۲۷ ربیع الاول ۱۴۲۶ قمری – ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴ شمسی – ایمان

ٰاعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.«

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم اللّه الرحمن الرحيم، الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذَاكَانُوا مَعَهُ عَلَي أَمْرٍ جَامِعٍلَمْ يَذْهَبُواحَتَّي يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَااِسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. (نور / 62)

موضوع بحث ما در هفته‌هاي گذشته درباره‌ي ايمانِ به خدا و عالم آخرت و آنچه مربوط به اعتقاداتمان بايد باشد بود. آيات آخري كه در هفته‌ي گذشته خوانديد يكي از آن آيات درباره‌ي ايمان و نشانه‌هاي ايمان است. با كلمه‌ي تأكيد و حصر خداي‌تعالي مي‌‌فرمايد جز اين نيست كه مؤمنين آن كساني كه ايمان به خدا و رسولش آورده‌اند اين‌جا در پرانتز عرض كنم كه همان طوري كه هفته‌هاي قبل گفتم ايمان در هر چيزي لازم است ولي ايمان به خدا و پيامبر در رأس ايمانهاي مختلف كه از نظر روحي و اخلاقی بايد انسان داشته باشد واقع شده. شما هر كاري كه مي‌‌كنيد بايد به درستي و صحّت آن ايمان داشته باشيد والاّ يا سست كار را مي‌‌كنيد و يا به پايان نمي‌رسانيد ولي در اين‌جا مي‌‌بينيد خداي‌تعالي مي‌‌فرمايد جز اين نيست كه مؤمنين كساني هستند كه ايمان به خدا و رسولش كه اهميّتش از همه‌ي ايمانها زيادتر است دارند و يكي از نشانه‌هاي ايمان آن‌ها اين است كه وقتي كه به يك امور كلّي مي‌‌خواهند برخورد كنند، به يك مسائل مهمّي برخورد كنند اين‌ها مي‌‌آيند از تو اجازه مي‌‌گيرند، اين‌ها هستند كساني كه به خدا و رسولش ايمان آورده‌اند، خداي‌تعالي هم مي‌‌فرمايد اگر اين‌ها آمدند از تو اجازه خواستند به آنها اجازه بده البتّه لحاظ كن، ملاحظه كن ببين اين‌ها درباره چه موضوعي از تو اجازه مي‌‌گيرند. البتّه مؤمن به خدا و رسول خدا در مسائل معصيت و گناه و حتّي لغو از پيغمبر اجازه نمي‌گيرند. اين‌ها تزكيه شده‌اند و درباره‌ي همين موضوع هم ان‌شاءاللّه عرايضي خواهم داشت و اگر اينطور شد كه آمدند و از تو اذن گرفتند براي امورِ كلّي‌شان، براي امور مهم‌شان به آنها اذن بده و براي آنها طلب بخشش از خدا بكن. چون خداي‌تعالي در اين صورت هم مهربان است از مهرباني خاصّش آنها برخوردار هستند و هم غفور است و بخشنده است. دو سه مطلب امروز بايد به مناسبت همين آيه و به مناسبت مطالبي كه در هفته‌هاي گذشته عرض كردم و راه و روش برنامه‌ي سخنم عرض كنم. اوّل اين‌كه همانطوري كه هفته‌ي قبل گفتم ايمان مراتبي دارد. يعني از درجه‌ي اول ايمان شروع مي‌‌شود تا به درجه‌ي دهم ختم مي‌‌گردد. محدود است يعني به يك مرحله‌اي كه ايمان رسيد ديگر بالاترش معنا ندارد مثلاً الان شما ايمان داريد كه روز است ديگر بيشتر از اين ايمان براي انسان درباره‌ي روز بودن الان معنا ندارد اگرانسان ايمان به خدا و رسول يا به خدا و عالم آخرت كه اينها بسيار مهمّند پيدا كرد همانطوري كه الان شما ايمان به روز بودن داريد همان طور خدا را در تمام جريان زندگي‌اش گذاشت اجازه‌ي پيغمبر را در تمام امور زندگي‌اش قرار داد اين شخص ايمانش كامل در درجه‌ي دهم ايمان واقع شده و بسيار پر ارزش است. از اوّل مرحله‌ي يقظه در هر مرحله‌اي كه انسان واقع مي‌‌شود بايد شرايط ايمان در او وجود داشته باشد. كارهايي كه انسان براي تقويت ايمانش در هر مرحله‌اي كه هست بايد انجام بدهد يعني ايمانش را كامل كند نسبت به همان مرحله يكي اين است كه انسان در هر روز چند دقيقه‌اي كنار يكي از آيات الهي اعمّ از گياهان يا مثلاً امور تكويني كارهايي كه صُنع پروردگار را بيشتر به انسان نشان مي‌‌دهد بنشيند و فكر كند و تفكّرش را يكي از عبادات خودش فرض كند. همانطوري كه نماز صبح مي‌‌خوانيد، ظهر و عصر و مغرب و عشاء مي‌‌خوانيد همانطور مقيّد باشيد و بر خودتان واجب بدانيد كه در هر روز چند دقيقه‌اي لااقل درباره‌ي آيات الهي فكر كنيد. مثلاً ايّام بهار است، گلها همه از غنچه‌ها سر بيرون آورده‌اند و بسيار آيات الهي دارد خودش را نشان مي‌‌دهد بي‌تفاوت در مقابل اين نشانه‌هاي الهي نباشيد. اين را كه عرض مي‌‌كنم بايد جزء برنامه‌هاي مراحل‌تان بدانيد، همانطوري كه يك ماشين را اگر برداشتيد به سفر رفتيد در راه متوجّه بنزينش نبوديد يا بنزين نزديد بالأخره يك جايي از راه شما را به زمين مي‌‌گذارد همين طور اگر اين تفكّر هر روز ولو چند دقيقه نباشد آن روحيّاتتان، سيرتان را از شما مي‌‌گيرد. هر روز تفكّر كنيد، هر روز فكر كنيد در مرحله‌ي يقظه تا مرحله‌ي عبوديّت در تمام اين مراحل بايد اين مسأله وجود داشته باشد. بعضي افراد هستند جدّي‌ترند. شما مي‌‌بينيد بعضي از افراد وقتي كه ماشينشان را مي‌‌خواهند بنزين بزنند چند ليتري مي‌‌زنند مي‌‌گويند تا آن محلّي كه ما مي‌‌خواهيم برويم مي‌‌رسد. ولي بعضي‌ها محتاطند، درستكارند مي‌‌گويند حالا كه ما در پمپ بنزين آمده‌ايم پس چه بهتر بنزين كاملي بزنيم حالا ولو راه ما اينقدر بنزين نخواسته باشد ولي آماده باشيم. هر چه بيشتر تفكّر در آيات الهي بكنيد، بهتر. هر چه كامل‌تر بهتر و بلكه در بعضي از روايات آمده كه تفكّر ساعة تفكّر ساعتي ساعت منظور شصت دقيقه نيست- يعني يك وقتي تفكّر يك چند لحظه‌اي، تفكّر چند دقيقه‌اي، حتی تفكّر چند ساعتي اين بهتر از هفت سال كه شما هر شب نمازشب بخوانيد، نمازهاي واجبتان را بخوانيد، نمازهاي مستحب، روزه‌هاي واجب و مستحب از اين‌ها هفت سال بهتر است. چرا؟ به جهت اين‌كه نماز بي‌فكر حتّي ارزشي ندارد، روزه‌ي بي‌فكر ارزش ندارد، كارهاي بي‌تفكّر يك ذرّه ارزشي ندارد. بايد انسان تفكّر داشته باشد الان شما در مرحله‌ي يقظه هستيد، بايد فكر كنيد كه مثلاً خداي‌تعالي چه نشانه‌هايي از خود در اين عالم گذاشته و چگونه شما را هدايت كرده و چگونه شما را راهنمايي نموده. شما اگر در ميان حشرات وارد بشويد. من بعضي‌ها را ديدم تلويزيون نگاه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند دنبال نشانه‌هاي الهي هستند. از يك نفر پرسيدم از همه‌ي برنامه‌هاي تلويزيون از كدام يكي‌اش بيشتر استفاده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني؟ گفت: از آن برنامه‌اي كه حيوانات و حشرات را و هوش آنها را و آنچه آنها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهمند من استفاده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم. حرف بسيار درستي بود. چرا؟ به خاطر اين‌كه يكي از دلائل محكم ذات مقدّس پروردگار شعور حيواني است. اين شعوري كه حيوانات دارند، آنچه كه حيوانات مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهمند از نظر خوردن، استراحت كردن، توالد و تناسل و از تمام اين موضوعاتي كه شما شايد بهتر از من بدانيد از اينها انسان استفاده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند كه اينها نه جايي اين كارها را ياد گرفته‌اند، دختر شما مادرش تمام كارهاي مثلاً فرزند به دنيا آوردن را ياد گرفته و بزرگ كردن فرزند را تعليم گرفته امّا هيچ كدامشان به راحتي حيوانات و چگونه حيوانات رعايت بهداشت را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و چگونه فرزندشان را نگه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارند ياد نگرفتند. چه کسی يادشان داده؟ اينجا جواب همان است كه خداي‌تعالي در قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْمَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ اگر تو سؤال كني از اين‌ها، يك مقداري در فكرشان بيندازي همان فكري كه عرض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم در مرحله‌ي يقظه هم لازم است. يك مقدار در فكرشان بيندازي مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ اين آسمان و زمين، اين موجودات، اين حشرات، اين نباتات اينها را كِه خلق كرده؟ لَيَقُولُنَّاَللَّهُ (عنكبوت / 61) با نون تأكيد ثقيله، حتماً و حتماً، قطعاً و قطعاً اگر فكر كنند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند خدا. لَيَقُولُنَّاَللَّهُ؛و همين طور مراحل بعد. در مرحله‌ي يقظه شما اينطور باشيد كه روزي چند دقيقه‌اي در اين موضوعات فكر كنيد. آخر اين حشره‌اي كه در ميان برگ‌هاي درختان مثل پروانه حركت مي‌‌‌كند اين نقش و نگاري روي بالش براي چيست؟ چرا؟ براي اين‌كه تو فكر كني، اين رنگ به اين زيبايي براي چيست؟ براي اين‌كه تو رويش فكر كني. والاّ نه مفيد براي پروانه است شايد هم گاهي ضرر داشته باشد پروانه‌هاي خوش خط و خال را مي‌گيرند مي‌كُشند به عنوان آلبوم نگه مي‌‌دارند اين براي چيست؟ بنشين فكر كن تا ايمانت كامل بشود. قطعاً و يقيناً اگر ماديّين اين كار را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند امروز مادّي نبودند. خدا از خورشيد روشنتر است براي اهل تفكّر و تعقّل، بنشين فكر كن. اين حيواناتي كه خدا خلق كرده اعمّ از حشرات، از حيوانات، خزنده‌ها، اين ماري كه خودش اصلاً نمي‌فهمد چه خط و خالي دارد و چه شكلي هست و انسان هم از او وحشت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند چرا اينقدر زيباست؟ اين طاووسي كه اصلاً خودش متوجّه نيست به رنگ و قيافه و نقش و نگارش چرا اينقدر زيباست؟ و صدها و هزارها حيوانات به نقش و نگار عجيب و غريب. اين از نظر ظاهر. از نظر باطن همه‌ي حيوانات مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادند چه بايد بخورند، چه چيز برايشان ضرر دارد و چه چيز برايشان مفيد است. همه‌شان می دانند. اين انسان است كه نمي‌داند چكاره است. چرا؟ به خاطر اين‌كه خدا دو چيز به او داده يكي عقل، يكي اختيار، با عقلش فكر كن و با اختيارت انتخاب كن. با عقلت، با فكرت فكر كن و خدا را بشناس و با اختيارت راه صحيح را انتخاب كن. همين! اگر يك سالك الي اللّه اين كار را نكند بداند كه در راه مي‌ماند.

 ما خيلي از دوستانمان را مي‌‌بينيم در وقت خاصّي كه مي‌‌خواسته كار بكنند، فكر بكنند، فكر نكردند و در راه مانده‌اند. مراحل بالا هستند در همين امتحاناتي كه اخيراً در مراحل بالا داشتيم يك عدّه ديديم مانده‌اند. آقا چه‌ات است تو؟ چرا در راه ماندي؟ تفكّر نكردم! دوباره به خواب رفتم، بنزين ماشينم تمام شد. چرا در پمپ بنزين، بنزين نزدي؟ غفلت كردم! همه‌اش مربوط به تفكّر است. تفكّر كنيد در مرحله‌ي يقظه از همه بيشتر لازم است كه انسان فكر كند تا قدم‌هايي بردارد به مراحل بالاتر. در وقتي كه انسان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد توبه كند، توبه دو جور ممکن است. يكي همانطوري كه عرض كردم موقّت، كوتاه، يك چند ليتري بنزين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنيم ظاهراً تا پمپ بنزين بعدي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسيم. ما يك همچنين پيشامدي برايمان در يكي از ممالك كرد، در همين تركيه. به ما گفتند تا پمپ بنزين بعدي مثلاً پنجاه كيلومتر است. ما هم همان اندازه بنزين داشتيم، رفتيم ديديم پمپ بنزين تعطيل است، برق ندارد مثلاً مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم بنزين برايش نياوردند، آنجا مانديم. به خدا قسم آقايان اگر تفكّر در آيات الهي نكنيد و مرتّب مواظب بنزين ماشينتان نباشيد، مرتب مواظب پيشرفت‌هايتان، احتياط‌هايي كه بايد بكنيد نداشته باشيد در راه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانيد، چنانچه عدّه‌ي زيادي از رفقایتان در ظرف بيست سالی كه من دارم اينطور با شما صحبت مي‌‌‌كنم مانده اند. تفكّر كنيد. ايمانتان تقويت مي‌‌شود. ايمان همان قدرت حركت است كه بايد انسان داشته باشد. در مرحله‌ي توبه نصوح؛ توبه نصوح، يك نوع توبه است موقّت، يك نحوه توبه هست تا هر كجا برويد انرژي داريد، بنزين داريد به هيچ وجه به خطر نمي‌افتيد، در هيچ جاي راه متوقّف نمي‌شويد. نصوح است. از امام سؤال كردند توبه نصوح چيست؟ فرمود: الاّ تعود به هيچ وجه بر نگردي به گناه ابدا، توبه نصوح معنايش اين است كه من الان كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم چهل روز خودم را معطل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم حداكثر هم چهل روز است معطل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم كه از خدا طلب بخشش كنم اين شخص حتماً بايد ديگر به اين گناهان برنگردد. شما اگر دو روز يك اتاقي را خوب تميزش كرديد، زير فرشها را نگاه كرديد، سوراخ‌هاي اتاق را نگاه كرديد، حتّي جاي ميخ‌ها را نگاه كرديد مثلاً در آن يك حشره‌اي نرفته باشد، كاملاً بررسي كرديد، دو روز خودتان را معطل كرديد به اين زودي‌ها دو مرتبه كثيفش نمي‌كنيد. مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد من دو روز زحمت كشيده‌ام. يك عدّه از دوستان متأسفانه آن‌قدر عقلشان نمي‌رسد كه چهل روز معطل مرحله‌ي توبه شده‌اند باز هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند: ما گناه كرديم! چه كنيم؟! مثل اين است كه چهل روز يك اتاقي را تميز كرده باشيد يك ساعت بعدش يك مقدار زباله از بيرون آورده باشيد داخل اتاق ريخته باشيد. اين با تفكّر درست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود آقايان. فكر كنيد كه چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد؟ فكر كنيد كه به سوي چه شخصي بر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرديد، چه شخصيتي كه خداي‌تعالي است، يك لحظه يك رفيق ناجوري كنارتان نشسته شروع كرده به غيبت كردن شروع كرده به بدگويي، شما هم خجالت كشيديد! چهل روز زحمت كشيديد براي اينكه خجالت بكشيد که دفاع كنيد از غيبت، خودتان لااقل غيبت نكنيد شروع مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد به غيبت كردن و تفكّر نداريد. شما را به خدا اگر خوب فكر كنيد اين شخص آيا عاقل است؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد: نه، چهل روز زحمت كشيده با يك لحظه آن هم بخاطر يك خطر واهي، يك مسأله خيلي ساده همه‌ي آنها را به باد داديد، توبه نصوح را از دست داديد يقين بدانيد. چون ديگر نصوح لااقل نيست. اي آقا دو تا پيش هم بنشيند حرف نزنند كه نمي‌شود! چرا نمي‌شود؟ من خودم يك ساعت خدمت يكي از اولياي خدا نشستم من فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردم چه سؤالی بكنم او هم خوب من سؤالي نكردم جوابي نمی‌داد هر دويمان اينطوري نشسته بوديم. اشكالي ندارد، اتفاقاً كمال شما را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رساند. من حدّ نهايي‌اش را دارم به شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم. چه اشكالي دارد آقا؟ روي منبر يكي از اولياي خدا –منبر- ديديم ساكت نشست يك چند لحظه‌اي، چند دقيقه‌اي. آقا چرا حرف نمي‌زني؟ منبر رفتي! يك چيزي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواستم بگويم يادم رفته حالا دارم فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم، فكر كنيد هيچ اشكالي ندارد. من همانجا فهميدم اين آدم از اولياي خداست. در مرحله‌ي استقامتيد آقا انسان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد استقامت كند، چرا استقامت كند؟ براي هر چيزي كه تو باشي براي همان بايد استقامت داشته باشي. براي هر چيزي كه باشي. از الاغ و اسب و اينها كه كمتر نيستي! اين حيوانات اگر استقامت نداشته باشند به درد نمي‌خورند. بدانيد. آن اسبي بهتر است كه بتواند از تمام موانع بپرد و خودش را در ميدان مسابقات نشان بدهد او بهتر است. ولي اسبي كه از طويله بالأخره به زور بيرون مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد، اگر هم بيرون بيايد پاهايش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لرزد راه برود خوب اين چطور اسبي است؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييدبه درد نمي‌خورد. الاغش هم همينطور، أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ اگر انسان باشد بَلْ هُمْ أَضَلُّ (اعراف / 169) نباشد ديگر. استقامت براي اين است. استقامت براي اين‌كه اگر تمام مصائب دنيا يك جا جمع شد خورد بر سر شما، شما بگوييد المؤمن كالجبل الراسخ،  مومن مثل كوه محكم است، لا تحرّكه العواصف هيچ مسأله‌اي نمي‌تواند من را از پا در بياورد، مگر من حشره هستم كه با فوت از بين بروم يا مسيرم را عوض كنم؟ يك عده از دوستان مسير عوض كرده‌اند زحمات فكري‌شان را ما بوجود آورديم رفته اند در دامن متصوفه كه آنها، چرا؟ به جهت اينكه فكر نكردند، اگر هم فکر كرده اند كج رفته اند، با خودشان فكر كردند اگر خوب راه خداست بايد انسان شاربش بلند باشد يك قدري هم حشيش و امثال اينها بكشد كه عالم بالا به سويش پرده‌هايش برداشته بشود. ما از اوّل گفتيم كه تمام مكاشفاتتان، تمام خوابهايتان، تمام مشاهداتتان همه‌ي اين‌ها مثل يك شكلاتي است كه در اين راهي كه ما انتخاب كرديم، مثل يك شكلاتي است كه در هواپيما وقتي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشينيد به شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. دهانتان شيرين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. اگر شكلات را به شما ندادند نمي‌گوييد اين چه هواپيمايي است! امّا اگر اين هواپيما نتوانست خودش را به مقصد برساند وسط راه در يك فرودگاه اضطراري پياده‌تان كرد اين بد هواپيمايي است. ما همه دنبال شكلاتيم! اي آقا من مدتي است در راه تزكيه نفسم يك خواب خوب نديده ام! خوب نديده باشي. كوتاهي كردند مهماندارها كه افرادي ممكن است مثل من كه خيال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم مهماندارم شكلات به شما ندادند. مهم نيست. آقا غصّه نخور تو آدم به اين بزرگي اينقدر ناراحتي! ما داريم اينهايي كه مي‌‌گويم. من الان مرحله‌ي عبوديّتم چرا وقتي كه به اين ديوار مي‌‌گويم برو عقب نمي‌رود؟! مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييم عبوديّت معنايش اين است كه اگر به تو گفتند برو عقب بروي، نه به ديوار تو بگويي برو! تو مقام پروردگاري نبايد داشته باشي، دنبال اين‌ها نبايد باشي! فقط و فقط مقصد، مقصد هم چه هست؟ وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَإِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاريات / 56) عبادت هر چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند بگو چشم، ما عقل‌مان -ببخشيد من خودم را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم اوايل البته الان اين فكر را نمي‌كنم والا براي شما صحبت نمي‌كردم- عقلم اين بود كه خوب من مرحله‌ي يقظه را كه شروع كردم بايد خواب خوب ببينم. مرحله‌ي توبه را كه شروع كردم بايد مثلاً فرض كنيد خداي‌تعالي بگويد بارك‌اللّه توبه‌ات قبول، مرحله‌ي  استقامت خدا خودش در قرآن فرموده: تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ (فصلت / 30‍) بايد شب و روز بيشتر از پيغمبراكرم كه گاهي چهل روز مثلاً جبرئيل به او نازل نمي‌شد من شب و روز ملائكه بر من نازل بشوند! آقا! مسّاكم اللّه بالخير! ديگر چيزي ديگر هم كه ندارند بگويند! و ما ملائكه را ببينيم چه شكلي‌اند؟! خوب! مرحله صراط مستقيم و بالاتر ديگر به ملائكه هم قائل نباشيم خود ائمه‌اطهار بايد بيايند ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانيم چه شخصيتي داريم؟ پس چرا امام زمان را من نديدم؟ چرا چهل شب چهارشنبه رفتم مسجد جمكران آخر خدمتش نرسيدم؟ برو بچّه تو بازي‌ات را بكن با همه چيز مي‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي بازي بكني بكن، با خدا و ملائكه و ائمّه بازي نكن. اين‌ها بازي است. حالا تو آقا را ديدي مي‌‌خواهي چكار بكني؟ اگر مي‌‌خواهي صدايت را بگوشش برساني همين الان بگو. همين جا كه نشسته اي گوشتان با من است، در قلبتان با حضرت باشد حرفت را بزن، جوابت را هم مي‌‌دهند. جواب نمي‌دهند، عملاً جواب مي‌‌دهند. تو لياقت نداري كه گوشت صداي حضرت را بشنود، عملاً جوابت را مي‌‌دهند. ندادند هم مصلحت است. مي‌‌گوييم چشم. اين است راه و روش، راه صحيح، پس شما با همه‌ي مكاشفات و اينها مخالفيد؟ نه! من با شكلات مخالف نيستم! خوب است، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند يك فوايدي هم دارد در هواپيما انسان اولش يك شكلاتي بخورد. -نمي‌دانم من فوائدش را نفهميدم ولي خوب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند- نبود هم نبود. اينطور باشد فكرتان. تفكر كنيد در اين مسائل، در مرحله استقامت كه رسيديد خدا فرموده تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ نازل هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، امّا نزولي كه تو فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني نه، كه  فايده‌اي ندارد! عبث است! خدا كار عبث نمي‌كند، ملائكه چرا نازل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند؟ نازل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند راهنمايي كنند. به دلت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازند، حكمت در قلبت وارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. به خدا قسم آن چنان انسان حقايق مسائل را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهمد كه حساب ندارد. اينجا هم پس تفكّر لازم است در صراط مستقيم. تفكّر بايد بكنيد يك لحظه حواستان پشت فرمان پرت بشود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد كه ماشين پرت شد، خودتان هم پرت شديد. يكي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفت در ماشين نشسته بودم پشت فرمان، برگشتم ببينم بچّه بيدار است يا خواب، افتادم! يك وقت ديدم در درّه‌ام. بله! حواست را جمع كن. دائماً بايد محاسبه و مراقبه داشته باشي،دربرنامه‌هاي كساني كه متوقفند نباشيد، چون يك عدّه هستند ماشينشان را در پاركينگ پارك كردند شبانه‌روز هم يك دفعه بروند خبر بگيرند، ببينند وضع ماشين چطور است اشكالي ندارد. امّا كسي كه پشت فرمان است، سالك الي اللّه، من در اين جزوات همه جا اوّلش مي‌‌‌‌نويسم سالك الي اللّه يعني روي سخن با يك عدّه‌ي خاصّ است. يك عدّه‌ي خاصي كه دارند به سوي پروردگار حركت مي‌‌‌‌كنند با آنها ما  داريم صحبت مي‌‌‌‌كنيم. سالك الي اللّه، سالك الي اللّه كه هست؟ كسي كه ماشينش را از پاركينگ در آورده در اتوبان دارد با سرعت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود، در صراط مستقيم دارد راه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود. اين بايد دائماً محاسبه و مراقبت داشته باشد. دائماً! يعني اگر يك لحظه حواسش پرت بشود،-همه‌ي اينها را فكر درست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند.- يك لحظه اگر حواسش پرت بشود در درّه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتد، يعني محاسبه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند كه اينجا در چه سرعتي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند حركت كند. در فلان جا راه مستقيم، ماشيني هم نيست، هيچ خبري هم نيست هر چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانيد گاز بدهيد باز هم كنترل باشد از صد و ده و صد و بيست بيشتر نباشد، چون يك مسائل ديگري هم هست. يك وقت ممكن است ماشينت پنجر بشود بيفتي در درّه، اينها حساب دارد. عجله هم نكنيد، ولي چون داريد حركت مي‌‌‌‌كنيد محاسبه و مراقبت بايد داشته باشيد. خوباني كه به مراحل كلمات رسيدند اينها شما شايد نشناسيدشان. -در ضمن خداي تعالي مي‌‌‌‌گويد إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (حجرات / 14) گرامي‌ترين شما در نزد خدا با تقواترين شماست. اگر فهميديد يك عدّه‌اي مراحل بالا دارند لااقل احتياطاً ممكن است حالا بعضيهاي‌شان خوب نيامده باشند بالا ولي شما بايد احترام كنيد. خدا وقتي اكرام مي‌‌كند شما به طريق اولي بايد اكرام كنيد. يك وقت فكر نكنيد كه مثلاً يك عدّه از اين افراد جوان مي‌‌گويند كه بايد امتيازات از بين برود! خداي‌تعالي آمده يك چند تا امتياز را تثبيت كرده كه در زمان جاهليّت نبود. فرق بين عالم و جاهل نبود، فرق بين متّقي و غيرمتّقي نبود. فرقي بين آنهايي كه كمالاتي دارند، علمي دارند، دانشي دارند نبود. آمد اينها را تثبيت كرد. يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ (مجادله / 11) اگر در مجلسي واقع شديد همه نوع آدم آنجا هست بگوييد كه از يك طرف برويد، اگر نمي‌شناسيد اشكالي ندارد امّا اگر مي‌‌شناسيد كه در بين اينها يك متّقي كاملي، يك عالم صحيحي، عالم ربّاني هست حتماً بايد آنها جلو بروند، حتماً در مقابل آن‌ها انسان بايد قيام بكند. حتماً در مقابل آنها بايد احترام بكند، خودش نبايد بخواهد. البته اگر خواست او داراي هواي نفس است، جاه‌طلب است امّا مردم چه؟ خيلي بايد رعايت اين جهات بشود همين آياتي كه امروز تلاوت شد )لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً (نور / 63) آنها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمدند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند: يا محمّد! با اسم كوچك صدا نزنيد، يا ايّها النبي، يا ايّها الرسول از خدا ياد بگيريد، يكي دو جا هم كه اسم پيغمبراكرم برده شده خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواسته بگويد كه اين هم مثل شماست. مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ميرد از دنيا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود، يك وقت فكر نكنيد كه مثلاً آن هم خدا بگويد، خدا لازم نيست احترام بكند از احدي! غير ماست. متجدّدِ مي‌‌‌‌‌‌خواهد خيلي اظهار تجدّد كند، محمّد اينطور گفت، محمّد آن طور گفت! محمّد اين طور گفت! بسيار غلط است. بلكه حرام است! از نظر من شخصاً حالا من به كسي نسبت نمي‌دهم و از نظر اخلاق كه مهمّ‌تر از احكام است حرام است اسم پيغمبراكرم را با كلمه‌ي اينطوري كه من عرض كردم همانطوري كه درباره‌ي امام زمان صلوات اللّه عليه دارد كه امام عصر كه چون امام ماست، الان در بين ماست، آن اسم خاصّ را نبايد برد. احترام بايد كرد، بگوييد حجة ابن الحسن، بگوييد بقيةاللّه و امثال اينها. خيلي حواس بايد جمع باشد، كنترل بشود، همه‌ي اينها جزء صراط مستقيم است. مي‌‌رسيم به مرحله‌ي محبّت، مرحله‌ي محبّت كه ديگر انسان دلباخته‌ي پروردگار است. با خدا دائماً در راز و نياز است. ديگر اگر اين‌جا فكر نكند كجا مي‌‌خواهد فكر كند؟! شما بنشينيد فكر كنيد مكرّر در مكرّر خداي‌تعالي در قرآن و ائمه‌ عليهم‌السلام در روايات فرموده اند كه اين دنيا: کالقنطره، مثل يك پُلي است. مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد برويد يك جاي ديگر. من يك وقتي يادم است سر يك پلي كه نزديك يك دهي بود قبل از انقلاب، من مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواستم بروم. آن مردم خيلي به من محبّت داشتند هنوز چند كيلومتري مانده بود به آن محل، آمدند آنجا سر پُل، گوسفندي كُشتند جلوي پايم، من ديگر فهميدم كه در ده خيلي بيشتر احترام خواهند كرد. در اين دنيا ببينيد خدا با شما چه كرده؟! هر طور گُلي كه هر كسی دوست دارد خلق كرده. بعضي‌ها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند اينها يعني چه؟! گُلها را بكَنيد بيندازيد دور، مثلاً گلهاي  بياباني، خدا خلق كرده، تو بريز دور من كار خودم را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم تو شايد  دوست داشته باشي. اگر فكر كنيد آقايان كه من خودم واقعاً اينطورم كه گاهي نمي‌توانم فكر كنم مجبور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوم باصطلاح مثل اينكه احساس مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد روحم بپرد از بدنم بيرون!اينقدر رنگهاي مختلف در گُلها، در چيزهاي مختلف آن‌قدر انجام داده خدا كه ما خيال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم همين دنيا همين است و بس! آن شخص وارد باغش شد در سوره كهف خوانده ايد اكثرتان وارد باغش شد گفت كه من فكر نمي‌كنم ديگر بهتر از اين بشود. وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ (كهف / 50) من ديگر به قيامت اصلاً گمان هم ندارم. آخر از اين بهتر چه مي‌‌شود؟ يك باغ اين طرف، يك باغ آن طرف، وسط زمين كشاورزي، آب فراوان دارد از زير درختها عبور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. قصر اينطور، آخر چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد؟ خدا قصر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد كه ما داريم. درخت و باغ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد بدهد به ما، كه داريم. آبي كه از زير درختها عبور كند كه داريم، كشاورزي داريم، چه داريم وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ،فكر كوتاه است به همين رنگ فرش! اينطوري نباشيد آقايان. گاهي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه انسان به او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند كه اين عكسي كه جلوي نمازت هست اين را بردار. چرا؟ حواست پرت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسند تو را. تو حواست پرت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، نقش و نگار فرش ممكن است حواست را پرت كند. اين فرش خوبي است، اين فرش دستي خوبي است چقدر است قيمتش؟ يك وقت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بيني نمازت تمام شد دنبال اين هستی كه ببيني نقش و نگارش خوب است و مال كدام تبريزي است، مشهدي است و اينها! قيمتش چطور است. تا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيي محاسبه قيمتش را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي: السلام عليكم به جناب فرش! و رحمة اللّه و بركاته، اين به خاطر كم‌فكري است، كوتاه است فكرش، بعضي‌ها را ديديد جلوي پايشان را نگاه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند امروز شكممان سير بشود! هر چه جلوي پايتان را بيشتر نگاه كنيد، يعني نزديكتر نگاه كنيد به حيوانات نزديكتريد از نظر فكري. چون گوسفند، حيوانات ديگر الان خوردند سير شدند ديگر حالا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند ر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وي خاكها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌غلطند، خوشند ديگر. تمام است. آقا شب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي چكار بكني؟ نمي‌گويند حالا شب خدا كريم است. ما بايد بگوييم ولي اين‌ها اين را هم نمي‌گويند. اين به حيوانات نزديك است. دور را ببينيد، بهشت را ببينيد. ببينيد شب احياء من مكرّر گفته ام امام عليه الصلاةوالسلام وقتي قرآن روي سر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد بگيريد يا گرفته ايد در آن حساس‌ترين وقت شب قدر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد خدايا من را از آتش جهنم نجات بده. اينها هر چه باشد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذرد هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره / 25) نگذشتني است. تفكّر در راهتان داشته باشيد، در محبّت به خدا داشته باشيد، خدا را دوست داشته باشيد، خدا را نه براي نعمتهايش هم حتّي دوست داشته باشيد، نعمتها محبّت ايجاد مي‌‌‌‌‌‌كند امّا اين محبّت بايد بالاتر از اين باشد. يعني خدا را بخاطر خدا بودنش، خوب بودنش،دوست داشته باشید.تو چه خوبي را دوست داري كه همان را خدا نداشته باشد؟ علم را دوست داري؟ خدا دارد، پاكي را دوست داري كه خدا سبحان اللّه است. چه دوست داري؟ جمال را دوست داري كه خدا جميل است بلكه خالق جمال است. قدرت را دوست داري كه خدا قدیر است. چه را دوست داري كه خدا ندارد؟!

من يك وقتي طلبه بودم در مدرسه، يك دوستي داشتيم كه خدا ان‌شاءاللّه حفظش كند ديده بود من با بعضي – بچّه بودم آن موقع هفده سال بيشتر نداشتم با بعضي راه مي‌‌رفتم- گفت تو چه مي‌‌خواهي كه من ندارم؟! استاد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي، خودم هستم. هم‌مباحثه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي هستم، رفيق مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي كه هستم. من واقعاً آنجا به فكر اين معنا افتادم كه ما چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم كه خدا ندارد. حتّي ائمه‌اط را كه دوست داريم براي اينست كه آنها مظهر پروردگارند، واسطه‌ي وحي‌اند، واسطه‌ي بين ما و خداي‌تعالي هستند. اين مرحله‌ي محبّت. مراحل بالاتر هم همه‌اش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيم تفكّر در رأس كار  اين مراحل واقع شده. پس يكي از شرايطِ ايجاد ايمان در وجود هر كسي كه در مراحل كمالات است از ابتدا تا انتها بايد حتماً تفكّر كند، فكر بكند. روز به روز هم فكرش را زياد بكند. ديده ايد بعضي‌ها در پيري فكرشان كم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؟ بخاطر اين است كه با فكرشان كار نكرده اند. البته گاهي امراضي هست، يك مسائلي، مشكلاتي در سلولهاي مغزي بوجود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد كه آلت كار را از دستشان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيرد، آنها را نمي‌گويم. يك وقتي به بعضي از علماي بزرگ بدبين نشويد اين فكر نكرده! نه، آدم سالمي است ولي حالا پير شده فكرش كوتاه شده. بيشتر به فكر اين است كه ما ديده ايم- بعضي از پيرمردهايي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند چند روز ديگر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ميرند ولي بيشتر به فكر جمع‌آوري مالند، اين فكرش اينطوري است ديگر. از اوّل كار نكرده، شما جدولهاي روزنامه‌ها را كار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد براي چه؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد: فكر انسان را فعّال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، خوب فعاليّت فكري‌تان روي آيات الهي باشد. بنشينید يك برگ درخت را بگذاريد جلويتان، هر ورقش دفتري است معرفت كردگار، واقعاً هر ورقش دفتري است معرفت كردگار. شما ببينيد اين رگها اين آب را خداي‌تعالي از ريشه -من يك وقتي پيچكي بود نگاه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردم سي متر تقريباً از ريشه تا انجايي كه رفته بود راه بود. با اين‌كه درونش هم خالي نيست، درون اين چوبها خالي نيست. پمپي هم كار نگذاشته امّا آن برگ سر درخت، سر سي‌متري عين برگ پاييني است. آن هم همان اندازه آب داشت كه اين داشت. خوب اين‌ها فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد، فكر كنيد. اين كتاب توحيد مفضل را بگيريد از زبان امام فكر كنيد، افكارتان را رشد بدهيد، وقتي كه سن‌تان رفت بالا مي‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد از همه فكرتان بهتر است، از همه بهتر فكر مي‌‌‌‌كنيد، مطالب واقعي را بهتر مي‌‌‌‌فهميد. اينطوري نيست كه ديگر ما از چهل ساله گذشته و ديگر فكري نداريم و چكار كنيم! و همه‌اش هم بر مي‌‌‌گردانند به مال دنيا، مال دنيا هم داشته باش ديگران براي تو كاشتند تو خوردي، تو براي ديگران بكار كه آنها بخورند. منافات ندارد، يك گُل را بگذار، من يك وقتي با جناب آقاي مهندس فرزانه آمده بودند يك جايي بوديم با هم، گفتم كه اين گل‌هايي كه مي‌‌بينيد تبسّم خداست به انسان. خداي‌تعالي. براي اين‌كه شما را دور كنند از خدا مي‌‌گويند طبيعت! طبيعت چه هست؟ امام صادق فرمود: طبيعت اگر شعور دارد، فهم دارد، حكمت دارد همان خداست. چرا اسمش را عوض كردي؟ حق نداري اسم طبيعت را بگذاري روي خدا. اگر هم ندارد اين كارهاي به اين قشنگي را يك موجود بي‌فكري كه موجوديّتش هم اصلاً معلوم نيست چه هست، موجوديّت طبيعت چه هست؟ چرا كارهاي به اين قشنگي را كرده؟ خدا، همه جا بگو خدا. چه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد روز سيزده فروردين را حالا كه روز طبيعت گذاشته اند اسمش را، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاشتند روز خدا، يوم‌اللّه، -كه نمي‌چسبد البته به خدا بااين كارهايي كه ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم-. مثلاً بگويند روز شيطان! باز خودش يك مسأله‌اي است. روز خدا، خدا در قرآن فرموده: أَيَّامَ اللَّهِ(جاثيه / 14) روزهايي كه خدا بيشتر خودش را نشان داده، در ماه فروردين براي كورها هم خدا خودش را نشان داده، واي بر آن كوري كه در فروردين هم خدا را نبيند! بايد بگوييم كور، والاّ اين برفي كه از آسمان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد، اين حيواناتي كه دور و بر ما هستند، اين مورچه‌هايي كه در زير زمين دارند فعاليّت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند سر هر كدام از اين‌ها ما حالا خوب سنّي از ما گذشته و از چهارده سالگي هم در همين حرفها بوده ايم. ولو حالا كار نمي‌كرديم ولي خوب حرفش را داشتيم، به همه‌ي اين‌ها فكر كردم اين مورچه چطور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود اين همه آب مي‌‌‌‌‌‌‌‌آيد روي زميني كه او زيرش خانه دارد آب جمع مي‌‌شود، سيل مي‌‌آيد بعد مي‌‌بينيد باز مورچه بيرون آمد! چطوري ساختمانش را ساخته ما هم همين طور بسازيم وقتي سيل مي‌‌آيد اتاقهايمان پر نشود، ما خفه نشويم در آن! ان‌شاءاللّه كوشش بكنيد در هر مرحله‌اي كه هستيد يك چند دقيقه‌اي، چند لحظه‌اي، چند ساعتي، هر چه كه دلتان مي‌‌خواهد، هرچه كه كشش داريد، هر چه كه بيشتر مي‌‌توانيد به طرف خدا برويد اگر شب و روز هم فكر كنيد و در عين حال هم كارتان را انجام بدهيد مسأله‌اي نيست، رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ(نور / 37) اين‌ها همان‌هايي هستند كه تفكر مي‌‌كنند، فكر آخرت هستند، فكر خدا هستند، فكر پيغمبر هستند، فكر دين‌شان هستند، فكر حركاتشان هستند، همه چيز داشته باشيد و ان‌شاءاللّه اين مسأله را اهميّت بدهيد تا مراحل ايمان را هم به همين مناسبت برويد بالا. به جايي برسيد كه هر چه مي‌‌خواهيد خدا به شما بدهد. يك جا هم اگر انحرافي پيدا شد روي يك امتحانی شما بتوانيد جواب بدهيد.

درباره‌ي مقدّس اردبيلي نمي‌خواهد گفته بشود، ما مي‌‌گوييم يك نفر بود چطور بود، راست، دروغ، نه! درباره‌ي همه‌ي اولياء خدا بايد باشد. سطل را انداخت درون چاه، پر از جواهر آمد، من باشم يا شما باشيد يا هر كسي كه مثل ما باشد مي‌‌گويد حالا اين جواهرات را بر مي‌‌داريم، حالا سطل دوّم آب مي‌‌آيد. جواهرات قيمت دارد. فكر كرد ديد جواهرات لازم ندارد الان! چكارش كند؟ ما يك وقتي در جاده‌ي هراز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمديم شب بود گوزني جلوي ماشين ايستاده بود نگاه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد به چراغ رفيقي پهلوي ما نشسته بود گفت: بزن به او! يك شكاري كرده باشيم، گفتم: بعدش چكارش بكنيم؟! جدّاً! بعضي باشند مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنند، بعد ما جا داريم بر داريم ببريمش و از گوشتش استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم؟! بالأخره ايستاديم، بوق زديم اين حيوان رفت بعد رفتيم آدم بايد فکر بكند، چكارش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد بكنيد؟ اين جواهرات آمده بالا مقدّس اردبيلي در جيبش بايد بريزد كه جيبش جا ندارد. -درست است جيب ما يك قدري جادار است! ولي باز هم هر چه باشد سطلهاي آن وقت هم بزرگ بود- سطل جواهر چكار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد بكند؟! آب مي‌‌‌‌‌خواهد لبهايش تشنه است، چپه‌اش كرد گفت كه: – به چاه خطاب كرد گفت: مقدّس از تو آب مي‌‌‌‌خواهد نه جواهر! ما باشيم امتحانمان را مي‌‌‌‌دهيم، زود خودمان را از دست مي‌‌‌دهيم، به‌به! يَا بُشْرَي  هَذَا غُلَامٌ (يوسف / 19) گفتند تجّار، آي بشارت كه يك جواني آمده در سطل عوض آب! هَذَا غُلَامٌ. اميدواريم خداي‌تعالي همه‌ي شما را به همه‌ي خوبي‌ها، به همه‌ي افكار خوب و همه‌ي موفقيّت‌ها موفق بفرمايد.

السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك و علي الارواح التي حلّت بفنائك، عليك منّي سلام اللّه ابداً ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله اللّه آخر العهد منّي لزيارتكم. السلام علي اباالفضل العباس العبد الصالح، المطيع للّه و لرسوله و لاميرالمومنين، السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين الذي بذلوا مهجهم دون الحسين عليه‌السلام. قتل اللّه قوم قتلوكم، و لعن اللّه من ظلموكم، و لعن اللّه من سمع بذلك و رضي به، اللّهم اجعلنا من أعوان صاحب الزمان، السلام عليكم يا اهل بيت النبوة جميعاً و رحمة اللّه و بركاته.

نسئلك اللهم و ندعوك و باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا رحمن يا رحيم، يا غياث المستغيثين، يا اله العالمين يا ربّاه، يا سيّداه، عجل لوليك الفرج. عجّل لمولانا العظيم العزيز الفرج، خدايا حالا ديگر امام زمان ما را اگر صلاح مي‌‌داني برسان. خدايا ما را از بندگان خالص خودت قرارمان بده. خدايا ما را مجتهد در بندگي امام زمانمان قرارمان بده. خدايا ما را از بندگان متفكّر خودت قرار بده. پروردگارا به آبروي امام عصر مريض منظور الساعه لباس عافيت بپوشان، امواتمان غريق رحمت بفرما. خدايا به آبروي آقايمان حجة بن الحسن عاقبتمان در دنيا و آخرت به خير و سلامتي قرار بده. و عجل في فرج مولانا.

 

لینک دانلود : کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *