شب ۲۲ رمضان ۱۴۲۵ قمری – شام غریبان شهادت امیرالمومنین (علیه السلام)
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدّائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (حجر / ۴۹) امروز همانطوری که فرمودند مصیبتِ عظمای شهادتِ امیرالمؤمنین علیهالسلام واقع شد و تاریخ بشریّت را لکهدار کرد، بسیار روز بزرگی بود وقتی که امام زمان علیه الصلوهو السلام برای شیخ مفید که از دنیا میرود میفرماید: یوم علی آل الرسول العظیم، روزی که بر آلپیغمبر با وفات شیخ مفید بسیار بزرگ بود، سخت بود، امیرالمؤمنین اگر از دار دنیا برود برای بشریّت بسیار بزرگ و عظیم است، هر مقدار که عظمت امیرالمؤمنین بر شیخ مفید وجود دارد عظیمتر بودن این مصیبت به همان مناسبت بیشتر است.
ولی یک مطلبی همانطوری که نشسته بودم و از فرمایشات جناب آقای کاشانی استفاده میکردم یک چیزی در ذهنم آمد، دلم میخواهد برای آنهایی که مخصوصاً کمتر با ما و جلسات ما آشنا هستند یا اگر هم زیاد آشنایی دارند رسمی و جدّی نیست، رسوماتی است، عرض کنم و آن این است که کوشش کنیم به حقیقت خودمان را برسانیم، الان اگر یک مجلسی باشد خوب شب شام غریبان امیرالمؤمنین است یک مداحی، یک تشریفاتی، یک به سر و سینه زدنی، ولی هیچ استفادهی علمی از آن مجلس نشود، شاید بعضیهایمان بیشتر نشاط پیدا کنیم، مجلس خوبی بود، میگوییم مجلس بسیار باحالی بود، حال هم چیه اسمش؟ حال هم همان گریه کردن و تحرک و سینه زدن بعد هم رفتن به منزل و سینهی سرخ شدهاش را به زن و بچّهاش نشان دادن و ما این استفاده را از این مجلس کردیم، در محافل علمی یعنی چه علوم مادی باشد چه علوم معنوی، افرادی که اهل علمند، نه اهل علم یعنی معممند، یعنی طالب علمند، طالب حکمتند، که الحکمه ضاله المؤمن، حکمت گمشدهی مؤمن است، اینها دنبال این مسائل نیستند، اینی که میبینید در تلویزیونها مخصوصاً دیشب و امروز تمامِ هر چند کانالی که داشته به سینه زدن و نوحه خواندن و مسائل این سنخی میپردازند مال اینست که ما مردم مجالسِ دینی را مجالس علمی نمیدانیم، فرق میگذاریم بین دانشگاه یا حوزه و مجلس درس ومجلس اینطوری عزاداری، همه دیگر حفظیم که چه میشود و چه گفته میشود و چه انجام میشود، تا مردم جمع میشوند یک قرآنی خوانده بشود، آن قرآن را هیچ نمیفهمیم، صدای خوبی باشد، اگر عبدالباسط و مال خارج باشند که بهتر، چایی بخوریم و پذیرایی هر چه بهتر، بهتر و بعد هم منبری که میرود منبر خیلی مسلسلوار صحبت بکند، فکر نکند، من یک وقتی در مشهد یک مجلسی بودم، یک منبری منبر رفت، بعد یک مجلس دیگری تصادفاً من رفتم باز همان منبری آمد، همان روز رفت اصلاً عجیب من تعجب در این کرامتش کردم که عین آنچه که در آنجا گفته بود در اینجا هم گفت، بعد از او پرسیدم شما روز چند بار منبر میروید؟ گفت شصت تا، من البته این یک خوردهای برایم سنگین بود، چون شصت تا منبر، حالا شصت تا نه بیست تا، همهشان هم یک حرف، و ای کاش یک مطلبی بود که مردم استفاده میکردند، میفهمیدند، درک میکردند، خوب این تکرارش اشکالی ندارد، شما هر روز نماز میخوانید، هر روز هم همین حرفها را تکرار میکنید، اگر چه تکرار انسان را کمتر به یاد مطالب میاندازد، ولی خوب ما همان یکدفعهاش هم به یاد مطالب نماز نیفتادیم متأسفانه، رسم شده، به من میگویند که ما به مجلس شما میخواهیم بیاییم بچههایمان را چکار کنیم؟ خانم کارمندی بود گفتم آن وقتی که دانشگاه میرفتی بچه داشتی؟ گفت بله من متأسفانه زود ازدواج کرده بودم و بچه کوچکی هم داشتم ولی بچه را خلاصه یک جایی میگذاشتم میرفتم دانشگاه، گفتم آخر این حرفهایی که ما میخواهیم بزنیم، میخواهیم بزنیم، دیشب هم فکر میکردم الان هم دارم فکر میکنم شاید مجلس ما از این جهت شست و رفته از سایر مجالس باشد، یعنی بیشتر و اکثریت دوستانی که ما اینجا داریم همانطوری است که ما میخواهیم، یعنی همانطوری شدند که ما میخواهیم، امّا باز هم، باز هم آن طوری که باید باشد نیست، ببینید آقایان خیلی خودمانی، خیلی عادی عرض میکنم، ماها یک دنیایی داریم، میبینید همین دنیایی است که داریم، اگر سر درآمد مالی باشد جدّیایم، اگر کسالت بدنی داشته باشیم یک طبیب برایمان صحبت کند جدّی گوش میدهیم، اگر فرض کنید برای زندگی و طرز زندگی خانه و زنداری و بچهداری باشد باز هم گوش میدهیم، اما تا صحبت از آخرت میشود دیگر آنجا حالش نداریم نه گوش کنیم، نه باور کنیم، نه هم عمل کنیم، خیلی عجیب است ها! شما از اوّل ماه رمضان من نمیخواهم دیگران را انتقاد کنم همه خوبند و همهی کارها خوب است امّا دلش ذ میخواهد یک قدری بهتر باشد، از اوّل ماه رمضان تا حالا، تا این شبهای عزیز، تا فرداشب حتّی، شما بروید بررسی کنید مجالسِ شیعه در همین ایران بخصوص در شهرهای بزرگ، ببینید چه استفادهای از این مجالس میکنید، بعضیهایش خوب است، من خیلی گاهی برخورد میکنیم به مجالس، یعنی به مجالس زیاد نمیروم ولی خوب حالا مجالس آمده در خانههایمان، در هر اتاقی میبینیم چند تا مجلس برپاست، کدام یک از این مجالس بعضی از مسائل قرآنی را حل کردند، من الان چند تا از مسائل مهم قرآنی را برایتان میگویم هم شماها هم برایتان حل کردنش مشکل است، یعنی به فکر حل کردنش نیفتید، قضیه اصحاب کهف، چطوری حلّش میکنید، باورتان میآید؟ میگویید چون قرآن گفته بله، یعنی اگر قرآن نگفته بود، نه، معنایش این است، آقا اصحاب کهف، این یک کار عادی است برای خدا، اصحاب کهف نه پیغمبر بودند، نه امام بودند، فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ (کهف / ۱۳) جوانهایی بودند که ایمان به خدا داشتند، الان شما را به خدا اگر یک همچین جریانی اتفاق بیفتد اینها سه چهارتا دلیل بیشتر بر صحّت قولشان نداشتند، امّا صدتا دلیل بر صحت قولش باشد شما باور میکنید یک نفر رفته باشد در یک غاری که یک ساعت هم آدم بخوابد نفسش میگیرد، هوای نامناسب، سیصد سال بخوابد، باورتان میآید؟ الان باور کردیم؟ اگر یک نمونه را باور کنیم نمونه دوّم را هم باور میکنیم، آن را چون قرآن گفته خوب نمیشود که باور نکرد، اینجوری است دیگر، حلش کردیم؟ خدا برای یک کار تقریباً جزئی که صدها بدتر از آن اعتقادات در زمان ما هست برای یک اعتقاد جزئی که یک عده افتاده بودند در مردم میگفتند آخرتی نیست، چطور میشود خدا مردهای را زنده کند، برای حل این مسأله جریان اصحاب کهف را درست کرد، ماها الان در این دنیا آن قدر مشکلات هست، آن قدر عقاید باطل هست، آن قدر تهاجم فرهنگی غرب هست که شما اصلاً نمیتوانید فرزندتان را صحیح و سالم از این وسط بیرون بیاورید، چرا خدا یک همچین کاری نمیکند؟ یکی از این کارها، مثل همین جریان اصحاب کهف، علتش این است که ماها باور نداریم، اسباب دردسر میشود، والا فرقی نکرده، این خدا همان خداست، این بشر همان بشر است، چرا حالا، من به یکی از افراد باسوادی هم بود گفتم چرا حالا این کارها انجام نمیشود؟ گفت آنها هم معلوم نیست راست باشد، ما –نخندید –ما در دل اینجوری نباشیم، آقایان آخرت، دیشب گفتم آخرت، مرگ، ان الموت الحق، این را که نمیتوانی بگویی نیست، موت حق است، یکیاش که حق است بقیّهاش را همان خدایی که میگوید حق است، و ان ناکراً و نکیراً الحق، و ان نشر الحق، و البعث الحق، در زیارت آلیس میخوانید دیگر، اینها دیگریش را آن جوری که مرگ را حق میدانیم اینها را حق نمیدانیم، چرا جریان بقره که سورهی به این بزرگی به نام این جریان گفته شده الان اگر انجام بخواهد کسی بدهد باور نمیکنیم، دُم گاو، دم گاو به مرده نه مرده، کشته شده، بخورد زنده بشود، شما را به خدا باور میکنیم؟ من کتاب پرواز روح را که نوشته بودم آنقدر بعضیها به ما حمله کردند که اینها قابل هضم نیست برای مردم، هنوز هم میگویند، چیزی ننوشتیم، شما ولیّ خدا را نفهمیدید چی هست.
جریان آصف بن برخیا را حل کردید؟ من فقط از قرآن میگویم، جریان اصحاب فیل را حل کردید که چطوری میشود؟ أَلَمْ تَرَى کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ (فیل / ۱) جریانات زیادی در قرآن هست که من به آن طرف میگفتم اگر بنا بشود به کسی حمله بشود باید به خدا حمله بشود، چون آن چه که اصلاً قابل هضم برای دانشمندان امروز ما نیست خدا در قرآن هزار و چهارصد سال قبل فرموده. خوب تا کی ما میخواهیم اینجوری همهاش چه عرض کنم. به خدا قسم گاهی متأسف میشوم، شما هم میشوید همهتان اینطوری هستید بحمداللّه، که انسان چقدر طالب جیغ و دال، ما یک وقتی رفته بودیم هندوستان، من سخنرانی میکردم، اینها رسمشان این بود که همهشان پا شوند بگویند سبحاناللّه، تشویق بکنند، من یک منبر بلندی را دیدم این دارد میآید بالا، که به من همچین در مغز ما فرو کند، سبحاناللّه، ماشاءاللّه، یا همه باید تکبیر بگویند، یا همه باید احساسات، آخر فکرتان مهم است، ارزشتان مهم است، چیز یاد گرفتتان مهم است، بیاییم و یک خوردهای تکانی بخوریم، اگر میخواهید تکانی بخورید شب قدر چیه؟ نمیدانیم، خدا در قرآن فرموده: إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ (قدر / ۱) این که تمام شد یک شب قدر اوّل خدا قرآن را نازل کرد فرداشب هم خدا قرآن را نازل میکند؟ نه، بعد به پیغمبر میفرماید وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ (قدر / ۲) تو چه میدانی لیلهی قدر چیه؟ آن وقت ماها میخواهیم بدانیم، پس چرا خدا نازل کرد؟ باید بدانیم، خدا خودش بیان میکند که لیلهی قدر چیه؟ حالا چی گفته خدا؟ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ یعنی چه؟ هوایش بهتره؟ حالا امشب هوا را بسنجید، فردا شب هم بسنجید اگر فرقی کرد ، حالا تصادفاً ممکن است فرداشب هوای خنکتری باشد اگر هوای خنک، امّا غالباً فرقی نمیکند، خوب، خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، هزار ماه، حساب کنید، در روشنایی و تاریکیاش فرق میکند؟ نه، در چی فرق میکند؟ خوب بگویید، یا حلّش کنید، سورهی قدر را هر روز و هر شب بعضیها میخوانند، امام صادق فرمود اگر کسی سورهی قدر را بخواند و بخواهد مسافرت برود من ضمانت میکنم که سالم برگردد، و این، خیلی خوب این خوب است، این هم باور جدّی نمیآید، اگر یک خوردهای راننده تند برود میگوید آی، تصادف نکنی، حواست جمع باشد، خوب هم هست، این حرفها خوب است امّا ما این ضمانت حضرت صادق را زیاد باور نمیکنیم، زیاد باور نداریم تعارف نداریم، خوب است، میخوانیم، من خودم هم مقیّدم شما هم بخوانید، ولی باور هم داشته باشید، خوب، برای مرده، سورهی قدر را بخوان، این سورهی فاتحه که میگویند روایتی ندارد فاتحه خوانده بشود، البته خوب است هر آیهی قرآن را برای هر چیزی بخوانید خوب است امّا دربارهی سورهی قدر دارد که بخوانید، موقع خواب سورهی قدر را بخوانید، موقع کارهای مهم سورهی قدر را بخوانید، خوب که چی بشود؟ این قدر هم میخوانیم، نه راستی، چه بشود؟ فرداشب چی میشود که هر ساعتیاش ما یک وقتی حساب کرده بودیم که هر شبی بهتر از هزار ماه است یعنی چقدر میشود، چند برابر میشود، حالا روی منبر نشستم شما را نگاه میکنم یادم نیست، هر ساعتی ده سال میفرمایند، خوب چی میشود؟ چطور؟ باور میکنید؟ من هم درست نمیدانم، یعنی باید تحقیق بکنیم، یک مقداری میدانم، یک مقداری تحصیل رویش کردم، فکر کردم، مطالعه کردم، تفاسیر را دیدم، امّا حقیقتش را نمیفهمم، فهمیدن اینها لازمتر است آقایان یا اینکه مثلاً وای علی کشته شد، البتّه آن هم خوب است، یک وقتی فکر نکنید من با آن مخالفم، نه، آن مثلِ مدرسه است، یک بچّه نشسته، الف –ب –پیغمبر –ت - ج - چ میخواند، یک استاد هم نشسته با همین حروف ها! یک مطالب علمی درک میکند، یک نفر هم نشسته فضا را تسخیر میکند، یک نفر هم مینشیند با خدا ارتباط برقرار میکند، همین، فکر نکنید که فرداشب به این مسائل مادی اصلاً خدایتعالی کار ندارد، فرداشب شما پولدارتر میشوید، فرداشب شما حالا تقدیراتتان را به نفع دنیاتان میگیرید حتّی، نه، اگر بنا به این باشد که هر شب قدر این مسلمانها دعا میکنند خدایا طول عمر به ما بده، اگر شما خودتان به زبان خودتان نکنید در دعاهای شب قدر است باید هیچ کدام از این مسلمانهایی که شب قدر احیاء میگیرند نمیرند، اینجوری است دیگر، این هم نه، مربوط به این هم نیست، مربوط به چیه؟ مربوط به این است که یک این را جدّی بگیرید این از آنی که من فهمیدم، حتّی سورهی قدر را در جاهایی میگویند بخوانید که مربوط به سرنوشتساز و مربوط به نظام عالم است، مثلاً در مسافرت بخوانید، این اگر خوانید متوجّه میشوید که نظام عالم وابسته به این شب قدر است، یک شب قدر بود که خدایتعالی قرآن را که همهی علمی است که خدایتعالی برای بشر اختصاص داده، یعنی هر چه خدایتعالی میخواسته برای بشر از علم خودش بیان کند در قرآن بیان کرده، و این را در شب قدر گفته، نه برای من و شما برای پیغمبراکرم و ائمهاطهار که نظام عالم هستی را اینها میچرخانند، نظام عالم هستی، شما فرض کنید صدها هزار کهکشانهایی که آن دور دستهاست، همهی آنها را علم گردشش را و کارش را و مصلحتش را در شب قدر بر قلب پیغمبراکرم نازل شده و پیغمبر هم پیادهاش میکند، اینها روایت دارد ها! و باید هم همینطور باشد، من در یک بحثی همین شبها کلمهی طیّبه آن شبی که دربارهی کلمهی طیّبه عرض کردم استدلالیِ علمی این مطلب را بیان کردم، و فکر هم نکنید من وقتی بگویم استدلالی علمی همانجور باصطلاح ادّعا میکنم، من حدوداً چهل سال در مشهد، سی و پنج سال در مشهد پاسخ به سوالات افراد مختلف حتی همین امشب یک نواری بود مال بیست سال قبل در کانون، دیدم چه سؤالاتی میکنند و ما هم جواب میدهیم. نه اینکه بخواهم بگویم حالا من چیزی میفهمم، مستعمینمان زیاد مسألهای نداشتند، البته این را شوخی کردم، از اساتید دانشگاه و حوزه میآمدند و یک عدّه هم روی حسادتهایی که حسادتها متأسفانه اثر هم داشت، میآمدند میخواستند مجلس ما را بهم بزنند و ما از بین ببرند، نه از بین بدنی نه ما را آبرویمان را ببرند، که خدایتعالی حفظ میکند، پروردگار متعال حفظ میکرد و جواب میدادیم، در عین حال شب قدر را میگویند وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا (اسراء / ۸۵) جز کمی از علم به ما خدا نداد، اصلاً در اختیار ما نگذاشت، پیغمبراکرم، در شب قدر قلب مقدّسش از علم پروردگار آن چنان پر شد و مغشول کار شد که نظام عالم هستی را تا همین الان چه بوسیلهی پیغمبر، چه بوسیلهی ائمهاطهار، چه بوسیلهی امام عصر که الان ایشان یداللّه مطلق است، عالم هستی را دارند نظام میدهند، فلان ستارهای از جایی حرکت کند که به فلان ستاره برخورد نکند، فلان انسان از آن بزرگش عرض میکنم تا کوچکش، فلان انسان در خانهاش طوری حرکت کند که زن و بچّهاش از او ناراضی نباشند، چون اختیار در دست ماست، ماها این کار را، آن ارادهی الهی را عمل نمیکنیم، آن خواست الهی را عمل نمیکنیم، امّا حیوانات، من یک وقتی بچّه بودم، یک کندو زنبور عسل بود نشسته بودم نگاه میکردم عجیب! این کندوها را ردیف گذاشته بودند، دیدید لابد، اگر ندیده باشید که بعید است ندیده باشید، صدتا کندو، این زنبور میآمد از در کندوی خودش میرفت، چهارکیلومتر در کتابها نوشتند که این راه میرود، بر میگردد اشتباه نمیکند، میآید در همان کندو خودش، در داخل کندو میرود روی مسدسی که خودش درست کرده آنجا مینشیند، این نظام را کی دارد کنترل میکند؟ خدایتعالی با مشیّت و ارادهاش که فرمود: نحن مشیت اللّه، ما مشیت خدا هستیم، با ارادهاش که نحن اراده اللّه، اراده ربی فی مقادیر امور علیکم و تستر امورکم، این است. خوب شب قدر چی میشود بالاخره؟ باید بگوییم دیگر، ، و روایات هم دارد و میخورد که ارزش هزار ماه را داشته باشد، این است که همین کسی که تمامِ علوم در قلب مقدسش هست و تمامِ ماسوی اللّه را تحت کنترل دارد این شخص اگر آمد که آمده میگوید: تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ، اگر آمد ملائکهای که موکّل زندگی ما هستند، رقیب و عتید اینها را همه را بررسی کرد، میدانید وقتی ما میگوییم نامهی اعمال ما ار میآورند خدمت امام زمان معنایش این است، حضرت ولیعصر ارواحنافداه اینها همهاش با یک لحظه ممکن است انجام بشود، فکر نکنید حالا این کاغذها و همه ما یک اداره داریم خدمت شما عرض شود ده سال است کار کرده این قدر پرونده آنجا روی هم کرده که نمیشود شمردش، نه، این کارها، إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (یس / ۸۲) همچین فوری، اینها را میآوردند، منتها ما میخواهیم در مقام بیان برای شما بگوییم والاّ اینجوری نیست، در یک لحظه همهی میآورند، شما میگویید آخه در صف وای نمیایستند؟ نه، چون اون مال کسی است که یشغله من شأن من شأن، یشغله من شأن من شأن یعنی چه؟ خدا لایشغله شأن من شأن، شما عملاً هم همینطورید ها! همین طور هستید، الان اینجا وای میایستید فرض کنید بعد از مجلس میگویید السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا، صدها جلسه همین جور ممکن است باشد، در حرم امام رضا همین جور، صدها، هزارها نفر همین جور دارند میگویند، حاجتشان را هم میگیرند و میگیرند هم حاجتشان را اگر که صفی بود تا قیامت هم این صف طول میکشد تا میخواستند هر کدام یک سلامی به حضرت بدهند، خودتان دارید عمل میکنید، منتها رویش فکر نکردید، ما معتقدیم که حضرت رضا صلوات اللّه علیه لایشغله شأن من شأن، ببینید من الان دارم به همهتان نگاه میکنم، همهتان را دارم میبینم، میخواهم یک مثالی کوچکی برایتان بزنم، شما میگویید من را میبینی یا او را؟ همه را میبینیم، چون یک جایی نشستم که شما را میبینم، امام میگوید تمام ماسوی اللّه یا بعضی روایات کرهی زمین مثل یک نگین انگشتر است در کف دست امام، حالا یک امام که دارد این نگین نگاه میکند این ورش را نگاه میکند یا آن ورش را؟ آن طرف راستش را نگاه میکند شمالش را؟ جنوبش را؟ کدام یکی را؟ میگویید دیگر در آن دید وسیع و یک چیزی به این کوچکی لازمهاش این است که همه جایش را یکدفعه ببیند، آن دیدِ وسیعِ امام که احاطهی الهی را از خدا گرفته و دارد دیگر وقتی آن دارد نگاه میکند هم حاجت تو را میبیند، هم حاجت ا و را میبیند، هم قیافه او را میبیند، هم قیافه او را میبیند، همه را میبیند، این شخص فردا نزول میکند، نزول یعنی پائین آمدن، پائین آمدن یعنی یک نحوه فرض کنید یک بچهی کوچکی هست اینجا مثلاً فرض کنید نشسته، شما میروید چهار زانو پهلویش مینشینید با شما حرف میزند، شما هم جوابش را میدهد، شما هیچ وقت جوابهای علمیِ فلسفیِ حکمتآمیز را به این بچه نمیگویید، با خودش،
چون که با کودک سر و کارت فتاد با زبان کودکی باید گشاد
لینک دانلود : کلیک راست و ذخیره
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.