۲ ذی القعده ۱۴۲۴ قمری – ۴ دی ۱۳۸۲ شمسی – بیداری و جدیت

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم‌ اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدّائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

در مسأله امتحانی که انجام شد و از خیلی از دوستان کمال تشکّر را دارم، جدیّت کردند، معلوم شد که زحماتِ چندین ساله دوستانی که این مجالس را ترتیب می‌دهند به هدر نرفته، البته این مطلب را برای همه و عموم عرض نمی‌کنم شاید بعضی هنوز هم از خواب غفلت بیدار نشده باشند، امیدواریم باز هم جدّی بگیرید و هر چه جدی‌تر بهتر و امیدوارم ان‌شاءالله کاری انجام بدهید که از میان این چند هزار جمعیّت لااقل یک عدّه‌ی قابل توجّهی به پیشگاه مقدس حضرت بقیة الله به عنوان افرادِ تزکیه‌شده، افرادی که اسمِ انسان را می‌شود رویشان گذاشت، افرادی که خدای تعالی توی قرآن مکّرر در مکرّر آن‌ها را مرد دانسته که منجمله: رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ، (نور / ۳۷)، یک مردانی هستند یا در جای دیگر می‌فرماید: فَتَن، جوانمردانی هستند، فِتْیَهٌ، جوانمردانی که آمَنُوا بِرَبِّهِمْ، (کهف / ۱۳)، از این افراد یک عدّه‌ی زیادی ان‌شاءالله تحویل جامعه‌ی اسلامی به عنوان حجّت، به عنوان اینکه هر یک از شما ان‌شاءالله در میانِ اقوام، خویشاوندان، دوستان، همشهری‌ها به عنوان حجّت واقع بشوید، روز قیامت که می‌شود افراد گنهکار، افراد گنهکارِ پولدار، گنهکاران جوان، زنهای گنهکار را می‌آورند در صحرای محشر که چرا گناه کردید؟ چرا اعتقاداتتان را درست نکردید؟ چرا خودتان را از آلودگی‌ها پاک نکردید؟ اینها هر کدام عذری می‌آورند، من پول داشتم، شیطان از این طریق مرا فریب داد، آن یکی می‌گوید من جوان بودم فریب خوردم، دیگری می‌گوید زنی بودم شوهر مانع از رفتن به جلسات از یاد گرفتن احکام می‌شد و همینطور افرادِ مختلف دیگر، ان‌شاءالله امیدوارم شماها را بیاورند، این دختر، پدرش حاضر بود که با جوان‌های مختلف برخورد بکند، به سینما و یا شاید به خارج از کشور به هر فسادی مبتلا بشود، امّا پشت پا زد، اصول عقایدش را درست کرد، تهذیب نفس کرد و امروز شده شفیع روزِ قیامت. آن جوان را به او می‌گویند تو جوان بودی، این آقا هم جوان بود، اکثر جمعیّت مجلس ما را بحمداللّه جوانها تشکیل می‌دهند، ما در همین مجالس جوانی داریم که با آنکه توی برنامه‌اش نماز شب نیست، نمازشبش ترک نمی‌شود، صفات رذیله‌اش را ترک کرده، عقایدش را بسیار عالی نوشته و جواب داده، خوب این را روز قیامت می‌آورند این هم توی تهران زندگی می‌کرد، این هم توی کرمان زندگی می‌کرد، این هم توی فلان شهری که تو زندگی می‌کردی زندگی می‌کرد، چطور شد این توانست و تو نتوانستی؟ این معنای حجّت بودن است، این آقا خانمش با همه‌ی کارهایش مخالف بود منجمله رفتن به جلسات، متأسفانه به ما هم تهمت می‌زنند، گاهی می‌گویند حالا شوهر یک کاری کرده روی یک اصولی که فکر می‌کرده، با اینکه هیچ کس حق ندارد حرامی را حلال کند و حلالی را حرام کند گاهی من مانع شدم کارهای حلال را به خاطر اینکه فسادی بوجود نیاید در عین حال به من نسبت می‌دهند که از وقتی شوهر ما توی آن جلسه آمده تحت تأثیر حرفهای شما واقع شده، فلان عملی که نمی‌خواسته انجام بده داده است، افرادی هم اینطوریند، این زن را می‌آورند روز قیامت، این زنی که مانع شوهرش شده از آمدن توی این جلسات، من یک وقتی در همین جلسه عرض کردم آن عدّه‌ای که بعد از مردن جزء معاندین حساب می‌شوند، یک عدّه هستند معاندت ندارند ولی عناد می‌کنند و دشمنی با خدا می‌کنند، یک عدّه هم معاندند، اینها جزء آن دسته‌ای هستند که از وقت مرگ تا قیامت که شاید چند میلیارد سال طول بکشد و از قیامت الی‌الابد که در جهنّم خواهند بود که علی علیه الصلوه و السلام می‌فرماید: و ان تخلد فیها المعاندین، (دعای کمیل)، گاهی ناخودآگاه انسان جزء معاندین است، در روایت دارد معاند کسی است که سدّ عن سبیل‌الله بشود، یک نفر دارد راه صحیحی را می‌رود، یک راه درستی را دارد می‌رود و هیچ مشکلی هم ندارد و کسی هم به او نمی‌تواند اعتراض کند که این کار تو درست نیست و کار صحیح، دروغ نمی‌گویم، غیبت نمی‌کنم، نمی‌دانم معصیت‌های مختلف دیگر را ندارم، ای بابا تو که شورش را در آوردی، این حرفها چیه؟ با همین دو کلمه، شورش را در آوردی، این حرفها چیه؟ اگر روی فکر بگوید این حرفها چیه کافرش می‌کند، مگر من چکار کردم، این حرفها حرفهای خدا و پیغمبر و ائمه است، شورش را در آوردی یعنی زیاده‌روی کردی، من از صراط مستقیم خارج نشدم، تو که توی درّه افتادی سر و کلّه‌ات خورد شده تو شورش را در نیاوردی من شورش را درآوردم؟ همین دو تا کلمه انسان را جزء معاندین و جزءِ آنهایی که کافرند در می‌آورد. منتها خوب مسامحه می‌کنیم، زنی آمده بود شوهرم این طوری گفته، نه این جملات را، بدتر از این را، خوب انسان چی بگوید؟ بگوید تو از همین الان با شوهرت نامحرمی و قاضی اگر برایش ثابت بشود باید فوراً او را بکُشد و اموالش مال ورثه‌اش است و کافر را توی قبرستان مسلمانها هم نباید دفن کنند، حواستان جمع باشد، شما الحمدللّه لااقل از این مسایل نجات پیدا کردید، اگر یک نفر به یک جوانی گفت تو جوانی، این ریش چیه گذاشتی؟ اگر مرحله‌ی استقامت را گذرانده باشید من نمی‌گویم  دعوا کن والاّ یک سیلی محکمی توی صورتش باید زد، تو خدا را زیر سؤال بردی؟ تو ائمه‌ی اطهار را زیر سؤال بردی؟ آن‌ها فرمودند:حلق اللحیه من المُثله فمن مثل فعلیه لعنهاللّه، تراشیدن ریش از مثله است، در زمان جاهلیت رسم بود یکی را که می‌کشتند مثله‌اش می‌کردند، یعنی زبانش، گوشش، دماغش، بینی‌‌اش اینها را می‌کَندند و به نخ می‌کشیدند به گردنشان که ما یک همچین کاری کردیم، این هم جزء آن است و کسی که مثله کند لعنت خدا بر او باد، تو چه می‌گوئی؟ من از این به بعد ان‌شا‌ءاللّه می‌خواهم جدی‌تر با شما صحبت کنم چون دیدم شما جدّی هستید، آدم با آدم جدّی وقتی روبرو می‌شود باید جدّی صحبت کند، توی مجلسی نشسته‌اید همه شوخی می‌کنند شما هم شوخی می‌کنید، خیلی خوب، امّا یک مجلسِ مثلاً سمینارِ بسیار پراهمیّتی است، ما شنیدیم سران هشت تا مملکت یک وقتی دور هم جمع شده بودند آنها همان بازیگوشهای باصطلاح رهبران ممالک قبل از ظهور حضرت بقیهالله‌اند شما ان‌شاءالله مؤمنین بعد از ظهور خواهید بود، نشسته بودند دو ساعت جلسه‌شان طول کشید توی روزنامه نوشته بود یک ربع درباره‌ی امور این هشت مملکت صحبت کردند، یک ساعت و چهل و پنج دقیقه درباره‌ی فوتبالیستهای مملکتشان، او می‌گفت مال ما بهتر بوده او می‌گفت مال ما بهتر بوده، شما که از آن بچّه‌ها نیستید، خدا رحمت کند یا ان‌شاءالله خدا حفظ کند مرحوم آقای، آقاموسی صدر که همین چند روز قبل سالگرد مفقودشدنش بود، من خودم پیشش نشسته بودم ایشان در یک جایی سران ممالک مختلف جمع شده بودند، گفتم آن‌جا چی بود برنامه‌تان؟ گفت این بچّه‌های زمامدار به همین تعبیر با هم دعواشان شده بود من رفتم اصلاحشان کردم این کار را کرده بود، شما که شوخی ندارید، شما جزء آن بچّه‌ها نیستید در ظرف یک هفته لطف الهی شامل حالتان شد، این همه سؤال که ما واقعاً ماندیم چکارش بکنیم، شما حساب بکنید چند هزار چهل تا سؤال را باید تصحیح کنیم، بعضی‌هایتان معلمید، واردید، و اینها را باید یک قدری خودم من نظارت داشته باشم چقدر کار دارد؟ ولی خدای من شاهد است این قدر خوشحالم، این قدر خوشم آمد از بیشترتان که جدّی گرفتید که حساب ندارد، پس ان‌شاءالله با آدمهای جدّی باید جدّی صحبت کرد آنهایی هم که جدّی نیستند بدون اینکه من، من امروز آمدم اینجا دیدم به لطف و کرم امام عصر ارواحنافداه و همّت دوستان و صاحب منزل که خدا ان‌شاءالله اجر جزیل به او عنایت کند این سالن درست شده، گفتم ما می‌خواهیم جمعیّت کم کنیم، جا زیاد شده، یک عدّه‌ای که خودشان می‌دانند بیخود، جدّی نیستند توی آدم‌های جدّی وارد نشوند، نیایند، این را واقعاً جدّاً عرض می‌کنم، چون ما شناختیم جدّی‌ها و غیرجدّی‌ها را، آنهایی که جدی نیستند نگذارند ما بگویم آقا شما تشریف نیاورید، ان‌شاءالله جدیت داشته باشید، جدی باشید، این جلسه‌ی جدی‌هاست، یک کلمه خدای من شاهد است گاهی مثلاً فکر می‌کنم فلان مثل را بزنم شاید دوستان به حال  بیایند بخندند و هم بهتر مطلب را درک کنند، می‌گویم چرا؟ من که جدّی باید حرف بزنم، اینها هم همه دارند گوش می‌دهند، من شبهای احیاء آن آخرهای شب یک دانه چرتی توی مجلسمان نبود، نه چرت می‌زنند، نه حواسشان جای دیگری است، پس من چرا مطالب را نگویم؟ من یک سفر سوریه‌ای مشرف شدم خدمت حضرت زینب سلام اللّه علیها، در آن‌جا جلسه را کنترل می‌کردم، پاسخ سؤالات اینترنتی را همه را برایم می‌فرستادند جواب می‌دادم با اینکه برای استراحت تقریباً یک مقداریش را رفته بودم، انسان توی این دنیا شما همه‌تان درس خوانده هستید، درس خواندید، یا معلّمید، یا دانش‌آموز بودید، یا دانشجو بودید، هیچ وقت شده یک جلسه‌ی امتحان بگذارند برایتان، یک چند دقیقه‌ای طول می‌کشد آن‌جا حالا با رفیق بغل دستی‌ات شوخی کنید؟ حرفهای بی‌ربط بزنید، شده؟ اصلاً غلط است، اگر یک چنین کاری بکنید آن‌هایی که آن طرف نشستند می‌گویند اینها احمقند، حالا وقت این کارها نیست، تمام دنیا این است آقایان، ولی خدا به شما اجازه داده، مهلت داده، یک خورده بازی‌هایت را بکن بعد بیا توی جلسه، ذروه یلعب، تا هفت‌سالگی گفتند بچّه را بگذارید بازی بکند، بازیهایت را کردی، آمدی توی جلسه امتحان، یک چند سالی هم تا پانزده‌سالگی شما آقایان، تا نه سالگی هم که، آدم گاهی آرزو می‌کند ای کاش زن می‌بود زودتر خدا انسان را می‌پذیرفت، خانم‌ها را زودتر پذیرفته به حضور، چند سالی هم خوب باز نیمه‌‌ بازی کردی، حالا که آمدی سر امتحان، شما در سوره‌ی أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ، عنکبوت / ۲، دقت کنید، شما رفتید اسمتان را توی اینهایی که امتحان می‌دهند نوشتید، این معنای أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا است، شما گفتید ما ایمان آوردیم، ما حاضریم برای امتحان، ولتان که نمی‌کنند، از اوّل شما می‌زدید زیر حساب، خدا رحمت کند استاد ما، من یک چیزهایی گفت به ما یک خورده شل بازی در آوردم به من گفت تو مسلمان نمی‌خواهی بشوی برو یک بهایی بشو، برو یک یهودی بشو، نمی‌خواهی،لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ، بقره / ۲۵۶، بروید، دین بهتری گیر بیاورید، کار بهتری بکنید، اگر دین‌تان راست است و درست است که من فکر نمی‌کنم در این یک سالی که این اعتقادات را گفته باشم، گفتم و افرادی دقّت کرده باشند و احتمال بدهند، اگر خوب دقّت کرده باشید، احتمال نمی‌دهید که دین دیگری غیر از دین مقدّس اسلام و مذهبی بهتر از مذهب تشیّع وجود داشته باشد، خوب این که برایتان ثابت شده، پس ترک‌تان نمی‌کنند، دو جور ترک‌کردن است و دو جور ترک‌نکردن است، ترک کردن گاهی می‌شود خوب باش سیاهی لشکر باش، دیدید توی این فیلم‌ها، سریالها یک عدّه سیاهی لشکرند، باشند لازم است بگویند چه جمعیّتی نگاه کن هست، یک پول ارزش شخصی و شخصیّتی ندارند، یک عدّه نه، کارگردان هستند، یک عدّه هستند کار اساسی را آن‌ها انجام می‌دهند، یک عدّه هستند رویشان حساب می‌شود، معروف می‌شوند، شخصیّت پیدا می‌کنند، یک عدّه افراد مسلمان هستند توی همین دنیای ما که متأسفانه خیلی زیادِ از حدّ سیاهی لشکرند، اسماً مسلمانند، نماز هم می‌خوانند، شاید واجباتشان را انجام بدهند، محرمات را هم ترک کنند امّا در عین حال شخصیّتی ندارند، در کتاب علی اسمشان را خدا نمی‌برد، حضرت مریم توی زنها: وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ، (سوره‌ی مریم / ۱۶)، در قرآن ها مریم را یادت نرود، درست است خانمی است امّا خیلی خانم بالایی است، وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ، یک روزی ان‌شاءالله حضرت بقیهالله بیاید بفرماید اذکر فی الکتاب، اسم‌هایتان را می‌بینید در یک طوماری در آن کتاب علی، در آن کتابی که خدای تعالی به پیغمبراکرم وحی کرده و او فرموده و علی بن ابیطالب نوشته است، نوشته، لذا اگر چه، این را بگویم، چون ممکن است یک عدّه‌ای که یا کم نوشته‌اند یا ننوشته‌اند یا مسامحه کردند اینها فکر کنند هر چه هست ما قبولشان کردیم ولی نه علی بن ابیطالب به مالک‌اشتر می‌فرماید که بین آدم جدّی و غیرجدی، آدم درستکار و غیردرستکار فرق بگذار، برای اینکه آنی که خوب کار را انجام داده اگر فرق نگذاشتی او تشویق نمی‌شود به کار خوب و آنی هم که بد انجام داده او هم به اصطلاح به فکر کار خوب نمی‌افتد.

خیلی حواستان جمع باشد، یک عدّه هستند تشریف هم بیاورند، قدمشان روی چشم، باز بهتر از دیگرانند ولی جدّی نبودند آن‌ها را هم ما شناختیم، می‌شناسیم و غالبش را شاید نود درصدشان هم روی حدسیّات قبلی ما همین جوری بودند و هیچ مشکلی هم سر راهشان نباید باشد، یعنی اگر انسان جدّی باشد مشکلی ندارد، مادر نگذاشت، برو یک جایی که مادرت نباشد             ، پدر نگذاشت برو یک جایی که پدرت نباشد، نمی‌دانم من وقتم ایجاب نمی‌کرد، چطور برای همه‌ی کارها وقت داشتی، برای نفس کشیدن وقت داشتی برای زنده ماندن ابدی وقت نداشتی؟ من نمی‌گویم برای نهار خوردن، شاید بگوید برای نهار خوردن هم من وقت نداشتم ولی نفس کشیدن، نفس که می‌کشیدی، وقت داشتی، پس بنابراین دو نفر جدّی که روبروی هم می‌نشینند جدّی با هم صحبت می‌کنند، شاید من کوتاهی کرده بودم که از همه‌تان عذر می‌خواهم، می‌آمدم اینجا، یک منبری می‌رفتم، یک حرفی می‌زدم بعد هم از رفقا سؤال می‌کردم خوب حرف ‌زدم یا نه؟ رفقا هم برای اینکه دل ما خوش باشد می‌گفتند شاید، اینها همه‌اش شاید است ها، که بله تو خوب حرف زدی تمام شد رفت و نشستیم و گفتیم و برخاستیم امّا ان‌شاءالله از این به بعد این طوری نیست، جدّی حرف می‌زنیم، جدی شما هم باشید، همان چند نفری که باقی می‌مانید، گفت یکی مرد جنگی بِه از صد هزار، الان یک مثالی برایم توی ذهنم آمد باز هم لغو شاید باشد نمی‌گویم، همین بس است. ان‌شاءالله کوشش کنید جدّیت‌تان را از دست ندهید، نه خوشحالم کردید، در مجموع خوشحال شدم خیلی خوشحال شدم، خوب بودید دیروز کارتون، کارتون که برای ما امتحانات تهرانی‌ها را می‌آوردند خیلی خوشحالم کردید، ان‌شاءالله امیدواریم سایر شهرها هم، تا امروز بیشتر هم مهلت نداشتند، سؤالات را چون ما گذاشتیم از فردا ان‌شاءالله، من خودم یک مقداری دیدم ولی گذاشتیم از فردا در آن لجنه‌ای که داریم که از علما هستند، مجتهدین هستند، افراد اهل تزکیه‌نفس هستند، نگویید ما این آقایان را، جناب آقای نعمتی، آقای رفیعی را ما هر روز می‌بینیم، جناب آقای کاشانی را ما هر روز می‌بینیم اینها از خودمان هستند، نه اینها خیلی شخصیّت دارند و الحمدللّه ما کم نظیر داریم مثل اینها، خدمتگزارند، شما فکر می‌کنید اگر دست مقدّس حضرت بقیهالله پشت سر جناب آقای نعمتی نبود تقریباً هر ماه مجله‌شان سی‌هزار یا سی‌هزار هم بیشتر در یک موضوع چاپ می‌شد و پخش می‌شد؟ یا این آقای رفیعی هر روز، آن هفته ایشان مشهد بودند، این طرف، آن طرف، برای چی؟ از خودشان هم می‌توانید بپرسید، از دوستانتان هم می‌توانید بپرسید از جیبشان پول می‌دهند، خرج می‌کنند، می‌روند آنجا برمی‌گردند کارهایی می‌کنند، شماها هم همینطورید، من نسبت به بعضی‌ از شماها معتقدم که ان‌شاءالله در آینده‌ی خیلی نزدیک، خیلی نزدیک هر کدامتان یک شفیع جمعی از افرادِ منحرف باشید، یقین دارم. و این برای تشویقتان هم نمی‌گویم، نه من با کسی که ببینیم درست کار نمی‌کند، خودش را قاطی کرده شاید خصوصی برخورد، چون عمومی‌‌اش صحیح نیست خصوصی برخورد تندی هم با او بکنم، ولی الحمدلله خوشحالم، ده، پانزده‌تا کتاب، یک دانه کتاب یکی می‌نویسد اسمش را می‌گذارند آقای دکتر، می‌آورند معرّفی‌اش می‌کنند که ایشان مثلاً فلان مسأله را دارد، فلان چیز را دارد، پانزده تا کتاب مثلاً آقای رفیعی یا آقای یا سایر آقایان رفقا اکثراً نویسنده و خوب و همه چیزشان خوب، دارند هیچ صدایش را در نمی‌آورند برای امام زمان دارند خدمت می‌کنند و ان‌شاءالله شماها باید اینطور باشید، باید که من می‌گویم نگویید تو چرا می‌گویی باید؟ اگر نباید خیلی ممنون می‌شویم، خداحافظ، من صبح نماز صبحم را خواندم از قم حرکت کردم آمدم، من یک خورده هم کسالت داشتم آمدم اینجا برای شما صحبت کنم و همین راه هم باید برگردم، بله، برای چی؟ برای اینکه بیایم بگویم باید، برای چی؟ برای اینکه شما جدّی هستید، برای چی؟ برای اینکه شما تصمیم گرفتید پشت سر امام زمانتان حرکت کنید منتها یک خورده تندتر بیاید که برسید آن عقب‌ها نمانید گم می‌شوید، در روایت هست، مثل اهل بیتی کسفینه نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق، سفینه‌ی نوح مگر آنهایی که وقتی دیدند آب از سر کوه هم دارد می‌رود بالا کشتی نزدیکشان بود همه می‌پریدند توی کشتی، این را بدانید ولی، وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ، (نوح / ۴۳)، پسر نوح گفت: سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنْ الْمَاءِ، (نوح / ۴۳)، من به کوهها بالا می‌روم تا از آب نجات پیدا کنم، آب آمد بالا، تا کمرش آمد، خدا یک موجی فرستاد کشتی را پرتش کرد آن طرف، فاصله انداخت بین پسر نوح، والاّ پسر نوح تا کمرش که آب می‌آمد می‌پرید توی کشتی دیگر، تا شماها فاصله بینتان و بین کشتی نوح و بین اهل‌بیت عصمت و طهارت نیفتاده خودتان را بیاندازید توی کشتی، آن کشتی چیه؟ اعتقاد به خدا، همان جوری که گفتم، دنبال حرفهای مختلف نروید وقت کم است، سقراط و افلاطون چی گفتند، درست است یا نیست، وقت ندارید، آنی که درست است بگیرید، خدا چی گفته، ائمه‌ی اطهار چی گفته، اینها را خدا معصوم قرار داده که معطل شما نشوید، نگویید ببینم آیا  درست است یا نیست؟ می‌توانید بگوید که قرآن این آیه‌اش آیا درست است یا نیست؟ نه، معصوم است، برای اینکه راحت باشید، معطلی نداشته باشید، شما سوار یک می‌خواهید بلم کنار دریا بشوید، این بلمِ اعتبار دارد، پایتان را می‌گذارید این قدر جمعیّت جا می‌گیرد یا نه؟ این علامت این است که به او اعتماد ندارید، امّا قرآن را اگر کسی بگوید من اعتماد ندارم که مسلمان نیست. اعتماد داشته باش، پایت را محکم بگذار، بچسب به این کشتی تا نجات پیدا کنی، و من تخلّف عنها غرق، پس ان‌شاءالله امیدوارم که، من از امروز می‌خواستم وارد مرحله‌ی استقامت بشوم چون آن طوری که شنیدم و گوش هم دادم درباره‌ی مسأله‌ی استاد دو سرورم در دو هفته‌ی گذشته بیاناتی داشتند و توبه را هم که ما در شبهای تا شب نوزدهم در قم عرض کردیم، یقظه را هم که قبلش عرض کرده بودیم و ان‌شاءالله از هفته‌های آینده، درسی، جدّی، با کمال جدّیت همان حرفهایی هم که شنیدید تکرار می‌شود، نگویید اینها را ما شنیدیم، تکرار می‌شود و همین حرفها با همین نحوه‌ای که تکرار می‌شود باز از شما می‌خواهیم، امتحان هم سریع‌تر، زودتر، فاصله‌اش کمتر چون ما را شماها را تشویق کردیم با فاصله‌ی کمتری برایتان خواهیم گذاشت و امیدواریم در آینده به تمام معنا ان‌شاءالله، نشستیم و گفتیم و یاد گرفتیم و عمل کردیم و در بهشت برزخی با انبیاء و شهداء و مخلَصین زندگی کردیم و در بهشت خلد جایگاهمان شد، این باشد، ان‌شاءالله می‌پذیرید یا نه؟ کوتاهی نمی‌کنید، این وری‌ها را نمی‌دانم، می‌شنوند یا نه؟ گفتید ان‌شاءالله، خدا می‌خواهد یا نمی‌خواهد، خدا می‌خواهد که شما خوب باشید یا نه؟ پس ان‌شاءالله‌اش درست است باقی‌اش مانده یک سر قضیّه هم دست شماست، ان‌شاءالله‌اش درست است، این ان‌شاءالله از آن ان‌شاءالله‌هایی نیست که حالا ببینیم، یک کسی توی هواپیما گفت ان‌شاءالله پنج دقیقه دیگر وارد فرودگاه مشهد می‌شویم، گفت مثل اینکه خطری تهدید می‌کند ما را که این می‌گوید ان‌شاءالله، سه جور ان‌شاءالله داریم، یکی آدم می‌گوید ان‌شاءالله برای اینکه جواب درستی نده، فردا می‌آیی آقا سر ساعت فلان؟ ان‌شاءالله، نمی‌آید، یک ان‌شاءالله داریم می‌گوییم اگر خدا ردیف کند و واقعاً هم معتقدیم و اینها می‌گوییم ان‌شاءالله، که خدا به پیغمبراکرم می‌فرماید نگویی فردا من فلان کار را می‌کنم الاّ اَن یشاءاللّه،این هم یک جورش، یک جوریش هم شاء یعنی خدا ان‌شاءالله حتّی نمی‌خواهد، خدا شاء خواسته، وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ، (اسراء / ۲۳)، ببینید قضا، اصلاً گذرانده، امضاء کرده که جزء خدا را عبادت نکنید ما هم چیز دیگری غیر از این نمی‌خواهیم، شما بنده‌ی خوب خدا که شیطان دخالت نداشته باشد، نفس امّاره دخالت نداشته باشد، رفیق دخالت نداشته باشد، زن و بچّه دخالت نداشته باشند، شوهر دخالت نداشته باشد، فقط و فقط خدا، به فرزندان می‌گوید خدای‌تعالی می‌گوید که: وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا، اسراء / ۲۳، هر چه می‌توانید به مادر و پدر محبّت کن، احسان کن، نیکی کن، وَإِنْ جَاهَدَاکَ، اگر آمدند اصرارت کردند که بیا مشرک شو، فَلَا تُطِعْهُمَا، عنکبوت / ۸، اطاعتشان نکن، همین جا را اجازه دادند اطاعت نکنیم پس شاءاللّه خدا خواسته، شما این جور بگویید ان‌شاءالله، یعنی ان‌شاءالله شما واردشدن در آن خواست الهی است و امیدواریم خدای تعالی به همه‌تان کمک کند البته، شما اکثرتان اگر نگویم همه‌تان به جایی خودتان را رساندید که: وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا،(عنکبوت / ۶۹)، کسانی که یک زحماتی خودشان کشیدند، یک قدری خودشان را نجات دادند معصیتها را کم کردند یا نکردند، این جهاد را کردند ما دیگر دستشان را می‌گیریم و ان‌شاءالله شماها همه‌تان دستتان را خدای‌تعالی خواهد گرفت.

دیروز تولّد حضرت معصومه سلام اللّه علیها بود، من پریشب در یک جلسه‌ای در قم یک جمله‌ای، مقدماتی داشت که نمی‌خواهم آن مقدّماتِ یک ساعته را صحبت کنم گفتم که این همه امامزاده توی این مملکت حتّی هست یا اصلاً به طور کلّی امامزاده زیادی هست چرا حضرت معصومه این قدر عظمت پیدا کرده؟ غیر از آنهایی که حرفهای ما را آن شب شنیدند اگر کسی توانست بگوید جایزه دارد. چرا؟ خوب فرزند موسی بن جعفر که ماشاءاللّه زیادتر هم هست و خود بنده هم جزو فرزندان موسی بن جعفریم و چرا ایشان؟ در همین قم چهارصد تا امامزاده تقریباً با کم و زیادش هست، برای اینکه بعضی از این امامزاده‌ها معین‌اند، یعنی روح مقدّسشان کار می‌کند، همین الان هم کار می‌کند، از هزار و دویست سال قبل تا حالا دارند حاجت می‌دهند، حالا هر کسی هر حاجتی دارد، شما که حاجتتان تزکیه‌ی نفس است بروید متوسل بشوید به حضرت معصومه، به حضرت زینب اینها، حضرت عبدالعظیم با اینکه سه پشت فاصله دارد با امام در عین حال معین است، اینها کمک می‌کنند حالا یا خصوصی کمک می‌کنند یا عمومی، یا شما هر وقت حاجت داشتید رفتید آنجا و حاجتت را گرفتی  یا اصلاً نه زیر نظرت را می‌گیرند تو بخواهی یا نخواهی تربیتت می‌کنند، حالا آن‌ها بحث‌های دیگری دارد، حضرت معصومه را اهمیّت بدهید، زیارتشان را، راه دور و نزدیک هم ندارد زیارت کنید، حضرت عبدالعظیم همینطور و از همه مهم‌تر دیروز و امروز و روزهای بعد ماه حرام است، ماه حرام نه اینکه خوردنش حرام باشد، نه، ماه حرام معنایش این است که حُرمت خاصّی دارد، خدا در قرآن می‌فرماید که: مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ،ذیقعده است و ذیحجه است و محرم است و ماه رجب، این چهارماه خیلی احترام دارد، فَلَا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ، (توبه / ۳۶)، در این چهارماه لااقل به خودتان ظلم نکنید، گناه نکنید، آنچه را که حضرت یونس فرمود و خودش را ظالم تصور کرد:إِنِّی کُنتُ مِنْ الظَّالِمِینَ، این معنایش این است که خدایا من از این کوتاهی که کردم، کوتاهی جزئی که کردم، واقعاً هم جزئی بود، برای ما اصلاً کوتاهی هم نیست این کوتاهی جزئی که کردم من فکر نمی‌کردم سخت بگیری، امّا انداختش خدای‌تعالی توی دل ماهی، یعنی شما تصوّر کنید هیچ زندانی بدتر از اینجا نیست، هم رطوبت دارد، هم هوا ندارد، هم تاریک است، تا روز قیامت، حضرت یونس اگر این جمله را نمی‌‌گفت، لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ، تا روز قیامت می‌خواست آنجا باشد ولی خوب شما هم بگویید:إِنِّی کُنتُ مِنْ الظَّالِمِینَ، ظلم نکنید به خودتان در این چهارماه لااقل، والاّ هیچ وقت انسان نباید به خودش ظلم بکند، حضرت معصومه سلام الله علیها و ماه ذیقعده، روز اوّل ماه ذیقعده خدا قرارش داده که یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه،که شما را در این چهار ماه، در این چهارماه حرام شفاعت کند و در این ماه تقریباً مجموعاً یک تعلّق خاصّی به حضرت رضا علیه الصلوه و السلام دارد، اوّلش خواهرش متولّد می‌شود، آخرش فرزندش شهید می‌شود و وسطش هم یازده ذیقعده میلاد مسعود آن حضرت است، بیست و سوّم این ماه زیارتی مخصوص علی بن موسی الرضاست، بیست و پنجم این ماه که روز دحوالارض ا ست بهترین اعمال زیارتِ حضرت رضا است یک تعلّق خاصی به حضرت علی بن موسی الرضا دارد، چه بهتر، امام جواد فرمود که دوست و دشمن از پدرم راضی بود از این جهت رضا اسمش را گذاشتند، با دشمن آدم می‌تواند جوری برخورد بکند که خیلی ناراحت نشود، کارش بکند، نمی‌گویم که حقّ‌تان را نگیرید ولی یک جوری می‌شود حق را گرفت که طرف اذیّت نشود. امیدواریم در این ماه توفیق زیارت حضرت رضا نصیب همه‌مان بشود، الطاف حضرت رضا و حضرت معصومه و امام جواد نصیبمان بشود.

نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه، یا اللّه و یا اللّه و یااللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، خدایا یک عدّه از دوستان امام زمان ان‌شاءالله از هفته‌ی آینده زودتر بیایید، جدّی باشید، دعای ندبه را اینجا بخوانید که وقتی من می‌خواهم صحبت کنم با یک حالت روحی بهتری ان‌شاءالله، حرفها را گوش بدهید خدایا این دوستان امام زمان می‌خواهند در راه امام زمان قدم بردارند توفیقشان را زیادتر بفرما، پروردگارا فرج آن حضرت را هر چه زودتر برسان، همه‌ی ما را از بهترین اصحاب و یارانش قرار بده، قلب مقدّسش را از ما راضی بفرما، خدایا گرفتاری‌های دوستان را برطرف بفرما، خدایا بانی این خانه، این برنامه خیلی زحمت کشیدند خدایا به آبروی ولی عصر اجر جزیل به آن‌ها مرحمت بفرما، دوستانی که در راه خدا قدم بر می‌دارند و خدمت به اسلام و دین می‌کنند به آبروی حضرت ولی‌‌عصر همه‌شان را مؤیّد و منصور بفرما، پروردگارا به آبروی ولی‌عصر هر کس صدای من را الان می‌شنود همه‌شان را از یاران خوب امام عصر قرار بده، امواتمان غریق رحمت بفرما، عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا. لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ إِنِّی کُنتُ مِنْ الظَّالِمِینَ

 

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *