۲۳ رمضان ۱۴۲۴ قمری – ۲۶ آبان ۱۳۸۲ شمسی – ۱۷ نوامبر ۲۰۰۳ میلادی
@ متن سخنراني شب 23 رمضان المبارك 1424 مصادف با 26 آبان 1382 و 17 نوامبر 2003
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ،اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ»([1])
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَي آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ السَّاعَةِ وَلِيًّا وَ حَافِظًا وَ قَائِدًا وَ نَاصِرًا وَ دَلِـيـلاً وً عَـيْـنــاً حًتَّي تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً»([2])
«يَا مُدَبِّرَ الْاُمُورِ يَا بَاعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ يَا مُلَيِّنَ الْحَدِيدِ لِدَاوُدَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»([3])«وَ ارْزُقْنَا الْعَافِيَةَ وَ تَمَامَ الْعَافِيَةِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ اقْضِ حَوَائِجَنَا فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ»([4]).
يكي دو مطلب به خاطر كسب علم و دانش از قرآن مجيد به نحوه اشاره و با فرصتِ كم عرض ميكنم و انشاءاللّه دوستانِ عزيزم كوشش كنند اين مطالب را كه دوستان اين شبها گفتند خوب در ذهن بسپارند و بكوشند انشاءاللّه به آنها عمل كنند و من از ذات مقدّس پروردگار و از حجة بن الحسنارواحنافداه ياري ميطلبم امشب شب تحوّل و شب قدر و شب فهم حقيقت براي ما باشد كه اگر امشب به حضرت بقيةاللهعرض كرديم آقا به ما حقيقت را بگو، به ما واقعيّت را بفهمان، علم و يقين و معرفت را به ما مرحمت كن، عافيت از جهل و ناداني را به ما مرحمت بفرما و يا اگر گفتيم نام ما را از اشقياء محو كن و در زمرهي سعداء درج بفرما حضرت به ما نفرمايد كه «مَالَكَ وَ الْحَقِيقَةَ»([5])، تو را چه به حقيقت؟ تو از فردا صبح ميروي دنبال كسب و كارت و آخورت و نه آخرت، آخور، دنبالِ علم دانش ديگر نيستي و انشاءاللّه چون شب آخر اين مجلس است، مطالبي را بايد عرض كنم اول اينكه از روز جمعه بعد از ماه رمضان ساعت ده صبح جلساتِ درسِ تزكيهي نفس در، البته خودم بيشتر دوست دارم در تهران باشم و هر كجا كه باشيم اگر خداي عزيز امشب مقدّر بفرمايند كه من در خدمت شما و خدمتگزارتان باشم انشاءاللّه شروع ميشود و بايد اينها را خوب تعليم بگيريد، ياد بگيريد كه نه خودتان استفاده كنيد تنها، من يك وقتي ميبينم يا ميديدم يك غربالي برداشتند و دوستانِ اهل تزكيهي نفس ما را غربال ميكنند، يك چيزي را بخواهند خوب، «لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنْ الطَّيِّبِ»([6])، من و دوستانم حتّي اساتيد محترم نميتوانيم درست بفهميم كه افرادي كه مراجعه ميكنند اينها چه نيّتي دارند و تا چه حدّ جدّي هستند و چقدر كار ميكنند ممكن هم است به آنها مرحله داده بشود ولي اين را بدانيد در قرآن مجيد خداي تعالي ميفرمايد: خدا تزكيه ميكند همهي افراد را، اگر يك نفر با حقيقت، با دلي پُر صفا و صميمت به اين راه قدم بگذارد طبعاً خداي تعالي كنارش نميزند ولي اگر خوب ما هم ميخواهيم خوب باشيم، اسممان در زمرهي خوبان باشد ولي همه چيز برايمان اهميت داشته باشد جز مراحل تزكيهي نفس و كمالات، طبيعي است كه اين فرد اگر در غربال اول از توي غربال نريزد در غربال دوّم ميريزد وقتي كه جنسي را خوب ميخواهند غربال كنند چند دفعه غربالش ميكنند، دوستاني داريم بحمداللّه كه خوب در غربال ماندهاند هر چه هم غربالشان كردهاند، اين درشت بودند، آن قدر جدّي بودند كه باقي ماندهاند ولي متأسفانه بعضيها هستند كه رفت و آمد ميكنند يعني گاهي ميريزند باز آن غربالكن عزيز و مهربان، آن خداي پر عظمت، آن «رَبُّ الْاَرْضِكه اِمَامُ الْاَرْضِ»([7]) است، امام عصرتان اينها را باز مشت ميكند ميريزد توي غربال باز هم ميريزد، چشمشان به دنيا كه ميافتد يادشان ميرود از همه چيز. يك نفر آمد خدمت پيغمبراكرم عرض كرد يا رسولاللّه من وضع ماليم خوب نيست، صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء به نماز ميآمد، صف اول ميايستاد اظهار ارادت ميكرد حضرت يك پولي به او دادند به او گفتند اين پول را قاطي پولهايت كن انشاءاللّه زندگيت خوب ميشود، رفت درست شد، خوب شب كار ميكرده، تجارت ميكرده، نماز صبح را نيامد، كمكم نماز ظهر را هم نيامد، كمكم نماز عصر و مغرب و عشاء توي مسجد پيدايش نشد و يك وقت ديدند از غربال صد درصد افتاده، حضرت يك روزي به او رسيدند گفتند آن يك درهمي كه ما به تو قرض داديم آن را به ما بده، او هم داد، يك درهم چيزي نيست، همانطور زندگياش اُفت كرد بعد از يك مدّت كوتاهي باز ديدند در مسجد صف اوّل نشسته، اين معناي از غربال افتادن است، معناي اين است كه انسان چشمش اگر به دنيا افتاد خودش را نبازد، پا به قرص در راه تزكيهي نفس قدم بردارد و عجله هم نكند، من امشب نميخواهم دربارهي شرايط تزكيهي نفس و خصوصيّاتش چيزي بگويم ميخواهم عرايضم را دربارهي حضرت بقيةاللهكه انشاءاللّه بتوانيم يك مقداري ايشان را بشناسيم به اندازهي ظرفيتمان يك مقدار هم با آن شناخت دست به دامنش بزنيم و انشاءاللّه تقديراتمان را اگر از غربال افتاده هستيم و اگر از اشقياء هستيم عوض كنيم، دوباره آقا ما را بريزند توي غربال انشاءاللّه اين دفعه يك خردهاي بيشتر مواظبت ميكنيم تا جزء سالكين الي اللّه باشيم. جناب آقاي نعمتي اين آيه را تلاوت كردند من خيلي منتظر بودم كه يك مقداري با آن فضل و دانشي كه بحمداللّه دارند دربارهي اين آيهي نور صحبت كنند، ولي مثل اينكه حرفهاي متفرقهاي ديگري برايشان پيش آمد صحبت نكردند، نميشود هم از ايشان تقاضا كرد فرداشب صحبت كنيد، بهرحال انشاءاللّه وعده دادند كه بعداً صحبت كنند حالا كجا باشد اميدواريم كه زودتر از محضرشان استفاده كنيم و ضمناً بعد از ماه مبارك رمضان اگر عيد ثابت شد و روز عيد فطر، شب ثابت شد صبح انشاءاللّه در همين مكان نماز عيد را با دوستان ميخوانيم و اگر هم ثابت نشد تا ظهر كه طبعاً نماز عيد هم از بين ميرود و بهرحال بعد از ماه رمضان انشاءاللّه روزها و شبها در دفتر دوستان جمع ميشوند تا جايي كه خود بنده در خدمتشان باشم انشاءاللّه حرف ميزنيم ما شماها را ول نميكنيم اگر شماها هر كدامتان ما را ول كنيد ما شما را ول نميكنيم، آنقدر حرف ميزنيم برايتان تا يا من از پا در بيايم يا شما، بالاخره بايد كارمان را به پايان برسانيم. دربارهي اين آيهي شريفه فقط جملهي آخرش مربوط به امشب است و به حضرت بقيةاللهروحي فداه است در اين آيه خداي تعالي ميفرمايد: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»،كلمهي نور را بدانيد و تشبيه نور را به نورِ حقيقي براي اين است كه ذهن ما متوجّه نور حقيقي بشود اين نور ظاهري، نور ظاهري است، مادي است، فيزيكي است باصطلاح، نورِ باطني علم است، دانش است، حكمت است، قدرتي است كه از علم و حكمت برخواسته، همانطوري كه اين نور ظاهري همه جا را روشن ميكند و خودش به ذاته روشن است همانطور پروردگار متعال همهي موجودات را با علم و حكمت خلق فرموده و اين قدرت را از خودش نشان داده و عالم را به وجود آورده و خودش ذاتاً هميشه بوده و كسي او را خلق نكرده، اين تشبيه اين نور ظاهري است به نور معنوي و واقعي، اين را شما بدانيد آنهايي كه ميگويند نور خدا را به اين نورها تشبيه ميكنند اين كار صحيح نيست در هيچ مشبّهه و مشبههبه اين كار انجام نميشود وقتي كه يك كوچكتر را، يك پايينتر را به بالاتر تشبيه ميكنند، تا اينكه خداي تعالي ميفرمايد: «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ»،مثل نور خدا مانند مشكاتي است كه «فِيهَا مِصْبَاحٌ »، شما يك چلچراغي را در نظر بگيريد، يك لوستر پُر عظمتي را در نظر بگيريد كه در او چراغ باشد،«الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ»، كه اينها را اگر بخواهم وارد بحثش بشوم خيلي طول ميكشد تا آنجا كه ميرسد، «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ»، آن درختي كه در كوه طور با حضرت موسي خدا صحبت كرد درخت زيتون بود كه «لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ»، تمايل به هيچ طرف ندارد، نه شرقي است، نه غربي، اينها همهاش تفسير دارد «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ»، اينجا، از اينجا سخن بايد توضيح داده شود، اگر آتشي مانعِ روشنايي اين نور نشود، از خصوصيّات نور اين است كه همه جا را روشن ميكند و خودش بذاته روشن است ولي آتش همه جا را آتش ميزند و نابود ميكند اگر آتش واقعي را بخواهيد نور ندارد، آتش چيزي است كه سوزندگي دارد، اين نوري كه ميبينيد در آتش گاهي هست مال آن چوبي است كه در او دارد ميسوزد، هر چه حرارت بيمادهتر باشد كمتر ديده ميشود، شما ميبينيد بنزين را وقتي آتش ميدهيد، يا الكل را وقتي كه آتش ميدهيد يا همين گازها اينها نوري ندارد ولي سوزندگيش خيلي بيشتر است، آتش كه در اين آيه هست بخصوص و در خيلي از آيات قرآن تنها به آتش جهنّم گفته نميشود، آتشهاي حسد، به حسد آتش گفتهاند، به كبر آتش گفتهاند، به صفات رذيلهاي كه در افرادِ بشر هست آتش گفتهاند، آنچه انسان را از درون ميسوزاند، آنچه كه مردم را آتش ميزنند، آن بيعدالتيهايي كه از ناحيه انسانهايِ پُر از هواي نفس بر سر مردم فرود ميآيد و مردم را آتش ميزند، آن مطالب سياسي كه گاهي تمام كرهي زمين را در آتش انسان احساس ميكند ما در اين زمان عرض ميكنيم: وضاقت الارض، زمين تنگ شده يعني آتش همه جا را گرفته، ما يك گوشهاي از زمين رفتيم آن هم دارد ميآيد طرفمان، زمين بر ما تنگ شده، به آسمان هم كه نميتوانيم برويم پس بنابراين «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ»، غيبت حجة ابن الحسنامروز به خاطر آن آتشي است كه از صفات رذيله قدرتمندان و ابرقدرتها، از صفات رذيله دنياداران، از صفات رذيلهي كساني كه بر دنيا مسلطند، از صفات رذائلي كه در آنها هست سرچشمه گرفته، اين آمده جلوي اين نور را گرفته، شما را مانع ميشود اين آتش كه به طرف نور خدا حركت كنيد، از نور خدا استفاده كنيد، چرا گاهي گاهي در شب قدري، در ايّام الهي، ايّاماللّهي يك وقت ممكن است كه يك كناري بگيريد خودتان را از آتش نجات پيدا كنيد، اگر هم نجات پيدا كرديد آتش درونيتان شما را ممكن است حتي در همين مجلس ناراحت كند، حسادتها، كبرها، خودخواهيها بعضي از مسائلي كه براي انسان طبعاً اگر تزكيهي نفس نكرده باشد به وجود بيايد «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ»، آن روغن زيتوني كه از درختِ شجرهي طيّبه بايد مردم را روشن بكند، ميبينيد علومي ميآيد جلو كه متأسفانه زمان ما خيلي زياد شده، «يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ»، اين روغنش ميخواهد روشنايي بدهد «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ»، اگر آتش مسش نكند، جلويش را نگيرد چه ميشود؟ آنچه كه بعد از ظهور ميخواهد انجام بشود انجام خواهد شد، وقت و زمان هم ندارد، كي امام زمان ميآيد؟ اين آتش را كنار بزنيد، بگذاريد آن روغن، آن روغن چراغ با اين چراغ الهي روشن بشود كه اينجا است صبح طالع ميشود و علي بن ابيطالب ميفرمايد به كميل: «اَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ»([8])، صبح روشن شد، چراغهاي آتشي را خاموش كن، ديگر تو احتياجِ به چراغي كه با آتش به تو نور بدهد نداري، ما نور سرد داريم خداي تعالي خلق كرده چون همهي نورهاي دنيايي نورهاي داغ و آتشين است ولي نور سرد وجود دارد، كشف كردهاند، احتياج به كشف هم ندارد اگر كرم شب چراغ را ديده باشيد ميبينيد يك محيط كوچكي را نوراني كرده روي زمين در شب و هيچ حرارتي هم در آن وجود ندارد، بنابراين ما يك نوري ميخواهيم كه ما را نسوزاند، يك نوري ميخواهيم كه فقط دلمان را روشن بكند و از همهي علوم بهرهمندمان كند، يك نوري ميخواهيم اضافه بر آنچه كه ائمهي اطهار عليهم الصلوة و السلام از انوارشان كه كلامكم نور، كلام شما اي خاندان عصمت نور است، قرآن نور است، بر اين نورها اضافه شود، نور علي نور بشود، امام عصر بيايد فكر نكنيد حضرت بقيةاللههم يك امامي است مثل ساير ائمه البته از نظر علم و عصمت با آنها مساوي است ولي از نظر كار و اجراي امور با آنها طرف نسبت نيست، نه اينكه آنها قدرتش را نداشتند، نه اينكه آنها بلد نبودند، نه مردم زمانشان آمادگي نداشتند شما اگر وارد يك مدرسهاي بشويد ببينيد بچّهها ريختند وسط حياط و به سر و كلّهي هم ميزنند هيچ وقت مطالب علميتان را وسط آنها مطرح نميكنيد، اين بچّهها بايد بروند سر كلاس بنشينند خيلي هم مؤدب با هم حرف نزنند و تنها گوش باشند تا استاد براي آنها مطالب را بيان كند، بر همين اساس حضرت بقيةاللهميبيند اين بچّهها توي اين صحراي دنيا، اين مدرسهاي كه اسمش مدرسه است در دنيا مشغول بازي هستند به سر و كلّهي هم ميزنند، آتش افروختهاند، كتابهايشان را آوردند وسط ريختند يك كبريتي هم زير آن زدند، همه دورش ايستادند دستهايشان را گرم ميكنند يا يكديگر را زير اين نور كتك ميزنند، اگر يك همچين وضعي باشد هيچ وقت استاد نميآيد درس بدهد امام عصر يك نگاه به آن ابرقدرت ميكند ميبيند كه كلّي مردم را تحت فشار قرار داده، ظلم ميكند به اين مملكت ضعيف نگاه ميكند، ميبيند كه شما، من نميخواهم وقتتان را سر اين حرفها بگذرانم، همهتان بهتر از من ميدانيد تنها به وسيله ماهواره شايد حدود هزار كانال توي اين مردم پخش ميشود كه اگر كانالي خوب باشد كه يقيناً بهترينش است همين كانالهايي است كه از ايران پخش ميشود، بقيّه تمامش فساد دارد، بقيّهاش تمامش انسان را منحرف ميكند، از دنيا جز شهوتراني، زن كه اگر از مرد اشرف نباشد لااقل در رديف انسانها است به عنوان كالا، فروش كالا، به عنوان لذّت بردنهاي بسيار زشت، در تمام اين كانالها در دنيا دارد پخش ميشود، عجيب است اگر يك مقداري خدا نكند كه به سراغ شما اين ماهوارهها بيايد آنهايي كه در خارج يا داخل برخورد كردند ميدانند كه چه تهاجمي ممالك دنيا عليه انسانيّتتان نه دينتان، چون ان لم يكن لكم دين فكونوا احراراً في دنياكم، نه دينتان، دين كه هيچ، دينِ مذهب تشيع كه هيچ، مذهب اسلام هيچ، حتّي طبق آيين مسيحيت، طبق آيين بودايي، طبق آيين بتپرستي طبق هيچ مذهبي سازش ندارد آنچه كه در دنيا امروز دارد تعليم داده ميشود و به تصوير كشيده ميشود در كدام دين اجازه ميدهند زن لخت به تمام معنا برقصد در مقابل يك دنيايي كه دارند به او نگاه ميكنند، كدام انسان است كه به خودش اجازه بدهد كه با وسايل مختلف فقط هم در يك دايرهي حيواني محض، يك دايره حيواني، ذهنتان را آن چنان بياورند پايين كه فقط روي جنبههاي شهوت جنسي كار بكنيد و فقط اون را منظور كنيد. تمام مردم دنيا امروز اينطورند، اين مرضهايي كه مردم مبتلا به آن ميشوند كه من حتّي اسمش هم نميخواهم ببرم و بلكه شايد هم بلد نباشم، ميليون ميليون جمعيّت را در اثر فساد اخلاق مرض ميكشد مرض بدني ميكشد تا چه برسد به مرضهاي روحي كه همه را كشته، اين آتش است كه آمده اين نور الهي را جلويش را گرفته كه امشب از من پرسيدند، ميپرسند كه امام زمان كجا است؟ كنار قبر ابي عبداللّه الحسين است؟ شايد يك زيارتي بروند آنجا، ولي بروند آنجا چه كنند، با كي حرف بزنند؟ در مسجد جمكران است؟ شايد يك سري آنجا بزنند ولي باز هم با كي صحبت كنند؟ در كنار خانهي خدا است؟ دو نفر از دوستان بسيار خوبمان جناب آقاي نعمتي و جناب آقاي رفيعي تازه از مكّه آمدند جز انزجار، جز تنفر از آن جمعي كه آنجا دارند ميچرخند غير از شيعيان نياوردند، حضرت بقيةاللهمخصوصاً با اين بدن ظاهريشان مگر سازش دارد كه با آنها همفكر و هماهنگ باشند؟ اين آتشي كه زمان ما آمده خدا ميداند هر چه انسان ميتواند نميخواهم دعوتتان به انزوا كنم چون انزوا از نظر اسلام غلط است، رهبانيت غلط است، ولي اين را بدانيد آنچه را كه ميخواهم عرض كنم يك لباس ضد حريق بپوشيد، شما توي هواپيما كه مينشينيد ميگويند جليقهي نجات زير صندلي شما است، من شايد صد مرتبه سوار هواپيما شدم نه جليقهي نجات را ديدم، نه برداشتم، نه هم استفاده كردم، مال كجا است؟ مال اين است كه اگر يك وقتي هواپيما توي دريا افتاد و تا پُر آب بشود برود پايين، ببييند چقدر احتياط كردند، پر آب بشود برود پايين شما اين جليقه را بپوشيد شما روي آب بمانيد، يا اگر درهاي خروجي را اشاره ميكنند ميگويند مثلاً يك هواپيما چند تا در دارد يكي از اين طرف، يكي از آن طرف كه تمام مهماندارها در تمام دنيا در اول سفر و اول سوار شدن هواپيما اين كار را ميكنند، ما نديديم يك دفعه وسط آسمان دري را باز كنند براي بيرون رفتن، اينها احتياط است، اينها كارهايي است كه بايد بكنند و ما هيچ احتياطي از اين آتش عجيبي كه به طرفمان دارد ميآيد نداريم. يك نفر توي بيمارستان به يك مريضي گفته بود كه تو بچّهات را چرا مدرسه نفرستادي؟ او گفته بود من توي خانه درسش ميدهم، گفت تو مثل اينكه شاگرد فلاني هستي، گفته بود بله، ببينيد من نميخواهم بگويم درس بد است، علم بد است ولي حواستان جمع باشد بچّهتان را كه ميخواهيد توي آتش بفرستيد لباس ضد حريق بپوشانيد، اين لباس، مخصوصاً دخترهايتان، اين لباس ضد حريقي كه ميپوشانيد يا آن جليقهي نجات، اين قدر احتياط نبايد بكنيد كه مدرسهاي كه بچّههاي پدراني كه پاي ماهواره مينشينند و به اصطلاح از طريق جنبههاي شهواني لذّت ميبرند و بچّهشان هم دارد نگاه ميكند ميآيد توي مدرسه اين ميكروبها، اين آتشها را به بچّهي شما منتقل ميكند شما نبايد احتياط كنيد صبح كه ميخواهد برود به او بگوييد با هر كسي صحبت نكن، به او بگوييد هيچ وقت دروغ نگوي، يك لباس ضد حريقي فكر كنيد بر اين بچّه بپوشانيد، به خدا قسم آقايان ما تخدير شديم، دركمان كم شده، بدي را نميفهميم تا چه برسد به اينكه بخواهيم حقيقت را درك كنيم كه به ما بگويند: «مالك و الحقيقه»، كميل را به او ميگويند: «مالك و الحقيقه» به ما اصلاً ميگويند: «مالك و الاسلام، مالك و التشيع، مالك و علي بن ابي طالب، مالك و شب قدر»، به ما اينها را ميگويند يك كاري بكنيم، يك فكري براي خودمان و فرزندانمان بكنيم، «قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»([9])، خودتان و اهلتان را از آتش نجات بدهيد، آتش جهنم منظور نيست خدا من قول ميدهم به شما اعتقاداتتان درست بشود آتش جهنم شما نميرويد امّا از آتش دنيا چي؟ همين آتش دنيا است كه انسان را به آتش جهنم ميكشاند، «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ»([10])، موقع مرگ آدم ميگويد من فكر ميكردم اين حرفها راست است، نه، همهاش دروغ است و ميميرد، بودند عدّهاي كه اينطوري شدند،«وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ»، اي خدا ميشود آن نور علي نور را ما ببينيم؟ به من و امثال من بگويند بيا بشين هر چه كه تو از آن همهي روايات فهميدي چيز مهمي نبوده آن چه كه ما برايت ميگوييم، حقيقت همه چيزها را ميبيني ما الان از اين مجلس جز در و ديواري چيزي نمي بينيم ولي وقتي كه به آن نور رسيديم آن نور واقعي، اين نورهايي هم كه حتّي جناب آقاي رفيعي فرمودند اينها را هم با چشم ظاهر ما ميبينيم. مجالسي بود بله خيلي هم خوب فرمودند، مجالسي بود الان هم يك عدّه هستند شايد در همين ظرف دو سه شب قضايايي براي من نقل كردهاند، چيزهايي، ولي من يكياش را نقل نميكنم براي اينكه كار بالاتر از اين حرفها است، نميخواهم دلتان را خوش كنم به اينكه اين مجلسمان الان منوّر است در يك شب بيست و يكم ظاهراً بوده كه آقا مثلاً حالا فرمودند كه همهي اين دوستاني كه در اين مجلس هستند همه را ما از آنها راضي هستيم، قبولشان كرديم خوب حالا يا خواب ديده يا مكاشفه كرده و امثال اين هست و من در همين مجلس يقين دارم يك عدّهاي، منتها آنهايي كه اهل تزكيه هستند تمام فكرشان روي همين تزكيهي نفسشان است، اين چند نفري كه براي من اين قضايا را گفتند يك افراد تازه واردند، هنوز با روحيّات ما وارد نشدند والاّ شما در ارتباط با من هستيد خيلي هم ميبينيد كه من با شماها هستم هر مجلسي داريم اكثر شماها هستيد ديگر از اين صحبتها نميكنم كه كسي خدمت امام زمان رسيد، كسي چه كرد، نه آنچه كه ميخواهم از شما و به خودم الان دارم ميگويم كه تو كِه هستي كه بگويي آنچه من از شما ميخواهم، آنچه خدا از شما ميخواهد، آنچه امام زمانتان از شما ميخواهد اين است كه صالح باشيد، پاك باشيد، قلبتان را پاك كنيد و خداي من شاهد است تمامِ همّت دوستانم كه اين شبها از آنها استفاده كرديم و يك عدّه هم هستند خوب وقت نيست خيلي دوست داشتيم از محضر دوستان ديگر استفاده كنيم همه دوست دارند شماها انشاءاللّه از ياران خوب امام زمان باشيد، در شهرها، در مشهد، در شهرهاي مختلفي كه هست دوستان را فرستادم كه برويد مردم را رشد بدهيد، ترّقي كنند، به بازي مشغول نباشند، آغاز اين كار علّتش يك خوابي، مشاهدهاي هر چه ميخواهيد اسمش را بگذاريد بود، كه من خيلي اصرار ميكردم كه آقا چرا تشريف نميآوريد؟ يك نفر را نشان دادند گفتند حالا ما با اين چكار كنيم؟ اين يك نفر مثل همهي ماها بود اين را اگر بخواهيم بكشيم او را، مسلمان است، شيعه است، نميشود اگر بخواهيم نگهش داريم با اين صفات رذيله خرابكاري ميكند، بله؟ اگر ميخواهي كه ظهور برسد و نزديك بشود اينها را درستشان كنيد يك طرفهشان بكنيد بالاخره، يك غربال برداريد اينها را غربالشان كنيد، يك طرفهشان كنيد، اين مطلب تقريباً پانزده سال قبل شايد بيشتر به ذهنم آمد لذا به همهتان ميگويم هر چه كه ميخواهيد دعا بكنيد براي فرج، بكنيد، كمكتان خدا تعالي ميكند ولي تا تزكيهي نفس نكنيد جز ياران امام زمان نيستيد، تا خودتان را نسازيد جزء ياران حجة ابن الحسن نيستيد، لااقل همين امشب در همين مجلس با خداي خودتان تعهد بكنيد كه انشاءاللّه از صالحين بشويد، از مطعين بشويد، از بندگان خالص خدا بشويد تعهد كنيد، توي دلتان، آن شب گفتم دست راستتان را بگذاريد توي دست چپتان يا دست چپتان را بگذاريد توي دست راستتان همانطوري كه در دعاي عهد هست، در دعاي عهد دستور داده شده كه اين كار را بكنيد و يك دست دست امام زمان تصور كنيد كه خيلي كمال است كه انسان اينجوري دست راستش را به جاي دست امام زمانش قرار بدهد و تعهد كنيد هر روز صبح، هر شب، هر لحظه كه آقا من از اطاعت تو خارج نميشوم، من مريد شمايم، من محبّ شمايم، يك مدّتي اين كار را بكن ببين از غربال مياندازند تو را؟ پرتت ميكنند؟ پستت ميكنند؟ «مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِهِ»([11])، همچين گماني ما به حضرت وليعصري كه ميفرمايد ما دائماً رعايت حال شما را ميكنيم، با شما هستيم، ناظر اعمالتان هستيم، بنابراين اين يك مطلب، مطلبي بود كه به عنوان تذكّر عرض كردم «نُورٌ عَلَى نُورٍ»،آن وقت «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ»،خدا هدايت ميكند شما را،«وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»([12])،به راههايي كه منظور ائمهي اطهار عليهم الصلوة و السلام هستند هدايت ميشويد.
يك مطلبي هم كه مربوط به امشب است و شب قدر است و دوستان ميخواهند رويش كار كنند بد نيست اشارهاي بشود نزول قرآن در مرحلهي اوّل علم خدا است كه بر قلب پيغمبراكرم نازل شده، معناي نزول هم اين است كه علم خدا مجرد است و از خدا جدا نميشود، خدا قابل تقسيم نيست بنابراين به عنوان معلومات در قلب پيغمبراكرم وارد شده اين علم قرآن به چه دليلي همهي حقايق را ميگيرد؟ به دليل اينكه خداي تعالي در قرآن ميفرمايد: «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ»([13])،بيانگر همه چيزي، پس همه چيز شامل همهي موجوداتِ عالم مُلك لااقل ميشود، ملكوت هم ميشود و حتّي در روايات دارد به خدا شيء ميشود گفت و شامل معرفت پروردگار هم ميشود خوب اين يك مطلب، اين در قلب پيغمبراكرم وارد شده نازل شده كي؟ آن وقتي كه خدا خلقش كرده، هيچ چيز نبود، «كَانَ اللهُ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ»([14])،هيچ نبود فقط پيغمبراكرم كه پيغمبراكرم و فاطمهي زهرا سلام الله عليها و ائمهي اطهار هم همزمان با پيغمبراكرم خلق شدند و همزمان همهي اين نور به همهشان داده شد، خدا رحمت كند استاد را من آن موقع بچه بودم، سن شايد شانزده ساله، هفده ساله بودم گفتم چطور ميشود كه از يك خدا چند تا چراغ روشن بشود يا از نور پيغمبر چند تا چراغ روشن بشود و همهشان روشن بشود و از او قدري كم نشود، گفت مثل شمع، شما صد شمع بگذاري، اين شمع از اين شمع همه روشن است، اين را مثال ميزد براي ما، من البته در آن سن بودم توضيح علميتر از اين براي من قابل هضم نبود، اينها بود حالا چقدري طول كشيد خدا ميداند، تا خدا آسمان و زمين را خلق كرد وقتي كه آسمان و زمين را خلق كرد همزمان قرآن را بر همهي اينها نازل كرد يعني احكامش را، يعني حكمتش را، يعني علمي كه اين قدرت را به وجود آورده به همين اساس است كه ما ميگوييم خداي تعالي بوسيله پيغمبر همه موجودات را خلق كرد، بوسيله ائمه همه موجودات را خلق كرد ما اينجوري ميگوييم، در نهجالبلاغه است «نَحْنُ صَنَائِعُ اللهِ وَ الْخَلْقُ صَنَائِعُنَا»([15])،كه بعضيها «صَنَائِعٌ لَنَا»، چيزهاي ديگر گفتند ولي در روايات ديگر هم تأييد شده «صَنَائِعُنَا»،ما مردم را، ما خلق را ساختيم با آن علم كه مشية اللّه است، «خَلَقَ اللهُ الْاَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ وَ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا»([16])، و روايات زيادي در اين زمينه داريم آن شب، طبعاً شب پيدا شد، روز پيدا شد، با خلقت آسمان و زمين اولين شبي كه پيدا شد آن شب، شب قدر بود و «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»اينجا ديگر بر قلب پيغمبر نازل نشده ممكن است از قلب پيغمبر بر عالم نازل شده باشد ولي اصل نزول از جانب خدا است و به همين جهت هم حالا ميترسم چيزي بگويم كه يك عدّه هضم نكنند، با كلمهي «انّا»بيان كرده، يعني ما و پيغمبر و ملائكه نازل كرديم قرآن را در شب قدر، نزول سوّم وقتي است كه به قالب زبان عربي در آمد، خوب دقّت كنيد اين زمان بعثت پيغمبر نبود قبلش بود به زبان عربي مبين در آمد، «بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»([17])،يعني قبل، قبل از وجود بشر زباني نبود وقتي كه زبان عربي به وجود آمده به زبان عربيِ مبين، آشكار، خيلي واضح، «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ»([18])،آنجا نازل شد يعني يك درجه آمد پايين، آمد توي محدودهي حروف، مرحلهي چهارم وقتي كه پيغمبراكرم مبعوث شد چون اگر قرآن قبلاً به زبان عربي نازل نشده بود چطور علي بن ابيطالب موقع تولد سورهي قد افلح المومنون را ميخواند، پس قبلاً نازل شده، وقتي كه پيغمبراكرم مبعوث شد از همان كلمهي «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ»([19])، آيات تدريجاً دو مرتبه نازل شد، خوب پيغمبر كه ميدانست هم به زبان عربي ميدانست همه چيز، نه بايد نزول ديگري داشته باشد وقتش را خدا تعيين ميكند «وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ»، در قرآن ميفرمايد عجله نكن همين دليل به اين است كه قرآن را پيغمبر ميداند عجله نكن در خواندن قرآن «مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ»([20]) وحياش بر تو، حكمش بر تو فرستاده بشود، خوب اين چهار نزول، نزول پنجم تفسيري بود كه از جانب پيغمبر براي قرآن با خط علي بن ابيطالب نوشته شد يعني قرآن توضيح داده شد كي توضيح داد؟ پيغمبر براي علي بن ابيطالب در مرحلهي اوّل، چون ديگران نه دركش را داشتند نه فهمش، علي مينويسد پيغمبر ميگويد، شما فكر نكنيد كه خوب اين كتابي كه متجاوز از شايد دويست جلد كتابهاي زمان ما باشد چون «فِيهِ أَرْشُ الْخَدْشِ»([21])،اسمش هم كتاب علي است، توي روايات هم زياد آمده بعضي از اصحاب هم ديدند، اين كتاب را علي بن ابيطالب هم آورد داد به مردم، اي كاش طلحه و زبيري وجود نداشت كه روي حسادتها، روي امراض روحي از حضرت قبول نميكردند و افرادي بدتر از طلحه و زبير و يا بهتر از طلحه و زبير ديدند سازش با زندگيشان ندارد وقتي كه خود علي بن ابيطالب را ترك كنند كتابش را قبول ميكنند؟ قبول نكردند اين هم نزول پنجم، نزول ششم اين تفاسيري است كه علماء و مجتهدين البته اين اجازهاش داده شده نه اينكه از جانب خدا و پيغمبر باشد كه علماء و بزرگان استنباط ميكنند از قرآن و براي مردم بيان ميكنند رواياتي كه هست اين را من نگفتم روايات را، روايات همان مطالبي است كه توي كتاب علي هست، از همان تجاوز نميكند، بعضيهايش را گفتند، يك عده از اصحاب هم ميآمدند خدمت مثلاً امام صادق كه آقا شما اين مطلبي كه فرموديد از خودتان ميگوييد يا از پيغمبر؟ حضرت ميرفت كتاب را ميآورد ميگفت ببين خط علي بن ابيطالب، گفتار پيغمبر اينجا نوشته اين هم نزول ششم، توضيح المسائل در واقع ميشود گفت كه نزول ششم قرآن است در بخش احكام، نزول هفتم ترجمه قرآن است، دقت كرديد؟ همين ترجمهها، شما قرآن را بر ميداريد ميخوانيد ترجمهاش هم نگاه ميكنيد كه اين دو تا را به ما اجازهي نزول دادند، مثلاً يك كسي هست هي يك آب داغي را هي سردش ميكند از اين ظرف به آن ظرف ميريزد بعضيها هستند باز هم بايد سردترش كرد، بعضيها با پنج دفعهاي اين تو آن تو كردن سردشان ميكند، بسشان است، دهانشان هم حالا يك قدري ميسوزد، بسوزد ميخورند، امّا بعضيها هستند نه باز هم يكي دو تا ديگر هم بايد آن ظرف اين ظرف بشود، اين هفت نزول است، اين در جايي ممكن است پيدا نشود يادداشت كنيد، بنويسيد، حواستان جمع باشد و انشاءاللّه بعضي از دوستان هم به صورت كتاب درش ميآورند و انشاءاللّه اين مطلب پخش بشود، خوب من امشب خيلي حرف زدم، معذرت ميخواهم هم از خودم عذرخواهي بايد بكنم هم از شما، اين دو مطلب لازم بود عرض كنم و امّا امشب، شب بيست و سوّم ماه مبارك رمضان، روايات يا ترجيح دادند يا تصريح كردند كه شب قدر امشب است، خوب ما شب قدر چكار كنيم؟ حالا چكار كنيم؟ هم فقط بيدار باشيم تا اذان صبح كافي است؟ نه واقعاً؟ آخر حالا بهتر از هزار ماه است حالا توي هزار ماهش چه كنيم؟ اين هم نگفتند مثل هزار ماه است بهتر از هزار ماه، ببينيد يك مثالي بزنم برايتان، مطلب خيلي روشن ميشود شما مثلاً فرض كنيم بيست سال درس خوانديد حالا ميخواهيد دكترايتان را بگيريد يك ملاقات با مثلاً رئيس دانشگاه يك ملاقات پنج دقيقه داريد اين اگر دل او را بدست بياوريد برايتان از اين بيست سالي كه درس خوانديد و حالا مدركش نداريد بهتر است، كه برايتان امضاء بكند، رسميّت به شما بدهد، يك شب است، در بعضي از جاهاي دنيا اگر مخصوصاً ماه رمضان توي تابستان بيفتد شبشان يك ساعت است، دو ساعت است، اين دو ساعت شب قدر آنها است، اين شبها هم شب قدر است، خوب ما چكار كنيم حالا؟ آن امضاء را بگير، يك كلمه، امضاء را بگير همان سر شب اگر بگيري برو راحت باش، سر شب نگرفتي بايد برايت صحبت كنند، حرف بزنند، به تو حقيقت را بگويند خيلي خوب بيا توي مجلس، آخر شب، بالاخره اين «سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»، اين امضاي خدا كه خدا خودش امضاء نميكند يعني خدا بالاتر از اين مسائل است اين امضاي علي بن ابيطالب ميخواهد پايش باشد «قَسِيمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ»([22])، امضاي فاطمهي زهرا ميخواهد پايش باشد ايشان هم همينطور، كوثر است، امضاء امام زمانمان اگر پايش بود امضاي همه هست، همهي امضاها هست، بنابراين اين امضاء را داشته باشيد امشب و من مكّرر امتحان كردم شب بيست و سوم يك مشكلاتي پيش ميآيد كه حواسها پرت بشود، حواست هم پرت نشود اين هم خودش يك غربالي است، مكرّر در هر سال انشاءاللّه تا حالايش نشده، اين چيزي نبود، دقت كرديد؟ اين امضاء را بگير، آقاجان امضاء به ما بده، اين دكتراي ما را امضاء كن، در چه مرحلهاي هستي؟ مرحلهات را امضاء كن، من در ماه رمضان كمتر به افراد مرحلهشان را عوض ميكنم ميگويم اين مرحلهات باشد در ماه رمضان امضاء بشود بعد مرحلهي ديگر، مرحلهات را امضاء بگير، عبوديت را امضاء بگير، يك كلمه، يك امضاء، امضاء هم حالا حتماً حتماً با خودكار و فلان و كاغذ و اينها باشد، بگويند بله، تو را قبول داريم آن شخص ميگفت آقا وليعصر شب بيست و يكم يك قرآن به شما هديه دادند و شما گفتيد تمام اين دوستان هم هستند به همهي اينها هم قرآني هديه دادند، خيلي خواب، حالا خواب بوده نميدانم به من كه به صورت خواب نميگفت، حالا هر چي خواب ميديده، بيداري ميديده بهرحال بشارتي است، انشاءاللّه به همهتان قرآن را بدهند كافي است ديگر برايتان، تبيانا كل شيء، حكمت است، همه چيز به شما دادند حتّي يكي ميگفت دوستان شهرستانها هم كه صداي شما را ميشنيدند آنها را هم شما گفتيد، آنهايي كه بالاخره توي مراحل تزكيهي نفس هستند بهبه، اگر شب بيست و يكم قرآن را داده باشند شما قرآن را ببريد خدمت آقا، آقا يك امضاء هم پشتش بكن، هم تصديق اين كه من از بندگان خدا هستم هم امضاء شما پشت قرآن من باشد و هميشه افتخار كنم كه البته امام عصر ارواحنافداه وقتي اين امضاء دائمي را ميكند كه تو دائماً توي همين راه باشي، خوب اين برنامه امشب. اگر امضاء را گرفتي خير من الف شهر و هزار ماه هم گفتند هزار سال نگفتند آخر بعضي از دوستان ميگويند ماهي كه تويش ليلهي القدر نباشد، وقتي كه هزار ماه گفته شد طبعاً معلوم است خودش كه شب قدر توي ماه، هر ماهي نيست اگر از صد سال بگويند بهتر است معنايش اين است كه خوب شب قدر هم تويش دارد يا ندارد؟ سال شب قدر دارد، ولي ماه شب قدر ندارد، «خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»گفتند خيلي قرآن بليغ صحبت ميكند، خيلي حساب شده صحبت ميكند بنابراين از هزار ماهت بهتر است، از تمام عمرت بهتر است، امضاء را بگير، فراموش نكن، يك وقت حواستان پرت نباشد ما اينكه ميگويم چراغ خاموش كنند نه به خاطر اينكه خوب معمول است چراغ خاموش ميكنند، نه، براي اينكه هر قيافهاي به خودت بگيري خجالت نكشي، هر جوري حركت بكني خجالت نكشي، يك شخصي ميگفت كه، از روحانيون بود ميگفت عبايم توي دستم بود يك دفعه مثل اينكه خيال كردم كه عباي امام زمان توي دستم است، هي تكان دادم، تكان دادم تا آقا برگشت به من نگاه كرد گفت چيه؟ گفتم آقاجان يك امضاء كن بده به ما، در محضر حضرت بقيةاللّهچون به ما گفتهاند امشب زيارت ابيعبداللّه الحسين مستحب است خوششان ميآيد ما برويم آنجا، آنجا يك مقداري خودمان را شستشو بدهيم با اشك چشممان يك مقداري متوجّه حضرت سيّدالشهداء باشيم و بعد برويم در خانهي امام زمان، بنابراين چراغها را خاموش كنيد جناب آقاي فاني يك روضهي شبِ قدري بخوانند و بهترين روضه هم روضه وداع است اگر ميتوانند، آن لحظهاي كه حضرت سيدالشهداء آمد و فرمود: «عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلامُ»([23])،اي خاندان عصمت خداحافظ.
[1]نور/35
[2]بحار: 94/ 349
[3]«يا مدبر الأمور يا باعث من في القبور يا مجري البحور يا ملين الحديد لداود عليه السلام صل على محمد و آل محمد» بحار: 95/ 70
[4]«وَ ارْزُقْنَا الْعَافِيَةَ وَ دَوَامَ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامَ الْعَافِيَةِ وَ شُكْرَ الْعَافِيَةِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» وسائلالشيعه: 13/ 335
[5]«يا أمير المؤمنين ما الحقيقة؟ فقال: مالك والحقيقة؟» نور البراهين: 1/ 221، «سئل كميل ابن زياد عن على عليه السلام ما الحقيقة فقال عليه السلام مالك والحقيقة يا كميل» شرح الأسماء الحسنى: 1/ 131،
[6]انفال/37
[7]«حدثنا المفضل بن عمر أنه سمع أبا عبد الله عليه السلام يقول: في قوله عزوجل: و اشرقت الارض بنور ربها قال: رب الارض يعنى امام الارض» تفسير نور الثقلين: 4/ 503
[8]شرح الأسماء الحسنى: 1/ 133
[9]تحريم/6
[10]روم/10
[11]مصباح كفعمي: 557، مصباح المتهجد: 847
[12]عنكبوت/69
[13]نحل/89
[14]بحار: 54/ 233
[15]«نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا» بحار: 53/ 178، احتجاج: 2/ 466، غيبت طوسي: 285، منتخبالأنوارالمضيئه: 118، «نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ صَنَائِعُنَا» صراط المستقيم: 2/ 235، «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا» نهجالبلاغه: 385
[16]«خلق الله المشية بنفسها ثم خلق الأشياء بالمشية» بحار: 54/ 56، توحيد: 147؛ «خلق الله المشية قبل الأشياء ثم خلق الأشياء بالمشية» توحيد: 339
[17]شعراء/195
[18]قمر/17
[19]علق/1
[20]طه/114
[21]«فِيهِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ» مستدركالوسائل: 18/ 386؛ «فيها أرش الخدش» بحار: 26/ 38
[22]كافي: 4/ 570، بحار: 7/ 186
[23]«أن الحسين لما نظر إلى اثنين و سبعين رجلا من أهل بيته صرعى التفت إلى الخيمة و نادى يا سكينة يا فاطمة يا زينب يا أم كلثوم عليكن مني السلام فنادته سكينة يا أبة استسلمت للموت» بحار: 45/ 47
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.