۱۴۲۶/۷/۱۱ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۶ شمسی – درباره خودم (اهمیت تزکیه نفس در دنیا)

درباره خودم

 

"در شوش دانيال پس از زيارت با جمعی از دوستان"

 

بسمه تعالي……..دوستان زيادي در دزفول و شوش دانيال (كه مرقد مطهر حضرت دانيال پيغمبر در آن شهر وجود دارد) براي تزكيه نفس آمادگي داشتند. لذا مرا به آنجا دعوت كردند و من براي آنها مراحل تزكيه نفس را توضيح دادم و جمع زيادي از آنها حدود چهارده سال است كه طبق برنامه مشغول تزكيه نفس‏ اند و حضرت حجه الاسلام و المسلمين جناب آقاي سيّد جواد معلم سرپرستي و تنظيم برنامه‏ هاي آنها را به عهده دارند. ماه محرم و ماه رمضان و احيانا ايام فاطميه به آنجا مي‏روند و برنامه ‏هاي آنها را تنظيم و مراحل آنها را تاييد مي‏فرمايند. اين دوستان همه متعهد همه در قدم اول با اينجانب ميثاق بسته‏ اند كه واجباتشان را صحيح و دقيق انجام دهند و محرمات را ترك كنند و بكوشند تا كوچكترين صفت رذيله ‏اي در آنها باقي نماند. زيرا معتقدند كه اگر سرسوزني از صفات رذيله در روح و قلبشان باشد و با قلب سليم خدا را ملاقات نكنند در بهشت جايي ندارند و بايد در قيامت روزي كه پنجاه هزار سال مهلت دارد با زحمات زياد تزكيه نفس كنند. زيرا در قيامت امكاناتي كه در دنيا براي تزكيه نفس وجود دارد در آنجا وجود ندارد و اگر اهل «اعراف» به آنها كمك نكنند، محال است كه بتوانند خود را از صفات رذيله پاك كنند. آنها معتقدند كه اگر كسي يك صفت رذيله مانند جاه‏ طلبي در قلبش باشد در بهشت بخاطر تضاد منافعي كه ممكن است جاه طلبها و يا طمع كاران داشته باشند گرفتار نزاع و دعوا گردند و بالأخره به مراجعه به قاضي و دادگاه منجر شود و آرامشي كه خداي تعالي در بهشت به همه وعده كرده از بين برود لذا خداي تعالي احدي را بدون تزكيه نفس و بدون قلب سليم در بهشت راه نمي‏دهد و لو آن كه ممكن است بخاطر اعتقاداتشان آنها را به جهنم هم نبرد بنابراين در روز قيامت بايد اين افراد به هر قيمتي كه ممكن است با هر مشكلي كه ممكن است و با هر شفاعتي كه ممكن است تزكيه نفس كنند و قلبشان را سالم از هر مرض روحي بنمايند. پس چرا در دنيا كه هم وسيله ‏اش فراهم ‏تر و هم مدتش كوتاه ‏تر و هم آسان ‏تر است اقدام به تزكيه نفس نكنند تا پس از دنيا در بهشت برزخي راحت و در قيامت با سلام پروردگار روبرو و در بهشت خلد بدون معطلي وارد شوند.

۱۴۲۶/۷/۱۲ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۷ شمسی- درباره خودم (نتیجه مرحله استقامت)

درباره خودم

 

"سخنان اينجانب در جلسه افتتاحيه سمينار مرحله استقامت"

 

بسمه تعالي……..در شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام سميناري براي دوستان اهل تزكيه نفس كه در مرحله استقامت بودند تشكيل شد. حدود ۵۰۰ نفر در مرحله استقامت فعاليت مي‏كردندكه متجاوز از ۴۰۰ مقاله از آنها ارائه شد. مقالات بسيار جالب و اكثرا درباره اهميت استقامت از نظر قرآن و احاديث و فوائد استقامت و موفقيت‏ هايي كه با داشتن استقامت بوجود مي‏آيد نوشته بودند. عده اي مقالاتشان بقدري مفصل بود كه خود كتابي مي‏شد. هيئت داوران از روز اول ماه رجب مقالات را بررسي كردند و در اين مدت يعني ۱۲ روز توانستند به نتايج زير برسند.

اول: آن كه همه سالكين الي اللّه متوجه به اين نكته بودند كه بايد براي رسيدن به كمالات استقامت خود را تكميل كنند و همه متوجه بودند كه استقامت چهار ركن دارد: اول: صبر. دوم: قاطعيت. سوم: اعتماد به نفس. چهارم: نترسيدن از غير خدا و اين موارد را كاملا توضيح داده بودند.

دوم: اكثرا از حالات خود نوشته بودند و از موفقيت ‏هاي خود و اين كه قبلاً بسيار ضعيف بودند و در كارها سستي مي‏كردند ولي پس از عمل كردن به دستورات استقامت داراي مقاومت و قدرت در جميع كارها شده‏ اند و بخصوص در پيشرفت مرحله‏ شان بسيار موفق بوده‏ اند.

سوم: اكثرا از چيزهاي وهمي قبلاً مي‏ترسيدند ولي با گذراندن مرحله استقامت ترسهاي وهمي‏شان از بين رفته و شجاعت خوبي پيدا كرده‏ اند.

اين مقالات بررسي شد و با قيد نمراتي كه به آنها داده شده بود هشت نفر بعنوان دارا بودن مقاله برتر براي ارائه نمودن در جلسه انتخاب شدند كه در روزهاي آينده به معرفي آنها و خلاصه‏ اي از مقاله‏ شان اشاره خواهد شد.

۱۴۲۶/۷/۱۳ قمری – ۱۳۸۴/۵/۲۸ شمسی – درباره خودم (سوال ها و جواب های امتحان استقامت)

درباره خودم

 

"جلسه پاسخ به سوالات هشتگانه در امتحان استقامت"

 

بسمه تعالي……..در جلسه روز پنجشنبه ۱۲ رجب ۱۴۲۶ شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام از دوستان اهل تزكيه نفس سوالاتي به شرح زير پرسش شد كه واقعا پاسخ ‏هاي خوبي داده بودند كه در عكس فوق دوستان مشغول به پاسخ سؤالات هستند.

سؤالات از اين قرار بود:

۱ – نام اركان استقامت را ذكر كنيد؟

۲ – صبر يعني چه و چند شعبه دارد؟

۳ – نام اقسام صبر را ذكر كنيد؟

۴ – اعتماد به نفس با اعتماد به خدا منافات دارد يا خير؟

۵ – چرا بايد سالك الي اللّه از چيزي غير از خدا نترسد؟

۶ – استقامت چه نقشي در سير و سلوك شما دارد؟

۷ – از آيه شريفه «ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا» در اين مرحله چه استفاده‏ اي مي‏كنيد؟

۸ – قاطعيت يعني چه و چه نقشي در استقامت دارد؟

اين سؤالات همانگونه كه در تصوير ديده مي‏شود از جمعيت زيادي كه در طبقات متعدد دفتر كانون بحث و انتقاد بودند پرسش شد اين جمعيت يك ربع ساعت بيشتر فرصت نداشتند كه پاسخ سؤالات را بگويند ولي پاسخ سؤالات به اينگونه جمع‏ بندي شد:

پاسخ سؤال اول: اركان استقامت چهار چيز است: صبر، قاطعيت، نترسيدن از غير خدا، اعتماد نكردن به غير خدا.

 پاسخ سؤال دوم: صبر به معناي تحمل مشقات در راه رسيدن به هدف و صبر به سه بخش تقسيم مي‏شود.

پاسخ سؤال سوم: اقسام صبر عبارتند از صبر در مقابل مصيبت، صبر در مقابل معصيت و صبر در مقابل زحماتي كه از اطاعت به انسان مي‏رسد.

پاسخ سؤال چهارم: اگر انسان معتقد به خدا باشد و بداند كه همه كارها در دست خداست اين دو (يعني اعتماد به خدا و اعتماد به نفس) با هم منافات ندارند.

پاسخ سؤال پنجم: زيرا تمام قدرت دست خدا است و اگر خدا بخواهد همه قدرتها را ضعيف مي‏كند و آنها نمي‏توانند عليه سالك الي اللّه اعمال قدرت كنند.

پاسخ سؤال ششم: اگر سالك الي اللّه روحيه استقامت را در خود ايجاد نكند ممكن است به هر بادي بلغزد و سير و سلوكش را ادامه ندهد و علاوه براي همه كارها استقامت كافي لازم است.

پاسخ سؤال هفتم: از اين آيه شريفه قرآن استفاده مي‏شود كه سالك الي اللّه وقتي بسوي خدا حركت كرد يعني يقظه ‏اي به او دست داد و توبه نصوح را كه بازگشت به تمام معني بسوي خدا است انجام داد و استقامت كامل در خود بوجود آورد ملائكه بر او نازل مي‏شوند و هيچ خوف و حزني به او نمي‏رسد.

پاسخ سؤال هشتم: سالك الي اللّه اگر قاطعيت در آنچه فهميده است كه درست و صحيح است نداشته باشد و دو دل باشد به هيچ وجه موفقيت نخواهد داشت.

اين سؤالات را سالكين الي اللّه كه از طلاب و علماء و اقشار مختلف تشكيل مي‏شد در ظرف ۱۵ دقيقه جواب گفتند و بعد اينجانب درباره همين مسائل مشروحا سخن گفتم و جلسه شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام با پذيرايي از اين جمعيت پايان يافت.

۱۴۲۶/۷/۱۶ قمری – ۱۳۸۴/۵/۳۱ شمسی – درباره خودم (استقامت، روشن فکری، تحجّر)

درباره خودم

 

"سخنرانی اینجانب درباره استقامت و روشنفکری و تحجر"

 

بسمه تعالي……..در جلسه روز پنج شنبه ۱۲ رجب ۱۴۲۶ شب تولد حضرت اميرالمومنين علیه السلام اينجانب در پايان جلسه سمينار تزكيه نفس نكاتي را به دوستان اهل تزكيه نفس كه لازم است ديگران هم بدانند تذكر دادم…

يك: استقامت بقدري مهم است كه خداي تعالي در قرآن در دو سوره بعنوان «فاستقم كما امرت» به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله دستور استقامت داده است كه در سوره هود بخاطر آن كه پيروان آن حضرت را كه بسوي خدا برگشته و توبه كرده ‏اند به آن حضرت دستور داده كه آنها هم بايد استقامت كنند. حضرت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «شيبتني سورة هود» زيرا پيروان آن گونه كه خدا مي‏خواست استقامت نمي‏كردند، ولي در سوره شوري كه امر به استقامت پيروانش نشده از آن شكايتي ندارد و ديگر در قرآن فرموده: «ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه» يعني كسي كه توبه كند و سپس مرحله استقامت را بگذراند ملائكه به اذن خداي تعالي بر او فرود مي‏ آيند و امدادهاي غيبي را به او دارند كه بعد مي‏فرمايد ملائكه به او مي‏گويند: ما دوستان و فرمانده شماييم در دنيا و آخرت تا به كمال برسيد و به مقام اولياء خدا كه فرموده آنها نبايد پس از استقامت از چيزي بترسند و نه محزون مي‏شوند…

دو: نكته ديگري كه بايد همه متوجه آن باشند اين است كه بعضي از افراد كه مقلّد چشم و گوش بسته غير مسلمان‏ها هستند و از اعمال آنها خرسندند و خود را بجاي آن كه مقلّد كر و كور غير مسلمان‏ها نام بگذارند روشنفكر اسم گذاشته‏ اند فكر مي‏كنند كه هر كاري كه غير مسلمان‏ها انجام بدهند روشنفكري است و اگر ما طبق دستورات اسلام عمل كرديم و معتقد به وجود مقدّس حضرت ولي‏عصر علیه  السلامبوديم متحجريم. شما جوانان عزيز كه اهل تزكيه نفس هستيد نبايد اين گونه فكر كنيد بلكه اخلاقیات اسلام از زماني كه بشر در كره زمين بوجود آمده بود و تا زماني كه بشر روي كره زمين است بايد باشد اعتقاد به اين كه زن در جامعه ارزشش بيشتر از آنچه غير مسلمان‏ها درباره ‏اش معتقدند و عمل مي‏كنند و او را در معرض شهوت راني ‏هاي خود و وسيله تبليغ كالاهاي خود قرار داده‏ اند تحجر نيست. و بالأخره بدستورات اسلام عزيز عمل كردن تحجر نيست و از آن طرف بي‏ اعتقادي به همه مباني حقيقي و واقعي روشنفكري نيست، پيش پاي خود را نگاه كردن و عاقبت را نديدن و تنها به امور دنيا پرداختن و آخرت را فراموش كردن روشنفكري نيست. زن را آن قدر پست معرفي كردن كه ملعبه هوس راني‏ ها قرار دادن روشنفكري نيست، زن را در جاي خود قرار ندادن و او را از تربيت فرزند و مهرباني به فرزند دور كردن و در ميان ادارات آنها را سرگردان كردن براي حقوق مختصري كه مي‏گيرند روشنفكري نيست. دختر را به دانشگاه فرستادن كه براي خود شوهري دست و پا كند روشنفكري نيست (اگر چه دختران مسلمان با حيائي كه دارند به جوانها و شهوت راني توجّه نمي‏كنند و در دانشگاه بخاطر همان حيا بهتر از جوانهاي پسر درس مي‏خوانند و در كنكور بيشتر از پسرها موفق بوده ‏اند) ولي بي‏حيائي‏ ها و اختلاط دختر و پسر در سنين بحراني روشنفكري نيست.

بايد شما جوانان اهل تزكيه نفس كه در جواني به فكر پاك شدن از صفات رذيله افتاده ‏ايد بكوشيد تا خود را در اين زمان كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از آن خبر داده و به سلمان فرموده زماني مي‏ آيد كه معروف منكر و منكر معروف مي‏شود سلمان تعجب كرد آيا اينگونه خواهد شد؟ پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: آري و از اين بدتر مسلمان‏ها امر به منكر و نهي از معروف مي‏كنند (بعنوان روشنفكري) از صراط مستقيم دين خارج نشويد و كوشش كنيد كه صفات الهي را در خود ايجاد كنيد تا در دنيا و آخرت از همه بدبختي‏ها نجات پيدا كنيد.

۱۴۲۶/۷/۱۷ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱ شمسی – درباره خودم (قاطعیت نتیجه استقامت)

 درباره خودم

 

"در جلسه سمینار مرحله استقامت آقای هاشمی مقاله خود را قرائت می کند"

 

بسمه تعالي……..دوستان اهل تزكيه نفس بسياري مقاله‏ شان برنده شد و داراي امتياز بودند با قيد قرعه هشت نفر از آنها بنا شد مقاله خود را در جلسه به رياست حجه الاسلام والمسلمين جناب آقاي رفيعي قرائت كنند. اولين نفر كه مقاله بسيار خوبي درباره استقامت براي سالكين الي اللّه نوشته بود جناب آقاي هاشمي بودند. ايشان اهميت استقامت را در هر كاري اگر بخواهد به نتيجه برسد اينگونه توضيح داده بودند ايشان يادآور شدند كه من قبل از آن كه در اين برنامه‏ ها قرار بگيرم در خواب غفلت عميقي بودم ولي بحمد اللّه پس از آن كه در اين مراحل قدم برداشته ‏ام با بيداري خوبي از خواب غفلت از همه گذشته ‏هايم توبه كرده و مرحله توبه نصوح را زير نظر استادم گذراندم و از وقتي به مرحله استقامت وارد شده ‏ام كوشش مي‏كنم كه از چيزي نترسم و فقط پشتوانه خود را خداي تعالي بدانم و تنها از او استعانت مي‏جويم و در كارهايم قاطعيت خوبي پيدا كرده ‏ام و صبر در مشكلات دنيائي دارم و ان‏شاءاللّه مي‏روم جزو كساني باشم كه پس از امتحانات الهي مورد خطاب پروردگارم قرار بگيرم كه فرموده: «و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة اولئك هم المهتدون» كه همه رستگاري در اين است كه مورد مهرباني خاص الخاص پروردگار انسان قرار بگيرد و صلوات خداي تعالي بر او نازل شود و انسان بداند كه همه چيزش مال خداست و بسوي خدا و در راه خدا مي‏رود و سير و سلوكي به طرف خداي تعالي دارد.

۱۴۲۶/۷/۱۸ قمری – ۱۳۸۴/۶/۲ شمسی – درباره خودم (بردباری نتیجه استقامت)

درباره خودم

 

"جلسه سمينار مرحله استقامت که آقای شاه محمدی مشغول خواندن مقاله شان هستند"

 

بسمه تعالي……..دومين نفري كه مقاله‏ اش از ميان مقالات رسيده در سمينار مرحله استقامت از بهترين ‏ها بود و در جلسه ارائه شد مقاله آقاي مهدي شاه محمدي اراكي بود. ايشان اگر چه در اراك زندگي مي‏كردند و مستقيما كمتر ايشان را ديده بودم ولي بسيار مقاله خوبي درباره يقظه و توبه و استقامت نوشته بودند. ايشان در ضمن مقاله ‏شان به اهميت يقظه يا بيداري از خواب غفلت و اين كه بايد در تمام مراحل انسان بداند كه چه مي‏كند و در چه راهي قدم برداشته و بايد صددرصد حواسش را متمركز به مرحله‏ اش نمايد پرداخته بودند و مرحله توبه نصوح را كاملا توضيح داده بودند و گفته بودند اين كه اگر انسان بخواهد به لقاء پروردگار برسد بايد از خداي تعالي طلب بخشش كند و عذر بخواهد و تصميم بگيرد كه ديگر گناه نكند و درباره استقامت و اين مرحله پراهميت اظهار داشته بودند كه يك سالك الي اللّه نبايد كوچك‏ترين ضعفي در هيچ موضوعي از خود نشان بدهد و هميشه قدرت الهي را پشتوانه خود بداند و چون به سوي خدا مي‏رود همه موجودات و شياطين را تحت نفوذ پروردگار تصور كند و در اين جهت قاطعيت داشته باشد و بردبار و صبور باشد و از هيچ چيزي نترسد تا موفق شود. در تصوير فوق در روز پنجشنبه دوازدهم ماه مبارك رجب شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام اين جلسه با رياست حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيّد جعفر رفيعي تشكيل شد و آقاي مهدي شاه محمدي اراكي در حالي كه مشغول خواندن مقاله ‏شان هستند ديده مي‏شوند.

اميد است خداي تعالي به ايشان و دوستاني كه اهل تزكيه نفس هستند توفيق بيشتري عنايت بفرمايد.

۱۴۲۶/۷/۱۹قمری – ۱۳۸۴/۶/۳ شمسی – درباره زندگی خودم (خصوصیات مرحله استقامت)

درباره زندگی خودم

 

 

"آقای سيدرضا ابطحی در حضور رئيس جلسه و جمعيت اهل تزکيه نفس مقاله خود را قرائت می کند"

 

بسمه تعالي…….. يكي از جواناني كه توانست در امتحان استقامت رتبه عالي را دريافت كند آقاي سيّد رضا ابطحي بود. ايشان با اين كه هنوز دو ماه بيشتر از مرحله استقامتش نگذشته بود مقاله زير را در جلسه مطرح كرد و ما چون همه مطالب مقاله ‏اش براي دوستان مفيد بود متن مقاله را به تمامه در اينجا مي‏ آوريم:

بسم اللّه الرحمن الرحيم

مقدمه: با سپاس خداوندي را كه از گمراهي ما را نجات داد و ما را در راهي كه سعادت دنيا و آخرت در آن است راهنمائيمان نمود.

«تزكيه نفس»

 تزكيه نفس تنها راهي است كه انسان بوسيله آن مي‏تواند روح خود را بسازد و تمام صفات رذيله را از روح خود پاك كند و به سعادت و حقيقت دنيا و آخرت برسد.

«يقظه»

اينجانب مختصرا از حالات روحي خود در اولين مرحله تزكيه نفس يعني مرحله يقظه به عرض شما مي‏رسانم. من در اوائل راه تزكيه نفس خيلي در فكر بودم و با خودم فكر مي‏كردم كه اصلاً براي چه و به چه علت ما بوجود آمده‏ ايم. بعضي اوقات با خودم خيلي فكر مي‏كردم كه اصلاً ما از كجا آمده ‏ايم و به كجا مي‏رويم آيا فقط در اين دنيا آمده ‏ايم كه بخوريم و بخوابيم. كار كنيم، درس دانشگاهي و يا دروس ديگر بخوانيم و ثروت جمع آوري كنيم بعد هم ما را در زير خاك كنند و تمام. آيا اين است هدف از خلقت ما يعني ما براي اين گونه كارهاي عبس خلق شده‏ ايم؟ بعد از فكرهاي زياد و صحبت ‏هاي استادم واقعا متوجه شدم كه حقيقت غير از آن است و در مرحله يقظه اين حقايق را قلبا احساس كردم و به اين مسئله پي بردم كه اسلام، قرآن، مذهب شيعه كاملترين دين و پرحكمت ‏ترين كتاب آسماني است كه با عقل يك انسان فهيم مطابقت مي‏كند. بالعكس دين‏ هاي ديگر مانند يهودي ها كه كتابشان از بس تحريف شده با عقل يك جاهل حتي مطابقت نمي‏نمايد و ديگر اين كه تمام دستورات اسلام و قرآن به اين است كه انساني كه در اين دنيا آمده بايد تزكيه نفس كند و تمام صفات رذيله را از روح خود بيرون نمايد و معرفتش را بالا ببرد و با قلبي سليم از اين دنيا بيرون آيد كه خدا در قرآن فرموده:«قد افلح من زكيها» و من از اين مطالب نتيجه زياد و مهمي گرفتم كه يك انسان روحش هميشه مي‏ماند و بدنش و اين دنيا با تمام چيزهايي كه در آن هست از بين مي‏رود و پوسيده مي‏شود. پس انسان بايد به فكر روحش باشد و آن را ترقي دهد و به دستور اسلام و قرآن آن را تزكيه كند و از صفات بد و شيطاني آن را پاك نمايد چون روح الي الابد مي‏ماند و انسان براي چيزي كه هميشه مي‏ماند بايد زحمت بكشد و آن را رشد دهد تا به سعادت دنيا و آخرت برسد.

«استقامت»

 من در مرحله استقامت با اين كه دو ماه بيشتر نيست موفق به اين مرحله شده ‏ام اما حقايقي را از اين مرحله يافته‏ ام كه بايد در اين مرحله آنها را در روح خود پياده نمايم و بصورت عملي آنها را اجرا كنم مرحله استقامت اساسا چهار ركن داد: صبر، اعتماد به خدا، نترسيدن از غير خدا، قاطعيت.

«صبر»

اولين ركن استقامت يعني صبر بسيار مهم است و از اهميت بالائي برخوردار مي‏باشد و صبر يعني تحمل و بردباري بر مشقات براي رسيدن به هدف و همانطور كه بيان شد بايد در روحيه خود صبور بودن بر مشكلات اين راه عظيم كه از مو نازكتر و از شمشير تيزتر است را بوجود آوريم و من بشدت مشغولم كه اين روحيه را در روح خود بوجود آورم و بحمد اللّه تا حدودي با كمك مادرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اين روحيه را بوجود آورده ‏ام. و كلا صبر بر سه قسم تقسيم مي‏شود: صبر در اطاعت، صبر در معصيت و صبر در مصيبت.

«صبر در اطاعت»

صبر در اطاعت يعني طبق فرمان عمل كردن و گوش كردن به دستوران خدا و پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و استاد اخلاق كه همه اينها مي‏خواهند ما راكاملا به رشد روحي برسانند پس ما بايد با صبر و استقامت مطابق با فرمان آنها عمل كنيم و تحمل بر مشقات اطاعت پروردگار را داشته باشيم هر چند براي ما سخت باشد همانطور كه در قرآن آمده است: «و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشي يريدون وجهه و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هوهه و كان امره فرطا» ترجمه: «و خود را با كساني كه پروردگارشان را صبح و شام مي‏خوانند و رضاي پروردگارشان را مي‏طلبند و با صبر و استقامت نگهدار و از آنها بخاطر اين كه زنيت زندگي دنيا را بخواهي چشم پوشي نكن و از كسي كه قلب او را ما از ياد خود غافل كرده‏ ايم و پيرو خواسته خود شده است و كارهايش افراطي است اطاعت نكن. پس طبق فرموده خداي تعالي ما بايد در اين دنيا اگر خواستيم رشدي به روح خود بدهيم بايد طبق دستور و هماهنگ با استاد اخلاقمان كه مي‏خواهد ما را به مقام خليفه اللهي برساند عمل كنيم و كوچكترين كم صبري در مقابل دستورات آنها نداشته باشيم ولي اگر اين مسئله را در روح خود پياده نكرديم و بعضي اوقات و يا هيچ وقت طبق دستور عمل ننموديم الي الابد به حقيقت نخواهيم رسيد. و من در طول اين دو ماه خيلي سعي كرده‏ام تا مطابق دستورات استادم عمل كنم و بعضي اوقات كه دستورات استادم مخالف با خواسته نفسم بود اين آيه شريفه را بايد مي‏آوردم و سعي مي‏كردم كه مخالف با نفسم و طبق دستور استاد اخلاقم عمل كنم البتّه نواقصي در اين مسئله داشته‏ ام و ان‏شاءاللّه آن نواقص را در اين مرحله با جديت كامل از بين مي‏برم.

«صبر در معصيت»

دومين قسم از اقسام سه گانه صبر، صبر در معصيت مي‏باشد و به طور واضح‏تر يعني صبر در مقابل خواسته‏ هاي نفساني كه منجر به گناه مي‏شود و اگر كسي بعد از مرحله توبه در اين قسمت از استقامت خوب كار كرد و كاملا اين مسئله را در روح خود پياده نمود قطعا توبه ‏اش نصوح خواهد گرديد و من بحمد اللّه چون زير نظر پدر و مادر با تقوي تربيت شدم در اين مسئله تا حدود خيلي زيادي كاملم و تقوايم را ان‏شاءاللّه بحدي مي‏رسانم كه معتصم به حبل الله و معتصم به خدا بشوم يعني آن قدر معرفتم نسبت به حقايق بالا رود كه خود به خود نخواسته باشم معصيتي بكنم.

«صبر در مصيبت»

من معتقدم كه اگر كسي حقيقت خلقت را فهميد و دانست كه اصلاً بخاطر چه چيزي به وجود آمده و زندگي دنيا بخاطر چيست و بعد از مرگ به كجا خواهد رفت ديگر براي او مردن كاملا بي‏ ارزش مي‏شود و مرگ مانند لباس عوض كردن براي او خواهد بود مخصوصاً اگر بداند كه جزء صالحين يا صديقين و غير است بنابراين در مصيبت‏ هايي كه بر انسان وارد مي‏شود مانند از دست دادن اقوام و نزديكان انسان كاملا صبور خواهد بود چون اين معني را درك كرده كه همه ما بسوي خدا خواهيم رفت همانطور كه در قرآن آمده است:«الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون» ترجمه: « آنهايي كه وقتي به آنها مصيبتي مي‏رسد مي‏گويند: ما ملك خدائيم و ما بسوي او برمي گرديم فقط مسئله جدائي و فراق براي او مطرح خواهد شد كه آن هم بعد از سالها كه خودش از اين دنيا رفت اين مسئله براي او نيز برطرف خواهد گرديد.

«اعتماد به خدا»

ركن دوم استقامت يعني اعتماد بخدا از اهميت بسزائي برخوردار مي‏باشد و بدين معني است كه ما كاملا توكل و تكيه‏ مان فقط بايد به خداي تعالي باشد همچون در مشكلات و سختي‏ هاي متعددي كه براي يك سالك الي الله در مسائل معنوي و در مسائل دنيوي برايش وجود دارد و ما نيز بايد از تمام اسبابي كه خداي تعالي بخاطر توكل و تكيه‏ مان به او براي ما در دنيا قرار داده استفاده كنيم و همه چيزها را متكيا به خدا بدانيم ولي اگر آمديم و در خانه نشستيم و گفتيم كه ما توكل و تكيه‏ مان بخداست و خدا براي ما روزي مي‏رساند و ما نبايد به كسي يا وسيله‏ اي تكيه كنيم اين عمل كاملا غلط و بيهوده مي‏باشد چون خدا به ما روزي مي‏دهد و كارهايمان را در دنيا درست مي‏كند اگر مصلحت باشد ولي از طريق اسبابي كه در دنيا براي ما قرار داده است. مثلاً شغل و يا كار در مسائل دنيوي و در مسائل معنوي همچون استاد تزكيه نفس كه خدا براي ما قرار داده است و ما مي‏توانيم به وسيله اين سبب الهي خود را از تمام صفات رذيله پاك نمائيم و به مقام خليفه اللهي برسيم. و من در زماني كه واقعا مشكلاتي برايم بوجود مي‏آمد از خدا كمك مي‏خواستم و سعي مي‏كردم كه در تمام امور زندگيم به خدا توكل داشته باشم ولي در اين جهت بايد خيلي كار كنم مخصوصاً در ايمانم چون در اين ركن از استقامت ايمان به كسي كه يك سالك الي اللّه مي‏خواهد به آن توكل كند بسيار مهم است چون بايد بداند كه به چه كسي تكيه كرده و از چه كسي كمك خواسته است. و ان‏شاءاللّه من در طول عمرم غير از خداي تعالي و چهارده معصوم علیهم السلام و اوليايش كه همه اينها متصل به خدا هستند از كس ديگري كمك نمي‏خواهم چون حقيقت همه چيز خداي تعالي مي‏باشد.

«نترسيدن از غير خدا»

اين ركن از استقامت يعني نترسيدن از غير خدا براي روح من خيلي لازم بود و احساس مي‏كردم كه حتماً در اين خصوص بايد خيلي كار كنم و در همين دو ماه كه در مرحله استقامت بودم به وضوح احساس كردم كه اين ركن از استقامت بخوبي در روح من پيشرفت كرده است و ترس هاي وهمي از من كم‏ كم دور مي‏شود حتي قصد داشتم بعنوان تمرين در مكانهايي كه خيلي ترسناك است واقع شوم تا روح خود را براي سربازي آقا امام زمان علیه السلام آماده سازم و واقعا ترس مانند ترس ‏هاي وهمي يك چيز و يا بهتر بگويم يك صفت مسخره‏ اي است كه در روح انسان از زمان بچگي بوجود آمده است و انسان بايد آن را از خود كاملا دور كند و فقط از خداي تعالي بخاطر عظمتش بترسد.

«قاطعيت»

قاطعيت يعني كاري كه اول انسان بر آن فكر كند و اگر منتهي به عملي شد كه در صراط مستقيم بود آن را با كمال جديت انجام دهد و اساسا قاطعيت يك صفتي است كه انسان را كاملا جدي و مصمم در كارهايش مي‏نمايد و براي روح يك سالك الي اللّه اگر بخواهد استاد اخلاق بشود و براي متقين امام گردد خيلي مفيد است. پس نتيجه مي‏گيريم كه براي هر كار صحيحي قاطعيت واقعا لازم و حائز اهميت مي‏باشد و الا يك سالك الي الله بدون داشتن قاطعيت در كارهايش مثلاً قاطعيت در تزكيه نفس نمي‏تواند موفق به تزكيه نفس شود و به مقصود كه خداي تعالي باشد برسد و من در طول اين دو ماه البتّه در قبل هم اين صفت را در كارهاي مادي و دنيوي مقداري تجربه كرده بودم و مي‏ديدم كه وقتي تصميم به كاري مي‏گيرم و مي خواهم آن را با كمال قاطعيت انجام دهم كاملا موفق مي‏شوم ولي قبل از آن خيلي كم شايد هم اصلاً فكر نمي‏كردم كه آيا آن كار صحيح است يا خير ولي از وقتي كه در مرحله استقامت واقع شدم كاملا با خودم تصميم گرفتم كه اول در تمام مسائل معنوي و دنيوي كه مي‏خواهم انجام دهم اول فكر كنم واگر ديدم كه مورد رضاي خداي مهربان بود آن را با كمال قاطعيت انجام دهم و از خداي تعالي و چهارده معصوم علیهم السلام مي‏خواهم كه مرا كمك كنند تا در مرحله استقامت تمام اركاني كه از حضرت استاد كه جانم به قربانش فرا گرفته بودم با كمال قاطعيت و جديت و دقت در روح خود بوجود آورم. پايان.

۱۴۲۶/۷/۲۰ قمری – ۱۳۸۴/۶/۴ شمسی – درباره خودم (استقامت، زیربنای همه خوبیها)

درباره خودم

 

"آقای محمدصادق ملايری پور در حضور رئيس جلسه و جمعيت اهل تزکيه نفس مقاله خود را قرائت می کند"

 

بسمه تعالي……..نفر چهارم از كساني كه مقاله ‏اش در جلسه گردهمايي مرحله استقامت با نظر داوران برنده شد آقاي محمد صادق ملايري پور از استان تهران بود. معظم له درباره بيداري خود از خواب غفلت بوسيله مطالعه كتاب پرواز روح چنين مي‏گفت: اين كتاب كه در شرح حالات مرحوم حاج ملا آقا جان زنجاني نوشته شده مرا از خواب غفلت آن چنان بيدار كرد كه اول چند ماهي در مرحله يقظه بودم تا اين بيداري از خواب غفلت را در خود تثبيت كنم و سپس قدم در مرحله توبه نصوح گذاشتم و چهل روز با عبادات و اذكار مختلف از خداي تعالي درخواست بازگشت بسوي او نمودم و همه گناهانم را ترك كردم و از خداي تعالي آخرين روزهاي مرحله توبه‏ ام تقاضا كردم كه مرا صد در صد از گناه پاك كند و در روزهاي ۳۸ و ۳۹ و ۴۰ صبح ها با خواندن نماز اميرالمومنين علیه السلام و توسل به آن حضرت و عصرها با خواندن نماز حضرت امام زمان علیه السلام و توسل به آن حضرت از آن بزرگواران درخواست كردم كه آنها از خدا بخواهند تا خداي تعالي گناهان مرا تبديل به حسنات كند. به اين ترتيب مرحله توبه ‏ام را به پايان رساندم و احساس سبكي غريبي در خود نمودم. سپس استادم به من مرحله استقامت را داد. استقامت يعني زير بناي همه خوبيها، استقامت يعني موفقيت در همه كارها، استقامت يعني كار همه انبياي عظام، استقامت يعني پشت دشمن اغوا كننده ‏اي مثل شيطان را به خاك رساندن و بالأخره استقامت در راه رسيدن به خدا يعني حيات طيبه و زندگي ابدي و من بحمد اللّه در اين مرحله موفق بوده ‏ام و از خداي تعالي مي‏خواهم كه هميشه موفق باشم و هيچ گاه در دنيا ضعفي به خود راه ندهم و روز به روز استقامتم بيشتر و بهتر و قوي‏تر بشود.

۱۴۲۶/۷/۲۱ قمری – ۱۳۸۴/۶/۵ شمسی – سالگرد مرحوم حاج ملا آقا جان در زنجان

سالگرد مرحوم حاج ملا آقا جان در زنجان

 

"اجتماع ارادتمندان مرحوم حاج ملا آقاجان در چهل و نهمین سال در گذشت او در کناره مقبره اش"

 

بسمه تعالي…….. در ۴۹ سال قبل در چنين روزي مرحوم آقاي حاج ملا آقا جان زنجاني غريبانه ازدار دنيا رفت. و چون او را نمي‏شناختند غريبانه در قبرستان عمومي شهر زنجان دفنش كردند. سالها گذشت تا آن كه اينجانب كتاب پرواز روح را درباره گوشه‏ اي از زندگي معنوي او نوشتم و چون حضرت ولي‏عصر علیه السلام «معز الاولياء» است، سال به سال عزت او، محبوبيت او، زياد شد تا به جايي رسيد كه پس از تقريبا نيم قرن بدون آن كه از مردم دعوتي به عمل آيد در روز بيستم ماه رجب از سراسر كشور هزارها نفر براي بزرگداشت سالگرد آن بزرگوار در زنجان جمع مي‏شوند و مزار او را زيارت مي‏كنند و احيانا حوائج خود را از او مي‏گيرند. مطلبي كه در اينجا قابل توجّه است اين است كه يك عده از كساني كه همه چيز را در ظواهر و تعيّنات فكر مي‏كنند در زمان زندگي او در دنيا او را بخاطر لباسش كه بسيار معمولي بود و گاهي كشاورزي مي‏كرد و بيلي بر شانه مي‏گذاشت و به خانه مي‏رفت، از علم و معنويت او استفاده نمي‏كردند و متوجه اين معني نبودند كه كوهي از علم و دانش با اين تواضع كه در زمان رضا شاه خائن كه مجالس عزاداري را تعطيل كرده بود او با اين وضع لباس در كوچه و بازار زنجان هر كجا چند نفري را مي‏ديد اقامه عزاداري براي حضرت سيدالشهداء علیه السلام مي‏نمود و به اين وسيله نمي‏گذاشت نام مقدّس حضرت ابي عبداللّه الحسين علیه السلام و عزاداري براي آن حضرت از بين برود. آنها او را تحقير مي‏كردند و گاهي او را ديوانه تصور مي‏نمودند ولي پس از مرگش سخنان حكمت آميزش كه من به وسيله كتاب «پرواز روح» پخش كرده بودم اهل معنا متوجه شدند كه او يكي از اولياء خداست. روح معين است، به حاجتمندان به اذن پروردگار حوائجشان را مي‏دهد و آن چنان پس از ۴۹ سال كه از وفاتش مي‏گذرد مردم به او اظهار ارادت مي‏كنند و اين چنين در سالگردش كنار قبرش اجتماع مي‏نمايند و اظهار علاقه مي‏كنند. اين همان معني كلمه «معز الاولياء» است كه درباره حضرت ولي‏عصر علیه السلام مي‏گوييم و نشانه‏ اش را مي‏بينيم. اميد است خداي تعالي مقامات آن بزرگوار را متعالي بفرمايد.

۱۴۲۶/۷/۲۲ قمری – ۱۳۸۴/۶/۶ شمسی – درباره خودم (خصوصیات دوران کودکی)

درباره خودم

 

"تصوير اينجانب در سن ۶ سالگی در کنار پدرم و سن ۷۰ سالگی کنار ديوار منزلی که من در آن متولد شده ام"

 

بسمه تعالي……..دقيقا ۷۰ سال قبل در چنين ايامي اين جانب در اين منزل متولد شدم از نظر قمري مي‏گويند تولد من نيمه ماه مبارك رمضان سالروز تولد حضرت امام مجتبي علیه السلام بوده است. شايد پدرم به همين مناسبت نام مرا «حسن» گذاشته بود و من تا سن ۶ سالگي در همين منزل با پدر و مادرم زندگي مي‏كردم. روزي كه در مكتب خانه قرآن كريم را به پايان رساندم و روخواني آن را ياد گرفتم در اين منزل بوديم. پدرم در اين خانه عصرهاي جمعه روضه داشت و قبل از غروب روز جمعه كه ساعت استجابت دعا است دعاي سمات مي‏خواند و براي حوائج خود و جمعي كه در اين منزل جمع شده بودند دعا مي‏كرد. من و دو نفر از خواهرانم در اين منزل متولد شده بوديم. منزل خوش يمن و پرمعنويتي بود. اين منزل در مشهد مقدّس بالا خيابان كوچه زردي پلاك ۱۱۲ همانگونه كه در تصوير مشاهده مي‏كنيد هنوز هم وجود دارد و با اين كه حدود ۸۰ سال از بناء اين منزل مي‏گذرد هنوز قابل استفاده است. شايد اين باقي ماندنش بخاطر همان دعاهايي كه مرحوم پدرم در اين منزل مي‏خواند اين گونه استوار باقي مانده است. مرحوم پدرم مقيد به نماز شب و تهجد بود و در طبقه همكف در اطاق مخصوص عبادتش قرآن مي‏خواند و عبادات ديگرش را در آنجا انجام مي‏داد. در اطاق مجاور اين اطاق مادر پيرش كه لهجه يزدي شيريني داشت با كسالت «سل» زندگي مي‏كرد. در طبقه بالا مادرم و ما بچه ‏ها بوديم. پدرم يك اطاق ۲ در ۳ را به قناري‏ هايي كه خودش تكثير كرده بود اختصاص داده بود شايد حدودا صد جفت قناري قيمتي نگه مي‏داشت. او به ما مي‏گفت: نگه داشتن حيوانات مخصوصاً اين گونه حيوانات بي‏ آزار در خانه مستحب است و ما پس از آن كه اين منزل را فروختيم و به نزديك حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام در كوچه گندم آباد كه فعلا در صحن مطهر آن حضرت افتاده رفتيم ديگر اين منزل را نديديم تا آن كه چند روز قبل كه از كوچه زردي عبور مي‏كرديم ديدم منزل به همان وضع سابق باقي است و خاطرات كودكي من در ذهنم رژه رفت و به ياد آن روز اين تصوير را گرفتيم. شما مي‏توانيد گذشت زمان را با مقايسه تصوير اينجانب در سن شش سالگي كه در كنار پدرم نشسته ‏ام با تصوير من كه به ديوار منزل كنار درب تكيه داده ‏ام ببينيد.

۱۴۲۶/۷/۲۵ قمری – ۱۳۸۴/۶/۹ شمسی – درباره خودم (روح سالم نتیجه تزکیه نفس)

درباره خودم

 

"دوستان اهل تزکیه نفس در ۱۲رجب ۱۴۲۶ مقالات برگزيده مرحله استقامت خود را ارائه مي دهند"

 

بسمه تعالي……..در ۱۲ رجب ۱۴۲۶ شب ميلاد مسعود حضرت اميرالمومنين علیه السلام هشت نفر از كساني كه مقاله ‏شان در مرحله استقامت انتخاب شد و چهار نفر از آنها را در شبهاي گذشته معرفي نموديم كه خلاصه‏ اي از مقاله‏ شان را توضيح داديم و باقي ماند چهار نفر ديگر كه توضيح مي‏دهيم.

يكي از آنها (چنان كه در تصوير فوق ديده مي‏شود) جناب حجه الاسلام آقاي مسلم عباس پور از اهالي شيراز و از فضلاي حوزه علميه قم بودند. ايشان مقاله‏ شان در بيداري خود از خواب غفلت و سپس گذراندن مرحله توبه و بعد درباره استقامت چنين گفتند: استقامت را بايد ريشه تمام سعادت‏ها دانست و اگر انسان استقامت نداشته باشد در هر كاري معطل مي‏ماند و نمي‏تواند به هيچ وجه در هيچ چيز موفق شود. ديگري آقاي فرامرز نقوي بود (چنان كه در تصوير دوم ديده مي‏شود) ايشان درباره بيداري و يقظه خود و اين كه در منجلابي از غفلت و گناه بودند چنين گفتند: من به وسيله كتاب «پرواز روح» از خواب غفلت بيدار شدم اين كتاب مايه سعادت من بود كتاب پرواز روح من را وادار كرد كه توبه كنم و خود را از منجلاب گناه و غفلت نجات دهم. سپس درباره توبه و اين كه استقامت داراي چهار ركن است و من بحمد اللّه در اكثر اركان استقامت موفق بوده ‏ام توضيح داده‏ اند. نفر هفتم آقاي سعيد شائق پور (چنان كه در تصوير سوم ديده مي‏شود) بود كه مسئله تزكيه نفس را از اهم مسائل زندگي ابدي انسان مي‏دانست او مي‏گفت: كه اگر انسان در راه تزكيه نفس استقامت نداشته باشد همه زحماتش از بين رفته و بايد خود را در مرحله استقامت كاملا بسازد. نفر هشتم آقاي حسين خواجوئي (چنان كه در تصوير چهارم ديده مي‏شود) از طلاب حوزه علميه قم بود كه سالها است در راه تزكيه نفس فعاليت مي‏كند و بحمد اللّه موفق هم شده است. او درباره موفقيت خود چنين مي‏گفت: من خيلي دوست داشتم كه يك انسان پاك و بي ‏آلايش باشم. پس از مطالعات زياد به اين نتيجه رسيدم كه بدون تزكيه نفس روح سالمي كه خدا در قرآن فرموده:«الا من اتي اللّه بقلب سليم» براي من حاصل نمي‏شود لذا به طرف تزكيه نفس روآوردم و تا اينجا موفق هم بوده‏ ام.

۱۴۲۶/۷/۲۶ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۰شمسی – وفات حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و شهادت ۱۰۳۰ نفر از عزاداران در کاظمین

وفات حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و شهادت ۱۰۳۰ نفر از عزاداران در کاظمین

 

"بارگاه مطهر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام و حضرت امام جواد عليه السلام"

 

بسمه تعالي…….. روز شهادت حضرت موسي بن جعغر علیه السلام دشمنان شيعه اثني عشريه با ترور هزار و سي نفر در موقع عزاداري در كاظمين آنان را به شهادت رساندند. اينها همه‏ شان شهيد شدند. زيرا كشته شدن در وقتي كه عزاداري براي محبوب‏ترين وليّ خدا انساني مي‏كند شهيد است و معني شهيد اين است كه اگر گناه‏كار باشد و يا صفات رذيله داشته باشد خداي تعالي او را در رديف انبياء و صالحين و صديقين قرار مي‏دهد. زيرا خداي تعالي در قرآن فرموده: «و من يطع اللّه و الرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» اين شهداء روز قيامت بدون سؤال وارد بهشت مي‏شوند و در عالم برزخ در بهشت برزخي با پروردگارشان و در كنار خداي تعالي روزي مي‏خورند. زيرا خداي تعالي فرموده: «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» اميد است خداي تعالي آنها را درجات عالي‏تري مرحمت فرمايد و عذاب دشمنان اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام را زياد نمايد. حضرت موسي بن جعفر علیه السلام و امام جواد علیه السلام در كاظمين در يك ضريح و زير دو گنبد مدفونند و آن قدر به حوائج دوستانشان توجّه دارند كه اين دو امام بر حق را مردم باب الحوائج نام داده ‏اند.

مرحوم حاج ملا آقا جان مي‏فرمود كه وقتي وارد حرم مطهر حضرت موسي بن جعفر علیه السلام شدم ديدم كه حضرت موسي بن جعفر علیه السلام نشسته‏ اند و حضرت امام جواد علیه السلام هم در خدمت ايشان نشسته است ناگهان از جاي خود بلند شدند در حالي كه حضرت موسي بن جعفر علیه السلام سرشان را پايين انداخته بودند و حضرت امام جواد با ادب بيشتري سر را بالا گرفته و مودب ايستاده است ناگهان نور مقدّس حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام ظاهر شد و در ميان آنها قرار گرفت و هر سه نفر نشستند حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام رو به امام جواد علیه السلام كردند و فرمودند ما در كاظمين تعدادي شيعه داريم حوائج آنها را كه به شما مراجعه مي‏كنند بدهيد و نام چند نفر را بخصوص آن حضرت بردند كه يكي از آنها را من مي‏شناختم و حاجتش داشتن طبع شعر بود. وقتي صحنه عوض شد و من از حرم بيرون آمدم ديدم آن فرد معين كه من شناخته بودم حتي حرف هاي عاديش را با شعر مي‏گفت و اقرار كرد كه حاجتم همين داشتن طبع شعر بوده است.

۱۴۲۶/۷/۲۷ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۱ شمسی – به مناسبت روز مبعث رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم

به مناسبت روز مبعث رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم

 

"اينجانب در مدينه منوره در مقابل باب جبرئيل در مساحت خانه امام صادق عليه السلام رو به قبله نشسته ام"

 

بسمه تعالي……..در سال ۱۳۷۱ كه به مدينه مشرف شده بودم ديدم خانه امام صادق علیه السلام و كوچه بني ‏هاشم را وهابي ها خراب كرده و مسطح نموده‏ اند. من قبل از آن مكرر به مدينه مشرف شده بودم و خوب يادم بود كه از باب جبرئيل تا كوچه بني‏ هاشم بيشتر از ده متر فاصله نبود واز اول كوچه بني‏ هاشم تا خانه امام صادق علیه السلام حدودا ده متر بود. يعني آن طرف خيابان باب جبرئيل و در حرم حضرت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بود و اين طرف خيابان كوچه بني‏ هاشم كه به طرف قبرستان بقيع مي‏رفت شروع مي‏شد. وسط كوچه بني‏ هاشم خانه امام صادق علیه السلام بود فاصله بين باب جبرئيل و خانه امام صادق علیه السلام تا حدودي براي من در آن روز مشخص بود.

من در آن سفر در محل خانه امام صادق علیه السلام كه طرف چپ من قبرستان بقيع و طرف راستم باب جبرئيل و رو به قبله نشسته بودم و مشغول دعا و زيارت بودم اين تصوير كه در بالا ديده مي‏شود از من گرفته شد. در آنجا كه نشسته بودم فكر مي‏كردم كه چرا مسلك وهابيت با آثار اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام كه بيشتر از ۱۳۰۰ سال مسلمانان آنها را حفظ كرده‏ اند اين گونه رفتار مي‏كنند؟ غار حراء كه محل عبادت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله است بدون هيچ وسيله رفتن به آن غار و آنها كوشش مي‏كنند كه تا مي‏توانند آن را از بين ببرند. قبر مطهر حضرت عبداللّه پدر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله با زمين هم سطح شده و اثري از آن باقي نگذاشته ‏اند و اينجا هم خانه امام صادق علیه السلام و كوچه بني‏ هاشم كه خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام كه اكثرا در آن كوچه زندگي مي‏كرده ‏اند حتي اثري از آنها باقي نمانده است.

آيا اين عمل غير از اين است كه آنها مي‏خواهند آثار اسلام و آثار يكي از دو چيز گرانبهايي كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله به يادگار گذاشته از بين ببرند؟ پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا بعدي ابدا» و شاعر عرب مي‏گويد: «ان آثارنا تدل علينا…. فانظروا بعدنا الي الاثار» اگر آثار چيزي از بين رفت كم ‏كم آن چيز بدست فراموشي سپرده مي‏شود و به كلي فراموش مي‏گردد. خدا آنها را هدايت كند تا دست از اين اعمال ناپسند بردارند.

 

 

 

 

 

 

 

۱۴۲۶/۷/۲۸ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۲ شمسی – درباره خودم (قبور ائمه بقیع علیهم السلام)

درباره خودم

 

"قبور ائمه بقيع عليهم السلام در مدينه منوره"

 

بسمه تعالي……..در سال ۱۳۴۶ كه براي حج واجبم به مكه مشرف شده بودم سال عجيبي بود چند نفر از علماء بزرگ و مراجع تقليد به مكه مشرف شده بودند و آزادي عجيبي به شيعيان داده شده بود. مرحوم آيه اللّه شاهرودي از نجف اشرف و مرحوم آيه اللّه شريعتمداري از قم و مرحوم آقاي فلسفي واعظ معروف از تهران مشرف بودند و چون اينجانب با آن دو مرجع بزرگ زياد مانوس بودم خاطراتي از آنها دارم كه فراموش نشدني است و شايد براي شما هم كه مي‏شنويد مفيد باشد. مرحوم آيه اللّه شاهرودي اولين دفعه ‏اي بود كه به حج مشرف مي‏شدند معظم له مي‏فرمود من از نجف سوار ماشين شدم و از راه كويت با ماشين سواري يكسره به مكه مشرف گرديدم. در راه هيچ ناراحتي نداشتم مرحوم آيه اللّه شريعتمداري كه بسيار مورد استقبال دولت عربستان سعودي واقع شده بود در آن سفر توانست شخصيت‏ها و مسئولين عربستان سعودي را جمع آوري كند و به آنها پيشنهاد دهد كه اجازه بدهند قبور ائمه اطهار علیهم السلام  را در بقيع بازسازي نمايند. علماء سعودي چون وهابي بودند اظهار داشتند كه ما سقف را روي قبور حرام مي‏دانيم. اگر چه با گنبد و بارگاه حضرت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله اين گفتار منافات داشت ولي مرحوم آيه اللّه شريعتمداري فرمودند كه ما تمام قبرستان بقيع را با سنگ مرمر كه از ايران خواهيم آورد مي‏پوشانيم و اطراف قبور ائمه اطهار علیهم السلام را با سنگ‏هاي مرمر مرمت مي‏كنيم. كه آنها اين پيشنهاد را قبول كردند ولي علماء متحجر آنها باز هم مانع گرديدند و به اين شكلي كه در تصوير ملاحظه مي‏فرماييد در بقيع قبور ائمه اطهار علیهم السلام كه نمايندگان الهي در زمين‏ اند هدايت كنندگان مردم در زمين‏ اند و آينه تمام نماي خداي تعالي در زمين‏ اند باقي مانده است. اينها چه فكر مي‏كنند خدا مي‏داند! آن قدر هست كه مي‏خواهند اجر رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله كه خداي تعالي آن را بر همه مسلمانان واجب قرار داده نپردازند. خداي تعالي در قرآن به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله خطاب كرده و فرموده: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي» من نمي‏دانم اگر اطراف قبور ائمه اطهار علیهم السلام تميز باشد چه مشكلي پيدا مي‏كند؟ و چرا نمي‏گذارند شيعيان قبور ائمه علیهم السلام خود را حفظ كنند و از اين راه اظهار محبت به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بنمايند و اجر آن حضرت را به اين وسيله بدهند؟ خدا آنها را هدايت كند و اختلاف را از بين مردم مسلمان ببرد.

۱۴۲۶/۸/۳ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۷ شمسی – درباره خودم (دوری از سیاست و پرداختن به ارشاد مردم)

درباره خودم

 

"اينجانب با جمعی از رجال سياسی در يکی از سمينارهای مهم جمهوری اسلامی ايران"

 

بسمه تعالي…….. در تاريخ ۱۳۸۳/۱۱/۱۸ در اين برنامه به شرح حالات خودم پرداختم و تا امروز كه ميلاد مسعود حضرت ابي عبداللّه الحسين علیه السلام و از نظر تاريخ شمسي ۱۳۸۴/۶/۱۷ است مطالبي درباره زندگي خودم نوشتم تا ديگران بيهوده مسائلي را درباره من نگويند ولي مردمان گتره گو و بي‏ بند و بار نمي‏توانند دروغ نگويند، تهمت نزنند و حرف بي جا به زبان جاري نكنند زيرا آنها به دروغگوئي عادت كرده‏ اند و اين عادت بقدري در وجودشان عمق پيدا كرده كه روز قيامت هم اگر زبانشان باز باشد به خداي تعالي هم دروغ مي‏گويند لذا خداي تعالي قدرت دارد كه دهان آنها را ببندد آنجا كه مي‏فرمايد: «اليوم نختم علي افواههم» زبان دروغگوي آنها را مي‏بندد تا بيشتر از آنچه كه گفته‏ اند دروغ نگويند. به هر حال آنچه در اين مدت نوشتم فقط بخاطر اتمام حجت بود والا من در زندگيم هم با رجال علمي نشست و برخاست داشته‏ ام و هم با رجال سياسي و هم با مردم معمولي و آنچه وظيفه‏ ام را در آن ديده‏ ام اين بود كه چون رجال علمي يا علم براي آنها حجاب شده كه سخني در بيداري از خواب غفلت نمي‏ شنوند و يا علمشان سبب بيداريشان گرديده كه به مقامات عاليه رسيده‏ اند و نيازي به معاشرت و سخنان و تذكرات من ندارند و رجال سياسي هم چون عادت به سياست كرده ‏اند و ممكن است مطالب معنوي را با سياست‏هاي اصطلاحي آلوده كنند من از آنها كناره ‏گيري كرده و با آنها مخلوط نشده ‏ام لذا با اين بزرگان هم معاشرتم را كم كرده ‏ام و لذا تنها به ارشاد مردم معمولي پرداخته‏ ام. در مدت ۴۳ سال با تشكيل كانون بحث و انتقاد ديني توانسته‏ ام صدها هزار سؤال ديني و فلسفي و اعتقادي را جواب بگويم و هزارها جمعيت را به صراط مستقيم و عمل كردن صددرصد به دستورات دين وادار كنم و از آنها براي پابند بودن به دينشان تعهد بگيرم و آنها را به خواندن قرآن و ترجمه قرآن و تفسير قرآن به نحو مستمر و الزامي مقيدشان كنم و صدها نفر از غير مسلمانها را به اسلام مشرف نمايم و نام مقدّس حضرت بقيه اللّه علیه السلام را در بين مردم ترويج كنم و دوره اصول اعتقادات صحيح را از مفاهيم قرآن و احاديث و تزكيه نفس به نحو كلاسيك براي هزارها نفر توضيح دهم اميدوارم خداي تعالي اينها را از من قبول فرمايد كه اگر او قبول كند از سخنان ياوه گويان باكي ندارم و هر چه بيشتر عليه حركت من بگويند اجر و مزدم نزد خداي تعالي بيشتر خواهد بود.

۱۴۲۶/۸/۵ قمری – ۱۳۸۴/۶/۱۹ شمسی – آخرين صفحه‏ اي كه درباره خودم مي‏نويسم

 

"آخرين صفحه‏ اي كه درباره خودم مي‏نويسم"

 

 بسمه تعالي……..خلاصه مجموعه سخناني كه درباره زندگي خودم نوشته ‏ام و قريب به يك سال اين نوشته ‏ها طول كشيد اين بود كه من از دوران كودكي به محبت و نام حضرت بقيه اللّه ارواحنافداه زندگي كرده‏ ام و با دشمنان آن حضرت دشمن بوده ‏ام و با دوستان آن امام همام دوست بوده ‏ام و مكرر آن چنان كه در كتاب ملاقات با امام زمان علیه السلام نوشته ‏ام چشمم به جمالش روشن شده است و از الطاف خفيه‏ اش بهره ‏هاي فراواني برده ‏ام و معتقدم كه اگر كسي غير از آنچه در زير مي‏نويسم معتقد باشد به امام عصر علیه السلام توهين كرده است و آن مطلب اين است كه هر كس در هر موقعيتي كه باشد اگر آن حضرت مصلحت بدانند و اجازه بدهند مي‏تواند با آن حضرت ملاقات كند زيرا نمي‏توانيم از آن حضرت سلب اين اختيار را بكنيم و الا به آن مقام مقدّس توهين نموده ‏ايم. از آن طرف هر كس در هر موقعيتي كه باشد به اختيار خودش نمي‏تواند ارتباطي و يا ملاقاتي با آن حضرت داشته باشد. اختيار ملاقات صددرصد با مصلحت انديشي امام عصر علیه السلام و اذن آن حضرت انجام مي‏شود. با اين توضيحات عده‏ اي از علماء و صالحين و يا مردم معمولي كه به محضر آن حضرت مشرف شده ‏اند درست بوده و صحيح نقل شده است و اگر كسي ادعاي ملاقات با آن حضرت را با اختيار خودش بكند دروغگو و كذّاب است و به آن حضرت توهين نموده است و اگر كسي بگويد مطلقا نمي‏شود امام زمان روحی فداه را ديد باز سلب اختيار از امام زمان علیه السلام كرده و به آن حضرت توهين نموده و دروغگو و كذّاب است و آنهايي را كه خدمت آن حضرت از بزرگان رسيده ‏اند تكذيب نموده است.

من تا امروز كه روز تولد امام سجاد علیه السلام يعني روز چهارم شعبان ۱۴۲۶ است هميشه آرزوي ملاقات با آن حضرت را داشته ‏ام و هيچ گاه ادعاي ارتباط با آن حضرت را نداشته‏ ام و از كساني كه اين ادعا را به من نسبت مي‏دهند سخت ناراضي هستم و اميدوارم كه آن‏ها اصلاح شوند و همانطوري كه در روز قبل گفتم و نوشتم بخاطر همين آرزو و دعا براي فرج آن حضرت به الطاف فوق ‏العاده ولي اللّه الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه رسيده‏ ام و موفق شده ‏ام و از دوستانم كه بسيار به من لطف دارند مي‏خواهم كه براي من دعا كنند كه دستم از دامن امام زمان علیه السلام كوتاه نشود و هميشه در دنيا و آخرت زير سايه آن بزرگوار از الطاف الهي بهره‏ مند گردم و السلام علي من اتبع الهدي.

۱۴۲۶/۸/۱۴ قمری – ۱۳۸۴/۶/۲۸ شمسی – فعاليت‏هاي شبانه روزي حضرت استاد در داخل و خارج كشور

«فعاليت‏هاي شبانه روزي حضرت استاد در داخل و خارج كشور»

 

 

بسمه تعالي…….. حضرت استاد در مدت عمر با بركت خويش از سن چهارده سالگي كه شروع به تحصيل علوم ديني در حوزه علميه مشهد نمودند اكتفا به تنها درس خواندن نكردند بلكه در كنار درسهاي علوم اسلامي كه بسيار هم موفق بوده ‏اند فعاليت‏هاي اجتماعي و سياسي و اخلاقی هم مي‏نمودند تا جائي كه علماء بزرگ حوزه‏ هاي علميه و مراجع تقليد ايشان را به عنوان فرد مورد اعتماد خود و وكيل خود مي‏دانستند و بعضي از آنها مي‏فرمودند كه فلاني از ده نفر روحاني فعال بيشتر خدمت مي‏كند. معظم له علاوه بر فعاليت‏هاي داخل كشور از قبيل بناء مساجد و مدارس علوم دينيه و ساختمان وتعميرات بقاع متبركه امام زادگان در خارج كشور به هدايت مسلك علي اللهي‏ ها و مباحثات زيادي با اهل‏ سنّت و وهابي‏ها (كه در كتاب شبهاي مكه به گوشه ‏اي از آنها اشاره شده است) و فرستادن مبلغيني براي ممالك مختلف پس از آن كه آن مبلغين با بحث‏هاي علمي به دين اسلام مشرف شده بودند كه خود آنها را به عنوان مبلغ براي آن ممالك فرستاده است و آنها را مجهز به كتابهائي به زبان انگليسي و قرآن و تفسير آن به زبان انگليسي بوده كرده است و در ممالك فرانسه و آلمان و انگليس و اندونزي و لبنان و سوريه و عربستان سعودي و ايتاليا و يونان و كانادا و پاكستان و هندوستان و بعضي از ممالك ديگر با ارسال كتب خود به زبانهاي مختلف و استفاده از كتب ديگران كه به زبان هاي همان ممالك از حقايق اسلام و تشيع نوشته بودند ارسال نموده. مثلاً تنها به وسيله خود ايشان در يك سال ۱۵۰۰ جلد از كتب معرفي اسلام ناب محمدي كه همان تشيع است در دو شهر مكه و مدينه به علماء و كتابخانه‏ هاي اين دو شهر داده ‏اند كه بعضي از آن كتابها در اينجا براي اطلاع ديگران يادآوري مي‏شود: ۱ – كتاب الغدير. ۲ – كتاب مع رجال الفكر في القاهره. ۳ – كتاب المراجعات. ۴ – كتاب النص و الاجتهاد. ۵ – كتاب اصل الشيعه و اصولها. ۶ – الفقه علي مذاهب الخمسه بوده است و كتبي از اين قبيل براي ممالكي كه به زبان انگليسي آشنا بودند كتابهايي به همان زبان مانند كتاب شيعه ايزم و كتبي كه در دارالتبليغ ترجمه مي‏شد و مجلات انگليسي از همان مركز براي ممالك انگليسي زبان ارسال مي‏گرديد و خلاصه معظم له در تبليغ تشيع و حضرت بقيه اللّه علیه السلام بسيار كوشش فرمودند و تمام هدفشان اين بوده است كه مردم دنيا در آن زماني كه تشيع شناخته نشده بود و اين مذهب را به حساب نمي‏ آوردند بشناسند و بحمداللّه اين مسئله به نتايج بسيار خوبي رسيد.

۱۴۲۶/۸/۲۳ قمری – ۱۳۸۴/۷/۶ شمسی – سر الفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح

«سر الفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح»

 

 

بسمه تعالي……..در سايت (www.maarefislam.net) مشاهده شد كه در سال ۱۴۰۳ دقيقا در ۲۳ سال قبل مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيّد محمد حسين حسيني تهراني صاحب كتاب «روح مجرد» قدس سره كتابي بنام «سرالفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح» نوشته ‏اند و در آن اظهار لطف و محبت نسبت به مؤلّف كتاب پرواز روح نموده ‏اند و مقدمه مطالب خود را كه با خط خود در آن رساله نوشته و اينگونه شروع كرده ‏اند: «بسم اللّه الرحمن الرحيم و صلي اللّه علي محمد و آله الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين»:

«و بعد آن كه كتاب شريف پرواز روح را مطالعه كردم و چون از مدتي قبل درباره محتويات آن كرارا سوالاتي مي‏شد و از اين حقير درباره آن نظريه مي‏خواستند و واسطه عدم اطلاع بر آن مضامين قادر بر پاسخ آنها نبوده ‏ام و فقط به ذكر صدق و امانت مؤلّف محترم آن كه از سابق الايام روابط و آشنايي برقرار بود اكتفا مي‏نمودم اينك يكي از برادران ايماني و اخلاء روحاني يك جلد براي من هديه آورد و تقاضاي مطالعه و نظريه نمود لذا براي اجابت التماس دعوت مؤمن يك دوره از آن را مرور و نظريات خود را در موارد لازم در هامش همان كتاب ثبت كردم تا موجب تذكره حقير و تبصره براي دوستان عزيز و طالبان ارجمند بوده باشد و اينك خلاصه نظريه را كه در آن هوامش مضبوط شده است براي افرادي كه بدون مطالعه كتاب مي‏خواهند از آن مطلع گردند در اينجا مي‏ نگارم بحول اللّه و قوته و لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم…. اين كتاب «پرواز روح» كه مشهود است از روي صدق و اخلاص نگارش يافته است. براي بيدار كردن حس‏هاي خاموش و افكار جامده بسيار مفيد و در آن كه عملا و مشهودا روابط اين عالم طبيعت را با عالم صورت و مثال ولايت اعظم حضرت حجة ابن الحسن ارواحنا فداه روشن مي‏سازد، جالب و حاوي سبكي بديع مي‏باشد…. آخر تا كي مردم اين جهان و عالم طبع و خيال را مرده پندارند و براي آن روحي و مباني نبينند….

روحي و جاني كه همچون روح و جان ما بر جسم ما بر تمام اين جهان حاكم و هر موجودي را تحت حيطه عينيه و علميه خود قرار داده است و وقتي چون از منظر ادله فلسفيه و از نظر معقولات محكمه شرعيه ثابت شد كه ولايت كليه الهيه بر اين عالم حكومت دارد چرا آن را ننويسند و بازگو نكنند و شهود واثر را براي اطلاع پژوهندگان حقيقت در دسترس آنها قرار ندهند و بالأخره مردم با امامشان پيوند و رابطه پيدا نكنند و در سراء و ضراء همان طور كه براي اداره امور بدن و عالم طبيعت خود از افكار دائره و نيروي علم خود نيرو مي‏گيرند از آن منبع علم و حيات و قدرت براي اداره امور جهان تشريع و سير تكاملي امتها به مراحل كمالي خود نيرو نگيرند و استمداد ننمايند؟ زيرا ما معتقديم كه ارتباط با ولايت كه روح كلي اين عالم است براي تكامل بشر از نان شب ضروري‏ تر است و روايت شريفه وارده از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» از روايات مسلمه و داراي اسناد عديده از طريق شيعه و عامه است «فلله تعالي درّ مولفه و جزاه عن العلم و العمل احسن الجزاء و شكر سعيه و اجزل ثوابه» اما نظريات حقير درباره بحث‏ها و نظرياتي كه در آن (كتاب پرواز روح) بكار رفته است در سه مورد شايان توجّه است

اول: درباره عدم نياز به استاد و مربي كامل در سير و سلوك براي تكميل نفوس بشريت.

دوم درباره انتقاد از خواندن فلسفه.

سوم: درباره نهايت سير كه به شناخت ولي مطلق حضرت حجت علیه السلام منتهي مي‏گردد.

(ما مي‏گوئيم) اين بود مقدمه كتاب «سر الفتوح ناظر بر پرواز روح» كه مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي حسيني تهراني در ۲۳ سال قبل با خط زيباي خود نوشته و سپس درباره سه موضوع فوق توضيحات مفصلي مرقوم فرموده بودند و چون مطالب معظم له با بي‏ اطلاعي از مبناي حقير با كمال صميميتي كه بين من و ايشان بود مطرح فرموده بودند نبايد زياد مورد بحث واقع شود. زيرا اگر كسي كتاب‏هاي اينجانب را خوانده باشد متوجه مي‏گردد كه من در راه سير و سلوك معتقدم كه انسان نياز ضروري به استاد دارد كه در كتاب سير الي اللّه و كتاب در محصر استاد و عملا خود اينجانب در تمام برنامه زندگيم به اين مطلب تصريح كرده ‏ام لذا مطلب اول ايشان كه صفحاتي از آن كتاب را گرفته و فرموده ‏اند كه از كتاب پرواز روح استفاده مي‏شود كه مؤلّف و استادش از داشتن استاد سخت در وحشت ‏اند… پاسخ داده مي‏شود. اما در صفحه ۱۰ كتاب پرواز روح كه برخورد اوليه اينجانب را با مرحوم حاج ملا آقا جان معظم له متذكر شده ‏اند حقيقت دارد. زيرا قبل از آن جريان شخصي از علماء به من گفته بود كه من در خواب يكي از اقطاب صوفيه را ديدم و مرا به طرف خود دعوت كرد و براي من با اين كه بيشتر از شانزده سال از عمرم نمي‏گذشت ثابت بود كه آن قطب و آن راه باطل است. لذا من از آن خوابي كه ديده بودم و از برخورد با مرحوم حاج ملا آقا جان وحشت داشتم كه مبادي من هم دچار همان سرنوشتي كه آن عالم داشت شده باشم وقتي كه با مرحوم حاج ملا آقا جان صحبت كرديم ايشان به من فرمودند بيا با هم رفيق باشيم و بعدها من او را به عنوان استاد پذيرفتم و لذا پنجاه و چند سال است كه در همه جا او را بعنوان استاد خودم معرفي مي‏كنم….

اما جواب مسئله دوم كه فرموده بودند من از خواندن علم فلسفه انتقاد كرده ‏ام جوابش اين است كه من معتقدم حكمت با فلسفه فرق دارد حكمت شناختن حقايق اشياء است از طريق وحي و تفكر و عقل و اساس حكمت ناشي از وحي مي‏باشد ولي فلسفه شناختن حقايق اشياء است از طريق افكار بشري لذا حكمت تغييرناپذير است ولي فلسفه دائما تغيير مي‏كند چنان كه در بخش طبيعيات و فلكيات فلسفه قديم صد در صد با فلسفه جديد تفاوت دارد بنابراين هر چه از كتاب اسفار و منظومه حاجي سبزواري و ساير كتب فلسفه با حكمت (كه منظور قرآن و احاديث است) تطبيق كند نامش حكمت است و هر چه با آنها تطبيق نكند ما آنها را قبول نداريم ولو از شخصيت‏هاي بزرگ علمي باشد. زيرا پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله  فرمودند: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي»

اما جواب مسئله سوم: كه مهمترين اختلافي بود كه بين ما و آنها و اساتيدمان و اساتيد آنها مطرح مي‏شد ما مي‏گفتيم كه خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام هميشه واسطه فيض از طرف پروردگار براي ساير مخلوقات الهي در جميع شئون در عالم قبل از اين عالم و در اين عالم و در عوالم بعد از اين عالم بوده و هستند ولي آنها مي‏گفتند: وقتي انسان به كمال روحي مي‏رسد مستقلا از جلال و جمال الهي استفاده مي‏كند و نيازي به وساطت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام  ندارد حتي خودم از يكي از اساتيد آنها پرسيدم كه مي‏بينم همانطوري كه ما عبادت مي‏كنيم شما هم عبادت مي‏كنيد؟ جواب دادند كه ما اعمال خود را به وسيله ارتباطمان با خداي تعالي تاييد گرفته‏ ايم و اين مطلب همه اختلاف ما با متصوفه و عرفاء و پيروان محي الدين عربي و شيخ شبستري و جلال الدين رومي و ساير فرق عرفاء بوده است و باز هم مي‏گوئيم كه در سير و سلوك و رفتن بسوي لقاء پروردگار و رسيدن به مقام خليفه اللهي استاد لازم است و فلسفه چون متكي به افكار بشري است كاري از پيش نمي‏برد بلكه استاد بايد از حكمت الهي استفاده كند تا مورد اعتماد واقع شود و هميشه در دنيا و آخرت اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام  واسطه فيض و سبب متصل بين خدا و خلقند و اين سه مطلب از صدها آيه قرآن و روايات معصومين علیهم السلام استفاده مي‏شود.

 

 

۱۴۲۶/۹/۴ قمری – ۱۳۸۴/۷/۱۶ شمسی – ماه مبارك رمضان

ماه مبارك رمضان

 

"حضرت استاد"

 

بسمه تعالي……..در ماه مبارك رمضان كه ماه مهماني خدا است بايد منتظر فرج حضرت ولي‏عصر ارواحنا فداه بود. در اين ماه پر فيض كه همه افراد بشر به بركت و رحمت و مغفرت الهي دعوت شده ‏اند و نفس‏هاي آنها تسبيح و حتي خوابشان عبادت است گناهكاران با مغفرت و اولياء خدا با بركت و رحمت روبرو مي‏شوند و آن قدر براي اين افراد اجر و ثواب منظور شده است كه نمي‏توانند آنها را در اين دنيا دريافت كنند. بلكه ناگزير است كه خداي تعالي آن ثوابها را به حساب آنها واريز نمايد تا در زندگي بي‏نهايت و ابدي عالم آخرت از آن كمال استفاده را بكنند و تا مي‏توانند از حسابشان برداشت نمايند. مسئله ‏اي كه در اينجا باقي مي‏ماند آن هم در زمان ظهور اصغر كه نام مقدّس حضرت ولي‏عصر علیه السلام بعنوان مصلح آخر الزمان حجة ابن الحسن ارواحنا فداه در بزرگترين مجمع جهاني بشريت و سازمان ملل بعنوان ايجاد كننده عدل و داد در سراسر جهان برده مي‏شود (كه خود بارزترين علامت ظهور اصغر است) آن هم از ناحيه مملكتي كه همه مردمش شب و روز به ياد و انتظار وجود مقدّس مصلح غيبي هستند و همه پيروان واقعي آن حضرت‏ اند. اين است كه آيا اين نسل فعلي بشر توفيق ياري آن حضرت را پيدا مي‏كند يا خير كه اگر پيدا كند امتياز اعتقاد به وجود مقدّس آن حضرت در مرحله اول مخصوص مردم ايران و هر كجا كه شيعيان در آنجا زندگي مي‏كنند مي‏باشد. حضرت ولي‏عصر روحي له الفداء را همه مي‏بينند و اگر لياقت داشته باشند يا آن حضرت مصلحت بدانند او را مي‏شناسند و با آن حضرت هم كلام مي‏شوند و بزرگترين دليل بر اثبات وجود آن حضرت همين ملاقاتها است. زيرا محال است كه شخصي در بدن ظاهري در ميان مردم با مردم زندگي كند ولي ديده نشود ان‏ شاءاللّه با خواندن دعاي ندبه و اشك و آه هر لحظه و هر ساعت مخصوصاً روز جمعه دعاي ندبه را بخوانيم و اين جمله را با گريه و ناله بگوئيم: «متي ترانا و نراك و قد نشرت لواء النصرتري اترانا نحف بك و انت تام الملاء و قد ملات الارض عدلا و اذقت اعدائك هوانا و عقابا و ابرت العتاة و جحدة الحق و قطعت دابر المتكبرين و اجتثثت اصول الظالمين و نحن نقول الحمد لله رب العالمين».

۱۴۲۶/۹/۷ قمری – ۱۳۸۴/۷/۱۹ شمسی – سالگرد وفات پدر بزرگوارم

 سالگرد وفات پدر بزرگوارم

 

 

"اينجانب در خدمت پدرم با سه نفر از فرزندانم در مسجد اموی در شام"

 

بسمه تعالي……..در روز هشتم ماه مبارك رمضان سال ۱۳۵۵ حدودا بعد از نماز ظهر پدرم در سن ۸۰ سالگي از دنيا رفت در آخرين سال فوتش در خدمتش با ماشين شخصي به مكه و مدينه و سوريه براي زيارت رفته بوديم (كه در عكس فوق در مسجد اموي با پدر بزرگوارم و بعضي از فرزندانم ديده مي‏شويم) پدرم بسيار متدين و اهل معني بود تزكيه نفس كرده بود و كسي از او كوچكترين سوء اخلاقی نديده بود معلم قرآن بود و شبها جلسات تعليم تجويد قرآن و توضيح آيات آن كه به وسيله خود او آن جلسات ترتيب داده شده بود داشت. چند هفته قبل از وفاتش به من فرموده بود كه من در روز جمعه هشتم ماه مبارك رمضان از دنيا مي‏روم و شب شنبه در عالم بعد از اين عالم مهمان دارم. من در آن زمان با اين كه امام جماعت مسجد صاحب الزمان علیه السلام بودم و تحصيلات حوزوي ام تمام شده بود درست متوجه اين قضيه نشدم ولي بعدها فهميدم و از روايات استفاده كردم كه اولياء خدا وقتي ازدار دنيا مي‏روند در بدني مانند همين بدن روحشان وارد مي‏شود و در بهشتي كه در آسمان چهارم واقع شده و اولياء خدا و صديقين و شهداء و صالحين و انبياء زندگي مي‏كنند، مي‏خورند و مي‏ آشامند و تا روز قيامت در آنجا با كمال نشاط هستند. خداي تعالي مي‏فرمايد:«و من يطع اللّه و رسوله فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» اين اولياء خدا در همان لحظه اولي كه از اين دنيا مي‏روند با يك چشم بر هم زدن وارد آن عالم مي‏شوند و آباء و اجدادشان و دوستان و رفقايشان با او ملاقات مي‏كنند و همه به ديدن او مي‏ آيند و آنها در بهشت برزخي كه از اين دنيا به دلايلي پرنعمت‏ تر و دائمي‏ تر و از هر گونه امراضي دورتر و از هر ناراحتي و حزن مبري‏ تر است دور يكديگر هستند و از حكمت و حقايق با مذاكرات و گفتگو استفاده مي‏كنند و هيچ گونه خوف و حزني ندارند و خداي تعالي با آنها مستقيما حرف مي‏زند پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام را مي‏بينند و از محضرشان استفاده‏ هاي فوق ‏العاده ‏اي مي‏كنند. اي كاش همه ما به اينها ايمان مي‏داشتيم و دنيا و آخرتمان را به اين صورت كه در زير خلاصه مي‏شود معتقد بوديم…

خداي تعالي هيچ گاه و به هيچ وجه براي كسي ناراحتي و بدي نخواسته ما را در عالم ارواح خلق فرموده سپس در عالم «ذر» روحمان را به بدن ذره‏ اي وارد كرده و هميشه در آنجا خوش و خرم بوده ‏ايم و سپس براي آن كه ما را به كمال بالاتري بعنوان خليفة اللّه برساند به دنيا آورده تا يك امتحان كوتاهي از ما به عمل بياورد تا ما خودمان را بشناسيم كه فرموده: «ليبلوكم ايكم احسن عملا» و سپس اگر امتحانمان در ايمان و تزكيه نفس خوب بود و از اولياء خدا شديم و در مقام خليفه اللهي و عبوديت موفق بوديم ما را با كمال راحتي و خوشي به عالم بالا و در بهشت برزخي ببرد و آنجا متنعم بشويم تا روز قيامت كه باز به اين دنيا برمي‏گرديم و بازديد مختصري از دنياي دني‏ّمان مي‏كنيم و بايد ببينيم كه دنيايمان به چه بدبختي افتاده يعني نه آب دارد و نه هوا و نه چيزي در آن روييده مي‏شود و سپس بدن قديمي خود را كه مانند لباس است دوباره به تن كنيم و وارد بهشت خلد كه غير قابل وصف است و بالاتر از تصور ما است و هر نعمتي كه به فكر ما برسد و يا نرسد در آنجا وجود دارد بشويم و در آنجا تا ابد بمانيم و از علم و حكمت بي‏نهايت پروردگار بي‏نهايت استفاده كنيم. فقط بايد كاري كنيم كه روحمان از صفات رذيله پاك شود و تهذيب نفس كنيم و در دنيا خود را از صالحين و صديقين قرار دهيم به اميد همه موفقيت‏ها.

 

 

 

 

 

۱۴۲۶/۱۰/۶ قمری – ۱۳۸۳/۸/۱۸ شمسی – ابتكار در موفقيت تزكيه نفس

«ابتكار در موفقيت تزكيه نفس »

بسمه تعالي……..از جائي كه ما افراد بشر به روحمان كمتر از بدنمان اهميت مي‏دهيم و در نتيجه به غذاي روح كمتر از غذاي بدن، به امراض روح كمتر از امراض بدن، به معالجه روح كمتر از معالجه بدن توجّه داريم و تنها دنيا و آنچه مربوط به دنيا است را چون در مقابل چشم ما است و محسوس ما است قبول داريم و حتي تمام سعادت خود را در راحتي دنيا و خوش گذراني در دنيا مي‏دانيم و بكلي حقيقت را فراموش كرده ‏ايم، اگر كسي توانست با ابتكار فكري و استنباط از آيات قرآني و روايات اهل‏بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام) راهي را براي سلامت قلب و تزكيه نفس پيدا كند، اين مردم براي عمل او كمترين ارزشي قائل نمي‏شوند ولو آن كه ده‏ها سال روي اين مسئله مهم علمي و نجات بخش از مرگ ابدي زحمت كشيده باشد. ولي اگر يك جوان 18 ساله يا حتي كوچكتر كاري كند كه براي دنياي مردم فائده مختصري داشته باشد، او را بعنوان دانشمند و مبتكر در رسانه‏ ها علم مي‏كنند و او را به همه دنيا معرفي مي‏نمايند….

من روزي كه چگونگي تزكيه نفس و معالجه امراض روحي را به سهل‏ترين روش ارائه دادم فكر مي‏كردم كه مردم يا لااقل متفكريني كه اهميت سلامت روح و تزكيه نفس را مي‏فهمند از من لااقل تقدير مي‏كنند ولي تقدير كه نكردند بماند، موانعي هم بوجود آوردند. من با خود گفتم شايد چون نتيجه را نديده‏ اند به آن اهميت نمي‏دهند ولي متاسفانه بعد از آن كه حدود بيست سال اين برنامه را ارائه دادم و جمعي موفق به عمل به آن شدند و بهترين زندگي را لمس نمودند، ديدم باز هم به آن توجهي نشد و اذيت و آزارهايي هم به من وارد نمودند. من از كسي گله ندارم خداي تعالي به رسول اكرم (صلی الله علیه و آله)  مي‏فرمايد: «انك لا تسمع الموتي» ولي مي‏گويم «مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان» و لااقل مي‏خواستم دانشمندان از من كيفيت كار را سؤال مي‏كردند و يا لااقل نسنجيده مرا روي حسادت مردود نمي‏دانستند. اما من كه خداي عزيزم را هميشه منظور نموده ‏ام از خدمت به سالكين الي اللّه كوتاهي نكرده و نمي‏كنم و شاهد اين مدعاء چند هزار مردمي هستند كه به اين راه وارد شده و موفق هم گرديده‏ اند اميد است مردم ما از اين خواب غفلت برخيزند و براي دنيا و آخرت خود اهميتي قائل شوند.

۱۴۲۶/۱۰/۸ قمری – ۱۳۸۳/۸/۲۰ شمسی – تحقیقات حضرت آیت الله ابطحی برای ارائه برنامه تزکیه نفس از آیات و روایات

« تزكيه نفس »

بسمه تعالي……..يكي از دوستان از من سؤال كرد كه در سايت شما مشاهده شده كه گفته‏ ايد مسئله تزكيه نفس را شما به نحو آساني ارائه فرموده‏ ايد. آيا ممكن است آن را توضيح دهيد تا استفاده كنيم؟ من گفتم: اگر چه مي‏دانم يك عده از آن استفاده مي‏كنند و به نام خود آن را ارائه مي‏دهند، ولي چون براي خدا كار مي‏كنيم مشكلي ندارد. اميد است همه موفق شويم و بتوانيم راه سعادت را پيدا كنيم…. اما اصل مسئله اين كه….

من از سن 14 سالگي كه پدرم مرا براي تحصيل علوم اسلامي به حوزه علميه فرستاد، در من عشق و علاقه شديدي نسبت به معنويات و تزكيه نفس ايجاد نمود. مكرر به من مي‏گفت: پسرم هر چه رستگاري و موفقيت بخواهي در تزكيه نفس و سلامت قلب است و اين موفقيت جز با معاشرت با اولياء خدا يافت نمي‏شود. لذا من از همان زمان و همان سن هميشه با اولياء خدا معاشرت مي‏كردم و با آنها بودم. آنها هم به من لطفي داشتند و مرا از خود دور نمي‏كردند. اما كنجكاوي من مرا به اين مسئله واداشت كه چرا درباره تزكيه نفس كه خداي تعالي با يازده قسم در سوره «شمس» آن را تأكيد فرموده اولياء خدا براي آن برنامه‏ اي تنظيم نفرموده‏ اند و يا شايد من از آن اطلاعي ندارم. خلاصه تا سن سي سالگي به تحقيقاتم ادامه دادم و در روايات و آيات تفحص كردم و به اين نتيجه رسيدم كه بايد براي موفق شدن به سلامت قلب و تزكيه نفس مسائل زير را كاملا رعايت نمود:

اول آن كه بايد استادي براي خود منظور كند و آن استاد بايد روحيات شخصي كه مي‏خواهد تزكيه نفس كند كاملا در دستش باشد و شاگرد به آن استاد بايد صد در صد اعتماد داشته باشد و آن چنان كه حضرت خضر (علیه السلام) از حضرت موسي (علیه السلام) مي‏خواست، شاگرد بايد كاملا مطيع استادش باشد و از اوامر استاد به هيچ وجه سرپيچي نكند و شاگرد مدتي براي وفاي به اين تعهد با خود كار كند. وقتي كه صدرصد خود را متعهد ديد به محضر استادش مشرف شود و دستورات استاد را مو به مو و دقيق انجام دهد. طبعا بايد استاد اول كاري كه مي‏كند عقائد شاگرد را در صراط مستقيم برگرفته از آيات قرآن و روايات قرار دهد و از هرگونه اختلاف نظرها و بحث و انتقادها كه شاگرد را معطل مي‏كند دوري نمايد و در تربيت شاگرد قاطعيت داشته و فرمان برداري آنها را اهميت بدهد.

۱۴۲۶/۱۰/۲۳ قمری – ۱۳۸۳/۹/۵ شمسی – فقیه

«فقيه»

بسمه تعالي……..حديثي كه ما را به مراحل تزكيه نفس راهنمايي مي‏كند، آن حديثي است كه اكثر مراجع براي مسئله تقليد آن را نوشته و از جمله آخر حديث برداشت اين كه بايد عوام از فقيه تقليد كنند نموده ‏اند و آن حديث اين است كه: «من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه» ما در اين سخن فقط درباره كلمه اول اين حديث كه فرموده ‏اند: «من كان من الفقهاء» توضيحي مي‏دهيم.

فقه در لغت به معني فهم و فقيه به معني فهيم است. بنابراين ممكن است منظور از فقهاء در حديث افرادي باشند كه بيدارند يعني مي‏فهمند زيرا فرق بين بيدار و خواب در همين است. آدم خواب هيچ چيز نمي‏فهمد ولي بيدار مي‏فهمد و همه چيز را احساس مي‏كند. لذا ما قبل از آن كه به معني اصطلاحي فقهاء در حديث بپردازيم بايد به معني لغوي آن توجّه كنيم و مرحله يقظه را از اين حديث و مراحل بعد را از بقيه حديث استنباط نمائيم و اين كه فهم و يقظه و فقاهت را به عمل انسان نسبت نداده براي اين است كه يقظه بايد خودش حاصل بشود و تا يقظه و فقاهت براي انسان از هر راهي كه ممكن باشد حاصل نشود محال است كه سالك الي اللّه بتواند راه سير و سلوك را خوب برود و تزكيه نفس كند و خود را به كمالات روحي برساند و استاد و ملجأ و مرجع ديگران گردد. و خداي تعالي در قرآن فرموده است: «فلولا نفر من كل فرقة طائفة منهم ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم» اميد است همه ما در حقايق دين فهيم باشيم و از خواب غفلت بيدار شويم و حقيقت دين را بفهميم تا بتوانيم رهبري ديگران را بعهده بگيريم و از اين راه مقرب پروردگارمان گرديم.

۱۴۲۶/۱۰/۲۶ قمری – ۱۳۸۳/۹/۸ شمسی – استقامت

استقامت

بسمه تعالي……..در حديثي كه در سخن گذشته عنوان شد اولين مرحله‏ اي را كه بايد سالك الي اللّه در راه تزكيه نفس در خود تثبيت كند استقامت است. در آن حديث با كلمه «صائنا لنفسه» فرموده است كه بايد يك فقيه، يك فهيم، يك كسي كه از خواب غفلت بيدار شده و همه چيز را مي‏فهمد، اگر بخواهد به كمالي برسد كه مربي و رهبر معارف و احكام مردم باشد بايد خوددار و محكم و داراي استقامت، در مقابل حوادثي كه ممكن است مانع او در پيشرفت‏هاي معنوي بشود باشد و اگر با جديت كامل به اين مسئله عمل كند وعده الهي درباره او تحقق پيدا مي‏كند. كه خداي تعالي در قرآن فرموده: «ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالحنة التي كنتم توعدون نحن اوليائكم في الحياة الدنيا و في الاخرة» يعني كساني كه در مرحله اول به زبان و دل مي‏گويند: مربي ما، پروردگار ما، خدا است و اين مطلب درباره آنها واقعا تحقق پيدا كرده و تصميم بر عمل همه خوبي‏ها و حقايق گرفته‏ اند و براي ادامه آن، استقامت پيدا كرده و استقامت را در خود تثبيت نموده‏ اند كه تثبيت حالت استقامت از اهم امور مراحل تزكيه نفس است. كه پس از اين عمل ملائكه بر او نازل مي‏شوند و معني نزول ملائكه اين نيست كه به شكل انساني از سقف فرود آيد و دو زانو در مقابل شما بنشيند و با شما حرف بزند، بلكه معنيش اين است كه انسان اگر استقامت در راه حق داشته باشد، به خوبي مشاهده مي‏كند كه وقتي مي‏خواهد خوف يا تزلزلي در مسئله ‏اي كه آن را حق مي‏داند پيدا كند ناگهان احساس مي‏كند كه چيزي جلوي او را مي‏گيرد و به او مي‏گويد تو كه متعهدي داراي استقامت باشي، پس خوف و تزلزل نداشته باش و اين كار را با جديت عملي كن و ضعف در خود راه نده و يا اگر بخواهد در كار خيري كوتاهي كند الهامات قلبي او بوسيله ملائكه او را در آن كار خير كمك و تشويق مي‏كند. اين معني نزول ملائكه و كمك آنها در زندگي دنيا است كه در آيه شريفه فوق بيان شده است. پس بايد فقيه و كسي كه از خواب غفلت بيدار شده اگر بخواهد به مقام رهبري جامعه موفق گردد و مردم از او تبيعت كنند بايد داراي آن چنان استقامتي باشد كه به هيچ بادي نلغزد و به هيچ وجه در هيچ چيز تزلزل پيدا نكند و به هيچ وجه خوف و حزني در خود راه ندهد تا ملائكه بر او نازل شوند و به او از جانب خدا تعليم حكمت دهند و او را ياري نمايند.

 

۱۰ محرم ۱۴۲۷ مطابق با ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید