۲۲ شعبان ۱۴۲۵ – ۱۷ مهر ۱۳۸۳ – توضیح آیاتی از سوره یوسف

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِیم

 أَلحَمدُلِلّه وَالصَّلوهُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ ‌اللّه وَ عَلی آلِهِ آلِ اللّه لاسِیمَا عَلی بَقیهَ اللّه روحی وَ أَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَداء وَاللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلی أَعدَائِهِم أَجمَعین مِنَ الآنِ إلی قِیامِ یومِ الدّین.

 اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، بسم اللّه الرحمن الرحیم، وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی. (یوسف/۵۳)

 نفس، ابتدا اماره‌ی بالسوء است

 آیاتی که تلاوت شد درباره‌ی حضرت یوسف و زندگی پر مشقّتی بود که قبلاً برای او فراهم شده بود. خدای‌تعالی این قصّه را به خاطر بعضی از مسائلِ عبرت‌انگیزِ آن نقل فرموده که برداشت‌های مختصری از این سوره‌ی مبارکه داشتیم و یک جلسه‌ی دیگر خواهیم داشت. همانطوری که هفته‌های گذشته عرض کردم این سوره در ماه شعبان قرار گرفت و مطالبش تقریباً با مسائل روز ما تطبیق می‌کند. یکی از مسائل مهمی که امروز برای ما بسیار مشکل شده، کلامی است که خدای‌تعالی از قول زلیخا نقل می‌کند که: وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ . انسان نمی‌تواند تا تزکیه‌ی نفس نکرده، نفس خودش را از فرماندهی به بدی حفظ کند. نفس وقتی مریض بود، وقتی صفات رذیله داشت، وقتی که نتوانست خودش را در مقابل تمایلات حفظ کند و باطناً دارای صفات رذیله بود طبعاً امّاره‌ی بالسوء است. امّاره به معنای زیاد فرماندهی است. اگر یک فرماندهی در همه‌ی کارهای انسان فعّال بود، هر کاری را که انسان می‌‌خواهد بکند در کنارش یک دستوری داشت و زیاد به انسان امر و نهی کرد این را اسمش را می‌گذارند: امّاره؛ یعنی بسیار امر کننده، اختیار انسان را صد درصد در دست گرفته، به هیچ وجه انسان را آزاد نمی‌گذارد که مطابق فکر و عقلش کار کند، این چنین چیزی را، این چنین کسی را، این چنین فرماندهی را امّاره می‌گویند. نفس انسان یعنی خود انسان، روح انسان، این ممکن است امّاره باشد، یعنی حتماً امّاره است، امّا گاهی می‌شود که به خاطر صفات بدی که دارد امّاره‌ی به بدی است. یک فرمانده وقتی که راهش، روشش، کارش، در راهِ صحیح نباشد و صحیح کار نکند این شخص هر چه امر کند به بدی امر می‌کند. مثلاً اگر از شیطان بخواهیم دستور بگیریم، شیطان دائماً ما را امر به بدی می‌کند، به خلاف پیغمبراکرم که هر چه ما را امر می‌کند به خوبی است، به نفع ماست و به نفع آنچه که برای ما مفید است دستور می‌دهد. سرتاسر قرآن را شما نگاه کنید، تمام روایات اهل بیت عصمت و طهارت را مشاهده کنید، یک دستوری که به ضرر ما یا به ضرر روح ما باشد در دستوراتشان وجود ندارد. امّا به عکس، هر چه شیطان گفته، شیطان سیرتان می‌گویند، آنهایی که دشمن سعادتِ مردم‌اند حرف می‌زنند، اگر امّاره باشند، یعنی زیاد امر کنند، انسان را به صد در صد بدبختی می‌کشانند. لذا امّاره، یعنی فرمانده‌ی قوی. فرماندهی که به همه‌ی کارهای انسان کار دارد و همه را هم در راه نرسیدن به سعادت استخدام می‌کند. این شخص را، این حالت را امّاره می‌گویند. امّاره گاهی بالسوء است، گاهی به حُسن است. اگر طرف و فرمانده، یک فرمانده صالح خیرخواه دوستدار مردم باشد همیشه امر به حسن می‌کند، یعنی مواظب است بببیند شما کج‌روی اگر دارید شما را امر به راه راست، به درستی بکند، اگر خدای‌نکرده اهل گناه و معصیت هستید، شما را وادار به ترک گناه و انجام واجبات و راه راست و صراط مستقیم بکند. امّا امّاره‌ی بالسوء؛ کسی که ذاتاً یک انسان پلیدی است، یک فرد بسیار بدی است، یک کسی است که برای مردم خیر نمی‌خواهد، خیرخواه مردم نیست، این شخص هم هر چه به انسان بگوید همه‌اش به سوی باطل می‌گوید، می‌خواهد ما را به هچَل بیندازد. شما یک دوست و یک دشمن را تصوّر کنید، یک دشمنی که می‌خواهد شما همیشه بدبخت باشید، به راه بد کشیده بشوید، به هلاکت برسید، شما می‌بینید این دشمن همیشه شما را به کارهای بد وادار می‌کند، اگر گاهی هم به کارهای نیک وادار کند ظاهرش نیک است ولی بالاخره منجر به ضرر شما می‌شود،

خدا، قرآن و اهل‌بیت به دنبال هدایت و سعادت انسان‌ها هستند

و از آن طرف اگر یک دوست صمیمی واقعی و مخلِصی داشته باشید می‌بینید که همیشه به فکر پیشرفت شماست، به فکر کمالات شماست، به فکر درآمد و سعادت شماست و شما را وادار به کارهای نیک می‌کند. خدای‌تعالی حکیم است، رحیم است، رحمان است و صلواتش را بر کسانی که ایمان خاصّ الخاصی دارند می‌فرستد. خدای‌تعالی هیچ‌گاه انسان را به بدبختی، به بدی، به طرف ناراحتی، حتّی مرض‌های مختلف نمی‌کشاند. می‌بینید – حضرت ابراهیم است می‌فرماید- در آیه شریفه هست که: الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یهْدِینِ (شعراء/۷۸)، بعد می‌گوید: وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِینِ (شعراء/۸۰) مرض را ما خودمان برای خودمان بوجود می‌آوریم، مرض را خدا به ما نمی‌دهد. همه‌ی افرادی که از اوّلِ خلقت تا به امروز و از امروز تا به آخر زندگی دنیا ممکن است وجود داشته باشند، نه خدا برای آنها مرض خواسته، نه برای آنها ناراحتی خواسته، همه‌ باید سرحال، خوش و خرم زندگی کنند و برای احدی خدا بد نخواسته. مَا أَصَابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک (نساء/۷۹) هر چه بدی به تو می‌رسد از جانب خودت است. خودت یک کاری کرده‌ای که یا همان کار پاپیچ تو شده یا اینکه خدای‌تعالی قضاوت کرده و آن قاضی حکیم، این ناراحتی را برای شما خواسته. امّا از آن طرف، شیطان روز اوّل قسم خورد، وقتی که خدا او را راند، به خاطر گناهش رانده شد، گفت: لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ (ص/۸۲) همه را من اغوا خواهم کرد. اغوا کردن یعنی اگر شما می‌خواهید یک راهی را بروید، یک مقداری شاکّ هستید که آیا این راه درست است یا درست نیست، اگر به کسی که او با شما دوست است، سعادت شما را می‌خواهد برسید و برخورد کنید، می‌بینید کاملاً به شما آدرس می‌دهد که از این راه برو، دقیق به شما آدرسی می‌دهد که اگر عمل کنید به مقصد می‌رسید و حتی گاهی دست شما را می‌گیرد، می‌گوید شاید در راه اشتباه کنید، من شما را به مقصد می‌رسانم – خدای‌تعالی این‌گونه است. به همه‌، آدرس سعادت را در قرآن مرحمت فرموده. حتّی شمر و یزید و افرادی شبیه به این‌ها را خدا با قرآن هدایت کرده، قرآن رحمة للعالمین است، قرآن برای همه است، حالا یک عده از این قرآن استفاده می‌کنند، یک عده نمی‌کنند، آن بماند. قرآن ذاتاً اینطوری است، یک آدرس کامل به تمام معنا کامل- و به احتمال اینکه اگر شما خواستید به این آدرس که در دست‌تان است عمل کنید یک‌وقت وسط راه اشتباه کنید، ائمه‌اطهار، پیغمبراکرم، با کلماتشان، با دستگیر‌ی‌هایشان، با توسل شما به آنها، می‌بینید شما را به مقصد می‌رسانند، یعنی دست‌تان را می‌گیرند و می‌برند، شما را به کمال می‌رسانند، حکمت را در دل‌تان وارد می‌کنند، شما آن‌چنان دل‌تان روشن می‌شود که خدای‌تعالی در قرآن می‌فرماید: هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکمْ وَمَلَائِکتُهُ لِیخْرِجَکمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ (احزاب/۴۳) خدا آن کسی است که او و ملائکه‌اش بر شما رحمت خاصه‌اش را می‌فرستند- همانطوری که قبل‌ها گفتم این رحمت خاصّه بعد از این است که شما به آدرس عمومی عمل کردید، به قرآن عمل کردید، قرآن را برداشتید، بوسیدید، برداشت‌تان را استفاده کردید، حرکت کردید، آن‌جا خدای‌تعالی یصَلِّی عَلَیکمْ، یک رحمت خاص الخاصی به سوی شما می‌فرستد- لِیخْرِجَکمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ به وسیله این رحمت خاص‌الخاص به نور می‌رسید و راه‌تان را کاملاً پیدا می‌کنید و به مقصد می‌رسید.

هدایت عام و هدایت خاص

به اصطلاح طلبگی ما، اینطوری می‌گویند که هدایت بر دو بخش است، هدایت بر دو قسم است: ارائه‌ی طریق و ایصال الی المطلوب. یک وقت هست ارائه‌ی طریق کرده، خدای‌تعالی به وسیله قرآن همه را ارائه‌ی طریق نموده و رحمانیت خدا شامل همه شده، حتّی بدترین خلق خدا؛ می‌بینید وقتی که حضرت موسی و حضرت هارون را خدای‌تعالی به سوی فرعون می‌فرستد می‌فرماید: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَینًا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشَى (طه/۴۴) حتّی فرعون شاید متذکر شود و شاید بترسد و شاید محبّت خدا در دلش جا بگیرد و به هدایت برسد. تمام مردم، از فرعونِ پست‌ترین و تمام اولیاء خدا به وسیله‌ی قرآن هدایت می‌شوند، به وسیله‌ی انبیاء هدایت شده‌اند و به سوی خدا می‌توانند حرکت بکنند. امّا هدایت خاص‌الخاص، ایصال الی المطلوب، این است که دست طرف را بگیرند، مبادا در راه گم بشود. من همان طرف می‌روم، دیده‌اید؟ کنار خیابان ایستاده‌اید، منتظر تاکسی هستید، می‌بینید یک دوست‌تان رسید، ماشین را نگه داشت، کجا می‌روی؟ من می‌روم فلان محل. من هم همان طرف دارم می‌روم! بیا بالا سوار بشو و سوارتان می‌کند و شما را به مقصد می‌رساند. این را اسمش را می‌گذارند: ایصال الی المطلوب؛ یعنی رساندن به آنچه که مطلوب شماست. انبیاء در مرحله دوم یعنی بعد از آنکه به هدایت عام عمل کردید و روی هدایت عام دقیق کار کردید، همین ترک محرمات و انجام واجباتی که در اسلام آمده به آن عمل کردید، می‌بینید که یک امدادهای غیبی به شما رسید، یک جاهایی دل‌تان روشن شد، یک مکاشفات علمی پیدا کردید، یک خواب‌های خوبی دیدید، یک مسائلی برای‌تان پیش آمد که راه‌تان پر از نور شد و به سوی مقصد حرکت کردید، دست‌تان را حضرت سیدالشهداء، حضرت بقیةاللّه گرفته و به مقصد می‌برد. لازم نیست دست شما در بُعد بدنی در دست حضرت باشد چون شما خیابان را که گم نکرده‌اید که شما را اینطوری ببرند، روح شما را، آن افکار شما را در دست می‌گیرند و به سوی کمالات می‌برند. می‌گویید نمی‌دانم فلان جوان با اینکه خیلی زمینه‌های گناه را دارد چرا گناه نمی‌کند؟! فلان جوان با اینکه زمینه‌ی گناه ندارد چرا این‌قدر گناه می‌کند؟! این همان امداد غیبی است که دست این جوان را گرفته، همان امام زمان است که دست این جوان را گرفته و به مقصد می‌برد.

نفسش را انسان باید بسازد

بنابراین باید نفس‌تان را درست کنید تا امّاره‌ی بالسوء نباشد. در جریان حضرت یوسف و زلیخا می‌بینید دو نفر انسان هستند؛ هر دو فرزند حضرت آدم، یکی دارای امکانات به تمام معنا، یکی غلام و خدمت‌گزار. اینها یکی‌شان با خدا ارتباط دارد، نفسش تزکیه شده و امّاره‌ی بالسوء نیست، جوان است، زیبا است، بسیار هم شهوت دارد، مثل همه‌ی جوان‌های دیگر. او فرار می‌کند! از گناه فرار می‌کند. تا جایی که حاضر می‌شود در زندان بماند و گناه نکند. امّا زلیخا، زلیخایی که خودش می‌گوید: إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ، این دل من می‌خواهد! هر جایی که دیدید دل‌تان می‌خواهد و خدا نمی‌خواهد بدانید نفس‌تان دارد به شما امر به بدی می‌کند، این یک میزانی است، هر جا دیدید دل‌تان می‌خواهد و خدا هم می‌خواهد بدانید نفس‌تان شما را امر به خوبی می‌کند. نفسش را انسان باید بسازد. اگر در شبانه روز که نه! در ده روز یک‌دفعه یک چیزی دل‌تان می‌خواهد که خدا نمی‌خواهد بدانید که هنوز نفس‌تان را سالم قرار نداده‌اید، یعنی آن را درست نکرده‌اید. إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (شعراء/۸۹)، آن دل سالمی که باید همه به سوی خدا وقتی وارد می‌شوند داشته باشند تو نداری. امّا اگر نه! هر چه دلم می‌خواهد خدا هم می‌خواهد، هر چه خدا می‌خواهد من هم می‌خواهم، وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ (انسان/۳۰) شما خاندان عصمت چیزی نمی‌خواهید مگر آنچه که خدا می‌خواهد، دقیقاً هر چه خدا می‌خواهد شما هم می‌خواهید، خدا دوست دارد نمازتان را اوّل وقت بخوانید، شما هم دوست دارید نمازتان را اول وقت بخوانید، خدا دوست دارد که راست بگویید، شما هم دوست دارید که راست بگویید. آن دوست داشتن مهم است. خدای‌تعالی دوست دارد که بدِ مردم را نخواهید، شما هم دوست دارید که بدِ مردم را نخواهید. هر چه خدا می‌خواهد شما هم می‌خواهید. یکی از خصوصیات انبیاء و ائمه‌اطهار علیهم الصلوة و السلام همین است که هر چه خدا می‌خواهد آنها هم می‌خواهند، هر چه خدا امر می‌کند آنها هم امر می‌کنند،

به آدم معصیت‌کار هیچ‌وقت اعتماد نکنید

لذا افرادی که تزکیه‌ی نفس نکرده‌اند هیچ‌وقت به آنها اعتماد نکنید – می‌گویم اعتماد نکنید نه اینکه با آنها حرف نزنید، نه! اعتماد نکنید- به آدم معصیت‌کار هیچ‌وقت اعتماد نکنید، اگر خواستید شرکتی با هم داشته باشید یکی دو روز با او زندگی کنید، اگر یک دروغ گفت بدانید به شما هم دروغ خواهد گفت. این یک دستورالعملی است که باید همه داشته باشند. اعتماد نکنید، همه‌ی زندگی‌تان را به او نسپارید. اگر می‌بینید با شما در خیابان راه می‌رود و به زن‌های نامحرم نگاه می‌کند، برای این آدم معصیت‌کار فرقی نمی‌کند که به زن شما نگاه کند و یا به زن یک فرد غریبه نگاه کند، به او از این جهت اعتماد نکنید. به کسی که معصیت‌کار است، خدا را در نظر نمی‌گیرد، صفات حمیده‌ی الهی را ندارد به او کارهای مهمّ محوّل نکنید. ببینید درباره‌ی مرجع تقلید و رهبر، خدای‌تعالی و ائمه‌اطهار در سراسر قرآن آن‌چنان مطالبی گفته‌اند که چون کار مهمی در دست‌شان هست می‌گوید: من کان من الفقهاء (الاحتجاج : ۲/۵۱۰/۳۳۷)، اول باید فهیم باشد، فهیم یعنی چه؟ یعنی بفهمد دین چه هست، بدی چه هست، خوبی چه هست، ظلم چه هست، عدل چه هست، فقیه یعنی این. فقیه یعنی کسی که همه‌ی چیزها را خوب می‌فهمد. فردا نگوید من نفهمیدم. باید بفهمد. صائناً لنفسه، خودش را نگه بدارد. در مقابل لغزش‌هایی که شیطان و نفس برای انسان مهیا می‌کند خودش را حفظ کند.

خطر شیطان در جاده سیر الی الله

من یک وقتی مثال زدم، گفتم سر یک جاده پر پیچ و خم، شب تاریک، شما پشت فرمان ماشین نشسته‌اید، یک نفر هم قسم خورده، نه پیش شما، پیش خدا قسم خورده که من حتماً هر کس در این جاده باشد سرنگون می‌کنم، شما هم با خیال راحت نشسته‌اید و دارید می‌روید. نه چراغی دارید، نه بوقی دارید، نه ماشین‌تان روبراه است، نه استقامتی دارد! نه صراط مستقیمی! خوب این ماشین حتماً در درّه می‌افتد. شیطان روز اوّل قسم خورده، لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ، من همه را از صراط مستقیمی که به سوی تو هست منحرف‌شان می‌کنم. این طور با خیال راحت شما می‌خواهید به کمالات برسید؟! ابدا! کوشش کنید حواس‌تان را جمع کنید، مواظب شیطان باشید، شیطان سر راه‌تان نشسته و اغوایتان می‌کند. امّا اگر کنار خیابان شما ایستاده‌اید – آن مثال قبل- یک دشمنی که یا شما می‌شناسید یا نمی‌شناسید، دشمنی که لااقل یک وقتی با شما یک دعوایی کرده، بدِ شما را می‌خواهد، این ماشین را نگه داشت، می‌گوید: آقا! شما را به مقصد می‌رسانم. شما سوار ماشینش نمی‌شوید. می‌گویید: شاید ما را بُرد یک جایی سر به گم‌مان کرد! یک دزدی که می‌خواهد جیب شما را که پر از پول است خالی کند چه‌کار می‌کند؟ شما را سوار ماشین می‌کند، یک راه انحرافی می‌برد، شما را یک جای خلوتی گیر می‌آورد، هم پول‌تان را می‌گیرد، اگر هم نفس بکشید شما را می‌کشد و همانجا شما را می‌اندازد.

ما دشمن‌های فراوانی داریم

به خدا قسم زندگی امروز ما با همه‌ی غفلت‌هایی که ما داریم این‌طور است؛ نفس‌مان امّاره‌ی بالسوء است، شیطان با ما دشمن است، شیطان‌سیرتان با ما دشمن‌اند. شما یک مشت شیعه‌ای که در دنیا هستید می‌دانید چند میلیارد دشمن دارید؟! چند میلیارد؟! یک قدری به این تلویزیون که به ماهواره وصل است -آن طوری که می‌گویند- نگاه کنید، ببینید چقدر دشمن دارید! چقدر می‌خواهند شما را سوار کنند و ببرند به یک جایی بیاندازند که ایمان‌تان را بگیرند. همه‌ی ثروت شما ایمان شماست، در جیب شماست. اخلاقیات‌تان را خراب کنند، این تهاجم فرهنگی که از طرف غرب -الان همه می‌گویند- به ما حمله‌ور شده همین دزدی است که می‌خواهد هر چه ما داریم بگیرد. این را بدانید یک ثروتی خدا به ما عنایت کرده که ایمان و تشیع و اعتقاد به خاندان عصمت و طهارت و اعتقاد به حضرت بقیةاللّه و امدادهای غیبی و حکمت است؛ اینها را داریم، خدا لطف کرده، با شیر از مادر گرفته‌ایم. حالا در جیب‌تان پر از پول است، سکه‌های پرقیمت! می‌خواهید هم یک راهی بروید، راه پر خطر! سوار هر ماشینی نشو. خدای‌تعالی در قرآن مجید می‌فرماید: إِنْ جَائَکمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا (حجرات/۶) اگر یک فاسقی را دیدید آمد یک خبری به شما داد، یک خبر -خبر معمولی- اگر به شما داد، شما تحقیق کنید. چرا؟ برای اینکه با جهل، شما به یک خطری مبتلا می‌شوید. شما نمی‌دانید. ما یک وقتی در نجف بودیم می‌خواستیم کربلا برویم. یک ماشین را سوار شدیم. این بنده خدا خیال کرد ما پول داریم! دیدیم یک راهی دیگر دارد می‌رود! ما راه را بلد بودیم، هر چه به عربی به این گفتیم که آقا! این راه نیست -آنهایی که کربلا رفته‌اند می‌دانند راه کربلا مستقیم است، اگر کسی بخواهد برای کوفه برود و بعد کربلا برود این طرفی باید برود، مدتی برود تا به کوفه برسد و بعد بپیچد طرف کربلا، راه هم آن وقت نبود- هر چه گفتیم راهش را ادامه داد. یک نفر دیگری را هم سوار کرد، به خندق کوفه رسیدیم، خندق کوفه یک جای بسیار گودی است. یک راههای معمولی که ماشین‌هایی عبور کرده بودند، هم بود. آن‌جا رسید. نگه داشت رفت بالا را نگاه کرد، من در دلم متوسل به حضرت بقیةاللّه شدم چون یقین می‌دانستم که این یک بنایی دارد. یک وقت با عجله آمد پشت فرمان نشست و پیچید طرف جاده کربلا و رفت! من به هر کس گفتم – چون ما که بالا آمدیم ندیدیم که کسی آن اطراف باشد- گفتند: حتماً یک چیزی به نظرش آمده والاّ آن‌جا جای لخت کردن افراد است! ناشناس، یک راننده، ما را سوار کرده. یک تحقیقی بکن. یک فکری بکن.

عواقب تبعیت از شیطان

حالا این که جای خود دارد. اگر یک نفر قسم خورده باشد که من تو را می‌برم می‌کشم، یک دشمنی انسان دارد، قسم خورده، آن هم بِعِزَّتِک (ص/۸۲) به عزت خدا قسم، به عظمت خدا قسم، من تو را از بین می‌برم! تو رفتی سوار ماشینش شدی، بیشتر از دوستت به او اعتماد کرده‌ای و با او کار می‌کنی؟! ببینید این‌هایی که پیرو شیطان‌اند چقدر بد هستند! چقدر بی‌ربط حرکت می‌کنند؟! اینهایی که ولو در یک گناه، در یک وسوسه، با شیطان و نفس امّاره‌ی بالسوء هماهنگ‌اند این‌ها چقدر اشتباه می‌کنند. به خدا قسم اگر تمام عمرتان سر به سجده بگذارید و خدا را شکر کنید که در راه تزکیه‌ی نفس واقع شدید و از شیطان می‌خواهید دوری بکنید و از نفس امّاره‌ی بالسوء می‌‌خواهید نجات پیدا بکنید جا دارد. کجا می‌خواهید بروید؟! با که حرکت می‌کنید؟! شما بروید در بین این مردم که دخترشان، پسرشان، زن‌شان، خودشان، همه دارند گناه می‌کنند ببینید اینها چه می‌خواهند بکنند؟! گناه را هیچ‌کس خوب نمی‌داند. به خود آن شخص بگویید گناه‌کار، بدش می‌آید. به خود آن شخص بگویید که تو طبق فرمان پروردگار حرکت نمی‌کنی – تمام وجودش طبق فرمان الهی که نیست بماند طبق فرمان شیطان است- بدش می‌آید. کار بد را نکن. دو روز انسان می‌خواهد در دنیا زندگی کند، در این دو روز خودش را بدبخت ابدی بکند! خدای به آن مهربانی که دارد به همه مهربانی می‌کند بگوید که: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ … (الحاقه‌/۳۰ – ۳۲) تا آخر آیات. شما آیات عذاب را نگاه کنید، من حالم ایجاب نمی‌کند تا آخرش بخوانم. بگیریدش! خُذُوهُ فَغلُّوهُ، غل و زنجیر به گردنش بیندازید! می‌گویید کی؟! حالا؟! نه! شاید نیم دقیقه‌ی دیگر باشد. نیم دقیقه دیگر قیامت می‌شود؟ بله! برای تو می‌شود. چون نیم دقیقه دیگر اگر مُردی، آدم گنه‌کار وقتی که مرد تا روز قیامت اگر شیعه علی بن ابیطالب باشد در خواب است. اگر شیعه هم نباشد همانطور که گذاشتند در قبر، حفرة من حفر النیران (بحارالانوار، ج۶، ص ۲۱۴)، پس به هرحال تمامِ این مدّت چند میلیون، چند میلیارد سال، مثل یک لحظه می‌گذرد. همانطوری که خدای‌تعالی درباره‌ی اصحاب کهف عمل کرد. اصحاب کهف وقتی بیدار شدند آن یک روز و نصف روزی هم که گفتند به خاطر اینکه گفتند بالاخره یک وقتی گذشته ما خواب بودیم – شما هم وقتی از خواب بیدار می‌شوید می‌گویید نمی‌دانم چقدر خوابیدم بالاخره یک چند دقیقه‌ای خوابیده‌اید، می‌گویید چند دقیقه است. گاهی شب انسان بلند می‌‌شود می‌بیند ساعت پنج است. ما الان خوابیدیم! مثل آن – بعد می‌گویند: خُذُوهُ، نیم دقیقه دیگر از نظر تو ممکن است اینطوری بشود. فَغُلُّوهُ، غل و زنجیر بیندازید به گردنش، ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ، به طرف جهنم بکشانیدش. خدای به این مهربانی را آدم این‌قدر به غضب بیاورد، این آدم است؟! یک پدر خیلی مهربانی باشد یک کسی ببیند بچه‌اش این‌قدر بدی کرده که این پدر می‌خواهد این را کتک بزند. تو چقدر بچّه‌ی بدی هستی؟ چقدر ما باید بد باشیم که خدای‌تعالی در جهنّم به ما از ماء حمیم بدهد؟! خیلی انسان باید غضب داشته باشد، غضبش به جوش بیایید که یک تشنه لبی را؛ هر که می‌خواهد باشد، آب بخواهد، آهن مذاب در حلقش بریزد! اینها قرآن است.

می‌شود نفس را درست کرد

این نفس امّاره چه ارزشی دارد که ما این‌قدر فرمانش را باید عمل بکنیم؟! آن هم امّاره‌ی بالسوء! کوشش کنید تزکیه‌ی نفس کنید تا نفس‌تان امّاره‌ی به نیکی بشود. امّاره‌ی به نیکی یعنی چه؟ یعنی هر چه می‌گوید خوب است. همین نفس انسان! بعضی از متصوفه معتقد نیستند که نفس درست می‌شود. اینها صوفی مسلکند. از راه قرآن جداست. چون خدای‌تعالی اگر نفس انسان درست نمی‌شد نمی‌فرمود که قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا (شمس‌/۹) رستگار کسی است که تزکیه‌ی نفس کند. نفس درست می‌‌شود. یک قدری باید با آن کار کنید. الان اکثر شما که اینجا نشسته‌اید شاید تا حدّی لمس کرده باشید که می‌شود نفس را درست کرد، می‌شود امّاره‌ی بالسوء قرارش نداد. إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی؛ مَا رَحِمَ رَبِّی یعنی چه؟ یعنی خدا دستش را گرفته باشد.

هدایت دست خداست

شما تزکیه‌ی نفس نمی‌کنید، شما یک مقدّماتی انجام می‌دهید. وَلَکنَّ اللَّهَ یزَکی مَنْ یشَاءُ (نور/۲۱) خدا هر که را بخواهد دستش را می‌گیرد، خدا به او مهربانی می‌کند. مثل همان آدرسی که اگر یک نفر به شما بگوید: آقا! آدرس فلان‌جا کجاست؟ شما یک چیزی برمی‌دارید می‌نویسید، خیابانها را هم می‌کشید، همه چیزش را ترتیب می‌دهید، دستش می‌دهید، آن هم سرش را می‌اندازد پایین می‌رود. احتمال می‌دهید این راه را گم کند، به یکی از دوستانی که از آن طرف می‌رود می‌گویید تو برو دستش را بگیر ببرش! برسانش! این مرد خوبی است، این پسر خوبی است، این هر چه ما گفته‌ایم گوش کرده، بِبَر برسانش، این کار را می‌کند. خدای‌تعالی این کار را کرده، آدرس داده، شما در قرآن نگاه کنید، همین آیاتی که هم ترجمه هست، هم برداشت هست، همه چیز هست، نگاه کنید ببینید خدا چه می‌گوید به شما. اگر این‌ها را عمل کردید، خدای‌تعالی هم امدادهای غیبی برای شما می‌فرستد، یا آن وقت‌ها انبیاء، ائمه‌اطهار، این‌ها را می‌فرستند که ببرند شما را برسانند. امّا اگر آدرس به شما دادند، می‌گویید: آقا من می‌خواهم کار خوب بکنم، چه کار کنم؟ برمی‌دارند آدرس آن محل را می‌نویسند: این طور، این‌‌ طور. تو گرفتی پاره‌اش کردی، گفتی به لج تو من از این طرف می‌روم! می‌گویند بیا از این طرف برو، تو گفتی از آن طرف می‌روم! شما علاوه بر اینکه کسی را نمی‌فرستید دنبالش، -ممکن است بفرستید- یک نفر را هم فرستادید از دوستان، آقا! برو او را برسان، او را در راه کشت، گفت من از آن طرف می‌روم – ببینید همین طور هستیم یا نه؟!- هیچ اعتنا نکرد، لج کرد، می‌گویید برود جهنم، گم بشود! وقتی سرش به سنگ خورد می‌فهمد! این را می‌گویید دیگر! خدای‌تعالی به همه‌مان آدرس داده، یکی می‌آید قرآن را پاره می‌کند!

امکان ملاقات با امام زمان علیه‌السلام

من در این سایت‌ها که گاهی می‌بینم، گاهی یک چیزهایی می‌‌نویسند که با وجدان‌شان غلط و اشتباه است، عجیب است، انسانیت ندارند. این همه حرف، این همه سر و صدا، تمام ادیان گفته‌اند که یک شخصی در آخرالزمان می‌آید که دنیا را اصلاح می‌کند، همین طور آمده جلو، مسیحی‌ها یک‌طور گفته‌اند، سنّی‌ها یک‌طور گفته‌اند، قدم به قدم، رسیده به جمعیت خاصّ‌الخاص که شیعه هستند، و باز جمعیت خاص‌الخاص اخصّ، آنهایی که دوستان امام زمان‌اند، دنیا دارد می‌گوید، دنیا طرف امام‌زمان رفته، می‌بینیم این مرد هنوز باورش نمی‌آید! این‌قدر اختیار نمی‌دهد به امام زمان که حالا اگر یک وقتی خواست با یک جوانی ملاقاتی بکند برای حفظ ایمانش، -آن هم اختیار در دست ایشان- می‌گویند: نه! چنین اختیاری -نستجیربالله- آقا اصلاً ندارد! آقا اصلاً دیده نمی‌شود! این اختیار را ندارد! معنایش این است دیگر! حالا اگر آقا خودش خواست – ما هم می‌گوییم اصلاً دیده نمی‌شود مگر آقا خودش بخواهد- این که می‌شود. نه؟! نمی‌شود؟! خوب نمی‌شود. بهتر! یک کسی گفته بود یک جایی که ما این همه منبر می‌رویم، این همه حرف می‌زنیم، این همه صحبت می‌کنیم یک دفعه در خواب هم امام زمان را ندیدیم! دیگر حالا لطف آقاست به شما!

خدای تعالی هر که را که بخواهد موفّق به دیدار می‌کند

اینطور نیست؛ خدای تعالی هر که را که بخواهد حتماً او را موفّق به دیدار می‌کند. اگر هم نخواهد نه. اختیار دست شما نیست. من همین امروز به یکی از دوستان گفتم، گفتم اگر چهارصد هفته، شب چهارشنبه بروی به مسجد جمکران یا مسجد سهله، نمی‌توانی مجبور کنی امام زمان را که با تو ملاقات کند. و ممکن هم هست با یک شب رفتن به مسجد سهله یا مسجد جمکران آقا دلش بخواهد. آقا بخواهد -چون هر چه دل آقا بخواهد خدا خواسته- تو موفق به ملاقات می‌شوی، شما باید کوشش‌تان را بکنید. چه از این بهتر؟! ولی یأس از ملاقات نداشته باشید. این‌قدر جاها بوده که آقا صلاح دانسته‌اند افراد خیلی کم‌ارزشی را مشرّف به محضر خودشان کرده‌اند. به هرحال امیدواریم که از صراط مستقیم خارج نشوید.

مرجع تقلید باید تزکیه‌ی نفس نماید

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ، کلیت قضیه این‌طور است که چون از اوّل تولد تا مدتی که انسان به تکلیف می‌رسد، نفس انسان صفات رذیله را به خودش می‌گیرد و در کارهای بد، انسان یک زرق و برقی می‌بیند، شیطان این‌ها را جلوه می‌دهد، وَزَینَ لَهُمْ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ (عنکبوت/۳۸) شیطان اعمالشان را زینت می‌دهد، همه‌ی نفس‌ها در مرحله‌ی اول اماره‌ی بالسوء هستند. حالا چه کار کنیم که امّاره‌ی بالسوء نباشد؟ تزکیه‌اش کنیم، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا، ببینید خیلی ساده! ما از روایات هم عرض نمی‌کنیم که بگویید آیا درست باشد یا نباشد. تمام از قرآن؛ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا، رستگار کسی است که تزکیه‌ی نفس کند. درباره‌ی فقیهی که می‌خواهد زمام اختیار مردم را در دست بگیرد و مرجع تقلید باشد، می‌گوید: صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، دینش را حفظ کند، دینش را ارزان نفروشد. مخالفاً لهواه، هوی یعنی راحت‌طلبی، آدم‌های راحت‌طلب ولو تزکیه‌ی نفس هم بخواهند بکنند زیاد موفق نمی‌شوند. جدّی، فعال، متعهد باید باشند، مخالفاً لهواه، آخر چه؟ مطیعاً لامر مولاه، مطیع امر پروردگارش باشد. خدا می‌گوید بکن، بکند. می‌‌گوید نکن نکند. من نه مردم را می‌شناسم، نه… -چه عرض کنم!- الحمدلله مملکت ما که قانونش خوب است، قانون اسلامی است، قانونش قانون خدایی است. والاّ آن ممالکی که مثلاً ممالک غیر اسلامی هستند؛ این‌طور نیست که ببینند خدا چه می‌گوید، قانون این‌طوری می‌گوید. شیطان ما را منحرف نکند به سوی یک مسائلی که مربوط به آباء و اجدادمان است. این‌قدر خدای‌تعالی در قرآن مذمّت کرده آن‌هایی که می‌گویند ما اجدادمان این‌طور کردند! اجدادمان این کارها را کردند یعنی چه؟! خدا چه فرموده. مطیعاً لامر مولاه، اینجا شما عقب این آدم بروید؛ فللعوام أن یقلّدوه، همه‌تان عقب این حرکت کنید. این ولی شماست، این آمر شماست، این کسی است که شما می‌توانید بجای اولو‌الامری که غایب است از او پیروی کنید؛ فللعوام أن یقلّدوه. اگر یک چنین وحدتی بوجود بیاید، یک چنین اتحادی بوجود بیاید…

آمادگی برای ماه مبارک رمضان

آن لباس تقوایی که باید تا هفته‌ی دیگر که ماه رمضان است، پوشیده باشید، سر آن سفره‌ی احسان حضرت حقّ جلّ و علی می‌خواهیم بنشینیم، همه‌مان باید یک نوع لباس داشته باشیم تا همه‌مان را پذیرایی کنند، نمونه‌ی لباس هم در تن حضرت بقیةاللّه است؛ لباس تقواست. آنهایی که لباس تقوا برای خودشان تهیه کردند، خوشا به حالشان! وقتی وارد مجلس می‌شوند حضرت ولی‌عصر هم هستند، ائمه‌اطهار که بودند و الان هم شاید باشند -بالاخره ضیافت مال مردم دنیاست، آنها همه اولیاء خدا هستند- خوبان هستند، اگر چشمت را باز کنی، تو دنبال اولیاء خدا بگردی، در آن مجلس پیدایشان می‌کنی. اگر لباسی داشته باشی که -نمی‌دانم دیده‌اید؟ سابقاً بودند، حالا که الحمدلله همه تمیز‌ند، ولی سابقاً این شاگرد شوفر‌ها و این مکانیکی‌ها؛ لباس‌ها پر از گریس، کثیف، دست می‌زدی دست انسان سیاه می‌شد!- حالا این می‌خواهد بیاید در مجلسی که خدا دارد امام زمان را پذیرایی می‌کند، در آن مجلس می‌خواهد بیاید! راهش نمی‌دهند. برو لباست را عوض کن بیا. صورت سیاه، بدن کثیف، بو می‌دهد. خدا می‌داند اگر انسان شامّه‌ی بازی داشته باشد کفّار بوی‌شان آن قدر بد است که –ولو تازه از حمام آمده باشد!- این بو مربوط به بدنش نیست، مربوط به روحش است، بله! می خواهد وارد این مجلس بشود. جمعه‌ی آینده یا اوّل ماه رمضان است یا آخر ماه شعبان است. ان‌شاءالله جلسه هست و شاید طبق تقاویم روز آخر ماه شعبان باشد، خدا یک روز هم به ما مهلت بدهد این لباسمان را درستش کنیم، اتو بزنیم، مرتب کنیم، طوری باشد که وقتی که هلال ماه رمضان را دیدیم وارد این مهمانی خدا شدیم لباسمان اتو زده و مرتّب و کفش‌ها واکس زده باشد -حالا هر طوری که فکر کنید- لباس تقوایی پوشیده‌اید که هر که به شما نگاه می‌کند می‌گوید به‌به! چه لباسی! نه دروغ می‌گویید، نه غیبت می‌کنید، نه بدِ کسی را می‌خواهید، نه صفات رذیله در شما هست، وارد این مجلس می‌شوید. به‌به! بارک‌اللّه! خوش آمدید! بفرمایید؛ آقا آن اتاق است. آنجا می‌روید پهلوی آقا می‌نشینید. دیگر آقا یک نظر لطفی هم به شما می‌کنند. آن‌جا می‌توانید شفاعت هم بکنید،

شفاعت مومن در قیامت

روز قیامت هم همین‌طور است. شفاعت کنید. یک مهمانی، یک فرد خیلی محترمی وارد این مهمانی می‌شود که صاحب‌خانه خیلی دوستش دارد، یک دو سه نفری دم در ایستاده‌اند، اینها را راهشان نمی‌دهند، اجازه می‌دهید من بروم آنها را بیاورم؟ می‌گویند برو بیاور، به خاطر تو. روز قیامت -در دنیا هم همین شب اوّل ماه رمضان، آزمایش کنید، شما آن لباس تقوا را بپوشید، خدا را از خودتان راضی کنید، رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ (مجادله/۲۲) شما ببینید عدّه‌ای را می‌توانید از بدبختی نجات بدهید. منتهی اینجا ظاهر نمی‌شود ولی- جلوی دَرِ بهشت ظاهر هم می‌شود. تا چهل نفر را یک مؤمن معمولی می‌تواند از دوستانش شفاعت کند. تو را به خدا یک‌جایی که می‌خواهید دائماً زندگی بکنید طفیلی آن‌جا باشیم بهتر است یا یک عدّه طفیل تو وارد این محل بشوند؟ یک عدّه به طفیل تو وارد این مهمانی الهی بشوند،

پذیرایی‌های ماه مبارک رمضان

که جمعه آخر ماه شعبان حضرت رسول‌اکرم خطبه‌ای خواند، قد اقبل الیکم شهر اللّه (وسائل، ج ۷، ص ۲۲۷)، ماه خدا -رمضان در بعضی از روایات دارد که اسم خداست، شهر رمضان یعنی ماه خدا- به سوی شما اقبال کرده، دارد می‌آید، -خدایا به آبروی فاطمه‌ی زهرا ما را قدردان ماه مبارک رمضان قرار بده- قد اقبل الیکم شهر اللّه، این ماه –شعبان- ماه پیغمبر است، بسیار باعظمت است، و هذا شهر نبیک (مفاتیح الجنان/صلوات ماه شعبان)، این ماه پیغمبر تو است، امّا آن ماه، ماه خداست. خوب! خدا چه پذیرایی از ما می‌کند؟ اوّل انسان سؤال باید بکند. چطوری پذیرایی می‌کنید؟ بالبرکة و الرحمة و المغفرة. سه نوع غذا اینجا هست؛ تو که فقیری از حالا دیگر زندگی‌ات برکت پیدا می‌کند، وارد بشو، برو آن اتاق خصوصی. آن که اهل تزکیه‌ی نفس و کمالات و معنویات است رحمت خاصّ می‌خواهد، هر سه نوع رحمت هست، هم رحمت عام، هم رحمت خاص، هم رحمت خاص‌الخاص. تو که گناه‌کاری چه؟ تو را هم پذیرایی می‌کنند! بیا صد بار اگر توبه شکستی باز آی این درگهِ ما درگه نومیدی نیست مغفرت؛ همه‌ی گناهانت را می‌بخشد. در شب و روز ماه مبارک رمضان خدای تعالی در هر شبانه‌روز یک میلیون جمعیت را می‌بخشد و در شب و روز جمعه ماه رمضان، -از یک جهت ای کاش شب جمعه ماه رمضان باشد چون یک شب جمعه و روز جمعه اضافه پیدا می‌کنیم- اینجا خدای‌تعالی در هر ساعتی یک میلیون – هزار هزار- می‌بخشد. اگر اینطوری باشد همه‌ی مردم بخشیده می‌شوند؟! نه.

همه‌ی مردم ذائقه‌ی خوردن غذای الهی را ندارند

همه‌ی مردم ذائقه‌ی خوردن غذای الهی را ندارند. گاهی انسان سر سفره نشسته -من خودم یک وقتی روزه بودم نمی‌خواستم صاحب‌خانه بفهمد که من روزه‌ام، نهار درست کرده بودند، آمدم نشستم، شلوغ بود، غذا نخوردم، نفهمیدند که من غذا نخوردم- نمی‌تواند غذا بخورد. بعضی‌ها مریض‌اند. حالا روزه یک حکم الهی است. بعضی‌ها مریض‌اند، اصلاً از بوی غذا بدشان می‌آید، سر سفره نشسته امّا از بوی غذا بدش می‌آید، ذائقه ندارد، می‌گوید یعنی چه؟ سفره یعنی چه؟ اصلاً غذا را در سفره نمی‌بیند، کور است. یک کوری را دستش را گرفته بودند، می‌گفتند این پلو است! بردار! او دست می‌مالید، بعد احساس می‌کرد برنج است بعد برمی‌داشت می‌خورد! همین اندازه هم بعضی‌هایمان احساس نداریم. ماه رمضان یعنی چه؟ جز گرفتاری چیز دیگری ندارد اصلاً! برای تو، بله! ولی یک نسیم رحمتی که یک‌وقتی بعضی از اولیای خدا را من دیدم، یکی به من گفت امشب شب اوّل ماه رمضان است، تقویم‌ها همه نوشته بودند که شب آخر ماه شعبان است، من ‌گفتم چطور؟ گفت: این نسیم رحمت الهی ، نسیم مغفرت الهی را تو احساس نمی‌کنی؟! ما چه می‌فهمیم؟ -احساس- اصلاً حس نداریم تا احساس بکنیم. او احساس می‌کرد. حالا اینها را نمی‌خواهم به شما تحمیل بکنم، چون ممکن است شب اوّل ماه رمضان یک شب گرمی هم باشد، خیلی خفه‌کننده هم باشد و ناراحت کننده. چون مُلک و ملکوت را متأسفانه ما با هم قاطی می‌کنیم! ما به ملکوت نرسیده‌ایم تا بفهمیم که هوا یعنی چه؟ هوای واقعی! این‌ها همه هواهای مجازی است. هوای واقعی یعنی چه؟ عطر واقعی یعنی چه؟ نور واقعی یعنی چه؟ و قوّت و قدرت واقعی یعنی چه؟ نمی‌توانیم بفهمیم. ان‌شاءالله می‌رسید. ان‌شاءالله امیدوارم همه‌تان با سرعت هم برسید و شب اوّل ماه رمضان وقتی وارد آن مجلس می‌شوید، رحمت و مغفرت و رضوان الهی را حس کنید و برای همیشه، برکت از این ماه مبارک رمضان بگیرید. ایام بحمداللّه مصیبتی بر اهل‌بیت عصمت و طهارت در این ماه وارد نشده، ولی در زمان ما؛ امام هادی و امام عسکری -در زمانی که در دنیا بودند مظلوم بودند- الان هم قبر شریف‌شان مظلوم است، الان ماههاست که کسی به زیارت ایشان، به زیارت امام هادی و امام عسکری نمی‌رود و خیلی جای تأسف دارد. دو امامی که قلب عالم امکان‌اند. خانه‌ی امام زمان آنجاست، مدت‌ها امام زمان آن‌جا زندگی می‌کرده. هیچ هم برای‌مان مهم نیست. امیدواریم این مصیبت را خدای‌تعالی زودتر به وسیله از بین رفتن دشمنان اسلام و شیعه از بین ببرد و همه‌ی ما را موفق به زیارتِ این دو امام بزرگوار بفرماید.

دعای ختم مجلس

نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب‌الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه پروردگارا به آبروی امام زمان، فرج آن حضرت را برسان. خدایا توفیق عبادت و روزه گرفتن و معنویات و کمالات ماه مبارک رمضان را به همه‌مان مرحمت بفرما. خدایا در این ماه لباس تقوا به همه‌مان بپوشان. پروردگارا به آبروی حجة ابن الحسن به همه‌مان خیر دنیا و آخرت مرحمت بفرما. امواتمان غریق رحمت بفرما. خدایا مرحوم آیت‌اللّه مروارید را غریق رحمت بفرما. مرض‌های روحی‌مان شفا عنایت بفرما. خدایا به آبروی آقای‌مان حجة ابن الحسن مریض‌های اسلام، مریض منظور الساعة لباس عافیت بپوشان. امواتمان غریق رحمت بفرما. عاقبت‌مان ختم بخیر بفرما. و عجّل فی فرج مولانا.

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *