۲۱ صفر الخیر ۱۴۲۵ قمری – ۲۴ فروردین ۱۳۸۳ شمسی – ۱۲ آوریل ۲۰۰۴ میلادی – تذکراتی درباره جلسات
۱- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
۲- عبارت قرآنی آغازین (حمد/ ۶-۷)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِاهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ»([1])
۳- اهمیت خاص استماع آیات قرآن و برداشتهای آن (اهمیت جلسات، پیشرفت در امتحانات و تغییر زمان کلاس)
دو سه مطلب قبل از سخن باید به عرض دوستان عزیزم برسانم. در عین آنکه امروز روز دوشنبه است طبعاً ترافیکِ تهران و شغل و گرفتاریهای مختلف مانع آمدن دوستان به جلسه است ولی همه آمدهاند و اینگونه احساس میکنم که کمتر از روزهای جمعه دوستان تشریف نیاوردهاند. اگرچه معلوم بود که بعضی دیرتر رسیدند و به تلاوت قرآن و آیاتی که اگر این آیات را با این برداشت به دست بعضی از دانشمندان بدهند هر برداشتی را روزها و ساعتها میتوانند در اطرافش صحبت کنند به این ممکن است نرسیده باشند و به علاوه خانمها چون بعضی از راههای دورِ تهران تشریف میآورند و مراجعتشان به منزل به طول میانجامد، بخصوص بعضیها تنها هستند و با شوهرهایشان یا پدرهایشان نمیآیند ، این هفته فکرم اینگونه شد که باز هم این جلسات ـ ولو من به زحمت زیادتری میافتم ـ همان روزهای جمعه باشد. روز جمعه، هم تهران خلوت است برای رفت و آمد و هم به هرحال در روز هر کس به هر جا بخواهد برسد میرسد. این هفته آزمایشی بود و شما بحمداللّه همهتان در امتحاناتتان دارید خوب پیشرفت میکنید و انشاءالله از هفتهی آینده این جمعهای که میآید و این جمعهای که میآید انشاءالله جلسه برقرار خواهد بود و انشاءالله همان جمعهها قبل از ظهر ساعت یازده دوستان جمع میشوند
Cنحوه برگزاری کلاسها و شرکت در آنها
و این جلسه بخصوص، این جلسه بخصوص احتیاج به داشتن کارت ندارد. دوستان صمیمی باید بیایند، اهل تزکیهی نفس باید بیایند، من خودم هم دربارهی مراحل سیر و سلوک و تهذیب نفس و تزکیهی نفس صحبت خواهم کرد و انشاءالله جلسات خصوصی که دوستانمان تعیین میکنند که باید کارت همراهتان باشد چون ظاهراً به همهی دوستان کارت رسیده آنهایی که امتحاناتشان خوب بوده و آنهایی که این سه مسأله را امضاء کردهاند؛ یکی بیست و پنج ماده شب عاشورا و یکی هم امتحانِ عقاید و دیگری هم نمره دادن به خودتان در آن ورقه سؤالات. آنهایی که اینها را خوب امتحان دادهاند
cکسانی که جلسات خصوصی را برگزار میکنند یاران و همبحثان شرکتکنندگان هستند (شرایط همبحث)
من از دوستانم، دوستانِ خوبم، دوستانی که میتوانند دیگران را انشاءالله کمک بکنند – اسمشان را استاد نمیگذارم نه خودم استادم نه آنها، اینها کمک شما هستند، یاران شما هستند – ما در وقتی که در مدرسه طلبه بودیم یک هممباحثه پیدا میکردیم. من کوشش میکردم هم مباحثه از من بهتر مطّلع باشد تا آنچه را که من بلد نیستم او به من یاد بدهد حتّی یادم هست یک وقتی یک استادی داشتیم، استاد حوزه بود با من مباحثه گذاشته بود. و میگفت: تو چه میخواهی؟ استادت من هستم، هممباحثهات من هستم و دوستت من هستم ! و راست هم میگفت، خدا انشاءالله هر کجا هست زیر سایهی حجّه ابن الحسناو را حفظ کند خیلی به من کمک کرد. این دوستان هممباحثه شما هستند.
#خصوصیات دو دوست نسبت به هم (استاد با تمام وجود برای تربیت شاگردانش تلاش میکند)
ما باید همهمان آیینهی یکدیگر باشیم، آیینهی زنگار گرفتهِ بد نما و بد نشان دهنده نباشیم. من از خدای تعالی برای شماها خواستهام که احدی از شما نسبت به دیگری کوچکترین کینهای، کوچکترین انتقادی، کوچکترین بیمهری نداشته باشید و انشاءالله این تقاضای من را خدایتعالی مستجاب کند و شماها هم کمک کنید.
$کینه نسبت به مومنین نشانه مرض است
«وَ لَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا»([2])، اینها همه مؤمنند و غل و کینه اگر کسی داشته باشد در دلش نسبت به دیگری، بداند که مریض است و زود خودش را معالجه کند. همهمان یکی هستیم، همه دوستیم.
$پرهیز از منیت
در یکی از این شهرها چند تا استاد پیدا شده بود متأسفانه، آن یکی میگفت: من شاگرد فلانی هستم! دیگری میگفت: من شاگرد فلانی هستم! من همهشان را حذف کردم و آنی که نگفته بود که من استادم او را نگه داشتم. حالا هم انشاءالله هیچکدامتان بر دیگران فضیلتی، فضیلتها در دست خدا است.
