۵ جمادي الثانی ۱۴۲۰ قمری – شرح آيه و آت ذي القربي حقه
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سيما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و آت ذا القربي حقه.
يكي از وظايف انسان در دنيا اين است كه هر كسي كه حقي به انسان دارد، حق او را ادا كند. در مرحلة اول بايد انسان اقرار به حق ديگران داشته باشد. اگر انسان حقوق ديگران را پايمال كرد، اين شخص از ظالمترين افراده. اگر حق خدا را انسان ضايع كند و به خداي تعالي شرك بورزد، از همة افرادي كه روي كرة زمين هستند، اين شخص ظالمتره. در قرآن ميفرمايد و من اظلم ممن افتری علی الله. يا ان الشرك لظلم عظيم. شرك ظلم بزرگي است. ظالمترين افراد اون كساني هستند كه به خدا افترا ميزنند. پس از هر فردي در عالم ظالمتر اون كسي كه حق خدا را منظور نكنه. حالا يك نفر مثل فرعونه كه ميگه انا ربكم الاعلي و به هيچ وجه خدا را منظور نميكنه و عظمت پروردگار را در نظر نميگيره يكي هم هست كه اون عرضه را نداره اون قدرت را نداره مردم را هواي نفسش را شيطان را در مقابل خدا قرار ميده و حقوق الهي را پايمال ميكنه. اين هم يك فرده، فرقي هم بين اين فرد و اون فرد نيست. اين هم ظالمترين افراده اون هم ظالمترين افراده. اگر ما اونهايي كه بر فاطمة زهرا سلام الله عليها ظلم كردند ميگيم كه اشقي الاشقيا يا اشق الاولين اين بخاطر اين است كه اينها در حقيقت ظلم به خدا كردند. همانطوري كه در اون روايتي كه سني و شيعه نقل كردهاند كه پيغمبر اكرم فرمود فاطمة بضعه مني من آذاها فقد آذاني كسي كه فاطمة زهرا را اذيت كنه من را اذيت كرده و كسي كه من را اذيت كنه خدا را اذيت كرده، كسي كه حق فاطمه را ضايع كنه حق پيغمبر را ضايع كرده و كسي كه حق پيغمبر را ضايع كرده، حق خدا را ضايع كرده اين شخص، اين شخصي كه حق فاطمة زهرا را ضايع كرده. حق علي ابن ابيطالب را ضايع كرده. اين در حقيقت اشقي الاشقياست. ظالمترين افراد.در زيارت عاشورا كه ميگيم الهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد، اين اول ظالم هم از نظر قدمت زماني اول ظالمه هم از نظر كيفيت ظلم اول ظالمه.
كوشش بكنيم در دنيا حق كسي را، چون اينها همه در يك رديف واقع ميشن. حقي را به طور كلي ناديده نگيريم. پايمال نكنيم. و هر كسي هر حقي به گردنمون دارد حقش را ادا كنيم. اگر يك كسي اينطوري شد كه اين آيه شريفه را خوب توجه كرده، درسته حالا معناش، تفسيرش مربوط به يك بحث ديگري است كه عرض ميكنم. اما اگر كه به اين آيه عمل كرد، و آت ذي القربي حقه. به صاحب قرابت حقش را بده. به مردم حقشون را ادا كن. حق خدا را بده. حق باصطلاح همسايه را ادا كن. همينطور حقوق مختلفي در مقابلمون هست، هم بايد به آن حقوق اقرار كنيم، هم بايد آن حقوق را ادا كنيم. اگر يك انساني حقوق ديگران را در نظر نگرفت، اين انسان نيست. حيوانات هم همينطورند. حيوانات حق همديگر را رعايت نميكنند. ولو اينكه بعضي از حيوانات قلمرو يكديگر را نگه ميدارند، حفظ ميكنند، رعايت ميكنند. ولي گاهي ميشه انسان از حيوانات هم پستتره و اولئك كالانعام بل هم اضل.
انسان در مرحلة اول حق را بايد اقرار بكنه. حقوق ديگران را اقرار بكنه. توي محكمه اگر شما خودت ميدوني كه اهل باصطلاح ظلمي و ظلم كردي. اينجا اقرار كن. در روايت دارد قل اللحق و لو كان عليك. حق را بگو ولو اينكه عليه تو باشه. به ضرر تو باشه. يك نفر مسلمان بايد اينطوري باشه. اقرار به حق. خدا حقه يا نه؟ بعله. اقرار كن. پيغمبر اسلام حق است يا نه؟ بعله. اقرار كن. شما ببينيد در جريان مباهله وقتي كه پيغمبر اكرم با نصارا بحث كرد، همة حقايق اسلام را براي آنها اثبات كرد. اشكال كارشون همين بود كه آنها به حق اقرار نكردند. تا مجبور شد پيغمبر اكرم، از جانب خدا مأمور شد كه مسئلة مباهله را ترتيب بده. فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم، ببينيد، يك علمي آمده از طرف خدا و اين را هم پيغمبر اكرم ارائه كرد. اما افراد لجوج زير بار نرفتند. و قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين. اگر اينها اقرار نكردند حاضر نشدند به حق اقرار بكنند، با اينها مباهله كن. لعنت خدا را بر دروغگوها قرار بده. خدا هم عمل ميكنه.
يك نتيجهاي از اين آية شريفه ما بر ميداريم كه اين آية شريفه به ما ميگه كه اگر كسي حقي را متوجه شد و به آن حق اقرار نكرد، تسليم در مقابل آن حق نشد، لعنت خدا بر او خواهد بود. لعنت هم يعني چه؟ لعنت فحش نيست. يعني از رحمت خدا دور ميشه. از رحمت خدا هم كسي دور شد بدبخته، بيچاره است. ما الان اينجا سالم كه نشستهايم چون مشمول رحمت پروردگاريم. ما اگر روزيمون فراوانه مشمول رحمت پروردگاريم. هر چه نعمت الان بر ما رسيده مشمول رحمت پروردگاريم. اگر ما به حق اقرار نكرديم، فرقي هم نميكنه اين حق خدمتتون عرض شود كه حق خدا و پيغمبر باشه، چون آدم حق نشناس نبايد بود. چه فرقي ميكنه انسان حق خدا را نشناسه يا حق زيردستش را نشناسه. البته فرقش اين است كه اگر انسان حق الهي را منظور نكنه، خيلي از رحمت خدا دور ميشه و اگر حق زيردستش را منظور نكنه، كمتر. ولي هردويش انسان را از رحمت خدا دور ميكنه. فنجعل لعنة الله، لعنت خدا، ما آني كه ميگيم خدا لعنت كنه شمر و يزيد و امثال اينها را، يعني خدايا اينها را از رحمت خودش دور كنه. از رحمت دور شديم هم توي دنيا بدبختيم هم توي آخرت. در آخرت به جهنم ميره اگر كسي ملعون واقع شد. در دنيا هم بدبختيهاي مختلف كه بدترينش اين است كه دريچة دلش به معنويت ديگه باز نميشه. فكر نكنيد كه بدبختي فقط همينه كه ما مثلا فرض كنيد مريض سختي باشيم، گرسنه باشيم، يا مثلا وضع ماليمون يك طوري باشه. نه. بدبختي گاهي اين است كه انسان از معنويت هيچ خبر نداره. عين حيوانات، صبح ميره كار ميكنه تا شب، يك چيزي بدست ميآوره، ميخوره، ميخوابه، توليد مثل ميكنه، همينه. پنجاه سال قبل هم همينطور بوده، الان هم همينطوره، بيست سال قبل هم همينطور بوده، حالا هم همينطوره، من ساوي يوماه فهو مغبون. كسي كه دو روزش مساوي باشه اين ضرر كرده توي دنيا. بايد هر روزتون، البته منظور از روز در اينجا، بيست و چهار ساعت نيست، يا دوازده ساعت نيست. روز يعني زمان. زمان قبلتون با زمان حالاتون بايد فرق داشته باشه. اگر پستتر شدي كه ملعوني. ملعون يعني از رحمت خدا دوري. يعني خدا ديگه بهت ترحم نكرده. چون ملعون معنايش اينه. و اگر مساوي باشه، مغبوني. بايد چي باشه؟ بايد روز بعدت بهتر از روز قبلت باشه. هر كس حق ديگري را، حالا ديگري خدا باشه يا هر يك از ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام باشه يا خدمتتون عرض شود كه حتي زيردستتون باشه، حقش را رعايت نكردي، به همان اندازه ملعوني، همان اندازه خدا رحمتش را از تو بازميداره. و وقتي كه رحمت پروردگار از انسان گرفته شد، انسان بيچاره است. نميتونه پيشرفتهاي روحي بكنه. بعضي از دوستان گاهي ميآيند از من ميپرسند كه چرا ما پيشرفتي نداريم؟ گاهي گرفتاريهايي دارند. بهشون عرض ميكنم كه علتش اين است كه تو رعايت حقوق كسي را لابد نكردي. يكيش اينه. لابد تو يك مشكلي با مردم داري. يك كسي از تو هميشه دلگرفته است. و افراد خوب و متقي و آنهايي كه به كمالات ميرسند، آنهايي هستند كه حقوق ديگران را اقرار ميكنند و حق آنها را هم ادا ميكنند.
خداي تعالي در اين جملة از قرآن ميگه و آت ذي القربي حقه. اي پيغمبر و آت ذي القربي حقه. چون در ميان مردم آني كه به تو نزديكتره، اون بيشتر بايد رعايت بشه. شما يك واجب النفقه داريد، يك مستحب النفقه. واجب النفقه آنهايي هستند كه زير باصطلاح ولايت تو زندگي ميكنند. زنت، بچهات، فرزندت، اينها. اينها را بايد حقوقشون را ادا كنيد. بايد كار بكنيد، فعاليت بكنيد، كسب حلال بكنيد، و زندگي اينها را تأمين بكنيد. كه يكي از مسائلي كه خيلي افراد اهل تقوي ممكنه كمتر رعايت بكنند، اين مسئله است كه تقدير معيشت نميكنند. فرمود الكمال كل الكمال التفقه في الدين و الصبر علي النائبه و تقدير المعيشه. تقدير معيشت يعني به اندازهاي خرج داريد، كوشش كن درآمد هم داشته باشي. تقدير يعني اندازهگيري. ماهي مثلا پنجاه هزار تومان خرج خونهاته، پنجاه هزار تومان هم حتما بايد دربياوري. و الاّ ورشكست ميشوي كمكم. يا بعكس بگيم. اگر در ماه پنجاه هزار تومان درآمد داري، همان اندازه خرج كن. زيادي خرج كردي باز به اشكال برخورد ميكني. قناعت كن، اگر بيشتر درآمد داري، توسعه بده به خانوادهات. اگر زيادتر از توسعة به خانوادهات داري، انفاق كن. چه بهتر از اينكه انسان يك خورده به خودش فشار بياوره، كار زيادتري بكنه، فعاليت داشته باشه، ثروتي بدست بياوره كه همة ائمه و انبياء حتي همينطور بودند. ثروتي بدست بياوره و انفاق بكنه. نگيد كه ثروت نبايد بدست آورد، نبايد داشت. اين حرفهاي متصوفه است كه ميگويند بايد انسان فقير باشه. تمام انبياء و تمام اولياء خدا اينها ثروتهاي زيادي داشتند. منتهي ثروتي كه انسان زياد داشته باشه، اگر ممسك باشه بده. و لا تجعل يدك مغلولة الي عنقك. خدا به پيغمبر اكرم ميفرمايد كه دستت را بسته قرار نده. بقول ما مچت باز بشه، دستت باز باشه، و لا تبسطها كل البسط. يك طوري هم نباشه كه تمام زندگيت را بدهي به ديگران و زن و بچهات گرسنه باشند. اگر ميبينيد در جريان و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا كه علي ابن ابيطالب افطارش را داد به يتيم و اسير و مسكين و فاطمة زهرا هم داد، امام حسن و امام حسين هم دادند؛ حضرت امير آنها را مجبور نكرد، آنها هم مثل علي ابن ابيطالب فكر ميكردند. يعني معصوم هيچوقت با هم اختلاف ندارند. او هم مثل او فكر ميكرد. او هم داد. فاطمة زهرا سلام الله عليها هم داد. امام حسن و امام حسين هم دادند. اينجوري بوده. نه اينكه بيايد غذاي زن و فرزند واجب النفقهاش را بگيره و آنها را گرسنه بگذاره و بده به مسكين و يتيم و اسير. اين كار اصلا حرامه. كوشش بكنيد تقدير معيشت بكنيد. حساب بكنيد. به اندازهاي كه در ميآوريد خرج بكنيد. زيادتر هم نه. به اندازهاي كه خرج ميكنيد، در آوريد. حالا فرقي نميكنه اين دو تا با هم. تقدير معيشت بايد داشته باشيد. حقوق مردم را بهشون بپردازيد. در صراط مستقيم دين قرار بگيره. يكي از مسائلي كه خيلي مهمه، ما در هر نماز از خدا ميخواهيم كه اهدنا الصراط المستقيم. خدايا ما را در راه راست قرار بده، و راه راست هم آخر انسان گاهي ممكنه توي راه انحرافي بيفته و خيال كنه راه راستي را داره ميره. يك مختصر، يك متر از راه راست انحراف پيدا بكنه. اين ممكنه وقتي كه ميخواهد به مقصد برسه مثلا بناست صد كيلومتر راه بره، در سر صد كيلومتري، يك فاصلة زيادي از آن راهي كه ميخواسته بره دور بيفته. اهدنا الصراط المستقيم. خوب. صراط الذين انعمت عليهم. صراط كساني كه به آنها نعمت دادي. نعمت چي؟ نعمت حقشناسي. نعمت حقگويي. علي مع الحق و الحق مع علي يدور حيث دار. اين را سني و شيعه نقل كردهاند. حق هميشه با علي ابن ابيطالبه و علي هميشه با حقه و اينها با هم دور ميزنند. هر كجا علي بود حق هم همانجاست. پس بنابراين صراط الذين انعمت عليهم. منظور علي ابن ابيطالب و فرزندانشه. غير المغضوب عليهم. آن راهي كه مورد، افرادي كه مورد غضب واقع شدهاند رفتهاند، نه. من آن راه را نميخواهم. كيها مورد غضب واقع شدند؟ يهود. يكي از دستههاي خيلي بارزش يهودند. در سراسر كتاب تورات اگر نگاه بكنيد يك كلمه دربارة قيامت، آخرت، معنويت، ديده نميشه. همهاش مربوط به دنياست. در انجيل هم باز نگاه بكنيد همهاش مربوط به رهبانيت، آخرت اينهاست. آنها از اينور افتادهاند اينها از آنور. كه هيچكدامشون هم به هيچ كجا، البته يهوديها به جنبههاي مادي عمل ميكنند ولي نصاري عمل نميكنند. خوب ما ميخواهيم صراط مستقيم برويم. صراط مستقيمي كه ائمة اطهار رفتند. يك مسلمان حق نداره كه يك كاري بكنه كه مورد تأييد ائمة اطهار نباشه. و الا از صراط مستقيم اقلا احتمال داره كه خارج بشه. اينجوريه ديگه. شما در مثلا اكثر چيزها، حالا ما يك وقتي حدود صد تا تقريبا چيزهايي كه ما عادت بهش كرديم و از صراط مستقيم خارجه و حتي از عقل هم دوره، ماها انجام ميدهيم توي زندگيهايمون. حالا نميخواهم توضيح بدهم. شما خودتو بشينيد حساب بكنيد. ببينيد در زندگيتون اعمالي كه يقين داريد خدا و پيغمبر نگفته. چقدر در زندگيتهايتون هست؟ نگفتند، ميدونيد نگفتهاند. سيزده بدر را گفتهاند مستحبه يا واجبه يا امثال اينها. شما برويد سيزده بدر. هفت سين را واجب كردند؟ مستحب كردند؟ نميدونم فرض كنيد شب چهارشنبه سوري، از روي آتش پريدن، واجبه؟ مستحبه؟ چه جوريه. ائمه فرمودند اين كارها را بكنيد. اين اهتمام ما بهش داريم. الان من اين دو سه تا نمونه را برايتون عرض كردم براي اينكه شما خودتون بقيهاش را بگرديد نزديك صد تا چيز از اين قبيل، همة ما مردم شيعه داريم كه خودمون يقين داريم كه مورد تأييد ائمة اطهار و خاندان عصمت و طهارت نيست. حالا سال تحويل رويش بحثه. ما اون را نميگيم. اما اينهايش كه حرفي تويش نيست. ميفهميم كه آقا شب چهارشنبه سوريه، روي آتش پريدن نه خدا گفته، نه پيغمبر گفته، نه ائمة اطهار. يقين نداريم؟ كيه توي اين مجلس كه شك داشته باشه شايد يكي از ائمه فرموده باشند كه ما از روي آتش بايد بپريم .و امثال اين زياد داريمها توي زندگيمون، توي مراسممون، توي برنامههاي حتي زندگيهايي كه شروع زندگيه. مثل مسئلة ازدواج. اين آغاز زندگي جديدي است براي انسان. اين توأم با معصيت و خرافات اگر بود خيلي براي انسان بدبختي بوجود ميآورد. اگر از صراط مستقيم خارج شد، خيلي انسان كج ميره. و عرض كردم، من حالا بخواهم بشمارم براي شما خيلي زياد ميشه. و بعضيهايش را هم شما دوستاني كه توي مجلس نشستهايد قبول نكنيد. ما بايد از خدا بخواهيم كه ما را خدا در صراط مستقيم، فكرمون را، عقائدمون را، اعمالمون را، همة اينها بايد توي صراط مستقيم باشه. صراط مستقيم چيه؟ علي، فاطمة زهرا. خدا قلمش را بشكنه، يك نفري توي يكي از اين روزنامهها نوشته بود كه الگوي ما بايد الگوي زنهاي ما بايد عايشه باشه نه فاطمة زهرا. خوب. البته جسارت بود، خيلي بد بود، خيلي هم حرف زدند. ولي عملا ما همينجاييم تقريبا. اعمال زنهاي بعضي از زنها آيا با كدوم يكي از اين دو بانو، دو خانم، حالا آن يكيش كه بيشتر تطبيق ميكنه؟ فاطمة زهرا اينجور آرايش ميكرد ميآمد بيرون؟! نستجير بالله. فاطمة زهرا سلام الله عليها با مردها صحبت ميكرد؟ نستجير بالله. ما خيلي از صراط مستقيم خارجيم. حق از ما خيلي دور شده. واقعا دعا كنيم، شب جمعه است. حضرت بقية الله تشريف بياورد. ما را توي صراط مستقيم بگذارد. چون تا او نياد ما صددرصد توي صراط مستقيم واقع نميشويم. نميتونيم گاهي واقع بشويم. گاهي حتي اولياء خدا را جوي كه مردم درست كردند، از صراط مستقيم خارج ميكنند.
من يك وقتي گفتم، يكي از دوستان گفت چطور ميشه؟ گفتم يك جادهاي صاف، اتوبان، داره ميره جلو. يك جايش را آمدند خراب كردند. شياطين آمدند يك جايي را خراب كردند، يك پلي را خراب كردند. اين از كنار اين پل يك راهي باز ميكنند كه مردم عبور كنند. شما را از صراط مستقيم خارج ميكنند. حالا اين راه نقدا حالا تا آن صاحب اصليش بيايد. اين جاده، اين آسفالت تا مديرش بيايد و آنكه متصديش است بيايد و اين راه راست را حفظ بكنه، نقدا از اين كنار گذر عبور كنيد. معني تقيه اينهها. كه ائمة اطهار هم تقيه ميكردند يعني از كنار گذر فعلا عبور بكنيد تا صاحب اصلي بيايد. خود ائمه عليهم السلام به علي ابن يقطين، حضرت موسي ابن جعفر، يك نمونه عرض ميكنم زياد داريم از اين قبيل. ميفرمايد امروز وضويت را شكل وضوي سنيها بگير. هر جا هستي. توي خانة خلوت، اي كاش ماها هم يك همچين مطيع بوديم. خونة خلوت، خونة وزير را كي جرأت داره كنترل كنه. هارون الرشيد هم كه به اين كارها توجه نداره. اتفاقا همان روز توجه داشت. حضرت بهش فرموده بودند امروز وضويت را شكل سنيها بگير. اينهم دستها را بالا زد و آب را اينجوري ريخت و خدمت شما عرض شود مسح را هم تمام كله را توي گوش و اينها را مسح كرد و پايش را هم شست. دوربين هم گذاشته بودند باصطلاح از پشت پنجرهاي كه باز خود صاحبخانه نميفهميد كارش را كنترل كردند و بردند به هارون نشون دادند. گفت پس به ما گفته بودند اين شيعه است، به طرز شيعهها وضو ميگيره. معلوم شد كه نه اينطور نيست. خونش را حفظ كردند. اين دستور از توي جادة راست نميره، از كنار گذره. حالا اينجا خرابه، پرت ميشي. تو ميافتي، ماشينت ميافته توي دره. توي دستانداز ميافتي. برو از كنار برو. ميبيند كه حتي ائمه دوستانش را براي برنامة موقت، براي برنامة لحظهاي، ميگفتند از كنار رد شو، از توي راه راست نميخواهد امروز رد بشوي. كي اين مسائل حل (قطع نوار)
خدايا برسون و حكومت عدل جهاني برپا بشه و امام عصر ارواحنا فداه يعبدك، آنچنان بندگي داشته باشد كه لا يشرك بك شيئا. هيچ تقيهاي ديگه نداشته باشه. اين جادههايي ديدي تازه آسفالت كردهاند، بهش رسيدهاند، حتي كوچكترين دست انداز نداره، تكان نداره. چقدر انسان زود ميرسه. تا آن جادههايي كه هي بايد از كنار گذر، اين پل خرابه، آن قسمت آسفالتش خراب شده بود و اينها، چقدر انسان سريعتر ميرسه. شماها هم به خدا، به معنويت، خدا ميدونه آنوقت هم آنچنان سريع ميرسيد كه ميبينيد در عرض يك ساعت صد و شصت كيلومتر راه رفتهايد. اما حالا توي اين جادة خرابي كه قبل از ظهور حضرت ولي عصر هست. توي شايد مثلا يك ساعت بيست كيلومتر بيشتر راه نرفتهايد. چرا؟ خوب براي اينكه دست انداز داره، مزاحم داره، حرف مردم هست، مردم حرف ميزنند. مگر انسان صددرصد ميتونه درست حركت كنه. فرمود لا يكون المؤمن مؤمنا. مؤمن مؤمن واقعي در آخر الزمان نميشه تا اينكه پنجاه نفر راستگو بگويند اين ديوانه است. الان شما بخواهيد صددرصد به مستحبات و واجباتت و كمالاتت و هميشه متوجه خدا باشي و همة كارها را طبق دستور اسلام عمل كني، ببين چقدر بهت ميگويند. همة مردم ميگويند، اين آقا مثل اينكه يك خوردهاي وضع روحيش عوض شده. اين مثل اينكه بعله، رواني شده. اين چه وضعيه تو داري؟ اينجوري ميگويند. اين چه وضعيه زنت داره؟ چرا از مرد نامحرم فرار ميكنه/ چرا نميشينه با مردها حرف بزنه؟ چرا اينجور خودش را پوشانده؟ توي سياهچال رفته. امثال اينها. خوب شماها بهتر از، يعني پيش من كمتر جرأت ميكنند اين حرفها را بزنند ولي شماها بيشتر ميشنويد. لازم نيست بگويند اين ديوانة زنجيره، ميگند اين عوضيه. عوضي هم بگويند همان معناي ديوانه را داره. اينجوري ميشه. من نميخواهم بگويم الان راه را ترك كنيد. اگر انسان يك راهي را مجبور بود بره، با بيست كيلومتر در ساعت هم بايد بره. راه را بايد رفت. ديرتر ميرسيم به خدا. اما اگر ميخواهيد زود به خدا برسيد از خدا بخواهيد كه آن آقا بيايد دين را تجديد كنه. اين جاده را تجديدش كنه. يك آسفالت صافي رويش بريزه. راستش كنه، يك اتوباني باشه كه شما در ساعت اگر صد و شصت كيلومتر هم رفتيد، هيچ اشكالي براي كارتون بوجود نيايد. يك جوري باشيد كه اگر خواستيد بيشتر از اينهم سرعت بگيريد جلوتون باز باشه، مطمئن باشيد. ايمان معنايش همينه كه انسان اين كاري را كه ميكنه آيا معتقد هست بهش، آيا آرامش داره يا نداره؟ شما توي يك جادهاي كه مطمئنيد هيچ دست انداز نداره با سرعت ميرويد آرامش قلبي هم داريد. اما در يك جادهاي كه هيچ خدمت شما عرض شود، دست اندازهاي زيادي داره، پرتگاه داره، پيچهاي زيادي داره؛ آن آرامش را نداريد. ميگيد شايد تا آخر اين جاده من سالم نماندم.
از خدا بخواهيد، شب جمعه است، تمام دعايتون اين باشد، براي پيشرفت روحيتون، براي كمالاتتون، براي تحصيلات علوم دينيتون، براي هر چيزي كه ميخواهيد، دنيا و آخرتتون بالاخره، از خدا بخواهيد كه صاحب اصليمون بيايد. او تشريف بياورد. اما يك طوري باشه كه انشاء الله تشريف بياوره و يأتي بدين جديد. مردم ميگويند اين چه دينيه؟ دين جديده. بعله. باز به همان جاده من تشبيه بكنم. جادهاي بهم ريخته، پر دست انداز، پلها خراب، اينجوري شده الان اسلام ما. يعني ما خرابش كرديم. و الا اصلش كه خراب نميشه، زير بنايش درسته. ميآيد يك كسي، مثلا يك ادارة راهي، اين راه را درست ميكنه. عجب راهي. راه تازهاي است.
راه جديدي است. والا دين اسلام تا روز قيامت تكان نميخوره.يك كلمهاش كم و زياد نميشه ولي ما برداشتمون اين است كه چه دين خوبي. ديگه حرفي به دين نميزديد. دين جديدي، كتاب جديد يعني من نديدم در روايات ولي اگر باشه اون كتابي كه علي بن ابيطالب با گفتار پيغمبر نوشت. الان در روايات زياد هست كه پيغمبر اكرم در تفسير قرآن مطالبي فرمود، علي بن ابيطالب هم نوشت. اونطوري كه استفاده ميشه از روايات شايد صد برابر اين قرآن باشه. اوردن مسجد قرآن را با تفسيرش. در اختيار مردم گذاشت. يك عدهاي كه اطلاع از سياست روز داشتند فهميدند كه اين توي اين قرآن كه علي آورده خيلي مطالب هست. و اگر اين مطالب بخواد در بين مردم پخش بشه اونها هيچ كار نميتونند بكنند. قبول نكردند . اصلا نگرفتند. نه در زمان علي ابن ابيطالب. در زمان امام حسن مجتبي هم نگرفتند. در زمان سيد الشهدا هم نگرفتند. در زمان امام صادق، با اين كه ائمه همهاشون به كتاب علي ابن ابيطالب اشاره كردهاند و حرفش را زدهاند. يك عده نيامدن آقا تقاضا بدن اين كتاب را بگذار در اختيار ما. حتي اين را هم نگفتن. توش همة احكام و خصوصيات هست و اون كتاب جزء برنامه هاش اين نبوده غايب باشه. بلكه جزء برنامهاش اين بوده كه در اختيار مردم باشه. در زمان ما هم شايد كسي به فكر اين مسئله نيافتاده باشه كه اين كتاب يك يك از ائمه عليهم السلام را دست اونها بود. گاهي هم يك مطلبي كه از امام سؤال ميكردند و امام جواب ميفرمود ميگفتند آقا شما اين را از خودت ميگي يا از پيغمبر؟ يك عده از افراد بي معرفتي بودند چون كلام امام عين كلام پيغمبره و كلام پيغمبر عين كلام خداست. اما اونها سؤال ميكردند، آقا اين را از خودت داري ميگي يا از پيغمبر؟ چون معرفتشون كم بود، اين جمله را ميپرسيدند.
