۳ ربیع الثانی ۱۴۱۳ قمری – ۹ مهر ۱۳۷۱ شمسی – تفسیر سوره ناس
تفسير سوره ناس ۹/۷/۷۱
«أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله الصلاة و السّلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین».
«أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم» «بسم الله الرّحمن الرّحیم» «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذي يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ».[1]
ما فکر کردیم در شبهای جمعه با این وضع پراکندگی دوستان که گاهی تشریف دارند و گاهی نه، از آخر قرآن درباره بعضی از سورهها صحبت کنیم. از جهت اینکه از آن آیات که در بین آنها افتادیم و شاید حدود نیم جزء از اول قرآن بحث کردیم، به قضایای بنیاسرائیل رسیدیم. این یک جلسات مرتب هر شبی لازم دارد تا انسان بتواند از مطلب آن، از قصههای آن، از مطالبی که دارد، بیرون بیاید. ولی سورههای آخر قرآن چون کوتاه است و در یک جمله و یک منبر و یک بحث میشود درباره آن صحبت کرد، لذا فکر میکنم… حال از این طرف شروع میکنیم تا ببینیم چه میشود. این سوره مبارکه که خدای تعالی خطاب به پیغمبر اکرم میفرماید. خطابات قرآن از باب «إياك أعني و اسمعي يا جاره»[2] است، این یک مثالی عربی است.
یعنی من به شما میگویم که همسایه گوش دهد، به در میگویم که دیوار بشنود. به پیغمبر اکرم خطاب میکند که سایر مردم بشنوند. میفرماید: بگو، بگو ای پیغمبر. همه ما باید بگوییم. باید چنین حالتی در وجود همه ما باشد. گاهی گفتهاند زبان فقط میگوید، گاهی قلب هم میگوید. تمام سلولهای بدن انسان باید بگوید. باید تمام وجود انسان این حرف را بزند، این اعتقاد را داشته باشد که «أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»[3] یکی از صفات خدا ربّ الناس است، ربّ است، ربّ العالمین است، مربی مردم است، پروردگار مردم است. این بشری را که در روی کره زمین مشاهده میکنید که بعضی از آنها خیلی شرارت دارند و بعضی خیلی متقی هستند، سلمان هم در بین اینها هست، شمر و یزید و ابوسفیان و ظالمین به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هم در بین اینها هستند. خدای تعالی همه اینها را خلق کرده است و هیچ یک از اینها را برای جهنم خلق نکرده است. پروردگار اینها است، میخواسته اینها را برای رفتن به بهشت تربیت کند و هدف از خلقت این بوده است که انسان خلیفةالله باشد. حتی خدا خواسته از شمر هم خلیفةالله بسازد. ربّ و مربی هیچوقت دوست ندارد آنچه تحت تربیت او است، بد تربیت شود. فرض کنید اگر یک فرزندی در یک خانهای بد تربیت شد و مربی او بد بود، این تقصیر دارد، این مربی مقصر است.
پروردگار متعال تقصیر در تربیت ما و ربوبیت خود نکرده است، ولی به ما اختیار داده است، راه خوب و بد را به ما نشان داده است و خواسته ما را با اختیار خود ما تربیت کند. طبعاً:
مطاع کفر و دین بیمشتری نیست گروهی آن و گروهی این پسندند
لازمه اختیار این است که انسان وقتی که سر راه، راه بد و خوب قرار گرفته، یا راه خوب را انتخاب کند، یا راه بد را انتخاب کند. خدای تعالی هم راه بد را در مقابل ما گذاشته و هم راه خوب را و دوست داشته که ما خوب تربیت شویم. «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ»[4] هرچه بدی به شما میرسد، از فعالیت خود شما است، از اختیار خود سوءاستفاده کردید و به وسیله دستهای خود این اکتساب را نمودهاید، این کار را کردهاید. ولی هرچه نیکی به انسان میرسد، از جانب خدا است. گاهی شما میخواهید یک مربایی را تهیه کنید، مثلاً سر کوزه مربا باز میماند و یک حشرهای یا یک جانداری در آن میافتد و همه آن را نجس میکند. البته با حشره نجس نمیشود، اما با یک موش که در میان این کوزه مربا بیفتد، همه آن نجس میشود. انسان هم همینطور است، شیطان در قلب او میافتد. این سوره همین را میگوید. بگو: «أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»[5] ای پیغمبر، من به ربّ مردم پناه میبرم، به مربی مردم، به پروردگار مردم. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ». مالک مردم، پادشاه مردم، اختیاردار مردم، کسی که تمام مردم تحت اختیار او هستند.
ما از نظر تکوین تحت امر الهی هستیم. «إِلهِ النَّاسِ»[6] آن خدایی که هرچه انسان بخواهد به حقیقت او برسد، نخواهد رسید و هرچه انسان پیش برود، تحیر او بیشتر میشود که پیغمبر اکرم فرمود: «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ»[7] خدایا، ما نتوانستیم حق معرفت تو را درک کنیم. خدا را نمیشود شناخت. ذات مقدس پروردگار را نمیشود شناخت. فرمودهاند: «إذا بلغ الكلام إلى الله فأمسكوا»[8] وقتی که سخن شما به ذات پروردگار رسید، اینجا توقف کنید. «تَفَكَّرُوا فِي آلَاءِ اللَّهِ»[9] در نعمتهای خدا فکر کنید، در صفات پروردگار فکر کنید. «و لا تتفكّروا في ذات اللّه»[10] در ذات خدا فکر نکنید، ذات خدا قابل فکر کردن نیست. نمیشود خدا را شناخت. هیچوقت درباره ذات مقدس پروردگار فکر نکنید. نگویید مثلاً خدا از کجا آمده است؟ چه کسی او را خلق کرده است؟ از کجا به وجود آمده است؟ من حتی همین جملات را هم نباید میگفتم. به جهتی که همین هم یک تفکری است که ممنوع است، منهی است.
«إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ».[11] خنّاس یکی از صفات رذیلهای است که در انسان ظاهر میشود و شیطانی است که در دل انسان وسوسه میکند. یکی از صفات رذیلهای که در انسان است، نمامی است. نمامی یعنی بین دو نفر را خراب کردن، بین افراد سوءظن ایجاد کردن. یک صفت رذیلهای که بالاخره در اکثر ما هست. یعنی لااقل لذت میبریم از اینکه از یک فردی نزد فرد دیگر مذمّت کنیم. فلانی نسبت به شما چنین و چنان گفته است. از نزد او نزد دیگری برویم و همین حرفها را به او بزنیم. نمامی از صفات رذیلهای است که در وقتی که انسان نمامی میکند، یقیناً در آن وقت خدا ایمان را از او گرفته است. ایمان ندارد. نمامی از صفات رذیلهای است که حتی حیوانات این صفت رذیله را ندارند. صفات رذیلهای که در انسان است، یک دسته آن حیوانی است، یک دسته آن شیطانی است.
مثلاً فرض کنید حیوانات از صفات رذیلهای که… یعنی صفات رذیلهای که اگر در انسان باشد، رذیله است؛ و الّا شاید در حیوان رذیله نباشد، صفاتی است از قبیل: نداشتن جود و سخاوت، بُخل. این در حیوانات هست، در انسان نباید باشد. بُخل کردن از صفات رذیلهای است که در حیوانات هست. اگر میبینید خروس به مرغ خود دانه را تعارف میکند، این به خاطر ارتباط جنسی است که بین مرغ و خروس است. و الّا… چون یک روایتی دارد که سخاوت را از خروس یاد بگیرید. این شبه سخاوت است. به اصطلاح علمی، به حمل شایع سخاوت است، نه به حمل واقعی. و الّا اگر یک خروس دیگر آنطرف ایستاده باشد، هیچوقت دانه خود را به او تعارف نمیکند. همین دلیل بر این است که سخاوت نیست، بُخل است. یا اینکه مثلاً فرض کنید، مرغ اگر به جوجههای خود دانهای را تعارف میکند، این از بابت ارتباط مادر و فرزندی است، نه به خاطر عاطفه و سخاوت و مهربانی. بعضی از صفات شیطانی است. یعنی صددرصد در حیوانات هم یافت نمیشود. یعنی مثلاً همین صفت نمامی در بین حیوانات نمامی نیست. صددرصد این صفت از صفات شیطانی است. یعنی در آن لحظهای که انسان مشغول نمامی است، چه با زبان و چه با اشاره و چه با اعمال، یقیناً شیطان مجسمی است. در آنموقع شیطان در او حلول کرده است و لذا وسوسه میکند.
بعضی افراد خنّاس را به نمامی و نمام تفسیر کردهاند. «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» شیطان در انسان وارد میشود. از آیات قرآن استفاده میشود که شیطان خیلی در زندگیهای ما نقش دارد. ما متأسفانه از شیطان هیچ احترازی، هیچ به اصطلاح… چه عرض کنم؟ توجهی به شیطان نداریم. شیطان خیلی در زندگی ما اهمیت دارد. حتی در میان خون ما وارد میشود «وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»[12] مشارکت میکند، در اموال انسان شریک انسان میشود. یک مقدار از اموال انسان در راه باطل صرف میشود، در راههای شیطانی صرف میشود. یک مقداری در راه خدا صرف میشود. پس در اموال ما شریک است. در اولاد ما… حال بعضی فکر کردند که این «وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»[13] یعنی در انعقاد نطفه کمک میکند. این اگر هم روایتی داشته باشد، شاید یک بُعد آن باشد. والّا میبینید که فرزند انسان صددرصد در راه خدا نمیرود. در فرزند انسان شریک شده است. یعنی ممکن است انسان فرزندی داشته باشد، یک مقداری گوش به حرف شما بدهد و یک مقدار زیادی هم گوش به حرف شیطان بدهد. این شریک شدن شیطان در اولاد شما است.
میبینید که فرمانده فرزند، هم شما هستید و هم شیطان است. شیطان هم به او فرمان میدهد و او هم دستوراتش را عمل میکند و شما هم فرمان میدهید و دستورات شما را هم عمل میکند. گاهی هم اصلاً دستورات شما را عمل نمیکند و صددرصد شیطان را میپرستد. شیطان در قلب انسان وارد میشود و وسوسه میکند. نمیدانم اشخاص وسواسی را دیدید، در عبادات، در طهارت و نجاست، خود اینها میگویند که از درون ما حتی یک صدایی میآید، یک نیرویی ما را وادار میکند به اینکه این کلمه را تکرار کنیم یا مثلاً این مطلب را ادا کنیم. «الَّذي يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ»[14] در سینههای مردم، در قلب مردم، در روح مردم که منظور از «صُدُورِ» در اینجا، به معنای روح مردم است. آن چیزی که انسانیت انسان بستگی به آن دارد. «الَّذي يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»[15] هم در میان اجنّه چنین شیاطینی هستند، هم در بین مردم، هم مردم وسوسه میکنند و هم اجنّه و این مطلب را شاید در شبهای گذشته هم گفتهام که اجنّه دو بخش هستند: یک بخش، شیاطین هستند و یک بخش هم اجنّه هستند. اجنّه به آن دسته از اجنّهای اطلاق میشود که آزاری به کسی ندارند، شیاطین هستند که موذی هستند. این صفت شیطنت هم در اجنّه است و هم در انسانها است. انسان هم ممکن است شیطان باشد.
دوست شما که دست شما را میگیرد و به طرف فساد میکشاند، شیطان شما است. روز قیامت انسان دست به دست یکدیگر میزند، میگوید: «يا لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً»[16] کاش من فلانی را دوست خود قرار نمیدادم. «لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ»[17] من را از ذکر بازداشت. ذکر خدا چنان که در روایات آمده است، وجود مقدس خاندان عصمت و در زمان ما حضرت بقیةالله (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. «نَحْنُ ذِكْرُ اللَّهِ»[18] و علت آن هم این است که وقتی انسان به هر یک از ائمه در زمان در زمان حضور ایشان و انشاءالله ما در زمان ظهور امام عصر خود، نگاه به وجود مقدس ایشان که بکنیم، خدا را در آنها مشاهده میکنیم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيْنَا بِحُكَّامٍ يَقُومُونَ مَقَامَهُ لَوْ كَانَ حَاضِراً فِي الْمَكَانِ»[19] اگر خدا بنا بود در جایی مستقر شود و حاضر شود، میشد امام زمان شما. دوستانی که نام امام زمان را کم میبرند، با اینها رفت و آمد نکنید، دوستی نکنید. کسانی که شما را مسخره میکنند که چهقدر شما یا صاحبالزمان میگویید، اینها روز قیامت اگر با آنها معاشرت کردید، یقین بدانید که دست به دست یکدیگر خواهید زد و خواهید گفت که «يا لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً»[20] ای کاش فلانی با من دوستی نمیکرد، من او را به عنوان دوست انتخاب نمیکردم. «لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ»[21] اوّلی خبیث که در رأس این جریان واقع شده است، روز قیامت دست به دست یکدیگر میزند و میگوید: کاش من دومی را دوست خود نگرفته بودم، من را از در خانه علی بن ابیطالب دور کرد. این مطلب عیناً برای ما هم هست.
به طور کلی به شما دوستان سفارش میکنم با هر کس که عشق و علاقهای به امام زمان (علیه الصلاة و السلام) در زمان ما ندارد یا از او سخن نمیگوید که جزء غافلین است و مسلماً جزء کسانی است که از آن وجود مقدس غافل هستند، مجالست نکنید یا کم بکنید. چون از عیسی بن مریم (علی نبیّنا و آله و علیه السلام) سؤال شد: «مَنْ نُجَالِسُ»[22] با چه کسی بنشینیم؟ حضرت فرمود: «مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»[23] کسانی که وقتی شما آنها را میبینید، به یاد خدا بیفتید و «وجه الله» امام زمان شما است. با کسانی بنشینید که وقتی به آنها میرسید و به آنها نگاه میکنید، به یاد امام زمان بیفتید. در دعای ندبه میخوانیم: «أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ».[24] «أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ» کجا است آن وجه خدا؟ میدانید که چرا امام زمان را در لسان خاندان عصمت و طهارت وجهالله گفتهاند؟ چون اکثر صفات و بلکه از نظر قیافهشناسان، تمام صفات درونی انسان از صورت او ظاهر است و تمام صفات الهی از وجود مقدس حجة بن الحسن ظاهر است. لذا اگر میخواهید با خدا ارتباط داشته باشید، توجه به خدا کنید و هر کس که میخواهد به خدا توجه کند، باید به امام زمان (علیه الصلاة و السلام) توجه کند و کسانی که خدای نکرده عنادی در این باب از خود نشان میدهند، با اینها نشستن سمّ است. ولو در لباس… هر لباسی که میخواهد باشد.
کسانی که یک شب و یک روز بر آنها میگذرد و یادی از حجة بن الحسن نمیکنند. کسانی که در منبر، در سخنرانی، در مسائل مختلف، فرقی نمیکند، به یاد این عزیز فاطمه زهرا، این غریبی که در بیابانها به توصیه امام عسکری از نظر ظاهر دور از ما زندگی میکند، به یاد این عزیز نیستند، با اینها معاشرت نکنید، با اینها ننشینید، همصحبت نشوید، روز قیامت دست به دست یکدیگر نزنید و بگویید: کاش فلان شخص را دوست خود قرار نمیدادم. یک عده افراد هستند، اینها که اخیراً زیاد شدند و من بیشتر این مقدمه را برای این تذکر عرض میکنم که پیرو متصوفه و اقطاب و اینها هستند. کسی که میگوید: من قطب هستم. قطب نقطه وسط پرگار است، پس جایی برای امام زمان نگذاشته است. مواظب باشید آنها را به عنوان خلیل خود، دوست خود، کسی که مورد توجه شما است، قرار ندهید که روز قیامت مثل آنهایی که از اوّلی و دومی پیروی کردند، آنطور متعصب و ناراحت خواهید شد و انشاءالله، امیدوار هستم که دست همه ما به دامان بقیةالله (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) باشد و من میخواستم کمتر از این صحبت کنم، چون حضرت آیتالله راضی، استاد بنده… که بنده گام اوّلی را که به طرف معنویات برداشتم و البته ایشان خوب مربی بودند، من بد تربیت شدم، به وسیله ایشان بود. از ایشان تقاضا کردیم که تشریف بیاورند از محضر ایشان استفاده کنیم.
به هر حال من از ایشان، از استاد خود اجازه گرفتم که چند کلمهای صحبت کنم. چون میدانم بعضی از شما دوست داشتید که بنده چند کلمهای صحبت کنم، صحبت کردم و انشاءالله این تذکر را فراموش نکنید، دست خود را از دامان امام زمان کوتاه نکنید. اگر روزی صدها، هزارها مرتبه بگویید: یا حجة بن الحسن دست من به دامان شما، آقا جان دست ما را از دامان خود کوتاه نفرما، جا دارد. «بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»[25] و به خدا قسم اگر با چنین عقیدهای زندگی کنید، هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند خواهید بود و قلب مقدس فاطمه زهرا را از خود راضی کردید. والّا فاطمه اطهر در این روزها که میان بستر افتاده، با پهلوی شکسته، با صورت سیلی خورده، با بازوی ورم کرده و دائماً از امّت پیغمبر گله دارد، انشاءالله از شما راضی خواهد بود و مسلماً آقا ولی عصر تشریف میآورد و بدن آن دو نفر را از خاک بیرون میآورد و آتش میزند و قلب مقدس فاطمه زهرا را شاد میکند.
خدایا به آبروی حجة بن الحسن همه ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده. قلب مقدس او را از ما راضی بفرما. ظهور او را نزدیک بفرما. چشم ما به جمال روشن و منور بفرما. گرفتاریهای شیعه را زیر سایه امام زمان برطرف بفرما.
[1]. ناس، آیات 1 تا 6.
[2]. بحار الأنوار، ج 17، ص 47.
[3]. همان، آیه 1.
[4]. شوری، آیه 30.
[5]. ناس، آیه 1.
[6]. همان، آیه 3.
[7]. بحار الأنوار، ج 68، ص 23.
[8] . تفسير القرآن الكريم (صدرا)، ج 1، ص 90.
[9]. همان، ج 4، ص 421.
[10]. همان.
[11]. ناس، آیات 3 و 4.
[12]. اسراء، آیه 64.
[13]. اسراء، آیه 64.
[14]. ناس، آیه 5.
[15]. همان، آیات 5 و 6.
[16]. فرقان، آیه 28.
[17]. همان، آیه 29.
[18]. الكافي، ج 2، ص 598.
[19]. بحار الأنوار، ج 99، ص 116.
[20]. فرقان، آیه 28.
[21]. همان، آیه 29.
[22]. الكافي، ج 1، ص 39.
[23]. همان.
[24]. زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 306.
[25]. زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 423.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.