#ولی خدا کیست و کجا است؟ (معنای روایت لولا الحجه لساخت الارض باهلها)
بعضی از افراد هستند ممکن است از نظر ظاهرِ نه ظاهرِ بدنی این منظورم نیست ولی خوب از نظر عادی میگوییم یک آدم معمولی است ولی در حقیقت یکی از اولیای خدا است، از اولیایی است که خدایتعالی رویش حساب میکند، اگر دنیا از این اولیای خدا خارج باشد و اینها نباشند، «لَسَاخَتِ الْاَرْضُ بِأَهْلِهَا»، نگویید این «لَسَاخَتِ الْاَرْضُ بِأَهْلِهَا»([3])مربوط به حضرت بقیهاللّهاست، این کلمه را بعضی این طوری تفسیر میکنند و منحصر میکنند. خدایتعالی در دنیا همه جا حجّت برای خودش قرار داده وگاهی یک نفر حجّت بر دیگری است و اگر حجّت قرار نداده باشد، مردم گمراه میشوند و دنیا اهلش را فرو میبرد، فرو بردن یعنی همین وضعی که امروز مردم دنیا پیدا کردهاند. یعنی همه به طرف مادیات رفتهاند.
$ضعف در اعتقاد به قیامت (فاتحه برای افرادی که از دنیا رفتهاند)
من با یکی از دوستان خیلی مرحلهی بالا همین هفته دو روز قبل بود، میگفتم که: ما هیچ وقت نمیتوانیم معتقد به قیامت باشیم. اِ ! بعد از همه این حرفها معتقد به قیامت نیستیم؟ شرحی دارد میترسم از مطلبی که میخواهم عرض کنم دور بشوم، ولی بدانید از منی که اینجا نشستهام تا شما همهتان آن اعتقادی که باید به قیامت داشته باشیم نداریم. چرا؟ اگر الان کسی به شما بگوید که قطعاً ـ امام زمان تشریف بیاورد بگوید ـ شما صد سال قطعاً در دنیا زنده هستید، حال و هوایتان عوض میشود، نیست این طور؟ خدا گفته همیشه در عالَم و عوالم هستی. تا مریض میشوی میگویی: ما نمیریم، تا یک مشکلی پیش میآید به فکر جانمان هستیم، این جان چه ارزشی دارد؟ یک لباس است، یک لباسِ کثیف، کثیفش هم کردهایم، گاهی پاره پورهاش هم کردهایم این لباس را در بیاور یک لباس بهتری بپوش. من یکی از دوستانمان و یکی از اقوام و یکی از تقریباً خیلی نزدیک فوت کرده بود؛ ضمناً یادتان نرود بعد از جلسه برای دو نفر از دوستان فاتحهای بخوانید، من میترسم فراموش کنم که فراموش نمیکنم، یکی یک جوانی بود سید اولاد پیغمبر مرحوم آقای سیدرضای رهنما که خانمها ، خانم رهنما را همه میشناسند، از اساتید حالا اگر نگوییم ، از یاران آنها است. ایشان فوت کرد در یکی دو روز قبل و یکی هم پدرِ دوستِ عزیزمان و بهتر از جانم ، جناب آقای پوستچی در مشهد پدرشان فوت کرده یادتان باشد فاتحهای برای ایشان و ایشان بخوانید اگر ممکن است باز هم یک وقتی یادمان برود همین الان –یک لحظه چون بعضیها برای عزا سکوت میکنند، ما سکوت را در این طور جاها صحیح نمیدانیم –یک حمد و سه قل هو اللّه بخوانید. درباره ایشان من میگفتم. میگفتم: اگر یک جوانی این طور باشد که روز قبل در بیمارستان در فشار درد سرطان و دیشب که از دنیا رفته در حجله، در قصر بسیار خوب و لباسِ بسیار زیبا اگر قرارش بدهند شما گریه میکنید؟ همین اعتقاد را باید داشته باشید.
%وضعیت کسانی که تنها مرحله توبه را گذراندهاند در بعد از دنیا
لطف الهی را، من دربارهی کسانی که توبه را گذراندهاند، فقط آن قدر میدانم که اگر مُرد بهترین لحظاتش شروع شده نه یک روز، نه یک سال، نه ده هزار سال، نه میلیون میلیون سال، بلکه الیالابد. الیالابد ! اگر در مجلس ما کسی است که این را باور ندارد دست تَر به او نزنید، کافر، نجس، باید اموالش را به ورثهاش داد و حاکم شرع هم باید فوراً او را بکُشد، چون دو مسأله خیلی اهمیّت در اسلام دارد: «مبدأ و معاد»، اگر هم قبول دارید چرا این طوری هستید ؟ «لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ»([4])، بنابراین انشاءالله شماها را – من اکثرتان را ، نمیتوانم همهتان را بگویم، چون آن قدر جاهلم، آن قدر نادانم نسبت به روحیّات شما که نمیتوانم جدّی بگویم – ولی آن مقداری که میشناسم شما را، انشاءالله همهتان اهل بهشت، نه بهشت خُلد، بهشت خُلد که شیعیان علی بن ابیطالب همه بالاخره خواهند رفت، بهشت برزخی، که متأسفانه من نشد خوب توضیح بدهم و جناب آقای رفیعی توضیح دادند، بهشت برزخی، که آن بهشت جای که هست؟ الان میتوانید بفهمید جای که هست؟ «وَ مَنْ یُطِع اللَّهَ وَ رَسُولَه»، کسی که خدا و پیغمبر را اطاعت کند، آقا! گفته: نماز بخوان، خواندیم، فرموده است که مثلاً روزه بگیر گرفتیم، دروغ نگفتیم، غیبت نکردیم، معصیت نکردیم، خلاصه ، اطاعت کردیم، شما چه کار میکنید؟ کدام یکی از شما هست که خدا را به مطاع و خودش را به مطیع نشناسند، «فَأُوْلَئِکَ»این دستهای که اطاعت خدا و پیغمبر را میکنند، «مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»، حالا اگر شد جزء همانها چه بهتر، اگر نشد، «مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»، با کسانی است که خدا به آنها نعمت داده.
