۷ ربیع الاول ۱۴۲۱قمری – ۲۱ خرداد ۱۳۷۹ شمسی – نكات اخلاقی و تربیتی خواهران
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجت ابن الحسن روحي و ارواحنا العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
نقش زن در اسلام اون قدر اهميت دارد كه خداي تعالي در قرآن مجيد اون هم براي پيغمبر اكرم، براي اون شخصيتي كه تمام عالم وجود به خاطر او هست و باقي است وقتي كه به او ميخواد يك دختري عنايت كند ميفرمايد انا اعطيناك الكوثر. نقش زن در اسلام و براي پيغمبر خير كثير است. من در جلسة قبل در همين جا راجع به اهميت جنبههاي روحي خانمها مطالبي عرض كردم كه متأسفانه بعضيهاش در اين مدت تجربه كردم خيلي مفيد واقع نشده بود. انشاء الله در اين جلسه كوشش ميكنند خانمها، مخصوصا اونهايي كه به فكر تزكية نفس هستند كه اونچه كه عرض ميكنم عمل كنند والا همين مقداري هم كه موفق ميشيد براي صحبت كردن با خانمها طبعا محروم خواهيم بود. خوب دقت كنيد يك مطلب علمي است. خدا يك دختر ميخواد به پيغمبر عنايت كنه نميگه فاطمه را بهت دادم، يا فاطمه را ميخوام بهت بدم. كه طبعا فكر كنيم يك فاطمه خانمي را خداي تعالي به حضرت رسول اكرم داده. ميفرمايد انا اعطيناك الكوثر. ما به تو كوثر داديم. كوثر به معناي خير كثير است. خداي بزرگ به پيغمبر خودش به بندة صالح خودش كه ميخواد يك دختر بده ميگه خير كثير بهت دادم. خير كثير يعني همة خوبيها اون هم زيادش. به تو عنايت شده. لذا در اسلام نقش زن خيلي مؤثر بوده. از اول اسلام، از قبل از اسلام حتي. اگر مال خديجه و ثروت خديجه و جهاد خديجه سلام الله عليها نبود شايد پيغمبر اكرم به صورت ظاهر اينطور موفق نميشد. در اسلام به اونچه كه اسلام براي ارزش زن قائل شده اين نبوده كه زن مثلا شمشير به دست بگيرد و جنگ كند.
در قرآن مجيد خداي تعالي ميفرمايد و جاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله. با جانتون و با مالتون در راه خدا جهاد كنيد. شما ميبينيد در صدر اسلام فقط زن بوده است كه هم با جانش و هم با مالش براي اسلام و موفقيت اسلام جهاد با مال و با نفس كرده است. جهاد با مال حضرت خديجه مادر حضرت فاطمة زهرا كرد. و جهاد با جان حضرت زهرا دختر همين خديجة كبري انجام داد و همين دو نفر ماية رشد اسلام و موفقيت اسلام شدند. حضرت خديجه اول ثروتمند جزيرة العرب بود و در مقابل او هيچ ثروتمندي اون قدر ثروتش ارزش نداشت. همة مالش را در راه پيشرفت اسلام خرج كرد كه و جاهدوا باموالكم اينجا تحقق پيدا نمود. و حضرت زهرا سلام الله عليها با اين كه ملكة عالم وجود است با اين كه همه طفيل فاطمة اطهر سلام الله عليها خلق شدهاند در عين حال به وسيلة جانش، به وسيلة عمرش دين مقدس اسلام را تروج كرد. حضرت خديجه پيغمبر را نگه داري كرد. حضرت زهرا سلام الله عليها علي بن ابيطالب را حفظ كرد. ميبينيد كه علي بن ابيطالب سلام الله عليها خوب دقت كنيد اين يك مطلبي است كه دلم ميخواد ارزش زن را به اين كه يك مانتو بپوشد و توي يك اداره برود و زمين اون اداره را جارو كند نيست. ارزش زن به اين حتي پشت ميز اون اداره هم بنشيند نيست. اون چه من امروز عرض ميكنم اين ارزش زن در اسلام. حضرت خديجه با مالش، با ثروتش پيغمبر اكرم را نگه داشت. حضرت زهرا سلام الله عليها اون خانمي كه تمام عالم وجود روي سرش ميچرخد و به ارزش او ارزش پيدا كرده است در سن هيجده سالگي شهيد ميشود، كشته ميشود به خاطر پيشرفت اسلام.
من امروز اين توقع را از خانمهايي كه اهل تزكية نفس هستند دارم. كه با مال و جانشون دين مقدس اسلام را ياري كنند. هر كس هر مقدار موفقيت ميتواند داشته باشد در اين راه بايد داشته باشد. اگر در بين شما يك نفر پيدا شد به اين كه كارمند است و ماهي چقدر حقوق دارد ولي فرزندانش را تربيت نكرد. ولي اهل تقوا نبود. ولي ارزش معنوي و الهي نداشت. اين اگر در مقابل شما يك اظهار غروري كرد شما غبطة وضع او را نخوريد. اما اگر يك خانمي پيدا شد فرزندانش را به طرف خدا كشاند. شوهرش را حفظ كرد كه گناه نكند و به راه انحرافي نرود. حالا با خرج كردن مالش باشد يا با زحمات فكري و جانش باشد. اگر يك چنين فردي را ديديد احترامش كنيد اين ارزش دارد در مقابل خدا و پيغمبر. انشاءالله كوشش بكنيد مطالبي را كه ميخواهم عرض بكنم در اذهانتون بسپريد و عمل كنيد. جزء اونهايي نباشيم كه نشستند و گفتند و برخاستند، در اين دو ماهي كه من خدمت شما نرسيدم صحبتهايي در اون جلسه كردم. يكي از اون صحبتها خوب يادمه كه كم حرف بزنيد. در اين مدت يك عده از خانمها با اين كه بعضيهاشون سطحشون هم بالا بود تلفن كه به من ميكردند اون قدر حرف ميزدند كه ميفهميدم كه اصلا به عرايض ما توجه نكردند. حرف زياد و سخن زياد مفسده ايجاد ميكند. اين را امروز به شما عرض ميكنم و اولين حرفي است كه دارم به شما ميگم. و اون جمله اين است كه در راه خدا و در صراط مستقيم كه اگر كسي اين جملهاي را كه ميخوام بگم توجه نكند در صراط مستقيم نيست. همة مؤمنين و مؤمنات، والمؤمنون والمؤمنات. خوب دقت كنيد، عين قرآن را عرض ميكنم. و المؤمنين و المؤمنات بعضهم اولياء بعض. بعضي از اين مؤمنين ولي بعض ديگرند. يعني دوست فرمانده بعض ديگرند. يعني هر كس چيزي را ميدونست بايد به ديگري بگويد. تعليم دهد. در آن يك جملهاي كه شما ميدانيد و طرفتون نميداند شما استاديد، او شاگرد. معني استاد و شاگردي همينه كه آنچه كه استاد ميداند به شاگردش تعليم دهد. اينكه زياد از خانمها با من تماس ميگيرند ميگند ما شاگرد فلاني بوديم حالا ميخواهيم شاگرد فلاني بشيم. شما اجازه ميفرمائيد. اين حرفها غلطه. هر كدام از شما چيزي را بلد نيستيد، از ديگري كه سؤال كنيد او جواب شما را داد شما شاگرد او هستيد. و اگر شما جواب ديگري را داديد، شما استاد او هستيد. اين حرفها و اين باصطلاح چطور عرض كنم، اين حالت مريد و مرادي را، اين حالت دراويش كه يك عده مريد ميشوند، يك نفر قطب ميشه، يك نفر مرشد ميشه، و منتهي شماها اسمش را گذاشتيد استاد. اين حالات را ترك كنيد. همهاتون استاديد به يك معني، همهاتون شاگرديد به معناي ديگر. و از من و شما همهامون گرفته بايد شاگرد مكتب اسلام باشيم. در عقائد همان مطالبي است كه قرآن و روايات فرمود. عقايدمون را بايد با آنها تصحيح كنيم. اعمالمون همانچه را كه در كتابهاي رساله عمليه گفته شده بايد دقيقا مطابق آنها عمل كنيم. در سير و سلوكمون همان مطالبي كه در كتابهاي محضر استاد يا سير الي الله يا بعضي از كتب ديگر كه بعضي از دوستانمون نوشتهاند، به آنها عمل كنيم. اينها را اگر عمل كرديد، شما شاگرد مكتب امام صادق عليه الصلاة و السلاميد و در صراط مستقيميد. البته بعضي از شما بيشتر كار كرده، بعضي از شماها كمتر كار كردهاند. آنكه كمتر كار كرده و به اين كتابها مراجعه كرد و ديد مشكل خاصش حل نشد، آنوقت به يكي از اين آقاياني كه، يا از اين خانمهايي كه بيشتر در تزكية نفس كار كردند، مراجعه ميكنه و سؤالش را ميپرسه. ديگه حالا اينكه من سرسپردة فلاني هستم، شاگرد فلاني هستم، تحت برنامة فلاني هستم، اين حرفها را بگذاريد انشاء الله كنار. و همهاتون از همهاتون استفاده كنيد.
مسئلة دومي كه باز خيلي علاقه دارم گوش بدهيد و انشاء الله عمل كنيد اين است كه من آن وقتي كه در مشهد بودم و الان كه در تهران و قم و ساير جاها هستم، هيچكس، هيچوقت هيچ ادعايي از من نشنيده كه من ادعا كنم كه مثلا ولي خدايم يا مثلا نمايندة امام زمانم. امثال اينجور چيزها هيچوقت ادعا نداشتم و بلكه هميشه خودم را خادم شماها ميدونستم و حرفي در اين موضوع نزدم و راضي نيستم كه بيشتر از آنچه كه خودم به شماها گفتهام، دربارة من معتقد باشيد. بعضي وقتها تلفن ميزنند بعضي از خانمها. ميگم كه مثلا مطلبتون چيست، ميگه شما بهتر اطلاع داريد. نسبت علم غيب به انسان ميدهند. يا بعضي از مطالبي از اين قبيل ميگويند كه من اينها را در همان لحظهاي كه اينجور حرفي را ميزنند ميفهمم يك فرد غلو كنندهاي است و ديگه باهاش كاري ندارم. چون علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام با آن عظمتش فرمود دو دسته كمر مرا شكستند. يكي محب غال. روي محبت دربارة من غلو كرد. علي خدا نيست. گفتند تو خدائي. و همينطور به مراتب ميآئيم پائين. هر چيزي كه طرف ادعايش را نداره بخصوص، و بلكه ميگه من اينطور نيستم، بهش نسبت ميدهيد، ولو در مقام مدح هستيد اما غلو است و اين كمر انسان را ميشكند. بخاطر اينكه شما وقتي كه با آن نظرهاي عجيب و غريبي كه نميتونم من حتي توضيح بدهم به من نگاه ميكنيد و وقتي كه ديديد من آنطور نيستم، فكر ميكنيد ائمة اطهار و اولياء خدا هم كه ادعا داشتند يا واقعا بودند، آنها هم مثل من همينطوري بودند و نظر شما همينطور كه نسبت به من برميگرده، نسبت به آنها هم برميگرده. و اين ضرر بسيار زيادي داره. لذا به شما الان اعلام ميكنم و خودمم هم انشاء الله عمل ميكنم كه هر كس ديديد نسبت به من يك مسئلة باصطلاح غلو را گفت، شما او را مطرود من بدونيد و شما هم بايد او را مطرود كنيد و خودتون هم اگر با من يك همچين مطالبي را بگيد، از نظر من لااقل ميافتيد. حالا انشاء الله از نظر خدا هم خواهيد افتاد. من اين مطلب دوم را در اثر توجه به تلفنهايي كه با من ميشه، سؤالاتي كه از من ميشه، احساس ميكنم. من خودم الان كه هست دائما مراحل تزكية نفس را هي از نظرم ميگذرانم، ميخوام انشاء الله خودم را درست كنم، من و شما و تمام افرادي كه مشغول تزكية نفس هستيم، يك قافلهاي هستيم كه حركت كردهايم به طرف انشاء الله خدا و امام زمان عليه الصلاة و السلام. و مايليم دسته جمعي به آنجا برسيم. حالا كي بهتره، كي جلوتره، كي عقبتره، اينها را كسي كه در مسابقه هست و قرآن ميگه فاستبقوا الخيرات، در خوبيها بر يكديگر سبقت بگيريد، هيچوقت كسي كه توي مسابقه هست نميگه اون جلوتره و من عقبترم. دوست داره كه خودش از همه جلوتر باشد و مسابقه را ببرد. اينهم مطلب دوم.
مطلب سومي كه امروز براي شما خانمها عرض ميكنم اين است كه تا به امروز از روزي كه بعنوان يك طلبه، يك روحاني، در بين مردم بودهام هميشه دوست داشتهام كه نمونههايي زيادي هم داريم، حتي در مجلسمون الان هستند. دوست داشتم كه زنها در آنچه كه خدا امر فرموده، مطيع شوهرها باشند. و كوشش بكنند تا ميتوانند اگر دخترند اطاعت از پدر و مادر و اگر شوهر دارند، مطيع شوهر باشند. البته شوهرها هم يك وظايفي دارند. شوهر يك وظايف دارد. زن يك وظايف. اگر آمد و زن اهل تزكية نفس نبود و به وظائف شوهرداري عمل نكرد يا اگر شوهر اهل تزكية نفس نبود و به وظائف زنداري عمل نكرد، در عين حال هر كدامشون كه اهل تزكية نفس هستند و يا اگر هردوشون اهل تزكية نفس هستند، بايد با محبت اسلامي با يكديگر كنار بيايند. اين لباس براي اون باشد، اون لباس براي اين باشد. اين ماية آرامش او باشد. اون ماية آرامش اين باشد. و زندگي بهشتي براي خودشون درست كنند. شما بدانيد آسيه كه زن فرعون بود در عين آنكه تحت فشار فرعون بود، در عين اينكه هر روز ميشنيد كه يك عده ميآمدند و فرعون را به عنوان خدا پرستش ميكردند و او خداپرست بود. يعني آسيه خداپرست، ولي شوهرش خدا، مدعي خدايي. ببينيد چقدر بر يك زن، بر يك زن مؤمن سخت ميگذرد! در عين حال كوشش ميكرد كه بتواند با فرعون كنار بيايد. وظائف زن بودن و همسر بودن را انجام بدهد. عرض ميكنم در همين مجلس داريم افرادي كه شايد با زحمت بيشتري، با زحمات طاقتفرساتري از آسيه شوهرشون را حفظ كردند، نگهداري كردند، به جدايي منجر نشده. كوشش بكنيد كه يك كلمه بينتون به هر نحوي كه ممكنه، حالا نحوهاش را بايد افراد چون مختلفه بايد خصوصي و بطور انفرادي بحث كرد. و الاّ هر طوري كه ممكنه تا ميتوانيد جدائي بدني كه سهله، جدائي روحي هم با شوهرتون نداشته باشيد. انعطاف داشته باشيد، محبت داشته باشيد، غالبا تحقيق كردهاند زن و شوهري كه از هم جدا ميشوند، حتي آن زني كه اهل تزكية نفس هست و براي خدا فكر ميكنه جدا شده، ولي در عين حال يك ضعفي از خودش در آن كار نشان داده. و آنطوري كه استقامت ايجاب ميكنه آنطور نبوده. كوشش بكنيد نسبت به شوهرانتون انعطاف داشته باشيد، محبت داشته باشيد، لباس براي آنها باشيد، ماية آرامش آنها باشيد، فشار روي آنها نياريد و كوشش بكنيد انشاء الله كه تا ممكن است برايتون جدا نه از نظر روح و نه از نظر بدن بشويد. اينهم توصية ديگري است كه من امروز عرض ميكنم و انشاء الله به اين مسئله عمل بشه. حتي بچة كوچك شما متوجه نشه كه شما با شوهرتون اختلافي داريد. تا برسد كه از اختلافات جزئي شروع بشه به اختلافات كلي برسه. من غالبا چون دوست دارم اصلاح بدهم، صلح بدهم بين زن و شوهر را، گاهي كه به من مراجعه ميكنند من يك مختصر تحقيق ميكنم ميبينم سر يك مسائل جزئي، خيلي جزئي شروع شده و به مسائل كلي مثل طلاق و جدائي رسيده. يكي از امتيازات شما خانمهاي اهل تزكية نفس بايد اين باشد كه هيچگاه بين شما و شوهرهايتون اختلافي نباشد، تفرقه نباشد و جدائي نباشد. و هر كس اينطوري باشد بخصوص كه مقصر هم باشد، اين را بدونيد قدم اول تزكية نفس را برنداشته.
مسئلة چهارمي كه بايد تذكر بدهم، شما شايد به من بگوئيد كه چرا در برنامههاي تزكية نفس صحبت نميكنيد. اينها را جلساتي كه مشهد هست بحمدالله گفته ميشه و من يك كلياتي كه ضرورت دارد براتون عرض ميكنم. چون گاهي هستم خدمتتون. انشاء الله از حضرت رضا صلواة الله عليه بخواهيد كه ما كارهايمون كمتر بشه و بيائيد در مشهد و اونجا اونوقت باز هر هفته هم كه بفرماييد ما دربارة مسائل تزكية نفس هم صحبت ميكنيم ولي الان اينها، چيزهايي است كه ممكن است دوستانمون مثل اساتيد محترمي كه مشهد هستند، دوستانمون نگن كه (قطع نوار). نكتة چهارمي كه امروز به شما تذكر ميدم كوشش بكنيد كه خودتون را از ساير مسلمانهاي متدين جدا نكنيد. تزكية نفس وظيفة همة مردم مسلمانه. خدا در قرآن كه ميفرمايد قد افلح من زكيها، رستگار است كسي كه تزكية نفس بكند نگفته كه اهل مشهد باشند، اهل تهران باشند، فلان نحوه زندگي بكنند، چه خصوصياتي داشته باشند. اين كلمة من، حتي شامل غير مسلمانها هم ميشه. شامل تمام مردم كرة زمين ميشه. كه كسي كه خودش را از صفات رذيله پاك كند اين رستگاره. بهشتش از همين دنيا شروع شده. شما فكر نكنيد كه اگر شوهر شما خداي نكرده آدم بدي بود زندگي شما را جهنمي كرده. نه. همان آسيه زن فرعون در بهشت خودش داشت زندگي ميكرد. كنار بهشت هميشه جهنم بوده. ولي اگر شما تزكية نفس كنيد، قوي باشيد، در صراط مستقيم باشيد، حالا در كنار شما يك نفر انحراف داشته باشه، در آتش جهلش بسوزه، چه اهميت براي شما داره؟ همانطوري كه جهنم كنار بهشته و يك عده در جهنم ميسوزند و عدة ديگر در بهشت متنعمند. همانطوري كه آسيه در كنار فرعون بود. همانطوري كه خود پيغمبر اكرم در كنار منافقين بد عملي كه تا روز قيامت ملعونند بود. ولي پيغمبر در بهشت بود. آسيه زن فرعون در بهشت بود. بهشتيها در كنار جهنم در بهشتند. چه فرقي ميكنه؟ بلكه بهشت اين كسي كه در كنار جهنمي، توي بهشته؛ لذتبخشتره. چون آدم وقتي ميبينه كه با اعمال خودش به جائي رسيده كه بهشتي را براي خودش ساخته، اين راحتتر لذت از بهشت ميبره تا آن كسي كه نه، طفيلي مثلا وارد بهشت شده. بهرحال اين مسئله هم خيلي مهمه كه انشاء الله كوشش بكنيد داراي استقامت، صراط مستقيم باشيد. و تا ميتوانيد در زندگيتون به مراحلتون فكر كنيد و بهشتي را براي خودتون بسازيد كه در آن زندگي كنيد.
امشب شب وفات حضرت امام حسن عسگري عليه الصلاة و السلام ممكن است باشد. چون اول ماه را گفتهاند و بعضيها هم هشتم ماه ربيع را گفتهاند و بعضي هم گفتهاند كه در روز اول ماه ربيع، حضرت امام حسن عسگري را زهر دادند و در روز هشتم وفات كرد. بهرحال هنوز ايام عزاست، ايام مصيبته و امشب هم كه شب وفات احتمال شايد باشد و برفرض ايام عزاداري هم نباشد، اين مسئله را بدانيد من به دوستان هم گفتهام كه گناه زهره. آنهايي كه اهل معرفتند ميدونند كه گناه زهره. اگر يك ايام را مثلا اجازه دادند كه شما زهر بخوريد، اين مسئله سبب نميشه كه شما بگيد حالا كه آزاده زهر خوردن، من زهر بخورم. هر كاري كه گناه باشد، فرقي نميكند در روز عاشورا باشد يا روز نهم ربيع باشد. گناه گناهه. حواستون جمع باشه آنكه اهل تزكية نفس هست گناه نبايد بكنه در هيچ زمان و در هيچ وقت. بخصوص گناهاني از اين قبيل كه مردمي را، اهل شهري را، جمعيتي را شما مسخره كنيد كه بخنديد. جكهايي بگيد كه مثلا بخواهيد بخنديد. يا كسي را اذيت بكنيد كه شما ميخواهيد خوشحال باشيد. اينها حرامه و انشاء الله در ايامي كه در پيش داريد كوشش بكنيد افعال و اعمال حرامي از شما سر نزنه. به بهانة اينكه اياميست، ايام سرور حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها، يا ايامي است كه اشكالي نداره كه خود همين اشكال نداشتنش هم زير سؤاله و معلوم نيست همچين حرفي باشه و انشاء الله كوشش بكنيد كه گناه و معصيت نكنيد. كسي را اذيت نكنيد. تا ميتوانيد نسبت به مردم با محبت باشيد. شادي منافات با اينكه شما رعايت حال مردم را بكنيد نداره. انسان ممكنه شاد باشه، با شيريني، با محبت، با دوستان برخورد بكنه. در جلسات حرفهايي زده بشه كه شاد بشوند مردم. ولي گناه ممنوعه و به هيچ وجه انشاء الله گناه نكنيد، بدونيد دستور مرجع تقليدتون چيه، طبق همانها عمل بكنيد و انشاء الله توفيقاتتون زياد بشه.
يكي از چيزهايي كه من به شما باز توصيه ميكنم مسئلة معاشرتتونه با مردم. عرض كردم كه اسلام و تزكية نفس يك عدة خاصي را انتخاب نكرده. همة مسلمانها بايد تزكية نفس بكنند. يك وقتي خداي نكرده شما يك جوري حركت نكنيد توي مردم كه صفتون را از صف سايرين جدا كنيد. البته با معصيتكار هماهنگ نشيد. يك خانمي بدحجابه، شما ميگيد پس منهم بايد بدحجاب بشم تا مثل او بشم. نه. معصيت ممنوع، ولي معاشرت، معاشرتهاي دوستانه، آزاد و بلكه مستحب. كنت الناس و لا تكن معهم. در بين مردم باش ولي از آنها و با آنها در اعمال نباش. شما كار خودتون را بكنيد، شما يقين بدانيد كه اگر ضعف از خودتون نشان ندهيد، شما بيشتر از ديگران موفقيد. گاهي مثلا در جاهايي كه تفريحهاي سالمي هست، يك زن باحجاب كه وارد بشه، خودش از خودش خجالت ميكشه كه چرا من در اين محل وارد شدم. ولو پارك مثلا. و حال اينكه بايد او خجالت بكشه. يك زن بدحجاب هم با خدا مبارزه كرده هم با سياست مملكتي مبارزه كرده هم با جامعه مبارزه كرده. شمايي كه حجابتون حجابيست اسلام پسند، هم خدا پشتيبانتونه، هم سياست مملكتي پشتيبانتونه، هم هم كار خوبي كرديد. پس چرا او خجالت نكشه شما خجالت بكشيد؟ چرا شما بترسيد وارد مردم با اين لباستون، با اين حجابتون بشويد؟ شما نبايد بترسيد، آنها بايد بترسند. آنها كه برخلاف مملكت، بر خلاف قوانين مملكت، بر خلاف قوانين قرآن، بر خلاف قوانين عقلي و جامعه عمل كردهاند؛ آنها بايد وحشت كنند. شما اگر چه حيا و ادب اسلامي داريد، اين حرفي نيست. كه وقتي وارد بر مثلا يك عده بي بند و بار ميشيد شما ادبتون ايجاب ميكنه كه به آنها حرف نزنيد، متلك نگيد، فحش نديد و بي ادبي و بي بند و باري آنها هم ايجاب ميكنه البته كه به شما بي ادبي كنند. اما در عين حال شما بايد بدونيد فرار نبايد بكنيد از يك محيطي كه براي شما در مرحلة اول ساختهاند. بعضي از مراكز تفريحي را من شنيدهام كه حتي زن باحجاب كه آنجا ميره بهتر احترامش ميكنند، نميگويند توي صف وايستا، زودتر، حتي تخفيف اگر بنا باشه پول بگيرند ميگيرند. خوب اينجور كمكهايي از طرف مثلا سياست مملكت، قوانين مملكتي، براي خانمهاي باحجاب دارد. من خودم ميفهمند كه شما يك خانمي هستيد كه در تحت اختيار شوهرتون هستيد. ولي آن خانمي كه خودش را آرايش ميكنه و در بين مردها ميره، اين مال همه است. تنها مال شوهرش نيست. و احترام آن خانمي كه حدود اسلامي را رعايت كرده خيلي بيشتر از آن خانمي است كه حدود الهي را رعايت نكرده. منتهي يك مسئله است در اين بين و آن ضعف نشان دادن شماهاست. با حجاب ميترسيد بريد در جائي كه بيشتر بدحجابند. با حجاب ميترسيد برويد توي فاميلي كه اكثرا بدحجابند برويد. بعضيها فكر ميكنند اگر نرفتند توي مجالس عروسي، توي مجالس مهماني فاميلي، اين مقدسند، كار خوبي كردهاند. نه. اينطور نيست. اگر ميتواني بروي و تأثير بگذاري، برو و اثر بگذار. يك مسلمان سه جور تصور دارد كه اظهار وجود بكند. يك نوع اينكه برود و اثر بگذارد و ديگران را اصلاح كند. يك نوع برود و كسي بر او اثر نگذارد او هم بر كسي اثر نگذارد. يك نوع هم اينه كه اينقدر ضعيفه كه هر جا كه ميره ديگران در او اثر ميگذارند. همج الرعاست، مثل پشة در فضا با هر بادي حركت ميكنه. شما خودتون ميدونيد از اين سه نفر كدام يكيشون بهترند؟ آن كسي كه آنقدر قدرت دارد تا وارد مجلس ميخواهد بشود بچهها ميدوند كه خانم فلاني دارند ميآيند. صاحبخانه ميدوه موسيقي را قطع ميكنه، آن يكي به آنهايي كه مثلا فرض كنيد دست ميزنند، ميرقصند. ببينيد كه چه عظمتي داره وارد ميشه. چه اهميتي داره وارد ميشه. و مجلس هم تا وقتي ايشان نشسته، مجلس اسلامي آرام. ببينيد اين خانم شخصيتش بيشتره (قطع صداي نوار)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.