۸ ربیع الثانی ۱۴۲۵ قمری – ۸ خرداد ۱۳۸۳ شمسی – محبت و تقوا

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم‌ اللّه الرحمن الرحیمالحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدّائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ومَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (۲) وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(طلاق ۲ و ۳ ).

یکی دو نکته‌ی قابل توجّه قبل از آنکه بحث جدیدمان را بخواهیم عنوان کنیم باید تذکّر داد و آن اینکه ورقه‌های امتحانی را فقط دوستان به کسانی بدهند که لااقل شش ماه در صراط مستقیم بوده و تمامِ آنچه در این موضوع صحبت کرده‌ایم آن‌ها را دقّت کرده‌اند و عمل هم نموده‌اند. البته مراحل بالاتر هم باید به آن‌ها برگه‌های امتحانی را هم داد ولی به پایین‌تر از کسانی که در صراط مستقیم هستند برگه‌های امتحانی داده نمی‌‌شود. دوستان خوب توجّه بکنند به این نکته. مسأله‌ی بعدی از این بحث به بعد چون کاملاً بحث‌های آینده‌مان جنبه‌های دقیق علمی و مرحله‌ای پیدا می‌کند شاید صحبت‌ها و درس‌ها تنظیم بشود و هر کس در هر مرحله‌ای هست به همان کلاس خودش برود و مرحله‌ی خودش را کاملاً دقّت کند و ان‌شاءالله در هر مرحله‌ای به کمال رسید به مرحله‌ی بعد پا می‌گذارد و مراحل گذشته‌اش را با کمال جدیّت باید منظور کند و آن‌هایی که هنوز در مراحل پایین‌اند، مرحله‌ی یقظه یا توبه یا استقامت حتماً باید امتحان ورقه‌ی استقامت را اگر نداده‌اند بدهند و هیچ اشکالی ندارد که اگر مرحله‌ی استقامت را یک مرتبه امتحان داده‌اند و خودشان ناراضی هستند دوباره مرحله‌ی استقامت و قبل از آن را امتحان بدهند تا ما بتوانیم آن‌ها را در مرحله‌ی صراط مستقیم وارد کنیم. در هر شهری هم که الان صدای من را می‌شنوند به همان کسانی که در آن شهر هستند که من نمی‌‌خواهم اسمشان را ببرم مشخصند، برای مرحله‌ی گرفتن قبل از مرحله‌ی صراط مستقیم به آن‌ها مراجعه کنند و ان‌شاءالله آن‌ها بررسی می‌کنند و مرحله‌ی صراط مستقیم را اگر رسیده‌ باشند و بتوانند عهده‌دار بشوند به آن‌ها مرحله خواهند داد. امّا از امروز به بعد مرحله‌ای است که اینجا مانند مسافری که می‌رسد سر دو راهی، هر دو راه به یک جا منتهی می‌شود طبق آیات و روایات، ولی یکی راهش صاف‌تر، کم‌زحمت‌تر، با خواسته‌های انسانی موافق‌تر و بالاخره آسفالت بسیار صاف و سریع و خوب، و یک راه با مشکلات انسان روبرو می‌شود. تحمّلش سخت است. اوحدی افراد شاید موفق به این راه بشوند، صد درصد باید زیر نظر راهنما باشد، باید کوشش کند صد در صد استقامتش، صراط مستقیمش، همه‌ی آنچه را که گذرانده‌اند آن چنان دقیق باشد که هیچ مشکلی نداشته باشد ولی راه بسیار باصفا، خوب و اگر انسان بتواند به مشکلات جنبی‌اش عمل بکند آن چنان مقامش بالا می‌رود که از اولیای خدا می‌شود. امّا راه اوّل راه محبتِ به آن چیزهایی است که خدای‌تعالی به انسان وعده کرده، حیات دائمی، زندگی ابدی، بهشت و تمام نعمت‌های بهشت، بودن با خاندان عصمت و طهارت، هر چه که دلت بخواهد به تو می‌دهند، «فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ»(زخرف / ۷۱) هر چه که بخواهید فقط با اراده، نمونه‌اش در دنیا در محیطِ بدن خودت اراده می‌کنی انگشتت را تکان بدهی، زحمتی ندارد، چشمت را باز کنی با اراده باز می‌شود، زبانت را به حرکت در آوری با اراده حرکت می‌کند، در زندگی ابدی شما و بلکه اگر انسان جدّی‌تر باشد در زندگی دنیایش هم با اراده همه‌ی کارها انجام می‌شود این راهی را که عرض می‌کنم در قرآن و در روایات آنقدر تشویق شده که مسلمانان بپیمایند خیلی هم مسأله‌ای ندارد اکثریّت مردم دنیا فطرتاً و ذاتاً همینطورند، یعنی مایلند از این راهی که عرض می‌کنم حرکت کنند، وعده‌های الهی که «لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ»(آل عمران / ۹) هیچ وعده‌ای را تخلف نمی‌‌کند آن چنان در قرآن درباره‌ی این افرادی که از این راه می‌روند توضیح داده شده، بیان شده که شاید اکثر آیات مربوط به قیامت در ارتباط با این راه هست. یک مقداری توصیف بهشت را می‌کند، یک مقداری به طور کلی راجع به اجر عظیم مردم را گوشزد می‌کند، یک مقداری راجع به اینکه چقدر راحتید از یک طرف حور العین، از یک طرف غلمان، از یک طرف میوه‌های مختلف بهشتی، آب کوثر، «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»(بقره / ۲۵) «یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ»(کهف / ۳۱) لباسها آنچنان، تکیه‌گاهها این چنین، متکئین؛ تکیه می‌کنند. متقابلین؛ روبروی هم می‌نشینند و الی‌الابد خوش و خرّمند که نباید من اینجا زیاد وصف بهشت را بکنم فقط و فقط ان‌شاءالله در آیات اعتقادی اینها را خواهیم گفت و برداشت‌هایی که مربوط به آیات اعتقادی است ان‌شاءالله بیان خواهیم کرد. این راه راهِ محبت است محبّت به راحتی‌ها، خوشی‌ها، خرّمی‌ها، بالاخره بهشت و آنچه در بهشت است، نعمت‌های پروردگار که «وَ مَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»(نساء / ۶۹) شما هم چه تزکیه‌ی نفس را تمام کرده باشید و جزء صالحین و صدیقین باشید و چه تمام نکرده باشید جزء «مَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» باشید بالاخره به این نعمت‌ها خواهید رسید و با این کسانی که خدا به آن‌ها نعمت داده با اینها «حَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقًا»، بسیار رفقای خوبی هستند خواهید بود، مرحله، مرحله‌ی محبّت زیر سایه‌ی تقوا، محبّت پیدا کنید به آخرت، محبّت پیدا کنید به نعمت، محبّت پیدا کنید به سلامتی دائمی، محبّت پیدا کنید به حیاتِ طیّبه، این محبّت بعد از مرحله‌ی استقامت و صراط مستقیم مانند یک بنزینی است که در ماشین می‌ریزند، ماشین اگر بنزین نداشته باشد حرکت نمی‌‌کند، به سوی مقصد نمی‌‌رود، این محبّت را باید در خودتان ایجاد کنید، اوّل کاری که این محبّت می‌کند اینست که یک بررسی کاملی می‌کنید که خدا چه نعمتی را برای من حلال کرده و چه نعمتی را برای من حرام کرده و چگونه این راه را بروم، این راه تحت فرمان صراط دنیا باید قرار بگیرد. در بحث‌های هفته‌های گذشته گفتم که «صراط صراطان»، راه دو راه هست، یعنی همین یک راهی که از امروز می‌خواهید شروع کنید این دو راه هست. از نظر طولی نه از نظر عرضی، از نظر عرضی یک راه این است و یک راه راهی است که بعدها خواهم گفت، از نظرِ طولی یک راه در دنیاست، «صراط فی الدنیا»، در دنیا یک راهی است، «و هو الولایه»([1])، و این صراط ولایت خاندان عصمت و طهارت است، فرمانبرداری با محبّت. شما امروز از امام زمانتان یا از هر یک از ائمه فرمانبرداری می‌کنید، دوستشان دارید، چرا؟ به خاطر اینکه اینها شما را به مقاصدتان می‌رسانند، به نعمتهای الهی می‌رسانند، به بهشت می‌رسانند. این یک راه. این راه متصل به صراط آخرت می‌شود، صراط آخرت چه هست؟ این صراط از قبر شروع می‌شود اگر تزکیه‌ی نفس کرده باشید با سرعت از قیامت عبور می‌کند می‌رسد به آن مدار ناری که جهنم اسم دارد، از آنجا هم این راه شما را نجات می‌دهد و به نعمت‌های فراوانِ بهشت و آنچه در بهشت است می‌رساند، این یک راه، پس باید از همین دنیا شروع کرد. از همین دنیا تحت ولایت خاندان عصمت و طهارت بود، در همین دنیا اگر این راه را ادامه بدهید با کمال محبّت و با کمال عشق شما به این آیه‌أی که در اوّل سخنم و اول عرایضم عرض کردم می‌رسید. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ»، در همین دنیا، «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»، خدا برای او یک درآمدی قرار می‌دهد، درآمد از کجا؟ از شغلت؟ نه، از کسب و کارت؟ نه، اینها حساب شده است، من مثلاً فلان جنس را می‌خرم این طرف هم مشتری ایستاده، بلد نیست که این جنس را برود از کجا بخرد، به دو برابر قیمت از من می‌خرد، می‌فروشم، ببینید حساب کردید، این «یَحْتَسِبُ»است این روزی را خدا داده به شما، «مِنْ حَیْثُ یَحْتَسِبُ»، از راهی که شما حسابش را کرده‌اید امّا کسی که آن راه پر اهمیّت محبّت را طی کند خدا «مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» به او روزی می‌رساند، شما مثلاً یک جنسی را خریدید شاید ترقی بکند و شاید ترقی نکند امّا اگر ترّقی بکند یک ده درصدی به ما می‌رسد تا اینجایش «مِنْ حَیْثُ یَحْتَسِبُ» است ولی اگر یکدفعه یک پیش‌آمدی کرد، حالا پیش‌آمد‌هایی که من و شما در زندگی‌مان دیده‌ایم، یک دفعه قطعنامه امضاء می‌شود می‌آید پایین، یک دفعه مثلاً فرض کنید فلان جنگ می‌شود می‌رود بالا و امثال اینها – از باب نمونه عرض کردم- یکدفعه این جنس مثلاً کم قیمتی که خریده‌اید ده برابر می‌شود، این «مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» است، یک مرتبه یک پولی عایدتان می‌شود، «مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»،است یکی از اقوامتان در خارج فوت کرده و ایشان جز شما وارثی ندارد. «مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» است امثال اینها. خدا «مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» می‌گوید، «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»،این راهی است که من دارم عرض می‌کنم، اگر بروید، صدها مورد دیده شده -من کلمه‌ی تجربه و امتحان را برای آیات قرآن و خدا و ائمه نمی‌‌خواهم عرض کنم، تجربه غلط است، کلام خدا را کسی تجربه نمی‌‌کند، خدای تعالی را امتحان کسی نمی‌‌کند، امّا دیده شده- برای ما هم فوق‌العاده است والاّ خدای‌تعالی «وَ اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء / ۳۲) فضل خدا هم بی‌نهایت است و دستور داده است پروردگار که از خدا از فضلش سؤال کنید، یعنی از بی‌نهایت لطف و عنایت از خدا درخواست کنید، بنابراین اگر یک متّقی، یک اهل تقوا، من این طور فردی را دیده ام، یک وقتی من می‌گفتم که اگر دو مشکل نباشد، یکی اسراف نباشد یکی هم مصلحت باشد الان بیایند بگویند تمام این شهر تهران را باید تو بخری، و هیچ هم پول نداری، یک چک می‌نویسد تا فردا، این هم مال ضعف ایمانمان است والاّ برای همین امروز، پولش را به او می‌دهی، اگر این دو چیز باشد، یکی مصلحت تو باشد یکی دیگر اینکه اسراف در زندگی نکنی، انسان خانه بخرد، خالی بیاندازد کسی در آن زندگی نکند، گاهی من ممکن است بروم از آن‌جا یک نگاهی به آن بکنم اینها اسراف است، اسراف نباشد و مصلحت هم باشد، در واقع هم دو تایش یکی است این قدر باید به فضل خدا متکی باشید، چون آخر همین آیه می‌فرماید: – «وَ من یتّق الله یجعل له مخرجا ویَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ – وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» توتوکل بکن به خدا، خدا برایت کافی است، چقدر کافی است؟ اندازه ندارد، بی‌نهایت، در همین دنیا می‌بینید کسی که با محبّت در خانه‌ی خدا برود و با محبّت خدا را عبادت کند و با محبّت تقوا داشته باشد «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا  وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» این مال دنیایش، مال آخرتش هم که آنقدر آیات و روایات است که من اگر بخواهم فقط آیات و روایات را برایتان بخوانم زیاد می‌شود، در آیات قرآن هست «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح کرده‌اند «إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» (کهف / ۳۰) ما اجر کسانی که خوب کار کرده باشند از بین نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بریم، پس باید محبّت‌تان را شدید کنید اگر تاجرید در دنیا و اگر تجارت آخرت می‌خواهید بکنید، «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَهٍ تُنجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» (صف / ۱۰) آیا دلالت بکنم شما را به یک تجارتی، شما که اهل تجارتید، اهل معامله هستید، اهل کسب و کارید، می‌خواهید به یک تجارتی دلالت‌تان بکنم که علاوه بر آنکه از عذاب دردناک نجات پیدا می‌کنید به بهشتی وارد شوید که «جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ» (133 / آل‌عمران)آنقدر وسیع است که به اندازه‌ی آسمانها و زمین است، «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» برای کسانی که این راه تقوا را که به یک اعتبار ما به آن می‌گوییم راه تقوا، به یک اعتبار می‌گوییم راه محبّت، این راه تقوا و محبت را بپیماید، مال اینهاست، حالا این راه تقوا یعنی چه؟ من معنی تقوی را مکرر عرض کرده ام یک وقت است تقوی را انسان ریائاً انجام می‌دهد، می‌خواهم معتبر باشم در بازار، می‌خواهم در روحانیین یک آدم معتبری باشم، تقوی را ظاهراً رعایت می‌کنم ولی در خانه و خفاء تقوایی ندارم، این تقوا ارزش ندارد، امّا اگر تقوا را در هر حال بر خودم تحمیل کردم، با فشار بر خلاف هوای نفس، طبق دستور پروردگار دارای تقوا شدم، تقوا هم به معنای نگه‌داشتن انسان خودش را از گناه، معصیت و برای ما از مکروهات و از مشتبهات، کار مکروه نکن، کار حرام نکن، واجباتت را انجام بده، مستحباتت را تا جایی که می‌توانی مراعات کن، این می‌شود تقوا، اوایلش زحمت دارد امّا همین که خدا را شناختی نعمت‌های پروردگار را دیدی، جزای الهی را در روز قیامت فکر کردی برایت ساده می‌شود، مثالی زدم هفته‌ی قبل بود یا هفته‌ی قبل‌تر که اگر در این زمین به شما بگویند یک مترش را اگر بکنی به یک گنجی می‌رسی، گنجی که تمام عمر اگر از این گنج بخواهی استفاده کنی می‌توانی، زندگیت تأمین می‌شود، می‌بینی شب و روز فکرت این است که این یک متر زمینِ بتونی سیمانی را به تنهایی بکَنی، چرا؟ به جهت اینکه نتیجه‌ی فوق‌العاده‌ای دارد، محبّت داری به آن نتیجه، آن گنج را تو دوست داری این گنج اهمیتّش بیشتر است – چون آدم ممکن است در مدت کندن این یک متر زمین بتونی از دنیا برود در اثر خستگی ولی این گنجی که من دارم عرض می‌کنم- و من می‌خواهم بگویم این برو برگرد ندارد که تا خدا خدایی می‌کند که این حرف بسیار غلط است باید بگوییم الی‌الابد، الی‌الابد، تو از این گنج کمال استفاده را می‌کنی، یعنی هر یک قرانش، ممکن است ده تا باغ بسیار بزرگ به تو بدهند، خوب بنابراین به این کارت، محبّت زیادی پیدا می‌کنی، به تقوا محبّت پیدا می‌کنی، می‌بینی هر چه بگویند آقا نکَن اینجا، این زمین را چرا می‌کَنی؟ می‌گویی من یک چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانید، نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهید هم به طرفتان بگویید می‌آید شریکتان می‌شود، خدای‌تعالی می‌فرماید اگر تمام کره‌ی زمین شریکتان بشوند ما از آنچه که می‌خواهیم به شما بدهیم هیچ کم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاریم. هیچ کم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاریم. بگذار بیایند همه بفهمند، و لذا در قرآن هم گفته ایم و در روی منابر هم مبلغین ما فرموده‌اند، انبیاء هم در کتبشان گفته اند، همه‌ی مردم دنیا بیایند آن گنجی که باید به تو برسد تا آخر عمر، تا آخر عمر هم نه تا الی‌الابد بتوانی خوش باشی و بی‌زحمت زندگی کنی به تو می‌رسد، تقوا داشته باش. تقوا. کم‌کم محبّت انسان پیدا می‌کند، شما مرحله‌ی یقظه و توبه و استقامت و صراط مستقیم را گذرانده‌اید آن‌هایی که گذرانده‌اند می‌گویم محبّت باید به کارتان پیدا کنید، من نماز اوّل وقت بخوانم چه فایده دارد؟ فایده‌اش این است که به شفاعت امام صادق که نمازت را که با مسامحه‌ با آن برخورد نکرده‌ای می‌رسی. کم است؟ به آن نعمت‌های پروردگار می‌رسی، به آن الطاف پروردگار می‌رسی، به جایی می‌رسی که اگر تمام عمرت سر به سجده بگذاری و شکر کنی باز می‌بینی کم آوردی، این همه نعمت، در دنیا نعمت، در شب اوّل قبر نعمت، در قیامت نعمت، در بهشت هم که نعمت بی‌نهایت. تمام شد. محبّت انسان پیدا می‌کند، آقا چرا نماز شب می‌خوانی؟ مگر من می‌توانم بخوابم و آن همه ثوابی که خدای‌تعالی برای نماز شب تعیین کرده صرف نظر کنم مگر می‌شود؟ چرا قرآن می‌خوانی؟ قرآن خواندن هر حرفی که از دهان شما بیرون می‌آید ده ثواب به شما می‌دهند، ده درجه‌ات را بالا می‌برند، چرا نخوانم؟ دیگر چرت نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنی موقع قرآن خواندن. دیگر موقع قرآن خواندن از این که چند دقیقه با احترام دو زانو رو به قبله بنشینی دیگر خسته نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوی، چرا خسته بشوی؟ ده درجه ثواب، ده تا ثواب، -حالا بقیّه‌اش را نمی‌‌‌‌خواهم عرض کنم- آن که روایت دارد ده تا ثواب، ده تا گناه از نامه‌ی اعمالت پاک می‌شود، ده تا درجه‌ات هم می‌رود بالا، اگر این قرآن را در نماز خواندی چطور؟ بعضی از علماء بودند سوره‌ی بقره را در نافله‌شان می‌خوانند در نمازهای واجب کراهت دارد ولی در نمازهای مستحبی برای اینکه قرآن زیادتری خوانده باشی. به‌به! هر حرفی، شما ببینید چند حرف دارد سوره‌ی بقره؟ سوره‌ی قل هو اللّه سه مرتبه‌اش ثواب تمام قران را دارد، اقلاً شب می‌خواهی بخوابی سه مرتبه قل هو اللّه بخوان.

یک روز سلمان نشسته بود یک عدّه از اصحاب پیغمبر بعضی‌هایشان منافق، بعضی‌هایشان غیر منافق نشسته بودند، پیغمبر فرمود چه کسی است در بین شما هر شب تا صبح عبادت کند؟ سلمان گفت: من! چه کسی است در بین شما هر شب یک ختم قرآن بخواند؟ سلمان گفت: من! چه کسی است در بین شما تمام دوره‌ی سال را روزه بگیرد؟ هیچ کس حرف نزد چون جاهل بودند، سلمان –چون می‌فهمید- گفت: من! گفتند: آقا این فارسی ایرانی آمده در ما عربها می‌خواهد فخر به ما بفروشد! ما شبها دیده ایم خوابیده خُر و پُفش هم بلند! شبها قرآن ندیدبم، آخر شب یک حدی دارد، شب هزار رکعت نماز و قرآن و چه؟ حضرت فرمود سلمان خودت توضیح بده، سلمان توضیح داد گفت من از شما شنیدم که هر کس سه تا قل هو اللّه بخواند و بخوابد مثل این است که یک ختم قرآن خوانده و خوابیده، -پیغمبر نشسته مردم هم دارند گوش می‌دهند، خوب حرف حساب- دوّم اینکه شنیدم شما فرمودید کسی که وضو بگیرد و بخوابد مثل اینست که تا صبح عبادت کرده. و کسی که اول ماه و وسط ماه و آخر ماه، غیر از ماه شوال که دوّم ماه را روزه بگیرید، چون اول شوال حرام است روزه گرفتنش، اوّل و وسط و آخر ماه را روزه بگیرید مثل اینست که تمام ماه را روزه گرفتید، خوب من علاوه بر اینکه ماه رجب و ماه شعبان و رمضان را روزه می‌گیرم، این کار را هم در ماههای دیگر می‌کنم و کسی که بگوید «یَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ»([2]) این شخص مثل اینست که هزار رکعت نماز خوانده، مثل اینست که هزار رکعت تا صبح نماز خوانده باشد، چهار تا کار به شما یاد دادیم، سه تا را بلدید، این «یَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ»را هم یادداشت کنید و هر شب بخوانید، خیلی آسان، ببینید ثواب ریخته، تجارت خیلی راحت! فقط باید پول جمع کنید. می‌گویند –مثال است شاید – یک وقتی اسکندر در ظلمات که وارد شد با یک عدّه‌ای بود اینها پای اسب‌شان یا پای خودشان به یک چیزهایی می‌خورد صدا می‌کرد پرسیدند اینها چه هست؟ اسکندر گفت که اینها یک چیزهایی است که اگر بردارید هم پشیمانید و اگر برندارید هم پیشمانید، خوب یک عده برداشتند گفتند حالا می‌بینیم در روشنایی چه هست؟ یک عده هم گفتند بناست پشیمان بشویم چرا برداریم؟ آمدند دیدند همه‌ جواهرات است. آن‌هایی که برداشته بودند گفتند چرا کم برداشتیم؟ آن‌هایی که اصلاً برنداشته بودند خوب معلوم است آن‌ها دیگر خیلی بیشتر پشیمان شده بودند، دنیا مثلش این است. در این دنیا هر چه کار بکنید باز هم پشیمانید، «یوم الحسره»،روز قیامت یکی از اسامیش روز حسرت است. حسرت یعنی پشیمانی، اِی بابا! صلوات این قدر ثواب داشت و من در راه می‌رفتم بیکار بودم؟ لا اله الاّ اللّهاین قدر ثواب داشت و من فلان جا بیکار نشسته بودم و یک مرتبه هم نگفتم لا اله الاّ اللّه، سه تا قل هو الله خواندن قبل از خواب این قدر ثواب داشت من وِل کردم، یادم رفت، با زنم حرف زدم؟ –منافات هم ندارد، یک وقت نگویید ما مقدس شدیم با زن‌مان هم حرف نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنیم، نه، سه تا قل هو اللّه  شاید سه دقیقه طول بکشد، سه دقیقه هم مگر با قرآن عبدالباسط با آهنگ بخوانید والاّ سه دقیقه هم طول نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشد- وضو گرفتن من که رفتم مسواک زدم یک وضو هم می‌گرفتم این همه ثواب داشته ! حسرت! «یوم الحسره، یوم الندامه»([3])، عین همان مثال، عین آن، پس کوشش کنیم ان‌شاءالله تا می‌توانیم از این محبّت به عبادت پیدا کنیم. محبّت به عبادت، خیلی مهم است، خیلی هم کار آسانی است، یک راه خیلی ساده‌أی است، راه راست، حتّی این را به شما بگویم در آن دست‌انداز درست کردند امّا دست‌اندازش کم است، آدم راحت‌تر می‌تواند حرکت کند، عشق و علاقه‌أی به تقوا پیدا کرده که اگر قطعه‌قطعه‌اش کنند حاضر نیست یک گناه بکند. قطعه‌قطعه‌اش بکنند حاضر نیست این ثواب‌ها را ترک کند، همین مستحبات، «لا یزال یتقرب الیّ عبدی بالنوافل»([4])، دائماً بنده‌ی من به من نزدیک می‌شود، به ثواب الهی نزدیک می‌شود به وسیله‌ی نوافل، -حالا این بحث دیگری دارد- نوافل خیلی اهمیّت دارد، نافله بخوانید، نفس‌تان را سرکوب کنید و از این راه به ثواب پروردگار برسید، اهل تقوا، من یک وقتی این خطبه‌ی همام را در نهج‌البلاغه دقت می کردم. برای متقین است، هشتاد صفت از صفات اهل تقوا را حضرت آن‌جا برای همام نقل کرده آن چنان هم حضرت وقتی که صحبت می‌کرد به دل او می‌کوبد، نه با دست! با کلامش. که بعدش «فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَهً»([5])، یک دفعه یک فریادی زد و جانش بیرون آمد. مُرد! یکی از منافقینِ آن وقت آن‌جا نشسته بود وقتی علی بن ابی‌طالب فرمود حرفِ حق این طور تأثیر می‌کند، گفت به خودت چرا تأثیر نکرد، تو چرا طوری نشدی؟ نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانست که حضرت علاوه بر اینکه اینها را شنیده، به اینها عمل کرده، این امام متقین است و رهبری یک مردم را هم کرده، آن راهی که ان‌شاءالله شاید برای بعضی از شما توضیح بدهم آن راه را هم رفته که در دعای کمیل می‌فرماید و یا عرض می‌کندبه پروردگار: «الهی و سیدی صبرت علی حرّ نارک فکیف أصبر علی فراقک؟»([6]) تقوا این است. –این یک راه دیگر است- یکی از آن هشتاد صفت متقیّن این است که «و لو لا الاجال التی کتب الله علیهم»، اگر آن اجل‌هایی که خدا مقدر کرده، -ما را خدا نگه می‌دارد- اگر خدا آنها را نگه نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشت، «لماتوا شوقاً إلی الثواب»([7])،یک عشقی به ثواب الهی پیدا می‌کنید، به محبّت‌های الهی پیدا می‌کنید، به نعمتهای الهی پیدا می‌کنید که یک لحظه نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید دوام بیاورید، آخر انسان  مثلاً فرض کنید در آن خانه‌ی آن طرفی همه نوع نعمت، همه نوع میوه، همه چیز هست، همه‌ی راحتی‌ها و خوشی‌ها هست اینجا در سلولی زندان‌مانند زندگی بکند و هیچ میلی هم نداشته باشد برود آن طرف، این یا دیوانه است، یا عقلش نمی‌‌‌رسد، یا از آن‌جا خبر ندارد و به آن‌جا ایمان ندارد، «لماتوا شوقاً الی الثواب»،تقوا را باید زیادش کرد، اهل تقوا اینطوریند، «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ(بقره۲) وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ(بقره۴) الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (بقره۳) –آیه را عقب و جلو خواندم ببخشید و چون بنا نداشتم مسلسل‌وار آیات را بخوانم- بروید در قرآن ببینید چقدر برای اهل تقوا اجر و ثواب نقل کرده‌اند، آن اجر و ثواب آیا کمتر از آن گنجی است که زیر یک متر، ده متر، یک چاه صد متری فرض کنیم از زمین‌های سخت باشد گنجی آن‌جا باشد این کمتر است، آن‌جا چقدر با ذوق و شوق می‌کَنی؟ اینجا هم باید با همان شوق و عشق ان‌شاءالله پیش بروید، این راهِ صحیحِ همگانیِ بسیار خوب برای رسیدن به ثواب الهی. امروز از آن روزهایی است که هم باید تسلیت بگوییم هم باید تبریک بگوییم. تبریک و تسلیت، جدّاً آنچه که ما داریم می‌بینیم که در زمانِ این که مردم فکر کردند شیعه بی‌صاحب است به سرمان می‌آورند، حرم امیرالمؤمنین را اینطور جسارت می‌کنند، به شیعیان امیرالمؤمنین این طور توهین می‌کنند، ما را بی‌صاحب تصوّر کرده‌اند، مسجد سهله را، در این مسجد سهله متوسلیّن به مولایمان را آن طور می‌کُشند، باشد! آقایمان بیاید ما می‌دانیم چکار کنیم، ان‌شاءالله نوّاب عام آقامان هم یک قدمی بیشتر از آنچه که متأثّر باشند و متأسف ، باید بردارند. جانمان به فدای یک سر سوزن خاک گنبد علی بن ابی‌طالب، من یک وقتی به یک وهابی وقتی گفت چرا گنبد طلا ساخته‌اید این همه فقرا هستند؟ من گفتم این فقرایی که شما در بین شیعه تصور می‌کنید اگر روحشان یک آجر بشود و بگذارند روی هم، حاضرند گنبدهایی بزرگتر از این برای ائمه‌شان درست کنند، جانشان به فدای ائمه است، ما این طوری هستیم. آن وقت یک عدّه‌ای که خدا لعنت کند آن مسلمانهای نادانی که یهود و نصارا را بر سر ما مسلط کرده‌اند و روز تولد امام حسن عسکری که باید همه شاد باشیم اینطور باید اشک بریزیم و گریه کنیم و متأثر باشیم. امام زمانمان ان‌شاءالله به خاطر پدر بزرگوارش، به خاطر اینکه امروز ما شاید به خاطر تولّد حضرت عسکری شاد بشویم خودش تشریف بیاورد و در مقابل دشمنان اسلام و بخصوص تشیّع بایستد و همه را سرکوب کند.

نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه، عجل لولیک الفرج، عجل لولیک الفرج، عجل لولیک الفرج، خدایا همه‌ی ما را از یاران آن حضرت قرار بده، پروردگارا همه‌ی ما را در صراط مستقیم دین قرار بده، قلب مقدس امام زمان ما را از ما راضی بفرما، خدایا به آبروی امام زمانمان به ما توفیق خدمت به آن حضرت را مرحمت بفرما، مریض‌های اسلام شفا عنایت بفرما، مریض منظور الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، شهداءمان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما، عاقبتمان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا.

 


[۱]– «ما روی عنهم ص أن الصراط صراطان صراط فی الدنیا و صراط فی الآخره فأما الذی فی الدنیا فهو أمیر المؤمنین ع فمن اهتدى إلى ولایته فی الدنیا جاز على الصراط فی الآخره و من لم یهتد إلى ولایته فی الدنیا فلم یجز على الصراط فی الآخره» تأویل‏الآیات‏الظاهره: ۳۰؛ «عن المفضل بن عمر قال سألت أبا عبد الله ع عن الصراط فقال هو الطریق إلى معرفهالله عز و جل و هما صراطان صراط فی الدنیا و صراط فی الآخرهفأما الصراط الذی فی الدنیا فهو الإمام المفروض الطاعهمن عرفه فی الدنیا و اقتدى بهداه مر على الصراط الذی هو جسر جهنم فی الآخرهو من لم یعرفه فی الدنیا زلت قدمه عن الصراط فی الآخره فتردى فی نار جهنم» بحار: ۸/ ۶۶؛ «(الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ) هو صراطان صراط فی الدنیا ، و صراط فی الآخره. فأما الطریق المستقیم فی الدنیا فهو ما قصر عن العلو، و ارتفع عن التقصیر و استقام فلم یعدل إلى شی‏ء من الباطل. و الطریق الآخر طریق المؤمنین إلى الجنه الذی هو مستقیم، لا یعدلون عن الجنهإلى النار، و لا إلى غیر النار سوى الجنه» تفسیرالإمام‏العسکری: ۴۴

[۲]– «عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ ع مَا فَعَلْتَ الْبَارِحَهَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ ع صَلَّیْتُ أَلْفَ رَکْعَهٍ قَبْلَ أَنْ أَنَامَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص وَ کَیْفَ ذَلِکَ فَقَالَ عَلِیٌّ ع سَمِعْتُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ مَنْ قَالَ عِنْدَ مَنَامِهِ ثَلَاثاً یَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ فَقَدْ صَلَّى أَلْفَ رَکْعَهٍ فَقَالَ ص صَدَقْتَ یَا عَلِیُّ» مستدرک‏الوسائل: ۵/ ۴۹؛ بحار: ۸۴/ ۱۷۸

[۳]– «عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ هَلْ یُزَارُ وَالِدُکَ قَالَ نَعَمْ وَ یُصَلَّى عِنْدَهُ وَ قَالَ یُصَلَّى خَلْفَهُ وَ لَا یُتَقَدَّمُ عَلَیْهِ قَالَ فَمَا لِمَنْ أَتَاهُ قَالَ الْجَنَّهُ إِنْ کَانَ یَأْتَمُّ بِهِ قَالَ فَمَا لِمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ قَالَ الْحَسْرَهُ یَوْمَ الْحَسْرَهِ» وسائل‏الشیعه: ۱۴/ ۴۴۲؛ «عن أبی عبد الله ع قال یَوْمَ التَّلاقِ یوم یلتقی أهل السماء و أهل الأرض و یَوْمَ التَّنادِ یوم ینادی أهل النار أهل الجنه أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ و یَوْمُ التَّغابُنِ یوم یغبن أهل الجنه أهل النار و یَوْمَ الْحَسْرَهِ یوم یؤتى بالموت فیذبح» بحار: ۷/ ۵۹؛ «ثم خوفهم الله سبحانه و تعالى أحوال القیامه و زلزالها و عظیم أخطارها و سما لهم بعظیم الأسماء و کبیر البلاء و طول العناء لیحذروها و یعتدوا لها بعظیم الزاد و حسن الإزدیاد سماها الواقعه و الراجفه و الطامه و الصاخه و الحاقه و الساعه و یوم النشور و یوم الحسره و یوم الندامه و یوم المسأله و یوم الندم و یوم الفصل و یوم الحق و یوم الحساب و یوم المحاسبه و یوم التلاق و یوم لا ینفع مال و لا بنون إلا من أتى الله بقلب سلیم ۰۰۰»إرشادالقلوب: ۱/ ۷

[۴]– «قال ص إن الله تعالى یقول لا یزال عبدی یتقرب إلی بالنوافل مخلصا لی حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها إن سألنی أعطیته و إن استعاذنی أعذته» إرشادالقلوب: ۱/ ۹۱؛ «جاء فی الخبر الصحیح عن النبی ص یقول الله تعالى من آذى لی ولیا فقد استحل محارمی و ما تقرب إلی العبد بمثل أداء ما فرضت علیه و لا یزال العبد یتقرب إلی بالنوافل حتى أحبه و لا ترددت فی شی‏ء أنا فاعله کترددی فی قبض نفس عبدی المؤمن یکره الموت و أکره مساءته و لابد له منه» شرح‏نهج‏البلاغه: ۱۱/ ۷۵؛ «فی الحدیث القدسی لا یزال العبد یتقرب إلی بالنوافل و العبادات حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها» عوالی‏اللآلی: ۴/ ۱۰۳

[۵]– نهج‏البلاغه: ۳۰۶/ ۱۹۳

[۶]– «یا إلهی و سیدی صبرت على عذابک فکیف أصبر على فراقک و هبنی صبرت على حر نارک فکیف أصبر على النظر إلى کرامتک» بحار: ۶۷/ ۱۹۶، إقبال‏الأعمال: ۷۰۸

[۷]– «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ» نهج‏البلاغه: ۳۰۶/ ۱۹۳

 

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *