۲۳ رمضان ۱۴۱۰ قمری – ۲۹ فروردین ۱۳۶۹ شمسی – اهمیت شب با عظمت قدر
«أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین الصلاة و السلام علی أشرف أنبیاء و المرسلین سیّدنا و نبیّنا أبی القاسم محمد و علی آله الطیّبین الطاهرین لا سیّما علی سیّدنا و مولانا حجة بن الحسن روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»[1] در تفسیر این سوره مبارکه روایات زیادی وارد شده است. اگر کسی امشب هزار مرتبه این سوره را بخواند، خدای تعالی به او یقین کامل عنایت میکند. ثوابهای زیادی برای خواندن این سوره وارد شده است. روایتی دارد که امام باقر (علیه الصلاة و السلام) فرمود: ای شیعه علی بن ابیطالب بهترین دلیل بر امامت فرزندان پیغمبر و علی و یازده فرزند او این سوره مبارکه است. با دشمن به وسیله این سوره مخاصمه کنید. این سوره جواب دندانشکنی برای کسانی است که فکر میکنند میشود از میدان مردم معمولی جانشینی برای پیغمبر انتخاب کرد. زیرا در این سوره مبارکه خدای تعالی… از مردم معمولی نمیشود برای جانشینی پیغمبراکرم انتخاب کرد. زیرا در این سوره خدای تعالی میفرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ».
یک روز اوّلی و دومی خدمت رسولاکرم آمدند، حضرت گریه زیادی کردند. آنها سؤال کردند که یا رسولالله چهچیز سبب شده است که شما این مقدار اشک بریزید؟ فرمود: آنچه که من در سوره قدر میبینم و آنچه که وصیّ من بعد از من میبیند، به قدری اهمیت دارد که من را از شوق آن به گریه واداشته است. خوب به این مطالب دقت کنید. آنها سؤال کردند که شما چه میبینید؟ رسولاکرم فرمودند: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ». آیا این کلمه «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» چیزی را فروگذار کرده است؟ آیا چیزی هست که فروگذار شده باشد از کل امر، یعنی تمام امور؟ یعنی تمام آن شب قدر، ملائکه و روح که حالا بحث ملائکه و روح را شاید فرصت کنم عرض کنم، اینها از جانب خدا نازل میشوند، با همه چیزها. یعنی علم همهچیز و از همین جهت شب قدر بهترین شبهای دوره سال است که بماند. بهتر از هزار ماه ارزش دارد.
در شب قدر از این روایات استفاده میشود که «فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ»[2] به وسیله ملائکه که «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً»[3] تمام امور را تدبیر میکنند و همه کارها در دست ملائکه است. این را بدانید، خدای تعالی ملائکه را برای کار کردن خلق کرده است. اینها کارگران خدا هستند، کارمندان خدا هستند، کارهای عالم در دست اینها است. از قطره باران گرفته که فرومیریزد، تا کارهای بسیار مهم و فوق آنها و فرمانده تمام ملائکه امام هر زمانی است و واسطه بین خدای تعالی از نظر تشریفات و امام هر زمان، ملائکه هستند. ملائکه، البته نه هر مَلکی، چون مقامات ملائکه فرق میکند. یک عده هستند که کارگر سادهای هستند، یک عدهای مقداری مقامشان بالاتر است، تا میرسد به مقام جبرائیل که رابط بین خدا و ولی خدا است، رابط بین خدا و پیغمبر است، رابط بین اولیای خدا و خدمتگذار ائمه اطهار (علیهم الصلاة و السلام) و به اصطلاح تمام مسائلی که مربوط به معصومین (علیهم الصلاة و السلام) است، حضرت جبرائیل در یک بُعد، حضرت میکائیل در بُعد دیگر، حضرت اسرافیل… چهار مَلک مقرّب هستند که باز بهترین آنها حضرت جبرائیل است.
اینها قصه نیست، اینها برای ما افرادی که خواب هستیم، چشمهای ما پرده دارد، در حجاب است، به صورت قصه نقل میشود. اما یک عده از افراد بشر هستند که اینها میبینند. خدا بشر را اینطور خلق کرده است که ببیند. وقتی خدای تعالی حضرت آدم را نقل کرد، ارواح همه ما آنجا حاضر بودند. همه ما دیدیم که ملائکه ریختند، در مقابل حضرت آدم سجده کردند. و همه ما دیدیم که شیطان سجده نکرد و لذا باطناً و روحاً از شیطان متنفر هستیم و از مَلک متنفر نیستیم، دشمن ملائکه نیستیم. حالا از این بحث بگذریم، به جهت اینکه با این بحثها… فقط من میخواهم یک جمله را به شما عرض کنم که امشب شب قدر است، از امام زمان خود بخواهید که شما را تقدیر کند، از خدا بخواهد که برای شما مقدّر بشود که چشمهای ملکوتی شما باز شود. آنچه که خدای تعالی در قرآن فرموده که باید همه ببینند، ما هم ببینیم. آنچه که اولیای خدا میبینند، ما هم ببینیم. من اوّلی که منبر رفتم، داشتم خطبه میخواندم، خواستم خود را در همان حالی که قبل از منبر در من به وجود آمده بود، بیندازم. ولی گفتم چون افضل اعمال شب قدر تحصیل علم و دانش و معارف است، یک قدری خود را کنترل کردم و این بحث را شروع کردم.
والّا من در آن اتاق، همین الآن نشسته بودم، یک آقایی که حتماً در مجلس هستند، نزد من آمدند، فرمودند که شب گذشته… بعضی از شما شب گذشته نبودید. ما شبهایی که اینجا خلوتتر است، الحمدلله… اگر نگوییم حال بهتری داریم، کمتر از حال شبهای شلوغی نیست. شب گذشته خود من تعجب میکردم از دوستان، از رفقا که سه ساعت و نیم اینجا نشستند، سه ساعت اینجا نشستند، وقتی یاالله کردم، هرچه من میخواستم این یااللهها را کنترل کنم، نمیشد، رها نمیکردند. دیر شده بود، غذا سرد شد، در عین حال فریاد یاالله اینها بلند شد. تجلیات امام عصر (ارواحنا فداه) در مجالس… در یک مجلس ممکن است امام عصر که وجهالله است «أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ»[4] آن وجه خدایی که کاش یک عدهای میبودند، مینشستند این روایات را تحقیق میکردند، یاد میگرفتند، حقایق را درک میکردند و معنای این جملات را میفهمیدند. آن وجه خدا که «إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ» اولیای خدا باید به او توجه کنند. معنای این چیست؟ نمیتوانم شرح دهم، یک مجلس مفصلی نیاز است.
آن آقا که فرقی نمیکند، چه خدا تجلی کند، چه امام زمان تجلی کند. چون آنها با خدا از نظر واقعیت، نه از نظر وجود یکی هستند. تجلیاتی که در مجالس میشود، اینها چیزهایی است که برای عدهای از دوستان ما که در این مجلس هستند، مطلب بسیار سادهای است، تجربه دارند. یک عده هم متفرق هستند، آنها هم به گوششان بخورد، کمکم انشاءالله اگر رسیدند و خواهند رسید، ولو در وقت احتضار. بدانند که یک خبرهایی بوده است، ما چه میگفتیم. خدا استاد اخلاق ما مرحوم حاج ملا آقاجان را رحمت کند. ایشان گاهگاهی مطالبی را می گفت که درخور فکر ما نبود. میگفت: مثل مدادی که نقاش برمیدارد، اول یک طرحی را روی دیوار مینویسد، بعد داخل آن را پُر میکند. حال من طرح آن را برای شما مطرح میکنم. حالا هم باید طرح آن مطرح شود. آن کسانی هم که خواب هستند و یا خدای نکرده مُردهاند…
آخر ما مردم در بخشهای مختلف مُردیم. یکی در مادیات مُرده، فکر و هوش او شب و روز این است که کار بکند، بیاورد، بخورد و زاد و ولد کند. اگر بخواهید او را با یک طویله و حیوانی که در آن طویله است، مقایسه کنید؛ خیلی فرق ندارد. فقط فرق آنها در کیفیت خوراک و لباس است. یک عده در این جهت مُردند و مدام هم فکر آنها همین است. یک عده بالاتر مُردند، در عبادت مُردند. نماز شب میخواند، نماز اول وقت می خواند، خیال میکند که همین است. همین است، ترک محرمات و انجام واجبات. محرمات را هم که ترک میکند، خیلی با زور. واقعاً جان میکَند که محرمات را ترک کند، جان میکَند که واجبات را انجام بده. روی میل باطنی نیست. روی میل واقعی او نیست. او هم در این جهت مُرده است. یک عده در علم مُردند، یک دوره ادبیات خوانده، خیال میکند تمام شخصیت یک انسان این است که ادیب باشد، خوب شعر میگوید.
شخصی اینچنینی در مسجد پیغمبر آمده بود، مردم گفتند: علامه. حضرت فرمود: «وَ مَا الْعَلَّامَةُ»[5] علامه چیست؟ بعد که گفتند آقا این فرد تمام اشعار عربی را بلد است. مثل اینکه الآن یک نفر پیدا شود که یک دوره مثنوی را حفظ باشد، یک دوره سعدی، یک دوره حافظ، یک دوره مثلاً اشعار تمام شخصیتهای معروف را حفظ باشد و علاوه انساب را هم بداند، ما به او علامه میگوییم. علامه یعنی پُرعلم. حضرت فرمود این علمی است که به درد… دمِ مرگ هم که مُرد، همین شعرها دیگر هیچ. این شعر… من ادیب هستم، باش. «من ربّگ؟» من تمام حافظ را حفظ هستم. باش. استاد دانشگاه، استاد دانشکده ادبیات هستم، باش. خلوص، خدا، پیغمبر، معرفت، چشم باز، دیدنها، امام زمان، من اینها را… نه وقت نکردم تحقیق کنم. به درد او میخورد. یک عده هم در اینجا مُردند. یک عده بالاتر، در فقه و اصول. ما خود را میگوییم، به شما هم کار نداریم. یکی در طب مُرده است، یکی در مهندسی مُرده است. ما فعلاً خود را میگوییم، یک شخصی مجتهد عالیقدر شده است. البته من به مجتهدین عالیقدر جسارت نمیکنم، آنهایی که فقط و فقط فکر میکنند در اجتهاد تنها مجتهد شدن ارزش دارد و امام زمان و خدا و دین، اینها زیاد اهمیت ندارد. نگویید: چنین چیزی نمیشود. چرا میشود، ما بهتر وارد هستیم.
من دوازده سال در قم درس خارج خواندم، آنهم درس مرحوم آیتالله بروجردی. نمیخواهم خود را نشان بدهم، خیر. من هم اگر بخواهم بگویم اینطور هستم، مُردم. من خاک کف پای این بچههایی هستم که اینجا روی محبت به امام زمان، یا صاحبالزمان میگویند. خاک پای آن کسی هستم که شب گذشته… از همین جوانهای مجلس آنقدر چشم او پاک بوده که لایق بوده امام زمان (علیه الصلاة و السلام) را ببیند. من نمیخواهم، حتی نزدیکترین اقوام ما هم نمیدانند که من چهقدر درس خواندم، چهقدر چیز بلد هستم و هیچوقت نخواستم اینها را اظهار کنم و نمیخواهم بکنم و نخواهم کرد. ولی اگر انسان در این مرحله بمیرد، مُرده است، مُرده است. مجتهد مُرده است، در مقام مجتهدی مُرده است، در مقام دکتری مُرده است، در مقام مهندسی مُرده است، در مقام استاد بودن مُرده است. کبر و غرور آمده، او را گرفته و او را خفه کرده و از بین برده است. انسان در هر کجا متوقف شد، مُرده است. باید روزبهروز، ساعت به ساعت ترقی کند. «من ساوی یوماه» کسی که دو روز او مساوی باشد، او مُرده است و مُرده هم نمیبیند، مُرده نمیبیند، مُرده نمیشنود.
«إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى»[6] ای پیغمبر، تو با همه عظمت خود نمیتوانی به مُرده چیزی بشنوانی. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»[7] شما فکر نکنید این «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» برای آن عرب بیچاره بیسواد چوپان بوده است. خیر، دانشمندان از علمای ادبیات بودند در آن زمان، البته نه در شهر مکه که «فکّر و قدّر» بعد خدای تعالی میگوید: مرگ بر او باد، با این تدبیر او و با این فکر او. درباره قرآن قضاوت میکند، درباره… میگوید: «إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر»[8] این کلام، کلام بشر است. مردم آن زمان تا حالا فرض کنید الآن شاید صدها برابر رشد فکری مردم نسبت به مردم زمان پیغمبر بیشتر است، بیشتر شده است. الآن دانشمند دنیا به اعجاز قرآن اعتراف میکنند. آن مرد عرب باسوادی که همه عربهای جزیرةالعرب او را قبول دارند، میگوید: «إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر» این نیست، مگر قول بشر. پیش او رفتند، یک عده گفتند: سه جمله در قرآن است که این سه جمله بر خلاف ادبیات عرب است، گفتند: قاضی چه کسی باشد؟ گفتند: فلانی. پیغمبر گفت که نزد او میرویم. وقتی بر او وارد شدند، او در اتاق خود نبود.
پیغمبر اکرم وارد شد، نشست، با آن جمعی که اطراف پیغمبر بودند. شخص وارد شد، پیغمبر برای او بلند شد. البته گفته بودند که آن سه جمله هم یکی «عُجاب» است، یکی شیخ کبیر است… حالا میشود علت آن را هم شرح داد، نمیخواهم شب قدر وقت شما را به این مسائل بگذرانم و یکی هم «أتستهزؤنی» است. این سه کلمه در سراسر قرآن برخلاف ادبیات است. پیغمبراکرم فرمود: پیش او میرویم. رفتند در اتاق نشستند، وقتی که آن شخص وارد شد، از در وارد شد. پیغمبراکرم برای او بلند شدند، او هم احترام کرد، بلند شد، باز خواست بنشیند، باز پیغمبر بلند شد، باز او هم بلند شد. دفعه سوم باز خواست بنشیند، باز پیغمبر بلند شد، او هم بلند شد. یک صورت مسخره و استهزا به خود گرفت، این پیرمرد متکبری که در ادبیات مُرده و همه حیثیت او همین است، در مقابل مردم گفت: «أتستهزؤنی یا محمد و أنا شیخ کبیر و هذا شیء عجاب» پیغمبراکرم با اعجاز این سه جمله را از او گرفت، در همان مجلس اول.
بعد گفت: خوب برای چه آمدید؟ گفتند: جواب ما را دادی. تو که ادیبترین دانشمندان عرب هستی، هر سه جمله را در این برخورد بیان کردی. بعضی در ادبیات مُرده اند، بعضی در علم مُرده اند، بعضی را غرور ریاست گرفته است، در ریاست خود مُرده اند. بعضی در پول مُرده اند، بعضی در… بالاخره یک عنوانی برای خود درست کرده و همانجا توقف کرده است و انشاءالله شما باید امشب از حجةبنالحسن بخواهید که هیچکجا از این نردبانی که انسان بالا میرود، هیچ کجا نروید. باید چشم ما باز باشد. ما در موقع مرگ چشمهایمان باز میشود و آن خیلی دیر است. «لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في إيمانِها خَيْراً»[9] این ایمان باید یک خیری برای انسان داشته باشد. یکم وقتی چشم ما باز میشود… حتماً دیدید، هر کسی که میمیرد، «یا حار همدان من یمت یرنی» هر کس بمیرد، علی بن ابیطالب را میبیند. قبل آن چطور است؟ قبل آن انسان باید تزکیه نفس کند، تا ببیند. انسان در موقع مرگ صدای ملائکه را میشنود، صدای ملائکه را… خود ملائکه را میبیند. اینها را شنیدید دیگر؟ همه ما شنیدیم. انسان امام زمان (علیه الصلاة و السلام) را میبیند. اما وقتی انسان میبیند که نه زبان دارد که سلام کند، نه گوش دارد حرف آقا را بشنود، نه به اصطلاح زبانی دارد که با حضرت حرف بزند. آنوقت تازه آقا به اصطلاح دارد همهچیز را مشاهده میکند، پردهها از جلوی چشم او میروند. چرا الآن نباشد؟ آخر انسان بدبخت چرا شما آنوقتی به این مقام و مرحله برسید که نتوانید از آن هیچ بهرهای ببرید؟
انسان جان بکَند، در تمام عمر فقر و فلاکت دامنگیر او باشد، وقتی پولدار شود که حضرت عزرائیل بالا سر او آمده است. این خوب است؟ میگوید: حال میخواهم چه کار کنم؟ حالا جز خسارت چیز دیگری نیست. مثل پرده سینما تمام برنامههای زندگی او در مقابل چشم او رژه میروند، همه را میبیند. آنقدر هم در این موضوع روایت هست که از حساب خارج است. فکر نکنید… یعنی اگر ما مسلمان باشیم، باید معتقد باشیم که در هنگام مرگ حتماً چشم ما باز میشود، ائمه اطهار را میبینیم، ملائکه را میبینیم و گوش ما صدای آنها را میشنود و میتوانیم با آنها صحبت کنیم، اگر مسلمان باشیم. یعنی مساوی است اقرار به اسلام با اعتراف به این مطلب. ولی چه؟ چه خصوصیت دارد؟ «يَوْمَ… لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها» اینجا هیچ فایدهای ندارد. این ثروتی که حالا به شما دادند، این حجابها را که برداشتند، انسان نمیتواند کاری کند.
«لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ» معلوم است که قبل از آن میشود که انسان این حجابها را بردارد. اگر انسان قبل از آن این حجابها را برداشت. «موتوا قبل أن تموتوا»[10] قبل از اینکه بمیرید، خودتان خود را از ارتباط با دنیا، از ارتباط با مادیت بمیرانید «موتوا قبل أن تموتوا». «وزنوا قبل ان توزنوا»[11] قبل از اینکه شما را وزن کنند، خودتان خود را وزن کنید. انسان وقتی خودش خود را وزن کرد، میتواند کم و زیاد کند، در اختیار او است. اما وقتی او را وزن کردند، خواستند جسد مُرده او و اعمال او را وزن کنند، آنجا دیگر نمیتواند هیچ کاری بکند. این شبها، شبهایی است که باید چشمها باز شود.
در شب قدر چند نفر از ما مقام مقدس حضرت بقیةالله را دیدیم؟ چند نفر از ما؟ کدام یک از ما انوار ملائکه را مشاهده کردیم؟ کدام یک از ما لایق سخن گفتن با ما از طرف حجةبنالحسن شدیم؟ به خدا قسم شب قدر هم لازم نیست. اگر انسان یک قدم به طرف حقیقت بردارد، هر شب، شب قدر است، اگر قدر بدانیم. این آقایی که عرض میکنم که برای من قصهای نقل کرده است، چون من اجازه دارم از ایشان بگویم، از بقیهای که برای من چیزهایی نقل کردند… همین جلسه دیشب که به صورت ظاهر شب قدر هم نبود، جمعیت ما هم همین اتاق… الآن برای من، از نظر من جمعیت شب گذشته و امشب فرقی نمیکند، ولی ظاهراً آن اتاقها هم نشستند.
سحر بود، من میخواستم سحری بخورم، دیدم یک خانمی تلفن زده، مدام گریه میکند، نمیتواند مطلب را بگوید. بعد آقای سلطانی به من گفتند. به من تلفن کرد –فامیل ایشان است- امشب هم آمدند اینجا برای من نقل کردند. قسمت خانمها من معتقد هستم، خانمها برای اینکه آلودگیهای روحی آنها… آن کسانی که پاک میشوند… بعضی از آنها اهل غیبت و بیحجابی و اینطور موارد هستند، اهمیت به مسائل دینی خود نمیدهند، آنها هیچ. اما اگر در راه افتادند، بهتر از مردهایی که در راه افتادند، موفق هستند. میگوید: من نشسته بودم، آن قسمت اصلاً مردی وارد نمیشود. ایشان میفرمودند که من نشسته بودم، در جایی که پله میخورد و میرود به طرف بالا قسمت خانمها، در اتاق بودم، آن مقابل روی پله آقایی نشستند و شما که روضه میخوانید، ایشان دستمالی به دست دارند، اشک میریزند. الآن این قضیه را هم این آقا که اینجا تشریف دارند میشنوند و هم آن خانم. ایشان حاضر شدند که من این قضیه را برای شما نقل کنم.
من نگاه کردم. به خواهر خود گفتم که شما هم این آقا را میبینید؟ ایشان نمیدید. چون هر کسی یک نصیبی دارد، هر کسی یک حدّی دارد. بعد من بلند شدم که دستمال آقا را به عنوان تبرک بگیرم، نزدیک آقا که رسیدم، دیدم غایب شدند، نیستند. دل من میخواست این فکر از مغز دوستان بیرون میرفت که نباید اینها را گفت. من معتقد نیستم. من معتقد هستم که باید اینها را در این زمان گفت. بعضی میگویند:
هرکه را اسرار حق آموختند مُهر کردند و دهانش دوختند
گفتم: من به اینها میگویم اسرار را . سرّ آن چیزی است که وقتی آقا حضرت بقیةالله را شما دیدید، به شما بفرماید این ملاقات را به کسی نگو. رفتی گفتی، اشتباه کردی، این سرّ است. اما وقتی نفرمودند، این سرّ نیست. اصلاً سرّ نیست که… اگر کسی سرّ را به مردم بگوید، آنچیزی که گفتند نگو را به مردم بگوید، خائن است. آنهایی که میگویند:
هرکه را اسرار حق آموختند
چیزی هم بلد نیستند، چیزی هم ندارند که برای مردم بگویند و میخواهند خود را… یک بادی در غبغب بیندازند، بگویند ما همهچیز داریم، اما نمیگوییم. اینها نمیفهمند که معنی سرّ چیست. وقتی من چیزی را به شما گفتم و گفتم که به کسی نگویید: این میشود سرّ من. یا حالا چیزی که همه… یعنی علنی است، این دیگر سرّ نیست. اینها اشتباهاتی است که متأسفانه ما داریم و یک عده از افراد به اصطلاح چه بگویم، نمیدانم چه بگویم، مدام این را باد میکنند، والّا چه دلیلی بهتر از اینکه… برای وجود مقدس امام زمان چه دلیلی بهتر از اینکه مردم او را گاهگاهی میبینند. یک نفر از شیراز برای من هزارتا قضیه از ملاقاتها با امام زمان نوشته بود، همه آنها هم مستند و برای من آورد. البته همه آنها به درد نوشتن و پخش کردن نمیخورد. من یک نفر را میشناختم، خود من این را دیدم که در سفر مکه نُه مرتبه خدمت امام زمان (صلوات الله علیه) رسیده بود. این آیات قرآن است که ملائکه را میشود دید.
حضرت ابراهیم دیده، قوم لوط که به نظر من بدترین مردم روی کره زمین بودند، اینها ملائکه را دیدند، ارواح را دیدند، اجنّه را دیدند. آخر انسانهای کور که نباید بگویند که هیچ سیاهی و سفیدی و قرمزی و سرخ و هیچ رنگی در عالم وجود ندارد. کور راست میگوید، او ندیده است. اما وجود ندارد آن غلط است. بگویید: من ندیدم. من به بعضی از دوستان… وقتی یکی از دوستان از تهران به من تلفن کرد که من پیش چه کسی بروم؟ به یکی از علما گفتم که در کدام محلی هستی؟ معمولاً در هر محلهای که هستند، میگویم: گرفتاریهای خود را، مسائل خود را به آن عالم آن محل که میشناسم، مراجعه کنید. به او گفتم که نزد آن آقا بروید. بعد آمد و به من گفت که آن آقا در منبر فرمودند که نمیشود امام زمان را دید و اگر هم کسی ببیند، آنموقع نمیشناسد. گفتم که دیگر حق نداری پای خود را آنجا بگذاری. این آدم از دو حال خارج نیست: یا اینهمه قضایایی که از زمان غیبت صغری شروع شده و تا حالا ادامه دارد، همه اینها را میگوید: علامه حلّی دروغ گفته، سید بحرالعلوم دروغ گفته، سید ابن طاووس دروغ گفته، اسماعیل حمیری دروغ گفته، حاج علی بغدادی دروغ گفته. اینهمه جمعیت همه را دروغگو میداند. اینها را نخوانده یا اینکه میبیند که خود او که ندیده است، غرور او هم ایجاب نمیکند که بگوید من از همه عقبتر هستم. پس میگوید: نمیشود. دیگر حق ندارید بروید.
البته اگر کسی در مقابل… این را هم عرض کنم، چون بعضی افراد هستند که سوءاستفادههایی میکنند. اگر کسی گفت که من میروم و از امام زمان برای شما خبر میآورم، بدانید دروغ میگوید. گفتند این را باید تکذیب کنید. گفت: میروم خبر میآورم. آقا من فردا خبر این حاجت شما را میآورم از امام زمان و نقل میکنم. این ادعای بابیت کرده است. علی محمد باب اوایل کاری بالاتر از این نمیکرد. فقط ملاقاتها در این حد است:
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
روی یک مصالحی. مربوط به تزکیه کامل هم نیست که انسان تزکیه کامل کرده باشد تا خدمت حضرت برسد. خیر، امام عصر (ارواحنا فداء) یک حسابی پیش خود دارند، روی مصالحی که ما نمیفهمیم، آنها را درک نمیکنیم. ممکن است گاهگاهی به بعضی افراد اجازه تشرف بدهند، اجازه ملاقات بدهند و این هم میشود. حال این شخص زن باشد، مرد باشد، حتی اهلسنت… سنی است… یک کتابی را یکی از دوستان برای من آورد، اسم آن بوارق ال… یک جمله دیگر آن را یادم رفته است. اول اسم آن بوارق است. حاج آقا اسم کتاب چیست؟
-بوارق الحقایق.
– این کتاب را ایشان آوردند. نشانی گذاشته بودند. این شخص سنی هفت، هشت قسمت گفته به این دلیل، با این برنامه من خدمت نور خدا، حضرت بقیةالله رسیدم. سنی میرسد، حتی ناصبی خدمت امام زمان رسیده است. افراد مختلف خدمت حضرت رسیدند. افراد پاک تزکیه شده هم ممکن است نرسیده باشند. فکر نکنید آن کسی که خدمت حضرت نرسیده است، خیلی انسان بدی است. خیر، مسئلهای نداشته، حضرت مصلحتی در آن نمیدیدند که به او لیاقت تشرف بدهند. اگر امشب چشم ما باز میبود و میدیدیم امام زمان (علیه الصلاة و السلام) یعنی چه؟
«تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» حضرت رسولاکرم به اوّلی و دومی میفرمایند که در هر زمانی این شب قدر هست. درست است یا خیر؟ الآن امشب، شب قدر است. سنیها هم شب قدر را قبول دارند. از ضروریات مظهر اسلام و دین مقدس اسلام است که شب قدر دوره سال یک شب است. منتها اهل سنت شب بیست و هفتم را میگیرند، ما شب بیست و سوم و یا شب بیست و یکم و یا شب نوزدهم را در نظر گرفتیم. والّا شب قدری هست. این در شب قدر «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» ملائکه و روح بر چه کسی نازل میشوند؟ بر چه کسی نازل میشوند؟ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»[12] با همه امور، علم تمام چیزها.
بر چه کسی نازل میشوند؟ بر ولید بن یزید که یک حوضی از شراب درست میکرد و میگفت که من باید آنقدر از آن شرابها بخورم تا معلوم شود که از این حوض کوچک کم شده است. بر او نازل میشوند؟ بر یزید به معاویه نازل میشوند؟ بر خلفای اموی و عباسی نازل میشوند؟ بر آن کسی که فرض کنید همان خلفای اولیه که «لَوْ لَا عَلِيٌ لَهَلَكَ عُمَرُ»[13] و «أقيلوني و لست بخيركم و علي فيكم»[14] من را رها کنید، وابگذارید، من از شما بهتر نیستم. اگر بنا است بر او نازل شوند، باید بر همه مردم نازل شوند. بر سلاطین زمان نازل میشوند؟ بر مرجع تقلید نازل میشوند؟ مرجع تقلید دروغ نمیگوید. شما هر مرجعی را که خودتان بهترین تصور را میکنید، از او بپرسید که شب قدر شما با شب بیست و دوم فرق کرده است؟ میگویند: خیر. بر او هم نازل نمیشود. پس بر چه کسی نازل… این آیه چه میگوید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِم» دیگر از این صریحتر نیست که رسولاکرم، امام باقر (علیه الصلاة و السلام) میفرماید: ای شیعیان، بهترین دلیل بر اثبات وجود یک امام در هر زمان که ماسویالله تحت فرمان او باشد، همین سوره مبارکه است. بر چه کسی نازل میشود؟ بر علی بن ابیطالب نازل میشود. خود پیغمبراکرم به همان اوّلی و دومی فرمود که بر این شخص نازل میشود، بعد از من. این مقام برای او است. اشاره به علی بن ابیطالب (علیه السلام) کرد. بعد هم به امام حسن، بعد هم به امام حسین. در زمان ما به حضرت بقیةالله (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء).
این علومی که این شبها برای امام زمان میآورند، چیست؟ چیست؟ «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» اینها چیست؟ امام زمان مثل پیغمبراکرم، روایات زیادی هم در کتابهای روایی خود داریم که این دوازدهتا امامی که ما داریم در علم با پیغمبراکرم مساوی هستند، از نظر عقل هم باید همینطور باشد. به جهت اینکه کسی که جای پیغمبر مینشیند، باید کار پیغمبر را هم بکند. اگر چیزی کسر داشته باشد، نمیتواند کار او را انجام بدهد. در علم مساوی هستند. درباره پیغمبراکرم هم میخوانیم: «أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى انْقِضَاءِ خَلْقِكَ».[15] تا انقضاء خلق هر علمی در مغز پیغمبراکرم، در روح پیغمبراکرم نهفته است و درباره خود ائمه هم آیاتی هست، «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[16] در آن نامهای که چندی قبل از لبنان آورده بودند که حضرت بقیةالله (ارواحنا فداء) برای آنها به خط مبارک خود نوشته بودند، اول این جمله را نوشته بودند: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ». بدانید عمل شما را خدا میبیند. همانطور که خدا میبیند، پیغمبر هم میبیند و همانطوری که پیغمبر میبیند، ائمه اطهار (علیه الصلاة و السلام) هم میبینند. بعد هم فرموده بودند، نوشته بودند: «أقمت الصلاة فی مسجدکم». من در مسجد شما نماز خواندم «و أکلتُ ممّا أکلت» از آنچه که شما خوردید، من هم خوردم.
روز عاشورا بوده، در مسجد غذا میدادند. «و دعوت لکم» من اول برای شما دعا کردم، شما هم برای من دعا کنید. «فادعوا لی بالفرج» که بعد یک شخصی خدمت حضرت رسیده بود، وقتی ما این نامه را اینجا خواندیم در یک شبی که خیلی هم حال خوبی داشت، یک شخصی از علما در حرم حضرت رضا (صلوات الله علیه) خدمت حضرت رسیده بود و سؤال کرده بود که آن نامه از طرف شما است؟ فرموده بودند: بله، ولی خود نامه را پخش نکنید. حضرت میبیند، مشاهده میکند، اینکه شما زیارت میکنید، در همینجا میایستید «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ»[17] اگر حضرت نمیشنود که معنا ندارد ما سلام خدمت ایشان عرض کنیم. میبیند، میشنود. علم اولین و آخرین را هم امام زمان دارد. پس امشب چه از طرف خدا میآورند و به او میگویند؟ یک مطلب علمی خیلی مختصر و فشرده میخواهم برای شما بگویم، این را بدانید، یاد بگیرید. چون در دعاهای همین امشب هست. «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ».[18] خدای تعالی از این لحظه تا اول خلقت هرچه علم مربوط به کائنات است، در قلب و روح امام قرار داده است. میدانیم، اینجا هیچ حرفی نیست.
از این به بعد تا آخر خلقت هم هرچه هست، میداند. اما یک مسئله از این به بعد آن هست و آن این است که دست خدا باز است، ممکن است تغییر بدهد. آن تغییر را خدا به ائمه نگفته است که آن علم مکنون او است. این خیلی مختصر… این حرف خیلی شرح دارد، خیلی مطلب دارد. ببینید ما علم امام را به دو بخش تقسیم میکنیم: بخشی از آن مربوط به گذشته است، بخشی هم مربوط به آینده است. آنچه که مربوط به گذشته است، بدون کم و زیاد هرچه هست، امام میداند. آنچه که مربوط به آینده است، دومرتبه امام میداند. همانطوری که شما الآن میدانید که فردا صبح خورشید درمیآید. فردا صبح خورشید درمیآید یا نه؟ چه کسی است که بگوید: نه؟ حتماً درمیآید.
اما حال آمد و خدا نخواست که در بیاید، شما چه میکنید؟ نخواست، د رنمیآید. پس ببینید آن علم صددرصد کاهش پیدا میکند. همانطوری که ما میدانیم فردا صبح خورشید درمیآید، از روی… یا مثلاً فرض کنید یک راننده پشت فرمان ماشین نشسته است، ماشین او هم روی صد کیلومتر میرود، سر ساعت کجا است؟ هیچ مانعی هم در راه نیست. سر صد کیلومتر است. صددرصد سر صد کیلومتری خواهد رسید. میگوید: شاید، اگر مانعی پیش نیاید، دست خدا است. خدا به پیغمبراکرم میفرماید: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»[19] ای پیغمبر، فردا نگویی من فلان کار را میکنم، مگر اینکه او را متکی به خواست خدا کنید. یعنی اگر خدا بخواهد میتوانید بکنید، اگر نخواهد نمیتوانید بکنید.
هر کسی که صددرصد بخواهد از آینده به شما خبر بدهد، یقیناً دروغگو است. صددرصد، بگوید: قطعاً شما یک ماه دیگر میمیرید، او دروغ میگوید، هر کسی که میخواهد باشد. مگر اینکه بگوید: با خواست خدا، مگر اینکه بگوید من اینطور میبینم، شاید خدا هم تقدیر خود را همینطور کند. متوجه هستید؟ حضرت عیسی به یک گرفتاری مبتلا شده است، تجربه هست. آمد از کنار یک خانهای عبور کند، دید که آنجا عروسی است. به اصحاب خود فرمود که شب آینده در اینجا عزا است. چون میدیدید. جلوی چشم حضرت عیسی مثل آینه روشن بود که یک ماری میآید و یک افعی میآید و این عروس را میگزد و بعد این عروس امروز میمیرد، شب آینده اینجا عزاداری میکنند. اینها را میدیدید، میشود دید. باید…
شب آینده آمدند و دیدند که نه، این عروس خانم زنده است، مجلس عروسی هم هنوز برپا است. گفتند: چه شد؟ تحقیق کردند، خود حضرت عیسی هم خیلی تعجب کرد. وارد شد، دیدند بله، ایشان صدقه داده است و خدا بلا را از او دفع کرده است. خدا این یک جمله آن را به حضرت عیسی نگفته بود. یعنی خدای تعالی این عظمت خود را حفظ کرده بود و نه به حضرت عیسی، به پیغمبراکرم هم طبق همین آیه نفرموده است. «قُلْ… انّی لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ»[20] غیب مطلق همین است. این بخش از علم پروردگار است که در اختیار اولیای خود و انبیاء خود نگذاشته است «انّی لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ». «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» علی (علیه الصلاة و السلام) در نهجالبلاغه میفرماید: «لَوْ لَا آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ»[21] اگر یک آیه، یعنی یک حقیقت… چون آیه حقیقتی است. یک حقیقت نبود، یک آیه در قرآن نبود که میگوید: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ». خدای تعالی مطلب را اینجا خلاصه میکند که محو میکند هرچه را بخواهد.
آقا فردا صبح بنا بوده خورشید دربیاید، خدا حق دارد محو کند یا خیر؟ بله، اختیار آن با او است. «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ»[22] سؤال نمیشود از آنچه که خدا انجام میدهد. «يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ»[23] هرچه که بخواهد انجام میدهد، از من و شما اجازه نمیگیرد که من و شما فردا صبح خورشید را خارج کنیم. آخر اوضاع به هم میخورد، بخورد. عالم تکوین زیر و رو میشود، افلاک چه… اینها از نظر شما است، اگر خدا بخواهد همین زمین را با همین محور بدون خورشید هم نگه میدارد. این افلاک که همینطور دور هم میچرخند، بالاخره به جایی منتهی میشود. آن آخری را چه کار میکند؟ خدای تعالی اوّلی را هم همان کار خواهد کرد. دقت کردید؟ لذا «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ» این آیه اگر در قرآن نبود، من به شما خبر میدادم از آنچه که در آینده… حضرت امیر میفرماید: از آنچه که در آینده انجام خواهد شد.
ولی ائمه اطهار ما و خود علی بن ابیطالب یک مقدار خبرهایی راجع به علایم ظهور و آخرالزمان بیان کردند، ولی خود آنها فرمودند اینها علایم حتمی نیست. یعنی چه؟ اگر که اینها انجام میشود، شما که عالم هستید. اگر این علایم انجام میشود و شما هم امام هستید و میگویید، دیگر حتمی و غیرحتمی ندارد. ولی شاید خدا نخواسته باشد. فقط یک چیز را خدا قطعاً میخواهد، یکی از آن از آخرالزمان است که قطعاً خدا میخواهد و جزء وعدهها است و خدا وعدهها را تخلف نمیکند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ»[24] و آن اصل ظهور است. که اگر یک روز هم از عالم باقی بماند، خدای تعالی آن روز را «لطوّله اللَّه»[25] آنقدر طولانی میکند، تا امام زمان ظاهر شود. آنوقت شب قدر را چه کار میکند؟ شب قدر… حالا شاید تقریباً برای شما معلوم شده باشد که در شب قدر چه علمی در اختیار امام زمان گذاشته میشود. شما در سال گذشته چه کردید؟ یک مُشت معصیت.
از آن روزی که ما را آفریدی به غیر از معصیت چیزی ندیدی
یک مُشت معصیت کردی، غفلت کردی، غفلت از یاد خدا. ما حتی در نماز خود هم غافل از یاد خدا بودیم. شب قدر آمدیم در مسجد و چُرت میزنیم. برای چُرتیها میگویم. هر کسی که کنار او کسی چُرت میزند، او را بیدار کند. امشب حضرت زهرا (سلام الله علیها) اگر میدید که بچهها خوابیدند، آب روی صورت آنها میپاشید که امشب خوابشان نبرد، امشب شب خواب نیست. اقلاً بیداری ظاهری را داشته باشید. شب قدر چه علمی در اختیار او میگذارد؟ در این سال گذشته ما معصیت کردیم، چُرتی بودیم، خواب بودیم، حواس ما پرت بود، غافل بودیم، از همهچیز غافل بودیم. نمازهای خود را هم با چُرت انجام میشد. یک نفری عاشق شخصی بود، خود او برای من نقل میکرد. میگفت: این معشوقی که ما خیلی او را دوست داشتیم، مسافرت رفته بود. من سر شب تا صبح خوابم نبرد، صبح داشتم نماز میخواندم، چُرت میزدم. چون اگر انسان از سرشب تا صبح نخوابد، صبح دیگر در نماز چُرت میزند. میگفتم: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». خوابم برد. دیدم یک شخصی آنجا ایستاده و میگوید: دروغگو. گفتم: چطور؟ گفت: یک معنی «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» این است که من محبوبی جز خدا ندارم. شما از سر شب تا صبح خوابت نبرده برای محبوب ظاهری خود و میگویی من محبوبی جز خدا ندارم، حالا که میخواهی با خدا صحبت کنی، چُرت میزنی؟
گفت: اگر یک وقت چیزی گُم کردید، نماز بخوانید، یادتان میآید. چون ما در نماز حواسمان تازه جمع میشود به مادّیات، به دنیا. این اعمال ما بود. سال قبل چنین شبی تا امسال چه کار کردیم؟ خود ما میدانیم چه کار کردیم. بعضی از ما که هنوز هم مشغول هستیم. معصیت. امام زمان نتیجه این معصیتها را میداند، بدبختی. فوراً کنار اسم ما باید بنویسد بدبختی. این را میداند. دیگر خدای تعالی بقیه آن را در اختیار امام قرار نداده، جز امشب قرار میدهد. شما در مجلس آمدید، شب احیاء، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، چون اینها روایت دارد. از روایات ما استفاده میشود که هر سه شب را باید… نه اینکه یک شب باید… البته شب قدر یک شب است، ولی این سه شب با هم است. در شب نوزدهم به اصطلاح امور تدبیر میشود، در شب بیست و یکم به اصطلاح قطعی میشود، در شب بیست و سوم آن را امضاء میکنند و تحویل میدهند، مسلّم میشود.
خود من تا همین امشب این روایات آن را نشمرده بودم، همین امشب شمردم. حدود شش، هفت روایت است که هر سه شب را روی ترتیب قبول دارند. البته شب قدر آن، لیلةالقدر است، یک شب است، انشاءالله همین امشب است. از دعاهای آن خوب استفاده میشود، از روایات آن هم خوب استفاده میشود. شخصی خدمت امام صادق آمد و گفت: آقا شب قدر را برای من معرفی بفرمایید. از راه دور، از روستا به شهر میآیم، میخواهم جایی باشم و دعا کنم. حضرت فرمود: اینهمه ثواب دو شب دیگر حتماً بیا. شب بیست و یکم و شب بیست و سوم. از دو شب دیگر کمتر نکردند، محدودتر نکردند. ولی از دعاهای او معلوم بود که شب بیست و… ببینید دعاهای شب بیست و یکم که درباره شب قدر و تقدیرات و اینها گفته میشود، ممکن است منظور شب بیست و سوم باشد، یعنی هنوز آینده است. اما در شب بیست و سوم که در دعاها درباره تقدیرات و اینها میگوید، اگر شب بیست و یکم باشد، گذشته است. نمیدانم این را متوجه هستید؟ دعاها اینطور است. خوب استفاده میشود که شب بیست و سوم بیشتر احتمال شب قدر را دارد.
امشب خدای تعالی، آخر شب «حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ». در آن آخر شب، تمام امور را، یعنی یک یک از مردم روی کره زمین، تقدیرات ماسویالله را… شما فکر نکنید که مدام سر ما معطل هستند. خیر، ما هم یک جزئی از همه ماسویالله هستیم. عالم در چه وضعی باید باشد، گردش جهان در چه وضعی باشد، گردش افلاک در چه وضعی باشد. همه اینها تحقیق شده، امضاء شده از جانب آنها در اختیار امام زمان گذاشته میشود. چهبسا افرادی بودند که باید شقی باشند، امشب تضرع کردند، زاری کردند، درِ خانه خدا رفتند، دامان امام زمان را چسبیدند. خدای تعالی امر میفرماید: به خاطر اینکه این شخص امشب خیلی تضرع و زاری کرد، دعا کرد، «الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْبَلَاءَ و قد أبرم إبراما».[26] دعا بلاء را رفع میکند، صدقه بلا را رفع میکند، گذشت از مردم بلاها را رفع میکند. امشب چون کمتر سینه زدن داریم، من یک قدری بیشتر صحبت میکنم، هنوز هم زیاد حرف نزدم، من امشب خیلی حرف با شما دارم. تا ساعت یک و نیم بالاخره شما باید اینجا باشید، حال چه من حرف بزنم و چه کار دیگری کنید.
تا صبح هم نمیگویم، به خاطر اینکه باز مثل دیشب، اگر مثل دیشب خدا به شما حال بدهد که خدا میداند بهتر این است که اصلاً سحری هم نخوریم. ولی انشاءالله حال هم داریم و به وقت هم تمام میکنیم. پس به این نتیجه رسیدیم و خدا میداند خود من این را دیدم. نمیخواهم بگویم یک چیزی دیدم، خیر. یعنی تجربه دارم که شبهای قدر، یعنی شب بیست و سوم به خصوص، اگر حال دعا داشتم و خوب چسبیدم و خوب گرفتم، آن سال به من خیلی خوش گذشته است، خیلی. هم پولدار بودیم، هم مریض نشده بودیم، هم… بالاخره همهچیز آن خوب بوده است، حالا بیشتر از این دو… ما چون اهل شکم و اینها هستیم، بیشتر از همین دوتا را نمیشود خوبی دانست، خیر. توفیقات ما هم بیشتر است. هر سالی که خیر، نمیشده که من الحمدلله از اول بچگی تا حالا… یعنی من یادم نمیآید در این سن که شب بیست و یکم و شب بیست و سوم و شب نوزدهم تا اذان صبح حتی نیمساعت خوابیده باشم. الحمدلله این…
پدر من خیلی مقید بود، یعنی همان به اصطلاح کاری که حضرت زهرا نسبت به فرزندان خود یا نسبت به افراد میکرد، ایشان گاهی ما را کتک میزد که نباید بخوابید، آب روی صورت ما میریخت. این کارها را داشته باشید، اینها تربیتهای خوبی برای اطفال است. نه بچه است، برود بخوابد، نمیفهمد. بچه، همان بچه بزرگ میشود و همین تربیتها است که فردا دامنگیر شما میشود و حالا وقتی بزرگ شد، میگوید: حالا خود من مستقل هستم، خود من تصمیم میگیرم و آن تربیتهایی که شما آنها را کردید، تصمیمهای آنها هم طبق همان تربیت است. قبل از اینکه خود او بخواهد تصمیم بگیرد، شما برای او تصمیم بگیرید، تصمیمات خوب. این شبها را باید خیلی قدر بدانید. همین امشب اگر خدای تعالی به ما توفیق بدهد و قبل از اینکه چراغها خاموش شود و بخواهیم درِ خانه خدا برویم، قرآن سر بگیریم، نمیریم. شما میگویید: مگر میشود؟ بله. همین دستهجمعی هم میشود. همه ما را، کوچک و بزرگ و اینها. مرگ حق است. اگر زنده باشید و خدا بخواهد، چون همه اینها مربوط به آینده است و خدا حال مناجات به ما بدهد که انشاءالله خواهد داد، اینجا باید دامان امام… همه شما فکر کنید که الآن دست شما به دامان امام است. آقاجان قربان شما برویم، ما میدانیم، ما جزء اشقیاء هستیم، هرچه که بنویسی حق داری، هرچه که بنویسی حق داری. ولی به لطف خود، به کرم خود… ما امشب برای شما دعا کردیم. یک دعایی که امشب وارد است و گفتند: زیاد بخوانید و بخوانید به خاطر اینکه امام زمان هم به شما لطف داشته باشد و آن دعا همین دعایی بود که میخواندم: «اللّهمّ كن لوليّک»[27] این امشب وارد شده است.
«اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و فی هذه اللیلة و فی هذه الساعة في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلاً» میدانید معنای آن چیست؟ یعنی خدایا تو برای امام زمان همهچیز باش. ولی او باش، ناصر او باش، او را یاری کن، حافظ او باش، راهنمای او باش، برای او چشم باش. تا اینکه او را روی زمین ساکن کنی. به او آرامش بدهی در روی زمین. الآن امام زمان ما آرامش ندارد. امام عسکری به فرزند خود فرمود: پسرم در میان بیابانها، دور از مردم زندگی کن، در میان دِهها، شهرهای دور که کسی شما را نشناسد. یازده نفر از آباء تو را شناختند، بعضی از آنها را در سنین جوانی شهید کردند، بعضی از آنها را به بدترین وضع کشتند. شما آخرین فرد هستی، شما بقیةالله هستی. شما نگذار که اینطور در دست مردم بیفتی، بگذار مردم که آماده شدند، پذیرای تو شدند، آنوقت ظاهر شو. «حتّى تسكنه أرضك طوعاً» همه در مقابل او سر فرود بیاورند. «و تمتّعه فيها طويلاً» انشاءالله امشب ما این دعا را برای امام زمان زیاد میخوانیم، شما هم زیاد بخوانید.
وقتی شما برای حضرت دعا کنید، حضرت هم برای شما دعا میکند. دامان او را گرفتید، آقا شما خلیفةالله هستی، شما بقیةالله هستی، کارها در دست شما است، مولاجان همهچیز در دست تو است، یا بقیةالله. ما الآن شش شب است که برای پدر بزرگوار شما، جدّ بزرگوار شما امیرالمؤمنین اینجا عزاداری میکنیم. سینه زدیم، به سر خود زدیم، اشک ریختیم. هر کاری که از ما برمیآمد، برای شما کردیم. شما هم برای ما یک قلم، این کلمه شقی را بردار، سعید بنویس. «إِنْ كُنْتُ مِنَ الْأَشْقِيَاءِ فَامْحُنِي»[28] این نام را از بین اشقیاء محو کن، پاک کن. اراده بکنی، پاک میشود. احتیاج به مدادپاککن و این حرفها هم نداریم. شما اراده کنید، پاک میشود. اگر شما دستهای خود را، آن دستهای نورانی خود را برداری به درگاه پروردگار، خدایا اینها پیروان من هستند، اینها همیشه به یاد من هستند، اینها امام زمانی هستند، اینها شبهای جمعه در این مجلس حاضر میشوند، زیارت آل یاسین میخوانند، یا صاحبالزمان میگویند، اینها دوستان من هستند. همانطور که پیغمبراکرم وقتی خیلی او را اذیت میکردند، میفرمود: «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ».[29] خدایا قوم من را هدایت کن، اینها نمیدانند، اینها جاهل هستند.
ما هم آقا ولیعصر، جاهل هستیم، نادان هستیم. ما اگر میفهمیدیم، درک داشتیم که گناه نمیکردیم. ما سبب شقاوت برای خود درست نمیکردیم. از همین الآن تصمیم میگیریم دیگر گناه نکنیم، دیگر معصیت نکنیم. اگر دست به دامان او زدید و به او تعهد دادید، انشاءالله آقا هم نام ما را از لیست اشقیاء محو میکند و در لیست سعداء خواهد نوشت. انشاءالله سعید خواهیم بود. دو شب گذشته عرض کردم که یک نفر در مکاشفه خود دیده بود، میگفت: دیدم یک لیستی دست آقا است، اسامی یک عدهای نوشته شده است. اسم من هم هست، کنار آن نوشته شقی. ما شقی هستیم. ما تیشه برداشتیم، خدا میداند به ریشه خود زدیم، قطع هم کردیم. فکر نکنید که ما حالا ما که نماز خواندیم، نمازهای ما به درد میخورد؟ روزههای ما که دهتا غیبت در آن میشود، هزار نوع گرفتاری داریم، این روزهها به درد میخورد؟ روزه خود را، نماز خود را با روزههای علی بن ابیطالب و نمازهای علی بن ابیطالب مقایسه کنید، ببینید که ما چهقدر نادان و شقی هستیم. چند لحظه بنشینیم، فکر کنیم که چهقدر گناهکار هستیم.
در این زیارت… دعای بعد از زیارت حضرت رضا (علیه الصلاة و السلام) میخوانیم: «لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِي لَسَاخَتْ بِي»[30] اگر زمین بداند که ما چهقدر گناهکار هستیم، زمین ما را فرومیبرد. در دل ما چه میگذرد؟ افکار ما به کجا کار میکند؟ دست ما بربیاید، خون مردم را میریزیم. به خدا قسم ما دسترسی به بعضی از کارها نداریم. قدرت به دست ما بیفتد، ما از همه بدتر هستیم. این مسلّم است. حالا یا صاحبالزمان، آقا جان نام ما را از اشقیاء بیرون بیاور. آخر اسم یزید و شمر و افراد اینها هم در این لیست باشد، ما هم که یک عمر گفتیم شیعه علی بن ابیطالب هستیم، اسم ما هم باشد. خود شما میپسندی؟ به خدا قسم اگر نام ما را از اشقیاء محو نکنی، کسانی که خوشحال میشوند، یکی از آنها شیطان است و کسانی که محزون میشوند، قطعاً یکی از آنها خود وجود مقدس است. خود شما محزون میشوی. پس بیا و امشب نام ما را از زمره اشقیاء محو کن، ما را جزء سعداء بنویس. انشاءالله این کار خواهد شد. از کبر و غرور و خودخواهیها و اینطور مسائل… الآن یک قدری لااقل یک تزکیه موقتی داشته باشیم تا امام زمان به ما توجه کند، یک تزکیه موقت.
اول کاری که میکنید، باید این باشد که تصمیم بگیرید دیگر از این به بعد گناه نکنید. دوم کار، خودخواهیها را کنار بریزیم، خودخواهیها. سوم، اگر کسی از ما ناراحت است، او را اذیت کردیم، تصمیم بگیریم که او را از خود راضی کنیم و اگر که ما کسی را اذیت کردیم، او را راضی کنیم و اگر کسی هم ما را اذیت کرده و از او حقد و کینهای در دل ما است، با خدای تعالی قرار بگذاریم که خدایا ما الآن از او راضی شدیم، تو هم از ما راضی باش. امام سجاد همین روزهای آخر ماه رمضان غلامان خود را جمع میکرد. یکی از کارهای امام سجاد این بود که غلام میخرید، یعنی بردهها را میخرید، در طول سال جمع میکرد، چند روز مانده به آخر ماه مبارک رمضان اینها را جمع میکرد. به آنها میگفت: شما به خاطر داری که فلانجا، فلان کار بد را کردی؟ بله. شما یادت است؟ همه را… بعد میفرمود: شما اگر یک کار کنید، من از همه گناهان شما میگذرم. چه کار کنیم؟ شما دستها را به طرف آسمان دراز کنید، بگویید: خدایا امام سجاد را ببخش و بیامرز. اگر این کار را بکنید، من همه شما را میبخشم. اینها هم دست به دعا برمیداشتند، خدایا امام سجاد را ببخش و بیامرز. حضرت هم میگفت: من همه شما را بخشیدم. بعد میفرمود که از خدا بخواهید که خدا من را از آتش جهنم نجات دهد، آزاد کند تا همه شما را آزاد کنم.
باز آنها میگفتند… بعد میفرمود که از خدا بخواهید خدا من را از آتش جهنم آزاد کند، تا همه شما را آزاد کنم. اینها هم این را میخواستند. به خدا قسم نه امام سجاد گناه داشت، نه جهنمی بود. اینها درس بود برای ما. همه را آزاد میکرد، روز عید فطر هم به همه آنها سرمایه میداد و همه آنها را در بین مردم میفرستاد و همین عده سبب شدند که بنیامیه را از بین بردند. حالا ما هم امشب باید بگوییم که خدایا ما گنهکار هستیم، ما معصیتکار هستیم، اقرار به گناهان خود بکنیم، اگر کینهای در دل ما است، از هر کس… اذیتم کرده، اگر اذیت نکرده بود و کینه داشتی که انسان نبودی. ناراحتم کرده، ناراحتت کرده باشد. جز اعداء آل محمد، آنهایی که با پیغمبر و آلپیغمبر دشمنی کردند، آنها جدا هستند. از این شیعیان… حالا رسیده، یک سیلی در صورت شما زده است، دوتا فحش به شما داده است، بگو: خدایا من او را بخشیدم، تو هم به خاطر اینکه شما رئوفتر از من هستی، شما هم من را ببخش. اینها شرایط استجابت دعا است. یکی دیگر از شرایط استجابت دعا و بخشش گناهان گریه بر سیدالشهداء است. ما این شبها کمتر برای امام حسین گریه کردیم. چون عزای علی بن ابیطالب بود. حق آن هم همین بود. گریه بر حسینبنعلی گناهان را میبخشد. من معتقد هستم که با شرایط دیگر توبه، اگر کسی بر حسین (علیه الصلاة و السلام) ولو به قدر بال مگسی گریه کند، خدای تعالی تمام گناهان او را میبخشد. امشب از چشم خود خواهش کنید، تقاضا کنید که اشکی بریزد، دل شما محزون شود، «ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین» اگر خواستید بر چیزی گریه کنید، بر حسینبنعلی (علیه الصلاة و السلام) گریه کنید.
ای پسر شبیب… مقدمات دعا است، انشاءالله به فیض کامل خواهیم رسید. چراغها را خاموش کنید، انشاءالله امشب به فیوضات زیادی خواهیم رسید. ای پسر شبیب، آیا میدانی که چطور جدّ غریب من حسین را کشتند؟ «ذبح کما یذبح الکبش» مانند گوسفند سر مقدس او را از بدن او جدا کردند. امام سجاد… گوسفند میکشتند، میایستاد، قصاب را قسم میداد که دست نگه دار. میفرمود: آیا به این گوسفند آب دادی؟ عرض میکرد: رسم ما این است. هر وقت میخواهیم گوسفندی را بکشیم، به او آب میدهیم. میدیدند: امام سجاد یک گوشهای ایستاد، مشغول گریه کردن شد، میفرمود: ولی پدر من را کنار دو نهر آب با لبهای عطشان شهید کردند.
[1]. قدر، آیه 1 تا 5.
[2]. دخان، آیه 4.
[3]. نازعات، آیه 5.
[4]. زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 306.
[5]. الكافي، ج 1، ص 32.
[6]. نمل، آیه 80.
[7]. بقره، آیه 7.
[8]. مدثر، آیه 25.
[9]. انعام، آیه 158.
[10]. بحار الأنوار، ج 66، ص 317.
[11]. محاسبه نفس يا روش پيشگيرى از وقوع جرم (ترجمه محاسبة النفس)، ص 50.
[12]. قدر، آیه 4.
[13]. الكافي، ج 7، ص 424.
[14]. روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج 5، ص 354.
[15]. بحار الأنوار، ج 99، ص 105.
[16]. توبه، آیه 105.
[17]. بحار الأنوار، ج 91، ص 3.
[18]. رعد، آیه 39.
[19]. کهف، آیات 23 و 24.
[20]. انعام، آیه 50.
[21]. منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 5، ص 143.
[22]. انبیاء، آیه 23.
[23]. ابراهیم، آیه 27.
[24]. آلعمران، آیه 9.
[25]. نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص 651.
[26]. بحار الأنوار، ج 83، ص 357.
[27]. جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي)، ج 31، ص 778.
[28]. بحار الأنوار، ج 95، ص 162.
[29]. همان، ج 20، ص 21.
[30]. بحار الأنوار، ج 84، ص 246.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.