۲۰ رمضان ۱۴۲۴ قمری – ۲۳ آبان ۱۳۸۲ شمسی – ۱۴ نوامبر ۲۰۰۳ میلادی

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ، لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ، سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»([1])

چهار شب دیگر از این جلسه باقی مانده و تا دیشب در مرحله‌ی توبه مطالبی عرض شد و بقیّه مراحل تزکیه‌ی نفس را ان‌شاءاللّه می‌گذاریم برای بعد از ماه رمضان همان روزهای جمعه که یک مقدار جلسات خصوصی‌تر و حساب‌ شده تر باشد. این چهار شب را دوست دارم اگر ممکن شود و خدا توفیق مرحمت بفرماید درباره‌ی همین سوره‌ی مبارکه و اشاره به مطالب اعتقادی گذشته و نواقصی که در آن سخنان، در آن جلسات باقی ماند به مناسبت این شب‌ها مطالبی عرض کنم. در سال گذشته بود یا سال قبل درباره‌ی نزول قرآن مطالبی عرض شد البتّه بعضی از دوستان به صورت کتاب در آورده‌اند، بعضی مطالب را خوب گرفتند و حتّی در مجله‌ی خورشید مکّه جناب آقای نعمتی در همین ماه عنوان کرده‌اند ولی در عین حال آن مراتب و مسائل نزول قرآن آن چه را که از خود قرآن استفاده می‌شود نه من نتوانستم خوب توضیح بدهم برای این‌که اکثراً مفسرین به دو نزول بیشتر توجّه نداشتند، یکی نزول دفعی در شب قدر بر قلب مقدّس پیغمبراکرم که تازه وقتی که این را هم می‌نویسند می‌بینیم وقتی پیغمبر در غار حرا است همان جا می‌گویند وقتی که جبرئیل امد گفت اقرا، پیغمبراکرم فرمود من چیزی بلد نیستم که همان نزول اول را هم خودشان با کلام خودشان، با تفسیر خودشان منکر می‌شوند و یک نزول باقی می‌ماند و آن نزول چهارم است، ما وقتی سخن می‌گوییم، مطالبی را بیان می‌کنیم باید اوّل خودمان آن مطالب را هضم کنیم، تجربه کنیم، یک روحانی که اسمش روحانی است اوّل باید روح را بشناسد، عقاید روح را بلد باشد و در مزاج روح مطالب را خودش هضم کند و بعد به دیگران ارائه دهد و توصیه کند همان‌طوری که اطبّاء بدنی می‌بینید در دانشکده پزشکی بدن انسان را تشریح می‌کنند، یک جنازه‌ای می‌آورند وسط می‌گذارند رگ‌هایش را، قلبش را، تخصص در هر بخشی از بدن انسان می‌بینید که یک طبیبی تخصص پیدا می‌کند، ما طلبه‌ها متأسفانه در روح علاوه بر آن‌که تخصص پیدا نمی‌کنیم روح را نمی‌شناسیم. در همین تلویزیون بعضی از شب‌ها می‌بینید یک کسی می‌گوید روح مجرد مطلق است و حال این‌که مجرد مطلق یک واحد بیشتر مفهوم ندارد و یکی می‌گوید جسم است و یکی بالاخره همه‌مان برای روح ارزشی قائل نیستیم و همین بدن را بیشتر اهمیّت می‌دهیم. ما هم اگر بخواهیم طبیب روح باشیم، اگر روحانی بخواهیم باشیم اوّل باید روح را در روی میز تشریح قرار بدهیم، ببینیم روح چیست؟ وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلاممی‌فرماید: «جِسْمٌ لَطِیْفٌ»([2])، با گفتار ما که مجرد مطلق است منافات دارد. من در کتاب محضر استاد از قول آن شخصی که مطالب را می‌گفت نوشته‌ام که روح را روی میز تشریح قرار داد، بدن انسان جدا شد، یک روح نباتی هم ما داریم که این در حقیقت چیزی نیست، اسمش را روح گذاشته‌ایم، مثل یک کارخانه‌ای که تمام پیچ و مهر‌ه‌هایش درست شد و در آن بنزین ریخته شد و روشن شد طبعاً کار می‌کند، امّا یک روحی در بدن انسان است که این گاهی هست، گاهی نیست. یعنی وقتی شما می‌خوابید نیست، وقتی انسان می‌میرد نیست، وقتی بیدار می‌شود هست، حواس پنجگانه مربوط به او است، حس مشترک مربوط به او است، فکر  وتخیل مربوط به او است و بالاخره آنچه را که بین یک انسان بیدار و خواب فرق است همان فرق و همان امتیازاتی که انسان بیدار دارد مربوط به روح انسان است، این اصل روح. این روح حالا که تشریح شد هر بخشی از روح متخصصینی می‌خواهد که هم امراضش را بشناسند، غذای روح را بدانند، غذای سالم برای روح چیست، امراض روح چگونه است و داروهایی که برای این امراض روحی یا غذاهای روحی باید تزویج شود چیست و کدام روح سالم است و کدام روح مریض است. این‌ها هر کدامش تخصص می‌خواهد و باید انسان در رشته‌های روحی تخصص پیدا کند که متأسفانه در زمانِ ما یک عدّه به عنوان روانپزشک، حتّی دانشکده‌ای هست و در دانشگاه درس می‌خوانند به عنوان روانپزشک، وقتی که انسان با آن‌ها تماس می‌گیرد چون مسأله‌ی حرکت جوهری برایشان مطرح است می‌بینیم وقتی که به یک مرض روحی در یک شخص برخورد می‌کنند به سراغ بدنش می‌روند، قرص‌هایی آرامش بخش، مسّکن، خواب‌آور این‌ها را تزویج می‌کنند و طرف هم تا یک حدی چون تخدیر می‌شود و بهتر از همه‌ی این تخدیرها همان هروئین و تریاک است چون تخدیر می‌شود خیال می‌کند آن کسالت روحی‌اش رفع شد امّا همان‌طوری که اگر یک سرطانی درد شدیدی دارد این داروها تخدیرش می‌کند و درد را از بین می‌برد ولی سرطان کار خودش را انجام می‌دهد امراض روحی انسان هم همین‌طور است، با قرص‌های خواب‌آور، آرام‌بخش، یک لحظاتی تا وقتی که آن قرص یا آن مواد مخدر در انسان هست و اثراتش هست انسان آرام، همان‌طوری که دردهای بدنی آرام می‌گیرد ولی بعد از آن یک فرصتی ما به مرض روحی داده‌ایم که رشد کند، می‌بینید که یک نفر که، نه یک نفر صدها نفر تا به حال من خودم و من مراجعه کرده‌اند که این‌ها مثلاً یک حالتِ حسادتی دارند، وسوسه‌ دارند، وضع خاصی در روحشان هست، این‌ها بعد از این که این قرص‌های آرام‌بخش را خورند، بعد از این‌که به طبیب روانپزشک مراجعه کرده‌اند می‌بینیم که کسالتشان بدتر شد، وضعشان بدتر شد و تا به حال نشده با قرص  یک وسواسی که یکی از امراض صعب‌العلاج و خطرناک است معالجه بشود، بنابراین ماها وظیفه‌مان این است، وظیفه‌ی واجب‌مان این است بین سخن گفتن و مطلب بیان کردن و عمل نمودن فاصله است، من ممکن است این‌جا برای شما خوب صحبت کنم و سرور عزیزم جناب آقای کاشانی مثلا اظهار خجالت بکنند و کمتر صحبت کنند امّا من می‌شناسم که این بزرگوار از بیشتر از دوازده سیزده سال حتّی به من در مسائل تزکیه‌ی نفس کمک می‌کرده‌اند، فیش‌هایی که ایشان در مراحل تزکیه‌ی نفس نوشته‌اند در کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی هنوز من دارم ولی خوب تواضع می‌کنند و می‌گویند هر چه خوب می‌گویم مال فلانی و هر چه بد می‌گویم، این حرف‌ها، البته من هم باید همین‌طور صحبت کنم تواضع معنایش همین است، امّا صفات حمیده‌ی روحی انسان را آن چنان می‌سازد که خدای من شاهد است گاهی انسان با بعضی تزکیه‌ شده‌ها روبرو که می‌شود آن قدر لذّت می‌برد که حساب ندارد و با بعضی افرادی که نه تزکیه نشده‌اند، سر مال دنیا، سر مسائل مختلف یک حالات بدی پیدا می‌کنند و می‌بینند از همه‌ی معنویّات عقب افتادند باز هم ادامه می‌دهند انسان منزجر است. این‌ها مطالبی نبود که من بخواهم وقتتان را بگیرم، مطلب مهم این است که همان‌طوری که روایات فراوانی دارد، فهرست‌وار رد می‌شوم چون قبلاً گفتم و شاید در نوارها هم هنوز باشد درباره‌ی نزول قرآن به صریح قرآن یک مرتبه بر قلب مقدّس پیغمبراکرم قبل از آن که خدا شب و روز را تشکیل بدهد آن لحظه‌ای که پیغمبراکرم را خلق فرمود که اوّل ما خلق اللّه هست بر قلب مقدسش تمامِ حقایق قرآن که علم مخصوص پروردگار است و در قلب پیغمبر که آمده معلوماتی برای پیغمبراکرم شده که این‌ها را توضیح دادم این یک مرتبه، مرتبه‌ی دوم در شب قدر، شب قدر هم مثلِ دیشب و فرداشب و شب بیست و سوّم این شب قدر هست ولی آن شب قدری که قرآن در آن نازل شده نیست، قرآن نازل شده، همان مرحله‌ی آخرش هم که مرحله‌ی پنجم یا ششم یا هفتم باشد در هزار چهارصد سال قبل تمام شد، نازل شد ولی یک مطلب در شبِ قدر هست، «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»،اوّلاً اسمِ شب قدر را قدر گذاشته‌اند خودِ قرآن می‌فرماید: «وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ»،تو چه می‌دانی شب قدر چیه؟ شب قدر خیلی مهم است، قرآن را از این به بعد بیان نمی‌کند سوره‌ی قدر برای نزول قرآن نازل نشده از این مطلب می‌گذرد چون در قرآن زیاد درباره‌ی نزول قرآن سخن گفته شده، به همین جهت هم اسم قرآن را خدا در سوره‌ی قدر نمی‌برد با ضمیری که هست و مفسرین بیان کرده‌اند ما می‌فهمیم که این ضمیر به قرآن بر می‌گردد، «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»،منظورِ از این سوره بیان شب قدر است که یکی از چیزهایی که در گذشته بوده این بوده است که قرآن در این شب نازل شده والاّ محور کلام در این سوره نزول قرآن نیست، حتی در سوره‌ی دخان اسم کتاب را می‌برد، «حم وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ، إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُبَارَکَهٍ»، در آن‌جا بیشتر اشاره شده، ما این کتاب را در شب پُربرکتی نازل کرده‌ایم که: «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ»([3])، باز هم در آن‌جا می‌بینید مربوط به شب قدر حرف می‌زند، شب قدر را می‌خواهد معیّن کند، یک شب، این مطلب را توضیح بدهم چون در گذشته نگفته‌ام وقتی که خدای تعالی هیچ چیز خلق نکرده بود، خودش بود و پیغمبرش، علی بن ابیطالب و ائمه اطهار علیهم الصلوه و السلامو کوثرش فاطمه‌ی زهرا سلام اللّه علیهاو روحِ مقدسِ این‌ها با خدا بودند بعد خدای تعالی اراده فرمود که مخلوقی به این صورت که الان هست خلق کند، در شش شبانه روز این‌ها را خلق کرد ولی خورشید مثلاً نوری نداشت، زمین حرکتی نداشت،  وقتی که به طرف آسمان، «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ»([4])، وقتی که به طرف سماء و عرش خدای تعالی وجه‌ی وجه مبارکش را قرار داد این‌جا طبیعی است که این آسمان و زمین، این ذرّاتی که در تمام عالم وجود دارد، اتم یک موجودی است که با چشم مسلح هم نمی‌شود دید آن را، این موجود را خدای تعالی آن چنان منظم کرده که الکترون‌ها دورِ هسته‌ی اتم می‌چرخند، آن قدر هم فاصله دارند که اگر این کره‌ی زمین را بخواهند آن فاصله‌های اتمیش را از آن بگیرند به اندازه‌ی یک نارنج می‌شود با همین وزنی که دارد، دقت کردید؟ از آن اتم گرفته تا کهکشان‌ها و تا هر چه که در عالم هست حتی خود پیغمبراکرم که اگر قرآن بر قلبش نازل نمی‌شد، «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى»([5]) او هم گمراه بود، هر مخلوقی گمراه بود، ستارگان و جمادات و حیوانات و گیاهان که به طریق اولی همه گمراه بودند، گمراهی می‌دانید یعنی چه؟ یعنی هیچ کس نمی‌دانست چه باید بکند و کجا باید برود و چه جوری زندگی کند، این‌جا بود که شب و روزی را تشکیل داد پروردگار، اوّلین شبی که قرآن و احکام نظامِ هستی بر عالم مسلط شد آن شب، شب قدر بود، شب اندازه‌گیری بود، فلان ستاره در فلان محل، خورشید در فلان مدار، زمین در فلان مدار، سلول‌های بدن شما باید این‌طوری باشد، اتم باید اینگونه، هسته‌اش در وسط و الکترون‌ها در دایره با سرعت بچرخند، تمام این‌ها را خدای تعالی با قرآن یعنی با علم خودش، با حکمت خودش، با آنچه که نازل کرده از جانب خودش، با آن علمی که از ذات مقدّس خودش گرفته و تنزیلش داده، پایینش آورده و از قلب مقدّس پیغمبراکرم باز نازلش کرده تمام این عوالم را خدای تعالی منظم فرموده، لذا شما ببینید برای اموات، برای اموات، من در جایی ندیده‌ام که سوره‌ی فاتحه بخوانیم معروف شده، و مشهور شده امّا اگر سر قبری رفته‌اید سوره‌ی «انا انزلناه» را بخوانید، اگر برای میّت خواسته‌اید هدیه‌ای بفرستید سوره‌ی قدر را بخوانید، اگر خواستید به سفر بروید امام صادق فرمود هر کس سوره‌ی قدر را بخواند من ضمانت می‌کنم سالم برگردد، برای این‌که وقتی شما سوره‌ی قدر را خواندید در آن تقدیرات صحیح الهی واقع می‌شوید و سلامت بر می‌گردید، ضمناً این را بدانید یک غلطی در افکار ما واقع شده است که خیال می‌کنیم شرّ هم از خدا است، خیر هم از خدا است، خدا جزء خیر برای هیچ موجودی حتّی موجودات بسیار پست، جزء خیر نخواسته، هر چه شر است به وسیله اعمالِ خودمان، برای خودمان بوجود می‌آید، گاهی شما می‌گویید این حوادثی که بوجود می‌آید، حوادث غیرمترقبه، سیل، زلزله، امثال این‌ها چطور، ما چه کار کردیم که آب جاری شده، ما چه کار کردیم که زلزله شده، این‌ها یک مسائلی است که باید نشست و صحبت کرد که همه‌ی افرادِ این جلسه، همان بچّه‌ای که آن عقب مجلس ممکن است حواسش جمع مطلب نباشد من حاضرم بنشینم برایش ثابت کنم که مربوطِ به کار خودمان است یا حالا کارهای دسته‌جمعی یا کارهای فردی است، تمام این‌ها مربوط به ما است، منتها این است که قضاوت پروردگار، اللهم اجعلنی ، در آن دعای زیارت امین‌اللّه است که خدایا! ما را جوری قرار بده «اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ»، در مقابل تقدیراتتِ خدایا ما را آرام کن، «رَاضِیَهً بِقَضَائِکَ»، این جمله مهم است به قضای خودت ما را راضی کن، یک دزدی را می‌برند می‌خواهند دستش را ببرند یا می‌خواهند زندانش کنند، دزد خوب آن دزدی است که خودش بنشیند قضاوت کند قضاوتِ قاضی را هم گوش بدهد و اگر مستحق زندان و یا دست بریدن است راضی باشد، رضایت بدهد که دستش را ببرند، والاّ خیلی از دزدها هستند که می‌گویند آقا ما دزدی نکردیم یا چه کنیم زن و بچّه‌مان گرسنه‌اند یا خدا می‌خواست به ما بده تا ما هم دزدی نکنیم، و امثال این‌ها، امّا دزدِ خوب آن است که بگوید نه من بد کاری کردم که دزدی کردم، ما هم وقتی خوب می‌شویم در مقابلِ پروردگار که به خدا بگوییم ما بد کاری کردیم که این جریان به سرمان آمد والاّ نه در دنیا، نه در آخرت نه در قیامت، نه حتّی در جهنم خدا بی‌جهت کسی را عذاب نمی‌کند، بدون دلیل هیچ کاری را خدا نمی‌کند، بدون حکمت و مصلحت خدا هیچ کاری را انجام نمی‌دهد، همه‌ی عالم تحتِ نظام قرآن شریف و ما کلمه‌ی قرآن را هم این‌جا نباید اطلاق کنیم، همان علم پروردگار، مصلحت‌شناسی پروردگار و خیر و خیرات خواستن پروردگار برای موجودات، این‌جا می‌بینیم همان علم از قلب پیغمبر نازل شد آمد در عالم مادی و هستی و از اتم را تنظیم کرد، سلول‌ها را تنظیم کرد، افراد بشر را تنظیم کرد که یک نفر می‌گفت من کنار دریا که ایستاده بودم با خودم فکر می‌کردم که یک ماهی چقدر تخم‌ریزی دارد و هر سال که ما می‌رویم تور می‌اندازیم همان ده بیست‌ تا ماهی که باید توی تور بیفتد همان می‌آید، اگر یکی دو سال همه‌ تخم‌های ماهی‌های بزرگ این‌ها ماهی بشود جا برای آب توی دریا نیست امّا میلیون‌ها سال است این دریا همین مقدار ماهی دارد که ده هزار سال قبل داشته، این نظم را کی به وجود آورده؟ این کنترل را کی انجام می‌دهد؟ و امثال این مسأله زیاد داریم در بین موجودات، تنها اگر یک مرد آن چه که از نطفه دارد انسان بشود کافی است که کره‌ی زمین پر بشود با یک انسان ولی از همه‌ی آن اسپرها و اوول‌ها یکی‌اش بچّه می‌شود آن هم بعد از مدّت‌ها که به دنیا می‌آید و همه‌ی کارهایش را خدای تعالی تنظیم می‌کند، این قدر توی سوره‌ی «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»، نه قدر شب بیست و سوم است این قدر، نه این قدر که نازل کرده قرآن را شب نمی‌دانم بیست و یکم یا نوزدهم یا هر شب دیگر، آن شبِ اوّلی که خدا آسمان‌ها و زمین را خلق کرد آن، البته حالا آن چه شبی بود و بعد روی چه حسابی و کتابی تنظیم شد آن‌جا امام‌مان فرموده یا شب بیست و سوم، یا شب بیست و یکم و بعضی‌ها هم گفته‌اند شب نوزدهم، با تفسیری که دیشب جناب آقای کاشانی فرمودند  ومن هم یک وقتی‌هایی اشاره کرده بودم و روایت هم دارد و آن‌ها بماند، یک شب هم بیشتر شب قدر نیست همان شب، «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»،از این‌جا به بعدش مالِ هر سال در هر سال یک شب این شب‌های قدر هم کلمه‌ی درست نیست، چون ما یک شب، خدا در قرآن می‌گوید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ»،لیالی القدر نمی‌گوید، یک شب بیشتر نیست و هر سال هم هست، این مربوط به ما است، «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ»،ملائکه نازل می‌شوند، روح نازل می‌شود توی کره‌ی زمین، شما اگر کهکشان‌هایی که الان دیده می‌شود و آنچه را که کشف کرده‌اند در روی یک ورقی که هم چاپ شده بریزند کره‌ی زمین می‌بینید به قدرِ یک سر سوزن در یک نقشه‌ای که به قد این اتاق است به اندازه‌ی یک سر و سوزن سو سو می‌زند حالا تمام ملائکه و آن روحِ با عظمتی که قرآن در مرحله‌ی اوّل به او نازل شده، چون فرقی بین پیغمبر و امام زمان نیست حالا این‌ها را عرض می‌کنم، آن روحِ مقدسی که قرآن در اوّل به او نازل شده این‌ها همه متمرکز در زمین می‌شوند برای چی؟ برای سلامتی شما، برای تقدیراتِ شما، «وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ، لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»،همه‌ی کارها هم تحت فرمان پروردگار درباره‌ی همه‌ی امور، این‌جا مال شما است، یعنی مربوط به نزول سوم چهارم و پنجم است، «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ، سَلَامٌ»، سلامتی برایتان می‌آورند، این‌ها می‌آیند خدمتِ امام زمان آقا این شخص را سلامت نگه‌اش داریم یا نه، این سال گذشته کلّی گناه کرده، کلّی معصیت کرده، این باید مجازات بشود، قضای الهی بر او این شده که این از اشقیاء بشود، اشقیاء شما ذهنتان روی ابن‌ملجم نرود او هم یکی از اشقیاء بوده ولی اشقیاء فارسی‌اش که بکنیم می‌شود بدبخت، این باید بدبخت باشد، بیچاره باشد، دستش به جایی نرسد، با خدا رابطه‌ای نداشته باشد، این از اشقیاء باید باشد، ملائکه صورت‌ و حساب‌ها را می‌آورند، امام زمان هم امضاء می‌کنند و بر می‌گردانند، این شخص شقاوتش، منتها خدا همان‌طور که خفی‌الالطاف است چوب خدا هم صدا ندارد هر که بخورد دیگر دوا ندارد، همچین خیلی آهسته همین الان انسان را چپه‌اش نمی‌کنند بند بندازند به گردنش و ببرند او را، در آن دعای همین ظاهراً مناجاتِ توابین است، «إِنَّمَا یَعْجَلُ مَنْ یَخَافُ الْفَوْتَ وَ إِنَّمَا یَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِیفُ»([6])، این را بدانید آن که عجله می‌کند می‌ترسد از دستش در برود، عجله مال این است، شما می‌گوید امسال من حتما هر جوری هست من بروم مکّه، چرا؟ ممکن است سال دیگر نباشم، خوب ممکن است فوت بشود، «عَجِّلُوا بِالصَّلاهِ قَبْلَ الْفَوْتِ، عَجِّلُوا بِالتَّوبَهِ قَبْلَ الْمَوْتِ»،چون ما هر لحظه احتمال دارد لحظه‌ی دیگر بمیریم باید توبه را عجله کنیم، این معنای عجله است و الاّ خدا که عجله ندارد، خدای تعالی از دستش کی می‌خواهد در برود؟ توی دنیا زیر دست خدا هستی، در عالم برزخ زیر دست خدا هستی، توی قیامت زیر دست خدا هستی، در عالم بهشت و جهنم هم زیر دست خدا هستی، لذا همچین آرام، آرام، یک مأموری آمده دم در مثلاً می‌خواهد شما را دستگیر کند می‌گوید حالا یک دفعه بریزم توی مجلس، مجلس بهم می‌خورد، مصلحت نیست باشد بیاید بیرون می‌گیریم او را، همچین خیلی آرام، و مردن و مریض شدن و امثال این‌ها هر جور شما به ظاهر می‌بینید خیلی از این‌ها خوشبختی است بدبختی نیست این را بدانید، بدبختی یک چیزی است که خود طرف می‌فهمد و خدای خودش، که چقدر بدبخت است دست به هر کاری می‌زند می‌بیند پیش نمی‌رود، خدای تعالی در شب قدر سلامتی می‌آورد، سلامتی می‌فرستد، «سَلَامٌ هِیَ»،‌ تا کی؟ تا طلوع فجر، این فرصت شب‌ها هم بلند است، خیلی خوب است، وقت زیادی هست، در این فرصت شما می‌توانید خوشبختی‌تان را بخواهید از خدا، باور کنیم آقایان، اکثر ماها، همه‌ی ماها با این‌که شما الحمدللّه صالحید، خوبید، اما بنشینم حساب کنیم می‌بینیم جزای ما، حق ما این است که خوشبخت نباشیم، آخر فلان گناه را چرا کردی، در شبانه ‌روز چقدر حواست به خدا بود و چقدر حواست به دنیایت ؟ ایشان این روایت را که قرائت می‌فرمودند من گفتم یک توضیحی داده بشود که یک ساعت برای ارتباط با خدا، این یک ساعت نه که شصت دقیقه منظور باشد، یعنی شبانه‌روزتان را به سه تقسیم بکنید یک وقت، ساعت به معنا وقت است، یک وقتش برای خدا، یک وقتش برای مثلاً عبادتتان، یک وقتش هم برای لذّت،  دقت کردید؟ در شبانه روز هشت ساعت، اگر بخواهیم سه تقسیم کنیم شبانه روز را هشت ساعت می‌شود، هشت ساعت با خدا هستی؟ یک ساعتش هم نیستیم، یک ربع ساعت اگر رفتیم توی اتاقی با خدا تنها مناجات کردیم حواسمان هم پرت نشد من یک وقت در منبر گفتم اگر پنج دقیقه صد درصد حواست به خدا بود و هیچ چیز دیگری را فکر نکردی پیش من جایزه داری، حواس انسان پرت می‌شود، دقت کردید؟ ما با اعمالمان، با بی‌توجهی‌‌مان به پروردگار، با بی‌توجّهی‌مان به امام زمان‌مان، با بی‌توجهی‌مان به ائمه اطهار علیهم الصلوه و السلامجزایمان این است که بدبخت باشیم، امّا، امّا خودشان دعوت کردند، «وَ لَیْسَ مِن دَأْبِکَ یَا سَیِّدِی »، در همین دعای ابوحمزه‌ی ثمالی می‌خوانیم، «وَ لَیْسَ مِن دَأْبِکَ یَا سَیِّدِی اَنْ تَاْمُرَ بِالدُّعَاءِ»([7])، تو امر بکنی، این‌که دعا کن، «ادْعُونِی»([8]) بگویی و بعد محل‌مان نگذاری، ملائکه و روح را فرستادی که سلام بیاورند اصلاً به ما ندهند، خوب پس به کی می‌خواهند بدهند؟ آدم‌های سالم که سالمند، «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»([9])،حضرت ابراهیم که قلب سلیم داشت ملکوت آسمان‌ها را ‌دید او که سالم است، سلامتی را توی بیمارستان می‌برند برای کی‌ها؟ دارو را توی بیمارستان می‌برند برای چه افرادی؟ برای دکترها، برای رئیس بیمارستان یا برای مریض‌ها؟ پس شب قدر را من می‌خواستم مطلبی دیگر را بگویم حالا دیگر وقتمان گذشت و این‌ها هم لازم بود عرض بشود. شب قدر را قدر بدانید، فرداشب، شب بیست و سوم، بلکه هر شب، شب قدر است اگر قدر بدانی، هر لحظه قدر است اگر قدر بدانی، ان‌شاءاللّه چون با دستِ پُر ملائکه و روح می‌آیند، روحی که «ارادهاللّه»است، روحی که«مشیه‌اللّه» است، روحی که «بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَبِنَا عُبِدَ اللَّهُ »([10])، روحی که «عَیْنُ اللَّهِ»است، روحیکه«یَدُ اللَّهِ» است، روحی که «لِسَانُ اللَّهِ»است([۱۱])، این روح، که همان مظهر پروردگار است می‌آید برای سلامتی شما،

گر گدا کاهل بود

تقصیر صاحبخانه چیست

امروز علی بن ابیطالب علیه السلامدر بستر افتاده بود، من یک مدتی فکر می‌کردم، یک وقت‌هایی که در این مصیبت‌ها چرا ما گریه می‌کنیم، یک شمشیر خوردن، دو روز یا سه روز توی بستر افتادن این که توی این جبهه‌های جنگ ما هنوز بعد از چندین سال افرادی داریم در این مدت توی بستر افتاده بودند حالا می‌میرند این‌ها که نباید، فکر می‌کردم حالا شما هم فکر کنید، این‌ها نباید خیلی مصیبت باشد، مصیبت هست ولی خیلی برای آن شخصی که ضربت خورده مخصوصاً علی بن ابیطالب که می‌گوید: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ»([12])، اظهار خوشحالی می‌کند این‌ها که نباید باشد، مصیبت چی هست؟ چرا به ما گفته‌اند بر حسین گریه کنید، چرا به ما گفته‌اند بر امام حسن گریه کنید، چرا مجالس عزا برپا شده که رویّه‌ی شیعه بوده تا زمان ائمّه و حضرت رضا دعبل را می‌خواند و پرده‌ای می‌کشند بین زن‌ها و مردها و زن‌ها می‌شینند پشت پرده و دعبل برایشان روضه می‌خواند، چرا، معنایش چی هست؟ فکر کنید آنی که من فکر کردم این است که چرا بشر این قدر پست باشد که خدا مظهر خودش را فرستاده توی این‌ها، این‌ها علاوه بر این‌که تحویلش نگرفتند، اعتنایش نکردند، اذیّتش کردند، زخم و زبان به او زدند، آخر هم با آن وضع کُشته‌اند او را، این گریه دارد، این باشد بر همه‌ی ائمه باید نشست گریه کرد، این باشد الان برای امام زمانمان که هنوز شهید نشده باید بیشتر از همه گریه کرد، این گریه دارد، این گریه دارد که چرا، چرا باید ما این قدر پست باشیم، روحِ امام زمان، توجهات امام زمان برای سلامتیِ ما آمده، یک مریضی توی بیمارستان دارد می‌میرد که ما اکثراً همین‌طوریم اگر مرده نباشیم، یک طبیبی امده می‌خواهد با یک آمپول، با یک لحظه، تمام‌ سلامتی‌اش را به این بده، این شخص بلند بشود، با همان رمق آخر بدنش که با همان کار هم خودش را بکشد یک چند تا سیلی به صورت این طبیب بزند، آن سیلی‌ها زیاد درد نمی‌آید، مهم نیست، این نفهمی گریه دارد، این ناشکری گریه دارد، لذا امیرالمؤمنین را، حضرت می‌فرمایند من مگر بد امامی بودم، امامی بهتر از من می‌توانستی پیدا کنی که من را کشتی که دیگری بیاید سر کار؟ این مهم است، این توی بستر افتادن و شهید شدن برای علی بن ابیطالب و برای مردم مهم است که چرا باید یک همچین امامی را از دست بدهند، چرا باید یک همچین امامی هزار و صد و هفتاد سال غایب باشد یا ما غایب باشیم و لیاقت محضرش را نداشته باشیم، چرا؟ این‌ها گریه دارد، اولیاء خدا هم برای همین چیزها گریه می‌کردند، خدایا، امشب شب بیستم ماه رمضان است، بیست، نوزده روز بندگانت برایت روزه گرفته‌اند به امر تو، نوزده روز این‌ها بندگی تو را کردند خدایا سلامتی برای همه‌ی ما و آنی هم که اهمیت دارد سلامتی روح انسان است برای همه‌ی ما این شب‌ها مقدّر بفرما.

نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یااللّه، یا ارحم الراحمین، یا خیر الغافرین، یا قاضی الحاجات، یا کافی المهمات، یا ربّا، یا سیّدا،

عجل لولیک الفرج.

عجل لمولانا الفرج.

خدایا! الطاف امام زمان را بر ما نازل بفرما.

پروردگارا! وجود مقدس آن حضرت را در پناه خودت حفظ بفرما.

ما را در پناه آن حضرت از همه‌ی بلیّات، آفات، آحاد، امراض روحی بالاخص محفوظ بدار.

همه‌ی ما را در پناه حجه ابن الحسن خدایا! از همه‌ی گرفتاری‌ها دنیا، آخرت، قیامت، برزخ خدایا محفوظ بدار.

ما را از بهترین اصحاب و یارانش قرار بده.

قلب مقدسش را از ما راضی بفرما.

پروردگارا! مرض‌های روحی‌مان شفا مرحمت بفرما.

خدایا! توفیق تزکیه‌ی نفس به همه‌مان عنایت بفرما.

مریض‌های منظور، مریضه‌ی منظوره، مریضه منظوره الساعه! لباس عافیت بپوشان.

امواتمان غریق رحمت بفرما.

شهدایمان با شهدای کربلا محشور بفرما.

عاقبت‌مان ختم بخیر بفرما.

وعجل فی فرج مولانا.

 


[۱]سوره مبارکه قدر

[۲]«اَلرُّوحُ جِسْمٌ رَقِیقُ قَدْ أَلْبَسَ قَالِبًا کَثِیفًا» بحار ۶/ ۲۱۶ و ۱۰/ ۱۸۵، احتجاج: ۲۰/ ۳۴۹، «اَلرُّوحُ جِسْمٌ لَطِیْفٌ» بحار: ۵۸/ ۳۵

[۳]دخان/۱-۴

[۴]فصلت/۱۱

[۵]ضحى/۷

[۶]فقیه: ۱/ ۴۹۰، تهذیب: ۳/ ۸۸، وسائل: ۱۳/ ۲۷۹، بحار: ۸۴/ ۲۰۳

[۷]«لَیْسَ مِنْ صِفَاتِکَ یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرُ بِالسُّؤالِ وَ تَمْنَعُ الْعَطِیَّهُ وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطَایَا عَلَى أَهْلِ مَمْلِکَتِکَ وَ الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُنِ رَأْفَتِکَ» بحار: ۹۵/ ۸۲، اقبال: ۶۷، بلد الامین: ۲۰۵، مصباح المتهجد: ۵۸۲، مصباح کفعمى: ۵۸۸

[۸]«وَ قَالَ رَبُّکُمْ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» غافر/۶۰

[۹]شعراء/۸۹

[۱۰]«سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى»کافی: ۱/ ۱۴۵، بحار: ۲۳/ ۱۰۲، «بنا عرف الله و بنا عبد الله و نحن السبیل إلى الله و منا المصطفى و المرتضى و منا یکون المهدی قائم هذه الأمه» إرشاد: ۲/ ۴۱۴

[۱۱]«نَحْنُ حُجَّهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاهُ أَمْرِ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ» کافی: ۱/ ۱۴۵، بحار: ۲۵/ ۳۸۴ و ۲۶/ ۲۴۶؛ «سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ أَنَا عَیْنُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ» کافی: ۱/ ۱۴۵، بحار: ۲۴/ ۱۹۴؛ «أنا الهادی و أنا المهتدی و أنا أبو الیتامى و المساکین و زوج الأرامل و أنا ملجأ کل ضعیف و مأمن کل خائف و أنا قائد المؤمنین إلى الجنه و أنا حبل الله المتین و أنا عروه الله الوثقى و کلمه التقوى و أنا عین الله و لسانه الصادق و یده و أنا جنب الله الذی یقول أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ و أنا ید الله المبسوطه على عباده بالرحمه و المغفره و أنا باب حطه من عرفنی و عرف حقی فقد عرف ربه لأنی وصی نبیه فی أرضه و حجته على خلقه لا ینکر هذا إلا راد على الله و رسوله» بحار: ۴/ ۸

[۱۲]بحار: ۲۰/ ۱۴۷ و ۴۱/ ۲ و ۴۲/ ۲۳۹، إعلام‏الورى: ۸۶، خصائص‏الأئمه علیهم السلام: ۶۳، شرح‏نهج‏البلاغه: ۹/ ۲۰۷

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *