۷ ربیع الثانی ۱۴۲۷ – ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۵ – توضیح آیات ابتدای سوره رحمن – جمعه ۱۳۷

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِیم

 أَلحَمدُلِلّه وَالصَّلوهُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ ‌اللّه وَ عَلی آلِهِ آلِ اللّه لاسِیمَا عَلی بَقیهَ اللّه روحی وَ أَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَداء وَاللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلی أَعدَائِهِم أَجمَعین مِنَ الآنِ إلی قِیامِ یومِ الدّین.

 اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
“بسم اللّه الرحمن الرحیم٭ اَلرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنْسَانَ ٭ عَلَّمَهُ الْبَیانَ ٭ اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ٭ وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یسْجُدَانِ ٭ وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ ٭ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ” (رحمن/۱-۸)
سوره‌ی مباركه ی رحمن كه در هفته گذشته تلاوت كرده اید، به ما می فهماند كه از اوّل خلقت، ذات مقدس پروردگار به همه ی مخلوقش مهربان بوده و در روایات متعدده ای هست كه در تفسیر “بسم اللّه الرحمن الرحیم” كه رحمن به معنای مهربانی پروردگار است به عموم، و رحیم مهربانی خدای تعالی است به مؤمنین خاصّه. مردم با ایمان از جانب پروردگار یك مهربانی خاصّی دریافت می كنند كه سایرین ندارند. این مهربانی، مهربانی مادّی نیست، یعنی مثلاً افراد مومن در دنیا ثروتمندتر باشند، بدنشان سالم تر باشد و نعمت های ظاهری را بیشتر یا بهتر از دیگران داشته باشند! در مرحله ی اوّل رحیم به معنای مهربانی خاصّ پروردگار است در هدایت، لذا فرموده است: كسانی كه در راه ما جهاد بكنند، زحمت بكشند، برخلاف نفس امّاره شان عمل بكنند ما آنها را هدایت خاصّی خواهیم كرد؛ “وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا” (عنكبوت/۶۹) از یك حقایقی آنها را بهره مند می كنیم یك حقایقی را به آنها عنایت می كنیم تا آنها امام المتقین باشند، تا آنها بتوانند اهل تقوا را راهنمایی كنند. در این سوره‌ی مباركه كه از سوره های بسیار پرعظمت قرآن است، پروردگار متعال به نزول دوّم قرآن در حقیقت اشاره فرموده و می گوید: ” اَلرَّحْمنُ ” یعنی آن كسی كه در همه جا و همه حال مؤثّر در عالم وجود است، خداست با این خصوصیت كه فرقی بین مطیع و غیر مطیع، آدم بد و آدم خوب، چیزهایی كه در عالم از نظر ظاهر بد است و چیزهایی كه خوب است نمی گذارد. همه مورد مهربانی پروردگارند یعنی با مهربانی آنها را خلق كرده و با مهربانی آنها را روزی می دهد. مهربانی با محبّت- شاید چندی قبل گفتم- فرق می كند. ممكن است انسان یا حتّی ذات مقدس پروردگار به چیزی مهربان باشد ولی محبّت نداشته باشد. “وَ اللَّهُ لَا یحِبُّ الظَّالِمِینَ” (آل عمران/۵۷) و یا مثلاً “لا یحبُّ الفاسقین”، خدا فاسق، ظالم، افراد فاجر را دوست ندارد؛ صریحاً در قرآن فرموده؛ ولی در عین حال به همان ها مهربان است. یعنی به آنها روزی می دهد، سلامتی می دهد، نعمت هایش را می دهد، از باب مثال اگر بگوییم مثلاً شما از خیابانی، كوچه ای عبور می كنید یك سگ بسیار كثیف پر از مرض در گوشه ای افتاده و این گرسنه است، شما ممكن است طعمه ای برای او روی مهربانی بدهید، اما به هیچ وجه او را دوست ندارید. این فرق مهربانی و محبّت است. خدا به همه مهربان است، حتّی یزید در آن وقتی كه قصد كرده حسین بن علی علیه‌السلام را شهید كند، در آن موقع قطعاً خدای تعالی او را مورد غضب قرار می دهد و به هیچ وجه به او محبّت ندارد، امّا در عین حال، در همان حال به او نفس داده، جان داده، نعمت داده و همان طوری كه در مثل عرض كردم به او مهربانی كرده در عین آنكه از او بسیار متنفّر است. “اَلرَّحْمنُ” یعنی به همه‌ی افراد، بد و خوب خدای تعالی مهربانی می كند و دأب پروردگار نیست كه مهربانی به مردم در كره زمین نكند و این هم از مختصّات كره زمین است والاّ در قیامت به عذاب شدیدی آنها را مبتلا می كند. “اَلرَّحْمنُ” یك چنین خدایی داریم، یك چنین خدای مهربانی داریم، “عَلَّمَ الْقُرْآنَ” در ابتدای خلقت، در آن وقتی كه قرآن را خدا در مرحله‌ی اوّل نازل فرمود به قلب مقدّس رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل كرد و قرآن را تعلیم داد. هنوز انسان را خلقت نكرده بود، هنوز هیچ چیز خلقت نفرموده بود، اوّل چیزی را كه خدا خلق كرد، این طوری عرض كنم یك ظرف بسیار وسیعی كه در آن علمش را به نام قرآن بریزد كه روح مقدّس پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بود خلق فرمود. بعد می فرماید: “خَلَقَ الْإِنْسَانَ”، یعنی بعد از آنكه “اَلرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ”؛ قرآن را تعلیم داد، بعد از معرّفی رحمانیت خودش قرآن را تعلیم داده، قرآن را قبل از خلقت انسان تعلیم داده، به پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله تعلیم داده، آن نور مقدّسی كه ما مكرر گفته ایم یك قوّه ی درّاكه‌ی بسیار قوی كه علم الهی و مصلحت اندیشی الهی را تا وقتی كه عالم خلقت وجود دارد، از اوّل خلقت تا آخر، چون می خواهد پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله واسطه‌ی رحمانیت پروردگار به خلق باشد باید به او تعلیم بدهد و همه‌ی علومی كه برای موجودات عالم هستی لازم است به نام قرآن، همین قرآنی كه پنج مرتبه تنزّل كرده تا به ما رسیده، همین قرآنی كه امروز در بین ” دفتین ” یعنی دو جلد، دو طرف آن جلد واقع شده همین قرآن در روز اول، در خلقت اول به پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شد. “عَلَّمَ الْقُرْآنَ” بعد “خَلَقَ الْإِنْسَانَ”؛ انسان را خلق كرد، انسان بعد از اینكه شاید بی نهایت، یعنی ما از نظر ریاضی نمی توانیم برایش وقتی تعیین كنیم، چون هم زمان با خلقت روح مقدس پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله كه “اول ما خلق اللّه”(بحار الأنوار/ جلد ‏۵۴ ، صفحه ۱۷۰) است، این علم نازل شد، نه اینكه مدتها مثلاً روح مقدس رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله جاهل باشد، ضال باشد، گمراه باشد، چون در بعضی از روایات كه مربوط به خلقت نور مقدّس پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است میفرماید كه: “نوری”، در آن روایت به جابر میفرماید: “اول ما خلق اللّه نور نبیك یا جابر”(بحارالأنوار/ ج۱، ص۹۷)، نور باید علاوه بر اینكه خودش روشن است، روشنگر چیزهای دیگر هم باشد. بنابراین نور نمی شود علم نداشته باشد، نور معنوی حتماً علم دارد، لذا “اول ما خلق اللّه روحی”، “اول ما خلق اللّه نوری”، اگر این جملات گفته می شود در حقیقت معنی اش این است كه همزمان با خلقت روح پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله علم الهی هم بر آن توأم شد، نازل شد، نه اینكه فكر كنید مثلاً اوّل روح پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خلق شده بعد به او علم قرآن داده شده- بعد از مدتها- نه این طور نیست. اگر هم قبلش روح را می گویند بعد نور را می گویند به خاطر این است كه رتبتاً، یعنی اوّل باید ظرف باشد و بعد مظروف، اوّل باید مثلاً شما اگر رفتید بخواهید شیری، چیزی بخرید از بازار، اوّل باید ظرف را ببرید. بعد در ظرف آن چیز را بریزند، این به خاطر رتبه است نه به خاطر زمان، یعنی مدّتی ظرف بوده بدون نور و بعد نور در آن ایجاد شده، همزمان و به همین دلیل هم گاهی می فرماید: “اوّل ما خلق اللّه روحی، و اوّل ما خلق اللّه نور نبیك یا جابر”، بنابراین هم زمان، با ایجاد روح، نور هم ایجاد شده كه “اَلرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ”؛ قرآن را خدا تعلیم داده، چرا تعلیم داده؟ در مرحله‌ی اوّل برای اینكه همان جمله‌ی دعای ندبه: “و اودعته علم ما كان و ما یكون الی انقضاء خلقك”، خدایا تو به ودیعه، امانت گذاشتی “علم ماكان و مایكون” را تا “انقضاء خلق”، یعنی تا خلقت وجود دارد در رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و این همان نوری است كه می فرماید: ” نور نبیك یا جابر “، بعد می فرماید: “خَلَقَ الْإِنْسَانَ”؛ بعد از آن انسان را خلق كرد، حالا این انسان منظور انسانهای اوّلیه باشند، انسانهای كرات دیگر باشند هر چه می خواهد باشد الان خدا با ما صحبت می كند، یعنی در این سوره‌ی مباركه كه به زبان عربی قرآن هست و نزول پنجم را هم گذرانده با ما مردم كره‌ی زمین صحبت می كند و می فرماید: “خَلَقَ الْإِنْسَانَ”؛ انسان من و شما هستیم. انسان حسابی آن انسانی است كه با حیوانات متمایز باشد، نمی شود تمام صفات یك حیوان را، یك انسان داشته باشد، فقط به خاطر اینكه دوپا راه می رود این اسمش انسان باشد، انسان نمونه اش وجود مقدس حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام كه در قرآن می فرماید كه خدای تعالی وقتی كه انسان را خلق كرد یا در سوره‌ی “هل اتی” می فرماید: “هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ” (دهر/۱) یا در آن آیه ی مباركه می فرماید كه ما انسان را خلق كردیم در رحم، در شكم مادر كه حمل و فصالش یعنی حامله بودن زن این انسان را و دوران شیرخوارگی اش سی ماه طول می كشد “وَ وَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً” (احقاب/۱۵)؛ كه در اكثر تفاسیر و بلكه تفاسیر اهل سنت می گویند منظور حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام هستند به خاطر اینكه حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام در شش ماهگی متولّد شد و بیست و چهار ماه هم دوران شیرخوارگی طول كشید و مجموعاً شد سی ماه، این آیه درباره ی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام است. منظورم این است كه انسان یعنی حسین بن علی علیه‌السلام ، انسان در سوره‌ی هل أتی یعنی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام ، یكی دو تا یا بلكه دوازده انسان نمونه به ما نشان داده اند كه انسان یعنی چه؟ و انسان كیست، اگر انسان همیشه به فكر خوردن و خوابیدن و لذّت بردن از مسائل دنیایی و اینها باشد و به فكر زندگی ابدی خود نباشد این انسان نیست، انسانی كه همه ی افكارش معصیت و زشتی و انحراف است انسان نیست. انسان آن كسی است كه اقتدا به رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله كرده باشد كه: “لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ” (احزاب/۲۱) باید اقتدا به پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله كند، اقتدا به دوازده امام علیهم‌السلام كند، اقتدا به فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها كند، این انسان است. اگر به شما یك نمونه ای بدهند، گفتند هر كجا یك چنین چیزی را پیدا كردی اسمش این است، شما دیگر چیزهای دیگر را اسمِ آن چیز را رویش نمی گذارید – این خواهی نخواهی است- هر چقدر هم شبیه باشد! حالا شما یك حیوانی را پیدا كردید یك خورده ای شبیه به انسان است نمی گوییدش انسان! انسان ارزشش، انسان اهمیتش، انسان انسانیتش به روحش و صفات حمیده اش می باشد. بنابراین خدای تعالی انسان خلق كرد، حیوانات را كاری ندارد. برای سرگرمی انسان شاید نعمت هایی باشند كه برای انسان: ” هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماء” (بقره/۲۹)، خدا صریحاً در قرآن می فرماید كه خلق كرده هر چه كه در آسمانها و زمین است برای شما انسانها، كه شما انسان باشید. شما آدم باشید، شما خلیفةاللّه روی زمین باشید و شما دارای كرامات انسانی باشید. بنابراین خلقت انسان بعد از این بوده كه بر پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله قرآن نازل شده، ” خَلَقَ الْإِنْسَانَ “؛ اگر انسان اقتدا كند به انسان كامل، به چهارده نور مقدّس علیهم‌السلام كه الگوهای ما هستند اگر اقتدا كرد اینجا حكمتی كه در عالم ارواح به او تعلیم داده شده باید آن حكمت را اظهار كند، آن حكمت از قلبش باید به زبانش جاری شود. “من اخلص للّه اربعین صباحاً جرت ینابیع الحكمه من قلبه الی لسانه” (نهج الفصاحه، ح ۲۸۳۶)، حالا اگر مثلاً بیان را بلد نبود و خدا انسان را دارای لسان نكرده بود، حرف نمی توانست بزند، مثل سایر حیوانات كه نمی توانند حرف بزنند و یا اگر طوطی چند كلمه ای حرف می زند، خودش نمی فهمد كه این حرفها معنایش چه است؟ باید اوّل حكمت در قلبش پر بشود و بعد به زبانش جاری بشود. اگر خواست به زبانش جاری بشود باید “عَلَّمَهُ الْبَیانَ” باید بیان كردن را یاد داشته باشد، لذا خدا در بین همه‌ی حیوانات به انسانی كه دارای حكمت است بیان تعلیم داده، والاّ اگر حكمت را یاد نگرفته بود در عالم ارواح، بیان كردن بی فایده بود. بقیه‌ی حرف زدن ها یا لغو است یا بیهوده است. اگر روی حكمت صحبت نكند – در حالات متّقین، در حالات اولیاء خدا همه‌ی روایات و بزرگان فرموده اند كه- این حرفش لغو است. {اگر} تمام كوشش انسان این باشد كه حرف های دنیوی بزند، در مسجد حرف دنیا اگر زدید برایتان ضرر دارد، در موقع نماز، در موقع اذان اگر حرف دنیا زدید كه صریحاً روایت می فرماید: ” من تكلم بكلام الدنیا عند الاذان یتلجلج لسانه عند الموت “(شرح الازهار /ج۱ ، ص۲۲۵)، زبانش موقع مرگ بند می آید. اساساً دنیایی كه “لهب” است، “لهو” است به صریح قرآن كه: ” إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ ” (محمد/۳۶) اگر حكمتی در كار نباشد، اگر در عالم ارواح به ما حكمت تعلیم نداده باشند، ما چه طور می توانیم به لهویات و لغویات بپردازیم و مجبوریم تنها حرف دنیا را بزنیم. خدا آیا به ما تعلیم بیان می كند كه حرف های بیهوده و لغو و لعب را بزنیم؟ ابدا! لذا می فرماید درباره ی مؤمنین: “وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ” (مؤمنون/۳) اگر بنا باشد- این یك نكته حسّاسی است كه باید ان‌شاءاللّه دوستان تعلیم بگیرند- اگر بنا باشد كه ما در عالم ارواح هیچی یاد نگرفته باشیم و همان طوری كه اكثراً فكر می كنند متأسفانه!{که از اول} بچّه بودیم، از مادر متولّد شدیم و بعد هم پدر و مادر به ما حرف زدن یاد دادند، یك حرف دو حرف در زبانم تا آخر، این جوری ما حرف زدن را یاد گرفتیم. آقا چرا حرف زدن را یاد گرفته ایم؟! برای اینكه راجع به دنیا و لهو و لغو صحبت كنیم. اینجا كه می فرماید: ” وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ “(مومنون/۳)؛ پس خدا كه بیان را به ما تعلیم داده برای این است كه هر كدام زودتر حكمت هایی را كه خدای تعالی در عالم ارواح به ما تعلیم داده آنها را برای دیگران بیان كنیم. این مطلب علمی است من بیشتر از این نمی توانم بازش كنم، همین آیه- “عَلَّمَهُ الْبَیانَ”- همین آیه دلالت دارد كه ما چیزی بلد هستیم كه به دیگران بگوییم و لغویات هم نباید بگوییم پس بنابراین حكمت و علوم و معارف را در عالم ارواح، عالم قبل از این عالم به ما تعلیم داده اند. این مطلب جدّاً درباره ی كسانی كه معتقدند كه انسان از بدن دارای رشدهای معنوی می شود به مبارزه ی آنها می رود. “عَلَّمَهُ الْبَیانَ”، تا اینجا درباره ی خلقت انسان و نزول اوّل قرآن و بعد هم نزول قرآن و تعلیمات خاندان عصمت علیهم‌السلام به ما افراد بشر برای اینكه انسان را بسازند خدای تعالی بیان فرموده. از اینجا “اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ٭ وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یسْجُدَانِ ٭ وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ” تا اینجا این چند آیه دلالت عجیبی دارد بر نزول دوم قرآن كه در شب قدر بوده كه برایتان اجمالاً گفته‌ام. قرآن در مرحله ی دوم نازل شد، یعنی پایین آمد. از قلب پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، از آن معلوماتی كه از جانب ذات مقدّس پروردگار خدای تعالی به پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تعلیم داده و پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یاد گرفته می خواهد بیاید روی عالم خلقت پیاده بشود. عالم خلقت باید حساب داشته باشد، اگر بنا باشد كه “حُسبان” نباشد، دارای حساب نباشد، نظم نداشته باشد، فرض كنید هر چه خورشید و ماه و ستارگان هست بی حساب در فضا ریخته باشد، اینها حتماً با هم تصادف می كنند، حتماً از بین می روند، حتماً وضع نامنظم شان آنها را به نابسامانی می كشاند. ولی ذات مقدّس پروردگار از طریق رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌- اینی كه ما می گوییم رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و ائمه اطهار علیهم‌السلام واسطه‌ی فیض اند- كه در بعضی دعاها هست مثلاً در همین دعای ندبه: “أین السبب المتصل بین الارض و السماء”، بین سماء یعنی بلندی و ارض یعنی مادونِ بلندی، بین خدا كه در ارفع بلندی هاست و ربّ اعلای ماست و بین مخلوق كه ما هستیم و از خاكیم، این وجود مقدّس یعنی پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام واسطه فیضند و این واسطه‌ی فیض همیشه بوده، یعنی نظم عالم دنیا و بلكه جهان، با علم آنها كه خدای تعالی به آنها داده و خدای تعالی هم دستش بسته نیست به وسیله‌ی بداء، اظهار قدرت می كند، ولی واسطه‌ی فیض وجود مقدس پیغمبراكرم و ائمه اطهار علیهم‌السلامند. اینجاست كه “اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ”(رحمن/۵)؛ شمس و قمر، تمام ستارگان و بالاخره تمام مخلوق های خدای تعالی اینها رویشان حساب شده، شب قدر آن شبی نیست كه- البته تنها- آن شبی نیست كه تقدیرات ما تعیین می شود بلكه شب قدر اول پس از خلقت آسمانها و زمین همزمان كه شب تشكیل شد و روز تشكیل شد خدای تعالی همه‌ی تقدیرات موجوداتی كه در عالم هست همه‌ی آنها را تعیین كرده، خورشید در چه مداری بچرخد، ماه در كجا باشد، كره‌ی زمین در چه مداری حركت كند و سایر كراتی كه هست كه بعضی هایش را تشخیص داده‌اند و میلیاردها از كره را تشخیص نداده‌اند همه ی اینها را خدای تعالی اسم شمس و قمر و نجوم را كه می برد به خاطر دید ماست، به خاطر اینكه ما بیشتر از این نمی توانیم بفهمیم و نمی توانیم ببینیم، لذا خورشید را كه می بینید چقدر منظّم است، ماه را كه می بینید چقدر منظّم است، زمین را می بینید چقدر با آرامش حركت می كند با آن سرعتی كه بالاخره در شبانه روز یك دفعه به دور خودش می چرخد، حركت وضعی و انتقالی زمین را می بینید اینها را كه می بینید ما برایتان می گوییم آنهایی را هم كه نمی بینید همین جور خودتان قیاس كنید، ” اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ٭ وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ ” (رحمن/۵-۶)، هی می آید پایین، از خورشید شروع كرده، ماه، بعد می آید به ستاره، از نظر دید ما دارد حرف می زند ذات مقدّس پروردگار، برای اینكه می خواهد به ما چیزی بفهماند، شب قدر را معرّفی كند بعد می رسد به درخت، حالا شما ماه و خورشید و ستارگان را نمی فهمید باز هم، “وَ الشَّجَرُ”؛ اینها سجده می كنند، شما كنار یك درختی بایستید الان وقت خوبی است، بهار است، دو ماه قبل، این درخت یك چوب خشكی به ظاهر بود، حتّی نمی دانستید این درخت خشك شده یا خشك نشده، امّا حالا نگاه كنید،این رنگهای مختلف، این برگهای مختلف، این آثار عجیبی كه همه از درون یك خاك بیرون آمده ، نه زیر خاك رنگ آمیزی بوده، یك كارخانه‌ی رنگ آمیزی زیر خاك گذاشته باشند در یك شاخه، چند تا برگ هر برگی یك رنگ و هر گُلی یك رنگ، اینها را بیرون آورده، اینها كه گوش به امر الهی و اراده‌ی الهی داده اند تكویناً، اینها در حقیقت سجده كرده‌اند خدا را، “یسْجُدَانِ”؛ خیلی عجیب است! یعنی ذهنتان را ببرید روی این مخلوقات الهی، گاهی انسان یك پیچك را می بیند پنجاه متر رفته جلو، از همین ریشه آب می خورد در مقابل خورشید، برگ اوّلش با برگ آخرش فرقی از نظر رطوبت نمی كند. آخر، این اولی باید پر از آب باشد آن آخری كم آب باشد، امّا نه! هر پمپ قوی ای هم كه شما پای یك ریشه ی درختی بگذارید، مخصوصاً داخلش هم خالی نباشد بخواهید این جور منظّمش كنید،این طور باشد كه برگ اوّلی با برگ آخری در پنجاه متر هیچ فرقی از نظر رطوبت و طراوت نداشته باشد این معلوم است كه یك كس دیگری را دارد سجده می كند، دارد خدا را سجده می كند، چون كار غیر خدا محال است كه این جوری باشد، دارد خدا را سجده می كند، “اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ”، آن قدر این شمس و قمر حساب دارد كه در علم نجوم هست، كه اگر سیصد سال دیگر بخواهد ماه یا خورشید بگیرد امروز می فهمند، باید این چقدر روی حساب حركت بكند كه اینها حدس بزنند و بگویند علم است و درست هم واقع می شود كه در فلان روز سیصد سال دیگر، خورشید در سر دقیقه و ثانیه‌ی معین شروع به گرفتن می كند و فلان لحظه خارج می شود از گرفتگی، می دانید كه گرفتن ماه و خورشید به خاطر حایل شدن خورشید در مقابل ماه است یا ماه در مقابل خورشید است، این دیگر بحث هایش شده، خیلی بحث های پیش پا افتاده ای است كه من بخواهم حرفش را بزنم، اینها می فهمند، حساب دارد، “اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ٭ وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یسْجُدَانِ”؛ نجم را شما نمی فهمید كه چطور سجده می كند، آنها از نظر علم نجوم معلوم است امّا عموماً اگر می خواهید بفهمید “شجر”، درخت، “بحُسبان، یسجُدان”، بعد دیگر برمی گردد “وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ” (رحمن/۷) آسمان را خدا بلند كرده، شما در این آسمانی كه روی سرتان هست شاید میلیونها كراتی كه بزرگتر از زمین است وجود داشته باشد، اینها همه اش میزان دارد والاّ با هم تصادف می كردند فاجعه به وجود می آورد، این همه سنگ های آسمانی كه به طرف زمین پرتاب می شود، یكی اش به زمین نمی خورد همه را دفع می كند ذات مقدّس پروردگار، این همه ستاره كه هست به هم تصادف نمی كنند، تا حالا نشنیده ایم كه یك ستاره ای به ستاره ی دیگر تصادف كند یك روز و دو روز هم نیست، میلیاردها سال است كه این عمل دارد انجام می شود. “یسْجُدَانِ ٭ وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ”؛ همین میزان باید شما را معتقد به آن قادر متعالی كه الرحمن است و شما باید طبق دستور او انسان باشید{بکند}. انسان باشید، تزكیه نفس كنید تا اینكه روحتان تمیز بشود، حكمتی كه به شما تعلیم داده شده به زبانتان جاری بشود. من یك وقت مثال زدم گفتم كه اگر یك لوله ی آبی باشد، منبع آب هست، یك تشنه ای هم این طرف ایستاده، یك لوله ی آبی است كه پُر از میكروب و كثافت این لوله دارد، هیچ وقت سازمان آب هم در این لوله آب جاری نمی كند، اگر انسان قلبش پر از میكروب باشد، پر از صفات رذیله باشد، خدای تعالی كه حكیم است حمكت را در این زبان، در این شخص برای دیگران جاری نمی كند، حواستان جمع باشد. باید خودتان را بسازید، تمیز كنید، این كه خدای تعالی یازده قسم می خورد كه “قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا” (شمس/۹) به تحقیق رستگاری مال كسی است كه تزكیه كند، این عین این است كه شما بروید به سازمان آب، در همان محلّه ی خودتان هر كجا هستید، بگویید آقا یك انشعاب آب به ما بده، می گوید: برو آن لوله را تمیزش كن؛ چشم! اصلاً آب برای تو است. تو می گویی: نه، من حوصله‌ی تمیز كردن لوله و مجرای آب را ندارم، خدای تعالی می گوید اگر می خواهی رستگار بشوی، موفق بشوی، به آب حیات برسی، آن آبی كه “مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَی‏ءٍ حَی ” (انبیاء/۳۰) حیات تو به آن است برسی، این لوله را تمیز كن، این قلبت را پاك كن، “إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ” (شعراء/۸۹) دلت را سالم كن، از كینه توزی ها، حسادت ها، تكبّرها، صفات رذیله مختلف پاك كن تا ما آب را جاری كنیم. “لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقاً ” (جنّ/۱۶) ” وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ “، ببینید خیلی صریح، اگر مردم استقامت داشته باشند، روی طریقه‌ی اسلام حركت كنند، در صراط مستقیم حركت كنند به جایی می رسند كه: ” لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقاً “؛ یك آب تَر و تمیز به اصطلاح پاكِ بسیار خوب به آنها می آشامیم، باید بیاشامند، این آب را خدا برای اینها خلق كرده، حیات آنها را تظمین كرده، بنابراین “وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ”؛ یك دفعه خدا می آید، ببینید همین جور از بالا از رحمن گرفته می آید پایین، پایین، این از فصاحت و بلاغت عظیم قرآن است كه ” أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ” (رحمن/۸) شماها اختیار دست تان است، همه‌ی چیزها در اختیار خداست امّا خدا به خاطر كرامتی كه به انسان داده، اختیار را داده دست خودش، “أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ”، در میزان طغیان نكنید، تجاوز نكنید، در چه میزانی؟ منظور ترازو است؟ نه! تنها، ترازو نیست، منظور در وجود خودتان است. افراط و تفریط نداشته باشید، در صراط مستقیم باشید، از هر گونه افراط و تفریط دور باشید، نه وسواسی باشید نه بی بند و بار، ” َلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ”، البته بعدش می فرماید ” َلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ٭ وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ” (رحمن/۸-۹) اگر چه همین آیه را هم می شود به همان میزان اخلاقیات و زندگی خودمان بر گردانیم ولی خوب چون تفاسیر دارد كه در ترازو كم فروشی نكنید، چون این نمونه ی بی حسابگری طرف است، “أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ٭ وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْط” با عدالت وزن را انجام دهید، “وَ لَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ”، كم فروشی نكنید. ببینید پروردگار متعال همه چیز را روی حساب خودش بیان كرده، “وَ الْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ”(رحمن/۱۰)، خدا زمین را برای مردم گذاشته، همه چیز هم در آن قرار داده “فِیهَا فَاكِهَةٌ” میوه های مختلف، آخر خدا چقدر مهربان است. میوه های مختلف، “وَ النَّخْلُ”، درخت خرما، “وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیحَانُ”(رحمن/۱۲)، حالا به كدام یك از نعمت های خدا شما تكذیب می كنید. اگر نگوییم به همه اش! چه نعمتی؟ نعمت كجا داده خدا؟ درخت را خودمان كاشتیم، اینجا باغ را خودمان به وجود آوردیم، وارد شد در باغش، گفت كه من فكر نمی كنم آخرتی باشد، در سوره‌ی كهف اكثرتان خوانده‌اید كه چه حرف ها زد و خدای تعالی یك آتشی فرستاد، فردا صبح- جنگل های به این بزرگی را طعمه‌ی آتش می كند- خدای تعالی، این باغ تو را كه آن طرف یك باغ، این طرف یك باغ، وسطش هم كشاورزی می كردی، این را نمی تواند طعمه آتش كند؟ فردا صبح آمد دید كه تمامش خاكستر شده بود. گفت كه من چه اشتباهی كردم! حتماً باید با انسان خدا این طوری رفتار كند تا به اشتباهش پی ببرد؟ این درخت ها را تو كاشتی یا خدا كاشته؟! “أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ” (واقعه/۶۴) خوب تو چه كار كردی؟ تو روی خاكی كه طبعش پوساندن است دانه را انداختی، بقیه اش به دست خداست. دلیلش این است كه تو ده تا دانه می كاری یكی اش ممكن است درست بشود، اگر تو كاره ای هستی همه اش را بیرون بیاور، می رود زیر خاك، ریشه برایش درست می كند، تنه برایش درست می كند، رنگ آمیزی‌اش می كند، همه كارش را خدا می كند. واقعاً بدون هیچ به اصطلاح تبلیغی، خوب چه كار كردی؟ شما گندم كاشتی چقدر كار كردی؟ مخصوصاً گندم های دیمه‌ی حدود مازندران كه آب هم نمی خواهد به آن بدهی، تو چه كار كردی؟ گندم را پاشیدی فقط، بقیه‌ی كارها را خدا كرده، آن وقت تو زارعی، خدا هیچی بیكاره؟! ” أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ”، میوه را تو شیرینش كردی؟ تو معطّرش كردی، تو رنگ آمیزی‌اش كردی؟ كه انسان از نظر رنگش خوشش می آید از این میوه استفاده كند، از نظر مزه اش خوشش می آید از این میوه استفاده كند، از نظر بو، خوشش می آید از این میوه استفاده كند، اینها را تو انجام دادی؟ اگر تو انجام دادی همه‌ی سیب ها را قرمز و قشنگ و خوشبو قرار بده، نه! خدا در كنار هر میوه ای یك میوه‌ی به اصطلاح ما مشهد می گوییم اَنك، نمی دانم شماها چی می گویید. میوه به اصطلاح غیر از آن میوه اصلی كه ما دوست داریم قرار داده كه بفهمیم كه كار، كارِ تو نیست، كار خداست. ما پیوند می زنیم، درستش می كنیم، تو باز هم نمی توانی، خیلی پیوندها نمی گیرد، خیلی كارها انجام نمی شود و حال آنكه تو دلت می خواهد همه‌ی كارها به نفع تو و صحیح انجام بشود. بنابراین خوب دقّت كنید، خدا را در هر حال در نظر بگیرید. بعد می فرماید: حالا تو خودت چی هستی؟ “خَلَقَ الْإِنْسَانَ”، بدن انسان را “مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ” (رحمن/۱۴) از یك به اصطلاح خاكِ شبیه به آجر خلق كردیم. تو چه كار می توانی بكنی؟ “وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ” (رحمن/۱۵) جنّ را هم از آتش خلقش كرده، حالا اینجا همه بحث های مفصّلی است. چون اسم جنّ و انسان را برده، می فرماید ” فَبِأَی آلَاءِ رَبِّكُمَا “، به كدام نعمت پروردگارتان شما دو نفر، شما دو موجود ” تُكَذِّبَانِ ” این كلمه را خیلی تكرار كرده. انسان گاهی دلش به قول یكی می گفت به حال خدا می سوزد كه بعضی وقت ها هی می گوید مثلا “وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ” (قمر/۱۷) دیدید در سوره‌ی قبل، كه مكرر می فرماید: كه ما قرآن را آسان قرار دادیم برای اینكه یادتان بیاید علوم عالم ارواحتان، اینجا هم مدام می فرماید ” فَبِأَی آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ” به كدام نعمت پروردگارتان تكذیب می كنید، ما باید در جواب بگوییم به همه‌ی نعمت ها! كدام نعمت را قبول كردیم به عنوان نعمت؟ به همه اش {تکذیب کردیم}، چون ” وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ” (ابراهیم/۳۴) شما اگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید نمی توانید حساب بكنید، ” فَبِأَی آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ “.
امیدوارم خدای تعالی در این شبِ مبارك و عزیز همه‌ی ما را انسان واقعی قرار بدهد و از سلامت قلب، ما همه مان برخوردار باشیم و توفیق تزكیه نفس خدای تعالی به همه مان عنایت بفرماید و میلاد مسعود حضرت امام عسكری علیه‌السلام بسیار موقعیت خوبی است برای استجابت دعاها، مخصوصاً این امام غریب، پدر حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه كه واقعاً ما در زمانی واقع شده ایم كه به امام هادی و امام عسكری علیهم‌السلام توجّه نمی كنیم و یك علّت بدبختی ما هم همین است. اینها در زمان زندگی شان غریب بودند، در بعد وفاتشان هم غریب بودند و الان هم با این وضعی كه خدا لعنت كند دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام را، اینها همان هایی هستند و همان هدفی را كه درباره ی قبرستان بقیع انجام دادند دوست دارند در اینجا هم انجام بدهند و ان‌شاءاللّه این آرزو را به گور -بگوییم كم شان است- به زمان ظهور منتهی می‌كنند تا حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه جزای اینها را بدهد و دوستان البتّه بحمداللّه خیلی كمك كردند ما از همه شان متشكریم و ان‌شاءاللّه وقتی كه شروع كردند برای ساختمان حرم مطّهر امام عسكری علیه‌السلام، ان‌شاءاللّه پولهایی كه آقایان داده‌اند، خانمها طلاهایی كه داده‌اند ان‌شاءاللّه در آنجا مصرف خواهد شد. منتهی با كمال احتیاطی كه ان‌شاءاللّه ما خواهیم داشت.
نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائِك و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه خدایا به آبروی آقایمان حجة ابن الحسن فرج آن حضرت را برسان، همه ما را از یاوران خوب آن حضرت قرار بده، قلب مقدش را از ما راضی بفرما، دین و دنیا و آخرتمان را در پناه آن حضرت از همه‌ی آفات محفوظ بدار، پروردگارا به آبروی حجة ابن الحسن ما را از خدمتگزاران به دینت قرارمان بده، ما را در صراط مستقیم دینت قرارمان بده، خدایا ما را انسان كامل قرارمان بده، خدایا ما را در اقتدای به حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه قرارمان بده، پروردگارا به آبروی حجة ابن الحسن ارواحنافداه گرفتاری هایمان برطرف بفرما، مریض های اسلام شفا عنایت بفرما، مریض منظور، مریضه‌ی منظوره، مریض منظور الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان، شهداءمان غریق رحمت بفرما، عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان.

 

 

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *