۵ جمادی الاول ۱۴۲۷ قمری – ۱۲ خرداد ۱۳۸۵ شمسی – توضیح آیات آخر سوره حشر (و ما من دابة فی الارض) ، حدیث کساء

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِیم

 أَلحَمدُلِلّه وَالصَّلوهُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ ‌اللّه وَ عَلی آلِهِ آلِ اللّه لاسِیمَا عَلی بَقیهَ اللّه روحی وَ أَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَداء وَاللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلی أَعدَائِهِم أَجمَعین مِنَ الآنِ إلی قِیامِ یومِ الدّین.

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، ” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ٭ وَ لَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ” (حشر/۱۸ـ ۱۹). آیاتِ بسیار تكان دهنده ی پُر از حكمت و مطالب بسیار عالی، كه من گاهی فكر می كنم كه اگر تمام حكمای عالم بخواهند مطالب بسیار خوبی از خودشان یا از تمام دانشمندان جمع كنند، اگر بیایند از قرآن مجید استفاده كنند، بهترینش و كاملترینش را پیدا می كنند. خدای تعالی در قرآن زیاد به تقوا اشاره فرموده، تقوا یعنی خودنگهداشتن، همان جمله ای كه درباره ی فقهائی كه مرجع تقلید می شوند، امام فرموده است: ” صائناً لنفسه”( وسائل الشیعه/ ج ۲۷، ص ۱۳۱)، یعنی خودنگهدار، این مسأله‌ی خودنگهداری خیلی اهمیت دارد، انسان خودش را از گناه نگه بدارد، خودش را از آمال و آرزوهای زیاد نگه بدارد، خودش را از صفات رذیله نگه بدارد، روایاتی هست كه ائمه‌اطهار علیهم‌السلام فرموده اند و در قرآن هم مكرر، -حتی در یكی دو هفته‌ی قبل {در آیاتی که خواندیم} به آن اشاره ای فرموده- ذات مقدّس پروردگار- كه دنیا ارزش ندارد. شاید این جمله برای مردم دنیا خیلی تعجّب آور باشد كه چطور دنیا ارزش ندارد؟ یكی در فقر و فلاكت زندگی كند و یكی در كمال راحتی و خوشی زندگی كند؛ معنای این جمله این است كه هر دو باید فكر نكنند كه اهمیت دارد، چه ثروتش و چه فقرش، این قابل توجّه و تعجّب خیلی ها ممكن است واقع شود. ولی برای كسانی كه معتقد به قرآن هستند یعنی قرآن را قبول دارند، اسلام را قبول دارند به این مسأله قطعاً برخورد می كنند، چون این مسأله در قرآن مجید فراوان ذكر شده كه انسان ابدی است. چه كافر باشد چه مسلمان، چه خوب باشد چه بد، انسان با مردن برنامه اش تمام نمی شود ، همیشه خواهد بود و بی نهایت در مقابل محدود قابل مقایسه نیست. محدود صفر و بی نهایت همه چیز است. بنابراین حالا فرض كنید اگر از باب مثل ، یك فرد ثروتمند بسیار در رفاه و آسایش، به یك لحظه ناراحتی یا یك لحظه خوشی برخورد می كند ، اگر عاقل باشد این را هیچ وقت به حساب نمی آورد. مثلاً فرض كنید كه یك زنبوری آمد برخورد كرد به دست انسان و حتّی نزد، زهر نریخت، ولی یك برخورد مختصری كرد و رفت، اگر دیدید این شخص خیلی ناله و فریاد می كند، بدانید خیلی انسان ابلهی است. اگر ما مسلمان باشیم و معتقد به قرآن و ذات مقدّس پروردگار باشیم، دنیا در مقابل آن زندگی‌ای كه ما خواهیم داشت، یك لحظه است. خیلی كم! نه خوشی اش قابل توجّه است و نه ناراحتی اش، چون هر چیزی كه گذرا بود بالأخره فراموش می شود. ما عالم ذر به آن طولانی را فراموش كردیم، عالم ارواح را فراموش كردیم كه انبیاء باید بیایند به یاد ما بیاورند و متذكّرمان كنند آن وقت دنیایی كه نهایت اگر كسی زیاد عمر كند، صد سال، صد و بیست سال، این در مقابل بی نهایت چه ارزشی دارد؟ و یقیناً یك روزی خواهد رسید كه ما دنیا را فراموش می كنیم. نه اینكه یك فراموشی مثل فراموشی كه در دنیا نسبت به عوالم قبل داریم، فراموشی به خاطر جزئی بودنش، به خاطر كوچك بودنش، به خاطر قابل توجّه نبودنش، ما فراموشش می كنیم. آن وقت در این یك لحظه ای كه بر ما می گذرد، اگر آمد و افرادی پیدا شدند كه این یك لحظه را همه چیز بدانند، آخرت ابدی را اصلاً یا قبول نداشته باشند یا به آن توجّه نداشته باشند، اگر یك فردی در دنیا پیدا شد كه همه ی فكرش، این كه امیرالمؤمنین علیه‌السلام می فرماید: ” لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَاِن مرة “( کافی/ ج۲، ص ۴۵۳ )، از ما نیست اگر كسی در شبانه روز یك مرتبه لااقل خودش را حساب نكند، برای این جهت است كه اگر انسانی پیدا شد که در شبانه روز به حساب خودش نرسید، یعنی فقط به فكر همین لحظه ای كه الان در آن هست بود، همین دنیا را برای خودش خواست روبراه كند، همان اندازه كه آخرت و زندگی انسان بی نهایت است و پرارزش و دنیا بسیار كوچك، این شخص هم همان اندازه پست و بسیار كوچك است. هیچ وقت اسباب بازی را به دست آدم بزرگ نمی دهند. شما این را بدانید اگر الان شخصی از مسافرت بیاید شما هم مثلاً یك آیت اللّه هستید برای شما یك عروسكی مثلاً از فلان شهر خریده كه یك صدایی می كند، آورد به شما داد، {گفت} آقا این را برای شما سوغات آورده ایم، علاوه كه به شما بر می خورد و از او تشكّر نمی كنید، بسیار این مرد را بی عقل تصوّر می كنید، {پیش خودتان می گویید} عجب آدم بی شعوری است، عجب آدم بی عقلی است. اینجوری است، حساب دو دو تا چهارتاست، دنیا لعب است، لهو است و اسباب بازی است. آخرت “لَهِیَ الْحَيَوانُ ” (عنکبوت/۶۴)، حیات دائمی؛ حالا شما هم یك فردی هستید كه دائماً به فكر آخرتید و آن حیات ابدی و اهل سیر و سلوك و لقاء پروردگار، حالا یك نفر آمد گفت آقا از فردا تو رئیس جمهوری، تو وزیر فلان قسمتی، تو مدیر كلّی، باور كنید اگر انسان، انسان بشود و عاقل باشد از آن عروسكی كه یك نفر از مسافرت كه می آید برای یك آیت‌اللّهی، یك حكیمی، یك دانشمندی می آورد مسخره تر است. این را جدّی می گویم، باید معتقد باشید. اگر كسی یك- مثلاً فرض كنید- خانه ای به شما هدیه داد، یك ماشینی به شما هدیه داد، یك فردی بود كه یك ثروت زیادی را به شما هدیه داد شما اگر متقی است، باید از او خوشتان بیاید برای تقوایش، و الاّ با این كارش -حالا به اندازه ی فهمش كار كرده-، من نمی گویم از یك چنین شخصی بدتان بیاید ، من نمی گویم كه از یك چنین شخصی تشكّر نكنید ، ولی بدانید این مثل آن مورچه ای است كه برای حضرت سلیمان ران ملخ هدیه می برد. اگر شما سلیمان باشید، اگر شما انسان باشید، اگر نه، به آن چشم نگاه نكردید، به آن چشمی كه حضرت سلیمان به مورچه نگاه كرد و در عین حال از او تشكر كرد و گفتند: “ان الهدایا علی المقدارمهدیها “، اگر با این چشم نگاه كردید بسیار خوب، امّا اگر گفتید بارك اللّه، تو زندگی من را نجات دادی، تو من را حیات بخشیدی، تو به من همه چیز دادی، اگر این طوری شد- خدای نكرده- هیچ وقت به خدا نمی رسید، نمی توانید سالك الی اللّه باشید. این یك مطلب بود كه در قرآن از همین آیات استفاده می شد، كه اگر انسان تقوا داشته باشد، خودش را نگه بدارد، از افكار پلید خودش را نگه بدارد- شما فكر نكنید كه افكار پلید فقط فكر دزدی و خیانت و زناست- كسی افكار پلید دارد كه دنیا را همه چیز بداند و آخرت را اهمیت ندهد، این فكر پلید است، خبیث است، اگر یك شخصی را دیدید که تمام فكرش روی درآمد است، به دین كار ندارد، بلند می شود به مسافرت های طولانی می رود، در این هوای گرم، با بی دینی ها روبرو می شود كه یك مقداری پول بدست بیاورد. آن هم اگر دزد نباشد، تازه یك فكر پلیدی دارد. خدای تعالی فرموده است كه: ” وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِی كِتَابٍ مُبِینٍ ” (هود/۶) این را بدانید “دابه” یعنی جاندار، از آن موجود یك سلولی گرفته تا فرض كنید بزرگترین حیوانات و از نظر شخصیت بزرگترین حیوانات انسان است، از نظر هیكل بزرگترین حیوانات شاید در زمان ما فیل باشد، همه را می شناسد، همه را روزی می دهد، ” إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا “، بر عهده ی خداست كه روزی او را بدهد، اصلاً عهده گرفته، تعهّد كرده كه روزی انسان را بدهد، یك آدم نافهمی- نمی دانم، چون می ترسم شامل خیلی ها بشود- می گوید: پس چرا ما وقتی دنبال كار نمی رویم پول نداریم؟ زندگی نداریم؟ خدا از آن طرف فرموده: ” وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكاً ” (طه/۱۲۴) انسان باید وظیفه اش را انجام بدهد، واجب است كه آنچه خدا امر كرده انجام بدهد، كار بكند، كوشش بكند، اگر می تواند شب و روز كار بكند برای اینكه خدای تعالی دستور فرموده، شما نماز شب می خوانید پول می گیرید؟ شما مثلاً نمازهای یومیه را می خوانید پول می گیرید؟ نه! این كارتان هم همین طور باشد. نمی گویم پول نگیرید و كار بكنید، كار کردنتان برای پول نباشد. روزی تان را خدا می دهد، كارتان برای خدا باشد، این یك فایده دارد. من یك وقتی در یك مجلّه ای خیلی قدیم خواندم كه در مدارس فلان مملكت از اوّلی كه یك بچّه را در مدرسه می گذارند ، زیر نظر هست تا وقتی كه مثلاً لیسانسش می گیرد، دكترایش را می گیرد زیر نظر است. هر كدام استعداد فوق العاده ای دارند، در بین جوانهای ما هم زیاد است، منتهی آن برنامه را ما عمل نمی كنیم و شاید هم نباید بكنیم. او را زیر نظر می گیرند، می بینند این جوان، این بچّه، این مرد خیلی بااستعداد است. بعد از اینكه برایشان ثابت شد كه خیلی بااستعداد است به سراغش می آیند، به او می گویند كه به تو زن می دهیم، به تو خانه می دهیم، به تو ماشین می دهیم، هر چه بخواهی به تو می دهیم، تو فقط مثلاً در آزمایشگاه، در این محل كارت بنشین فكر كن، فكرت راحت باشد. من وقتی این را در آن مجلّه خواندم ، گفتم خدای تعالی و اسلام این كار را برای همه كرده، حالا هر كدام استعدادشان بهتر بود، خوب از این كار استفاده می كنند هر كدام استعدادشان كمتر بود خودبخود ردّ می شوند. خدا فرموده: روزی ات با من، هر چی می خواهی با من، حتّی هیچ وقت مریض نمی شوی، در همین دنیا- این را به شما عرض كنم- هر چه می خواهید خدا به شما می دهد، تو هم هر چه خدا می خواهد عمل كن. اگر شما – امر پروردگار را تجربه {کردن}صحیح نیست -، عمل بكنید، صد درصد عمل بكنید، نه اینكه نصفش برای خدا باشد نصفش برای پول، نصفش برای شهرت باشد، نصفش برای خدا، {در این صورت} خدای تعالی می گوید: من شریك خوبی هستم شما من را با هر چه شریك بكنید من حصه‌ی خودم را، قسمت خودم را به طرفم وا می گذارم، تو نصف كار را برای من كردی، نصفش را برای پول، من همه اش را می گذارم برای پول، همه را می گذارم برای مردم، تو برای شهرت این كار را كردی همه اش مال آنها، ما نمی خواهیم، ما از تو توقعی نداریم، التماس دعا. امّا اگر انسان صد درصد برای خدا كار كرد و تقوا داشت و خدا را فراموش نكرد، آن وقت شما یقین بدانید -اگر مسلمانید كه باید یقین بدانید، تجربه هم نمی خواهد چون- از آن طرف می گوید: ” وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ، نَحْنُ قَسَمْنَا بَینَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ ” (زخرف/۳۲) معیشت مایه ی عیش است، هر چه كه مایه ی عیش و راحتی شماست، ما بین شما معیشت تان را تقسیم كردیم ، ” كُلٌّ فِی كِتَابٍ مُبِینٍ “(هود/۶)، همه اش در كتاب نوشته شده، قطعی شده، امضاء شده، ولی كیست كه ایمان داشته باشد؟ انسان باید دنبال وسیله باشد، همه‌ی كارهایی كه یك كارگر انجام می دهد، تو هم باید انجام بدهی، منتهی فرقش این است كه او برای پول و ثروت است تو برای خدا انجام می دهی، اگر می خواهید به خدا برسید باید این بخش دوّم را تعقیب كنید، خدای تعالی در همین آیات می فرماید كه: ” وَ لَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ ” (حشر/۱۹) شما مثل كسانی كه خدا را فراموش كرده اند نباشید، اینها اگر خدا را فراموش كردند خودشان را هم فراموش می كنند، شما فكر می كنید مردم دنیاپرست خودشان را فراموش نكرده اند؟ خدا انسان را خلق كرده برای اینكه ابدی باشد. اگر فراموش نكرده اند چرا مرگ را نهایت و پایان زندگی می دانند، چرا آخرتِ بی نهایت را به دنیای محدود می فروشند؟ اگر این طوری نیست خدای تعالی می فرماید كه: ” أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ “(حشر/۱۹)، اینهایی كه خدا را فراموش كردند، ببینید فراموشی هم كم و زیاد دارد، یك وقت هست یك نفر در شبانه روز {به طور کلی}خدا را فراموش كرده ، خدا هم یك كاری می كند او همیشه خودش را فراموش می كند، خودتان را فراموش نكنید، شما انسانید، ” رحم اللّه امرء عرف قدره “(مناقب/۳۷۵)، حدّ خودتان را بدانید، بدانید از كجا آمدید به كجا می روید و كجا هستید، اینها را بدانید، ما علماً می دانیم ولی عملاً اكثرمان نمی دانیم، اكثرمان اگر به ما بگویند، خدا مرگت بدهد بدمان می آید، خودت را مرگ بده چرا من را؟ حتّی بعضی وقتها انسان می گوید به جان شما، می گوید چرا جان ما را مایه می گذاری؟ انگار که ما الان گفتیم به جان شما، جانش رفت درعالم محو و فنا و از بین رفتن، خیلی هم غصّه می‌خورد كه چرا گفته به جان من ؟ اگر به انسان بگویند خدا مرگت بدهد، این دعاست!! اگر ولی خدا باشی این دعاست برای تو، كه از این زندان تو را نجات می دهند، اگر به یك زندانی- شما رفتید به دیدنش- از پشت آن میله ها گفتید: خدا تو را از زندان آزاد كند بدش می آید؟ اولیای خدا ” یتمنون الموت “، تمنّای مرگ می كنند، منتهی خدا خواسته كه ما در این دنیا امتحانمان تكمیل بشود بعد بمیریم. خودتان را فراموش نكنید كه اگر خودتان را فراموش كردید فاسقید، ” أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ “(حشر/۱۹)، خدا می گوید: ” لَا یسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ” (حشر/۲۰) ما مساوی می دانیم، وقتی یك فاسقی را می بینیم {می گوییم} خوب این از اقوام مان است، از نزدیكان مان است، فاسق است ولی خوب نمی شود كه با او كنار نیامد! حضرت صادق علیه‌السلام یكی از اصحاب را دیدند كه با یك نفر دارد صحبت می كند، حضرت عبور كردند، بعد كه او را دیدند فرمودند این شخص كه بود تو با او صحبت می كردی؟ گفت: این دایی من است. حضرت فرمودند: از این به بعد یا با او حرف می زنی یا با ما، چرا آقا؟ چون او قائل به تقدیر است، یعنی به جبر است. صوفی مسلك است بالاخره، یا با او یا با ما، دایی‌ات هست كه باشد چون كم كم همین آقادایی شما را به جهنّم می برد، آنقدر با شما حرف می زند تا شما هم قائل به جبر می شوی و بعد كسی كه قائل به جبر است، همه‌ی كارها را {اینطور می گوید که} به نظر من بیخود نماز می خوانید ، بیخود عبادت می كنید. یك وقتی با یكی از علما بحث بود می گفت: ” جف القلم “، یعنی نوشته شد، هر چه كه سرنوشت ما بوده خدا نوشته و مركّبش هم خشك شده، تمام شده، گذاشته كنار، خدای تعالی همه‌ی كارها را انجام داده، خدا خودش می گوید این جور نكنید، این جور نیست. ما می گوییم نه! خدایا تو حتماً شكسته نفسی می كنی و الاّ همین طور است. كوشش بكنید كه تحت تأثیر متصوفه، تحت تأثیر وهابیت كه به خصوص در زمان ما برای افراد احمق خیلی صورت ظاهرِ خوبی دارد، تحت تأثیر اینها واقع نشوید. توسّلات خاندان عصمت علیهم‌السلام در آن حدّ است، من یك روایتی همین چند وقت قبل دیدم كه امام هادی علیه‌السلام كسالتی پیدا می كنند می فرمایند كه من در سامرّاء تحت نظر هستم یك نفر به كربلا برود ، برای من دعا كند تا خوب بشوم. این شخص هم كه خدمتشان بود عرض كرد آقا من می روم، این شخص آمد بیرون ، به یكی از اصحاب برخورد كرد آن صحابه با معرفت زیادی بود ، گفت: این حرفها چیست؟ حضرت هادی علیه‌السلام خودش در مقام بالایی است كه باید كربلا را تبرّك كند- البته اسم حضرت سیدالشهداء در روایت نیست- كربلا را باید تبرّك كند، یعنی چه؟ می گوید اینقدر حرف زد حرفهایش هم درست، من با خود او برگشتم خدمت امام هادی علیه‌السلام، حضرت فرمود كه پیغمبر صلی‌الله‌وعلیه‌و‌آله بالاتر است یا كعبه؟ علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بالاتر است یا كعبه؟ كعبه یك مشت سنگ است. ولی همین پیغمبر صلی‌الله‌وعلیه‌و‌آله دور خانه ی كعبه طواف می كرد، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام دور خانه ی كعبه طواف می كرد. این كه من می گویم شما بروید كربلا دعا كنید یك امكنه ای است “فی بیوتٍ”- این تعبیر من است در آن روایت نیست، ولی ترجمه اش و تفسیرش همان است- ” فی بیوت اذن اللّه ان ترفع و یذكر فیها اسمه “(نور/۳۶)، یك خانه هایی هست كه خدا اجازه داده آنجا دعا مستجاب بشود. {مثل}حرم حضرت رضا علیه‌السلام. یكی از علما که مذاق تصوّف داشت را از شهر دوری آوردند در شهر قم كه دفنش كنند. بعد معلوم شد كه ایشان را به حرم حضرت معصومه علیها‌السلام نبردند، من از یكی از نزدیكان ایشان كه در تشییع جنازه او هم بود پرسیدم این طوری شنیدم، راست است یا نه؟ گفت: بله! من نگذاشتم ببرند! گفتم: چرا؟! گفت: برای اینكه ایشان در مرحله‌ی دهم از ایمان بود حضرت معصومه علیها‌السلام در مرحله ی هشتم ایمان، حالا چطوری وزن كردند و این مسائل، اینها حرفهای بیهوده‌ی لغوِ خلاف اسلام است. بعضی از متصوفه این طورند، آب دهان فلان مرشد، فلان مثلاً فرض كنید قطب را می رفتند چون خودش نمی توانست آب دهانش را جمع كند از دو طرف دهانش می ریخت، با پارچه جمع می كردند تبرّكی می بردند و آن وقت به حرم حضرت معصومه علیها‌السلام نمی برند كه ایشان در مرحله ی هشتم است، حضرت معصومه علیها‌السلام باید بیاید دور این آقای قطب بگردد. ” طوفوا حولی فمكّه بیت اللّه و أنا اللّه “( الأنوار النعمانیه/ ج ۲، ص ۱۹۳ ۱۹ )، یكی از این اقطاب صوفیه گفت: كه بیایید دور من بگردید؛ من كه از كعبه كه كمتر نیستم. ملای رومی می فرماید: روا باشد أنا الحق از درختی، چرا نبود روا از نیكبختی؟ چطور شد درخت گفت ” أنا الحق، أنا اللّه “، من نمی توانم بگویم ” أنا اللّه “، از این حرفها زیاد است، آن شخص هم رفت كربلا در حرم حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و دعا كرد امام هادی علیه‌السلام از كسالتشان الحمدللّه نجات پیدا كردند و شاید هم، همه ی اینها برای ما درس بوده ، توسلاتتان را زیاد كنید. من در مجله خورشید مكّه همین شماره ای كه الان در دست هست، خدا جناب آقای نعمتی را حفظ كند ، من سالها بود می گفتم: حدیث كساء از احادیث بسیار معتبر خوبی است. ایشان سندش را نقل كردند و من یك چند دقیقه ای كه وقت داریم درباره ی اهمیت حدیث كساء امروز می خواهم عرض كنم ، چون ماه جمادی الاول و جمادی الثانی متعلّق به حضرت فاطمه زهرا ‌علیهاالسلام است. ما نمی گوییم كه پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله كمتر از فاطمه زهرا ‌علیهاالسلام بود یا بگوییم كه حضرت زهرا علیهاالسلام باید ضعف پیغمبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را جبران كند. ولی همین روایتی كه برایتان خواندم مطلب را توضیح می دهد. فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام مركز استجابت دعاست. مركز شفای بیماران است، مركز