۲۶ ذی الحجه ۱۴۱۰ قمری- ۲۸ تیر ۱۳۶۹ شمسی- حول و قوه الهی، توكل
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سيما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
خداي تعالي در قرآن ميفرمايد: «ان عدة الشهور عند الله اثني عشر في كتاب الله عدد» ماهها در نزد خدا دوازده تا است. اين در كتاب خدا ثبت است. تا آنجا كه ميفرمايد «ذلك الدين القيّم». دين قيم كسي كه در صراط مستقيم است بايد بر نامه هايش با ماههاي قمري تطبيق كند. ماههاي شمسي از ناحية مردم تنظيم شده. چه ميلادي باشد چه هجري باشد و چه فرض كنيد مربوط به ماههاي خورشيدي جمشيدي باشد. اينها مربوط به مردم است. عدد ماهها در نزد خدا همين ماههاي قمري است كه اولش محرم الحرام است تا ذيحجة الحرام كه اول سال شب اول محرم است. يعني ماه قمري ماه حلال محرم كه ظاهر ميشود، اول سال است. امسال سال هزار و جهاردصد و ده است. شب سه شنبة آينده انشاء الله اگر اول ماه باشد هزار و چهارصد و يازده ميشود. يك سال بر عمرمان گذشت و اين دعاهاي يا محول الحول و الاحوال و يا مقلب القلوب و الابصار را هم اينها مقتضي است كه در دم غروب آخر ماه ذيحجه به قصد رجاء خوانده بشود. نه به قصد ورود. چون در عيد نوروزش هم ورودش معلوم نيست.
به عنوان دعا باشد خوب اينجا هم مناسب است و شب اول محرم را ما در پيش دارم و امشب شب جمعة آخر سال هزار و چهارصد و ده اسلامي قمري خدائي است. «و ذلك دين القيم». ولي در عين حال با همة مسائلي كه اين ايام هم هست، ما انشاء الله برنامهمان را عوض نميكنيم. اين جملهاي كه در سورة حمد هست كه «اياك نستعين». معنايش اين است كه خدايا من كمكي كه ميخواهم از تو ميخواهم. و اعانت و ياري را از تو ميخواهم. هيچ كس در دنيا به انسان جز خدا كمك نميكند. كمكهايي هم كه مردم ميكنند بايد انسان از ناحية پروردگار بداند. در تفسير آية شريفه« و ما يومن اكثر بالله و الا و هم مشركون». امام صادق عليه الصلاة و السلام ميفرمايد همين كه بگويي اگر فلان طبيب نبود، فلان ثروتمند نبود من مرده بودم يا من از بين رفته بودم؛ شرك است. راوي ميگويد كه من سؤال كردم كه آقا پس بنابراين همهمان مشركيم. حضرت فرمود اينطور بگو كه اگر فلان طبيب را خداي تعالي وسيله قرار نميداد، و خدا من را بوسيلة فلان طبيب معالجه نميكرد، من مرده بودم. يا اگر به دل فلان ثروتمند نينداخته بود كه بيايد زير بال ما را بگيرد و ما را از ورشكستگي نجات بدهد من از بين رفته بودم.
انسان بايد تمام دلش به خدا باشد. در تمام كارها خدا است كه به انسان كمك ميكند. در معني لا اله الا الله بعضي از بزرگان دين، بعضي از علما گفتهاند كه معنايش اين است كه «لا مؤثر في الوجود الا الله». هيچ مؤثري در وجود جز خدا نيست. هر اثري كه باقي ميماند از جانب پروردگار است. هر كاري كه انجام ميشود از جانب خدا است. البته در عالم كارهاي زيادي انجام ميشود. كليه كارهاي تكويني مختص خدا است و ذات اقدس پروردگار انجام ميدهد. در كارهاي تشريعي هم يعني در اعمال عباد مثل اسبي كه يك نفر سوار آن اسب با ارادة خودش بلند شو بر ميدارد و ميگذارد. اما مهارش در دست اسب سوار است. ماها با ارادة خودمان حركت ميكنيم اما در حقيقت حول و قوة ما مال خدا است. لذا ميگوئيم كه لا حول و لا قوة الا بالله. حول و قوه مال خدا است.
الان كه ما به طرف كار خوب يا بطرف كار بد ميرويم، از حول و قوة الهي استفاده ميكنيم و چه بهتر كه از ملك خدا در راه خواستههاي پروردگار استفاده كنيم. يك وقتي يكي از سالكين الي الله اينجوري تعبير كنم، ميگفت كه استادم به من گفته بود زياد بگو لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. من زياد ميگفتم. يك دفعه متوجه شدم كه به اين مرحله رسيدم، به اين فكر افتادم كه اين دستم را كه حركت ميدهم به خاطر حول و قوهاي است كه خدا به من گفته. يعني حركت دست من، حركت چشم من، تمام اعضاي وجود من هر چه حول و قوه دارد مال خدا است و آنچه كه مال خدا است نبايد بدون اذن پروردگار ما بكار بگيريم. هيچوقت شده ملك ديگري را شما بدون اذن صاحب ملك به كار بيندازيد. اين كار غصب است. حرام است. حول و قوهاي كه در وجود ما هست مال خدا است. اگر خداي تعالي اجازه داده كه اين كار را شما بكنيد، اين دستت را حركت بدهي، چشمتان را باز كنيد نگاهي به جائي بكنيد خوب اين در ملك خدا با اجازة خدا تصرف كردي. اما اگر اجازه نداده در ملك خدا تصرف بيجا كردي. حول و قوه مال خدا است. كمكهايي هم كه به ما ميشود از جانب خدا است. «اياك نستعين». خدايا من از تو كمك ميگيرم. كمكي كه ما از خدا ميگيريم همين است كه از حول و قوة پروردگار استفاده ميكنيم. اگر نازي كند در هم فرو ريزند قالبها. اگر خداي تعالي اراده كند كه ما قوهاي نداشته باشيم، صبح بلند ميشويد از خواب ميگوييد نميدانم چرا اصلا حال حركت ندارم. يك خردهاي خداي تعالي حول و قوهاش را بيشتر از شما بگيرد مثل ميت روي زمين ميافتيد. يك خدردهاي بيشتر، هيچي باقي نميماند. حول و قوه مال خدا است.
همين كه ما دستمان را تكان ميدهيم، همين كه حركتي در وجودمان هست اين كمك پروردگار است. اين اعانت پروردگار است و معني نستعين اين است كه خدايا من در تمام كارها از تو كمك ميخواهم حالا كمكهايي كه پروردگار دارد يك وقت عام است، زير ساية رحمانيت خدا است. براي همة موجوداتي كه در عالم هست، آنهايي كه زنده هستند خدا قوت به آنها ميدهد. وقتي شما ميخواهيد در نماز برخيزيد ميگوييد بحول الله و قوته. بحول خدا قوتي كه مال خدا است اقوم و اقعد. ميايستم و مينشينم. اين نشستن و ايستادنتان مال شما نيست، با حول و قوة پروردگار است. اين در تمام نمازها، اگر نماز چهار ركعتي باشد، سه دفعه طبعا ميگويد بحول الله و قوته اقوم و اقعد. پس اينها را باور داشته باشيد. و اين حول و قوه مال خدا است. در راه غير خدا نبايد از آن استفاده بكني. و در يك حول و قوه و كمكي هم هست كه براي خواص است. يعني زير عنوان رحيميت پروردگار قرار ميگيرد. يعني چون خدا رحيم است و به مؤمنين خصوصي يك محبتهاي مخصوصي دارد خدا به آنها يك كمكهاي خاصي ميكند. كمكهاي خاص پروردگار مختلف است. از قبيل زياد شدن رزق. ميفرمايد: «و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب». كسي كه تقوي داشته باشد خدا از جايي كه گمان ندارد روزيش را ميرساند. در آن آية ديگر ميفرمايد: «و من اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا». كسي كه اعراض از ياد من بكند روزيش تنگ ميشود. پس كمكهاي خاص از جانب پروردگار براي اهل تقوي است. حالا شما فكر نكنيد كسي كه پول زيادي توي بانك دارد يا املاك زيادي دارد، اين روزيش زياد است. نه. يك فردي را من ميشناختم كه در آن شهري كه او زندگي ميكرد اول ثروتمند بود. ما را يك شب دعوت كرد. مهمانش بوديم. عدهاي بودند. ديديم ايشان خودش غذا نميخورد. گفتند غذاي مخصوصي ايشان دارد. خيال كرديم يك غذايي است كه از غذاي مهمانها بهتر است لابد. ديديم يك مقدار نان سوخته، سوختهها، با يك مقدار ما است براي ايشان آوردند. گفتند غذاي ديگري نبايد بخورد. حالا ثروتمند است، پول زيادي دارد، ملك زيادي دارد، اما روزيش تنگ است. حالا ممكن است بخاطر يك كسالت، نميخواهم بگويم او آدم بدي بود. اين من باب مثال بود. روزيش تنگ است. هر غذايي را نميتواند بخورد. با اندك جرياني مريض ميشود. يك چوپاني هم ديدم يك وقتي كه هميشه يادم است، در بيابان يك جائي ميرفتم آنوقتها بعضي از دهات را ماشين نبود پياده ميرفتيم. يك چوپاني ديديم يك بقچة ناني دارد. نانش هم مانده بود چون دهاتيها معمولا نان را با تنور كه درست ميكنند يك چند روزي يك دفعه درست ميكنند، ديديم نونش هم مانده است. مسئلهاي نبود. ولي يك قدري هم ماست ما مشهديها ميگوئيم دراء. ماستي كه ميجوشانندش. براي اينكه زياد كه ماست هم بماند ممكن است خراب بشود ميجوشانندش. حالا جاي ديگر نميدانم چه به آن ميگويند. خدا ميداند به قدري با لذت اين غذا را ميخورد. اين نون را خورد و يك مقدار هم آب بالايش خورد و يك همچين حالت خوبي به خودش گرفت و آن بقچة نان و تشكيلاتش را گذاشت زير سرش يك خواب راحتي. حالا انسان توي منزل غذاي خوب خورده بالايش هم شربت و مثلا فرض كنيد مربا مثلا غذاش هضم بشود، كوكاكولا و نوشابه و اينها هم خورده. بعد هم خوابش نميبرد. اين پهلو به آن پهلو يك ساعتي ميگويد خوابم نبرد. بعد هم بلند ميشود، ترش كرده، سر دلش ميجوشد و نميتواند اين غذا را هضم بكند. شب ميگويد ديگر غذا نميخورم.
پس روزي انسان زياد شدنش معنايش اين نيست كه پول انسان زياد است. آن وزر و وبال است. پيغمبر اكرم به يك چوپاني رسيدند به او فرمودند يك شيري به ما بده. گفت كه واقعش اين است شترها را، گوسفندها را صبح دوشيديم هيچي نداريم. حضرت فرود خدا اينقدر به تو بده كه نتواني جمع كني. از او عبور كردند رسيدند به يك چوپان ديگري. اين چوپان تا چشمش به پيغمبر اكرم افتاد گوسفندها را دوشيده، گوسفند هم قرباني كرده از گوشتي و اينقدر محبت به حضرت رسول اكرم و اصحابش كرد. حضرت به او فرمودند خدا آنقدر به تو بدهد كه كفايتت كند. بقدر كفاف بدهد. اصحاب كه بعضي هايشان در اطراف بودند و حقيقت را نميفهميدند و مثل ماها طماع بودند، گفتند آقا آني كه هيچي نداد شما دعاي بهتري برايش كرديد. حضرت فرمود نه اين دعا بهتر بود. به اندازة كفاف. «قانع بما رزق الله». هر چه دارد به همان اندازه. هر چه احتياج دارد خدا به او ميده. زيادتر هم نباشد كمتر هم نباشد. محتاج به لئام خلق نباشد. دستش به طرف مردم دراز نباشد. كمك از غير خدا نخواهد. و زيادي هم نداشته باشد كه اسباب دردسر بشود. فلان پول را بانكها تا ميآيد از اعتبار ساقط بشود فورا پولهايشان را از بانك ميكشند. حالا اين پول را چهكارش كند؟ توي خانه دزد ميزند. توي گاوصندوق چه كند؟ همينجور مانده. خوب اينها گرفتاري است. آخرهاي شب هم اين را شما شايد باور نكنيد ولي من تقريبا ديدم. در يك جائي بوديم. يكي از تجار مهم پسرش در اطاق با من، من مهمان بودم خوابيده بودم. چراغ اطاق پدره روشن بود. ما فكر كرديم مشغول نماز شب و دعا است. پسره گفت نه اين پدر من آخر شب كه ميشود پولهايش را ميشمرد. گاو صندوق را درش را باز ميكند آخر همين پول شمردن براي اهل دنيا لذت بخش است. «الذي جمع مالا و عدّده». مال را جمع ميكند و هي ميشمرد. «يحسب ان ماله اخلده». خيال ميكند كه اين مال است كه اين را در دنيا نگهش داشته. اين پولها خوب حسابش هم تقريبا از نظر ما مردمي كه خدا را درست نميشناسيم حسابش هم درست است. همة مشكلات با پول حل ميشود. حلال مشكلات. يك كسي روي اسكناسها نوشته بود همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار. حلال مشكلات است. حساب ميكند. طبيب، پول به او بدهند خوب معالجه ميكند. خانه انسان ميخواهد با پول درست ميشود. جوان است، ازدواج نكرده با پول ميتواند ازدواج كند. ميبينيد الان هم تا يك جواني ميرود براي خواستگاري يك دختري، اول ميپرسند ايشان شغلش چيست؟ اگر بگويند بيكار است نه ما دختر نميدهيم. چرا؟ خوب از كجا ميخواهد بياورد. خدا كه توي زندگي ماها نيست. خدا كه نستجير بالله از نظر ما مرده. خدا صريحا در قرآن ميفرمايد: «و انكحوا الايامي منكم و الصالحين من امائكم ان تكونوا فقرا» اگر شما بخاطر فقر ازدواج نميكنيد خدا بينيازتان ميكند اگر ازدواج كنيد.
يك جواني آمده بود به من گفت كه من رفتم فلان محل و خواستگاري كردم از يك دختري. پدر گفته كه شغلت چيست. گفتم من هنوز ديپلمم را گرفتم و هنوز شغلي ندارم. گفت كه من دختر به تو نميدهم. تو درآمدي نداري. گفتم تو چيست نظرت. گفت ميشود شما يك كاري بكني كه نظرش عوض بشود. بعد من يك كاري ميكنم. گفتم من اگر از من بپرسي از چنين مردي دختر نگيرد. به جهت اينكه اين مرد يا خدا را نميشناسد يا مشرك است. والا خدا صريحا در قرآن ميفرمايد كه اگر فقير باشيد خدا بي نيازتان ميكند. به تو چه كه از كجا در ميآورد؟ متدين است، متعهد است، آدم خوبي است، جواني است نماز خوان البته اگر فاسق است باشد، كسي كه با خدا مخالفت ميكند، با زنش و با پدر زنش و با مادر زنش هم بيشتر مخالفت ميكند. جواني كه معصيت كار است به اين زن ندهيد. كراهت شديد دارد. كراهت دارد به جواني كه گنهكار است زن بدهد انسان. اين كراهت دارد. كراهتش هم معلوم است. كسي كه با خدا در نزاع است با مخلوقش هيچوقت كنار نميآيد. مگر به خاطر جنبههاي دنيايي آنهم خوب از بين ميرود.
اما اگر متدين است، دينش خوب است، مقيد است كه نمازش را بخواند، چه فشار بالايش بگذارند چه نگذارند خوب اين چه اشكال دارد؟ ثروت را خدا ميدهد. خيلي افراد بودند ثروتمند. ازدواج كردند بعد فقير شدند. و خيلي هم افراد بي بضاعت بودند كه بعد كه ازدواج كردند زندگيشان روبراه شد. «و من يتق الله يجعل له مخرجا». كسي كه تقوي داشته باشد خدا روزيش را زياد ميكند. اتكاء به خدا بايد پيدا بكنيد. در همين آيه همين جمله ميفرمايد بگوييد هر روز شما داريد ميگوييد، اگر فقط نمازهاي واجبتان را بخوانيد، ده مرتبه، اياك نستعين خدايا تمام كمك را از تو ميخواهم. من خودم يك وقتي در خيلي سالهاي قبل بود. يك احتياجي داشتم نشسته بودم با خودم فكر ميكردم كه پنج شش نفر را در نظر گرفته بودم كه بروم از اينها پول قرض بگيرم. فلاني، فلاني، فلاني، فلاني. بلند شدم رفتم حرم به حضرت رضا عرض كردم آقا دير پول رساندي، ما شش تا خدا براي خودمان درست كرديم. و به خودت قسم اگر اينها پول بياورند دو دستي تقديم كنند، از اين شش نفر نخواهم گرفت. اين شرك است كه من همهاش به فكر باشم كه فلان كس كه ميآيد توي منزل ما يا فلان فرد كه به من اظهار محبت ميكند، چون ثروتمند است من بيشتر احترامش كنم. روايت است، امام فرمود كه هر كس سلام بكند به يك ثروتمند بخاطر ثروتش، نصف ايمانش از بين رفته. احترام ميكني به يك ثروتمند به خاطر ثروتش. متدين نيست دين ندارد، تقوي ندارد ولي پول دارد. دنياي ما اينطوري است. اينها شرك است. اينها مخالف اين جملهاي است كه ما در هر نماز روزي در شبانه روز ده مرتبه ميگوئيم اياك نستعين. خدايا من فقط و فقط از تو كمك ميخواهم. اين شخص ميگفت كه من از يكي از اولياء خدا پرسيدم كه شما از كجا در ميآري و ميخوري؟ گفت خدا ميرساند. گفتم درست است خدا ميرساند. ولي از كجا؟ شما اداري هستي، كاسب هستي، منبري هستي، پيشنماز هستي، از كجا. خيلي من اصرار كردم. گفت اين سليمان يهودي را ميشناختي؟ گفتم بله. گفت اين مرده. نماز و روزهاش را به من دادند، من ميخوانم از اين راه كسب اعاشه ميكنم. كسب روزي ميكنم. گفت خوب زودتر بگو ما ميگوييم از كجا در آوردي؟ ميگفت در جواب من گفت فلان فلان شده اين سليمان يهودي نماز و روزه دارد؟ من ميگويم از سليمان يهودي نماز و روزهاش را به من دادند و ميخوانم و تو قبول ميكني. ولي وقتي ميگويم از خدا ميرساند، خداي تعالي ميدهد. به خدا قسم به ذات مقدس پروردگار قسم من اين عقيدهام است كه خدا گاهي توي زنبيل هم ميكند براي انسان ميفرستد. ميگويند خدا توي زنبيل كه نميكند! چرا توي زنبيل هم ميكند. توي قرآن است. «كل ما دخل ذكريا المحراب وجد عندها رزقا». حضرت مريم سلام الله عليها ايشان مشغول عبادت بود. متكفلش هم زكريا بود. من اگر توي اين مجلس نباشد نميگويم اينها را ولي واقعا براي شماها ميگويم كه بايد اعتماد به خدا پيدا بكنيد، اتكاي به پروردگار پيدا بكنيد. هر وقت زكريا وارد ميشد بر حضرت مريم، حضرت مريم مشغول عبادت يك ظرف غذا، غذاي بسيار خوبي هم كنار محرابش. متكفلش هم زكريا بود. يعني وليش، يعني به اصطلاح تكفل روزيش و غذايش را زكريا داشت. ميديد زكريا يك كسي زودتر از او غذا آورده گذاشته جلويش. «انا لك هذا». اين از كجا است مريم. «قالت هي من عند الله». اين از جانب خدا است. خدا مگر آشپزي بلد است؟ «اذا اراد الله لشيء فيقول له كن فيكون». همان كه ميگويد يك ظرف غذا آنجا باش هست. اينجوري است. ديديد صريح قرآن است كه توي زنبيل هم ميكند. زنبيل هم نميخواهد. همان جا اراده ميكند به وجود ميآيد. به جان حجة ابن الحسن كه اين (قطع صداي نوار)*
اين كسب و كار ما و فعاليتهاي ما وظيفه بايد باشد. يعني خدا گفته تو عقب كسب و كار برو فعاليت بكن و روزي را خداي تعالي به تو ميدهد. بركت را شما قبول داريد يا نداريد. من كه قبول دارم. ميخواهيد چند نمونه از دنيايمان را برايتان بگويم. معروف است، گوسفند را خدا به آن بركت ميدهد. سالي چند ميليون گوسفند كشته ميشود در اين دنيا؟ ميتوانيد حدس بزنيد؟ و سالي چند عدد گرگ و سگ و اينها كشته ميشود؟ بله؟ هر جا ميرويد گوشت گوسفند. توي هر مملكتي گوشت گوسفند. در عين حال شما يك گلة گرگ، بعلاوه گوسفند در هر سالي يكي الي دو تا ميزايد. ولي گرگ از سه تا چهارتا بالاتره تا هفت تا هست. كسي هم مزاحمش نيست. شما يك گلة هزار تا گرگي در عالم پيدا نميتوانيد بكنيد. ولي گلة هزار گوسفندي كه خيلي زياده. اينقدر هم ميكشند. اين معناي اينكه خدا بركت ميدهد.
شما فكر ميكنيد از يك امام سجاد عليه الصلاة و السلام يا نهايت از چند نفر از اولاد حضرت سيد الشهدا و امام حسن مجتبي، چقدر فرزند بايد در ظرف هزار و سيصد سال بايد باشد؟ باور ميكنيد هشتاد ميليون سيد الان در كرة زمين هست طبق آمار. كه صاحب كتاب مرحوم صدوق صاحب كتاب عيون اخبار الرضا ايشان يك جريان از حميد بن قحتبه نقل ميكند. حميد بن قحتبه استاندار خراسان بوده در زمان هارون الرشيد. يك شب هارون الرشيد به او دستور ميدهد حالا قضيه را اكثرتان شنيديد و مفصل است نميخواهم وقتتان را زياد بگيرم. در يك شب شصت نفر سيد را ميكشد بدستور هارون الرشيد و ميريزد توي اين چاه كه احتمالا زير اين بقعة هارونيه كه در فردوسي هست، در آنجا دفن باشند. و مرحوم صدوق مينويسد كه هر يك از خلفاي اموي و عباسي امثال اين كارها را زياد كردند. متوكل تصميم داشت يك دانه سيد باقي نگذارد. هر يك از اين خلفا ميخواستند ريشة سادات را قطع كنند. همة فعاليتها را كردند ولي در عين حال هشتاد ميليون، خيليها، فرزند فاطمة زهرا سلام الله عليها الان آخرين آمار وجود دارد. حالا اينها تنها فرزندان پسر هستند. يعني كساني كه پدرانشان سيدند. و از نظر شيعه و واقعيت كساني كه از طرف مادر هم سيدند كه اگر اينطوري باشد دو تا هشتاد ميليون ميشود، اينها هم سيدند. اين بركتي است كه خدا داده. «انا اعطيناك الكوثر». اما بني اميه. كجا است؟ نسلي يا نمانده يا، نمانده و قطعا نمانده. و الاّ شما عربها را نميشناسيد. اينها نسبهايشان را ولو به بدترين آدم. يك كسي ميگفت من از اولاد ابو موسي اشعري هستم. خودم به خودم اجازه ميدهم كه ابو موسي را لعن بكنم. اما اگر كس ديگري لعن بكند سرش را ميزنم. شجره هم داشت. اينها آثاري نمانده به جهت اينكه قرآن ميگويد: «ان شانئك هو الابتر». دشمن تو، بني اميه اينها مقطوع النسلند. اين معناي بركت است آنهم معناي از بين رفتن. شما ميبينيد در بين حيوانات هست.
گاهي ميبينيد يك نفر يك حقوق حلال خيلي مختصري دارد. آقا زندگي را ادارد كرده. اما يك نفر ماهي صد هزار تومان در آمدش است ولي بيچاره هميشه گرفتار است. من يك وقتي به بعضي از كسبه و بعضي از ادارهايها كه هر دو دستهشان دوستان ما بودند به اينها ميگفتم چرا كسبه درآمدشان بهتر از اداريهاست. و حال اينكه گاهي ميشود وقتي مينشيند انسان حساب ميكند يك كاسب درآمدش در ماه كمتر از آن حقوقي است كه آن اداري دارد. من اينجوري گفتم. اين كاسب وقتي كه صبح ميرود در مغازهاش را باز ميكند ميگويد خدايا به اميد تو توكل بر تو. يك تركي بود در اين محلة ما وقتي ميرفت سر كار ميگفت: الهي سنه توكل. حالا حاج آقا هم تشريف دارند خلاصه يك جملة تركي هم ما گفته باشيم. خدايا توكل بر تو. اين را بلند هم ميگفت. من اين را مكرر ميشنيدم. آقا اين جمله خدا ميداند با آن فكري كه در يك اداري حالا هر دويشان هم ممكن است متدين باشند، يك اداري كه ميگويد حقوقم مثلا در ماه اينقدر است و مطابق آن هم بايد من خرج بكنم نه كمتر نه زيادتر، اين دلش متكي به خدا است ميگويد سنه توكل. اين دلش متكي به حقوقش است. به زنش كه ميرسد ميگويد من در ماه مگر بيشتر از اين پول دارم؟ ولي آن كاسبه نه. ميگويد برسد خدا برساند من برايت خرج ميكنم. ديگر نميگويد مگر من اينقدر بيشتر دارم. او نزديكتر است به اياك نستعين، اين دورتر است. و چقدر خوب است كه انسان توجه به حقوقش، به درآمدش، چه كاسب و چه اداري نكند و وظيفهاش را انجام بدهد. وظيفه يك اداري اين است كه سر ساعت اول وقت برود آنجا ارباب رجوع را جواب بدهد و به كارشان برسد حالا مردم به او كمك كردند يعني رشوه كه حرام است و به اصطلاح تعريفش را كردند پيش رئيس اداره گفتند اين آدم خوبي است. تعريف كردند كردند، نكردند هم عيبي ندارد. خدا بايد ببيند و يك كاسب هم همينطور اين معني اياك نستعين است. كمكهاي پروردگار را انسان بايد در نظر بگيرد. من قضاياي زيادي در اين زمينه دارم ولي چون شبها را ميخواهيم زياد طول نكشد مجلسمان و انشاء الله استفادهاي از حاج آقا و آقايون بكنيم. عرايضم را كم كم ميخواهم جمع كنم و توكل به خدا داشته باشيم. خداي تعالي ميفرمايد: «و من يتوكل علي الله فهو حسبه». كسي كه توكل به خدا بكند خدا براي او كافي ست. اينها راست است بخدا.
«اليس الله بكاف عبده». آيا خدا براي بندهاش كافي نيست؟ در خانة كي ميخواهيم برويم كه قدرتش بيشتر از قدرت پروردگار باشد؟ دستش بهتر از دست خدا باز باشد. شما در خانة هر فردي از افراد برويد يكي از علما يادم است در دعاهايش ميگفت خدايا اگر من تمام اين كرة زمين را هم از تو بخواهم، از ملك تو چيزي كم نميشود. مثل اين است كه شما برويد از يك نفري كه يك انبار كاه دارد، يك سيخ كاه بخواهيد. اين چقدر براي او بي ارزش است و اين مثال هم درست نيست. چون بالاخره يك سيخ كاه از يك انبار كم ميشود ولي از ملك پروردگار چيزي كم نميشود. «اذا اراد الله لشيء ان يقول له كن فيكون». وقتي كه خدا اراده بكند براي چيزي هر چيزي. الان هر چيزي در اين عالم است از اين كرات و از همة چيزها، هر چه در عالم هست خدا با يك اراده ممكن است يك برابر ديگر مثل اين ايجاد بكند اگر مصلحت باشد ايجاد بكند. صد برابرش ايجاد ميكند، ميليونها، ميلياردها برابرش ايجاد ميكند. مسئلهاي نيست.
انشاء الله اميدواريم كه پروردگار متعال به اين عقيده ما را برساند چون اگر بگوييم كه حفظمان كند چون اكثرا آن نستعين را درست نميگوييم. اياك نستعين. خدايا تنها از تو ياري ميگيريم. از تو كمك ميخواهم. البته مسلمانها بايد به يكديگر كمك كنند و همه با هم به ياري هم باشند كه در آن آية شريفه ميفرمايد كه به يكديگر در راه كار خوب كمك كنيد و اعانت كنيد همينطوري كه روية اهل بيت عصمت و طهارت عليه الصلاة و السلام بوده.
اين ايام ايام اين سورة هل اتي است. «و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا.» ايثار ميكردند كمك به يكديگر ميكردند. حتي غذاي ضروري خودشان را به فقير و مسكين ميدادند. خاندان عصمت عليه الصلاة و السلام اينطور بودند. اگر كسي به آنها بخواهد اقتدا بكند، بايد اينطور باشد. امام عصر ارواحنا فداه الان شايد سهم مقدس امام هميني كه مردم ميدهند حالا آنچه كه مردم به اصطلاح نميدهند بماند، آنچه را كه مردم ميدهند بيشتر از شايد صد ميليون تومان باشد. امام زمان صلواة الله عليه اينها را در راه خدا اجازه داده به باصطلاح نوابش كه در راه خدا خرج كنند. همين سهم امامي كه شماها ميديد به مراجع تحويل ميديد و مراجع هم در راه خدا براي مسلمانها، براي كساني كه بتوانند تحصيل علم كنند يا تبليغ كنند يا كارهاي خير كه بهتر از من اطلاع داريد، داده ميشود. و ما فردي را نداريم كه صدها ميليون تومان در ماه به مردم بدهد و بخورند ولي خودش هيچ از اين پولها استفاده نكند. در ميان بيابانها منتظر است ببيند خدا كي اجازهاش ميدهد كه ظهور كند و دنيا را پر از عدل و داد كند. مردم شيعه هم يك عده كه اصلا به ياد حضرت نيستند. يك عده هم كه دشمني ميكنند. يك عده هم كه به امام زمانشان هستند و شب جمعه در يك مجلسي هم مثل اين مجلس جمع ميشوند و به ياد حجة ابن الحسن و باز هم چشمشان به جمال آقايشان و مولايشان نيفتد. خدايا اين چشمهاي گنهكار ما را به جمالش منور بفرما. الهي آمين. من امشب براي قضاء حوائجمان و شفاي مريضهايمان ميخواهم شما را ببرم در خانة طفل شيرخوار سيد الشهداء علي اصغر. اين باب الحوائج شش ماهه. اين آقازادهاي كه «المرمي في هجر ابيه». كه هدف تير سه شعبة زهر آلود شد در روي دست پدر. اين آقازادهاي كه در اثر كثرت عطش زبان به دور دهان ميچرخاند. «يتلظي عطشا». اين طفل شيرخوارهاي كه پدر خواست لبهايش را ببوسد ناگهان تير سه شعبة زهر آلود و «ذبحت الطف الي الاذن من الاذن». از گوش تا به گوش علي شكافت.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.