۳ شعبان ۱۴۲۳ قمری – ۱۸ مهر ۱۳۸۱ شمسی – شب میلاد سیدالشهدا (علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

سخنراني حضرت استاد سوم شعبان 1423

ميلاد مسعود حضرت ابي عبد الله الحسين (عليه آلاف التحيه و الثناء) را به شما دوستان آن حضرت تبريك عرض ميكنيم و اميدارم زير سايه حضرت بقيهالله (ا) همهمان را به راه راست و صراط مستقيم هدايت شويم و همه ما جزو ياران حضرت بقيه الله (روحي فداه) گرديم.

حضرت ابي عبد الله (ع‎) طبق آيهاي كه تلاوت كردم از لحظهاي كه متولد شدند كه شايد ديشب و امروز بوده تا روز عاشورا كه شهادت آن حضرت است در اين دنياي پرمِحَن در اين زندان مؤمن در اين خانهايكه به بلا پيچيده شده است اين مسئله براي ايشان مطرح بوده كه با شهادتش كه با اسارتش خانوادهاش ظلم را سرنگون كند و عدل و داد بوجود بياورد.

سرنگوني ظلم مراحل مختلفي دارد يعني بعد از آنكه از دار دنيا رفتند و بعد از آنكه سقيفهاي تشكيل شد و حقوق خاندان عصمت و طهارت را مردم مسلمان حتي ناديده گرفتند كه ظلم به به اوج رسيد چون كه حجابي جلو خورشيد آمد همانطوريكه ديدهاند وقتي كه خورشيد ميگيرد و دنيا تاريك ميشود همه دزدها به كار ميافتند و همه ظلمها بوجود ميآيد از آن روز كه اوّل ظالم قيام به ظلم كرد كه ما در زيارت عاشورا ميخوانيم: «اللّهمّ العن اوّل ظالم ظّلم حقّ محمّد و آل محمّد» خدايا از رحمت خودت آن كسي را كه اوّل به خاندان عصمت و طهارت ظلم كرد و دور بفرما، از همان روز ظلم اوج گرفت تا به جايي رسيد كه سر مقدّس حضرت ابي عبد الله الحسين (ع) را وقتي در مقابل يزيد گذاشتند يزيد گفت: (لابت هاشم باالملك فلا خبرً جاء و لا وحي نزل) بني هاشم به ملك و سلطنت بازي كردند و الا خبري از وحي نبود و خدايي نيست و قيامتي نخواهد بود به اينجا رسيده بود خلافت پيغمبر، به اينجا رسيده بود وضع مسلمانها، لذا از روز تولّد  حضرت سيدالشهداء (ع) روز تولدشان روز مصيبت بود براي فاطمه اطهر (س) وقتي كه قنداقه ابي عبد الله الحسين (ع) را ره فاطمه (س) دادند در آنجا اشك ريخت پيغمبر (ص) اشك ريخت حضرت امير اشك گريه كردند.

همه ميدانستند كه اين طفل در يك روزي در كربلا شهيد ميشوند و در آن روز با لبهاي تشنه در گودي قتلگاه ميافتد. لذا خدايتعالي اين آيه را كه نازل فرموده درباره ابي عبد الله الحسين (ع) است. كه «و وصينا الانسان بوالديه احسانا ما به انسان وصيت كرديم كه به پدر و مادر احسان كن. احسان هر كسي بنسبت به خودش است يك وقت هست احسان ابي عبد الله الحسين (ع) نسبت به اميرالمؤمنين (ع) و فاطمهالزهراء (س) اينست كه تمام آنچه كه آنها دارند و اهداف آنها را به كمال برساند و پياده كند و نگذارد كوچكترين مانعي براي اهداف آنها به وجود بيايد.

احسان من و شما به پدر و مادرمان در حدّ خودمان در حدّ خودمان است يعني بايد آنها را احترام كنيم،- و لا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولا ميسورا- ما نسبت به پدر و مادر اين مقدار احسان بايد بكنيم امّا انساني كه خدايتعالي او را سفينه النجاه قرار داده آن انساني كه رحمه للعالمين است آن انساني كه پيغمبر اكرم (ص) و علي بن ابيطالب (ع) و فاطمه زهراء به وجودش افتخار ميكنند احسان او اين است كه اهداف پيغمبر اكرم و علي بن ابيطالب (ع) و فاطمه زهراء را پياده كند و موانع موفّقيت راه آنها را از ميان بردارد. لذا ابي عبدالله الحسين (ع) رسيده ره زمان حكومت يزيد، بزرگترين مانع و بلكه نابود كننده تمام زحمات پيغمبر اكرم (ص) وعلي بن ابيطالب (ع) و فاطمه زهراء به اينجا رسيده، كه لازم است در يك چنين موضعي انجام بشود شهادت حضرت ابيعبد الله الحسين (ع) است لذا از روز اوّل- وضعته كرها- حضرت زهرا (س) با يك حال حزني اين طفل را وضع حمل كرد و لذا از روز اوّل هر كس از خاندان عصمت (ع‎) حضرت سيد الشهداء (ع) را ميديد محزون بود اين آقا اين بزرگوار در ميان گودي قتلگاه بيفتد و بدنش قطعه قطعه شود و آن همه اهانت ره او بشود تا بني اميه اين سد محكم پيشرفت اسلام از بين بروند. درست است فايده زيادي براي اسلام دارد امّا چگونه آن دو مؤمنيني كه انّ الحسين (ع) في القلوب المؤمنين براي ابي عبد الله الحسين (ع) در دلهاي مؤمنين يك محبت تكوين شده است كه هر كجاي عالم يك مؤمني به خدا پيدا شود و لو سنّي باشد و لو منحرف باشد يك محبّت عجيبي از حضرت ابيعبد الله الحسين (ع) در دل او پيدا ميشود و هست بوسيله اين شهادت آن حضرت و موفّقيّهاي اسلام انسان از يك طرف خوشحال است كه اين مانع عجيت بر طرف شد و از يك طرف محزون است كه به يك چنين شخصيّتي اين همه اهانت بشود. 

اين همه جسارت بشود آن همه اذيت به خانهاش گردد. به هر حال وضعته كرها از روز اوّل با كراهت با حزن با اندوه ما همين امروز كه سوم شعبان است حضرت زهراء (س) وقتي كه چشمش به اين طفل ميافتد و به ياد روز عاشورا ميافتد اشكش ميريزد.

در رحم وبعد از رحم برايش فرقي نميكند در رحم بود ميفرمود به مادرش خطاب ميكرد انا المقتول، انا المظلوم. روز اوّلي كه حضرت بقيه الله (ا) تشريف ميآورد كه اميدواريم نيمه شعبان امسال ديگر حاجت همهمان برآورده شود. اوّل جملهاي كه حضرت بقيه الله (ا) ميگويد: الا يا اهل العالم انّ جدّي الحسين قتلوه عطشانا. اگر امروز فاطمه الزهراء (س) و پيغمبر (ص) اشك نميريختند من و دوست نداشتم شما اشك بريزيد ولي بايد به آنها اقتدا كنيم. حضرت سيد الشهداء (ع) در رحم بود مادرش اشك ميريخت، امروز كه متولد شده اشك ريخت و يك روز هم، يك شب هم با هودجي از آسمان پايين آمد، كنار گودي قتلگاه قرار گرفت، فرزندش را در بغل گرفت و اشك ريخت.

اهل بيت عصمت و طهارت (ع) اين زا آقايان بدانند، جزو معارفتان باشد بايد معتقد باشيد كه آمدنشان ره اين كره زمين كه براي مؤمن زندان است تا چه رسد براي قلب عالم امكان رحمت واسعه پروردگار اين دنيا زندان است. در مقابل آن عمري كه آنها دارند يعني قبل از خلقت هر چيز خلق شدهاند و تا ابد هم هستند. چند سال، كمتر از شصت سال، شصت و سه سال، نهايت هفتاد سال بيشتر عمر ائمه نبوده بعضيهاشان بيست و پنج سال فاطمه الزهراء (س) هيجده سال حضرت سيد الشهداء (ع) پيجاه سال و چند سال در اين دنيا ماندهاند. بسيار زمان كمي است در مقابل عمري كه آنها داشتهاند و خواهند داشت. اين آمدن توي اين دنيا، اين لحظه، اين ساعت، اين چند سال براي چيست؟ براي اين است كه ما مردم توي اين دنيا كه آمدهايم فقط و فقط براي امتحان است، اين را متوجّه باشيد جزء معارف شما ست.  

دنيا دار امتحان است، فقط آن چند ساعتي است كه شما در يك جلسه امتحان براي دريافت مدركتان زندگي ميكنيد و اينهاد يعني ائمه اطهار و پيغمبر اكرم (ص) ايها ممتحناند يعني امتحان كننده هستند. (وجعلك و اباك و امك و اخيك و عبره لأًلي الباب) اين در زيارت اباعبدالله الحسين (ع) است كه خدايتعالي تو را و پدرت را و برادرت را و مادرت و جدّت را براي امتحان مردم براي عبرت گرفتن مردم از اين دنيا و از ظالميني كه در اين دنيا هستند قرار داده_ عبره لألي الباب-شماها عبرت هستيد براي اولي الباب- اولي الباب كيها هستند؟ آنهائيكه مغز دارند، صاحبان عقل، صاحبان فكر. شما و پدرتان و جدّتان و مادرتان عبرت براي اولي الباب هستيد.

معناي عبرت چيست؟ معناي عبرت اين است كه شماها سك بلاهايي بر سرتان ميآيد، يك برنامههايي برايتان پيش ميآيد، سك وضعي پيدا ميكنيد كه مردم حواسشان جمع بشود، حواسها جمع بشود، وقتي كه يك حاكم ظالم برابر ابي عبد الله الحسين (ع)- محبوبترين فرد نزد خدا، محبوبترين و عزيزترين فرد نزد پيغمبر اكرم (ص)- كه فرمود: حسين منّي و انا من حسين، محبوبترين فرد نزد فاطمهالزهراء (س)، محبوبترين فرد نزد علي بن ابيطالب و حسن بن علي (عع) اين شخص را با اين وضع كه اگر به مقاتل نگاه كنيد يقيناً مطمئن ميشويد كه از زمان حضرت آدم (ع) تا روز قيامت هيچ كس را با اين اهانت نميكشند.

از اين شما بايد عبرت بگيريد يعني چه عبرت بگيريد؟

يعني هيچگاه زير بار ظلم و ظالم نرويد. به هيچ وجه ظلم نكنيد به هيچ وجه ظالم را تأييد نكنيد اگر تأييد كرديد جزو آنها هستيد اگر زير بار ظلم رفتيد جزو آنها هستيد اگر كمك به ظالم كرديد خزو آنها هستيد نكنيد كوشش كنيد كه نگذاريد يزيد بن معاويه اين اندازه قدرت پيدا كند حتي اگر با شهادت خودتان باشد حتي اگر با كشته شويد. البته زير نظر امام معصوم يا مرجع تقليد اگر كشته شويد بدانيد كه دين اسلام يك قدم پيش رفته. به هيچوجه كمك بر گناه نباشيد يعني اگر يك كسي يك گناهي كرد و شما گفتيد حالا بچه است بيست سال از عمرش گذشته ميگوئيد بچه است و مشكلي ندارد و او را تشويق تا همين حد كرديد.

«ولا تعاونوا علي الاثم والعدوان» بر گناه و دشمني چون گناه يك معني دارد دشمنيها يك معني گاهي دشمنيهايي بوجود ميآيد در اثر حسادت، طرف هيچ كاري نكرده، هيچ اذيّتي به شما وارد نكرده است اما خداي ناكرده حسوديد با او دشمن ميشويد. طرف هيچبي عدالتي نكرده اما شما ناراحتيد كه چرا اسم او برده ميشود.

چرا بايد ابي عبد الله الحسين (ع) اصلاً وجود داشته باشد؟ يزيد اينطور فكر ميكرد.

يا بيا زير نظر من، يك كتابي بود به نام كتاب موش و گربه گاهي يك شعرهاي خوبي داشت، گربه به موش ميگفت:          يا بيا پاي تخت در خدمت                     يا كه آماده باش جنگانا    

اين طور- بعضيها اينطوري فكر ميكنند- خيلي خوشحال باشيد كه خدايتعالي بحمدالله بوسيله انقلاب اسلامي شما را از اين مسائل دور كرده و الا ما يادمان است كه چه بر ما ميگذشت. براي همين كانون بحث و انتقاد ديني شايد هر ماه يكي دو دفعه من را ساواك ميبردند و خلاصه حرفشان اين بود كه     يا بيا پاي تخت در خدمت                     يا كه آماده باش جنگانا

ابي عبد الله الحسين (ع) وقتي كه ديد يزيد آمده روي كار، حضرت امام حسن مجتبي (ع) خيلي كوشش كردند كه مبادي يزيد را معاويه وليعهد خودش قرار دهد، گوش نكرد، خود معاويه از جهتي بدتر از يزيد بود اما ظاهر اسلام را حفظ ميكرد. خيلي مهم است ظاهر اسلام حفظ شدن تا تيشه برداشتن و ريشه اسلام را زدن.

چون ظاهر اسلام را وقتي انسان حفظ كند، خلفاي اموي و عباسي اكثرشان ظاهر اسلام را حفظ ميكردند بخاطر اين كه خودشان خليفه باشند، و خودشان را جانشين پيغمبر (ص) نشان بدهند اما يزيد ظاهر اسلام را هم داشت از بين ميبرد. آنچنان ظلمش فشار آورده بود كه وقتي حضرت ابي عبد الله الحسين (ع) را شهيد كردند و سر مقدّسش را خيلي جانگداز است و لو سر يك فرد عادي باشد وارد شهر شام كردند همه خوشحالي ميكردند همه با انگشت نشان ميدادند هذا رأس الخارجي- اينطوري شده بود- از اسلام ديگر خبري نبود مردم شامي كه زير فرمان يزيد بودند اصالاً شعور كه نداشتند، دين كه نداشتند بماند وجدان انساني هم نداشتند يك فردي كه حالا هر كه هست وارد اين شهر شده، غل و زنجير به گردنش، خون از زير زنجير دارد ميريزد اصلاً بهش اعتنايي نميكردند. مردم كوفه چون تحت تربيت حضرت امير المؤمنين (ع) بودند يك خوردهاي دلشان ميسوخت گريه ميكردند عاطفه داشتند نان و خرما به رسم تصدّق ميآردند ميدادند به اينها توجه ميكردند اما مردم شام پايكوبي و رقص و آهنگ و اين وضع را داشتند. يك جا ندارد كه در شام يك كسي دلش سوخته باشد.

سهل بن سعد ميگويد من وارد شهر شام شدم ديدم همه خوشخالند. عجب عيدي است كه ما اطلاع نداشتيم، چه خبر است؟ از يكي پرسيدم كه شما مردم شام عيد خاصي داريد كه ما خبر نداريم؟ گفت تو مگر بياباني هستي؟ گفتم چطور؟ نه من سهل بن سعد هستم، از اصحاب پيغمبرم همه اسلام و حقايق و تواريخ اسلام در دست من است يعني چه؟ وقتي گفتند سر مقدّس ابي عبد الله الحسين (ع) را دارند ميآورند، زن و فرزندش را اسير كردهاند دارند ميآورند ميگويد آنچنان متأثر شدم گفتم: علي الاسلام والسلام، اسلام ديگر از بين رفت.

مردم اينطور حواسشان پرت، مردم تا اين حد منحرف. چه كردندهاند معاويه و يزيد با اين مردم، چقدر اينها را منحرف كردهاند، چقدر اينها را بيچاره كردهاند، اينها را داشتند.

آنهائيكه ميگويند حضرت سيد الشهداء آمد كربلا براي اين كه حكومت تشكيل بدهد، موفّق نشد حتي از وضع اجتماعي ان زمان اطلاع نداشتند و ندارند. اين حرفها نيست.

هيچ راهي نداشت اسلام دو مرتبه ره وجود بيايد و عرق اسلامي يك مختصري در گوشه وم كنار به خصوص در قلوب بنيهاشم و فرزندان پيغمبر يك مختصري وجدان باقي مانده بود. از همان وجدان باقي مانده، از همان غيرت باقي مانده، ابيعبد الله الحسين (ع) استفاده كرد. يعني وقتي كشته شدند اين وجدانها تحريك شد. قيامها برپا شد. قيامهاي مختلف شد با بني اميه را به كلّي از بين بردند. اگر كشته نميشد حضرت ابيعبد الله الحسين (ع) محال بود كه اسلام امروز به دست من و شماها برسد، همان طوري كه خيلي از انبياء يكصدوبيستو چهار هزار پيغمبر اينها همه آمدند چند تا از دينهايشان براي شما باقي مانده كه اسمش آن هم باقي مانده؟ يكي دو سه تا: مسيحيت، يهوديت نهايت بگوئيم زردشتيت و الا بقيه ادياني كه در عالم بوده و پيغمبراني داشتند اينها حتي اسمشان هم باقي نمانده و اسلام هم همين طوري ميشد. اسمي از آن باقي نميماند.

اگر هم باقي ميماند مثل مسيحيت و يهوديت يك چيز انحرافي باقي ميماند، اين طور سالم اين طور صحيح كه يك حرف از قرآن را يك ائمه اطهار (ع) نگذاشتند كه به جابجا شود اين بر و آن بر بشود اگر هم يك وقت دشمنان جابجايش كردهاند آنها آمدهاند كمك كردهاند و درستش كرده تحويل ما دادهاند. حضرت ابي عبد الله الحسين اگر كشته نميشد، اگر اين لطف الهي كه ان الله شاء ان يراك قتيلاً خدا ميخواهدكه به وسيله بيرون بروي اگر اين نميبود امروز ما شيعه كه نبوديم مسلمان هم نبوديم، ما شايد اصلاً انسان هم نبوديم. چون انسان وقتي كه دين نداشته باشد انسان نيست وقتي كه امام و زهبر داشته باشد انسان نيست. هيچي نبود. قيام فرمود، هر كس ابي عبد الله الحسين (ع) را ميديد چون از پيغمبر اكرم (ص) شنيده بودند از ائمه اطهار از علي بن ابي طالب، امام حسن، فاطمه الزهرا شنيده بودند هر كس ابي عبد الله الحسين (ع) را ميديد ميفهميد كه اين وجودش مايع خير براي اسلام، شهادتش مايع خير براي اسلام و حضرت ابي عبد الله (ع) امامت داشت براي تمام مردمي كه در مقابل يك چنين سنگ پر خطري كه سر راه اسلام افتاده بود، لذا قيامها بر پا شد. مختار قيام كرد ساداتي مثل زيد بن علي بن الحسين (ع)، يحيي بن زيد اينها قيام كردند بني العباس و آن باقي مانده از بني اميه هم حواسشان را جمع كردند برگشتند به اسلام و ظاهر اسلام را ديدند لازم است كه حفظ كنند. وَحمله و فصاله ثلاثون شهراً. حضرت ابا عبد الله الحسين (ع) دو سال از كوثر پيغمبر فاطمه زهرا (س) شير خورد. شش ماه ديگر ميماند كه در رحم است. حمله و فصاله ثلاثون شهراً. سيد الشهداء (ع) بعد از تولد تا وقتي كه علي و حسن (عع) زنده بودند يك كلمه حرف نزد. يك كلمه، عجيب است. معني دو تا معصوم در كنار هم يكي امام و ديگري غير امام اين است. هر دو امام بودند پيغمبر اكرم (ص‎) سكروز بشريع آورد توي مسجد، همه نشسته بودند جمعيتشان زياد، دست امام حسن و امام حسين (عع) را گرفته بودند بك دستش به دست كوچك حضرت امام حسن (ع) بود يك دستش هم به دست كوچك- از نظر ظاهر- كوچك كه ميگويم براي اين است كه تصور كنيد دست امام  حسين (ع) بود، وارد مسجد شد، فرمود: مردم اين دو تا پسر منند: هذان ابناي- اين دوتا پسر منند. امامان: هر دوشان امامند، قاما او قعدا: چه قيام كنند چه صلح كنند و در خانه بنشينند.

اختلافي حضرت سيد الشهداء با امام حسن (ع) نداشت. من يك وقتي در دست تأليفم هم هستم منتهي خوب فرصت‎‎هايم الآن خيلي كم شده است. هر چه ما فرار ميكنيم كه فرصت پيدا كنيم كمتر ميشود. اين هم ديگر مسئلهايست براي چيز نوشتن ما. اين كتاب را من يك مقدارش را نوشتهام، در آنجا از اوّل تولّد تا زماني كه امام حسن مجتبي (ع) از دنيا ميروند كوچكترين كاري نميشود نسبت داد به حضرت سيد الشهداء (ع) مثلاً شما هم نشنيدهايد مثلاً حضرت سيد الشهداء رفت فلان شهر آنجا امامت ميكرد و حضرت امام حسن (ع) مثلاً در مدينه امامت ميكرد، نه، امام اوست (امام مجتبي (ع‎)). اينجا معلوم مي‎‎شود آن كسي كه اهل هواي نفس است ما ديدهايم دو تا برادر در امور مادي دنيا (ميگويد) چرا تو هر چه ميگويي من گوش كنم تو بزرگتر هستي درست است قبولت دارم تو چه خب ما هم بزرگتريم. شش ماه بين امام حسن و امام حسين (عع) بيشتر فاصله عمري نبوده حضرت سيد الشهداء (ع) تسليمِ محض. عرض كردم من چون ميخواستم چيز بنويسم خيلي كتابها را نگاه كردم ببينم حضرت سيد الشهداء (ع) ميشده يك جايي مسافرتي برود بدون اذن امام حسن (ع) يعني يك كاري بكند آخر. خُب اين هم امام است.

پيغمبر اكرم (ص) فرمود هر دوشان امامند. منتهي او امام صامت است، صامت يعني ساكت، تحت فرمان امام حسن مجتبي (ع) مثلاً بگويد آقا صلاح نيست من هم برادر شما هستم ما هم شريكيم در اين مسائل، با معاويه صلح كنيد صلاح نيست، شما صلح كنيد، نه، صلحنامه را خب دو تا امامند ديگر، دو نفري امضاء كنند، نه،حضرت سيد الشهداء (ع) به معاويه فرمود كه به حسين بن علي (ع) هيچ كاري نداشته باش، آن هم جرأت نكرد كاري داشته باشد،‎ ‎هيچ، اين يك درسي است براي ماـ حالا من نميخواهم بگويم شما در مقابل برادرتان هر چه او برادر بزرگتره گفت شما گوش بدهيد- اقلاً يك احترامي برايش قائل باشيد، اقلاً براي پدر و مادرتان احترام قائل بشويد، تحت تأثير اين فيلمهاي توي تلويزيون و سينماها كه جسارتها تعليم ميدهند به بچهها و جوانها كه نسبت به پدر و مادر بكنند قرار نگيرند.

در اين آيه ميفرمايد كه وَ وَصَّينا الاِنسانَ بِوالِدَيهِ اِحساناً‎: احسان بايد بكنند به والدينشان، احسان يعني چه؟ يعني نيكي. حق هيچ كاري غير از نيكي نداريد. نمونهاش امام حسين (ع) است.   يك مورد ندارد نسبت به پدر و مادر كه خُب جاي خود،نسبت به امام حسن مجتبي (ع). حتي حضرت مجتبي (ع) يا مشورت نكرده، خيلي كم (مشورت) بكند، امام معصوم، بعد از حضرت مجتبي (ع) وقتي كه ديگر حضرت مجتبي (ع) در روي كره زمين با روح مقدّسشان رفت به عالم ملكوت آنجا ديگر حضرت سيدالشهداء (ع) ميبينيد كه چقدر پر قدرت چقدر قوي چقدر فرماندة كلّ چقدر با شهامت ايستاده است، از آنجا به بعد. ماها باشيم ميگوئيم ما اين خدا رحمت كند اخوي را آنقدر سركوب زد ما را، آنقدر با ما حرف نزد، آنقدر ما را در جريانات قرار نداد كه اصلاً هيچي الان نميفهميم كه چكار بكنيم. توي همة جريانات حضرت ابي عبد الله الحسين (ع) بود اين سكوت خيلي عجيب است، از روزي كه حضرت مجتبي (ع) از دنيا رفت امامت در دست او بود. امام سجّاد (ع) بعد از مدّتي متولّد شده. حضرت باقر (ع) در كربلا بوده اينها هم دو تا امام بودند. اينها هم حرفي در هيچ موضوعي نداشتهاند، كه گاهي ميگويند بودند گاهي ميگويند نبودهاند.

اينها علامت اين است كه هواي نفس در كار نيست. شما وارد شويد در اينهائيكه اختلاف ايجاد ميكنند. يك طرفشان حتماٌ هواي نفس است. اين همه بين علماء اختلاف بوده اين همه بين مراجع اختلاف بوده، اين همه بين رهبران اختلاف بوده، اين همه اختلافاتيكه به وجود آمده حتي به كشتن طرف مقابلشان انجاميده شما يقين بدانيد يكي از اين دو تا خواستة نفساني داشته حالا يا غالب شده بر ديگري يا مغلوب فرقي نميكند. هواي نفس است. تزكيّه نفس فايدهاش اينجا معلوم ميشود، معلوم ميشود كه انسان اگر خودش خودش را مثل خاندان عصمت (ع) پاك كند الّا عبادك منهم المخلصين بندة خالص خدا بشود چقدر فايده دارد. اميدواريم روز عاشورا براي شما همان معنايي را داشته باشد كه امروز دارد و امروز همان معنايي را داشته باشد كه عاشورا دارد. و نميگوييم گريه و ناله بكنيد ولي معنايش يكي باشد.معنايش اين باشد كه حضرت سيد الشهداء (ع) متولّد شد يك مدّتي در مقابل ظلم و ظالم ايستادگي كرد و به قول معروف با زبان خوش نميشود طرف را مغلوبش كرد با جنگ و كشته شدن طرف را مغلوب كرد و بني اميه را از بين برد.

اميداريم خدايتعالي ما را از ياران خوب حضرت بقيه الله قرار بدهد و به اجتماعي كه در قم الآن صداي ما را ظاهراً ميشنوند حالا نميدانم اين را براي من نوشتيد كه من هنوز ادامه بدهم، نميشود اينجا نزديك اذان است و آنها بايد تابع ما باشند. اگر ما آنجا بوديم باز هم بايد نماز اهميّت داده بشود و انشاءالله به نماز خيلي اهميّت بدهيم. و از همة دوستانيكه اهل تزكيّه نفس هستند تقاضا و خواهشم اين است كه به برنامههايتان اهميّت بدهيد، جدّي باشيد و تا ميشود به وظائف دينيتان عمل بكنيد و اختلاف ايجاد نكنيد كه هر چه مسلمانها با هم متّحدتر باشند با هم يكي باشند، با هم بهتر ارتباط داشته باشند به امام حسن (ع) و امام حسين (ع) نزديكتر هستند. خدايا به آبروي ولي عصر به آبروي ابي عبد الله الحسين (ع) همة ما را از ياران خوب امام زمان (ع‎) قرار بده، عيدي ما را فرج آن حضرت قرار بده، خدايا به آبروي آقايمان حجه بن الحسن (ع) قسمت ميدهيم رفع گرفتاريهاي همة مسلمانها را بفرما. نسئلك و ندعوك اللهم…              

   

                                                     

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *