۶ شعبان ۱۴۲۴ قمری – ۱۱ مهر ۱۳۸۲ شمسی – اهمیت و آثار تزکیه نفس در خانواده
@ متن سخنراني روز 6 شعبان 1424 مصادف با 11 مهر 1382 و 3 اكتبر 2003
1- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
2- اهميت و آثار بسيار عالي تزكيه نفس در خانوادهها
يك مقطعي است امروز از بحثهاي گذشته كه در اعتقادات بود و بحثهايي كه در آينده بايد تذكّر داده شود و انشاءاللّه خداي تعالي كمك كند دوستان عزيزم، آنهايي كه واقعاً تربيت شدهاند براي رساندن شما به كمالات و تا جايي كه خدا قدرت دهد خودم دربارهي مسائل تزكيهي نفس عرايضي از اين هفته عرض ميشود. چون آنچه كه ما در آينده در پيش داريم بسيار اهميّت دارد مسألهي تزكيهي نفس است. هر چه ما گفته بوديم كه جدّي بگيريد متأسفانه كمتر برخورد كردهام به كساني كه برنامههاي تزكيهي نفس را جدّي بگيرند. من امروز در جلسهي فاتحهِ دختر جناب آقاي خواجوي بودم يك حالاتي از اين دختر سيزده ساله نقل ميكرد پدرش و يك نقّاشيهايي كه كرده بود كه من توي مجلس گريه كردم.
يك تابلو كشيده بود اين دختر كه در خانهي حضرت زهرا سلام الله عليهارا، درز اين در باز بود و از ميان اين در يا از كعبهاي كه آن طرف كشيده بود وحي داشت وارد اين در ميشد زير آن تابلو نوشته بود:
آنقدر در ميزنم اين خانه را
تا كه بينم روي صاحبخانه را
با درد زيادي كه پدرش نقل ميكرد داشت ميگفت كه يك آخ نگفت، از ايشان نقل كرده بودند كه گفته كه «مَا رَأَيْتُ مِنَ اللهِ اَلاَّ جَمِيلاً»([1])،با اينكه سالها، ماهها ايشان مبتلا به سرطان بسيار سختي بود، گفته بود كه از خدا جز پاكي و خوبي نديدم. بعد پدرش ميگفت: اين حالات روحي در اثر همين جلسات، همين مسائل تزكيهي نفس، خوب پدر و مادر هر دو اهل تزكيهنفس و خوب سالها است مشغولند و اين دختر هم خودش دفتر داشت كه من روز سوّم شعبان پدرش دفترش را آورده بود كه ايشان گفته مرحلهام را عوض كنيد، من نگرفتم دفترش و حالا به يك جاييرسيده كه همهي مراحلش را عوض كردند، دختر پيغمبر توي دامن دختر پيغمبر، جدّاً چقدر ارزش دارد اين مسائل تزكيهي نفس توي خانوادهها.
Cمخالفت با تزكيه نفس، بستن راه خدا است
يقين بدانيد آنهايي كه مخالفت با اين برنامهها ميكنند سدّ راه خدا را ميكنند و بدترين كسان در قرآن مجيد آنهايي هستند كه: «الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»([2])راه خدا را سدّ ميكنند.
Cاعمال و رفتار ما ميتواند هم راه خدا را ببند و هم راهنماي راه خدا باشد
شما با عملتان، با گفتارتان، با معاشرتهايتان هم ميتوانيد سدّ عن سبيلالله باشيد و هم ميتوانيد راهنماي راه خدا باشيد.
3- دنيا لهو و لعب است، جدي و با بصيرت باشيم
پس بياييد جدّي بگيريد، بياييد اين چند روز دنيا واقعاً بيارزش است، واقعاً آنقدر دنيا لعب است و لهو كه اگر انشاءاللّه خدا كمك كند برويم به آن مقامات عاليهي اولياي خدا و برسيم به آنجا، مردم معمولي كه حتّي سهل است، مردم دنيادوستِ اهل نماز و روزه را اين جوري ميبينيم، سابق يك عدّه بچّهها توي كوچههاي خاكي خاكها را جمع ميكردند و گل ميكردند و يك خانههايي درست ميكردند سرگرم بودند، مشغول بودند، بعضي از اينها جسارت است ولي بعضي از تعبيرات در قرآن هم آمده، همين امروز، «حُمُر»([3]): «خر»، كلمهي خر توي اين آيات بود، خيلي بيادبي نيست اگر انسان بخواهد مطلبش را برساند. بعضي از بچههاي آب گيرشان نميآمد، بول ميكردند گل درست ميكردند و بازي خانهسازي را داشتند، خوب آنهايي كه از راه حرام در ميآورند، خمس و زكاتشان را نميدهند، هي خانه ميسازند و اموالشان را زياد ميكنند و اهل تزكيهي نفس نيستند مثل همان بچّه هست كه نجس خانه ميسازد، بعضيها حالا يك خردهاي نظيفترند ميروند از لوله آب ميگيرند، از شير آب ميگيرند، ميآيند گل ميكنند كنار كوچه خانه ميسازند، همان بزرگ شده، ماها همان را خودمان چون يك قدري بزرگ شديم اين كارهامان هم بزرگ شده و نميرويم به طرف اينكه وليّ خدا بشويم. به يكي از علماء گفته بودند كه اگر ميخواهي وليّ خدا باشي، بايد كارت، زندگيت، شغلت، تمام كلماتت با اولياءخدا تطبيق كند، آخر انسان نميتواند كه هم ولي خدا باشد هم همهي كارهاي زشتِ ناپسند را بكند.
Cروحمان را بررسي كنيم و رشد دهيم تا آنجا كه از خاندان پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آلهبا تمام مزايا و امتيازات محسوب گرديم
روي اين حساب من اصرار دارم، من تقاضا دارم جدّاً خواهش ميكنم كه كوشش كنيد همه روزه، هر ساعت و هر دقيقه يك بررسي از وجود خودتان بكنيد از روح خودتان بكنيد، ببينيد چه صفت رذيله در شما هست آن را حتماً پاك كنيد، خودتان را به مقام خلوص و پاكي و طهارت برسانيد، از اهلبيت پيغمبر بشويد، اهلبيت پيغمبر كيها هستند؟ سادات، خاندان عصمت كه معلوم، هم بدناً و هم از نظر روح اهلبيت پيغمبرند، اما سلمان را گفتهاند: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ»([4])، سلمان از ما اهلبيت است، اگر پايتان را گذاشتهايد توي آن دايرهي اهلبيت، همان قدر امام زمانتان بگويد: تو از اهلبيتي، تو اهل اين خانهاي، تو اهل مايي، تو با مايي، همين جمله را بگويند ميدانيد چه ميشود؟ خداي تعالي ميفرمايد:«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»([5])، كاملاً پاكتان ميكند، نميگذارد نجاست و آلودگي به طرف شما بيايد.
Cدر برخورد با اطرافيان، ملاك بايد صفا و صميميت باشد نه منفعت و ضرر
شب و روز به فكر پاكي خودتان باشيد، يك كلمه ميخواهيد به دوستان حرف بزنيد، باصفا حرف بزنيد، با رفاقت حرف بزنيد، جوري صحبت نكنيد كه كلاه سر طرف برود، جوري صحبت نكنيد كه منافع خودتان را منظور كنيد و ضرر او ميخواهد انجام بشود يا نشود.
Cوظيفه تزكيه نفس را به عهده بگيريد و مراحل تزكيه نفس را چون فرار است دوره كنيد
كوشش بكنيد صفات رذيله را از خودتان دور كنيد و ما وظيفهمان اين است و انشاءاللّه شما همهتان اين وظيفه را به عهده خواهيد گرفت، من مطمئنم، من قطع دارم اقلاً پنجاه درصدتان با اين عرضي كه ميكنم اين وظيفه را به عهده ميگيريد كه هر چند وقت يك مرتبه يك دوره مراحلي را كه گذرانيدهايد باز دو مرتبه به آن توجّه كنيد، به آن مراحل دقّت كنيد، چون اين مراحل فرّار است، يك مدّتي كه انسان غفلت كه بكند مثل ميگويند: فيل، گاهي وقتي ميآورند او را توي مردم زندگي ميكند به ياد هندوستان ميافتد.
نفس اژدرها است او كي خفته است
از غم بيآلتي افسرده است
اين حرف را مال ملاّرومي است من زياد قبول ندارم، همه انفس اين طور نيستند، امّا نفسي كه كاملاً تزكيه نشده اين طوري است، تا آرام بگيري، تا به فكرش نباشي به مجرّد اينكه به حال خودش واگذارش كني يك مرتبه ميبينيد تمام صفات رذيله به طرفش آمد، و بايد از اوّل از يقظه شروع كني، چون اگر غفلت نكرده باشي اين صفات رذيله به سراغت نميآيد. اگر درِ خانهي دلت نشسته باشي هيچ وقت نا اهل را وارد خانه نميكني، اگر كوشش كرده باشي كه صفات رذيله در دلت پيدا نشده باشد پيدا نميشود. بنابراين بايد هم دوستاني كه اهل تذكّرند، هم آنهايي كه متذكّر ميشوند هم آنهايي كه مشمول اين آيهي شريفه هستند كه: «فَذَكِّرْ»([6])، هم آنهايي كه مشمول اين آيهاند: «اِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»([7])، ذكر و يادآوري به مؤمنين نفع ميرساند بايد دائماً مشغول اين مسائل باشيد.
Cدنيا پست است الا اينكه انسان در آن قدمي براي پيشرفت و كمالات روحي خود بردارد
اين دنيا زود تمام ميشود، هر چه زودتر هم بهتر، خيال نكنيد كه مثلاً فلاني عمرش زياد بشود، دعايش كنيد، نه اهميّت آنقدر ندارد، «الدنيا دني» است، پست است، بيارزش است، مگر انسان قدمي براي خدا بردارد، مگر براي پيشرفت خودش قدمي بردارد، لذا من از دوستان و از همهي رفقايي كه در شهرستانها شايد الان صداي من را ميشنوند تقاضا دارم كوشش كنند كه كمالات روحي را انشاءاللّه زياد به فكرش باشند.
cاهميتي كه مردم در دنيا براي مسائل گوناگون قائل ميشوند، ميزان بيداري آنها را نشان ميدهد
اگر جيبشان را مثلاً يك ميليارد پول توي جيبيت بوده و يك دزد هم آمده جيبت را زده، اين بيشتر برايت غصه دارد يا اگر يك شخصي آمد تو را وادار به يك غيبت كرد، يك شخصي آمد تو را وادار به تهمت كرد، يا حتّي يك تهمتي را شنيدي يا يك غيبتي را شنيدي اگر يك وقت ديدي نه اين ارزشش برايت بيشتر است، اهميّتش براي تو بيشتر بود تا آن يك ميلياردتومان بدان انشاءاللّه ميخواهي از اولياء خدا بشوي، اين يك ميزان، يك مقياس، والاّ اين را بدانيم كه ما خودمان را شبيه به انسانها قرار داديم.
cحضرت ابيالفضل العباس عليه السلامنمونه و الگوي يك انسان بيدار كه به مقام صلاح و درستي رسيده است
علي بن ابيطالب امام شما، حضرت سجّاد كه ديروز تولدشان بود و به همهتان من تبريك عرض ميكنم به خاطر اين تولّد، حضرت ابوالفضل العباس، حضرت سيدالشهداء اين چنين بودند و خودشان را هم نشان دادند. ميبينيد حضرت ابوالفضل عليه الصوة والسلام، چون اگر معصومين را بگوييم ميگوييد: ما به مقام معصومين نميرسيم ولي حضرت ابوالفضل عليهالصلوة والسلام، يك معصوم است كه خدا معصومش كرده؛ يك معصوم است كه خودش، خودش را معصوم كرده، حضرت ابوالفضل خودش خودش را معصوم كرده، يعني با عبادت، با بندگي، حضرت اميرالمؤمنين پسراني ديگر غير از حسين بن علي و حضرت ابوالفضل داشته امّا هيچكدامشان به مقام ابوالفضل نرسيدند، ايشان خودش، خودش را ساخته، تحت تربيتِ امام بوده، تحت فرمانِ امامش بوده، آنچنان ارزش پيدا كرده كه حضرت سيّدالشهداء ميگويد: جانم به قربانت! در روز عاشورا اين جمله را حضرت حسينبن علي فرمود، او هم ميتواند در آن لحظهي آخر بگويد: «يا اخا ادرك اخاك»: «برادر، برادرت را درياب». حضرت ابوالفضل العباس عليه الصلوة و السلامچه كار كرده؟ در زيارتشان هست، كارش، انسان وقتي ميرود پيش يك شخص بزرگي ميخواهد او را معرّفي بكند يا تعريف بكند يا عرض ارادت به او بكند، در بعد از سلام اظهار ميكند تو اينچنيني اين شخصيّت را داري، ما وقتي وارد حرم حضرت ابوالفضل عليه الصلوة و السلامميشويم ميگوييم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا اَبَا الْفَضَلِ الْعَبَاسَ،السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ»، عبد صالح، شايسته به تمام معنا، شايسته، هيچ عيبي در وجود اين مرد نيست، انسان شايسته، شب و روز با او معاشرت بكني ميبيني همهاش خوبي، جز خوبي از او چيزي نميبيني. نه يك كلمه بد، نه يك حركت بد، نه يك ضرري به كسي ميزند نه حاضر است غيبتي گوش بدهد، نه حاضر است تهمتي بشنود و خودش كه نميزند، «الْعَبْدُ الصَّالِحُ».صالح بشويد تا «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»([8])، شاملمان بشود، تا «وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»([9])، شاملمان بشود، اين خيلي ساده است. عبد صالح خدا باشيد،
cراه رسيدن به صلاح و درستي اطاعت خداي تعالي و رسول خدا و امام معصوم عليهم السلاماست و حضرت ابي الفضل عليه السلامنمونه بارز آن ميباشد
«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ »،خوب راه صلاح چي هست؟ راهش چيست؟ «الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ »، ببينيد مطيع خدا بشويد، يك نفر شما حق ندارد اگر ميخواهد توي راه باشد، كه كاري كه ميخواهيد بكنيد در مرحله اول كارهاي مهم و در مراحل بعد كارهاي كوچك، يك كاري ميخواهيد بكنيد اوّل فكر كنيد اين از اطاعت خدا خارج است يا خارج نيست، ميتواني بگويي خدايا به خاطر تو اين كار را ميكنم، ميخواهي بروي مسافرت به خاطر خدا است؟ باركالله، بنده صالح خدايي، به خاطر خدا و پيغمبر و ائمه اطهار است؟ احسن، امّا اگر به خاطر خودنمايي باشد، به خاطر تجارتِ كه وظيفهات نباشد، چون گاهي ميشود انسان ميخواهد يك سفري بكند براي تجارت سفر ميكند اين سفر براي خدا است براي اينكه زندگيش را تأمين كند، خدا فرموده، اكثر كارهاي شماها اين را بدانيد اگر بفهميم ميشود براي خدا باشد، اكثرش، حتّي غذاخوردن، منتهي وقتي كه براي خدا بود حالا يك غذاي خوشمزه گيرت آمده اين قدر ميخوري كه دلت درد ميگيرد اين براي خدا نيست، يك چيزي لذّتبخشي آنقدر كه ديگر پاي حرام و حلالش همه جور ايستادهاي اين ديگر براي خدا است، «الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ»([10])،خوب حضرت ابالفضل يعني اين، بقيهاش ديگر هر چه هم هست مزد همين كارش است، مزد همين بنده صالح خدا بودن و مطيع خدا، مطيع پيغمبر، مطيع اميرالمومنين و مطيع حضرت سيّدالشهداء، اين حضرت ابالفضل، به جايي ميرسد كه حضرت سجاد ميفرمايد كه براي عموي ما عبّاس در بهشت برزخي يك مقامي است كه «يَغْبِطُهُ»([11])،همه شهداء غبطه ميخورند. اي كاش! ما هم مثل اباالفضل بوديم، يك مقامي، وقتي كه شمر ميآيد پشت خيمهها و ميگويد: «اَيْنَ بَنُو اُخْتُنَا»([12])،پسرهاي خواهرهاي ما كجا هستند؟ حضرت اباالفضل خجالت ميكشد در مقابل امام حسين نشسته هيچي نميگويد، مطيع امام حسين است، ببيند امام حسين چه ميفرمايد، او هم دارد ميشنود، حضرت ميفرمايد جوابش را بده «وَ لَو كَانَ فَاسِقًا»،نميگويد: آقا! من را با اين روبرو نكن، اظهار محبتش هم حساب دارد، ببينيد دقت كنيد ها، اظهار ارادتش هم حساب دارد، آقا من از شمر بدم ميآيد، بيخود بدت ميآيد، آقا ميگويد برو، شمر ميخواهد به من پيشنهادي بده كه من قبول نميتوانم بكنم از كلماتش پيدا است، «بَنُو اُخْتُنَا»، حضرت ميفرمايد: «اَجِبْهُ»، جوابش را بده، «وَ لَو كَانَ فَاسِقًا».روبرو ميشود با او، ماها باشيم ميخواهيم خودعزيزي بكنيم، اظهار محبت ميكنيم، آقا خواهش ميكنم من را با اين مرد روبرو نكنيد اين مرد خبيثي است.
cاطاعت يعني هر چه خداي تعالي و رسول خدا و امام معصوم عليهم السلامو در عصر غيبت مرجع تقليد ميگويد انجام دادن
اطاعت فكر نكنيد در اين است كه هر چه ميتوانيد نماز بخوانيد و بعضي از اعمال را انجام بدهيد، اطاعت آن است كه هر چه خدا ميگويد همان را انجام بدهيد، هر چه پيغمبرتان ميگويد همان را انجام بدهيد، هر چه امامتان ميگويد بايد همان را انجام بدهيد، ميگوييد ما دسترسي به اينها نداريم هر چه مرجع تقليدتان ميگويد همان را انجام بدهيد كه امام فرمود: كسي كه از اينها پيروي بكند مثل اين است كه از من پيروي كرده، «اَلرَّادُ عَلَيْهِمْ كَالرَّادُ عَلَيْنَا»([13])، كسي كه آنها را ردّ بكند ما را ردّ كرده، نه اين آقا را ما ميشناسيم اين بچّگيهايش آدمِ، حالا هم شده مرجع تقليد، حالا تو راه ديگري براي رسيدن اطاعت خدا و پيغمبر جز اين راه نداري، ميخواستي غيرت كني بروي مجتهد بشوي خودت احكام اسلام را از لابلاي آيات و روايات بياوري بيرون، همين. خوب مطيع خدا باشيد، مطيع پيغمبراكرم باشيد و انشاءاللّه از هفتههاي آينده اگر حال من ايجاب بكند يك نيم ساعتي دربارهي همين تزكيهي نفس و كمالات روحي به نحو عميقش انشاءاللّه در هر كجا باشم با شما صحبت ميكنم و اميدوارم خداي تعالي به همهتان كمك كند و همهتان را از ياران خوب امام زمان قرار بدهد و توصيه امروز من اين كه جدّي بگيريد تا بندهي صالح خدا باشيد و راه صلاح هم اين است كه مطيع خدا و پيغمبر و ائمّهياطهار و بزرگاني كه كلام آنها را نقل ميكنند براي شما انشاءاللّه باشيد.
4- بيماريها بدني مهم نيست و فقط راهيابي به بهشت اهميت دارد
نيمهي شعبان هم در پيش است، اميدوارم در نيمهي شعبان بتوانيد خودتان را به امام زمانتان برسانيد و با ايشان تعهّد كنيد. من آخرين هفتهاي كه ديگر بعد يك كسالتي پيدا كردم جزئي بود، شماها اهميتي به اين جور كسالتها براي من بخصوص ندهيد، اين چيزي نيست، دعاهاي شما اگر به اصطلاح نميدانم بگويم به ضرر من بود، به نفع من بود انشاءاللّه حالا اظهار محبّتتان يقيناً بود و چيزي نبود اصلاً، يك چند روزي الحمدلله، درست شد. خوب توفيق محضرتان را پيدا نكرده بودم ميبخشيد و از خدا ميخواهم انشاءاللّه توفيق محضرتان را در هر هفته بيشتر پيدا كنيم، و من تمام هدفم اين است كه يك عدّهاي روز قيامت جمع بشويد بگوييد: فلاني را نبريد به جهنّم او ما را به طرف بهشت راهنمايي ميكرد.
5- محيط زندگيتان طوري باشد كه اولادتان خود بخود اهل صراط مستقيم گردند
عرض كردم اين دختر آقاي خواجوي در محيط پاك تربيت شده بود شما همهتان انشاءاللّه خانهتان، زندگيتان همين طوري باشيد كه بچّههايتان خودبخود اهل خدا بشوند، اهل علم بشوند، اهلِ اهلبيت عصمت و طهارت بشوند، يك بچّهتان نرود از يك جا ديگر سر در بياورد، يكي از يك جاي ديگر سر در بياورد. اين جوري نشويد انشاءاللّه، مرد و مردانه وارد بشويد كه فرزندانتان توي خانهتان اعمال شما را ميبينند، يك بچّهاي ميگفت كه من پدرم را خيلي دوست دارم، خيلي، واقعاً هم عشق به او ميورزيد ولي هر چه ميكنم من هم مثل او بشوم نميشوم، حالا هم اگر يك وقتي اينجوري بود مهم نيست اقلاً دوستتان دارد، مزاحمت براي فرزندانتان، زن و بچّهتان نداشته باشيد، بهرحال آقاي گنجي دارد به ساعت نگاه ميكند و ما از حدّ خودمان بيشتر ديگر صحبت نكنيم اگر آقايان تشريف ميآورند صحبت كنند در خدمتشان هستيم والاّ نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحبالزمان؛
Cهر لحظه به امام زمانتان اظهار علاقه و محبت كنيد
روز جمعه است آقايان، روز جمعه خصوصيّتي ندارد، هميشه، هر لحظه، نصف شب پا شديد ديدي خوابت نميبرد، پا شو دو زانو رو به قبله بنشين، حوصله وضو گرفتن هم نداري، نداشتي، بگو قربانت بشوم آقا كه تو بيداري و من خوابم، بگو آقاجان الان كمتر مردم با تو سر و كار دارند، آقاجان خيلي دوستت دارم، دو سه تا كلمه بگو و بخواب، راحت هم بخواب.
6- دعاي ختم مجلس
نسئلك و اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و باسمك الاعظم الاعظم الاعظم الحجة بن الحسن يا الله و يا الله و يا الله و يا الله و يا الله و يا الله و يا الله و يا الله،
خدايا! فرجِ امام زمان ما را برسان
خدايا! همهي ما را از بندگانِ صالح خودت قرارمان بده
خدايا! همهي ما را از بهترين ياران آن حضرت قرارمان بده
پروردگارا! به آبروي خاندان عصمت و طهارت، به آبروي خاندان عصمت و طهارت ما را مانند اباالفضل العباس، صالح، مطيع خدا، مطيع پيغمبر، مطيع دينمان قرارمان بده
خدايا! توفيق تزكيهي نفس به همهمان مرحمت بفرما
پروردگارا! مرضهاي روحيمان شفا عنايت بفرما
خدايا! مريضهاي بدني اسلام را شفا مرحمت بفرما، مريض منظور، مريضه منظوره، مريض منظور الساعه لباس عافيت بپوشان
امواتمان غريق رحمت بفرما
عاقبتمان ختم بخير بفرما
و عجل في فرج مولانا.
[1]«فقال ابن زياد كيف رأيت صنع الله بأخيك و أهل بيتك فقالت ما رأيت إلا جميلا هؤلاء قوم كتب الله عليهم القتل فبرزوا إلى مضاجعهم» بحار: 45/ 115، لهوف: 160، مثيرالأحزان: 90
[2]اعراف/45
[3]«كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ» مدثر/50
[4]«يا أمير المؤمنين أخبرني عن سلمان الفارسي قال بخ بخ سلمان منا أهل البيت»بحار: 10/121، احتجاج: 1/ 259، «قال النبي صلي الله عليه و آله سلمان منا أهل البيت» بحار: 11/ 313
[5]أحزاب/33
[6]«نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ» ق/45، «فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتْ الذِّكْرَى» أعلى/9، «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ»غاشيه/21
[7]ذاريات/55
[8]مؤمنون/1
[9]عصر/1-3
[10]«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ» تهذيب: 6/ 65، بحار: 97/ 426
[11]«إن للعباس عند الله تبارك و تعالى منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة» بحار: 22/ 274 و 44/ 298، أمالي صدوق: 462
[12]«جاء شمر حتى وقف على أصحاب الحسين و قال أين بنو أختنا فخرج إليه جعفر و العباس و عبد الله و عثمان بنو علي عليه السلام فقالوا ما تريد فقال أنتم يا بني أختي آمنون فقال له الفئة لعنك الله و لعن أمانك أ تؤمننا و ابن رسول الله لا أمان له» بحار: 44/ 391، إرشاد: 2/ 89، إعلامالورى: 237
[13]«لمعرفتها بالدليل إن لم نجوز تجزي الاجتهاد ، أو الأحكام المتعلقة بما يحتاج إليه من الفتوى والحكم إن جوزناه ومذهب المصنف جوازه وهو قوي (و يجب) على الناس (الترافع إليهم) في ما يحتاجون إليه من الأحكام فيعصي مؤثر المخالف، ويفسق، ويجب عليهم أيضا ذلك مع الامن (و يأثم الراد عليهم) لأنه كالراد على نبيهم صلى الله عليه وآله وسلم وأئمتهم عليهم الصلاة والسلام وعلى الله تعالى وهو على حد الكفر بالله على ما ورد في الخبر» شرح اللمعه: 2/ 418، «يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَنْ رَدَّ عَلَيْكَ هَذَا الْأَمْرَ فَهُوَ كَالرَّادِّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى» كافي: 8/ 146، وسائلالشيعه: 1/ 38
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.