۴ ربیع الثانی ۱۴۲۶ قمری – ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۴ شمسی – ایمان

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.«

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم، وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواإِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَ أَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَفَقَدْ جَاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (فرقان / 4) در هفته‌اي كه گذشت پدر دوست عزيزمان كه يكي از سالكين الي اللّه هستند از دار دنيا رفتند و ما به اين وسيله تسليت به ايشان عرض مي‌‌كنيم، اميدواريم خداي‌تعالي او را با شهداء و صديقين و صالحين محشور بفرمايد و از همه‌تان تشكر مي‌‌كنيم كه در اظهار محبّت و تسليت نسبت به ايشان كوتاهي نفرموديد و همانطوري كه در جلسه روز شانزدهم ماه ربيع‌الاول به دوستان خاص‌مان عرض كردم ان‌شاءاللّه هميشه وحدت و محبّت و صميمت‌تان را حفظ مي‌‌كنيد و اختلاف ايجاد نمي‌كنيد كه بدترين صفت در بين افراد بشر داشتن اختلاف و تفرقه است و دوستان ما كساني هستند كه كوچكترين اختلافي با يكديگر نداشته باشند و در تمام سختي‌ها و آساني‌ها و ناراحتي‌ها و خوشي‌ها با هم باشند و كساني كه موجب تفرقه هستند اين‌ها را از بين خودشان بيرون كنند كه فرمود: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ (نساء / 145) مطلبي كه در هفته‌هاي گذشته درباره‌اش صحبت مي‌‌كرديم مسأله‌ي ايمان به خدا و روز قيامت بود، در قرآن بيشتر از هر چيز به اين مسأله توجّه شده و همه‌ي هدف ما براي سير و سلوك و تهذيب نفس اين است كه به اين ايمان برسيم. در مقابل ايمان، كفر است. ايمان به معناي اين است كه انسان به يك چيزي علاوه بر آن كه معتقد است ايمان هم داشته باشد. كفر به معناي اين است كه ممكن است انسان به چيزي معتقد باشد ولي ايمان به آن چيز يا از خود نشان ندهد و يا نداشته باشد. كَفَر به معناي پوشاندن است. بيشتر كفر در آنجايي اطلاق مي‌‌شود كه انسان يك حقّي را بشناسد و آن را نديده بگيرد و كفر از مرحله‌ي كفران نعمت شروع مي‌‌شود تا جايي كه به كفران يك حقيقت بارز و وجود ظاهر كه همه‌ي اشياء و يا لااقل همه‌ي جاندارها و يا انسانها به آن معتقدند و آن وجود مقدّس پروردگار است كه وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْمَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَلَيَقُولُنَّاَللَّهُ (عنكبوت / 61) اگر از مردم سؤال كني  -همه‌ي مردمي كه در عالم هستند سؤال كني- خالق آسمانها و زمين كيست؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند خداست و در عالم هيچ فيلسوفي هر چه بزرگ باشد، معتقد نشده كه خدايي در عالم نيست، مادّيين فقط تا آن‌جا رفته‌اند كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند براي ما ثابت نشده كه خدايي هست يا نيست. بنابراين كفر و پوشاندن حقايق و نعمت‌ها از كفران نعمت، از يك سلام كردن و جواب ندادن به طرف شروع مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و به كفر باللّه العظيم ختم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد. اگر گفتند: وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواآنهايي كه كافر شدند گاهي سيره انسان، كفر است، يعني بعضي افراد هستند كه اهل تشكر و اهل اظهار نعمت افراد نيستند. صفتشان اين است، فكرشان اين است كه تشكّر نمي‌كنند، در يك حديث هست كه من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق اگر كسي مخلوق را شكر نكند خالق را شكر نكرده، اين معنايش اين است كه روحيّات اين طرف اينگونه است، يك انسان خودخواه هر كسي كه به او محبّت مي‌‌‌‌‌‌‌‌كند، محبّت طرف را در نظر نمي‌گيرد و مثل اين‌كه فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌كند طرف وظيفه‌اش اين بوده كه اين خدمات را به او بكند. لذا  اسلام از آن‌جا شروع مي‌‌‌‌‌‌‌‌كندکه : إِذَاحُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍفَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَاأَوْ رُدُّوهَا (نساء /86) مي‌‌‌‌خواهد روحيّه تشكّر و محبّت و نعمت را منظور كردن در طرف ايجاد كند. يك كسي به شما سلام كرد واجب است كه شما جواب سلام او را بدهيد. چرا واجب؟ او يك كار مستحبي انجام داده، طرف چرا برايش واجب باشد؟ براي اين‌كه يك مربّي آن هم رب‌الارباب، آن هم ربّ العالمين بايد اين گونه بشر را تربيت كند كه حتّي يك كلمه سلام كه يك نفر حالا كارگر، نوكر يا هر فردي كه به صورت ظاهر زياد اهميّتي ندارد به شما سلام كرد شما اگر جواب نداديد از همين جا انحرافتان شروع مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، عدم تزكيه نفس شما شروع مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، بي‌توجّهي‌تان به حقايق شروع مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، از همين جا كج مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رويد، راه را منحرف مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رويد. سلام جواب دارد نه تنها سلام، خداي‌تعالي در قرآن سلام را تنها نفرموده كه اگر كسي به ما سلام كرد يك جوابي خواهيم داد،  إِذَاحُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍيك تحيّتي، يك اظهار محبّتي، سلام كوچكترينش است، بزرگترينش اين كه مثلاً يك لباسي به شما هديه بدهند، يك دعوتي از شما به نهار يا شام بكنند و يا مثلاً بزرگتر از اين، اين كه مثلاً از زندگي كه شما ساقط شده بودي و زندگيت از بين رفته بود و يك نفر زيربالت را گرفت و بلندت كرد از او هم تشكّر بكني. كار او و محبّت او را نديده نگيري و بالاتر از اين، پيغمبري آمده، آن كسي كه در عالم هستي مثلش وجود ندارد و در عرش با ذات مقدّس پروردگار انس داشته، خلقكم اللّه انواراً  فجعلكم بعرشه محدقين، با خدا در اطرافِ لطف پروردگار و رحمت پروردگار زندگي مي‌‌كردند، شما ان‌شاءاللّه بعد از فوت و موت متوجّه مي‌‌شويد كه اين دنيا چقدر كوچك و چقدر بي‌ارزش و اسمي پست‌تر از اين اسم نمي‌شود روي اين كره و روي اين زندگي گذاشت كه خدا گذاشته. دنيا! دنيا از دني و پست مي‌‌آيد. يعني موجود پست، يك زنداني كه داراي اعمال شاقّه است، ما به آن عادت كرده ايم. در اين زندان، در اين محل پست، در اين زنداني كه مردمش به جان يكديگر افتاده اند و خون يكديگر را مي‌‌مكند، در اين زندان شصت و سه سال پيغمبراكرم را فرستاده، لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَإِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْيَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِوَ يُزَكِّيهِمْوَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَوَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (آل‌عمران / 164) او را فرستاده که شما تزكيه شويد، پاك شويد، او را فرستاده تا شما را درس بدهد و تعليم خواندن و نوشتن بدهد، تعليم كتاب بدهد اين پيغمبر را فرستاده در اين دنيا، اين را اگر ما نديده گرفتيم، اگر كُفر ورزيديم، اگر به آن اهميّت نداديم خداي‌تعالي آن‌قدر به اين رسولش اهميّت داده كه در شبانه و روز مستحب و واجب هم به او بايد سلام بكنيم در تشهد نمازمان، هم بر او صلوات بفرستيد، در تشهد نمازتان، هم نام او را شهادت بدهيد كه هم بنده‌ي خداست و هم رسول خداست در تشهدتان، كه تشهد بعد از ركعات نماز يك حالت آرامشي است كه انسان نشسته و به اصطلاح پايان‌نامه‌ي كارش را بيان مي‌‌كند. تشهد به معناي اساس نامه‌ي يك كاري است كه انسان انجام داده. در تشهد شما سه مرتبه مخصوصاً تشهد آخر يكي صلوات بر او مي‌‌فرستيد، سلام بر او مي‌‌گوييد و شهادت به رسالت و بندگي او نسبت به ذات مقدّس پروردگار مي‌‌دهيد. علاوه بر اين، دو مرتبه در اذان اعلامي، دو مرتبه در اذان نماز، دو مرتبه در اقامه شهادت به رسالت رسول اكرم مي‌‌دهيد. يك چنين پيغمبري كه خدا اين همه برايش ارزش قائل شده اين آمده در كره‌ي زمين. به دست مردم بي‌فكرِ بي‌حساب افتاده، نسبت به او كفر ورزيدند، كلماتي كه ركيك‌ترين كلمات است در بين مردم به او گفتند! إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ (قلم / 51) آن‌قدر اذيّتش كردند كه خدا در اين‌جا مي‌‌فرمايد: وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواإِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ، اين قرآني كه پيغمبر آورده اين يك چيزي است كه، يك تهمتي است كه به خدا مي‌‌زند، وَ أَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَفَقَدْ جَاؤُا ظُلْماً وَ زُوراً يك دسته‌اي به او كمك كردند، خدا در قرآن در جاي ديگر مي‌‌فرمايد: شما ديديد پيغمبر با كسي تماس نگرفته، در زير نظر شما در اين ده كوچك‌تان كه مكّه باشد مكّه امروز بزرگ شده  در زير نظرتان زندگي مي‌‌كند. مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ (اعراف / 184) اين كسي كه هميشه زيرنظرتان بوده، جنوني هم كه ندارد بنابراين اين حرف بسيار ظلم است و بيهوده است و بي‌فايده. من در كتاب دو مقاله و همچنين در مقدمه كتاب توضيح آيات قرآن نوشته‌ام و بحث مفصلي در اين باره دارم و تحقيق كرده‌ايم كه رسول اكرم حتّي براي يك ربع ساعت نمي‌توانست با يك دانشمندي كه در بين مردم دانشمند است نشسته باشد و از او چيزي ياد گرفته باشد. از مردمي كه در مكّه بودند كه علي بن ابي‌طالب عليه الصلاة والسلام مي‌‌فرمايد: و لم يكن احداً من العرب يقرأ كتابا، يك نفر از اين‌ها خواننده‌ي كتابي نبود! سواد نداشت، اگر شنيده ايد اشعاري مي‌‌آوردند به خانه‌ي كعبه نصب مي‌‌كردند از اطراف بود. از مردم مكه جز خوردن و خوابيدن و مثل حيوانات زندگي كردن بلكه بدتر از حيوانات كه خدا در قرآن مي‌‌فرمايد: وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَيظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّاوَ هُوَ كَظِيمٌ/  يَتَوَارَي مِنَ الْقَوْمِ (نحل / 58 59) اينقدر خبر دختر دار شدن بر اين‌ها سخت بود كه صورتشان سياه مي‌‌شد، از ميان مردم متواري مي‌‌شدند و اگر دستشان مي‌‌رسيدو مادر فشار نمي‌آورد او را در خاك فرو مي‌‌بردند، بخاطر ننگي كه باصطلاح خودشان، به اصطلاح امروز ما هم يك چنين مسائلي هست كه سنّت است، سنّت را بايد عمل كرد، دختر را نبايد نگه داشت. بلكه يك عدّه از گرسنه‌هایشان فرزندان پسرشان را هم مي‌‌كشتند، وَ لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ، نكُشيد فرزندانتان را بخاطر ترس از فقر و تنگدستي، نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ، (اسراء / 31) ما شما را رزق مي‌‌دهيم  آنها را هم ما رزق می دهیم . به شما چه ارتباطي دارد! يك چنين مردمي پيغمبراكرم آمده در بين آن‌ها، يك چنين تهمت‌هايي به او مي‌‌زنند، وَ قَالُواأَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (فرقان / 5) اين نوشته‌ها مال گذشته‌هاست كه نه كتابخانه‌اي در مكّه بوده و نه كسي كه نويسنده باشد در آن‌جا بوده، قُلْأَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِإِنَّهُ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً (فرقان / 6) مطلبي كه اينجا هست و خلاصه‌اش را گفتم اين بود كه بايد يك مؤمن، كسي كه ايمان به خدا دارد و اگر شما خواستيد آن مؤمن را بشناسيد با اين مطلب بايد بشناسيد اين است كه اگر يك سر سوزن محبّت  ديگري را انسان منظور نكرد، حتّي يك كلمه سلام را که اين از باب مثال است يك كلمه سلام را جواب نداد، اگر تشكّر از زحمات ديگران كه به نفع شما واقع شده نكرد، اين شخص كافر است. كافر نه به معناي اين‌كه دست تَر نمي‌شود به او زد. چون كفر مراتب دارد. مرتبه‌ي اولش اين است كه انسان نعمت و محبّت ديگري را منظور نكند. مرحله‌ي بعديش اين است كه اگر خداي‌تعالي پيغمبري را فرستاد و ما اطاعتش را نكرديم ولو در جزئی ترين چيز، اين شخص كافر است. لذا ببينيد مي‌‌فرمايد: من ترك الصلاة عامداً، متعمداً فقد كفر و لو بركعة كسي كه نماز را متعمّداً ترك كند حالا يك وقت صبح خوابش برده، چون همين جا مسأله به سه بخش تقسيم مي‌‌شود. يكي مي‌‌خواسته بيدار بشود، اصرار هم داشته بيدار بشود ولي خوابش برده اين‌جا مسأله‌اي نيست قضايش را بجا مي‌‌آورد. يكي به فكر نماز صبح خواندن نبوده و خوابش برده، خوابش برد، برد، نبرد هم بيدار مي‌‌شود و نمازش را مي‌‌خواند. اين شخص به شفاعت اهل‌بيت نمي‌رسد آن‌جا كه امام صادق فرمود: لا تنال شفاعتنا مستخفاً بالصلاة، ببينيد اگر شما مثلاً ساعت بين‌الطلوعين يك بليط هواپيما داشته باشيد خوابتان ببرد، مي‌‌گويند تو مسامحه كردي، مي‌‌خواسته زنگ ساعتي بگذاري، حواست را جمع كني، به فكرش باشي نه اين‌كه خوابت ببرد. به هر كه بگويي من بليط هواپيما داشتم و خوابم برد به تو مي‌‌خندند. چرا؟ به جهت اين‌كه مستخف به اين كارت بودي، اين هم يك دسته كه اين‌ها روز قيامت شفاعت نمي‌شوند، اهل‌بيت فرموده اند كه ما شفاعتش نمي‌كنيم. آقايان تابستان است، شبها كوتاه است، شايد اكثر شما موقع نماز صبح كسل باشيد، كاري كنيد كسل نباشيد. كسالتش در حال نماز خودش استخفاف در نماز است. من از همين جا به شما توصيه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم كه يك ركعت نماز اگر ترك شود و يا استخفاف به آن بشود اين شخص كافر است، كلمه‌ي كافر را طبق روايات مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود رويش گذاشت و يك دسته سوم آن‌هايي هستند كه عمداً آن‌جا متعمداً مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد عمداً نمازشان را ترك بكنند. من افرادي را ديده بودم حالا الحمدلله با اين گونه افراد تماسي ندارم ديده بودم كه در مسافرت‌ها اين‌ها نماز نمي‌خواندند! نماز صبح بخصوص. يا در اتوبوس نشسته ايد، ما يك وقتي در اتوبوسي با يكي از علماء كه خدا رحمتش كند نشسته بوديم، همه‌ي اهل اتوبوس نماز خواندند جز راننده، من احساس مي‌‌‌‌‌‌كردم كه آن وليّ خدا -كه اگر اسمش را ببرم همه‌تان مي‌‌‌‌‌‌شناسيد، مرحوم حاج ملاآقاجان نبود، چون از او ذهنتان يك قدری اين كارشان اشكال داشت از نظر من، ايشان آمد در اتوبوس گفت بر بي‌نماز لعنت! مسافرين هم همه‌ آدم‌هاي حسابي خوبي بودند گفتند بر بي‌نماز لعنت! راننده فهميد كه به او دارد مي‌‌گويد، ماشين را يك كناري نگه داشت و گفت: -نستجيربالله- ولي آن‌چه كه او گفت و منظور او بود شايد اشكالي نداشت. گفت بر نويسنده‌ي قرآن مثلاً چه، لعنت! حتّي كلمه لعنت را برد، ريختند، مسافرين به سرش كتكش زدند، حالا يا كسي به او گفت يا خودش فكرش بعد رسيد گفت من منظورم سوّمي بوده، چون مي‌‌گويند او هم قرآن را نوشته، خوب تا حدّي آرام گرفتند طرز امر به معروف و نهي از منكر اين نيست ولي واقعاً بي‌نماز را خدا لعنت مي‌‌كند، ما ديده ايم. همه‌ پياده شدند نماز خواندند جز اين يك نفر، نماز نخواند، مسلمان هم بود. بدانيد كه كسي عمداً نماز را ترك كند اين نه اين‌كه دو ركعت نماز نخوانده، بلكه به خداي‌تعالي اهانت كرده، امر او را زير پا گذاشته و هر گناهي همين طور است، هر ترك واجبي همين طور است. ببينيد درباره‌ي تارك‌الصلوة مي‌‌گويند: وقتي كه از دار دنيا مي‌‌خواهد برود مت يهوديّاً أو نصرانيّا، تو آدم لياقت نداري كه مسلمان از دنيا بروي! يا يهودي بمير، يا نصراني! حالا دستورات تورات و انجيل را هم اين طبعاً عمل نكرده بايد از يهودي و نصراني هم بدتر بميرد. كوشش كنيد كه هميشه خودتان را در محضر خدا بدانيد و در محضر خدا باشيد، تقوا در سر و پا و دست و قلب شما سرايت كرده باشد، هيچ كاري برخلاف دستورات پروردگار نكنيد، والاّ هر كاري را ولو يك ركعت، ما نماز يك ركعتي واجب نداريم امّا حداقل نماز را گفته اند ولو يك ركعت نماز را عمداً ترك كنيد كفران كرده‌ايد، كافر شده‌ايد، خداي‌تعالي را نديده‌ گرفته‌ايد، به خدا اعتنا نكرده ايد و همچنين ساير گناهان. بعد ايرادهاي ديگري در اين آياتي كه تلاوت كرديد به پيغمبر مي‌‌گرفتند. چون آدمي كه اهل تشكّر نيست و دشمن خداست مي‌‌نشيند با خودش يك اشكالاتي هم به خدا مي‌‌گيرد كه اين چه پيغمبري است كه خدا فرستاده؟ غذا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد! آخر اگر او غذا نمي‌خورد، اگر او در بازار راه نمي‌رفت، اگر يك ملكي بود كه گاهي غايب مي‌‌‌‌‌‌‌شد و گاهي ظاهر مي‌‌‌‌‌‌‌شد شما نمي‌توانستيد با او مأنوس باشيد خدا آن موجود با عظمت را آنچنان تنزّل داده كه آورده است با شما  افراد اين چنيني مأنوستان كرده، مأنوس نمي‌توانستيد بشويد، قضايايي كه در اين بيست و سه سال پيغمبراكرم در ميان مردم مسلمان دارد برويد نگاه كنيد ببينيد چه كارهايي شده و چگونه پيغمبر خودش را و صفات حميده‌اش را و صفات الهي‌اش را به مردم گفته است و با عملش فهمانده است. مسائل ديگري خوب طبعاً انسان اينطوري است هميشه دلش مي‌‌‌‌‌‌خواهد طرفدار پولدارها باشد، آخر اين پيغمبري كه پول ندارد ما چرا طرفدارش باشيم؟! اين پيغمبري كه نه باغي دارد خوب تابستان است، ما را پيك‌نيك ببرد در باغش، يك  يك غذايي بدهد اين را هم كه ندارد و مسائل ديگر هم كه ما از او نديديم! آخر مسائل معنوي براي مردم امروز ما ارزش ندارد تا چه برسد به مردم هزار و چهارصد سال قبل. الان كجا، كدام يك از ما به فكر مرض‌هاي روحي‌مان هستيم؟ مگر من چه مرضي دارم؟ از يك آقايي پرسيدم چطور است حال شما؟ گفت پنج تا مرض در من هست دعا كن رفع بشود. من خيال كردم امراض روحي را مخلوط امراض بدني كرده، ديدم نه! همه‌اش امراض بدني است و حال آن‌كه اگر به من مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند ده‌ها مرض روحي در اين شخص بود و به فكرش نبود. بعد خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: اُنْظُرْكَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَفَضَلُّوافَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (فرقان / 9) اين روحيّه اگر اموال خديجه نبود پيغمبر موفق نمي‌شد! اگر اموال خديجه نبود پيغمبر از قول خودم نمي‌گويم!- از قول يك نويسنده معروف كه اكثرتان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسيدش اگر پيغمبر نبود و اموال خديجه نبود علي بن ابي‌طالب را نمي‌توانست بفرستد به مدرسه تا اينگونه سواد پيدا كند! يكي از نويسندگان شما در تفسير قرآن نوشته است كه علي را پيغمبر از مال خديجه خرج كرد پول دبستان و دبيرستان و دانشگاهش را -كه نبوده در آن وقت- داد و ايشان با سواد شد و خود پيغمبر چون سنّش گذشته بود ديگر باسواد نشد! اُنْظُرْكَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ، ببين چطور با خودشان مقايسه مي‌‌‌كنند پيغمبر را، علي بن ابي‌طالب را، فَضَلُّواگمراهند، فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً هيچ راهي را هم نمي‌توانند بروند، بروند همان طوري كه مي‌‌روند ته درّه و در جهنّم بروند گم شوند و انسان نباشند. خوب اين مطالبي است كه در اين‌جا آمده يك عدّه هم هستند كه ايمان ندارند، لَا يَرْجُونَ لِقَاءَ‌نَا (فرقان / 21) اميد اينكه ما را يك روزي ببينند، با ما ملاقات كنند ندارند، شما اكثرتان اينطوري هستيد البته نه بخاطر اين‌كه طرف مي‌‌تواند و انجام نمي‌دهد. بلكه بخاطر تراكم كارها شما اميد اين‌كه يك روزي يك ساعتي پيش رئيس جمهور بنشينيد و با او حرف بزنيد نداريد، لَا يَرْجُونَ لِقَاءَ‌ه چرا؟ در اين‌جا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد او خيلي كار دارد ولي خدا كه لا يشغله شأن عن شأن او دعوتتان كرده، اُدْعُونِيأَسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر / 60) در همين آياتي كه امروز خوانديد داريم امروز خواندند البته در اين آيات جزوه نيست كه يك عدّه هستند )اَلَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً ايستادي با خدا حرف بزن، قُعُوداً (آل عمران / 194) نشستي با خدا حرف بزن، بلكه خوابيدي به طرف راستت يا به طرف چپت با خدا حرف بزن، خدايي كه خوابيده‌ات را قبول دارد، ايستاده‌ات را قبول دارد، نشسته‌ات را قبول دارد، همه‌ي برنامه‌هايت را قبول دارد خوب اين‌كه ديگر نوبت نمي‌خواهد، هر چه كسر باشد از جانب توست، بي‌توجّهي توست، بي‌اعتنايي توست و اميد لقاء را اگر نداشته باشي اصلاً بگويي نمي‌شود خدا را ديد، نمي‌شود با خدا ملاقات كرد، نمي‌شود به ياد خدا بود اگر اين‌ها را داشته باشي كه كافري. يعني به قرآن لااقل كافري، لَا يَرْجُونَ لِقَاءَ‌نَااين‌ها اميد لقاء ما را ندارند و بدتر از اين روز قيامت اين‌هايي كه به خودشان ظلم كردند همه‌ي اين‌هايي كه عرض كردم همه ظلم به خودش است انسان. اگر اميد به لقاء پروردگار را نداشته باشيد، كفران وجود پيغمبر را بكنيد، كفران نعمت‌هاي مردم را بكنيد، حتی كفران كوچكترين ابراز محبّت مردم را بكنيد اين‌ها اسمشان ظالم است. حضرت يونس چكار كرد كه گفت: إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (انبياء / 87) من از ظالمين هستم، يك ترك‌اولي كرد. رفته در يك قريه‌اي تبليغ كرده، هيچ كس اعتنا نكرده، اذيّتش هم كرده اند گفت ديگر من از بين مردم مي‌‌روم، كاري ندارم به اينها، خدا او را در زندان انداخت و آن‌جا گفت: إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، ببينيد ظلم با ترك اولي براي كساني كه به مرحله‌ي عبوديت رسيده اند اسم‌گذاري مي‌‌شود حواستان جمع باشد. يَوْمَيَعَضُّ الظَّالِمُ -ظالم به نفس به اين افراد مي‌‌گويند- عَلَي يَدَيْهِ دستش را به دستش مي‌‌زند. اموالتان در دريا خيلي هم ثروتمند بوديد همه را بار كرديد ببريد در خارج بفروشيد، در دريا غرق شد اين‌جا چكار مي‌‌كنيد دستت را بي‌اختيار به دستتان مي‌‌زنید. يَوْمَيَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَي يَدَيْهِيَقُولُ چه مي‌‌گويد؟ در دنيا من دارم به شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم بايد عمل بكنيد كه آن‌جا شما اين حرف را نزنيد لااقل، شما جمع نزنيد لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلاً (فرقان / 28) اي كاش فلاني را ما رفيق خودمان نمي‌كرديم. همه جا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود، ولي جاهاي خوب نمي‌رود، با همه رفيق است ولي با مردم با تقوا رفيق نيست، فلاني را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي؟ هي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد غيبت نكن، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم برويم يك قدری تفريح كنيم نمي‌گذارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد حرام است. مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم با يك زني مثلاً صحبت كنيم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد اخلاقت خراب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود! اينجورهاست. اي كاش با اين من رفيق نمي‌شدم. درست است آن‌جا خوش گذشت، در آن پارك رفتيم نشستيم گناه كرديم، يك چند دقيقه‌اي، خوب آن هم بخاطر اين‌كه باطنم باطن انساني نبود خوش گذشت امّا حالا براي ابد بايد بد بگذرد! براي ابد! لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلاً تفسير شده به بعضي از دشمنان فاطمه‌ي زهرا كه با هم رفيق شدند و دَر به پهلوي فاطمه‌ي زهرا زدند به روايت 45 روز اين ايّام متعلق به حضرت زهرا سلام اللّه عليها است. در به پهلو آن هم بهترين فرد، در عالم هستی.حالا آن درجه‌ي اعلايش است. درجه‌ي نازله‌اش هم ما هستيم، با كوچكترين كار ممكن است همان راه و روش را حركت بكنيم، لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ اين من را از راه و ياد خدا گمراهم كرد، بَعْدَ إِذْ جَاءَ‌نِي بعد از اين‌كه راه خدا را به ما نشان دادند، مراحل تزكيه نفس را براي ما بيان كردند، وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولاً (فرقان / 29) حالا پيغمبر چكار مي‌‌كند؟ همان كسي كه شفاعت همه را به عهده دارد امام عليه الصلاة والسلام فرمود ويل لمن كان شفعاءه خصماءه، واي بر كسي كه شفيعش خصمش باشد، با شما يك كسي آمده كه باصطلاح توصيه‌تان بكند، پيش يك بزرگي كه شما را بپذيرند براي كاري، براي عملي، براي مسأله‌اي همان بيايد بگويد آقا! از اين بپرهيز! اين آدم دزد دروغگوي خطاكار است. اين معناي شفعاءه خصماءه است. پيغمبر بلند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، وَ قَالَ الرَّسُولُيَا رَبِّ پيغمبر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد، عرض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند به پروردگار، اي پروردگار من، إِنَّ قَوْمِياِتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً قوم من اين قرآن را كنارگذاشته قرار دادند. من اين كه عرض مي‌‌‌‌‌‌كنم روزی سي آيه، بيست آيه قرآن بخوانيد با ترجمه‌اش، با برداشتش، براي اين‌كه اين كلام را پيغمبر نسبت به شما نفرمايد. آيا اين كار و اين سفارش بد سفارشي است؟ من به بعضي از دوستاني كه قرآنها را توزيع مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند اين‌ها بعضي وسط هفته مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيند قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم به آن‌ها ندهيد. يعني از روز شنبه تا روز دوشنبه چكار مي‌‌‌‌‌‌‌‌كرديد؟ اگر بگوييم خودتان بر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشتيد قرآن را از لب طاقچه و مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانديد كه ما همه‌ي دوستاني كه اسماً مسلمانند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسيم. بعضي اصلاً قرآن بلد نبودند، بعضي قرآن بلد بودند قرآن نمي‌خواندند، بعضي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشستند با يكديگر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند قرآن عربي را كه ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانيم چه فايده برايمان دارد؟! و بعضي هم ترجمه قرآن را توجّه نمي‌كردند. اگر يك دوستي فرض كنيد در يك مملكت عربي داشته باشيد اين يك نامه ای براي شما عربي نوشته باشد شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد ولش كن عربي است به درد من نمي‌خورد؟! اين علامت بي‌محبتي‌تان است به او، اگر دوستش داشته باشيد نامه‌اش را باز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد، اين طرف، آن طرف يك عرب زباني كه فارسي هم بلد باشد پيدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد آقا نامه‌ي دوست ما را براي ما بخوان ببينيم چه نوشته، چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد از ما، شايد سفارشي دارد، شايد يك چيزي از ايران مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد براي او بفرستيم نامه نوشته، احتمالش است. با احتمال يك نفر را پيدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد، ترجمه اين نامه را از او مي‌‌‌‌‌‌‌‌گيريد. خدا به وسيله پيغمبر، با بهترين زبانها زبان عربي، اينكه مي‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد زبان انگليسي بهتر است براي اين‌كه تنبليد! براي اين‌كه آنرا زودتر انسان ياد مي‌‌‌‌‌‌‌‌گيرد، با بهترين زبانها و كامل‌ترين زبانها زبان عربي، براي شما نامه نوشته، چقدر خدا را دوست داري؟ من؟! بي‌نهايت! هيچ چيز را بيشتر از خدا دوست ندارم! اي دروغگو! پس چرا اين نامه‌هايش را نگاه نمي‌كني، روزی يك صفحه از نامه‌اش را نگاه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردي حالا ده بار قرآن را تمام كرده بودي. درست است يا نه؟ دلم مي‌‌خواهد يك كسي بلند بشود بگويد اين حرفها درست نيست به اين دليل. دليل هم بياورد. و يا بايد از همين امروز به اینعمل بكنيد، هر كس هست در مجلس ما، مي‌‌گويند افراد متفرقه زياد مي‌‌آيند، خوب بيايند همين حرفها را خواهيم زد والاّ روز قيامت همان كسي كه شفيع شما بايد باشد بگويد: خدايا اين نماز نخوانده به من ببخشش، اين فلان گناه را كرده به من ببخشش، اين چه كرده من درستش مي‌‌كنم، همان آدم بگويد اين آدم با اصل كار مخالف بوده! يا مسامحه كرده يا توجّه نداشته و به تو اي خدا محبّت نداشته، اين معناي اِتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (فرقان / 30) خوب امروز عرايضمان درباره‌ي كفر و ايمان تمام شد يعني وقت‌مان تمام شد والاّ مطلب اين‌جا زياد است فقط ما امتحاناتي كه از عدّه خاص گرفتيم چون اكثراً متوجّه مطالب سالهاي گذشته‌اي كه ما براي آن‌ها صحبت كرديم چون اين عدّه از دوستان كه امتحان داده اند اقلاًّ هفت هشت سال، در صحبت‌هاي ما، پاي صحبت‌هاي ما بوده اند متأسفانه از نمره يك داريم تا بيست! يعني اينقدر مسائل همين طورهاست. و من مي‌‌خواستم امروز درباره‌ي اين مطالب صحبت كنم چون مجلس عمومي است، عمومي شده – يعني ما كه عمومي نمي‌خواستيم باشد – عمومي شده، خانم‌ها با شرائطي كه ما داريم در مجلس شركت نمي‌كنند وقتي اعتراض به آن‌ها مي‌‌كنند با قياس به مجالس ديگر، كه مجالس ديگر مجالس روضه‌خواني و بسيار هم خوب است و لازم است اعتراض به معترضين مي‌‌كنند. بين آقايان مردها هم من گاهي مي‌‌بينم افرادي با شرايط ما موافق نيستند عملاً و تشريف مي‌‌آورند، لذا اين‌ها را منصرف شدم از خواندن، همين الان كه به جمعيت نگاه مي‌‌كنم مي‌‌بينم كه خوب مخلوطند. ولي اين‌ها بايد ان‌شاءاللّه تجديد بشود چون تمام اين ده سؤالي كه شده كليدي بوده مثلاً بعضي‌هايش در باره اش ده تا صحبت، ده تا سخنراني  كرده ام و مي‌‌خواسته در ذهنها فرو رفته باشد و بعضي‌ها هم اصلاً مثل اين‌كه در مرحله نيستند و اين‌ها ان‌شاءاللّه دارد بررسي مي‌‌شود چون رويش خيلي كار شده تازه از ديروز به دست من رسيده و اميدواريم كه ان‌شاءاللّه دوستان دقّت بيشتري به عرايض بكنند. چون عمل نمي‌كنيم فراموش مي‌‌كنيم. خيلي معذرت مي‌‌خواهم با اين صراحت عرض مي‌‌كنم چون ما عمل نمي‌كنيم. شما اگر يك حرفي يك كسي زد، يك كسي به كسي گفته بود هر روز بگو يا اسمع السامعين روزی صد دفعه، اين نگفته بود بعدش هم يادش آمده بود كه حالا گرفتاري‌ام زياد شده، بعد ياد نگرفته بود، حفظ نشده بود هي ذكر مي‌‌گفت يا اسفل السافلين! يا اسفل السافلين! چرا؟ به جهت اين‌كه آن روز اوّل آنكه او گفته همان را تمرين نكرده بود، حالا ما هم داريم اين‌جا صحبت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم، حرف مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنيم، شما يك مقداري عمل كنيد، دقّت كنيد. من از بيگانگان هرگز ننالم، مردم كوچه و بازار كه توقّعي از آن‌ها نيست. گفتم جدّي باشيد، اگر عمل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرديد به شما يكي‌اش را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم. به شما وقتي گفته مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد كه، -يكي را بخوانم كه همه بدانند كه چقدر اشتباه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند- نوشتيم مثلاً نفس امّاره را بايد تقويت كرد يا تضعيفش نمود؟ يك سؤال به اين كوتاهي، يك عدّه نوشته اند تضعيفش بايد كرد يك عدّه نوشته اند بايد تقويتش كرد، يك عدّه هم درست نوشته اند. حالا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد كه، خوب هر كدامتان داريد در مغزتان يك چيزی مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد، كه كدام يكي درست است. نفس امّاره بالسوءي داريم، نفس امّاره به حُسني داريم، نفس را بايد تقويت كرد. منتها راهنمايي‌اش كرد، تهذيبش كرد تا امّاره بالسوء نباشد والاّ نفس را بايد تقويت كرد مثلاً يك سؤال كوتاه اينطوري، خوب من چقدر درباره‌ي همين مسأله صحبت كرده باشم؟ فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم لااقل، اقلش كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانم يقيناً بگويم ده جلسه بيشتر صحبت كردم، ده جلسه! از اين‌جا كه رفتي بيرون اوّل با رفيقت سر پا صحبت کرديد، باباجان درس است اينها، واللّه و باللّه اين‌ها از درس دانشگاهي‌تان مهمّ‌تر است مگر مسلمان نباشيد، مگر مسلمان نباشيد. من گفتم آن روز خوب همه مقاله نوشته بودند، بسيار هم خوب بود امّا اين سؤالها چون هم فرصت كم بود، من بيشتر دوستان را به آقاي مسعودي و دوستان گفتم شايد وقتشان كم بوده اينطور نوشته اند، ايشان گفتند نه، آزاد بودند. آقايان كار بكنيد براي آخرتتان، تزوّدوا فانّ خير زاد التقوي، يك كاري بكنيد كه ان‌شاءاللّه درست بشود كارها.

ما باز هم فوت مرحوم پدر آقاي اكبري را به ايشان -نمي‌دانم تشريف دارند يا نه؟ تشريف دارند،- تسليت عرض مي‌‌‌‌‌كنيم به جنابعالي، همه‌ي دوستان تسليت مي‌‌‌‌‌گويند اميدواريم كه خداي‌تعالي ايشان را با اجداد ما محشور بفرمايد و خودشان را هم با مواليانشان و اجدادشان محشور بفرمايد. ان‌شاءاللّه مريض‌ها را دعا بفرماييد، خدا ان‌شاءاللّه مريض‌هاي اسلام مخصوصاً منظورين را شفای كامل عنايت بفرمايد.

السلامعليك يا اباعبدالله، السلام عليك و رحمة اللّه و بركاته. السلام عليك يا فاطمهالبتول، يا قرّة العين الرسول، السلام عليكِ صلي اللّه عليك، السلام عليكِ و علي ابيك و بعلك و بنيك، يا فاطمة الزهراء لعن اللّه من ظلمك و لعن اللّه من قتلك و لعن اللّه من غصب ارثك، السلام عليك صلي اللّه عليك و علي روحك و بدنك السلام عليك و رحمة اللّه و بركاته.

نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه، يا رحمن و يا رحيم يا غياث المستغيثين يا اله العالمين يا ربّاه، يا سيّداه، عجل لوليك الفرج، عجل لمولانا العظيم العزيز الفرج. خدايا هر چه زودتر آقا و مولاي ما را برسان. خدايا همه‌ي ما را از اصحاب خوب آن حضرت قرار بده. پروردگارا گرفتاري‌هاي مردم مسلمان را هر چه زودتر برطرف بفرما. دشمنانشان ذليل بفرما، پروردگارا به آبروي حجة بن الحسن قَسمت مي‌‌دهيم ما را در فهم حقايق موفق بفرما. حكمت در قلبمان جاري بفرما، پروردگارا به آبروي ولي‌عصر توفيق تزكيه نفس به همه‌ي ما مرحمت بفرما. امواتمان غريق رحمت بفرما، مرحوم تازه گذشته را غريق رحمت بفرما. مريض‌هاي اسلام، مريضه منظوره، مريض منظور الساعه لباس عافيت بپوشان، امواتمان غريق رحمت بفرما. شهداءمان غريق رحمت بفرما، امام راحلمان غريق رحمت بفرما، آنهايي كه به ما حق دارند اساتیدمان غريق رحمت بفرما، عاقبت امرمان ختم بخير بفرما. وعجل في فرج مولانا صاحب الزمان.

 

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *