۸ رجب ۱۴۲۳ قمری

بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ با الله من الشیطان الرجیم

 إِنَّا أَعْطَيْنَاکَ الْکَوْثَرَ (1)فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ (2) اِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3) (کوثر)

        شاید تعجب کنید که من در اکثر هفته های گذشته سوره ی کوثر را مطرح کردم و شاید فکر کنید همه ی مطالبم در اطراف همین سوره است. ولی اگر تمام عمر درباره ی سوره ی کوثر حرف بزنیم کم گفته ایم بخصوص در ارتباط با شما خانم های محترمه، بخاطر اینکه تنها کلمه ی کوثر همه ی خوبی ها را شامل می شود. اگر می خواهید به کمالات روحی برسید، اگر می خواهید ان شاء الله محبوبه ی خدا و پیغمبر و خاندان عصمت بالاخص امام زمان باشید باید همین کلمه ی کوثر را در زندگی تان پیاده کنید. پیاده کردن کلمه ی کوثر در زندگی، این است که انسان وجودش خیر محض باشد، خیر زیاد باشد، ارزش وجودی پیدا کند، آنقدر پر ارزش باشد که اگر یک روز در بین مردمی که اطرافش هستند نبود، آنها احساس کمبود کنند. بی ارزش ترین انسانها آن انسانی است که وقتی از بین مردم رفت، یا بگویند فرقی نمی کند  باشد یا نباشد و یا بگویند خوب شد که رفت، یک مزاحم کمتر. کسی که کلمه ی کوثر شعار زندگی او باشد این شخص وجودش آنقدر پر ارزش می شود که لااقل اهل خانه اش، اقوامش، آشنایانش، کمبود او را در نبود او احساس می کنند وقتی که او نباشد خیراتی از دست مردم می رود. یک زنی که صفتش کوثر است، شوهر از او راضی، آنچنان که علی (علیه الصلاة والسلام) از فاطمه زهرا (سلام الله علیها) راضی بود0 آنقدر نبودن فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در خانه مؤثر بود وجایش خالی بود که علی بن ابی طالب (علیه السلام) می فرمود: بعد از تو خیری دیگر در زندگی نیست. «لا خیر بعدک فی الحیاة» یعنی تو هر چه خیر بود همراه خودت بردی و چیزی جای تو را پر نمی کند0 درباره ی علماء ودانشمندان در حدیث است «اذا مات العالم ثَلُمَ فی الاسلام ثُلمَ لا یصُدُّها شیء» وقتی که یک عالم ربّانی، یک دانشمندی که مردم را به بهشت معرفی می کند، بمیرد، یک شکافی در اسلام وارد می شود که هیچ چیزی آن شکاف را نمی تواند پر کند. عالم ربّانی، عالم خدایی، عالمی که در علوم ثلاثه، یعنی سه علمی که در هفته های گذشته تذکر دادم، این عالم وجودش آنچنان پر قیمت و آنچنان خیر کثیر است که اگر از اسلام و از میان مردم مسلمان رفت، هیچ چیز جای او را پر نمی کند، حتی اگر یک عالم دیگری هم مثل او بیاید او جای خودش را پر می کند، جای این را پر نمی کند. یک زن مسلمانی که خدا محبوبه ی خودش قرار داده، یک زن مسلمانی که اهل تزکیه نفس است، یک زن مسلمان با عفتی که در این عصر و زمان که همه به سوی فساد می روند و مثل سیل همه ی مردم را فساد از جا کنده و به طرف نظراتی که شیطان دارد می برد دریک چنین زمانی، یک زن مسلمان، اقتدا به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کرده و وجودش خیر کثیر شده، در خانه نشسته، شاید کسی او را نشناسد، همان فامیل، همان فرزندان، همان شوهر، وقتی وارد خانه می شوند، می بینند اخلاق بسیار عالی، عبادت بسیار عالی، توجه به پروردگار بسیار عالی، وتمام چیزهایی که مربوط به خوبی هاست در او وجود دارد، این وجودش خیر کثیر است. این زن مسلمان آنچنان ارزش دارد که این در وضع خودش، و فاطمه اطهر (سلام الله علیها) در وضع خودش، خیر کثیرند. هر انسانی یک ظرفیتی و یک شخصیتی دارد، شما از صدر اسلام یا بلکه از صدر آمدن بشر روی کره ی زمین فکر کنید، زن هایی که در عالم بوده اند یک عده شان ارزش وجودی که نداشتند، بماند، وقتی که از بین می رفتند همه خوشحال بودند، این زن فاسق، این زنی که به هیچ وجه وجودش ارزشی ندارد از دنیا رفت راحت شدند. خدا دو نفر از این زنها را در قرآن معرفی فرموده، یکی زن لوط و یکی هم زن نوح، این ها را در قرآن می فرماید: تحت نظر بندگان ما و پیامبران ما بودند اما وجودشان بی ارزش بود، بی ارزش که بماند فاسد بود، فساد می کردند، زن لوط را خدای تعالی با اینکه همراه لوط حرکت می کرد و از شهر خارج شد و بنا بود یک محدوده ای از یک قریه زلزله ی شدیدی شود، «عالیها سافلها» یعنی کف زمین بیاید رو و روی زمین با همه ی مردم بروند زیر، خدای تعالی به لوط فرمود: که تو و اهلت را نجات خواهیم داد «الّاامراتک» مگر زنت را. زن با آنها حرکت کرد، جوری زمین را بلند کردند، که همان حاشیه ای که پای زن لوط روی آن حاشیه بود آن هم حرکت کرد و لوط و فرزندانش نجات پیدا کردند. یا مثلاً زن نوح، اینها مورد عذاب پروردگار واقع شدند، هم لوط راحت شد هم نوح. هم فساد این زن از بین رفت و هم مردم از شرارت این دو زن راحت شدند. اما از آن طرف، دو زن صالح، تحت نظارت دو مرد غیر صالح، آسیه زن فرعون زیر نظارت فرعون. این زن آنچنان به خاطر بندگیش وحی به او می رسید، خدا با او صحبت می کرد. چرا؟ به خاطر اینکه یک پسر تربیت کرده، آن هم نه از خودش. یک پسر را حمایت کرده آن هم نه از نسل خودش، از نسل دشمنانشان بلکه، آنهایی که در مقابل شوهرش، در مقابل کاخ فرعون، در مقابل کسانی که در آن کاخ زندگی می کردند که یکی از آنها آسیه بود، جبهه گرفتند، و به هر وقت و موقعیتی می خواستند آنها را از بین ببرند. یک پسر از آن طرف نصیب اینها شده به امر الهی، او را تربیت کرده، بزرگش کرده، شده آسیه زن فرعون. به خدا قسم خانمها، هم جایز است خودتان عمل کنید و هم به دیگران بگوئید. بزرگترین عبادت و بزرگترین خدمت حتی از صدها شب نماز شب خواندن بهتر، این است که فرزندانتان را طبق صراط مستقیم تربیت کنید. فرزند خودتان با فرزند غریبه خیلی فرق دارد، آسیه فرزند غریبه را تربیت کرد. مستحبی بود انجام داد. اما فرزند خودتان به امر پروردگار: « قو انفسکم و اهلیکم نارا » واجب است همانطوری که نفقه فرزند واجب است، همانطور تربیت فرزند واجب است0 باز از این واجب  فکر نشود، دیروز یک خانم محترمه ای از من سوال می کرد که شما در یک جا گفته اید ولیّ فرزند پدر است و مسئول فرزند پدر است، و در جلسه خانمها فرموده ایدکه تربیت فرزند به عهده مادر است، من در جواب ایشان عرض کردم که مسئولیت و ولایت با پدر است یعنی اگر مثلا شیشه ای را زد بچه ای شکست اینجا پاسخگوی این ضرری که به دیگری وارد شده بر پدر است که جوابگو باشد. یا اگر صدمه ای به کسی زد یا اگر یک کاری که مسئولیتی دارد انجام داد یا اگر مخارجی داشت یا اگر مثلا کاری که لازم بود تدبیر بیشتری داشته باشد مثلاً دختر است می خواهد ازدواج کند ولیّ او پدرش هست و چون کار بسیار پر اهمیتی است، اسلام حالا یا به نحو استحباب یا به نحو وجوب، چون در بین وجوب، چون در بین مراجع تقلید در این جهت که دختر آیا می تواند بدون اذن پدر ازدواج کند یا نکند در بین مراجع اختلاف است ولی در این جهت که یا مستحب است و یا واجب که اذن پدر در کار باشد، مسلّم است0 بنابراین اینجاست که ولایت پدر موثر است و باید ولایت داشته باشد، پدر است تحت تاثیر غریزه جنسی در این ارتباط قرار نگرفته است، فکر صحیحی ممکن است بکند ولی دختر ممکن است تحت تاثیر قرار گرفته شده باشد. ممکن است، تجربه نداشته باشد ممکن است همه سرمایه عفتش را با یک تحت تاثیر غریزه ای از دست بدهد، لذا پدر را در اینجا ولیّ او قرار داده اند و الّا پدر در تربیت فرزند، تربیت عمومی فرزند که مثلاً در اخلاقیاتش، در اعتقاداتش، در عباداتش باید مؤثر باشد تا حدی مؤثر هست اما بیشتر مادر مؤثر است.  یک فرزند، حضرت آسیه بزرگ کرده آن هم از دیگری، آن هم به نحو استحباب یا نهایت به نحو وجوب، این همه مقام نزد خدا پیدا کرده است. اگر شما با کم حوصلگی نه، اگر شما با تزکیه نکردن نفس خود نه، با تزکیه نفس، با حوصله، با اخلاق، توانستید فرزندتان را تربیت کنید طوری تربیتش کنید که لااقل وقتی که به حدّ بلوغ یا بالاتر از حدّ بلوغ رسید، خودش به طرف حقایق برود، خودش به طرف پاکیها برود، اصل تربیت را شما کرده اید این نزد خدا از صدها شب که نماز شب بخوانید پر ارزشتر است. وجودتان برای فرزندتان خیر باشد وجودتان برای کسانی که در راه خدا حرکت می کنند خیر باشد که شما ولیّ آنها هستید، نه ولیّ مسئول، ولیّی که خدای تعالی در قرآن شریف می فرماید: « والمؤمنون والمؤمنات » ممکن بود اینجا خدای تعالی بفرماید: «والمؤمنون » وتمام کند، اما مخصوصا نام خانمهای مومنه را برده است و فرموده « والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض » بعضی از این مؤمنات که در ارتباط با مجلس ما همین مؤمنات هستند، بعضی از این مؤمنات بر بعضی ولایت دارند، چرا؟ به خاطر اینکه امر به معروف و نهی از منکر است « والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر » کوشش کنید که حداقل ونهی از منکر فرزندانتان را بکنید؛ نگذارید فرزند بزرگ بشود و او را اصلاح نکرده باشید و بعد خودتان دچار صد نوع ناراحتی باشید. ما داریم توی خانمهائی که فرزندشان را طوری تربیت کرده اند که وجود این فرزند برای مادر حتی مفید است. مادر را هدایت می کند، مادر را به راه راست هدایت می کند، مادر را به طرف خوبیها راهنمائی می کند. اینطور باشید اینجور فرزندتان را تربیت کنید. خدا رحمت کند مرحوم استاد ما حاج ملا آقاجان که گاهی مرا نصیحت می کرد مطالبی به من می فرمود، بعد می فرمود: که ما امانت دار پدران شما هستیم تو سید هستی هر چه من دارم از اجداد توست، امانت نگه داشته ام امروز به تو هدیه بدهم، خوب طبعاً وقتی که منتصب می شد این هدیه ای که او داده به پدر من، به جدّ من، من آن را بهتر حفظ می کردم، حالا چه بهتر شما فرزندانتان را در خرد سالی بهشان هدیه بدهید، راست بگو، غیبت نکن، پر حرفی نکن، همیشه با خوبیها باش، وجودت منبع خیر باشد0 بزرگ شده هفده سال از سنش گذشته، از مادرش یک مسائلی را می بیند، به همین تربیتی که من عرض می کنم باید مادر را نصیحت کرد، به همین گونه که عرض می کنم، دخترها متوجه باشند. دید مادر غیبت می کند می رود جلوی او می نشیند دست مادرش را می بوسد، احترام برای مادرش قائل است، مادر جان من تو را خیلی دوست دارم، اما می ترسم با این غیبت خدا از تو ناراضی شود. دیگه غیبت نکن، به همین ترتیب. آن مادری که تو را تربیت کرده بعید است به تو بگوید دختر این حرفها به تو ارتباط ندارد. مگر خیلی این مادر خدای نکرده فاسد شده باشد، پوسیده شده باشد دیگه به درد هیچ کمالی نخورد این جور جواب تو را بدهد. کوشش کنید یکدیگر را نصیحت کنید وجودتان خیر باشد. خیر محض باشید برای یکدیگر کوثر باشید. حضرت حوّا (سلام الله علیها ) مادر بزرگ همه، همه ی نعمتها را خدا به او داده یک اشتباه کوچک کرد، شوهرش را دچار اشتباه کرد، دویست سال حضرت آدم و حوّا گریه کردند تا خدا آنها را بخشید، اما حضرت حوّا دیگر دور گناه نگشت، حضرت حوّا دیگر شیطان را که از دور می آمد ازش فرار می کرد، شیطان هم آن روز به صورت یک مار بعضی می گویند ( بعضی روایات ) وارد بهشت شد، به حضرت حوّا گفت که می خواهید من یک راهنمائیتان کنم؟ اینکه در این بهشت به این خوبی . ظاهرا بهشت، (بهشتی بوده که در همین کره زمین بوده ) می خواهید راهنمائیتان کنم که خدا از اینجا بیرونتان نکند؟ « هل ادلّکم علی شجرة الخلد و ملکاً لا یُذلا » آیا من دلالتتان بکنم بر درختی که از آن درخت اگر خوردید همیشه در بهشت خواهید ماند، و مُلکی گیرتان می آید که حتی این ملک کهنه نمی شود؟ اشاره کرد بر شجره و گیاه گندم « و قاسَمَهما » قسم خورد که « انّی لکما لمن النّاصحین » من شما را نصیحت می کنم، شما را خدا یک مدت کوتاهی نگه می دارد چون از اول هم قرار همین بود و بعد بیرونتان می کند، ولی اگر این کاری که من می گویم، کردید حتما خدا اینجا نگهتان خواهد داشت، حضرت حوّا رفت خورد، آمد به شوهرش گفت: که غذای خوشمزّه ای بود. یکوقت خدای نکرده شماها یک غذایی را که احساس کردید نجس شده، یک غذایی را از جهت دیگر احساس کردید حرام است، شوهر و فرزندانتان را تشویق نکنید به خوردنش که تاریک می شوید خود شما تاریک می شوید. شوهر هم رفت و خورد، خدای تعالی آنها را از بهشت بیرون کرد و به آنها فرمود که: « و قال هبتوا منها جمیعا » همه ی شما باید بروید بیرون آنجا فراموشی به شما دست خواهد داد. آنچه را که در عالم ارواح یاد گرفته اید، آنچه را که ای آدم یک جا به تو تعلیم دادیم، اینها همه فراموشتان می شود «و اِمّا یاتینّک منّی هدًی فمن اهتدی» اگر از طرف من برای شما هدایت کننده ای آمد، انبیایی آمدند، کسی که هدایت را گوش بدهد او از موفّقین است، از هدایت شدگان است. این کلمات هم گفته شد و حضرت آدم را بیرون کردند، آنچنان آدم تأسف خورد، آنچنان حوّا تأسف خورد که دویست سال گریه می کردند. حالا به شما می گویند چهل روز توبه بکنید، یا مثلاً یک اعمالی را انجام بدهید برای توبه تان، شما می گویید این همه که من گناه نکرده ام. گناه خدا خیلی عظمت واهمیت دارد، یک مورد اگر خدایی نکرده، این را ان شاء الله حواستان جمع باشد دیدید یک جوانی یک مردی دقیق شده تو صورت شما، شما یک خورده صورتتان را باز تر کردید، جهنمی هستید، اگر بیشتر گرفتید بهشتی هستید، خیلی مسئله ی روشن واضح. کوشش کنید عفتتان از همین راهها (قطع نوار). داشته باشید. اما از مال شوهر نه، بدون اجازه ی شوهر از مال شوهر هیچ گونه استفاده ای نکنید.

شما حق دارید هر نوع امر به معروف و نهی از منکر کنید، اینجا مطلقا اجازه ی شوهر لازم نیست مگر آنکه شوهرتان دلایلی بیاورد که نهی از منکر شما در یک چنین موردی اشکال دارد. وجود شما باید مبلغ برای دین باشد تا خیر کثیر باشید «و من احسن قولاً ممّن دعا الی الله» در این کره ی زمین اعم از انبیاء، شهداء، صالحین، صدیقین، مردم، دانشمندان، پرفسور، دکتر، هر چه که انسان در کره ی زمین هست، می دانید سخن چه کسی بهتر است؟ چرا می گویند این سخن بهتر است؟ سخن کسی که شما را به سوی خدا دعوت کند، آن بهتر است. یک طبیب بالای سرتان ایستاده یک مرض سخت کشنده ای هم خدایی نکرده شما دارید، و او دارد با چند جمله این مرض خطرناک شما را معالجه می کند، از آن طرف هم یک ناصحی شما دارید که مرض های خطرناکی که مانع از رسیدن شما به سوی خداست، آنها را دارد معالجه می کند، این دو نفر بالای سر شما ایستاده اند، کدام یکی کلامشان بهتر است؟ طبعاً الآن با این عرایضی که عرض کردم شما می گویید آن کسی که مرا به سوی خدا دعوت می کند. اما در موقع عمل، امتحان پیش می آید معلوم می کند، شما حالا بگذار من خوب بشوم بعد می روم به سوی خدا، بعد خوب بشو. که اکثرا نیستیم ها، من دارم درد می کشم قلبم گرفته دارد مرا می کشد من بروم بسوی خدا! بله. چرا؟ برای اینکه خدا می گوید این کلامش مفیدتر از برای توست، حالا می خواهید تشریح کنم چطور کلام این مفیدتر است؟ اگر شما آن کسی که دارد حرف پاکی شما را  می زند و به سوی خدا شما را دعوت می کند و دست شما را گرفته و به سوی خدا می برد اگر او موفق بشود، شما یک مرضی دارید مثلاً فرض کنید می خواسته پنجاه سال دیگر بمیرید، الآن می میرید، نهایتش این است، ولی او شما را جایی می برد که دائما زنده هستید، آن هم شما زنده هستید نه مرکب زیر پایتان. کدام یک بهتر است؟ لذا در تمام علم هستی از عالی و دانی گرفته و همه ی مردم بهترین کلام مال آن کسی است که، دیگران را به سوی کمالات، به سوی خدا، به سوی ملاقات پروردگار دعوت می کند. حالا در زمان ما ارزش داشته باشد از نظر مردم یا نداشته باشد، اگر ارزش خدایی نکرده در یک جمعی  نداشت، من که شخصا این طوری فکر می کنم، مثل این است که انسان توی باغ وحش برود تمام وحشی ها را بخواهد موعظه بکند، خوب برای آنها ارزشی ندارد چون عقل ندارند، اما اگر ارزش داشت، اگر زمانی ان شاء الله برایمان پیش بیاید که بیشتر منظورمان زمان ظهور است اگر پیش بیاد آنجا آنوقت ارزش دارد، چون همه عاقلند، چون همه می فهمند، همه انسان هستند، می فهمند که اگر یک راهی یک کسی باز کرد، بسوی خدای تعالی، به سوی پاکی، به سوی حقیقت، به سوی درستی و انسانیّت، این چقدر ارزش دارد. آنها عاقلند، ولی اینهایی که نمی فهمند حتی گاهی ایراد می گیرند، گاهی حرفهای بیهوده می زنند که نمی خواهم حالا گله ها یی که از حتی دوستان و شاگردان و افرادی که پای صحبتهای من سالها نشسته اند، حرف هایی می زنند که دل انسان را آتش می زند که بعد از این همه مدت هنوز داری می گویی، بله، دختر من می رود دانشگاه و بعد می آید خدمت به خلق می کند و وجودش پر ارزش می شود، این ارزش ها یک شاهی فایده ندارد. اگر اهل معنویت شد، اگر سوادی یاد گرفت که مایه ی سعادت آخرتش شد، اگر توانست مردم را بسوی خدا دعوت کند0آنجا«و من احسن قولاً ممّن دعا الی الله» و وجودش خیر است. نکنید کاری را که خودتان هم پشیمان شوید، خودتان هم نتوانید از عهده ی مسئولیت بر آیید. وجود شما خیر باشد خیری که خدا دوست دارد، خیری که خدای تعا لی را معرفی بکند، شما اگر رفتید منزل یکی از فامیل، چرا او هر چه که از حرفهای بیهوده ی مسخره ی غیبت بگوید خجالت نمی کشد، ولی اگر شما بخواهید یک کلمه درباره ی خدا حرف بزنید خجالت می کشید تا کی می خواهید اینجوری باشید، تا می رسید در یک خانه ای، من دیروز به یک آیه ای(راستی هم برخورد کرده باشید) به یک آیه ای برخورد کردم این آیه اینطور می گوید این جور صحبت می کند، این جور حرف می زند، این کتاب این جوری حرف می زند. من دیده ام افرادی وقتی می خواهند در مجالس فامیلی حتی بروند، یک کتاب می گیرند زیر بغلشان آنجا آن را می خوانند، یا یک روایتی را قبلا می خوانند و خوب بر آن مسلط می شوند، می روند آن را مطرح می کنند و نوبت به اینکه آن خانواده ای که حجاب ندارند، آن خانواده ای که ارزش وجودی در خارج ندارند، نوبت به اینکه آنها حرف های بی ارزششان را شروع کنند نمی دهند. چه می شود؟ چرا او خجالت نمی کشد غیبت می کند وتو برای اینکه حرف خدا را بزنی خجالت می کشی! جداً همین را فکر کنید، فکر همین مطلب را بکنید، جز این است که او را شیطان هل می دهد به طرف بدی وشما را از خوبی جلو گیری می کند و دست مستقیم شیطان در اینجا فعال است؟ شما اگر رفتید در یک مجلسی، برایتان پیش می آید یک عده خانم های غیر اهل تزکیه نفس نشسته اند وشما هم نشسته اید شما اگر با آنها هماهنگ شدید، بدانید نه خدا قبولتان دارد، نه پیغمبر، نه مکتب، نه هیچی. ولی اگر شما توانستید آن ها را ساکت کنید کم کم، خیلی با زبان خوش «و جادلهم بِالّتی فی احسن» به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) خدای تعالی می فر ماید: که با مردم وقتی می خواهی بحث کنی، به طور نیکو، با زبان خوش. خانم ببین این روایت را شما چه معنا می کنید؟ چه اشکال دارد، حالا هیچی سواد ندارد جهل مطلق او را گرفته طبعا می گوید من بلد نیستم، شما که بلدی بگو. می شود خدا می داند، اگر شیطان ولتان کند، آزادتان کند، اگر شیطان رهایتان کند، می توانید و بهترین خانم ها هم در جامعه خواهید بود. خانم هایی ما داریم بحمدالله از نظر کمالات خیلی عالی، آنچنان خودشان را معرفی کرده اند که تا یک مجلسی ترتیب داده می شود همه دورشان جمع می شوند واز آنها سوالاتشان را می کنند و مسائلشان را می پرسند، هیچ وقت پیش آنها دروغ نمی گویند، غیبت نمی کنند، این معنای خیر کثیر است.آن وقت یک سر سوزن هم که شده از آن اقیانوس خیر کثیر که حضرت زهرا (سلام الله علیها ) باشد نصیب شما بشود، شما می شوید یک قطره که یک قطره ی آب هم آب است دریا هم آب است و وصل به او می شوید و عین او می شوید0 اما اگر نه یک قطره ی مثلا نجاست بود، آدم صفات رذیله در وجودش فراوان ، خجالت می کشد که حرف خدا را بزند ای خاک برسر من که یک زن مسلمان متدین اهل تزکیه نفس در یک عده خانم های بی بندوبار، چکارت می کنند؟ تو را هُو می کنند؛ پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  وقتی وارد طائف شد ریختند دورش بچه ها چوبش می زدند آنها هم او را هُو می کردند پیغمبر دست کشید از کار همانجا گفت:«قولوا لااله الی الله تفلحوا»، لااله الی الله بگویید تا رستگار شوید0 چه می کنند؟ نه راستی! شما الآن رفتید توی خونه ی یکی از فامیلتان که خیلی بی بند و بار، حالا مجبور شده اید رفتید، هر چی بوده0 یک عده هم خانم های بی بندوبار فامیل اومدن دورتون نشستند (خش خش نوار) خوب از بین رفتی، تا شدی مثل اونها دیگه التماس دعا، به درد هیچ کاری نمی خوری. برو اما اگر نشستید(خش خش نوار) یک کتابی مثلاً، کم کم اینجور وارد شدید، بعد گفتی که این مطلب (خش خش نوار) کم کم جلسه شان را طوری ترتیب می دهند آماده برای شنیدن سخنان شما، می شوید یک خانم جلسه ای، نه جلسه ای که مثلاً مضحکه بکنید و حرف بیخود بزنید و روضه بخوانید و از این حرفها. نه. یک خانم استاد پرارزشی که همه به تو توجه دارند. کوشش کنید وجودتان خیر باشد. شوهرتان شب می آید پذیرائی کنید، احترم کنید، خیلی مواظبش باشید، حُسن تبعل داشته باشید. یک دو سه تا روایتی، جمله ای، حرفی، بروید تو کتابها صبح تا غروب که در خانه هستید در کتابها پیدا کنید بیائید برای شوهرتان بگوئید به خدا قسم اگر فولاد، فولاد را با چکش هر شبی ده تا چکش تو یک فولاد بزنید، در مدت چند ماه می بینید فولاد گود شد. می گویند یکی از دانشمندان این خیلی کم استعداد بود هر چه استاد برایش می گفت این یادش نمی ماند، فراموش می کرد این قدر حوصله اش سرآمد که از شهر بیرون رفت رسید به یک چشمه دید از آن بالا آب می چکد روی یک سنگ بزرگی، این قطره قطره که می چکد این سنگ را سوراخ کرده. با خودش گفت علم و دانش هر چه نرم باشد از این آب نرمتر نیست، دل من هر چه سخت باشد از این سنگ سختر نیست. هر روز این درس را تکرار می کرد اینقدر تکرار می کرد که از علما و شخصیت های علمی معروف شد. شما هم اگر هر شب یک حرفی را به شوهرتان بگوئید، حرفهای خوب را به شوهرتان بگوئید هر چه باشد قبول می کند. خانم هائی که می آیند می گویند ده سال، بیست سال است که با شوهرمان زندگی می کنیم هنوز دارد معصیت می کند، گناه می کند، چه می کند. من یک خورده بهش خوشبین نیستم می گویم(خش خش نوار) شب اول دعوایتان هم می شود خوب برای یک آبگوشت که شور شده دعوا می خواهید بکنید حالا برای این دعوا بکن، اولاً چرا دعوا؟ باید با زبان خوب و خوش با شوهرتان صحبت کنید و بعد از مدتی می فهمد که تو این هستی، هر وقت می رسی یک حرفی می زنی، من دیدم یک مردی آمده بود می گفت خدا الهی شما را حفظ کند این زن ما هر چی باهاش مبارزه کردیم حرفش را ول کند، ول نکرد اینقدر گفته است که ما دیگر حالا مجبوریم خوب بشویم.

خیر باشد وجودتان خیر که می گویم نه اینکه غذای مانده تان را بدهید فقیر سر کوچه، خوب ان شاء الله این هم خیر است ولی بهترین کلام که دعوت افراد را به خدا می کند شما برای اقلاً اهلتان، برای شوهرتان، برای فرزندتان بگوئید فرزند، حالا می گوئید او بچه است، همین امروز این بچه متولد شده است این ضبط صوت گذاشته و دائما دارد ضبط می کند، شما هم فکر می کنید نمی فهمد، گاهی هم خواب است ولی دارد ضبط می کند دلیلش هم این است دو ساله می شود همه حرفهائی که شما گفته اید یاد گرفته است. نگاه کرده دیده شما وقتی که به شوهرتان می گوئید قندان را بده یا آن قند را بده این نگاه کرده دیده دست شما روی این است می فهمد قند یه چیز سفیدی است، از نگاه کردن یاد گرفته، حالا اون هم دو ساله شده می گوید:  قند، چیز دیگه ای هم بهش بگوئی قبول نمی کند. خوب، یاد گرفته، حتی زبان مادریش شده؛ بعد از شصت سال، پنجاه سال، آن لهجه آنوقت را هر چه یاد گرفته دارد، از کجا یاد گرفته؟ از نگاه کردن، این نگاه های بچه ی یک روزه، دو روزه، ده روزه، خیلی مهمه، ضبط صوتی است جلوی شما و شوهرتان گذاشتند، همه را یاد می گیرد. اینها را توجه داشته باشید، تعلیمش بدهید. گاهی بعضی وقتها هست خوب بچه ای اذیّت می کند، انسان می خواهد خوب مستقیم به خودش نگوید، گریه می کند، می رود رویش را به یک بچه ی دیگر یا کس دیگری می کند، می گوید دیگر از این کارها نکنی ها. اتفاقاً خدای تعالی در قرآن شریف خیلی این کار را کرده، همه روی صحبت با ماست، منتها یا ما ارزش نداریم که مستقیم به ما بگوید، یا خدای تعالی نمی خواهد تربیت هائی که می کند، قاطعیتی که خدای تعالی دارد این به هم بخورد، رو کرده به پیغمبر اکرم می گوید: ای پیغمبر اگر مشرک شوی اینطورت می کنم، اگر فلان گناه را بکنی اینطورت می کنم، « ایّاک (خش خش نوار) » این است که واقعا سیاست تربیت است.

ان شاء الله امیدوارم وجودتان برای راهنمائی خودتان برای راهنمائی نزدیکانتان، برای راهنمائی مردمی که به شما مراجعه می کنند یا شما در جلساتشان شرکت می کنید خیر محض باشد و قطره ای از آن کوثر پیغمبر اکرم باشید. ماه مبارک رجب است و در این ماه بسیار خدای تعالی به بندگانش توجه زیادی دارد اسم این ماه رَجَبُ الاَصَب، یعنی فرو در رحمت پروردگار به اکثر مردم، مقدمه ماه مبارک رمضان است این ماه را خدای تعالی مقدمه قرار داده چون باید با لباس تقوی وارد ضیافة الله بشوید، مهمانی خدا بشوید. لذا یک، در این دو ماه آنهائی که رنگ تقوی را بر انسان می ریزند لباس تقوی را برای انسان می دوزند در این ماه خدای تعالی قرارشان داده0 همانطور که دیدید در اول این ماه تولد امام باقر « علیه الصّلاة و السّلام » بود. امام باقری که یک لباسی برایتان تهیه می کند که تمامش علم و دانش، باقر به معنای کسی که می شکافد، می برد. ان شاء الله امیدواریم حضرت باقر(صلوات الله علیه )برای ما لباس تقوی بدوزد. روز دوم این ماه متعلق به امام هادی (علیه السلام) است که جان همه ما به قربانش. او هم هادی است راهنمای ماست، می گوید این لباس را حالا که بریدند، چگونه چه فرمی باشد؟ پرو می کنید، اندازه می گیرید، می روید خبر می گیرید. امام هادی (صلوات الله علیه) راهنمائیتان می کند، امام هادی (صلوات الله علیه)می گوید، چه لباسی باشد؟ زبان چه شکلی باشد؟ راستگو، کنترل شده ی صد در صد، چشم0 چشم این لباس یکپارچه تقوی.گوش، یک پارچه تقوی. ببینید با همین مسائل انسان چقدر پاک می شود0 امام هادی (صلوات الله )علیه راهنمائیتان می کند، توسل کردید ان شاءالله به امام هادی (صلوات الله علیه )که شما را هدایت کند در فرم لباس.این فرم لباس یک فرمی باشد، چه فرمی باشد بهتر است؟ یک وقت دیدید این رئیس جمهور ها وقتی می خواهند با هم ملاقات کنند، کوشش می کنند ( البته رئیس جمهور های طاغوتی بیشتر اینطورند ) ولی خوب سعی می کنند لباسشان شبیه به هم باشد.

ماه رمضان که شما مهمان خدا هستید، می دانید دیگر که مهمان خداست؟ امام هادی (صلوات الله علیه)، صالحین، صدیقین، یکصدو بیست و چهار هزار پیغمبر، شما می خواهید با آنها بنشینید باید فرم لباستان به فرم آنها باشد، آنها دروغ نمی گفتند، آنها غیبت نمی کردند، شما هم همینطور، آنها اخلاق حسنه داشتند شما هم داشته باشید. امام هادی( صلوات الله علیه) راهنمائیتان می کند.

در دهم این ماه ظاهرا شب جمعه است، تولد امام جواد (علیه الصّلاة و السّلام )0 حالا که شما لباستان را دوختید، راهنمائیتان کردند بهترین فرم هم انتخاب کردید حالا بذل و بخشش کنید به دیگران هم بدهید، برای خودتان اختصاصی نباشد، چون در مهمانی پروردگار بهتر از همه این است که به همان فرم لباس امام زمان (صلوات الله علیه) باشد. از امام جواد(صلوات الله علیه) یاد بگیرید، راهنمائیتان بکند جود داشته باشید، سخاوت داشته باشید و از همه این فرم لباستان، که شما یک روز نشستید با امام هادی (صلوات الله علیه) یاد گرفتید، داشته باشید. تولد علی بن ابی طالب (علیه الصلاة والسلام) است. علی که ولایت بر همه ی موجودات دارد. از اینجا چکار کنید؟ لباستان دوخته شده به همه این لباس را دادید، به هر کس این لباس را دادید، شما هم مثل علی بن ابی طالب (صلوات الله علیه)، ولایت بر او پیدا کردید. «والمومنین والمومنات بعضهم اولیاء بعض» ولایت بر آنها پیدا کردید ولایت یعنی چه؟ یعنی دوستشان دارید، یعنی دستور می دهید، امر به معروف می کنید، نهی از منکر می کنید، اظهار محبت می کنید.

در بیست و پنجم این ماه وفات حضرت موسی بن جعفر (الصلاة والسلام) است. امام کاظم، حضرت موسی بن جعفری که اولیاء خدا در تزکیه نفس ودر زدودن صفات رذیله به او متوجه می شوند خیلی عجیب است! این نکته پیش آمد که بهتان عرض کنم اگر می خواهید در بر طرف کردن امراض روحیتان خیلی سریع پیش بروید به حضرت موسی بن جعفر (صلوات الله علیه) توسل کنید. امام موسی بن جعفر(صلوات الله علیه) هم که وفاتشان است، به یادشان هستیم. وبالاخره روز بیست و هفتم این ماه بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله )  امضای بر تمام کارهایتان بگویید لااله الی الله تا رستگار شوید. روزی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  از کوه حرا پایین آمد از جبل النور پایین آمد صدا زد« قولو لا اله الی الله تفلحوا» رستگاری کامل، هر کس گفت لا اله الی الله نزدیک شد، با پیغمبر قرار گرفت. حتی اول کسی که از خانم ها موفق به این معنا شد، که شما هم ان شاء الله امسال موفق شوید به این معنا. بگویید لااله الی الله به توحید برسید. کمال تمام مرحله ی تزکیه ی نفس به کلمه ی لااله الی الله بستگی دارد. خوب این ماه که کارمون همین هست وبهترین کارهاست.

در ماه شعبان، ماه پر عظمت«وهذا شهر نبیّک» ای خدا این ماه پیغمبر توست، که ان شاء الله وقت زیاد است شاید بتوانم در هفته های آینده درباره ی این مطلب باز برایتان صحبت کنم وان شاء الله من چیزی که از شما می خواهم وتوقع دارم ودلم می خواهد که ان شاء لله از همین لحظه عمل کنید این است که همه تان خودتان را به مقام کوثر برسانید یعنی وجودتان خیر کثیر باشد، من باز امروز خیلی صحبت کردم یکی از خانم ها که ناصح من است و واقعا نصیحت های ایشان را گاهی من گوش می دهم به من می گفتند که تو خودت را خیلی اذیّت می کنی، خسته می کنی زیاد صحبت می کنی، کمتر هم صحبت کنی مثلا اشکالی ندارد در عین حال باز هم نتوانستم بیشتر از یک ساعت شد، چند دقیقه ای بیشتر از یک ساعت شد. امیدوارم خدای تعالی همه ی شما را موفق بدارد، همه تان را در تمام خوبی ها موفقتان بدارد و ان شاء الله از این وسایلی که خدا در این دو ماه قرار داده به کمالات کامله ان شاء الله برسید.

درنیمه ی این ماه زیارت حضرت ابی عبدالله الحسین (صلوات الله علیه)  مستحب است من یادم است وقتی نجف بودم با بعضی از علما و مراجع پیاده حرکت می کردیم از نجف که نیمه ی ماه رجب خودمان را به کربلا برسانیم. السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یاابن رسول الله آقا جان یا ابا عبدالله قتلوک وما عرفوک آقا جان تو را کشتند وتو را نشناختند یا ابا عبدالله لقد عظمت الرّزیّه و جلّت المصبیه مصیبت بزرگ است آن مصیبتی که بر اهل آسمانها واهل زمین، اگر اهل زمین هم مثل اهل آسمانها شعور می داشتند این مصیبت بسیار بزرگ بود لقد عظمت الرّزیّه وجلّت المصیبه بک علینا و علی جمیع اهل السماوات یا ابا عبدالله0 یااباعبدالله ومن الماء منعوک، آب به لبهای تشنهی تو نرساندند آن وقتی که زینب کبری (سلام الله علیها )آمد کنار گودی قتلگاه و وجدته مکبوبا علی وجه.        

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *