۲۲ محرم ۱۴۲۶ قمری – ۱۴ اسفند ۱۳۸۳ شمسی – شرح صدر
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمدللّه والصلوة و السلام علی رسولاللّه و علی آله آل اللّه لاسیما علی بقیةاللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، وَ لَقَدْ أَوْحَینَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یبَساً لَا تَخَافُ دَرَکاً وَ لَا تَخْشَی، فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیهُمْ مِنَ الْیمِّ مَا غَشِیهُمْ، وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَی (طه/77-79) شرح صدر نوری از جانب پروردگار است موضوع بحث ما در هفتههای گذشته دربارهی شرح صدر بود که معنای شرح صدر را عرض کردم و اینکه باید شرح صدر از جانب پروردگار باشد این را هم توضیحی دادم. فعلی که انسان خودش بخواهد انجام بدهد همان تزکیهی نفس است. اگر تزکیهی نفس را انسان صحیح انجام داد خدایتعالی او را هم در مراحل تقوا پیش میبرد و هم شرح صدر به او عنایت میفرماید. اگر کسی راههای سیر و سلوک را پیمود و شرح صدر نداشت معلوم است که یک نقصی در راه تزکیهی نفس و مراحل تزکیهی نفس دارد. پنج آیه در قرآن شریف در خصوص شرح صدر بیان شده که یکی از آن آیات هم دربارهی شرح صدرِ به ایمان نیست ولی کلمهی شرح صدر در آن گفته شده که میفرماید: وَ لَکنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکفْرِ صَدْراً فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ؛ کسی که شرح صدر به کفر داشته باشد غضب پروردگار بر او خواهد بود، وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (نحل/106)، عذاب بسیار عظیمی خدایتعالی برای او منظور فرموده، ولی در تمام مراتب دیگر شرح صدر که چهار آیه هست خدا شرح صدر را به خودش نسبت میدهد، مثلاً أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ؛ (زمر/22) کسی که دربارهی اسلام و خصوصیاتی که از ناحیهی اسلام به او داده میشود شرح صدر داشته باشد نوری از طرف پروردگارش به او عنایت شده و این نور همان نوری است که در آیةالکرسی هست که میفرماید: کسی که خدا ولی او باشد، یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ، ولایت پروردگار را برای خودش قرار بدهد، اَللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا، خدا آن کسی است که ولی کسانی هست که ایمان آوردهاند، ولایت هم -همانطوری که عرض کردم- به معنی فرمانده با محبت است، این معنا را انسان دربارهی پروردگار بداند که خدا فرمانده اوست و او هم ولی اللّه است، فرمانبردار خداست، کسی که اینطوری باشد: یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ، آن شخص را خدا از ظلمات به نور میبرد و از ظلمات خارج میکند. در اینجا هم أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ؛ نوری از طرف پروردگار برای او قرار میدهد، بنابراین این نور چیست؟ باید ببینیم که چهکار ما باید بکنیم تا شرح صدری برای اسلام پیدا کنیم و به خاطر شرح صدرمان خدا ما را به نور برساند؟ یا در آن آیهی شریفه: اَللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ (بقره/257)؛ خدا چگونه انسان را از ظلمات به نور میبرد و میرساند؟ خیلی مطلب واضح است؛ کسی که دوران تزکیهی نفس را بگذراند از همان لحظهای که ولایت پروردگار را پذیرفت، یقظهای به او دست داد، تصمیم گرفت که به هیچ وجه گناه نکند، تصمیم گرفت که واجباتش را صحیح و درست و اوّل وقت انجام دهد، خدایتعالی ولی اوست و یخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ، از هر ظلمتی او را خارج میکند. ما الان در ظلمتهای مختلف هوای نفس هستیم، هر هوای نفسی که بر ما تسلط پیدا میکند مطلقا، یک نوع ظلمتی است. ظلمت یعنی ندانستن حقیقت، یعنی جهل، یعنی راه بلد نبودن. ظلمت فقط تاریکی نیست، تاریکی را به این جهت ظلمت گفتهاند که انسان راه را پیدا نمیکند. شما وارد یک اتاق تاریک اگر شدید هر چه میخواهید یک چیزی را پیدا کنید موفق نمیشوید مخصوصا اگر آن چیز، بسیار ظریف و دقیق باشد. شما اگر بخواهید یک چنین چیزی را در ظلمت پیدا کنید حتماً باید یک چراغی روشن کنید، یک نوری داشته باشید. اگر میخواهید آن نور را داشته باشید که حقایق اسلام را خوب درک کنید که میفرماید: أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ؛ کسی که برای اسلام شرح صدر داشته باشد او در نور است، یعنی چراغ دارد، عیناً این مطلب است که بگوییم آن کسی در اتاق تاریک میتواند آن چیز ظریف و دقیق را پیدا کند که با نور وارد بشود، با چراغ وارد بشود، چراغ داشته باشد. ولی وای بر کسی که فَوَیلٌ لِلْقَاسِیةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکرِ اللَّهِ آن کسی که دلش قساوت دارد، تاریک است، هوای نفس دارد، هر چه میخواهد همان را میکند، نه آنچه خدا میخواهد آن را بکند، این شخص؛ أُولَئِک فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (زمر/22)، ببینید چقدر روشن مطلب را بیان کرده. اینها گمراهند، برای درک حقیقت و حکمت باید نورداشته باشی شخصی که چراغ ندارد وارد ظلمت شده، این شخص هر چه بگردد آن چیز دقیق را پیدا نمیکند، آن چیز ظریف را پیدا نمیکند. حقایق قرآن بسیار دقیق و ظریف است. حکمت الهی بسیار ظریف و دقیق است. آن قدر ظریف و دقیق است که وقتی کمیل از علی بن ابیطالب سؤال میکند: ماالحقیقة؟ حضرت در جواب او میفرمایند: ما لک و الحقیقة؟ تو را چه به حقیقت! تو که آن چراغی را که باید داشته باشی نداری. اگر به اتاق تاریک وارد شدید با یک چراغ نفتی هم نمیشود بعضی چیزهای ظریف را پیدا کرد، أطفئ السّراج فقد طلع الصّبح (روضات الجنات، سیدمحمدباقر خوانسارى، ج3، ص537،چاپ سنگى و ج6، ص62،چاپ جدید)، باید یک نوری قویتر از نور خورشید بتابد تا بتوانید حقایق را درک کنید، با سهولت و سهلانگاری نمیتوانید حقیقت را درک کنید. میبینید در آخر همان حدیث، امام علیه الصلاة والسلام این جمله را فرمود: أطفئ السّراج، چراغت را خاموش کن، آن چراغ نفتی که تو برداشتی و سوسو میزند تو نمیتوانی مثلاً سوزن با آن پیدا کنی، تو نمیتوانی حقایق ظریف را از قرآن بفهمی، باید شرح صدری انسان داشته باشد، نوری از جانب پروردگار به او برسد، با نور حرکت کند تا بتواند حقیقت را درک کند. ما همهمان دوست داریم دلهایمان مملوّ از حکمت الهی بشود، همهمان میخواهیم که این دلهایمان پر از حقایق باشد، حقیقت را درک کنیم. یکی از حقایق این است که انسان در مقابل ناملایمات تحمّل داشته باشد، نه اینکه از حیوانات هم پستتر باشد، بعضی از حیوانات بهتر از انسانها ناملایمات دنیا را تحمل میکنند و انسان نمیتواند تحمل کند. نمیخواهم در این خصوص توضیح زیادی بدهم ولی این را بدانید که شرح صدر از جانب خداست، آنچه که شما وظیفه دارید انجام بدهید و طبعاً در کنارش به مرور و با تحمّل زیاد، تقوا و شرح صدر به وجود میآید، تزکیهی نفس است. تقوا را عرض کردم؛ به مجرد اینکه گفتید من تصمیم میگیرم هیچ گناهی نکنم، واجباتم را انجام بدهم، یک مرحله از تقوا را انجام دادهاید، یک مرحله هم از شرح صدر را انجام دادید. کسی که شرح صدر دارد ترک اولی نمیکند انسان اگر شرح صدر نداشته باشد نمیتواند در این زمان بخصوص، که همه جا گناه هست، او ترک گناه بکند و واجباتش را صحیح انجام بدهد و بلکه دقت کند که چه چیز اولی است – انسان به اینجا میرسد که چه چیز اولی است- آنرا انجام بدهد. دو تا کار مستحب در مقابل شما قرار گرفته، یکی مستحب است، یکی نزد ذات مقدس پروردگار از این یکی محبوبتر است، شما شرح صدرت به جایی میرسد که مینشینی حساب میکنی که آیا این کار را بکنم یا آن کار؟ هوای نفس چون در کار نیست، مراحل تزکیهی نفس را گذراندهای، جهاد با نفس کردهای، هوای نفس نداری، میگویی اینرا که بهتر است و خدا بیشتر دوست دارد آن را انجام میدهم. نمازت را در منزل، راحت لباسهایت را در میآوری، بدون تشریفات میخوانی، بسیار خوب، واجبی را انجام دادی امّا نماز جماعت در مسجد، طبعاً یک دست و پاگیری دارد، با لباس باید باشی، مؤدب باشی، رعایت اجتماع بکنی، طبعاً مشکلاتی دارد امّا یک کسی که شرحصدر برای اسلام دارد مینشیند حساب میکند، نماز در خانه یک ثواب دارد ولی نماز با جماعت اگر ده نفر بیشتر در این جماعت بودند اگر جنّ و انس بخواهند ثوابش را بنویسند قدرت ندارند، اینجا چهکار میکنی؟ میگویی من حال رفتن به جماعت ندارم؟ ابدا! تو چرا اینطور باید باشی؟ هوای نفس که نداری، بندهی خدا هستی، پس اشکال کار تو چیست؟ اشکال کار تو این است که شرح صدر نداری، آمادگی برای تحمّل مشقّات برای جلب رضایت پروردگار نداری، محال است یک کسی مثلاً نماز جماعت– اینها را از باب مَثل عرض میکنم – مثلاً بتواند نماز جماعت بخواند و در منزل به خاطر تنبلی که دارد نماز فرادی بخواند و دارای شرح صدر باشد، اینجاها معلوم میشود شرح صدر چه هست، شرح صدر از کجا بوجود می اید از کجا این شرح صدر بهوجود میآید؟ از دو مرحله از مراحل تزکیهی نفس؛ اول: استقامت، تو معلوم است ضعیفی، الان نفس امارهات تو را به کُشتی گرفته و به زمین زده و نماز واجبت را در خانه بدون جماعت میخوانی، دوّم: صراط مستقیم، راه راست، درست است نماز فرادی خواندن هم در راه راست است امّا اگر همینطور پیش برود یعنی همینگونه که تو با این هوای نفس و تبعیت از هوای نفس و بیاعتنایی به ثواب پروردگار اگر پیش بروی کمکم ممکن است ثُمَّ کانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُا السُّوأَی أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ (روم/10)، مدام میآید جلو، هر وقت وسوسهی شیطان به شما متوجّه شد توی دهنی باید به او بزنید، نه بگویید حالا این اشکالی ندارد، من هماهنگم! یکی دو تا از چیزهایی که اشکال ندارد به تو پیشنهاد میکند، تو را هماهنگ میکند، یک مرتبه در مقابل کارهای مهم به زمین میزند. ما خیلی افراد را دیدیم در اوائل مراحل تزکیهی نفس خیلی جدّی، قوی، ولی به خاطر تنبلی، به خاطر همین که همینطور کارها را با سستی انجام دادهاند رفتهرفته آنچنان شیطان مسلط بر او شده که حساب ندارد. شما اگر بخواهید یک نفر آدم فعّال بسیار متحرّک را آرام کنید، آرام آرام جلو میروید، در حیوانات اینطور است، یک اسب چموش، اسبی که حاضر نیست تحت فرمان انسان باشد، این را کمکم جلوی او میروند، دستی به سرش میکشند، بعد سوارش میشوند. این مثال برای افراد اهل تزکیهی نفس خوب نیست ولی از باب مثال اشکالی ندارد که گفتهاند در مَثل مناقشهای نیست. وقتی که بخواهد شمایی که جدّی، با کمال جدیت، در راه تزکیهی نفس دارید پیش میروید، میآید بعضی کارها را پیشنهاد میکند؛ آقا این کار مستحب است، میبینید راست میگوید، الهام و وسوسه و سروش خوب و بد شیطان آمد به حضرت ابراهیم گفت که بگو لا اله الاّ اللّه، حضرت ابراهیم گفت که تو شیطانی، هیچ وقت به من نظر خیری نداری، این گفتهات و این دستور تو مقدّمهی کاری است که آن مطلوب من نیست، نمیگویم، الان نمیگویم، الان لا اله الاّ اللّه را نمیگویم. یک دوستی داشتیم در قم، او خودش نقل میکرد راست و دروغش هم به عهدهی خودش، ایشان میگفت که یک صدایی هر شب میآمد به گوش من که بلند شو! فلان کس فلان گرفتاری را دارد رفع کن، میرفتم میدیدم اتفاقاً همینطور است، تا حدوداً ده شب بیشتر یا کمتر. یک شب به من گفت: فلانی کافر شده، مرتد شده، یکی از علماء را میگفت، برو او را همین امشب به قتل برسان، فلان جا هم هست، تنها هم هست، هیچ کس هم نمیفهمد، به او گفتم که معلوم شد همهی این مقدمات برای امشب بوده، افراد باهوش اینطورند، این یکی را من وظیفه ندارم، علاوه بر اینکه مستحب نیست، علاوه بر اینکه مکروه هم نمیشود گفت هست، بلکه یک فعل حرامی است، وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ (نساء/93) من را میخواهی به جهنم ببری؟ لذا نرفتم، گفت پس من هم دیگر از تو خداحافظی میکنم، این معنی تو دهن زدنِ شیطان است. الهاماتتان، وسوسههایی که به شما میشود من معتقدم همانطوری که خواب خوب و بد برای همهی افراد هست، مکاشفهی خوب و بد هم هست، مشاهدهی خوب و بد هم هست، سروش – به اصطلاح اهل معنی عرض میکنم – سروش خوب و بد هم هست. سروش همان صداهایی هست که به گوش آدم میرسد، همهی اینها برای همه کس هست، بعضیها توجّه ندارند، متوجّه مسائل نیستند، حواسشان آنقدر پرت است که نه الهام را میفهمند، نه وحی را حتی میفهمند، نه وسوسه را متوجه میشوند، یک آدمی هستند بروند روز تا شب غذایی برای خودشان و زن و بچّهشان تهیه کنند، شب بخورند، اگر خوابشان نبرد با یک قرص مثلاً آرامبخش بخوابند، صبح هم بلند شوند بروند باز سر کار، یک عده اینطوری هستند، امّا یک عده حواسشان جمع است. توجه به نشانه های الهی در الهامات آمده خدمت حضرت زکریا که خدا به تو بشارت میدهد که تو دارای فرزندی خواهی شد، گفت: رَبِّ اِجْعَلْ لِی آیةً، خدایا یک نشانه برای من بگذار، من ببینم این حرف درست است یا نه؛ فرمود: آیتُک أَلَّا تُکلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَیامٍ إِلَّا رَمْزاً (آل عمران/41) نشانهاش این است که زبان پیغمبر را شیطان دیگر نمیتواند ببندد، نشانهاش این است که تو سه روز نمیتوانی صحبت کنی مگر با اشاره. ببینید چقدر اولیاء خدا دقیقاند، یک نشانهای بده، تو آمدی در قلب من، در دل من نشستهای، اگر خدا هستی، اگر فرستادهی خدا هستی باید نشانهای داشته باشی، علامتی داشته باشی. آن روح مقدّس خدمت حضرت مریم میآید و میگوید من به تو بشارت میدهم که تو دارای فرزند خواهی شد، گفت چطور من دارای فرزند میشوم و حال اینکه لَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ (آلعمران/47) من را هیچ بشری تا به حال مس نکرده، قَالَ کذَلِک، بله، تو همینطوری، اما خدا گفته. حضرت مریم وقتی که دید خب کسی او را مس نکرده و هیچ کار بدی نکرده، این نشانهاش بود، معلوم شد از جانب خداست و خدایتعالی هم نشانههایی پشت سر هم برای او قرار داد. اگر میخواهید در صراط مستقیم باشید باید به این نشانههای الهی توجّه کنید و شرح صدر دربارهی اینها داشته باشید. استخاره باید روی حساب باشد گاهی شده من بعضیها را دیدم، همین دیشب یک جا صحبت بود که میآیند استخاره میکنند، تا این اندازه کمشرح صدر هستند، دقت کنید؛ آقا یک استخاره کن، استخاره بد میآید، تو استخاره کردن بلد نیستی! قرآن را اینطوری میخواست بگیری! با انگشت، ناخنات باید بلند باشد لای صفحات قرآن برود! هزار طور اشکال میکنند، چرا؟ برای اینکه تمام کارهایش را کرده، اگر میخواسته ازدواج کند به پسر قول داده، مجلسشان را تعیین کردند، حتی کارت عروسی را من یک مورد دیدم چاپ کرده، میگوید حالا برویم یک استخاره هم بکنیم، اینقدر هم شرح صدر ندارد که حالا که بد آمد همهی کارهایش را کنار بریزد. من اصلاً خودم زیاد استخاره نمیکنم و معتقدم که استخاره را باید اولاً خود انسان بکند و بعد هم باید بعد از فکر کردن روی مسأله، اگر هیچ طرف ترجیح نداشت مشورت با اهلش بکند، باز هم راهی پیدا نکرد، پنجاه پنجاه کنار هم ایستاده، بکنم یا نکنم؟ اینجا اسلام میگوید که معطل نشو، یک استخاره بکن، استخاره اینجاست، نه اینکه تو عاشق این کاری، همهی کارهایت را هم کردی و همه طور خوبیهایش را سنجیدی – حالا روی هوای نفس یا برای خدا- اینجا اصلاً جای استخاره نیست. یک جوانی یک وقتی سر نماز بودم، به من گفت استخاره کن، من استخاره کردم خوب آمد، رفت، چون خوب را زود میروند، حالا اینجا اتفاقاً اشتباه بود، ظاهراً نیت کرده بود که برود خودش را معرفی بکند، اگر معاف میشود از سربازی خوب بیاید، رفته بود خودش را معرفی کرده بود و برای سربازی او را گرفته بودند، بعد از چند ماه برای من نامه نوشت که من با آن استخارهی شما -که من هم فراموش کرده بودم- از دین هم بیرون رفتم. ببینید شرح صدر وقتی انسان ندارد اینطوری است، وقتی بیحساب کار میکند اینطوری است. اولاً استخاره، غیبگویی ندارد، آینده را برای تو روشن نمیکند، این را بدانید، برای همین الان این کاری که میخواهی بکنی خوب است یا بد است؟ این ممکن است. ثانیاً چه ارتباطی دارد دین به این استخاره؟ تو نمیخواسته اینجا استخاره کنی، برخلاف میلت کاری انجام بشود. من نامهای برایش نوشتم، چون دیدم ممکن است من او را به گمراهی کشانده باشم و این مسائل را برایش بحث کردم. شرح صدر برای پذیرش قوانین و حقایق اسلام آقایان! همهی کارها باید روی حساب دین باشد، أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ؛ شرح صدر برای قوانین اسلام باید داشته باشید، نگویید من این کار را نمیپسندم، یا عملاً و یا قولاً، خانمها مثلاً بگویند ما این حجاب را در اسلام نمیپسندیم! یک مردی در همین هفتهی گذشته در نامهای برای من نوشته بود -که الان یادم آمد- که چه اشکال دارد اهل تزکیهی نفس تمیز باشند، مرتّب باشند، محاسنشان را از ته بزنند، صورتشان زیبا باشد؟ حالا نمیدانم چه کسی گفته که صورت مرد باید مثل صورت زن زیبا باشد؟ چه اشکالی دارد؟ ببینید؛ شرح صدرِ برای اسلام معنایش این است. من نمیدانم چه اشکالی دارد، اشکالش این است که گفتند نکن، اشکالش این است که خدا در صورت مرد مو قرار داده و اگر کوسه در بیاید -بعضیها هستند اصلاً از اول موی صورتشان در نمیآید آنقدر خودشان را میخواهند بکشند که چرا ما کوسه شدیم- این اشکالش چه هست؟ اشکال اینکه مگر نمیشود انسان تمیز باشد و ریش هم داشته باشد؟ مگر نمیشود انسان مرتب باشد؟ مگر موی سر شما که همه متفق هستید که باید مرد و زن مو داشته باشند مو مایهی کثافت است؟ پس موی سرتان را هم؛ خانمها موی سرشان را از ته بتراشند، آقایان هم بتراشند، همان طوری که بعضی از ورزشکارها سر و صورت را میتراشند و بعضیها هم ورزشکار نیستند و تقلید از آنها میکنند و ای وای بر ما که تقلید از بازیگر و ورزشکار و امثال اینها روی جهلمان بکنیم. من رسماً از یک نفر پرسیدم چرا سرت را اینطور تراشیدی؟ چون برای جوان کراهت دارد سرش را بتراشد – برخلاف آنچه که شاید شنیده باشید- گفت که فلان ورزشکار! که من نشناختم، یعنی من اسمش یادم نمانده، سرش را تراشیده! فقط همین؟ کی میشود ما بگوییم چون پیغمبر این کار را کرد ما هم میکنیم؟ این معنی شرح صدر در اسلام است. علی بن ابیطالب این کار را کرد ما هم میکنیم، فاطمهی اطهر این کار را کرد ما هم میکنیم. همهی کارهای بد را کرده، آمده به من میگوید که فلان کس که توی دوستان شما هست با من مخالف است، ببینیم چرا مخالف است؟ برای اینکه آن کارهایی که من میکنم میگوید نکن، کارهای بد! کارهایی که از نظر ما هر کدامش یک اشکالی دارد، که من محبتم به آن شخصی که شکایت از او شده بیشتر شد. آخر بیاییم یک مقداری به اسلام توجّه کنیم و شرح صدرمان را مطابق اسلام قرار بدهیم. این سینهمان را، این روحمان را، این قلبمان را آن قدر باز کنیم که همهی حقایق اسلام درون آن وارد بشود. حقایق اسلام؛ نه اینکه اسماً مسلمان باشیم؛ حقایقش، حقایق اسلام؛ از اعتقادات گرفته تا احکام. رسیدن به حکمت، فهمیدن حقایق دین، بوسیلهی شرح صدر و تزکیهی نفس خدا میداند گاهی دیده شده و انشاءاللّه شماها هم اگر جدّی باشید – هر کدامتان جدیتر باشید بهتر متوجّه میشوید که- بعضی وقتها بعضیها برای بعضی از احکام اسلام یک شرح صدری دارند که حکمت در آن وارد شده، مینشیند کلّی فلسفه و کلی حکمت برای یک حکمی از احکام اسلام میگوید که اصلاً شاید بعضی از علمایی که اهل شرح صدرِ برای اسلام باشند ندانند، یک چیزهایی از نماز میفهمد که همه نمیفهمند، یک چیزهایی از نماز درک میکند که همه متوجّه نمیشوند، از روزه یک چیزهایی درک میکند که دیگرانی که روزه میگیرند و شاید بیشتر هم مقید باشند که نماز مغرب و عشاءشان را مثلاً بخوانند و بعد روزهشان را افطار کنند یا در حال مریضی هم روزه بگیرند ولی آنها متوجّه نمیشوند. پس کسی که خدا به خاطر تزکیهی نفس، شرح صدر به او عنایت میکند: فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ؛ این با نوری از جانب پروردگارش هست، و وای بر کسی که دلش قاسیه باشد، قساوت گرفته باشد از ذکر خدا؛ أُولَئِک فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ شرح صدر حضرت موسی و ضلالت فرعون میبینید خدایتعالی در اولین آیه از سورهی انشراح میفرماید که: ألَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک؟ و در این آیات هم حضرت موسی از خدا تقاضا میکند که شرح صدر به من عنایت کن، و هر دو آیه از جانب خدا نشان میدهد که شرح صدر باید باشد. وَ لَقَدْ أَوْحَینَا إِلَی مُوسَی، خدا به حضرت موسی وحی کرد: أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی، بندگانم را شبانه سیر بده، حرکتشان بده، فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یبَساً، یک راهی برای آنها در دریا بوجود بیاور که دریا هم خشک باشد، پایشان در لای و گِل فرو نرود، لَا تَخَافُ دَرَکاً وَ لَا تَخْشَی، خب اینها حرکت کردند، رفتند در آن دریا وارد شدند، آبهای دریا دو طرفشان همینطور بالا میرفت و پایین میآمد ولی وسط نمیریخت، اینها عجیب است، ولی فرعون چه گفت؟ قَاسِیةِ قُلُوبُهُمْ، بعضیها دلشان قساوت گرفته، هر چه معجزه میبینند هیچ تکان نمیخورند. چند تا معجزه تا حالا فرعون دیده، عصای موسی اژدها شده، ید بیضاء شده، اینجا دریا خشک، وسط راه مثل آسفالت، که گفته شده وقتی پای اسبها به زمین میخورد صدا میکرد، اینقدر خشک شده بود، فرعون گفت: این از کرامات ماست، برویم، ما هم پشت سر اینها برویم، حضرت موسی و اصحابش وقتی که بیرون آمدند و فرعون پشت سر آنها رفت؛ فَغَشِیهُمْ مِنَ الْیمِّ مَا غَشِیهُمْ، اینها را فرا گرفت، آب بههم ریخت، از کرامات آقا همین بود که این دیوارههای آبی بههم بریزد، اینها در دریا غرق شدند. خدا میگوید: وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَی؛ ببینید فرعون قومش را گمراه کرد، چرا؟ به خاطر اینکه دلش قساوت داشت، شرح صدر نداشت، حضرت موسی شرح صدر داشت؛ هر دوتای آنها در یک دریا، در یک راه وارد شدند، یکی مردم را هدایت میکرد یکی گمراه میکرد، یکی از آب سالم بیرون آمد یکی از آب سالم که بیرون نیامد غرق هم شد. نجات بوسله ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام و برکات آن حالا؛ یابنیاسرائیل (طه/80)، خدا الآن به بنیاسرائیل کاری ندارد، آنها الان همان پیروان فرعون شدند، همان ظلمهایی که فرعونیان به بنیاسرائیل در آن وقت میکردند اینها حالا به مسلمانهای فلسطین در این وقت میکنند. این یابنیاسرائیل، یعنی ای پسران کسی که از خدا برکت گرفتهاید، أنا و علی ابوا هذه الامة (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 86 ، علل الشرائع، ج1، ص: 128) من و علی دو پدر این امت هستیم، یا بنیاسرائیل؛ اگر با چشم شرح صدری به آن نگاه کنیم – در تفاسیر هم دارد- تأویلش این است که ای پسران پیغمبراکرم و علی بن ابیطالب! قَدْ أَنْجَینَاکمْ، مخصوصاً نسبت به ما مردم، روز به روز خدا دارد لااقل شما مردم را از غرق شدن، از هلاکت نجات میدهد، مِنْ عَدُوِّکمْ، الان اگر یک مقداری فکر کنید همهتان تقریباً – حالا اگر همه نباشند اکثریت اینطوری بوده که- به دام شیطان مبتلا بودید، از دشمنتان نجاتتان داده، و وَاعَدْنَاکمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیمَنَ، شما را به جانب طور ایمن دعوتتان کرده، طور ایمن کجاست؟ کلمة لا اله الّا اللّه حصنی فمن دخل فی حصنی امنی من عذابی (عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵)، «طور اَیمَن» شما مسلمانها توحید است. ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل فی حصنی امنی من عذابی (عيون أخبار الرضا عليهالسلام، ج۲، ص ۱۳۶)، این دو تا هر دو یک حرف را میزنند: ولایت علی و توحید؛ حصن حصین پروردگار است، همان «طور ایمن» ماست. وَ نَزَّلْنَا عَلَیکمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَی، (طه/80)، خدا برکاتش را بر شماها نازل کرده، خدا میداند اگر زندگیهای کسانی که پنجاه سال قبل زندگی میکردند در همین مجلس هستند، یکی خودم، ببینید چطور زندگی میکردند، نه آب لولهکشی داشتند، نه نظافتهای معمولی حالا را داشتند، حالا فرض کنید هفتاد سال قبل، نه یک وجب آسفالت داشتند، نه برق داشتند، نه این همه وسائل امروز را داشتند که بعضیهایش با ناشکریهای ما اسباب دردسر شده، اینها را نداشتند، خدا بر شما منّ و سلوی نازل کرد، کلُوا مِنْ طَیباتِ مَا رَزَقْنَاکمْ (طه/81)، از هر چه که خدا به شما عنایت کرده بخورید، کسی نگفته چیزی نخورید، غذای خوب بخورید، مِنْ طَیباتِ مَا رَزَقْنَاکمْ، اما به شرطی که روزیتان شده باشد، دزدی نکنید، مال دیگران را نخورید، همه نوع پول توی بانک دارید میگویید این خمسم را باشد من به اصطلاح دستگردان بکنم، هر ماه اینقدر بیایم بدهم، اینطور نباشد. طغیان و اسراف باعث غضب پروردگار میشود خیلی حواستان جمع باشد که از آن چه که خدا روزیتان کرده بخورید، وَ لَا تَطْغَوْا فیه، طغیان نکنید در آن چه که خدا به شما روزی کرده، فَیحِلَّ عَلَیکمْ غَضَبِی، اگر زیادهروی کردید، اگر اسراف کردید، اگر مال حرام خوردید، اگر توجّه به مال دیگران نکردید، فَیحِلَّ، حلال میشود غضب پروردگار برای شما، خدا به شما غضب میکند و کسی که غضب پروردگار بر او متوجّه بشود فَقَدْ هَوَی (طه/81)، از بین رفته، ولی خدایتعالی خیلی مهربان است، میفرماید: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ، اگر توبه بکند من غفارم، لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً (طه/82) من با گذشت هستم، برای کی؟ برای کسی که توبه بکند، اهمیت دادن به مراحل تزکیه نفس برای رسیدن به شرح صدر هر چه زودتر به مسألهی توبهتان توجّه کنید و مرحلهی دوّم تزکیه نفس را که در واقع میشود گفت مرحلهی اول تزکیه نفس است این را عمل کنید وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً؛ آنوقت ثُمَّ اهْتَدَی (طه/82)، سپس در مراحل تزکیهی نفس هدایت بشوید تا شرح صدر به شما عنایت بشود، تا برسید به مرحلهی محبت؛ چون انسان باید استقامت داشته باشد، باید صراط مستقیم داشته باشد تا محبتش به خدا زیاد بشود. آن چنان حضرت موسی محبت به خدا دارد، با قومش حرکت کرده برود به میقات، رفاقت را بهم میزند، جلو میدود، نسبت به آن جایی که قرار شده با خدا حرف بزند تند میرود. خدا میگوید: وَ مَا أَعْجَلَک عَنْ قَوْمِک یا مُوسَی، (طه/83) چرا تو عجله کردی از قومت جدا شدی و زودتر آمدی؟ قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَی أَثَرِی، آنها پشت سر دارند میآیند، عَجِلْتُ إِلَیک رَبِّ لِتَرْضَی، خدایا ما را اینطوری قرار بده، من عجله کردم برای اینکه تو را بیشتر ببینم، برای اینکه بیشتر با تو حرف بزنم، من زودتر آمدم در صف جماعت نشستم که آمادگیم را بیشتر به تو نشان بدهم، من زودتر بلند شدم نماز شب بخوانم که به خودم بفهمانم که من با خدا مأنوسم، وَ عَجِلْتُ إِلَیک رَبِّ لِتَرْضَی (طه/84). خدایا به آبروی خاندان عصمت و طهارت مراحل تزکیهی نفس را به ما بفهمان و شرح صدری به ما مرحمت کن تا بتوانیم آن گونه که تو رضایت میدهی، تو دوست داری، تو نوری در قلبمان قرار میدهی ما به آن مرحله برسیم و مثل حضرت موسی که وَ عَجِلْتُ إِلَیک رَبِّ لِتَرْضَی. کارهای مهم امام سجاد علیهالسلام بعد از واقعهی کربلا ایام عزای خاندان عصمت و طهارت است. به روایتی شب بیست و پنجم این ماه شهادت امام سجّاد است. امام سجّاد علیهالصلاة والسلام را خدا نگه داشت، چون طبعاً امام نباید مریض بشود ولی روی مصالحی -که مصالحش هم معلوم است بخواهم شرح بدهم خودش طول میکشد- روز عاشورا – فقط هم همان یکی دو روزی که در کربلا بودند- حضرت مریض شد، کسالت ایشان و تَب ایشان شدید بود به طوری که نمیتوانست از جا بلند بشود، حتی به حضرت سیدالشهداء عرض کرد که آقا؛ من یک عصا بردارم، یک شمشیر بردارم به جنگ این مردم بروم، حضرت فرمود: نه، خدا جهاد را از تو برداشته. امام سجّاد را نگه داشتند برای اینکه مردم را روشن کند، معرفت مردم را بالا ببرد، به مردم بفهماند که پدرم حسین بن علی چرا کشته شد؟ و چه نحوه کشته شد؟ امام سجّاد علیه الصلاة والسلام در زمانی که امامت داشتند و اکفر بنیامیه در رأس کار بود سه کار حضرت انجام میدادند؛ یکی رابطهی من و شما را با خدا برقرار کردند، بهوسیلهی صحیفههای سجادیه، در بین ما یک صحیفهی سجادیه معروف است ولی هشت صحیفهی سجادیه هست که بعضی جمع کرده بودند، ما خودمان هم یک مقدارش را جمع کردیم. ارتباط با خدا؛ با خدا چگونه حرف بزنیم؟ خود این خیلی مسألهی مهمی است، ارتباط با خدا داشتن، یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ (مفاتیح الجنان) ، ببینید چقدر قشنگ با خدا حرف زده، شما صحیفهی سجادیه را اگر بخوانید متوجّه میشوید که چقدر حقایق و علوم در این کتاب ریخته شده، از آینده، یادم هست یکی از دانشمندان غیر مسلمان گفته بود که امام سجاد حتماً با عالم غیب مرتبط بوده، با حقایق مرتبط بوده، چرا؟ به خاطر اینکه در دعاهایش وقتی که آن دشمنان اسلام را نفرین میکند میفرماید: اللَّهُمَّ وَ امْزُجْ مِیاهَهُمْ بِالْوَبَاءِ (صحیفه سجادیه/دعای 27)، خدایا مخلوط کن مرض وبا را، میکروب وبا را در آبشان، این شخص میگوید اگر میگفت که خدایا طاعون را در آبشان داخل کن ما میفهمیدیم امام سجاد از سرایت مرض وبا و میکروب مرض وبا اطلاعی نداشته، تنها چیزی که برای شیوع وبا زیاد مؤثر است آب است، اللهم و امزج میاههم بالوباء، در ضمن دعا حقایق را بیان میکند، حقایقی که بعد از هزار سال برای بعضی از دانشمندان غربی که شاید از همین جا الهام گرفته بودند باز شده. یکی دیگر از کارهای امام سجاد این بود که بردههای کافر را زیاد میخرید، میآورد در منزل، اینها را تربیتشان میکرد، مسلمانشان میکرد، به مرحلهی عبودیت کامل میرساند، بعد اینها را آزاد میکرد که همانها باعث شدند ریشهی بنیامیه برکنده بشود. سعید بن مصیب میگوید که من دیدم همه آمدند دعای باران خواندند باران نیامد، روز بعدش یک غلام سیاهی آمد سرش را گذاشت به زمین، گفت خدایا تو گفتی بکن کردم، من هم میگویم یک بارانی بیاید، دیدم فوراً باران آمد، عقب سرش را گرفتم ببینم این کیست، کجا میرود؟ دیدم رفت خانهی امام سجاد، اینطور تربیت میکرد، تا این حدّ. حضرت اینها همه را چند روز مانده بود که ماه رمضان تمام بشود صدا میزد، میگفت شماها این کارها را کردید، یک کار شما بکنید تا من هم – اینطوری تربیت میکرد – از گناهان شما بگذرم. آن کار چه هست؟ دستهایتان را بلند کنید، از خدا بخواهید خدا گناهان امام سجاد را ببخشد. ببینید اینها جنبهی تربیتی دارد! اینها دعا میکردند، حضرت هم میفرمود من هم شما را بخشیدم. یعنی چه؟ یعنی اگر میخواهید خدا شما را ببخشد ارحم تُرحم (مستدركالوسائل، ج 9، ص55) رحم کن، مهربانی کن تا مهربانی به تو بشود، روز عید فطر هم که میرسید همه را آزاد میکرد، یک سرمایهای هم به هر کدامشان میداد بروید مشغول کسب و کار بشوید. و یکی هم زنده نگه داشتن جریان کربلا بود که حضرت هر جا میرسید یادی از اباعبداللّه الحسین میکرد، میدید گوسفندی را سر میبرند، سرش را به دیوار میگذاشت، میگفت پدر مرا با لب تشنه شهیدش کردند. به عروسی دعوتشان کرده بودند، حضرت فرمود من بعد از جریان کربلا به مجلس شادی نمیروم، گفت آقاجان! ما مجلسمان مجلس شادی نیست، ما یک کسی را دعوت میکنیم میآید همان مصائب کربلا را برای ما بازگو میکند. حضرت فرمود اگر اینطوری است پس من میآیم. السلام علیک یا اباعبداللّه و علی الارواح التی حلّت بفنائک علیک منی سلام اللّه ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله اللّه آخر عهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (مفاتیح الجنان/زیارت عاشوراء). دعای ختم مجلس نسئلک اللهم و ندعوک، باعظم اسمائک، و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه. خدایا به آبروی ولیعصر فرج آن حضرت را برسان. همهی ما را از یاوران خوب آن حضرت قرار بده. قلب مقدسش را از ما راضی بفرما. خدایا دین و دنیا و آخرتمان در پناه امام زمان از خطرات حفظ بفرما. امراض روحیمان شفا مرحمت بفرما. پروردگارا به آبروی آقایمان حجة بن الحسن مریضهای اسلام را شفا عنایت بفرما. مریض منظور الساعه لباس عافیت بپوشان. امواتمان غریق رحمت بفرما. شهدایمان با شهدای کربلا محشور بفرما. عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما. و عجل فی فرج مولانا.
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.