۲۵ صفر ۱۴۲۵ قمری – ۲۸ فروردین ۱۳۸۳ شمسی – ۱۶ آوریل ۲۰۰۴ میلادی – صراط مستقیم در عقاید-معنای زهد
۱- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
۲- عبارت قرآنی آغازین
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ»([1])
۳- انحراف از صراط مستقیم چه در جهت افراط باشد و چه در جهت تفریط انسان را به مهلکه میاندازد
موضوع بحث ما در هفتههای گذشته اگرچه یک مقداری مربوط به مطالب مختلف لازم بود صحبت کنم امّا بنا است دربارهی صراط مستقیم حرف بزنم.
انحراف از راه راست چه در جهت افراط باشد و چه در جهت تفریط، انسان را به مهلکه میاندازد.
مواضع و معنای افراط
دربارهی افراط عرض شد که گاهی انسان وسوسه پیدا میکند در میان اعمالش چه عبادی باشد و چه غیرعبادی. بیشتر از آنچه که باید دربارهاش عمل کند و یا فکر کند، میکند. گاهی از اوقات هست که انسان در صراط مستقیم است ولی در قلبش یا فکرش در صراط مستقیم نیست. اعمال در صراط مستقیم است، نمازها را اوّل وقت میخواند، واجبات را انجام میدهد، محرمات را ترک میکند و هیچگونه افراط و تفریطی در عمل ندارد امّا در اعتقاد و در فکر افراط و تفریط دارد یا در افراط است و یا در تفریط.
۴- صراط مستقیم در معرفت امام علیه السلام
علی علیه الصلوهو السلامفرمود: دو دسته کمر مرا شکستند. یک دسته آنهایی که افراط در معرفت من دارند و یک دسته هم آنهایی که تفریط میکنند.
علی و یا سایر ائمه اطهار علیهم الصلوه و السلام را باید آنگونه که خدا در قرآن معرفی فرموده، شناخت. در قرآن دو مسأله که مهمترین مسأله است دربارهی امام، ذات مقدس پروردگار صریحاً اشاره فرموده است. که من نمیخواهم الان دربارهی اعتقادات صحبت کنم. چرا؟ به خاطر اینکه در دورهی اعتقادات مطالبی را در این ارتباط گفتم. ولی این مقدار را اشاره میکنم که گاهی انسان دربارهی معرفت امام «غلو» میکند و گاهی هم خیلی کمتر از آنچه که او هست او را میشناسد.
Cقرآن امام علیه السلام را معرفی میکند
آنچه را که قرآن بیان فرموده در معرفت امام این است که: علوم اوّلین و آخرین را خدا به امام مرحمت فرموده. در آیات متعددی از قبیل آیهی «وَ قُلْ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»([2])، و آیهی «وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»([3])، و آیهی شریفهی که دربارهی قرآن فرموده که: «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ»([4])، و دربارهی امام فرموده که و قرآن را کسی نمیشناسد مگر راسخین در علم، تأویل آن را جزء خدا و راسخین در علم نمیدانند([۵]).
cامام علیه السلام به تمام آنچه در عالم بوده و هست و خواهد بود علم دارد الا بدا که علم مطلق الهی است و خدای تعالی آن را به خودش نسبت داده است
از همهی این آیات استفاده میشود که امام همهی علوم را میداند جز علم بداء که علم غیب مطلق است و مخصوص پروردگار است که در آیات متعددی از قرآن به این مطلب هم اشاره شده و مکرّر ذات مقدّس پروردگار علم غیب را به خودش نسبت داده و علم غیب، علم به آن چیزی است که هنوز خلق نشده
#چگونگی بی اطلاعی امام علیه السلام از بدا
اگر چه گفتیم که امام همهی آنها را میداند امّا چون بداء هست، چون ذات مقدس پروردگار اینگونه است که خودش فرموده که در مسائل معمولی و غیر از وعدهها که خدای تعالی داده، مثلاً وعده بهشت به متّقین و وعدهی نعمتهای بهشت به اهل تقوی و آنهایی که تزکیهنفس کردهاند، به غیر از این وعدهها بقیه غیرقطعی است، یعنی ممکن است عوض بشود، ممکن است بعضی از مسائل طبیعی عوض شود
$تاخیر ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه از مصادیق بارز بدا میباشد
همانطوری که دربارهی ظهور حضرت بقیهاللّه ارواحنافداهکه ما معتقدیم که آن حضرت از روز وفات امام حسن عسکری میخواسته رهبر مردم در بسطِ قسط و عدل باشد و دائماً به خاطرعدم پذیرش ما مردم، و قبول نکردن ما آن حضرت را، بداء شده و ظهورش به تأخیر افتاده تا به امروز
$تکوینیات و بیشتر از همه چیز وعیدها، موضع مساله بدا میباشند
و مانند مسائل تکوینی دیگر و یا حداکثر که بیشتر از همه بداء به او متوجّه میشود، وعیدهای الهی است که خدایتعالی وعید داده، فرموده است که مثلاً فسّاق را به جهنم میبرم و روز قیامت آنها را عفو میکند
cجهل در امام علیه السلام راه ندارد و عصمت خاص امام علیه السلام ناشی از علم محیطی او میباشد
از این مسائل اگر بگذریم امام همهی آنها را تا وقتی که زمانی باشد و مکانی باشد و خلقتی باشد، همه را میداند چنانکه در دعای ندبه میخوانیم: «وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى انْقِضَاءِ خَلْقِکَ»([6])،اینگونه معرفت در علم امام باید داشته باشیم. علم امام احاطه بر همهی اشیاء و بر ماسوی اللّه دارد. پاکی و عصمت آن حضرت هم از همین مسائل بدست میآید.
#معنای عصمت از جهل در امام علیه السلام
علی بن ابیطالب علیه الصلوه و السلام را اگر خواستیم بشناسیم باید در علم اینگونه و در عصمت به قدری پاک که علاوه بر آنکه از گناه پاک است، علاوه بر آنکه از اشتباه و نسیان پاک است، علاوه بر این از جهلی که در بین مخلوق ممکن است وجود داشته باشد، پاک است و عصمت از جهل، آن حضرت دارد. امام زمان ما هم همینطور. اگر کسی در جهت افراط حرکت کند و یا در جهت تفریط، از صراط مستقیم در اعتقاد دور است.
Cدر تمام مسائل اعتقادی انسان نباید هیچگونه افراط و تفریطی داشته باشد
همچنین دربارهی پروردگار، دربارهی پیغمبراکرم، دربارهی آخرت که از همه مهمتر است و کمتر انسان به فکر آیندهی خود و آخرت خود هست. اینها را در بحث اعتقادات کاملاً توضیح دادهام و نباید هیچگونه افراط و تفریطی در اعتقاد، سالک الی اللّه داشته باشد. – دو مرتبه تکرار نمیکنم.
۵- اساس زندگی روزمره انسان باید بر اعتدال و تقدیر معیشت باشد
در اعمال روزمرهاش، در امور زندگیاش، در اینجا هم باید از هر گونه افراط و تفریط خود را حفظ کند، نه آن قدر ولخرجی کند که مردم و خدا و دین او را مُسرف بداند و نه آنقدر ممسک باشد که مردم و خدا او را بخیل بدانند. خدایتعالی در قرآن شریف به پیغمبراکرم میفرماید که «آن قدر دستت را باز نگذار که در یک گوشهای محزون و نادار بنشینی و از گرسنگی ناراحت بشوی، نه آن قدر دستت را ببند و انفاق نکن که جزء بخیلها محسوب شوی». انسان اساس کارش در معاملات، در دنیایش، در زندگی دنیایش باید اینگونه باشد که تقدیر معیشت کند.
Cاز مشخصات فرد با کمال تقدیر معیشت است
ظاهراً علی بن ابیطالب علیه الصلوه و السلاماست که میفرماید: «اَلْکَمَالُ کُلُّ الْکَمَالِ اَلتَّفَقُهُ فِی الدِّینِ»،اگر میخواهید به کمال برسید و اگر کسی را که به کمال رسیده میخواهید بشناسیدش، اوّل باید دین را بفهمد، دین چه گفته، راه و روش صحیح چیست، «اَلتَّفَقُهُ فِی الدِّینِ».دوّم در مسائل دنیا و مشکلات دنیا و مصائب دنیا باید دارای صبر باشد، «اَلصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَهُ» و سوّم «تَقْدِیْرُ الْمَعِیشَهِ»([7])،انسان باید معیشتش را اندازهگیری کند، حساب داشته باشد، آنقدر که در میآورد خرج کند. نه همیشه مقروض باشد و نه همیشه آن قدر پولدار باشد که نداند چه کند. یک وقتی پیغمبراکرم بر یک چوپانی گذشتند از او تقاضای شیر کردند برای اصحابشان. او بخل کرد، نداد، حضرت فرمودند: خدا آن قدر به تو بدهد که نتوانی جمع کنی. از او عبور کردند رسیدند به یک شخصی که چوپانی بود، بسیار آدم خوب، از او تقاضای شیر کردند، او علاوه بر اینکه شیر فراوانی در اختیار رسول اکرم گذاشت گوسفندی هم کُشت، احترام کرد، حضرت به او فرمودند که خدا به قدر کفاف به تو عنایت کند. اصحابی که مثل ما فکر میکردند تقریباً، عرض کردند: یا رسولاللّه! به آن اوّلی بهتر دعا کردید! حضرت فرمود: در واقع آن نفرین او بود. البته منظورشان نفرینی به آن معنایی که نباید پیغمبراکرم نفرین کند ـ چون رحمه للعالمین است ـ نبود. چون اگر انسان آنقدر داشته باشد که نتواند جمع کند، این جمع نتوانستن و جمع نکردنش مشکل است نه داشتن آن. حالا از این بحث بگذریم.
تقدیر معیشت کنید، یک نفر که میخواهد به سوی خدا حرکت کند ولو یک روز، دو روز، یک هفته، حتی ماهها اگر طول بکشد مینشیند حساب درآمدش و حساب مخارج را میکند، آنقدر باید در بیاورد، آنقدر درآمد داشته باشد که مخارج خودش، زن و فرزندش، حتی اگر مردم از او توقعاتی دارند، برای توقعات مردم هم درآمد این چنینی داشته باشد و هیچگاه خودش را محتاج دیگران قرار ندهد.
Cتمام انبیا و اوصیا و اولیا از جهت مادی مستغنی بودهاند
یک مشت از روایات، در روایات ما هست و متأسفانه زیاد هم نقل میکنند و شاید بوسیلهی زبان خود ما هم در بین مردم این روایات پخش میشود ولی کار دشمن است، دشمن میخواهد اهلبیت عصمت و طهارت را افرادِ فقیرِ نادارِ محتاج به یهودی همسایه آن هم در نان و غذا معرفی کند و طبعاً کسی که محتاج باشد نمیتواند ایمان کاملی داشته باشد که «من لا معاش له لا معاد له»، این را هم به آن روایات پیوست میدهند، حالا شاید هم این روایت را خود آنها جعل کرده باشند که علی بن ابیطالب از یهودی همسایه نان قرض میگرفت، همیشه مقروض بود، همیشه بدهکار بود و فاطمهی زهرا سلام اللّه علیهاچادرش هفتاد وصله داشت که خوشبختانه انسان دروغگو یک طوری دروغ میگوید که وقتی از دور میآید یک پایش میلنگد! هفتاد وصله از لیف خرما که این چادر فاطمهی زهرا بود! و امثال اینها را نقل میکنند و حال آنکه ما از حضرت آدم اگر تاریخ را درست دقّت کنیم تا حضرت ولیعصر و امام حسن عسکری، تمام انبیاء و اولیاء اینها از زمان مردم خودشان ثروتمندتر و فعالتر بودند. نهایت، انفاق میکردند، آیات انفاق را امروز خواندید و امروز گوش دادید. فقر، ضعف است. فقر، پستی است. فقر، مرض است. فقر، بلا است. فقر، فخر پیغمبراکرم در امور مادی نیست. آن فقری که فرمود فخر من است آن فقری است که انسان در درگاه پروردگار خودش را فقیر بداند که: «أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»([8])، پیغمبراکرم هم از درآمد خودش و هم از تجارت خودش و هم از آن مال زیادی که حضرت خدیجه سلام الله علیهادر اختیار پیغمبر گذاشت ثروتمند بود و به همه محبت میکرد. علی بن ابیطالب نخلستانهای خرما ترتیب میداد، کار میکرد، باغ احداث میکرد و آن را میفروخت و انفاق میکرد و این را بدانید این مسائل به طور کلّی، من با کمال تحقیق و –این جمله را نمیخواستم بگویم –با کمال تحقیق و اجتهاد این مطلب را عرض میکنم که همهی ائمه ثروتمند بودند، حتی یهودی به امام صادق میرسد وسط روز عرض میکند: یابن رسولاللّه! جدّت پیغمبر گفته است که راجع به دنیا این قدر فعالیت نکنید، کار نکنید، تو در این هوای گرم، عرقریزان از باغ و بوستانت به خانه داری برمیگردی؟ حضرت فرمود: من فعالیت میکنم که محتاج به افرادی مثل تو نباشم. یا فقیر یهودی دیگری وقتی رسید به امام صادق علیه الصلوهو السلامعرض کرد: یابن رسولاللّه! تو با این لباس فاخر، تو با این اسب و استر، تو با این تشکیلات اینجا برای تو زندان است که «اَلدُنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ»([9])و من با این بدبختی این دنیا برایم بهشت است؟ حضرت فرمود: اگر تو آن طرف را میدیدی این دنیا با همهی این تشکیلاتش برای من واقعاً زندان است و میفهمیدی زندان بودن این دنیا برای من چگونه است و اگر تو زندگی بعد از این دنیایت را ببینی میفهمی که اینجا برایت بهشت است و این دنیا بهترین جا است برای تو، از این قبیل روایات ما داریم . این را بدانید توهین به ائمه است کسی که در منبر یا در بین مردم بگوید که علی نداشت و رفت از یهودی گدایی کرد یا قرض کرد و یا نداشت و سر بیشام به زمین گذاشت.
Cهمه باید کار کنند تا مطابق شئونات مادیشان داشته باشند و آنگاه مستحب است که از مازاد آن انفاق نمایند
اوّلا الان ما هم دستور داریم که باید کار کنیم، فعالیت کنیم، در مرحله اوّل واجبالنفقهمان را کاملاً مطابق شئونات اهلبیتمان، خاندانمان، خانوادهمان حفظ کنیم این واجب است. بعد اگر از اینها زیاد آمد، آن وقت انفاق کنیم که مستحب است، بنابراین راه افراط و تفریط را در زندگی دنیایتان انتخاب نکنید.
Cدرک حقیقت زهد
این که زاهد آن کسی است که روی یک مثلاً فرض کنید نمدی نشسته باشد و هیچ چیز نداشته باشد بخورد و چرک و کثافت به خاطر نرفتن حمام از سر و صورتش بریزد و لباس خوب نداشته باشد؛ آنچه را که در ذهن ما وارد کردهاند من الان مثل تخته سیاهی که رویش نوشتهاند باید پاک کنم و باید شما پاک کنید، زاهد این نیست. زاهد در قرآن کریم خدایتعالی بیان کرده که علی علیه الصلوهو السلامدر نهجالبلاغه بیان فرموده که «اَلزُّهْدُ کُلُّ الزُّهْدِ»([10])همهی زهد، دیگر مطلب دیگری دربارهی زهد نگویید، در دو کلمهی قرآن مجید است «لِکَی لا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ»([11])، اگر تمام دنیا مال تو باشد تو میشود زاهد باشی. در چه صورت؟ در صورتی که اگر فردا گفتند: دنیا را دادیم به کسی دیگر و تو هیچی از دنیا نداری محزون نشوی و از آن طرف اگر هیچ چیز نداری آمدند به تو گفتند: تمام کرهی زمین با هر چه ثروت دارد حکومتش، مالکیتش را به تو دادند، تو خوشحال نشوی، این روحیه، زهد است؛ نه آن داشتن و نداشتن. داشتن گاهی میشود که انسان دارد ولی زاهد نیست، انسان ندارد ولی زاهد نیست، دارد زاهد است، ندارد هم زاهد هست. مربوط به داشتن و نداشتن نیست.
cدرس زهد در برخورد علامه مجلسی و درویش
معروف است، یک درویشی حرکت کرد، گفت: شنیدهام یک آقایی بنام علامه مجلسی در اصفهان از اولیای خدا است، بروم از او کسب کمالات کنم. وقتی که آمد یک قصری را دید، تشکیلاتی را کنار مثلاً در کنار عالیقاپو دید یک جای بسیار مفصلی خانهی علامه مجلسی است، وارد شد از این اتاق به آن اتاق، همه با فرشهای فوقالعاده قیمتی در یک اتاقی ایشان نشسته،- الان هم عکسهایش هست، حتی عمامهی ترمه دارد، لباس بسیار فاخر و قیمتی نشسته- خیلی تعجب کرد حتی پشیمان شد که چرا من این همه راه را برای دیدن ایشان آمدم؟ ایشان چطور ممکن است با این تشریفات زاهد باشد؟ ولیّ خدا باشد؟
یک چند روزی آنجا ماند، مرحوم مجلسی رضوان الله تعالی علیه هم یک اتاقی به او دادند آنجا مشغول زندگی بود و همهاش در این فکر بود که چطور میشود با این غذاها، با این لباس ایشان اهل تزکیهی نفس باشد؟ اهل عبادت باشد، اهل زهد باشد، یک روز مرحوم مجلسی آمد در اتاق این درویش به او فرمود: بیا با هم برویم یک قدری با هم قدم بزنیم، آمدند در شهر، از شهر خارج شدند و شاید خسته شد عرض کرد که کجا میرویم؟ ایشان فرمودند که میرویم یک غاری، یک جایی را پیدا کنیم مثل اصحاب کهف آنجا زندگی کنیم. گفت: ای کاش! این مطلب را شما در شهر میگفتید. چرا؟ به خاطر اینکه من کشکولم را خانهی شما جا گذاشتم! علامه مجلسی آنجا سر سخن را باز کرد فرمود: ببین تو زاهدی یا من؟ من از آن همه تشریفات و از آن همه مالکیتها و از آن همه غذاهای خوب صرف نظر میکنم تو از یک کشکولت صرفنظر نمیکنی!
cدو خصوصیت زاهد این است که هم تقدیر معیشت دارد و هم دلش درست است
در صراط مستقیم اگر خواستید حرکت کنید باید خودتان را با این صراط مستقیم که عادت میدهید، خودتان را به جایی برسانید، «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ». همه چیز را از شما گرفتند، مال من نبوده که من متأثر باشم، همه چیز را به شما دادند، من این دنیا یک چند روزی بیشتر نمیخواهم بمانم چه لزومی دارد که همه چیز داشته باشم. ببینید، دل انسان باید درست باشد و تقدیر معیشت کند. این حرفی است که اگر خوب عمل بشود در صراط مستقیم انسان قرار میگیرد، در راه راست قرار میگیرد.
شما اگر در همین مردمِ مقدسِ معمولی حرکت کنید یا میبینید در جهت افراطند یا در جهت تفریط، یکی آن قدر به مال و دنیا فکر میکند که اگر هزار سال هم به او عمر بدهند باز هم کمش هست، یکی آنچنان ترک دنیا کرده که همین الان دارد با فشار زندگی میکند. نه آن نه این. راه راست، صراط مستقیم.
۶- انسان نباید به دنیا دلبستگی داشته باشد
انشاءالله دلهای شما از معنی زهد و از معنی افراط و تفریط در زندگی دنیا پاک شد، حالا آنچه که باید نوشته شود این است که این دنیا هر چه هم که انسان در آن عمر بکند محدود است و چیزی که متعلق به این دنیا است نباید انسان به آن دلبستگی داشته باشد، رفتی در یک هتل پنج ستاره بسیار خوب در جای خوش آب و هوا، یک اتاق به تو دادند این اتاق هم یک بانی دارد مثلاً یک کسی پولش را داده پول هم نگرفتند و غذای مرتب، مفصل به تو میدهند، دو روز سه روز ماندی روزی که میخواهی از آنجا بیایی بیرون همه برایت عزا بگیرند، خودت هم متأسف باشی، خودت هم متأثر باشی، ولو به جای بهتری ممکن است نروی، ولی از روز اولی که پایت را در هتل گذاشتی از روز اوّل به قصد سه روز گذاشتی. زندگی دائمی را آنجا منظور نکردی، کدام یکی از شما هستید که زندگی دائمی را در دنیا منظور کرده باشید؟ میروید فوراً هنوز یکی دو ساعت به حرکت ماشینتان مانده میبینی خودت ساکَت را جمع میکنی، خودت لباسهایت را جمع میکنی، اتاقت را مرتب میکنی که اگر دیگری آمد، آنجا راحت زندگی کند، نگوید: آن کسی که اینجا بوده بینظم بوده و نیم ساعت زودتر هم چمدانت را بر میداری از درِ اتاق میروی بیرون. این طوری باید باشید. حالا آقا این اتاق حیف است! چه حیف است؟ مال تو نبوده که حیف است. این تشریفات خیلی ارزش دارد. ارزش داشته باشد مال تو نیست.
۷- عدم تعادل در زندگی و مراودات جوامع اسلامی
از آن طرف اگر آمدی تو، رفتی در یک شهری مثلاً، -گاهی غالباً هم متأسفانه این طور است شهرهای زیارتی، ما در کنار جمکران مدتها در همین سال گذشته بودیم، افراد میآیند کنار خیابان میخوابند، خانههای بسیار محقر ساخته شده، اینها همه آدمهای خوبی هستند، امام زمانی هستند، خوب چرا این طوری باید باشد؟- یا اگر مجلسِ مثلاً روز وفات حضرت علی بن موسی الرضا که انشاءالله در تهران مجلسی هست و مثلاً اطعامی هست باید به اهل عزا یک قدری برنج در یک بشقابی بریزند، یک مقداری هم نان بالایش بگذارند، به دست اینها بدهند با ظرف یکبار مصرف! التماس دعا! امّا اگر یک مجلس طاغوتی باشد یک چند تا وزراء آنجا باشند و چند نفر شخصیّتها باشند آنجا میبینیم میز إذا چطور، انواع خورشت، انواع مسائل مختلف و احترامات محفوظ. چرا این طور است؟ اینها اهل عزا هستند! مگر اهل عزا باید غذایشان با بیاحترامی به آنها داده شود؟ چرا به جهت اینکه اینها مقرب به خاندان عصمت و طهارتند؟ چه کسی این حرف را گفته؟ جز دشمن؟ همیشه در کارهایمان اینطوری فکر میکنیم، «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ»، به این مردم بگو که زینت – زینت مطلقا، خانهی خوب، فرش خوب، لباس خوب، زینتهای مختلف حتی خانمها به اندازهای که اسراف نشده باشد طلا و آلات و تزئین برای شوهرشان، برای خانهشان در خانهی خودشان چه کسی حرامش کرده؟ چه کسی حرامش کرده؟ «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ»اصلاً خدا اینها را درست کرده برای بندگانش نه برای کفّار و اینها. «وَ الطَّیِّبَاتِ مِنْ الرِّزْقِ»([12])طیبّات من الرزق یعنی غذاهای خوب، غذاهای عالی، «وَ الطَّیِّبَاتِ مِنْ الرِّزْقِ»چه کسی حرام کرده؟ خودمان به خودمان حرام میکنیم. خدا در قرآن میفرماید خطاب به پیغمبر است ولی در واقع خطاب به ما است که ای پیغمبر چرا بر خودت حرام میکنی آنچه را که حرام نیست؟ بنابراین، این دل مبارکتان را پاک کنید از تمام این واژههای تحریفشدهای که به عنوان زهد، به عنوان فقر، فقر خوب است، زهد خوب است، کثافت خوب است!
Cتمام نسبتهای فقری که به ائمه داده میشود برای تضعیف موضع آنها است
همهی اینها اگر به ائمهاطهار علیهم الصلوه و السلام هم نسبت میدهند، میخواستهاند ائمه اطهار علیهم الصلوهو السلامرا اذیت کنند، میخواستند پستشان کنند، میخواستند به شماها بگویند: ائمهی شما اینطور بودند امّا ابوحنیفه و امثال ابوحنیفهها ثروتمند بودند. هیچ یک از ائمه علیهم السلام نادار نبودند، تمام دنیا علاوه بر آنکه در مُلک، در عالم مُلک مال آنها بوده، علاوه بر این شخصاً هم داشتند. داشته باشید. کار کنید.
۸- درک اشتباه معنای زهد انسان را به انزوا و پستی میکشاند و درک صحیح آن انسان را به کمال و سعادت میرساند
لازمهی این که زهد به معنای فقر است و به معنای ناداری و به معنای کثافت است، تنبلی و بیکاری است. انسان تنبل میشود، بیکار میشود، خوب ! بروم چه کار کنم؟ چرا زحمت بکشم؟ چرا این کار را بکنم؟ و لازمهی اینکه باید من ثروتمند باشم و مردم به دست من نگاه میکنند و من باید عدّهای را زندگی به آنها ببخشم لازمهی این کار هم این است که انسان فعّال باشد، کار بکند. حالا هر نوع فعالیتی.
Cکسی که امکانات معاش داشته باشد اما در فقر به سر ببرد مورد نکوهش الهی است و باید بدانیم که اصل کار در دست خدا است
یک روایتی دارد که کسی که آب و زمین داشته باشد و گرسنه باشد خدایتعالی او را لعنت میکند، زمین داری، آب هم داری، بکار، بردار، استفاده کن و زراعت کن و خدا کمکت میکند و اصل کار را هم خدا برایت خواهد کرد، «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»([13])، تو زراعت میکنی یا ما هستیم که زراعت میکنیم؟ خدا زراعت میکند، ما یک زمینی را شخم کردیم، سه تا کارش با ما بوده، زمین را شخم زدیم، دانه ریختم، آب دادیم، و نهایت علفهایش را هم بیرون آوردهایم. چهار تا. بقیّهاش با خدا است. خدا است که از لای آب و گل به تو درخت، گندم و حبوبات و امثال اینها را عنایت میکند. خدا است. «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ»،تو که کاری نکردی در مقابل کار خدا، «أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ».کار بکنید. فعالیت بکنید، شب و روزتان.
cکارمندان دولت چگونه باید کار کنند
آنهایی که اداری هستند، آنها هم اگر سر ساعت که مقرر است باید بروند و یک خرده هم دیرتر بیایند بیرون و به امور مردم هم برسند این کارمند را دولت دوست دارد، خدا کمکش میکند مردم هم دوستش دارند، امّا یک کارمندی یک ساعت با تأخیر میآید، یک ساعت زودتر میرود، وقتی هم که میآید غالباً جلسه دارد! جلسه هم گاهی تنهایی است، گاهی هم با رفیق هم اتاقیش است! و ارباب رجوع را به آنها راه نمیدهد، این شخص نه پیش خدا محبوبیت دارد، نه پیش خلق، مدیر اداره هم اگر یک مقداری متدین باشد باید این را بیرونش کند.
۹- تنبلی و تنپروری نباید در یک سالک الی الله راه داشته باشد
همیشه کارهایتان حساب داشته باشد، در صراط مستقیم باشید، تنبلی و تنپروری بسیار بیارزش است و نباید برای یک سالک الی اللّه وجود داشته باشد و همچنین چیزهای دیگر، مسائل دیگری هست که من زیاد نمیخواهم وقتتان را بگیرم.
۱۰- ائمه اطهار علیهم السلام تمام وجودشان صراط مستقیم است و از سیره آنها باید پیروی شود
خاندان عصمت و طهارت علیهم الصلوه و السلام اینها همیشه در صراط مستقیم که بودند بماند، وجودشان صراط مستقیم است. یک وقتی در تقریباً بیست سال قبل، سی سال قبل، یک ماشینی یکی از مراجع تقلید داشت، خیلی هم ماشین قیمتی نبود یکی نفر از این دراویش یا مقدسهای بیراهنما، بعضیها آخر مقدس بیراهنما هستند، هر چه که به فکرشان میرسد که بر قدس و تقوایشان میافزایند ریائاً همان کار را میکنند، به من گفت: فلانی چرا باید ماشین داشته باشد؟ –آن موقع حتی ماشین هم نداشتند.- من گفتم که چه اشکال دارد اگر بهترین ماشینها که الان در کرهی زمین ساخته شده به یک مرجع تقلید، به یک ولی خدا بدهند، تازه راهی رفتهاند که امام حسین علیه الصلوهو السلامرفت. حضرت سیدالشهداء در کربلا وقتی که شهید شدند، ذوالجناح یک اسب بسیار قیمتی بود، اصحاب عمرسعد این ذوالجناح را میخواستند بگیرند به عنوان قیمتی بودن، نه به عنوان تبرّک چون یزید تبرک سرش نمیشد، به عنوان قیمتی بودن که یک همچنین اسبی پیدا نمیشود برای یزید هدیه ببرند، که او خودش از خودش دفاع کرد و نگذاشت یک چنین کاری را بکنند، خوب در آن زمان اسب سواری یعنی وسیلهی سواری یک شخص اسبش بود، حضرت علیاکبر هم یک همچنین اسبی داشت اسمش «عقاب» بود، حضرت اباالفضل هم یک همچنین اسبی داشت. حالا اگر یک نفر پیدا بشود خودش، فرزندش، برادرش، اینها اسبهای بهترین را، قیمتیترین را داشته باشند، آن وقتها یادم است من یک اسبی را پرسیده بودم گفتند چهارمیلیون قیمتش هست و حال اینکه ماشینها از یک میلیون تجاوز نمیکرد، اسبهایی هستند خیلی قیمتی. خوب اینجا ایراد وارد است اسب قیمتی را میخواهیم چه کار کنیم؟!
Cهجوم دشمن به خیمهها در عصر عاشوراء دلیل بر متمول بودن خاندان عصمت است
یا مثلاً دارد آن خیمهای که برای حضرت ابیعبداللّه الحسین علیه الصلوه و السلام زدند یک قبّهای روی آن خیمه بود که از طلا بود، یا اصحاب عمرسعد –اگر زهد به این معنا است که شما میگویید- اصحاب عمرسعد وقتی به خیمهها ریختند اوّلاً برای چه به این خیمهها بریزند؟ خیمهأی که دو تا پلاس کهنه و یک نمد کهنه در آن افتاده که این قدر حمله ندارد، بچههای خردسال که خود شماها نقل میکنید که گوشوارههایی در گوششان بود و آن همه سی هزار لشکر همه یک چیز از خیمههای ابیعبدالله الحسین گیرشان آمد اگر زهد به این معنایی باشد که شما میگویید اصلاً بیخود فکرشان آمد که بیایند اینطرف آن هم در صحرای کربلا، – شخصی که مسافر است- که آن قدر البسه قیمتی در آن بود که وقتی یزید بن معاویه پشیمان شد به امام سجاد عرض کرد که آقا من پشیمانم چه کار کنم؟ حضرت فرمود که یکی از فرمایشاتشان این بود که آنچه که از ما بردید به ما برگردانید، چون در بین اینها لباسهایی هست مربوط به فاطمهی زهرا، لباسهایی هست مربوط به پیغمبر، یزید هم امرش مثل سایر طاغوتها، فرمانش مؤثر بود اگر میگفت: بیاورید میآوردند، اما باید آن قدر قیمتی باشد که نتواند بگوید بیاورید و نیاوردند و رد نکردند. من نمیدانم از کجا برای شما بگویم؟ زندگی سایر ائمه هم همینطور بوده و همهی انبیاء اینطوری بودند.
۱۱- ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
حالا سخن از حضرت ابیعبداللّه الحسین شد که جانمان بقربانش. روز جمعه آخر ماه صفر است، حدود دو ماه عزاداری کردیم برای ابیعبداللّه الحسین.
Cقضیه ساربان و انگشتر امام حسین علیه السلام
ساربان شب یازدهم محرّم یک ساربانی بود، یک شتربانی بود، این را معمولاً آن زمانها کرایه میکردند شتربان با شترش میآید، افرادی را از جایی به جایی میبرد وقتی که این ساربان بعضیها میگویند این از ساربانهایی بوده که همیشه خدمت ابیعبداللّه الحسین بوده – خیلی بعید است – چون در محضر حضرت نمیشود این طور تربیت نشده باشد که یک چنین کاری بکند معمولاً شتربانهایی بودند منجمله ابراهیم جمال است که موسی بن جعفر به او میفرمایند که شترهایت را به هارونالرشید چرا اجاره میدهی؟ گفت: آقا برای سفر حج میدهم، حضرت فرمود: تو دوست داری که هارون زنده باشد تا حجّاج برگردند و کرایهی شترهای تو را بدهند؟ همین اندازه به بقای ظالم راضی هستی همین برای تو جرم است و دیگر هم نداد، این طور ساربانهایی بودند، این ساربان هم از همان ساربانهایی بوده که معرفت به امام و آن مسائل نداشته، لذا صبح عاشورا حضرت سیدالشهداء به او فرمودند که تو برو و شترهایت را میخواهی برداری ببری، ببر و این نتوانست خیلی راه دوری برود همان نزدیکها یک قدری ماند دید شب شد و جنگ هم تمام شد آمد برای پیدا کردن غنیمت، در انگشت حضرت سیدالشهداء یک انگشتر قیمتی بود که این را اصحاب عمرسعد ندیده بودند و شاید دست سخاوتمندانه ابیعبدالله این انگشتر را برای این ساربان نگه داشته بود. آمد گردش کرد در بین کشتهها میگشت ببیند چیزی پیدا میکند اینها افراد ثروتمندی بودند باید یک چیزی پیدا بشود، چشمش به انگشت حضرت ابیعبداللّه الحسین افتاد، دید انگشتری میدرخشد من نمیتوانم عرض کنم چه کرد زیاد شنیدهاید، خودتان میتوانید تصوّر کنید، او هم از سرزمین کربلا با این وضع بیرون رفت. امیدواریم خدایتعالی ما را در صراط مستقیم دین قرار بدهد و همهمان را یاری کند و انشاءالله نکاتی که در بحث صراط مستقیم است. همهمان بفهمیم و قلبمان را مطابق آن تنظیم کنیم.
۱۲- دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا رحمن یا رحیم، یا غیاث المستغیثین،
عجل لولیک الفرج،
عجل لمولانا الفرج،
عجل لسیدنا الفرج،
خدایا! همهی ما را از این بیکسی و از این دورافتادن از امامش نجات مرحمت بفرما.
خدایا! همهی ما را در راه تزکیهی نفس موفق بفرما.
پروردگارا! به آبروی حجهابن الحسن همهی ما را از بهترین اصحاب امام زمان قرار بده.
خدایا! صفات آن حضرت را در قلب ما منعکس بفرما.
پروردگارا! به آبروی ولیعصر ما را در قرآن، در فهم قرآن فهیمتر بفرما.
خدایا! توفیق این اقدامی که در فهم قرآن دوستان بر میدارند این توفیق را زیادتر بفرما.
پروردگارا به آبروی ولیعصر مرضهای روحیمان شفا مرحمت بفرما.
مریضهای منظور، مریضه منظوره، مریض منظور، مریضهای منظور الساعه! لباس عافیت بپوشان،
امواتمان غریق رحمت بفرما.
ضمناً امروز روز هفتم دو عزیزی است که از دار دنیا رفتهاند یکی پسر برادر خانم رهنما، چون آن هفته اسم آن طرف را گفتیم، اسم ایشان را گفتیم بعضیها اشتباه کردند، پسربرادر خانم رهنما که خانمها ایشان را به عنوان استاد و به عنوان همه جور قبولش دارند و یکی هم پدر جناب آقای پوستچی از عزیزترین دوستانمان هستند که در مشهدند و امروز روز هفتم این دو عزیز است.
Cعلت اینکه در قرائت فاتحه یک حمد و سه قل هو الله خوانده میشود
همینطور که نشستهاید در همهی مجالس یک حمد، سه تا قل هو اللّه، -من قید میکنم سه تا قل هو اللّه بخاطر اینکه سه تا قل هو اللّه مثل این است که یک ختم قرآن خوانده باشید- هدیه برای روح این دو عزیز قرائت بفرماید.
[۱]– حمد/۶-۷
[۲]– توبه/۱۰۵
[۳]– یس/۱۲
[۴]– نحل/۸۹
[۵]– «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» آل عمران/۷
[۶]– بحار: ۹۹/ ۱۰۴؛ مفاتیح الجنان، دعای شریف ندبه
[۷]– «الْکَمَالُ کُلُّ الْکَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَهِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَهِ» کافی: ۱/ ۳۲، مستدرکالوسائل: ۱۳/ ۵۳، بحار: ۷۵/ ۱۷۲، تحفالعقول: ۲۹۲، دعائمالإسلام: ۲/ ۲۵۵
[۸]– فاطر/۱۵
[۹]– «قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ مَا قَدَّمَ یَا عَلِیُّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّهُ الْکَافِرِ» فقیه: ۴/ ۳۶۲، وسائلالشیعه: ۱۶/ ۱۷، بحار: ۶/ ۱۵۴
[۱۰]– «أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع عَنِ الزُّهْدِ فَقَالَ عَشَرَهُ أَشْیَاءَ فَأَعْلَى دَرَجَهِ الزُّهْدِ أَدْنَى دَرَجَهِ الْوَرَعِ وَ أَعْلَى دَرَجَهِ الْوَرَعِ أَدْنَى دَرَجَهِ الْیَقِینِ وَ أَعْلَى دَرَجَهِ الْیَقِینِ أَدْنَى دَرَجَهِ الرِّضَا أَلَا وَ إِنَّ الزُّهْدَ فِی آیَهٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» کافی: ۲/ ۱۲۸، وسائلالشیعه: ۱۶/ ۱۲، بحار: ۶۷/ ۳۱۰
«الزُّهْدُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدِ اسْتَکْمَلَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ» وسائلالشیعه: ۱۶/ ۱۹، باب ۵۸- الزهد و درجاته
[۱۱]– حدید/۲۳
[۱۲]– اعراف/۳۲
[۱۳]– واقعه/۶۴
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.