۱ ربیع الاول ۱۴۲۷ – ۱۱ فروردین ۱۳۸۵ – عالم ملک و ملکوت
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الحمدلله و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله آل لله لاسیما علی بقیه الله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و لعنه الدائمه علی أعدائهم أجمعین من الان إلی قیام یوم الدین.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فىِ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ، آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُحْسِنِینَ ، کاَنُواْ قَلِیلًا مِّنَ الَّیْلِ مَا یهْجَعُونَ، وَ بِالْأَسحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ، وَ فىِ أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائلِ وَ المْحْرُوم» (ذاریات/ ۱۵ – ۱۹)
روز اول ماه ربیع الأول است. احتمالاً شهادت حضرت امام عسکری علیه الصلاه و السلام امروز باشد و بعضی گفتهاند که آن وجود مقدس را مثل امروزی مسموم کردند و روز هشتم ربیع از دار دنیا رفتند. به هر حال به امام عصرمان بخاطر شهادت پدر بزرگوارشان، مخصوصاً امسال که به حرم مطهرش اهانت کردند و مصیبت جدیدی پیش آمده، بر آن حضرت تسلیت عرض میکنیم. امیدواریم پایان غیبت کبری و صغری در همین ایام باشد و قلب مقدس پدر بزرگوارشان را خدای تعالی با ظهور فرزندش شاد بفرماید و یا لااقل مُزد عزاداری شیعه را در این دو ماه همین مسئله قرار بدهد و چشمهای ما را به جمال آن حضرت روشن بفرماید.
در این آیاتی که تلاوت شد، میخوانیم که «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فىِ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ» (ذاریات/ ۱۵) هر چیزی در عالم دو بُعد دارد. یکی بُعد مُلکی و یکی هم بُعد ملکوتی است. بُعد مُلکی عالم همین چیزهایی است که ما میبینیم و حس میکنیم و با حواس خمسه آنها را متوجه میشویم. بُعد ملکوتی اینها آن چیزهایی که هست ولی با این حواس احساس نمیشود؛ یعنی با چشم دیده نمیشود ولی با چشم دل دیده میشود. با گوش ظاهری شنیده نمیشود ولی با گوش باطن انسان آن را میشنود حتی در بیان با زبان ظاهری شاید گفته نشود و خیلی زحمت دارد که انسان بتواند ملکوت را با زبان بیان کند مگر آنهایی که خدای تعالی حکمت را از قلبشان به زبانشان جاری کرده باشد. آن وقت میتوانند برای مردم ملکوت هر چیزی را بیان کنند.
بنابراین اگر انسان بخواهد به کمالاتی برسد باید یک چشم دیگر، یک گوش دیگر، یک زبان دیگر، یک قلب دیگری داشته باشد تا بتواند به آن وادی وارد شود و اکثراً مردم این طور هستند که « لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ » (أعراف/ ۱۷۹) چون ملکوت فرقش در همین است که مُلک را همۀ حیوانات میبینند، میشنوند و ممکن است حتی با یک زبانی با یکدیگر صحبت کنند و مثلاً اگر حیوانی جایی طمعهای پیدا کرده به حیوانات دیگر بگوید و راهنمایی کند و این مسئله دربارۀ مورچهها خیلی ظاهر است. شما اگر یک طمعهای را یک جایی بیندازید یک مورچه میآید و احساس میکند که اینجا طمعۀ خوبی است وقتی که برمیگردد به طرف مورچهها آنها را خبر میکند و همه به طرف آن طعمه حرکت میکنند. در خیلی از حشرات این مسئله هست و در حیوانات غیرحشرهای هم هست.
به هر حال مُلک برای حیوانات است و خدای تعالی عالم مُلک را هم برای حیوانات و هم [برای] انسان قرار داده است. اگر انسانی به همین اکتفا کرد از دایرۀ حیوانیت بیرون نیامده است و اگر قدم در ملکوت گذاشت؛ یعنی خدا را شناخت آنطور که باید بشناسد، پیغمبر اکرم را شناخت آنطوری که در یکی دو شب قبل یک مقداری توضیح دادم و امام را آنطوری شناخت که دو شب پیش عرض کردم و آخرت را آنطوری شناخت که باید بشناسد. بهشت و چشمههای بهشت را که در اینجا ذکر شده و در این آیه بیان شده فکر نکند بهشت فقط یک باغی است که درختها سر به هم آورده، سایۀ مناسبی به وجود آورده و مثلاً از زیر کوهها چشمههای آب جاری شده است بلکه بهشت به فارسی و جنت به عربی یک ملکوتی دارد. اگر انسان از بُعد مُلکی وارد بهشت شد باز هم آنجا به فکر میوهها و سایهها و حورالعین و امثال اینها است. درست است آدم درست کاری است، خدا او را برای بهشت خلق کرده اما آن روحیۀ مُلکشناسی و مُلکپرستی و محبت به مُلک از او گرفته نشده و چون اکثریت مردم اینگونه هستند، جنبههای حیوانیشان غلبه بر جنبههای معنویشان دارد از این نظر خدا هم آنها را پذیرفته، رحمانیت پروردگار، آنها را قبول کرده و وارد بهشتشان کرده است. اما اگر بخواهید به یک حقیقتی دست پیدا کنید، اگر میخواهید راه تزکیۀ نفس را صحیح انجام بدهید، یکی از صفات رذیلهای که در انسان بلکه همۀ انسانها هست و بلکه برای مردم خیلی مشکل است که از این حالت بیرون بیایند [این است که] تحت تاثیر چیزهایی که با چشم میبینند، با گوش میشنوند، با زبان میگویند واقع نشوند، بلکه به حقیقت برسند، به ملکوت برسند، عالم امر را مشاهده کنند و عالم خلق را جزیی بدانند. عالم ملکوت را حق و حقیقت بدانند و عالم مُلک را یک ظاهری یک چیزی که فانی میشود اهمیت زیادی لااقل ندارد آن را آنطور مشاهده کنند.
من متأسفم و جداً گاهی مثل یک رانندهای که یک دفعه با خطر متوجه میشود و باید ترمز کند، این مجالس ما با اینکه نزدیک ۲۰ سال است که مشغول آرایش این مجالس هستیم آنطوری که انسان میخواهد که این مجالس، مجالس درس و بحث و گفتگو از آنچه که معمولاً در کتابها نیست و مشاهده نمیکنید، باشد، اما چه میشود کرد. اگر یک طبیبی مریضهای مختلفی داشته باشد و حتی آن مریض برای رفع کسالتش ارزش قائل نباشد که وقتی برای مطب میآید دست بچۀ خردسالش را هم میگیرد و میآورد، رفیقی که داخل خیابان اصلاً به حقایق معتقد نیست دست او را هم میگیرد و میآورد و مجلس طوری میشود که انسان نمیتواند یک نسخۀ کامل و خوبی برای دوستان بنویسد. اینجا یک بحث بسیار مهمی هست اگرچه بحمدلله رفقای ما بلکه بعضی قبل از من مطالب را که سیراب شدهاند یا خودشان قلبشان چون جزء مخلَصیناند و یا مخلِصین « جَرَت یَنابیعُ الحِکمَهِ من قلبهم على لسانهم و من لسانهم علی کتابتهم» شده است.
من همین امروز بالا یک مقداری داشتید دعای ندبه میخواندید و من هم فکر میکردم، دیدم پنج تا مجلۀ قابل توجه نوشته شده است که أخیراً مجلۀ انوار هدایت است که زحماتش را آقای معلم کشیده است. به جای همۀ مجلاتی که هست چهارتای این مجلات مختص امام زمان علیه الصلاه و السلام است. چندی قبل مجلهای که اسم زنی رویش بود نگاه میکردم. دیدم پانصد هزار تیراژش است. ما مسلمانها همیشه تابع مُلک هستیم و متأسفانه آنطور که باید در مُلک فرو برویم، نیستیم. تابع پرستندههای مُلک هستیم. میخواهیم ادای آنها را در بیاوریم، با آنها باشیم. خیال میکنیم تمام فلاح و رستگاری به این است که انسان عقبرو این حیوانات باشد و بدتر از هر چیزی این است که انسان اگر هم میخواهد باشد خودش حیوان باشد چرا پیرو حیوانات باشد. خودش مستقلاً کار کند نه اینکه چون همه میکنند، ما هم انجام میدهیم، [اینگونه] نباشد.
دوستان مشغول هستند و کتابها نوشتهاند. آدم فکر نمیکند یک دانشمند، یک کسی که هنوز مثل من پیر نشده کتابهایی نوشته باشد. من گاهی میگویم فلانی ۲۵ جلد کتاب نوشته است همه تعجب میکنند. این قیافه ۲۵ جلد کتاب! و یا مجلهای صادر کرده و یا اینکه مثلاً همان سررسیدهایی که دوستان ۵ یا ۶ تا سررسید نوشتهاند و هر کس این سررسیدها را ببیند خیال میکند سررسید معمولی هست و حال اینکه یک کتاب نوشتهاند. گاهی اوقات من مدرک بعضی از روایات میبینم این سررسید مدرک هم داده است، متن روایت را نقل کرده است. نگاه کنید چه میشود که ماها هم نسبت به آنچه که از خودمان صادر شده غیرت داشته باشیم. مجلۀ زن روز پانصد هزار تیراژش است ولی مثلاً مجلۀ خورشید مکه سی هزار. این بیهمتی ما نیست؟ مجلۀ خورشید مکه بخاطر گذر زمان تیراژش خیلی زیاد شده است. اینها باید هدیه داده بشود. چه میشود که مثلاً مقید باشیم، غیرت داشته باشیم. من این کلمه را به خودم میگویم شاید به من بر بخورد. غیرت داشته باشیم که این مجلات را بگیریم که طرف تشویق بشود که از این کارها بیشتر بکند. این همه اینجا دانشمند، روحانی و در قم زیادتر و در تهران هستند واقعاً بعضی از دوستان را میبینم آن قدر به فکر پیشرفت دینشان هستند که شب و روز ندارد که من گاهی به دوست عزیزم آقای مسعودی میگویم که آقا یک کمکی برایت بیاید. تهران است و کسی نیست و این همه کار. در قم همینطور. شماها، نه همه شما، بعضیهایتان میروید و میآیید یک همتی داشته باشید. من نمیخواهم مجلات آقایان را بفروشم. حاضرم اگر به آنها برنخورد همهاش را بخرم و به همۀ شما هدیه بدهم. این کار خوبی است ولی شماها تنبلتر از این میشوید. چه اشکالی دارد این تیراژها بالا برود و وقتی که این تیراژها بالا رفت دستگاه وزارت ارشاد میفهمد که این تیراژش بالا است و مردم میخواهند. طبعاً اجازۀ پخشاش را میدهد. وقتی که اجازۀ پخش داشت حقایق بیشتر به مردم میرسد. شما این مجلهها را نگاه بکنید مطالبی که گاهی خدا میداند از آنها استفاده میکنم. مطالب پرارزشی در این مجلات نوشته شده است، همین مطالبی که غالباً گفته میشود.
ما همهمان در مسئلۀ مُلک با حیوانات شریک هستیم. شما دوست دارید که با حیوانات شریک باشید و با حیوانات هماهنگ باشید یا با أئمۀ اطهار و اولیای خدا؟ همین الان روز جمعۀ اول ماه ربیع است و دو ماه هم عزاداری کردید به خودتان جواب بدهید. کدام یکی؟
به خدا قسم اکثریت مردم کوشش میکنند که خودشان را با حیوانات شریک کنند و ای کاش با حیوانات شریک میشدند؛ چون حیوانات آزارشان لااقل به خودشان نمیرسد. یک گرگ حیوان بسیار درندۀ خطرناکی است. صدتا گرگ دور هم باشند و همهشان گرسنه به جان یکدیگر نمیپرند، خودشان را از بین نمیبرند. صدتا شیر گرسنه دور هم باشند به هیچ وجه به یکدیگر تجاوز نمیکنند، ما در این جهت پیرو حیوانات هم نیستیم. میبینید در دنیا چه خبر است، دنیایی که مثلاً رئیس جمهور آمریکا میگوید مثلاً آن مصلح آخرالزمان که میخواهد بیاید من هستم. با این همه کثافت کاریها و این همه زشتیها، در عین حال این کلمه را به زبانش جاری میکند. مردم هم یک عده که همان جا هستند و هم فکر او هستند و حیوانی مثل او هستند اینها باور میکنند.
شما ببینید یک چنین دنیایی در میان این مردم اگر شماها اهل تزکیۀ نفس باشید، خودتان را پاک کنید. پاکی یعنی چه؟ یعنی لااقل نباید آزارم به هم نوعم برسد. پاکی یعنی حسادت نداشته باشم، کبر و غرور نداشته باشم، بدخواه دیگران نباشم و به طور کلی صفات رذیله را نداشته باشم. این یک قدم کوتاهی در راه رسیدن به حقیقت است. قدمهای بعدی مهم است که انسان از عالم مُلک که اینها حرف بیهوده نیست که مُلک و ملکوت همان طوری که بعضی از متصوفه میگویند، نه. اینها آیات قرآن است «بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْء» (یس/۸۳) کلمۀ ملکوت در آیۀ قرآن آمده است. از عالم مُلک یعنی عالَم حیوانی از عالم مُلک یعنی عالَم شیطانی؛ چون [وقتی] انسان از حیوانیت سرازیر میشود به شیطان میرسد، ولی شیطان است و شیطان به اولیائش وحی میکند «لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِم» (انعام/۱۲۱) صریح قرآن است، راهنماییتان میکند اگر تابع شیطان باشید. یک چیزی میشوید که حتی به طفل شیرخوار هم رحم نمیکنید، به امام هم رحم نمیکنید. درگذشته بودهاند. زمان ما امتحانمان به یک نحوۀ دیگری است، زمان أئمه نحوۀ دیگری بوده که دشمنی با امامشان میکردند. این عالم مُلک است، عالم شیطانی است. عالمی است که شیطان یک حیوان را این قدر فریب نمیدهد مثلاً یک گرگی را فریب بدهد و بگوید این گرگی که دارد میآید را پارهاش کن، نمیکند ولی ماها را چرا. با کوچکترین سوء ظن «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم» (حجرات/۱۲) قرآن میفرماید که بعضی از ظنها گناه است. آن وقت انسان یک چنین وضعی پیدا میکند.
اگر بخواهیم طبقه بندی بکنیم طبقۀ حیوانیت انسان، گاهی این حیوانیت خوب است و گاهی بد؛ چون حیوانها خوباند. شما این را بدانید خدا حیوانات را از کسانی که حیوان سیرتاند و به طرف شیطان رفتهاند بهتر میداند. حیوانات مطیعاند. الان اگر روی دوش الاغ بار بگذارید باز هم میبرد و نمیگوید حالا زمان هواپیما و ماشین و غیره است و من را دیگر رها کنید. به کسی که حرف چرت میزند و میگفت اروپاییها این طور کردند، آن طور کردند. گفتم: حالا به من و تو چه. من آنم که رستم بود پهلوان. درست است؟ این بنده خدا این قدر نفهم بود که میگفت قضیۀ رستم هم دروغ بوده است. حالا برنامۀ رستم در کار نبود. ما آنیم که رفتند به کرۀ ماه، تو که نرفتی. تو هنوز کرۀ زمین را هم نگشتی. تو پس بیا و به آفاق و انفس گردش کن، در آفاق انفس حرکت کن تا بتوانی به یک جایی برسی. خدا کرۀ ماه را برای تو قرار نداده است و آن کسی که رفته است بیخود رفته است. نگویید که فلانی با علم مخالف است، نه. اگر کرۀ ماه را نزدیک آوردند و حتی یک نردبان هم میشد که بالایش بگذارند و برویم یک جای بیآب و هوایی که چکار کنیم؟ برو یک جایی که همۀ آب و هواهای خوب در آنجا است. شما بالاخره بخواهید یا نخواهید بالا میروید. خدای نکرده، شماها را نمی گویم، یا به طرف جهنم یا به طرف بهشت. هر دوی آن روی کرۀ زمین نیست، با علم هم میروید. خدای تعالی در قرآن میفرماید: «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْس ِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ» (رحمن/۳۳) ای گروه جن و انس! اگر میتوانید بروید به کرات بالا، آسمانها و زمین ولی این طوری نمیتوانید بروید. ولی یک راه خدا باز کرده است و آن سلطه است؛ یعنی یک وسیلهای درست کن و برو. بدون وسیله هم آخرش خدا میبرد. بهشت و جهنم که در این کرۀ زمین نیست.
بنابراین آقایان بیاییم خودمان را از این عالم مُلک نجات دهیم در صف حیوانات نایستیم اینجا صف شما نیست. گاهی دوتا صف هست یکی سیگار میدهند _ من یادم هست که تریاک هم در صف میگذاشتند تا به هر کس به اندازۀ خودش تریاک بدهند_ یک جا هم دارند مثلا فرض کنید اشرفی میدهند و شما هم یک آدم بسیار متشخصی هستید که سیگاری هم نیستید. شما رفتید داخل صف سیگاریها ایستادید. یک نفر میآید و به شما میگوید، پیغمبرها به شما میگویند، آنها که میخواهند شما را نجات دهند به شما میگویند که صفتان آن طرف هست. تو در صفی باید بایستی که انبیاء ایستادند، در صفی باید بایستی که پیغمبر اکرم و أئمه اطهار ایستادند. همین یک کلمه را درستش کنیم. صف خودمان را مشخص کنیم. تو بیشتر به صف پیغمبر و اهل بیت عصمت میخوری یا صف حیوانات؟
اگر تزکیۀ نفس نکردید ولو نمازت را اول وقت بخوانی، اگر تزکیۀ نفس نکردی ولو بهترین کارها را به فشار، چون طبعاً انسان باید کارهای خوب را با فشار انجام بدهد، اینها را تو انجام دادی در صف حیوانات هستی. چرا؟ به جهت اینکه صفات حیوانی در تو هست. کم بخوابید، با خدا مناجات کنید، سحرها بلند شوید و استغفار کنید، هفتاد مرتبه (استغفر الله ربی و أتوب إلیه) در نماز شب بگویید، واجب نیست. پس چرا خدا در اینجا اینگونه تمجید میکند؟ برای اینکه این اعمال است که انسان را موفق به تزکیۀ نفس میکند؛ یعنی اینکه انسان تصمیم بگیرد که تزکیۀ نفس بکند. از شما میپرسم که خیلی وقتها وضعت خوب نیست بدنت بو میکند، حمام نرفتی؟ میگوید: اتفاقاً دیشب حمام بودم. صابون زدی یا نه؟ میگوید: صابون نزدم و فقط آب روی خودم ریختم. خوب این بیشتر گند و بویت را بلند کرده است.باید خودت رو تمیز کنی، صابون هم بزنی. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون» (ذاریات/۱۸) این صابونی است که میزنی. این تزکیۀ نفس، حمام رفتن است؛ یعنی نمیشود انسان تزکیۀ نفس بکند ولی استغفار نکند فایدهای ندارد و تزکیۀ نفس هم قبول نیست. از اینجا ما میخواهیم قدممان را برداریم و در عالم ملکوت بگذاریم و در دست خدا است «ملکوتُ کُلِّ شیءٍ» (یس/۸۳).
روایات و آیات مشعر بر این است که ید خدا امام عصر أروحنا فداء است «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم» (فتح/۱۰) در تفسیر این کلمه نگاه کنید. میفرماید: (یدالله) علی بن أبیطالب صلواه الله علیه است، (یدالله) امام عصر است، به یَد خدا است ملکوت هر چیزی؛ یعنی اگر میخواهی به ملکوت برسی، نه اینکه این دو دستت را به دامن امام زمان بیندازی، قلبت را به پای امام زمان بینداز. بلند میشوی بگو (یا صاحب الزمان)، مینشینی بگو (یا صاحب الزمان). فرقی نمیکند (یا علی) را با توجه بگویی، منتها با توجه. یک بچۀ کوچک که نمیتواند راه برود، میبینید که پدرش کنارش ایستاده و همهاش میگوید: بابا یا می گوید: مادر. دائماً بگویید، نمیگویم با زبانتان بگویید. مرد کافری بود و خدا را اصلاً قبول نداشت. وقتی که میخواست وارد زنها بشود چون زنها مقید بودند، میگفت: یا الله. (یا الله) گفتن این معنایش این است که من مرد هستم که دارم میآیم و هیچ معنای دیگری ندارد. این طوری نباشید. (یا الله) را آن وقتی که برای اخطار خانومها میگویید با توجه بگویید. لازم نیست صدایتان را عوض کنید همان (یا الله) منتها توجه داشته باشید.
مؤمنین کسانی هستند که تجارت و بیع که این موارد یک مقدار تمرکز میخواهد سراش را کلاه نگذارند، یک مشتریی نباشد که کلاه سر انسان بگذارد. آنجا تمرکز میخواهد. میگوید همان موقع که تمرکز کامل در مُلک میخواهد داشته باشید به یاد ملکوت هم باشید. «لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه» (نور/۳۷) آنها را از یاد خدا غافل نمیکند. چرا تجارت و بیع را فرموده است؟ برای اینکه هم مربوط به مُلک است و هم در مُلک این یک کاری است که آدم باید یک مقداری دقت کند والا اگر دقت و تمرکز نکند ممکن است که سرش را کلاه بگذارند. همیشه انسان باید به یاد خدا باشد. برای شما چطور مثال بزنم که شما هم خدای واحد را همیشه به یادش باشید و هم امام زمانتان را.
یک مثال خیلی ساده چون این مطالب یک مقداری دقیق است و نمیشود در جلسات عمومیگفت ولی حالا عیبی ندارد. یک مثال خیلی ساده، ببینید الان من را که میبینید بدن و روحم است؛ چون اگر روحم تنها باشد شما نمیبیند. اگر بدن تنها باشد خواب است یا مرده. بنابراین نمیتواند صحبت کند. شما به من دارید نگاه میکنید، من هر چه بگویم، میروید و میگویید فلانی گفت. بدنش گفت یا روحش؟ کدام یکی؟ اینها وحدت داشتند؛ چون اگر بگویید بدنش گفت، یعنی خواب بود و گفت، ارزشی ندارد. اگر بگویید روحش گفت، تو کجا روحش را دیدی؟ پس بدن وسیلۀ روح است، دست وسیلۀ اعمال قدرت است. شما اگر همین الان این سقف بخواهد خراب شود این دستتان را حائل میکنید؛ چون می خواهید کمال قدرتتان را اعمال کنید. این را خوب دقت کنید، امام زمان وسیلۀ اعمال قدرت پروردگار است. خدا هر چیزی را با وسیلۀ خودش انجام میدهد. امام زمان وسیلۀ احاطۀ علمی خدا بر خلق است. خوب دقت کنید یک خورده جنبه علمی دارد، خدای تعالی فرض کنید بلاتشبیه که شاعر میگوید: خاک بر فرق من و تمثیل من، اما روح امام زمان خدا است نه روحی که در بدن امام زمان است یک وقتی این طوری فکر نکنید. اینکه میگویند (یدالله) أئمه دست خدا هستند، جنب الله، عین الله، اُذُن الله؛ یعنی وسیلۀ آن قدرت پروردگار است. خدا احتیاجی به وسیله ندارد اما خودش این طوری خواسته است. در تمام کارها هم همینطور است. وسیلۀ اعمال قدرت است؛ یعنی شما هر چه که بگویید: (یا الله) من را، فرض کن، قوی قرار بده. قوی قرارت میدهد اما به وسیلۀ امام زمان.
در دعای ندبه میخوانیم (أین السببُ المتصلُ بین الأرض و السماء) این رابط بین خدا و خلق حتی نفس کشیدن ما، مرگ و زندگی ما وسیلهاش این روح مقدس حضرت بقیهالله است که مخلوق خدا است. اگر به ملکوت راهمان بدهند یک قدم میخواهیم در ملکوت بگذاریم. کِی راهمان دادند؟ آن وقتی که ما بفهمیم _ فهم یعنی چشم دل _ یعنی همانطور که شما با من صحبت میکنید روح و بدنم را از من جدا نمیکنید همینطور خدا و امام زمان را با هم بدانید. وسیلهاش این روح مقدس حضرت بقیهالله است که مخلوق خدا است. خدا هیچ وقت نمیآید با من و شما صحبت کند «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّه الّا وحیاً» (شوری/۵۱) اینطوری نیست که خدا برای بشری صحبت کند الا وحی باشد. «أَوْ مِنْ وَراءِ حِجاب» (شوری/۵۱) که این وحی با واسطه است که آخر میفرماید یا به پیغمبرها مستقیم وحی میکند یا به اولیای خدا که خیلی باید مقامشان بالا باشد که (من وراء حجاب) باشد؛ یعنی که خدا را آنطور که انبیاء متوجه هستند و میفهمند، اولیاء خدا متوجه نیستند و خدا را نمیفهمند ولی با یک پردهای با آنها صحبت میکند. «أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا» (شوری/۵۱)یا به وسیلۀ رسول. رسول چطور است؟ رسول همین قرآنی که بر پیغمبر اکرم نازل شده و پیغمبر برای ما خوانده است. پس بنابراین به طور کلی خدا مثل حضرت موسی بیاید که در کوه طور او را خواست و حالا هر طوری که بود او را طرف خود کشاند و گفت: «إنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا»[1] اینگونه با خدای تعالی صحبت کردن اصل شانش نیست، کبریائیتاش ایجاب نمیکند. یک وقتی اگر شما هم توقع داشتید خیلی توقع بیجایی است که خدا مثل حضرت موسی که صحبت کرد با شما هم صحبت کند ولی امام زمان را قرار داده و میگوید که زبان من است، گوش من است اُذنالله است. او را قرار داده است که شما با او صحبت کنید. صحبت با او صحبت با خدا است. «وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّه»[2] او در بین ما است هیچ وقت نمیشود در عالم از زمان حضرت آدم تا روز آخر حجت در بین مردم نباشد و به همین جهت هست که ۱۱۷۰ و چند سال حضرت ولی عصر را در کرۀ زمین نگه داشته است. ما که نمیبینیم؟ خوب برو ببین. ما که پیدایش نمیکنیم؟ پیدا است، خورشید را تو پیدا نمیکنی. پیغمبر اکرم حضرتش را مثال به خورشید زده است. آخر ما پشت ابر غیبت هستیم. یک هواپیما بشین برو بالای ابر. ما یک روز بارانی بود رفتیم بالا و دیدیم عجب آفتابی هست. روی این ابرها آفتاب افتاده و طوری آفتاب بود که من پردهای جلوی این شیشۀ هواپیما انداختم که اذیتم نکند. چطوری میشود که بالا برویم؟ من همین را میخواهم بگویم. همۀ کار ما و صحبت ما این است که شما بالا بروید و امام زمانتان را ببینید، با همین ترکیۀ نفس.
اول یک خورده خودت را سبک کن، یک مقدار حواست را جمع کن، یک بلیط بگیر. حداقلش این است که بلیط بگیر. الان مشهد چند هفته هست که ماندیم و بلیط پیدا نمیشود و حالا گفتیم چه بهتر. إن شاءالله هیچ وقت بلیط پیدا نشود و ما همیشه خدمت آقایان باشیم. اینجا وطنمان است، اینجا متولد شدم و باید هم باشم ولی خوب حداقل بلیط بگیر. از چه کسی بلیط بگیریم؟ از آن کسی که تمام سازمان هوا و به اصطلاح وزیر راه و ترابری او را تعیین کرده برای اینکه شما بروید از او بلیط بگیرید.
حالا برسیم به وضع خودمان. آقا من چطور به امام زمان برسم؟ به آن خورشید تابان برسم؟ این ابر غیبت همه جا را گرفته است. ظلم مردم همه جا را گرفته است، چطور امام زمانم را ببینم؟ بلیط بگیر. بلیط از چه کسی بگیرد؟ از دین. دینِ تو بلیط میدهد، بلیط داده و اسم تو را هم نوشته است. یک مقداری همت کن و برو از آژانس بلیطت را بگیر. پول هم نمیخواهد، پول هم به تو میدهد. نه، من حالش را ندارم.
یک شخصی یک شیری دنبالش کرد. فرار کرد و دید که نمیتواند و داخل چاه افتاد. پایین چاه را نگاه کرد، دید یک افعی خیلی بزرگی آنجا منتظر آمدن او است. وسط چاه دوتا ریشۀ درخت بود. دستش را به آنها گرفت. نه شیر میتواند کاری بکند و نه این. دید دوتا موش دارند این ریشه را قطع میکنند. یکی سیاه و یکی سفید. در همین وسط با این دلهره، با این وضع خطرناک یک مقداری عسل به این دیوار چاه بود. زنبورها حالا از کجا به آنجا عسل ریخته بودند، مشغول خوردن این عسل پر از خاک و کثیف شد و حواسش رفت به عسل. این را برای می میگویند. اگر اهل آخرت نباشید، اگر اهل ملکوت نباشید، اگر به طرف ملکوت نروید أجل مثل یک شیری دنبال سر ما است. امثال گفتند که در ایام نوروز چقدر در تصادف مردند. گاه گاهی بنشینید، من خودم شبها این کار را میکنم. دوستانی که داشتیم، مردند. پایین هم اگر اهل عمل نباشیم جهنم است و عذاب است و زقوم است و اینها است. ما الان چکار میکنیم؟ یک دستمان به این ریشۀ درخت است، یک دستمان را به آن ریشۀ درخت گرفتیم. این ریشههای درخت همین بازیهایی است که خودمان برای خودمان در آوردیم. بله ما هر سال دو دفعه میرویم خودمان را چک میکنیم تا مریضی نداشته باشیم. این دستگیریاش ولی شب و روز ریشه را دارد میخورد. آن دوتا موش را تشبیه به شب و روز کردند که میجوند. تو به شیرینی دنیا، بهبه چه زندگی خوبی دارم، همه چیزم مرتب است دیگر از عسل هم که بهتر نمیشود اما تو در خطری، تو اگر اینجا پرت شدی داخل مُلک میافتی بلکه از مُلک هم بدتر؛ یعنی داخل دهان شیطان میافتی. شیطان هم روز قیامت میگوید که من به تو کاری ندارم. این را بدانید اطاعت شیطان خیلی بد است. با رفیق بیوفا هیچ وقت رفاقت نکنید. رفیقی که بخاطر پول شما با شما رفیق است، رفیقی که برای قدرت شما با شما رفیق است، رفیقی که میدانید وفا ندارد. کلام امیر علیه الصلاه و السلام است که به شعر ترجمه کرده بودند که (مطلب تو وفا ز مرد ملُول؛ ملول یعنی کسی که زود بداش میآید، نشود مجتمع ملال و وفا) نمیشود که هم زود ناراحت شود و هم زود وفا داشته باشد. (چون کند عهد چون ملالش خواست، بشکند عهد را به سنگ جفا). شیطان در درجۀ أعلی بیوفایی است. همۀ عهدهایش را میشکند. در همین دنیا هم میشکند. این شیطان را ترک کنید. اصلاً ما چرا در چاه بیفتیم.
خدای تعالی میفرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فىِ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ» (ذاریات/۱۵) میخواستم این را توضیح دهم، یکی از واژههایی که هر وقت به ما میگویند ما خیال میکنیم که بهشت است آن هم بهشت خُلد. جنات و عیون در همین دنیا هم هست منتها کسی که در ملکوتش وارد بشود. ما دوستانی داریم که اهل تزکیۀ نفساند که واقعاً خودشان در دفترهایشان نوشتهاند که اصلاً در زندگی از جهنم بیرون آمدیم و وارد بهشت شدیم با تزکیۀ نفس. وضع مالیشان هم شاید خیلی خوب نباشد. در همین دنیا به انسان بهشت میدهند. (بهشت آنجاست که آزاری نباشد، کسی را با کسی کاری نباشد) نه اینکه مردم، مردم کسی نیستند که اذیت بکنند. یک کاری بکنید که دیگر شیطان با شما کاری نداشته باشد. چه کسی اینطور است که شیطان با او کاری ندارد؟ خدا در قرآن میفرماید: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطان» (حجر/۴۲) تو بر بندگان من نمیتوانی تسلط پیدا کنی. خودش هم روز اول گفت: «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین» (ص/۸۲-۸۳) همه را اغواء میکند مگر بندگان خالص را نه اینکه نخواسته باشد که اغواء کند، نمیتواند اغواء کند. به جایی برس که راحت بشوی از کسانی که میخواهند تو را اذیت کنند، شیطان سیرتان. چه خوب است که انسان به جایی برسد که «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا» (فرقان/۶۳)، «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما» (فرقان/۷۲) آن قدر بالا میروند تا جایی میرسند که «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِین إِمَامًا» (فرقان/۷۴) ما رهبر متقین باشیم. مردم معمولی که تقوا ندارند و از خواب بیدار نشدند و نمیشود آنها را از خواب بیدار کرد. «فی جَنَّاتٍ وَ عُیُون» (حجر/۴۵) کلمه عیون را هم توضیح بدهم، عیون؛ یعنی چشمهها. «جَرت ینابیعَ الحکمه من قلبِه علی لسانه»[3] اگر بخواهیم در عالم ملکوت تشبیه کنیم به چه شکل است. این دل ما مثل یک سدی است که پشتاش آب جمع شود. این آبی که پشت سد جمع شده است یک دفعه ریختهاند؟ نه. کمکم این چشمهها با هم یکی شدند وآمدند پشت سد آب جمع شده است که اگر آن را رها کنند شهری را خراب میکند یا شهری را آباد میکند. چشمهها جمع شدند، خیلی از بچهها از زمان کودکی در مجالس دینی جمع میشوند. پدر ما را خدا رحمت کند به این مناسبت بد نیست اسم این بزرگوار را هم ببریم. من شش ساله بودم یک مجلسی بود و دعای ندبه خیلی کم بود. حاج آقای علمالهدی که ظاهراً فوت کرد در مسجد ما هم مرتب میآمدند در مسجد صاحب الزمان دعوتشان میکردیم منبر میرفتند. مشهدیها اکثراً او را میشناسند. ایشان دعای ندبه میخواند و چه حال خوبی هم داشت که إن شاءالله حضرت ولی عصر ایشان را بخاطر همان دعاهای ندبه، آنچه که ما اطلاع داریم، و همان خدمات و سخنرانیها و منبرها پذیرایی میکنند. این کمکم در دل آدم جا میشود.
شما ممکن است در دوران جوانی به مجالس دینی نرفته باشید ولی از حالا بروید. گوشتان را باز کنید هر چه گفتند فوری قبول نکنید. خدای تعالی در قرآن این اجازه را به شما نداده است. فرموده است که «أُولُوا الْأَلْبابِ» (بقره/۲۶۹) کسانی هستند که «الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/۱۸) خوبهایش را جمع میکنند. یک وقتی پشت سد کرج یک هتلی بود. ما گاهی برای رفع خستگی با یکی از دوستانمان به آنجا میرفتیم. گفتند این فاضلابش وارد سد کرج میشود، خرابش کردند. فاضلابها را نگذارید پشت سد دلتان بیاید. هر سخنی را گوش دادید از گوشتان تجاوز نکند. داخل مغز و فکرتان ببرید و تحلیلاش کنید و خوبهایش را انتخاب کنید «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/۱۸). «أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» (زمر/۱۸) اینها را خدا هدایت میکند و اینها صاحب مغزاند. اگر اینطوری شد میگویند این آب را برای چه نگه داشتید؟ نگه داشتیم که به وقتش به مردم بدهیم، به کشاورز بدهیم. شما هم این علم و حکمت را که خدا به شما داده نگه بدارید تا وقتش و به جا به مردم بدهید. «جَرَت ینابیع الحکمه علی لسانِه»[4] آب پشت سد که زیاد ارزشی ندارد. گاهی اسباب درد سر میشود اگر یک سیلی بیاید و سد هم پر باشد، میبینید از بالای سد ریخت و خرابی به وجود آورد. تو باید مصرفش کنی «زَکاهُ العلمِ بذلُه»[5] علمیکه خدا به تو داده است را پخش کن و به مردم بده.
روز رحلت امام عسکری علیه الصلاه و السلام به هر حال هر چه باشد به امام زمانمان تسلیت عرض میکنیم و امیدواریم آن حضرت دست ما را بگیرد و وارد بهشتهای دنیوی و اخروی کند و ما را از چشمههای علم و حکمت بهرهمند کند و انشاالله ما جزء کسانی باشیم که از محسنین و نیکوکاران باشیم که «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُون» (ذاریات/۱۷)، «عجبا للمحبّ کیف ینام، کلّ نوم على المحبّ حرام»[6]، «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون» (ذاریات/۱۷) خیلی به نماز شبتان اهمیت بدهید، اگر دیر شده بود و نزدیک اذان بود بالاخره در قنوتان لااقل این ۷۰ مرتبه «استغفرالله ربی و اتوب الیه» را بگویید؛ چون خدا در چند جای قرآن استغفار در سحر را تمجید کرده است و انشاالله از اموالتان هم اگر از واجب النفقهتان زیادتر بود برای سائل و محروم، کسی که از ثروت محروم است به او بدهید و دقت کنید «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنین» (ذاریات/۲۰) در آیات الهی در روی زمین و در دلهایتان فکر کنید و این آیات را نشانۀ خدای عزیز و خدای عظیم قرار بدهید.
آقا امام زمان ما دو ماه عزاداری کردیم و می دانیم کارهای ما ارزشی ندارد، ولی شما بزرگ هستید، شما آقا هستید، پایان آن هم امروز شهادت امام عسکری و بخصوص که مرقد مطهر امام عسکری هم آنطور ظالمانه، که اخیراً من شنیدم، ضریح به کلی از بین رفته است، گنبد به کلی از بین رفته است، حرم مطهر خراب شده است، سرداب مطهر، جایی که لا اقل امام زمان پنج سال با بدن ملکی، با بدن ظاهری آنجا زندگی می کردند آسیب دیده است، و برای اینکه دومرتبه با حالت اول برگردد هم خرج زیادی دارد ولی انشاءالله به همت شیعیان، که شاید هم امتحانی برای شیعیان باشد، بهتر از قبل با نظارت امام عصر ارواحنا فداه درست شود و امیدوارم خدا به شیعیانی که در این راه خدمت کردند و از اموالشان و از هر آنچه که از آنها بر می آید، اجر جزیل مرحمت بفرماید.
نسئلک اللهم و ندعوک باعظم أسمائک و بمولانا صاحب الزّمان یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله اللهم عجل لولیک الفرج، خدایا امام زمان ما را برسان، همه ما را از یاران خوب ان حضرت قرار بده، قلب مقدسش را از ما راضی بفرما.
[۱]. جامع الأخبار، ص ۱۹٫
[۲]. المزار الکبیر، ص ۵۲۸٫
[۳] . عیون أخبار الرضا ، ج ۲، ص ۶۹، ح ۳۲۱
[۴] . عیون أخبار الرضا ، ج ۲، ص ۶۹، ح ۳۲۱
[۵]. غررالحکم ودررالکلم، ص ۳۹۱٫
[۶]. لوامع صاحبقرانی، ج۵، ص ۲۳۷٫
جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.