۲۱ ربيع الاول ۱۴۲۴ قمری – ۲ خرداد ۱۳۸۲ شمسی – جلسه بیست و دوم اعتقادات
1- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
2- عبارت قرآني آغازين(ق/19)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ»([1])
3- مردم در بعد از مرگ (برزخ) به چهار گروه تقسيم ميشوند
در هفتهي گذشته دربارهي مسأله سكرات موت و لحظات قبل از فوت مطالبي عرض شد و به طور كلّي آنچه كه از احاديث و روايات به دست ميآيد در وقتي كه مرگِ انسان حتمي ميشود و يك حركتي از دنيايِ زندانِ پرمشقّت به عالم ديگر براي انسان فراهم ميگردد، براي مردم چهار نحوه بايد تصوّر شود؛
Cگروه اول يا اولياء خدا
يك عدّه اولياي خدا هستند كه وارستهي از دنيا و منتظر مرگ كه در دعاها هم داريم كه اين را از خدا بخواهيد: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ» خدايا! روزي من كن كه من از اين خانهي گول، خانهِ فريب، دنياي پُرفريب و پُرمشقّت من از اين دنيا تجافي كنم، پهلو خالي كنم، خارج شوم، «وَ الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ»، و انابت، بازگشت به سوي جايي كه مقرّ من است، دائماً بايد آنجا باشم، «وَ الْاِسْتِعْدَادُ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوتِ»([2])، يك آمادگي، استعداد، آمادگي مهيّا شدن براي مرگ قبل از اين كه مرگ برسد اين استعداد براي اولياي خدا ميسّر است؛ يعني آنهايي كه منتظر اينند كه پروردگار آنها را بطلبد، آنها را دعوت كند و اجازه بدهد كه به طرف او حركت كنند، يك دسته اينها هستند، آنهايي كه آمادهي براي پذيرفتن دعوت پروردگار چون امتحانشان را در دنيا كامل دادهاند، به كمالاتي كه در دنيا بايد به او برسند رسيدهاند و ديگر آمادهي مرگند، آمادهي اينكه در آغوش پروردگار، در رحمانيّت و بلكه در صلوات پروردگار كه رحمتِ خاصالخاص است قرار بگيرند، اينها كاملاً براي مردن آمادگي دارند و بحثي دربارهي آنها نيست،
cاولياء خدا بلافاصله پس از مرگ داراي بدن برزخي ميشوند
آنها به مجرّد اينكه اين بدن را از دست ميدهند و اين لباسِ كثيفِ بدبويِ پُر از آفت را از تن ميكَنند، يك لباسِ جديد بسيار تميزِ بسيار خوب كه لباسي است كه ميتواند در كنارِ آنهايي كه لباس تقواي مفتخر و با افتخار دارند مانند ائمّهي اطهار بدنش هم بدني از آن سنخ به او ميپوشانند بدون اينكه حتّي لحظهاي متوجّه شود، در روايات هست يك بدني به او ميدهند كه او با اين بدن بهترين بدنهايِ عالم را دارد، بهترين لباس فاخر را پوشيده است،
cاولياء خدا پس از مرگ به بهشتهاي برزخي منتقل ميشوند
فوراً با يك چشم بهم زدن همانطوري كه تخت بلقيس را آصفبن برخيا با يك چشم برهم زدن از شش ماه راه به كنار سليمان رساند، خداي باعظمت با يك چشم به هم زدن اين شخص را به بهشت برزخي وارد ميكند و حتّي سكرات موت به عنوان سختي احساس نميكند و تنها در راه سؤالاتي به وسيلهي بشير و مبشّر به او داده ميشود، نام نكير و منكر در اينجا عوض ميشود، طبق احاديث بشير و مبشّر به او ميرسند، علّت اين اسم هم اين است كه هر يك از اينها بشارت ميدهند، بر تو بشارت باد،«وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ»([3])،پيغمبراكرم بشارت ميدهد، از پروردگار سلام آوردند و آنها چند جملهاي به عنوان بشارت، نه به عنوان مؤاخذه و سؤالات به او عرض ميكنند و او را ميبرند در بهشت برزخي كه انشاءالله شايد هفتههاي بعد خصوصيّات اين بهشت را در عرايضم از روايات و احاديث عرض كنم و آنچه هم كه تا به همين الان گفتم مضمون احاديث صحيحهاي است كه در كُتب نقل شده،
cولي خدا كيست؟
اولياي خدا، اولياي خدا هم فكر نكنيد افراد بسيار بلندپايه مانند ائمّه هستند، هر كس تزكيهي نفس كند، از طريق محبّت بندگي خدا كند، با محبّت اطاعت پروردگار را بنمايد، براي مزد و ترس از جهنّم كار نكرده باشد و فقط چون خدا را دوست دارد، ولو آنكه به او وعدهي بهشت در اوّل تكليفش به او داده باشند، او به خاطر اينكه خدا را دوست دارد نه به خاطر بهشت و نه به خاطر ترس از جهنّم، نمازشبها خوانده، مستحبّات را انجام داده، واجباتش را اوّل وقت انجام داده و كلّ محرّمات و كلّ مكروهات را ترك كرده و به مستحبّات كاملاً عمل كرده است، اين شخص وليّ خدا است حالا ميخواهد يك بازاري باشد يا يك اداري باشد يا يك فرد معمولي باشد يا يك آيتاللّه العظمي باشد، فرقي نميكند، اين وليّ خدا است، چرا؟ به خاطر اينكه من مكرّر در بحثهاي هفتههاي گذشته عرض كردهام كه وليّ به معناي كسي است كه فرمانبردار باشد با محبّت و روي محبّت، اينكه شما در روز جمعه به امام زمان عرض ميكنيد: «يَا مَولايَ اَنَا مَولاكَ»([4])،اي مولاي من، اي فرمانده با محبّت من؛ من مولاي تو هستم، يعني من فرمانبردار با اطاعت، روي محبّت فرمانبرداري ميكنم، من آن هستم، انشاءالله هم اگر راست گفتيم جزء همان گروه و اين دسته در دم مرگ خواهيم بود،
cبرخورد ملائكه با اولياء خدا از لحظهي مرگ به بعد
اينجا است كه ملائكه ميآيند، آنقدر ملائكه به سر انسان ميريزند، تنها قابضالارواح يك مأموريّت دارد، ملائكه مبشّر زيادند و بشير و مبشّر كه اسمشان در اينجا عوض شده، وقتي كه با دشمنان خدا برخورد ميكنند، نكير و منكرند و وقتي كه با اولياي خدا برخورد ميكنند، بشير و مبشّرند، اينها با سلوم و صلوات، ديديد در همين آيهاي كه الان تلاوت شد،«سَلاماًسَلاماً»([5])،
cآنجا كه انسان به پستي و كثيفي دنيا پي ميبرد
وقتي كه انسان در يك جا وارد ميشود همه ميگويند: سلام، سلام، اين ملائكه هم به فردِ متوفي ميگويند: سلام، سلام، انسان احساس ميكند راحت شده، آن وقت ميفهمد كه اين دنيا چه مزبلهداني بوده، اين بدني كه داشته چه لباس كثيفي بوده، اين بدني كه داشته چه لباس كم ارزش و كم قيمتي بوده است و آن وقت ميرود كه انشاءالله براي هفتههاي آينده برنامههاي بعد را عرض ميكنم.
Cگروه دوم يا افراد معتقد
دستهي دوّم: «افرادِ معتقد»، يك دسته از افراد هستند اعتقاداتشان خوب است، مثل همهي شيعيان علي بن ابيطالب، كم و زياد دارد،
cاعتقادات صحيح و معرفت امام عليه السلاماز درجه داني تا عالي
مثلاً يك كسي بيشتر امامش را ميشناسد و متوجّه است كه واسطهي بين خدا و خلق است، يك نفر هم به اندازهاي كه ميداند اين آقا امام مفترضالطاعه است، اوّلين مرحلهي شناخت امام كه بايد همهمان معتقد باشيم اين است كه امام مفترضالطاعه است، يعني واجب است كه اطاعتش كنيم هر چه بگويد گوش بدهيم، هر چه او ميگويد صحيح و ما هر چه فكر ميكنيم در مقابل او ناصحيح، اين اندازه اوّلين مرحلهي معرفت امام است و آخرش هم اين است كه ما او را مثلاعلاي پروردگار بدانيم، «و للّه امثالُ عليا»([6])، نه مَثل معمولي، مثل عُلياي پروردگار، او را چشم خدا بدانيم، عينالخاص الخاص، يدِ خدا بدانيم، يداللّهِ خاصالخاص و آنچه كه برايتان در هفتههاي گذشته عرض كردم، معرفت كامل نسبت به اماممان بايد داشته باشيم و بعد هم خدا را به وحدانيّت قبول داشته باشيم و بعد هم پيغمبراكرم را، «وَمَا يَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»([7])بدانيم، كه اينها را همه توضيح دادم، اين اعتقادات بايد باشد، بعضيها اين اعتقادات را دارند، معتقدند، حتّي اگر به آنها كسي بگويد: خدا را من به وحدانيّت قبول ندارم ناراحت ميشوند، رسالت پيغمبراكرم را زير سؤال ببرند، ناراحت ميشوند و همين طور مسائل مختلفِ ديگري كه اكثراً بحمداللّه معتقديد، اين اعتقادات و اعتقادات به قيامت كه بعداً انشاءالله برايتان عرض ميكنم و خلاصهي مسائل اعتقادي است كه عرض ميشود و انشاءالله توضيحاتش را بايد خودتان يا از كتابها و يا از مباحثاتي كه بين شما و دوستانتان هست خوب ياد بگيريد.
cنقص افراد معتقد در دنيا
اين عدّهي دوّم، اين دستهي دوّم، اينها طبعاً اعتقاداتشان خوب است، امّا تزكيهي نفس نكردهاند، هواهايِ نفساني زيادي دارند، استقامت ندارند، چند روز مثلاً فرض كنيد هواي تهذيب نفس و تزكيهي نفس به سرشان ميزنند و بعد باز ول ميكنند ميروند عقب كارشان، بعضيها هستند مثلاً فرض كنيد يقظهي كامل ندارند، نميفهمند كه راه خدا از راه شيطان بهتر است، نميفهمند كه عرفيّات و مردمِ كوچه و بازار ارزششان كمتر از اوامر پروردگار است، رسومات فاميلي و مملكتي و بشري را بر دستوراتِ پروردگار ترجيح ميدهند، يك همچين آدمهايي هستند، امّا روز عاشورا كه ميشوند واقعاً يكپارچه محبّت به حضرت سيّدالشهداء هستند، روز تولّدِ حضرت بقيةاللّه كه ميشود يكپارچه اظهار محبّت به امام زمان ميكنند اعتقادات خوب، امّا تزكيهي نفس نه، اين افراد دستهي دوّمند، متأسفانه اكثر مردمِ شيعه را اين دسته تشكيل ميدهد،
cافراد معتقد در عالَم پس از مرگ (برزخ) به حالت بيهوشي بسر ميبرند
اينها مردماني هستند كه تا روحشان قبض شد،«يُلْهَا»([8])، اين كلمه هم كلمهي امام است، يك حالت تحيّر و بيهوشي به آنها دست ميدهد يعني نميفهمند ديگر بعد چي شد، بعد از مرگ جز حتي سؤال نكير و منكر هم در روايات نيست، يعني در روايات ميگويد سؤال نكير و منكر هم نيست، اين شخص كه ميميرد، از يك نفر پرسيدند: تو وقتي كه مُردي چي شد؟ گفت از روي نردبان كه افتادم افتادم صاف توي جهنّم، بعضيها اين جوريند، اين شخص يك دفعه بيهوش ميشود، بيهوش كه شد يك لحظه از نظر او، والاّ از نظر ما ميلياردها سال، از نظر او يك لحظهي بعد ميبينيد به او ميگويند: بلند شو قيامت است، همانطور كه اصحاب كهف سيصد سال بر آنها يك لحظه گذشت، عزير كه مُرد صد سال مُرد، وقتي كه زنده شد از او پرسيدند: چند روز، چقدر وقت است اينجا هستي؟ گفت يك روز يا بعضي از روز، اين يك روز يا بعضي از روز هم در اطرافش نگاه بكند، بگويد يك لحظهي قبل من رفتم، اين ممكن است كه باور كسي نكند، خودش به خودش باورش نميآيد، اصحاب كهف هم همين طور، شماها هم هر شب، هر روز همينطوريد، شب ميخوابيد، يك شب بيدار خوابي كه به سرتان ميزند چقدر طول ميكشد، هي ساعت نگاه ميكنيد ميبينيد كه ساعت يك و نيم است، باز ميبينيد ساعت را، يك قدري ميخوابيد خوابتان نميبرد، باز بلند ميشويد ميبيند هنوز بيست دقيقه به دو است، از آن وقت من اين قدر چشمهايم را فشار دادم، و ميخواستم بخوابم ده دقيقه گذشته، بله، معمولياش اين است، امّا وقتي خوب خسته هستيد يا وضع مزاجيتان سالم است، يا خوابتان منظّم است، ميبيند ساعت نُه شب خوابيديد، ساعت ساعت سه و نيم، چهار، آنهايي كه دير پا ميشوند براي نماز شب چهار است، از خواب بيدار ميشوند چند ساعت خوابيدي؟ تقريباً هفت ساعت، شش ساعت خوابيدم، امّا چه زود گذشت، همين زود گذشتن را زيادش كنيد، از حالا تا قيامتِ كبري، تا روزي كه «إِذا الشَّمْسُكُوِّرَتْ»([9]) وقتي كه اين خورشيد نورش را از دست بدهد تا آن وقت ببينيد چقدر وقت ميخواهد، چند ميليارد شايد سال باشد، يك دفعه ميگوييد: من تازه مُردم، كو افرادي كه دور و بر من بودند نشسته بودند؟ اينها چه شدند؟ يك همچين حالتي، اينهايي كه تزكيهي نفس نكردند، ولي معتقداتشان خوب است و اعتقاد به خدا و پيغمبر و ائمّه اطهار و قيامت دارند اينها اين حالت را دارند، يك دفعه بلند ميشوند، صحراي محشر را انشاءالله باز در جلسات بعد برايتان توضيح ميدهم، جوري ميخواهم از روايات و آيات قرآن توضيح بدهم و خداي تعالي اين طوري خواسته و برخلاف خواستههاي اكثرِ مردم و حتّي بعضي از دانشمندان، ميخواهم انشاءالله طوري برايتان توضيح بدهم، «كَأَنَّكُمْ تَرَاهُ»، آن چنان مثل اين باشد كه ببينيد، چون انسان جايي كه ميخواهد برود و بايد برود و حتماً ميرود يك جوري ميشود كه بفهمد چهكاره است؟ كجا ميرود؟ و چه ميكند؟ و در آنجا چه از او ميخواهند؟ آنجا كجا است اصلاً؟
Cگروه سوم يا مستضعفين فكري و علت استضعاف آنها
دستهي سوم افرادي هستند كه اينها مستضعفند،
cفوت در خردسالي
در خردسالي از دنيا رفتند يك عدّه بچّهها هستند ميآيند توي دنيا اينها در همان سنين قبل از تكليف از دنيا ميروند،
cعقب افتادههاي ذهني
يك دسته هستند اصلاً كمدرك و كمشعور و عقبافتاده به اصطلاحِ ما اينها اگر فكر كنيد، اينها جلو افتاده هستند نسبت به ما، عقبافتادهي ذهني هستند، اينها ميآيند و در دنيا هستند تا آخر عمر هم هستند،
cكساني كه بدليل موقعيت مكاني بد، حقيقت به آنها نرسيدهاست
يك دسته هستند در جاهايي هستند كه اينها به گوششان اسلام و حق و حقيقت و دين كه در زمان ما كم شده ولي در گذشته زياد بوده به گوششان نرسيده و ولو اينكه خداي تعالي براي اينها حجّت را هر جور، هر طور كه باشد تمام ميكند، امّا يك عدّهاي حالا گوشه و كنار حجّت برايشان تمام نشده و آمدهاند توي دنيا، مثل همان بچّهاي كه قبل از تكليف مرده اينها بزرگ شدند امّا به تكليفِ واقعي نرسيدهاند، يك دسته هم اينها هستند،
cكساني كه ديگران مانع از رسيدنشان به حقيقت شدهاند
يك دسته هم هستند كه مستضعفين دنيا هستند، آن قدر كشيش، آن قدر رهبان، آن قدر افرادي از اين قبيل، علمايِ اديان مختلف به خاطر سودجوييشان، مطالب را آنچنان در مغز آنها فرو كردهاند كه اينها را به ايشان نوبت فكر كردن ندادند، اصلاً نميتوانستند فكر كنند، افرادي هستند الان در جامعهي ما هستند كه اينها واقعاً بس كه به آنها حرفهاي غلط را زدهاند در بين ما هم شايد گاهي باشند كه نميشود شب چهارشنبه آخر سال، شب چهارشنبهسوري بالاخره بايد يك آتشي را پيدا كنم و بپريم آن ور، يا لحظهي سال تحويل اگر در حال حُزن باشد هر جوري هست خودش را ميخواهد خوشحال نشان بدهد، بس كه توي مغزمان فرو كردند، حريّت را از ما گرفتهاند، آزاديِ فكري را از ما گرفتهاند، آخر نميشود كه در يك مملكتي كه همه به عيد نوروز اين همه اهميّت ميدهند ما بيتفاوت باشيم، اين مال اين است كه توي مغزمان فرو كردهاند، من الان بيشتر از اين نميخواهم در اين خصوص صحبت كنم، احتمال ميدهم بعضي توي همين مجلس اعتراض كنند، آقا يك روايتي دارد، خوب خيلي چيزها هست كه يك روايت دارد تو عمل ميكني به اين قرصي به آن؟ آقا ميگويند: روزهاش مستحب است، خيلي روزها هست كه روزهاش مستحبتر است، بر فرض درست باشد، ميخواهم يك نوع باصطلاح پُركردن فكرمان را به شما عرض كنم، گاهي ميشود در بعضي از ممالك، گاهي من خودم ديدم در واتيكان، در آن كليساي معروف واتيكان يك فردي را ديدم گريه ميكرد اشك ميريخت، چهات هست؟ گفت: گناه كردم، خوب آمدي اينجا چهكار كني؟ آمدم يك پولي آوردم بدهم به پاپ يا به كشيشهايي كه اطراف هستند، ايشان گناهان من را تبديل به حسنات بكند، اين كار را خداي تعالي مجاني براي شما كرده، اسلام مجاني كرده، امّا آنها پولياند، خوب اين شخص مغزش پُر شده، هر چه هم بخواهيد به اين آسانيها او را نجاتش بدهيد نميشود، خداي مهربان، خداي عزيز، اين دسته را هم ميريزد روي آن بچّهها و عقبافتادهها و آنهايي كه مشكل فهم و درك دارند، اينها هم باشند چون فرقي نميكند اين مغزش از يك چيزي پُر شده، او مغز نداشته كه پُر بشود، بالاخره آنچه كه خدا ميخواهد اين ندارد، اين را هم ميريزند روي آن دسته، اينها مجموعاً اسمشان مستضعفين ميشود، مستضعفين نه آنهايي هستند كه بيپولند، اين در اصطلاح انقلاب ما بود مستضعفين، بيپولها را ميگفتند، مستضعفين كساني هستند كه ضعيف به خاطر يك مسألهاي واقع شدهاند، ضعيف فكري، عقبافتادهي فكري، عقبافتادهي مالي در درجات بعدي است كه اسمش ممكن است مستضعف باشد، يك جهتي پيش آمده كه اين شخص نتوانسته به حقيقت برسد،
cمستضعفين فكري امتحانات دنيا را در عالَم برزخ ميدهند
اين دسته را خداي تعالي يك مدّت كوتاهي در عالم برزخ امتحاني برايشان ميگذارد، مثل بچّهاي كه به كلاس امتحان نرسيده، به جلسهي امتحان نرسيده، و تقصير هم نداشته، تاكسي گيرش نيامده، ماشينشان پنجر شده، يك جهتي پيدا شده كه خودش را نتوانسته به جلسه امتحان برسد، ميبينيد رئيس امتحانات، ممتحِن اين شخص را ميگويد: بيا اينجا بنشين، ورقهي امتحاني را ميدهند دستش ميگويند: بشين بنويس، من از تو به خاطر عذر موجّهي كه داشتي قبول ميكنم، خداي تعالي اينها را امتحان ميكند، چون همه بايد امتحان بدهند، از همان چه كه ما از آن غافليم و براي همان توي دنيا آمديم، از همان خدا نميگذارد، همه بايد امتحان بدهند، بچّههاي كوچك را عقلشان را زياد ميكند، رشدشان را زياد ميكند، افراد عقبِ افتادهي فكري را فكرشان را به ايشان عنايت ميكند، روحشان را زنده ميكند و عدّهاي هم كه اينها در كناري واقع بودند و نتوانستند به حقيقت برسند، اينها را هم حقايق را برايشان روشن ميكند، به يادشان ميآورد آنچه كه در عالم ارواح ياد گرفتهاند و امتحانشان ميكنند اينها دستهي سوّم هستند، يك عدّه طبعاً خوب امتحان ميدهند، يك عدّه بد امتحان ميدهند، يك عدّهاي متوسطند، بالاخره خداي تعالي اينها را هم تقسيم ميكند، يك دستهشان را ميفرستد توي اولياي خدا، يك دستهشان از آن عدهي بيهوش ميشوند، يك دستهشان ممكن است كم در روايات دارد كه اين جوري باشند، يك دستهشان هم ممكن است جزء معاندين باشند،
Cآنان كه پس از مرگ مورد لطف و رحمت پروردگار واقع ميشوند
دستهي چهارم، از اينهايي كه از دنيا ميروند كه خدا كند ما جزء آنها نباشيم، اين سه دستهاي كه گذشت مورد لطف و رحم و ترّحم پروردگار واقع ميشوند و دستهي اوّل كه اولياي خدا باشند مشمولِ رحمت خاصالخاص الهياند، دستهي دوّم مشمول رحمتِ خاصّ پروردگارند و دستهي سوّم مشمول رحمت عام پروردگارند و بلكه رحمت خاص پروردگارند،
Cگروه چهارم يا معاندين و كفار و مشركين
امّا معاندين، مشركين، كفّار،
cوضعيت روحي گروه چهارم
آنهايي كه نه اعتقاد خوبي دارند و نه تزكيهي نفس شدند، به اين هيكل و جرثومه انسان وقتي نگاه ميكند ميبيند اين هيچ چيز بدردخوري در وجودش نيست، مردم آزار، دشمن خدا، بيدين، مشرك و باصطلاحِ روايات معاند، دشمن، حالا يا خودش دشمن است يا اينكه كه شيطان را چون بالاي كولش سوار كرده الاغ دشمن خدا شده، اكثراً نظر روايات روي معاندين است،
cمعاندين چه كساني هستند
كساني كه به چند وسيله ممكن است با خدا دشمني كنند،
#دستهي اول از معاندين
اوّل كساني هستند كه راهِ بندگان خدا را براي رسيدن به حقيقت، با زبانشان، با عملشان، با مكتبشان ميبندند، البتّه اينها ضعيف و قوي دارند، بعضي افراد هستند فقط زن و بچّهشان را مانع ميشوند كه به سوي خدا حركت كنند، بعضي افراد هستند كه اصلاً يك مكتبي را پياده كردند كه گروهي و از همه بدتر آنها كسي است كه در سقيفه نشست و حقّ علي بن ابيطالب را از بين برد. مردمي، ميلياردها مردم از راه حق و صراط مستقيم منحرف شدند.
عدّهاي از اين معاندين كساني هستند كه سعادت و خوشبختي مردم را مانع شدهاند، ايني كه گفتهاند ربا نخوريد، ربا جنگ با خدا است براي اينكه يك نفر را شما ممكن است بدبخت كنيد، سعادت دنيايش را از بين ببريد، اين وقتي جنگ با خدا باشد، «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍمِنَاللَّهِ»([10])،اعلان جنگ بكند رباخوار به جنگ با خدا، وقتي كه يك چنين كار كوچكي، يك نفر حالا بدبخت شده، آن هم بدبخت مالي شده نه بدبخت روحي، آن كسي كه «صدّ عن سبيلاللّه» باشد، بنشيند در يك مجلسي آن راهي را كه خدا و پيغمبر و ائمّه فرمودهاند آن را سر راه مردم نگذارد بلكه راهِ كفّار و معاندين را سر راه مردم بگذارد اين شخص جزء معاندين هست، ميخواهد حالا عناد اظهار بكند يا نكند، ميخواهد بگويد من دشمنم يا نگويد، دشمنياش را كرده، هر كس اين را بدانيد، هر كس بگويد: غير قرآن و روايات راه ديگري به سوي خدا هست، ولو مكاشفاتِ خودش را بگويد، ولو الهامات خودش را بگويد، اين شخص جزء معاندين است، اين يك دسته، حالا ميخواهد مسلمان باشد، يك مسلكي درست كرده باشد، مردم را به آن مسلك وادار كند، ميخواهد كافر باشد يك ديني را اختراع كرده باشد، ميخواهد ادّعاي نبوّت يا امامت بكند و يا بالاخره هر كاري كه انسان را، مسلمانها را از قرآن و روايات دور كند اين شخص دستهي اوّل از معاندين است، چه خودش معاند باشد يا نباشد، آن غير مسلماني كه در دينهاي رسمي هم هستند ولي دين را جوري جلوه ميدهند، كه اسلام را زير سؤال ميبرند، اسلام را منحط معرّفي ميكنند، مثلاً مسيحيّت را برتر از اسلام ميدانند، يهوديّت را برتر از اسلام ميدانند، اينها جزء معاندينند اينها يك دسته.
#دستهي دوم از معاندين
يك دسته نه، يك خردهاي ضعيفترند، در يك زماني، با يك پيغمبري، يا امامي درگير شدند و جنگ كردند و آن پيغمبري كه ما الان نميشناسيمش حتّي او را كُشتند و البتّه اگر يك پيغمبري، يا مثل حضرت سيّدالشهداهي، يا مثلاً فرض كنيد ائمّهي اطهار اينها مانع شده باشند، اينها اثرش تا الان و بعد هم هست تا زمان ظهور، اينها جزء دستهي اوّلند كه عرض كردم، دستهي دوّم يك پيغمبري، يك گوشهاي يك پيغمبر خيلي غير معروفي را كه فقط پيغمبر خودش و خانوادهاش بوده اين را گرفته اذيّتش كرده، كشته است حتّي، اين معاند هست، همهي خصوصيّات معاندين هم مربوط به اين ميشود امّا نه به آن شدّتي كه شمر حضرت ابياباعبداللّه الحسين را كُشت، نه به آن شدت، نه به آن شدّتي كه حقّ علي بن ابيطالب غصب شد، نه به آن شدّتي كه پيغمبراكرم را آن همه آزردند، به آن شدّت نيست، اينها هم جزء معاندين هستند،
#دستهي سوم از معاندين
ميآيد ميرسد تا به جايي كه اگر كسي يك كلمهاي بگويد و يك نفري را از مرحلهي تزكيهي نفس سُست كند، آقا اين حرفها چي هست؟ تزكيهي نفس چي هست؟ اگر جدّي بگويد كه تزكيه نفس چه است كه كافر است چون قرآن را منكر شده، اگر نه، روي ميل خودش نميخواهد شوهرش برود توي مجالس اعتقادات و تزكيهي نفس، يك چيزهايي اين طوري بگويد، اينها هم يك عدّهاي هستند اگر چه ممكن است اعتقاداتشان خوب باشد و بالاخره نجات پيدا كنند، ولي خداي تعالي اينها را توي همان دستهي معاندين ميگذارد،
cآنچه به سر معاندين از لحظهي مرگ ميآيد
دستهي معاندين چي به سرشان ميآيد؟ به طور كلّي، وقتي كه روح از بدنشان بيرون ميآيد چي ميشود؟ اينها در همان قبر، همهي اين رواياتي كه از گُرز آتشي و سؤال نكير و منكر و مسائل مختلفي كه هست كه تحميلي به خورد ما دادند و انشاءالله مربوط به ما نيست بعضي از ماها را ممكن است روي نادانيهايي كه ميكنيم شامل بشود اينها همه مربوط به همين دستهي چهارم است، تا وارد قبر شدند، حتّي زودتر، روحِ را از بدنشان جوري ميكَنند كه انسان ميگويد: ديگر من به دنيا نيايم براي اينكه دو مرتبه نميرم، آنچنان در فشار قرار ميگيرند،
#كارمندان دولت اگر مواظب نباشند مديون تمام جامعه ميشوند و مانند معاندين با آنها برخورد ميشود
يك شخصي ميگويد من در خواب ديده بودم، يا در مكاشفه يا در هر چيزي، يك شخص ظالم، يك شخصي كه ميرود توي ادارهاش فكر اين را نميكند يك ساعت كه دير ميرود كار يك چند نفر عقب ميافتد، ظلمي به آنها ميشود، يك افراد اين طوري زياد هستند توي ماها هم هستند و در بين ماها هم هستند و به خدا قسم آقايان در بين شما شايد ادارهييها باشند، اگر حقِّ، حقِ مردم را ضايع بكند؛ يعني اين حقوقي كه شما ميگيرد، من الان كه نگاه ميكنم نميدانم كدام يكيتان ادارهاي هستيد يك وقت فكر نكنيد، اين حقوقي كه شما ميگيرد مال شصت ميليون جمعيّت است، حقّ شصت ميليون جمعيّت است، يك ساعت تأخير بكنيد، يك كمكاري از خودتان نشان بدهيد، يك بيتوجهّي بكنيد روز قيامت شصت ميليون جمعيّت ميآيند جلويتان، اينها طبق احاديث و روايات است، انسان را مياندازند قاطي اين معاندين، واقعاً اذيّتش ميكنند، حالا افراد فرق ميكنند گاهي كم است زود زندانيشان تمام ميشود، يك زنداني ده روزي است، يك شلاقي هست، بيست تا شلاق به عنوان تعذير به او ميزنند، يكي را صد تا شلاق ميزنند، خيلي مواظب كارهايتان باشيد، اي كاش! به گوش همهي مسئولين ما، به گوش همهي مديران ما، به گوش همهي كارمندان ما اين مطلب ميرسد كه آقا تو داري از شصت ميليون جمعيّت حقوق ميگيري و تو حتّي رئيس جمهورش هم حقوق از اين مردم ميگيرند، همه به تو حق دارند، كارت را كم نكن، وظايفت را خوب انجام بده، دقيق انجام بده، ماشيني كه كنارش نوشته استفادهي اختصاصي ممنوع، اين را زير پايت عصر جمعه نگذار زن و بچهات را ببر براي پارك و تفريح، اينها حق مردم هست، اين كاش! اين را ما ميفهميديم، اگر همين ميفهميديم به خدا قسم اين مملكت مدينهِ فاضله شده بود و عدل و داد برقرار بود، اقلاً پنجاه درصد، اينها وقتي كه از دنيا ميروند،
#در گروه معاندين سر صف را اصحاب سقيفه تشكيل ميدهند
اوّلاً بدانيد سر صف، اصحاب سقيفه واقع شدند، سر صف، حالا شما را كجا ميگذارند آن آخر، چرا؟ براي اينكه عرضهي اصحاب سقيفه را نداشتيد، آدم وقتي هم بد ميشود يك بد حسابي بشود، ميگويند: توي زندان يك دزدي آوردند با يك زنداني ديگر، همزندانياش كردند آن زنداني قبلي پرسيد تو چهكار كردي آوردند تو را؟ گفت آقا دم در رفتم در باز بود، يك آفتابهي مسي بود اين را بلند كردم، اين ميخواست اين را بكشد، من بانك زدم، تو آفتابه زدي، ما و تو را با هم توي يك سلول؟ توي بيعرضه را با مني كه همهي جمعيّت بانك را روي زمين خوابيدم و صندوق باز كردم، توي بيعرضه را با من باعرضه توي يك مكان، درست است كه ظلم بزرگي است ولي عرضه فرق ميكند، اگر انسان ميخواهد اهلِ جهنّم بشود، گر تو ميخواهي كه گنه كني در شب آدينه بكن، تا كه از صدر نشينان جهنّم باشي، اقلاً توي جهنّم يك رياستي به تو بدهند، آن قدر انسان، حالا كه بيعرضه هستيم پس بياييم طرف خدا، خدا بيعرضهها را هم اگر بد نكنند تا حدّي قبول ميكند. رشوه گرفتن، محاربهي با خدا هست، بدتر از ربا گرفتن است، دزديها از غصب و مال مردم اين خيلي گناه دارد، عرض كردم ممكن است آخر صف قرارش بدهند ولي توي همين صف، چون آن شخص حقّ علي بن ابيطالب را ضايع كرد، تو هم حق يك بيچارهاي كه ميخواهد مثلا فرض كنيد ساختمان بسازد معطلش كرده براي رشوه گرفتن، فرق نميكند توي يك صف هستيد، اين دسته از معاندين، من چون انشاءالله توي مجلسمان از اينها كسي نيست نميخواهم بترسانم شما را،
#معاندين بر روي تخت غسالخانه
ولي حالا اينها را برايتان ميگويم، روي تختِ غسالخانه آب كه ميريزند، اينها روايت دارد، آب كه ميريزند بالايش مثل اين است كه آب جوش صد درصد بلكه با چند درجه بالاتر از صد درجه، ميريزند رويش، احساس ميكند،
#معاند جنازهاش آتش ميگيرد
وقتي كه جنازهاش را بر ميدارند، آن شخص گفت: جنازه را آوردم همين طور ميسوخت، و شعلهي آتش هم با جنازهام ميآمد،
#شفيعِ معاند دشمنش ميشود
ديدم كه من را وارد حرم حضرت رضا صلوات اللّه عليهكردند، آتش رفت كنار، آقايي هم آن جا هستند با صورت در هم كشيده، يك نفر به انسان محبّت نميكند، چون خدا دوست ندارد كسي به اين مرد، به اين شخص محبّت بكند، حضرت رضا هم با صورت درهم كشيده دارد به من نگاه ميكند، من دست به دامنش شدم آقا، من از اينجا باز ببرند بيرون همين آتش و همان عذاب هست، واي بر اينكه شفعاء انسان خصماء انسان باشند، خصم انسان، بگويند: برو گم شو، يادت هست چه كارها ميكردي؟ «وَيْلٌ لِمَنْ كاَن شُفَعَاءُ خُصَمَاءُ»([11])،واي بر كسي كه شفعاءاش، علي بن موسي الرضا به آن مهرباني كه همه از او راضي بودند صورت درهم بكشد و به او اعتنا نكند،
#فشار قبر براي معاندين است
وارد قبرش ميكنند، قبر مثل اينكه به روح او فشار ميآورد، يك فشاري به او ميدهد، من يك مرحلهاي كوچك بودم يكي از صوفايها بود من به خاطر يك نسبت كه با پسرش داشتم در سر قبرش بودم، اين لحد را كه گذاشتند، خاك ريختند، اين لحد از كمر شكست رفت پايين، من گفتم از نظر فيزيكي باصطلاح، از نظر مُلكي اين معناي فشار قبر است، فشاري ميآيد،
#برخوردهاي وحشتناك نكيرين مربوط به معاندين است
بعد هم به همان ترتيبي است كه ديگر اينها را شنيديد، نكير و منكر ميآيند؟ «مَنْ رَبُّكَ؟» ربّ تو كيست؟ كي تو را اين طوري تربيت كرده؟ كي تو را به اين خباثت تربيت كرده؟ ميتواني بگويي: «اللّه جلّ جلاله؟»، بگويد ميزنند او را، دورغ گفته، تو را شيطان تربيت كرده بدبخت، يادت است شيطان به تو گفت: اين كار بد را بكن براي جلب منافعت، تو كردي؟ خدا گفته بود: نكن. تو كردي، تو آن صفت رذيله را از خودت نشان دادي يادت است شيطان به تو تربيتت كرده بود يا خدا؟ اينجا است كه آن گرزهاي آتشي به درد ميخورد، والاّ بشير و مبشّر كه گرز آتشين ندارند، اينها سلام و سلام دارند، يادت هست كه تو فلان معصيت را گفتند خداي تعالي فرمود نكن، فلان بيعدالتي را نكن، فلان ظلم را نكن، تو كردي، شيطان به تو گفت،
4- ما پس از مرگ از كدام گروهيم؟؟
همين الان ما ميتوانيم خودمان را توي برنامه بگذاريم، شيطان به ما بيشتر دستور ميدهد يا خدا؟ ما ربّمان خدا است يا شيطان؟ اگر ربّمان خدا است صد درصد، همين الان ميگوييم اللّه جل جلاله ربّي، مرحوم سيّد بن طاووس يك شاگردي دارد به نام آقاي سلماسي، بسيار شاگرد خوب و مطيع و همهي حرفهاي استادش را ميفهمد، يك روز سيّدرحمةاللّه عليهكنار قبرستان بقيع نشسته بود در نجف، ديد يك عرب بياباني را، به خدا قسم بياباني باشد، بيسواد باشد و چي بگويم هر چيزي باشد، يك چوپان باشد، امّا ظلم نكند، با زبانش مردم را نيازارد، كارهاي بدي كه خدا گفته نكن آنها را نكند و كارهايي هم كه خدا گفته بكن بكند، اين شخص اهل نجات است، ما آنجا مهم است برايمان، از اوّل قبر شروع ميشود آنچه كه برايمان مهم است اليالابد، اين شخص را آوردند يك بياباني بود، «بدو» ميگويند خود عراقيها، اين را آوردند توي واديالسلام دفنش كنند، ميگويند سيّد خودش را تخليّه روح كرد و گفت: بروم ببينم چي جواب نكير و منكر را ميدهد؟ وارد قبر شد، پرسيدند: من ربك، مربّي تو كي هست؟ گفت: علي، اشاره كرد به قبر حضرت اميرالمؤمنين، حالا علي شبهناك است، حالا مثلاً علي بن ابيطالب پروردگارت است يا خدا؟ و به يك معنا «انشاءالله» برسيد تا بفهميد منافات ندارد كه هم ما بگوييم ربّمان خدا است هم بگوييم ربّمان علي، اينها به هم نگاه كردند گفتند: ولش كنيد اين را بالاخره اهل نجات است، مرحوم سيّدبحرالعلوم آمد به شاگردش گفت كه من يك راهي پيدا كردم براي نجات، من هم روز اوّل قبر، شب اوّل قبر ميگويم علي، وقتي كه ايشان از دار دنيا رفت سلماسي تخليه روح كرد، رفت ببيند چهكار ميكنند؟ ديدند علي بن ابيطالب كرسي آوردند گذاشتند بالاي سرش، سيّدبحرالعلوم، ائمّهي اطهار آمدند، سلام، استقبال، محبّت، نميدانيد چه لذّتي دارد خدا ميداند آن قبري كه علي بن ابيطالب بيايد بالاي سرش، از سيّد پرسيدند: مَنْ رَبُّكَ؟ گفت: علي، قربان اين علي بشويم، علي بن ابيطالب فرمود كه فرزندم، تو درست جواب اينها را بده، از تو توقّع اين نيست، بگو: «اَللهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّي»([12])، خدا پروردگار من است، همهي ما خدا پروردگارمان است خدا ما را تربيت كرده و بايد به دامن پروردگار برويم. آقايان! «انشاءالله» روز جمعه است، ربّمان بايد امام زمانمان باشد به امر پروردگارمان و اميدواريم خداي تعالي ربّ ما باشد با سربلندي بگوييم اگر از ما سؤال كردند، چون كه هست، در روايت است يا از وليّ خدا به عنوان بشير و مبشّر سؤال ميكنند يا از معاندين و كفّار محض، به عنوان نكير و منكر سؤال ميكنند آن دو دسته سؤالاتي ندارند، يعني اگر هم باشد برنامهي خاصّ خودش.
5- در دم مرگ امام زمان هر كس به بالينش ميآيد
روز جمعه است، ما خيلي نقص داريم، خيلي بديم، فقط تمام غرق گناهيم، امّا يك امام زمانيِ داريم، از من يكي پرسيد كه تو مگر يك امامي هستي كه اين قدر حرف امام زمان را ميزني؟ گفتم: من يك امام زماني هستم، امام زمان ما يكي است، آقاجان! تو را به مادرت حضرت فاطمه زهرا قسمت ميدهيم همانطوري كه دربارهي همه دارد كه وقتي انسان ميخواهد بميرد ائمّه زمانشان، امام زمانشان به بالينشان ميآيد، منتها آني كه كافر است بيشتر اذيّت ميشود با آمدن امام و آني كه اهل نجات است، به او محبّت ميشود، عنايت ميشود،
«يَا حَارِ هَمْدَانِ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنَافِقًا[قَبْلاً]»([13])
خدايا! امام زمانمان را به ما برسان، آقا امام زمان وقتي كه ميآيد با بعضيها خوب برخورد معمولي ميكند، امّا بعضي از اولياء خدا، آنهايي در راه امام زمان زحمتها در دنيا كشيدهاند، اذيّتهايي ديدند، سرشان را روي زانو ميگيرد، دست به صورتشان ميكشد، حتي گفته شده كه صورت آنها را ميبوسد، همانطوري كه سيدالشهداء آمد بالين حرّ بن زياد رياحي، خاك از صورتش پاك ميكرد، شعر برايش خواند، «اَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيَتْ اُمُّكَ حُرًّا»([14])، اي حرّ تو حرّي همانطوري كه مادر اسمت را آزاد و آزادمرد گذاشت.
6- دعاي ختم مجلس
نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك،روز جمعه مهمانحجةابن الحسنيم، آقا را واسطهي خودمان قرار بدهيم، بأسمك الاعظم الاعظم الاعظم الحجة ابن الحسن يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا اللّه و يا اللّه يا الرحمن يا رحيم، يا غياثالمستغثين،
عجل الوليّك الفرج
عجل لمولانا عزيز الفرج
خدايا! فرج امام زمان ما را برسان، همهي ما را از اصحاب خوب آن حضرت قرار بده
پروردگارا! به آبروي آن حضرت ما را موفّق به تزكيهي نفس، اعتقادات صحيح بفرما
خدايا! به آبروي آن حضرت دست ما، زبان ما، حتّي چشم ما و گوش ما را خدايا مبتلاي به ظلم به ديگران قرار مده
خدايا! خودت اعضا و جوارح ما و حتّي قلب ما را از همهي بديها حفظ بفرما
ايمان كامل به ما مرحمت بفرما
پروردگارا! مريضهاي اسلام شفا عنايت بفرما
مريض منظور الساعه! لباس عافيت بپوشان
مريض منظور، مريضه منظوره الساعه! لباس عافيت بپوشان
امواتمان غريق رحمت بفرما
شهدامان، امام راحلمان را غريق رحمت بفرما
و عجل في فرج مولانا صاحبالزمان.
[1]ق/19
[2]بحار: 95/63، اقبال: 228، بلد الامين: 203، مصباح كفعمى: 586
[3]بقره/ 155
[4]بحار: 99/215، جمال الاسبوع: 37
[5]واقعه/26
[6]باب الدعاء في العشر الاواخر «وَ تُدْعُو فِي أَوَّلِ لَيْلَةِ مِنَ الْعَشَرِ الْاَوَاخِرِ بِهَذا الدُّعَاءِ، فَتَقُولُ: «يَا مُولِجَ اللَّيْلِ فِي النَّهَارِ 000 لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى كُلُّهَا، وَ الٌاَمْثَالُ الْعُلْيَا كُلُّهَا …»- مقنعه شيخ مفيد/184
[7]نجم/3-4
[9]تكوير/1
[10]بقره/279
[11]قد حدثني رسول الله صلى الله عليه وآلهوقال: «وَيْلٌ لِمَنْ كَانَ رَسُولُ اللهِ خَصْمَهُ وَ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ عليها السلام». هدايه الكبرى/135
[12]كافي: 3/231، بحار: 6/224
[13]بحار: 6/180، امالي طوسي: 627، امالي مفيد: 7، ديوان علي عليه السلام: 352
[14]«اَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ بِهِ اُمُّكَ، وَأَنْتَ الْحُرُّ فِي الدُّنْيَا، وَأَنْتَ الْحُرُّ فِي الْآخِرَةِ» وفى روايه، قال عليه السلام:«بَخٍّ بَخٍّ لَكَ يَا حُرُّ اَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيَتْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ» كلمات امام حسين: 440، «وَ اللهِ مَا أَخْطَأَتْ أُمُّكَ إِذْ سَمَّتْكَ حَرًّا، فَأَنْتَ وَاللهِ حُرٌّ فِي الدُّنْيَا وَسَعِيدٌ فِي الْآخِرَةِ»ينابيع الموده 3/76
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.