۹ ذی الحجه ۱۴۲۳ قمری – شب عرفه

 

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم‌ اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه و الصلوة و السلام علي رسول اللّه و علي آله آل اللّه لاسيّما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدّائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

امشب شب عرفه است. از شبهاي بسيار پُر عظمت و بسيار خوب دوره‌ي سال است شب و روز عرفه اعمال زيادي دستور داده‌اند كه بعضي‌ها از دعاها را در اين كتاب مفاتيح‌الجنان ذكر كرده‌اند كه بعضي از دعاهاش بسيار طولاني است و بالاخره مي‌‌خواهند به ما بفهمانند كه امشب شب دعا است.

ما يك چند جمله درباره دو چيزي كه امشب مورد نظر من است عرض كنم طبق آنچه كه گفته شده در عربستان سعودي امروز عرفه بوده ولي در ايران و شايد بعضي از ممالك ديگر امشب شب عرفه است اگر شب عرفه شب دعا باشد خوب ديشب بوده طبق افق عربستان سعودي يا امشب است طبق افق ما هيچ منافاتي ندارد كه هم ديشب بوده باشد هم امشب، به جهت اينكه در هر شبي كه تصور كنيد شب قدر مثلاً كه آن قدر اهميّت دارد در روي كره‌ي زمين شايد هر هزار كيلومتر تقريباً اگر شرقي و غربي باشند فاصله‌هاشان نيم ساعت تفاوت دارد مثلاً شب قدر شما شروع شده شب قدر آنهائي كه سر هزار كيلومتر است هنوز نيم ساعت ديگر شروع مي‌‌شود اين نيم ساعتي كه براي شما شب قدر است و براي آنها هنوز شب قدر نيست اين را چطور قضاوت مي‌‌كنيد؟ هر چه آن را قضاوت مي‌‌‌‌‌كنيد يك شب با هم فاصله‌اش را هم همانطور و مسلم كه طلوع فجر مثلاً مشهد نيم ساعت ديرتر است. شب قدر از اذان مغرب هست حتي مطلع فجر تا طلوع فجر، اينجا هر چه درباره اين نيم ساعت مثلاً برويد تبريز يك ساعت مي‌‌‌شود همينطور برويد جلو مي‌‌بينيد به هفت هشت ساعت مي‌‌رسد شما هر چه درباره اين نيم ساعت اين يك ساعت اين هفت هشت ساعت مي‌‌گوييد همان را در ديشب و امشب بگوييد حالا مي‌‌گوييم چطور ببينيد خداي تعالي شب قدر را تعيين كرده شب عرفه را تعيين كرده هر كسي در هر كجايي كه باشد خداست كه اعتباراً تعيين مي‌‌كند شب قدر يا شب عرفه را و چون اعتباري است يعني با تعيين خداست از اين نظر براي مثلاً فرض كنيد مشهد نيم ساعت زودتر تعيين مي‌‌كند براي تهران نيم ساعت ديرتر براي تبريز يك ساعت ديرتر و همينطور و اگر كه واقعاً ماه براي مردم يك مملكتي ثابت شد علّت ثبوتش هم اينست كه آنجا افقش ديرتر از ماست ماه در روز آخر ماه در محاق واقع مي‌‌شود يعني جوري است كه هيچ چيز از ماه ديده نمي‌شود كم‌كم به اصطلاح ماه ظاهر مي‌‌شود به صورت يك هلال باريك و بعد هم هي بر قطرش اضافه مي‌شد تدريجي هم هست مثلاً ممكن است كه الان در اينجا ماه اصلاً ديده نشود در محاق باشد و ديده نشود هيچ ولي در همين زمان يعني مثلاً سعودي مكّه دو ساعت يا يك ساعت و نيم افقش با ايران فرق مي‌‌كند در اين يك ساعت، يكساعت و نيم ممكن است كه ماه ظاهر شده باشد دقت بكنيد اگر مثلاً فرض كنيد اينجا ماه ديده نشود در مشهد به طريق اولي ماه ديده نمي‌شود اگر آنجا ديده شد براي قم حجّت است اما به عكس اينطوري نيست كه اينجا اگر ديده شد براي مشهد حجّت نيست چرا به جهت اينكه در همين نيم ساعتي كه تفاوت افق دارد يعني در مشهد هنوز ماه در محاق است و در اين نيم ساعتي كه خورشيد غروب مي‌‌كند و در قم مغرب مي‌‌شود يا هوا تاريك مي‌‌شود كه ماه ممكن است ديده بشود ماه از محاق در بيايد و هلال ماه ديده شود و بنابراين حتي اينجوري است البته اينها مربوط به حكم، حاكم و ولي امر مسلمانها هم هست ولي اگر در همين ماهايي كه ما داريم ممكن است مشهد مثلاً فرض كنيد يك روز ديرتر اول ماه باشد در تهران يك روز زودتر و يعني يك روز زودتر يعني مثلاً خورشيد در مشهد غروب كرده ولي هنوز ماه در محاق است و وقتي كه خورشيد در قم يا تهران غروب مي‌‌كند در همين مدت نيم ساعت ماه از محاق بيرون مي‌‌آيد و ظاهر مي‌‌شود و تا چه برسد به اينكه يكي دو ساعت فرق بكند، يك دو ساعت فاصله بشود اين يك مطلب كه خداي تعالي شب عرفه را برايش فضائلي معيّن كرد. ائمّه‌ي اطهار براي ما بيان كردند حالا ممكن است مثلاً فرض كنيد شب عرفه در مشهد امشب باشد ولي در تهران و قم فردا شب باشد يا ديشب مثلاً فرض كنيد كه بله، ممكن است هر چه غروب خورشيد ديرتر انجام بشود اول ماه ممكن است زودتر باشد مثل الان عربستان صعودي هم آنها امشب را شب عيد قربان مي‌‌دانند ولي ما شب عرفه مي‌‌دانيم علّتش هم اينست كه ممكن است اول ماه ذيحجه در همان مدتي كه افق ايران يك خورده‌اي به اصطلاح جلوتر است يعني زودتر آفتاب غروب مي‌‌كند آنجا كه آفتاب غروب كرده و ماه ديده مي‌‌شود هنوز ماه در محاق است يعني اصلاً ظاهر نيست و در آن يكساعت كه آنجا بعد خورشيد غروب مي‌‌كند در همين يك ساعت ماه از محاق بيرون آمده باشد و خدمت شما عرض شود آنجا ماه ديده بشود و آنجا امشب مثلاً شب عيد باشد، دقّت كرديد خوب معلوم شد ظاهراً، بله اين به اصطلاح علت اينست كه چون خيلي سؤال مي‌‌كنند كه چطور شد شب قدر امشب باشد فردا شب باشد در كجا مثلاً امشب شب قدر بوده چرا مثلاً ما فردا شب را شب قدر مي‌‌گيريم، شب قدر هم خيلي مهم است هر دقيقه‌اش، مطابق  نمي‌دانم مطابق سي‌هزار دقيقه‌ي شبهاي ديگر شايد باشد، خيلي اهميّت دارد بالاخره و اين فضيلت بسيار مهم را چطور به اين آساني از دست بدهيم و با اين مسامحه از دست بدهيم. البته مسامحه‌اي ندارد شما رفتيد ماه را ديديد مثلاً فرض كنيم در تهران ولي در مشهد ديده نشده خوب مشهدي‌ها فردا شب، شب قدر بگيرند و تهراني‌ها امشب شب قدر بگيرند. مثلاً آنها فردا شب، شب عرفه را بگيرند تهراني امشب را شب عرفه بگيرند يك مطلب اينجا هست چون ايران يك مملكت نسبتاً بزرگي است ممكن است آن سرش ماه ديده بشود اين سرش، آن سر ماه ديده نشود و اين سر ماه ديده بشود مثلاً تبريز ديده بشود و مشهد ديده نشود اما اينجا اگر يك حكومت اسلامي مثل ايران باشد و ولي‌فقهي هم در رأس كار باشد و او حكم بكند كه براي وحدت همه مردم ايران امشب مثلاً شب عيد فطرشان است ممكن است شما اعتراض كنيد آقا ماه كجا ديده شده مي‌‌گويند مثلاً تبريز مي‌‌گوييد خوب براي مشهدي‌ها مفيد نيست، اگر يك همچنين حكمي از طرف ولي فقيه آمد از طرف مجتهد مخالفاً لهواء مطيعاً لامر مولاه و مبسوط اليه، آخر زمان قبل از انقلاب مراجع مسبوط‌اليه نبودند كه حكمشان همه جا نفوذ پيدا كند امّا اگر بعد از انقلاب مبسوط اليه هستند حكمشان نافذ است اينجا هم بايد تبعيّت بكند و همه بايد يك شب قدر، يك شب عيد قربان، يك شب عيد فطر داشته باشند و اگر كسي تخلف بكند صفوف مسلمانها را بهم ريخته و بدترين گناهي كه من فكر مي‌‌كنم از زناي محصنه هم بدتر باشد تفرقه بين مردم مسلمان است اين يك مطلب.

مطلب دوم، بعضي از شبها، شب دعاست، شب رفتن در خانه‌ي خداست، بعضي شبها آزاديد بعضي شبها بيشتر اصرار شده، مثلاً شب جمعه، شب عرفه، شبهاي احياء و شب قدر خيلي اصرار شده كه حتي احياء نگه بداريد، تا صبح بيدار باشيد، مشغول دعا باشيد، دعاهاي زيادي هم از ائمّه‌ي اطهار عليهم الصلوة و السلامرسيده و خوب هم نشان مي‌‌دهد كه مردم را دوست دارند، به طرف درگاه پروردگار راهنمائيشان كنند، رهبريشان كنند، ببرنشان و خوب اين شبها، يك شبهاي بسيار پر ارزشي است بايد انسان در اين شبها بيشتر دعا كند، شب قدر كه مي‌‌دانيد إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر قدر/1، از هزار ماه بهتر از هم است نه اينكه مثل هزار ماه و آن شبها دعاهاي زيادي هست، دستورات زيادي براي ارتباط انسان با خداي تعالي هست اين شبهائي كه اينطوري دستور داده شده و هست بايد ما متوجّه باشيم كه در اين شبها يك لطف خاصي از طرف پروردگار ممكن است بشود و الا ما را وادار نمي‌كردند كه برويم تا صبح بيدار باشيم يا مثلاً دعا بيشتر بخوانيم، يا مثلاً دعاهاي مختلفي كه دستور دادند آنها را انجام بدهيم، معلوم است كه يك بار عامي داده شده، ما نمي‌توانيم بگوئيم مثلاً روز جمعه خدا به بندگاش بيشتر توجّه مي‌‌كند تا شبهاي ديگر اين را بدانيم خدا هميشه به انسانها توجه زيادي داريد، اصلاً خدا غافل نمي‌شود كه از ما حتي امام زمان‌مان ما را فراموش نمي‌كند، يك وقتي باشد كه بگوييم خدا اصلاً از ما يادش رفته رفته به آسمان مثلاً كره‌ي ديگر حالا مشغول كار است و به ما كاري ندارد، اينطوري نيست شما اين را بدانيد در تمام لحظات زندگي‌تان يك لحظه نمي‌شود كه خداي تعالي از شما غافل باشد اصلاً غفلت در خدا نيست، نسيان هم نيست، اگر مي‌‌بينيد كه در قرآن مي‌‌فرمايد:الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ جاثية/34، اين نسيان منظورش نسيان در عمل است نه نسيان در خاطره نه نسيان در علم آخر گاهي مي‌‌شود من يك چيزي را فراموش مي‌‌كنم، اصلاً توي ذهنم نمي‌آيد، احاطه علمي بهش ندارم، گاهي نه يادم است خوبم متوجّه هستم امّا عملاً ناسي هستم، يعني مثلاً بنا بوده اين را يادم باشد ميكروفن را از جلوي خودم بردارم و يادم هم هست و فراموش هم نكردم امّا اين را بر نمي‌دارم به خاطر مصلحتي، خوب دقّت كنيد به خاطر مصلحتي كه منظور كردم مي‌‌خواهم بي‌اعتنايي كنم، اين نسيان در عمل است نه نسيان در علم، خداي تعالي اگر گفتيم كه نستجيرباللّه كه نسيان در علم و احاطه علمي پيدا كرده كفر است. پس اين معناي آن آيه قرآن كه روز قيامت خدا به يك عده مي‌‌فرمايد كه ما امروز فراموشتان مي‌‌كنيم همين طور كه شما در دنيا ما را فراموش كرديد، ما از نظر علمي و از نظر خدمت شما عرض شود عملي خدا را فراموش كرديم، غافل شديم، خداي تعالي فقط از نظر عمل ما را فراموش كرد، يعني ولمان مي‌‌كند، مثل كسي كه حواسش هست كه فلاني اينجا هست، امّا بهش بي‌اعتنايي مي‌‌كند، اين را مي‌‌گويند نسيان در عمل دقت كرديد، خدا هميشه با ماست، هُوَ مَعَكُمْ الحديد/4،خدا با شماست هر جا مي‌‌خواهيد باشيد، يك لحظه هم كم و زياد نمي‌شود توجه‌اش به ما علمي‌اش به ما يك سر سوزن هم كم و زياد نمي‌شود. اين مسلم از اعتقادات ماست، از اصول ماست، بايد ما بهش معتقد باشيم حالا شب جمعه چكار مي‌‌شود؟ روز مثلاً عرفه چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؟ خداي تعالي از نظر عمل بيشتر راه را باز كرده يعني در شب چهارشنبه مثلاً انسان معمولي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود در خانه‌ي خدا و خداي‌ تعالي هم لطف معمولي دارد، امّا شب جمعه دو برابر لطف دارد روي اختيار خودش شب قدر سي‌هزار برابر لطف دارد، دقّت كرديد اينجوري است بنابراين از اين اوقات از اين ايّام بايد انسان استفاده بكند و حالا كه خدا لطفش بيشتر است، حالا كه خداي تعالي در عمل عنايتش به ما بيشتر است ما از اين موقيعت كمال استفاده را بكنيم و در خانه‌ي خدا برويم و از خدا حالا حاجت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي، بعضي‌ها حاجت دارند همه‌مان أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُفاطر/15، خدا بي‌نياز و ما همه محتاج همه حاجت داريم گاهي توجّه به حوائجمان نداريم، گاهي هم توجّه به حوائجمان داريم، اگر يك جاي‌مان درد بگيرد توجّه پيدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم به حاجتمان، امّا همين جوري چشم‌مان نور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد، خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد ما توجه به اينكه از خدا بخواهيم، خدايا از اين لحظه به بعد همانطوري كه در گذشته چشم ما را بينا كردي از اين بعد هم بينا كن اين حاجت است، بايد هم بخواهيم ولي يادمان رفته، حيات مي‌‌خواهيم از خدا، سلامتي مي‌‌خواهيم از خدا، همه چيز مي‌‌خواهيم از خدا همه چيز، ولي چون عادت كرديم و خدا خودش داده اينها را در زمره‌ي حوائجمان قرار نمي‌دهيم امّا اگر يك جاي‌مان درد بگيرد چرا آنجا حواسمان جمع مي‌‌شود كه دستمان درد مي‌‌كند، پايمان درد مي‌‌كند، خدايا اين را عنايت كند، يك عدّه اينجوري هستند كه حوائجشان را بايد در خانه‌ي خدا ببرند، مثلاً امشب كه شب عرفه است خوب بنشينيد فكر كنيد خدايا لطفت را از چشممان برندار، چشم‌مان همينطور نوراني باشد، لطفت را از گوشمان برندار، همينجور شنوا باشد، لطفت را از زبانمان برندار، همينجور گويا باشد، همينطور خوب اينها دعاست هيچ مشكلي هم ندارد و بايد هم دعا كنيد و بايد هم درخواست كنيد و يك مشت حوائجي هست كه فشار رويتان آورده اينها را هم از خدا مي‌‌خواهيد يك مشت حوائج هست كه تنها مال ملك و دنيا و اينها نيست، آخر ما مُلك و دنيا و اينهامان خيلي ارزش ندارد البته اگر هر جايي را كسر بگذارد خدا يك خورده كم بگذارد صدايمان در مي‌‌آيد ولي مهم‌تر از اين هم هست خدايا حيات ابدي به ما بده، خدايا روحمان را زنده نگه بدار، خدايا روحمان را پاك نگه بدار، آنقدر حاجت داريد كه اگر يك خورده يقظه‌تان خوب باشد، بيداريتان خوب باشد تا صبح بنشينيد حاجت از خدا بخواهيد جا دارد، وقت داريد، يعني حاجت داريد، خوب اين يك عده هستند، يك عده هستند كه خوب حاجت دارند، همه‌مان يعني هستيم نه يك عدّه‌مان، يك عده يك مقداري بالاتر از اين فكر مي‌‌كنند، مي‌‌گويند حوائجمان را خدا داده، خودش داده ما هنوز نمي‌دانستيم حاجت چيه بهمان داد، يا مُبتَدَءِ بالنِّعَمِ قبل استحقاقها، اي كسي كه به نعمت خودت شروع كردي قبل از اينكه من مستحقش باشم، يا من يعطي من سَئَله يا من يعطي من لم يسئلهُ من لم يعرفه، اي خدايي كه عطاء مي‌‌كني به كسي كه حتي تو را نمي‌شناسد، از تو نخواسته بهش مي‌‌دهي، سلامتي مي‌‌دهد، روزي مي‌‌دهد، حيات مي‌‌دهد، مي‌‌بينيد كه بچّه هنوز متولّد نشده پستان مادر را پُر شير مي‌‌كند، اينجوري خوب خدا اينها را مي‌‌دهد، خودش حالا چي از خدا بخواهيم در بعضي از دعا هست كه خدايا من چه چيز سؤال كنم كه تو نداني نستجيرباللّه، هر چه كه من بخواهم عِلْمُكَ بحالي كفي عن مقالي، علمت به حال من كفايت مي‌‌كند از گفتار من، من چي بگويم حالا اين شخص كه اينجوري فكر مي‌‌كند و خدا را بر خودش محيط مي‌بيند و همه كارها را دارد درست مي‌‌كند خداي‌ تعالي خودش بدون اينكه ما درخواست بكنيم آيا اين ديگر شب عرفه دعا بكند يا دعا نكند نه دعا بكند با خدا حرف بزند، انس بگيرد، حالا انسش يك وقت هست از همين دعاهاست بگو، بگو كه خدايا نور چشم من را بعد از اين هم نگه دار، اين نه از باب اينكه ممكن است نور چشم تو را از بين ببرد، نه خدا همانطوري كه نمي‌دانم روز جمعه بود يا همين شبهاي اينجا بود عرض كردم هيچ وقت خداي‌ تعالي به هيچ احدي ظلمي، كوچكترين ظلمي نخواهد كرد و هيچ نقض براي بشر قائل نخواهد شد، همه بايد خوش باشند، خوف نداشته باشند، حزن پيدا نكنند، همه سلامت، همه راحت زندگي كنند، گاهي مي‌‌شود خوب انسان توي اين دنيا آن قدر خوش بهش گذشته كه ديگر حاضر نيست قدم از توي دنيا بردارد و برود بيرون اينجا يك خورده‌اي فشار بهش مي‌‌دهند كه اينجا جاي ماندن نيست، خُلِقْتم للفنا‌ء لا للبقاء، براي رفتن شما خلق شديد براي آخرت خلق شديد، براي دنيا نيست، دل خوش نكنيد اينجا، يك خورده‌اي افراد حواس‌پرت، افرادي كه حواسشان پرت است يعني رفتن توي جلسه امتحان نشستند خيال مي‌‌كنند نمي‌دانم به قول معروف خانه‌ي عمّه‌شان است، اينجا تكان نمي‌خورند بابا اينجا جاي ماندن نيست پا شو برو، رفته طرف مجلس روضه مي‌‌بينيند تا ساعت فلان نشسته همينطور بيكار است نشسته و يا رفتيد يك جا مهماني خدمت شما عرض شود بعد از نهار خوب نهارتان را خورديد برويد ديگر إِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا احزاب/53، نشسته آقا جنابعالي كاري نداريد پا شو صاحبخانه مي‌‌خواهد برود استراحت بكند، كار دارد به احترام تو نشسته دنياي ما اينجوري شده يكي از دعاهايمان اينست كه خدايا به ما طول عمر بدهد، يكي از دعاهايمان اينست كه خدايا ما را زنده نگه بدار، اينجا جاي ماندن نيست بالاخره از خدا حوائجتان را اگر خواستيد بخواهيد حالا هر چي مي‌‌خواهيد توي دنيا هميشه خدا خواسته شما خوش باشيد، خرم باشيد، چشم هيچ كس حتي كم نور نباشد، دل هيچ كس درد نگيرد، هيچي شما اگر بگوييد كوچكترين ناراحتي را خدا براي شما مي‌‌خواهد، نمي‌خواهد مگر روي يك مصالحي، روي قضا كه روز جمعه گفتم مگر قضاي الهي ايجاب بكند كه يك مشكلي براي شما درست بشود آن هم پس باز دست خودتان انجام شده، حالا چي كار بكنيم، دعا بكنيم يا نه، بله براي انس با خدا، براي اينكه با خدا حرف بزنيم، يكي از دوستان يك وقتي يآمده بود پيش من، هي ديدم حرفهايي مي‌‌زند كه ديدم اكثراً من مي‌‌دانم، اينها را گفتم اينها را مي‌‌داني كه من مي‌‌دانم، گفت مي‌‌خواهم بنشينم با شما حرف بزنم، با شما صحبت كنم. خوب حالا مي‌‌گويند آدم ناشي به كاهدون مي‌‌زند، او هم حالا آمده با ما صحبت مي‌‌كند مثلاً، گاهي مي‌‌شود كه انسان يعني بهترين لحظات انسان، بهترين لحظات انسان در عمرش آن لحظه‌ايست كه با خدا حرف بزند، آن لحظه‌ايست كه با خدا مناجات بكند، مخصوصاً در سجده، خوب حالا مي‌‌خواهد با خدا حرف بزند چي بگويد؟ گاهي انسان علمك بحالي كفي عن مقالي، خدايا من چي بگويم، بگو حضرت موسي وقتي كه در كوه طور با خداي تعالي رو به رو شد خداي‌ تعالي يك كلمه پرسيد وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى طه/17، يا موسي، حتي همين جمله هم خوب خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند اين چي در دست حضرت موسي  است، همين جمله هم تازه به خاطر اين بودش كه خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست با حضرت موسي صحبت كند آخر محبت خوش آن باشد كه مهرباني از دو سر بي كه يك سر مهرباني درد سر به اگر دو سره باشد، خوب است شروع محبت از جانب خدا بود، وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى  طه/17، در همين شبها اين نماز وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً اعراف/142، حضرت موسي سي شب دعوت بود، مواعده داشتند خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد وَوَاعَدْنَا، مواعده داريم با هم قرار داريم، كه همديگر را ببينيم ولي چون مهمان خوبي بود ده روز اضافه خدا هم وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ، خدا ده روز اضافه كرد نه اينكه حضرت موسي تقاضا كند كه خدايا من را ده روز بيشتر اينجا اجازه بده كه بمانم نه وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ، مهمان خوب، رفيق خوب، محبوب خوب از طرف پروردگار شروع مي‌‌شود اظهار محبتش به او و مي‌‌بيند حضرت موسي مي‌‌گويد: وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى، خدايا تو مي‌‌داني، يك كلمه گفت خدايا تو مي‌‌داني كه اين چي دستم.

حضرت عيسي وقتي كه خداي‌ تعالي بهش گفت كه أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّي إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ المائدة/116، يا الهين اثنين ، حضرت عيسي گفتش كه خدايا اگر من گفته بودم تو كه مي‌‌داني، من جز آنچه كه حق است، چيزي نمي‌گويم اينجا هم حضرت موسي ممكن بود بگويد كه خوب مي‌‌بيني چي هست دستم كه گفت: «هِيَ عَصَايَ»، اين عصاي من است أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي،  طه/18، من گاهي بهش تكيه مي‌‌دهم، ببينيد كاملاً معصوم است كه مي‌‌خواهد حرف بزند، مي‌‌خواهد با محبوبش صحبت بكند، مي‌‌خواهد طولش بدهد، هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي، براي گوسفندهايم از درخت برگ مي‌‌ريزم، ديگر ديد كه خيلي حرف هم بزند باز شايد بي‌ادبي باشد و الاّ اگر اجازه‌اش مي‌‌دادند تمام كارهايي كه با آن عصا مي‌‌كرد همه را براي خدا شرح مي‌‌داد، ببينيد حضرت انشاءاللّه فرديا دعاي عرفه را مي‌‌خوانيد، حضرت سيّدالشهداء عليه الصلوة و السلام، يك كلمه خدايا تو مي‌‌داني من چي تو دلم است و خوب خدا هم مي‌‌داند، تمام شد و رفت آنقدر اين دعا مفصل است شايد يك ساعت و نيم اقلاً طول بكشد انشاءاللّه فردا همين جا دوستان بيايند با هم جمع بشويم بخوانيم و لو ما اداي آنها را در مي‌‌آوريم اداي آنهايي كه دعا مي‌‌خوانند، را در مي‌‌آوريم، خودمان را شبيه به آنها مي‌‌كنيم، چون روايت دارد كه حضرت موسي آمده بود چند روز پشت كاخ فرعون معطل شده بود، راهش نمي‌دادند همان دم دري‌هاي جلوجلو راهش نمي‌دادند بعد يك به اصطلاح مسخره‌اي داشت فرعون، لباس حضرت موسي را كه ديديد لباس او را درست كرد رفت توي كاخ فرعون، فرعون گفت اين چه لباسي است گفت يك دو نفر اينجا هستند كه چند روز منتظرند كه بيايند پيش شما، اينجور لباس پوشيدند، من ديدم لباسش قشنگ است مثلاً براي شما پوشيدم، كه بخنديد گفت بگوئيد بيايند كه اينها كي‌اند كه دارد وقتي كه قوم فرعون را خداي‌ تعالي معذبشان كرد، اين يكي را خداي‌ تعالي غرقش نكرد ملائكه پرسيدند چرا اين يكي اين كه عملش خيلي بد بود، فرمود كه يك ساعتي لباس دوست من را اين شخص پوشيده بود، خيلي در لباس‌هايتان مواظب باشيد در قيافه‌تان مواظب باشيد، به كفار و مشركين و تا مي‌‌توانيد لباس اولياء خدا را بپوشيد و همين هم بهانه‌اي مي‌‌شود كه خداي‌ تعالي شما را عذاب نكند، بعد اينها وارد فرعون شدند اينجوري است به هر حال دوست بايد يك كاري بكند كه جلب توجّه دوستش را بكند شما در شب عرفه انشاءاللّه كوشش بكنيد كه مثل حضرت سيّدالشهداء امام سجّاد يا فردا بعد از ظهر چون مثل همين روز عرفه بوده كه در دامن كوه جبل‌الرحمه كه حضرت سيّدالشهداء عليه الصلوة و السلام با اصحابشان حضرت ايستاده و مشغول خواندن اين دعا بودند، اشك مي‌‌ريختند ما ادا ايشان را در مي‌‌آوريم ما و الاّ اين دعاهايي كه ما مي‌‌خوانيم كجا و دعاي امام حسين كجا، نه حالا امام حسين دعايي كه اصحابشان خواندند كجا، ولي خوب همين شبيه اولياء خدا خودمان بكنيم در عصر عرفه ما هم خودمان را مثل امام حسين كه در دامن كوه عرفات دعا مي‌‌خواند، ما هم انشاءاللّه حالا در دستمان   به آنجا نمي‌رسد، بله، دست ما كوتاه خرما بر نخيل، همين جا انشاءاللّه يك ساعتي، يك ساعتي و نيم شايد طول بكشد انشاءاللّه دوستان بيايند دعاي عرفه را بخوانند. خودمان را شبيه به آنهايي كه دعاي عرفه مي‌‌خوانند بكنيم، دعا را هم اين را بهتان بگويم كه دعا را يك قدري معقولش كنيد، من يك وقتي خودم شايد خيلي جوان بودم، از آن محلي كه دعاي عرفه مي‌‌خوانند، خدا حفظ كند يكي از علماي مشهد آقاي اسفندياري دعا مي‌‌خواند، آن محل الان حدوداً سي سال يا سي‌ و پنج سال خراب شده، ما در آنجا، يعني قبل از چهل سالش بود كه دير رسيدم من به دعاي عرفه و برگشتم جزوه‌ي دعاي عرفه را، نه تا آخر، اواخرش خودم را رساندم به آنجايي كه اين آقا ‌‌داشت مي‌‌خواند، نه خودم آنچه را خواندم نمي‌فهميدم چي خواندم، نه آنچه كه آن آقا خواند من فهميدم، ماها اينجوريم، خيال مي‌‌كنيم دعا را بايد بخوانيم حتماً، نه، معمولاً در همان دعاي عرفه‌ايي كه حضرت سيّدالشهداء مي‌‌خواند حضرت سيّدالشهداء تنها مي‌‌خواند، بقيّه حضورشان، شما اگر الان دسته‌جمعي پيش يك بزرگي بخواهيد برويد، حضورتان كافي است كه بفهمند كه شما همين حرف را مي‌‌زنيد، يك نفر مثلاً يك چيزي نوشته يا يك مطلبي را مي‌‌گويد به آن بزرگ، حضور شما تأييد همان است، ديگر بس است همين اندازه، ديگر حالا همه بخوانند، همه هر كدام يك جزوه، البته جايي نگوييد چون اين كار حالا رسم است، هنوز هم به اين ‌زوديها از بين ما بيرون نمي‌رود، ولي همه يك جزوه بردارند، مثلاً رفتند فرض كنيد پيش رئيس جمهور، يك مطلبي را يك عدّه دهاتي بگويند، هر كدامشان يك چيزي نوشته‌اند همه‌شان بخوانند، يكي هم كه دير رسيده باز شروع كند و خودش را بخواهد برساند به آن، خنده‌دار مي‌‌شود دعا هم همينطور است، يك جوري باشد كه دعا بخوانيد، حالا شما به لحظات آخر دعاي ندبه برسيد بنشينيد به اصطلاح هماهنگ بشويد با اين جمع، مثل اين كه همه‌ي دعاي ندبه خوانديد، نماز واجب اين نيستش كه بله در واجبات، در جاهايي كه هر كس مكلّف خاص است و تكليف خاصّي دارد چرا بايد نمازش را بخواند، بعضي از واجبات هست عيني است، امّا بعضي از واجبات يا مستحبات است كفايي است، همانقدر كه يك نفر كرد، بقيّه، شما مثلاً يك نفر فوت كرد از نزديكان هم بوده، يك كسي پيدا شد اين تشييع، جنازه را جمع كرد شما اواخرش رسيديد، مي‌‌گوييد بگذار ما باز اين آقا را از كفن در بياوريم كه من هم بايد كفن بكنم، غسلش بكنم، باز دو مرتبه راهش بيندازيد، اين حرفها نيست، اواخرش هم كه رسيده، حالا دير رسيده ولي بهر حال رسيده است، همين اندازه، خيلي در دعا سكوت و آرامش، الحمدللّه ما دوستانمان ممتازند در اين جهت، شما در نمازهاتان خودتان نشان مي‌‌دهيد از هر جهت آرام و حواس ديگران را پرت نمي‌كنيد، و دوستان تقاضا دارند كه وقتي كه تشريف مي‌‌آورند براي نماز همه اول وقت بيايند كه اين وسطها لازم نباشد بيايند هي صدايشان را بلند كند، چون نماز كه واجب عيني است اگر بتوانيم همه‌ با هم باشيم، هماهنگ باشيم بي‌سر و صدا باشد خيلي خوب است، و انشاءاللّه دعا هم همينطور خوانده بشود، هر كسي روي حالش، روي توجّه‌اش، روي معناي كلمات فكر بكند، نه روي خواندن تنها، آنهايي كه جزوه‌ايي دستشان مي‌‌گيرند و مي‌‌خوانيد، روي خواندن تنها، عرض كردم خود من دعا را دير رسيدم، وسطهاش رسيدم، خوب تا من خودم را برسانم به اين آقا، خوب او هم مي‌‌رود جلو كه، واي نمي‌‌ايستاد كه منتظر من باشد، طبعاً، چيز شد هم چون دلم مي‌‌خواست تند بخوانم، معنايش را متوجّه نشدم، هم كه آني كه او مي‌‌خواند من متوجّه نمي‌شدم طبعاً، چون مشغول يك كاري بودم، و اصلاً بي‌خود بود اين مسئله، هميشه يادم هست اين مسئله، عرض كردم شايد چهل سال باشد، مي‌‌خواهم فكر كنم اين حدودها، ولي هميشه يادم است، اين چه كاري بود، هم خودم را خسته كردم، هم خدمت شما عرض شود معناي دعا را نفهميدم، هم اينكه وقت را گذرانده‌ام. اميدوارم انشاءاللّه با آرامش همه چون انشاءاللّه ساعت چهار، در را ببندند فكرمان راحت باشد، تق و توقي نباشد، رفت و آمدي نباشد، انشاءاللّه يك دعاي همچين دعايي كه بتوانيم انشاءاللّه ازش حالي بگيريم، توجّه‌اي بگيريم، خدا را از خودمان راضي كنيم، انشاءاللّه بخوانيم و خودمان را شبيه دعاخوانهاي واقعي قرار بدهيم. خدايا به آبروي خاندان عصمت و طهارت ما را اهل دعا قرار بده، انس با خودت را نصيبمان بفرما، و صلي اللّه علي سيدنا محمّد و آل اجمعين.

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *