۳ شوال ۱۴۲۴ قمری – ۷ آذر ۱۳۸۲شمسی – روال زندگی یک سالک الی الله
@ متن سخنراني روز 3 شوال 1424 مصادف با 7 آذر 1382 و 28 نوامبر 2003
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
در سالي كه گذشت يعني از اوّل شوال سال گذشته تا امسال دوستان و عزيزان تقريباً دارند قرآن را تمام ميكنند و يك دوره اعتقادات گفته شد و لذا يك امتحانِ بسيار سطحي بايد انشاءاللّه به خصوص در مسألهي اعتقادات انجام شود لذا ورقههايي انشاءاللّه هفتهي آينده در اينجا يا تهران يا ساير شهرها توزيع ميشود و سؤالاتي در ارتباط با عقائد پرسيده ميشود تا ببينيم انشاءاللّه دوستاني كه در جلسات حاضر ميشوند تا چه حد اهميت به اين مسائل اعتقادي دادهاند، مسأله بعدي جلسهاي بايد تشكيل شود كه اين هم بعد از اين جريان در خصوص قرآن مجيد، طبعاً كس سي آيه را در هر روز خوانده و ترجمهاش را مطالعه كرده كه جزء تعهدات برنامهي ما بوده خواهي نخواهي هم قرآن را بيغلط ميخواند و هم ترجمه را تا حدّي ميداند البتّه در جلسات اين مسأله هم سؤال ميشود تا ببينيم افراد جدي چه افرادي بودند و افراد مسامحهكار چه افرادي هستند و وقت ما را بيجهت ضايع نكنند چون دنيا داري است كه بسيار فرصت كم و اگر انشاءاللّه زمانِ ما منتهي به دوران ظهور حضرت بقيةاللهبشود كه لازمتر است كه ما هم قرآن را بدانيم و هم اعتقاداتمان صحيح باشد كه هر چه اين دو چيز را بيشتر به آن توجّه كرده باشيم طبعاً نزديكتر به امام عصر ارواحنافداه هستيم و هر چه كمتر توجه نموده باشيم طبعاً دورتر از آن حضرت و بالاخص اگر عمل تزكيهي نفس را هم با مسامحه روبرو شده باشيم. دربارهي تزكيهي نفس يك دوره به عنوان درس اين هم شايد مدتي طول بكشد اگر چه زياد شنيدهايد مطالبي در خصوص تزكيهي نفس ولي يك نكاتي هست كه بايد به آن توجّه بشود نكاتِ بسيار حسّاس و شايد توجّهنكردن به اين نكات گاهي انسان هر چه زحمت ميكشد به جايي نميرسد يكي از آن نكات كه در ابتداء شروع به تزكيهي نفس لازم است كه اطلاع داشته باشيم اين است كه بايد بعد از توبه كه در شبهاي ماه رمضان بحثِ توبه را توضيح دادم تا شب نوزدهم بعد از توبه حالا كه شما برگشتهايد به طرف خدا و قدم به سوي خدا بر ميداريد بايد با استقامت باشيد توبه به معناي اين است كه ما پذيرفتهايم كه خداي تعالي را براي اين كه مربّي ما باشد، به راه خدا آمدهايم از همه راههاي زشت و انحرافي برگشتهايم به سوي خدا، و «رَبُّنَا اللَّهُ»([1])، از اين لحظه به بعد يعني بعد از توبه عرض ميكنيم «رَبُّنَا اللَّهُ»، مربّي ما خداست. يك سالك الي اللّه همانطوري كه شما همهتان در مدرسه بودهايد و ميدانستهايد كه در مدرسه وقتي وارد شديد درستان بايد روي حساب باشد، تفريح و بازيتان روي حساب باشد، صندلي و ميزي كه روي آن نشسته و پشت آن نشستهايد بايد روي حساب باشد و بالاخره احساس ميكنيد يك ناظم، يك مربّي، يك معلم در رأس كار شماست و نظارت بر شما دارد يك چنين حالتي داريد اگر از مدرسه خارج شديد ممكن است هر كار بينظمي را انجام بدهيد، امّا در داخل مدرسه ميدانيد كه يك نفر آنجا هست انضباط شما را نمره ميدهد، حركات شما را مينويسد، درسهاي شما را به شما نمره ميدهد، در كسي كه به سوي خدا حركت ميكند، كسي كه توبه كرده است و رو به خدا گذاشته اين شخص هم بايد يك چنين حالتي داشته باشد، حالت مدرسه را لااقل كه اين كه ميگويم لااقل به خاطر اين است كه ممكن است پشت ميز شما با دستتان و پايتان يا در قلبتان كاري بكنيد كه معلّم متوجّه نشود امّا در مقابل پروردگار شما ارادههايي كه ميكنيد، حتّي آينده شما در سرنوشت شما مؤثر است، اينكه ميگويم لااقل به اندازهي مدرسه، بايد تا اين حدّ لااقل هواي خدا را داشته باشيد كه «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ»([2])، اين كسي را كه گفتهايد: «رَبُّنَا اللَّهُ»، ربّ من خداست بدانيد كه بر كمينگاه شما نشسته، دقيقاً از قلبتان شروع كرده و تمام اعمالتان را تحت كنترل دارد و در مقابلِ هر عملي يك نمره ميدهد و آن نمره سرنوشت شما را تعيين ميكند اين را بايد بدانيد، يك چنين حالتي داشته باشيد اگر اين حالت را نداريد در زندگي، هر كاري را كه ميكنيد ميگوييد دلم ميخواهد و هر عملي را كه انجام ميدهيد خدا را در نظر نگرفتيد و بر مرصاد خدا را نميدانيد بدانيد كه ماه رمضان بر شما گذشته و توبهي شما قبول نشده اين علامتِ قبولي توبه است، توبهي انسان وقتي قبول است كه در حقيقت به سوي خدا برگشته باشد يعني وارد مدرسه شده باشد با صاحب مدرسه آشنايي داشته باشد، خدايي كه از رگ گردن بر ما نزديكتر است، خدايي كه لبامرصاد است، خدايي كه حتّي سلولهاي ما را دارد ربوبّيتش انجام ميشود يك چنين خدايي را بايد ما بعد از توبه در نظر بگيريم، هر كه را ديديد اين چنين حالتي ندارد، هر كِه را ديديد خدا را منظور نميكند و يا اگر خودتان احساس كرديد كه خدا را منظور نكردهايد من نميخواهم بگويم غفلت نداشته باشيد مسألهي توجه وغفلت يك بحثِ ديگريست كه در بعدها انجام ميشود، نه در اعمال، در كردار مثل يك رانندهاي كه گاهي پشت ماشين نشسته با اينكه غافل است دارد با رفيقش صحبت ميكند امّا تمام علائم راهنمايي و رانندگي را حساب ميكند و انجام ميدهد شما هم بايد لااقل اين اندازه هواي خدا را داشته باشيد، لااقل اگر گناهي پيش آمد ترمز كنيد، اگر پيچ تندي پيش آمد با محاسبه و مراقبه از آن عبور كنيد، محاسبه و مراقبه از لوازم زندگي يك سالك الي اللّه است، يك نفر گاهي توي يك پاركينگ ماشينش را پارك كرده اين در شبانه روز اميرالمؤمنين فرمود كه: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً»([3])، از ما نيست كسي كه در شبانه روز يك مرتبه سري به نفسش نزند، اگر بد كرده، خراب شده درستش كند و اگر درست است كه چه بهتر، فردا بيشتر به او برسد، امّا سالك الي الله كسي كه ميخواهد برود، اين ماشين را از پاركينگ در آورده، يك جادّهاي را انتخاب كرده دارد به سوي مقصدي ميرود اين يك لحظه اگر، يك لحظه اگر محاسبه و مراقبه را از دست بدهد ممكن است سقوط كند، شما حواستان پرت است و محاسبه و مراقبه نداريد رسيديد سر يك پيچ تندي، با همان صد كيلومتر سرعت داريد ميرويد، محاسبه هم نكرديد اين پيچ را، مراقبت هم نكرديد در اينجا قطعاً سقوط ميكنيد و حرفي در آن نيست. شخص سالك الي الله شما، شما سالك را فكر كنيد يعني چه؟ ساير را فكر كنيد يعني چه؟ كسي كه سلوك ميكند، دارد حركت ميكند، كسي كه سير ميكند، دارد ميرود، اين شخص نميتواند يك لحظه حتّي، يك لحظه شايد مبالغه باشد ولي نميتواند غفلت داشته باشد بايد دائماً در سيرش، در سلوكش محاسبه و مراقبه را داشته باشد. بنابراين اگر كسي در بين شما پيدا شد كه هر چه حتّي به او ميگويي خدا، حواسش نيست، هر چه به او ميگوييم كه از خدا بترس، نميترسد. حتّي آن كسي كه سالك هم نيست خدا در قرآن دربارهي او ميفرمايد: «إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»([4])، وقتي كه خدا ياد ميشود دلشان ميترسد، اگر ديديد يك كسي دلش نترسيد اصلاً بايد از جزء معتقدين كنارش گذاشت. غضب غلبه كرده عصباني شده به او ميگوييد كه از خدا بترس، بيعدالتي نكن ميبينيد به كارش ادامه ميدهد اين شخص اصلاً شايد اعتقاد نداشته باشد علاوه بر آنكه سالك الي الله نيست، سالك الي الله بايد دائماً مراقبه و محاسبه داشته باشد، خودش براي نفس خودش مراقبت كند، براي كارهايش مراقبت كند محاسبه داشته باشد و هميشه به ياد خدا باشد، اين مطلب را عرض كردم به خاطر اينكه يك امتحاني اول خودتان خودتان را بكنيد، «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»، قبل از اينكه حسابتان را بكنند، امتحانتان بكنند خودتان، خودتان را امتحان كنيد، «وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا»([5])، قبل از اينكه وزنتان كنند، بسنجند شما را، چند، مثلاً چقدر كار كرديد، چقدر پيشرفت كرديد، خودتان خودتان را وزن كنيد و بسنجيد. گاهي بعضي از دوستان ميآيند پيش ما ميگويند آقا حال ما چطوري است؟ ميگويم تو بايد بگويي حالت چطوري است، ما كه نبايد بگوييم حال شما چطوري است، شما خودت ميداني كه چه كاره هستي، شما خودت بهتر ميداني طبق آيهي شريفهي قرآن كه: انسان بر نفس خودش بيناست، ميداند چكار ميكند، ولو اينكه گاهي شيطان اينقدر او را فريب ميدهد كه كار بدش را خوب تصوّر ميكند، «وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»([6])،اينها اخسرينند، يعني مردماني هستند كه خسارت بيشتري بردند، خاسرين آنهايي هستند كه اقلاً به حساب خودشان ميرسند و وجدان انسانيشان هنوز زنده است، وجدانشان به آنها ميگويد اين كار را بد كردي، اين دروغ را بيخود گفتي، آن سخن را بيجا گفتي به خودش، خودش ميگويد كه همان نفس لوامه است امّا بعضيها نفس لوّامهشان را از دست دادند، «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»، خيال ميكنند كار خوبي كردند اين ظلم را كردند، اگر اين ظلم را من نميكردم او پُر رو ميشد مثلاً فلان مشكل را بوجود ميآورد اين اشتباه است و انسان بايد خودش به حساب خودش برسد، يك راننده بايد خودش رانندگي بلد باشد والاّ يك كلاج و ترمز اين طرف هم ميگذارند بعضي جاها ديدم يك فرماني هم آن طرف ميگذارند، يك نفر هم آن طرف نشسته و كنترلش ميكند اين معناي استاد است، استاد در اوايل كار ميتواند با شما كار بكند ولي وقتي كه گوش به حرف نكرديد وقتي توي يك چالهاي خودت را انداختي اينجا استاد بايدشما را ترك بكند و اين را هم بدانيد مشكلترين كارها در روي كرهي زمين از هواپيما سازي و از رفتن به فضا و تمام اينها هم مشكلتر و هم پُر فايدهتر تزكيهي نفس است، اگر به شما گفتند ما استاد نميخواهيم امام زمان عليه الصلوة و السلام استاد ماست، اگر به شما گفتند خدا مربّي ماست، راه رسيدن به امام زمان و خدا را بايد استاد تعيين كند آنها كه مقصدند، آنها كه مقصودند، اگر اين طور بود كه همهي مردم خوب خدا به كسي كه ظلم نميكند يك عدّه مردم هستند كه اينها به اصطلاح در بينِ شايد اكثريّت مردم را همين عدّه را تشكيل ميدهند كه از اوّلي كه متولّد شدند نه خدا را ميشناسند نه امام را ميشناسند نه پيغمبري را ميشناسند، حالا چه مسيحي باشند چه مسلمان يك چيزي از پدر و مادرشان ياد گرفتند و بعد هم از دنيا ميروند نميدانند چرا به دنيا آمدند و چرا ماندند و چرا رفتند يك عدّه اين طوري هستند، چرا خدا اينها را راهنمايي نميكند قلباً، چرا وحي بر اينها نازل نميكند مستقيماً، چرا اينها را هدايت نميكند و اكثريّت قريب به اتّفاق مردم يا جهنّمي هستند يا بالاخره مبتلا و از اولياي خدا نيستند، چرا؟ چطور شد تو يك نفر را امام زمان تربيت ميكند، اتفاقاً يك چيزهايي را خداي تعالي هم در قرآن و هم در روايات وعده كرده كه مجّاني بدهد به شما، آنها را دنبال طلبش هستيم. خدا فرموده است كه ما روزي همهي جاندارها را ميدهيم، شما اگر بشينيد حساب كنيد جاندارهاي غير از بشر در روي كرهي زمين بيشتر از شايد يك ميليون نوع از حشرات و خزندهها و چهارپايان و پرندهها باشد همهي اينها را روزي ميدهد،«وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»([7])، تو كه اشرف مخلوقات هستي به تو روزي نميدهد؟ تقدير روزي تو را نكرده؟ «نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ»([8])، حتّي تقسيم هم كرده، حتي كم و زيادش هم ميكند، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا»([9])، كسي كه اعراض از ياد خدا بكند روزيش كم ميشود، هماني كه قرار بوده به او بدهند همان را كمش ميكنند، «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا، وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»([10])،كسي كه تقوا داشته باشد روزيش را «مِنْ حَيْثُ لَايَحْتَسِبُ»ميرساند اين را كه خدا تقسيمش كردند دنبالش هستيم ولي هيچ كجاي قرآن نيست كه ما شما را تزكيهي نفس ميكنيم بدون زحمت، همين سورهي شمس ميگويد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»([11])، فاعل زكّاها كي هست؟ همان خود شما هستيد، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى»([12])، رستگار كسي است كه تزكيهي مالش را بكند، نكتهاي كه ميخواستم امروز به آن اشاره كنم و مربوط به مقدمات برنامهي استقامت است دو نكته است، يكي داشتن استاد، استاد لازم است، حالا استاد كِي هست؟ من هم ادّعا ميكنم، او هم ادّعا ميكند، خيلي از دراويش هم ادّعا ميكنند، هر عالمي هم شايد ادّعا بكند و مشكل مهمّ اين مسأله پيداكردن يك استاد است كه ما در اوائل به دوستاني كه به من مراجعه ميكردند ميگفتم برويم متوّسل آنقدر بشويد تا دلتان روشن بشود كه استادتان كيست، اين يك چيزي بود كه اكثر آنهايي كه سابقه بيشتري دارند حالا كه قاطي شديم، سابقهي بيشتري دارند ميدانند، مشهد كه بودم حتماً بايد برويد حرم حضرت رضا، شيطان را هم از خودتان دور كنيد، چون شيطان اينجا خيلي فعال است، از خودتان دور كنيد با رفتن توي حرم و سپردن خودتان به حضرت علي بن موسي الرضا يا به حضرت معصومه شيطان جرأت نميكند در مقابل اين بزرگان بيايد، بعد ببينيد چي به شما ميگويند، خواب هم حجّت نيست، چي در قلبتان يقيني ميشود كه اگر اين شد اشكالي ندارد. من حتّي به بعضيها ميگفتم بزرگترين افتخار براي من اين است كه من را حضرت رضا به عنوان استادي براي يك آدم خدمتتان عرض شود خيلي پستي قرار بده چه افتخاري از اين بالاتر، امّا اين كار را تو بايد بكني، اين يك مطلب، استاد لازم است چون مشكلترين كارها است باور كنيد من با اينكه از سنّ شانزده سالگي مشغول برنامه بودم و نوشتههايم هم هست و عقايدم را هم گفتم و يكي كسي آمده بود از من سؤال ميكرد كه فلان بعضي از اسرار است كه شما نگفتيد به ما، گفتم نه من اگر چيزي بلد بودم مينوشتم كتاب زياد چاپ كرده باشيم، خدمتتان عرض شود مصرف شده باشد، حقّ تأليف به ما بدهند، پولي به ما برسد اين كار را ميكنيم، جيب و بغل كسي را بايد بگرديد كه گوشهاي نشسته و حرف نميزند آن را بايد اسرار را از او پرسيد، بعضي وقتها ممكن است بعضي افراد بودند كه ما در گذشته برخورد كرديم كمال سكوت، كمال كم حرفي، حتي چيزي ننوشته بودند ميرفتيم از وجودشان استفاده ميكرديم يعني جيب بغلشان را ميگشتيم ببينيم توي جيب بغل اينها جواهراتي هست كه از ما مخفي كردند يا نه. بنابراين اين را بدانيد به خداي لاشريك له قسم مرجع تقليد گاهي بايد بيايد دو زانو در مقابل استادي بنشيند من نميخواهم به مراجع تقليد كه الان هستند من الان با آنها معاشرتي ندارم ولي در گذشته ديده بودم مرجع تقليد بود، پيرمرد، همه چيزش درست و من خودم مريدش بودم ولي يك مسائلي را از او احساس ميكردم كه مربوط به تزكيهي نفس بود، وقتي كه از ايشان سؤال ميكردم –خدا رحمتشان كنند –از ايشان سؤال ميكردم كه آقا شما مگر اين روايت را عمل نكرديد كه «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً لِهَوَاهُ »([13])، – اين جمله مخصوصاً – مطيعاً لامر مولاه، ميفرمودند كه فقط عدالت منظور است، يعني واجباتت را انجام بده محرّمات را ترك كن، البته همان جا من احساس ميكردم كه بعضي مسائل را رعايت نميشود، من بچّه بودم آن موقع، بايد اين كار را بكنند، به يكي از مراجع من يك وقتي گفتم آقا شما چرا سيگار كشيديد؟ فرمودند كه من تفنّني ميكشم، من خيلي بيشتر ناراحت شدم چون گاهي ميشود انسان عادت كرده، يكي از مراجع بزرگ من به ايشان گفتم سيگار چرا شما ميكشيد؟ فرمودند اگر من سيگار نكشم حافظهام را از دست ميدهم، حتّي نمازم را نميتوانم بخوانم، يعني يادم ميرود حمد و سورهام، خوب اين ضرورت دارد شايد، اما يك كسي كه تفنّني سيگار ميكشد اين معلوم است اين هواي نفس است، خدا گفته؟ دين گفته؟ بايد تزكيهي نفس كرد و چون ما مردم –معمولاً –ما مردم زود باور نميكنيم اين قدر دروغ شنيدم كه همهي حرفها را دروغ ميدانيم يك نفر ميگفت من اين قدر دروغ شنيدم كه حرف راست راست را هم نميتوانم باور كنم، حالا شرحش بماند. حضرت آدم اگر چند تا دروغ قبل از برخورد با شيطان شنيده بود اين جور زود باور نميكرد اين طوري است، ولي خدا چون ما را ميشناسد روز قيامت بايد دهن دروغگو را ببنند، «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ»([14])،چون عادت كرده به دروغ، خودش دروغ ميگويد و هر كي هم هر چه بگويد ميگويد دروغ ميگويد، ميگويد فلاني نشسته روي منبر يك درآمدي حتماً دارد، هر چه ميگوييم آقا ما خودمان هم خرج ميكنيم، ميگويند نه نميشود يك درآمدي از اين تشكيلات و مثلاً بعضي از مسائلي كه ما داشتيم كه بعد ديدند كه ما همه را با درآمدش تقديمشان كرديم يك چيزي داريم، باورش نميآيد يك برود توي تشكيلاتي را بسازد، بشيند، انجا حرف بزند، نفس بزند، خودش را از بين ببرد و پولي هم نگيرد باور نميكند، ماها چون باورمان نميآيد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»([15])، رستگاري منحصراً، منحصراً با كلمهي قد چون باورمان نميآيد خدا يازده تا قسم ميخورد، خداي مظلوم، خدايي كه با اين بندگان نادانش چقدر بزرگواري كرده، چقدر رحمتش را نازل كرده، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»، تمام رستگاري در تزكيهي نفس است، البته قبل از آن بايد تزكيهي مال بشود يعني اگر كسي تزكيهي مال نكند تزكيهي نفس هم نميتواند بكند لذا در سورهي همين نماز عيد چون نماز عيد خيلي مسأله دارد مخصوصاً عيد فطر كه شايد نيمي از مردم ايران نماز عيدفطر را خواندند، ميبينيد، ديديد، اينجا در ركعت اوّل ميگويد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى»، اين تزّكي همهي مفسرين هم نوشتهاند كه منظور تزكيهي مال است، اين لباسي كه پوشيدهاي از كجا آوردي، اين خانهاي كه داري از كجا آوردي؟ لااقل خمس و زكاتي اگر به تو تعلق گرفته دادي يا ندادي؟ اين كار را بايد بكني و در مرحلهي دوّم ميگويد، در ركعت دوّم ميگويد سورهي شمس را بخوان كه يازده تا قسم دارد «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»، خوب ديگر كجا؟ سه جا فقط در قرآن كلمهي قد افلح هست جاي سوّمش «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»([16])، كه تفسير همان «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» و «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» هست همين سه جاست.
پس انشاءاللّه كوشش كنيم تا جايي كه برايمان ممكن است، تا جايي كه برايمان ميّسر است كوشش كنيم كه خودمان را تزكيه كنيم، خوب ميگوييد كه ما چطور خودمان را تزكيه كنيم؟ يك مشت از صفات رذيله را وجدانت، هر كِه وجدان ندارد و نفس لوّامه ندارد ديگر ول معطل است، حيواني است برود توي حيوانات با حيوانات زندگي كند و دروبر افرادي كه يك چيزي ميفهمند نگردد، امّا اگر وجدان داري اوّل خودت بنشين، با خودت صحبت كن، با خودت حرف بزن، من يكي از بزرگان نميديد من را كه در آن طرف نشستم، با خودش حرف ميزد همين طور بلند هم صحبت ميكرد، تو فلان كار را كردي به چه دليل كردي؟ چرا كردي؟ روي چه صفتي از صفات رذيله پيداش كن، حتّي بعضيها بعد از هر نماز اين كار را ميكردند، من فكر ميكنم هر لحظه بايد انسان اين كار را بكند، خودتان را تنبيه كنيد، بسازيد خودتان را، اوّل وجدان، چون اگر وجدان انسان فعّال نباشد انسان در غفلت محض است، آدم خواب، آدم مرده را نميشود كار كرد، حتّي خدا به پيغمبراكرم ميفرمايد كه: «إِنَّكَ»، تو اي پيغمبر«لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى»([17])، به مردهها نميتواني چيزي بشنواني، هيچ وقت شده يك مردهاي به شما بگويد آقا تو چرا مُردي، چرا ناله نميكني اين قدر زخم توي بدنت هست؟ يك كسي تصادف كرده بود، دو نفر تصادف كرده بودند، يكي مرده بود، يكي هم كمرش شكسته بود، آني كه كمرش شكسته بود ميگفت، ناله ميكرد، يكي رسيد گفت او كه مرده هيچي نميگويد تو كه كمرت فقط شكسته ناله ميكني؟ مرده است، مرده است، هيچ حساب نميكند اينجا كجاست افتاده، شايد روحش حساب بكند، ولي اين بدن الانش، آني كه ما ميبينيم هيچ حسابي ندارد، «لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى»، خداي تعالي در قرآن اين عدّه از افراد را به انحاء مختلف كه ما گاهي شرم ميكنيم كه آنچه كه خدا گفته به اين مردم بگوييم: «حُمُرٌ»([18])، اينها خرند، كلمه خيلي تند است ، اينها سگند، اينها نه حيوانات معمولي چون اين دو تا حيوان كه خدا در قرآن اسمشان را برده آن يكي اول خيلي نفهم است، يكي دوّم هم خيلي نجس است، اينها را به اين تشبيه كرده، «أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»([19])، اينها مثل حيواناتند يك وقت خداي نكرده خودتان را توي اين دسته از مردم نياندازيد، يك وقت خداي نكرده شما اين طوري نباشيد كه مشمول اين آيات بشويد، حتّي مشمول اينكه اينها حيوانند هم نشويد، حالا حيوان نجس نه، حيوان بيشعور نه، حيواني كه خواب است، آن هم نباشيد، بيدار بشويد، بيداري در چيه؟ در همين حركت وجدان انسان است، يعني انسان وجدان داشته باشد آن روزي كه ظلم كردي، دو تا گناه كردي شب خوابتان نبرد، تا توبه كني تا اين را جبران نكردي نخوابي، همين، يك وقت نكند بهبه عجب لذّتي امروز برديم فلاني خودش را خيلي بزرگ جلوي ما معرّفي ميكرد كوبيديمش، از بين برديمش، اين طور چيزها نباشد در زندگي شما. اگر ميخواهيد با خدا ارتباط داشته باشيد بايد مَثل خدا باشيد، خداي تعالي عفو دارد، گذشت دارد، خداي تعالي محبّت دارد، مهرباني دارد، غضبش را مثلاً حتّي كبريائيتش را براي مؤمنين اِعمال نميكند، در آن دعاي افتتاح ميگوييم كه: «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ»([20])، در موضعِ خودش، در جاي خودش نه هر كجا كه دلت خواست عصباني بشوي، هر جا دلت خواست مهرباني بكني، اين طور نبايد انسان باشد، كوشش كنيد كه وجدانتان را بسازيد، يك قدري گوش به حرفش بدهيد تا او رويش باز بشود به شما حرف بزند، ملامتتان كرد ناراحت نشويد، حتي اگر دوستانتان ملامتتان كردند خوشحال بشويد، اين نفس لوّامه را بايد انسان تا جايي كه ميتواند زنده نگهش دارد تا انسان را بسازد، در مرحلهي دوّم، «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً»([21])، حضرت موسي بن جعفر فرمودند كه براي انسان دو حجّت است يكي باطن، عقل انسان، وجدان انسان، درك انسان، فهم انسان، علم انسان يكي هم حجّت ظاهري كه ائمّهي اطهار عليهم الصلوة و السلامهستند، در زمان غيبت چه كنيم؟ ديروز يك نفر آمده بود پيش من، ميگفت كه من چهار چلّه رفتم مسجد جمكران و حاجتم را هنوز نگرفتم خوب اين يك راه، چهار چلّه، يعني چهار سال تقريباً يك خوردهاي از چهار سال كمتر ميشود رفتم مسجد جمكران، گفتم كي به شما گفته بروي مسجد جمكران؟ آخر همه ميروند ما هم رفتيم، من نميخواهم بگويم –رفتن به مسجد جمكران خودش از علائم ظهور است خيلي هم لازم است امّا اگر يك شب انسان روي حساب برود همان شب مورد عنايات حضرت بقيةاللهواقع ميشود، من يك شب در مسجد سهله بودم، يك نفر همراه من بود از مشهد هم بود، همراه من نبود يعني آنجا با او همراهش شدم، گفتم شب چهارشنبه چهلم من است كه توي مسجد سهله ميآيم، يك سال آمدم اينجا كربلا سكونت كردم كه شبهاي چهارشنبه بيايم اينجا و امشب شب چهارشنبه آخر است، يك حالِ عجيبي داشت، يك وضع خاصي داشت، اعصابش خورد شده بود، يك كاري كرد من به او گفتم چرا اين كار را كردي؟ گفت اعصاب ندارم، امشب اگر خبري نشود چه كنم، گفتم من از يك شب، چون صبح بعد از نماز صبح بود من يك شب اينجا ماندم اعصابم خورد شده تو حق داري كه جريانش را در پرواز روح نوشتم با مرحوم حاج ملاآقاجان بوديم آن سيد مشهدي هم بود البته صبح آن هم تازه به بركت مرحوم حاج ملاآقاجان ايشان از آن افرادي بود كه ظاهراً آقا را ديد، خوب چهل شب چهارشنبه مسجد جمكران رفته يك دفعه ديگر هم رفته، يك دفعه ديگر هم رفته ولي يك حاجتِ خيلي وقتي حاجتش را براي من گفت خيلي حاجتِ عادي بود، حاجتي بود كه همهتان به او رسيديد مثلاً اكثرتان خوب پس استاد لازم است، استادي كه از طرف امام زمان صلوات الله عليه، از طرف خدا و پيغمبر، از طرف وجودِ مقدس حضرت علي بن موسي الرضا كه خدا رحمت كند حاج ملاآقاجان را تا يك كسي به او مراجعه ميكرد ميگفت برو مشهد حالا از زنجان تا مشهد، راهي به اين دوري بايد بروي آنجا و از آقا بگيري. پس اين دو موضوع را فراموش نكنيد و انشاءاللّه كوشش بكنيد كه سؤالاتي كه هفتهي آينده در اعتقادات به شما داده ميشود نه تقلّب براي ما مطرح است، نه از روي هم نوشتن براي ما مطرح است نه هيچي، همه خودشان ميدانند چكاره هستند، ما ورقه را ميدهيم هفتهي بعد هم از شما ميگيريم، چند تا سؤال هم هست، هر كي هم برود از روي كسي ديگر بنويسد انشاءاللّه خدا و امام زمان به ما الهام ميكند كه اين، اين كار را كرده، ما ميخواهيم ياد داشته باشيد، ميخواهيد هم ياد نگيريد، ياد نداشته باشيد خودتان ميدانيد، نه اينجا مدرسه است، نه دانشگاه است، نه بعدش كسي ميخواهد به شما پاياننامه بده، نه كسي ميخواهد مدرك بده هيچي، شما هستي و خدا و لذا كوشش كنيد آنچه ميدانيد بنويسيد، نه آنچه كه خوب از اين و از آن بپرسيد، چون حالا وقت پرسيدن نيست، من نميخواهم عرض كنم، منّتي داشته باشم، من يك سال هنوز هم يك چند تا جلسهاش مانده كه يكي از رفقا ميگفت آنها را كي خواهي گفت، من يك سال خودم را مجبور كردم، وادار كردم به هر طوري كه ممكن است اين مطالب را به شما برسانم اي كاش با ديگران برخورد ميكرديد و ميفهميد كه چقدر اين حرفها با حرفهايي كه ميزنم درست است، فرق دارد، بهر حال اين زحماتي كه كشيده ميشود انشاءاللّه با توجّه به پروردگار جبران كنيد و كوشش كنيد اينها را ياد داشته باشيد چون اعتقادات زيربناي همه چيز است، روز قيامت اوّل به اعتقادات شما، روز قيامت شب اوّل قبر اوّل به اعتقادات شما ميپردازند بعدش تزكيهي نفس است، به همين ترتيبي كه عرض ميكنم، «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ»([22])، آنهايي كه اعتقادتشان خراب است راهشان مشخص بروند طرف جهنّم، آنهايي كه اعتقاداتشان صحيح است اين طرف وايستند تا ببينيم چه كار ميشوند اينها سه دستهاند، يك دسته تزكيهي نفس كردند، برويد، شما آزاديد، از خط سبز برويد برسيد آنهايي كه تزكيهي نفس نكردند باز دو دستهاند، يك عدّه گناهكار هم هستند، اعتقاداتشان خوب است، گناهكارند، خيلي هم گناه كردند، يك عدّه هم هستند كه تزكيهي نفس نكردند، گناهكار باز كارش آسانتر است، چون اعتقاداتش صحيح باشد آنجا بنشيند تزكيهي نفس كند، گناهان دنياييش را ميبخشند، شفاعت ميكنند، تزكيهي نفس هم بايد انجام بشود تا وارد بهشت بشويد، خدا ولتان نميكند، بعضيها را خدا ميگويد: «وَلَا يُزَكِّيهِمْ»([23])، به آنها اجازهي تزكيهي نفس نميدهد و حتّي نگاهشان نميكند، بايد در قيامت، وقت هم زياد است، پنجاه هزار سال، تو توي آن وضع پُرفشار تحمل داشته باش پنجاه هزار سال بمان، مرگ ديگر خبري نيست، ميدانيد چه خصوصيّتي دارد قيامت؟ كه از آن همان سه چهار جلسهاي است كه ميخواستم برايتان بگويم. خصوصيّات قيامت ميدانيد چي؟ اوّلاً تاريك تاريك است، چون خورشيدي نيست، ثانياً يك قطره آب پيدا نميشود، ثالثاً در فشار عجيبي هست انسان، حالا اينجا يك همچين جايي، حالا يكي از اينها توي دنيا باشد حوصله هيچي را نداريم، يعني يك جايي باشد كه هي عرق بريزيد، عطشتان هم برداشته نشود و آب هم پيدا نشود بگويند بشين اينجا قرآن بخوان، ميگويي برو بابا ما حالا حوصله اين كارها، اصلا حالش را نداريم، روزههايت را بگير، يكي از اينها، يك جاي تاريك تاريك، به تو بگويند آقا اينجا فلان عمل را انجام بده، آقا حالا جا گير آوردي؟ و خدا ميزند توي سر آن كه بايد اين كار را بكند، چرا در دنيا گفتيم به كارهايتان برسيد، جدّي باشيد، حواستان پرت شد، دنبال آنچه كه ما گفته بوديملهب و لهوشما رفتيد و آنچه گفته بوديم كه: «وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»([24])، آنچه كه باقي است در نزد خداست و به سوي خدا رفتن است آن را نرفتيد، حالا انشاءاللّه در هفتههاي آينده دربارهي همين «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»([25])، پروردگار ما خداست، شما را به خدا قسم بياييد يك جوري زندگي كنيد، بتوانيد، رويتان بشود كه بگوييد مربّي ما خداست، آقا خيلي اهميّت دارد، يك كسي از انسان ميپرسد تو را كِي تربيت كرده به اين خوبي؟ ميگويي فلاني، او افتخار ميكند، خوشحال ميشود، شما اگر گفتيد ما را خاندان عصمت و طهارت تربيتمان كردند، آنها ربّ ما بودند آنها ميدانيد چقدر خوشحال ميشوند؟ «كُونُوا لَنَا زَيْناً»، براي ما زينت باشيد «وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً»([26])، بعضيها واقعاً مايهي سرافكندگي ائمّه هستند، مفضّل آمده توي مسجد پيغمبر، ابن ابيالعوجاء و جمعي از ماديين و خدانشناسها نشستند دارند به پيغمبر توي مسجد پيغمبر جسارت ميكنند، ايشان عصباني شد، اوقاتش تلخ شد، چرا اين كار را ميكنيد گفتند تو كِيه؟ گفت من مفضل شاگرد امام صادقم، اينها گفتند تو شاگرد امام صادق نيستي، امام صادق با ما برخورد كرده ما از اين بدترهايش را گفتيم او با محبّت با ما حرف زده، آمد جريان را به حضرت صادق گفت، حضرت صادق ننشاندند او را اوّل راجع به شيطان و غضب بيجا و اينها صحبت كنند، اوّل اعتقادتش را درست كردند اگر انسان اعتقاداتش درست باشد، خدا را ناظر بر اعمال خودش بداند همان طوري كه خدا رحمان است، رحيم است، الان رحمانيّتش ابن ابيالعوجاء را دارد زنده نگه ميدارد، نفس ميكشد سلامتي به او داده تو هم همين كار را بكن، همين كتاب توحيد مفضل از آنجا بوجود آمد. پس اعتقاداتتان را در مرحلهي اوّل درست كنيد بعد هم تزكيهي نفس ، بعد هم خواهي نخواهي وقتي كه تزكيهي نفس كرديد به مقام والاي اعتصام ميرسيد امروز بالا نشسته بودم چند دقيقهاي كه رفقا جمع بشوند من طبقه بالا بودم، كتاب الفين علاّمه حلّي را ديدم، خدا رحمت كند اين بزرگان را، دو هزار دليل آورده بر عصمت امام كه اينها هنوز يكياش را هم نفهميدند، فرق انسان و حيوان اين است. خوب روز جمعه است، متعلق به امام عصر است انشاءاللّه اميدواريم با همين عرايض و عمل كردن به همين عرايض ما يك قدم به امام زمانمان نزديك بشويم و با امام زمانمان ارتباط پيدا كنيم، چقدر خوب است كه آب علم و دانش و آبِ ولايت را انسان از سرچشمهي ولايت بگيرد، خدا لعنت كند آنهايي كه در خانهي علي بن ابيطالب را بستند، خدا لعنت كند آن كساني كه كوثر خدا را كه: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»([27])،پهلويش را شكستند، خدا لعنت كند آنهايي را كه بيشتر از هيجده سال، يا نوزده سال اين كوثر خدايي، اين كوثري كه از جانب پروردگار آمده در دنيا زندگي كند و مردم از وجودش استفاده كنند تا جايي كه بگويد:
صبت علي مصائب لو أنها
صبت على الأيام صرن لياليا([28])
لاحول و لاقوة الاّ باللّه العلي العظيم. همه با توجّه روز جمعه است، يك ماه روزه گرفتيد و عبادت كرديد انشاءاللّه همهتان پاك، با وجدان به سوي خدا
نسئلك اللّهم و ندعوك باسمك الاعظم الاعظم الاعظم الحجة ابن الحسن يا الله و يا الله و يا اللّه ويا اللّه و يااللّه و يااللّه ويااللّه و يااللّه و يا الرحمن يا الرحيم يا الرحم الراحمين،
عجل لوليك الفرج.
عجل لمولانا الفرج.
عجل لسيدنا العزيز الفرج.
خدايا! همهي ما را از بهترين اصحاب و يارانش قرار بده.
خدايا! دست اين جمع را به دستِ امام زمان برسان.
خدايا! دامنش را از دست ما كوتاه نفرما.
خدايا! هميشه ذكر خودت، ذكر امام زمانمان در دلهاي ما قرار بده.
آني ما را از خودت و امام زمانمان غافل مفرما.
پروردگارا! توفيق بندگي به همهمان مرحمت بفرما.
توفيق سير و سلوك به سوي خودت، به سوي امام زمان به ما مرحمت بفرما.
مريضهاي اسلام شفا مرحمت بفرما.
امواتمان غريق رحمت بفرما.
عاقبتمان ختم بخير بفرما.
و عجل في الفرج مولانا.
[1]«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمْ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» فصلت/30
[2]فجر/14
[3]«لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ» كافي: 2/ 453، وسائل الشيعه: 16/ 95، بحار: 1/ 152
[4]انفال/2
[5]«فِي الْحَدِيثِ النَّبَوِيِّ الْمَشْهُورِ حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ» وسائلالشيعه: 16/ 99، بحار: 67/ 73
[6]كهف/104
[7]هود/6
[8]زخرف/32
[9]طه/124
[10]طلاق/2-3
[11]شمس/9
[12]اعلى/14
[13]«فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ» وسائلالشيعه: 27/ 131، بحار: 2/ 88، احتجاج: 2/ 458، «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً لِهَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ» تفسيرالإمامالعسكري: 299
[14]يس/65
[15]شمس/9
[16]مؤمنون/1
[17]روم/52
[18]«كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ» مدثر/50
[19]عراف/179
[20]تهذيب: 3/ 108، بحار: 94/ 336
[21]كافي: 1/ 15، وسائل الشيعه: 15/ 206، بحار: 1/ 137
[22]شورى/7
[23]«إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُوْلَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمْ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» آل عمران/77، «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنْ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُوْلَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمْ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»بقره/174
[24]نحل/96
[25]فصلت/30
[26]وسائلالشيعه: 12/ 8، بحار: 65/ 151
[27]كوثر/1
[28]بحار: 79/ 106
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.