۲۲ رمضان ۱۴۲۳ قمری – ۶ آذر ۱۳۸۱شمسی – توضیح سوره مبارکه قدر
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
.
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ،إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ، لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ، سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ »[1]
شبهاي بسيار عزيز و محترمي است، ايّامي است كه بايد نامش را ايّامالله گذاشت كه خداي تعالي در قرآن سفارش به ايّامالله كرده است. ايّام خدا در ماه خدا و به خصوص شب قدر كه احتمال قويتر دارد فردا شب باشد و شب بيست و سوّم ماه رمضان را بيشتر اهميّت دادند و بيشتر احتمال ليلةالقدراست. اين را عرض كردم به خاطر اينكه انشاءالله مقدّمات احياء فراد شب را از فردا زمينهسازي كنيد. استراحت كنيد كه شب احياء نگه بداريد و به خواب ظاهري كه نرويد بماند به خواب غفلت هم فرو نرويد. چون احياء به معناي زنده نگهداشتن يا زنده كردن و بيشتر به اين معناست كه روحتان را زنده كنيد. احياء كنيد، روحتان را طوري تربيت كنيد كه از يقظه و از بيداري از خواب غفلت بهرهمند باشد. يكي از مراحل كمالات كه زير بناي مراحل تزكيهي نفس و كمالات است يقظه و بيداري از خواب غفلت است. هر چه در دنيا هست انسان را به سوي غفلت از خدا از حقيقت از ملكوت عالم ميكشاند. هر ديدني و هر شنيدني و هر چشيدني و هر استشمام كردني كه در عالم است همهي اينها را به خواب غفلت فرو ميبرد.
شب به آن عزيزي كه خداي در اين سورهي مباركه مدحش كرده و فرموده بهتر از هزار ماه است. حيف است كه انسان از آن يا از آن خداي آن يا از حقايق در غفلت باشد. بنابراين از همين امشب، فردا زمينهسازي كنيد كه به هيچ وجه انشاءالله ساعات فردا شب را به غفلت نگذارنيد و اين مسئله براي دور سالتان انشاءالله مفيد باشد. در شب قدر شبي كه ديشب گفتم در ابتداي خلقت آسمانها و زمين خداي تعالي قرآن را بر قلب پيامبر اكرم نازل فرموده شبي كه حتّي به پيغمبر اكرم خدا ميفرمايد: «وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ»،تو چه ميداني كه شب قدر چيست؟ اجمالاً خود خداي تعالي يك توضيح مختصري ميفرمايد كه «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»،شب قدر بهتر از هزار ماه است و در آن شب ملائكه نازل ميشوند؛ ملائكه هميشه بر ما نازل ميگردند اين را بدانيد ملائكه امام صادق فرمود كه «لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا»[2]،خدمتگزاران ما هستند و خدمتگزاران دوستان ما هستند. حتي در رواياتي دارد هر نعمتي كه خداي تعالي به بشر ميفرستد نازل ميكند يا حتّي يك دانه باران از آسمان ميبارد ملكي آن را ميآورد و صريح قرآن است كه ملائكه مدبّرات امرند، امور عالم مُلك را آنها تدبير ميكنند، آنها تنظيم ميكنند به امر خاندان عصمت و طهارت و آنها هم به امر پروردگار اين مسائل را انجام ميدهند. پس ملائكه بر ما هميشه نازل ميشود، دو ملك هميشه با ماست، و به عنوان اينكه تمام اعمال ما را بسنجندند بنويسند، حاضر نگه بدارند، اينها حرفهايي هستند كه در آيات و روايات فراوان گفته شده. پس ملائكه بر انسان هميشه نازل ميشود.