حضرت ميرفت اون كتاب را ميآورد ميگذاشت ورق ميزد، ببينيد اينجا پيغمبر فرموده، علي ابن ابيطالب هم نوشته. حتي الارش الخدش، يعني اگر روي دست شما يك خراشي بيافته ديهاش چقدره، اين هم اون تو نوشته، اينجور كتابي بود. اين كتاب را نگرفتند مردم. در هيچ زماني هم نگرفتند. در اين زمان هم نگرفتند. عرضه شدها و نگرفتند و انشاء الله حضرت بقية الله وقتي اون كتاب را ميياره و ميگذاره در اختيار مردم اگر اين روايت اينطوري باشه و يعطي بكتاب جديد خوب معلومه اين كتاب غير از اون قرآنه اين تفسير قرآنه. اين حقايق قرآن را، اين بتون قرآن را نوشته و ممكنه اين باشه معناش. و انشاء الله راهنماييمون ميكنند به صراط مستقيم ما را وادار ميكنند. ما مجبور نيستيم بخاطر مردم از راههاي انحرافي بريم. لا يشرك بك شيئا. هيچ چيز جلوي امام عصر اروحنا فدا را نميگيره كه بر خلاف اونچه كه خداي تعالي خواسته مجبور بشه عمل بكنه. شب جمعه است شب رحمت پروردگار است. اميدواريم خداي تعالي به ما نظر لطفي بفرمايد در اين شب جمعه كه متعلق به امام عصر ارواحنا فدا هم هست. چون شب تعلق به روز بعد داره. امشب هم ميشه گفت متعلق به امام عصر ارواحنا فداست. شب رحمته، شبي است كه ملائكه مييان از جانب پروردگار صدا ميزنند كه آيا حاجتمندي هست بياد در خانة خدا حاجتش را خدا عنايت كنه. آيا معصيت كاري هست بياد در خانة خدا، خدا معصيتش را ببخشه. خدايا سر تا پا حاجتيم. خدايا در اثر معصيت رومون سياه، قلبمون سياه، از تو ميخواهيم امشب رحمت خاصهات را بر ما نازل بفرمايي. مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري مينويسد كه من خيلي تحقيق كردم، ميبينم راه نجات بالاخره چيه؟ هر چي را حساب كردم ديدم كه ممكنه يك خدشهاي توش وارد بشه و درست انجام نشه. مثلا نماز ممكنه ريايي بشه توش، آدم متوجه نيست ريا خيلي ظريف وارد ميشه.
چيزي كه رياش هم انسان را نجات ميده. هر جوري انجام بشه انسان را به گرية ابي عبد الله الحسينه. چون تبكي معناش اينه كه انسان گريهاش نميياد خودش را وارد به گريه كردن، يا شبيه به گريه كنندگان قرار بده. ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجات. درسته كه شب سوم شهادت حضرت زهرا سلام الله عليهاست ولي به خودش قسم، خود فاطمة زهرا دوست دارد كه شب جمعه شب زيارتي مخصوص ابي عبد الله الحسين ما بر حسينش گريه كنيم. ان كنت باكيا لشئ فابك علي الحسين. اگر خواستي بر چيزي گريه كني بر حسين ابن علي گريه كن. يابن شبيب، اي پسر شبيب جدم حسين ابن علي را مانند گوسفند بين دو نهر آب با لبهاي تشنه شهيدش كردن. السلام عليك يا اباعبد لله. السلام عليك يابن رسول الله. دلهاتون را متوجه اون قبر شش گوشه كنيد و دلهاتون را اگر مايليد معرفتتون بيشتره ببريد كنار گودي قتلگاه اون وقتي كه زينب كبري آمده دست زير بدن ابي عبد الله الحسين كرده فوجدتهم علي وجه. السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره و الوتر المطور. اشهد انك قد اقمت الصلاة و آتيت الزكاه و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر السلام عليك و رحمت الله و بركاته.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.