۲۰ ربیع الاول ۱۴۲۶ قمری – ۹ اردیبهشت ۱۳۸۴ شمسی – ایمان
اعوذ باللّه من الشیطانالرجیم
بسماللّهالرحمنالرحیم
الحمدللّه و الصلوة و السلام علی رسولاللّه و علی آله آلاللّه لاسیما علی بقیةاللّه روحی و ارواحالعالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنةالدائمة علی اعدائهم اجمعین منالان الی قیام یومالدین.
اعوذ بالله من الشیطانالرجیم، «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ وَ مَنْ یتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لَکنَّ اللَّهَ یزَکی مَنْ یشَاءُ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (نور/21)
سالک الی الله باید به همهی کارهایش ایمان داشته باشد
موضوع سخن ما در هفتهی گذشته دربارهی ایمان به خدا و ایمان به آخرت و به طور کلّی ایمان به هر کاری و به هر چیزی که انسان سالک الی اللّه انجام میدهد بود. یکی از خصوصیات سیر الی اللّه و قدمهایی که انسان به سوی خدا بر میدارد این است که هر کاری که میکند؛ چه در امور دنیا و چه در امور آخرت، باید به آن ایمان داشته باشد، قلبش آرام باشد، مطمئن باشد که درست حرکت میکند، و الاّ ممکن است اندک چیزی انسان را از راه بیندازد، و بلکه از آیات شریفهی قرآن استفاده میشود که انسان باید اوّل ایمان به همهی چیزهایی که میخواهد انجام بدهد داشته باشد و بعد سیر الی اللّه بکند. همانطوری که در قرآن مجید میبینید، اکثر جاهایی که از مؤمنین یاد شده و یا مورد خطاب خدایتعالی واقع شدهاند و خدا فرموده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» و یا «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» بعد کلمهی «و عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» (بقرة/82) میآید، بدون تردید عمل صالح همین تزکیهی نفس است که قبل از آن کلمهی ایمان آمده است. از باب مَثل؛ شما اگر بخواهید یک راهی را انتخاب کنید، مثلاً راه رفتن به یک شهری از این شهرهایی که نیت کردهاید بروید، چند تا راه دارد؛ یکی از آن طرف میرود، یکی از این طرف و بالأخره راه متعدد دارد، اگر شما مطمئن نباشید که این راهی که انتخاب کردهاید بسته نیست، اگر مطمئن باشید که این راه خطر دارد یا مطمئن نباشید که این راه یک مشکلی خواهد داشت، از آن راه حرکت نمیکنید، مثلاً یک پلی در راه خراب شده، یا مسیر، راههای انحرافی زیادی دارد، حتّی در داخل شهر یک راهی را انتخاب میکنید که چراغ قرمز کمتر داشته باشد، شما کمتر معطل شوید، اگر ایمان به اینکه این راهی را که انتخاب کردهاید شما را سریعتر و راحتتر و سالمتر به مقصد میرساند داشته باشید این ایمان و این اطمینان شما را وادار میکند که به آن راه بروید. همینطور راه خدا، راهی که انسان برای رسیدن به کمالات انتخاب میکند، اگر مطمئن شد و ایمان پیدا کرد که این راه خطری ندارد، انحرافی ندارد، مجبور نیستید که از کنار گذر عبور کنید، چراغ قرمز زیادی ندارد، اگر این ایمان را پیدا کردید با خیال راحت آن راه را انتخاب میکنید. ایمان به راه تزکیهی نفس همهی شماها باید در مرحلهی اوّل تحقیق کنید؛ این راهی که پیشنهاد شده و عدّهای رفتهاند و به مقصد رسیدهاند، این راه آیا باز هم شما را به مقصد میرساند یا خیر؟ در اوایلی که بعضیها یقظهای برایشان حاصل میشد من مقید بودم که به آنها عرض کنم: حالا که شما معتقد به خدا هستید، شما معتقد به عالم آخرت هستید، شما معتقدید که یک مقصدی هست و شما باید به آن مقصد برسید، اگر میخواهید راحت باشید و فکرتان و ایمانتان کامل باشد به محضر علی بن موسی الرضا علیه الصلاة والسلام مشرّف بشوید و آنقدر از آن حضرت تقاضا کنید که ایمان شما را نسبت به این راه تکمیل کنند، حالا هر طوری که خودشان صلاح میدانند؛ صلاح میدانند که در خوابتان بیایند، چون بعضی هستند به خواب خیلی ایمان دارند، صلاح میدانند که قلبتان را آرام کنند که بهترینش همان است که قلب آرام بشود، و یا صلاح بدانند که در بیداری رسماً به شما بفرمایند که این راه صحیح است، اگر توانستید یک چنین ایمانی بدست بیاورید شما بهدرد این کار میخورید، میتوانید حرکت کنید. هر عملی که حالا یا خودتان اگر مجتهد هستید یا اجتهاد در این مسأله کردهاید و یا استادی دارید و او به شما گفت، چون با ایمان هست جدّی هستید. ما یکی از اشتباهاتمان، نه اشتباه من و شما، بلکه اشتباه کلّی این است که بعد از آنکه یک عدهای را به راه انداختیم، در راه حرکتشان دادیم، بعد به آنها سفارش میکنیم جدّی باشید، از یک نظر این کار اشتباه است؛ از نظر اینکه از اوّل باید یک ایمانی داشته باشند که جدّی حرکت کنند و تا روز آخر جدّی باشند و زود به مقصد برسند. ما در این سمیناری که در تهران داشتیم جمعیتی را که از قبل هم میشناختم، خب در مرحلهی عبودیت و جهاد با نفس جمع شده بودند، جمعیت بسیار قابل توجّهی بودند، امّا یک عدهشان همینطور بودند، از روز اول که وارد شدند یا یقظهشان خوب نبوده، یا ایمان کاملی نداشتند و یا بعداً سست شدند، ولی یکعدّه از آنها جدّی، آنچنان جدی وارد شدند که هنوز ولو من امتحانات کتبی آنها را ندیدم و نتیجهاش را هم به من نگفتند ولی در همان مقالاتشان بسیار عالی و در سطح بسیار خوب، اینها افرادی بودند که جدّی وارد شدند، از اوّل ایمان داشتند و از اوّل حرکت خوبی کرده بودند. آنهایی که در مراحل پایینترند از حالا به آنها عرض میکنم؛ جدّی باشید و ایمان به هدفتان داشته باشید. درجات ایمان ایمان خیلی اهمیت دارد، خدای تعالی حتّی به مؤمنین میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، ایمان بیاورید. ایمان درجاتی دارد؛ درجهی اول ایمان این است که انسان خدا را قبول داشته باشد و همه جا خودش را در محضر ذات مقدّس پروردگار ببیند و قیامت را کأنّه مثل اینکه در مقابل چشمش مشاهده میکند، به جهت اینکه «لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ» (شوری/17) قیامت بسیار نزدیک است، یعنی شما نمیدانید یک لحظهی دیگر زنده هستید یا نه! پس بنابراین تا قیامت شما یک لحظه ممکن است باقی باشد، به روز قیامت ایمان دارند، یک عدّه هستند ایمانشان در مرتبهی بعد و بعد و بعدتر و بالأخره تا درجهی دهم ایمان رفتهاند. الان شما جمعیت که اینجا نشستهاید و یا هر کسی که صدای من را میشنود، در بعضی از چیزها ایمانشان در درجهی دهم است، شما همهتان مثل سلمان در درجهی دهم ایمان هستید، منتها سلمان ایمانش به غیب بود، شما ایمانتان به شهود هست، سلمان ایمانش به خدا و قیامت در درجهی دهم بود شما ایمانتان به اینکه الان روز است در درجهی دهم است، الان اگر صد نفر بیایند به شما بگویند الان شب است، میگویید نه، روز است، خورشید در آمده، اگر حضرت سلمان به پیغمبراکرم ایمانش در درجهی دهم بود ما ایمانمان به بدی خودمان در درجهی دهم است. اگر او ایمانش به علی بن ابیطالب در درجهی دهم بود ما به اینکه خدا ما را انسانی خلق کرده در درجهی دهم ایمان هستیم، الان اگر یک کسی بلند بشود به یک زن بگوید تو مَردی! و یا به یک مردی بگوید تو زنی، چون ایمان آن زن و ایمان این مرد در درجهی دهم است صد درصد منکر میشود، میگوید نه! تو اشتباه میکنی. اگر این ایمانتان سرایت کرد، رشد کرد، ایمان شما در درجهی دهم واقع شد، نسبت به چه؟ «اَلَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ» (بقرة/3)، به غیب، به ندیدنیها، نشنیدنیها، آنچه که حواس پنجگانهتان حس نمیکند، اگر ایمانتان به آنها در درجهی دهم واقع شد دیگر خدا به شما نمیگوید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ» (نساء/136)، خوب دقت کنید، الان اگر من به شما آقایانی که در مجلس هستید به شما بگویم ایمان داشته باشید که مرد هستید، به من میخندید، میگویید ما ایمان داریم، میگویم بیشتر ایمان داشته باشید! میگویید معنا ندارد بیشتر از این ایمان داشته باشیم، یا به یک زن انسان بگوید ایمان داری زن هستی ولی ایمانت را تقویت کن، صد درصد بگو تو زن هستی، میگوید: مگر من شک داشتم که زن هستم که تقویتش کنم؟ این مثال را زدم به خاطر اینکه معنی ایمان به خدا و روز قیامت را بفهمید که چطور ایمانی را خدایتعالی از شما میخواهد، «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ» در وقتی صحیح است که شما نیمه ایمانی دارید و به شما میگویند ایمان تمام داشته باشید، و الاّ اگر ایمانتان تمام باشد به شما نمیگویند ایمان تمامی داشته باشید، همانطوری که مثال زدم. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ»، شما به خیلی چیزها ایمان دارید، ایمانتان هم کامل، امّا به آنچه که ایمان ندارید یا ایمانتان ضعیف است ایمان بیاورید، ایمان به غیب خدای تعالی در اوّل سورهی بقره که طبق آنچه که ما تحقیق کردهایم که در بعضی از جلسات شبهای احیاء و شب قدر گفتم؛ ایمانی که خیلی ارزش دارد و در دومین سورهی قرآن -که به همین ترتیب هم نازل شده- پروردگار متعال میفرماید: «ذَلِک الْکتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ» (بقرة/2) بعد «اَلَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیب» (بقرة/3) ایمان به غیب بیاورید، ایمان به ندیدنیها، آنچه که در وجود انسان از حواس هست به آنها نه، به آنهایی که شما نمیبینید، صدایش را نمیشنوید، با دستتان نمیتوانید لمس بکنید، بالأخره احساسش نمیکنید، اگر مسلمانید و به اینها ایمان دارید ایمان بیاورید، آنها چه هستند؟ چیزهایی هستند که معتقد هستید ولی ایمان ندارید، معتقدید که خدایی هست، الان در مجلس ما شاید کسی نباشد که اعتقاد به وجود مقدّس پروردگار نداشته باشد، امّا ایمان نداریم، عملمان نشان میدهد که ایمان نداریم، یک کار خلافی که مردم هم خلاف میدانند – چون بعضی از خلافها هست که حالا دیگر مردم خلاف نمیدانند، ولی چیزهایی که خلاف است و مردم هم خلاف میدانند- در حضور یک طفل ممیز انجام نمیدهید ولی در حضور پروردگار انجام میدهید، این معنای ضعف ایمانمان به خدا است، اگر به ما بگویند – چند روز قبل مثال زدم- که اگر به ما بگویند تو اگر فلان خلاف را کردی ده روز زندان با اعمال شاقّه خواهی داشت، شما نمیکنید! هر قدر هم فشار بیاورند که این کار را بکنید میگویید نه، من حال زندان را ندارم، میگویند اعمال شاقه را هم از آن برداشتیم، میگوید باز هم نه، من باید کنار زن و بچّهام باشم. از قدمهایی که شیطان پیشنهاد میدهد پیروی نکنید یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و قرآن مجید، کلام مستقیم پروردگار، ببینید به ما چه میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ای کسانی که ایمان دارید «لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ»، این قدمهایی که شیطان میخواهد شما بردارید، بر ندارید. روزها یک مقدار به زندگیتان فکر کنید، ببینید قدمهایی که شیطان به شما میگوید که بردارید چه هست؟ اگر هیچ ندارید و شیطان هم به هیچ وجه تسلّط بر شما ندارد – خوب دقّت کنید – شیطان تسلّط بر شما ندارد، وسوسهاش را کاری ندارم، او وسوسهاش را میکند ولی نمیتواند شما را به این قدمهایی که پیشنهاد میکند شما بردارید وادار بکند، اگر یک چنین حالتی در وجودتان هست، شما در مرحلهی یقظه هم باشید بیایید به من بگویید، دفترتان را بیاورید تا من مرحلهی عبودیت را بدهم، به شرطی که دقیق ببینید واقعاً دوست ندارید خطوات شیطان را تبعیت کنید، «لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ وَ مَنْ یتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ»، کسی که پیرو خطوات شیطان باشد، شیطان به فحشاء امرتان میکند، میگویید چشم، چه چیز خوبی، به اینکه مثلاً فلان گناهِ لذتبخش را بکنید امرتان میکند، میگویید که چقدر خوب است! یک نفر پیش من آمده بود، میگفت که من میخواهم توبه کنم، چرا؟ یک زمینهی گناهی برای من پیش آمده بود، چون طرف مقابل هم باید قبول میکرد و او زیر بار پیروی از شیطان نمیرفت، حالا اینجا من از خدا بخواهم که این تابع شیطان بشود؟ که خدا نمیخواهد! چه باید بکنم؟ یک چنین حالتی داشتم، یک شب تا صبح خوابم نبرد که خدا کند فلانی هم تابع شیطان بشود تا ما امشب مثلاً فلان لذّت را ببریم، حالا آمده توبه میکند، «وَ مَنْ یتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ»، شیطان هیچ وقت شما را وادار به کار خوب نمیکند، به فحشاء امرتان میکند، به منکر، به طور کلّی به گناه، معصیت و انحراف از راه خدا. نزدیک کارهای شیطانی و انحراف نشوید من در آن روز به دوستان عرض کردم، در روز تولّد بود، که چیزی که من را خیلی زحمت میاندازد این است که دوستان ایمانشان ضعیف است و نزدیک خطر میشوند. یک کاروانی راه انداخته باشید، یک عدّهای همراهتان باشند، میبینید بچّهها از لب پرتگاه میروند، آدم خیلی متأثّر میشود که آقا بیا این طرف! پرت میشوی! نزدیک خطر نباید رفت. من یک وقتی در یک پمپ بنزینی دیدم که یک کارمند آنجا کف پایش – سابقا برای محکم بودن کفش، نعل میزدند- ایشان نعل ندارد، گفتم چطور شما…؟ گفت ممکن است پای ما به سنگی بخورد – خوب دقّت کنید، احتیاط معنایش این است- پای ما به سنگی بخورد، از این سنگ جرقه بپرد، آنجا بنزین باشد، بنزین آتش بگیرد، آتش به منبع بنزین سرایت بکند و فاجعه بهوجود بیاورد، حالا ببینید چقدر فاصله دارد! اوّلاً زمین آسفالت سنگ ندارد، ثانیاً سنگی باشد، جرقهای بزند، آنجا ممکن است بنزین نباشد، بنزین باشد ممکن است یک بخش کوچکی از بنزین باشد، خب میسوزد بعد خاموش میشود، این احتیاط را ببینید! علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام هم نمونهاش را برای خودش بیان میکند، آقایان! نزدیک خطوات شیطان و کارهای شیطانی و انحراف نشوید، علی بن ابیطالب میفرماید: از گوسفندی که از چاهی که در آن چاه مشروب ریخته باشند آب بخورد از گوشت آن گوسفند من نمیخورم، ضمناً بدانید این «من نمیخورم» معنایش این نیست که حرام است، این همان احتیاطِ نعلِ کفِ کفشِ کارمندِ پمپِ بنزین است، همان است، تا این حدّ باید احتیاط کنید، تا این حدّ باید احتیاط کنید که به وسواس نیفتید، آخر چون یکی از خطوات شیطان «وسوسه» است، چون الان که من میگویم احتیاط کنید، یک عدّه افراد نادان خیال میکنند که باید وسواس داشته باشند، نه! خود وسواس همان خطوهی شیطان است که نباید انسان نزدیکش بشود. ببینید چقدر کار دقیق است، احتیاط کن، وسواس نداشته باش، ایمانت را هدف قرار بده، «لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ وَ مَنْ یتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ». بلند گوی صاف اهل بیت علیهمالسلام باشید یک مطلب بسیار مهمی که در دلها باید قرار بگیرد، چون یکی از خطوات شیطان – مخصوصاً بعد از این جلسهای که در هفتهی گذشته ما داشتیم ممکن است خدای نکرده آنهایی که در مراحل عبودیت و در مراحل جهاد با نفس هستند اینها از این خطوهی شیطان محفوظ نمانند- میفرماید: «وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ»، یکی فضل خدا، یکی مهربانی خاصّ خدا، همان معنی رحیمیت پروردگار، اگر آن نباشد، «مَا زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ»، یک نفر از شما نمیتواند تزکیهی نفس کند! حالا نگویید استاد ما خوب است و نمیدانم این حرفها، هم من میفهمم، هم گوینده انشاءاللّه بفهمد، این حرفها نیست، ما فقط تا به حال از خدا خواستیم که صد درصد یک بلندگوی صافِ بیغل و غشی باشیم، کلمات خدایتعالی و ائمهی اطهار در کتابها هست، اما ساکت، شما تا کتاب را برنداری خودت نخوانی نمیفهمی، او برایت خودش حرف نمیزند، ما رفتیم یک بلندگویی شدیم برای آنچه که در قرآن و کتابها هست، ما هیچ کارهایم، همهمان هیچ کارهایم، حضرت استاد و حضرت آقای معلّم و گنجی و آقای جاویدی و امثال اینها ! اینها اگر باورشان بیاید خطای کاملی کردند و خطوهی شیطان همینجا ظاهر میشود، اگر من باورم بیاید، بهبه! من چه آدم مهمی هستم که تا بحال توانستهام صد و چند نفر را به مرحلهی بندگی برسانم و تزکیهی نفسشان تکمیل بشود، تو که هستی؟ تو چکارهای؟ صریح قرآن است «وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ»، شما هیچ کدامتان تزکیه نمیشدید، من اگر همین الان یک لحظه به من مهلت بدهید شاید ده نفر را بتوانم توی ذهنم بشمارم که اینها به مرحلهی عبودیت هم رسیدند ولی الان خطوات شیطان را صد درصد دارند عمل میکنند، این طوری است! دقت نظر در کارها با ایمان کامل و اعمال صالح شیطان در هر لحظه جلوی پای شما سدّ ایجاد میکند، به شماها بیشتر کار دارد تا به مردم کوچه و بازار! یکی از دوستان میگفت: چرا مسجدالحرام اینقدر نمازشان منظّم و خوب است ولی مساجد شیعه شلوغ و بینظم؟ من به او میگفتم چون شیطان به آنها دیگر کاری ندارد، تیشه را زده! بگو ولایت را قبول ندارم، اینقدر درک ندارم که فرق بین آن یک نفر را با علی بن ابیطالب نمیگذارم، این خیلی نفهمی است، کار را تمام کرده، امّا من و شما نه، تیشه را نتوانسته بزند، آمده شاخهها را میزند؛ بعضی درختها اینطورند، بس که شاخههایش را میزنند خودش خشک میشود، از کشاورزها میتوانید بپرسید، بعضی وقتها بعضی شاخههای زائد را میشود زد که رشد بهتری بکند امّا شما کنار این درخت ایستاده باشید، دقیق، تا یک پُندی میزند، تا یک جوانهای میزند، تا یک جَستی میزند، حالا به زبانهای مختلف، این را ببُرید، مدام تندتند کارتان همین باشد، این درخت کمکم خشک میشود، من تجربه کردم. اگر طوری بودید که شیطان شاخههای شما را زد، نمازتان با بینظمی در مساجد انجام شد، اعمالتان نادرست انجام شد، کارهایتان غیر صحیح انجام شد، کمکم این تنهی درخت ایمانی که به علی بن ابیطالب و پیغمبر داشتید این خشک میشود، از قرآن هم ما دلیلِ صریحی داریم، «ثُمَّ کانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُا السُّوأَی»، چه؟ «أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ» (روم/10) آیات خدا هم ائمهاطهار هستند، در دم مرگ هم میگویند: «مت یهودیاً أو نصرانیاً» (بحارالانوار، ج ۷۷، صفحه ۵۸)، خیلی راحت! آن کاری که شما باید بکنید دقّت نظر با ایمان کامل در عمل صالح است، یک باغبان وقتی وارد باغ میشود میبیند یک شاخه آفت گرفته، این شاخه را میبُرد، اصلاح میکند، وقتی که یک درخت را میبیند دارد از بین میرود این را اصلاحش میکند، شما به وجودتان نگاه کنید، اگر میخواهید تزکیهی نفس بشوید، اگر میخواهید خدا به شما کمک کند، این کارهایی که شما انجام میدهید، این حرکاتی که انجام میدهید کدام یکیاش مال خداست؟ کدام یکیاش پای حساب شیطان گذاشته میشود؟ چه چیزهایی را میتوانید پای حساب شیطان بگذارید؟ چه چیزهایی را میتوانید پای حساب خدا بگذارید؟ آنهایی که پای حساب شیطان گذاشته میشود آنها را حذفش کنید، ببُریدش، از وجودتان دور کنید. روز قیامت یومالحسرة است آقایان! حالا شاید قیامت دور باشد و لو نزدیک است ولی عالم برزخ را چکار میکنید؟ اگر اهل اداره باشید ده روز به شما یک مرخّصی بدهند، یک باغ بسیار پُرنعمتی را هم برایتان منظور کرده باشند و همهی وسائل استراحت را در آنجا برایتان گذاشته باشند، ده روز، شما بگویید نه! من حوصلهاش را ندارم، توی همین زندانِ تک سلولی با اعمال شاقّه بهترم، ما یک جریانی شبیه به این که آن طرف عادت کرده بود تقریباً برایمان پیدا شد، عادت کرده، میگویند این یک مقداری مغزش تکان خورده. از زمانی که ما انشاءاللّه از دنیا برویم تا روز قیامت، اینجا سید و غیر سید هم ندارد، «یحبس فی المقام» (مجمع البیان،ج۸، ص۶۳۸)، روایت دارد، دربارهی سادات است، تا روز قیامت چقدر راه است؟ «إِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ انْکدَرَتْ» (تکویر/1-2)، اقلاًّ باید یکی دو میلیارد سال باشد، اگر یک چند روزی توی دنیا تزکیه نفس کنی تو را میبرند در یک باغی که همهی وسائل راحتی برایت هست و هیچ مشکلی نداری، بر فرض تو جزء آن دستهای باشی که تزکیهی نفس نکردی و مُردی و روز قیامت بلند شدی، که شاید لحظهای به نظر ما بیاید، اگر برفرض آنطوری باشی، این را بالأخره تو از دست دادی، آن ده روزی که در مثال گفتم و این چند میلیارد سالی که در احادیث و روایات قرآن هست و گفتم، این را از دست دادید، ما سید هستیم! ما را به جهنّم نمیبرند! خود شما توی کتاب نوشتی! حالا تا برسیم به جهنّم این وسط را چهکار میکنی؟ تو در دنیا حاضر نیستی ده روز برای یک کار خلاف زندان بروی، چطور حاضری دو میلیارد سال از این همه نعمت دست بکشی و خداینکرده «یحبس فی المقام»، روایت دارد در زندان حبس بشوی و در فشار باشی، دیوانگی است، پنجاه درصد تزکیهی نفس با شما و پنجاه درصدش با خدا خدا میداند نه من، بلکه همهی ائمهی اطهار و اولیای خدا، همه میگویند این عدّه دیوانه هستند، این عدّهای که خودشان را به مقام ولیّخدا نمیرسانند دیوانهاند، و واللّه خود من به چشم یک دیوانه به این افراد نگاه میکنم، حالا من خودم هم شاید جزء آنها باشم ولی دیوانهها همدیگر را میشناسند، اگر شما دارالمجانین رفته باشید، ما سابقاً برای کمک میرفتیم، از یک دیوانه پرسیدم اینها چرا چنین میکنند؟ گفت اینها عقلشان کم است، خودش هم همانطور بود، ممکن است حالا من هم همانطور باشم ولی بالأخره من میفهمم که اینها عقلشان کم است. کنار وجودتان بایستید، خودتان را مواظب باشید، پنجاه درصد تزکیهی نفس که مقدّماتش هست در دست شماست، پنجاه درصد دوّم را خدا با فضل و رحمتش جلو میبرد، و الاّ فضل و رحمت خدا که برای همه نیست، میگوید: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنکبوت/69)، کسی که در راه ما مواظب خودش باشد، کوشش بکند، جهاد بکند، ما در راهی که باید آنها را هدایت کنیم هدایتشان میکنیم. «مَا زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ»، یک کسی به من میگفت که آقا! شما چطور میگویید تزکیهی نفس کنید؟ خدا باید ما را تزکیهی نفس کند! گفتم: پس فرمایش خدایتعالی در خود قرآن ضدّ و نقیض است، چون یکجا میگوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا» (شمس/9) به تحقیق کسی که تزکیهی نفس کند رستگار است، خب ما که تزکیهی نفس نباید بکنیم! خدایا خودت تزکیهی نفس کن! ما که کارهای نبودیم! اینجا خودت میفرمایی که: «مَا زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ»، پس «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا» یعنی چه؟ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکی» (اعلی/14) یعنی چه؟ «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (مؤمنون/1) یعنی چه؟ مقدّماتش را ما باید فراهم کنیم، ما حرکت کنیم، خدا کمکمان میکند، بوسیلهی انبیاء خدا کمکمان میکند، و الاّ به پیغمبراکرم فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ» (آلعمران/164) اگر خدا دارد تزکیه میکند پس «یزَکیهِمْ» یعنی چه؟ خیلی مطلب واضح است، «مَا زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لَکنَّ اللَّهَ یزَکی مَنْ یشَاءُ»، این کلمهی «مَنْ یشَاءُ» میدانید یعنی چه؟ یعنی کسی را که خدا بخواهد، «مَنْ یشَاءُ»، یعنی خدا بخواهد، خدا حکیم است، یک عاقل هیچوقت چنین کاری نمیکند که دو نفر مساوی نزد او بیایند، یکی را احترام کند یکی را فحش بدهد، هیچ وقت یک عاقل این کار را نمیکند تا چه برسد به یک حکیم، اگر شما دیدید دو نفر نزد یک شخصیتی رفتند، یکی را زدند بیرونش کردند، یکی را نگه داشتند پول به او دادند، اکرامش کردند، هیچ وقت نمیگویید این شخصیت دیوانه است یا شخصیت، همینطور گُتره کار میکند که بعضی نسبت به ذات مقدس پروردگار این نسبت را میدهند که کفر محض است، میگویید حتماً او یک کار بدی کرده که بیرونش کردند، این یک کار خوبی کرده که اکرامش کردند. هر که را خدا بخواهد تزکیهی نفس میکند، حالا خدا چه میخواهد؟ خدا میخواهد آدمهایی که قدمهای خوبی برداشتند، راهی را با زحمات زیاد پیمودند، آمدهاند، خب خدا استقبال میکند، خدا قبول میکند، «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»، هم خدا میشنود، هم سمیع بیشتر از شنیدن است، احاطهی علمی بر تمام گفتارتان دارد، گفتاری که گاهی لغو است، گاهی بیهوده است، که کسی که پایش را گذاشت – من یک نشانی برایتان میگذارم – پایش را در مرحلهی جهاد با نفس گذاشت، – البتّه از اوّل باید این کار را بکند- اگر دیدید یک حرف لغوی زد نه به درد دنیا خورد، نه به درد آخرت، تا چه برسد به غیبت و گناهان! این را بدانید دروغ میگوید، تزکیهی نفس نمیکند و جهاد با نفس هم نمیکند و نخواهد کرد، ما هم از همین راهها این افراد را میشناسیم، حالا یکوقت از دستمان در میرود، چون علم غیب که نداریم، ولی یک قدری به او ور میرویم، از دور یک مقداری مواظبش هستیم ببینیم این حرف لغو میزند؟ نمیزند؟ چون «الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (مؤمنون/3) همانطور که او خدا و پیغمبر را جدّی نگرفته ما هم او را جدّی نگرفتیم. یکی آمده به من میگوید من پنج سال است در فلان مرحله هستم، من تقصیر دارم یا تو؟ تو تقصیر داری، بنابراین کوشش کنید ایمانتان را تقویت کنید که اساس کار، ایمان است. منظور از عمل صالح، تزکیهی نفس است هر جایی هم که در قرآن بعد از ایمان، عمل صالح اسم برده شده، بیشتر منظور تزکیهی نفس است؛ تزکیهی نفس، عمل صالح همان تزکیهی نفس است، به جهت اینکه نمازخوان ممکن است صالح باشد یا صالح نباشد، روزهگیر همینطور، هر عملی که شما فکر میکنید صالح است دو بُعد دارد: یک بُعدش غیرصالح است، یک بُعدش صالح است، تنها چیزی که یک بُعد دارد تزکیهی نفس است، نمیشود آدم تزکیهی نفس بکند، باطنش را پاک بکند و پاک هم نباشد! دیگر نمیشود، این تضاد است، امّا میتوانید نماز بخوانید اما ریایی، میتوانید روزه بگیرید ریایی، میتوانید حجّ بروید ریایی، خیلی چیزها دو بُعدی است، یعنی ممکن است ریایی باشد، ممکن است ظاهری باشد، یک نفر میبینید گوشهی مسجد مشغول عبادت است، مدام ناله میکند و نماز میخواند، یکی کسی خیال میکرد یک نفر پشت سرش هست، خیلی نمازش را با حال خواند، بعد دید یک سگی است که وارد مسجد شده، که خودش هم ناراحت شد که این سگ وارد شده و تا الان نمازش را برای یک سگ میخواند! میشود، گاهی هم وسط جمعیت، تنها چیزی را که میبیند خدایتعالی است و با خدا حرف می زند، ممکن است، امّا نمیشود بگوییم که یک نفر حسود هست و حسود نیست، یک نفر استقامت دارد و استقامت ندارد، یک نفر توبه کرده و توبه نکرده، نداریم، امّا یک نفر ممکن است بگوییم نماز خوانده و نماز نخوانده، بلکه گناه هم کرده، چون ریا گناه است. پس ایمان این اندازه اهمیت دارد. دوری از تشییع فاحشه و عذاب آن «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا هم همهی صحبتش با آنهایی است که ایمان دارند، غیرمؤمن یا خواب است یا مرده است یا اسماً انسان است، و الاً انسان نیست یا دیوانه است، دیگر یکی از اینهاست. ایمان بیاورید به خدا، «ولَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ»، خدایتعالی مهربانی عجیبی دارد، فحشاء و منکر را شایع نکنید، اگر کار بدی کردید – من الان در همینجا به همهتان عرض میکنم- اگر یک گناهی کردید، به عنوانِ توبه، به عنوان سرافکندگی هم برای دیگری نقل نکنید، جایز نیست، همانطوری که وقتی مریض میشوید پیش هر کسی مرضتان را نمیگویید. میگویند ناراحتیهایتان را برای دیگران نگویید چون دیگران از دو حال خارج نیستند؛ یا دشمن شما هستند یا دوست شما، ناراحتیات را که برای دیگری گفتی اگر دشمن باشد خوشحال میشود و شما نباید دشمنت را خوشحال کنی، اگر دوست باشد محزون میشود، تو هم دوستت را محزون نکن، مگر طبیب. البته این دستور در تمام جاها سرایت میکند، تشییع فاحشه نکنید ولی حالا شما پایتان درد میکند، میگویید به این دکتر نگویم؟ رفیقتان هم هست، این محزون میشود؟ خب معالجه نمیشوید، یا سرتان درد میکند یا چشمتان نابینا شده، این موارد استثناء است، این را به شما بگویم، در این موارد اشکالی ندارد. گناهی کردید؛ به کسی که دقیقاً به شما بگوید چه بکن که این گناه برطرف بشود بگویید، لذا خدمت پیغمبراکرم و ائمهاطهار میآمدند گناهانشان را اعتراف میکردند و میگفتند و آنها هم دستوری میدادند که این معالجه بشود. «إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا» (نور/19) مخصوصاً گاهی میشود شخصیتهای افراد مسأله را بزرگ میکند؛ فلانی را میشناسی؟ طرف هم میگوید بله! آدم خوبی است، این فلان گناه را کرد، من دیدم! یا با من نشستیم در مجلس، کلّی با هم غیبت کردیم، او هم ککش نگزید، اگر اینطور گفتید خیلی بدتر است. اگر گفتید که مثلاً شما از یک مرجع تقلید یک گناهی ببینید خیلی اثرش بدتر است، یا خودش بگوید که من فلان گناه را کردم این خیلی اثرش بدتر است از آنکه یک نفر آدم معمولی یک گناهی کرده باشد و بگوید، یا به او نسبت بدهند؛ نسبت هم نباید داده بشود، چون شما هم در این گناهان شریک هستید. «لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»، برای کسانی که تشییع فاحشه میکنند. این شوهرها بدانند، زنها بدانند که با راه شوهرتان یا با راه زنتان موافق نیستید، حرفی نزنید، تهمت به او نزنید، خیلی زیاد داریم! فلانی رفته تزکیهی نفس کند امّا فلان دروغ را، فلان گناه را هم میکند، فلان معصیت را هم میکند، «لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»، هر جایی که کلمهی عذاب الیم است آقایان! روز قیامت خیلی سخت است! این را بدانید، چون عذاب، خودش ناراحتی فوقالعاده است، الیم یعنی بسیار دردناک، به این وضع مبتلا میشود. شوهر است، مثلاً زنش رفته جلسهی تزکیهی نفس یا حرم یا هر چه، حوصلهی آقا در خانه سر آمده، خودش هم اجازه داده، اگر بیاجازه رفته خب او گناه کرده، اما خودش هم اجازه داده، میآید به او تهمت میزند، حرف میزند، تو چطور تزکیهی نفس میکنی!؟ تو چطور آدمی هستی؟! از این حرفها، این شخص «لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»، نه تنها در آخرت؛ حالا چه کسی از آن طرف برگشته که از عذاب آنجا خبر بدهد؟! خدا میگوید در همین دنیا هم عذاب میکشید، آنچنان بدبختت میکند، دچار یک افسردگی…، این افسردگیهایی که گاهی در بین اهل ایمان هست اینها بروند تجسس کنند که چه کردند؟ چون این حرفها را آدم فراموش میکند، ما نشستیم یک چند تا حرف برای فلان شخص و فلان کس و فلان مثلاً دانشمند گفتیم، یادش هم رفته، یک نکبتی خدا در زندگیاش میاندازد که برایش عذاب الیمی است. یک شخصی به من میگفت من در اثر افسردگی آنچنان در فشارم که دارم دیوانه میشوم، حاضرم خدا مرا بکشد و جهنم ببرد و از این حال بیرون بیایم، خدا نصیبتان نکند، این افسردگیهایی که حالا مخصوصاً زیاد شده، تجسس کنید ببینید برای چه هست؟ چون خدا میفرماید: «فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»، هم در دنیا عذاب الیم خواهند داشت هم در آخرت، «وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (نور/19)، خدا میداند، شما نمیدانید، شما نمیفهمید، نمیدانید دارید چهکار میکنید. خدایا به آبروی ولیعصر قسمات میدهیم ایمان ما را کامل بفرما. ما را جزء آن مؤمنینی که رستگارند قرارمان بده، خدایا ما را جزء آن مؤمنینی که تزکیهی نفس میکنند و تو قبولشان داری قرارمان بده. خب ایام شادی خاندان عصمت و طهارت است، لذا فقط به سلامی خدمت حضرت ابیعبدالله الحسین اکتفا میکنیم، امیدواریم این سلام سبب بشود که این دعاهایی که کردیم مستجاب بشود. السلام علیک یا اباعبدالله، گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم، السلام علیک یابن رسول اللّه، السلام علیک و علی الارواح التی حلّت بفنائک، علیک منّی سلام اللّه ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله اللّه آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیهالسلام. دعای ختم مجلس نسئلک اللهم و ندعوک، باعظم اسمائک، و بمحمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمة المعصومین من ولد الحسین، و باسمک الاعظم الاعظم؛ الحجة بن الحسن؛ یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یااللّه یا اللّه، خدایا روز جمعه است، کنار قبر علی بن موسی الرضا صلوات اللّه علیه هستیم، قسمات میدهیم همین امروز فرج امام زمان ما را برسان. ما را از بهترین اصحاب و یاورانش قرار بده. توفیق تزکیهی نفس واقعی به همهمان مرحمت بفرما. پروردگارا به آبروی حجة بن الحسن قسمات میدهیم ایمان ما را کامل بفرما. ایمانمان به عالم آخرت کامل بفرما، پروردگارا به آبروی آقایمان حجة بن الحسن قسمات میدهیم شیطان را از ما دور بفرما. خدایا در راه تزکیهی نفس به ما کمک بفرما. ما را از این حواسپرتیها، از این انحرافاتی که در سر راهمان هست حفظ بفرما. پروردگارا به آبروی آقایمان حجة بن الحسن قسمات میدهیم دنیا و آخرتمان را تأمین بفرما. زیر سایهی امام زمان، ما را از همهی خطرات مادّی و معنوی حفظ بفرما. امواتمان، شهدایمان، غریق رحمت بفرما، عاقبت امرمان ختم به خیر بفرما.
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.