۲۵ شوال ۱۴۲۵ قمری
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة على أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
شهادت حضرت امام صادق علیهالسلام را به همه دوستان و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض میكنیم، امیدواریم كه زیر سایه حضرت بقیةالله ارواحنا فداه همه محفوظ، از جمیع خطرات باشید.
سؤال: لطفاً بفرمایید تفاوت حدیث قدسی با قرآن چیست؟
جواب: حدیث قدسی كلماتی است كه از جانب پروردگار به انبیاء گذشته یا به خود پیغمبر اكرم به وسیله وحی یا به وسایل دیگر گفته شده است، ولی كلمات آن، الفاظ آن، انسجام جملات، این از جانب خدا نیست، یعنی مثل كتاب تورات، انجیل، زبور كه الفاظ آن برای خدا نیست، الهام شده است یا وحی شده است، در قلوب انبیاء و آنها از جانب پروردگار فرمودهاند، مثلاً یكی از بارزترین أحادیث قدسی حدیث سلسلة الذهب است كه حضرت علیبنموسیالرضا در نیشابور بیان فرمودند، سند حدیث را رساندند به رسول اكرم، رسول اكرم هم فرمود: « قال الله تعالی: كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی » (بحارالأنوار/ج49-ص127) ولی قرآن ألفاظی كه الآن دارد مثلاً « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » (اخلاص/1) این قاف و لام و اینها را خدای تعالی سر هم كرده است و لذا احترام آن هم محفوظ است به خاطر خدا و ترجمهی آنها دیگر برای خدا نیست، یعنی كلمات، ألفاظ، این سر هم كردن ب و گاف و واو كه بگو میشود اینها دیگر از جانب خدا نیست، فرق حدیث قدسی با قرآن این است.
سؤال: از بعضی روایات استفاده میشود كه مدت معراج، در شب معراج، زمان كوتاهی بوده است، با توجه به وقایعی كه در آن شب اتفاق افتاد، مثلاً إقامه نماز و دیدن حالات افراد این مدت با زمان یادشده در روایات چطور توضیح داده میشود و به چه صورت میباشد؟
جواب: شب معراج، پیغمبر اكرم یك حركت أرضی داشته است كه قرآن صریحاً فرموده است: « سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى » (اسرا/1) از مسجد الحرام بوده است تا مسجد أقصی كه همین مسجد أقصی است كه الآن اشغالگران در تصرف گرفتهاند، همان قدس شریف، و یك معراج صعودی بوده است، یعنی از زمین به آسمانها رفتهاند. آن وقتی كه از مكه تا قدس تشریف بردند آن « لَیلاً » در یك شب بوده است. از محل قدس كه آن صخره معلقه باشد كه از روی صخره معلقه حركت كردند، آن رفتند به آسمانها بود. زمانی كه بعضیها نوشتند، شاید روایت آن صحیح نباشد، چون حتی دارد وقتی كه حضرت تشریف بردند، كوزه آب افتاد و آب آن شروع به ریختن كرد و وقتی برگشتند هنوز تمام نشده بود، این خیلی بعید است یا لاأقل ما نمیفهمیم، ولی این اندازه بوده است كه كارها از سرعت حركت نور هم سریعتر انجام میشده است و هیچ مشكلی نیست كه ما بگوییم در ظرف یك شب همه این مسائل را دیدند، نهایتاً ما باید در حركات سرعت را بالاتر از سرعت نور بدانیم، چرا؟ به جهت اینكه روح لطیفتر از نور است، نور مادّی است ولی روح مادّی نیست، هر چیزی كه لطیفتر باشد سرعت آن بیشتر است. در یك حدیثی هست كه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، وقتی كه پای خود را از این طرف اسب میخواستند بگردانند به آن طرف اسب، به آن ركاب برگردند، یك دوره قرآن را ختم میكردند، اینجا اگر بخواهد بخواند خیلی طول میكشد، این اندازه نمیشود. ولی گاهی میشود كه شما مثلاً الآن وضع منزل خود را اگر بخواهید راه بروید در اتاقهای مختلفی كه دارید چند دقیقهای لااقل طول میكشد، اما وقتی بخواهید یك نظری بگردانید، یك بررسی دیداری بكنید، میبینید زود تمام شد، با یك لحظه تمام میشود و به طور كلی مسئله معراج، فقط دیداری بوده است توسط پیغمبر اكرم از آسمانها و بهشت و جهنم كه آنها انجام شده است با همین بدن، البته در یك مرتبه آن باید ما معتقد باشیم كه با همین بدن بوده است و برای خدا هم هیچ كاری ندارد كه إعمال قدرت بكند و با همین بدن انسانی را- حالا تا چه برسد به پیغمبر اكرم- این همه راه ببرد و برگرداند و با سرعت هم برگرداند و آن مسائلی هم كه اتفاق افتاده است، احتمالاً در معراجهای مختلف بعدی هم ضمیمه شده است و همه را چون به صورت معراج گفتند، ممكن است در هر دفعه آن یك معراجی، یك كاری انجام شده باشد.
سؤال: در كتاب دو مقاله ثابت شده است كه پیامبر اكرم در این دنیا ممكن نیست درس خوانده باشند و طبعاً آوردن قرآن از چنین شخصی معجزه است، ولی چطور میتوان ثابت كرد كه حضرت رسول اكرم در عالم قبل از این عالم درس نخوانده باشد؟
جواب: ما حالا این عالم را ثابت بكنیم كه ایشان درس نخواندند و معجزه بودن قرآن را بتوانیم ثابت بكنیم، آن عالم دیگر بعضیها به ماها هم میگویند شماها هم درس نخواندید، چیزی نخواندید و اگر به عالم أرواح و عالم قبل از این عوالم باشد پیغمبر اكرم هرچه دارد و هرچه بلد است از خدا یاد گرفته است، البته اگر بنا باشد استاد خدا باشد، ما میخواهیم این را ثابت كنیم كه استاد خدا است و پیغمبر شاگرد است، نزد بشری درس نخوانده است، این را قبول داریم.
سؤال: در روایت « لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یقِیناً » (عیونالحكموالمواعظ/ص415) منظور رسیدن به كدام مرتبه از مراتب یقین است، علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین.
جواب: طبعاً تا انسان به مرحلهی یقین كامل نرسد، نمیتواند این جمله را بگوید كه « لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یقِیناً » ولی هر سه مرحله یقین احتمال آن هست، هم علم الیقین، منتها انسان خیلی یقین به یك چیزی كه میكند، مثلاً الآن شما یقین دارید، مكهای در عالم هست ولی هنوز نرفتید، تمام این راهها هم از جلوی پای شما بردارند، تمام حجابها را هم بردارند، فرقی نمیكند همان اعتقاد و یقینی كه داشتید، دارید. عین الیقین، بروید مكه، باز هم همانطوری یقین دارید كه ندیده بودید. بروید دست به كعبه هم بكشید باز همان یقینی را دارید كه قبلاً ندیده بودید، احتمال هر سه آن هست و برای افرادی كه ممكن است شك و تردید در دل آنها وارد بشود، حق الیقین كمال یقین است. وإلّا كسی كه شك و تردید در او وارد نمیشود این احتیاجی به حق الیقینی یا همان عین الیقینی ندارد. حالا برای اینكه توضیح بیشتری برای همه داده باشم؛ علم الیقین مثل همین كه عرض كردم، شما الآن یقین دارید مثلاً آمریكایی در دنیا هست- یك چیزی بگویم كه هیچ كدام شما ندیده باشید- یقین دارید. عین الیقین میروید آنجا را میبینید. حق الیقین از وضع آنجا هم یك مقدار برخوردار میشوید، حالا مثال میزنم، شما یقین دارید آتش میسوزاند، كاغذی را داخل آتش میاندازید میبینید سوخت، این مقام عین الیقین است. حق الیقین هم دست خود را میكنید داخل آتش میبینید چطوری میسوزید، همین. البته مراتب یقین مسئلهی آن همان است كه تا یقین گفتیم فوراً یقینی كه صددرصد است باشد. چون یقین باید صددرصد باشد، آن منظور از یقین است، حالا گاهی لمس كردید، گاهی دیدید و گاهی هم ندیدید.
سؤال: برخی افراد نقل تشرفات و تحریك محبت مردم به امام زمان علیهالسلام را مورد انتقاد قرار داده و این روش تبلیغ را سطحی و فاقد ارزش میدانند. لطفاً مختصراً تبلیغ مؤثر و صحیح برای حضرت ولیعصر أرواحنافداه را برای عموم طبقات مردم بیان فرمایید.
جواب: متأسفانه عموم طبقات اینجا تشریف ندارند، چشم میگوییم. جواب ایشان تقریباً این میشود، ولی آنهایی كه تشرفات را فاقد تبلیغ صحیح میدانند، فاقد ارزش میدانند خیلی اشتباه میكنند، چون بهترین دلیل بر وجود چیزی دیدن او است، بهترین دلیل است و اگر ما آنطوری كه صحیح است، ملاقاتها را تبلیغ بكنیم این بهترین تبلیغ است. یك عده میگویند اصلاً امام زمان دیده نمیشود، یك عده میگویند ما با بعضی از كارها میتوانیم خدمت امام زمان برسیم، هر دوی آن غلط است، به جهت اینكه یك امامی را خدا در بدن بشری قرار داده است، چطور میشود دیده نشود؟ اصلاً محال است، مگر بگوییم كه او را در بدنی مثل بدن ملائكه یا بدن أجنه قرار داده است وإلّا در این بدنی كه گوشت و پوست و استخوان دارد و اگر شمشیر بخورد از آن خون میآید، اگر نستجیرُ بالله به او سمّ بدهند، او را اذیت میكند و او را مریض میكند و میكُشد، این چطور میشود دیده نشود، یك چیز محالی است. پس دیده میشود و اینكه ما بگوییم هر وقت ما بخواهیم، اختیار در دست ما است كه او را ببینیم، این هم توهین به حضرت است. الآن شما چهل شب چهارشنبه رفتید نباید طلبكار باشید، مصلحت نیست كه حضرت را ببینید، آقا مصلحت نمیدانند، این كلام درست است و این باید تبلیغ بشود، اگر هم تبلیغ نشود واقعاً حضرت از شما راضی نیست، كه اگر امام زمان بخواهد و مصلحت بداند و هیچ لازم نیست كه طرف اهل تقوا باشد یا اهل تزكیه نفس باشد یا چهل كه نه، چهارصد هزار مرتبه به مسجد جمكران و سهله رفته باشد، اینها موضوع نیست، حضرت را مجبور نمیكند، اگر خدا و امام زمان مصلحت بدانند ممكن است با آن طرف ملاقات كند. شما فقط میتوانید دعا كنید كه خدایا هرطوری هست مصلحت بدان، فقط همین. اگر شما گفتید نه، اگر مصلحت هم بداند، حضرت بخواهد باز هم دیده نمیشود، حرف غلطی است. یعنی خیلی امام را بیچاره كردید. اگر بگویید كه هروقت من بخواهم حضرت را میبینم، این هم حرف غلطی است، تو چه كسی هستی كه هر وقت تو بخواهی. آن چیزی كه ما میگوییم و هر كس غیر از این بگوید درست نیست، این است كه هر وقت خود آقا مصلحت بدانند خود را به افراد معرفی میكنند و كاری كه باید انجام بشود میشود، ولی چرا، ممكن است كه همینطور برخوردی، بدون شناختن انسان امام زمان را ببیند، حالا یا بعد بشناسد و یا اصلاً نشناسد، چه بسا هر روز یك نفر حضرت را ببیند ولی بعد هم نشناسد. گاهی بعد حضرت شناخته میشود و گاهی هم بعد شناخته نمیشود. یك نفر میگفت من در بیداری در مسجدالحرام خدمت حضرت رسیدم، وقتی كه در خواب ایشان را دیدم، دیدم كه همان آقا است و نشانی هم درست است، حالا مفصل در این كتاب ملاقات من نوشتم. او اگر این خواب را ندیده بود حضرت را برای ابد نشناخته بود، شماها ممكن است اینطور باشید.
سؤال: وقتی در جمعهای دوستانه هستیم روی مسائل مختلف بحث میشود و مطالب فكاهی هم خیلی گفته میشود، آیا این خوب است، صراط مستقیم این مسئله كه خیلی مبتلابه است را بیان فرمایید.
جواب: اگر منظور ایشان از فكاهی این باشد كه هر كس هر چه به زبان آورد، فقط منظور خنده و تفریح باشد، گاهی حرام است. گاهی از هر حرامی حرامتر است، مثلاً یك نفر را انسان دست بیندازد یا غیبت او را بكند یا به او تهمت بزند یا دروغ بگوید كه مردم بخندند، این حرام است. گاهی میشود كه مثلاً یك مطالبی گفته میشود كه مردم میخندند، ولی نه حرام است، نه غیبت است، نه به كسی توهین شده است. یك جملهای گفته است كه مردم خندیدند، این اشكالی ندارد یا خود او یك مناظری را كه حرام نیست به ذهن آورده است و از محزون بودن بیرون آمده است. یك كسی میگفت: اگر میخواهی خوشحال بشوی و دیدی خیلی دل تو گرفته است آیینهای را بردار و در آن نگاه كن و یك مقدار بخند، یك مقداری حال تو عوض میشود، این اشكالی ندارد. گاهی هم هست كه وقتگذرانی است، لغو است، تو كه نشستی، چند تا روحانی هستید و مثلاً چند تا افراد باسوادی هستید، این كه نشستید حرفهای لغو و بیهوده میگویید، به جای این چند تا جملات علمی، اعتقادی، اخلاقی بحث كنید، با هم صحبت كنید تا یك چیزی بفهمید، در مورد یك چیزی از همدیگر استفاده كنید كه این بهترین است و صراط مستقیم هم همین است.
سؤال: « الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ » (بحارالأنوار/ج90-ص300) لطف كنید بفرمایید روزه یا خمس كه مثل نماز دعای واجبی ندارد چگونه است؟
جواب: یعنی من باید بگوییم كه آنها مخ ندارند، آن عبادتها مغز ندارند. همه این اعمال عبادی در حقیقت یك دعای معنوی دارند. اگر از شما بپرسند كه چرا روزه میگیرید؟ چرا خمس میدهید؟ میگویید انتظار لطف پروردگار، محبت پروردگار. خود این دعا است دیگر، خواستن است، لطف پروردگار، محبت پروردگار را داریم. اگر بگویید نه، لطف خدا هم نبود، نبود. خدا به ما ثواب هم نداد، نداد. پس چرا روزه میگیرید؟ چرا عبادت میكنید؟ در باطن این مسائل عبادت هست، دعا هست، ضمیمه هر عبادتی دعا هست، دقت كردید؟ اگر چرا، روزه گرفتید و فقط برای اینكه مردم بگویند، تو روزهگیر هستی، نیت قربت نكردی، این روزه تو بیمُخ است، مُخ ندارد، مغز ندارد، اما اگر روزه را برای خدا انجام دادید، روزه شما هم مُخ دارد، هم مغز دارد و دعا هم در آن هست.
سؤال: در عبارت « انّ اللّه تعالى قد أوحى الیكم » (مسكنالفؤاد/ص156) مربوط به حدیث كساء، آیا جناب جبرئیل اجازه صدور وحی را دارد یا اینكه آیه قرآن را خود هم تلاوت میكند؟
جواب: شاید منظور این باشد كه جبرئیل واسطه وحی است، در این حرفی نیست. اینجا هم كه « انّ اللّه تعالى قد أوحى الیكم » همین مطلب را میگوید كه خدا به شما وحی كرده است و حضرت جبرئیل واسطه است. آیه قرآن خود او هم دارد تلاوت میكند، آنچه كه خدا به او گفته است، او میآورد خدمت رسول اكرم به حساب تشریفاتی كه باید باشد. اگر سؤال ایشان مسئله دیگری هست، بفرمایند تا بیشتر شرح بدهیم.
سوال: اجازه صدور بیان به خود رسول اکرم آیا جبرئیل داد؟ چون اینجا می فرماید « قال ان الله تعالی قد اوحی الیکم » یعنی جبرئیل گفت! این آیه را تلاوت کرد.
جواب: « قال » را كه شما ننوشتهاید « انّ اللّه تعالى قد أوحى الیكم » چه قال باشد و چه نباشد.
سوال: این آیه را الان جبرئیل تلاوت کرد!
جواب: از طرف خدا دیگر، كه « إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً » (احزاب/33) جبرئیل آمده است كنار كساء ایستاده است و دارد میفرماید: خدا این فرمایش را فرموده است. مشكل چیست؟
سوال: چون تلاوت برای پیغمبر بوده، تلاوت قرآن کلاً، والا جبرئیل برای تشریفات میآمده، اجازه بیان این را به پیغمبر میداده!؟
جواب: میگفته است چه چیزی بخوان، چه چیزی نازل شده است، این نزول پنجم، این نزول نیاورده است. ببینید من اگر آمدم به شما گفتم آقا وقت فلان آیه رسیده است كه بیان كنی، خود آیه را نخوانم؟ خود آیه را میخوانم دیگر.
سؤال: آیه شریفه « وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَریماً » (اسراء/23) كه درباره پدر و مادر آمده است را لطفاً توضیح بفرمایید.
جواب: قول كریم به معنای یك كلام خوبِ باكمالِ كرامت نفس و به اصطلاح محبت و احترام است، این معنای كریم است. آنجا كه میفرماید: « وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَریماً » یعنی با پدر و مادر هیچ وقت با بیاحترامی صحبت نكن و احترامات آنها را حفظ كن، در هر حالی كه هستند.
سؤال: لطفاً بفرمایید آیا أجنه زاد و ولد دارند و همینطور عمر آنها مانند انسان است، آیا مرگ و میر نیز دارند، چرا شیطان سالها است كه زنده است؟
جواب: أجنه زاد و ولد دارند، عمر آنها هم ظاهراً بیشتر از انسان است، چون آسیب آنها كمتر است. ماها در زمین پُرخاك و پُرمیكروب، زندگی میكنیم طبعاً به امراض مختلف مبتلا میشویم، یك مقدار هم باید به بدن خود بیشتر برسیم، ظاهراً عمر آنها بیشتر باشد. مرگ و میر هم دارند. شیطان چرا اینقدر زنده است؟ به خاطر اینكه شیطان روز اول مهلت گرفت، به خاطر همان عبادتهایی كه كرده بود از خدا تقاضا كرد كه خدایا به من تا روز قیامت مهلت بده، خدا آن اندازه را قبول نكرد ولی فرمود: « فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرینَ * إِلى یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ » (ص/80-81) كه در روایات دارد « یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ » زمان ظهور حضرت ولیعصر أرواحنافداه كه قیامت صغری است میباشد.
سؤال: پدری است كه با آنكه سید است از وقتی ما به یاد داریم خدا و رسول را فحاشی میكند، میخواستم بفرمایید حقوق این پدر بر اولاد چیست؟ اینكه برای او دعا شود یا از نظر صله رحم و اینكه با توجه به إرتداد و فلان، آیا حقوق پدری و فرزندی جاری میشود یا خیر؟ مثلاً حلال بودن ربا بین پدر و فرزند.
جواب: اگر واقعاً فحاشی میكند در توضیح المسائل و احكام اسلام همه فرمودهاند كه این شخص مرتد است و نجس است و اصلاً مثل مُرده باید آن را حساب كرد، حالا به مسائل آن كاری نداریم ولی در عین حال به یك چنین پدری اگر به این كار تشویق نشود، یك وقت هست كه شما یك طوری با او صله رحم میكنید، یك طوری به او محبت میكنید كه خیال میكند، فحاشی كردن اشكالی ندارد، اما اگر نه، به او گفتید این كار شما خوب نیست، مثلاً شما این طوری هستی، ولی در عین حال دین من به من فرموده است كه من به تو احترام بگذارم، شاید این احترام سبب هدایت او بشود و خوب بشود.
سؤال: در مورد آیه شریفه « فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ » (نحل/98) آیا میتوانیم چنین برداشت كنیم كه تدبر و تفكر در آیات قرآن و معارف و حقایق آن به قدری مهم و با ارزش است كه در این مورد خود شخص ابلیس عهدهدار اذیت و آزار انسانها شده است؟ لطفاً اگر ممكن است توضیح بدهید.
جواب: این برداشت از « فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ » خیلی جالب نیست، البته اگر برداشت این باشد، ولی هر چیزی كه انسان را به خدا نزدیكتر بكند فعالیت شیطان آنجا بیشتر است، این را بدانید، و از همه بیشتر وقتی كه انسان قرآن میخواند به خدا نزدیك میشود، چون خدا دارد با او صحبت میكند، از این نزدیكتر دیگر نمیشود. اینجا شیطان فعال میشود، اول اینكه تو را كسل میكند، دوم اینكه تدبر قرآن را از تو میگیرد، سوم اینكه حواس تو را پرت میكند، چهارم اینكه شما بیاحترامی به قرآن میكنید. ما در یك مجلس ختمی بودیم، این صاحب مجلس كه پسر متوفی بود پاهای خود را دراز كرده بود، سیگار هم میكشید و قرآن هم میخواندند، یك كسی نزدیك او بود گفت: آقا قرآن را میخوانند احترام كنید، از همین رفقای ما بود. یكی دیگر او را دعوا كرد، گفت: این بیچاره مصیبت دیده است. مصیبت دیده باشد پس قرآن نخوانید، اگر با خدا درگیر هستید كه كلام خدا چه كار با تو؟ قرآن وقتی خوانده میشود، اگر روح انسان میخواست از بدن او دربیاید، باید درمیآمد. شما یك دوستی دارید، صدای او را میشنوید، میبینید، حال شما عوض میشود، چقدر خدا را دوست دارید؟ هر چقدر خدا را دوست دارید، باید همانقدر نسبت به كلام خدا بیشتر اظهار محبت بكنید.
سؤال: تزكیه نفس به معنای پاك كردن روح برای ما، معادل شده است با دستورات و فرمایشات عملی حضرتعالی كه در این رابطه به صورت مدوّن فرمودهاید. حال لطفاً بفرمایید علمای گذشته یا معاصر را كه از خود حضرتعالی یا اساتید محترم دیگر كه شنیدهایم، اهل تزكیه نفس بودهاند و یا هستند این موضوع را به چه صورت در مورد آنها باید بپذیریم و آیا میشود در مورد آنها گفت انسانهای خوبی بودهاند كه قدرت تعلیم نداشتند و اگر كسی بخواهد تزكیه نفس كند، با توجه به پرسش بالا آیا فقط با روش عملی حضرتعالی باید تزكیه كنند؟
جواب: سؤال ایشان كه چندان خیلی جامع نیست، ولی به طور كلی من عرض كنم؛ علما و معلمین و اساتید، اینها گاهی روش تربیت افراد را بلد نیستند، مثلاً من بنشینم یك دوره مراحل تزكیه نفس را، حتی مراحل كمالات مافوق مراحل تزكیه نفس را برای شما بخواهم بگویم یك ربع طول میكشد، قول میدهم در یك ربع برای شما همه آن را بگویم، خیلی با ترتیب و اینها. گفتن آن اینقدر طول میكشد، خلاصه گفتن همین اندازه طول میكشد، یك مقدار هم شرح بدهم كه بفهمید. چیزی كه در تزكیه نفس مهم است، این است كه بعضی از افراد هستند كه كشش ندارند همه مراحل را طی كنند. ما در اوایل به طرف نمیگفتیم كه بعد از مرحله توبه چیست، به جهتی كه نمیتوانست استقامت داشته باشد. الآن هم همینطور هستند، توبهای كردند و خدا را از خود راضی كردند و دیگر هم گناه نمیكنند، برای آنها بس است. یك عده بودند استقامت را میتوانستند ولی در صراط مستقیم در إعوجاج میافتادند. یك عده بودند در صراط مستقیم نمیتوانستند، اینها را همینطور یكی یكی به آنها میگفتیم و جلو میرفتیم. متأسفانه رفقا و اساتید ما، یعنی بعد از ما، همه را برداشتند به دوستان گفتند و همان كسی كه الآن وارد یقظه میشود، میتواند بگوید آخر آن چیست و طمع هم دارد كه ما همین الآن برداریم او را آن آخر بگذاریم، اگر این طمع نبود، مهم نبود، ولی هست. به او هم توهین میشود كه اگر بگوییم تو بیشتر از توبه نمیتوانی بكشی، ناراحت میشود. یك مشكل مهمی كه ما الآن داریم این است كه اگر الآن من به یك نفری بگویم آقا تو که در صراط مستقیم هستی، دیگر بیشتر از این نمیكشی ناراحت میشود. به او هم ندهیم باز خیال میكند ما چون دیدیم نمیكشد به او نمیدهیم، چنین مشكلی به طور كلی هست. مشكل دیگری كه در این مراحل هست كه باید حتماً انجام بشود، این است كه همه فكر میكنند كه الآن اگر یك مراحلی را گذرانند، باید شبها تا صبح خواب خوب ببینند و روزها تا شب مكاشفات خوب داشته باشند و حال اینكه اینطوری نیست، شاید اصلاً مكاشفه نداشته باشید و اصلاً هم خواب خوب نبینید، هدف خواب خوب دیدن و مكاشفه داشتن نیست. یك مشكل دیگر این است كه همه عجله داریم، با اینكه خدا وعده كرده است، من به شما عرض میكنم در روایات و آیات هست، یك كسی شروع به تزكیه نفس كرد، همان مرحله یقظه بود و مُرد، خدای تعالی بقیه كار این شخص را جبران میكند. آقا من تا چه موقع در این مرحله باشم؟ تا وقتی كه از دنیا بروی، مهم نیست، وقتی كه هدف آخرت است، نمایش دادن نیست، چه عجلهای است. من بعضی از دوستان را دیدم، در همین مجلس هم هستند، حوصله من سر آمده است، تو چقدر در این مرحله میمانی؟ میگوید: نه بگذارید خوب تكمیل بشوم، باریكالله. یك چیز دیگری كه شاید گذشتهها انجام نمیدادند و الآن ما گفتیم انجام بشود، این است كه در هر مرحلهای مدتی ورزش كنند. شما میروید پیش یك نفر میگویید بازوهای من درد میكند یا ضعفی دارد، به شما دستور ورزش میدهد، باید آنقدر ورزش بكنید تا این بازوهای شما، عضلات شما خوب محكم بشود و درد عضلات شما از بین برود، كار باید بكنید، چقدر؟ چقدر ندارد تا این حالت در شما به وجود بیاید. حالت استقامتی كه هیچ چیز تو را نترساند، هیچ چیز تو را محزون نكند، اعتماد به هیچ چیز نداشته باشی، همین چهار چیزی كه در استقامت اصل است. آقا من الآن پنج سال است در این مرحله هستم، صد سال باش، تا اینطوری نشوی كه نمیشود رد بشوی. لذا من مكرر هم به دوستان گفتم كه مثل مدادی كه میخواهیم نقاشی بكنیم، با مداد اول همه شما را طرح میدهیم، از همه مهمتر اینكه گذشتهها یا در كتابها همه چیزهای خوب نوشته شده است، اینطور بودند كه همه را برفانبار میكردند جلوی شما میریختند. انسان هم طالب آن أعلیترین چیز است، شما در مغازه بقالی هم كه بروید، مخصوصاً اگر رایگان باشد، میروید آن گلابیهای بهتر را جمع میكنید، طبیعت انسان است. اگر الآن من گفتم بعد از این مراحل تزكیه نفس مرحله آخر عبودیت است، بعد آن هم مراحل كمالات، انسان به جایی میرسد كه دیگر اُنس با خدا دارد، شما میگویید همان اُنس با خدا را برای ما بگویید تا ما همان را پیش بگیریم. تو با این همه آلودگی میخواهی اُنس با خدا داشته باشی؟ چنین چیزی میشود؟ حالا مشكلات دیگر هم هست كه بماند. لذا اگر دوستان واقعاً كمك كنند، فرصت بدهند روشی كه انتخاب شده است، بهترین روش است و بزرگانی كه در گذشته بودند به همین مشكلات برخورد میكردند رها میكردند. الآن واقعاً ما استقامت داریم میكنیم كه رها نمیكنیم وإلّا رها میكردیم. وقتی كه یك نفر میآید میگوید چرا من پیشرفت نمیكنم، حالا خود او تنبلی كرده است، شام سنگینی خورده است، نماز شب كه برنامه كار او بوده است نخوانده است، صبح نماز صبح خود را هم قضا كرده است، میگوید من چرا پیشرفت نمیكنم. من چه كار كنم تو پیشرفت نمیكنی؟ اگر شما اینها را مقید باشید، كمك میکند، إنشاءالله خیلی موفق میشوید، بسیار روش خوبی است، روشی نیست كه من اختراع كرده باشم، روشی است كه ما از آیات و روایات استنباط كردیم. حتی گفتم میبینید بعضی از دوستان آن را با همه چیز تطبیق میدهند، حتی با انبیاء اولوالعزم این برنامه را تطبیق میدهند.
سؤال: مطالب مهمی از طرف حضرتعالی به صورت مشروح و مبسوط از دین مبین اسلام مطرح شده است، اگر امكان دارد چند مورد از آنها را كه قبلاً از طرف هیچ كدام از دانشمندان مطرح نگردیده است بیان فرمایید.
جواب: این حرف خیلی باحال است. ما اصلاً معتقد نیستیم كه مطلبی از خود داشته باشیم تا اینكه چندتای آن را مطرح كنیم. حالا خیلی از حرفها هست كه بعضی از دانشمندان نگفتند، تخصص آنها نبوده است و ما گفتیم. خیلی چیزها هم هست كه ما بلد نیستیم، باز آنها گفتند. جواب این سؤال هم فكر نمیكنم بیشتر از اینها باشد.
سؤال: در معنی اسراف آمده است كه آنچه در راه غیر خدا صرف شود ولو آنكه ذرهای باشد، اسراف است و آنچه كه در راه خدا صرف شود، ولو آنكه بسیار زیاد باشد اسراف نیست.
جواب: هر چیزی را كه انسان بتواند بگوید خدایا برای تو این كار را میكنم، برای تو این پول را میدهم، چون اگر برای خدا شد، لابد طرف مستحق است، لابد طرف متقی است، لابد طرف نیازمند است، انسان میتواند بگوید خدایا برای تو انجام میدهم. اما یك رفیقِ پولدار كه میخواهی او را گول بزنی، بعد؛ كاسه آنجا رود كه قدح برگردد، به او یك عیدی دادی، یك پولی دادی كه یك وقتی برای خدا نبود، این معلوم است اسراف است دیگر و كارهایی كه برای خدا انجام میشود، اسراف نیست، ولی انسان واقعاً بداند برای خدا است و كارهایی هم كه برای خدا انجام نمیشود، هرچه مفید باشد، بله من عرض میكنم كه اسراف است و نباید انجام بشود.
سؤال: اگر انقباض و انبساط مدتی طولانی باشد، آیا برای روح زیان ندارد و راه برطرف كردن آن چیست؟
جواب: انبساط آن كه یقیناً ضرر ندارد. انقباض دو گونه است، قبض شدن دو گونه است: یكی اینكه انسان گرفتگی دارد، دائمی هم هست و خود او هم میداند در اثر گناهانی است كه انجام داده است، زودتر توبه بكند، یك كاری بكند، این انقباض بد است. یك وقت هست انقباضی هست كه طبیعی پیش میآید و زود هم تمام میشود، شاید هم خدای تعالی خواسته باشد كه این انقباض و انبساط باشد، چون « وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ » (بقره/245) در آیات قرآن هست كه اگر قبض نباشد بسط نیست، كه اگر دل انسان باز نباشد، یك خوشحالی نداشته باشد یا یك گرفتگی نداشته باشد، قدر انبساط را نمیداند. به هر حال این انقباض و انبساطی كه انسان در راه هست، یعنی در راه سیر و سلوك است، ولی انقباض و انبساط هم دارد، البته این خوب است.
سؤال: در باب تقدیر معیشت كسی كه درآمد ماهیانه معینی ندارد و كاری كه انجام میدهد، فقط برای به دست آوردن پول نیست تقدیر معیشت برای چنین افرادی چه معنا دارد؟ و در اینجا بحث توكل كه « وَ مَنْ یتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ » (طلاق/3) و آیه « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها » (هود/6) با تقدیر معیشت چه رابطهای دارد؟
جواب: معنای تقدیر معیشت نظم است، عبارت أُخری آن نظم است، در زندگی خود نظم داشته باش. اینطوری نباشد كه هر وقت تو پولدار میشوی همه میفهمند، هر وقت هم بیپول میشوی همه میفهمند، منظم نیستی. وقتی پولدار میشوی اسرافكاری میكنی و وقتی بیپول میشوی چه عرض كنم، برای زن و بچه خود ناراحتی ایجاد میكنی. خلاصه تقدیر معیشت این است كه انسان هرچه كه خرج میخواهد بكند دربیاورد یا هرچه كه درآورد خرج كند، اندازهگیری كند، تقدیر به معنای اندازهگیری است. ماهی صد هزار تومان حقوق داری، طوری تنظیم كن كه صدهزار تومان هم بیشتر خرج نداشته باشی. توكل بعد از این تقدیر معیشت است، یعنی اول تقدیر معیشت میكنی، البته آسیبهایی ممكن است به این تقدیر معیشت تو وارد بشود، یك وقت خدایی نكرده یك كسالتی پیدا بكنی میبینی باید هر چه در دوره سال میخواستی خرج بكنی و هرچه درآمد داشتی، همینجا بدهی. اینجا توكل بكن، اینجا جای توكل است. معنی « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها » رزق و روزی شما با خدا هست، شما جزو جنباندگان روی زمین هستید ولی خدای تعالی در حدیث قدسی فرموده است: « یا اَرض لا تَرزُق عِبادِی اِلا بِکَدِ الیَمِین » ای زمین به بندگان من روزی نده، واسطهی روزی ما- درست است همه چیز از طرف خدا است- ولی واسطه روزی ما كشاورزی است، واسطه روزی ما یك كاری است كه شما بكنید، چون در مرحله اول كشاورزی است. دو دسته از مردم واسطه بین خدا و خلق هستند: اول انبیاء در امور معنوی، واسطه بین خدا و خلق هستند. دوم كشاورز است كه واسطه بین خدا و خلق است. گندم را میكارد، خدا به او گندم میدهد « أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ » (واقعه/64) زراعت میكارد و به مردم میدهد، واسطه بین خدا و خلق است در رزق آنها. تو این كار را رها كردی، حالا میخواهی توكل به خدا بكنی؟ انسان را چون خدا عقل داده است، راه درآمد برای او معین كرده است، گفته است چه كار بكن تا روزی تو دربیاید، مثل مورچه نیست كه روی فرش بچرخد یك دانهای، یك چیزی پیدا بكند و این را ببرد آنجا به اصطلاح مخفی بكند، به فكر حرام و حلال و مال چه كسی هست و مال چه كسی نیست و اینها هم نباشد، نه تو هزار گونه احكام داری در همین كسب و كار خود، باید طوری حركت بكنی كه خدا روزی تو را حسابشده بدهد و آیه « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ » منافاتی با این جهت ندارد و انسان باید حتماً تقدیر معیشت بكند.
سؤال: چرا به غیر از حضرت رسول اكرم و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نمیتوان سجده كرد؟ منظور امامان میباشند.
جواب: سجده كمال خضوع است، نسبت به یك فردی، كمال خضوع، یعنی دیگر بالاتر از آن خضوع را انسان نمیتواند داشته باشد، چرا؟ به جهتی كه صورت را روی پستترین چیزها گذاشته است، بهترین جاهای بدن روی پستترین چیزها برای احترام یك شخصی. طبعاً در اذهان هست كه این فقط باید برای خدا باشد، در اذهان هست و خوب هم هست، درست است. مگر اینكه خود خدا یا نمایندههای خدا اجازه داده باشند كه نسبت به كسی دیگر هم انسان این خضوع را بكند، چیزی دیگر هم بكند كه در حقیقت هم برمیگردد به خود خدا، او گفته است این كار را بكن. خدا به ملائكه فرمود كه به حضرت آدم سجده بكنید و اینها كردند. خدای تعالی فرموده است كه وقتی كه سر به سجده میگذارید، صد مرتبه بگویید « یا مَوْلَاتِی یا فَاطِمَةُ أَغِیثِینِی » (بحارالأنوار/ج99-ص254) شما میگویید خدا كجا گفته است؟ این نماز را تو از كجا آوردی؟ میگویید: ائمه اطهار فرمودند. ائمه اطهار جز آنچه را كه پیغمبر فرموده است، چیزی نمیگویند و پیغمبر هم كه صریح قرآن است « وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوى » (نجم/3) پس خدا فرموده است، خیلی ساده. درباره رسول اكرم، آن هم همینطور. شاید منظور ایشان سجده سهو باشد، در سجده سهو میگویید: « بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ السَّلَامُ عَلَیكَ أَیهَا النَّبِی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ » (بحارالأنوار/ج3-ص357) نمیشود خطاب به كسی باشد و سجده برای كسی دیگر باشد. اینجا هم اجازه دادند، هیچ اشكالی ندارد، هرجا كه خود خدا اجازه داد كه به دیگری هم این كمال خضوع و تواضع را بكند، انسان بندگی كرد، در حقیقت در مرحله اول كمال خضوع را نسبت به خدا انجام داده است و در مرحله دوم این كار را همانطور كه فرمودند انجام داده است.
سؤال: میزان معرفت خودمان را چگونه ارزیابی كنیم؟
جواب: اگر خود شما میتوانید ارزیابی كنید، این كار را انجام بدهید وإلّا مثل حضرت عبد العظیم حسنی نزد امام خود بروید، اگر امام شما غایب است، بروید پیش یك كارشناسی كه به او اعتماد دارید و عقاید خود را اظهار كنید و بهترین كارشناسی كه انسان به او اعتماد دارد خود امام زمان علیهالسلام است و زیارت آل یاسین را با اعتقادات خود بسنجید تا ارزیابی خوبی بشوید.
سؤال: آیه شریفه را مطرح كردند « وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَیرَ مَجْذُوذٍ » (هود/108) آیا طبق این آیه ممكن است بعضی از بهشتیها از بهشت اخراج شوند و خالد در بهشت نباشند یا در بهشت به علت اینكه أعمال خوب یك فرد بهشتی اندك باشد، باز هم در آنجا احتیاج پیدا كند به اینكه برای رسیدن به نعمتهای بهشتی كاری یا فعالیتی انجام دهد؟
جواب: در مكرر از آیات قرآن خدای تعالی فرموده است « خالِدینَ فیها أَبَداً » (نساء/57) در جنت و بهشت همیشه هستند و هیچ جا هم نداریم كه كسی را از بهشت إخراج كرده باشند و در داخل بهشت اصلاً غیر از كار خوب نمیشود انجام داد. یك وقت هست كه میشود انجام داد ولی آنجا نمیشود انجام داد، یعنی وقتی تمام صفات رذیله انسان را از انسان بگیرند، انسان نمیتواند- نه اینكه نمیتواند یعنی اختیار نداشته باشد- مثل این است كه مثلاً فرض كنید ما بگوییم كه یك نفر نمیتواند نجاست بخورد، چون گناه برای او مثل نجاست است، گناه برای او مثل زهر است، میتواند ولی نمیكند، پس بنابراین خلود مسلّم است، در همین آیه « وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ » این « ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ » همیشه بالا و پایینی هست، یعنی بالا و پایینی « السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ » منظور این آسمانهای ما و این زمین نیست، بالاییها و پایین، همیشه هست. « إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ » كه اینجا این « إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ » به آن « ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ » میخورد، یعنی همیشه هستند « خالِدینَ فیها أَبَداً » این عطایی است كه بسیار پُرارزش است و نه كسی از داخل بهشت بیرون نمیشود، آنجا اعمال خوب انجام میدهند، دائماً هم رو به رشد و كمال هستند.
سوال: ببخشید آیا تو بهشت عبادت هست؟
جواب: بله اصلاً همه خوبیها آنجا است. عبادت كه مثلاً مجبور كنند انسان روزه بگیرد، نه! چون عبادت آنجا با عبادت دنیا فرق میكند. انسان روزه بگیرد، نمیدانم به نامحرم نگاه نکند، نامحرمی وجود ندارد كه انسان نگاه نكند. یا مثلاً دزدی بكند، وقتی انسان نیازی نداشت، صفت رذیله هم نداشت دزدی هم نمیكند.
سؤال: این سؤال مفصل است ولی چون وقت ما كم است خلاصه آن میشود كمال استقامت چیست؟
جواب: با همین برنامهای كه- چون ما بیشتر از این بلد نیستیم- دادیم و در صحبتهای خود گفتیم، استقامت چهار رُكن دارد، چون ایشان متوجه اركان استقامت هم بودند، چهار رُكن دارد و این چهار رُكن را باید انسان در خود به وجود بیاورد، وإلّا استقامت ندارد. آن چهار رُكن هم حالا یكی این است كه صبر داشته باشد، به همان معنایی كه گفتیم. یكی اینكه از چیزی غیر خدا نترسید. یكی تكیه به چیزی غیر خدا ندهید. یكی هم اینكه قاطعیت داشته باشید. این چهار رُكن استقامت است.
سؤال: در روایتی امام عصر علیهالسلام میفرمایند كه استفاده از وجود مقدس ایشان مانند استفاده از خورشید پشت ابر هست، آیا میشود گفت كه این استفاده همان فهم آیات و روایات هست در مجموعه سه علم اخلاق و احكام و عقاید و آیا میشود گفت كه این استفاده از مرحله بیداری و توبه شروع میشود؟
جواب: استفاده از وجود مقدس حضرت، اولاً كلام از پیغمبر اكرم نقل شده است، من به یاد دارم كه این مطلب در هشت روایت هست، آنچه كه الآن در ذهن من هست. منظور این است كه همانطوری كه- این مثالی است كه برای ما زدند- فرقی نمیكند كه ابری باشد یا ابری نباشد، خورشید برای عالم ما مفید است، همانطور كه شما چه جِرم خورشید را ببینید و چه جِرم خورشید را نبینید مفید است، همانطور هم وجود مقدس حضرت را چه ببینید و چه نبینید وجود ایشان مفید است، همین. حالا برای چه چیزی مفید است؟ برای اینكه ایشان گفتند؟ بله. برای بودن عالم هستی باشد؟ بله. برای اینكه ما به اصطلاح حجت داشته باشیم كه « لو لا الحجة لساخت الارض »؟ (أسرارآلمحمد/ترجمهسلیم-394) بله هست. بنابراین برای همه اینها وجود مقدس ایشان مفید است.
سؤال: درحدیث قدسی نقل شده است كه « ای محمد در روز قیامت اعمال زشت بندهای را حتی به خود تو هم نشان نمیدهم » و از طرف دیگر آیه « وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ » (توبه/105) داریم، آیا روایت منقول اشتباه و نادر است یا معنی خاصی دارد و بفرمایید با ستارالعیوب بودن خدا چطور جمع میشود؟
جواب: آیه شریفه كه جای حرفی در آن نیست، چون دو تا آیه هم هست، به همین مضمون در قرآن « وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ » كه هم خدا میبیند، هم پیغمبر میبیند، هم ائمه اطهار
علیهمالسلام میبینند و آن روایت- حالا من روایت را به یاد نمیآورم ولی از قول ایشان نقل میكنم- ممكن است توجیهی داشته باشد و اینطوری باشد كه بعضی وقتها هست كه برای اینكه طرف خجالت نكشد، دانستن و دیدن با اظهار كردن فرق میكند، مثلاً شما یك جایی سر خود را در خانه همسایه كردی و دیدی دارد یك كار بدی میكند، مثلاً مشروب میخورد، شما دیدید، میدانید، اما به روی او نمیآورید یا استاد شما به شما میگوید به روی او نیاور، ببینید فرق میكند. روز قیامت برای اینكه مؤمنین خجالت نكشند أعمال بد مؤمنین را خود خدای تعالی هم به روی بنده خود نمیآورد « وَ یعْفُوا عَنْ كَثیرٍ » (مائده/15) و به پیغمبر خود هم دستور میدهد كه به روی او نیاور و ائمه اطهار هم همینطور، ولی در اینكه آنها میبینند حرفی نیست.
« نسئلك اللهم و ندعوك بأعظم أسمائك و بمولانا صاحب الزمان یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله » خدایا به آبروی ولیعصر فرج آن حضرت را برسان. همه ما را از بهترین اصحاب و یاوران او قرار بده. خدایا به آبروی ولیعصر همه ما را شیعه امام صادق قرار بده. ما را از پیروان آن حضرت قرار بده. پروردگارا همه خوبیها را نصیب ما بفرما. ما را از همه بدیها حفظ بفرما. پروردگارا به آبروی آقای ما حجة بن الحسن هر كس هر حاجتی دارد الساعه برآورده بفرما. اموات ما غریق رحمت بفرما. عاقبت ما را ختم به خیر بفرما.
«و صلی الله علی سیدنا محمد و آله أجمعین»
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.