۸ شعبان ۱۴۲۵ قمری – ۳ مهر ۱۳۸۳ شمسی – توضیح آیات ابتدای سوره یوسف

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بسم‌ اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدّائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ کُنتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنْ الْغَافِلِینَ (یوسف / ۳)

حسن تصادف که نمی‌شود گفت تصادف است و ان‌شاءالله کار خداست و تأیید این است که ان‌شاءالله مطالبمان و به خصوص قرآن‌خواندنمان طبق خواست پروردگار است من در این هفته‌ی گذشته فکر می‌کردم که آیه‌ی شریفه‌ی بَقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ (هود / ۸۶) در قرآن خواندن هفته‌ی گذشته‌تان بود و از امروز هم سوره‌ی یوسف در این دو سه هفته‌ای که در پیش داریم در ماه شعبان پیش آمده و ان‌شاءالله توجّه داشته باشید چون همه‌ی سوره‌ی یوسف باید مورد برداشت واقع بشود، لذا چهار بخش شده سوره‌ی یوسف که اوّل، آیات را می‌خوانند و بعد ترجمه و بعد هم برداشت. و شما همه می‌دانید که سوره‌ی یوسف یک مسأله‌ای است از عشق و علاقه حضرت یعقوب به حضرت یوسف و غیبت حضرت یوسف در مدّتی که حضرت یعقوب علیهما ‌السلام ایشان اشک می‌ریخت در غیبت حضرت یوسف تا جایی که کم‌کم اگر تفضّل پروردگار و الهام الهی و وحی الهی نبود، حضرت یعقوب فکر می‌کرد همانطوری که برادران یوسف فکر کردند که یوسف از بین رفته و دیگر وجود ندارد. ما هم در این زمان، یوسفِ فاطمه‌ی زهرا سلام اللّه علیها که همانطوری که آنها و اُمم گذشته ضعیف بودند یوسف‌شان خدمتگزار یوسف ماست و یوسف ما محبوبترین شخص است در نزد پروردگار و همان طوری که یوسف بر اریکه‌ی قدرت نشست و مصری را از بدبختی نجات داد ان‌شاءالله یوسف ما بر اریکه‌ی قدرت به همین زودی خواهد نشست و دنیایی را از قحط و بدبختی نجات می‌دهد و این آیات بسیار مناسب. و من حتّی همین چند هفته‌ی قبل فکر نمی‌کردم یک چنین تصادفی بکند. هفته‌ی گذشته یک دفعه برخورد کردم به آیه‌ی بَقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ که بحمداللّه در کنار قبر علی بن موسی الرضا علیه الصلوهو السلام برایتان توضیح دادم و این هفته باز هم متوجه نبودم اینجا که نشسته بودم در آیه‌ی اولی که قرائت شد نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ ای پیغمبر، ما بر تو بهترین قصّه‌ها را، بهترین حکایت‌ها را، که باید به عمق این آیات و این سوره‌ی مبارکه رجوع کرد و بگوییم بهترین خبرها را، بهترین بشارت‌ها را، ان‌شاءالله در این ماه شعبانی که در نیمه‌اش وجود مقدس حضرت بقیة الله ارواحنا فداه متولّد می‌شوند، أَحْسَنَ الْقَصَصِ، احسن الحدیث، احسن الحکایات، و احسن البشارات، بهترین بشارت‌ها. که یک مدّتی که حضرتش در غیبت کبری و صغری به سر بردند و حتّی ظهور صغری را هم دارند می‌گذرانند ان‌شاءالله برای ما این تفأّل به نیکی است -چون به قرآن باید تفأل زد- تفأل به نیکی است که ان‌شاءالله امسال در نیمه‌ی شعبان یا بعد یا قبل -که اختیار تعیین وقت با ذات مقدس پروردگار است- به ما احسن‌ البشارات را، که ظهور حضرت بقیة الله باشد خواهند داد، اگر چه ما از غافلین هستیم. خدا به پیغمبراکرم می‌فرماید -خطاب به ایشان است ولی از باب ایّاک أعنی وإسمعی یا جاره، می‌فرماید-: وَإِنْ کُنتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنْ الْغَافِلِینَ، حضرت بقیة الله ارواحنا فداه هم در کتاب انجیل و تورات نوشته -حتی همین انجیل و تورات فعلی- و هم در قرآن آمده است که وقتی که آن حضرت می‌آید بغتهً، همه غافلند مگر خواص از اصحاب و یاران آن حضرت. یک دفعه ظاهر می‌شود دفعتاً نیست، از هزار و سیصد و چهل قمری شروع شده ولی ما چون غافلیم برای ما ظهور آخرش یعنی لحظه‌ی آخرِ ظهورش یک دفعه به نظرمان می‌رسد چون غافلیم. و ان‌شاءالله امیدواریم این ماه مبارکِ شعبان که ماه بسیار بزرگی است -بی‌جهت نبوده که پیغمبراکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم یدأب فی صیامه و قیامه، دأبش این بود، روزها روزه بگیرد، شبها به پا بایستد، فی لیالیه و ایّامه، در شبها و روزها متوجه خدا باشد. چون ماه سرنوشت‌سازی ان‌شاءالله خواهد بود. حالا اگر در آینده در این ماه نباشد در گذشته که تولّد حضرت در یک چنین روزی، در یک چنین ماهی، در نیمه‌ی این ماه بوجود آمده و انجام شده، که وقتی حضرت بقیة الله ارواحنا فداه از مادر متولد شد دیدند روی بازوی راستش نوشته: جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا (اسراء / ۸۱) لذا این ماه را پیغمبر به خودش اختصاص داده، و هذا شهر نبیّک، این ماه پیغمبر توست خدایا. در این ماه باید انسان کوشش کند حجاب‌های ظلمانی و نورانی را از بین ببرد چنانکه در مناجات شعبانیه هست تا جایی پیش برود که به وجود مقدس امام عصر ارواحنا فداه برسد.حجابهای نورانیّه، ظلمت و نورانیت و این حجاب‌ها در این ماه که مقدّمه‌ی ماه رمضان است ان‌شاءالله باید از بین برود. من در کتاب «در محضر استاد» نوشته‌ام -شاید اوّلین کسی باشد که این مطلب را اینطور که با عقل و فکر و روایات تطبیق می‌کند توضیح داده باشم- که حجاب ظلمانی، حجاب تاریک، بعضی از حجابها تاریک است یعنی از بس تاریک است انسان آن طرف را نمی‌تواند ببیند. شب است، ظلمت است، شما تا چند قدمی را نمی‌توانید ببینید. این را می‌گویند حجاب ظلمانی. ظلمت مانع از شناخت و دیدن حقیقت است. این ظلمت همان معصیت‌ها و گناهانی است که یک انسان ممکن است انجام بدهد. این ظلمت همان صفات رذیله‌ی زشتی است که واجب است انسانها از بین ببرند. لذا بعضی‌ها در حجاب‌ ظلمانی هستند. یا در مثل شبی زندگی می‌کنند و یا کورند و روی چشم‌شان حجاب افتاده. خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ (بقره / ۷) بعضی اینطورند. معصیت‌کارها، آنهایی که به فکر تزکیه‌ی نفس و از بین بردن صفات رذیله‌ی نفسانی نیستند، اینها یک عده هستند که در حجابِ عظیمی هستند. مثل یک انسانی که در یک سلولی او را زندانی کرده اند و پشت این سلول تا جایی که فکر کنید، دیوار گذاشته اند به تمام معنا تاریک است. تنها راهِ روشن شدن این سلول این است که دیوارها را خراب کنند، تا آن دیوار آخر،خراب نشود او از نور چیزی متوجّه نمی‌شود، حجاب نورانی چه هست؟ حجاب نورانی مثل نور خورشید است. شما اگر بخواهید خورشید را ببینید مستقیم نمی‌توانید ببینید. چرا؟ به جهت اینکه یک نور بسیار زیادی از خودش پخش می‌کند که شما مستقیم نمی‌توانید ببینید. اگر خواستید ببینید باید یک شیشه‌ای را دودی کنید یا یک قدری نور او را کم کنید تا بتوانید جرم خورشید را ببینید. بعضی از مردم حجاب نورانی دارند. حجاب نورانی از مرحله‌ی صراط مستقیم در راه تزکیه‌ی نفس ممکن است شروع بشود و تا آخر هم باشد. یعنی انسان بین خودش و خدای خودش یک چیزی را این وسط دوست دارد که نه خداست و نه ظلمت است. مثلاً همانطوری که شنیده‌اید- یک عده هستند فقط بهشت را دوست دارند، فقط راحتی خودشان را دوست دارند، استراحت خودشان را دوست دارند، آن محبتی که من در بحث‌های گذشته عرض کردم آن محبّت را به ذات مقدّس پروردگار ندارند. خدا را می‌خواهند به خاطر بهشتش، خدا را می‌خواهند به خاطر نعمتهایی که در دنیا به آنها داده و اگر آن طوری که من عرض کردم در بحث‌های گذشته کسی خدا را دوست داشته باشد این حجاب نورانی را هم ممکن است از بین ببرد که در یک جمله امام علیه الصلوهو السلام در همین مناجات شعبانیه می‌فرماید: حتی تخرق أبصار القلوب حجب النور. این حجابِ نور را پاره کنم و به تو برسم. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ (بقره / ۲۵۷) از ظلمت، مؤمنین باید به نور بیایند و از نور باید به حقیقت برسند. -خوب دقّت کنید- هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ (احزاب / ۴۳) خدا به چه کسی صلوات می‌فرستد که یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ در بحث‌های گذشته گفتم که رحمت پروردگار تقسیم به رحمت عام و رحمت خاص و رحمت‌ خاص‌الخاص می‌شود. رحمت‌خاص الخاص برای پیغمبراکرم، آل پیغمبراکرم و صابرینی که مراحل تزکیه‌ی نفس را گذرانده‌اند، شامل اینها می‌شود. این صلوات چه می‌کند؟ هم پیغمبر اکرم بر این دسته از افراد صلوات می فرستد، هم خدا، هم ملائکه. کار این صلوات این است که انسان را از ظلمات، از گناه، از معصیت، از صفات رذیله، بیرون می‌آورد. لِیُخْرِجَکُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ، وقتی به نور رسیدید جلوی راهتان را می‌بینید. دیگر کارها برایتان آسان می‌شود. در روشنایی انسان هیچ وقت گم نمی‌شود. در روشنایی انسان هیچ وقت در چاله نمی‌افتد. هیچ وقت برای او علی و بعضی از مدّعیان خلافت یکسان نیستند. ائمه‌اطهار علیهم الصلوهو السلام که منبع نورند و فاطمه‌ی زهرا سلام اللّه علیها که کوثر است برای او آنچنان مفیدند که منجی این افراد خواهند بود -ببینید- من در همین آیاتی که در این هفته می‌خواهید بخوانید ان‌شاءالله، یک مطلبی همین جا گوش دادم که لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ، (یوسف / ۲۲) که وقتی که حضرت یوسف به رشد خودش هم از نظر بدنی هم از نظر روحی، حضرت یوسف از نظر روحی یک کمالاتی داشت، تا وقتی روی دامن پدرش بود و نازش می‌کردند شاید به این کمال نمی‌رسید. او را واگذاشتند، افتاد در دست‌انداز. افتاد به ریاضت‌های سختِ شرعی. برادران یوسف، یوسف را از دامن پدر جدا کردند، انداختند او را فی غیابات الجبّ؛ در چاههایی که در وسط بیابان آب نداشت. در آن‌جا انداختند او را. ولی حضرت یوسف در آن‌جا صبر کرد. یک خوابی دیده بود، یک روزی خواهد شد که إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ (یوسف / ۴) خیلی عجیب است- یعنی همه‌ی مسائل در مقابل من کوچک شد. حضرت یعقوب به او گفت لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ (یوسف / ۵) ای پسر! این قضیه‌ی را، این خواب را به برادرانت نگو. آدمی که ظرفیت دارد همین نگو در حضرت یوسف ظرفیّت بوجود آورد. نگو حرفهایت را به هر کس. اسرار دلت را به مردم نگو. ناراحتی‌هایت را برای مردم توضیح نده. از این ساعت تا آخر در موارد ضروری حضرت یوسف حرف زده و اگر هم حرف زده تبلیغ رسالتش را، تبلیغ وحدانیت پروردگار را کرده. خیلی کوتاه و خیلی کم حرف. آوردند انداختند او را در چاه. یک عده آمدند آب بکشند، او را از چاه در آوردند، یَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ (یوسف / ۷) این یک پسر بچه‌ای است ما به جای آب از چاه بیرون کشیدیم.چاه با چاههایی که آب ندارد در عرب ظاهراً اینطور باشد بئر به چاه آبدار می‌گویند، و جُبّ به چاهی می‌گویند که آب ندارد. بعضی چاهها در بیابانها هست یک وقتی قنات بوده حالا آبش خشک شده اینها را می‌گویند جُبّ. یک همچنین جایی. کشیدند او را بالا، اینها فکر می‌کردند اینجا آب دارد آب نداشت یوسف از آن درآمد. یوسف را آوردند برادران فهمیدند آمدند او را فروختند، بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَهٍ اینها همه‌اش ریاضت‌هایی است که حضرت یوسف کشیده وَکَانُوا فِیهِ مِنْ الزَّاهِدِینَ (یوسف / ۲۰) خیلی بی‌اعتنا به حضرت یوسف شدند. بی‌اعتنا به پول شدند می‌خواستند فقط به عنوان غلامی او را در غلامی بیاندازند. او را بردند به عنوان غلام. اینها همه‌اش امتحاناتی است که برای حضرت یوسف هست. تا آمد در خانه‌ی عزیز مصر، آن‌جا آن هجوم عجیب شهوانی به طرفش حرکت کرد. -جوانها حواستان جمع باشد. هر چه وسیله‌ی شهوترانی غیر شرعی برایتان پیش آمد خودتان را حفظ کنید.- حضرت یوسف فرار کرد، زلیخا به او رسید، دست انداخت لباس او را پاره کرد، یک دفعه دید که عزیز مصر دم دَر پیدا شد. پیشدستی کرد، گفت چه هست نظَرت درباره‌ی کسی که به اهلت نظر خیانت و بدی دارد؟! خدای‌تعالی اینجا یک مقدار کمکش کرد. کمک می‌کند در ضمن سیر و سلوک به انسان. نمی‌گذارد انسان متهم باشد. شما پاک بیایید در برنامه، متهم نمی‌شوید. اگر هم شدید خدای‌تعالی فوراً به کمک‌ شما می‌فرستد. در میان گهواره یک بچه‌ای بود شیرخوار، هنوز نمی‌تواند حرف بزند، اویک استدلال کرد گفت که: إِنْ کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ (یوسف / ۲۶) اگر پیراهنش از جلو پاره شده آن زن راست می‌گوید و این دروغ. معلوم است این رفته طرفش. وَإِنْ کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ (یوسف / ۲۷) اگر از پشت سر پاره شده معلوم است که این فرار می‌کرده او دست انداخته این را گرفته. نگاه کردند دیدند بله! پیراهن از پشت پاره شده. عزیز مصر گفت که این از کید شما زنهاست! إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ (یوسف / ۲۸) شما خیلی باهوشید! فکر نکنید این مذّمت زنهاست، نه!- خیلی باهوشید، خیلی بافکرید، رشدتان خیلی زیاد است، امّا اگر انسان تحت تأثیر شیطان واقع شد همین استعداد خوب ضرر بیشتری متوجه او می کند. حضرت یوسف دید در دست و بال این زنها افتاده، یک روز دعوتش می‌کنند بیا زنهای مصر می‌خواهند ببینید تو را، رفع اتهام از من بشود، یک روز برای یک جهت دیگر، هر روزی یک بازی برایش در می‌آورند. گفت: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ (یوسف / ۳۳) خدایا من زندان باشم بهتر است تا آنچه که اینها من را برای آن می‌خواهند. نگویید عجب آدمی بی‌ذوقی بوده! نه؛ انسان اگر خدا را بشناسد از همه‌ی لذائذ دنیا دست می‌کشد. به هیچ وجه به طرف لذائذ دنیا نمی‌رود. لذّت او مناجات با پروردگار است. هفت سال در زندان، مشغول تبلیغ است. یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمْ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (یوسف / ۳۷) ای دو رفیقِ زندانی من معلوم است که سه نفری در یک سلول بودند آیا خداهای زیاد، سیصد و شصت خدا در روزی که پیغمبراکرم مبعوث شدند در کعبه بود! این أأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ جدا جدا، خَیْرٌ بهتر است یا خدای واحد قهّار؟ یا خدای بزرگ؟ با اینها صحبت کرد، اینها خواب دیدند، یکی‌شان بنا بود برود در کنار عزیز مصر آن‌جا وزیر او بشود، ندیم او بشود، گفت: اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ (یوسف / ۴۲) من را پیش آن اربابت یادآوری کن! جبرئیل آمد؛ خراب کردی! امتحانت کم شد! می‌خواهی چکار کنی؟ با نمره‌ی کم از اینجا، از زندان بیرون می‌روی یا می‌مانی تا نمره‌ات را تکمیل کنی؟ در این دنیا آقایان با نمره‌ی کم می‌خواهید ان‌شاءالله- بروید به بهشت، که جزء طفیلی‌ها باشید، شخصیّت اوّل را پیدا نکنید یا می‌مانید؟ می‌مانم! من تو را می‌خواهم. بِضْعَ سِنِینَ (یوسف / ۴۲) در آیه‌ی قرآن دارد، یعنی چند سالی، -که می‌گویند هفت سال دیگر- حضرت یوسف برای تکمیل امتحانش در زندان ماند. تا آنکه عزیز مصر او را خواست، این آقا هم یادش آمد یک نفر بود در زندان خواب، خوب تعبیر می‌کرد، تازه حالا یادش آمد، بعد از هفت سال! او را خواستند، از آن‌جا اوج گرفت. خدای‌تعالی می‌فرماید: اینچنین ما مَکنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ (یوسف / ۵۶) ما به او سلطنت دادیم، حکومت دادیم، شخصیّت دادیم، آن قدر بزرگش کردیم که وقتی برادرانِ قاتلش، برادرانی که هنوز هم تزکیه‌ی نفس نکرده اند، برادرانی که هنوز هم نمی‌فهمند که وقتی آن پیمانه را می‌گذارند در خورجین بنیامین، با آن مسائلی که بوجود می‌آورند اینها می‌گویند که این هم دزد است همانطوری که برادری هم داشت او هم دزد بود! از این جمله استفاده می‌شود آخر اینها که می‌دانند که یوسف دزد نبود از این جمله استفاده می‌شود که اینها هنوز دنبال تقلّب و بدی بوده اند و باصطلاح هنوز صفات‌ رذیله‌شان را از دست نداده اند. کنار یعقوبند ولی ترقّی و تکامل پیدا نکرده اند. اینجا می‌فرماید که: وَکَذَلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ این چنین ما یوسف را تمکّن دادیم در روی زمین. وَلِنعلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ (یوسف / ۲۱) ما به او احادیث را تعلیم دادیم. احادیث یعنی چه؟ یعنی حقیقت اشیاء، حکمت. چون در جای دیگری هم دارد که تعلیم علم و حکمت به او دادیم، یکی از چیزهای کوچکی که به درد شما می‌خورد و به درد آن زندانی که یکی‌ مشرک بود، یکی نسبتاً خوب، می‌خورد این است که تعبیر خواب را خوب بلد است. یعنی واقعیّت را می‌گوید.حضرت یوسف  به یکی گفت که تو را اعدام می‌کنند. تو را به دار می‌زنند، و مرغها می‌آیند از مغز سرت می‌خورند! به یکی هم گفت که تو را می‌برند ندیمِ عزیز مصر می‌کنند! خیلی باید انسان مسلّط به تأویل از مسئله تعبیر خواب آن طرفتر است- خیلی باید مسلّط باشد که اینطوری تعبیر کند. همینطور هم شد، این تعبیر خواب یا هر حکمتِ دیگری که حضرت یوسف داشت در اثر چه بود؟ در اثر تزکیه‌ی نفس، در اثر صبر، در اثر توبه بود. در اثر این بود که در صراط مستقیم حرکت کرد، در اثر این بود که خدا را دوست داشت گفت من در زندان بمانم بهتر است از اینکه این زنها به من کارِ خلاف را پیشنهاد کنند، من با خدا در بیفتم، این بهتر است. در اثر این بود که جهاد با نفس کرد، خیلی از کارها برایش آسان و آماده و درست، نخواست و با زندان مأنوس شد. در اثر این بود که واقعاً بندگی خدا کرد و بنده‌ی رسمی پروردگار شد، بنابراین خدای‌تعالی تعلیمِ احادیث را به او داد. تعبیر خواب نیست یا تأویل خواب، در تفاسیر نوشته اند اینطور؛ ولی احادیث از حَدَث و چیز جدید می‌آید. حدیث خاندان عصمت را هم که ما می‌گوییم یعنی چیزهای تازه، مطالب تازه، و حضرت زهرا سلام اللّه علیها که محدّثه است یعنی خبرهای تازه‌ای به حضرت زهرا از جانب پروردگار می‌آمد. احادیث به این معناست. وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ خدا بر اموری که به او مربوط است خیلی غلبه دارد، مطمئن باشید، نگویید آخر خدا کِی به ما می‌رسد؟! رسیده! تا حالا صدها بار رسیده. خدا می‌داند همین امروز صبح من نشسته بودم فکر می‌کردم چقدر خدا در جاهای مختلف به من رسیده! به شما هم رسیده. منتها فکر کنید. از غافلین نباشید. وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (یوسف / ۲۱) اکثر مردم نمی‌دانند. هر روز صبح بنشینید با خودتان فکر کنید که چقدر خدا به شما رسیده. شکر کنید تا اگر نرسیده باشد مثل همه‌ی خوبان، لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ (ابراهیم / ۷) شما را وقتی شاکر دید به شما بیشتر می‌رسد از گذشته. حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام- خدای‌تعالی به قدرت رساند او را. مردم آن حدود را نجات داد از گرسنگی، از بی‌عدالتی، از مرگ، از اینها نجاتشان داد. ان‌شاءالله از این به بعد خدای‌تعالی ما را هم به وسیله‌ی حضرت بقیة الله نجات خواهد داد. کوشش کنید ان‌شاءالله در این هفته‌ای که باقی مانده از ایّام ماه شعبان، هر طوری که برایتان ممکن است من نمی‌خواهم تعیین کنم که چه بکنید- هر طوری که برایتان ممکن است برای تولّد حضرت اظهار محبّت کنید. چون در این هفته من خیلی دلم باز و روشن است که ان‌شاءالله توجّهاتی از جانب پروردگار در ارتباط با ظهور حضرت انجام خواهد شد و ما چون نمی‌دانیم ظهور کِی هست، از این نظر وقت تعیین نمی‌کنیم. امّا خیلی زمینه فراهم شده. آن جنگهایی که جمعی از شیعیان هر روز کشته می‌شوند در کنار قبور ائمه‌اطهار علیهم الصلوهو السلام، ظلم آنچنان فشار آورده که هر نادانی را متوجّه ظلم ستمگرانِ قدرتمند می‌کند. آنچنان فشار آورده همه‌ی مسائلی که در اثر دوری از امام‌مان، از رهبرمان، از آن کسی که همیشه باید دستش روی سرمان باشد، فشار زیادی است. خدا می‌داند انسان گاهی فکر می‌کند در روزنامه‌ها، مجلاّت مطالعه می‌کند، در اخبار می‌شنود، آنچنان ظلم شدید شده که دیگر از این بیشتر انسان فکر نمی‌کند. یملا الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جورا، و نور مقدّسش آنچنان سیطره انداخته که همانطوری که در بعضی از نوشته‌ها نوشته اند و من هم یادم است تذکراتی در بعضی از کتابها داده ام که الان مثل صبح صادقی است که هوا کاملاً روشن شده. امیدواریم ان‌شاءالله نور وجودِ مقدّس شمس‌ الشموس حضرت بقیة الله ارواحنا فداه را همه‌مان شاهد باشیم. خدا می‌داند ما به خاطر همین مسئله زنده هستیم. والاّ در این دنیای زندان پر از درد و رنج و اعمال شاقّه انسان برای چه می‌خواهد زندگی کند؟! همه‌ی ما و شما اگر بدانیم بعد از این عالم چه خبر است، چه پیش خواهد آمد، می‌گوییم یک ساعت هم در این دنیا نباید باشیم! تزکیه‌ی نفس ان‌شاءالله اگر شعارتان باشد، کوشش بکنید به خاطر حضرت بقیة الله ارواحنا فداه و به خاطر اینکه به آن حضرت برسید، دست آن حضرت را ببوسید، دستتان در دست حضرت بقیة الله ارواحنا فداه قرار بگیرد، همه‌ی لذائذ را کنار بریزید و فقط مناجات با آن حضرت را خواهید داشت. یک کسی از من سؤال می‌کرد من نمی‌دانم چه شده، چه حالی پیدا کرده ام، -این وسواس نباشد مثلاً- که من هر شب جمعه نمی‌توانم در تهران طاقت بیاورم می‌خواهم بروم مسجد جمکران، آن‌جا بنشینم، کنار آن مسجد، که حالا مشتری‌اش هم زیاد شده، یک وقتی بود که کنار مسجد انسان می‌توانست تنها بنشیند، کنار آن مسجد بنشینم و با آقایم حجه ابن الحسن مناجات کنم. هر کِه از در وارد می‌شود نگاهی به قد و قامتش می‌اندازم شاید محبوب من، معشوق من او باشد. یک کسی از متدیّنین و مقدّسینی که خدا رحمتش کند بسیار مرد خوبی بود در مشهد بود یک نفر هم بود که مکرر خدمت حضرت رسیده بود. شخصی آمد به من گفت که چرا این آدم این همه خدمت حضرت رسیده ولی او نرسیده؟! او که معروف به دیانت است. واقعاً من قبولش داشتم- گفتم می‌رویم از او می‌پرسیم، با او در یک جا برخورد کردیم از او پرسیدم که آن اعمال عبادی که تو انجام می‌دهی برای چه انجام می‌دهی؟ گفت خدا دوست دارد انجام بدهم. هیچ وقت شده به این نیّت اعمال عبادی‌ات را انجام بدهی که شاید چشمت به محبوبت حضرت بقیة الله بیفتد؟ یک قدری تأمّل کرد گفت : نه. آدم درستی بود- ولی او، -آن یکی-، می‌گفت هر کِه را که می‌بینم همین قدر ظاهر الصلاح باشد، قیافه‌ی متشرّعی داشته باشد نگاهش می‌کنم شاید آقایم حجه ابن الحسن باشد. در حرم می‌روم به همه نگاه می‌کنم شاید امام زمان من در بین این مردم باشد. من به آن دوستمان گفتم که این فرق این با آن است. درست است آن متدیّن است، همه چیز هم دارد، امّا این شخص عاشق است. و همینطور هم بود. مکرّر مشرف شده بود خدمت حضرت. گاهی حضرت بقیة الله را در حرم حضرت رضا دیده بود، گاهی در مسجد جمکران دیده بود، شما هم همینطور باشید. حالا اشکالی که ندارد ؛ نمی‌خواهم بگویم ساده‌ لوحی کنید و تا دیدید یک نفری خوش‌ قیافه است بروید دامنش را بگیرید و مثلاً اظهار محبّت به او بکنید به نیّت امام زمان. نه! نگاهش کنید. شاید آقا باشد، هر که را بینم گمانم که تویی! انسان یک دوستش را اگر گم کرده باشد به همه نگاه می‌کند شاید دوستش آن باشد که دارد می‌رود. اگر از پشت سر نشناسد می‌رود از جلو نگاهش می‌کند. به هرحال انسان یک مقداری اظهار محبّت به حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه بکند، تا بتواند این دنیای دنی را به سلامتی بگذراند و امتحانش را خوب بدهد و به آن مقامی که حتّی ائمه ‌اطهار آروزیش را داشتند، حتّی انبیاء آرزویش را داشتند، شما برسید. چه هست آن مقام؟ حضرت سیدالشهداء هم فرموده این جملات را، حضرت صادق هم فرموده که : لو ادرکته لخدمته ایّامه حیاتی، اگر من درکش می‌کردم خادمش بودم، خدمتگزارش بودم، در مدّتی که زنده بودم. خدمتگزاری می‌کردم. آقا! تو خودت امامی! شما خودتان باید تمام ملائکه بعد از خدای تعالی همه بیایند خدمتگزار شما باشند! ولی او کاری می‌کند که همه‌ی ما آرزو داشتیم که آن کار را ما می‌کردیم. او دنیا را پر از عدل و داد می‌کند. این تنها کاری نیست که انجام می‌دهد بلکه حکومت الهی را در دنیا مستقّر می‌کند، همه‌ی مظلومین را نجات می‌دهد، همه‌ی ظالمین را سرکوب می‌کند. این شخص آنچنان عظمت در مقابل پروردگار دارد که خدای‌تعالی در قرآن در زبان حضرت شعیب می‌فرماید: بَقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ این یوسفی است که همه‌ی ائمه گریه می‌کردند در فراقش. آن شخص می‌گوید من وارد بر حضرت صادق علیه الصلوهو السلام شدم دیدم حضرت نشسته اند، دست روی زمین می‌کشند، همینطور گریه می‌کنند. من گفتم حتماً یک شخص محبوبی از دنیا رفته ما اطلاعی نداریم، گریه می‌کردند، تعبیر اینطور است مثل زنی که بچّه‌اش مرده است، اینطور گریه می‌کردند! گفتم: آقا خدا نکند برای شما حزنی، اندوهی. حضرت فرمود صبح در کتاب علی نگاه می‌کردم، آن کتابی که در نزد ائمه‌ اطهار علیهم الصلوهو السلام است. در آن کتاب زمان غیبت را نوشته، همه‌ی مطالب را نوشته. چقدر شیعیان من سختی می‌کشند، در زمانِ غیبتِ فرزندم حجه ابن الحسن. چقدر محرومیّت می‌کشند، چقدر از علم و دانش – اینها تعبیرات من است – چقدر از علم و دانش دورند، چقدر باید به صفات رذیله خو بگیرند و از تزکیه‌ی نفس محروم باشند آنها را نگاه می‌کردم، طول غیبت را فکر می‌کردم. اشک می‌ریخت امام صادق، زانوهایش را در بغل می‌گرفت در کتابِ مربوط به مرحوم مجلسی زاد المعاد -کتاب دعایی بود که قبل از مفاتیح خیلی در بین مردم بود- در کتاب زاد المعاد، می‌نویسد به سند معتبر از امام صادق علیه الصلوه و السلام منقول است که حضرت دعای ندبه را می‌خواند، همین دعای ندبه‌ای که شما دارید می‌خوانید، در دعای ندبه می‌گوید: این بقیة الله، بقیة الله کجاست؟ أین بقیة الله؟ أین ابن فاطمه، پسر زهرا کجاست؟ آنقدر أین أین یعنی کجاست؟ کجاست؟- می‌فرماید؛ زانوهای غم را در بغل می‌گیرد و این طور دارد صحبت می‌کند، أین بقیة الله التی لا تخلوا من العتره الهادیه، کجاست این آقایی که خدا در قرآن اسمش را برده؟ تا جایی که می‌رسد که می‌گوید بابی انت و امّی، پدر و مادرم بقربانت! پدر و مادرم فدایت، بابی انت و امّی و نفسی، جانم به قربانت آقا، -اینها را امام صادقِ شما شیعیانِ علی بن ابیطالب می‌فرماید- و نفسی لک الوقاء و الحمی یابن الساده المقربین، خواندید اینها را، این جملات را، تا آن‌جا که می‌فرماید عزیز علیّ أن اری الخلق و لا تری، آقا در حرم رفتم، در حرم امام رضا رفتم، همه را دیدم امّا شما را ندیدمآقاجان جمکران رفتم، همه‌ی مردم را دیدم رفقا هم آمده بودند همه را دیدم امّا شما را ندیدم آقا! آن شخص می‌گفت من امروز می‌خواهم شما را طوری وادارتان کنم که تا روز نیمه‌ی شعبان ان‌شاءالله حوائجتان را بگیرید از امام زمانتان- کربلا رفتم شب جمعه رفتم آنجایی که به من نشانی داده بودند رفتم، ساعتها نشستم امّا تو را ندیدم آقااگر به دست من افتد فراق را بکُشمالی متی احار فیک یا مولای،و الی متی؟! خدایا ما را سرزنش می‌کنند که چرا نام امام زمانتان را می‌برید! خدایا چه کنیم دلمان دیگر طاقت نمی‌آورد. ماه شعبان است، تولّد حضرت سیدالشهداء، تولّد حضرت سجّاد و حضرت ابوالفضل را گذرانده‌ایم، می‌شود یک عنایتی بکنید، هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی؟ یک راهی خودتان درست کنید ما بیاییم یک گوشه‌ای شما را ببینیم، هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی، یک ملاقات به ما بده آقا! یک چند دقیقه‌ای خدمتتان حالا حرف هم نمی‌خواهید بزنید با ما -لیاقت نداریم- یک نگاهتان بکنیم،

گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی      روا بود که ملامت کنی زلیخا را

مرحوم آقا سید محمد باقر یکی از علمای مشهد بود می‌گفت مسلول شده بودم. آمدم در صحن حضرت رضا، دیدم یک آقایی آن وسط دارد راه می‌رود. گفتم نکند این مولای من، امام زمان من باشد. تا آمدم بگویم آقا من مریضم، یک نگاهی، نیم نگاهی به من کرد، کسالتم به کلّی رفع شد، آقاجان یک نیم نگاهی، یک گوشه‌ی چشمی به ما هم بفرمایید،

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند         آیا شود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟

همه مشغول گرفتن جشن و تزئینات و همه‌ی مسائل هستند برای نیمه‌ی شعبان. آقاجان چند روز زودتر این دل ما را هم خوشحال کن تا جانمان را در راه تو بدهیم آقا. مولای من! ما دوست نداریم دل تو را رنجیده کنیم والاّ بعضی شما را به مصائب اجدادت و به خصوص مادرت حضرت زهرا قسم می‌دهند ما عرض نمی‌کنیم، ولی عرض می‌کنیم به خاطر مادرتان زهرا، به خاطر حضرت اباالفضل، الان یادم آمد در مجلّه‌ی خورشید مکّه همین ماه نوشته که کسی خدمت حضرت رسید حالا یا در خواب ‌‌- چون ایشان ننوشته اند یا در بیداری، خدمت امام عصر رسید، دید حضرت یک نامه‌هایی را می‌خوانند می‌گذارند کنار و بعضی از این نامه‌ها را می‌بوسند می‌گذارند کنار. گفتم: آقا این نامه‌ها چه هست؟ فرمودند امامزاده‌هایی که مردم متوسل به آنها می‌شوند اینها سفارش آنها را به ما می‌کنند ما هم نگاه می‌کنیم گفتم آن نامه‌هایی که می‌بوسیدید آنها مال که بود؟ فرمود مال عمویم اباالفضل العباس. السلام علیک یا ابالفضل العباس،آقاجان عنایت کنید یک نامه هم به این جمع و تمام کسانی که از دوستان الان صدای من را می‌شنوند یک نامه برای آقا امام زمان بنویسید ما یک چند لحظه‌ای نمی‌گوییم حتی یک دقیقه یک چند لحظه‌ای ملاقات آقا را داشته باشیم. یقیناً آن نامه‌ای را که می‌بوسند به آن ترتیب اثر هم می‌دهند اگر مصلحت باشد، اگر طرف لیاقت داشته باشد. خدایا به جانِ اباالفضل العباس قَسمت می‌دهیم، به جان این باب‌ الحوائج قسَمت می‌دهیم قلب حضرت اباالفضل را به ما مهربان‌تر بفرما تا این نامه را برای ما بنویسند. حقّش است، فرمود: حاج محمّدعلی فردا در خیمه شما، روز عرفه چون روضه‌ی عمویم عباس خوانده می‌شود من می‌آیم. می‌گوید آمدم پشت خیمه دیدم آقا سرش را به خیمه گذاشته دارد اشک می‌ریزد و روضه‌ی حضرت اباالفضل را می‌خوانند. من روضه ا‌ی بالاتر از این روضه که وقتی آمد کنار خیمه‌ها چشمش به آن اطفال تشنه لب افتاد که پیراهن‌ها را بالا زده اند و از رطوبت زمین استفاده می‌کنند، در روز عاشورا ندیدم. آمد خدمت برادر عرض کرد: لقد ضاق صدری دیگر سینه‌ام تنگ شده، نمی‌توانم زنده باشم. لاحول و لا قوه الاّ باللّه العلی العظیم.

همه با توجّه؛ ان‌شاءالله مورد عنایات حضرت بقیة الله واقع شده ایم. خیلی حواستان جمع باشد. حوائج معنوی و مادّی‌تان را در نظر بگیرید.

نسئلک و ندعوک باسمک الاعظم الاعظم الاعظم الحجه بن الحسن یا اللّه یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه و یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه و یا اللّه یا رحمن یا رحیم، یا غیاث المستغیثین یا ربّاه، یا سیّداه عجّل لولیک الفرج. خدایا فرج مولای ما، آقای ما را برسان. خدایا همه‌ی ما را از بهترین اصحاب و یارانش قرار بده. قلب مقدّسش را از ما راضی بفرما. خدایا قبل از نیمه‌ی شعبان بشارت ظهور آن حضرت را به ما مرحمت بفرما. پروردگارا به آبروی آقایمان حجه ابن الحسن قسَمت می‌دهیم گرفتاری‌های مسلمین بخصوص شیعیان عراق را برطرف بفرما. پروردگارا به آبروی آقایمان حجه ابن الحسنقسَمت می‌دهیم خدایا معرفت و محبّت خاندان عصمت را به ما مرحمت بفرما. توفیق تزکیه‌ی نفس کامل با کمال جدیّت به ما مرحمت بفرما. پروردگارا ما را با تزکیه‌ی نفسِ کامل، مشرّف به محضر امام زمانمان بفرما. خدایا ما را با روی سفید مشرّف خدمت امام زمانمان بفرما. خدایا نیمه‌ی شعبان را برای ما بزرگترین عید، بزرگترین بشارت قرار بده. خدایا عیدی کاملی به همه‌ی ما مرحمت بفرما. خدایا چشم‌مان، گوشمان، دلمان را لایق توجّه به امام زمانمان قرار بده. خدایا این گوش‌های معصیتکارمان را خدایا آنچنان پاک بفرما که صدای امام زمانمان را با این گوش‌ها بشنویم. چشم‌هایمان را آنچنان لایق قرار بده که جمال مقدسش را ببینیم. دلهایمان را آن چنان لایق وجود مقدسش قرار بده که محبّت و معرفتش در آن جای بگیرد. پروردگارا مرض‌های روحی‌مان شفا مرحمت بفرما. مریض‌های منظور شفا مرحمت بفرما. مریض منظور الساعه لباس عافیت بپوشان. خدایا مریضه منظوره الساعه لباس عافیت بپوشان. امواتمان غریق رحمت بفرما. عاقبت‌مان ختم بخیر بفرما، وعجل فی فرج مولانا.

 

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *