقای لطیفی که مورد تایید علما و بزرگان می باشند با اینجانب لطف خاصی دارند و مطالب معنوی زیادی را با ایشان مذاکره می کنیم و حتی خیلی از مسائل مهم سیاسی که منوط به دستور حضرت بقیة الله روحی فداه بوده و از نظر ظاهر خطرناک به نظر می رسید. بوسیله ایشان به حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه اطلاع داده می شد و معظم له با ایمانی که به واسطه داشتند. دستور صادر می فرمودند و کارها به نفع انقلاب قرار می گرفت. خدا ایشان را زیر سایه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه حفظ کند و موفق باشند . 

۱۴۲۶/۴/۱۲ قمری – درباره زندگي خودم (حضرت آیة الله آقای قریشی)

درباره زندگي خودم          

  

 

بسمه تعالی …………… یکی از دوستانیکه بسیار مورد علاقه اینجانب اند حضرت آیة الله آقای قریشی در ارومیه اند. ایشان از اعضاء مجلس خبرگان و مکرر در ارومیه و در مشهد با معظم له در ارتباط بوده ایم . ایشان کتاب قاموس القرآن را نوشته اند و بسیار کتاب مفید و ارزنده ای است. در عکس بالا اینجانب در ارومیه در منزل ایشان میهمان بودم و درباره مطلبی که معظم له در کتاب قاموس القرآن نوشته اند بحث نمودیم و آن مطلب این بود. که آیا در قرآن « آل یسین » صحیح است یا « الیاسین » که در قرآنها آمده است درست است. من گفتم: اولا اگر الیاسین باشد چند اشکال پیش می آید. اول. آنکه خدای تعالی در سوره صافات به پیغمبران الو العزم علیهم السلام مثل حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت نوح سلام الله علیهم. سلام گفته و نمی تواند الیاس در ردیف آن پیامبران قرار بگیرد. دوم. آنکه اگر می خواست خدای تعالی به « الیاس » سلام کند می فرمود: « سلام علی الیاس » و « الیاسین » معنی نداشت. زیرا این کلمه درست نیست. سوم. آنکه تا زمان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام هیچ یک از علماء سنی و شیعه و حتی قراء سبعه این کلمه را به این نحوه نخوانده بودند. زیرا حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در مجلسی که علماء عراق و سایر بلاد اسلامی در « مرو » جمع بودند حضرت رضا علیه السلام فرمود که یکی از فضائل عترت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم این است که در ردیف انبیاء الو العزم علیهم السلام خدای تعالی به آنها سلام گفته و فرموده « سلام علی آل یسین » . زیرا بدون تردید « یسین » اسم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است و آل یسین آل پیامبر صلی الله علیه و آله منظور است و در روایات زیادی این آیه به همین معنی و با همین لفظ ذکر شده است . و قرائت اهل بیت عصمت علیهم السلام جز این چیز دیگری نبوده است . 

۱۴۲۶/۴/۱۱ قمری – درباره زندگی خودم (جناب آقاي سبحاني)

درباره زندگی خودم

 

 

بسمه تعالي …………. يكي از دوستان صميمي كه بسيار ايشان را دوست مي دارم جناب آقاي سبحاني است. اگرچه او ما را ترك كرد و در خارج از كشور ( كانادا ) زندگي مي كند ولي دائما به ياد امام زمان ارواحنا فداه و خدمت به جامعه از نظر معنوي بوده و هست و در حقيقت آنچه ما از او انتظار داشتيم عملي نموده است. انسان در هركجاي عالم كه باشد اگر خود را تحت عنايات پروردگار قرار دهد خداي تعالي او را به بندگي خود مي پذيرد و او را از عباد الرحمن قرارش مي دهد. زيرا در شب قدر همه نظام عالم هستي تنظيم شده و حقايق قرآن براي نظام عالم خلقت نازل شده است و شب قدر در دوره سال يك شب هست ولي اينكه ما سه شب يعني شب نوزدهم و شب بيست و يكم و شب بيست و سوم را احياء نگه میداریم. برای این است که احتمال شب قدر در این سه شب بیشتر است و ارزش شب قدر بیشتر از هزار ماه است. زیرا علاوه بر آن که در آن شب قرآن نازل شده تقدیرات الهی درباره همه موجودات و تقدیرات یکساله انسان نیز تعیین می شود و اهمیت بسیاری دارد. بنا براین باید انسان در شبهای قدر کوشش کند که اگر در زمره اشقیاء و بدبختان است خود را نجات دهد و در زمره سعداء و خوشبختان قرار بگیرد. بنا براین یک بخش از تقدیرات انسان دست خود انسان است و بخش دیگرش در دست خدا است که تقدیرات آن را تعیین می کند در این صورت انسان باید خود را تسلیم اراده الهی نماید و در هر حال از بندگی دست نکشد و وظائف خود را انجام دهد . امیدواریم همه ما در دنیا و آخرت خوشبخت بوده و به دینمان و عقائد مان پایبند باشیم . 

۱۴۲۶/۴/۱۰ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم شهید آیة الله سید حسن شیرازی)

درباره زندگی خودم

 

 

بسمه تعالی ………. در سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵ که در آن زمان اقامه سوریه را داشتم با مرحوم شهید آیة الله سید حسن شیرازی در دمشق آشنائی و صمیمیتی پیدا کرده بودم. ایشان با قلم و بیانشان به اسلام ناب خدمت هائی در سطح جهانی می کردند. من جمله با علمای اهل حق ( علی اللهی ها ) که در حقیقت شیعیان تندرو بودند. بحث و مناظره هائی داشتند. با علما و دانشمندان آنها بسیار حرف زدند تا آنها را وادار کردند که قطعنامه ای را امضا کنند در ارتباط با آنچه شیعیان اثنی عشری معتقدند بدون کم و زیاد ما هم معتقدیم و اسم علی اللهی را دشمنان روی ما گذاشته اند من در وقتیکه به سوریه می رفتم با آن مرحوم همکاری می کردم و توفیقاتی از این راه نصیب من هم شد. من با مرحوم شیخ عبد الرحمن خیر که از علمای علوی بود و کتابهائی در این موضوع و حقیقت اسلام و ایمان نوشته بود. رفت و آمدی داشتم ایشان کتابهائی از تالیفات خود به من اهداء کردند و اصرار می کردند که من آنها را به فارسی ترجمه کنم که موفق نشدم. در آن زمان در سوریه و لبنان حدود سه ملیون نفر اهل حق یا علوی وجود داشت که همه آنها اقرار به اسلام و تشیع کردند و من شخصا در ترکیه که تعداد علوی ها و یا اهل حق بیشتر بودند درباره آنها تحقیقاتی نمودم و معروف بود که آن زمان چهارده ملیون در مملکت ترکیه علی اللهی وجود دارد و من در شهر ارزنجان چند روزی بخاطر این منظور ماندم که شرح مفصلش را در کتاب « شبهای مکه » نوشته ام مرحوم آیة الله شهید حاج سید حسن شیرازی از خانواده های بسیار محترم که پدر بزرگوارشان مرحوم آیة الله حاج سید مهدی شیرازی و برادر معظمشان مرحوم آیة الله حاج سید محمد شیرازی که بیشتر از هزار جلد کتاب تالیف نموده بوده است و این بزرگوار صاحب عکس فوق کتابهای زیادی تالیف نموده اند که یکی از آن کتابها « کلمة الامام المهدی علیه السلام » است. خدا ایشان را رحمت کند و با اجدادش محشورش نماید .

۱۴۲۶/۴/۹ قمری – درباره زندگی خودم (حاج آقای میر محمد صادقی)

درباره زندگی خودم

 

 

بسمه تعالی ……….. در زمانی که اینجانب کانون بحث و انتقاد دینی را تاسیس کردم جمعی از محترمین که فعالیتهای صادقانه این موسسه را مشاهده نمودند. به کمک ما مالا و عملا کوشیدند و ما را تایید نمودند. من جمله آنها حاج آقای میر محمد صادقی که از تجار بازار در آن زمان بودند و بعد از انقلاب اسلامی ایران سمتهائی از قبیل رئیس اطاق بازرگانی و غیره داشتند. معظم له اهل اصفهان و تا اوائل انقلاب و بلکه سالها بعد از انقلاب به محبت خود ادامه می دادند. تا آنکه کانون بحث و انتقاد دینی از نظر مالی خود کفا شد و ایشان هم فعالیتهای اجتماعیشان زیاد گردید و ما نخواستیم مزاحم کارهای خدا پسندانه ایشان باشیم. لذا کمتر مزاحم ایشان بودیم . حاج آقای میر محمد صادقی و برادر بزرگتر ایشان از مردان خیر و اهل اصفهان اند . روزی سخن از علامه مجلسی که قبر مطهرش در اصفهان است سخن به میان آمد من گفتم : علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه کسی بود که شیعه را احیاء کرد و با جمع آوری آثار اهل بیت عصمت علیهم السلام و توضیح حکمت آنها و نقل حقایق دین راه مردم مسلمان را روشن فرمود و کسی که عقائدش غیر از آنچه این بزرگوار فرموده و از قرآن و روایات استنباط نموده باشد از صراط مستقیم خارج است. زیرا همانگونه که قبلا گفتم: حکمت متکی به وحی است و فلسفه متکی به افکار بشری است. لذا امتیاز مرحوم علامه مجلسی با سائر دانشمندان و فلاسفه اسلامی اینست که آن بزرگوار نظراتش متکی به حکمت است و از فلسفه بافیهای دیگران بخصوص آن کسی که همه افکارش به مادیات و این دنیای کوچک و این زندان زود گذر است تبری فرموده و همه افکار بلندش به آنچه از حکمت الهی. یعنی وحی برخواسته متمرکز شده و بیشترین توجهش به بقاء روح در عالم بعد از این عالم که باقی و همیشگی است بوده است . ولی مادیین چه اسما مسلمان باشند و یا نباشند به ادبیات زبان انگلیسی و اختراعات و اکتشافات مادی که تنها برای دنیایشان احیانا مفید است عشق ورزیده و حتی حاضر نیستند لحظه ای به خود آیند و حکمت خلقت انسان را از قرآن و گفتار پیشوایان دین بفهمند .

۱۴۲۶/۴/۸ قمری – درباره زندگي خودم (انتخاب جوانان با استعداد براي تحصيلات علوم ديني)

درباره زندگي خودم          

  

 

بسمه تعالي ……….. يكي از خدمات و فعاليت هاي اينجانب در كانون بحث و انتقاد ديني اين بود كه افراد ما در دبيرستانها و دانشگاهها تحقيق مي كردند تا جوانان با استعداد را براي تحصيلات علوم ديني انتخاب كنند و آنها را براي روحاني شدن آماده نمايند. مثلا عده زيادي را پس از اخذ مدرك ليسانس و غيره براي تحصيلات علوم ديني تا به حال انتخاب نموده ايم و متجاوز از هفتصد نفر با تربيت هاي ويژه از قبيل وادار كردن آنها به تزكيه نفس و حفظ آنها از عقائد انحرافي تصوف و ساير عقائد باطله و راهنمائي و تدريس عقائد صحيح به آنها در صراط مستقيم و حقايقي كه قرآن و اهل بيت عليهم السلام بيان فرموده اند به عنوان معارف قرآن و اخلاقیات اسلامي و متخلق شدن به اخلاق الهي و تعليم فنون نويسنده گي و سخنراني كه بحمدالله جمع زيادي از آنها به نوشتن كتاب هاي بسياري و مجلات متعددي و منشورات قابل توجهي موفق شده اند اميد است اين خدمت هم به پيشگاه مقدس حضرت ولي عصر ارواحنا فداه مقبول افتد و اين دوستان بتوانند خدمت ارزنده اي به اسلام و مسلمين ساحت قدس حضرت بقيه الله سلام الله عليه بنمايند .

۱۴۲۶/۴/۷ قمری – درباره زندگي خودم (مجامع سیاسی در اوائل انقلاب اسلامی ایران)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… گاهی اینجانب در مجامع سیاسی در اوائل انقلاب اسلامی ایران برای تذکر بعضی از مسائل علمی و اجتماعی حاضر میشدم. یکی از مسائلی که تذکرش در اوائل انقلاب بسیار لازم بود. این بود که بدون تردید چون بشر اجتماعی خلق شده و لازمه معاشرت آنها با یکدیگر بخاطر تضاد منافعشان نزاع و فساد لازم می آید. باید حتما قوانینی از جانب خالق جهان که بر همه حقایق آگاه است وجود داشته باشد تا هر کسی را به حقوق عادلانه خود برساند. نام این قوانین « دین » است و دین کامل اسلام است و طبیعی است که این قوانین بدون مجری مقتدر و مطاع و عادل و پاک و مبسوط الید که بر همه احکام اسلام آگاه باشد. پیاده نمی شود ، حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمودند « لابد للناس  من امیر » ، یعنی مردم باید فرمانده داشته باشند ، اگر این فرمانده از روی محبت به مردم و با در نظر گرفتن مصالح آنها فرمان صادر کند نامش « ولی » است . طبعا او باید فقیه باشد یعنی فهیم باشد حقایق دین و مسائل مردم و مشکلات آنها و خصوصیات اداره شئون آنها را بفهمد که نام این شخص « ولی فقیه » است. پس می بینید که ولایت فقیه عادل مبسوط الید در حکومت اسلامی ضروری است و نباید مسلمانی راضی شود که غیر ولی فقیه در ممالک اسلامی حکومت نماید.

۱۴۲۶/۴/۶ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم آیة الله روحانی)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… یکی از دوستان صمیمی و قدیمی اینجانب مرحوم آیة الله روحانی بود . معظم له از زمان جوانی که من در سن ۱۶ سالگی بودم و ایشان از فضلاء مدرسه باقریه مشهد بودند. با من لطفی داشتند و بعد از آن که در بابل تشریف بردند گاهی ایشان به دیدن ما می آمدند و گاهی من در بابل به ملاقات ایشان می رفتم معظم له در اطراف بابل اقامت داشتند و قبل از انقلاب برای مردم قریه خودشان پل بزرگی روی رودخانه محل عبور مردم برای رفاه آنها زدند. مرحوم آقای روحانی قبل از انقلاب با پاکی و تزکیه نفس به مردم خدمت می کردند  و بعد از انقلاب نماینده حضرت امام رضوان الله علیه در استان مازندران و امام جمعه بابل بودند. معظم له از نظر اخلاق اجتماعی یگانه بودند و تزکیه نفس را در راس امور دینی و اجتماعی مردم می دانستند و به آن عمل می کردند. روزی درباره حضرت ولی عصر ارواحنا فداه این چنین سخن پیشامد که من گفتم : بعضی گمان کرده اند که خدای تعالی حضرت ولی عصر روحی فداه را برای غیبت و زندگی در بیابانها و دور از مردم ( و لو برای مدت کوتاهی ) خلق فرموده و در حقیقت آن حضرت امامت و پیشوائی ندارد و فقط باید اعتقاد داشت که او هست که نه ملاقات می شود و نه سخنانی از او پخش می گردد و نه مردم استفاده ملموسی از او می کنند … چه فکر غلطی. چه اشتباه بزرگی ، امام عصر ارواحنا فداه پس از امام عسکری علیه السلام از همان روز اول تکوینا و تشریعا امامت داشته اند. زیرا در دعای ندبه به خدای تعالی عرض می کنیم : « خلقته لنا عصمتاً و ملاذا » یعنی ای خدا ، امام عصر علیه السلام را برای ما تو نگه دارنده و پناهگاه خلق فرموده ای. بنابراین او همیشه امام مطلق و واسطه رحمت الهی برای خلق بوده اند . ولی بشر پشت ابر گناه و حجابهای ظلمانی قرار گرفته و پذیرای آن امام همام نیست و الا روز ظهور آن حضرت همان روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بوده است. ولی اعمال و رفتار و عدم توجه مردم دنیا به او ظهور آن وجود مقدس را عقب انداخته و برای خدای تعالی در تمام این مدت بداء بوده است. امید واریم مردم دنیا هرچه زود تر خود را برای استقبال از آن حضرت آماده کنند و جمال مقدسش را به بینند .

۱۴۲۶/۴/۵ قمری – درباره زندگی خودم (رجال سیاسی در دفتر کانون بحث و انتقاد دینی)

درباره زندگی خودم

 

 

بسمه تعالی …………. در دفتر کانون بحث و انتقاد دینی گاهی که بعضی از رجال سیاسی و دینی در اوائل انقلاب اسلامی اجتماع می کردند. گاهی سخن از شرائط مسئولین این نظام پیش می آمد. یک روز از آیة الله حکمت که کاندید ریاست جمهوری بودند پرسیدم. شما چرا خود را کاندید ریاست جمهوری کرده اید. ایشان گفتند که من نمی خواستم کاندید شوم و بلکه تا جائی که مرا اجازه می دادند شرائط رئیس جمهور را در نظام اسلامی به مردم برسانم بیشتر پیش نمی رفتم. که یکی از آن شرائط عدالت رئیس جمهور بود. من پس از این جریان مکرر با مسئولین و علماء دین سخن از شرائط رئیس جمهور و سایر مسئولین نظام اسلامی به میان می آوردم و می گفتم: در اسلام برای قاضی و امام جمعه و جماعت و شاهد و بسیاری از چیزها دیگر عدالت را شرط کرده اند. چرا برای رئیس جمهور که مسئولیتش بیشتر از هر مسئولی است این شرط را تعیین ننموده اند. چرا نباید شورای نگهبان با این شرط رئیس جمهور را بپذیرد. چرا وقتی اسلام برای چند رکعت نماز خواندن با شخصی عدالت را برای امام جماعت شرط می کند. ما برای رئیس جمهور که چهار سال لااقل عهده دار اجرای اسلام و احکام اسلام است عدالت را شرط نکنیم. چرا برای وزراء و وکلاء که قانون گذار و مجریان قانون اند عدالت را شرط نکنیم. چرا نباید مسئولین شرط اول انتخاب شان عادل بودن و تزکیه نفس کردن نباشد که لااقل مقید باشند به ظواهر دین عمل کنند . رشوه نگیرند. ربا نخورند و به کسی ظلم ننمایند. پس اگر شرط مسئولیت در نظام اسلامی عدالت و تزکیه نفس باشد و با این شرط مسئولین را بپذیرند و مردم آنها را با این شرط انتخاب کنند نظام واقعا اسلامی می شود و این پرچم را می توان مستقیما به دست امام عصر روحی فداه تحویل داد

۱۴۲۶/۴/۴ قمری – درباره زندگي خودم (شرائط مسئولین بخصوص رئیس جمهور اسلامی)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی …………. در کانون بحث و انتقاد دینی از دانشمندان و رجال سیاسی دعوت می شد که درباره مسائل مختلف سیاسی و دینی برای جوانان صحبت کنند. مطلبی که این روزها ( که ۲۶ سال از عمر انقلاب می گذرد ) و آن روزها که هنوز انقلاب اسلامی پیروز نشده بود و ما در کانون بحث وانتقاد دینی فعالیت می کردیم مطرح بود و باید مطرح باشد. مسئله شرائط مسئولین بخصوص رئیس جمهور اسلامی بود و به اعتقاد همه و هر منصفی که مسئولیت زمامداران مردم مسلمان را بفهمد. این است که باید رئیس جمهور و یا مسئولین قوه قضائیه و قوه مقننه. مانند رهبر انقلاب تزکیه نفس کرده و یا لااقل در اعمال و روحیات عادل باشند. تا اشتباه نکنند. حافظ دین باشند. با هوای نفس اماره شان مخالف باشند. مطیع صد در صد پروردگار شان باشند و از دستورات اسلام تخطی نکنند و جز بندگی پروردگار هدفی نداشته باشند. حکومت و سالاری دین را بپذیرند و ریاست طلب نباشند. که امام علیه السلام فرمود : کسی که ریاست طلب باشد و حقوق مردم را رعایت نکند از رحمت خدای تعالی دور است و همه مسئولین انقلاب اسلامی باید بدانند که لااقل در مملکت ایران جانشین حضرت بقیة الله روحی فداه باید خود را تصور کنند که اگر قبول افتد مردم مسلمان روی علاقه و محبتی که به آن حضرت دارند آنها را هم دوست خواهند داشت و محبوبیت فوق العاده ای پیدا می کنند و موفقیت قابل توجهی خواهند داشت و این موضوع در مدت 26 سال که از انقلاب می گذرد به تجربه ثابت شده است . 

۱۴۲۶/۴/۳ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم شهید فیاض بخش)

درباره زندگي خودم

 

 

بسمه تعالی ………… در اوائل انقلاب که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که خود رهبر انقلاب اسلامی بودند و با قاطعیت کامل هرکاری که در مملکت میخواست انجام شود لازم بود که اعمال کسانیکه دست اندر کار بودند صد در صد مطابق اسلام و نامی که روی این جمهوری گذاشته بودند یعنی « اسلامی » باشد. لازم بود تمام مسئولین و مدیران طبق دستورات اسلام عمل کنند و چون هنوز انقلاب کاملا پا نگرفته بود و گاهی به عنوان تجربه بعضی از کارهای غیر اسلامی عمل می شد و احیانا خلاف دستور اسلام بود حضرت امام با قاطعیت مانع آن کار می شدند. مثلا بی حجابی زنها که با پنجاه سال تبلیغات رژیم شاهی بوجود آمده بود. با یک دستور قاطعانه امام به حال خود برگشت  و دستور اسلام در این خصوص عملی گردید. ما هم خوشحال بودیم که لااقل در یک مملکت دستورات اسلام صددر صد عملی شده و لذا با بعضی از مسئولین که متدین بودند تا جائیکه ممکن بود همکاری می کردیم. مرحوم شهید فیاض بخش وقتی به مشهد آمده بودند. از من خواستند که در مسائلی که مربوط به ایشان است با او همکاری کنم و تا حدی هم موفق بودیم او می گفت که اگر همانگونه که رهبر عزیز قاطعیت دارند و با تزکیه نفس همه چیزها را می بینند وعمل میکنند سایرین هم اگر همانگونه عمل کنند و یکی از شرائط مسئولیت رده های بالا تزکیه نفس و یا لااقل عدالت باشد همه کارها اصلاح می شود. اگر شرط اول رئیس جمهور عدالت و تزکیه نفس باشد و چون جمهوری ما اسلامی است دقیقا همه کارها طبق دستور اسلام انجام خواهد شد و اگر رئیس جمهور و سایر مسئولین قوه مجریه و قوه مقننه و قوه قضائیه بخاطر پیروی از اسلام و عدالت خواهی تابع ولایت فقیه باشند هیچ کاری بر خلاف شرع در مملکت انجام نمی شود. خدا او را با شهداء کربلا محشور فرماید .

۱۴۲۶/۴/۲ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم آیة الله دکتر بهشتی)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… مرحوم حجة الاسلام آقای محققی در هامبورک آلمان به امر حضرت آیة الله بروجردی مسجدی بنا کرد و اینجانب در آن موقع در قم مشغول تحصیل بودم و مرحوم آیة الله دکتر بهشتی در قم بودند و با اینجانب مانوس بودند. تا آنکه آقای محققی از آلمان به قم آمدند و در آنوقت آیة الله بروجردی از دنیا رفته بودند و شهید آقای دکتر بهشتی به جای آقای محققی به آلمان اعظام شدند و پس از مدتی که دوره خدمت ایشان در آلمان به پایان رسید. به ایران برگشتند و با سابقه ای که با من داشتند وقتی به مشهد مشرف شدند  به دفتر کانون بحث و انتقاد دینی تشریف آوردند و سخنرانی کردند و بسیار ما را مورد تشویق قرار دادند. مطلبی که اینجانب در جمع روحانیین و علماء ونویسندگان گفتم و بیانش در آنروز لازم بود این بود:   « اگر کسی بخواهد در دنیا عزیز باشد ، همه او را دوست داشته باشند ، همه برای او احترام قائل باشند ، همه سخنانش را بشنوند و کلماتش موثر باشد. باید بکوشد که مروج وجود مقدس حضرت بقیة الله روحی فداه باشد. زیرا او « معز الاولیاء » است او مهربان است ، او پدر امت اسلامی است ، مراجع تقلید و علماء بزرگ به نیابت او ، به ارادت به او ، به بندگی از او مفتخرند و اگر اهل تزکیه نفس یعنی « مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه » باشند لیاقت نیابت عامه آن حضرت را دارند. پس ای عزیزان بکوشید مروج آن وجود مقدس ، معرف آن وجود مقدس ، قلما و لسانا و عملا باشید و برای آن حضرت زینت بوده و نکند که خداینکرده مایه سرافکندگی آن حضرت باشید .

۱۴۲۶/۴/۱ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد تقی شوشتری)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… اینجانب با مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد تقی شوشتری در مشهد آشنا شدم. ایشان لطفی به من داشتند. تا آنکه کتابهای معظم له را که خود ایشان اهداء فرموده بودند مطالعه کردم. کتاب قاموس الرجال از ایشان را که ده جلد بود مورد مطالعه قرار دادم. مطلبی در آن مشاهده شد که لازم دانستم در شوشتر محل اقامت ایشان با معظم له ملاقات کنم و آن مطلب درباره مسئله سهو النبی « صلی الله علیه وآله و سلم » بود که ایشان با خط خود مرقوم فرموده بودند. لذا روزی در منزل ایشان در شوشتر که متاسفانه مریض بودند با معظم له ملاقات کردم. اگرچه نشد مفصلا بخاطر کسالت ایشان در این باره صحبت کنم ولی ایشان قبول کردند که در این مسئله امکانش بیشتر است که سهوکنند. تا آنکه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم که معصوم از جهل اند سهونمایند و من به همراهانم که از اهل علم بودند و جزء طلاب مدرسه ما نیز بودند گفتم : تنها درس و بحث اگر چه لازم است ولی کافی نیست ، تزکیه نفس کنید تا رستگار شوید. تقوی در قلب و اعضاء و جوارح بوجود بیاورید تا فقیه شوید. زیرا ائمه اطهار علیهم السلام فرموده اند احادیث ما را غیر از مومنی که خدای تعالی قلبش را به ایمان امتحان فرموده باشد تحمل نمی کند. یعنی روایات ما را نمی فهمد. یعنی در آن قلب حکمت که سرچشمه شناخت حقایق است وارد نمی شود. پس اگر انسان درس بخواند و تقوی داشته باشد و از رذائل تزکیه شود و قلبش امتحان شده باشد و از امتحان با قلب سلیم سر افراز بیرون بیاید فقیه است ، مورد اعتماد است ، ولایت دارد و مربی مردم خواهد بود . خدا او را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید .

۱۴۲۶/۳/۲۹ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم آقای کربلائی کاظم ساروقی اراکی)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی ……….. یکی از آیات و معجزاتیکه لااقل مرا به آیت بودنش نسبت به خدای تعالی معتقد کرد. حفظ قرآن مرحوم آقای کربلائی کاظم ساروقی اراکی بود . نویسندگان درباره این مرد کتابهائی  نوشته اند ولی من پانزده روز در یک خانه با او زندگی میکردم . او در حفظ قرآن فوق العاده عجیب بود . من درباره او فکر میکردم و میگویم :  به تجربه ثابت شده که تزکیه نفس و رهائی از صفات رذیله در دنیا انسان را در رفاه کامل ، در آرامش کامل ، در سلامتی کامل ، در نظم زندگی کامل و صراط مستقیم کامل قرار می دهد . کسیکه تزکیه نفس کرده سخن از جدائیها ، سخن از بی صفائیها ، سخن از بی عدالتیها ، نمی زند و به هیچ وجه حاضر نیست بطرف این مسائل برود و یا عمل کند. اگر مسئولین و مدیران در هر مملکتی تزکیه نفس میکردند و بسوی خدا و برای خدا حرکت می نمودند ، دنیا مدینه فاضله می شد . دیگر کسی رشوه نمی گرفت ، بی عدالتی نمی کرد و هر کسی به حق خود می رسید ، ( لذا می بینیم کربلائی کاظم ساروقی با پاکی قلب تا چه حد مورد توجه پروردگار قرار میگیرد که در یک لحظه تمام قرآن را حفظ می شود ) . پس باید در مرحله اول همه مسئولین و روسا و همه مدیران و دست اندرکاران تزکیه نفس کنند و خود را برای اجراء عدالت بسازند و در مرحله دوم سائر مردم برای پذیرش ولایت و عدالت و حکومت اسلامی خود را از رذایل و صفات ناپسند حیوانی و شیطانی پاک نمایند تا به همه سعادتها برسند .

۱۴۲۶/۳/۲۸ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم حجة الاسلام آقای خادمی شیرازی)

درباره زندگي خودم  

          

 

بسمه تعالی ………….. در اوائل انقلاب با دوستی برخورد کردم که عاشق امام زمان علیه السلام بود. او هرجا می نشست و یا برمی خواست. نام مقدس امام زمان علیه السلام را می برد، اشک از چشمانش در فراق آن حضرت جاری بود. او مرحوم حجة الاسلام آقای خادمی شیرازی بود . روزی بخاطر بی مهری های بعضی از دوستان نسبت به ایشان این بحث در گفتگوی من با معظم له مورد توجه واقع گردید. من گفتم: دین مقدس اسلام بیشتر از هر چیز مردم را به اتحاد و وحدت و یگانگی دعوت فرموده و قرآن کریم با کلمه « و اعتصموا بحبل الله » به آن اشاره نموده و بطور جدی با کلمه « ولاتفرقَََوا » بشر را از هر گونه تفرقه و جدایی منع فرموده است ، ائمه اطهار علیهم السلام بخاطر همین مسئله از حق خود که مقام عظمای ولایت بود دفاع نکرده و تن به حکومتهای جور داده اند . امام عصر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء تا مردم به این حقیقت نرسند در پس پرده غیبت خواهد بود. زیرا اگر ظاهر شود و بخواهد بر مردم حکومت کند بدون وحدت کلمه میسر نخواهد بود و الا باید دست به خونریزی زیادی بزند و تفرقه جویان را از بین ببرد. تا حکومت الهی را مستقر فرماید . پس ای عزیزان بیایید با یکدیگر صفا و صمیمیت داشته باشیم و بخاطر سود جوئیها ، ریاست طلبیها ، برتریها ، حسادتها ، غرورها ، و در یک کلمه نا پاکیها و عدم تزکیه نفس در بین مردم تفرقه نیندازیم و بیشتر به جنبه های مثبت اعتقادی و علمی بین اقوام بشری و بالاخص اقوام اسلامی و لااقل بین مردم شیعه فکر کنیم و خدا را از خود راضی و به زحمات پیشوایان دین مقدس اسلام ارج نهیم و با این عمل به غیبت حضرت بقیة الله روحی فداه خاتمه دهیم ، که اگر بین مردم دنیا بمعنی عدالت طلبی و بین مسلمانان بعنوان استقرار حکومت دین بر جهان و بین شیعیان بعنوان خواص اصحاب امام زمان علیه السلام و مجریان حکومت اسلام این وحدت کلمه بوجود آید. دنیا مدینه فاضله خواهد شد و عدل و داد و بلکه صفا و صمیمیت در عالم مستقر خواهد گردید ، به امید آنروز .

۱۴۲۶/۳/۲۷ قمری – درباره زندگی خودم (رسیدگی به خانواده های شهداء و دیدار مجروحین در بیمارستان)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……….. فراموش نمی کنم که در دوران انقلاب اسلامی ایران پس از راهپیمائی ها و مبارزه علیه طاغوت. جمعی از روحانیین و مردم مظلوم ایران شهید و یا مجروح شده بودند که اینجانب و بعضی از نزدیکان به رسیدگی خانواده های شهداء و دیدار مجروحین در بیمارستان می پرداختیم که من جمله مرحوم شهید هاشمی نژاد که به من از برادر نزدیکتر بود او آنقدر به من علاقه داشت و من به او که کمتر اتفاق می افتاد از یکدیگر جدا شویم. البته او بوسیله منافقین بعد از انقلاب شهید شد ولی جمعی از اعضای کانون در سال ۱۳۵۷ که انقلاب پس از آن پیروز شد شهید و یا مجروح شدند. هدف این شهداء و مجروحین از دادن خونشان چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب این بود که مذهب شیعه در دنیا معرفی شود و به تمام دنیا بفهمانند که اسلام واقعی می تواند با قوانین متعالیه اش بشر را سرپرستی کند و ظلم و جور را ریشه کن نماید و معلوم شود که اگر این مسئله بخواهد پیاده شود به سه چیز نیازمند است اول . وجود قوانین عادلانه ایکه همه مردم را به حقوق حقه خود برساند دوم . مجری قدرتمندی که ظالمین را سرکوب نماید سوم . مجری پاک و دانای به همه قوانین اسلامی و بلکه به احوالات ملل مختلف جهان وجود داشته باشد که بحمدالله خدای تعالی بر بشر منت گذاشته و این مجری را در پس پرده غیبت نگه داشته تا مردم دنیا برای پذیرفتن این مجری دانا و معصوم یعنی حضرت حجة ابن الحسن علیه السلام آماده شوند و او دنیا را پر از عدل و داد کند بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد عکس فوق عیادتی است که اینجانب از یک روحانی مجروح در بیمارستان امام رضا علیه السلام در مشهد مقدس در سال ۱۳۵۷ داشته ام .

۱۴۲۶/۳/۲۴ قمری – درباره زندگی خودم (انقلاب اسلامی ایران)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… همانطوری که در شب قبل گفتم در اوائل انقلاب و قبل از انقلاب اسلامی ایران. چند نفر از روحانیین بودیم که درباره انقلاب فعالیت زیادی می کردیم و جلساتی به این منظور برگزار می نمودیم. از آن جمله مرحوم شهید هاشمی نژاد و مرحوم آقای سید محمود مجتهدی و آقای شیخ عباس واعظ طبسی بود و چند نفر دیگر از فضلاء مشهد بودند که هر شب پنجشنبه جلسه ای تشکیل می دادیم و درباره انقلاب اسلامی ایران گفتگو می کردیم. سخنرانی ها ، بیشتر به عهده مرحوم شهید هاشمی نژاد بود که همه مردم مشهد متوجه آن هستند. پخش اعلامیه های حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و سایر مراجع و رساندن آنها به تمام شهرهای استان بخاطر آنکه من کانون بحث و انتقاد دینی را تشکیل داده بودم و مخفیانه دستگاه تکثیر اعلامیه ها را داشتم. به عهده من بود دادن رساله امام و اخذ وجوهات برای امام رضوان الله تعالی علیه. به عهده آقای مجتهدی و آقای محامی در دو زمان بود سخنرانی های آقای طبسی تولیت آستان قدس رضوی هم در تاثیر انقلاب بسیار خوب بود. هدف ما از انقلاب اسلامی این نبود که پستی را اشغال کنیم و ریاست طلب باشیم. بلکه هدف این بود که هرکسی در حد توان خود به دین و اسلام و راه و روش صحیح زندگی خدمتی کرده باشد و بحمدالله اکثرا هم موفق بودیم. راهپیمائی می کردیم تا رژیم غیر اسلامی شاه را سرنگون کنیم و مرجع تقلیدی که مخالف هوای نفس باشد سر کار آوریم. شاید که مردم از باب « الناس علی دین ملوکهم » یعنی ( مردم به دین و راه و روش کسانی که مالک افکار آنها هستند در می آیند ) اهل تزکیه نفس شوند و ایران مدینه فاضله ای گردد. اگرچه تا حدی ایران از سایر کشورها در نزدیک بودن به دین اسلام بحمد الله موفق تر است ولی متاسفانه جوانان ما تحت تاثیر تهاجم غرب و پدرانی که از فرهنگ رژیم شاهی برخوردار بودند به فرزندانشان بی بند و باری را به ارث دادند و الا نظام جمهوری اسلامی قادر بود که همه را اهل تزکیه نفس و اهل تقوی و متخلق به اخلاق الله تربیت کند. باز هم ناامید نیستیم همه کارها به تدریج انجام می شود. امید است بزودی زیر سایه حضرت بقیة الله ارواحنا فداه. تمام دنیا به این هدف موفق شوند و روزی دنیا را مدینه فاضله ببینیم .

۱۴۲۶/۳/۲۳ قمری – درباره زندگي خودم (راهپیمائی)

درباره زندگي خودم

 

 

بسمه تعالی ……….. در سال ۱۳۵۷ در دوران پیروزی انقلاب اسلامی علماء مشهد در پیشاپیش جمعیت راهپیمائی می کردند افرادی از قبیل آیة الله مروارید که از طرف راست نفر دوم و آیة الله شیخ ابوالحسن شیرازی نفر سوم و آیة الله ثقفی نفر پنجم و آیة الله موسوی شاهرودی نفر هفتم و آیة الله طاهری نفر نهم از طرف راست دیده می شوند در این راهپیمائی ها که در حقیقت پشتیبانی از مسئله ولایت فقیه و از بین رفتن رژیم شاهی بود با کمال شهامت مردم مشهد به پیشوائی علماء اعلام موفق به پیروزی انقلاب اسلامی شدند هدف از انقلاب این بود که در راس کار فقیه جامع الشرائطی که مخالف با هوای نفس و مطیع اوامر الهی و قرآن کریم و دین مقدس اسلام باشد در راس کار قرار بگیرد و تمام مسئولین از رئیس جمهور تا آن کارمند جزء همه و همه تابع قوانین اسلام باشند و تزکیه نفس کرده باشند و دستورات قرآن را موبه مو انجام دهند و فسق فجور از جامعه لااقل در یک مملکت که ایران باشد از بین برود و حکومت عدل الهی برقرار گردد و به بقیه ممالک دنیا اگر توانستیم این انقلاب را صادر کنیم و برای تمام دنیا عدل و داد را بوسیله دست با کفایت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بگذاریم تا انجام شود و وعده الهی که از زبان پیغمبر و ائمه اطهار علیهم السلام که فرموده است « یملاء الله الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما وجورا » تحقق پیدا کند امید است مردم مسلمان ایران به احترام این راهپیمائی ها و خون شهداء و زحمات علمای ربانی خود را تربیت کند و اهداف بزرگان دین بالاخص امام راحل رضوان الله تعالی علیه را عملی نمایند به امید آن روزی که امام عصر ارواحنا فداه ظهور کند و ما زمینه ساز ظهور آن حضرت باشیم .

 

۱۴۲۶/۳/۲۲ قمری – درباره زندگی خودم (سفری برای وحدت بین شیعه و سنی به هندوستان)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ……… در سفری که برای وحدت بین شیعه و سنی به هندوستان رفته بودم در مدرسه الواعظین بوسیله جناب آقای ادیب و جناب آقای نقوی مورد استقبال واقع شدیم من سخنرانی بمناسبت ولایت و محبت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام کردم مجلس خوبی در آن مدرسه که محل تربیت وعاظ و مبلغین بود برگذار شد و درباره اینکه چگونه باید حقایق را برای مردم توضیح داد ، سخنرانی نمودم و مسائلی درباره اینکه یک روحانی باید اول روح را بشناسد و بعدا امراض روحی را تشخیص دهد و سپس داروی آن امراض روحی را دقیقا متوجه باشد و به مریض روحی پیشنهاد کند و مردم را طوری تربیت کند که دارای روح سالم باشند و قلب سلیم داشته باشند تا به حقایق برسند سخن گفتم . وعاظ و مربیان روحی جامعه باید در مرحله اول خودشان را از امراض روحی نجات دهند و سیر الی الله را جدی بگیرند و به لقاء پروردگار برسند که بعضی از دانشمندان و مربیان روحی معتقدند که انسان یک سیر من الخلق الی الحق دارد و دوم سیر من الحق الی الحق خواهد داشت و سوم به سیر من الحق الی الخلق موفق خواهد شد و اینجا است که انسان می تواند مربی جامعه باشد مطلب دیگری در این سخنرانی برای طلاب گفتم این بود که ما باید الگویمان رسول اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام باشد زیرا خدای تعالی در قرآن فرمود : « و لکم فی رسول الله اسوة حسنه » پس باید همانگونه که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عالم ظاهر چهل سال با خدای تعالی انس داشتند و سپس به تربیت مردم پرداختند و جز از کلام وحی به مردم چیز دیگری نفرمودند یک مبلغ باید اول انس خودش را با خدای تعالی کامل کند و سپس به تربیت مردم بپردازد تا بتواند موفق شود . 

۱۴۲۶/۳/۲۱ قمری – درباره زندگی خودم (زلزله رودبار و رشت)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی…….درزلزله رودبار و رشت برای کمک به انها برشت ولاهیجان رفتم وبا آیه الله قربانی که از دوستان قدیمی وصمیمی من بودندملاقات کردم وتوانستم باکمک دوستان به نیاز مندیهای انها رسیدگی کنیم. اقای حاج شیخ زین العابدین قر بانی درانجا بسیار فعال بودندوخدمات ارزنده ئی کرده بودند .ازمن سئوال شدکه آیا اینها ئdکه دراین زلزله کشته شده اند بعد ازمرگ چه حالی دارند. من گفتم که انها اگر مسلمان باشندشهید اند زیرا انها به مرگ ناگهانی کشته شده اندواین چنین افرادی طبق روایات شهید اند واین زلزله برای بازماندگان امتحان است تاانها بوسیله کمک کردنهایشان خودرا نشان دهند و امتحانشان را خوب انجام دهند درضمن در رودبار جناب اقای شیخ محمد رضای محبتی که ازدوستان بود و روحانی رودبار بودند در ان حادثه همسر و فرزندانشان وحمعی از مهمانانشان را از دست دادند خدا انها را رحمت کند و با شهداء محشورشان نماید.  

۱۴۲۶/۳/۲۰ قمری – درباره زندگی خودم (ملاقات با دوستان و شيعيان هندوستان)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالي …………سه مرتبه تا به حال موفق به ملاقات با دوستان و شيعيان هندوستان شده ام. و درهر سه نوبت توفيقاتي در تبليغات مذهب حقه شيعه داشته ام. در سفر اول در ۱۷ ربيع الاول كه مجلس جشني به مناسبت ميلادرسول اكرم صلي الله عليه و آله بر پا کرده بودند وقبل از ان شيعیان هندوستان به خاطر تبري با اهل سنت نزاع كرده بودند و چند نفر در آن نزاع کشته شده بودند . مراجع بزرگ قم من را براي ايجاد وحدت بين شيعه و سني به آن سامان فرستاده بودند. در لكنهو كه مركز نزاع بود. شيعیان از من و همراهانم استقبال گرمي به عمل آوردند و علماي بزرگ اهل سنت به ملاقات ما در مدرسه الواعظين آمدند و من با آنها و شيعيان كه در مجلس حاضر بودند درباره لزوم وحدت مسلمين بسيار سخن گفتم كه بحمد الله موثر واقع شد . شيعيان اگر چه درآنجا در اقليت اند و چهل مليون بيشتر نيستند ولي بسيار با ايمان و با شهامت اند و من در بازديد علماي اهل سنت در دارالندوه باز هم در وحدت بين شيعه و سني حرف زدم. آنجا مختصر اختلافي به وجود آمد ولي شيعيان با شرح صدرو محبت و ملاطفت و شهامت كامل اختلاف را حل كردند و فرزند بزرگوار صاحب كتاب عبقات الانوار حجه الاسلام آقاي سيد سعيد عبقاتي سخنراني خوبي كرد و حقانيت شيعه را  به قدر وقت مجلس اثبات نمود . خدایتعالی همیشه وحدت مردم مسلمان را زیر سایه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه حفظ بفرماید.

۱۴۲۶/۳/۱۸ قمری – درباره زندگی خودم (علماء لبنان)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………….. اینجانب در سال ۱۳۵۰ که به قصد زیارت خانه خدا با وسیله شخصی از لبنان عبور می کردم. با علماء لبنان آشنا شدم آنها برای ملاقات با من در مشهد مقدس می آمدند و با آنها مانوس بودم. لبنان از ممالک بسیار خوش آب و هوا و مردمان مهربان اعم از شیعه که اکثریت مملکت را تشکیل میدهند و سنی و حتی مسیحی ها . هستند من در آن سال و سالهای بعد که به لبنان رفتم با پاپ مسیحی در حریسا حرف زدم و گفتم که اختلاف بین اسلام ومسیحیت بسیار کمتر از مسائل تفرقه انگیزانها است. شما به خدای تعالی و قیامت و کتاب آسمانی و پیامبران و شیطان معتقدید و ما هم معتقدیم و خدای تعالی در قرآن در مقابل مسیحی ها دست وحدت دراز کرده و فرموده « یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم » پس چرا ما در مقابل دشمنان مشترکمان وحدت نداشته باشیم و چرا نباید کاری بکنیم که آنها بر ما مسلط نشوند. پاپ قبول می کرد و چون کتاب هائی در وحدت اسلام و مسیحیت در اختیار داشت آنها را ارائه کرد و مسئله را تایید می نمود ولی می گفت که اکثر اختلاف را مردم عوامی که به چیزهای کوچک فکر می کنند مایه اختلاف شده اند و ما با علماء شیعه لبنان در این ارتباط زیاد حرف زدیم و موثرهم واقع شد .

۱۴۲۶/۳/۱۷ قمری – درباره زندگی خودم (حضرت امام خمینی رحمة الله علیه)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………. در دوران انقلاب برای فلج کردن رژیم شاهی به نیت اینکه شاید بتوانیم نظام اسلامی را بر مردم ایران حاکم کنیم و بجای شاه فقیه عادل مخالف هوای نفس و بنده واقعی پروردگار و کسی که تزکیه نفس کرده به نشانیم. به هر کاری برای رسیدن به این مقصد که جنبه اسلامی داشت دست می زدیم. من جمله شخصیت های بسیار محترم در خیابان ها پس از راهپیمائی می نشستیم و یک سخنگو هدف مردم را دراین کار بیان می کرد. تمام هدفمان این بود که زیر نظر ولی فقیه عادل مبسوط الید زمینه ظهور حضرت بقیة الله علیه السلام و حکومت واحد جهانی را بوجود بیاوریم. در عکس بالا در وسط یکی از خیابان های مشهد مقدس اینجانب و جناب حجة الاسلام آقای ناطق نوری و بعضی از محترمین نشسته ایم و در آنروز هدفمان رساندن سخنان مردم ایران درباره حکومت اسلامی به رهبری یک مرجع تقلید عالیقدر که در آن زمان حضرت امام خمینی رحمة الله علیه بودند. بگوش مسئولین رژیم شاهی برسانیم و بحمدالله این توفیق پس از مدتی حاصل شد و امید است که خدای تعالی آن زحمات و آن ایده را روز به روز به سرانجام برساند و زحمات مردم را منظور فرماید و این انقلاب را متصل به انقلاب حضرت مهدی روحی فداه بگرداند .

۱۴۲۶/۳/۱۶ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آیة الله آقای حاج سید عبد الله شیرازی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………. مرحوم آیة الله آقای حاج سید عبد الله شیرازی از مراجع و علماء بزرگ مشهد بودند که در دوران انقلاب سهم بسزائی در این تحول داشتند. من با معظم له بسیار مانوس بودم و از علم و نظرات اجتهادی ایشان استفاده زیادی می کردم. او مردی بزرگ و اهل تقوی بود و گاه گاهی به منزل ما می آمدند و از معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و حقایقی در این باره برای ما می گفتند. معظم له سخت با متصوفه مخالف بودند و از فلسفه در الهیات دوری میکردند و معتقد بودند که باید خدا را از طریق فرمایشات اهل بیت علیهم السلام شناخت. مرحوم حجة الاسلام آقای صالحی که در تصویر دیده می شوند یکی از علماء و بزرگان اهل منبر بودند که در منزل ما به محضر آیة الله شیرازی رسیدند و از ایشان استفاده می کردند. ایشان هم از اهل ولاء و بسیار با محبت نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بودند. اشعاری در مصائب اهل بیت علیهم السلام سروده بود که بین اهل منبر معروف بود خدا آنها را رحمت کند و با موالیانشان محشورشان نماید .

۱۴۲۶/۳/۱۵ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم آقای برهان)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………….. یکی از علمائی که من در اوائل جوانی در همان زمانی که با مرحوم حاج ملاآقا جان آشنا شده بودم مانوس بودم  مرحوم آقای برهان بودند. معظم له در مسجد لرزاده در خیابان خراسان در تهران نماز می خواندند و مورد توجه اهل معنی بودند. غالبا اهل حال در مسجد ایشان جمع می شدند و با یکدیگر مانوس می شدند من هم در اوقاتی که در تهران بودم به این مسجد می رفتم و دوستان خوبی در آنجا داشتم. وقتی که مرحوم حاج ملا آقا جان از دنیا رفت در مسجد ایشان به دستور ایشان برای آن مرحوم فاتحه مفصلی گرفتند. منبری در آن فاتحه می گفت: که مرحوم حاج ملاآقاجان ملکوت عالم را می دید قضایایی از آن مرحوم در منبر نقل می کرد که مردم متعجب می شدند. مِن جمله گفت که شبی در حرم حضرت سید الشهداء علیه السلام نشسته بودم از حاج ملاآقاجان پرسیدم که آیا اذان صبح شده است یا خیر فرمود: مگر نمی بینی که ملائکه شب می روند و ملائکه روز نازل می شوند. بنابراین اذان صبح شده است او تعریف زیادی از مرحوم حاج ملا اقاجان می کرد و مرحوم آقای برهان تایید می فرمودند خدا همه آنها را رحمت کند و با موالیانشان محشورشان نماید .

۱۴۲۶/۳/۱۴ قمری – درباره زندگی خودم (مرحوم حجة الاسلام آقای سید کاظم احدی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی …………. یکی از علماء اهل معنی که از شاگردان مرحوم آیة الله الهیان و مرحوم آیة الله زرآبادی بود و در شهر رشت در مسجد چهار برادران نماز می خواندند مرحوم حجة الاسلام آقای سید کاظم احدی بود. معظم له دارای کراماتی بودند و توجه عجیبی به اهل بیت عصمت و طهارت داشتند. من بخاطر آنکه با فرزند روحانی ایشان که خدا رحمتش کند آقای سید علی اصغر احدی دوستی کاملی داشتم و تقریبا ما با هم ،هم سن و سال بودیم. با معظم له طبعا رفت و آمد صمیمانه ای پیدا کرده بودیم. یکسال حدود ده روز من با آیة الله خامنه ای دام ظله. مهمان ایشان بودیم و جریانی را برای ما نقل می کردند تا ما به تحصیل علوم غریبه نپردازیم و آن قضیه این بود «  که ایشان می فرمود : من در علم رمل استادم و اطلاع کافی از این علم دارم. یکروز خواستم ببینم که چه روزی خواهم مرد و اجل من چه وقت می رسد. رمل انداختم رمل جواب داد که فلان شب خواهی مرد من با اینکه سالم بودم. یکی از دوستان را به خانه دعوت کردم و جریان را به او گفتم و خودم در آن شب مشغول خواندن قرآن شدم و آن دوستم در اطاق مجاور نشسته بود ناگهان صدای شیون و گریه از خانه همسایه شنیدم که می آمد. اسم آن همسایه هم کاظم بود من دیدم دوستی را که به منزل دعوت کرده بودم خوابش برده. بالای سر او رفتم که بیدارش کنم با هراسان از خواب پرید و ترسید . نزدیک بود سکته کند و بدنش می لرزید خیال کرد که من مرده ام و بالای سر او آمده ام به او گفتم حضرت عزرائیل تا همسایگی ما آمده است. دوباره وقتی به رمل مراجعه کردم دیدم من اجل همسایه را از علم رمل دریافته کرده بودم و من اشتباه کرده ام » لذا به شما توصیه می کنم که در این مسائل و در علوم غریبه وارد نشوید. زیرا مختصر اشتباهی انسان را دچار مشکلاتی می کند. خدا او را رحمت کند او دارای اکثر علوم غریبه بود ولی بعد از این جریان دیگر از آنها استفاده نمی کرد .

۱۴۲۶/۳/۱۳ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم حجة الاسلام آقای حاج سید محمد علی وزیری)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی ……….. یکی از علماء یزد. مرحوم حجة الاسلام آقای حاج سید محمد علی وزیری موسس کتابخانه وزیری بود که با اینجانب صمیمیت فوق العاده ای داشت. وقتی به مشهد مقدس مشرف می شد غالبا در کانون یا در منزل از ایشان پذیرائی می کردیم و من هم یک مرتبه در زمان حیات ایشان به یزد رفته بودم و با جمعی از رفقا در منزل ایشان پذیرائی می شدیم. معظم له عشق و علاقه عجیبی به جمع آوری کتب خطی و تاسیس کتابخانه عظیمی که موفق هم شد داشت. ایشان نقل می کرد که مدتها بود در پی کتاب خطی که نامش را شنیده بودم ولی آنرا پیدا نمی کردم بودم. تا یک روز در حمام دلاک محاسن مرا حناء بسته بود و من خوابیده بودم تا حناء رنگ بیندازد و چون بیکار بودم با خودم گفتم که از این کاغذی که در آن عطار حناء ریخته و پهلوی من دلاک آنرا انداخته خوب است مطالعه کنم شاید استفاده ای نمایم وقتیکه به آن ورقه نگاه کردم دیدم این کاغذ صفحه اول همان کتاب نفیسی است که من سالها دنبال آن می گشتم. با شتاب زدگی عجیبی از حمام بیرون آمدم و فورا خودم را به مغازه عطار رساندم تا مبادا اوراق دیگرش را به مردم بدهد ولی خوشبختانه او هنوز سایر اوراق آن کتاب را نکنده بود. من کتاب را از او خریدم و الان این کتاب جزء کتب نفیس کتابخانه وزیری است. یکروز مرحوم آقای وزیری به من گفت من نمی دانم چه کنم که این کتابخانه بعد از من محفوظ بماند. جمعی از علماء که در مجلس حاضر بودند هرکدام نظریه ای دادند که مقبول ایشان واقع نشد ولی من با آنکه از همه جوانتر بودم. گفتم: خوب است که شما کتابخانه وزیری یزد را شعبه ای از کتابخانه آستان قدس رضوی قرار دهید. بهتر محفوظ می ماند و وابستگی آن هم خوب است. ایشان پذیرفت و آنرا قبل از انقلاب اسلامی ایران به کتابخانه آستان قدس رضوی اهداء نمود .

۱۴۲۶/۳/۱۲ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم حجة الاسلام مدرس افغانی)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی ………… مرحوم حجة الاسلام مدرس افغانی مرد ادیب و دانشمندی بود. که در مدت عمر به تدریس ادبیات عرب مشغول بود و طلاب جوان را درس می داد. مرد مهذب و پاکی بود و گاه گاهی نزد من می آمد و با او مانوس بودیم. اگرچه نزد همه. او محترم بود و من به او علاقه داشتم اما خدا رحمتش کند. از نظر وضع مالی مختصری در فشار بود . به طور کلی بعضی از علوم طبعا موجب وسعت در مال و رزق واسع می شود و بعضی از علوم انسان را به تنگ دستی می کشاند. از علومی که فقرآور است. فرو رفتن در علم ادبیات است. زیرا به طور کلی ادبیات غرور آور است و انسان را به تکبر و خود خواهی می کشاند. یادم هست که یکی از ادباء می گفت: من پای منبری نشسته بودم منبری یک جمله عربی را در اول منبرش غلط خواند و من چون ادیب بودم با خودم تا آخر منبرش می گفتم که وقتی منبرش تمام شد به او تذکر می دهم و بر همین اساس و تفکر مطالب عالیه ای که او در منبر مطرح کرده بود درست نفهمیدم و من بسیار طالب فهمیدن آن مطالبی که به طور اجمال از او شنیدم بودم و لذا بعد از منبرش به او با غروری تذکر دادم که این جمله را اشتباه فرموده اید. منبری که مرد دانشمند حکیمی بود گفت: فرمایش شما صحیح است ولی این اشتباه من آنقدر اهمیت نداشت که شما مطالب ابتکاری مرا ندیده بگیرید و استفاده نکنید . من آنجا فهمیدم که ادبیات غرور آفرین و محبوبیتی برای انسان به وجود نمی آورد ولی به عکس علم فقه و اصول علم تزکیه نفس علم اعتقادات غرور را از بین می برد. محبوبیت می آورد و انسان را نزد خدا و خلق عزیز می کند. ( منظور فرو رفتن و تخصص در این علوم است و الا به حد معمول علم ادبیات لازم است و باید انسان آن را برای فهم مطالب علمی بداند ) به هر حال خدا مرحوم مدرس افغانی را رحمت کند و با موالیانش محشورش نماید

۱۴۲۶/۳/۱۱ قمری – درباره زندگی خودم (حضرت آیة الله آقای میرشاه ولد ملایری)

درباره زندگی خودم

 

 

بسمه تعالی ……….. حضرت آیة الله آقای میرشاه ولد ملایری که از علماء برجسته ملایر هستند و دارای اخلاق حمیده و علم و دانش اند و من در سال ۱۳۴۵ با ایشان آشنا شدم و ایشان در مشهد مقدس به کانون بحث وانتقاد دینی تشریف آوردند و من در ملایر با معظم له ملاقات داشتم و مرحوم آیة الله محسنی ملایری را هم در آنجا زیارت کردم که به استخاره خاص معروف بودند و من از معنویت اینها استفاده می کردم و آنها مردان علم و دانش در علوم و معارف شیعه بودند. اگرچه بعضی از افراد قدر این عزیزان را نمی دانستند ولی زندگی به همین دنیا تمام نمی شود و ما معتقدیم. هر که از شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام از دنیا می رود اگر تزکیه نفس کرده باشد از اولیاء خدا است و در بهشت برزخی زندگی می کند و بعد از قیامت هم در بهشت خُلد تا ابد باقی خواهد ماند و اگر تزکیه نفس نکرده باشد پس از مردن چشم باز می کند و قیامت را مشاهده می نماید و او را اهل اعراف زیر نظر می گیرند تا تزکیه نفس کند و به بهشت خُلد برود و اگر جزء معاندین و غیر معتقدین به مذهب واقعی اسلام باشد او تا قیامت معذب است و بعد از آن هم به جهنم می رود. به هر حال من تا می توانستم در جوانی با خوبان آشنا می شدم و از آنها استفاده های اخلاقی و علمی و معنوی می نمودم. خدا آنهائی را که از دنیا رفته اند رحمت کند و آنهائی را که در دنیا هستند زیر سایه حضرت بقیة الله ارواحنا فداه حفظ فرماید 

۱۴۲۶/۳/۱۰ قمری – درباره زندگي خودم (مسجد صاحب الزمان علیه السلام)

درباره زندگي خودم            

 

 

بسمه تعالی …………. در سال ۱۳۴۵ که مسجد صاحب الزمان علیه السلام را ساختیم و آیة الله میلانی و آیة الله قمی دستور دادند که من خودم در آن مسجد نماز بخوانم. زیرا آن مسجد در محله بهائیها واقع شده بود و کسی دیگری که اهل بحث و مناظره باشد نبود. به خودم دستور دادند که در آنجا با اینکه من در مسجد دیگری در خیابان آخوند خراسانی مشهد نماز می خواندم. نماز بخوانم.  لذا روز عید فطر همان سال آن مسجد را افتتاح کردیم و نماز عید را با جمعیت انبوهی که حتی میدان جلوی مسجد هم پر از جمعیت شده بود برگذار گردید و در قسمت فوقانی مسجد که جای نسبتا خوبی برای تشکیل جلسات کانون بحث و انتقاد دینی بود با مبل و صندلی از مستمعین استقبال نمودیم و کانون بحث وانتقاد دینی را از خیابان آزادی به آنجا منتقل کردیم و هر هفته جلسه عمومی روزهای جمعه تشکیل می شد و پاسخ سوالات داده می شد و سایر ایام جلسات خصوصی به عنوان درس اعتقادات و بحث و انتقاد و حتی درسهای علمی برگزار می گردید و این برنامه تا سال ۱۳۵۲ در آن محل ادامه داشت و شخصیتهای علمی مانند آیة الله مکارم شیرازی ، آیة الله سبحانی ، آیة الله دکتر بهشتی ، آیة الله سیدان و جمع زیادی از دانشمندان مختلف ایران و کشور های اسلامی در آن محل حضور می یافتند و سخنرانی های علمی و پاسخ به سوالات را عهده دار بودند ولی آنکه دائم در آنجا به پاسخ سوالات و درسهای اعتقادی و روشنگری افکار جوانان می پرداخت. من و مرحوم شهید هاشمی نژاد بودیم. به هر حال اگرچه هشتاد در صد فعالیت ما در رژیم شاهی دفع مانع بود ولی همان بیست درصد که کاری انجام می شد خیلی برای نسل جوان مفید بود. زیرا ما بخوبی دریافته بودیم که اگر عقده های جوانان حل شود و راه و روش زندگی را بفهمند و عقائدشان را محکم کنند و مشکلاتشان حل شود. دست به جنایت و فساد نمی زنند. لذا به کارمان ادامه دادیم و بسیار  از خدماتمان خرسند بودیم. امیدواریم بازهم بتوانیم از این راه خدمتگذار جامعه دینیمان باشیم .

۱۴۲۶/۳/۹ قمری – درباره زندگي خودم (مرحوم آقای رضوی)

درباره زندگي خودم

 

 

بسمه تعالی ………. در صفحات قبل گفتم. که وقتی وارد قم شد م با مرحوم آقای رضوی هم مباحثه بودم و به درس رسائل و مکاسب مرحوم آیة الله حاج شیخ جواد خندق آبادی که خصوصی برای  ما دو نفر درس می فرمود می رفتیم. در سال ۱۳۴۱ که من به مشهد مقدس برگشتم. مرحوم آقای رضوی هم به مشهد آمدند و در کنار قبر مطهر جدِّ بزرگوارشان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اقامت کردند و طبق معمول که در قم انجام می دادند. مجلس روضه ای در منزل داشتند و حدیث کساء را مرحوم آقای حاجی واله میخواند و جمعی ازاهل محبت به اهل بیت عصمت و طهارت در آنجا جمع می شدند. مرحوم آقای رضوی با این توسلات به مقام رفیعی از معنویات رسیده بود. حتی گاهی نقل می کرد که من وقتی مشغول صلوات بر محمد آل محمد علیهم السلام بودم. ناگهان مشاهده کردم حجاب های ملکی از جلوی چشمم کناری رفت حتی سقف اتاق برداشته شده بود و آسمان و ملکوت عالم را می دیدم. ایشان بوسیله همان توسلات به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تزکیه نفس شده بود و به کمالات معنوی خوبی رسیده بود. معظم له اهل لاهیجان بود و پدر بزرگوارشان در آنجا سکونت داشتند و مجالس عزاداری و تبلیغات دینی در ماه محرم و صفر برگذار می کردند. مجلس آن بزرگوار، که او هم از برجسته گان علماء اهل معنی بود بسیار پر معنویت و با صفا بود. در سفری که با آیة الله خامنه ای دام ظله و بعضی از دوستان به لاهیجان داشتیم. در مجلس ایشان شرکت کردیم و از معنویت آن مجلس استفاده بردیم. معظم له در مشهد با ما رفت و آمدی داشتند و عکس فوق در منزل ییلاقی ما در طرقبه مشهد مقدس برداشته شده و به یاد ایشان این سخن را گذاشته ایم خدا ایشان را رحمت کند واو را با اجداد بزرگوارش محشورش نماید.