اين ملكي كه در شب قدر نازل ميشود، ملائكهاي كه در شب قدر نازل ميشوند، اينها يك ملائكه خاصّ براي كار خاصّي؛ «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ »، با روح هم ميآيند، نه با روحي كه در خودشان است، يك روحي است كه در روايات بعضي گفتهاند خود جبرئيل است كه با ملائكه، كه باز اعتراض شده كه اگر جبرئيل منظور بود با همان تنزل الملائكةگفته شده بود؛ در بعضي از روايات هست كه گفته شده كه روحي است كه اعظم از جبرئيل است و آنچه كه تحقيق شده توي روايات و حتّي آيات قرآن اين روح همان روح مقدّس حضرت امام عصر ارواحنافداه است در زمان ما كه تمركز پيدا ميكند در كرهي زمين. چون الان امام ما حضرتبقيةاللهماسوي الله را نگه دارست، «بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي »[3]،به يُمن وجود مقدّس امام عصر تمام ماسوي الله باقي است و روزي ميخورند كه در يكي دو شب قبل اين مطلب را كاملاً برايتان توضيح دادم. بنابراين روح همان روحالقدس است كه به انبياء كمك ميكرده، همان روحي است كه در پيغمبر اكرم بوده، همان روحي است كه در ائمهي اطهار كه فوقالعادگي نسبت به ساير افراد بشر پيدا كرده بوده، اين همان روحي است كه در قرآن وقتي كه خداي تعالي ميخواهد پيغمبر اكرم را معرفي كند ميفرمايد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»،من بشري هستم مثل شما، ولي «يُوحَى إِلَيَّ»[4]،به من وحي ميشود وحي يك حالت ارتباط خاصي است كه به وسيلهي روحي از ذات مقدّس پروردگار گرفته ميشود و تحليل ميشود، تنزيل ميشود و بعد در اختيار مردم گذاشته ميشود.
روح و ملك اينها نازل ميشوند؛ ملائكه ممكن است حتّي از نظر مكاني هم نازل بشوند ولي حضرت بقيةاللهروح مقدّسش از نظر رتبهاي نازل ميشود. خوب دقّت كنيد يعني چه؟ يعني امام زمان كجا و ما افراد بشر كجا؟ امامي كه ماسوي الله را دارد حفظ ميكند و بر همه محيط است كجا يك كرهي خاكي زمين آن هم يك ربعش مسكوني، آن هم يك مقداري از ربع مسكوني داراي افراد بشر است، اين كجا؟ بايد حتماً نازل بشود، فرود بيايد، پايين بيايد، تا بشود با ما زندگي كند، من يك وقت مثال زدم گفتم كه اگر حضرت سليمان با آن عظمت به صورت مورچهايي وارد لانه مورچهايي بشود ولي همان علم و حكمت را دارد. اين بايد با مورچهها زندگي كند، بايد لباس مورچهها را بپوشد، بايد در لانه مورچهها بماند.
حضرت بقيةاللهارواحنافداه از اين مثل هم بالاتر است. يعني آمدن آن حضرت در كرهي زمين و تمركز آن حضرت در كرهي زمين بسيار مهمّتر است از اينكه حضرت سليمان وارد لانه مورچه بشود و بخواهد با مورچهها زندگي بكند. بايد خدا فرودش بياورد، خدا نازلش كند، لذا ميفرمايد«تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا»؛باز دايرهي را كوچكتر كرده در يك شب. پس ببينيد شب چقدر مهم است. «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ». من چندي قبل دربارهي شفاعت راجع به اذن خدا مطالبي عرض كردم و گفتم كه شفاعت از شفع ميآيد در لغت به معناي جفت است. يعني يك چيزي با يك چيزي كه جفت شد اين را ميگويند شفع. نماز شفعي كه در نماز شب ميخوانيم به خاطر اين است كه دو ركعت است و جفت هم. اين در مقابل وتر است؛ يعني نماز تك و قبلش نماز جفت. شفاعت هم از همين شفع است يعني كسي كه شفاعت ميكند يك چيزي كه مناسب با يك چيز ديگر نيست اين دو تا را با هم جفت ميكند. مثلاً يك بنّايي يك پنجرهايي ساخته است. يك نجّاري هم دري را ساخته است. منتها چون يكي از آنها انحراف فكري داشته در به اندازهي پنجره نيست. يك نفر ميآيد وسط اين در را ميتراشد يا آن پنجره را ميشكافد و اينها را با هم جفت ميكند اين ميشود شفع و شفاعت. از نظر لغت اين است معنايش. از نظر اسلام هم از همين معناي لغوي استفاده كردهاند؛ اگر روز قيامت پيغمبر اكرم تشريف ميآورد و فسّاق و فجّار را شفاعت ميكند و وارد بهشتشان ميكند با همان فسق و فجور وارد بهشت نميكند چون اينها در بهشت هم فسق و فجور ميكند. يا با صفات رذيله اينها را وارد بهشت نميكند چون اگر متكبّر باشد، يك نفر ميرود باز توي بهشت و مثل فرعون تكبّر ميكند؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ»[5]، در بهشت هم علي؛ يعني برجستگي و علوّ و برتريخواهي را دارد و همان فسادي كه در كرهي زمين به وجود آمده در ارتباط با تفوّقطلبي، در ارتباط با اين كه انسان بيشتر ميخواهد جلب منافع بكند؛ جنگ و نزاع و دعوا به وجود آمده است فساد روي زمين به وجود آمده است، در بهشت هم همين طور ميشود؛
بنابراين كار شفعاء در روز محشر اين است كه اگر فسق و فجوري كسي دارد و لايق براي رفتن به بهشت نيست ولي اعتقاداتش خوب است اين را درستش ميكنند؛ فسق و فجورش را ميبخشند، عفوّش ميكنند و بعد وارد بهشتش ميكنند.
اگر صفات رذيله مثل كبر، دروغ، غيبت و به اصطلاح خيانت و امثال اينها دارد اين را هم تزكيهاش ميكنند بعد وارد بهشتش ميكند معني شفاعت جز اين چيز نيست.
حالا در شب قدر ملائكه و روح نازل ميشوند. چرا نازل ميشوند؟ چرا خودشان را منحصر براي يك كرهي زمين به اين كوچكي ميكنند؟ براي اينكه بندگان خدا را شفاعت كنند. «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»،شفاعت هم بايد به اذن پروردگار باشد.
اذن پرورگار يعني چه؟ در آيات قرآن هم «لايشفعون الا باذنه»[6]،مكرّر در مكرر داريم اذن پروردگار لازم است. اذن پروردگار معناش اين نيست كه خدا بگويد برويد فلاني را شفاعت كنيد، يك معناي ضعيفاش شايد اين باشد امّا اذن پروردگار معنايش اين است كه آنها شفاعت ميكنند با دستورات پروردگار، با راهنماييهاي پروردگار. يعني اگر كسي يك كسي را خواست شفاعت كند؛ ولي با اذن پروردگار نبود در همين دنيا، در اين دنيا يك كسي ميخواهد هدايت بشود؛ در راه راست حركت كند، به لقاي پروردگار برسد. بايد با اذن خدا باشد. يعني چه با اذن خدا باشد؟ يعني كلمات خدا راهنماي اين شخص باشد؛ سخنان پروردگار راهنماي اين شخص باشد، از كلمات ديگران استفاده نكند، فلان قطب مثلاً يك سلسله از تصوّف او به عنوان مطالبي كه ميگويد و از ناحيه خودش ميگويد و بدعتگذار است آن طور نباشد، چون آن اذن پروردگار نيست، اذن پروردگار نيست، اذن پروردگار همين دستوراتي است كه در قرآن مجيد و معصومين عليهم الصلوة و السلام در عين كلماتشان بيان كردند، اگر هر عالمي، هر مجتهدي، هر راهنمايي آمد و غير قرآن و روايات براي شما خواست شما را راهنمايي كند، هدايت كند، اين با اذن خدا نيست. اگر از غير قرآن و روايات باشد.
امّا اگر از قرآن و روايات فقط براي شما حرف زد؛ راهنماي شما به وسيلهي قرآن و روايات بود، اهلبيت عصمت و طهارت و كتابالله كه «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا»،هرگز اينها از هم جدا نميشوند، «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»، به هر دوي اينها اگر تمسّك كرديد ارشاد ميشويد، به خدا ميرسيد، شفاعت ميشود و هرگز اينها از هم جدا نميشود و «حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ »[7]،تا وقتي كه لب حوض كوثر، كه معناي اين جمله اين است كه قرآن و عترت در كوثر به هم ملحق ميشوند چون از كوثر جاري شدند و به كوثر هم برميگردند و توضيح دادم كوثر يعني خير كثير، معنايش در لغت هم همين است خير كثير، خوبي زياد، و خداي تعالي در قرآن ميفرمايد: «وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا»[8]،كسي كه حكمت به او داده شده خير كثير به او داده شده، پس بنابراين قرآن و روايات تا جايي كه به كوثر برسند با هم هستند، كوثر هم حكمت است و حقايق و شناخت حقايق اشياء است. همان حقايقي كه علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام به كميل ميفرمايد:«مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ »[9]؛كميلي كه پشت علي بن ابيطالب روي اسب سوار است، دستهايش را دراز كرده كمر علي بنابيطالب را محكم گرفته؛ عرض ميكند «مَا الْحَقِيقَةُ»؛ يا علي حقيقت چيست؟ چون ما به فكر اين نيستيم، به فكر حكمت نيستيم؛ به فكر فهم حقيقت نيسيتيم غالباً اين طوريم. تا حتّي به كميل، آن كميلي كه حضرت علي آن قدر دوستش دارد كه سوار اسبش كرده، پشت سر خودش و كمر حضرت را گرفته، به او ميفرمايد:«مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ »،تو را چه به حقيقت. آن حقيقت حكمت است. البته با اصرار كميل عاقبت اميرالمؤمنين يك چند جملهاي فرمودند كه آخرش اين است: «اَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ»[10]، تو روز روشن را داري ميبيني، خيلي مشكل است، اگر كسي كه چشم دارد در توي آفتاب قرار بگيرد، هيچ وقت نميگويد روز كجاست، روز كي ميشود؟ امّا اگر چشم انسان ضعيف بود يا نابينا بود يا متوجّه روز نبود، در اتاق تاريكي قرار گرفته و متوجّه روز نيست؛ اينجا به او ميگويند چراغ را خاموش كن؛ «فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ» صبح طالع شده، نور مقدّس علي بن ابيطالب را در بغل گرفته، با علي دارد حرف ميزند ميگويد حقيقت چيست؟ حضرت فرمود: اين چراغ را خاموش كن، مصنوع دست خودت را خاموش كن؛ آنچه به او دل بستهاي خاموش كن، افكار محدود خودت را خاموش كن، آن چه را كه به او معتقدي و حقيقت ندارد خاموش كن، «فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ»، صبح طالع شده، علي آمده است. به شما مردم زمان غيبت هم بايد عرض كرد كه متأسفانه ما توجّه نداريم، به شما هم بايد گفت: «اَطْفِ السِّرَاجَ »، وابستگيهايتان را به چيزهاي مختلف قطع كنيد. نورهايي كه به خيال خودتان براي خودتان به وجود آورديد يك متر در يك متر را بيشتر روشن نميكند. اين علوم ظاهري كه چه فقهاش باشد، چه اصولش باشد، چه رياضاتش باشد، و به طور كلّي علم رسمي همه چراغهايي است كه ما روشن كرديم، يك قدم اطرافمان را ببينيم. بزرگترين مهندسي كه در يك جا تنها بنشيند و يك سفينه فضانورد درست كند و به فضا بفرستد اين تنها يك چراغ كوچكي است كه براي خودش روشن كرده؛ چرا؟ به جهت اينكه يك محدودهاي را روشن ميكند؛ آن محدوده حداكثر كرهي زمين است و ماه است، خيلي محدود است در مقابل بينهايت؛ «اَطْفِ السِّرَاجَ »، اين چراغها را خاموش كنيد معنايش اين نيست كه اختراع نكنيد، اكتشاف نكنيد، كارهاي مهم به اين پُر عظمت را نكنيد، امّا به اين دل نبنديد، اين نور سر راه شما نباشد، علي نور سر راهتان باشد.
حضرت ابراهيم ديد خورشيدي تمام ماسويالله دارد نور ميدهد وقتي كه ملكوت آسمان را ديد يك ملكوتي داريم يك مُلكي داريم، ملكوت آني است كه با عقل فقط ديده ميشود با چشم دل ديده ميشود. يك خورشيدي كه تمام موجودات را نوراني كرده، اين چيست؟ به او گفتند كه اين نور مقدّس عليبن ابيطالب است. ديد اطراف اين نور يك تعداد ستارگاني ميچرخند، اينها كيانند؟ اينها شيعيان علي بن ابيطالبند. اين جا بود كه با دلي سالم آمده، تكبّر نكرد؛ نگفت كه او فرزند من است و از من بالاتر است؟ چون براي اين خطور كه در دل حضرت آدم پيدا شد خداي تعالي از بهشت بيرونش كرد، از نظر ملكوتياش و آن از نظر مُلكش و امتحانش اين شجرهي حنطه يعني گندم. اصلاً حضرت ابراهيم تكان نخورد، اين خيلي عظمت دارد؛ اين تكان نخوردن عظمتش از سر فرزند بريدن، از ميان آتش پرت شدن، در ميان آتش پرت شدن و از آن كه زن و فرزند شيرخوارش را برود در وادي غير ذي زرع بگذارد. مهمتر بود در دلش هيچ خطوري نكرد. بلكه دست به آسمان دراز كرد خدايا من را از شيعيان عليبن ابيطالب قرار بده. خيلي مهم است؛ پدر است، آن هم خليلالرحمان، آن هم با امتحانات عجيبي كه هر يكياش، خيلي اهميّت دارد، خدا آتش را گلستان كرده برايش، هيچ تو فكرش نيايد كه علي نوهي نوهي من است، فرزند من است، چرا بايد او آن قدر عظمت داشته باشد كه من جرأت نكنم، من بگويم كه خدايا مرا مثل عليبن ابيطالب قرار بده، بلكه بگويد: مرا از شيعيان عليبن ابيطالب قرار بده. لذا از شيعيان علي بن ابيطالب است، كه خداي تعالي در تعبير اين آيه به وسيلهي ائمّهي اطهار كه به ما رسيده: «وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ»[11]، از شيعيان علي بن ابيطالب ابراهيم است. كي؟ «إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»[12]، وقتي با قلب سالم به طرف پروردگار رفت، فردا شب اگر توانستيد با قلب سالم به در خانهي خدا برويد، خدا به شما همه چيز ميدهد، حتّي اگر بخواهيد شيعه علي بن ابيطالب بشويد، حتي افرادي مانند حضرت ابراهيم بخواهيد بشويد بايد با قلب سالم باشيد قلبتان را سالم كنيد، هيچ كبري، تكبّري، ديشب گفتم كه:
تكبّر، وقتي كه حضرت نوح كشتياش بر جودي نشست و همهي كفّار و منافقين از بين رفتند، شيطان آمد به حضرت ابراهيم، حضرت نوح عرض كرد: كه خيلي به من كمك كردي، من ميخواستم اينها را كلّي زحمت بكشم تا جهنميشان كنم، بفرستمشان به جهنّم، تو با يك دعا همه را فرستادي جهنّم، خيلي ممنونيتيم. حضرت نوح دارد سيصد سال گريه كرد، از همين جهت اسمش را نوح گذاشتند يعني نوحهگر با صداي بلند گريه كرد. شيطان گفت من به خاطر محبّتي كه به من كردي، ناخداگاه هم به من كردي، من تو را سه نصيحت ميكنم، يكي اينكه تكبّر به هيچ وجه نكن، چون من كه به اين بدبختي افتادم به خاطر تكبّر بود، خداي تعالي به من گفت:
اسجدوا لآدم، من هم قاطي اين ملائكه بودم شامل من هم ميشد، من گفتم كه نه، من بر كسي كه از خاك خلقش كردي، ببينيد اين مسئله در بين ماها هست، يك نفر خوش قيافه، حالا بيتقواترين باشد قبولش داريم، خوش لباس است بيتقواترين باشد قبولش داريم، صاحب قدرت است، بيتقواترين باشد قبولش داريم. شيطان اين طوري نگاه ميكرد به روح حضرت آدم نگاه نكرد؛ به حقيقت حضرت آدم نگاه نكرد. به تقواي حضرت آدم نگاه نكرد؛ به بدن حضرت آدم نگاه كرد. «خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»[13]، من را از آتش خلق كردي و او را از خاك خلق كردي، تبعاً آتش بر خاك مزيّت دارد، من بر او سجده نميكنم. نگاه نكرد ببيند كه حضرت آدم از فكر و عقل ساخته شده، و خودش از جهل و ناداني ساخته شده.
اين تكبّر من را رجيم كرد؛ خداي تعالي فرمود كه «وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ»[14]،لعنت من بر تو باد تا روز قيامت؛ اين يك. دوّم طمع نداشته باش؛ طمع نداشته باش؛ حضرت آدم البتّه طمع نبود، ولي كمشرحصدري بود هماني كه خداي تعالي در قرآن فرموده: «وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا»[15]، يك استقامت خوبي از او نديديم، يك مقاومت و عزم راسخي از او نديديم، لذا حضرت آدم اولوالعزم نشد؛ وارد بهشت شده همهي نعمتها در اختيار اوست، رفت طرف درخت گندم و از بهشت بيرونش كردند. بنابراين بايد كوشش كنيم انشاءالله كه فردا شب مشمول اين آيهي شريفه بشويم «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»،با اذن پروردگار اينها همه يك طوماري در دستشان است، گفتار خدا، گفتار ائمهي اطهار، گفتار خاندان عصمت، بيايند توي مردم، يك قوانيني يك برنامهايي دارند، اگر بيايند بالاي سر من مثلاً ببينيد من كلّي معصيت كردم اگر برنامه نداشته باشند نميتوانند بفهمند كه من درست حركت كردم يا نه؟ با آنچه كه از قوانين توي قرآن و روايات است با آنها تطبيقش ميدهند لذا ميگويد: «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»، اگر آنچه كه خدا و پيغمبر و ائمّهي اطهار عليهم السلام و الصلوةنفرمودند و اينها هم اطلاعي نداشته باشند ممكن است فاسق را فردا شب سعادتمند را معرّفي كنند و شخص متّقي را يك آدم شقي معرّفي كنند. لذا «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ». دربارهي همهي موجودات ميآيند. از طرف آنها سلام و سلامتي است تا طلوع فجر. يعني سلامتي برايتان آوردند، قلب سليم برايتان آوردند، آمدند همهتان را سالمتان كنند، سلامتي آوردند، گرفتاري نياوردند، ملائكه و روح اين جوري هستند. اين شب قدر سلامتي است، از آسمان سلامتي نازل ميشود، از همه جا از همهي جوانب سلامتي نازل ميشود تا طلوع فجر. حالا شما اگر ميخواهيد راحت به شما بدهند، توي اين نعمت، توي اين سلامتي پروردگار، توي اين محبّت پروردگار قرار بگيريد تا راحت بشويد.
شب قدر اين فايده را دارد، اين عظمت را دارد، يك بخش از شب قدر مربوط به گذشتهها است. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»،اين بخشش مربوط به گذشته است، در يك شب قدري، همين فردا شب قرآن نازل نميشود. در يك شب قدري كه شب قدر اوّل است قرآن نازل شده، يك بخشش هم مربوط به فردا شب ماست. كه «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ، سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ».در يك چنين شبي بايد ما هم آن حالت كميل را داشته باشيم ولي نگوييم «مَا الْحَقِيقَةُ». امام زمانمان را ببينيم، كنار امام زمانمان باشيم، در رديف آن حضرت سوار باشيم، هر جا او ميرود ما هم برويم، با او باشيم و نگوييم: «مَا الْحَقِيقَةُ». حقيقت توي دامن تو است. حقيقت در اختيار تو است، حقيقت جان جهان است كه الان ما شيعيان به وجود مقدّسش معتقديم و خودمان را كشانديم خداي من شاهد است آنچه كه سبب شده جلسه را در اينجا قرار بدهيم، براي اين است كه از نظر مكاني، ما كه از نظر روحي شايد نتوانيم خودمان با آقا نزديك كنيم. از نظر مكاني يك مقدار نزديك باشيم. و نگوييم: «مَا الْحَقِيقَةُ»، حقيقت اوست، در يكي از همين آياتي كه تلاوت ميشد «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ»، ما آياتمان را در آفاق و انفس نشان ميدهيم «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»[16]،اين قدر آيات را خدا نشان ميدهد به شما، آن قدر نشانهها را نشان ميدهد، آن قدر آدرس امام زمان را توي قرآن بيان كرده تا همهتان بفهميديد «أَنَّهُ الْحَقُّ»، حق اين است، ديگر نگوييد: «مَا الْحَقِيقَةُ»، آيات قرآن همهاش آدرس امام زمان است، شما، و بالاخص 313 آيه در خصوص حضرت بقيةاللهتأويل شده و تفسير شده، 313 آيه. اين آدرسها ما را تا اينجا كشانده از نظر بدني، از نظر ظاهري،
فردا شب من از شما ميخواهم، از شما كه توي اين مجلسيد، از دوستاني كه صداي من را ميشنوند من جدّاً تقاضا دارم از نظر روحي هم خودتان را نزديك كنيد، دو نفر كه يكي صفت بد دارد يك صفت خوب، نميشود اينها با هم نزديك بشوند با هم دورند، شما وقتي كه مسافرت ميكنيد يكي بخيل است شما سخي، ميگوييد من با او فاصله دارم، پهلوي او نشستهايد امّا فاصله داريد. ابوسفيان گاهي ميآمد خدمت پيغمبر مينشست ولي فاصلهاش از زمين تا آسمان بود. اويس قرن در قرن يمن زندگي ميكرد، ولي در كنار پيغمبر اكرم بود. كاري بكنيد از نظر روحي نزديك بشويد، از نظر مكاني، من و شما و همهي مردم ايران به امام زمان نزديكترند.
اين مملكت، مملكت امام زمان است. اين مملكت، مملكتي است كه معروف در دنيا اينها همه شيعه هستند، همه معتقد به امام زمان هستند. در زيارت جامعه عرض ميكنيم: «وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ»[17]، ما معروفيم كه شماها را، شما خاندان را تصديق كرديم. از نظر آنهايي كه ميفهمند تمام ايران از نظر مكاني به امام زمان نزديكند. يك كاري بكنيم از نظر روحي هم نزديك بشويم. يك صفت رذيله كه آن حضرت ندارد و يقيناً معصوم است و ندارد ما هم نداشته باشيم. تخلّق باخلاق الله، بلكه خودتان را متخّلق به اخلاق الهي بكنيد، كه مظهر اخلاق پروردگار حجّةبنالحسنارواحنا لتراب مقدمه الفداء است.
اميدوارم كه انشاءالله از بهرههاي كاملي كه يك شب از اين شبهاي احياء باقي مانده انشاءالله داشته باشيم و اميدوارم دعاهاتان مستجاب، با يك اخلاصي، كوشش كنيد اخلاص در خودتان به وجود بياوريد. اخلاص هم معنايش خيلي مشكل نيست كه بگوييم ما نميتوانيم، قلبتان را پاك كنيد، فكرتان را پاك كنيد، نيّتتان را پاك كنيد، براي هيچ چيز غير از خدا و هيچ چيز غير از خاندان عصمت و طهارت به مجلس نياييد و فقط و فقط براي خدا باشد كه اگر اين گونه عمل كرديد يقين بدانيد كه خداي تعالي در كنار قلب با اخلاص است. خدا براي مخلصين و مخلَصين خيلي ارزش قائل شده كه در آيات شريفهي قرآن نقل شده و اميدوارم انشاءالله همهمان موفّق باشيم. امشب بياييد برويم خانهي علي بن ابيطالب، ببينيم آنجا چه خبر است؟ علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام سفارش فرمودند كه من از دنيا وقتي رفتم نگذاريد كسي بياييد براي تشييع جنازهي من. حسن و حسين عقب جنازه را بگيرند جلو جنازه خودش حركت ميكند كه امام فرمود يك گوشه جنازه روي دوش جبرئيل بود يك گوشه جنازه روي دوش ميكائيل بود جنازه را حركت دادند، كسي متوجّه نشد. گاهي ميشود روي عاطفه و محبّت زياد بعضي از اين كارها انجام ميشود كه خدا كند اين باشد، فاطمهي زهرا سلام الله عليها نيمهي شب دفن ميشد و كسي مطّلع نشد شايد علي بن ابيطالب هم خواسته تأسي به فاطمهي زهرا بكند. و يك مطلب مهمتر بعضي گفتهاند كه خوارج خدا لعنتشان كند؛ اگر جاي قبر علي بن ابيطالب را ميدانستند ميرفتند نبش قبر ميكردند و به بدن علي بن ابيطالب جسارت ميكردند. جنازه را بردند در همين مكاني كه الان نجف اشرف است دفن كردند وقتي كه قبر را باز كردند ديدند در يك طرف حضرت آدم دفن است، در يك طرف حضرت نوح دفن است كه در زيارت آن حضرت عرض ميكنيم «وَ عَلَى ضَجِيعَيكَ آدَمَ وَ نُوحَ»[18]، تشريفات عجيبي دارد نجف اشرف. مرقد مطهّر علي بن ابيطالب را يك وقتي از بزرگان اهل معنا مشاهده كرده بود از دو طريق وارد نجف ميشوند يكي از طريق كوفه است، يكي از طريق كربلا است.
از طريق كوفه وقتي وارد نجف ميشويم در دروازهي نجف يك طرف كميل بن زياد نخعي است، قبر مطهرّش است، مثل يك دربان ايستاده، يك طرف هم ميثم تمّار شهيد آن طرف، آن طرف جادّه ايستاده، دو نفر مثل يك غلام، وقتي وارد صحن مطهر علي بن ابيطالب ميشويد هر طرفي از درهاي صحن دو تا مرجع تقليد، دو تا وليّ خدا، مثل شيخ انصاري و مرحوم آقا سيدابوالحسن اصفهاني قرار دارد، وقتي ميخواهيد وارد حرم بشويد، وارد رواق بشويد، عجيب است يك دَر بيشتر وارد رواق از توي صحن نميشود همان در ايوان طلا است، يك طرف علامه حلّي دفن است، يك طرف مرحوم مقدّس اردبيلي دفن است؛ اين دو تا بزرگ آنجا مثل دربان ايستادهاند. وارد حرم كه ميشويد حضرت آدم و نوح آنجا درباني ميكنند. مقام علي بن ابيطالب اين طوري است كه وقتي ميخواهيد وارد صحن بشويد، ميگويند بايستيد، آنجا بگو «اَللَّهُمَّ لِبَابِكَ وَقَفْتُ»[19]، خداي در خانه تو ايستادهام، عجيب است، وقتي ميخواهي وارد رواق بشوي بگويي: «السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ»، مرقد مطهّر علي بن ابيطالب است، بگو «السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ أَمِينِ اللَّهِ عَلَى وَحْيِهِ وَ عَزَائِمِ أَمْرِهِ»[20]، اين عجيب است. امروز مردم كوفه همه عزادارند؛ امر حضرت امام حسن بود و الاّ تمام مردم كوفه به طرف نجف راه ميافتادند. ديوارها در مقابل جنازهي علي بن ابيطالب تعظيم ميكردند. هنوز مسجد كه حنّانه نالهاش بلند شد براي وفات علي بن ابيطالب در كنار نجف وجود دارد. حضرت خضر آمد با يك حال حزيني، كه مرحوم حاج شيخ عبّاس قمي ميگويد بهترين زيارتها علي بن ابيطالب امروز اظهارات حضرت خضر است در وقتي كه جنازهي علي بن ابيطالب را بر ميداشتند. جنازه را دفن كردند؛ وقتي كه وارد قبر كردند ديدند دو تا دست آمد شبيه به دستهاي پيغمبر؛ جنازهي علي بن ابيطالب را گرفت و در قبر گذاشت، سر قبر را پوشانند، خود علي دستور داده بود كه از بالاي سر برداريد و نگاه كنيد، ديدند بدن علي بن ابيطالب در قبر نيست. روايات هم دارد به اين قسمت.
خدايا به جان اين علي كه محبوبترين افراد است بعد از پيغمبر در نزد تو، فردا شب توفيق احياء شب قدر را به ما مرحمت بفرما. فردا شب توفيق استجابت دعايمان را مرحمت بفرما. خدايا به آبروي خاندان عصمت ما را از ياران خوب امام زمان قرارمان بده.
نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا الله، يا الله، يا الله، يا الله، يا الله، يا الله، يا الله، يا رحمان يا رحيم، يا غياث المستغثين يا ربّا يا سيّدا عجل لوليّك الفرج؛ عجل لمولانا الفرج
خدايا! امام زمان را به ما برسان؛ قلب مقدّسش را از ما راضي بفرما
خدايا! دين دنيامان زير سايهي امام زمانمان حفظ بفرما
پروردگارا! مرضهاي روحيمان شفا عنايت بفرما
مريضهاي اسلام شفا عنايت بفرما
مريض منظور الساعه! لباس عافيت بپوشان؛ امواتمان را غريق رحمت بفرما
شهدايمان را با شهداي كربلا محشور بفرما
خدمتگزاران به دين، خدمتگزاران به اين مملكت شيعه نشين زير سايهي امام زمان از همهي خطرات محفوظ بفرما
خدايا! عاقبت امورمان را ختم بخير بفرما
و عجل في فرج مولانا صاحب الزمان.
[1]قدر/1-5
[2]«اِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُّ» بحار: 18/345، تأويلالآيات: 835، عللالشرائع:1/5، عيونأخبارالرضا(ع):1/262، كمالالدين:1/254، منتخبالأنوارالمضيئه:11
[3]مفاتيح الجنان، دعاي عديله
[4]كهف/110
[5]قصص/4
[6]«مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» بقره/255
[7]«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا» مستدرك:7/254، بحار:2/225، بحار:35/184، أمالي طوسي:547، احتجاج:2/450«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» مستدرك:11/372
[8]بقره/269
[9]«كَمَا وَقَعَ فِي حَدِيثِ كُمِيلِ بْنِ زِيَادٍ لِاَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، حَيْثُ قَالَ:يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا الْحَقِيقَةُ؟ فَقَالَ: مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»؟ نور البراهين:1/221؛ «سَاَلَ كُمِيلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام: مَا الْحَقِيقَةُ؟ فَقَالَ عليه السلام : مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ يَا كُمِيلُ» شرح الأسماء الحسنى:1/131
[10]شرح الأسماء الحسنى:2/99
[11]صافات/83
[12]صافات/84
[13]ص/76، أعراف/12
[14]ص/78
[15]طه/115
[16]فصلت/53
[17]«وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ» فقيه:2/613، تهذيب:6/97، بحار: 99/129، عيون أخبارالرضا عليه السلام: 2/275
[18]«وَ عَلَى ضَجِيعَيكَ آدَمَ وَ نُوحَ»بحار:53/271، بحار:97/286، جمالالأسبوع:31
[19]بحار: 97/283
[20]تهذيب:6/56، بحار::97/148، بلدالأمين:277، كاملالزيارات:316، كتابالمزار:104، مصباحكفعمي:474، مصباحالمتهجد:739
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.