همه چیز انسان است، خدای تعالی او را معصوم از جهل قرارش داده، حالا انبیاء اگر معصومند برای اینكه حجّت برای مردم تمام بشود، ائمّه همین طور، امّا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نه امام است نه پیغمبر است به صورت ظاهر ولی معصوم از جهل {است}، همین امروز خود من بعد از اینكه مجلّه را یك قدری مطالعه كردم، حدیث كسا ء را برداشتم نگاه كردم، {ما از }خیلی قدیم می خواندیم، حتّی حفظ بودم و ان‌شاءاللّه از این به بعد هم حالا هر جوری كه صلاح می دانید، در هفته یك جلسه ای داشته باشید حدیث كساء را بخوانید. یكی از اولیای خدا در قم- خدا رحمتش كند- به نام آقای رضوی، ایشان عصر جمعه مجلسی داشت و مرحوم استادمان آیت اللّه خندق آبادی می آمد و منبر می رفت ، {شروع می کرد از روی مفاتیح می خواند ” روی عن فاطمة زهرا علیهاالسلام… “، و بعد حتّی روضه هم یادم نمی آید که می خواند {یا نه}. با اینكه ایشان آیت اللّه‌ی بود، آقای برجرودی رحمةاللّه علیه ایشان را مشاور نزدیك خودشان قرار داده بودند در كارهای حوزه، در عین حال این حدیث كساء را كه می خواند بعد می رفت می نشست. آن مجلس هم همین بود، چون در این حدیث پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می فرماید: ” و الذی بعثنی بالحق نبیا و اصطفانی بالرسالة نجیا ما ذكر خبرُنا هذا فی محفل من محافل اهل الارض و فیه جمع من شیعتنا و محبینا … و فیهم مهموم إلّا و فرّج اللّه همّه، و لا مغموم إلّا و کشف اللّه غمّه، و لا طالب حاجة إلّا و قضی اللّه حاجته ” (مستدرک عوالم العلوم(من فاطمة الزهراء ع إلی الإمام الجواد ع)/ج‌۱۱،قسم ۲ فاطمةس)، ناراحتی هایش رفع می شود، مرض هایش شفا پیدا می كنند، حوائجش برآورده می شود، خیلی عجیب است! این حدیث را چون خیلی مطلب دارد مخصوصاً در فضائل فاطمه زهرا علیهاالسلام، این حدیث را شیطان آمده به {سراغ} بعضی علماء حتّی، {که} سندش معلوم نیست صحیح باشد. این سندشان را ایشان نوشته از زمان ما تا زمان جابر بن عبداللّه انصاری، مطالعه كنید، این زحمات دوستانتان را قدر بدانید، تا زمان جابر بن عبداللّه انصاری كه ایشان خدمت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها رسید و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها این مطلب را فرمودند: كه یك روزی پدرم بر من وارد شد و فرمود: ” أنّی اجد فی بدنی ضُعفا “، ببینید به خدا قسم درهای رحمت را به ما نشان داده‌اند، ما نمی فهمیم. سؤال اینست كه آیا پیغمبر بالاتر است یا فاطمه زهرا؟ چرا پیغمبر آمد پناهنده به فاطمه زهرا شد، فاطمه زهرا هم بدون تعارف گفت كه من: ” اُعیذُكَ بالله یا ابتاه من الضُعف “، من تو را پناه می دهم به خدا، از خدا كمك می گیرم برای رفع ضعف تو، این چرا {اینطوریست}؟ این روایت امام هادی علیه‌السلام خوب از آن استفاده می شود، كه فاطمه ی زهرا علیهاالسلام، اگر كسالتی داشتید آقا سرت را بگذار به سجده، آدم نمی شود به یك كسی خطاب بكند و كسی دیگر منظورش باشد، سجده می گویند مال خداست ولی اینجا استثناء دارد. سرت را بگذار به سجده، صد مرتبه بگو: ” یا مولاتی یا فاطمةُ اغیثینی “، اگر حاجتی دارید، یك وقت وهابی نشوید ، كه بگویید كه ما دَر خانه خدا می رویم ، اگر من جرأت می كردم می گفتم خدای تعالی به شما اعتنا نمی كند اگر برایش واسطه نبرید! البته من این حرف را نمی زنم چون بالاخره ائمه اطهار علیهم‌السلام اُذُن اللّه اند و دعایی هم كه ما می خوانیم آنها هم می شنوند و خدا هم محیط بر ماست. در یك چنین شرایطی، نه اینكه پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله تنها یك قدری خوب خوابید و بعد چشمش باز شد و خستگی اش رفع شد، نه! می گوید: ” وصِرتُ اَنظرُ علَیه “، وقتی كه فرمود برای من كساء یمانی بیاور ” فغطّینی به ” تو روی من بینداز، -من یك وقتی یك كسالتی داشتم پتو روی خودم می كشیدم می گفتم ” یا فاطمة اغیثینی “، این قدر مؤثر است كه حساب ندارد. نام فاطمه زهرا علیهاالسلام را ببرید و لحاف، پتو، ملافه، هر چه هست روی خودتان بكشید ، ” غطّینی به “، بكش روی من- و می گوید تا كشیدم این عبا را، عبا یك چیزی بوده كه خوب معمولاً در خانه‌ی كسانی كه اهل عبا هستند، هست. همان عبا را بیاور، یك عبایی یك خصوصیتی می دانید نداشته{معمولی بوده}، دست فاطمه ی زهرا علیهاالسلام یك خصوصیتی داشته، ” فغطّینی به و صرت انظر الیه و اذا وجهه “، می دانید که آدم خسته ، یك خورده ای صورتش گرفته است ، حتّی ممكن است رنگش هم فرق كرده باشد، می گوید وقتی نگاهش كردم -اعجاز فاطمه زهرا علیهاالسلام می خواهد نشان داده بشود-، تا نگاهش كردم دیدم كه “وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ”( الکافی/ ج۲، ص۸ )، تلالو می كند، نور می زند، پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از آن خستگی به كلّی بیرون آمد، ” وجهه یتلالؤ كانّه البدر ” مثل ماه شب چهارده، صورتش دارد می درخشد. بعد هم یكی یكی، امام حسن علیه‌السلام آمد، امام حسین علیه‌السلام آمد، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام آمد، همه نشستند زیر كساء، این در ذهن انسان می آید كه خوابیدند، این شاید درست نباشد چون در آخر همین روایت حضرت امیر علیه‌السلام از پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سؤال می كند كه ” ما لجلوسنا هذا تحت الكساء من الفضل “، این نشست ما، نشستن ما، معلوم است كه دیگر پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از اینكه استراحت بكند و دراز بكشد در آمد و نشست و عبا را دور خودشان گرفتند كه همه شان به هم چسبیده باشند، با یك محبّت كامل، بعد همه آمدند. این قدر مسأله مهم شد، نورافشانی شد، در همه‌ی عالم هستی {تا جایی }كه جبرئیل به طمع افتاد كه خدایا اجازه می دهی ما برویم بشویم ششمی اینها؟ {فرمود باشد} حالا كه تو می روی این آیه را هم ببر، آیه تطهیر: ” إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً “(احزاب/۳۳) پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می فرماید: به خدایی كه من را مبعوث به رسالت كرده و خدایی كه من را به این مقام رسانده ” ما ذكر خبرنا “، این متأسفانه در رفقای ما – حالا شاید مربوط به غفلت من بوده، مربوط به همین وسوسه های شیاطین بوده- نیست. ان‌شاءاللّه خانمها به جای اینكه می خواهند جلسه‌ی ختم چه می دانم ، -بعضی از سوره ها را از خودشان درست كردند- یك غذایی می دهند و ختم انعام و از این حرفها، بنشینند همین روایت را بخوانند. اگر می توانند معنایش را هم بفهمند، اگر می توانند توضیحات هم بدهند، اگر می توانند توسّلی هم به حضرت زهرا علیهاالسلام پیدا كنند و الاّ می شود فقط و فقط همین حدیث را خواند، حدیث بسیار صحیح و بسیار عالی و روایتی است كه تمام بزرگان دین مثل مرحوم علامه‌ی حلّی، مرحوم مجلسی، نگاه كنید اینها این حدیث عظیم را نقل كردند. حالا نمی دانم من نمی خواهم جلسه‌ی خاصّی ترتیب بدهم، حالا اگر مثلاً شبهای جمعه، اوّل حدیث كساء را بخوانید یا یك جلساتی خانم ها روزهایی كه به اصطلاح قبل از ظهرها كه كمتر كار دارند اینها جلسه ای تشكیل بدهند، این حدیث را بخوانند. این حدیث، خواندنش، همین خواندنش، همین بیان كردنش، همین كه فاطمه زهرا علیها‌السلام را مطرح بكنید، می گوید: ” ما ذكرنا خبرنا هذا فی محفل من محافل اهل الارض و فیه جمع من شیعتنا و محبینا “، اگر شما در این مراحل نبودید، اهل تزكیه نفس نبودید می گفتم آدم های متدینی را جمع كنید ولی شما الحمدللّه حداقلش این است كه واجبات را انجام می دهید و محرمات را ترك می كنید، شماها جمع بشوید، صدای من را هر كس می شنود ان‌شاءاللّه یك فكری روی این جهت بكند نمی خواهم محدودتان بكنم، هر جوری كه برایتان ممكن است برایتان شعار باشد كه حدیث كساء را بخوانید. ” ما ذكرنا خبرنا هذا فی محفل من محافل اهل الارض و فیه جمع من شیعتنا و محبینا… الاّ و فرّج اللّه همّه و لا طالب حاجة الا و قضی اللّه حاجته “، عجیب است! پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قسم می خورد ، دو دفعه هم حضرت امیر علیه‌السلام این مسأله را در همین حدیث سؤال می كند! پایان حدیث دو دفعه حضرت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سؤال می كند كه: ” ما لجلوسنا هذا؟ ” این نشست ما چه فایده‌ای دارد؟ چه اهمیتی دارد؟ چه قیمتی دارد كه پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله اینطوری جواب می فرمایند و جبرئیل هم می آید آیه تطهیر را نازل می كند كه یكی از مواردی كه آیه تطهیر در آنجا نازل شده، همین مسأله‌ی كساء یمانی است. خدا ان‌شاءاللّه همه‌ی ما را متوجّه مقام با عظمت فاطمه‌زهرا علیها‌السلام بكند، آن قدر عظمت دارد فاطمه‌اطهر سلام اللّه علیها، كه پیغمبراكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله صبح به صبح می آمد{و عرض می کرد}: ” السلام علیكم یا اهل بیت النبوة “، می خواست به مسجد برود ، وقت نماز است و سلام می كرد، اگر فاطمه‌زهرا علیها‌السلام می آمد طبق معمول صدای پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را كه می شنوید می دوید دم دَر خانه، پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دست فاطمه‌زهرا علیها‌السلام را می بوسید، تمام وجود فاطمه‌زهرا علیها‌السلام پُر ارزش بود، صورتش را می بوسید، حتّی بدنش، ” فاطمه بضعة منّی ” (طبری/ دلائل الامامة، ص۱۳۴) فاطمه پاره ی تن من است، ” من آذاها فقد آذانی “، كسی كه او را اذیت كند، من را اذیت كرده. ولی خدای تعالی این بزرگوار را خیلی دوست داشت نخواست بیشتر از هیجده سال در بین این مردم پست، در این زندان پُرشكنجه، در این {مکان}لهو و لعب او را بگذارد و الاّ در این ماه و ماه آینده، باید ان‌شاءاللّه آماده باشید برای عزاداری شهادت فاطمه‌زهرا علیها‌السلام، آنقدر اذیتش كردند كه فرمود: ” صُبَّتْ عَلىَّ مَصآئِبٌ لَوْ اَنَّها صُبَّتْ عَلَى الاْيّامِ صِرْنَ لَيالِيا “(روضة الواعظین و بصیرة المتعظین/ج۱، ص ۷۵ )، خدا ان‌شاءاللّه همه شان را لعنت كند و به آبروی خاندان عصمت و طهارت لحظه به لحظه عذاب آنهایی را كه فاطمه‌اطهر را اذیت كردند زیاد بفرماید. نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه خدایا به حقّ فاطمه‌زهرا، به آبروی فاطمه‌زهرا فرج فرزندش صاحب الزمان را برسان، همه‌ی ما را از بهترین اصحاب و یاورانش قرار بده، قلب ما را مملوّ از محبّت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرار بده، معرفت حضرت زهرا را به ما مرحمت بفرما، توفیق عزاداری در این دو ماه برای شهادت فاطمه‌زهرا به ما عنایت بفرما، خدایا به آبروی فاطمه‌زهرا همه‌ی ما را از اهل بیت عصمت و طهارت قرارمان بده، خدایا همه‌ی ما را جزء شیعیان، محبین خاندان عصمت قرارمان بده، پروردگارا امام زمانمان را از ما راضی بفرما، خدایا به آبروی ولی عصر قسمت می دهیم مریض های اسلام، مر ض های روحی و جسمی شان را برطرف بفرما، مریض منظور، مریضه منظوره الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، عاقبت مان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان .

 

لینک دانلود ویدیو: 

کلیک کنید

 
 

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *