۲۹ جمادی الثانی ۱۴۲۶ قمری – ۱۴ مرداد ۱۳۸۴ شمسی

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و العنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

وَ إِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ… ٭ إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (قصص / 55  و57)

قبل از مطالبي كه امروز منظور است عرض كنم اين جمله را به سمع دوستان و برادران عزيزم برسانم كه غرض از اين جلسات امتحان و سمينار و جمع شدن دوستان مختلفي كه در مراحل مختلف هستند اين نيست كه شماها را ما فقط اذيّت كنيم. بلكه منظور اينست كه ما شايد سالهاست دفاتر شماها را نديده ايم و مشكل هم هست كه دفاترتان را مطالعه كنيم چون زياد شده جمعيّت مان بحمداللّه و لذا اين امتحانات را گذاشتيم كه آخرين برنامه ي امتحانات هم در همين ماه رجب پايان مي پذيرد و كوشش مي كنيم انشاءاللّه كه نمرات اشخاص را به خودشان برسانيم. منتها يك مقداري طول مي كشد به خاطر اينكه همه توجيه نيستند كه چرا نمره شان مثلاً صفر يا مافوق صفر است تا ده. چون اينها طبعاً ما كه ديگر به آنها اميدي نداريم حالا اگر خودشان اميد دارند، فعاليّت كنند و بعضي از دوستان متأسفانه به همه جا هم مي گويند ما جزء شاگردان فلاني هستيم و من شاگرد اصلاً ندارم. و اين را هم بدانيد من توي هر جايي هم كه نوشته ام، نوشتم دوستان ولي غيبت مي كنند، تهمت مي زنند، پرحرفي دارد. چيزهايي كه اُمّ الفساد است تقريباً در راه تزكيه نفس، ربا به عناوين مختلف مي خورند، رشوه را نشنيدم ولي مسائل ديگر هم دارند اينها انشاءاللّه بررسي مي شود يك تذكّري الان كلّي به همه دارم مي دهم و آن اينست كه نقلِ تهمت هم تهمت است، نقل دروغ هم دروغ است، حتّي امام عليه الصلوةو السلام فرمود كافي است يك نفر دروغگو نزد خدا محسوب بشود و حال آنكه فقط به همين يك كار عمل كرده كه هر چه شنيده بيان كرده، تحقيق نكرده كه اين حرف راست است يا دروغ و اگر راست است جايز هست نقلش يا جايز نيست. چون خيلي حرفها راست است ولي شما حق نداريد بگوييد غيبت محسوب مي شود. اينها انشاءاللّه از توي سربازان امام عصر (ارواحنافداه) بيرون بيايند چون من شخصاً همانطوري كه شايد جنبه ي شعاريّت براي من پيدا كرده يعني زياد مي گويم و آن اينست كه دو چيز يقيني و يك چيز احتمالي ما را وادار مي كند كه هر چه زودتر خودمان را براي استقبال حضرت بقيةاللّه (ارواحنافداه) بسازيم. آن دو چيز يقيني را همه تان بلديد يكي اينكه امام زماني هست و دوّم حتماً خواهد آمد. آن چيزي كه احتمالي است اينست كه شايد در زمان ما تشريف بياورد. بنابراين به همين احتمال ما بايد خودمان را بسازيم چون فرموده ‌‌‌‌اند: يأتي بغتةً اين عنوان دفعي تشريف فرمايي حضرتش هم در انجيل هست هم در كُتب ديگر مذاهب هست و هم در قرآن مجيد آمده و در روايات هم كه فراوان هست. حضرتش هيچ نگاهي به علائم كه آيا علائمي كه احتمالاً يا بايد انجام بشود انجام شده يا نشده، منتظر امر پروردگار است كه وقتي خداي تعالي اراده كند به چيزي، إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (يس / 82) تا بگويد باش هست. كن فيكون معنايش اينست باش هست، همان لحظه اي كه خدا اراده مي كند كه يك چيزي باشد همان لحظه حتّي يك ثانيه هم فاصله بينش نمي شود كه آن چيز وجود پيدا مي كند. شايد ظهور حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه جزء همين اراده ي الهي هست كه هست جز ء اراده ي الهي منتها جنبه ي فوريّتش شايد مورد توجّه و عنايت پروردگار واقع بشود و ايني كه عرض كردم اراده فرموده است وَ نُرِيدُأَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا (قصص / 5) بيانگر اين حقيقت هست. بنابراين من از دوستاني كه تنبلند، از دوستاني كه برنامه ي تزكيه نفس را جدّي نگرفته اند، از دوستاني كه مي خواهند هم غيبت كنند، هم تهمت بزنند، هم سوءظن داشته باشند و هم تزكيه نفس كنند من جدّاً خواهش مي كنم كه ما را لااقل سرد نكنند من در دوره ي هفته دائماً مشغول كار شما هستم. حالا شما يك بخشي اش را مي بينيد كه من از يك شهري بلند مي شوم مي آيم توي اين شهر و راههاي شلوغ و گرفتاري هاي مختلف ديگر را تحمّل مي كنم بالاخره سنّي هم از ما گذشته خيلي از خودم توقّع ندارم كه بتوانم فعاليّتهاي زيادي يعني بيشتر از اين بكنم همين فعاليّتي كه داريم خواهش مي كنم خودشان، خودشان را كنار بكشند و يا در لجنه ي سربازان حضرت بقيةاللّهارواحنافداه كه صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ (صف / 4) باشند و اين توقّع را دارم هميشه هم گفتم و انشاءالله اميدواريم كه امتحانات كه تمام شد دوستاني كه اينطوري هستند خودشان را كنار بكشند، از جلسات ما دور بشوند و يا اينكه جدّ ي تر بشوند، فعال تر بشوند و خودشان را هميشه فكر كنند توي سربازخانه – اكثرتان سربازي رفتيد – توي سربازخانه هستيد و باصطلاح قبل از اذان صبح همه تان را بيدارباش مي گويند. بيدار باشِ فرمانده ي لشكر خيلي ارزشش بيشتر از فرمانده ي معنوي و روحي شما نيست، اعمالتان را همانطوري كه گفته اند به همان ترتيب حالا گاهي انسان در برنامه هاي ارتش نگاه مي كند مي گويد شايد اينها بي فايده باشد ولي برنامه هاي ارتش حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه هيچ كلمه اش، هيچ حركتش بي فايده نيست. اگر هم فايده اش را ما نفهميم چون او معصوم از جهل است، معصوم است، پاك است او مي داند و تعبّد ما مي رساند كه ما كار بي فايده نمي كنيم و آن حضرت هم كار بي فايده به ما فرمان نمي دهد. خودمان را انشاءالله بسازيم براي اينكه فرمانهاي حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه كم كم مستقيم باشد. گاهي من خودم فكر مي كنم مي بينم يك نفري احتمالاً حرف مرا گوش ندهد و بايد هم اين مطلب به او گفته بشود به وسيله كس ديگري مطالبم را به او مي گويم اگر قبول نكرد به من توهين نشده اگر هم قبول كرد كه به موفقيّت رسيده. حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه هم گاهي مي شود فرمانهايشان را بوسيله – منظورم فرمان هاي نمي دانم به من الهام شد و به من گفته شد و من خدمت حضرت رسيدم و… اين ارتباطات نيست – همان فرمانهايي كه توي قرآن و روايات و… اينها همه اش مال حضرت ولي عصر است و اين فرمانها را مستقيم به شما نمي گويند. چرا؟ به جهت اينكه يكي دو سه تا از فرمانهاي كه با نفستان موافقت ندارد دادند به شما و شما كم كم سست شديد يك توهيني به امام زمانتان كرده ايد كه آن توهين ديگر قابل جبران نيست. توهين به امام زمان توهين به خداست و توهين به خدا كفرآور است و كار را خيلي خراب مي كند. و لذا يك نفري را مثل من وادار مي كنند كه به شماها مطالب را بگوييم. نه اينكه باز بيايد حضرت شب، نصف شب درِ خانه ي من بيايد بگويد برو اين حرفها را بزن. اينها را من مجبورم بگويم بخاطر اينكه فردا همه تان مي رويد به اين و آن مي گويند بله، فلاني همچين ادّعايي كرده. نه، من مثل شما يا اي كاش مثل شما بودم ما را وادار مي كنند، يك تحصيلاتي توي مدرسه كرديم و يك آياتي از قرآن را مطالعه كرديم و يك چيزهايي هم برداشت كرديم همانها را به شما مي گوييم. ولي بدانيد كه كلام امامتان هم همين است. سخن امامتان هم همين هست. اگر مي خواست الان خصوصي هم به شما حرفي بزند همينها را مي گفت و خوب اگر گوش كرديد ولو اينكه اگر شما يقين بدانيد كه اين كلام، كلام امام است و خواسته، خواسته ي امام است و عمل نكنيد باز هم توهين كرده ايد. مستقيم باشد يا غيرمستقيم، امّا حالا حمل به صحّت داريم، محمل داريم باصطلاح، مي گوييم كه فلاني گفته حالا ولو اينكه آيه ي قرآن خوانده باشم ولي مي گوييد فلاني گفته، فلاني هم كه آنقدر ارزشي ندارد كه ما حرفهايش را در علن و پنهان عمل بكنيم ولي اين هست. ما هم براي خودمان بهرحال بخاطر اينكه بلندگو انشاءالله خواهيم بود ارزشي قائليم. بلندگوي امام زمان بلندگوي پرقيمتي است و اگر كسي بخواهد هم غيبت بكند، هم تهمت بزند زياد در بين دوستان هم مي بينم متأسفانه، به عنوان صلاحديد تلفن به من مي زنند تا شروع مي كنند از يك نفر از دوستانشان مذّمت كنند مي گويم غيبت نكن، تهمت نزن و نمّامي نكن. و از چمشم مي افتيد. يعني گاهي آنقدر من هم كم شرح صدرم كه گاهي اصلاً نمي توانم دوستش داشته باشم. كوشش كنيد غيبت نكنيد، تهمت نزنيد. هر دروغ و راستي را نقل نكنيد راستش را اگر نقل كنيد و گناه باشد اين را بدانيد نمّامي است خودش گناه است باز. يك گناهي يك كسي كرده، يك فحشي مثلاً به من داده شما آمديد گفتيد فلاني فحشت داده اين نمّامي است. اين هم گناه است، خيلي حواستان جمع باشد. خيلي دقيق است، حقّ هم داريد توي جامعه اي واقع شديد كه نُقل مجلس شان همينهاست و شما هم عادت به اينها كرديد و ما همه ي هدفمان وقتي كه مي گويم عادت به سيگار و چايي و امثال اينها نكنيد عادت به دروغ به طريق اولي است، عادت به غيبت به طريق اولي است. اِ، اين مادر شوهرم است. اذيّتم مي كند حالا خود اين خانم اذيّتش مي كند ولي مي آيد كلّي پيرزنِ باصطلاح حالا مشكل دار يا غير مشكل دار را غيبت مي كند كه بگويد من چرا به او بي اعتنايم. همين اندازه! كلّي پيرمردِ توي خانه افتاده، همين ديروز بود يك نفر مي گفت پدرشوهرم زمين گير شده من جلسات بيايم يا نه؟ گفتم: مي تواني يك كاري – البته از قول من گفتند – يك كاري بكني كه مثلاً راحت باشد؟ آن گفت: نه، وابستگي به من دارد. گفتم بمان، نيا جلسات و من راضي نيستم كسي كه يك چنين كارهايي دارد بيايد توي اين جلسات. جلسه اي است درسي و انشاءالله مي خواهيم حرفهاي حضرت بقيةاللّه را از طريقِ آن هم باواسطه مباشرتاً نه، مستقيم نه، با واسطه، واسطه مان هم آيات قرآن و روايات است براي شما نقل كنيم. انشاءالله اميدواريم خداي تعالي كمكتان كند اين جوش زدن ما هم زياد شايد جايز نباشد من اين حرفها را قبل از خواندن اين آيات تصميم گرفته بودم بگويم ولي اتفاقاً آيات شريفه اي كه همين الان تلاوت كردم همين ها را مي گويد. مي گويد: إِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ وقتي كه حرف بيهوده اي مي شنوند دوستت آمده، پهلويت نشسته چرت و پرت دارد برايت مي گويد أَعْرَضُوا عَنْهُ آقا اعراض كن. خوب مي بينيد شما اين آيه را يك هفته خوانديد، ترجمه اش را هم خوانديد، برداشتش را هم خوانديد وقتي كه مي شنوند لغو را، أَعْرَضُوا عَنْهُ، أَعْرَضُوا عَنْهُ اعراض مي كنند. همين حرفي كه الان زدم. وَ قَالُوالَنَا أَعْمَالُنَاوَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ چي مي گويند؟ آخه يك عدّه هستند نصحيت بردار نيستند. شما نمي توانيد هدايتشان كنيد. شما نمي توانيد اينها را درستشان كنيد، اينها را بايد از آنها اعراض كنيد يعني تا الان آقاي محترم كه چند دفعه آمدي پيش من نشستي غيبت كردي، لغو گفتي، تهمت زدي من نصحيتت كردم و نهي از منكرت كردم و باز هم گوش نمي دهي، خداحافظ. از اين ساعت ديگر من و تو با هم رفيق نيستيم. لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ برو سر كار خودت، اين راهي كه تو مي روي به جهنم است و ما نمي توانيم با تو همراه باشيم. لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَ لَنَا أَعْمَالُنَا، لَنَا أَعْمَالُنَاوَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ تو برو به راه خودت. عين اين جمله را خداي تعالي در سوره ي كافرون هم مي گويد: لَا أَعْبُدُ مَاتَعْبُدُونَ ٭ وَ لَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَاأَعْبُدُ (كافرون / 2 – 3) لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ (كافرون / 6)تمام شد. بخدا قسم هيچ آسماني به زمين نمي آيد. هيچ مشكلي پيش نمي آيد با يك چنين فردي كه مرتّب هم شما او را نهي از منكر كرديد آقا عِرض مردم مثل خون مردم ارزش دارد. اگر يك كسي خون كسي را جلوي شما بريزد با او باز هم رفقيد؟ مي گوييد تو قاتلي. عرضش را اگر ريختي، سالها براي خودش زحمت كشيده، مواظبت كرده، آبرويش را حفظ كرده تو با يك جمله آبرويش را مي بري. عمل تو مال خودت، عمل ما هم مال خودمان. خوب بعد مي نشيني پشت سر من حرف مي زني، ممكن است آن طرف. چون انسان از بعضي ها مي ترسد. اگر از او جدا شديم اين آدمِ تهمت زنِ دروغگويِ سوءظني اين مي رود آبروي ما را مي برد و من مخصوصاً پي گير قضيّه باشم. پي گير قضيّه هم نباش شما. من يك نفر از كساني كه دائماً پشت سر من حرف مي زد من چيزي نمي گفتم اذيّتهايي كرد، يك روز خواستمش، گفتم: تا حالا شنيدي از كسي كه من چيز بدي پشت سرت گفته باشم؟ گفت: نه، گفتم: تو هم ديگر نگو. آخه بد است آدم. سلام، عليك دارد. فحش جواب دارد كه نبايد شخصِ مسلمانِ اهل تزكيه نفس فحش مردم را هم جواب بدهد حالا، شما بگوييد سَلَامٌ عَلَيْكُمْ مطمئن باش من  پشت سر تو حرف نمي زنم. خودت را اينجوري معرفي كن، عملاً، من تو را اذيّت نمي كنم. هر چه از ناحيه ي من هست سلامتي است. يكي از مراجع تقليد را الان يادم آمد كه اين آيه را كاملاً تطبيق روي او، آن وقت كردم. در اوائل انقلاب يكي از مراجع تقليد را يك سخنگويِ بي حيايي رفته بود توي جمعيت عليه اش فحاشي كرده بود، اسمش را برده بود، خيلي بد گفته بود بعد پشيمان شده بود. اين آمد خدمت اين آقا، من فكر كردم اينها – چون من شنيده بودم فحشها را – فكر كردم اينها قبلاً همديگر را ديدند بعد از اين فحش ها با هم بالاخره كنار آمدند. ايشان بلند شد، اين را توي بغلش گرفت اظهار محبّت، وقتي كه رفت من گفتم بعد از آن جلسه آقا شما ايشان را ديديد؟ گفتند: نه، حرفي، تلفني، چيزي؟ نه! يكدفعه اين آيه توي ذهن من آمده سَلَامٌ عَلَيْكُمْ از ناحيه ي من سلامتي است. قربانت برويم كه اين حرفها را پشت سر من زدي، اجر من را روز قيامت زياد كردي و گرفتاري خودت – اگر من دشنمت باشم كه گرفتاريت مايه شادي من هم هست – و من هم مهربانتر از خدا براي تو نيستم. اين را بدانيد، اينجا خوشحالي اش هست. از ناحيه ي من سلام. يك كسي آمده پيش من يك غيبتي از يك عالم بزرگواري مي كرد. گفتم: اينها اگر به گوشش برسد تو را اذيّت نكند. گفت: نه، اون آدمي نيست پشت سر كسي حرف بزند. اي كاش ما هم همينطور باشيم. بگذار بگويند! يك كسي ناراحت بود از اينكه فلاني پشت سرش خيلي حرف زده، آمد پيش من. گفتم كه خوشحال باش! گفت: چرا؟! گفتم: اگر همين دنيا بود نه، خوشحال نمي شديم. چرا او حرف بزند ما حرف نزنيم؟ چرا او بزند ما نزنيم؟ امّا يك جايي مي رسد دنيا همين نيست، اينجا جاي امتحان است مي خواهند ببينند تو كيه؟ يك وقتي مي رسد كه خدا جبران مي كند و روايت دارد و امتحان هم – روايت را نه امتحان كرده باشيم نستجيرباللّه – ولي امتحان هم شده كه اگر يك ظالمي به شما ظلم كرد و شما به خدا واگذاشتيد، خدا يك جوري جبران مي كند كه تو صد برابر اين قدرت را هم كه داشته باشي نمي تواني آن جوري جبران كني، اين را بدانيد. لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ فوراً خدا از قول آن تزكيه ي شده ها، آنهايي كه اهل تزكيه نفس اند مي فرمايد كه:سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ، لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ را ببينم با تحقيق خودم چه معنا كردم؟ معناي ظاهريش معلوم است ها، ما طرفدار نادانان نيستيم. يعني تو كه فحش مي دهي، ناداني، احمقي. تو كه غيبت مي كني احمقي، تو كه تهمت مي زني احمقي براي اينكه خيال مي كني هيچ خبري نيست. يعني نمي فهمي كه خدايي هست. نمي فهمي كه قيامتي هست. نمي فهمي كه مُردني هست. نمي فهمي كه عالم برزخي هست. تو جاهلي، ما هم پيرو جاهلها نيستيم. تو فحش دادي ما هم بياييم فحش بدهيم. اگر تو فحش دادي من هم فحش دادم هر دويمان يكي هستيم. گفت:

من بد كنم و تو بد مكافات كني    پس فرق ميان من و تو چيست؟ بگو

اگر من هم گفتم آقاي فلاني، فلان گناه را كرده و تو هم گفتي كه يك همچين مسأله اي را عنوان كردي براي كس ديگر، تو و من با هم فرقي نداريم. تو هم فحاشي من هم فحاشم. تو هم بدي من هم بدم ولي من مي گويم سلام عليكم، تو فحش مي دهي. مطالب اينجا زياد است. لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ ما پيرو نادانان نيستيم و اي پيغمبر، اين را ديگر خداي تعالي به پيغمبراكرم فرموده شما يك وقت شامل اين مسأله نشويد كه پيغمبر حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ (توبه / 127) حرص مي زد كه همه تان طرف خدا برويد. مي آمد در خانه هايتان با شما محبّت مي كرد كمال محبّت را رعايت مي كرد، زحمت مي كشيد پيغمبراكرم، مي ديد يكي نماز، دو روز است نيامده، چرا فلاني نماز نيامده؟ ايشان مريض است. فردايش مي رفت عيادتش. يك يهودي بود اين بالا هر وقت من از اينجا ردّ مي شدم خاكستر مي ريخت روي سر من، دو سه روز است نمي ريزد، چي شده؟ چه اش هست؟ گفتند: مريض است، برويم به عيادتش! مي فهميد؟ كي مي خواهيم ما به پيغمبر اقتدا كنيم كه و لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب / 21) كي؟ حالا اگر ما برويم بگوييم آقا فلاني چرا به جلسه نيامد؟ ما از اين جهت نمي رويم، احتمالش هست يقيني هم شايد باشد. فلاني مُريد باز است، دنبال مريدها، يكي شان نيايد مي رود دَرِ خانه اش. هيچ ضع فعل اخيك علي احسنه ‌هم نيست كه شايد اين هم مثل پيغمبر مي خواهد عمل كند، ابدا. آخه اين چه فايده اي براي او دارد؟ اين هم فكرش را نمي كنند. همين، خداي تعالي مي گويد اي پيغمبر آب پاكي به دستت بريزم كار را تمام كنم، هر كسي را دوست داري كه كسي كه او دوست داشته باشد خدا هم دوست دارد ولي اين را براي ما مي گويد، اين الان خطاب به من و شما مي كند تو كسي را كه دوست داشته باشي نمي تواني هدايتش بكني. عمويش را انسان دوست دارد، پسرش را دوست دارد، همسرش را دوست دارد اين دوستي ها اگر براي خدا باشد كه خدا هم دوست دارد و هدايتش مي كند. اگر نه، خدا دوستش ندارد تو دوستش داري. مي خواهيد نمونه هايي از قرآن برايتان بياورم؟ پسرش را دوست داشت يك مختصر والاّ نه زد به سرش، نه گريه كرد نه هيچ اهميّت داد بلكه از جمله اي كه گفت استغفار كرد. حضرت نوح گفت: إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي (هود / 45) بچّه ام دارد غرق مي شود، پسر من است. اهل من است و تو وعده كردي كه اهلت را نجات مي دهم اوّل خدا به او فرمود: إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ نه تو اشتباه كردي، او اهل تو نيست. دوّم اينكه عمل بد كرده، حواست هست يا نه؟ خيال مي كني بچّه ات هر جوري بود اشكالي ندارد. عمل غير صالح كرده، سوّم إِنِّي أَعِظُكَأَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (هود / 46) تو خودت را توي جهّال نينداز. هيچ دلت نسوزد بايد تو هم خودت از خدا بخواهي كه خدا اين را زودتر هلاكش كند گناهانش كمتر بشود، أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ. ببينيد اين از پسر، از زن چطور؟ حضرت لوط تا آن ساعتي كه زنش را خدا به عذاب مبتلا كرد با حضرت لوط بود، حركت كرده اند خوب نمي تواند انسان كارهايي كه مي خواهد انجام بشود از زنش هم پنهان كند. من به يك كسي مي گفتم، مي گفتم بعضي حرفها را به آن خانم درست است از مريدهاي توست نگو مي رود به شوهرش مي گويد. شوهرش هم از دشمنهاي توست. خيلي اظهار محبّت مي كنند يكي از اظهار محبّتشان اينست كه اسرار را به هم مي گويند. دقّت كرديد؟ اين بالاخره حضرت لوط نمي تواند بگويد كه فردا صبح بايد از اين شهر خارج بشود، همه شان حركت كردند رفتند توي راه يك جوري خدا زمين را بلند كرد يك وجب جلوتر زير پاي او را بلند كرد او رفت بالا، حضرت لوط و فرزندانش و دوتا دختر داشت و كساني كه خلاصه به او ايمان آورده بودند آنها ماندند. او رفت بالا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا (هود / 82) زمين طوري رفت بالا، زلزله ي معمولي نبود ها! زلزله اصلاً نبود. زمين بلند شد، چپه شد. اين همه خاك حالا از چند متري بلند كردن مربوط به زور آن ملائكه بوده است ديگر كه چقدر اينها زور داشتند. شايد از صدمتري بلند كردند همه را ريختند روي سر اينها، اصلاً مدفون شدند به تمام معنا، رويش را هم خدا يك باران شني ديديد – شما توي كوير نبوديد اكثرتان – من يك وقتي گير كرده بودم، يك باران شني مي آيد كه در ظرف شايد نيم ساعت ماشينهاي تريلي را زير خاك مي كند اصلاً مثل اينكه هيچ خبري نبوده اينجا و اصلاً مردم عبور مي كنند خيال مي كنند اينجا كوير است، شنزار است. دقّت كرديد؟ پس مي بينيد فرزند، زن، عمو، پدر حتّي، پدر حالا يا پدر واقعي اش بوده يا عمويش بوده كه حضرت ابراهيم راجع به آذر، حضرت رسول اكرم نسبت به مثلاً  ابي جهل و امثال اينها. نه، تو اينها را كه دوست داري نمي تواني هدايت كني. يك جواني آمده پيش من خيلي عالي، خيلي خوب، خيلي متدين، الان به تمام معنا خوب. حالا من دارم هدايتش مي كنم؟ نه، اين فردا رفت نشست چون هنوز اوائل كار مخصوصاً آقايان بدانيد ايني كه من مي گويم استقامت، بيشتر براي همين است. اوائل كار زود زير پايتان شل مي شود، زود از پا مي افتيد. با هر كسي ننشينيد. مي نشينند، آقا اين حرفها چيه؟ خدا غفور است. مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ (انفطار / 6) خدا غفور است را پيغمبر نمي فهميد؟ ائمه اطهار نمي فهميدند كه اين همه عبادت مي كردند؟ خداي تعالي مهربان است. مهرباني هايش را خدا كرده و دارد مي كند همين الان نفس شما، جان شما، همه اينها مال مهرباني خداست ولي روايت دارد كه بگوييد اعوذ من غضب الحليم. اگر يك نفر سي سال، چهل سال، پنجاه سال، صد سال به شما مهرباني كرد شما همه اش به او صدمه وارد كرديد، همه اش او را اذيّت كرديد اينجا اگر غضب بكند ديگر قابل براي اينكه عذرخواهي بكنيد نيست، كلاّ، اخسا، اخس را به سگ مي گويند. مي گويد خدايا من يك دفعه ديگر، يك مهلت ديگر، آخه چقدر مهلت به تو بدهيم؟ روزي چند دفعه مهلت به تو داده باشيم؟ چقدر به شماها عفو خورده باشد؟ يك دزدي مي رود دزدي مي كند مي برندش قاضي عفوش مي كند، دوم، سوم، دهم، صدم، آخه ديگر اگر عفو كنند اصلاً خلاف عدالت است حتّي، وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ  (شوري / 30) از بيشتر كارهاي شما اينقدر عفو كرده خدا كه ما اصلاً خدا را فراموش كرديم ولي خدا كسي را كه بخواهد مَنْ يَشَاءُ، اين مَنْ يَشَاءُ را غالباً در خيلي جاهاي قرآن هم هست بد معنا مي كنند. شما كي را مي خواهي؟ چه كسي را دوست داري؟ هر كسي كه مطابق ميل تو اخلاقیاتش، اعمالش باشد. يك كسي كه صد درصد مخالف تو هست تو مي خواهيش؟ مي گويي برو گم بشود، نمي بينمش. مَنْ يَشَاءُ يعني خدا كسي را كه بخواهد هدايتش مي كند. نه اينكه همين جور از كوچه و بازار يك نفر را، هر كي را همين طور قرعه كشي ، هر كي آمد جلو من او را مي خواهم بعد همان را هدايت مي كنم. آني كه از همه ي روحيّات انسان اطّلاع دارد. از قلب انسان اطلاع دارد، از همه ي اعمال انسان اطلاع دارد او اگر كسي را بخواهد يك خواستن قرعه اي نيست، يك خواستن نيست، يك خواستن واقعي است. پس تو راحت باش يا رسول اللّه، إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ (رعد / 7) تو مردم را بترسان بگو اين راهي كه مي رويد راه كج است، عاقبتش بد است. اين دروغي كه مي گويي اين درست نيست. اين اعمالي كه انجام مي دهي اينها درست نيست. تو مي تواني اينها را بگويي به فكر اين نباش كه اينها گوش مي دهند يا نمي دهند كه بايد گوش بدهند. گوش ندادند سركارشان با ماست، تو كارت نباشد. بنابراين وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ مي بينيد اين جمله را اينجا، خداي تعالي تكميل مي كند كه خدا داناتر است به آنهايي كه هدايت مي شوند، قابل هدايتند. آنهايي كه هدايت پذيرند. آخه بعضي ها هدايت پذير نيستند. من خودم را يك وقتي پدرم داشت نصحيت مي كرد بچّه بودم، خيلي بچّه بودم ها خيال نكنيد اين بچّگي هاي الانم بودم. پدرم دوست  داشت نصيحت مي كرد. من هم زياد گوش نمي دادم حواسم اين بود يك گنجشكي رفته بود توي آن سوراخ ديوار، ما به ايشان گفتيم: آقاجان يك گنجشك رفت آنجا، وسط نصيحت خدا دارد قرآن مي خواند تو چايي مي خوري؟! كلام خدا را دارد بيان مي كند. خدا دارد با تو حرف مي زند تو پايت را دراز كردي و با رفقيت داري حرف مي زني. حواست دنبال مثلاً گنجشك است؟ اينجوري مي شود. پدرم بدش آمد، خيلي هم بدش آمد هميشه هم به من مي گفت اينقدر مي گفت كه من همين جور يادم مانده كه وسط حرف بزرگتر – بزرگتر از خدا هم كه كسي نيست – اين عمل شما كه همه تان دو زانو مي نشيند من ديدم افرادي كه واقعاً مشكلشان هست دو زانو نشستن، پايشان هم درد مي كند در اين حال مقيّدند دو زانو بنشيند خوب گوش بدهند كلام خدا را و مخصوصاً يك هفته ترجمه و برداشت را هم ديده اند، شنيدند آنها را به نظرشان مي آورد و آيات عذاب وقتي كه مي آيد گريه مي كنند وقتي كه آيات بهشت و مثلاً نعمتهاي بهشت گفته مي شود قرائت مي شود تصميم مي گيرند كه اينها را بدست بياورند خوب اين با آن كسي كه توي مجلس فاتحه نشسته يك صدايي حالا بيايد مجلس فاتحه ساكت نباشد يك صدايي بيايد حالا آهنگ باشد خوب رسم بود آهنگ مي گذاشتيد. خدمتتان عرض شود كه بعضي جاها هم مي گذرند. ما توي هند رفتيم توي يك مسجدي ديديم چون فهميدند ما باصطلاح غريبه هستيم فوراً رفتند ساز و آواز و اينهايشان را آوردند توي محراب، مشغول آهنگ زدن شدند. من به او گفتم اين كارها را نكن توي محراب، گفت ما اين همه زحمت كشيديم براي شما كه شما. رسمشان بود، بله. آهنگ مي زنند آهنگ اقلش اينست كه لغو است، حرام هم اگر يك جوري بشود كه… حالا بعضي ها مي گويند غذاي روح است البتّه روح آنها غذاي مثل قرآن و اينها به مزاجشان سازش ندارد، مي گويند يك نفري – ملاي رومي يعني مي گويد – يك كسي رفت توي بازار عطرفروشها غش كرد. دكترها آمدند چي شده، يكي آمد گفت الان من به هوشش مي آورم. رفت يك مقدار نجاست آورد دم دماغش بلند شد. گفتند اين چه دوايي بود؟ گفت: اين كنّاس است. مشهدي ها مي گويند چاهخو، ما نمي دانيم شماها چي مي گوييد؟ مُقنّي، اين هميشه با بوهاي بد ارتباط داشته عادت كرده از بوي عطر بيهوش شده ما  فهميديم چه اش است. انشاءالله تهراني ها از بوي گازوئيل و دود گازوئيل عادت نكنند لااقل، گاهي بروند يك هوايي بيرون بخورند، بروند تفريح، يك جاهاي خوش آب و هوايي كه عادت نشود كه اگر يك وقتي هم رفتند يك جاي خوش آب و هوايي غش نكنند و مجبور باشند يك ماشين گازوئيلي پردودي بياورند در دماغشان، تا باز دو مرتبه زنده بشوند. سيگاري ها كه تا حدّي همين جوري هستند چون در يك روزنامه اي ديده بودم كه نوشته بود تهراني ها از هوا روزي به اندازه دو جعبه سيگار دود استنشاق مي كنند. حالا از اين حرفها به ما نرسيده و انشاءالله اميدواريم كه امام عصرمان بيايد وسائلي در اختيارمان بگذارد كه اصلاً هوا را تميز هم بكند علاوه بر اينكه هوا را كثيف نمي كند تميز هم بكند. إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ بعضي ها اصلاً گوش به حرف نمي دهند. اعتناي به حرف نمي كنند به خدا قسم آقايان اگر همان تعهداتي كه شبهاي عاشورا و شبهاي احيا ء و شب قدر از شما گرفتيم اگر به همانها عمل كنيد از هر تزكيه نفس كرده اي بهتر مي شويد. همانها را، گفتم بعضي هايش را بدهند، در اختيار دوستان بگذارند و هدف ما از همه ي زندگي دنيا آقايان، زندگي دنيا خدا مي داند هدف هر عاقلي، هدف هر نبي اي، هدف هر صالحي، هدف هر باصطلاح راستگويي اين است كه يك كاري بكنيم رضايت پروردگار را بدست بياوريم و راه راست را انتخاب كنيم و به سوي خدا برويم. وَ قَالُواإِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً (قصص / 58) قربون اين خدا برويم. چقدر مهربان است، اينها مي گويند كه ما با تو از هدايت پيروي كنيم و حال اينكه چطوري هستيم، با ما بدرفتاري مي كني، اجمالش اينست كه با ما بدرفتاري مي كني. بدرفتاري هم چيه؟ كه مي گويد از خانه هايتان بياييد بيرون، يك كاري براي خدا بكنيد، يك هدفي را تعقيب كنيد، خداي تعالي مي فرمايد: ما مگر براي اينها حرم آمني، امني، اين كره ي زمين. شما حساب بكنيد رگهاي ريزي كه توي بدن انسان هست اينها نمي گيرد، شصت سال، هفتادسال، صد سال، يك خورده اي در خودتان بنشينيد فكر كنيد. خدا مي داند حالا بعضي ها را من ديدم اكثر وقتشان را توي بدن خودشان دارند كار مي كنند سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ (فصلت / 53) نشانه هاي خدا توي خودتان است. گوش تان مي شنود، چطوري مي شنود؟ چشمتان مي بيند، چطوري مي بيند؟ زبانتان حرف مي زند، چطوري حرف مي زند؟ مغزتان همه چيز را مي فهمد و درك مي كند، آخه چيه آن تو؟ چه چيزي هست آنجا كه اين همه علوم را آنجا ضبط كرده، قيافه ها را ضبط كرده من يك دفعه تو را ديدم آن هم بيست سال قبل، قيافه اش آنجا فوراً محفوظ است. اينها را بنشينيد فكر كنيد. اين نقشه هايي كه در بدنتان كه در سرانگشتها ظهور پيدا كرده كه يكي از دانشمندان مي گويد من از همين جا خدا را شناختم.

يك كتابي است به نام كتاب «آفرينش انسان» مال يك شخصي است ظاهراً آلماني است. نوشته، ترجمه هم شده. آنجا مي گويد اگر يك كوري بخواهد ده صفحه كتاب را تنظيم كند از يك تا ده، خوب يكي اوّل را كه بر مي دارد اوّلي اگر بود از ده تا احتمال، يك احتمال است. يعني احتمال دارد دومي را بردارد، احتمال دارد سومي، احتمال دارد چهارمي، احتمال دارد پنجمي، همين طور مي رود تا بالا تا ده تا. يك احتمال از ده احتمال است كه اولي را اوّل بردارد و اين را بگذارد اينجا بخواهد صفحه ي دومش را بعد از آن بردارد از صد احتمال يك احتمال، ده ضربدر ده، مي شود صد تا. بخواهد سوّمي را بردارد بگذارد روي آن از ده هزار احتمال يك احتمال است. اصلاً احتمال به قدري ضعيف مي شود كه اصلاً احتمال داده نمي شود كه يك كوري ده صفحه را پشت سر هم برداشته باشد و روي هم گذاشته باشد. شما حساب كنيد الان تقريباً هفت ميليارد جمعيّت است روي كره ي زمين. حالا چقدر از دنيا رفتند چقدر بعداً خواهند آمد دو تا سر انگشت، دو تا سرانگشت از دو نفر اگر با هم يكي باشد علم انگشت نگاري كه مهم تر از امضاء است از بين مي رود. اين كي اين كار را كرده؟ كي توي دلِ مادر آن جا بوده كه نقش سرانگشتان اين بچّه اي كه مي خواهد متولّد بشود با همه ي مردم كره ي زمين متفاوتش كند؟ از اين ديگر نزديكتر نمي شود انسان دليلي براي وجود خدا داشته باشد. بگوييد طبيعي شده كه گاهي طبيعتاً دو تا نقش سر انگشت يكي مي شود. فكر نكنيد كه فقط سرانگشت است ها! تمام اين خطوطي كه توي بدنها هست، شكلها، دو نفر در دنيا پيدا نمي كنيد كه صد درصد هم از نظر نقش، هم از نظر شكل، هم از نظر… حتّي دوقلوها. من يك دوقلو ديدم گفتم من بايد اينها را از هم تشخيص بدهم چون بعضي حرفها را به اين مي زدم بقيّه اش را به او مي گفتم نمي شد، قروقاطي مي شد. بعد ديدم بله، خدا يك نشانه اي اينجاي دماغش گذاشته، تشخيص مي دادم.

اين خدا را بيايد به طرفش، بياييد با هم برويم به طرف خدا، من هيچي از شما نمي خواهم جزء اينكه با كمال صداقت به طرف خدا حركت كنيم، امتحان والاّ چرا من بكنم؟ گفتم آن روز به دوستان، گفتم هر چه مي توانيد از هم تقلّب كنيد، از همديگر بنويسيد و بحمداللّه اكثراً هم خوب شدند و خود من از يك گوشه اي يك لحظه اي نگاه كردم ديدم هيچ كس به همديگر كاري ندارد. آن تقلّبهايي كه توي دانشگاه گاهي مي شود ها اينجا با اينكه فاصله همان جوري كه الان نشستيد، نشسته بودند اينجا بدون فاصله نگاه به همديگر  نمي كردند. اگر آزادي باشد و انسان تقلّب نكند خيلي قيمت دارد. و لذا من خدمتگزارتان انشاءالله خواهم بود. انشاءالله تا جايي كه برايم قدرت باشد، تا جايي كه خدا به من اجازه بدهد خدمتتان مي كنم و انشاءالله موفّق خواهيد بود و انشاءالله به هدفتان خواهيد رسيد.

ايّام سرور اهلبيت عصمت و طهارت عليهم الصلوةوالسلام است. من ماههاي دوره ي سال را – ماههاي قمري را – يك تقسيمي يك وقتي مي كردم تا حدّي البته صد درصد نيست ولي تا حدّي صحيح است. دو ماه به دو ماه يعني ماه رجب و شعبان ماه سرور است، ماه رمضان درست است عيد است ولي وفات اميرالمومنين عليه السلام در آن واقع شده و ماه شوّال ماه تقريباً حزن است. ذي قعد و ذي حجّ ماه سرور است. محرّم و صفر ماه حزن است، ربيع الاول و ربيع الاخر ماه سرور است. خودتان بعد فكرش را بكنيد و جمادي الاول و جمادي الثاني ماه حزن است. بعد هم ديگر باز ماه رجب باز هي بخواهم بگويم كه وقت زياد گرفته مي شود. انشاءالله فكرش بكنيد البته تويش يك چيزهايي هست. تولد امام مجتبي در ماه رمضان است، تولّد حضرت موسي بن جعفر صلوات اللّه عليه در ماه صفر است ولي اكثراً به طور غالب اين شش ماه، اين شش تا دو ماه اين طوري است با يك فاصله اي اينجوري است. بله؟ قبول داريد؟ پس ماهِ جمادي الثاني ماه حزن است ولو تولّد حضرت زهرا در آن هست حالا علّتش چيه، ببخشيد چطوري هست اينها هر كدامش البته اينهايي كه من مي گويم ذوقيّات خودم است خيلي مربوط به قرآن و روايات و اينها نيست، بعضي اين طور چيزها نه بقيّه حرفهايم، بگوييد فلاني خودش اينجوري گفته. نه، هر چيزي كه نسبت به قرآن و آيات و روايات مي دهم كه مربوط به انشاءالله صحيح زندگي كردن شماست چرا، ولي اينها را خودم مي گويم. همين جور نشستم فكر كردم و ماه حزن است ماه جمادي الثاني. حتي العجب كل العجب بين الجمادي و الرجب واقعاً مسأله ي عجيبي اتّفاق افتاد وفات فاطمه ي زهرا و تولّد حضرت زهرا. آن همه عجيب بود حالا شرح اينكه چطور عجيب بود و چطور تولّد عجيب، وفات عجيب. هيچ پيغمبري، هيچ امامي، حتي خود پيغمبراكرم نه اينجور تولّد داشته نه اينجور وفات. عجيب است. بنشيند فكر كنيد ببينيد چطور عجيب است. هيچ پيغمبري و هيچ امامي به پدرش نگفتند چهل روز بايد تو از همسرت فاصله بگيري، نطفه اي هيچ پيغمبري و هيچ امامي با اين تشريفات كه از بهشت برايش ميوه بياورند و او را بخورد نداريم. بوي بهشت را از فاطمه ي زهرا حضرت رسول اكرم استشمام مي كرد و مسائل ديگر.

خدايا به آبروي حضرت زهرا – اين كوثر است – پيغمبراكرم و ائمه اطهار و خداي تعالي كه قبل از اينكه اين كوثر به رسول اكرم و علي بن ابيطالب عنايت شود مال خود خدا بوده، خدايا به آبروي اين كوثر خير كثير به ما مرحمت بفرما. البتّه هر كسي به اندازه ي ظرف خودش از اين خير كثير استفاده مي كند حتّي انبياء ولي خدايا هر چه بيشتر ظرفيّت ما را بيشتر و بيشتر بفرما. خدايا ايمان ما را كامل بفرما.

نسئلك اللهم و ندعوك و باعظم اسمائك و باسمك الاعظم الاعظم الاعظم فاطمة الزهراء يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّهخدايا به آبروي ولي عصر فرج آن حضرت را برسان. به آبروي ولي عصر قسمت مي دهيم ما را معرفت فاطمه ي زهرا عنايت بفرما. پروردگارا ما را از كوثر بهره مند بفرما. از خير كثيري كه در قرآنت فرموده اي بهره مند بفرما. پروردگارا به آبروي ولي عصر امراض روحي و بدني ما را برطرف بفرما. پروردگارا به آبروي ولي عصر قسمت مي دهيم مرض هاي بدني، مريض منظور الساعه لباس عافيت بپوشان. خدايا دوستانمان را هميشه زير سايه ي امام زمان از همه ي امراض سلامت بدار. پروردگارا گرفتاري هايمان را برطرف بفرما. خدايا به آبروي ولي عصر قسمت مي دهيم ما را توفيق فعاليّت بيشتري در راه تزكيه نفس عنايت بفرما. پروردگارا ما را در صراط مستقيم دين قرارمان بده. خدايا استقامت مان را كامل بفرما. پروردگارا همه ي ما را از بندگان خوب خودت قرارمان بده. خداي نفس امّاره ي ما را با اراده ي خودت سركوب بفرما. شيطان را از ما دور بفرما. پروردگار به آبروي آقايمان حجة ابن الحسن ما را از جميع گناهان، جميع معصيتها حفظ بفرما. توفيق اطاعت و بندگي به همه مان مرحمت بفرما. خدايا عاقبت امرمان ختم بخير بفرما.و عجل في فرج مولانا. 

 

لینک ویدیو در آپارات : 

کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *