۱ محرم ۱۴۲۶ – ۲۳ بهمن ۱۳۸۳ – اهمیت سال قمری ، تقوا، خطبه همام
اعوذ بالله من الشیطانالرجیم بسم الله الرحمنالرحیم الحمدلله ربالعالمین و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آلالله لاسیما علی بقیةالله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یومالدین اعوذ بالله من الشیطانالرجیم، إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (مریم/96) اهمیت دادن به سال و ماههای قمری روز اول سال است، سالی که خدای تعالی و قرآن به رسمیت شناختند و مردم هم اگر مسلمان واقعی باشند باید این ماه و این سال را به رسمیت بشناسند، زیرا تمام برنامههای اسلامی اعمّ از وَفَیات و موالید و آداب و ادعیه در ارتباط با همین ماه قمری است و حتّی مسألهی حج که از بزرگترین اجتماعات اسلامی است با ماه قمری باید تعیین شود. مسئلهی روزه و ماه رمضان و شب قدر که تقدیرات انسان تعیین میشود، با ماه قمری باید تعیین گردد. لذا اگر ما مسلمانها هم مسلمان واقعی باشیم باید ماه قمری را اهمیت بدهیم و بیشتر از ماه شمسی یا میلادی به آن توجه کنیم. اهمیت دادن به جلسات دعای ندبه مسأله بعد که چند هفتهای است خیلی من را رنج میدهد، چه در تهران و چه در اینجا و چه در جاهای دیگر که شنیدهام و هفتهی گذشته خیلی ناراحت بودم ولی بخاطر اینکه عید بود نخواستم چیزی عرض کنم، آن مطلب این است که از هفتهی آینده، یا برای دعای ندبه نمیآیید و در مجالس خوانده نمیشود و یا باید همه اوّل وقت تشریف بیاورند. چون دعای ندبه، دعای ندبهای که بخصوص شما میخوانید، مربوط به حضرت بقیةالله (ارواحنا فداه) است و این تأخیر شما آنهم بهطوری که همین امروز یکی از دوستان میگفت اوّل جلسه ما خیال کردیم جلسه را دوستان متوجه نشدند که باید امروز اینجا بیایند، الّا دو سه نفری کسی نیامده بود. ما برای تزکیهی نفس شما در هفته اگر یک ساعت و نیم از شما وقت بخواهیم که وقت صرف کنید، شما این وقت را در اختیار نگذارید، از همین الان عرض میکنم تقاضایم این است، خواهشم این است که در مجلس تشریف نیاورید. من نمیتوانم ببینم که برای حرفهای شاید یک مُشتِ آن بیهوده و بیسوادانه که من میزنم، همه سر ساعت حاضر بشوند ولی برای دعای ندبهای که کلام، کلام امامصادق است، از دلِ پر عشق و پر محبّتِ دوستان امام صادق (علیه الصلاة والسّلام) برمیخیزد و با خدای تعالی مناجات میکند و من بررسی کردم؛ دعای ندبه تمام کلماتش یا با آیات قرآن یا با روایات متواتره تطبیق میکند، شما انشاءالله اگر خواستید دعای ندبه بخوانید، اگر تصمیم گرفته میشود امروز که دعای ندبه در این جلسات خوانده شود، ساعت ده که برای این جلسه میآیید نیم ساعت جلوتر، یعنی نه و نیم همه باید در جلسه حاضر باشند و من از همین جا عرض میکنم که ساعت نه و نیم درِ جلسه را میبندند و هر کس برای دعای ندبه نیامد برای جلسهی ما هم نخواهد آمد و نمیتوانیم او را بپذیریم و تا یک مدتی لااقل که دوستان عادت کنند برای دعای ندبه حاضر شوند باید در بسته شود. تنظیم جلسات تزکیهی نفس و مسألهای که خیلی مهم است تنظیم این جلسات است که در بعضی از جاها شنیدم تنظیمی ندارد؛ ساعت نُه تشریف میآورید که به تدریج تا نه و نیم جمع بشوید، بیست دقیقه دعای ندبه را با سرعت میخوانید، جدّا جز دعای ندبه، دعای دیگری، حالا اگر فرصت بود تا ده دقیقه به ساعت ده بخوانید و الّا لازم نیست، تنها اکتفا کنید به همان دعای ندبهای که با آن حال و شوق و شور میخوانید و ده دقیقه هم از دوستانی که آمدهاند پذیرایی میشود و ساعت ده، آنهم بخاطر اینکه اذان مشهد تقریبا یازده و نیم ظهر است، بخاطر آنکه دوستانی که اهل نماز جمعه هستند به نماز جمعه برسند ساعت یازده هم جلسه تمام میشود و به جای آنکه بیهوده، که این یکی هم از مسائل بسیار پررنج برای من و برای آنهایی که یک مقدار عقل داشته باشند هست؛ سالکین الی الله؛ آنهایی که ما خطاب به آنها در برداشتها میکنیم که سالک الی الله باید اینطور و آنطور باشد، سالکین الی الله متاسفانه به حرفهای متفرق، ایستاده و نشسته در جلسه، وقتشان را در روز جمعه میگذرانند، ولایسعون الی ذکر الله، برخلاف فرمودهی خدا سعی بسوی نماز و مقدمات نماز نمیکنند و آن نیم ساعتی که میخواهند قبل از جلسه برای دعای ندبه بیایند، وقتشان را گاهی بیشتر صرفِ بیهوده میکنند. لذا انشاءالله از هفتهی آینده این مطالب باید عمل بشود و اگر عمل نشود ما میتوانیم مبارزهی منفی بکنیم. مبارزهی منفی ما هم این است که پیش خدا عذر داریم که جلسات را انشاءالله تعطیل کنیم. این هم مطلب مهمی که لازم بود تذکر بدهم. تقوا و خطبهی همام در مسألهی تقوا چند هفته بود که این نوشتههایی را که شاید بیست سال قبل من ازخطبهی همّام -که حتما ًخطبهی همّام نزد اکثر دوستان معروف است- بعنوان نشانههای اهل تقوی نوشته بودم و ظاهرا تا به حال برای شما اینها را بعنوان قطعنامهی پایانی جلسات تزکیهی نفس نخوانده باشم و چون زیاد است و بیجهت نبوده که همّام، صَعِقَ، دادی زد و نفسش در همان دادی که زد از بدنش بیرون آمد و علی بن ابیطالب فرمود: کلام حق، اینچنین در اهل حق تأثیر میکند. همّام (اسم شخصی است) آمده بود خدمت علیبنابیطالب (علیهالصلوةوالسّلام) و عرض کرد: صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ (نهج البلاغة/خطبه193)، برای من اهل تقوی را توصیف کن. حضرت جنبهای در او ندیدند و شاید برای ما مطلب را فرمودهاند و جان او چه بهتر که در یک چنین حالتی در محضر امیرالمؤمنین از بدنش بیرون بیاید و اَجَلش برسد. حضرت ابتدائاً فرمودند که تقوی داشته باش و نیکی کن که خدا اهل تقوی را دوست دارد. همام بخاطر اینکه میدانست که متّقین یک صفاتی دارند که همه ندارند، متقین یک کمالاتی دارند که همه ندارند، اصرار کرد آقا برای من صفات متّقین را بیان کن. من در این برداشتهایم از این خطبهی مهم، هشتاد و سه مطلب بوده که نمیدانم امروز میتوانم با سرعت اینها را برایتان بخوانم و چون ضبط میشود بعدها بگیرید و با دقت روی آن فکر کنید و انشاءالله همهی آنها را در خودتان پیاده کنید و آنچه که من منظورم از این چند هفته دربارهی تقوی و خصوصیات تقوی بوده با ضمیمهی آنچه را که من معنا کردم دربارهی تقوی، انشاءالله عمل کنید. من تا یک مقداری حالا ببینم وقت اگر باشد، خودم خسته نشوم، شما که خسته نمیشوید چون من زحماتی کشیدهام و آخر برنامهام هست، ولی شما اول کارتان است، اوّلین دفعه هست که میخواهید اینها را از خطبهای که علی (علیه الصلوة والسلام) خواندند، در بین جمع هم خواندهاند، برای یک نفر هم نخواندهاند، گوش بدهید. صفات متقین در خطبهی همام بسم الله الرحمن الرحیم 1- اهل تقوی در دنیا دارای فضائلی هستند. این جملهی اوّل علی بن ابیطالب است که «هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ». بعد میفرماید: 2- «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ» سخنانشان درست و راست و مطابق واقع است. 3- در تمام کارها میانهرو و در صراطمستقیم دین هستند و آنها از هرگونه افراط و تفریط دورند. 4- روش خود را در تمام کارها تواضع قراردادهاند (من متأسفم که دوستان اهل تزکیهی نفس یک تکبری در این مدت پیدا میکنند، ما در مرحلهی بالا هستیم -مخصوصا در خانمها- آن خانم در مرحلهی پایین است، ما سنّمان اینطور است او سنّش اینطور است، اینرا بدانید که همین حرفها را هر کس بزند ولو اینکه در مرحلهی عبودیت هم باشد این شخص تزکیهی نفس نکرده و هنوز از یقظه هم بیرون نیامده. چون اهل تقوی روش خود را در تمام کارها تواضع قرار دادهاند) و از آنچه خدا برای آنها حرام قرارداده چشمپوشی میکنند و به آن توجهی نمینمایند. 5- طالب علم نافع و مفیدی که به کمالاتشان بیفزاید هستند و لذا به آن توجه کامل میکنند و به آن گوش میدهند. 6- در مقابل بلاهای دنیا آنچنان راحت و آرام هستند که در مقابلِ خوشیها و راحتیهای دنیا آرام هستند. 7- اگر خدایتعالی اَجَلِ معینی برای آنها مقدر نفرموده بود بخاطر شوقی که به ثوابهای الهی و ترسی که از مؤاخذهی پروردگار دارند، حتی چشم برهم زدنی نمیماندند و جانشان در بدنشان باقی نمیماند. 8- خدایتعالی در نظرشان بسیار عظیم و بزرگ است و هرچه غیر از اوست کوچک و حقیر است. 9- آنها در ارتباط با بهشت مثل کسی هستند که آنرا میبینند و خود را به نعمتهای آن متنعم مشاهده میکنند. 10- آنها در ارتباط با جهنم مانند کسی هستند که جهنم را میبیند و خود را در آن معذب مشاهده میکند. 11- دلهایشان محزون است. 12- مردم از شرّ آنها در اماناند. 13- بدنهایشان لاغر، خواستههایشان کم، عفت نفس دارند و چشم طمع به مال و مقام دیگران ندارند. 14- بر مشکلات چند روزهی زندگی کوتاه دنیا بخاطر راحتی طولانی و ابدی آخرت صبر میکنند و در مقابل زحماتِ اطاعت و بندگی خدا و ترک گناه، بردبار و مصائب را تحمل مینمایند. که امام (علیه الصلوة والسّلام) میفرماید: اینها دارای صبر و استقامتاند. 15- این تجارت پرسودی که پروردگارشان برای آنها مهیا کرده برای آنها مفید است. دنیا آنها را میخواهد ولی آنها به دنیا توجه نمیکنند و دنیا را نمیطلبند، دنیا آنها را میخواهد اسیرشان بکند ولی با قیمت جانشان از او دوری میکنند. 16- شبها برای عبادت به پا میایستند و نماز شب میخوانند. 17- آنها آیات و اجزاء قرآن را در شب تلاوت میکنند و در آن تدبر مینمایند و بوسیلهی آن خود را محزون میکنند و بوسیلهی آن خواندن، دوای درد و روحشان را پیدا میکنند. و وقتی به آیهای که درآن تشویقی است میرسند به طمع میافتند و جانهایشان آنچنان از شوق پر میکشد که گمان میکنند به آن چشم دوختهاند و باید به بالا بروند. و وقتی به آیهای که درآن ترساندن از عذاب الهی است میرسند، گوش دل را باز میکنند که گمان میکنند شعلههای جهنم و نهیبش در باطن گوششان طنین انداخته است. 18- آنها کمر را برای رکوع خم کرده و برای سجود پیشانی روی خاک گذاشته و دستها و زانوها و سرانگشتان پا را بر زمین فرش کرده از خدا میخواهند که آنها را از آتش جهنم نجات دهد. (بهترین سجده این است که انسان درتمام این اعضاء سجده که روی زمین میگذارد، بینیاش را هم روی خاک بگذارد و تا ممکن است سینهاش را به زمین نزدیک کند.) 19- آنها روزها در مقابل ناملایمات حلم میکنند و دانشمنداناند. آنها نیکانی هستند که خود را از گناه نگه میدارند. 20- ترس،آنها را همچون تیر، تراشیده، (یعنی باریک شدهاند) آنچنان لاغر و رنجورشان کرده که اگر کسی به آنها نگاه کند گمان میکند که آنها مریضاند و حال آنکه آنها مریض نیستند و گاهی مردم میگویند که آنها افکارشان پریشان است و حال آنکه پریشانی آنها بخاطر مسألهی بزرگی است که دربارهی آن فکر میکنند. 21- آنها به اعمال و عبادت خود راضی نمیشوند و بلکه اعمال و عبادات زیاد خود را زیاد نمیدانند. 22- آنها همیشه خود را متهم میدانند و از اعمال خود میترسند. 23- اگر کسی یکی از آنها را پاک بداند و به پاکی او را معرفی کند از گفتهی او میترسند و میگویند من به حال خودم از دیگران آگاهترم و پروردگار من به حال من داناتر است؛ خدایا مرا به آنچه اینها میگویند مؤاخذه نکن و مرا بهتر از آنچه اینها گمان کردهاند قرارم بده و از آنچه اینها از اعمال بد من نمیدانند درگذر. 24- ازعلایم متقین این است که آنها را با قدرت و قوت در دین میبینی. 25- دارای استقامت، با ملایمت و محبتاند. 26- آنها دارای ایمان، بایقین کاملاند. 27- در بدست آوردن یقین بسیار حریصاند. 28- و با داشتن علم بسیار حلیماند. 29- آنها با داشتن ثروت میانهروی را از دست نمیدهند. 30- آنها در عبادت با خضوع و خشوعاند. 31- آنها در عین فقر و فاقه خود را ثروتمند و خوشحال معرفی میکنند. 32- و در شدت ناراحتی، صبر و بردباری را شعار خود قرار دادهاند. 33- آنها فقط مال حلال طلب میکنند. 34- آنها برای هدایت خود خوشحالاند. 35- آنها از طمع، که انسان را پست میکند دوری میکنند. 36- آنها اعمال شایسته انجام میدهند ولی در عین حال میترسند. 37- روز را شب میکنند و حال آنکه همّشان شکر خداست. 38- شب را صبح میکنند و حال آنکه همّشان یاد پروردگار است. 39- شب را با ترس میخوابند و صبح با خوشحالی برمیخیزند؛ (برای اینکه: اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها (زمر/42)، وقتی که انسان میخوابد ممکن است خدا روح انسان را نگه دارد و روح انسان را به بدن برنگرداند، لذا میترسند که روحشان برنگردد وامتحانشان تمام نشده باشد ولی صبح که بر میخیزند میبینند نه، هنوز در جلسهی امتحاناند، هنوز میتوانند یک کاری بکنند، خوشحال میشوند.) 40- ترسشان بخاطر غفلتشان از خداست وخوشحالیشان بخاطر فضل و رحمت خداست که به آنها میرسد. 41- اگر نفسِ شخصِ متّقی در آنچه بر او سخت است فرمان او را نَبَرد، او هم در آنچه نفس دوست دارد اطاعتش را نمیکند. (اگر نفس شما از شما خواست که یک کاری را بکنید و شما از نفستان خواستید که یک کاری را بکند و او سختش بود؛ فرمان نَبُرد، شما هم به هیچ وجه اطاعتش را نکنید.) 42- روشنی چشمِ اهل تقوی در آن چیزی است که همیشه خواهد بود و پایدار است (روشنی چشمِ اهل تقوی به قیامت است و به آنچه که همیشه خواهد بود. شما چشمتان بخاطر یک فرض کنید مدرکی که میگیرید روشن میشود، یک نمیدانم اجازهی اجتهادی که میگیرید، یک پست و مقامی که میگیرید؛ که اینها پایدار نیست.) و نسبت به چیزی که ناپایدار است بیاعتنا هستند. 43- اهل تقوی حلم را آمیخته با علم میکنند و از آن استفاده مینمایند. 44- اهل تقوی گفتار را با عمل هماهنگ نموده و هیچگاه خلاف آنچه میگویند عمل نمیکنند. 45- آرزوهای دنیوی اهل تقوی نزدیک است. (اهل تقوی آرزوشان چیست؟ اینکه به نِعَم آخرتی برسند که خیلی نزدیک است، إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا (طه/15) یا در آن آیهی شریفه که میفرماید ساعت قریب است: إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا وَنَرَاهُ قَرِيبًا (معارج/6و7).) 46- لغزشهای اهل تقوی کم است. 47- قلوب اهل تقوی خاضع و خاشع است. 48- اهل تقوی روح قانعی دارند. 49- اهل تقوی خوراکشان کم است. 50- کارها را سخت نمیگیرند و با آنها به آسانی روبرو میشوند. 51- دینِ اهل تقوی از دستبرد شیطان محفوظ است. (اگر شیطان گولتان زد بدانید هنوز تقوایتان کامل نشده.) 52- اهل تقوی شهوت را در خود کشتهاند (منظور از شهوت این است که انسان خواستههای دلش را همیشه انجام بدهد. یعنی آقا چرا این کار را کردی؟ دلم میخواست. نباید این کار را بکنی.) شهوت را در خود کشتهاند. 53- اهل تقوی کظم غیظ میکنند. 54- از اهل تقوی همیشه خیر و خوبی انتظار میرود. 55- مردم از شرّ اهل تقوی در اماناند. 56- اگر اهل تقوی در میانِ مردمِ غافل باشند، یادِ خدا را فراموش نمیکنند (در یک مجلسی نشستید، همهی غافلین نشستهاند و مشغول عیش و نوشاند، شما بیاد خدایی) و نامشان در زمرهی غافلین قرار نمیگیرد و اگر در میان متوجّهین به خدا ( کسانی که به یاد خدا هستند) باشند، با آنها هستند و نامشان در زمرهی غافلین نخواهد بود. 57- هر کس به آنها ظلم کند عفوش میکنند. 58- و به آنهایی که محرومشان کردهاند عطا میکنند. 59- و با کسی که با آنها قطع دوستی کرده اینها ارتباط برقرار میکنند. 60- از فحش دادن دورند. (که روایت هم دارد، اگرچه این خودش روایت است ولی روایت دیگر هم هست که: لا يكون المؤمن سبابا ولا فحاشا (صلح الحسن (ع) – السيد شرف الدين – ص ٣١٥)، اگر دیدی کسی فحش داد، حالا ولو خیلی هم غضب کرده، فحش داد، فحش هم این است که چیزی که مناسب نیست به یک کسی انسان بگوید و به او نمیخورد، مثلاً فرض کنید به یک کسی میگویند پدر سگ، خُب این پدرش هیچوقت سگ نبوده، معلوم است که این فحش است.) 61- کلامشان با محبت و ملایم است. (خیلی با محبت صحبت میکنند. با ملایمت صحبت میکنند. تا میتوانند اخم به مردم بیجهت نمیکنند.) 62- اهل تقوی بدیهایشان پنهان وخوبیهایشان حاضراست (یعنی خودش را نشان میدهد) 63- اهل تقوی خوبیهاشان به همه میرسد و بدی آنها را کسی ندیده است. 64- اهل تقوی در سختیها بردبار و در ناراحتیها صبورند. 65- اهل تقوی در خوشیها شکورند. 66- اهل تقوی بر دشمنان، اِجحاف نکرده و به دوستان بدی نمیکنند. 67- اهل تقوی قبل از آنکه علیه آنها کسی شهادت بدهد خودشان به کار بدشان اعتراف میکنند. 68- آنچه به اهل تقوی بسپارند از بین نمیبرند و نگهداری آنرا بر عهده میگیرند. 69- آنچه را به اهل تقوی یادآوری کنند فراموش نمیکنند. (از تذکرات مردم علاوه که بدشان نمیآید همیشه هم به یادشان هست، خدا رحمت کند فلانی را، به من اینطوری میگفت، آنطوری میگفت، با من تندی کرد، چوبِ استاد به زِ مهر ِپدر، گاهی ما را تنبیه میکرد که چرا اینکار را کردی، فراموش نمیکنند.) 70- اهل تقوی مردم را با لقبهای بد نام نمیبرند. (خیلی دقت کنید؛ با لقبِ بد وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ (حجرات/11)) 71- اهل تقوی به همسایهها بدی نمیکنند و به آنها ضرر نمیزنند. 72- اهل تقوی مصیبتدیدگان را شماتت نمیکنند. (یک دشمنی داشتید و حالا مرده، با بدبختی هم مرده، بروید به بچههایش بگویید که دیدی آخرش حق با ما بود!) 73- اهل تقوی در کارهای بیهوده و باطل وارد نمیشوند. (هر کلمهای که حضرت امیر میفرمود یک ضربهی شدیدی بود برای آن بیداری که در کنارش ایستاده بود که من چرا اینطور نیستم.) 74- اهل تقوی از حق و حقیقت بیرون نمیروند. (حالا این بچهی من است طرفداریاش بکنم ولو ناحق، او برادر من است طرفداریاش کنم ولو ناحق) 75- اگر سکوت کند، کم حرفی، او را محزون نمیکند. (یک ساعت بنشیند، اِی بابا ما چرا بیکار نشستیم! خب فکرکن) 76- اهل تقوی اگر بخندند با قهقهه و صدای بلند نمیخندند و صدایشان را به خنده بلند نمیکنند. (چون قهقهه وخندهی بسیار بلند کراهت دارد مگر حالا یک وقتی ناآگاهانه، ناخودآگاه یک چیزی گفتند، خیلی خندهاش گرفت خُب از دست خودِ انسان خارج است) 77- اگر بر اهل تقوی ظلم و تجاوزی بشود صبر میکنند تا آنکه خدایتعالی انتقامشان را از ظالم بگیرد. (میسپرند به خدا، وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا (حشر/10)، من دوسه روز قبل در همینجا گفتم که اگر انسان از کسی ناراحتی دارد، اذیتش کرده، مردم آزاری هست، به خدا واگذار کند، حضرت سیدالشُّهداء (صلوات الله علیه) میتوانست با یک اراده، شمر و یزید و همهی دشمنانش را از بین ببرد ولی خدا باز بهتر از این، آنها را عذاب میکند) 78- اهل تقوی خود را به زحمت میاندازند و نمیگذارند مردم از آنها ناراحت شوند. 79- اهل تقوی خود را برای آخرتشان به زحمت ِعبادت و بندگی وادار میکنند. 80- مردم را از شرّ خود در امان قرار دادهاند. 81- دوری اهل تقوی از مردم بخاطر بیاعتنایی به دنیا و طلب پاکی است، نه بیجهت از مردم دوری کنند. 82- نزدیک شدنِ اهل تقوی به مردم بخاطر محبّت به آنها و اظهار لطف به آنهاست. 83- دوری اهل تقوی از مردم بخاطر تکبر و عظمت دادن به خود نیست. نزدیک شدنِ اهل تقوی به مردم بخاطر مکر و گول زدن آنها نمیباشد. کوشش بکنید سرمایهی عمر را آسان از دست ندهید هشتاد و سه جمله برایتان خواندم. انشاءالله همهتان، آنهایی که نوشتهاند که نوشتهاند، آنهایی هم که ننوشتهاند نوارش را بگیرند و گوش بدهند و برنامهی زندگی خودشان قرار داده باشند. این بالای برگه هم آن وقتها نوشتهام قطعنامه، یک قطعنامهای است که انشاءالله برای داشتن تقوی، باید همهی شماها داشته باشید. اینجا که رسید، حالا شاید باز هم علی بن ابیطالب (علیه الصلوة والسّلام) میخواست بیشتر از این دربارهی اهل تقوی حرف بزند، اینجا که رسید؛ صعق همّام، همّام همینطور که نشسته بود رنگش پرید؛ آدمِ بیدار اینطوری است؛ آدمی که در مسألهی معنویات وتزکیهی نفس جدّی است اینطوری است. اگر آن اَجَلی که خدا مقدّر کرده برای اهل تقوی نمیبود، لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ ، اینها بخاطر ثوابی که خدا برای آنها تعیین کرده فوراً میمردند. ما اینجا چهکار میکنیم؟ این دنیا چه هست؟ چقدر ارزش دارد؟ من نمیخواهم شماها را از دنیا دور کنم بلکه اصرار من این است که دنیا را به اندازهی خودش، آخرت را هم به اندازهی خودش قدر بدانید. همین امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیه الصلوة والسّلام) که دربارهی متقین این فرمایشات را فرموده، در همین نهجالبلاغه میفرماید: الدنیا مَتجَرُ اولیاءالله (نهج البلاغه، حکمت 131)، دنیا محل تجارت اولیاء خداست، شما آمدید اینجا تجارت کنید؛ سرمایهتان چیست؟ کسب و کارتان چیست؟ سرمایهای که آوردید با آن تجارت کنید چیست؟ عمرتان است؛ لذا وقت طلاست. یک لحظه با افراد غافل بنشینید، شما را از بین میبرند، یعنی سرمایهتان را از بین میبرند. کوشش بکنید این سرمایه را آسان از دست ندهید. زحماتی کشیده شده، شاید من خودم نتوانم این زحمات را برای شما توضیح بدهم، من خودم در همین سایتی که هست شرح زندگی خودم را میخواستم بنویسم، میبینم از سن چهارده سالگی، هم عکس دارم، هم شاهد دارم، هم شما میبینید که زیاد بیاستعداد و کمحافظه نیستم، از آن موقع مشغول تحصیل هستم، تحصیلاتِ متفرقه هم نکردم، حتی اگر یک مقداری پیش یک استادی فلسفهای خواندیم بخاطر اینکه بفهمم آنها چه میگویند، منطق خواندم بخاطر اینکه ببینم آنها چه میگویند، و تمام فکرم قرآن و آیات و روایات بوده، میتوانستم کاری بکنم که امروز این اندازه خودم را به زحمت نیندازم، اما کاری را دنبال کردم که به نظر من بعدها شاید نتیجه بدهد؛ که امیدواریم بعدهایی نداشته باشد، حضرت بقیةالله (ارواحنافداه) تشریف بیاورند و ایشان همهی دست کشیدنهای ما را در تاریکی با آن چراغ پر نورِ علم الهی که در قلب مقدسشان هست تمامِ جاها را روشن کنند واشتباهات ما را برطرف کنند، آرامش داشتن به اعتقادات صحیح ولی از آیات و روایات این برنامهی تزکیهی نفس را تهیه کردیم؛ این عقائد را خلاصه کردیم و در تمامِ این مدت، زحمات من روی این مسائل بوده و لذا خیلی دوستانی که بیتوجهی به این مسائل میکنند، به من نه، ولی به آیات و روایاتی که خلاصه شده ظلم میکنند. اینکه میبینید من میگویم خیلی متأثر شدم که شما در دعای ندبه شرکت نکردید و در این جلسه شرکت کردید خُب بعضیها ممکن است مشکلاتی داشته باشند نتوانند زود خودشان را برسانند ولی اگر به فکرش باشند، اگر اهمیت به امام زمانشان بدهند، اگرحتّی یک جمله از این دعای ندبه را متوجه باشند که دارند با چه کسی صحبت میکنند، اللهم انت کشاف الکرب والبلوی، همهی ماها یک ناراحتیهایی داریم، باید درِ خانهی چه کسی رفت؟ چه بکنیم؟ در مقابل این مشکلات دنیا که دنیا یک جاییست که محفوف، پیچیده شده است به بلاها وناراحتیها، بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ (نهج البلاغة/خطبه226)، در این دنیا چه باید بکنیم؟ چه کسی کشّافِ کرَب و بلوی است؟ شما در هر نماز می گویید: ایاک نستعین (الحمد/5)، خدایا من یاری از تو میخواهم، از تو کمک میخواهم. درهمین آیاتی که امروز تلاوت شد و شما مقید شدید یک هفته این آیات را بخوانید، دیشب هم اتفاقاً در مجلسِ منزلِ ما همین آیه مورد بحث واقع شد، ان الذین امنوا و عملوا الصالحات، کسانی که ایمان بیاورند، این جمله معنایش این است که اعتقادات صحیح دارند و به این اعتقاداتِ صحیح آرامش پیدا کردهاند، چون بعضی وقتها هست که انسان اعتقاداتش خوب است ولی نمیداند که آیا اشکالی، شُبههای گوشهاش باشد یا نباشد، آیا آن دسته درست میگویند یا این دسته؟ کنار این حرفها خیلی مسائل هست، کنارِ همین اعتقاداتِ شما خیلی مسائل هست، کنار همین اعمال شما خیلی مسائل هست، همه را انسان عقب زده باشد، به آن حقیقت رسیده باشد، آرامش پیدا کرده باشد. شما مثلاً فرض کنید در وسط زلزلهی شدید، همه دارند از بین میروند، شما فرض کنید در یک خانهی آهنی هستید که اگر این را به آسمان هم بپرانند بعد به زمین برگردد شما سالم هستید، ببینید چه آرامشی پیدا میکنید، در یک چنین حصن حصینی، خدای تعالی میفرماید: کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل فی حصنی اَمِن من عذابی (معاني الأخبار،الجزء1،ص371) ، این دنیا دنیاییست که: إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا (زلزلة/1و2)، دنیا یک زلزلهگاهی است، حالا ماها را الآن تکان نمیدهد امّا تا یک ساعت دیگر چطور؟ معلوم نیست. آن مردمِ کنار دریا را، در دریا زلزله میشود آب دریا میآید میریزد روی اینها، همه را از بین میبرد، دویست هزار جمعیت میمیرند، زلزلهی بم که شماها دیدید، خُب آنها شب خوابیدند اصلاً هم فکر اینکه زلزله بشود نمیکردند، صبح با جنازههای دوستان و عزیزانشان روبرو شدند. اگر میخواهید در حصنِ حصینِ پروردگار واقع بشوید که زلزله هم که شد این جعبهای که شما در آن هستید بپرّانند بالا باز بیفتد روی زمین، شما اصلا دردتان نیاید، داخلش هم طوری تنظیم کرده باشند از پنبه و امثال اینها که ناراحت نشوید، این چه هست؟ خدا میگوید -این روایت تواتر دارد، در تمام کتب اهل سنت وشیعه همه نوشتهاند- که: كلمةُ لا إلهَ إلاّ اللهُ حِصْني، این همان جعبه است، همان خانه است، فَمَن دَخَل حصني أمِنَ مِن عذابي، از عذابِ زلزله، و دارٌ ِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ، انسان در امان است، نمیخواهید در امان باشید؟ اگر نمیخواهید خودتان میدانید، اگر میخواهید در امان باشید اعتقاداتتان را درست کنید. که «ان الذین امنوا» ایمان داشته باشید. وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (عصر/1و2) ، همهی مردمی که روی کرهی زمین هستند همه چه خبر دارند؟ یک وقت ممکن است زلزله بیاید (همین مثال زلزله بد نیست) اینها را از بین ببرد، همه در معرض خطرند؛ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا (عصر/3) ، مگر کسانی که در این خانهی امن باشند، خانهی امن چیست؟ لا اله الا الله. آنطوری که خدا را باید بشناسید، بشناسید؛ از طریق ائمهی اطهار، از طریق اولیاء خدایی که با خدا در ارتباط هستند، انَّما یَعْرِفُ القُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه (وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۷۶-۲۰۶)، قرآن را کسی میشناسد، کسی میفهمد که به او خطاب شده باشد، هر کسی قرآن را نمیتواند بفهمد. خدا بعضیها را لعنت کند، من گاهی واقعاً ناراحت میشوم، حرفهای بیمعنای خودشان را میگویند مغزِ قرآن، و آنهایی که دارند قرآن را خوب معنا میکنند و میفهند، آنها را میگویند پوست را نزد خران انداختیم! آن را پوستِ قرآن میدانند -همین ظاهر قرآن را- ظاهرِ قرآن حجت است، هیچ جای قرآن پوست نیست، هیچ جای قرآن هم مغز نیست، همهاش در نزد رسول اکرم مغز است، همهاش معناست، همهاش فهم است، همهاش درک است، همهاش علم است و هر کس به آنها متصل باشد برایش همینطور است. عمل صالح و یقین به آخرت بیائید از همین ظاهر قرآن، از همین مقداری که در ظرف دو سه سال من از شما تقاضا کردهام که بخوانید و مطالعه کنید، از همینها تمام سعادت شما را من برایتان بیان کنم؛ نه از همهی قرآن؛ از یک صفحهاش، از یک آیهاش، همین ان الذین امنوا وعملوا الصالحات، عمل صالح داشته باشید. عمل صالح چه هست؟ نماز خواندن؟ یکی نماز خواندن است، عمل صالح چیست؟ تو چه کسی هستی؟ یک حیوان چطور میشود صالح باشد؟ چه طور حیوانی باشد؟ اگر اسب باشد؛ اسب صالح آن اسبی است که خوب بِدَود، اگر خیلی شیر میدهد چطور؟ نه، اسب صالحی نیست، اسبِ صالح شیرش را میخواهیم چهکار کنیم؟ اگر یک گاو صالح را از شما پرسیدند چطور گاوی است؟ خوب بِدَود؟ از هر اسبی هم بهتر میدَود، به چه درد میخورد؟ آن باید شیر خوب بدهد. مرغ صالح چطور مرغی هست؟ چاق باشد، گوشتش را بشود استفاده کرد، هر روز تخم بکند. آدمِ صالح چطور آدمی هست؟ بگویید! از نزد ما مردم یا از نزد خدا؟ از نزد ما مردم هر کس وزنهی بیشتری بردارد، هر کس توپ فوتبال را طوری بزند که در هر دفعه وارد دروازه بشود! خدا را در نظر بگیریم؛ اینطوری نیستیم ماها؟! من شنیدم بعضی از اهل تزکیهی نفس تا نصف شب مینشینند ببینند بالاخره کدام تیم فوتبال برنده شد، تو صالح هستی؟ چه بگویم؟ بهخدا قسم! تو آن گاوی هستی که خوب میدوی، یک پول هم به درد نمیخوری. اگر غیرت داریم بفهمیم. آدم صالح از نزد ما آن کسی است که –اسمش را هم علم گذاشتیم- مدارک عالیهی علم را گرفته باشد و در کوچه و بازار بیکار راه برود، آنهم مخصوصاً دختر. آدم صالح آن کسی است که این دستورات امیرالمومنین (علیهالسّلام) که امروز برایتان خواندم عمل بکند. میگوئید نه؟ سه روز، چهار روز، ده روز، تا روز عاشورا وقت دارید روی آن فکر کنید، اگر نتیجه غیر از این شد، شما به من بگویید تو اشتباه کردی، با توجه به اینکه ما یک زندگی ابدی هم داریم. البته اگر ایمان نباشد عمل صالح خیلی فرق میکند، اینها که میبینید عمل صالح را غیر از آنچه خدا و پیغمبر و ائمه فرمودند صالح میدانند، خوب میدانند، دارای مزیت میدانند، بهترین میدانند، اینها بدانید که به عالم آخرت زیاد معتقد نیستند، که در قرآن در همان اول سورهی بقره خدای تعالی میفرماید که وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (بقرة/4) این خیلی مهم است، ماها یقین به آخرت نداریم، میگوییم نقداً شکممان سیر بشود خوب است، پولدار باشیم خوب است، زندگیمان مرتب باشد خوب است، عیناً آن بچهای است که وارد کلاس میشود، شش سال، ده سال درس خوانده، حالا میخواهد وارد جلسهی امتحان بشود، میگویند آقا یک ربع بیشتر وقت نداری، باید این امتحانات را بدهی، این در مدت یک ربع؛ من کجا بنشینم؟ پهلوی که بنشینم؟ روی چطور صندلی بنشینم؟ سقف این اتاق که ما داخلش نشستیم چه شکلی هست؟ چه رنگی هست؟ عمرش تمام میشود. غیر از این نیست؛ حواستان را جمع کنید. من اگر برایم ممکن بود و میدانستم با این کار یک عده از خواب بیدار میشدند میرفتم دستشان را میبوسیدم، پایشان را میبوسیدم، گریه میکردم، خواهش میکردم که از خواب غفلت بیدار بشوید، بیاییم از خواب غفلت بیدار بشویم، اگر من اشتباه میکنم شما من را نصیحت کنید. اهمیت دههی اول محرم و برکات عزاداری این ایام، ایام بسیار مهمی است؛ بهار معنویت است؛ اول سال و اول محرم است. دیشب دوست عزیزمان آقای بخشیزاده یک مطلب خوبی فرمودند ولو فرصت نداشتند خوب توضیح بدهند که همان سبب شد من تشویق شدم که هر شب انشاءالله مجلسی در منزل بهعنوان عزاداری باشد، فرمودند که آخر سال، عید غدیر را گذاشتند، دوازده روز هم فرصت دادند. و اول سال هم امام حسین را گذاشتند و دوازده روز به شما فرصت دادند بنام دوازده امام، چهکارکنیم؟ عزاداری کنیم؟ عزاداری، ولو اینکه همهی عزاداریها در زمان غیبتکبری به نظر نمیآید جز پوستهای چیز دیگری باشد، ظواهری است؛ سینه زدنها، به سر و صورت زدنها؛ مجالس عزاداری بر پا کردنها؛ واقعیت در آن کم پیدا میشود ولی چقدر همان پوسته برکاتی داشته است. آن شخص میگوید در کرمانشاه از آن شخصی که از اولیاءخدا بود پرسیدم که امامزمان در مجلس ما تشریف میآورند؟ گفت: بپرسم؛ تشرفی ظاهراً برایش حاصل شده بوده؛ گفت: تشریف میآورند، حضرت میآیند مینشینند، در مجالس شما عزاداری میکنند. اینها همه پوسته هست، باطنش یک چیز دیگریست، من دلم میخواهد شماها به باطن آن برسید. این ده روز خیلی مهم است. سید بحرالعلوم؛ مرجع تقلید، آن آقایی که هنوز هم نام مقدسش سر زبانهای منتظرین امام زمان هست، میبینند یکدفعه لباسش را کند و رفت بین سینهزنها مشغول سینهزدن شد، میگویند: آقا چه شد؟ گفت: دیدم آقایم شرکت کرده بودند، من هم دیدم خلاف است که من وارد نشوم. این پوسته است، پوستهی عزاداری است. پوستهی عزاداری است که انقلابِ ما را تقریبا بوجود آورد، من خودم بودم، شما اکثراً شاید سنتان ایجاب نکند که بوده باشید، عمدهاش ایام محرم کار را پیش برد. این وضعی که الان میبینید هنوز مردم اینطور داغ هستند و اینطور در این برف و سرما در راهپیماییها شرکت میکنند این مالِ امام حسین است. خواندن زیارت عاشورا در سال 1341 که امام دستور داده بودند که بدیهای خاندان پهلوی را بیان کنید؛ خیلی هم آن موقع قدرت داشتند، چون بعد از آن تقریبا تا سال57 او روی کار بود و به قدرت فوق العادهای هم رسیده بود، خُب من مجلسی در تهران داشتم، تمامش راجع به این مسأله بود، اسم هم میبُردم، آمدند ما را هم بگیرند پیدایم نکردند و با مرحوم شهید هاشمینژاد بودیم، او را گرفتند. اینطوری بود. عزاداری ابیعبدالله الحسین، پانزده خرداد آن سال، دوازدهم محرم بود که بعد از آن، طیب و دوستانش را گرفتند و اعدام کردند و بعد حدوداً شاید هفتاد، هشتاد نفر از علمای بزرگِ همه جا را بردند زندان، همهاش مربوط به ابیعبدالله الحسین است، من باز میگویم پوسته است، بروید به عمقاش، ببینید چه میکند. این کتاب در محضر استاد، یک گوشهای از کربلا و عزاداری بر سیدالشّهداء را من توضیح دادم، خیلی قدر بدانید. کوشش کنید انشاءالله همه در هر مرحلهای که هستند زیارت عاشورا را هر روز بخوانند و با توجه هم بخوانند، به این ترتیب که عرض میکنم؛ اتفاقا دیروز این کتاب صدف را دیدم، روایت از امام صادق است، از بابِ استحباب -در مستحبات به سند هم زیاد لازم نیست توجه کنید، همین قدر نقل شده باشد که از امام صادق هست بَس است- امام صادق علیهالسلام میفرماید: اگر اینطوری زیارت عاشورا را بخوانید -که صد لعن و صد سلام یک مقداری طول میکشد- در صد لعن یک دفعه بگویید: اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین علیه السلام و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا، و بعد از این یکدفعه که اینطوری خواندید، بعد 99 مرتبه بگویید: اللهم العنهم جمیعا، اللهم العنهم جمیعا، اللهم العنهم جمیعا…..خیلی زود تمام میشود و در سلام هم یک مرتبه بگویید: السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلّت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. یکدفعه اینطوری بخوانید و 99 مرتبه بعد از آن بگویید: السلام علی الحُسین وعلی علی بن الحُسین وعلی اولاد الحُسین و علی اصحاب الحُسین، این همان ثواب را به شما میدهند. خُب این کار، کارِ آسانی هست، شاید مجموعا یکربع بیشتر طول نکشد و نباید من بگویم کم طول میکشد، برای خودم میگویم، من تنبل هستم، والّا ساعتها، سالها، انسان در مقابل ابی عبدالله الحسین نشسته باشد به آن چهرهی مبارک، به آن چهرهی مبارکهی پرمعنویت نگاه بکند بگوید: السلام علیک یا ابا عبدالله، فدایت بشویم آقا، قتل الله من قتلوک و لعن الله قوما ظلموک و لعن الله قوما منعوک من ماء الفرات، السلام علیک یا ابا عبدالله و رحمة الله و برکاته. دعای ختم مجلس نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا الله و یا الله و یا الله و یا الله و یا الله. خدایا به آبروی ابی عبدالله الحسین گناهانی که در سال گذشته کردهایم، اشتباهاتی که کردهایم همه را ببخش و بیامرز. به آبروی ابا عبدالله الحسین خدایا قسمات میدهیم فرج فرزندش را در این سالِ نو به ما مرحمت بفرما. پروردگارا ما را در این ماه به عزاداری ابی عبدالله الحسین موفق بفرما. خدایا ما را از یاران خوبِ حضرت ولی عصر قرار بده. خدایا اگر ما در کربلا بودیم بعید بود که از اصحاب عمر سعد باشیم، حال که آنجا از اصحاب سیدالشهداء نبودیم خدایا ما را از اصحاب حضرت بقیةالله قرار بده. پروردگارا قلب مقدسش را از ما راضی بفرما. دین و دنیا و آخرتمان در پناه امام زمانمان حفظ بفرما. خدایا مرضهای روحیمان شفا مرحمت بفرما. توفیق تزکیهی نفس به همهمان عنایت بفرما. خدایا سال جدید را برای همهمان مبارک قرار بده. پروردگارا به آبروی حجة بن الحسن قسمات میدهیم مریضهای بدنی اسلام را شفا مرحمت بفرما. مریض منظور الساعه لباس عافیت بپوشان. امواتمان غریق رحمت بفرما. خدایا هر که به این مملکت، به مردم این مملکت، به شیعیان خدمت میکند در پناه امام زمان حفظش بفرما. خائنین را اگر قابل هدایت نیستند ذلیل بفرما. عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما. و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.