$اولیا خدا از ناحیه خدای تعالی منعم هستند (نعمت اولیا خدا)
خودش توضیح میدهد که من به چه کسانی نعمت دادهام، «مِنْ النَّبِیِّینَ»([5])،اوّل پیغمبران، پیغمبران چه نعمتی داشتند؟ از لحظهای که پیغمبر شدند در بهشت بودند تا ابد. شما نگویید: چطور در بهشت بودند و حال آنکه آن طور اذیّتشان کردند؟ آن طور کشتند؟ من یک مطلبی را در مرحوم حاج ملّا آقاجان دیدم، یک کسالتی، دردی داشت میگفت: دوستی اگر دوستش را در بغل بگیرد یک خرده فشارش بدهد، این از این فشار یک خرده دردش بیاید آیا بدش میآید؟ به خدا قسم اگر شما از اولیای خدا شدید نعمتتان از همین دنیا شروع میشود؛ یعنی در کمال فقر خوشید، در کمال مرض و درد خوشحالید. در کمال گرفتاری سرحالید.
$اولیا خدا چون تمام کارهایشان به دست خدا است لذا آنها را فقط خدا کافی است (خدا به انسان از هر کسی مهربانتر است)
«أَ لَیسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»([6])، آیا خدا کافی نیست برای بندهاش، «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»([7])، بهبه ! اینها قرآن است، «حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ کَانَ مُذْ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی»،چه کافی است برای شما؟ آن که همیشه کافی بوده برای شما. شما در شکم مادر مریض شدید؟! آنجا چون تمام کارتان دست خدا بود، نارسائیهایی هم که از جانب پدر و مادر خیلی به ندرت اتفاق میافتد ، پدرِ پدر انسان را در میآورند. بله، روز قیامت همه اجر و ثوابی که پدر داشته میدهند به فرزند، آنجا مهم است. وقتی هم متولد میشوی، شیرت میدهد، وقتی هم که بزرگ میشوی کمکت میکند، وقتی هم که در دنیا هستید همه جا به شما رسیدگی کرده شما بنشینید همین امشب –کاری ندارد- ببینید نعمتهایی که خدا به شما داده بیشتر است با مقایسهی با دیگران، یا آن چه که به شما نداده، «حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی »،خوب! همان که همیشه به ما حقوق میدهد، آن ادارهای که همیشه سر برج باصطلاح حقوقمان را میریزد در حسابمان باز هم میریزد. اوکه مثل این حقوق بدههای زمان ما نیست که حالا یک وقتی مثلاً فرض کنید با یکی بد شدند ، رئیس بد شد، بعد بیجهت این را بیرونش کند و امثال اینها. نه! خدا است. خدا است. خلقت کرده، تا به حال به تو رسیده از حالا هم به تو میرسد. من یک وقتی یک کسی خیلی بد بود، واقعاً بد بود، من گناهانش را نمیخواهم بگویم، من در حرم دیدم جنازه این را دارند طواف میدهند، گفتم که: لطفی به ایشان بکنید. حالا چطوری من این معنا را فهمیدم بماند. این طوری فهمیدم که ما به او مهربانتر از توییم. خدا مهربان است، ارحم الراحمین است، تو که هستی؟ تو چه کاره هستی که این قدر میخواهی مهربانتر از خدا باشی نسبت به او؟ «حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ»([8])،بر او توکل میکنم. این طوری باشید. خوب مطلب اول ، پس انشاءالله همان روز جمعه روز متعلق به امام زمان علیه الصلوه و السلامبود. مطلب دوم هم همین بود که برای این دو عزیز فاتحهای خوانده بشود.
#نسبت استادیاران و شاگردان به هم و نحوه استفاده کردن آنها از هم (معنای روایت المومن مرآت المومن)
مطلب سوّمی که میخواستم عرض کنم این است که انشاءالله آنهایی که کارت گرفتهاند، ما برای زحمات کسانی که کارت گرفتهاند – بعضیها واقعاً با محبّت کار کردند – ارزش قائلیم. آنهایی که حالا بعداً خواهند آمد و انشاءالله امتحان میدهند و همین سلسله مراتب را میگذرانند، آنها هم خوب جای خود، در هر شهری که هستند.تهران ما به همین دوستان اینجا میسپاریم آنها را و جلسه خصوصی جلسه مباحثه، آقا تو چهات هست؟ دکتر وقتی آدم میرود اگر بگوید: پایم درد میکند، یک دوایی میدهد برای درد پایش. اگر بگوید: دلم درد میکند ، برای درد دلش. اگر بگوید: سرم درد میکند، برای سردردش. من نمیگویم اعتراف به گناه بکنید. من نمیگویم بدیهای خودتان را خیلی اظهار کنید ولی این را عرض میکنم اگر میخواهید خوب معالجه بشوید، بنشینید با هم صحبت کنید، «مؤمن آینهی مؤمن است»، این جملهای است که پیغمبراکرم فرموده، ائمهاطهار بیان کردهاند، مسأله از نظر عقلی صد درصد درست و بهترین تشبیه است که فرمودهاند. ببینید دو تا آیینه را جلوی هم بگذارید، آن آینه این را نشان میدهد ، این آینه آن را نشان میدهد اگر یکی از این دو تا آینه یک قدری زنگار بیشتری داشته باشد – من نمیدانم این کلمه زنگار مشهدی نباشد یک وقت شما نفهمید! – یعنی رویش یک خطوطی یک چیزی داشته باشد که این صورت انسان را خوب نشان ندهد، حقیقت را خوب نشان ندهد، بعضی شیشهها هست که اینها موج دارد، آیینه هم که میشود میبینی گاهی انسان را قدبلند نشان میدهد، گاهی انسان را قدکوتاهتر از آن که هست نشان میدهد، گاهی دهان آدم را کج نشان میدهد، آینه آینهی صاف و این را بدانید یکی از این دو آینهای که جلوی هم قرار گرفتهاند ممکن است یکی ناصاف باشد، آن که صاف است ، ناصاف را صافش کند. همین! تشبیه است چند جهت دارد این تشبیه؛ «کلام الملوک ملوک الکلام»([9])،کلام آن صاحب اختیاران، کلام آن پیشوایان عزیز، کلام چهارده معصوم علیهمالسلامبهترین کلام است. اولاً آینه را وقتی شما جلوی صورتتان بگیرید فقط جلوی صورت شما بدیهای شما را میگوید این طورش بکنید دیگر نشان نمیدهد، هر کسی که پُشت سر دیگری حرف میزند این آینه نیست، این نه جمال پیغمبر را در خودش منعکس کرده نه آینهی درستی است، یک چیز دیگری میشود. ولی وقتی جلوی رویتان میگیرید میگوید که: آقا! اینجا یک قدری سیاه است شما فوری دست میکنید، پاکش میکنید. جلوی رویت، این یک وجه شبه، من گاهی – عجیب است ها – از دیگران میشنوم که میگویند: فلانی در فلان جای کتابش یک اشتباهی دارد، هی مردم میگویند، یک کمی من تحقیق میکنم میبینم یک آقایی از رفقای ما است هر روز ما را میبیند. به من نگفته ، رفته به مردم گفته ! خوب بابا! به من بگو که من این اشتباه را رفع کنم از کتابم. این راه و روش کجی که میگویید من میروم این را از بین ببرم، داد زدم، فریاد زدم، تلفن کردم. نه آقا. همچین اشتباهی، خوب این طور، بین مردم معروف کردی، خوب، این طوری نباشید. «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ»([10])، وجه دیگری برای این تشبیه این است که هر دو، هر دو آینهاند. یعنی این اشکالاتِ او را میگوید، او هم اشکالات این را میگوید. ما گفتیم: اینهایی که کارت دارند حتّی دوستان برای خود من هم کارت نوشتند و دادند. منتها امتحان سختی از ما نگرفتند و گفتند ما همان نوارهای شما را میگذاریم لای پروندهات! گفتیم متشکریم ! خوب من هم میخواهم بین شما باشم. مؤمن، مرآه مؤمن است. همهتان یک اشکالی میبینید، سرور عزیزمان جناب آقای رفیعی با همهی علاقهای که من به ایشان دارم یا جناب آقای نعمتی یا دوستانی که در شهرهای مختلف هستند که امروز این جناب آقای سبزی – من تعبیر حجهالاسلام و آیهاللّه و اینها نمیکنم به خاطر اینکه فکر نشود که من میخواهم از دوستان تجلیل کنم – «مجلّهی صاحبالزمان» را به من نشان دادند دیدم یک قدمی به طرف ظهور انشاءالله برداشته شده و در تولد حضرت موسی بن جعفر، یک بخشی از اخبار روز ظهور را خواندند من با اینکه قبلاً خوانده بودم و اشک ریخته بودم آن روز هم باز خیلی اشک ریختم و بسیار مجلّهی خوبی است، «مجله خورشید مکّه»، این مجّله، کتابهایی که دوستانمان نوشتند. دوستان! کوشش کنید پیشرفتهای روحیتان زیاد بشود. باید هر کدامتان یک نویسندهی معروف بشوید در مسائل دینی. آخر من بخواهم بگویم چقدر زحمت میکشم گاهی برای همین برداشتهایی که دارم که این کلیدی است برای مطالب علمی مختلف که میتوانید کتاب بنویسید و همهتان الحمدللّه دارید موفق میشوید، یک جلسات خصوصی تشکیل بدهید. که انشاءالله دوستانی بودند که من جمعشان کردم و یک عدّه هم نبودند آنها را هم پیغام دادم که به مراحلِ شماها، به کمالات روحی شما، برسند و آنهایی که خوب حالا آن قدر بیحالند، آن قدر بیاهمیّتند، آن قدر من اصرار کردم جدّی باشید جدّی نبودند که امتحان ندادند، سیزده را بدر کردند بعد حالا تازه عکس آوردند که آقا ما هم هستیم، دوران تعطیلات را گذراندهاند حالا آمدهاند که ما هم هستیم ! من مخصوصاً در دوران ایّام فروردین این برنامه را گذاشتم ببینیم چه کسی اهمیّت میدهد؟ آنها را یک قدری معذرت میخواهیم، در آن جلسات که کارت ندارند شرکت نکنند یا اخلاق رذیلهای من گاهی از بعضیها دیدم که کارتشان هم صادر شده من به آنها گفتم فعلاً ندهید تا ببینیم این اخلاق رذیله را بالاخره از خودشان دور میکنند یا نه؟ – کوشش کردم که این اخلاق را نداشته باشند ولی متأسفانه عادت کردهاند نمیدانم فکرشان این است – کارتشان را صادر نکردیم.
#در تمام جلسات اعم از خصوصی و عمومی محور بحث قرآن است
حالا به هرحال، آنهایی که کارت دارند که یقین دارم اکثر شما امروز که نمیدانستید بیکارت راه میدهد همهی شما لابد کارت داشتید ولی این را عرض میکنم که این جلسه بیایید همه بیایید و مسألهای ندارد و اهمیّتی هم که من به این جلسه میدهم برای هیچ جلسه دیگری نمیدهم امّا آن جلسات خصوصی که رویتان کار میکنند آن را باید جدّیتر بگیرید، اهمیّت بیشتری بدهید، دربارهی همین آیات هفتگی چون یقیناً هر نقصی شما داشته باشید در همین آیات هر هفته هست و نقایص شما برطرف میشود
#سالک الی الله یعنی تمام آن کسانی که در مسیر تزکیه نفس از ابتدا تا انتها هستند
و لذا میبینید من میگویم «سالک الی اللّه»، این سالک الی اللّه شامل مؤمنین میشود، شامل متقین میشود، شامل افرادی که دارای یقظه هستند میشود، شامل توابین میشود، شامل آنهایی که دارای استقامت هستند میشود چون اینها همه دارند میروند به سوی خدا و انشاءالله با همینها موفق خواهید بود و خانمها هم همینطور.
#نحوه عملکرد گردانندگان جلسات خصوصی (اعزام مبلغ به شهرستانها)
ما خیلی نمیتوانیم دوستانِ مرد را بگوییم. مگر جاهایی که آنجا فردی نباشد که کم هست یک همچنین جایی و اگر هم اینطوری باشد یک نفر را از قم اعزام خواهیم کرد در هفته یک جلسه تشکیل بدهند با اختیارِ آن کسی که جلسه را میخواهد تشکیل بدهد -که ما تعیین کردیم- و با وضعِ مردم آن شهر، یک جلسه تشکیل بدهند هفتهای یک دفعه و برسند به آنها، نه این طور کلّی صحبت کنند. اوّل یک چند جمله مقدمتّاً خودشان صحبت بکنند و بعد هم انشاءالله آقایان سؤالاتشان را بپرسند، مسائلشان را مطرح کنند، خصوصی اگر فرصت داشت آن شخص، خصوصی با او تماس بگیرند و یک قدری هم ما را دیگر کمتر در فشار بگذارند، من از همهی دوستان شرمنده هستم به خاطر اینکه شاید اکثر اوقات تلفن من بسته باشد و اکثراً جواب خوبی ندهم. این مربوط به اخلاق بدِ من زیاد نیست. مربوط به وضعِ روحی و مزاجی من است، و انشاءالله دوستان با این دوستانی که تعیین میشوند، ارتباط داشته باشند و خودشان را به کمال برسانند.
#هدف از تشکیل جلسات خصوصی
دسته دسته، گروه گروه انشاءالله جمعتان کنیم و به محضر حضرت بقیهاللّه ارواحنافداهمعرفیتان کنیم.
۴- حداقل معرفت در هنگام اذان جهت اقامه نماز (اذان ازناحیه خدا است)
دربارهی صراط مستقیم که نمیدانم فرصتی هست یا نه؟ حدود ده دقیقه به نظرم فرصت باشد به خاطر اینکه این را به شما عرض کنم این جلسه در مشهد هم الان تشکیل شده و مشهد زودتر اذان میگویند، من خودم مقیّدم شما هم مقیّد باشید که اذان وقتی گفته میشود – البتّه مؤمن درست حسابی آن کسی است که قبل از اذان برود در مسجد بنشیند چند لحظهای منتظر نماز باشد، امّا حالا اگر کاری دارد- تا «حیّ علی الصلوه»بیشتر دیگر معطل نکند. «حیّ علی الصلوه»بپر از جایت، پهلوی دوستم نشستم؛ من همین امروز اتفاقاً یک دوستی که خیلی هم دوستش دارم، از خارج آمده بود پهلویش نشسته بودیم داشتیم صحبت میکردیم دیدم «حی علی الصلوه»است، گفتم: آقا! معذرت میخواهم. من رفتم. در قم در دفتر اکثراً چون قبل از ظهرها آنجا هستم تا این که اذان میگویند خوب آنها هم میدانند دیگر، دوستان ما یک آداب و معاشرتی دارند که شاید دیگران نداشته باشند، «حی علی الصلوه»چه کسیدارد میگوید؟ ظاهراً اذان از جانب خدا است، این که در بعضی از جاها یا فیلم حتّی دیدید که مسلمانها اختراع کردند مسلمانها خودشان اختراع نکردند، از پیغمبراکرم سؤال کردند پیغمبراکرم اذان را با همین ترتیبی که شیعه میگوید بیان فرموده. «حی علی الصلوه»، حیّ به معنای بشتاب، شما را به خدا اگر زنتان به شما بگوید: «بدو، بیا کارَت دارم»، میگویید: حالا صبر کن؟ خانمها اگر شوهرتان بگوید: «بیا، الان بیا! نه یک دفعه، نه دو دفعه، بلکه شش دفعه ؛ از همان جا طلاقنامه طرفین صادر میشود. خوب من به تو دارم میگویم بیا! باور کنید! «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»([11])، حقّ قدرِ خدا را شماها نمیدانید، خدا است. لذا گفتیم ما نیم ساعت زودتر جلسهمان را تمام کنیم تا آنها هم به نماز برسند. شاید تبریزیها هم یک قدری وقتِ زیادتری داشته باشند. نمیشود. ما وسط هستیم. فرصت کم است من زیاد نمیتوانم صحبت کنم یک چند دقیقهای بیشتر شاید به اذان مغرب مشهد باقی نمانده باشد و همین امروز هم هست.
۵- پرهیز از غفلت
این هفته هم باز مثل چند هفتهی قبل دربارهی صراط مستقیم میخواهم وارد بشوم یک مطلبی میخواستم امروز بگویم که فکر میکنم نتوانم جمع و جورش کنم و انشاءالله قول میدهم روز جمعه –همین جمعه آینده- اگر یک وقتی من نبودم صدایم ان شاءالله پخش میشود.
۶- با کمال جدیت به سوی لقاء پروردگار حرکت کنید
و انشاءالله امیدواریم که دوستان با کمال جدیّت راهِ خدا را بپیمایند و به لقاء پروردگار برسند و خدا را از خودشان راضی نگه دارند. «لقاء اللّه، لقاء اللّه». در نماز شبتان بگویید: خدای لقاء خودت را، لقاء خودت را، ملاقات با تو را.
Cلقاء پروردگار، ملاقات با امام زمان ارواحنا فداهاست
اگر یک وقتی می گویید که: خدا را چطوری میشود ملاقات کرد که فکر نمیکنم در شما بعد از بیان آن عقایدی که گفتم برایتان کسی باشد که نداند خدا را چطوری ملاقات میشود کرد. خدا یک «مثل اعلایی» برای خودش تعیین کرده در دنیا و آن امام زمان است، عضو علی البدل،خدارا نمیتوانید ملاقات کنید امام زمان را ملاقات کنید، این هم هست میگویید: آن هم نمیشود دیگر آن مربوطِ به- ببخشید ها! مربوط به کوتاهی ما است- خواستم بگویم: «بیعرضگی» دیدم بد است ! «کوتاهی ما». یک نفر آمده بود پیش من مسلمان شده بود در مشهد، آمریکایی بود ظاهراً، وقتی همهی مسائل اعتقادی را برایش گفتم یک جمله گفتم که اعتقاد داریم به حضرت ولیعصر. شرح مفصلی برایش دادم، در کنار مسجد صاحبالزمان، آنجایی که من یک مدّتی نماز میخواندم – و وقتم را میگذراندم به نماز خواندن و امام جماعت شدن و از این حرفهایی که خیلی اهلش نیستم و لیاقتش را هم ندارم- آن بالا ما نشسته بودیم. وقتی خوب توضیح دادم -چون یک طوری هم برایش بیان کردم مثل اینکه برایش مجسم میشد- گفت: امام زمان در این کره زمین هست و شما اینجا نشستهاید؟ چرا نمیروید دنبالش؟ که مثل آبی که جوش بیاید، هر کارهای که جوش بیاید بخواهد از سر بریزد باید یک آب سردی در آن ریخت تا یک قدری آرام بگیرد، من مجبور شدم یک قدری آب سرد بریزم بگویم که بله میسر نیست، ممکن نیست، آقا خیلی بزرگ است، معرفت خیلی کاملی میخواهد، یک قدری آرامش کردم. ولی او آن شب تا صبح گریه میکرد. خدا نماینده گذاشته روی کرهی زمین.
cافکار نسبت به ملاقات با امام زمان ارواحنافداهمتفاوت است (آشنایی با علامه حلی و میرزا مهدی اصفهانی)
یک عدّه اصلاً میگویند: نمیشود دید او را! پس همهی این علماء و بزرگان که دیدند و خدمتش رسیدند و نمیدانم روزها خدمتش بودند ، همه دروغ –و جنابعالی با این- آخر حساب میکند میبیند میگوید: من با این سنّ و با این علم و با این دانش و با این که همهی مردم میآیند دست مرا میبوسند و خدمتگزار من هستند آقا پس چرا نیامده من را ببیند؟ پس نیست! پس نمیشود! یک عدّه اینطوریاند. یک عدّه هم هستند که میگویند: آدم میشود ببیند حضرت را ولی نمیشناسد، این را هم من نمیفهمم! بعضی وقتها حضرت خودشان، خودشان را معرّفی میکردند، علاّمه حلی در کتابش نوشته. همه جا هم هست این مسأله، علامه حلی هم یک شخص کوچکی نیست که یک حرفی را همین طور مبالغه بگوید. میگوید یک عرب دیدم پیاده دارد میآید من هم سوار اسب بودم، خوب میآید، صحبتش پیش آمد، همسفریم در راه، این قدر هم توجّه نداشتم که حتّی نگفتم: بیا سوار شو من پیاده بشوم، -حالا البته مرحوم علامه حلی هم شاید آن موقع پیرمردی بوده، کسی بوده که در سن نه سالگی مجتهد بوده- می گوید: دیدم این آقا دارد می آید. صحبتهای علمی، هی صحبتمان بالا گرفت –آخر وقتی که انسان صحبت علمی میکند میبیند یک جواب خیلی عالمانهای طرف داد خوب یک سؤال بالاتری، بالاتری، بالاتری نه خیر خیلی این- رسیدیم به یک جایی که اختلاف داشتیم، ایشان اختلاف داشتند با آن آقا. این آقا فرمودند که این مطلب را تو ندیدی، -کتابهای سابق آن وقتها همه خطی بود خودشان مینوشتند کتاب چاپی همه یکنواخت نبود- فرمودند: تو حق داری، این مطلبی که تو میگویی و من خلافش را میگویم ولی در کتاب خودت، در حاشیهاش نوشتی، یادت رفته، چون در حاشیه بوده یادت رفته، میگوید: در ذهنم آمد که این آقا که هست که از کتابِ خطی در خانهی ما آن هم از حاشیهاش دارد خبر میدهد؟ در ذهنم آمد بپرسم که در زمان غیبت کبری آیا میشود خدمت امام زمان رسید؟ در همین بین یک شلاقی، چوبی دستم بود افتاد ایشان خم شد به من داد گفت چطور نمیشود خدمتش رسید و حال آنکه الان دارد- مثلاً – شلاقت را به دستت میدهد؟ میگوید: خودشان را معرّفی کردند. مگر مردم عقلشان را از دست دادهاند که شب چهارشنبه صدها هزار نفر، شب نیمهی شعبان میلیونها نفر میروند آنجا و متوسل میشوند در این سرمای زمستان من دیدم، در این بیابانها نشسته بودند و اشک میریختند. بیهوده سخن به این درازی میشود؟ خوب من عرضه ندارم، من ارزش ندارم. نه تنها در اینجا، مسجد سهلهاش همین طور. در همهی خانههای دوستانش حضرت تشریف میبرد، مهمانشان میشود، دیدن میکند، تو درست بشو ایشان میآید دیدنت، آن قدر آقا است، آن قدر بزرگوار است. یک آقا سید باقری بود – حالا که این حرف زده شد - از علماء بود، در مشهد زندگی میکرد –آن وقتها مرض سل یک مرض بسیار خطرناکی بود- مسلول شده بود، اطباء جوابش کرده بودند، میگوید رفتم خدمت مرحوم آیتاللّه آقا میرزا مهدی اصفهانی –خدا رحمتش کند من در سن خردسالی ایشان را دیده بودم، بسیار علاقهمند به اهلبیت و مکتب اهلبیت عصمت و طهارت را در مقابل آنهایی که از مقابل مکتب عصمت و طهارت یک قدری دورند، ترویج کرد. از علمای بسیار بزرگ بود- آقا سید باقر میگوید: من رفتم گفتم: آقا! اطباء این طوری گفتند، این طور است وضع من، این طوری هستم، ایشان فرمودند: تو پیش طبیب رفتی و مریض هم شدی؟ تو مگر امام زمان نداری؟ تو سیّدی، تو فرزند آنها هستی، میگوید: حرفهایی زد که من از جا بلند شدم مثل این که دارم میروم در خانهی امام زمان – من منزل آن مرحوم را یادم است، منزل مرحوم آقای آ میرزا اصفهانی را نزدیک حرم بود- گفت: همین طور آمدم وارد صحن شدم، دیدم صحن خلوت است، جمعی وسط صحن دارند حرکت میکنند، الهام به من شد آن جلویی امام زمان است، میگوید تا این فکر به نظرم رسید گفتم: «یا صاحبالزمان»، آقا برگشتند یک نگاهی به من کردند. حال ضعف به من دست داد خوردم به زمین. آنها هم رفتند امّا از آن به بعد سالها در مشهد از علمای بزرگ بود، زندگی کرد، یک لحظه حتّی از آن کسالت دیگر خبری نبود،
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند
۷- ذکر مصیبت امام حسین علیه السلاماز زبان جابر بن عبدالله انصاری
دیروز اربعین ابیعبداللّه الحسین بود. یا اباعبداللّه ! جابر بن عبدالله انصاری و عطیه آمدند کنار قبر حضرت سیّدالشهداء صدا زد: «اَ حَبِیبٌ»،آیا میشود دوست «لَا یُجِیبُ حَبِیبَهُ»([12])،حبیبش را جواب ندهد، من سلام کردم گفتم: «السلام علیک یا اباعبداللّه»، بعد خودش گفت: چطور میتواند جواب بدهد -البته این جملات را حالا یا اهل منبر درست کردند یا چطور است یا معرفت حالا در آن حد نبوده چون جابر بن عبداللّه انصاری به وسیله امام سجاد و امام باقر مراحل کمالاتش را بیشتر پیمود، گفت که چطور جواب تو را بدهد – شاید هم میخواسته خودش یک حالت بکائی پیدا کند – و حال اینکه بین سر و بدنش جدایی افتاده. السلام علیک یا اباعبداللّه، السلام علیک یابن رسول اللّه، السلام علیک و رحمه اللّه و برکاته.
۸- دعای ختم مجلس (تغییر در نحوه قرائت قرآن در جلسه)
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحبالزمان یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه
خدایا! به آبروی امام زمان فرج آن حضرت را برسان.
همهی ما را از بهترین یاران و اصحابش قرار بده.
قلب مقدسش را از ما راضی و خشنود بفرما.
خدایا! گرفتاریهای شیعه را برطرف بفرما.
پروردگارا! این جمع را به مقصد اصلیشان که خلیفهاللّهی و لقاء خدا باشد برسان.
پروردگارا! همهی ما را از بهترین یاران و اصحاب و از اولیای خودت قرار بده.
امواتمان غریق رحمت بفرما.
این دو عزیزی که از دار دنیا رفتهاند و ذکر آنها شد خدایا! الساعه! غریق رحمت بفرما.
مراجع تقلید، امام راحل، اساتید خدایا! به آبروی ولیعصر غریق رحمت بفرما.
مرضهای روحیمان شفا عنایت بفرما.
مریضهای منظور، مریض منظور، مریضه منظوره الساعه! لباس عافیت بپوشان.
امواتمان غریق رحمت بفرما.
ضمناً آقایان این جزوات از امروز که به شما دادند برای این است که جناب آقای رضازاده برداشت را بخوانند و شما گوش کنید باز بیشتر متوجه بشوید، شاید بعضیها حوصلهی خواندن نداشته باشند، حوصلهی گوش دادن را داشته باشند. بالاخره هم آیات قرآن را از این جهت آقایان، روزهای دوشنبه یا اگر هم جمعه هست پخش میشود روز جمعه بعد از جلسه، همیشه هفتهی قبل پخش میشد و بعد روز آخر خوانده میشد حالا انشاءالله از این به بعد همین هفتهای که پخش میشود، همین هفته خوانده بشود و هفتههای آینده هم همینطور. یک فاتحه دیگری هم انشاءالله بخوانید برای همین آقایان.
[۱]– حمد/ ۶-۷
[۲]– حشر/ ۱۰
[۳]– البیان فی عقائد اهل الایمان: ۲۳۶، «لَوْ خَلَتِ الْاَرْضُ سَاعَهً وَاحِدَهً مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ لَسَاخَتِ بِاَهْلِهَا» الغیبه: ۱۴۴، «وَ لَوْلَانَا لَسَاخَتِ الْاَرْضُ بِاَهْلِهَا» مشارق انوار الیقین: ۸۳
[۴]– نساء/ ۱۴۴
[۵]-«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً »
و کسی که خدا و رسولش را اطاعت کند، پس آنها با کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داده است، از قبیل پیامبران و صدّیقین و شهدا و صالحین و آنها خوب رفیقهائی هستند. نساء/۷۰
[۶]– زمر/ ۳۶
[۷]– بقره/ ۱۷۳
[۸]– «حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ کَانَ مُذْ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ» بحار: ۴۷/ ۱۶۲ و ۸۳/ ۱۸۶، عده الداعی: ۲۶۸، مفاتیح الجنان، ص: ۲۰
[۹]– کتابی است به نام «قطر الغمام فی شرح کلام الملوک ملوک الکلام» که این مطلب در بحارالأنوار: ۱۰۶/ ۱۴۳ ذکر گردیده است
[۱۰]– «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا کُمَیْلُ الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّهُ یَتَأَمَّلُهُ وَ یَسُدُّ فَاقَتَهُ وَ یُجَمِّلُ حَالَتَهُ»مستدرکالوسائل: ۹/ ۴۸، بحار: ۷۴/ ۲۷۱ و ۷۴/ ۴۱۴، بشاره المصطفى: ۲۶، تحفالعقول: ۱۷۱؛
«قول النبی ص المؤمن مرآه المؤمن»بحار: ۷۱/ ۲۶۸ و ۷۱/ ۲۷۰، جامعالأخبار: ۸۵
[۱۱]– انعام/ ۹۱
[۱۲]– خرجت مع جابر بن عبد الله الأنصاری رحمه الله زائرین قبر الحسین بن علی بن أبی طالب ع فلما وردنا کربلاء دنا جابر من شاطئ الفرات فاغتسل ثم ائتزر بإزار و ارتدى بآخر ثم فتح صره فیها سعد فنثرها على بدنه ثم لم یخط خطوه إلا ذکر الله حتى إذا دنا من القبر قال ألمسنیه فألمسته فخر على القبر مغشیا علیه فرششت علیه شیئا من الماء فأفاق ثم قال یا حسین ثلاثا ثم قال حبیب لا یجیب حبیبه ثم قال و أنى لک بالجواب و قد شحطت أوداجک على أثباجک و فرق بین بدنک و رأسک» بحار: ۶۵/ ۱۳۰
لینک دانلود : کلیک کنید
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.