۱۹ رمضان ۱۴۲۶ قمری – شب احیا

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و الارواح لتراب مقدمه الفداء و العنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَال َإِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره / ۳۰).

شب احياء ماه مبارك رمضان به احتمال شب قدر و شب شهادت حضرت اميرالمومنين عليه السلام است. بسيار پراهميّت آن هم در سرزمينِ مسجد مقدّس جمكران، سرزمين وحي، سرزمين نزول حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه و سرزمين اِعمال ولايت و امر به ايجاد مسجدي اين چنين كه من صلاهما فكأنهما صلاّ في بيت العتيق، بسيار از كلمات عزيزم، دوست بسيار خوبم جناب آقاي بخشي زاده استفاده كرديم. جدّاً جاي اين دارد كه اين كلمات با آب طلا نوشته شود. انشاءالله همه ي عزيزاني كه در مكتب اهلبيت عليه الصلوة و السلام به تزكيه نفس مشغولند اين چنين هستند و اين چنين باشند.

اينجا كه نشسته بودم اين آيه شريفه به دلم افتاد كه درباره اش صحبت كنم. كه مكرّر پروردگار متعال خواسته اين مسأله را و شروع خلقت را براي مسلمانها بيان كند. إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ اين را بطور كلّي بدانيد پروردگار متعال با بندگان خوبش كه در وصف ملائكه فرموده: عِبَادٌ مُكْرَمُونَ ٭ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْل ِوَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ (انبياء / ۲۶-۲۷) با اين بندگان خوب، پرارزش، همه ي كارها را مطرح ميكند. قبل از آنكه انجام بدهد. بر همين اساس ظهور مقدّس حضرت بقيةاللّه را در آسمانها با ملائكه قبل از ظهور مطرح ميفرمايد و اينكه شياطين را خداي تعالي نميگذارد به آسمان بروند، به این دلیل است که مبادا استراق سمع كنند و آنچه خدا با ملائكه مطرح ميفرمايد آنها را مبتلاي به بداء كنند. لذا خداي تعالي نميگذارد اينها بالا بروند و انشاءالله الان مطرح شده و همانطوري كه فرمودند در زمان ظهور اصغر يا صغري وارد شديم و بسيار بايد ظهور مقدس حجة بن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء را نزديك ببينيم. البته اين هم هست كه اوّل با ملائكه خدا اين مطلب را مطرح ميكند، ملائكه را به فعاليّت مياندازد، موانع راه را برطرف ميكند و بعد به آن سيصد و سيزده نفر خداي تعالي مستقيم مطلب را ميفرمايد و حتّي به وسيله يك فرد كه به همه بگويند اينگونه نيست، چون باز از دهان كه بيرون آمد و به گوش بخواهد برسد اين غيرمستقيم ميشود و شياطين اين وسط مطّلع ميگردند و اين خواسته الهي را باز مبتلا به بداء ميكنند. ما درباره ي بداء بسيار اعتقادِ خوبي داريم كه مسأله بداء بايد توضيح داده شود كه انشاءالله موكول به شبهاي آيندهاي كه من صحبت ميكنم اگر موفّق شدم قرار ميدهم.

خداي تعالي با ملائكه مطرح كرد كه: إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ما يك برنامه اي داريم كه ميخواهيم در روي زمين خليفه و جانشيني قرار دهيم. نه يك نفر، بلكه همه ي مردم جانشين الهي باشند. صفات الهي را در خودشان به وجود بياورند. إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً بعضي از مفسرين فكر كرده اند كه منظور حضرت آدم است. ولي از جواب ملائكه و از سؤال ملائكه استفاده ميشود كه منظور همه ي بني آدم هستند. چون خداي تعالي همه ي بني آدم را تعليماتي داده، در فطرتشان همه ي عقايد را گذاشته، همه حقايق و معارف را خداي تعالي در مدّت دو هزار سال به آنها تعليم داده. نه اينكه فكر كنيد تعليمات دو هزار سال طول كشيده. بلكه آنچه مهم است و ما هم در همين ارتباط با شما بيشتر كار داريم اين است كه اين مسائل در ذات شما فرو برود. مثلاً فرض كنيد انسان يك ميخي ميخواهد به ديوار بكوبد، گاهي ممكن است با يكي دو تا چكش اين ميخ روي ديوار بايستد امّا محكم نميشود. بايد آنقدر روي سر اين ميخ كوبيد تا وقتي كه محكم بايستد كه اگر يك چيز سنگيني را به او آويز كرديد اين از جايش تكان نخورد. حقايق و معارف اينطور نيست كه با يك كلمه و حرف انسان بتواند طرف را تفهيم كند. اينكه ميبينيد اين همه سخنراني، اين همه بيان معارف، اين همه تبليغات در رسانه ها، در نماز جمعه ها، در مجالس مختلف تشكيل ميشود ولي مردم روز به روز بدتر ميشوند  و به سوي فساد بيشتر ميروند، علتش همين است كه روي برنامه كار انجام نميشود. من در تلويزيون ديدم با خودم گفتم اگر اين آقا كه الان منبر است به يك نفر از اين جمعيتي كه پاي منبرش نشسته اند ميگفت آقا ريشت را نتراش يا به آن خانمها ميگفت موي سر زن زينت است به فتواي تمام مراجع و نشان دادنش حرام است موي سرت را بپوشان. اين خيلي تأثير بيشتر از اينكه من در اينجا صحبت بكنم توي اين مجلس كوچك داشت. امّا افراد به فكرِ كار در حقيقت نيستند، يا بلد نيستند. يك وقتي با يك نفر من برخورد كردم اين شخص لباس دوز بود براي بازار، ديدم خيلي سست ميدوزد. به او گفتم اين پاره ميشود. گفت من مسئول پاره شدن لباس نيستم من بايد اين لباس را اينطوري بدوزم و زود تحويل بدهم چون در مقابلش مزد ميگيرم، اگر آن جوري كه تو ميگويي بخواهم بدوزم در شبانه روز ممكن است يك دست لباس بدوزم، يك پول معيّني را به من بدهند امّا الان ده دست لباس ميدوزم و پول ده دست لباس را ميگيرم. همه معطلي ما سر اين مسأله است كه آنچه كه ميگوييم اگر توبه است توبه بايد نصوح باشد، اگر استقامت است بايد استقامت حضرت نوح باشد. اگر صراط مستقيم است بايد صراط مستقيم حضرت ابراهيم خليل باشد، اگر محبّت است بايد محبّت حضرت موسي باشد، اگر جهاد با نفس است بايد جهاد حضرت عيسي باشد و اگر بندگي است بايد بندگي پيغمبراكرم باشد. اين بايد در اعماق وجود شما فرو برود. امتحان پشت امتحان، مقاله پشت مقاله كه من واقعاً از مقالاتي كه حتّي خانمها كه چون ما موفق نبوديم آنها را دعوت كنيم براي مجالس كه بيايند در مجلس امتحان بدهند به آنها گفتيم مقاله بنويسند تا مرحله ي صراط مستقيم كه مقاله ها آمده، به قدري عاليست كه گاهگاهي ميترسم فكر بشود كه من عُجب پيدا كردم. نه، من خاك كف پاي همان ضعيفترين فردي كه در راه تزكيه نفس قدم برميدارد هستم. ولي واقعاً خوشحال شدم و همين جا الان اعلام ميكنم ـ چون شايد صدايم به همه جا برسد ـ كه خانمها تا آخر ماه شوّال آنهايي كه در مرحله ي استقامت و توبه و يقظه هستند مقالاتشان را براي ما بفرستند تا انشاءالله بررسي شود و اين مقالات هم انجام بشود و مسائل امتحاناتمان تمام بشود. اين را انشاءالله به همه اعلام كنيد و تا آخر شوّال بايد حتماً به دست ما برسد.

خداي تعالي وقتي كه با ملائكه اين مسأله را مطرح كرد و آنها در جواب گفتند كه أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ مسلّماً ملائكه ذهنشان روي اين جهت نرفت كه حضرت آدم را تنها خدا ميخواهد خلق كند و او را خليفه قرار بدهد. ممکن است گفته بشود كه ملائكه شايد اشتباه كردند، ميگوييم جوابي خدا در مقابل اين مسأله نداد. چون نگفت نه، من منظورم حضرت آدم است. فرمود من چيزي ميدانم كه شما نميدانيد. كه همه ي كلام در همين جاست. يك چيزي خدا آن وقت ميدانست كه ملائكه نميدانستند. مقدّمه ي اينكه همه ي مردم دنيا خليفةاللّه بشوند. درست است اين خونريزي و اين فساد هست امّا اين دفعه برنامه غير از برنامه هاي گذشته عالم و آدمي است كه در گذشته ها بودهاند. آنها به يك جايي كه ميرسیدند، به يك مرحله ي علم و دانش اصطلاحي كه ميرسيدند و دنيايشان را فكر ميكردند همين است و غير از اين نيست، خودشان را ميكُشتند با يك بمب اتمي مثل هيروشيما و بلكه از آن بالاتر، تمام كره ي زمين را از بين ميبردند. بشريّت را از بين ميبردند. ملائكه روي آن حساب به خداي تعالي گفتند باز ميخواهي همان برنامه ي قديم را انجام بدهي؟ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ… قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ من يك چيزي ميدانم كه شما نميدانيد. اين دفعه يك عزيزي قيام خواهد كرد، يك محبوبي قيام خواهد كرد، يك كسي كه دنيا را پر از عدل و داد كند عوض اينكه همه را از بين ببرد، عوض اينكه فساد بكند و خونريزي بكند مردم را زير عدل و دادش ميكشد تا مردم بهشتشان را در همين دنيا يك بهشت كوچك، يك بهشتي كه گاهي ميشود توي زندان هم انسان بهشت را، خودش را، زندگي خوب خودش را تشكيل ميدهد. گاهي انسان توي زندان است ولي اين زنداني چون زنداني سياسي است، محترم است، دانشمند است اين زنداني را برايش يك محلّي درست ميكنند براي پذيرايي مردم، يك مقداري وسائل بيشتري در اختيارش ميگذارند، يك مقداري باصطلاح به آن ميرسند و در زندان جاي آسايشي دارد. اين دنيا بعد از ظهور يك جاي آسايشي به همه ميدهند، نه اين هواي كثيف است، نه اين هواي پر سر و صدا هست، نه اين مسائل مختلفي كه از گوشه و كنار هر روز يك مرضي ظهور ميكند و بشريّت را ميترساند كه خداي تعالي ميفرمايد كه: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ (بقره / ۱۵۵) از همه ي اينها بعد از ظهور انسان نجات پيدا ميكند، ولي در عين حال دنيا بطور كلّي زندان است كه الدنيا سجن المؤمن، إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ به شيطان هم وقتي كه از خدا تقاضا ميكند در مقابل زحماتش كه به من يك مهلتي بده، تا روز قيامت به من مهلت بده، خداي تعالي ميفرمايد كه: إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ ٭ إِلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (حِجر / ۳۷-۳۸) كه همانجا شيطان فهميد روز وقت معلوم روز ظهور حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه است. اينكه ميبينيد شياطين خيلي اصرار دارند كه به آسمان بروند و از سخنان خدا با ملائكه مطلع بشوند و از امر ظهور اطلاع پيدا كنند چون ظهور مساوي است با پايان عمر شيطان و شيطان سيرتان و شياطين جنّي و انسي. لذا هر كسي زندگي را ميخواهد، حيات را ميخواهد و به همين جهت اينها تا به حال اين كار را كردند، يعني روز ظهور حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه روزِ بعد از وفات حضرت عسكري بوده ولي اينها شياطين كاري كردند هي بداء شد و هر ساعت، هر لحظه، هر زمان بداء شد كه بداء را عرض ميكنم شايد توضيح بدهم و توضيح هم در اصول اعتقادات داده ام تا امروز ما را به اين زمان رسانده، خداي تعالي به امام عصر امر ميفرمايد كه حالا صبر كن. صبر كن، تحمّل كن، بگذار يك عدّه مردم لااقل اكثريّت مردم كره ي زمين آماده بشوند تا بتواني با اينها صحبت كني. حرف بزني.

من مكرر اين مَثل را عرض كردم كه مثل معلّمي كه پشت در ايستاده، ميبيند بچّه ها توي كلاس شلوغ كردند، آنقدر هم شلوغ است كه اگر معلّم وارد بشود او هم يك دست كتك يا بيشتر از كتك، كشته ميشود! از اين جهت به او ميگويند صبر كن. آخرين فردي تو، يازده معلّم وارد شدند كشته شدند، يا مسموم شدند تو يكي باقي ماندي، صبر كن. و لذا حجة بن الحسن ارواحنافداه به اين مسأله تن داده و بندگي خدا را ميكند و پشت پرده غيبت ايستاده. نه اينكه غيبت حالا يك مسأله جدّي باشد كه خداي تعالي اراده فرموده كه همه ي رواياتش را ميشود با اين حرفي كه من عرض ميكنم كه درباره ي غيبت است توجيه كرد كه خدا بي جهت امام عصر را فرموده در پشت پرده، توي بيابانها، حالا گردش بكن تا بعد ببينيم چي ميشود. نه، فقط و فقط بايد مردم آماده بشوند. شما فكر ميكنيد همين الان اگر حضرت وليعصر ارواحنافداه تشريف بياورد، يك جهاتيش درست شده امّا مثلاً فرض كنيد رئيس جمهور آمريكا تن ميدهد به اين آسانيها كه بيايد زير بار حكومت امام زمان واقع بشود يا ساير ممالك دنيا كه الان هستند؟ شايد توي دنيا يك مملكت باشد كه رهبرش تحت فرمان امام زمان از آرزوهايش باشد كه قرار بگيرد والاّ بقيه را ما ميبينيم كه اينها به هيچ وجه حاضر نيستند كه با امام عصر ارواحنافداه همكاري كنند. مگر اينكه يك فشاري روي اينها بيايد، بنابراين ملائكه فهميدند كه خدا هدفش چيه.

ملائكه به خدا عرض ميكنند ما تسبيحت ميكنيم، ما تقديست ميكنيم. تسبيح و تقديس بزرگترين چيزي است كه بايد يك سالك الي اللّه داشته باشد. تسبيح و تقديس پروردگار از اعمّ مسائل معرفت پروردگار است و ملائكه اين را داشتند. ولي تسبيح و تقديس بخصوص اگر تزكيه نفس در كنارش نباشد، ملائكه تزكيه نفس شده بودند چون نفس امّاره بسوء يا نداشتند يا اگر داشتند خيلي ضعيف بود. اين بشر است كه شهوت و غضب بر او مسلّط است و تزكيه نفس لازمه ي كارش است بايد حتماً تزكيه نفس بكند، اگر تزكيه نفس نكند به بهشت نزديك نميشود. بوي بهشت را يكي از صفات رذيله اگر در او باشد استشمام نميكند. كه يكي از آن صفات رذيله كبر است كه روايات متعددي دارد. حالا اگر من گفتم من شخصي بزرگي هستم، شخصيت دارم، علم دارم، دانش دارم، علم و دانشي هم كه در راه خدا نباشد جزء حجاب چيز ديگري نيست. اينها را براي خودش مايه ي بزرگي بداند.

يكي از علماي ادبيّات بود در مشهد اين هيچ وقت به زيارت حضرت رضا نميرفت. معروف بود چون اگر يك نفر از طلاب توي حرم او را ديده بود مي آمد براي ديگران نقل ميكرد. چون اين معروف بود به اين جهت، يك وقت از او پرسيده بودند شما چرا زيارت نميرويد؟ من ميترسم آن جمله را بگويم، نمونه آن را من عرض ميكنم كه كبر و غرور اين شخص را گرفته بود. يك نفر ديگر را جنازه اش را آوردند در قم، نبردند دوستانش طواف بدهند در حرم حضرت معصومه، از يكي از همان كساني كه مسئول اين جريان بود پرسيدم چرا تا قم – از شهرهاي دور آورده بودند تا قم آورديد چرا حرم حضرت معصومه نبرديدش؟ ميدانيد چه جوابي به ما داد؟ ايشان خودش هم از كساني بود اهل معني، گفت حضرت معصومه در درجه ي هشتم ايمان بود و ايشان در درجه ي دهم ايمان است! ببينيد آدم اينطوري ميشود، كِبر، حالا نميخواهم عرض كنم كه چون نظير اين حرف را كه من به زبانم نمي آيد و هيچوقت هم نگفتم آن اديب نسبت به حضرت رضا صلوات اللّه عليه گفته بود. من اصلاً به زبانم نمي آيد! خدا نكند انسان مغرور بشود. كِبر از چيزهايي است كه اگر سر سوزني من مخصوصاً به رفقاي اهل علمم اين توصيه را ميكنم كه سر سوزني كِبر و غرور مخصوصاً غرور علمي در وجودتان پيدا نشود كه از هفتاد هزار سال ، قطعاً هفتاد هزار سال نور هم شايد باشد كه بوي بهشت هر كسي استشمام ميكند ولي متكبّر استشمام نميكند. ببينيد چقدر دور ميشود از بهشت، يك صفت رذيله، يك صفت جاه طلبي، يك صفت خودخواهي، من يك مجتهدم مردم همه بايد بيايند به محضر من، از حضور من با عجز و ناله استفاده كنند. مردم حالا ديگر اينقدر حواسشان رفته توي ماديات كه اصلاً براي علمائي كه نود سال، بعضيها، خدا رحمت كند مرحوم آيت اللّه بروجردي را ميگفت از سنّ چهارده سالگي من الان مشغولم الان هم نود سالم است. هفتاد و شش سال ميشود. اين زحمت كشيده، بي استعداد هم كه نبوده، ما در سنّ نود سالگي طلاب قم، هزار نفر طلبه پاي درسش آن وقت مينشستند استفاده ميكردند. آدم كم استعدادي نيست، اين همه زحمت، اين آقا چقدر ارزش دارد؟ به اندازه هنرپيشه اي كه توي فيلمها خوب بازي كرده و پير شده! شما ميگوييد نه، برويد ملاحظه كنيد. حالا اين اگر تكبر هم پيدا بكند و توي بهشت هم راهش ندهند، رفيق اولياء خدا هم نباشد، رفيق صالحين و صديقين نباشد، بگويند برو تو متكبّري، واي بر ما، كوشش كنيد تكبّر در وجودتان وجود نداشته باشد.

شما ببينيد از اوّل خلقت تا همين الان هر يك از صفات رذيله كه خودش را ظاهر كرده يك فساد عجيبي به بار آورده، اوّل شيطان، أَسْتَكْبَرْتَ (ص / ۷۵) تكبّر ميكند، دوّم حضرت آدم بود. اگر توبه نميكرد او هم فسادي بوجود آورده بود. حضرت آدم، توي بهشت يك مختصر، شبه طمعي پيدا كرد و رفت از آن درخت گندم خورد. اين صفت رذيله است، اين مربوط به علم و دانشش نيست. چون علم و دانش حضرت آدم سرتاپاش علم و دانش بود. إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ بعدش ميفرمايد: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره / ۳۱) همه را به او تعليم داد، ولي يك صفت خيلي ضعيف كه ما حتّي ميگوييم گناه نكرد، ما حتّي ميگوييم ترك اولي كرد اين در وجودش بود. ياللّه از توي بهشت برو بيرون و توي دنيا هم كه هستي بايد با زحمت زندگي كني و با هم دشمن بشويد بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ (بقره / ۳۶) دشمني با هم بكنيد. چون انسان دشمن داشته باشد خيلي بد است، يك دشمن ميگويند انسان داشته باشد زياد است و تمامِ مردم دنيا دوست آدم باشند كم است، به جهت اينكه دشمن اذيّت ميكند. و توي دنيا برويد زندگي بكنيد، بعد از آن دو تا پسر دارد حضرت آدم، يكي هابيل است يكي قابيل، علمشان اينها را به جان هم انداخت؟ جهلشان به جان هم انداخت؟ يا صفت رذيله حسادت قابيل، سبب شد كه هابيل را كشت؟ از آنجا همين جور بيايد جلو، تاريخ را اگر ورق بزنيد من بخواهم همه را بگويم كار مشكلي است، بياييد جلو تا زمان پيغمبر، زمان پيغمبر همه دشمنيهايي كه با رسول اكرم ميشد به خاطر عدم تزكيه نفس بود. حتّي ابوسفيان، اگر يك آدم پول پرستِ جاه طلبي نبود اينقدر براي خودش سردرد درست نميكرد، گرفتاري درست نميكرد.

وقتي كه پيغمبراكرم از دار دنيا رفت حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السلام ميخواهد بيايد سر كار، چكار كردند؟ علّت اصلي آن همه دشمنيها چي بود؟ احقاداً بدرية و خيبرية و حنينية و غيرهنّ، حقد، حقد و حسد، دشمني و عداوت، يك وقتي در راه نجف به كربلا ـ آن وقتها رسم بود پياده ميرفتيم ـ يك نفر گفت كه من شيعه هستم. توي اين مضيف خانه مضيف خانه اي داشت نشسته بودم، يك سگي آمد درِ دم مضيف خانه. گفتم روح يابن خالد بن وليد، خالد بن وليد از آن آدمهاي معمول الحال مخصوصاً در نظر شيعه و در نظر اهلسنت، ميگويد اين جمله را گفتم يك نفر بلند شد، خنجر را كشيد گفت من بايد تو را بُكشم. گفتم تو كه شيعه هستي، گفت بله ولي من شجره نامه دارم از اولاد خالد بن وليدم. تو با خالد بن وليد بد مگر نيستي؟ گفت: بدم، لعنش هم ميكنم ولي تو حق نداشتي به جدّ من جسارت كني. تعصّب است، اينكه عصبيّت را گفتند نداشته باشيد، متأسفانه همين امشب من گوش ميدادم، يك لحظه، عجيب است (گفت هر چيز عجيب هم به سراغ ما مي آيد) من يك لحظه تلويزيون را باز كردم كه ببينم چه وقت است، ديدم يك آقايي – همين امشب – ميترسم بفهميد نميگويم چي ميخواست بگويد و چي گفت.

آقا عقل را شما مراجعه كنيد به كتاب، به روايت، به قرآن اگر يك جا پيدا كرديد كه عقل به معناي فكر باشد من جايزه ميدهم به شما، تفكّرات را تعقلات ميدانند. عجيب است. آقا عقل و تعقّل يعني علوم اهلبيت عصمت و طهارت را داشتن و يا بكار انداختن، عقل را در روايات در مقابل جهل انداخته‌اند. عقل به معناي آن چيزي است كه در همان دو هزار سال ما ياد گرفتيم و در وجود ما هست. صريحاً امام صادق عليه الصلوة و السلام ميفرمايد: معاويه عقل نداشت و حال آنكه معاويه شايد در زمان خودش متفكّرترين افراد بود. آنقدر فلسفه ميبافت كه حساب نداشت كه اطرافيانش را همه را قانع كرده بود. فكر داشت، تفكر داشت ولي عقل نداشت. امام صادق صريحاً ميفرمايد. مكرر در روايات آمده كه: العقل ما عُبد بالرحمن، آقا عقل چيه؟ با فكر خدا بندگي ميشود؟ من تعجّب ميكنم از علماء، العقل ما عبد بالرحمن و اكتسب به الجنان، با چي بندگي ميشود خدا؟ بندگي واقعي ميشود؟ فقط با همان علوم حقيقي و معارف اهلبيت. حضرت رضا نفرمود كلمة لا اله الاّ اللّه حصني، تا آخرش فرمود و انا شروطها راهي كه من ميروم بايد برويد، عقل حجّت خداست فكر هيچ وقت شده حجّت باشد؟ حضرت موسي بن جعفر ميفرمايد: ان للّه علي الناس الحجتين، دو حجّت خدا قرار داده، يكي انبياء هستند يكي هم عقول است. عقول يعني چي؟ يعني آنچه كه در فطرت ما خداي تعالي به عنوان معارف در فطرتمان، حالا هر چه شما ميخواهيد اسمش را بگذاريد. ما كه مي آييم سر همين صاف و ساده و معمولي كه دو هزار سال روحمان تحت تربيت بود، خلق اللّه ارواح قبل الابدان بالفي العام، اين و بعد هم در عالم ذر بوديم از زمان حضرت آدم تا حالا، اينكه خيلي آسانتر است فهميدنش تا اينكه بگوييم عالم استعدادها كه ما نميفهميم، من نميفهميم عالم استعدادها يعني چي؟ عالم استعدادها! اين آيات مربوط به آن وقت است و بعد هم ما از خاك كه خلق شديم اين خاك خودش يكدفعه يك رشد حياتي پيدا كرده اين رشد حياتي اش كم كم عاقل شده، اين متفكر شده بعد همه چيزها را فهميده. اينجوري! اين آسانتر است يا اون؟ خدا ما را خلق كرده، وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (شمس / ۷-۸) همه را هم به آن ياد دادند. آورده ما را توي اين دنيا، ما را امتحان كند ببيند ماها چقدر عمل ميكنيم، يك قدري هم فراموشي به ما داده آن عوالم را براي اينكه اگر فراموش نكنيم كه امتحان نميشود. اگر ما دوره ي كلاسهايي كه در مدرسه خوانديم اگر همه را توي ذهنمان باشد و معلّم هم كه عالم است ميداند آنچه كه ما خوانديم همه را يادمان است ما را امتحان نميكند. غلط است، اصلاً عبث است امتحان ما، حالا به ما فراموشي داده، ما حالا ميخواهيم تلاش كنيم. قرآن هم داده، كمكمان هم كرده، انبياء هم فرستاده، مبلغين هم هستند. همه هستند و شيطان هم يك خورده كار ميكند كه ما را فراموشي بیشتری  بدهد. اين امتحان است و معناي امتحان همين است. دنيا خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (ملك / ۲) اين موت و حيات را، اين زنده بودن و مردن را، اين زنده شدن و مردن اين سبب فراموشي ميشود. اين را بدانيد! اگر ما به رحم مادر وارد نميشديم از آنجا وارد دنيا نميشديم در آن سن كم، عقل يعني فهممان و فكرمان ضعيف نبود فراموش نميكرديم. اين هم بخاطر اينست كه حالا يادمان مي آيد.

فرق است بين ياد آمدن و ياد گرفتن، اين را رويش فكر كنيد. انسان بعضي چيزها را يادش مي آيد بعضي چيزها را فكر ميكند، بعضي چيزها را ياد ميگيرد. شما اولين دفعه اي كه توي اين منزل وارد بشويد ياد ميگيرید كه اينجا چه شكلي است، دفعه دوم يادتان مي آيد. ما همه چيز از حقايق يادمان دارد مي آيد و لذا ميگوييم درست است، به اين دليل، به اين دليل –  دليل يعني راهنما به اين تفكّر، با اين نميدانم حكمت اين مسأله اينجوري است، ميگوئيم ها! راست است. اين ها راست است يعني چي؟ يعني من قبلاً اطلاع داشتم، حالا كه شما داري به من نشاني ميدهي ميبينم درست است. شما خانه يك نفري را نرفته باشيد، هيچ نرفته باشيد، يك آدرسي ميدهد به شما، ميرويد توي كوچه دست چپ و دست راست، درب چندم و اينها همه را به او ميگوئيد، اين هيچ وقت نميگويد درست است. اگر هم بگويد درست است به او ميخنديد چي درست است؟ تو كه اطلاعي نداري. امّا اين يك دفعه رفته باشد فراموش كرده باشد شما حالا كه… يادم آمد درست است، انبياء همه آمدند براي اينكه يادتان بياورند. إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ (غاشيه / 21) تو يادآورنده هستي، قرآن ذكر است. يعني يادآورنده، ببينيد خيلي صريح است اين مسائل. حالا عقل را با فكر قاطي كرده حكمت را با فلسفه قاطي كردند همين قاطي كردنها شيطنتهايي بوده كه متأسفانه در گذشته انجام شده كه ما سرگردان بشويم و به حقيقت نرسيم. جدا كنيد از هم اين ها را، حكمت با فلسفه فرق ميكند، عقل با تفكّر فرق ميكند. حضرت علي بن ابيطالب است ميفرمايد: الفكر الدليل العقل، فكر راهنماي عقل است. چكار كنيم؟ ما يك مجلس به اين كوچكي منتها با شخصيتهاي بسيار خوب، اينجا ميتوانيم صحبت كنيم، يك دنيا همه با هم دارند راجع به اين مسائل اينجوري صحبت ميكنند. اقلاً شما محفوظ باشيد. اگر حضرت بقيةاللّه تشريف آوردند و به من گفتند كه تو هفتاد سال از عمرت ميگذرد چقدر براي ما سرباز درست كردي؟ ما يك عدّه اي را معرّفي بكنيم. همه هدفمان اين است. خداي من شاهد است همين الان نه كسي بر ثروت من ميتواند بيفزايد نه كسي دنياي من را از شماها ميتواند تأمين كند، نه فايده اي به هيچ وجه از این جلسات میبرم. خودتان ميدانيد، من را ميشناسيد. ميروم استراحت ميكنم دليلي ندارد بيايم اينجا ببينم توي رفقا كدام يكي حرف من را ميزنند، حرف دل من را ميزنند، البته همه همينطورند من نميخواهم به بعضي، خوب جناب آقاي بخشي زاده اينجا بودند در دفترمان هستند بحمداللّه خيلي، گفتم شما اينجا منبر برويد، ببينيد چقدر قشنگ، بسيار عالي من يك كلمه از حرفهايشان را اشتباه نميدانم. والاّ اين حرفها چيه؟

عقل يعني حجّت، حجّت يعني مسأله اي كه مو لاي درزش نميرود. اگر همه ي اين تفكّرات عقل مي بود كه ميخواست همه يك چيز بگويند، يك حرف بزنند، يك راه بروند. ملائكه گفتند كه: اتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ خدا تسبيح را دوست دارد. تقديس را هم دوست دارد، عبادتهاي شما را هم دوست دارد به همين وسيله هم به خدا نزديك ميشويد، امّا بدانيد كه اينها زمينه ساز قُرب الي اللّه است، خودش قرب الي اللّه نيست. شما در همين فيلم ابن ملجم و مسأله حضرت اميرالمومنين ديديد، ابن ملجم در حالاتش هم نوشته اند اينها گتره نكردند اين كار را، اينها يك عده خوارج بودند كه بعد خوارج شدند، اينها چون فرقي بين معاويه و علي بن ابيطالب نگذاشته بودند، معرفت نداشتند اوّل اصول اعتقادات، اعتقاداتشان خوب نبود بعد هم عدم تزكيه نفس، اصول اعتقادتشان خوب اگر نبود ولی تزكيه نفس شده بودند باز اين كار را نميكرد. چون حساب ميكرد ميگفت آدمكشي اصلاً خوب نيست. لااقل، اعتقاداتش اگر خوب نباشد تزكيه نفس كرده بود. آدمكُش نبود، نه ما ديديم كه بعدش هم آمده اين شهوت باطني اش، اين هواي نفسش گير داده به قطّام، هيچي حاضر شد هر چي قطّام ميگويد عمل كند. اين چيه؟ اين مربوط به علم است؟ مربوط به دانش است؟ مربوط به خدمت شما عرض شود مهندس بود؟ مثلاً طبيب بود؟ جاهل محض بود؟ هيچ كدام از اينها نبود. صفت رذيله شهوتراني را در خودش نكشته بود.

يك كسي كه تزكيه نفس ميكند ميدانيد به کجا می رسد؟ به جايي ميرسد كه از عمل حرام بدش ميآيد، تنفّر دارد. علاوه كه به طرفش نميرود تنفّر هم دارد. علاوه بر اينكه علي بن ابيطالب را بخاطر اين شهوتراني نميكُشد به طرف آن هم نميرود بدش هم مي آيد. اينجوري ميشود، اين مقدّسهاي باصطلاح نهروان اينهايي كه جزء خوارج بودند به قرآن استدلال ميكردند كه قرآن فرموده إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ (انعام / ۵۶) حكومت مال خداست، لا لك يا علي، مال تو نيست. خيلي عجيب است! لا حكم الاّ للّه، همه شان ميگفتند. لذا جمع شدند در يك محلي و براي خودشان تشكيلاتي درست كردند و ولايت علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام را نديده گرفتند و همه چيز را فراموش كردند. تزكيه نفس كنيد، خودتان را از رذائل پاك كنيد، آقايان فكر نكنيد حالا من ميخواهم ادّعا بكنم، همين سر شب نشستم با خودم فكر كردم مشكلات من چيه؟ اينها را درستش كنم. آخه امشب شب توبه است. يكي دو نفر به من توهين كرده بودند گفتم حالا روايت دارد كه تو برو به طرفشان، برداشتم تلفنشان را پيدا كردم، سلام عليكم از شما تقاضا ميكنم امشب ما را دعا كنيد، خدا ميداند كه مبادا توي دل من كينه اي از اينها باشد من به اين وسيله پاكش كنم. كار خداست، با خدا ميخواهيم روبرو بشويم، با شيطان كه نميخواهيم روبرو بشويم كه هم سنخ او باشيم، هر چه غير از آنچه كه معصومين عليهم الصلوة و السلام فرمودند ما چه اعتقاد داشته باشيم چه عمل بكنيم، چه به فكرش باشيم شيطاني است، معكم معكم لا مع غيركم، با شما، با شما يا علي امشب عرض ميكنيم ما با شما هستيم. يا امام زمان در كنار خانه ات عرض ميكنيم با شما ما ميخواهيم باشيم معكم لا مع عدوكم هر كس غير از اهلبيت عصمت و طهارت باشد دشمن آنهاست. دشمني هم شاخ و دم ندارد همه جور انسان ميتواند دشمني بكند. دشمنيهاي مختلفي امروز در مملكت شيعه توي شهر شيعه نشين با خاندان عصمت و طهارت دارد انجام ميشود. ميميري بگويي توي نمازت، توي اذانت اشهد ان ولي اللّه؟ نه من نميگويم. ميميري بگويي امام زمان هست، اختيار در دست اوست اگر بخواهد به كسي ملاقات بدهد ميدهد و اگر نخواهد نميدهد؟ تمام اختيار در دست اوست، اختيار در دست هيچ كس ديگر نيست، اين حرف بدي است؟ اين دشمني نيست اگر كسي گفت اين نيست؟ دشمني چيه آقايان؟

تا انسان مي آيد بيشتر نام امام زمان را ميبرد مي آيد يك تهمتي به او ميزنند كه نبرد. گفتم به يك نفر، آقا اين اسم مقدس امام زمان را بزن توي دفترت. گفت كه آقا بد ميگويند مردم، من را متهم ميكنند. نرو توي آن اداره، خيلي راحت، اِ من رئيسم. خوب رئيس نباش! چهار روز دنيا حالا تو يك كارگر معمولي يك بيلي دستت بگير برو سر گذر وايستا و برو سر كار و رئيس فلان اداره و مدير كل فلان اداره كه نتواني اسم امام زمانت را بالاي سرت بزني نباش. با همين صراحت من ميگويم، ما گفتيم، چيزهايي از اين بغرنجتر هم گفتيم. مگر ميميري از گرسنگي؟ خاك بر سر تو كنند كه خداي تو رئيس اداره ات است، خداي تو نميدانم رئيس فلان وزير است. خداي تو، چه عرض كند انسان؟ خوب مگر قبطيها آنهايي كه طرفدار فرعون بودند و بچّه هاي مردم را ميكُشتند غير از اين بود؟ و لذا ميفرمايد: أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ (غافر / ۴۶) اين طرفدارهاي فرعون را در شديدترين عذاب واردشان كنيد. هر كس ميخواهد همراه باشد بايد اين اندازه همّت داشته باشد، استقامت داشته باشد، آقا من از كجا بخورم؟ از سر قبر بابات بخور، چي بگويد انسان؟ تو كه نه خدا را قبول داري كه نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ (زخرف / ۳۲) نه آيه قرآن ديگر را قبول داري كه أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ (زمر / ۳۶) حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ (آل عمران / ۱۷۳) آخه تو که هستی؟ تو چه هستی كه همه چيزت آن اداره اي است كه روبرويت يك زن بدحجاب نشسته و آن طرف هم ميگويند آقا اين نام مقدس را بالاي سرت نزن. الحمدللّه حالا كه الحمدللّه موفق شديم و انقلابي شده، ولي زمان شاه ما يادمان است شما اكثراً يادتان نيست، بعضيهايتان هم نبوديد ميخواست عكس شاه را بزند انسان بالاي سرش

بالاي سرم نام تو را نقش نمودم                               يعني كه سر من به فداي قدم تو

اين را حتّي مينوشتند زير آن، خدا نكند انسان بدبخت بشود، شما فكر نكنيد كه اينکه همه ي مسلمانها امشب ميگويند خدايا نام ما را از اشقياء بيرون بياور و توي سعداء وارد كن ما را از بدبختيها نجات بده بدبخت نيستند، اكثرمان بدبخت هستيم با همين فكر، با همين مسأله عدم تزكيه نفس. تصميممان را بگيريم. يكي از دوستان ميگفت من در سال يك شب مي آيم تعهد ميكنم ولي وسط سال تعهدم را ميشكنم. خوب به چه درد ميخورد؟ خوب الاغ هم همين جور است، نه جدّاً عرض ميكنم اگر تعهدي كرديد با خداي تعالي و شكستيد، توبه كرديد و باز به گناه برگشتيد اين را بدانيد كه حيوانات بهتر از شما هستند. چون آنها از اول تعهدي به آن صورت نكردند و نشكستند. أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ (مائده / ۱۷۹) فكر نكنيد شامل ماها نميشود، شامل همه كساني كه تعهد ميكنند و تعهدشان را ميشكنند ميشود. ما شب بيست و سوم خوب تعهد ميگيريم يا شب عاشورا اصرار ميكنم آنهايي كه تعهدشان را ميخواهند بشكنند پا شوند بروند که من سبب تعهدشكني آنها نباشم. خوب همه ميبينم نشستند پس معلوم است آماده‌اند.

كوشش بكنيد كه با خدا بازي نكنيد، اين اقل حرفي است كه توهين آميز هم هست ولي خيلي مهم است. جدّي باشيد، خدا از شما خيلي چيز مهمي نخواسته، رَبَّنَا وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ (بقره / ۲۸۶) طاقت هم كه هست در اين آيه شريفه منظور طاقت عرفي است، هيچ وقت خدا نميگويد يك سنگ يك تُني را تو بلندش كن، اين يك كار پرزحمتي است. من چند روز قبل با جناب آقاي كاشاني همين صحبت را ميكردم كه خداي تعالي توي يك آيه فرموده كه فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ (بقره / ۱۸۶) يريد اللّه بكم اليسر و لا يريد بكم العسر، سفر چقدر زحمت دارد؟ نخواسته كه تو توي سفر روزه باشي، يك وقتي ديگر كه راحتتر باشي روزه ات را بگير. مرضش هم همينطور است ها! بعضيها ميگويند حتماً انسان بايد توي آمبولانس باشد و برود طرف سي سی يو و فلان و اينها تا روزه اش را بخورد. نه، همان اندازه اي كه مسافرت اگر روزه بگيريد زحمت دارد همان اندازه هم اگر مريض شديد زحمت داشت نگير، يريد اللّه بكم اليسر، خدا دوستتان دارد، آساني را برايتان ميخواهد.

با خدا صاف باشيد، فكر نكنيد چون خداي تعالي به ملائكه گفت كه اُسْجُدُوا لِآدَمَ (بقره / ۳۴) و شيطان سجده نكرد از اين نظر خدا خيلي به او غضب كرد، براي سجده اش بود، آن شاعر هم ميگويد كه:

شيطان هزار مرتبه بهتر ز بي نماز                         او سجده بر آدم و اين بر خدا نكرد

اين حرفها نيست، تكبّرش، شما ببينيد خود آيه دارد اشاره ميكند عدم تزكيه نفسش، اين صفت رذيله كه در وجود او بود كه أَسْتَكْبَرْتَ تو تكبّر كردي، از تكبرش خداي تعالي به غضب آمد، رجيم شدنش هم به همين جهت بود. سجده نكردنش هم به خاطر همين بوده كه تكبر كرده، خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (ص / ۷۶) من بهتر از او هستم، من بالاترم، من سفيدپوستم مثلاً، بعضيها ميگويند ديگر، او سياهپوست است. من مردم، او زن است، نميدانم من چه هستم و چه، از اين حرفها. نه اينها همه ممنوع، تكبّر خيلي بد است، همه ي صفات رذيله همين جور است. همين ابن ملجم را برويد مطالعه كنيد، نمازش ترك نميشد نماز شب هم ميخواند. عدّه ي زيادي از نهروانيها قرآن را همه اش را حفظ بودند. ايشان فرمودند كه قرآن فقط به الفاظش نيست، البته اگر نامه اي دوستي براي انسان بنويسد ولو ما نميتوانيم بخوانيمش، مثلاً يك دوستي داريد در انگليس ايشان براي شما يك نامه انگليسي نوشته، خيلي هم دوستش داريد اين را نگاه ميكنيد، ميبوسيد، احترامش ميكنيد در اولين فرصت به يك نفر كه زبان بلد باشد ميگوييد آقا اين نامه را ترجمه كن براي من، من ببينم اين دوستم چي ميخواهد از من، اين كار عادي طبيعي دوتا دوست است. هر جوري هم بشود بعدا تأسف ميخوريد چرا من نرفتم انگليسي ياد بگيرم كه بتوانم نامه اين را بخوانم؟ تأسف ميخورم كه چرا يك شخص زبان داني پيدا نميكنم اين را برايم ترجمه بكند. وقتي كه ترجمه كرد ميگوييد آقا بنويس. خوب ما همه ي اينها را به شما گفتيم. آقا بيست تا آيه در هفته خواندنش چقدر زحمت دارد؟ ترجمه هم كه شده، يك دوره ترجمه اش را خوانديد. من ديروز چون شش ماه بود من موفق نبودم قم بيايم، ديروز رفته بودم در دفتر ديدم كه ماشاءاللّه زياد برداشتهايي كه دوستان نوشتند و فرستادند كه همه ي اينها را انشاءالله رفقای اهل علممان زحمت ميكشند و خوبهايش را جدا ميكنند و مكرّراتش را جدا ميكنند و انشاءالله اينها كتاب ميشود به نام خود دوستان، يك كاري است، مردم ميخوانند ميبينند كه اهل تزكيه نفس به ثمر نشستند.

من بيست سال است تقريباً دارم روي شما كار ميكنم. مثل يك درختي كه بيست سال انسان نشانده باشدش ببخشيد اين جور تشبيه ميكنم چون روايت دارد كه عالم مثل درختي است كه ثمر بدهد. ثمرتان همين است كه قرآن وقتي ميخوانيد با اينكه من هم برداشتي نوشتم، ترجمه هم نوشتم، خوب اگر چيزي بوده من نوشتم ديگر، شما يك چيزي علاوه، اين قلب حكيمانه تان علاوه بر آنچه كه من نوشتم شما مينويسيد. اين معلوم  است حكمت دارد جاري ميشود به قلبتان و از قلبتان به زبانتان. راهش هم همين است، اگر يك چشمه اي اينجا باشد انسان ميبيند اينجا نم زده، يك خورده اي كاوش ميكند با يك چيزي مي آيد ميكَند آب جاري ميشود. اين همه كارهاي ما براي اينست كه آب حكمت، آب كوثر از قلبهاي شما جاري بشود حالا ما بزنيم به سستي، اگر اين ديواري كه نم زده سخت باشد، قلوبهم كالحجاره باشد، أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (بقره / ۷۴) خوب هر چي هم ما تلاش بكنيم نميشود از اينجا چشمه آبي باز كرد. بنشينيد يك ساعت وقتتان را صرف كنيد، هر چه به نظرتان ميرسد بنويسيد، بفرستيد ما هم انشاءالله شاكريم. زحمات رفقا هم انشاءالله حضرت وليعصر تشريف مي آورند به آنها اجر و مزدشان را ميدهند و انشاءالله در زمان غيبت صغري، ظهور اصغر يا صغري ميگويند هر دويش درست است بگوييد، ما چون در ادبيات يك خورده اي مشكل ممكن است داشته باشيم، در اين ظهور انشاءالله شما آماده ميشويد براي تشريف فرمايي امام زمانتان.

با قرآن مرتبط باشيد، ما كساني كه ميبينيم هيچ اعتنايي به حرف ما نكردند ميگوييم به خودشان ظلم ميكنند. حالا ما مثلاً فرض كنيد اگر تو برداشت بنويسي و بفرستي توي دفتر براي ما اين برداشتهاي شما، مثلاً اسكناسهاي هزارتوماني ميشود؟ نه، جزء زحمت براي ما چيز ديگري نيست. براي اينكه بايد اينها را بدهيم تصحيح كنند، درست كنند، چاپ كنند، بعد به نام شما پخش بشود اميدواريم انشاءالله كه جدي باشيد. من يك جمله از سفر كربلاي چند سال قبلم آوردم براي شما كه همه چيز را جدّي بگيريد. خدا را جدّي بگيريد، جداً الان فكر كنيد خدا را جدّي بگيريد اين چي ميشود؟ هر كاري ميخواهيد بكنيد خدايا آيا اجازه ميدهي؟ به به! چقدر خوب است اينجوري باشيد. اجازه ميدهي ما سر و صورتمان را صفا بدهيم؟ هر جوري اجازه داده انجام ميدهي هر جوري اجازه نداده انجام نميدهي، امشب اوّل مغرب مرحوم مجلسي فرموده است كه بهتر اين است كه غسل امشب مقارن غروب باشد، چشم. چشممان به آفتاب است كي غروب ميكند فوري برويم غسل كنيم. كارهايي كه امشب انجام شد دعاهايي است نماز هفت قل هو اللّه را بخوانيد، صد مرتبه امشب بگوييد اللهم لعن قتلة اميرالمومنين، خدايا لعنت كن، از رحمت خودت دور كن كشندگان اميرالمومنين را، اگر بگوييم كشندگان ابي عبداللّه الحسين را، خوب آنها سي هزار لشگر بودند امّا كشنده اميرالمومنين فقط ابن ملجم بود چرا ميگويد كشندگان؟ ماها هم گاهي ميشود خداي نكرده كشنده ي راه و روش و مرام علي بن ابيطالبيم. آن وقت از رحمت خدا كه دور باشيم ميدانيد چي ميشود؟ امشب خدا به ما رحمتش را نازل نخواهد كرد. جزء اشقياء هستيم، اشقی الاشقياء رئيسمان ابن ملجم ميشود ما هم جزء اشقياء هستيم پشت سر ايشان. امّا اگر آمديم امشب تصميم جدّي گرفتيم، تزكيه نفس كرديم، حقد و حسدها را كنار ريختيم آقا تقصير اون بود، تقصير او باشد، تو اگر او بد كند تو هم بد مكافات كني پس فرق ميان تو تزكيه نفس شده با آني كه تزكيه نفس نشده و شب احياء هم نمي آيد از تو عذرخواهي بكند با اينكه به تو ظلم كرده چيه؟ پس فرق ميان من و تو چيست بگو؟ انشاءالله اميدواريم كه خداي تعالي در هر حال همه مان را موفق به انجام وظيفه بفرمايد. همه مان را تزكيه كند. چون عمده ي تزكيه نفس به عهده ي خداست، خدا يك عده را ميفرمايد: و لا يزكيهم يوم القيامة، تزكيه شان نميكند روز قيامت و با آنها حرف هم نميزند، در دنيا هم همينطور است. توفيقش خيلي مهم است.

خوب امشب همانطوري كه فرمودند مولا اميرالمومنين عليه السلام مي آمد به آسمان نگاه ميكرد. اين كارها تمامش به خاطر اين بودش كه اعلام بكند، يك دفعه اي بعضي از فرزندان، بعضي از اقوامي كه از همه ي حقايق اطلاع ندارند با يك حادثه ي مهم به اين مهمي روبرو نشوند و در نتيجه فاجعه بوجود نيايد. گاهي اينجوري است. هي نگاه به آسمان ميكرد ميگفت همين امشب است آن شبي كه برادرم پيغمبراكرم به من خبر داد. كائنات متأثّر بودند، دري كه جزء جمادات است آن حقيقتش را براي ما نميگويند، آن در اگر ولايت علي بن ابيطالب بر آن حكومت نميكرد به هيچ وجه اجازه نميداد كه علي عليه الصلوة و السلام از دَر خارج بشود، آن مرغابيها، اين بشر است كه إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ اين ما هستيم كه إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً (احزاب / ۷۲) حضرت امير صلوات اللّه عليه آمد در مسجد، خودش رفت اذان گفت. صداي علي بن ابيطالب اللّه اكبر، اللّه اكبر بلند شد همه آنهايي كه در مسجد امشب خواب بودند، بودند هنوز افرادي كه شبهاي دهه آخر ماه رمضان را ميخوابيدند شايد هم اطلاع از شب قدر نداشتند، اينها همه شان را بيدار كرد موقع نماز. اشهد انّك قد اقمت الصلاة تو نماز را بر پا داشتي، نه نماز خواندي تنها، همه را بيدار كرد مشغول نافله شب بوده يا نافله صبح بوده حضرت كه اين جريان پرحادثه مهمّ، جريان بسيار مهمي كه در تاريخ اتّفاق افتاد انجام شد. از دور حمله كرد، فرياد زد، الحكم للّه لا لك يا علي. شمشير را پايين آورد شمشير به جايي خورد كه عمرو بن عبدود قبلاً سر مقدس اميرالمومنين را مصدوم كرده بود. علي بن ابيطالب در ميان محراب يك وقت ديدند صدا زد فزت ورب الكعبه قسم به خانه خدا، قسم به پروردگار كعبه من فائز شدم. راحت شدم، راه نجات از اين دنيا برايم فراهم شد. با اين مردمي كه صبرت و في العين قذي و في الحلق شجا، با اين مردمي كه اينجوري زندگي ميكردم ديگر تمام شد. يك روز پيغمبراكرم فرمود تو شهيد ميشوي، چه ميشود چه ميشود، عرض كرد آيا با سلامت دينم؟ به فكر سلامتي روحش، دينش بود، شيعيانش هم بايد اينطوري باشند به فكر سلامتي روحتان باشيد. وقتي كه از دنيا ميرويد هيچ چيز بدردتان نميخورد جز إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (نور / ۸۹) با قلب سالم، مريض نباشد روحتان، چون اگر از اين دنيا منتقل شديد به اين دنيا با مرض روحي ديگر مشكل است به اين آسانيها معالجه اش بكنيد. فزت ورب الكعبه مردم كوفه كم كم داشتند به طرف مسجد مي آمدند براي نماز صبح.

شخصي ميگويد من ديدم كه يك نفر دارد فرار ميكند، صدايي هم بلند است شايد صداي جبرئيل را شنيد كه تهدمت والله اركان الهدي همه ي اركان هدايت شكست. اين را جبرئيل صدا زد، ميگويد ديدم يك نفر دارد فرار ميكند گرفتمش، ابن ملجم بود، آوردم خدمت علي بن ابيطالب حضرت با آن چشم بيحالش نگاهي به صورت ابن ملجم كرد من بد امامي بودم براي تو؟ ابن ملجم راه خودش را انتخاب كرده بود عرض كرد به علي بن ابيطالب أأنت تنقذ من في النار، تو ميخواهي كسي كه در آتش بايد بسوزد نجاتش بدهي؟ حضرت در عين حال به او مهرباني فرمودند، فرمودند حسنم ببرش در يك جا نگهش دار اگر من از دار دنيا رفتم كه تو وليّ دم هستي ولي كوشش كن او يك ضربت زده تو هم يك ضربت بيشتر به او نزني و اگر هم خواستي آزادش كن و اگر من زنده ماندم كه من خودم ميدانم با او چكار كنم. شير مي آوردند براي علي بن ابيطالب مثل فردايي، يك مقدار ميل ميكرد ميفرمود به فكر آن زنداني تان هم باشيد، به او برسيد، غذا براي او ببريد با بيرحمي با او برخورد نكنيد. قربانت بروم يا علي. حالا چراغها را خاموش كنيد يك مقدار عزاداري كنيم براي اين پدر مهربانمان. أنا و علي ابوا هذه الامه، اين پدر مهربان را برايش عزاداري كنيم. آقاجان قربانت برويم. از ميان ما رفتي، ما زندانيها را تنها گذاشتي آنقدر لياقت هم نداشتيم كه فرزند عزيزت براي ما ظاهر بشود. شب احياء است، احتمال شب قدر دارد. شب توبه است، خدايا به آبروي وليعصر قسمت ميدهيم امشب توبه ي ما را توبه ي نصوح قرار بده.

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *