۲۸ ربيع الاول ۱۴۲۴ قمری – ۹ خرداد ۱۳۸۲ شمسی – جلسه بیست و سوم اعتقادات
@ متن سخنراني 28 ربيع الاول 1424 مصادف با 9 خرداد 1382 30 مي 2003
1- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
2- تغيير ساعت جلسه
تابستان است و مشكلاتي براي آمدن من در روزهاي جمعه وجود دارد و شايد بعضي از دوستان هم با پيشنهادي كه الان ميدهم تمايل بيشتري داشته باشند و آن اين است كه انشاءاللّه از هفتههاي آينده اين جلسه در عصر دوشنبه از ساعت هفت تا هشت مثل گذشتههايي كه داشتيم انشاءاللّه برگزار ميشود و مقيّديم كه ساعت هفت تا هشت باشد براي اينكه مشهد تقريباً ساعت هشت اذان ميگويند و اينجا هم نيم ساعتي تا اذان براي اينكه دوستان وضو بگيرند، كارهايشان را انجام بدهند مناسب است،
3- مكاشفاتتان را براي ديگران نقل نكنيد
اين تذكّر را خواستم عرض كنم و يك تقاضايي از دوستان دارم كه اين تقاضا بسيار از نظر من اهمّيّت دارد و آن اين است كه طبعاً هر كسي مكاشفاتي دارد، خوابهاي خوبي دارد، شايد الهاماتي داشته باشد چون مكّرر از من شنيدهايد كه عرض كردهام كه اگر اينها باشد، براي رسيدن به مقصد مثل كسي است كه در يك وسيلهي مثلاً ماشين يا هواپيماي عمومي نشسته باشد و در راه باشد، در بين راه از او براي تشويقش، پذيرايي ميكنند، مثلاً توي هواپيما ميآيند به انسان اوّل شكلاتي ميدهند يا غذايي ميدهند يا بالاخره يك كارهايي كه اين در راهش، در رفتنش و در رسيدن به مقصدش تشويق شود، اين به همين اندازه بيشتر در راه شما مؤثّر نيست و لذا خود من شايد الان ده سال باشد كه با شماها در ارتباط با تزكيهي نفس حرف ميزنم و ميبينيد سخني از مكاشفات، از خوابها، از كرامات و امثال اينها حتّي از ديگران نميزنم و شما هم اين مطالب را به كسي لااقل نگوييد، فقط براي تشويق خودتان اگر هست، باشد چون بسيار كوتاهفكري است، مثلاً اگر توي هواپيما نشسته باشيد به سوي مشهد ميرويد يك مهماندار آمد به شما يك شكلات داد، اگر اين شكلات را برداشتيد به همه نشان داديد كه به من شكلات دادند همه به شما ميخندند، همه ميگويند اين چه آدمي است شكلاتنديده كه براي گرفتن يك شكلات اين جور احساساتي شده. راه پُرعظمت رسيدن به مقصد، به لقاء پروردگار، به كمالات روحي، يك خواب هر چه خوب باشد، يك مكاشفه هر چه بالا باشد و حتّي اگر شما معرفتِ امام را نداشته باشيد و به محضرِ امام مشرّف شويد هر چه باشد در راه پُرعظمت رسيدن به خدا، در راه پُرعظمت رسيدن به معرفتِ امام و آخرت و خداي تعالي بسيار كوچك، البتّه اگر كسي به محضر حضرت بقيةالله برسد، با آن معرفتي كه بايد داشته باشد، هيچ كوچك نيست، اين حقيقت است، اين مقصد است، امّا اگر نه مثل ماها همين قدر ملاقات ظاهر و بدن آن حضرت را كرديم و نميدانستيم امام يعني چه؟ معرفتِ امام يعني چه؟ اين را نميدانستيم از امام عصر ارواحنافداهبالاتر پيغمبراكرم بوده كه هر روز شايد اكثر روزها ابوسفيان و منافقين چشمشان به جمالِ پيغمبر ميافتاد امّا چون معرفت نداشتند علاوه بر آنكه فايدهاي براي آنها نداشت، «وَلا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إِلّا خَسارا»([1])،مانند قرآن بودند، «رُبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ»([2])،چه بسا تلاوتكنندگان قرآن هستند كه در همان وقت تلاوت قرآن لعنتشان ميكند! بنابراين تقاضايي كه از دوستان دارم، اگر يك وقتي در راه رسيدن به كمالات چيزي به شما عنايت كردند، البتّه عنايت پروردگار هر چه باشد پُرارزش است، امّا شوقزده نشويد به طوري كه دست از راه بكشيد و (من با اينكه موبايلم را خاموش كردم، آقايان ديدند، باز هم نميدانم كي هست كه اطّلاع از وضع كارهاي ما ندارد؟ شما هم گاهي حق داريد، آقاي نعمتي، دو تا شاهد عادل ديدند كه من موبايلم را خاموش كردم، همين شيطان است.) بله، بهرحال شوقزده نشويد، شوقزده هم اگر هستيد در دل باشد، تشويق به راه بشويد، يك وقتي انشاءاللّه به كوري چشم دشمنان با همين عرايضي كه به ياري پروردگار از قرآن و احاديث خدمتتان عرض ميكنم از همين مطالب «انشاءاللّه» به جايي ميرسيد كه به لقاء پروردگار ميرسيد، «انشاءاللّه» امام زمانتان را آنچنان كه سلمان پيغمبر را ميشناخت ميشناسيد، اميدوارم تمام صفات رذيلهتان كه همهي مردم با آن درگير هستند، كلّ جهانِ بشريّت امروز گرفتار صفات رذيله هستند، شما نجات پيدا كنيد و قرآن و روايات فقط و فقط مدرك كار ما است و به هيچ وجه نه اتّكايي به مكاشفات داريم، نه اتّكايي به معنويّات آنچناني كه حال و بزم، حتّي يك حالِ بسيار خوبي اگر پيدا كرديد در يك مجلسي، حال است ميآيد و بعد هم ميرود، بعضي از متصوفّه مقيّدند كه به دوستانشان حال بدهند، در يك مجلسي حالي به آنها ميدهند، آنها يك گريهاي از شوق ميكنند، يا مثلاً يك خوشحالي دارند و بعد ميآيند بيرون، اوّلين گناهي را كه ميكنند همهي آن حالات از بين ميرود، ديديد، شايد براي شماها هم اتّفاق افتاده باشد، امّا هدف ما، به ياري پروردگار و شايد همهي شماها به اين معنا رسيده باشيد و من ميدانم اگر بخواهم آمار بگيرم، اگر بخواهم بپرسم، سؤال كنم، همهتان ميگوييد هدف فهم است، درك است، علم است، معرفت است، فهميدن آياتِ شريفهي قرآن است، ميبينيد در اوّل مجلس آياتي از قرآن خوانده ميشود، ترجمه ميشود، يك هفته اين ديگر همهتان توي جريان هستيد، يك هفته سي آيه را مكرّر ميخوانيد، مكرّر افرادي به من گفتهاند كه ما قرآن خواندن را بلد نبوديم با تكرار يك هفته و ترجمهاش هم قرآن خواندن را بلد شديم، هم ترجمه قرآن را تا حدّي فهميديم، اين اوّل برنامه است و تمام آنچه كه من صحبت ميكنم، دهها شايد صدها نوار گرفته ميشود و پخش ميشود، من هدفم خدايم شاهد است و خدا نيامرزد آنهايي را كه ميخواهند «صدّ عن سبيلالله» بكنند و نسبتهاي بدي به ما و شما ميدهند، ما هدفمان قرآن است، كتاب خدا است، فهميدن كتاب خدا است و روايات معصومين كه از لابلاي اينها مطالبي در بياوريم، شما وقتش را خودتان نداريد، همين عرايضي كه روزهاي جمعه ميشود، اگر شما هر كدامتان، حتّي بعضي از اهلِ علم، غير از دوستاني كه با من بزرگ شدهاند و خوب هر چه ما گاهي هم داريم از اينها داريم، خدا حفظ كند بعضي از اين دوستان واقعاً تعجّب ميكنم، ميبينم چيزهايي كه من بلد نيستم اينها بلدند، من زياد سوادي ندارم، زياد ادّعايي ندارم، حالا سنّم بيشتر است اين دوستان به ما احترامي ميگذارند والاّ هدف، قرآن است، اگر شما فرد فردتان بخواهيد همين مطالبي يك ساعتي كه من در جلسه عرض ميكنم بخواهيد در طول هفته پيدا كنيد از آيات و روايات، شايد برايتان تمام وقتتان را بگيرد، شما برويد سر كارتان، با خيال راحت زندگي كنيد، اين زحمت را ما يا كشيدهايم يا ميكشيم و در اختيار شما ميگذاريم و همهتان ميدانيد نه توقّعي از شما دارم، نه سهم امامتان را ميخواهم، نه سهم ساداتتان را ميخواهم، نه دنبال اين هستم كه شما به عنوان مريد عقب سر من بياييد، حتّي خدا ميداند الان اعلام ميكنم، قلباً راضي نيستم اگر سيّد نبودم كه اصلاً نميگذاشتم، راضي نيستم دست من را ببوسيد، اظهار محبّت كنيد، اصلاً، همهتان هم ميدانيد اين را، پس با اينكه مكاشفاتتان را بيان كنيد سوژه به دست دشمنان ندهيد كه به اين اندازه پست با افكار من بعضي روبرو ميشوند كه فلاني با گفتن مكاشفه و خواب مردم را جمع كرده، فلاني با ادّعاي اينكه من شما را به امام زمان ميرسانم شما را جمع كرده، من يك دفعه به شما گفتهام من شما را به امام زمان ميرسانم؟ چقدر بعضيها بيحيايند، اقلاً توي جلسات ما بيايند ببينند چه مسائلي مطرح ميشود، من قدم به قدم از معرفت خدا تا معرفتِ پيغمبر و امام و قرآن شروع كردهام، آمدهام و حالا وارد مسائل آخرت ميشويم كه بعضيها متأسفانه، من به يكي از اينها گفتم: «تو فيلسوف بزرگي هستي»، گفت: چطور؟ خوشش آمد، گفتم: «به خاطر اينكه هيچ يك از فلاسفه يقين نكردهاند كه قيامتي نيست،» هيچ كدام، احتمال ميدهند و تو يقين كردي، آخر فردا ميميرد انسان، سؤال ميكنند، «إِنَّ السَّمْعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولاً»([3])،چشم، گوش، دل، زبان چون دروغ ميگويد آنجا هم ميخواهد در مقابل پروردگار دروغ بگويد، لسان را نگفتند، اينها همه از آنها سؤال ميشود، من نميخواستم اين حرفها را بزنم ولي يك تقاضا دارم كه سوژه دست افرادي كه اين طوري هستند ندهيد و مكاشفاتي يا داريد يا نداريد، نداريد مهمّ نيست باز هم به مقصد ميرسيد، توي هواپيما اگر يك شكلاتي به يكي ندادند بالاخره به مشهد ميرساند او را، و اگر هم داريد خوشحال باشيد كه شما را مهماندارها كه ملائكه هستند كه خدا در قرآن ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلائِكَةُ»([4])،ملائكه نازل ميشوند، بعد خلاصه بعد از چند جمله ميفرمايند: «نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيا»([5])،ما كمكتان هستيم، سرپرستيتان را ميكنيم، مواظبتتان هستيم، مثل مهماندار توي هواپيما به شما شكلات ميدهيم تا به مقصد برسيد، اينها را نگوييد، نبايد هم بگوييد، نه اينكه براي اين جهت كه حالا اين حرفها را ميزنند، دشمنان اين حرفها را ميزنند، نگوييد، نه، نبايد هم بگوييد، (آقا تلفن ما امروز رواني شده، همان جا خاموشش كنيد،) دقّت كرديد، حالا ديگر، خوب، پس بنابراين اين را از شما تقاضا ميكنم. مسألهاي كه مربوط به بحثهاي هفتهي گذشته بود،
4- تا زمان ظهور حضرت ولي عصر ارواحنافداهشيطان فعال است
من يك تجربهاي دارم، شيطان اين را بدانيد شيطان عجيب دخالت دارد، من شيطان را به شما معرّفي نكردم خوب، شيطان ميرود يك عدّهاي را ميبيند، وسوسه ميكند: بنويسيد، بگوييد، فلاني را از كار بيندازيد، خوب، يا مثلاً همين تلفن، همين، خدا ميداند ما هم آن دفعه، هم اين دفعه، تلفن را بستم، قفلش كردم، شيطان وارد ميشود كه ما نتوانيم حرفهايمان را بزنيم، ولي اين حرفها هست، اينها هست، تا وقتي كه توي دنيا هستيد، شيطان هم هست مگر «انشاءاللّه» زمانِ ظهور را درك كنيد كه آن وقتِ معلوم برسد و اين خبيث را از كار بركنارش كنند، انبياء را ميرفته وسوسه ميكرده، موانع ايجاد ميكرده، حضرت موسي يك سيلي به آن طرف زد كه دست از اين شيعهي خودش، يعني از يك نفر از بنياسرائيل دست بكشد آن فرعوني، «فَقَضى»([6])،اين مُرد، خوب با يك سيلي كسي نميميرد، حضرت موسي را آواره كرد، «إِنَّ المَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ»،ملأ يعني بزرگان قوم، اطرافيان فرعون، اينها با هم توطئه ميكنند تو را بكُشند، «فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النّاصِحِينَ»([7])از شهر بيرون برو، حضرت موسي فرار كرد رفت به مدين، اگر چه همهي كارها به نفع او تمام شد اين را بدانيد كه اگر شيطان هر كاري بكند و شما دامن خدا را قرص گرفته باشيد و شما خودتان را به ائمّهي اطهار متصّل كرده باشيد، هر كاري بشود آخرش ميبينيد بهتر شد، بيشتر به نفعت شد، حضرت موسي رفت، فرار كرد، «خائِفاً يَتَرَقَّبُ»([8])،هم ميترسيد، هم اطرافش را نگاه ميكرد كه كسي دنبالش نكند، رسيد به مدين، آنجا شعيب او را زير بال گرفت، تربيتش كرد، استاد اوّلش شعيب بوده، هشت سال او را نگهداري كرد، بعد گوسفند به او داد، بعد از همه مهمّتر دخترش را به او داد و با او دخترش ازدواج كرد و بعد هم آمد عليه فرعون، اگر آن روز ميخواست با فرعون در بيفتد نميشد، خدا در كوه طور به او دو معجزه عنايت كرد، لياقت پيدا كرده بوده كه دو معجزه به او بدهد، يكي عصايش اژدها بشود، يكي دستش وقتي كه بيرون ميآورد همه جا را روشن ميكرد، اينها را به او داد بعد فرستادش پيش فرعون، يك وقت فكر نكنيد كه شيطان آمده، چرا، پس معلوم است كه شيطان با ما رفيق است كه زياد پيش ما ميآيد، نخير، به رفقاهايش خيلي كار ندارد، رفقا را، رفقا هم، كمكش هم ميكنند، شما دستِ يك جوان را گرفتيد در روز جمعه برديد، مثلاً فرض كنيد يك جاهايي كه پُر از معصيت است، ديگر شيطان چهكار ميخواهد بكند، تو رفيقشي و كمكش هستي و اينها000، امّا اگر يك جواني دست شما را گرفت به دعاي ندبه برد، به مجالس پُرمعنويّت برد، اينجا ميآيد توي راه، ولش كن، يك روز جمعه است اقلاً برو بخواب، ما يك مقداري روي همين خوابِ آقايان در روزهاي جمعه فكر كردم كه مثل اينكه بعضيها خوب بچهها هستند ديگر، شب جمعه بيدار ميخواهند بنشينند، تلويزيون نگاه كنند، بعد خدمت شما عرض شود كه فيلم نگاه كنند، فردا هم كه تعطيلند ميخوابند، آن وقت شما اين وسط بخواهيد صبح زود پا شويد بياييد بيرون، سر شب كه از خواب افتاديد، صبح هم كه نخوابيد، بعد آقا يك آدم كسل، بيحالي ميشود، بهر حال حالا بگذاريم از اين مسائل متفرعِ متفرق
5- به سوي خداي عزيز و محبوبمان حركت كنيم
و انشاءاللّه اگر شيطان بگذارد و اگر دستِ ما از دامن پروردگارمان كوتاه نشود به ياري پروردگار اين دوره مباحثِ اعتقادي را تمام كنيم و بعد «انشاءاللّه» با شما بر يك اساسِ صحيحتري روبرو باشيم و به سوي خداي عزيزمان، محبوبمان، آن موجودي كه هر لحظه، خدا خودش بهتر ميداند هر لحظه به فكر است، هر لحظه به ياد ما است، ما اصلاً از خدا فراموش ميكنيم ولو براي يك لحظاتي ولي او، «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ»([9])،نه خواب دارد، نه چُرت ميزند، نه غافل ميشود، يعني لحظه به لحظه، يك لحظه اگر غفلت كند شما از بين ميرويد، لحظه به لحظه دارد خلق ميكند، خلقت ميكند، محبّت ميكند، با شما با كمال محبّت روبرو ميشود، به خدا قسم اگر به بعضي از جرثومههاي خبيث شما روبرو بشويد، ميگوييد: خدا چرا تو صبر اين قدر داري؟ يك كارهايي ميكنند كه انسان اصلاً واقعاً توي دلش، حالا به زبان نياورد خيلي آدم خوبي باشد توي دلش ميگويد: «چقدر خدا صبر دارد» شما برويد كربلا ببينيد حضرت امام حسين را، روز عاشورا واقعاً، «عَجَبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلائِكَةُ السَّمَاوَاتِ»([10])،حسين عليه الصلوة و السلامخودش مظهر پروردگار است، مظهر صفات پروردگار است، «عَجَبَتْ»،تمام ملائكهي آسمان با اينكه آنها غضب و شهوت ندارند در عين حال تعجّب ميكنند، آخر مگر ميشود؟! واقعاً من الان نميتوانم توضيح بدهم، مگر ميشود! امام با آن عظمت و شمر با اين پستي، اين بيايد جسارت كند به حضرت سيّدالشهداء، واقعاً آدم بُهتش ميزند،
Cبيهوش شدن افراد در تصادفات يا در بعد از دنيا بخاطر محبت خداي تعالي به مردم است
خدا مهربان است، اين خداي مهربان در هفتهي گذشته عرض كردم كه وقتي انسان يك تصادفي ميكند قبل از آن كه درد را احساس كند انسان را بيهوش ميكند، بيهوش ميشود، ميگويد: ديگر نفهميدم چه شد توي بيمارستان كه بهوش آمدهام و به من آمپولهاي تخديركننده زدند، آنجا فهميدم كه من تصادف كردم، اينها محبّتهاي خدا است، اينها كساني هستند كه از آن لحظه برگشتهاند به دنيا و قضايا را براي ما نقل ميكنند، آنهايي كه از اين دنيا ميروند تا مُردند بيهوش، اگر بهوش باشند، آن صفات رذيلهي خودشان را ببيند، آن غُل و زنجيرهايي كه خودشان به دست خودشان به زمين كوبيدهاند با ميخهاي بزرگ كه نميتوانند تكان بخورند، آنها را مشاهده بكنند و از آن طرف ملكوت عالَم را هم مشاهده بكنند مگر ميتوانند طاقت بياورند، ولي چون صفات رذيله داري، اعتقاداتت خوب است، حالا نقداً بيهوش باش تا آيات همين امروز كه همه را، «يَوْمَ الجَمْعِ»([11])روزي كه همه جمع ميشوند، همه باشند، همه را خداي تعالي يكجا حسابشان را برسد، يكجا با آنها روبرو بشود، ديگر مشكلاتي نداشته باشد، اگر چه طول ميكشد پنجاه هزار سال شايد اين كار به طول بكشد ولي لااقل شيعيان با يك برخورد و يك تصميم تزكيهي نفس و يك ارادهي الهي هم شايد پشت سرش باشد صفات رذيله را كنار بگذاريد برويد وارد بهشت بشويد.
6- اولياء خدا در بعد از دنيا
دستهي اوّل عرض كردم اولياء خدا هستند، دربارهي دستهي اوّل امروز عرايضي عرض ميكنم، وقتم كم شد، انشاءاللّه در هفتههاي آينده دربارهي آنهايي كه باصطلاحِ ما، ديگران، البتّه آن يك دستهي آخر چون ارتباطي با شماها ندارد شايد زياد دربارهاش بحث نكنم، در كتابِ عالم عجيب ارواح دربارهي جهنّم من زياد حرف نزدم، همين اندازه كه در آيات است، چون واقعاً جهنّم بد جايي است!
Cاولياء خدا بلافاصله پس از مرگ داراي بدن برزخي ميشوند
دربارهي اولياي خدا عرض كردم در احاديث هست، در روايات هست، به مجرّد اينكه روح از بدنشان خارج ميشود فوراً خداي تعالي يك بدني مانند همين بدن يعني شما اگر او را ببيند با اين هيچ فرقي با هم نميگذاريد، خدا عنايت ميكند
cنحوهي انتقال اولياء خدا به آسمان چهارم
و با سرعتي كه شايد خود انسان متوجّه نشود چون اين را بدانيد «طيّالارض» بر خلاف جريانات طبيعي است، شما با جريانات طبيعي اگر بخواهيد انتقال تخت سليمان را از شش ماه راه به يك چشم برهم زدن به كنار سليمان برسانيد محال ميگويند، حتّي فلاسفه آن را محال ميدانند، ميگويند آصف بن برخيا آن را معدوم كرد اين را اينجا ايجاد كرد، چون اين كار آسانتر است تا اينكه بگوييم همان را آورد، معدوم كردن او و از بين رفتن او، آسانتر است و ايجاد همان تخت با همان خصوصيّات در مقابلِ سليمان آسانتر است از اين كه اين تخت را از آنجا بردارند بياورند و حال اينكه خداي تعالي در قرآن ميفرمايد، شايد اگر در قرآن نبود ما هم همين جور فكر ميكرديم كه «مَن يَأْتِينِي بِعَرْشِها»([12])،كي هست همان عرش را، همان تخت را بياورد؟ بعد هم كه آورد همان را آورد، اين صريح قرآن است. حالا چطور شد؟ نميدانيم، كسي كه طيّالارض ميكند از او بپرسند چطور شد كه تو از مكّه (يك جرياني هست) يك لحظه سرت به سجده بود روي پشت بام خانهي آن وهابي، يك دفعه صداي بچّهات را در خانهي خودت در يزد شنيدي؟ ميگويد من نفهميدم، اگر ميفهميدم كه وقتي كه بچّهام صدايش از توي خانه بلند شد من تعجّب نميكردم، خود آن كسي كه طيّالارض ميكند نميفهمد چي شد، قدرت پروردگار، ارادهي الهي است و ارادهي الهي را هيچ كس نميفهمد، به همين طيّالارض اين بدن و اين روح از روايات استفاده نميشود كه روح وقتي كه قبض ميشود در دنيا وارد اين بدن ميشود يا ميبرند او را آسمان چهارم و آنجا وارد بدن جديدش ميكنند؟ ولي هر چه هست در يك لحظه انجام ميشود و انسان نميفهمد كه چه شد؟ ميبيند كه در يك بدني هست،
cخصوصيات بدن برزخي اولياء خدا
آينهاي باشد بدهند به شما، ميگوييد اين همان بدن قبلي است، منتها آن مريض بود اين مريض نيست، آن غدّهي سرطان توي صورت در آورده بود اين ندارد، آن فلج بود اين فلج نيست و با اين سرعت اين كار را خداي تعالي ميكند چرا؟
cاولين برخورد محبت آميز خداي تعالي با اوليائش در نخستين لحظهي پس از مرگ
به همان دليلي كه وقتي تصادف ميكني با آن سرعت تو را بيهوشت ميكند، نه داروي بيهوشي ميخواهي، نه مقدماتي ميخواهد، نه متخصّص بيهوشي ميخواهد، فوراً بيهوشت ميكند به همان ترتيب، نميخواهد تو سختي ببيني، نميخواهد تو ناراحتي بكشي، دوستت دارد و چون دوستت دارد، در يك لحظه اين كار انجام ميشود،
cبهشت آسمان چهارم و خصوصيات آن
انسان يك وقت ميبيند در يك جمعي است،
#خصوصيات افراد آن
در يك جمع بسيار باصفا، نه حسادتي هست، نه كينهاي هست، نه تفوقطلبي هست، نه حضرت آيةاللّه و جناب دكتر و جناب مهندسي كه باد به غبغبه بياندازد هست، حضرت امام حسين با همهي عظمتش كه وجهاللّه است، عيناللّه است، يداللّه است، خيال ميكني آمده بالاي سرت نشسته، علي بن ابيطالب خيال ميكني توي قبر آمده، بالاي سرت نشسته، همه هستند، اقوامي كه از دنيا رفتند هستند، ميريزند دور شما، شما خدا نكند، ها؟ دور كسي كه از دنيا رفته، نه خدا بكند، من الان يك دفعه توي ذهنم آمد كه چرا گفتم خدا نكند؟ همهي هدفمان آقايان، خداي من شاهد است واللّه الان قسم ميخورم جز اين نيّت چيز ديگري براي آمدن اينجا و صحبت كردن و اينها ندارم كه شما برسيد به آنجا، برسيد به آنجايي كه وقتي كه وارد آسمان چهارم شديد و خودتان نفهميديد چه شد، بعدها ميپرسيد اينجا كجا است؟ اقوام همه ميريزند، اولياء خدا همه ميريزند، روبوسي ميكنند، سلام ميگويند، دست ميدهند، با كمالِ محبّت در آغوش ميگيرند، خوب از كجا ميآيي؟ از اين دنيا، بله دنيا بودم من، رفقا چطورند؟ كي چطور است؟ چون يك جمعي از اولياي خدا آن قدر در آسمان چهارم و بهشتِ آسمانِ چهارم به آنها خوش ميگذرد كه به فكر دنيا ديگر نميافتند، به فكر دنيا نميافتند، فلاني چي بود؟ چطوري بود؟ خوب بود، سرحال، فلان دوستمان چطور بود؟ اينها در روايت است ها، من نه مكاشفهاي داشتم، نه مشاهدهاي، نه، هيچي، نه علم غيب بلد بودم، اينها توي روايت است، هر چه من ميگويم اين آقاي مسعودي شاهد است كه توي روايات دارد، چون ايشان فوراً ميرود رواياتش را پيدا ميكند، همه ميگويند با هم صحبت ميكنند، شما را در وسط ميگيرند، خوب آقاي فلان چطور بود؟ خوب بود، الحمدللّه،
#انتقال بعضي افراد به آسمان چهارم مدتها بعد از فوت انجام ميگيرد
فلاني؟ فلاني دو سال است مرده است، اِ، مرده است؟ بله، پس معلوم است اهل تزكيهي نفس نبوده، از اولياء خدا نبوده، اينجا نياوردند او را، شما ميگوييد: آسمان چهارم مگر يك قلّك است كه همه همديگر را ميبينند؟ آن قلّك نيست، بزرگ است، شايد صدها برابر بزرگتر از دنياي ما است و كرهي زمين ما است، امّا اينها روحشان قوي است، در يك لحظه ميتوانند تمام آسمان چهارم را دور بزنند، روح شما قوي است، اين روحي كه الان توي اين بدن قرار گرفته مثل كبوتري است كه توي قفسش كرده باشند، روح قوي است. فلاني نيامده اينجا، يا اهل عذاب بوده، يا اهل تزكيهي نفس نبوده، غصّه ميخورند برايش، حتّي دارد كه مينشيند دعا ميكنند، خدايا فلاني را نجات بده، و زيادي از آنهايي كه در حالتِ بيهوشي هستند به وسيلهي ديگران نجات پيدا ميكنند و ميروند در آسمان چهارم، با اولياي خدا هستند، حالا يا دعاي آنها مستجاب ميشود، يا فرزندان صالحي كه گذاشتند توي كرهي زمين اينها كار ميكنند و يا باقياتالصالحاتي دارند كه آنها خودش خود به خود ثوابهايشان را خداي تعالي به حساب آنها ميريزد و آنها را نجات ميدهد خيلي اين طوري هستند، اينها دعا ميكنند،
#همنشيني با اهل بيت عليهم السلامدر آسمان چهارم
يك دفعه ميبينند نورهايي از آن دور دارد به طرف اينها ميآيد، آن آقا كي هست؟ ميپرسيد شما، آن آقا كي هست؟ اين امام هادي است، آن آقاي آن طرف، پشت سر ايشان است كي هست؟ اين امام عسكري است، اين آقاي با اين عظمت كه دارد ميآيد و همه در مقابلش تعظيم ميكنند اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب است، ميشود ما پيغمبراكرم را ببينيم؟ بله، خانهات پهلوي خانهي پيغمبر است، پيغمبر اكرم با كمال تواضع تشريف ميآورند، «وَاخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤْمِنِينَ»([13])، اين توي دنياي تنها نيست، خفضجناح كن، تواضع كن براي مؤمنين، در مقابل مؤمنين، آنهايي كه از تو تبعيّت كردهاند، آقايان دو روز دنيا، صد سال توي اين دنيا، آدم تبعيّت از پيغمبر بكند و محبوب خدا بشود و به اينجا برسد ارزش ندارد؟!
#بهشت برزخي رابط بين بهشت خُلد و دنيا است
در بهشتِ آسمانِ چهارم كه بهشتِ برزخي به آن ميگوييم خيلي امتياز با دنياي ما دارد، خيلي امتياز، يك رابطي است بين بهشت خُلد و دنيا، يعني نه آن صد درصدي كه در بهشت خُلد هست اينجا هست نه اين هيچي كه در دنيا هست آنجا هست، آخر ما هيچي، بايد بگوييم،
#اقامت در بهشت برزخي شايد ميلياردها سال طول بكشد
از زمان ما تا وقتي كه «إِذا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَإِذا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ»([14])و وقتي كه آبهاي درياها خشك بشود و تا وقتي كه كوهها تفتيده بشود و خُرد بشود و توي گودالهاي درياها بريزد ببينيد چقدر ممكن است هم از نظر علمي ميشود حدسش زد هم از نظر عادي، شايد ميليونها، ميلياردها سال طول بكشد، شما در اين ميلياردها سال توي آن بهشتيد، نه مثل بهشت خُلد آن اطمينان را داريد كه هميشه اينجا باشيد، بالاخره آخرش بايد بياييد روي كرهي زمين و برويد به بهشت خُلد، و نه مثل دنيا است كه هر لحظه انتظار مرگ انسان بكشد، ما هيچ خبر نداريم، فردا آقا كي ميتواند بگويد ما فردا حتماً هستيم، ولي در بهشت برزخ تا قيامت هستيد،
#بهشت برزخي آب و هواي بسيار لطيف و عالي دارد
آنجا هواي كثيف وجود ندارد، هيچ، هوا لطيف، نه ييلاق ميخواهد انسان، نه قشلاق، نه عرق ميريزد نه سرما ميخورد، هوا بسيار خوب، شما الان شايد نتوانيد تصوّرش را بكنيد كه با كدام يكي از اين هواهاي دنيا تطبيق ميكند، نه، نميتوانيد تصوّر كنيد، ولي در كمال لطافت، من در يك محلّي يك وقتي با يكي از دوستان بودم، گفتم: ببين آدم احساس نميكند اينجا هواي خوبي داشت كه هوا آدم را سرما بدهد يا عرق بكند انسان، حالا اين در مقابل آن باز هم صفر است، هوا بسيار خوب، آب، چون اين دو چيز خيلي مهم است در زندگي بشر، آب بسيار عالي، يعني چشمههايي هست كه اين آبها از آن چشمهها فوران دارد، كوچكترين املاحي توي اينها نيست، بدهند آزمايش املاح مضر اصلاً وجود ندارد توي آن و هر چه هست مفيد است، اين آب و هوا،
#درختان بهشت برزخي
درختهايي كه، «أُكُلُها دائِمٌ»([15])، يعني شما پاي يك درختي ميرويد، اينها قصّه من برايتان نميگويم، به خدا قسم حاضر نيستم حتّي به عنوان مَثل يك قصّهاي برايتان بگويم، اينها آيات قرآن است، اگر معتقد نباشيد كافريد، «أُكُلُها دائِمٌ»،زير درخت انسان ميرود، ميبيند اين درخت هم گلابي دارد، هم سيب دارد، هم زمستان، زمستان و تابستان كه نيست، دائماً ميوه دارد، ميوههاي رسيده، درختهايش اين طورند.
#در بهشت برزخي ملائكه خدمتگزاري ميكنند
دربارهي حور العين و غلمان كه نمونههايي در، نمونههايي از بهشت خُلد است من مناسب نميدانم چيزي عرض كنم الان، چون ميترسم، يكي كسي من با او دربارهي بهشتِ برزخ صحبت كرده بودم، زنش براي من ميگفت: اين شب تا صبح نشسته بود ميگفت: خدايا! من را ببر، شما چي گفتيد؟ اگر چه آن يقين را ما نداريم، شايد غفلت بعضي از روايات دارد كه غفلت هم گاهي براي انسان در اين دنيا نعمت است، شايد غفلت نگذارد ما آن جور فكر بكنيم، ولي اين طور است، حورالعين، غلمان، خدمتگزاران شما هستند از ملائكه،
#در بهشت برزخي اثري از بديها نيست و آنچه وجود دارد خوبي ميباشد
هر چه كه شما فكر كنيد در دنيا اذيّتتان ميكند در آنجا نيست، غصّه اينكه آن رئيس بانك حالا چك من را ميفرستد در خانه، ديگر نيست، اگر پول لازم باشد هر چه بخواهي اراده كني داري، غصّهي اينكه فلان كس چشمش را ديروز دوخته بود به باغ ما و يك عكس هم گرفت، حتماً ميرود برايم توطئه ميكند اين هم ديگر نيست، غصّه اينكه فلان اداري يا فلان فرض كنيد مسئول مقام بالا، اموالش تحت كنترل است، يك قِران اگر اضافه بشود حالا يك قِران تعبير مبالغهاي من است، اگر يك مختصر اضافه بشود آقا تو اين را از كجا آوردي؟ اينها نيست؛ در آنجا چشم خيانتكار وجود ندارد، مرض اصلاً وجود ندارد، آدم بداند مثلاً صد سال زنده است، حالا و هيچ وقت هم مريض نميشود و هميشه هم خوش است، چقدر خوشيد، آنجا انسان به هيچ وجه مريض نميشود، به هيچ وجه نميميرد، به هيچ وجه مشكلي از ناحيهي ديگران پيدا نميكند، همه انبياء هستند، همه شهداء هستند، همه صديقينند، همه صالحينند، تو هم از آنها هستي، هيچ وقت ديديد يك پيغمبر ديگر با يك پيغمبري دعوايش بشود كه آقا چرا جمعيّت پاي صحبتهاي تو بيشتر هستند از جمعيّت پاي صحبتهاي من، شده؟ حضرت نوح پيغمبر اولوالعزم بود، خيلي كه نوشتند هفتاد نفر، آن هم نهصد و پنجاه سال كار كرد، ولي حضرت يونس را بعد از آن جريان كه شنيديد، بعد از آن جريانِ ماهي خدا به صدها هزار، آخر آن وقتها صدهزار خيلي بوده، ايشان را برگرداند كه پاي منبرش بنشينند حرفهايش را گوش بدهند، هيچ هم حضرت يونس بگويد من اين جوري هستم، كه خيلي حرفهاي من گوش كردند، حضرت نوح هم بگويد: اي فلان فلان شده تو از كجا آمدي مگر بهتر از من صحبت ميكني؟ علمت بهتر از من است، دانشت بهتر از من است، فلاني كه درس نخوانده چرا حرفهايش را گوش ميدهند؛ اين حرفها ندارد، آنجا نيست، حضرت نوح هستند، پيغمبراكرم،
#امام زمان ارواحنا فداهبه آسمان چهارم سر ميزنند
امام زمانتان هم سر ميزنند، درست است ساكن كرهي زمين هستند ولي آنجا سر ميزنند، يك پايشان اين جا است، يك پايشان آنجا، با هم ارتباط دارند، آقا ميبيني آمدند، از توي دنيا آمدند،
#علت ماندن امام زمان ارواحنا فداهدر دنيا «اصلاح» است و الا ايشان زنداني دنيا نيستند
زنداني نيست حضرت وليعصر توي اين دنيا كه حق نداشته باشد از اينجا خارج بشود، تعبيراتي گاهي من خوشم نميآيد بعضي ميكنند «زنداني غريب ما»، نه آزاد، ولي، ولي به خاطر اينكه ما را يك روزي اصلاح كند، يك لحظهاش هم برايش به يك عنوان زندان است، اينها همه هستند، توي دنيايِ برتري جويي،
#دنياي محل برتريجويي است
دنيا اصلاً برتريجويي است، محل برتريجويي است، پدر ميگويد: چرا تو پسر احترامات من را حفظ نكردي؟ خوب اگر از قول خدا و پيغمبر بگويد اشكالي ندارد، پسر ميگويد: آقا ما ديگر حالا زماني هست كه حالا پدر و پسر هر دو بايد به هم متقابلاً يك احترام كنند به من چه؟ پدر بيشتر بايد مواظب فرزند باشد
$رعايت احترامات بين فرزندان و والدين
و حال اينكه خداي تعالي در قرآن بچّهها را هَول داده به طرف احترام پدرها، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيما»([16])، و به هيچ وجه به پدر چون پدر خودش احترام ميكند بچّهاش را، دوستش دارد، به پدر فشار نياورده كه بچّهات را احترام كن، مواظب بچّهات باش، هميشه قاعده يك شخص عاقل، خداي حكيم اين است كه اگر مردم به طرف يك چيزي سرازير شدند خودشان دارند ميروند اينها را ديگر هَولشان نميدهد، به طرف ماديّات، به طرف دنيا، به طرف اختراعات، به طرف اكتشافات، خدا و دين و ائمّه هُولشان ندادهاند، بلكه جلويشان را هم گرفتند، مثل ماشيني كه توي سرازيري است يكهُو اگر گاز بدهيد سقوط ميكند، بايد ترمزش كرد، امّا در مسائل معنوي خيلي روي افرادِ بشر فشار آوردند، به فرزندان خيلي فشار آورند كه پدر و مادر را احترام كنند، ولي به پدر و مادر چيزي نگفتند به خاطر اينكه خودش مواظب بچّهها هست، زيادي هم مواظب بچّه است.
#در آسمان چهارم ابدا برتريجويي وجود ندارد
آنجا در آسمان چهارم، پيغمبر توي اين دنياي برتريجويي وقتي كه دور هم نشسته بودند، يكي هم پيغمبر بود يك شخص تازهوارد كه ميآمد متوجّه نميشد كه پيغمبر كدام يكي از اينها هست. حالا يك خصوصيّتي داشته باشد، يك وضعِ خاصّي داشته باشد، نبود، در آسمان چهارم كه همه پيغمبرند، همه از اولياء خدا هستند، همه پاكند، همه تزكيهي نفس كردند، آنجا كه اصلاً شما را به اين آسانيها ممكن است پيغمبر را نشناسيد، همه دور هم هستند، همه با هم، همه مأنوس با هم، آقا يا رسولاللّه! ميشود ميخواهيم بياييم منزل شما، بفرماييد، يا عليبن ابيطالب ما نهار ميخواهيم بياييم آنجا، بفرماييد، ما از درخت شما ميخواهيم، ما يك چند تا از درختهاي شما، البّته بهتر نيست، همه يكي هستند، حالا ميخواهيم تبرّكاً از اينجا، بفرماييد، هيچ مانعي، هيچ چيزي نيست، من زياد اينها را توضيح نميدهم به خاطر اينكه در اين كتاب عالم عجيب ارواح چاپ اخيرش تمام فرقهايي كه بين دنيا و آسمان چهارم و بهشتِ آسمان چهارم هست آنجا نوشتم، اخيراً هم اين را پخش كرديم، هر كدامتان فرصت كرديد، يا در كتابخانه، يا در كتابخانهي دوستتان، يا خودتان انشاءاللّه مطالعه كنيد.
7- دنيا، بد يا خوب به سرعت ميگذرد
خوب، امروز وقتمان را يك قدري گرفتيم انشاءاللّه دوشنبه آينده، اگر كسي ضمناً اعتراضي دارد كه من نميفهمم بگويد ها، دوشنبه آينده نه، چون ما تازه صحبت كرديم با شما، دوشنبه بعد انشاءاللّه در همين جا فعلاً و بعد هم چون اينجا يك تعميراتي دارد بايد جايمان هم مثل هر سال جاي تابستانيمان قرار بدهيم اگر صاحبش راضي باشد، چون با ايشان من صحبت نكردم و انشاءاللّه آنجا باشد، حالا هفتهي بعد انشاءاللّه همينجا، هنوز آنجا سرد است، اميدواريم انشاءاللّه كه خداي تعالي به همهي ما توفيق بدهد، من اگر كه قبول كنيد و باور كنيد وقتي كه اين مسائل مربوط به عالَم برزخ را برايتان گفتم ديگر دقدقهي مريض شدن و مُردن و ناراحتيهاي دنيا را نداريد، هر چه هم طول بكشد زود ميگذرد، زود تمام ميشود، چهكار ميخواهيم بكنيم صد سال، الان، به يك نفر گفت كه فلاني مُرده، گفتند: خدا رحمتش كند، خيلي تسليت گفت، گفتند نود سال عمرش بود، يعني بيشتر از اين هم حق نداشت بماند، حالا نه نود سال، نه، صد سال، انشاءاللّه تكتك شما صد و بيست سال عمر ميكنيد، بخيل كه نيستيم، خدا هم كه خودش ميداند چهكار بكند، بنابراين انشاءاللّه بعد از صد و بيست سال زبانم لال، نميدانم چه، چه، چه، اگر رفتيد يك جاي خوبي «انشاءاللّه» برويد، يك جايي برويد كه
اي كه گفتي فَمَنْ يَمُتْ يَرَنِي
جان فداي كلام دلجويت
كاش روزي هزار مرتبه من مُردمي
تا بديدمي رويت
يك شخصي مريضِ سختي بود خيلي قبل، سختي بود، خيلي سخت، اين شب و روز هم گريه ميكرد، چون يقيني بود ميميرد، رفتم يك مقداري حدود يك ساعت از همين صحبتها برايش كردم، آن قدر خوشش آمد، آن قدر خوشحال شد و خانوادهاش ميگفت: تا موقعِ مرگش ميخنديد، و ميگفت من دارم ميروم، چرا اين جوري نباشيم؟
Cذكر مصيبت امام حسين عليه السلام
حضرت ابيعبداللّه الحسين در ميان گودي قتلگاه، رضاً برضائك، خوشحالم، خوشنودم به خوشنودي تو، تسليماً لامرك، لا معبود سواك، يا غياثالمستغثين، زينب كبري آمد در ميان گودي قتلگاه، بدنِ مباركِ حضرت سيّدالشهداءرا روي دست بلند كرد، گفت: خدايا! اين قرباني را از آلمحمّد قبول بفرما. «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَاعَبْدِاللّهِ وَ عَلَي الْاَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّهِ اَبَدًا مِا بِقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَي الْحُسَينِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَينِ وَ عَلَي اَوْلادِ الْحُسَينِ وَ عَلَي اَصْحَابِ الْحُسَينِ».
8- دعاي ختم مجلس
نسئلك اللّهم و ندعوك و باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه، يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا رحمن و يا رحيم، يا غياث المستغثين
عجّل لِوليك الفرج، عجّل لاِمامنا الفرج
خدايا! فرج مولاي ما، آقاي ما، امام زمان ما را برسان
خدايا! جمعه است روزِ مهماني حضرت بقيةاللّههست خدايا! به ما لطف آن حضرت، عدل و داد آن حضرت را براي ما مقدّر بفرما
دشمنان امام زمان را خدايا! منكوب بفرما
دوستان امام زمان را عزيز بفرما
پروردگارا! صفاتِ رذيله را از ما دور بفرما
امراض روحي را از ما دور بفرما
مريضهاي اسلام شفا مرحمت بفرما
مريض معلوم الساعه! لباس عافيت بپوشان
امواتمان غريق رحمت بفرما
شهداءمان، امام راحلمان غريق رحمت بفرما
اساتيدي كه از دنيا رفتند و به ما حقّ دارند خدايا! آنها را هم غريق رحمت بفرما
كساني كه به ما حقّي دارند خدايا! خودت جزاي آنها را عنايت بفرما
عاقبت امرمان ختم بخير بفرما، و عجل في فرج مولانا.
[1]اسراء/82
[2]بحار: 89/184، مستدرك سفينه البحار: 8/461 (كَمْ مِنْ قَارِئِ الْقُرآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ)
[3]اسراء/36
[4]فصلت/30
[5]فصلت/31
[6]قصص/15
[7]قصص/20
[8]قصص/21
[9]بقره/255
[10]بحار: 98/239 و 322
[11]شوري/7
[12]نمل/38
[13]شعراء/215
[14]تكوير/1 و 2
[15]رعد/35
[16]اسراء/23
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.