۱۷ ذی القعده ۱۴۲۳ قمری – استقامت،نترسیدن از غیر خدا

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله والصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل‌اللّه لاسيما علي بقية الله  روحي وارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا‌‌‌ء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

يكي از اركان استقامت نترسيدن از هيچ چيز است. هر چه انسان بيشتر بترسد ضعيف‌تر است. از دشمن انسان نبايد بترسد. از چيزهايي كه مخفي است به طريق اولي نبايد بترسد. كار خودش را بكند و ترس نداشته باشد. فايده‌ي اين حالت اين است، كه انسان اگر با يك خطر فوق‌العاده پُر اهميّتي رو به رو شد فكر مي‌‌كند كه چگونه اين خطر را از خودش رفع كند. امّا آدم ترسو خودش را از دست مي‌‌دهد مثلاً يك شيري به انسان حمله مي‌‌كند آن كس كه مي‌‌ترسد از همان دور كه شير را مي‌‌بيند مي‌‌ميرد، اما آني كه نمي‌ترسد فكر مي‌‌كند كه لااقل چگونه از دام شير فرار كند و چطور از اين خطر نجات پيدا كند و به طور كلي خوف و ترس از ضعف انسان ناشي مي‌‌شود در همه مواقع فرقي نمي‌كند، از هر چيزي كه انسان بترسد علامت اين است كه در مقابل آن چيز انسان ضعيف است و به هيچ وجه انسان نبايد ضعيف باشد. مثلاً افرادي هستند كه اينها با مارهاي كبراي بسيار قوي رو به رو مي‌‌شوند، آني كه مي‌‌ترسد خودش را از دست مي‌‌دهد، ضعف پيدا مي‌‌كند. و مار هم مي‌‌آيد او را نيش مي‌گزد و از بين مي‌‌رود. يا ساير درندگان فرقي نمي‌كند، آنكه نمي‌ترسد مي‌‌بيني با يك حيله‌اي چون وقتي كه انسان نترسيد فكرش كار مي‌‌كند با يك حيله‌اي، با يك فكري اقلاً 50 درصد اين خطر را ممكن است رفع ‌‌كند. شما از تاريكي مي‌‌ترسيد خوب طبعاً وقتي كه وارد يك محل تاريكي ‌‌شديد، خواهي نخواهي مي‌‌خواهيد چراغ را روشن كنيد، كليد را پيدا نمي‌كنيد، بدنتان بنا مي‌‌كند به لرزيدن و مي‌‌‌‌لرزد، اعصابتان ناراحت، و شايد هم خودتان را هم مريض كنيد اما كسي كه نمي‌ترسد وارد اتاق مي‌‌شود با حواس جمع كليد را مي‌‌زند، روشن مي‌‌كند جلوي پايش را مي‌‌بيند و حركت مي‌‌كند. ترسيدن در حقيقت به دو بخش تقسيم مي‌‌شود: يك ترس ممدوح، و يك ترس غير ممدوح. به طور كلي ترس غير ممدوح اكثر ترس‌ها را شامل مي‌‌شود اكثر چيزها را شامل مي‌‌شود، ترس از حشرات، ترس از گزنده‌ها، ترس از درندگان، ترس از دشمنان انسي، ترس از شيطان ترس از خدمتتان عرض شود كه هر چيزي. اينها همه ترسهاي مذموم است. هر چيزي! ترس ممدوح آن ترسي است كه انسان از چند چيز بترسد، اوّل از اينكه مبادا، انسان مي‌‌ترسد كه مبادا در پيشرفتش يك وقفه‌اي حاصل بشود، مي‌‌ترسد كه از كمالاتش كاسته بشود، اين ترس ممدوح است يك ترس هم هست كه انسان مي‌‌ترسد كه به عذاب الهي مبتلا بشود، گناهاني بكند كه خداي تعالي عذابش كند، يك ترس هم هست كه باز ممدوح است آن ترسي است كه انسان از محبوبش بترسد، هر چه محبوب را بيشتر انسان دوست داشته باشد انسان گاهي ممكن است از محبوبش بترسد. محبوب، چطور مي‌‌شود انسان از محبوبش بترسد. هر چه را انسان بيشتر دوست داشته باشد خواهي نخواهي بيشتر مي‌‌خواهد به او نزديك باشد مثلاً فرض كنيد شما يك دُرّ گرانبها، يك جواهر گرانبها داريد اين را مي‌‌ترسيد كه دزد از شما ببرد لذا بر مي‌‌داريد توي جيبتان مي‌‌گذاريد جايي كه در معرض خطر است اين دُرّ اين جواهر را آنجا نمي‌گذاريد، همراهتان همه جا داريدش انسان يك دوستي دارد و خيلي او را دوست دارد خوب هميشه مي‌‌خواهد با او باشد با او باشد و بهش نزديك باشد و مي‌‌ترسد از او دور بشود كم‌كم از دل او بيرون برود. هيچ معنا ندارد كه انسان از خدا بترسد، خداي مهربان، خداي رحمان، خداي رحيم، خدايي كه عدالت دارد، خدايي كه عفو دارد، خدايي كه غفور است. هيچ معنا ندارد كه انسان از خداي تعالي بترسد، براي اينكه ما نمونه‌هايش را در دنيا داريم. اگر به محكمه‌ي عدل الهي فكر كنيد، اگر يك قاضي عادلي باشد خوب دقّت كنيد اگر شما را الان ببرند به محكمه براي محاكمه، قاضي عادل است بلكه بيشتر گناهان شما را ناديده مي‌‌گيرد گناهان را نديده مي‌‌گيرد، وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ شوري/30، است شما اينجا اگر ترسيديد يقيناً از دو چيز غير از قاضي مي‌‌ترسد يكي اينكه مي‌‌ترسيد قاضي اشتباهي رأي دهد، شما گناه نداريد و قاضي رأي بدهد، كه شما گناهكاريد. دوم اينكه مثلاً فرض كنيد قاضي به حق رأي مي‌‌دهد، شما از چي مي‌‌ترسيد؟! شما از چي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيد؟!  شما از گناهان خودتان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيد. نه از قاضي ببينيد، خوب دقّت كنيد يك فرد زناكار اين را گرفتند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برند پيش قاضي، قاضي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد رأي بدهد شما از چي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيد اينجا؟ قاضي هم نفهمد و رأي هم طبق آن اتهام بدهد. اين يك. يكي ديگر اينكه از آن كاري كه كرديد، اگر كاري را كرده باشيد از آن كاري كه كرديد مي‌‌ترسيد از قاضيِ عادلِ مهربان اصلاً نمي‌ترسيد. يعني حقيقت اين است كه از او نمي‌ترسيد .

در ارتباط با پروردگار او كه اشتباه نمي‌كند، پس اين يكي‌اش حذف دوّمي‌اش از چي مي‌‌ترسد حالا از گناه خودتان. ببينيد! لذا امام مي‌‌فرمايد: لا يخافَنَّ احد مِنكُم الاّ ذَنْبَه هيچ كس حتماً از چيزي نترسد مگر از گناهش. از اشتباه خدا كه نمي‌ترسيد الان ممكن است در دادگاههاي دنيايي قاضي روي پرونده مطالعه مي‌‌كند، يك اشتباهي در پرونده‌ي شما شده قاضي رأي مي‌‌دهد كه شما فلان گناه را فلان كار بد را كرديد. اشتباهي! الان اكثر آنهايي كه مي‌‌ترسند و كار بدي نكردند از همين موضوع مي‌‌ترسند كه اين قاضي، اين دادگاه تحت تأثير جوّي كه به وجود آوردند باشد و رأي بي‌جا بدهد و دوّم اينكه از گناه خودش انسان مي‌‌ترسد. نه! من بد كردم، حالا اين بديهاي مرا اگر فهميده باشد اينجا آدم مي‌‌ترسد. در اوّلي در ارتباط با خدا غلط است كسي كه اين طور فكر كند خدا را اصلاً نمي‌شناسد، خدا همه چيز را مي‌‌داند وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ  انعام/59، و هيچ چيز بر خدا مخفي نيست، تمام مردم دنيا بگويند اين فرد صد تا گناه كرده خدا كه مي‌‌داند او نكرده تمام است، پس از اين جهت ما از خدا نمي‌ترسيم ، از چي مي‌‌ترسيم درباره‌ي گناهاني كه كرده‌ايم خداي‌ تعالي طبق آن گناهان ما را مؤاخذه مي‌‌كند، اينجا بر مي‌‌گردد ترس به چي و از چي؟ ترس از گناه و براي گناه، لايخافن احداً منكم الا ذنبه، از خدا كه ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيم يك علّتش اينست كه در حقيقت از گناهان خودمان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيم. يكي ديگر اينكه انسان هر چيز را زياد دوست دارد دوست دارد كه او را نرنجاند او را دور نكند از خودش و از او دور نشود. اينهم ترس است محبوبش را انسان نمي‌خواهد برنجاند، مبادا من مثلاً فرض كنيد در مقابل محبوبم فلان طور حتي نشستم او خوشش نيامد مكروهات همه‌اش به همين معناست و او مرا از نظر خودش انداخت اين هم ترس است، هميشه هم انسان مي‌‌‌‌‌‌‌‌ترسد و هر چه معرفتش به خدا بيشتر شود، محبّتش چون زيادتر مي‌‌‌‌‌‌‌شود از خدا طبعاً بيشتر مي‌‌‌‌‌‌ترسد كه مبادا خداي‌ تعالي آن خداي با عظمتي كه بر ما احاطه دارد و ما را خلق كرده و نعمتهايش را بر ما عنايت كرده، آن خداي با عظمت گفته اگر فلان كار را كردي من كراهت دارم، مكروه است. يك محبّ واقعي كسي كه خدا را دوست دارد هيچ وقت چيزي را كه خدا كراهت دارد انجام نمي‌دهد دقّت كرديد. پس ببنييد تمام ترسهاي دنيا علامت ضعف است بعضي از ترسها ممدوح است و آن ترسي كه ممدوح است دو يا سه تا است و بقيّه ترسها غير ممدوح است و علامت ضعف است كه شرح دادم و كسي كه مي‌‌خواهد در راه رسيدن به كمالات حركت كند بايد ترس را از خودش برطرف كند. شما مي‌‌ترسي كه به شما فحش بدهند، مثلاً از فحش مردم، از عدم محبّت مردم شما مي‌‌ترسي، خوب يك جا ممكن است در سر راهي كه مي‌‌رويد به سوي كمالات يك كسي فحش‌تان بدهد، بگويد اين كارهاي چي است كه تو مي‌‌كني؟ اين وضع چيه تو داري؟ فحشتان بدهد، فحشهاي بد هم بدهد اگر ترسيديد از فحش همانجا توقّف مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم بگويم موانع راه اينهاست، اگر شما فرض كنيد كه از تاريكي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيد نعمت خلوت در تاريكي در نماز شب و مناجات پروردگار از شما گرفته مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. چون جايي نداريد همه خوابيده‌اند و يك اتاق تاريك آن طرف هست و شما هم كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسي بروي آن تو پس مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي سرم را مي‌‌‌‌‌‌‌‌كنم زير لحاف مي‌‌‌‌خوابم.

از حشرات بعضي‌ها هستند مي‌‌ترسند، خيلي آدم واقعاً كوچك مي‌‌شود اينجور وقتها، از سوسك مي‌‌ترسد، از موش مي‌‌ترسد، از گربه مي‌‌ترسد. ما مي‌‌گوئيم از شير نترسيد، شما از سوسك و موش و گربه مي‌‌ترسيد؟ به درد كاري مي‌‌خورد اين جوري آدمي؟ به درد پيشرفت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد؟ از سگ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسد، سگ آخرش چكار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد يك گاز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيرد و يك خورده پايت خوني مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود بعد خوب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، اينجور خودت را از دست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهي چرا؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند به دارش بزنند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسد. مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوئيد اِ از اين هم نبايد بترسد؟ نخير، آخرش آدم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ميرد، بهتر همين كه اينجوري بميرد، خيلي اتفاق افتاده كه قبل از اينكه يك اعدامي را دارند بزنند مرده دارند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برندش كه دارش بزنند مرده، اكثرشان قوه‌ي مباسكه را از دست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند خوب چرا؟ شايد من هم خودم همين طوري باشم. نمي‌خواهم خيلي چيزي ولي بيخودي است چرا انسان بترسد؟ مي‌‌‌‌خواهد ده سال ديگر بيست سال ديگر بميري با مرض سرطان حالا برو بالا، حالا يا مظلومي و خدا ظالمين را جزايشان را مي‌‌‌‌دهد يا ظالمي كه خدا دفع گناهت مي‌‌‌‌كند چرا انسان بترسد. خدا رحمت كند نوّاب صفوي را اين را به ستون بسته بودنش خوب زمان‌ ما بود ديگر، گفته بودند كه از پا شروع كنند تا زجر بدهند، چون اگر اول به مغزش بزنند راحت‌تر كشته مي‌‌شد. از پا شروع كردند اين مشغول اذان گفتن شد تا وسطهاي اذان را گفت اين اصلاً معلوم است ترس نداشت وقتي كه تير به مغزش خورد ديگر ساكت شد بله!

هيچ ترسي در وجود يك انساني كه مي‌‌خواهد به سوي كمالات حركت كند نبايد وجود داشته باشد. اينكه مي‌‌بينيد شماها اكثراً موفق به تزكيه‌ي نفس نمي‌شود مال اينكه از همين جاها شروع كرديد. ما در تمام همه دفترها نوشته‌ايم از هيچ نترسيد جز از خدا. از خدا هم از روي خشيّت بترسيد از روي محبّت بترسيد. اينكه مبادا كاري بكنيد كه خدا كراهت داشته باشد از اين جهت بترسيد و الا انسان از هيچ چيز نمي‌ترسد نبايد از هم بترسد. گناه هم كه نداريد شما در مرحله توبه به اصطلاح توبه كرديد. تمام گناهانتان تبديل به حسنات شده، اينجور ما ريخته‌ايم برنامه‌، گناه هم كه نداريد فقط يك ترس مي‌‌ماند آن هم ترس از خداست كه مبادا شما ناخودآگاه كاري بكنيد يعني اين حالت هست در انسان كه خدا را از دست بدهيد آن هم روي محبّت. اين هم اگر شما اينطوري كه بايد باشيد بوديد؟ خداي تعالي نمي‌گذارد، كه يعني خدا مهربانتر از شماست نسبت به خودتان، خداي‌ تعالي خيلي مهربان است، نمي‌گذارد شما از دست بريد، كوشش مي‌‌‌‌‌كند كه شما جذب بشويد مورد محبت او واقع بشويد. خدا رحمان است و خدا رحيم است و شماها آنقدر رحمان و رحيم نيستيد. اگر چه رحمان و رحيم هم باشيد مهربان باشيد با محبّت باشيد نسبت به پروردگار ارحم‌الراحمين است. دقت كرديد؟ پس يكي از چيزهايي كه بايد رويش خيلي كار كنيد نترسيدن است از هيچ چيز، از هيچ چيز نبايد بترسيد اگر شما خطرات زيادي در مقابلتان قرار گرفت شما، اگر نترسيديد فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد كه چه طور اين خطر را رفع كنيد دو تا سيم برق با هم اگر به بدنتان بخورد فوراً شما را از بين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد شايد مشكلش بيشتر و از زهر مار است كه به انسان وارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود امّا سيم را آن يكي را اين ور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنيد اين يكي را اين ور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنيد يكي به اين دست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيري يكي به اين دستت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيري كار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني، نمي‌ترسي بابا اين خطرش از مار بيشتر است مي‌‌‌‌‌گويي نه مواظبم. آنهائي كه نمي‌ترسند مار را غافلگير مي‌‌‌‌كنند از پشت گردنش مي‌‌‌‌گيرند، امّا آنهايي كه مي‌‌ترسند دستشان مي‌‌لرزد اصلاً قدرت توي دستشان نيست كه بتوانند پشت گردن مار را بگيرند و كاري بكنند. در يك محلي بود در هندوستان آنجا عقرب كسي را نمي‌گزيد معروف هم است، يك دوستي داشتيم همه اين عقرب را گرفتند كف دستشان اين دوست ما مي‌‌ترسيد، بابا همه گرفتند اين عقرب را توي دستشان را تو چرا نمي‌گيري؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيد شما يك سوسك را بگيريد بياندازيد توي دست دوستاني كه مرحله استقامت را گذراندند و خيلي هم ناراحتند چرا چند ساله توي استقامتند؟ بيندازيد توي دستشان آقا دستت را بگير بيندازيد، دروغ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند كه چِندش‌مان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، توي دستتان بعضي‌ها بهانه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند خوشمان نمي‌آيد. نخير اين جواب نيست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيد. توي تاق تاريك نمي‌رود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد شايد پايم بخورد و حالا عصري خودش در اتاق را بسته رفته، پايم بخورد به يك استكاني اول چراغ را روشن كنم كليد را بگذاريد بيرون كه من وقتي وارد اتاق مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوم اول چراغ را روشن كنم بعد وارد بشوم. وارد اتاق تاريك مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود انسان اتاقي كه عصري دربش را بسته رفته يقين مي‌‌‌‌‌داند كه چيزي وارد نشده بلكه نور داخل اتاق بوده و او رفته كم هم شده چيزي در عين حال وقتي وارد اتاق مي‌‌شود مخصوصاً سياهي آن گوشه باشد مثلاً عباي خودش را كه آويزان كرده هيچي ممكن است سكته هم بكند. اينهاست كه مانع راهتان شده يعني احساسات اضافي، ترس زيادي، يك كسي گفته بود من مي‌‌روم داخل غسالخانه و آنجا نمي‌ترسم و مي‌‌آيم گفته بودند: اگر راست مي‌‌گويي برو آنجا يك ميخ بكوب و بيا بيرون اين آنجا گوشه‌ي لباسش را گذاشته بود ميخ را روي گوشه لباسش كوبيده بود وقتي مي‌‌خواسته برود بيرون مي‌‌بيند كسي مثل اينكه همانجا مرده بوده و بعد سكته كرده بود مرده بود كسي مثل اينكه لباسش را گرفته بود. اينها مال ترس است، از هيچ چيز نبايد بترسيد. اگر مي‌‌خواهيد موفق بشويد. آنكه مي‌‌ترسد سوار ماشين شود، چطور مي‌‌خواهد به مقصد برسد. ما يك دوستي داريم الان هم هست اين توي هواپيما كه مي‌نشيند بايد از اين هواپيماهاي خيلي بزرگ باشد كوچك باشد داد مي‌‌زند سوار نمي‌شد چطور مي‌‌خواهد به مقصد برسد. مقصد معنوي خيلي هولناك‌تر از سفرهاي دنياي و مادي و ملكي منتها ما اصلاً اهل سفر نيستم و اهل مسافرت نيستيم و الاّ يك راه پر پيچ و خم (مخصوصاً در زمان ما) كه شايد صدها راه انحرافي و اضطراري كنار اين جاده كه بايد همه اينها را رعايت كرد زده‌اند درّه‌ها دو طرف بسيار عميق كه من نمي‌خواهم حالا شرح بدهم برايتان و شيطان هم گفته لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ص/82يك كاري مي‌‌كنم مخفيانه همشان را پرت مي‌‌كنيم توي درّه، بله ما هم اهل سير و سلوك هستيم از پاسبان مي‌‌ترسد نمي‌دونم چي بگويم، از سياهي مي‌‌ترسد، از دزد مي‌‌ترسد، دزد اگر از شما نمي‌ترسيد نصف شب نمي‌آمد اكثراً افرادي كه شب چشمشان را باز مي‌‌كنيد مي‌‌بينيد يك نفر روي ديوار هست اينها زبانشان مي‌‌گيرد از ترس اينهاست كه بايد خودتان را درست كنيد يك سال در مرحله استقامت ماندن، دو سال ماندن، ده سال ماندن، صد سال ماندن، هيچ مسئله‌اي نيست. صد سال ممكن است يك كسي بماند و يك قدم هم بر نداشته باشد. يكي مي‌‌گفت: در مشهد كه واقعاً برايش بعد مفيد شد خيلي هم ما بهش اجازه نداديم ادامه بدهد. من شبها در جنگلي است نزديك شهر مشهد خيلي وحشتناك است، روزش هم آدم بدش نمي‌آيد بترسد. مي‌‌گفت: شبها مي‌‌رفتم آنجا، آنجا قدم مي‌‌زنم تا ترسم بريزد. پس يكي از اركان استقامت نترسيدن است. به طور كلي ترسيدن علامت ضعف است. علامت به اصطلاح عدم استقامت است هيچي نبايد بترسيد. خداوند شما را اشرف مخلوقات خلق كرده و همه چيز را براي شما خلق كرده و هيچ چيز قدرتمندتر از شما نيست و شما بايد بر همه تسلط داشته باشيد، سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لقمان/20، اين جوري فكر كنيد تا از هيچ چيزي نترسيد. روي منبر چرا مي‌‌ترسي از اينكه صحبت كني. طلبه‌ايم ديگر ماها علت اينكه مي‌‌ترسي و قلبت مي‌‌زند، مال اينكه هنوز خودت را نساختي فكر مي‌‌كني حالا من بد منبر مي‌‌روم مردم مي‌‌گويند: اين بد منبري مي‌‌رود خوب بگويند بد به منبر رفته، چرا مي‌‌ترسي امر به معروف و نهي از منكر كني؟ چرا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسي خطاهاي ديگران را اقلاً به خودشان در گوشش بگويي. چرا اينها را ببينيد مانع راهتان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود شما امر به معروف و نهي از منكر روي ترسي كه باطنتان هست نداري، نتيجه چي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؟ يك واجب را ترك كرده‌اي، وقتي انسان يك واجبي را ترك كرد گناهكار است، وقتي هم كه گناهكار بود از چشم خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتد خيلي ساده است. پيشرفت نمي‌توانيد بكنيد. پس يكي از چيزهايي كه خيلي در مراحلتان مهم است و اگر بتوانيد درستش كنيد و ملائكه بر شما نازل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند نترسيدن از غير خداست، لَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِي إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ،آل عمران/175خوف از خدا گناهانتان. و گناه هم كه نكرديد پس نبايد از چيزي بترسيد، انشاءاللّه اميدواريم كه اين بحث را هم خوب ياد بگيريد و عمل كنيد. و اگر يك وقتي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد توي مراحلتان ضعف داريد و پيشرفت نكرديد و هنوز پايتان به همان مرحله اول و ورم غل زنجير شده و كنده نشده بدانيد كه مربوط به اين نواقصي است كه داريد.

خدايا به آبروي حضرت ولي‌عصر ارواحنافداه را به كمالات روحي و معنوي برسان همه ما را از ياران خوب امام زمان قرار بود قلب مقدّسش را از ما راضي بفرما و صلي اللّه علي سيّدنا محمّد و آله اجمعين. 

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *