۱۸ ذی القعده ۱۴۲۳ قمری – استقامت،عدم اعتماد به غیر خدا
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين الصلاة و السلام علي رسول الله و آله اجمعين لاسيّما علي بقيةالله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي أعدائهم أجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
در شبهاي گذشته دربارهي استقامت و صبر و ثابت بودن در راه رسيدن به خداي تعالي و قرب پروردگار شرايطي داشت كه عرض شد. صبر و قاطعيّت و نترسيدن غير از خدا آنها را توضيح داديم. يكي از چيزهايي كه از پايههاي و اركان استقامت است از همهي اعتماد نكردن و تهيّه نكردن به غير خداست. اعتماد معنايش اين است كه انسان دلگرم به قدرتي داشته باشد. انسان دلش بستگي به يك قدرتي كه معمولاً خودمان منظور كردهايم داشته باشيد. مثلاً يك حقوق ماهانهاي داريم دل به او بستهايم، قدرت و نيروي بدني داريم دل به او بستهايم، ثروت و مكنت و رياست يا دوستان خوبي داشته باشيم دل به آنها بستهايم. اين معناي اعتماد به غير خداست. چون همهي اينها از خودشان هيچي ندارند، خدا خلقشان كرده، خداي تعالي هم از بين ميبردشان، و اگر خدا بخواهد محو و نابودشان ميكند و اگر قدرتمندترين افراد بشر در روي كرهي زمين هر چي ميخواهد باشد، اگر خدا نخواسته باشد يك لحظهي زنده نميتواند باشد، هر قدرتي كه در عالم هست، هر چه هم قوي باشد، يك لحظهي بعد از آن لحظهي اوّلش را مالك نيست. پس چطور قدرتمند است؟ شما فرض كنيد هر كسي، در هر كجاي عالم باشد، فرعون باشد، با همهي آن قدرتي كه داشت و مثل فرعون زياد بودند توي عالم، اينها نميدانستند يك لحظهي بعد از همان لحظهاي كه در آن هستند يك لحظهي بعدش مالك باشند. معناي مالكيّت اين است كه آنچه من حتماً يك لحظهي ديگر هست هستم، حتماً صاحب اين لحظاتي كه بعداً ميآيد هستم، وقتي كه انسان مالك نيست، وقتي انسان نميتواند خودش را روي پاي خودش نگه دارد، چطور ديگري ميخواهد بهش اعتماد كند. شما اگر ثروتمندترين افراد به شما بگويد فردا صبح بيا صد ميليارد تومان به تو بدهم، خوب خودش معلوم نيست تا فردا صبح باشد، چطور ميخواهد به وعدهاش وفا كند، چطور تو بهش تكيه ميكني، چطور تو بهش اعتماد ميكني. چرا اعتماد به غير از خدا ضعف است و علامت بياستقامتي است، اين خيلي واضح است، به جهت اينكه انسان در وقتي قدرت دارد كه يك يا خودش مستقلاً قدرت داشته باشد يا به يك قدرت ثابتي تكيه كرده باشد، قدرت ثابت. قدرتي كه تا يك لحظهي ديگر باشد. از باب مثال شما هيچ وقت به ديواري كه ديوار دارد خودش ميافتد يا احتمال افتادنش هست تكيه نميكنيد. تكيهگاه شما بايد اقلاً از خود شما، سريعتر باشد. و الاّ معنا ندارد من به او تكيه ميكنم. شما در عالم چيزي پيدا نميكنيد كه مالك يك لحظهي بعدش باشد، يك قدرتي كه دارد مالك يك لحظهي بعدش باشد. اغلب اين طور است. شما فرض كنيد، چي بگويم، يعني بيشتر از اين هم نميشود گفت، هر چه در كه در عالم تصور كنيد، كوهها، ماه و خورشيد و ستارگان، همهي اينها هستند، يك لحظهي ديگر ، هستند يا نيستند؟ احتمال دارد كه نباشند. اصلاً ممكنالوجود معنايش همين است، چيزي كه امكان دارد باشد، امكان دارد نباشد. پس بنابراين اگر ميخواهيد قدرتمند باشيد، شما بايد به چيزي تكيه كنيد، يا روي پا خودتان بايستيد كه او روي پاي خودش ايستاده باشد، و در عالم هيچي پيدا نميشود كه روي پاي خودش وايستاده باشد جز خدا، خداست كه زوال ندارد، خداست كه هميشه هست، لذا، ببينيد اين جمله خيلي جالب است، وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ طلاق/3، كسي كه توكّل به خدا بكند، خدا كفايتش ميكند. امّا شما به هر چيز ديگري كه توكّل بكنيد، ممكن است كفايتتان بكند، ممكن است كفايتتان نكند. پس چيزي كه احتمالي شد كفايت نميكند، دقت كرديد؟ به هيچ چيز نميتوانيد متكّي باشيد و از هيچ چيز نميتوانيد كمك بگيريد جز آنكه هست، هميشه هست. درست است، ممكن است كه انسان از خيلي قدرتها، ثروتها، طبابتها، انسان كمك بگيرد امّا قطعي نيست، يقيني نيست. شما ميخواهيد فردا برويد پيش طبيب معالجه بشويد، خوب طبيبش معلوم نيست مرده است يا زنده، پيش يك قدرتمندي ميخواهيد برويد از قدرت او استفاده كنيد، معلوم نيست اين قدرتمند فردا باشد يا نباشد، از يك ثروتمندي ميخواهي استمداد كني، معلوم نيست اين ثروتمند باشد يا نباشيد. ببينيد خيلي ساده واضح و واضح، اگر شما به اينها تكيه كردي، چون آنها متزلزنند، احتمال دارد باشند يا نباشند، شما هم احتمال دارد سر پا باشيد، احتمال دارد سر پا نباشيد. پس يكي از اركان استقامت، اركانِ، ما چهار ركن براي استقامت منظور كرديم، صبر كه توضيح داده شد، قاطعيّت بود كه توضيح داده شد، ديشب نترسيدن غير از خدا بود كه توضيح داده شد، يكي اعتماد به خود، اعتماد به نفس، شما ميگوييد چطور؟ ما خودمان سر پا نيستيم. نه، ما ميخواهيم اگر داراي قدرتي باشيم، و اگر ما ميخواهيم قدرتي داشته باشيم، خودمان از خودمان قدرتي نداريم، ولي به يك جايي بايد تكيه بكنيم كه مورد اعتماد باشد و آن قدرت ما را نگه بدارد، و يقيني هم نگه دارد، و فردا هم نگه داشته باشد، پس فردا هم نگه داشته باشد، همه چيز. و او تنها خداست، يعني عقلمان به ما ميگويد هيچي در عالم نيست مگر خدا كه بهش ، شما اگر غير از اين ميگوييد بگوييد. چي هست كه ميشود پيدا كرد و صد درصد هم بگوييم هست؟ شما ميگوييم اين خانه تا فردا صبح هست؟ ، يك زلزله بشود، مگر اين همهي زلزلههايي كه شد، خانهها، حالا اينها محسوساتش هست، خانهها مگر خراب نشد، و حتّي آن كساني كه رفته بودند زير اين ساختمان، از سرما و گرما و همهي چيز در امان باشند همان سقف بالايشان ريخت و از بين بردشان، در ايران كه زلزله زياد هست. به چي ميخواهي تكيه بكني كه صد
درصد مورد اعتماد باشد، به چي؟
سوار هواپيما ميشويد، ميگوييد من به اين هواپيما مطمئنم، همان هواپيمايي مطمئني كه خدمت شما عرض شود كارشناسهاي ارشد، مملكتي برداشتند آوردند هواپيما را به ايرانيها بفروشند و بدهند و ثابت كنند مورد اعتماد هست، همان نزديك اصفهان چپه شد، افتاد و همهشان مردند. پس چي؟ ما الكي به قول معروف خيالمان راحت هست، به هيچ چيز نميشود اعتماد كرد، ماشين سوار ميشوي، آن قدر ماشين سوار شدند تصادف كردند، پس صد درصد نيست. مغرورترين افراد آن كسي است كه به اين وسايل دنيايي غير خدا تكيه كند، مغرور است، مغرور يعني گول خورده، مغرور ما در فارسي اصلاً يك استفاده ديگر ميكنيم، مغرور از غرر است، و غرر هم به معناي گول خوردن است و خدمت شما عرض شود كسي كه مغرور است يعني گول خورده، همهمان گول خورديم، البتّه خدا غفلت به ما داده كه ما از هيچي، از اين وسايل دنيايي ناراحت نيستيم و مطمئن هستيم، غفلت داده خدا، و اين نعمتي از نعمتهاي الهي است. و الاّ همين الان ما بايد شك داشته باشيم كه اين ساختمان الان روي سر ما ميريزد يا نميريزد. اطمينان نميشود كرد، به هيچ چيز نميشود اطمينان كرد، و اگر ما به اين حقيقت رسيديم و خودمان را وابسته به اين ظواهر نكرديم و متكي به پروردگار شديم همانطوري كه خداي تعالي هميشه هست و هميشه سر پاست، هميشه ثابت هست، همين طور ما ثابتيم، كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ قصص/88، همه چيز توي دنياي روي اقتضاء ذاتيش هالك است، همه چيز، چيه در عالم كه هالك نيست نميگويم كه هالك ميشود، بيينيد اين آيه را اينجوري معنا نكنيد كه هر چيزي هالك ميشود، نه هالك است، هالك يعني از بين رفتني، ذاتاً هر چيزي از بين رفتني است، چي هست كه از بين رفتني نباشد؟ همان روح را هم خدا نگه ميدارد، هميشه هست، و در بهشت ابداً هست، آن هم مخلوق خداست، اختيارش دست خداست، هر چيزي در عالم شما تصورش كنيد، يك روزي نبوده، بعد بود شده و ممكن است نابود بشود، اصلاً معناي ممكنالوجود همين است، كه ممكن است از بين برود. خوب، روي اين حساب، يكي از اركان استقامت اين است كه شما متوجّه اين معنا باشيد به جايي كه تكيه ميكنيد اين جايي كه تكيه بهش ميزنيد و صد درصد هم تكيه داديد آن دوامي داشته باشد. دوام، دوام قطعي داشته باشد، و هيچ چيز در عالم پيدا نميكنيد كه دوام قطعي داشته باشد جز ذات مقدس پروردگار، حالا كه اينطوري شد پس كسي كه در مرحلهي استقامت است، ضمناً ما هر چي هم كه ميكنيم اين مراحل معنايش اين است كه شما خوب توي اين مرحله ورزيده بشويد كه اين مرحله به دردتان بعدتان بخورد، نميتوانيد رها كنيد و مرحله بعدي را مثلاً بگيريد، نه، شما استقامت را در خودتان به وجود بياوريد كه بتوانيد توي صراط مستقيم حركت كنيد، هر كس اين فكر توي مغزش باشد، من استقامت يك مدّتي مثل مثلاً فرض كنيد روزهي ماه رمضان، يك مدتي من روزهي ماه رمضان من از طرف خدا واجب است كه بگيريم، روز عيد فطر خوشحاليم كه تمام شد، اينجوري نيست، استقامت معنايش اين است كه شما استقامت، مثل اينكه ماشينتان را ببريد در مغازهي مكانيكي، پيچ و مهرههايش را محكم كن. براي چه؟ ميخواهي بروي مسافرت، خوب توي راه به دردتان ميخورد، به بعضيها انسان ميگويد كه آقا شما كدام مرحله هستي؟ ميگويد من مرحلهي استقامت را گذارندهام، مرحلهي استقامت را گذارندهاي خوب نبايد از چيزي بترسي، مرحلهي استقامت را گذراندهاي نبايد تو صبر نداشته باشي، بلكه هر چه هم جلو برود انسان بايد بيشتر اين استقامتش كاملتر باشد. مثل اين ميماند كه شما يك نقاشي بكنيد روي ديوار، يا روي يك پارچهاي، خدمت شما عرض شود كلّهي آن نقاشي را، كلّهاش را كشيدهايد آن را پاك كنيد بعد برويد دستش را بكشيد، بگوييد اين را تمام كردم، اين تمام نشد كه، باز برويد پايش را بكشيد، دستش را پاك كنيد باز برويد پايش را بكشيد، نه اينها همهاش بايد باشد.
ببينيد ديگر آن كسي كه اين معنا را تكرار بكند، واقعاً حمل به نافهمياش ميشود، ما اين مرحله را گذارندهايم ديگر، خوب چه فايده داشته گذراندهاي، تو مرحلهي يقظه را گذارندهاي خوب حالا برو بخواب، تو مرحلهي توبه را گذارندهاي، حالا برو معصيت بكن، اينجور است، اين غلطترين كار است اگر ما خداي نكرده اقدام بهش كرده باشيم، به جهت اينكه هي خراب ميكنيم، هي عادت ميكنيم، هي خراب ميكنيم، هيچي فايدهاي ندارد، بعضيها اينجوريند ها، ممكن است شماها بگوييد نه كسي اينجوري نيست، نخير! نه هستند ما بهتر ميدانيم. هر چه كه شما مرحلهتان بالاتر ميرود، بايد مرحلهي بعدي قويتر بشود، محكمتر بشود، اصل هر مرحلهي از مراحل همان عنوانش است، همان است. بقيّهاش بايد كار بشود، تا تثبيت بشود در انسان، خيليها هستند، اينها مرحلهي توبهشان را گذارندهاند باز هم بعدش گناه ميكنند، اين معلوم است توبه نكرده، به خودم ميگويد، البته اگر جوري باشد كه گناه را نتواند ترك كند كه اصلاً هيچي، بيخود معطل است. يكي از حرفهاي غلطي كه غالباً بعضي از عوام دارند اين است كه ما معصوم كه نيسيتم كه گناه نكنيم، معصوم باش و گناه نكن، حالا هر چه شرط است، بايد گناه نكرد.
نه، چهارده معصوم بيشتر نبودهاند، اينقدر هم خودش را ميبرد بالا كه ميگويد چهارده معصوم بيشتر نبود، بقيّه همهي بايد گناه بكنند، بايد هم گناه بكنند. شما خيال نكنيد ترك گناه، يك كار خيلي مهمي است، اين را ببينيد حيوانات اصلاً گناه نميكنند. مرحلهي خيلي بالايي نيست، شرافت تو بر اين است كه تو اختيار داري و گناه نميكني، حالا آنها شايد اختيارشان كمتر است، اينجوري، گناه را انسان را، بچّههاي صغير گناه نميكنند. ترك گناه خيلي، بعضيها خيال ميكنند ترك گناه كردند بايد خدا بيايد هر روز به ايشان سلام بكند، ائمّهي اطهار هم بايد احترامات ايشان را حفظ كند كه حالا آقا گناه نكرده، نه! گناه، اصلاً انسان را به هيچ جا نميرساند، ترك گناه و انجام واجبات، اين يك وظيفه است، روزي كه شما بگوييد من، آدم خوبي هستم چون ملق نميزنم، آدم خوبي هستم چون نجاست به صورتم نميمالم، آدم خوبي هستم نميدانم چون بول و غائط نميخورم، ترك گناه يك همچنين خصوصياتي دارد، ترك گناه بكن و بعد تازه بيا وارد تزكيهي نفس بشو، مراحل تزكيهي نفس را پيش بگير، ديشب گفتم از هيچي نبايد بترسيد، اعتماد به هيچي نكنيد، اعتماد به خدمت شما عرض شود ثروت، قدرت، هيچي، آن وقت ميبينيم مرحله رسيده به مرحلهي مثلاً خيلي بالا عبوديّت، امّا هنوز دلش وابسته به قدرت است، ثروت است، از قدرتمند ميترسد، از همه چيز بلكه ميترسد، علّت اين است كه گذرانده اينها را، گذرانده، اين كلمهي گذرانده هم غلط است، به من نگوييد كه اوقاتم تلخ ميشود، ما اين مرحله را گذارندهايم، بيخود گذراندهاي، بايد داشته باشي، بگو اين مرحله را تكميل كرده، خودم را ساختم، سازش دادم با اين مرحله، اگر هم ميخواهيد بگوييد، گذراندهايم يعني چه؟ گذراندهايم يعني مثلاً، انسان از مشهد حركت ميكند ميخواهد بيايد تهران، نيشابور را گذرانده، سبزوار را هم گذرانده، ازش رد شده ولي هيچ فايدهاي هم برايش نداشته، هيچ اثري هم برايش نداشته، اميدواريم انشاءاللّه همهتان در مرحلهي استقامت كامل باشيد و هميشه استقامت كنيد، ببينيد به پيغمبر اكرم خداي تعالي ميفرمايد: واستقم، پيغمبر، يكي مخصوصاً آمده بود كه مگر پيغمبر مرحلهي استقامت را نگذرانده؟ اگر يك خورده رويش ميدادم ميگفت پس من بالاتر از پيغمبراكرم هستم چون من گذارندهام تا وقتي كه انسان، از پيغمبراكرم گرفته تا ، همه بايد در استقامت باشند، همه بايد داراي استقامت باشند، و هيچ وقت نميگذراند، هميشه بايد همه چيز را در مقابل، مقاوم، مستقيم، استقامتدار، پا برجا، داراي ثبات اينجوري باشيد.
اميدواريم همهمان از ياران حضرت بقيةاللّه، از آن كساني كه كأنهم بنيان مرصوص، آن چنان استقامت دارند كه مثل بنيان مرصوص، بنيان مرصوص، مثلاً اين ديوارهاي بتوني را ميگويند كه دو سه متر قطرش است و لشكر پشت آن ديوار به اصطلاح ميايستد كه اگر حملهاي شد محفوظ باشند. انشاء اللّه همهمان از ياران خوب امام عصر باشيم، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ صف/4، همهمان انشاءاللّه زمان ظهور را درك كنيم، اميدواريم خداي تعالي به همهي ما توفيق تزكيهي نفس را عنايت بفرمايد.و صلّ علي سيّدنا محمّد و آل اجمعين.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.