۸ ربیع الثانی ۱۴۲۴ قمری ـ ۱۹ خرداد ۱۳۸۲ شمسی ـ جلسه بیست و چهارم اعتقادات
1- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
2- عبارت قرآني آغازين (ق/19)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ»([1])
3- اشارهاي به عوالم پنجگانه زندگي بشر
در هفتههاي گذشته دربارهي زمانِ مرگ و عالَمِ برزخ مختصري صحبت شد، اجمالاً مقداري دربارهي اولياي خدا كه وقتي از دار دنيا ميروند چه به آنها ميرسد و چه به سر آنها ميآيد مطالبي گفتم و به طور كلّي ما يك مسأله را بايد توجّه داشته باشيم كه انسان در دنيا كه قنطرهاي است، پُلي است، محلّ عبوري است فقط براي آن خلق نشده بلكه طبق احاديث و روايات دو هزار سال روحِ ما تحت تعليم حقايق بوده و بعد سالها يعني از زمان خلقت حضرت آدم تا به امروز و از امروز تا به بعدها، ارواحِ بشر به بدني كه ذرّهاي است، كوچك است، در حقيقت ماكت اين بدن است تعلّق داشته و امروز هم در اين بدن قرار گرفته و بعد از اين دنيا بدنش عوض ميشود؛ اولياي خدا در بهشت برزخي زندگي ميكنند و در روز قيامت به همين كرهي زمين بر ميگردند و بدن اصليشان يعني همين بدني كه ما امروز داريم و زيرِ خاك ميرود و خاك ميشود دوباره خداي تعالي آن را به صورت بشر در ميآورد و روحِ ما در آن بدن وارد ميشود و از آنجا يا به بهشت و يا به جهنّم ميرود.
خود را بهتر بشناسيم (سير انسان از عالَم ارواح تا برزخ)
اگر يك مختصر عميقاً فكر كنيد كه آنهايي كه به آنها حكمت تعليم داده شده؛ يعني حقايق اشياء را درك ميكنند، آنها خوب ميفهمند كه از قبل از خلقت حضرت آدم به دو هزار سال تا آخر، آنچه كه عوالم مختلف، عالَمهاي مختلف اسمش عالَم ميشود جز يك لباس عوض كردن چيزي نيست؛ يعني آن وقتي كه روحِ محض بوديد بعد يك لباسي به شما داده شد به صورت ذرّهاي كه اين لباس در يك عالمي پوشيديد كه عالم ذر اسمش است و در دهها و بلكه صدها روايت اين حقيقت آمده و سپس وقتي وارد اين دنيا ميشويد در وقتي كه چهار ماه از عُمرتان در رحم مادر از نظر بدني گذشت روح ميآيد اين لباس را ميپوشد، در شكم مادر اين لباس را به تن ميكند و در آنجا اين لباس، نه روح، اين لباس بزرگ ميشود و نُه ماه كه از حاملگي گذشت وارد اين دنيا ميشود كه از اين جايش را هم ديدهايد و هم تجربه كردهايد، كمكم اين لباس بزرگ ميشود ولي روح همان روح است، نهايت به خاطر اين تحوّلات گاهي بعضي از مسائل را فراموش ميكند و باز به يادش قرآن و روايات ميآورند و بعد هم از دنيا كه ميخواهد برود اين لباس را مياندازد. لباسي است كثيف، لباسي است فشار خون دارد، لباسي است قندش بالا رفته، لباسي است كه دهها مرض و نكبت به آن گرفته، خداي مهربان اين لباس را از تن شما در ميآورد، روحِ شما را قبض ميكند و وارد يك لباسي كه پارچهاش از عالَم بالا است، از بهشت برزخي است و يا در بعضي از افراد كه منجمله انبياء هستند همين لباس را ميشويند، عوض ميكنند، پارچهاش را به اصطلاح ما از همين دنيا انتخاب ميكنند و مجموعاً همه را به طرف آسمان چهارم و پنجم در بهشتهايي كه مملوّ از نعمت است ميبرند و در آنجا انسان زندگي ميكند،
4- بهشت برزخي از آن چه كساني است؟
اين بخش مربوطِ به چند دسته هست؛ يعني اين برزخ مربوطِ به كساني است كه اطاعت خدا و رسول را كرده اند، اين بخش مربوط به شهداء است، به انبياء است، به صديقين و صالحين است.
آينده را از حال بايد درخشان كرد
در اينجا يك توضيحي ميدهم كه انشاءاللّه دقّت كنيد، يك آيندهي بسيار روشني براي خودتان ترسيم كنيد، يك آيندهاي كه هيچ تاريكي نداشته باشد، چون روز قيامت طبق همين آياتي كه امروز تلاوت شد، اينهايي كه توي اين فكرها نيستند و به قيامت فكر نميكنند و يك علمي و نوري ندارند وقتي وارد قيامت ميشوند، خيلي سرگردانند، حتي متمسّك ميشوند، متوسّل ميشوند، به آنهايي كه نورشان «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ»جلوي آنها را روشن كرده و دارند ميروند كه رويتان را به ما برگردانيد و به ما هم چيزي ياد بدهيد، اينجا كجا است، اين عالم چه عالمي است؟ چون در تاريكي محض فرو ميروند، آنها در جواب ميگويند: «ارْجِعُوا وَرائَكُمْ فَالَْتمِسُوا نُوراً»([2])برويد توي دنيا، اين مطالب را ياد بگيريد. بايد شما اگر ميخواهيد انشاءاللّه به اين نور برسيد مطالبي كه گفته ميشود و فرمودهي قرآن و روايات است اينها را خوب ياد بگيريد، تا يك نوري داشته باشيد به مجرد اينكه، «وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ»،سكرهي موت وقتي كه به شما رسيد بدانيد راهتان چيست؟ برنامههايتان چيست؟
5- كساني كه اولين قدم را در مسير تزكيه نفس و سفر لقاء پروردگار بردارند در برزخ با اولياء خدا هستند
يك دسته هستند در راه تزكيهي نفسند؛ ببييند اگر يادتان باشد كه اكثراً يادتان هست اوّلين جملهاي كه به شما در راه تزكيهي نفس گفته ميشود و اگر امشب فرصت كرديد در دفاترتان نگاه كنيد خواهيد ديد كه اوّل دستور، ترك گناه و انجام واجبات است، بايد ترك گناه كنيد، انجام واجبات كنيد، اطاعت خدا و پيغمبر را بكنيد، اين اوّل دستور است، يك دستور كلّي، به دفاترتان نگاه كنيد چه آنهايي كه در مرحلهي يقظه هستند و چه در مرحلهي توبه، نوشته شده با اين توجّه مينويسند كه ترك گناه و انجام واجبات، واجبات هم اوّل وقت بايد انجام بشود، اين در حقيقت مضمون اين آيه هست: «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»، كسي كه اطاعتِ خدا را بكند و پيغمبر را بكند يعني واجباتش را انجام دهد و محرّمات را ترك كند، همين جا يك مقدار بايستيم؛ كسي كه واجبات را انجام ميدهد و محرّمات را ترك ميكند اين شخص قدمِ اوّل را در راه تزكيهي نفس برداشته، يعني جزء مسافرين سفرِ لقاي پروردگار شده، از اين جهت اين شخص كه شروع به كار كرده، اين شخص را خدا با شهداء قرار ميدهد، با صدّيقين قرار ميدهد و در آخر ميفرمايد: «وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»([3])اينها خوب رفيقهايي هستند، براي تويي كه هنوز تزكيهي نفس نكردي، ولي قدم اوّلت را برداشتي، يك مثلي برايتان بزنم؛ اگر انسان به عشق و محبّت يك دوستي كه در يك شهري دارد از جا حركت كرد آمد در خيابان يا در ترمينال و در آنجا ماشين گرفت هنوز قدمهاي اوّل را بر ميدارد، اين شخص مُرد، اين شخص ماشينش خراب شد و ماند، حتماً آن دوستي كه آنجا هست و همهي وسايل در اختيارش هست و ميتواند خودش را به اين واماندهاي كه در راه مانده برساند، ميرساند، ميگويد: تو اشكالي ندارد، اگر چه نتوانستي به مقصد برسي امّا قصدش را داشتي، امّا در راه بودي. لذا در آن روايت ميفرمايد كه كسي كه در راه ياد گرفتن علم باشد، خوب دقّت كنيد، «مَنْ مَاتَ فِي طَلَبِ الْعِلْمِ»،كسي كه در راه ياد گرفتن علم، كه همين علم قيامت است و برزخ است و همين نوري كه همين آيات امروز دربارهاش گويا بود، اگر كسي در اين راه باشد و بميرد،«مَاتَ شَهِيدًا»([4])،شهيد مرده؛ يعني تو كه مرحلهي توبه هستي، تو كه مرحلهي يقظه هستي، تو كه مرحلهي استقامت هستي نتوانستي مراحل تزكيهي نفست را به پايان برساني و حالا به هر خاطري كه بوده مرگ آمده است و دامنگيرت شده، تو بدان جزء آنهايي هستي كه «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»كسي كه اطاعت خدا بكند، همان تصميم روز اوّل كه به استادت يا به هر كسي كه هست تعهّد ميدهي كه من از اين به بعد واجباتم را انجام ميدهم و محرّمات را ترك ميكنم تو «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ »هستي، تو با كيها هستي؟ «فَاُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عليهم»به تو خدا هنوز نعمت نداده امّا با نعمتداده شدهها هستي، هنوز تو كاري نكردي، چند روزي آمدي و تصميم بر ترك گناه گرفتهاي امّا با صديقين، با شهداء با صالحين، با انبياء هستي، اين يك دسته، يك وقت فكر نكنيد كه ما تا آخر اگر عمر مشغول تزكيهينفس بشويم شايد موفّق نشويم پس چه ميشود، مبادا ما بميريم و برنامهمان را انجام ندهيم، نه، تو كار خودت را بكن كه خواجه خود روش بندهپروري داند، صريح قرآن است «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ »، اين «يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»، غير از صديقين و شهداء و صالحين و انبياء هستند، كسي كه تازه وارد شده، اسمش مطيع خدا شده، مطيع خدا باشيد، مطيع رسولخدا باشيد، در صراط مستقيم باشيد تا اين كه تا چشم روي هم گذاشتيد يك دفعه ببينيد قابضالارواح آمد، آنکه روح شما را راهنمايي ميكند، آني كه ميخواهد شما را به مقصد برساند، با سلام و عرض ارادت كامل، ميگوييد: من آقا هنوز كاري نكردم، ما تازه چند روز قبل يك دفتر زير بغلمان گرفتيم، يك تنبّهي برايمان حاصل شده رفتيم و يك جمله برايمان نوشتند و الان ده روزي است مثلاً، يك ماهي است كه واجبات را دقيق انجام ميدهيم و محرّمات را ترك ميكنيم، ميگويند: خدا تو را هم پذيرفته، خيلي ارزش دارد! تو جزء كساني هستي كه «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»، ببينيد صريح قرآن است، «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ، فَاُولئِكَ»،اينها «مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»، ميگويند: بياييد، چشمتان را باز ميكنيد ميبينيد يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر اينجا هستند، شهدايي كه «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»([5])،اينجايند، صديقين، صالحين همه اينجايند، توي تازه توبه كردهي كه خودت را روسياه ميداني، پشتت را خم از گناه ميداني، ميبيني تو را گفتند: برو اينجا، بهبه چقدر ارزش دارد! ايني كه من در سفر سال گذشته از عراق كه آمدم گفتم جدّي باشيد، جدّي باشيد، كوچكترين گناه نكنيد، من يك وقت گفتم: عقب يكي از اولياي خدا، از علماي بسيار بزرگ، اكثراً چون اهل تهران بود شايد تهرانيها اسمش را به پاكي شنيده بودند، ميدويدم، جوان بودم، يك چيزي به من بگويد، خيلي بياعتنايي به من كرد، بياعتنايي ايشان هم براي اينكه من را تشنهتر كند، روز آخر به من گفت: هر چه كه ميداني بد است نكن، هر چه را هم كه ميداني خوب است بكن، من اوّل خيال كردم من را از سر وا كرده ولي تا امروز روي همين جمله كار ميكنم، دلم ميخواهد كار كنم و شما هم تا آخر عمرتان روي همين جمله كار كنيد، چون همهي خوبيها را، همهي بديها را خداي تعالي به انسان الهام ميكند، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها»([6]) همين يك موضوع، همين يك جمله، بابا اين كار بد است نكن، قبل از اينكه ميخواهي انجام بدهي، خودت بگو به خودت كه اين كار بد است، نگذار ديگران به تو بگويند كه اين كار بد است تا نكني، خودت به خودت بگو: اين كار بد است، فكر كن، خودت به خودت بگو: اين كار خوب است بكن، خودت به خودت بگو اين كاري است كه خدا گفته بكن ميكنم و خدا فرموده است كه نكن نميكنم تا جزء «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَهُ» باشي، خوب اين عالم هم معلوم شد، «انشاءاللّه» شامل حال همهي شماها خواهد بود. چون به هر حال هر كدامتان درست است به بعضي از شرايطش عمل نميكنيد، درست است شل و سست و غيرجدّي هستيد، امّا «انشاءاللّه» جدّي بشويد، قوي بشويد، همه چيزتان تزكيهي نفستان باشد تا اين آيهي شريفه شاملتان باشد، ما بيشترين اميدمان به اين جملهي اوّل این آيه است كه «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولهُ، فَاُولئِكَ»،اين آقايان! انشاءاللّه همهي اين جمع «مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»،بهبه!
نعمت الهي به معناي اتم كلمه به اهل بيت عصمت عليهم السلامدادهشدهاست
يك عدّهاي را برخورد ميكنيد ميبينيد كه خدا به آنها نعمت داده، ما در دنيا ميگوييم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ »([7])،آنهايي كه نعمت خدا بر آنها مرحمت فرموده كه هستند؟ ميگوييم: اهلبيت پيغمبر، علي بن ابيطالب و فرزندانش، اينها را خدا نعمت داده، چه نعمتي داده؟ نعمتهايي كه ما الان توي ذهنمان ميآيد اينها «إِنْ هِيَ إِلّا حَياتُنا الدُّنْيا»([8])اينها جز زندگي دنيا چيزي نيست، چيزي نيست، «لَعِبٌ وَلَهْوٌ»([9])بازي است، بازي بيهوده،
دنيا فقط و فقط سالن امتحانات است
يكي كسي از من ميپرسيد موسيقي كه حالا توي بهشت هم هست اينجا هم باشد، چرا اينجا حرام آنجا حلال؟ شراب اينجا حرام، آنجا حلال؟ من به او يك جمله گفتم، به شما ميگويم، به او هم كه گفتم اهل معنا بود، گفتم: اينجا جاي اين كارها نيست. آقا ملق زدن حلال است يا حرام؟ حلال است شما شب برو براي بچّههايت بخندند ده تا ملق بزن، امّا توي اين مجلس، اين مجلس براي ملّق زدن نيست، الان اگر اينجا يكي ملق بزند به او ميگوييم: ديوانه است، توي دنيا جاي اين كارها نيست، وقت نداري تو، دنيا جلسهي امتحان است. چند روزي آمدي يك امتحاني بدهي بروي، آنجا خودت را روسفيد كني، چيزي ياد بگيري، جاي اين كارها نيست، سر كي را كلاه بگذاريم كه سادهتر باشد؟ پولدارتر باشد، نفهمتر باشد، يك نفر پيدا ميكنيد، دنيا جاي اين كارها نيست، به اندازهاي كه بخوري، به دوستانت بدهي بخورند، فعّاليّت بكن و خدا عبادتت را در همين راه قرار داده، آخر تو چقدر بيحال و بيغيرتي كه شب تا ساعت يك بعد از نصف شب مينشيني موسيقي گوش ميدهي؟ تو مگر انسان نيستي؟ تا يك بعد از نصف شب به، چه بگويم، آخر شماها اهل اين حرفها نيستيد، يك آقايي رفته بود منبر، در مضرّات مشروبات الكل در جمعي كه در حوزه، علماء همه بودند داشت صحبت ميكرد، يكي پا شد گفت: آقا! من عادت كردم، اينها هم هيچ كدام مشروب نميخورند، اين حرفها چي هست ميزني؟ حالا ما هم، واقعاً بعضي از حرفها را نميتوانم با شما بزنم، شماها همه جزء آنهايي هستيد كه «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولهُ»،يقيناً اگر شب دير بخوابيد، به خاطر اين كه بچّهها بيدار نگهتان داشتند، به هر قيمتي باشد نماز صبحتان را اوّل وقت می خوانيد، همين شبهاي كوتاه؟ بله، نماز شب را اگر بيدار شديد ميخوانيد، تعقيبات ميخوانيد، قرآن ميخوانيد، من دربارهي شما كه اين حرفها را نبايد بزنم. اين يك دسته هستند و انشاءاللّه اميدواريم ما جزء «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَهُ » باشيم، آنهايي كه خدا به آنها نعمت داده كه ما با آنها ميخواهيم باشيم، خودمان نعمتي شايد مستحق نباشيم،
خدا به اهل بيت عصمت عليهم السلامبالاترين نعمت يعني ولايت مطلقهي الهي و انس با خودش را عنايت فرمودهاست
امّا آنها نعمت دارند؛ آدم اگر مهمانِ يك ثروتمندِ مرفّهاي شد بالاخره از ثروت او، از رفاه او استفاده ميكند وارد ميشويم، هميشه گفتيم: «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمتَ عَلَيهِم»،صراط كساني كه به آنها نعمت عنايت كردي، به كي نعمت داده؟ به علي بن ابيطالب، نعمتي بالاتر از اين نميشود كه ولايتِ مطلقه الهيّه خدا به او داده باشد، نعمتي بهتر از اين نميشود كه عصمتِ مطلقه به او داده شده باشد، نعمتي بالاتر از اين نميشود كه با خدا مأنوس است و ميگوييم: «ما علي را خدا نميدانيم از خدا هم جدا نميدانيم». از اين نعمت بالاتر،
لطف و محبت خداي تعالي به دوستداران و سالكينش
جمعي هستند، ريز و درشت،«كَثِيرٌ مِنْ الْأَوَّلِينَ، وَقَلِيلٌ مِنْ الْآخِرِينَ»([10])،انبياء عظام، انبياء اولوالعزم، انبياء مرُسل، انبياء معمولي اينها همه ريز و درشت هستند، از همه مهمتر چهارده معصوم كه ما اگر بخواهيم اينها را با بشر مقايسه كنيم اشتباه كرديم، «لايُقَاسُ بِنَا اَحَدٌ»([11])،بايد با خدا مقايسهاش كرد، مقايسهشان كرد اينها همه در آنجا جمعاند، آقا بفرماييد، من؟ بله جنابعالي، چرا؟ به خاطر اينكه چند روزي بود تصميم گرفته بودي كه اطاعت خدا و پيغمبر را بكني، تو هم با اينها باش،
6- بدن دنيايي انبياء و اوصيائشان پس از فوت به آسمان چهارم برده ميشود
انبياء اكثراً در روايات دارد با همين بدنِ دنياييشان، ممكن است مثل حضرت عيسي مستقيم به بالا نرفته باشند، چون حضرت عيسي را مسيحيها اشتباه ميكنند ميگويند: حضرت عيسي را به صليب آويختند و بعد از سه روز خدا او را با همين بدن زندهاش كرد و برد بالا، قرآن ميگويد: «وَما قَتَلُوهُ وَما صَلَبُوهُ»،او را نكشتند و دارش هم نزنند، «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ»([12])،خدا همين جور بردش بالا، انبياء ديگر هر كدام كه كشته شدند، روايت دارد، اينهايي كه ميگويم نه خودم ديدم، نه مكاشفهاي داشتيم، نه هيچي، رواياتِ معصومين عليهم الصلوة و السلاماست، در كتاب من لايحضره الفقيه در اين كتاب كه شرحي بر كتاب من لايحضره الفقيهِ مرحوم مجلسي اول، آخر پدرِ مجلسي دوّم كه صاحب بحارالانوار است ايشان از علماء بزرگ بوده و اهل معنا هم بوده كه كتابهايي هم نوشته، يكي از كتابهايش كه مجلّدات بسياري است در شرح من لايحضره الفقيه است كه مرحومِ ابن بابويه شيخ صدوق اين كتاب را نوشته، ايشان شرح داده. مرحوم صدوق يك روايت دربارهي اين كه ميخواهم عرض كنم، در من لايحضره الفقيه آورده ولي مرحوم مجلسي در شرح من لايحضره ميگويد: دوازده روايت صريح به اين مضمون هست و آن روايت اين است كه وقتي يك پيغمبر يا وصيّ يك پيغمبر از دار دنيا ميرود خداي تعالي بدن آن پيغمبر و آن وصيّ پيغمبر را به بالا ميبرد، همان به آسمان چهارم ميبرد، كلمهي تتمهي روايت اين است: «لحمه و عظمه و دمه»، حتّي خونش را هم ميبرند، پس انبياء و اوصياي انبياء اينها با همين بدن دنيايشان در آنجا هستند و هيچ مشكلي هم نيست. چون خداي تعالي درست ميكند، خيلي از اوقات بوده ما لاغر بوديم چاقمان كرده، چاق بوديم لاغرمان كرده، خوب بدگل بوديم خوشگلمان كرده، خوب، خيلي از اين كارها خداي تعالي كرده در همين دنيا و به طور كلّي انسان را زيبا ميكنند انبياء را و ميبرند،
7- بدن شهداء، صالحين و صديقين پس از فوتشان در دنيا ميماند
شهداء و صالحين و صديقيّن اين طور نيستند بدنشان ميماند، در روايت دارد كه بدن اينها ميماند در زمين براي بركت زمين، براي اينكه مردم زمين پر بركت باشند و استفاده كنند از قبور آنها، از بدن آنها كه اينها اوتاد ارض اند و فوراً برايشان بدني خلق ميشود و آنها هم فرقي برايشان نميكند، حالا شما باید يك دست لباس فاخر خوب داشته باشي حالا پارچهاش مال اين شهر باشد يا مال آن شهر، فرقي نميكند و در آنجا انسان زندگي ميكند، زندگياش را شروع ميكند.
نحوهي از دنيا رفتن شهيد سبب شده تا خدا در قرآن از ميان اوليائش او را به عنوان نمونهاي از آنانكه در بهشت برزخي زندگي ميكنند نام ببرد
همانطوري كه هفتهي قبل گفتم بدن يك شهيد قطعهقطعه شده، چرا خداي تعالي «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»([13]) را در خصوص شهداء فرموده، در خصوص صديقين و صالحين نفرموده كه اينها در نزد خدا روزي ميخورند، براي اينكه انسان شهيد را ميبيند مثلاً در مقابل، حالا از آن زمان شروع كنيم، شمشير قطعهقطعه شده، يا در مقابل تركشِ مثلاً يك گلوله يا يك بُمب قرار گرفته قطعهقطعه شده، اين را چون انسان ميبيند ممكن است باورش نيايد، خداي تعالي خواسته آنها را به خصوص تعيين كند، ميفرمايد: «وَلا تَحْسَبَنَّ»،حتّي گمان نكن، حتماً هم گمان نكن، با نون تأكيد ثقيله هم فرموده است، گمان نكن كه چي؟ «الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، آنهايي كه كشته ميشوند در راه خدا، ببينيد يك شرط اوّليّهي شهيد اين است كه در راه خدا باشد، يعني از خانهاش كه پا ميشود ميگويد: خدايا! براي تو آمدهام، توي جبهه كه هست بگويد: خدايا! براي تو ميروم، در هر حال و هر لحظه جانش را روي دست گذاشته باشد و براي خدا و براي دينِ خدا كار بكند، اين شخص را ميگويند شهيد، حالا يا با اجتهاد خودش باشد اين را هم به شما بگويم يا خودش مجتهد باشد مجتهد حسابي ها، نه همين جوري مثل معاويه هم گفت: من مجتهدم و هر كاري ميخواست ميكرد، نه، واقعاً بنشيند از كتاب و سنّت تحقيق كند ببيند كه الان وقتش است كه برود در يك جبهه شهيد بشود و كشته بشود، براي خدا حركت كند اين شخص «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً»،شما اينها را مرده فكر نكنيد، مرده نيستند، آخر ما ديديم مُرد، تو با اين چشمت ديدي مُرد، با چشمِ دلت، تو چشم دل اگر داري آن را باز كن، ببين چطور روح او وارد يك بدن ديگري شد و رفت به آسمان، ببين علي اكبر سيّدالشهداء چطور پرواز كرد، ببين حضرت ابوالفضل عليه الصلوة و السلام،خدا در بهشت دو بال، دو بال منظور دو قدرت قوي به او عنايت كرده كه تمام شهداء به حالش غبطه ميخورند، جعفر طيّار ببين چطور در آسمانها طيران ميكند و با آن قدرتي كه خدا به او داده همه جا ميرود، اين جوري فكر كن، «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ»،بلكه زنده هستند، خوب تا اينجا ممكن است يكي بگويد كه خوب روحشان زنده است بدنشان از بين رفته، ميفرمايد: «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»،
ربّ اولياء خدا علي بن ابيطالب است
در نزد پروردگارشان، مربّي اينها غير از خدا ميدانيد كي هست؟ مربّي اينها همان كسي است كه «وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»([14])،كِي به شما لبِ حوض كوثر آب عنايت ميكند؟ «وَ اسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صلي اللّه عليه و آله بِكَاْسِهِ وَ بِيَدِهِ رَيًّا رَوِيًّا هَنِيئّا سَائِغًا لاظَمَأَ بَعْدَهُ»([15])،ربّ آن است، «عِنْدَ رَبِّهِمْ»،نشسته سر سفره، جدّاً سر سفره نشسته بدون حرف، «يُرْزَقُونَ»، روزي ميخورند. يكي از علماء در دم افطار كشتندش، ميگفت: ديدم علي بن ابيطالب من را گرفت توي بغل، گفت: بيا برویم با هم بنشينم افطار كنيم، اين ربّ آن هم مربّا است، اين، همان لحظه دم افطار، «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»،اين هم مال شهداء است.
صالحين و صديقيّن روايات زيادي در همين چاپ اخير عالم عجيب ارواح خدا حفظ كند دوست عزيزمان آقاي مسعودي، رواياتش را پيدا كردند و آنجا در پاورقي نوشتيم كه اينها «يَأكُلُونَ، يَشْرِبُونَ»([16])، حتي آب ميخورند، حتي غذا ميخورند، اين جوري، خوب پس شهداء اين طور، «عِنْدَ رَبِّهِمْ يرزقون».ماها باور نميكنيم والاّ خدا ميداند من كه اگر باورم بيايد دلم ميخواهد همين امشب بروم آن دنيا و فردا شب خدمت علي بن ابيطالب آنجا با هم غذا بخوريم، چه از اين بهتر؟ الان اگر به شما دعوت كنند شما را كه يك مجلسي هست فردا شب، پس فردا شب، يك ماه ديگر، آنجا آقا امام زمان هم هستند و سر سفره با هم مينشينيد و غذا ميخورند، «عِنْدَ رَبِّهِمْ» ديگر، ربّ ما كي است؟ خدا كه غذا نميخورد، «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»،فكر نميكنم احدي از اين جمع باشد كه آرزوي يك ماه ديگر را نكشد، ساعت شماري ميكند، چند ساعت ديگر مانده، چند روز ديگر مانده؟ اين جوري ميشود، منتها خوب حالا خدا شايد غفلت به ما داده كه نقداً بازيمان را ادامه بدهيم، نقداً توي اين دنياي پُرمحنت، پُربلا، پُر حسادت، پُر چي بگويم؟ باور كنيد زندان است دنيا براي مؤمن، با اعمال شاقّه، عادت كرديم، اعمال شاقّه، ميگوييد: آقا چه مشقتّي؟ چه مشكلي؟ يك خورده غذا بيشتر ظهر بخور، عصري نميتواني حرف بزني روي منبر، من خودم مقيّدم وقتي كه ميخواهم بيايم براي منبر، قبلش اگر ميخواهم غذايي بخورم يك خرده كمتر بخورم، شكم نفخ ميكند، سردرد ميآيد، گرم باشد عرق ميريزد، سرد باشد سرما ميخورد، آخر اين زندگي شد با اين هواي آلودهي تهران؟ «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ».صالحين، صديقين همينطورند، «يَأكُلُونَ، يَشْرِبُونَ»،
«ان شاء الله» به اولياء خدا ملحق خواهيم شد
حالا اگر من بخواهم توصيف آن اندازهاي كه تو روايات هست، توصيفِ بهشت برزخي را بكنم لااقل پيرمردها ميگويند: خدايا! زودتر، حالا اگر جوانهايش نگويند عقلشان كمتر است چون والاّ همه بايد بگويند خدايا زودتر و ميگوييد هم، كنار قبرستان كه ميرويد يك دعايي است، مأثور هم هست، خوب هم هست خوانده هم بايد بشود: «اَلسَّلام عَلَي اَهْلِ لا اِلَه الا اللّهُ»([17])، تا ميرسيد به آنجا كه ميگوييد: «اِنَّا اِنْشَاءَاللّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ»،انشاءاللّه ما ملحق ميشويم به شماها، بله، ما ميآييم، اگر معنايش را بعضيها بفهمند نميگويند ها، ولي خوب خيلي واضح است، «اِنَّا اِنْشَاءَاللّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ»([18])، اين يك حقيقتي است خدا ميداند، انسان با ميگويند يك مردي، يك باصطلاح اهل معنايي، حالا اگر از دراويش بوده كه ما كارش نداريم يا از متصوفه بوده، ولي حالا هر چي؟ اين مثالش بد نيست، روز روشن چراغ برداشته بود ميگشت، گفتند: دنبال چي ميگردي؟ گفت: «از ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست».
ما يك وقتي با يكي از اولياء خدا بود مرد بسيار خوبي بود خدا رحمتش كند، همهي كلماتش تنبّهآور بود، ايستاده بودم ايشان ميخواست برود دستشويي، گفتم: آنجا آدم است، گفت: اِ آدم؟ دنبال آدم ميگشت(حالا توي توالت)، گفتم: مگر چطور؟ حالا منم حواسم نيست. آدم؟ پس بايستيم ببينيم چيه؟ كيه؟ واقعاً آخر ما چه مرض داريم اين اندازه به پر و پاي همديگر ميپيچيم، چه مرض داريم به كسي كه به كّلي به شما بدي نكرده اين قدر بدي ميكنيد؟ آخر يك حدّي دارد بدي كردن، اميدواريم خداي تعالي همهي ما را از همهي خوبيها برخوردار بفرمايد و فرج امام زمان ما را برساند.
8- مراسم عمامهگذاري
چون ساعت هشت شد شما ميتوانيد تلفنها را قطع كنيد، ما چون يك عمّامهگذاري داريم اينجا و روز عيد است و به همهتان تبريك عرض ميكنيم، اميدواريم خداي تعالي عيد سعيد ميلادِ مسعود حضرت امام عسگري ارواحنافداه، پدر بزرگوار حضرت بقيةاللّه را بر همهي شما مبارك قرار بدهد و سايهي مقدّس امام زمان را بر سر ما هم مستدام بدارد، اي كاش! ما هم مثل احمد بن اسحاق ولو در آن سنين خردسالي از نظر بدني خدمت آقايمان ميرسيديم. انشاءاللّه به زودي ظهور پُر نعمت وجود مقدّس آن حضرت انجام خواهد شد و چشممان به جمال مقدّسش نوراني خواهد شد. حالا اگر آمادگي داريد جناب آقاي راستگو انشاءاللّه در، بفرماييد، «انشاءاللّه» در خدمتگزاريشان به امام زمان راستگو هستند، من معمولاً ديگر ديديد وقتي عمّامه سر كسي ميگذارم بايد همه بايستيد و صلوات بفرستيد تا اين برنامه انجام بشود. اللّهم صل علي محمّد و آل محمّد و عجل الفرجهم، اللّهم صل علي محمّد و آل محمّد و عجل الفرجهم، اللّهم صل علي محمّد و آل محمّد و عجل الفرجهم.
حالا آقايان بفرمايند بنشينند تا من همينطور كه ايستادم ديگر.
9- دعاي ختم مجلس
نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحبالزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا اللّه
خدايا! سربازان امام زمان را در پناه امام زمان حفظ بفرما
فرج آن حضرت را برسان
گرفتاريهاي مسلمين با فرج آن حضرت برطرف بفرما
امواتمان، شهدايمان غريق رحمت بفرما
ايمان كامل به همهمان مرحمت بفرما
پروردگارا! به آبروي آقايمان حجة ابن الحسن قسمت ميدهيم ما را در راه تزكيه نفس و رسيدن به كمالات و ملحق شدن به صلحاء و شهداء و انبياء و صديقين موفّق بفرما
پروردگارا! دين و دنيايما را در پناه امام زمان حفظ بفرما
مرضهاي روحيمان شفا مرحمت بفرما
مريض منظور الساعه! شفا مرحمت بفرما
مريضهي منظوره الساعه! لباس عافيت بپوشان
امواتمان را غريق رحمت بفرما
عاقبت امرمان ختم بخير بفرما
و عجل في فرج مولانا صاحبالزمان.
[1]ق/19
[2]حديد/12و13
[3]«وَمَنْ يُطِعْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقًا» نساء/69
[4]شرح لمعه: 1/413
[5]آلعمران/69
[6]شمس/8
[7]حمد/6و7
[8]انعام/29
[9]انعام/32
[10]«ثُلَّةٌ مِنْ الْأَوَّلِينَ، وَقَلِيلٌ مِنْ الْآخِرِينَ» واقعه/13و14
[11]وسائل الشيعه: 10/312، بحار: 65/45، علل الشرايع: 1/177
[12]نساء/157و158
[13]آلعمران/169
[14]انسان/21
[15]بحار: 99/108، مفاتيح الجنان، دعاي ندبه
[16]«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام إِنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِينَ لَفِي شَجَرَةٍ مِنَ الْجَنَّةِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَقِمِ السَّاعَةَ لَنَا وَ أَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا وَ أَلْحِقْ آخِرَنَا بِأَوَّلِنَا و في رواية اخري «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ فِي حُجُرَاتٍ فِي الْجَنَّةِيَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَقِمِ السَّاعَةَ لَنَا وَ أَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا وَ أَلْحِقْ آخِرَنَا بِأَوَّلِنَا» كافي: 3/244
[17]مستدرك الوسائل: 2/369، بحار: 90/203، جامع الاخبار:50
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.