۲۲ شوال ۱۴۲۶ قمری – ۴ آذر ۱۳۸۴ شمسی

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيموَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَي الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَي اللَّهِوُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌأَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًي لِلْمُتَكَبِّرِينَ ٭ وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْلَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُوَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ.(زمر / 60 – 61)

تمام همّت يك سالك الي اللّه و كساني كه به سوي خدا حركت كرده اند بايد زندگي طيّبه ابدي باشد. زندگي طيبه ابدي به هيچ وجه ميسر نمي شود مگر آنكه انسان باور هايي داشته باشد. يعني به آنچه معتقد است اعتقادش را تقويت كند و به آنها ايمان داشته باشد. در دنيا شايد هفت ميليارد جمعيّت باشند و هر دسته اي يك اعتقادي داشته باشند و بلكه هر جمعيتي ديني داشته باشند. ولي اكثر اين مردم دينشان – چه مسلمان باشد چه غير مسلمان – زباني است، جدّي نيست، رويش فكر نكرده اند، ايمان به آن دين اكثراً نياورده اند. اين كه عرض مي كنم تحقيقاتي در مدت شايد چهل و چند سال من درباره ي اين موضوع داشته ام. گاهي انسان فكر مي كند كه ما مسلمانها پايبند به دين مان نيستيم ولي اينطور نيست اديان ديگر هم در بين آنها خيلي نادر افرادي پيدا مي شوند كه صد درصد معتقد به دين شان باشند. كشيش هاي مسيحي را من ديده ام، رهبران مذاهب مختلف را يك وقتي كه در هندوستان بوده ام با آنها صحبت كرده ام اينها همانطوري كه ما هم هستيم يك ديني از پدر و مادر به ارث برده اند و اسماً اكثراً به آن دين پايبندند ولي افرادِ باحقيقت، افرادي كه باصطلاح بايد دين شان هميشه با آنها باشد تحقيق بيشتري مي كنند و دين را به عنوان يك تشريفات نپذيرفته اند. به عنوان راهنما، رهبر، رهبري كه موفقيّت حتماً با آن است پذيرفته اند و جدّاً به دستوراتش عمل مي كند. در مذاهب مختلف كمتر و در دين اسلام بيشتر اين گونه افراد ديده مي شوند كه پايبندند، مقيّدند، تا جايي كه برايشان ممكن است خدا و قيامت را راست مي دانند، درست مي دانند و برنامه هاي زندگي شان را طبق اعتقادشان و ايمان شان به خدا و روز قيامت تنظيم مي كنند اين افراد موفقند، در اين آيه اي كه تلاوت شد در صدر آياتي است كه در هفته ي گذشته تلاوت كرده ايد، روز قيامت كساني كه اينها خدا را دروغ پنداشته اند صورت هايشان سياه نشان داده مي شود و مسيري جز در جهنّم براي اينها نيست. مطلبي كه من امروز مي خواهم خدمت برادران عزيزم عرض كنم همين كلمه ي كَذَبُوا عَلَي اللَّهِ است كه ما اول خدا را دروغ ندانيم. البته الان اگر از افراد سؤال شود كه شما خدا را راست مي دانيد؟ همه مي گويند بله، امّا عملاً گاهي ما خدا را راست نمي دانيم، درست نمي دانيم، معتقد به ذات مقدّس پروردگار نيستيم، چطور ممكن است انسان معتقد باشد كه خدايي هست و معتقد به احاطه ي علمي او نباشد؟ و چطور ممكن است انسان معتقد به احاطه ي علمي خدا باشد و او را همه جا حاضر و ناظر نداند و چطور ممكن است انسان معتقد به اينكه خدا همه جا حاضر است، همه جا ناظر است احاطه علمي بر همه ي اعمال ما و نيّات ما دارد و اين اعمال را كه از اكثر ما انجام مي شود داشته باشد. كسي كه معتقد باشد در كنارش يك فردي دارد راه مي رود مثلاً كه هم قدرت اين را دارد به انسان محبّت كند، پاداش بدهد، نعمت بدهد و هم قدرت دارد كه اگر از راه راست تخلّف كردي تو را معذّبت كند، ناديده بگيرد، تو طوري باشي كه خدا با تو حرف نزند، يك همچنين حالتي، يك فردِ اين چنيني در كنار انسان هست، انسان دست از پا خطا نمي كند، به هيچ وجه حاضر نيست كه كاري بكند – مخصوصاً اگر آن شخص را انسان خيلي هم دوست داشته باشد كه اين دوستش از او رنجيده شود – به هيچ وجه حاضر نيست كاري بكند كه او اين شخص را معذّب كند. ما همه مسلمانيم، اوّلين جمله اي كه رسول اكرم در ابتداي تبليغاتش به مردم فرمود اين بود كه قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا، يك رستگاري هست كه در قرآن به بعضي ها نسبت داده شده و به بعضي ها وعده داده شده و به بعضي ها گفته شده، رستگاري، همه چيز هاست. اگر به يك نفر گفتند تو واقعاً در تجارت رستگاري ، اگر گفتند تو در همه كارت موفقي، اگر به يك نفر گفتند كه تو هميشه كارهايت با سلامتي، با رستگاري، با موفقيّت روبرو است، اين شخص هيچ مشكلي طبعاً نخواهد داشت. اگر خداي تعالي به يك انساني گفت تو رستگاري، يا رستگار مي شوي، يا رستگار آن كسي است كه اين چنين باشد قطعاً اين شخص رستگار خواهد بود. ما در قرآن كريم به اين كلمه زياد برخورد كرديم كلمه اي كه ريشه اش فلح است، به عنوان قَدْ أَفْلَحَ(مؤمنون / 1) است، به عنوان لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (بقره / 189)، به عناوين مختلف اين كلمه در قرآن آمده مي بينيم افرادي كه از نظر قرآن رستگارند آن كساني هستند كه ايمانشان تقويت شده، قوي است و كساني هستند كه به دستورات دين صد درصد عمل مي كنند و كساني هستند كه خود را از رذائل پاك كرده اند. در سوره ي مؤمنون خداي تعالي مي فرمايد: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ نه تنها ايمان انسان را رستگار كند ايماني كه با شرايط و با مسائلي كه بعد خود همين آيات و همين سوره بيان مي كند قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ٭ اَلَّذِينَهُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ تا آخر آيات. اين افراد رستگارند. يك عدّه هستند اگر يك كار را انجام بدهند رستگارند و آن يك كار كه شامل همه خوبي هاست كه حتّي شامل آنچه كه در سوره ي مؤمنون هست مي شود آيه اي است كه در سوره ي شمس است قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (شمس / 9) رستگار حتماً كسي است كه تزكيه نفس كند. تزكيه نفس در حقيقت آنهايي هستند كه اَلَّذِينَهُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ٭ وَ الَّذِينَهُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ٭ وَ الَّذِينَهُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ الي آخر آيات. گاهي خداي تعالي مي فرمايد: لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران / 130) اين كارها را بكنيد شايد رستگار شويد. در آن دو آيه اي كه تلاوت كردم كسي كه تزكيه نفس كند حتماً رستگار است، كسي هم كه آن صفاتي كه در سوره مؤمنون گفته شده آنها را داشته باشد حتماً رستگار است، امّا گاهي هست بعضي از اعمال و عبادات است كه اين منوط به جديّت شما هست، مربوط به فعاليت شماست، خداي تعالي قطعاً و جدّاً نمي فرمايد كه شما با اين كار رستگاريد، مي فرمايد: لَعَلَّكُمْ شايد شما رستگار بشويد، چرا؟ به خاطر اينكه انسان داراي نشيب و فراز است. هر روزش يك طور است، خداي تعالي براي انسان نفحاتي دارد، ان للّه علي الناس نفحات، يك زمينه هايي خداي تعالي براي انسان فراهم مي كند كه بتواند رستگار بشود، همه ي مردم در طول عمرشان -اين را بدانيد- يك وقتي مي بينيد يك حالت يقظه خوبي پيدا مي كنند گاهي در جواني هاست كه اكثراً هم همينطور است. بعضي از جوانها سؤال مي كنند كه خدا چرا ما را خلق كرد؟ به خاطر اينكه حقيقت انسانيت را درك نكرده اند، يك دنيايي ديده اند كه از اول تولد تا موقع مرگ جز رنج، ناراحتي، زحمت، حيوانات راحت مي روند در آخور وضع حمل مي كنند و بچّه شان هم صبح اول وقت بلند مي شود سرپا بدون اينكه قابله و بيمارستان و آمپول و امثال اينها بخواهد بلند مي شود شير مي خورد، بزرگ مي شود زحمتي ندارد. مرگش هم در يك گوشه اي     مي شود نه تشييع جنازه اي دارد، نه گريه اي، نه مصيبتي، نه هيچ چيز. امّا انسان از اوّلي كه متولد مي شود شما همه ديده ايد و مشاهده كرده ايد جز ناراحتي يا براي خودش يا براي ديگران، بچّه ي انسان وقتي كه از مادر متولد مي شود از گريه اش ما مي فهميم متولد شد. از همان لحظه ي اول گريه شروع مي شود صداي خنده اش بلند نمي شود اصلاً خنده ندارد بعد هم اطرافي ها بايد زحمت جدّي بكشند تا اين به جايي برسد كه شير بخورد و يك حركتي بكند و بعد هم امراض مختلف به سراغش بيايد و بعد هم كه مُرد بدنش وحشتناك ترين چيزها باشد و مورد تنفر حتي هم جنس هايش باشد. اين دنيا، اين اگر باشد به هيچ وجه رستگاري ندارد هر چه هم انسان پولدارتر باشد، هر چه زندگي اش مرتب باشد، آنهايي كه خانه ندارند مي گويند يك آرزو داريم يك خانه اي داشته باشيم، اين را اشتباه مي كنند خانه داشته باشند امراض مختلف را چه مي كنند؟ حسادت مردم را چه مي كنند؟ باصطلاح آن همه ناراحتي هايي كه براي انسان ديگران پيش مي آورند چه مي كنند؟ اينها هست. اگر اين باشد هيچ وقت رستگاري وجود ندارد، هيچ وقت خوشي وجود ندارد، عرض كردم از لحظه ي تولد گريه است تا وقتي انسان مي ميرد امّا اگر آن طوري باشد كه خدا در قرآن رستگاري را توضيح داده، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا، قَدْ أَفْلَحَ مَنْتَزَكَّي (اعلي / 14) و شمايي كه شك داريد كَذَبُوا عَلَي اللَّهِ؛ خيلي خدا را جدّي نگرفته ايد، قيامت را جدّي نگرفته ايد، خدا قبل از تولد شماست و آخرت هم بعد از تولد شماست اين دو تا را اگر جدّي بگيريد مبدأ و معاد را قبول كنيد و اينها را به آن يقين بكنيد اين جا رستگاري هست، كي هست؟ اين وسط نه، يعني دنيا جاي رستگاري نيست، مقدمه است براي رستگاري يعني رستگاري را شما مي توانيد از دنيا به دست بياوريد، اميرالمؤمنين عليه الصلوةوالسلام فرمود: الدنيا متجر اولياء اللّه، محل تجارت است. شما اگر رفتيد در يك شهري و سرمايه اي گذاشتيد و تجارتي كرديد در آنجا ممكن است زحماتي بكشيد، در شهر غربت رفته ايد، در مسافرخانه يا هتل تنها زندگي كرده ايد با صاحب جنس كلّي بحث و مجادله كرده ايد اينها همه اش زحمت است، اينها رستگاري نيست. رستگاري آن است كه با فشار و فكر و هجرت و دور از اقوام و زن و فرزند در يك جايي چند روزي شرح صدر نشان بدهيد باصطلاح صبر كنيد، در آنجا فكر كنيد يك تجارتي بكنيد كه وقتي وارد شهرتان شديد آنجا خستگي تان را بگيريد، آن تجارت باصطلاح بسيار سود مي كند، ناراحتي هاي شما را برطرف مي كند اين را از باب مثال عرض كردم والاّ همان جا اگر همين باشد باز همين وقتي هم كه سود مي كني خوشحالي جزئي است بعد بقيّه گرفتاري ها شروع مي شود. امّا اگر دنيا را شما متجر بدانيد، محل تجارت بدانيد، دنيا را محلّ كار و كوشش براي آخرت بدانيد، دنيا را محل زاد و توشه گرفتن براي زندگي ابدي تان بدانيد كه امام عليه الصلوةوالسلام فرمود: تزوّدوا فإن خير الزاد التقوي، تقوي را پيشه كنيد، در دنيا اين زاد و توشه را براي خودتان فراهم كنيد، كارهايي كه اجر و مزد زيادي دارد، درآمد زيادي دارد آنها را انتخاب كنيد و همه ي اينها را پروردگار متعال در حساب تان بريزد كه وقتي وارد عالم آخرت شديد از آن حساب تان برداريد و زندگي راحتي داشته باشيد و اگر كسر هم داشته باشيد خداي تعالي بيفزايد كه: مَنْ ذَا الَّذِييُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً (بقره / 245) چه كسي است كه به خدا قرض بدهد يعني الان بدهد فردا بگيرد، الان بدهد فردا چندين برابر، صدها برابر در آيه اي مي فرمايد: فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا (انعام / 160) ده برابر به تو مي دهيم، در آيه ي ديگر مي فرمايد كساني كه انفاق مي كنند فِي سَبِيلِ اللَّهِكَمَثَلِ حَبَّةٍأَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَفِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ (بقره / 261) يك بر هفتصد، هيچ كجا يك چنين باصطلاح استفاده اي به انسان نمي دهند كه شما مثلاً صد تومان بدهيد صدها هزار تومان به شما پاسخ بدهند. يك چنين اعتقادي داشته باشيد. اگر نماز جماعت رفتيد، اگر بعضي از اعمال را انجام داديد كه خيلي ثواب دارد اينها برايمان عجيب نباشد، خداست و تمام قدرت در دست خداست و تمام خزائن زمين و آنچه خلق كرده در دست اوست هر چه بخواهد به هر كس مي دهد از مُلكش هم چيزي كم نمي شود بنابراين تنها چيزي كه باقي مي ماند ما بايد انجام بدهيم اينست كه خدا را راست بدانيم، كنار خودمان بدانيم، محيط بر خودمان بدانيم و او را در هر حال متوجه باشيم و جدّي هم اين مطلب را بدانيم. مثلاً: ما الان اينجا هستيم مي شماريم جمعيت مان، چند نفريم؟ مثلاً فرض كنيد دويست نفر، نه! دويست و يك نفر، نمي شود شما دو نفر باشيد كه سوّمي شما خدا نباشد، نمي شود شما سه نفر باشيد چهارمي تان خدا نباشد، خدا در همه حال با شما هست. بلكه از رگ گردن نزديكتر است. اگر كسي اين چنين خدا را منظور بكند و اين چنين خدا را راست بداند رستگاري همين الان به سراغش مي آيد به جهت اينكه ما مي گوييم: اياك نستعين، خدايا ما تنها تو را كمك خودمان مي دانيم و خداي تعالي كمك هست. امّا اگر اين طور نشد خدا را نديده بگيريم، از همين دنيا زندگي مان سياه است، از همين دنيا ما صورتمان سياه است، اين كلمه ي وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ كنايه از اينست كه روح مان تاريك مي شود، بدبخت مي شويم، در دنيا كه بدبختيم حالا همه بدبختند، همه بيچاره اند، البلية اذا عمّ  طابت، اگر بليه همگاني شد قابل تحمل است امّا اگر همه نور دارند تو نور نداري، همه مي فهمند تو نمي فهمي، همه دارند طرف بهشت مي روند تو را جلويت را گرفتند نگذاشتند بروي، همه دارند به كمالات خودشان افتخار مي كنند تو بيچاره اي اينجا مشكل است، بسيار هم مشكل است. اينجا انسان تاريك است، وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ، خوب اينهايي كه صورت شان سياه است چه بايد بكنند؟ أَلَيْسَ، خداي تعالي خودش سؤال مي كند آيا مثواي ديگري، جايگاه ديگري، مكان ديگري براي متكبرين هست؟ شما از دَر يك نفر مي بينيد وارد شد خيلي متكبرانه وارد شد نه به صاحبخانه اعتنا كرد، نه براي كسي ارزش قائل شد، هيچ چيز هم ندارد اين سرش را انداخته پايين، منتظر است همه سلامش كنند و همه جا به او بدهند، چون انسان فطرتاً از متكبّر بدش مي آيد همه به او بي اعتنايي مي كنند اگر آزاد باشند، اگر قدرتي پشت سر اين تكبّرشان نباشد گاهي قدرت و ظلم مي آيد پشت تكبر قرار مي گيرد، اين را بدانيد. پشت آن بزرگ خواهي و بزرگ منشي قرار مي گيرد اينجا انسان مجبور است بله، بفرماييد آقا! خيلي هم احترام كند و اين آقاي متكبّر را بالا بنشاند، امّا اگر آزاد بودند هر چه اين تكبر بكند فرود مي آيد، من تواضع للّه رفعه اللّه، كسي كه تواضع بكند براي خدا، خدا بالايش مي برد من يادم مي آيد يكي از علماي بزرگ در مشهد اهل معنا بود اين وقتي وارد مجلسي شد كه من بودم رفت همان وسط نشست، تمام جمعيّت بلند شدند او را احترام كردند بردند بهترين جا نشاندنش، من يادم مي آيد همان جا اين معنا درذهنم آمد من تواضع للّه رفعه اللّه، گاهي مي شود انسان بازي در مي آورد يعني در واقع متكبر است ولي خودش را متواضع نشان مي دهد كه احترامش كنند. يك وقتي يك منبري بود منبر مي رفت وقتي از منبر مي آمد مذّمت از منبر خودش مي كرد ما هم طبعاً تعريف مي كرديم نه آقا، منبر خوبي داشتي! همين را مي خواست. يك دفعه من درسش را خواندم، گفتم هر چه مذّمت كني از اين منبرت ديگر من تعريف نمي كنم چون اين منبر خوبي نبود گاهي انسان تواضع مي كند، گاهي ترك دنيا مي كند به خاطر دنيا. مي گويند دوّمي نان جو و سركه مي خورد كه مردم بگويند يك مرد زاهدي است ولي براي خدا نبود. علي بن ابيطالب عليه الصلوةوالسلام يك انفاق كرد، صدقه داد در هر حال ركوع برايش آن آيه ي عجيب نازل شد كه: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ (مائده / 55) ولي ديگري صد مرتبه، صدتا شايد انگشتر قيمتي به سائل در ركوع داد يك آيه برايش نازل نشد. مثالي است مي زنند مي گويند كه بهلول زمان هارون اين داشت گوشه كوچه با گِل و سنگ و خاك يك خانه هاي بچّگانه مي ساخت زن هارون الرشيد رسيد به او گفت: چكار مي كني؟! گفت: خانه ي آخرت مي سازم. گفت: يكي از اينها را به من بفروش. گفت: اين قدر مي شود قيمتش، پول را داد و خانه اي به اصطلاح خريد بهلول هم آن پولها را برد به فقرا داد، انفاق كرد، حالا هر كاري كرد. شب هارون الرشيد زبيده را خواب ديد، ديد در يك قصري نشسته، گفت: اين خانه را تو از كجا آوردي؟! گفت: ديروز از بهلول خريدم. اين را گفت، فردا صبح از زنش پرسيد چه بوده جريان؟ زنش گفت كه بله، ما همينطوري كنار كوچه ديديم بهلول مشغول گِل بازي است پول مي خواستم به او بدهم براي خدا به اين عنوان به او دادم. فردا هارون الرشيد آمد ديد كه باز هم دارد خانه مي سازد، گفت: يكي از اين خانه ها را به من بفروش. گفت: آن ديروزي نديده خريد تو ديدي و مي خري! حالا گاهي انسان يك كارهايي را براي خدا انجام مي دهد. تا مي توانيد نيّت تان را خالص كنيد براي خدا، همه ي كارهايتان براي خدا باشد. همه ي اعمالتان براي خدا باشد، يقين بدانيد كه خداي تعالي اوّلاً فراموش نمي كند، ثانياً پاداش شما را صدها، هزارها، صدها هزار بالاتر مي دهد، يك همچنين وضعي خيلي عالي است و الان هم ممكن است به شما ندهد چون الان نمي توانيد نگه داريد. الان به يك جواني اگر صد ميليارد تومان بدهند اين اصلا ممكن است ديوانه بشود بگويد اين را چه كارش بكنم؟! شب دزد مي آيد به سراغم، اگر آن شخصي كه مي خواهد اين پول را به شما بدهد عاقل و حكيم باشد شماره حساب تان را مي گيرد مي ريزد در حساب تان، به دستتان نمي دهد. خداي حكيم هيچ وقت ثواب هايي كه وعده فرموده است به دست شما نمي دهد، مي خواهي چه كار كني؟ آنقدر به شما مكنت و ثروت مي دهد با يك ركعت مثلاً نماز جماعت خواندني كه بيشتر از ده نفر جمع شده باشند كه اگر تمام ملائكه نويسنده بشوند، تمام درياها مركّب بشوند نمي توانند ثوابش را بنويسند اين را شما چطور مي خواهي جمع آوريش كني؟ ثواب هم فكر نكنيد يك چيزي است تصوّري، وهمي، نه! به شما رسماً باغ مي دهند، خانه مي دهند، زندگي مي دهند، همسر مي دهند، كجا؟ همان جا كه لازم داشته باشي. وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ (آل عمران / 134) يك بهشتي كه وسعتش به مقدار آسمان ها و زمين است. خوب الان چطوري مي خواهي نگه بداري يك همچنين جايي را، الان به شما بدهند؟ خدا را راست بدانيد، حقيقت بدانيد، سخنان قرآن را لااقل واقعيّت تصور كنيد، آخر گاهي مي شود سخنان قرآن را ما واقعيت تصور نمي كنيم، ديگر قرآن كه نمي شود گفت كه اين كلمه اش درست نيست. وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ، اين همه ثواب را شما در دنيا اصلاً جا ندارد دنيا كه به آن جا بدهيد. شما اگر فرض كنيد صدتا خزائن ثروت و پول را داشته باشيد با يك مشت كليد كه همه اش دو كيلو وزنش شايد بيشتر نباشد. زمان قارون وزن كليدها زياد بود كه يك عدّه اي حمل مي كردند كليدهاي گنجهاي قارون را، الان كليدها كوچك شده بعضي هايش با باصطلاح رمزي از دور باز مي شود، بدون اينكه كليدي بيندازيد. يك همچنين وضعي، دو كيلو كليد است نهايت حالا همراه داشته باشيد، مگر مي شود در دنيا اصلاً جايش داد؟ مگر مي شود ثواب يك ركعت نماز جماعت – اين كه من مي گويم يك ركعت نماز جماعت، والاّ خيلي چيزها هست كه شبيه به اينست – يك ركعت نماز جماعت مگر مي شود اصلاً در كره زمين جايش داد؟ مي ريزند به حساب، آنجا چون الي الابد بايد زندگي كني، هميشه بايد باشيد خيلي خرج داريد، خيلي خرج داريد. بنابراين خدا را راست بدانيد، قيامت را راست بدانيد، چه کساني نجات پيدا مي كنند و روز قيامت را دارند؟ وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا؛ كساني كه تقوا داشته باشند، راه تقوا هم همين مراحل تزكيه نفس است. اگر مي خواهيد تقوايتان تقويت بشود، به كمال برسد بايد همين راه را انتخاب كنيد، همين راهي كه براي حتّي مرجع تقليد گفته اند اين راه را بايد برود بعد مرجع تقليد بشود. صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه بعد چه مي شود؟ فللعوام ان يقلدوه، وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْلَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ حالا گاهي انسان يك گنج بزرگي دارد، يك ثروت زيادي دارد ولي بدي او را مسّ مي كند، دزد هست چگونه ببرم اين همه اموال را، كجا جايش بدهم؟ بانك ها هم يك وقت ممكن است برشكست بشوند پول من را بخورند، چه كارش بكنم؟ اينها همه سوء است ولي خداي تعالي ثواب هايي كه به شما مي دهد هيچ بدي ندارد، خودش كارهايش را انجام مي دهد فقط شما برداشت كنيد، شمااستفاده كنيد والاّ به بانك مي برد، در حساب تان مي ريزد، نمي گذارد كسي بدزدد، حفظش مي كند همه چيز، اينها وعده هاي الهي است لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ، بدي نمي آيد به طرف اينها، وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ هيچ حزني هم براي انسان پيدا نمي شود، دلواپسي پيدا نمي شود، هيچ! خدا خالق كلّ شي است. وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ (زمر / 61) بر هر چيزي وكيل شماست، آيا وكيلِ نگه داشتن پول ماست؟ بانك فقط پول را نگه مي دارد ديگر حالا در راه دزد به تو زد به او مربوط نيست، وزن اين بار سنگين است به او مربوط نيست، تو چك را بد بكشي مي خواهي ده هزار تومان مثلاً چك بكشي يك نقطه اضافه مي كند صد هزار تومان مي شود، آن به بانك مربوط نيست، او همان صد هزار تومان را مي دهد امّا وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ، مي گويد از آن لحظه اي كه پول را خودم مي دهم، خودم مي برم به بانك، خودم همه ي مسئوليتش را عهده دارم، خودم مي پردازم وقتي كه بخواهي، خيلي عالي است، بهتر از اين نمي شود، شما از بازاري ها بپرسيد يك همچنين وضعي پيدا بشود چقدر عالي است. من در اتاق، در خانه ام نشستم پولم را خودش داده، خودش برده به بانك، خودش مسئوليت هايش را به عهده گرفته من هم خوشحال در خانه نشستم كه در بانك اينقدر پول دارم. چقدر خوب است. وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ، همه اين چيزهايش، خودمان وكيل مي شويم. خود خدا عهده دارش است. حالا اينجا، خدا خودش مي فرمايد: قُلْ، بگو اي پيغمبر! أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي آيا به غير خدا من را امر مي كنيد؟ حالا چه کسي را انسان پيدا بكند كه اين قدر وكيل خوبي باشد؟ اين قدر عهده دار همه گرفتاري هاي انسان باشد، شما آيا به غير خدا من را امر مي كنيد كه أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ (زمر / 64) قدرتمندترين مردم روي كره زمين هر که مي خواهد باشد يك همچنين كاري را كه خدا مي كند به هر چيزي وكيل ماست او نمي تواند بكند نه اينكه نكند، نمي تواند بكند. اولاً آن قدر ثواب از كجا مي خواهد بياورد بدهد؟ ثانياً آنقدر قدرت ندارد كه همه ي كارها را خودش بكند و فقط راحتي اش مال من باشد. قُلْأَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ، اين طور افراد هم جاهلند. اگر به شما گفتند فلاني خيلي آدم خوبي است، قدرت فوق العاده اي هم دارد، بيا برو دست و پايش را ببوس شايد به تو كمك بكند. يك كسي به من مي گفت: ما در مقابل يك نفر خضوع مي كنيم و بر همه ي مردم آقايي مي كنيم. من واقعاً فكر كردم منظورش خداست ولي آن شخص ديدم منظورش غير خداست. گفتم نه اين طور نيست، اين تا امروز اين قدرت را دارد فردا ممكن است از قدرت بيفتد ديگر تو مي خواهي چه كار بكني؟ تواضع بي خودي كردي، تا امروز پولدار است، فردا پول ندارد، تواضع بيخودي كردي، تا امروز داراي همه ي قدرتهاي كره ي زمين است، بله؟! فردا مُرد، چكار مي خواهي بكني؟! خدا خودش را اينطوري معرفي مي كند: لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ (بقره / 255) حتي خدا چرت نمي زند، بگوييم لحظه اي كه چرتش گرفت مي آيند همه ي اموالش را بر مي دارند مي برند. اموال من كه دست اوست از بين مي رود، لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ، خوب يك همچنين خدايي را انسان ترك بكند؟ پس تمام كوشش تان بايد اين باشد كه به سوي خدا برويد. اين كه مي گوييم به سوي خدا برويد نه اينكه خدا جايي ايستاده ما اينجا هستيم ما هم داريم مي رويم به سوي او، نه! منظور اينست كه به خدا ايمانتان زياد بشود، سنخيت وجودي با ذات مقدس پروردگار از نظر صفات پيدا بكنيد، هر صفت حميده اي كه پروردگار دارد شما هم داشته باشيد. هر صفتي بدي كه شيطان دارد شما نداشته باشيد، اين معني قرب به خداست. شما مثلاً در نماز مي گوييد كه نماز ظهر مي خوانم قربة الي اللّه اين قربةالي اللّه معنايش اين نيست كه من به خدا نزديك بدني يا مكاني يا زماني بشوم. معنايش اينست كه من صفات الهي را پيدا بكنم. اگر يكي بخيل باشد يكي سخي، فاصله دارند اين دو نفر با هم، امّا هر دويشان سخي شدند، يكي مي شوند، نزديك مي شوند. يكي صفات رذيله دارد يكي صفات حميده اينها از هم دورند، فاصله دارند. خيلي اتفاق افتاده مي گوييم با فلاني مي خواهيم مسافرت برويم، طرف مي گويد كه با فلاني مسافرت نكنيد او با شما هم افق و هماهنگ نيست. ما با او فاصله داريم، چرا؟ براي اينكه يكي سخي است، يكي بخيل، يكي متكبر است، يكي متواضع، متواضع هم كه هميشه نمي تواند در مقابل متكبر متواضع باشد، بالاخره يك حدّي دارد حتي گاهي لازم است در مقابل متكبر انسان تكبر بكند، التكبر مع المتكبّر عباده، تا بفهمد تكبر بد است. خوب اينها همه فاصله هايي است كه اگر ما داشته باشيم اين صفات رذيله را با امام زمان فاصله داريم، با خدا فاصله داريم، با خوبان فاصله داريم، با اولياء خدا فاصله داريم امّا اگر اين صفات را كمش كرديم هي نزديك مي شويم، كم كرديم، كم كرديم به جايي رسيديم كه تخلّقوا باخلاق اللّه مظهر صفات الهي شديم اينكه ما عرض مي كنيم حضرت بقيةاللّه آنقدر به خدا نزديك است كه من احبكم فقد احب اللّه، كسي كه شما را دوست داشته باشد خدا را دوست دارد. من ابغضكم فقد ابغض اللّه كسي كه شما را دشمن داشته باشد خدا را دشمن داشته دارد. من عرفكم فقد عرف اللّه كسي كه شما را بشناسد خدا را شناخته و بنا عبدالله، بنا عرف اللّه و امثال اين روايات و آيات قرآني كه زياد است. پس انشاءالله كوشش كنيم تا مي توانيم طبق همين آياتي كه تلاوت كرديد در ظرف يك هفته، از كساني باشيد كه خدا را راست بدانيم وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (نمل / 3) آخرت را يقين داشته باشيم تا انشاءالله رستگار باشيم. ايام ايامي است كه نزديك وفات امام صادق عليه الصلوةوالسلام است روز دوشنبه ظاهراً شهادت حضرت صادق عليه الصلوةوالسلام است. انشاءالله به عنوان تعظيم شعائر عزاداري كنيم براي آن وجود مقدس، قلب مقدس حضرت زهرا سلام اللّه عليها را شاد كنيم. امام صادق عليه الصلوةوالسلام در لحظاتي كه نزديك وفاتشان بود اقوام و اهل بيتشان را جمع كردند و اين روايت معروف است و همه تان شنيده ايد كه فرمود: لا تنال شفاعتنا، شفاعت را معنا كردم برايتان، يعني اگر كم و كسري داشته باشيد روز قيامت، چه از نظر اعمال، چه از نظر روحيات و اعتقاداتتان خوب باشد ما آن كم و كسر را جبران مي كنيم. امّا كسي كه مستخفاً للصلاه،كسي كه نماز را سبك بشمارد، خفت يعني سبك، خفيف يعني سبك، سبك بشمارد حالا فارسيش همين بهتر است ترجمه مستخفاً للصلاة همين است كه سبك بشمارد. ظاهراً سبك شمردن هم همين است كه انسان آن اهميتي كه بايد بدهد، ندهد. اهميتي كه بايد بدهد چه هست؟ اگر يك بزرگتري از شما هجده مرتبه بگويد بدو بيا، بدو، عجله كن، شما آنجا ايستاده باشي اصلاً اعتنا نكني، بگويي خوب مي آييم! اين ظاهراً ديگر از اين بيشتر و واضح تر سبك شمردنِ امر كسي نمي تواند باشد. شما پدريد به بچّه تان مي گوييد بدو كارت دارم، يك كار لازمي، بدو، علّتش هم مي گوييد، مي گوييد رستگاري اينجاست. حي علي الفلاح، اوّل مي گويد: حي علي الصلاةبعد مي گويد: حي علي الفلاح، يعني صلاةبراي فلاح است و فلاح هم براي رسيدن به بهترين چيزهاست. هي هم دارد علّت را مي گويد. مي گويد يك پولي اينجا افتاده، بدو بيا بردار. يك جواهري اينجا افتاده بيا بردار. شما آنجا يك رفيقي دارد، اسباب بازي دارد خيلي سرگرم كننده است با او مشغول بازي هستيد، اين مستخف بالصلاةهمين اندازه، ظاهراً ديگر از اين بيشتر نمي تواند باشد. من خيلي از دوستان اهل تزكيه نفس را ديدم موقعي كه اذان مي گويند مشغول كارهاي -حالا هر كاري- هر كاري باشد فوراً بگذاريد كنار، يك گچكار بالاخره اين دستش را بايد بشويد، وسط كارش هم هست. من آنجا را مي گويم كه سخت ترينش هست ظاهراً، دست هايش هم پر از گچ است با اين دعوت پروردگار بايد انسان  دست هايش را بشويد، وضو بگيرد و نمازش را بخواند باز بيايد گچكاريش را بكند. ديگر از اين سخت تر شايد نباشد. حالا من گچ هاي دستم را چكار كنم. هر كاري كه عصري مي خواهي بكني همين الان بكن. كوشش كنيد تا صداي اذان بلند مي شود من مي خواهم يك قدري محکمتر بگيرم مي ترسم عمل نكنيد بعد گناهش بيفتد گردن من، تا مي گويند حي علي الصلاة حالا شهادتينش و اينها هميشه ما شهادت مي دهيم ولي تا گفتند حي علي الصلاة بگوييد چشم، لبيك، چه کسي مگر مي گويد حي علي الصلاة؟يا خدا گفته يا پيغمبر نستجيرباللّه از خودش در آورده يا ائمه فرموده اند هر كس گفته اينها همه پيش ما مقدس و محترمند و بزرگتر از ما هستند. حي علي الصلاة، حي علي الفلاح، ديگر احتياجي به گفتن حي علي الفلاح نباشد. ولو استانداردش همين است بايد بگويند ولي شما اقلاً نبايد نيازمند به اين معنا باشيد. صلاة كه گفتند يعني رحمت، رحمت خاص الخاص پروردگار، حضرت فرمود: لا تنال شفاعتنا، بايد هم اين طور باشد تو كه به نماز اعتنا نداري، تو كه به دعوت پروردگار اعتنا نداري ما بياييم شفاعتت را بكنيم؟ لا تنال شفاعتنا  مستخفاً للصلاة، انشاءالله اميدواريم همين معنا را در ذهنتان بگيريد و بهترين اظهار محبت به حضرت صادق عليه الصلوةوالسلام عمل كردن به همين سفارش خاص حضرتصادقاست. خدايا به آبروي ولي عصر ما را موفق به انجام وظايف مان بخصوص نماز اول وقت مان بفرما.

نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان، يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه  و يا اللّه و يا اللّه پروردگارا به آبروي ولي عصر فرج آن حضرت را برسان. همه ي ما را از بهترين اصحاب و يارانش قرار بده. قلب مقدسش را از ما راضي بفرما. خدايا به آبروي ولي عصر خدمتگزاران به دين، خدمتگزاران به شيعه، خدمتگزاران به اين مملكت شيعه نشين در پناه امام زمان حفظ بفرما. پروردگارا حوائج اين جمع برآورده بفرما. خدايا ما را از نماز گزاران واقعي قرارمان بده. خدايا شفاعت خاندان عصمت و طهارت را نصيب مان بفرما. پروردگارا مريض هاي اسلام، مريض منظور، مريض منظور الساعه لباس عافيت بپوشان. امواتمان غريق رحمت بفرما. شهداءمان با شهداي كربلا محشور بفرما. پروردگارا به آبروي ولي عصر توفيق تزكيه نفس به همه مان عنايت بفرما. عواقب امورمان ختم بخير بفرما.و عجل  في فرج مولانا.

 

لینک آپارات: کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *