۱۹ جمادی الثانی ۱۴۲۵ قمری – ۱۶ مرداد ۱۳۸۳ شمسی – محبت
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدّائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، ومَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (طلاق / ۲و۳ ).
سخن ما در هفتههای گذشته دربارهی محبّت به پروردگار و اینکه باید در عین اینکه محبتمان شدید است به خدایتعالی باید از عظمت پروردگار بترسیم و مانند گدای ناچیز در مقابل ثروتمندِ دارای همه چیز، خودمان را ذلیل و مضطر بدانیم. در آن مناجاتی که از حضرت علی بن ابیطالب علیه الصلوهو السلام نقل میشود عرض میکند: انت الغنی و انا الفقیر، در قرآن هم خدایتعالی فرموده: أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (فاطر / ۱۵) فقیر به تمام معنا و غنی به تمام معنا، یک چنین فقیری نمیتواند بگوید که من نیازی به خدا ندارم یا از او چیزی نمیخواهم. باید ما کاملاً به ذات مقدّس پروردگار اظهار عجز کنیم و امید به ثواب الهی داشته باشیم و از این راه محبّتمان به خدایتعالی باشد و تمرکز محبّتمان به ذات مقدس پروردگار باشد، چون او غنی مطلق است و همهی افراد هر چه هم غنی باشند فقیرند و در مقابل پروردگار کسی ولو پیغمبراکرم نمیتواند اظهار غنا بکند، چون همهی افراد بشر هر چه دارند از خدا دارند و کسی که از دیگری ثروتش باشد ادّعای ثروت نمیکند، مطلبی که امروز میخواهم انشاءالله برای شما عرض کنم این است که همیشه آرزوی محبّین این بوده است که محبوبشان به آنها محبّت داشته باشد، در یکی از چیزهایی که آرزوی هر عاشق، هر محبّ، هر فردی که به چیزی یا به کسی علاقهمند است دارد این است که خدا کند که محبوب من، مرا دوست داشته باشد، محبّت یک طرفه بیفایده است. در آن شعر شاعر میگوید:
اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از او شوریدهتر بی
محبّت، آن محبّتی خوب است که دو طرفه باشد، این او را دوست داشته باشد و او هم این را، این روی صفا و صداقت او را دوست داشته باشد و او هم روی صفا و صداقت این را دوست داشته باشد، محبّتشان میزان باشد، اگر این نباشد صفا و صمیمّیت در بین آنها برقرار نمیشود، اگر یک فردی دیگری را مثلاً برای تقوایش دوست داشته باشد، به خاطر علمش دوست داشته باشد ولی این به خاطر ثروت او، به خاطر قدرت او، او را دوست داشته باشد، این محبّت در بین این دو نفر میزان نیست، وقتی میزان است که او برای تقوای او و او هم برای تقوای این یکدیگر را دوست داشته باشند، در این صورت صفا و صمیمیّت و محبّت واقعی بوجود میآید، اگر یک فردی به خاطر جهتی غیر از روحیّات طرف، طرفش را دوست داشته باشد این محبّت مجازی است و محبّت آن شخص که این را برای تقوایش دوست دارد حقیقی است، چون او برای خدا این را دوست دارد، ولی این برای مال دنیا، برای یک جهت دنیوی طرفش را دوست دارد، در این که خدایتعالی ما را اگر دوست داشته باشد به خاطر نیازی که به ما دارد نیست، حرفی نیست، به این جهت خدا، هیچگاه، هیچ چیز را دوست ندارد، ماییم که باید محبّتمان را تنظیم کنیم، ما باید محبّتمان را برای حقیقت، برای واقعیّت، برای آنچه که در عالَم ارواح به ما تعلیم دادهاند، برای آن خدا را دوست داشته باشیم، شما میبینید گاهی یک دوستی به شما محبّت میکند به خاطر علم و تقوای شماست، به خاطر پاکی شماست، به خاطر خوب بودن شماست، و هیچ توقعِ اجر و مزد و حتّی برای شما عظمتی غیر از تقوا و علم قائل نیست، اگر شما خداینکرده او را به خاطر بعضی از امور دنیایی و زودگذر دوست داشته باشید بدانید بالاخره او متوجه میشود و این محبّت بایکدیگر سازگار قرار نمیگیرد، ما از هر چیزی بیشتر باید کوشش کنیم که خدا ما را دوست داشته باشد، ما که خدا را دوست داریم، خدا را ممکن است دوست داشته باشیم به خاطر قدرتی که دارد، به خاطر نعمتی که به ما داده است، به خاطر ترسی که از او ممکن است داشته باشیم و به خاطر خود خدا، صفات حمیده پروردگار که آنچه خوبان همه دارند ما نباید بگوییم که خدا تنها دارد، این دربارهی حضرت رسولاکرم و امام عصر باید گفته شود، ولی هر خوبی که تصور میشود، هر خوبی که در ذهن میآید و محبّت انسان به آن تعلق میگیرد خدایتعالی بینهایتش را دارد، پس از این طرف به هر نحوهای که خدا را دوست داشته باشیم، درست است، خوب است، حرفی در آن نیست، ولی از جانب پروردگار چه میشود؟ چه کنیم که خدا ما را دوست داشته باشد؟ بحث امروز ما دربارهی این مطلب است، چه کنیم؟ آیا برای این که خدا من را مرد خلق کرده دوستم دارد و این نشانهی آن است؟ معلوم نیست. به خاطر اینکه او را زن خلق کرده، این نشانهی دوستی خداست؟ ممکن است در ابتدا باشد ولی باز هم معلوم نیست. آیا به خاطر این است که من مثلاً اهل فلان شهر و اهل فلان مملکت و اهل فلان جمعیتم؟ معلوم نیست. آن چه را که خود خدا در قرآن فرموده من یک بررسی کردم، یکی از دوستان هم به من کمک کرد و آنچه که در قرآن خدایتعالی خودش فرموده که من چه کسانی را دوست دارم اینجا من یادداشت کردم، در دو آیه خدایتعالی محسنین را دوست دارد، یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (بقره /۱۹۵، آلعمران / ۱۳۴) محسنین چه کسانی هستند؟ کسانی که در عمرشان یک کار خوب کردهاند؟ خیر، ده تا کار خوب کردهاند؟ خیر، محسنین کسانی هستند که کارهایشان همهاش نیکو است، هر کاری که میکنند خوب است، هم عقلشان میگوید خوب است، هم قرآنشان گفته است خوب است، هم اسلامشان گفته است خوب است، و هم مردم میگویند این کار، کاری خوبی است. خدایتعالی در قرآن میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ، نیکوکار، نیکوبودن، فلانی را میگویی همهی کارهایش خوب است، هر چه میکند خوب است، اخلاق خوب، اعمال خوب، رفتار با همنشینانش خوب، کوچکترین کاری که بد باشد نمیکند، این یک دسته، پس محسنین را خدا دوست دارد، اگر میخواهید خدا شما را دوست داشته باشد محسن باشید، نیکوکار باشید، نیکو باشید. دوّم فرمود: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ (بقره / ۲۲۲) توبهکنندگان، حالا اگر تا بحال نیکو نبودید، خوب نبودید، برگرد، تا خدا تو را دوست داشته باش، از این لحظه نیکوکار باش، نیکوکاری تنها در بذل و بخشش نیست، نیکوکاری یعنی همه چیزت خوب است، من دوستی داشتم در مشهد خدا رحمتش کند یک روز نشسته بودم با خودم فکر میکردم که این مرد یک کار بد آیا دارد؟ یک صفت بد آیا دارد؟ یک عمل بد آیا دارد؟ میدیدم نه، این را میگویند محسن، این را میگویند محسنین، فلان جا چرا فلان کار بد را کردی؟ اشتباه کردم، معلوم است که خودت هم معتقدی که نیکو کار نکردی، توّاب باش، تواب هم یعنی بسیار محکم توبهکننده، کسی که توبهی نصوح میکند، در مراحل تزکیهی نفستان همهتان اولین کاری که بعد از یقظه میکنید این است که توبهی نصوح میکنید، فکر نکنید توبهی انسان همین که بگوید اتوب الی اللّه تمام شد، بعد هم هر کار خواست بکند، نه، باید تمام وجودش، به طرف نیکویی برگردد، یک ماشین نمیشود که موتورش به طرف مشرق برود ولی صندلیها و بدنهاش به طرف مغرب، اعمالش بد باشد ولی دلش پاک باشد، به بعضی از معصیتکارها انسان میگوید که آقا چرا گناه میکنی؟ میگوید دلت را پاک کن، دلم پاک است، بسیار حرف غلطی است، نمیشود موتور به این طرف برود، به طرف خدا برود، ولی اعمال و اجزای این ماشین به طرف شیطان حرکت کند، توّاب باشید، توابین را خدایتعالی با متطهرین در یک آیه بیان کرده، این را بدانید، همه جایی که خدا فرموده ان اللّه یحب، تکتک بیان کرده، ان اللّه یحب المحسنین، ان اللّه یحب المتوکلین، ان اللّه یحب المقسطین، ولی در این اینجا فرموده: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ، یعنی توّاب بدون متطهر، توّابی که پشت سرش تزکیهی نفس نباشد، توّابی که پاک نکند خودش را و جزء متطهرین نباشد ارزشی ندارد، بلکه علی بن ابیطالب فرمود: کالمستهزء، مثل استهزاء کننده است، مانند این است که خدا را استهزاء کرده، هی بگوید آقا ببخشید من برگشتم و بر نگردد، توبهی نصوح توبهی واقعی است، لذا خدایتعالی جمله بعد که میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ، بعد میفرماید: وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ، این دو مطلب را در یک آیه بیان فرموده، کوشش کنید تزکیهی نفس کنید، کوشش کنید بعد از توبه به هیچ وجه پایتان نلغزد و از نیکوکاریهایی که خدایتعالی در قرآن به آن اشاره کرده و مورد محبّتش واقع شده دور نباشید، سه مطلب گفته شد یعنی سه چیز یکی توأماً و یکی مستقلاً، که آن مستقلش هم همین معنا را میفهماند، محسنین را خدا دوست دارد، توابین و متطهرین را ذات مقدّس پروردگار دوست دارد که اگر این سه موضوع عملی شد میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (آلعمران / ۱۵۹) آنهایی که توکّل به خدا میکنند، آنهایی که کمک از خدا میگیرند، بعضی افراد هستند خیال میکنند به مجرّد اینکه تزکیهی نفس کردند و یک مراحلی را هم هر طوری بود گرفتند دیگر نباید به خدا کار داشته باشند، من مکرر گفتهام که اگر تزکیهی نفس خواستید بکنید، توبه خواستید بکنید، محسن خواستید باشید، پنجاه درصد اولش به عهده شماست ولی پنجاه درصد دوّمش خدایتعالی کمکتان میکند و باید به پروردگارتان توکّل کنید، در سه آیهای که کلمهی ان اللّه یحب است و از همه مهمتر است به نظر من، این جمله است که إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (مائده / ۴۲) دربارهی قسط من خودم همین امروز صبح دچار یک مشکلی شده بودم که قسط به چه معناست؟ قسط به معنای جور هم آمده، به معنای متضادش، عدل هم آمده، یملأ الارض قسطا و عدلا، امام عصر ارواحنافداه دنیا را پر از عدل و داد میکند، پر از جور که نمیکند، پر از دشمنی که نمیکند، از آن طرف همین لفظ با همین خصوصیّات کلمهی عدل آمده، پس هم جور، هم عدل، از کجا تشخیص داده بشود که قاسطینی که رهبرشان معاویه بوده و تمام گمراهان پشت سر او بودند و اسمشان را امام، قاسط گذاشته این به معنای عادلین باشد؟ این چه معنا دارد؟ نمیشود، از آن طرف إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ، آن هم در سه آیه، این چطور میشود که مقسط اگر به معنای جور و ظلم باشد خدا دوستشان داشته باشد، در چند کتاب لغت دقّت کردم، البته این مطلب را حتّی در کتاب لغتنامهی دهخدا هم اشاره نشده بود ولی برای شما باید عرض کنم دانشمندان، این جمله را عرض میکنم که قسط اگر در ثلاثی مجرّدش باشد به معنای جور است، اگر در ثلاثی مزید باشد به معنای عدل است، ببینید قاسط با مقسط خوب روشن است، اقسط، یقسط، مقسطٌ، این مقسط را که به معنای عدل است و عدالتپیشه است خدا دوست دارد، امّا قاسط از قسطّ، یقسطُ، قاسطاً میآید، به معنای جور است، پس هر کجا که این کلمه تحت عنوان ثلاثی مجرّد آمد به معنای جور، و اگر در ثلاثی مزید بود به معنای عدل است، پس خدا مقسطین را، آنهایی که عدالت دارند، عدلند، عادلند، هم روحشان عادل است هم اعمالشان عدالت دارد، این افراد مورد محبّت پروردگارند و چرا خدایتعالی سه مرتبه در این قرآن مجید اظهار محبّت به مقسطین کرده؟ چون مقسط، کسی که مقسط است و عادل است روحش عادل است، یعنی صفاتی که یک انسان باید داشته باشد و حمیده است این دارد، اعمالش عدالت است، یعنی هیچ عملی که تحت عنوان افراط یا تفریط قرار بگیرد انجام نمیدهد، معاشرتش با مردم طبق عدالت است، روایت دارد اعدل الناس من رضی للناس ما یرضی لنفسه، عادلترین مردم آن کسی است که برای خودش آنچه را که میخواهد برای دیگری هم بخواهد، هر چه برای دیگری نمیخواهد برای خودش هم نخواهد، گاهگاهی بنشینید اگر یک کاری برای دیگری کردید، یک ظلمی خواستید به دیگری بکنید ببینید اگر او جای شما بود و این ظلم را او به شما میکرد شما حاضر بودید؟ راضی بودید؟ با او برخورد کنید، اعدل، امام علیه الصلوهو السلام میفرماید، عادلترین مردم آن کسی است که آنچه برای خودش میخواهد، آنچه برای خودش خوشنود است برای دیگری هم خوشنود باشد، خدایتعالی عادل است، یکی از صفات پروردگار که حتی سابقاً این صفت را جزء اصول عقاید میشمردند که خدا عادل است، یعنی آنچه که خدا باید از صفات حمیده داشته باشد دارد، بینهایت، خدا عادل است به معنای این که ظالم نیست، نیست، به خاطر اینکه یکی از در اعمال میشود گفت خدا ظالم نیست، تجاوزگر نیست، والاّ آنی که مهم است و جزء عقاید قرارش باید داد این است که خدایتعالی در صفات حمیده عدل است و عادل است، یعنی افراطی تفریطی، باصطلاح یک چیزی نقص داشته باشد، یک صفتی را ناقص باشد اینطوری نیست، خدایتعالی کامل است، پس مقسطین را خدا دوست دارد، مقسطین چه کسانی هستند؟ کسانی که باصطلاح در روحیّاتشان، در اعمالشان، در معاشرتشان با مردم عدالت را دارند و یا رعایت میکنند.
دیگر اینکه خدا فرموده است: من متقین را دوست دارم، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (توبه / ۴) متقّی چه کسی است؟ آن کسی است که خودش را از همهی بدیها نگه میدارد، همان عبارت اُخرای محسنین است، همان عبارهالاخری توابین و متطهرین است، همان عبارهالاخری مقسطین است، که من جمعبندی میکنم از آخر تا ببینیم خدا را بالاخره کیها را دوست دارد؟ این را خواهم گفت. متقین را، و از آخر میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنیَانٌ مَرْصُوصٌ (صف / ۴) در میان مردم چه کسانی را خدا دوست دارد؟ آنهایی که اگر پای جنگ و جهاد افتاد اینها به جنگ و جهاد میروند. آمادگی باید داشته باشید آقایان، این آیه دربارهی اصحاب حضرت ولیعصر تأویل شده که اینها آن چنان محکمند مثل دیوار بتنی، که اگر تیری، گلولهای به طرفشان بیاید علاوه بر اینکه نمیگذارند به دیگران صدمه برسد خودشان را، جلویش را میگیرند، کَأَنَّهُمْ بُنیَانٌ مَرْصُوصٌ، بنیان مرصوص یعنی یک دیوارِ قطورِ بُتنی که گلوله وقتی به آن میخورد یک مختصری اثری میگذارد و برمیگردد، سنگر خوبی است، شما اگر میخواهید از اصحاب حضرت ولی عصر ارواحنافداه باشید، اگر میخواهید خدا دوستتان داشته باشد جنبهی خاص دارد نه جنبهی عام، خدا محسنین را همه را دوست دارد، خدایتعالی مقسطین را دوست دارد، خدایتعالی توابین و متطهرین را دوست دارد، متوکلین را دوست دارد، امّا کجا خلاصه میشود؟ در اینجا خلاصه میشود که خدایتعالی آنهایی را دوست دارد که علاوه بر آنکه خودشان محکمند، خودشان تائبند، خودشان متوکل به پروردگارند، خودشان خوبند و خودشان تعادل دارند و سرپا ایستادهاند، از آسیب رسیدن به دیگران هم جلوگیری میکنند، یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ، اینها قتال میکنند، چرا قتال میکنند؟ چرا مزاحمین را از سر راه مسلمانان بر میدارند؟ برای اینکه مسلمانان راحت باشند. انشاءالله حضرت بقیة الله ارواحنافداه وقتی تشریف بیاورد کسانی میتواند با حضرتش باشند که بتوانند عدل و داد را روی زمین پیاده کنند، هم باید توّاب باشند، هم باید تزکیهی نفس کرده باشند، هم باید تعادلشان محفوظ باشد و مقسط باشند و هم باید نیکو باشند و هم توکلشان به قدرتی باشد که آن قدرت به هیچ وجه زوالپذیر نیست تا بتوانند عدل و داد را روی زمین پیاده کنند و صفی قرار بدهند، پهلوی هم اگر یک نفر است خودش یک صف باشد، چون میشود حضرت ابراهیم امّتی بود، خدایتعالی در قرآن فرموده ابراهیم تنها بود ولی أُمَّهً، (نحل / ۱۲۰) خدا دربارهاش میفرماید امّتی است، اگر با هم بودند یک صفی تشکیل بدهند مثل اصحاب حضرت ابیعبداللّه الحسین علیهالسلام، که اینها در مقابل نماز حضرت سیدالشهداء ایستادند و سینههای خودشان را سپر کردند که حضرت دو رکعت نماز بخواند، این یک درسی است برای ما، یعنی کاری بکنید که امام زمانتان بتواند یک بندگی بکند که لا یشرک بی شیئا، این یک مطلبی است خوب دقّت کنید، امامهای ما در گذشته به خاطر ضعفی که اصحابشان داشتند، به خاطر ضعفی که مردم زمانشان داشتند، اینها مجبور بودند در عمل دیگران را در کار قرار بدهند، یعنی در عمل غیر خدا را هم منظور کنند، چون از امام سؤال میشود که معنای این آیه چیه است که یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا (نور / ۵۵) یا در دعای افتتاح دربارهی خود حضرت بقیة الله ارواحنافداه میگوییم که مکنّ له دینه، خدایا یک تمکنی به او بده که یعبدک لایشرک بک شیئا، هیچ شریکی برای تو قرار نده، من خودم جوان بودم این جمله را از مرحوم علامه امینی پرسیدم، واقعاً برایم مشکل بود، ایشان فرمودند که این اقتباس از آیه قرآن است که یک زمانی میآید که تمامِ کرهی زمین برای حضرت ولی عصر و اصحاب حضرت ولیعصر علیه الصلوهو السلام آماده میشود، و باید ما از خدا بخواهیم که آن چنان قوی باشد حضرت بقیة الله و اصحابش آن چنان قوی باشند که یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا، دیگر رعایت هارونالرشید را نکند، رعایت معاویه را نکند، رعایت آن حاکم را نکند که اگر او دستش به سر مسلمانان باز شد همه را قتلِ عام میکند، تقیّه نداشته باشد، معنای این که یعبدک لایشرک بک شیئا، یعنی در عمل تقیّه نداشته باشد، همهی ناراحتیهایی که خاندان عصمت و طهارت داشتهاند بعد از پیغمبراکرم، مربوط به مسلمانهایی بود که اینها تواب نبودند، اینها متطهر نبودند، اینها محسن نبودند، اینها مقسط نبودند، اینها متوکل الی اللّه نبودند و در نتیجه این طوری شد که امام را تنها گذاشتند و امام مجبور شد که به خاطر حفظ اسلام و نام مقدس اسلام تقیّه کند، و یعبده یشرک به شیئا، یعنی در کار خدا را با دیگری شریک کند، تقیّه معنایش این است، حضرت موسی بن جعفر صلوات اللّه علیه به هارون الرشید میگوید یا امیرالمؤمنین، و حال اینکه این کلمه حتّی به امام حسن مجتبی گفتن حرام است، این را میداند، به علی بن یقطین دستور میدهد که در خانهی خودت مانند اهل سنت نماز بخوان و وضو بگیر، این معنای این است که رعایت این قدرتمندی که بر سر مردم مسلّط شده باید کرد، چرا باید کرد؟ مگر امام قدرت ندارد که همه را از بین ببرد، هر چه ظالم است از بین ببرد و یک عدّه مردم مسلمان همان چند نفر را نجات بدهد؟ بنا این نیست، جلسهِ جلسهی امتحان است، کار باید تو بکنی، تو باید درست فکر کنی، تو باید درست حرکت کنی، امام علیه الصلوهو السلام یک راهنماست، خدایتعالی به پیغمبراکرم میفرماید: فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ (۲۱) لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُسَیْطِرٍ (۲۲) (غاشیه / ۲۱ و ۲۲) تو نمیتوانی مجبورشان بکنی، لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ (بقره / ۲۵۶) اگر با جبر، با زور مردم را به طرف اسلام و تزکیهی نفس و کمالات و همینهایی که خدا فرموده است که من اینها را دوست دارم اگر به آنها مجبورشان بکنی خدا دوستشان ندارد چون اینها مجبور شدند آمدند، باید با اختیار خودشان، با درک و فهم خودشان، با علم و درایت خودشان بیایند و به این مقام برسند و تنها جمعیتی که بعد از آن هفتاد و دو نفری که در رکاب حضرت سیدالشهداء بودند تنها جمعیتی که باصطلاح فراگیر هم هست، انشاءالله باید تمام دنیا را اینها فرا بگیرند و اینها در همهی دنیا حکومت کنند اصحاب حضرت بقیة الله هستند که کَأَنَّهُمْ بُنیَانٌ مَرْصُوصٌ، مثل دیوار محکم در مقابل ظالم میایستند و مظلومها و مستضعفین دنیا که از نظر من تمام مردم دنیا امروز مستضعف واقع شدهاند مگر یک چند نفری که در رأس قدرتها، ابرقدرتها قرار میگیرند الاّ آنها، بقیه همه مستضعفند، یا نگذاشتند اینها به تقوایشان، به علمشان، به حقایقی که از جانب پروردگار نازل شده برسند، و نه هم گذاشتند اعمال خوبی داشته باشند، نگذاشتند مردم توبه کنند، نگذاشتند مردم متطهر باشند، نگذاشتند مردم متوکل باشند، نگذاشتند مردم مقسط باشند و نگذاشتند هم محسن باشند، اینها را خدا دوستشان دارد، پس امروز نتیجهای که میگیریم از این بحثمان این است که باید کاری بکنیم که خدا ما را دوست داشته باشد این در مرحلهی اول، چه بکنیم که خدا ما را دوست داشته باشد؟ این مراحل تزکیهی نفس را بپیمایید، میگویند فلانی چطور است؟ میگویند همه چیزش خوب است امّا بیادب است، فلانی چطور است؟ همه چیزش خوب است امّا پرحرف است، این امّا را نداشته باشد، فلان شخص چطور آدمی است؟ همه چیزش خوب است امّا غیبت میکند، آدم امنیّت در مقابل او ندارد، اسرار انسان را پخش میکند، ببینید هر چیزی که از نظر شما بد بود باید جلویش را بگیرید تا نیکو باشید، یعنی یک پارچه نیکو، یک پارچه خوب، آیاتی هم خدایتعالی در مقابل بیان فرموده که لا یحبُّ دارد، چون میشود گفت سه دسته است، یک دسته را خدا امضاء کرده که من تو را دوستت دارم، من شماها را دوست دارم، یک دسته را هم خدا گفته من دوست ندارم، وسط هم البته یک دسته هستند که حالا تکلیفشان معلوم بشود بالاخره کمکم دارند خودشان را میسازند، خوب میکنند، درست میکنند، دارند کار میکنند، خوب اینها را حالا بینیم اگر آن طوری که گفتیم بودند صد درصد محسن بودند، صد درصد تواب بودند، صد درصد متطهر بودند آن وقت دوستشان داریم، یک عده هم این وسطند، حالا ما دو طرف را میگوییم که انشاءالله اگر وسط بودیم ما به طرف محبوبهای خدا برویم.
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (مائده / ۵۹) همان تعدادی که تقریباً یحب دارد لایحب هم دارد، معتدین، معتدین کیه؟ کسی که از حدّ خودش تجاوز کرده، از حقوق خودش تجاوز میکند، اگر انسان از حدّ خودش تجاوز کرد خدا دوستش ندارد، حالا یا متکبّر باشد، یا به مال مردم تجاوز میکند، یا به حقوق مردم تجاوز میکند، به هر حال متجاوزین را خدا دوست ندارد این یک، إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّانًا أَثِیمًا (نساء / ۱۰۷) خدا آدمِ خائنِ گنهکار را دوست ندارد –اینها را من زیاد طولش نمیدهم –إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا (نساء / ۳۶) آدمِ فریبکارِ فخرکننده را دوست ندارد، آدم فریبکار، یک جور دیگر است باطنش امّا ظاهرش را یک جور دیگر نشان میدهد، إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ (انفال / ۵۸) که افرادی که خائند حالا خوّان نباشند خائن باشند، بعضیها خیلی خیانت میکنند خوب معلوم است، بعضیها خوب خائن، یک دفعه خیانت کرده، این را خدا دوستش ندارد، إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ (حج / ۳۸) خوانش تکراری است چون اینها با هم است نمیخواهم شرحش بدهم، نمیخواهم زیاد هم شرحش بدهم، خوّانا اثیم و خوّان کفورا، با هم، این جفت هم قرارش داده خدایتعالی، اینها معنایی دارد، بعضیها در کفران خیانت میکنند، به او محبّت کردی، نعمت دادی، همه جور پذیراییاش کرده، همه جور دوستش داشتی، تا حالا هم با او رفیق بودی این به تو خیانت میکند این خوان کفور است، یک وقت هست خوّان اثیم است با ث سه نقطه، یعنی معصیتکار، کاری به تو ندارد امّا خیانت هم میکند، گناه میکند، یک دسته را خدا میگوید ان اللّه لا یحب، البته این جور برداشتی که ممکن است ما بکنیم به این خلاصهای نیست، لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ (قصص / ۷۶) و حال اینکه أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس / ۶۲) فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (آل عمران / ۱۷۰) خدایتعالی فرحین را دوست ندارد، فرحین کیها هستند؟ آنهایی که به مال دنیا خیلی خوشحالند، بهبه، من یک ثروتی دارم، یک مالی دارم، یک پولی دارم، خوشحال است به آنچه که از ثروت و مال و اینها خدا به او داده، حالا این را من از کجا میگویم؟ از خود آیه استفاده میشود. قارون یک شخصی بود در زمان حضرت موسی آن قدر ثروت داشت، البته کلیدهای آن وقتها شاید از همین کلیدهای چوبی بوده که میخواسته چند تا حمّال پر قوه اینها را حمل کند، هر جا میرود اینها را همراه خودش میبرد، ولی الان اگر کلیدهایی زمان ما بود خیلی کوچکش میکردند بعضیهایش را حتّی با اشارهی سرانگشت باز میشود، حالا آن وقتها، حالا اینجوری بوده، خیلی پولدار بود، خیلی ثروتمند بود، این شخص خوشحال بود به ثروتش که خدایتعالی میفرماید یعنی حضرت موسی به او میگوید که خیلی خوشحال نباش إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ،از این مطلب و از این قضیّه استفاده میشود که انسان به مالش، چشمش به پولهایش میافتد بهبه! خوشحال میشود، چشمش به پولش میافتد خوشحال میشود، هر شب آخر شب میخواهد راحت بشود، حزن و اندوهش رفع بشود پولهایش را میشمارد، میآورد از توی گاوصندوق بیرون، شمارده، ده دفعه هم شمارده، کسی هم دست به آن نزده در عین حال پولهایش را میشمارد، الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ (همزه / ۲) هی پولهایش را میشمارد، خوشحال بود که پول دارد، این دسته از فرحین مورد محبت خدا واقع نمیشوند و از همه بدتر که شامل همهی اینها که جزء معتدین هست، جزء خوانا اثیم است، جزء مختال فخور است، خائن است، خوّان هست، خوان کفور هست، مفسدیناند، آنهایی که فساد میکنند، فساد، آقا بعضیها هستند که فساد میکنند، حالا درشتهایش همین قدرتمندانی که در دنیا هستند و دیدید که چه فسادهایی کردهاند که من نمیخواهم اسم ببرم، مجالسمان ارزشش بیشتر از اینها است که اسم آنها در آن برده بشود، فساد کنندهها، فسادهایی که توی مردم میکنند، امّا این را هم بدانید یک نمّامی اگر کردید فساد کردید، خدا دوستان ندارد، نمّامی چیه آقا؟ دیدم فلانی بد فلانی را گفت آمدم به او گفتم، فلانی به تو بد میگوید، هیچ عذری هم نداری، من این را گفتم او دوست و دشمنش را بشناسد، به تو چه؟ تو چکارهای که میخواهی دوست و دشمن او را به او معرّفی کنی؟ یک غیبت کردید فساد کردید، یک مردمآزاری کردید فساد کردید، فساد این است، همسایه را اذیّت کردید فساد کردید، این فساد است، فکر نکنید فساد اخلاقی که میگویند فساد فساد، حالا مثلاً فرض کنید که البته کار بسیار بدی است یک شخصی مثلاً فرض کنید زنا کرده، میگوییم فحشا کرد، فساد کرد، نه اینها فسادِ آن فسادی که خدا لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (قصص / ۷۷) میفرماید آنی است که بین دو شخص را بهم بزنی، تفرقه ایجاد کنی، یکی از دوستان ما به او گفتم برو پیش فلانی در شهرستان بود، پیش فلانی و از او استفاده بکن، گفت نه من پیش او نمیروم، من از او خوشم نمیآید، خدا میداند من مدتها برای اینکه هم این اشتباهاش را به او بفهمانم، هم او بنده خدا بدش آمده بود، بسیار هم بدش آمده بود در یکی از این شهرهای مازندارن بود، بدش آمده بود، مدتها زحمت کشیدم تا اینها را جورشان کردم، یک کلمه من از او خوشم نمیآید، تو غلط میکنی از او خوشت نمیآید، یک آدم مؤمنِ مسلمانی که تو هنوز تازه وارد کار شدی ما مکرر گفتیم که اگر سؤالاتی دارید در ارتباط باصطلاح مراحلتان از هر کدام از این کسانی که از شما یک قدم جلوترند بپرسید و بلد بودند جواب میدهند، من با فلانی کار میکنم، من با فلانی، و افرادی هم که میخواهند اختلاف ایجاد کنند زود از توی خودتان بیرونشان کنید، فوراً، نگذارید توی شما باشند مثل یک فرض کنید یک، چه عرض کنم؟ یک چیزی فاسدی است که توی یک جمعی، مثالهای زیادی هست منتها بعضیهایش خلاف ادب است، توی جمع پاک خوبی قرار بگیرد، إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ، پس هم فهمیدیم چه کسانی را خدا دوست دارد و چه کسانی را خدایتعالی دوست ندارد، اگر در این بین بودیم یک قدری کار خوب داریم یک قدری کار بد داریم زودتر خودمان را در جمعیتی که خدا دوستشان دارد قرار بگیریم، و جزء صفی بشویم که حضرت بقیة الله اسمشان را برده و جزء همان دیوارهای بُتنی بسیار محکم باشیم تا بتوانیم انشاءالله به حضرت ولیعصر ارواحنافداه خدمت کنیم.
امشب شب تولد حضرت زهرا سلام اللّه علیهاست همهی خوبیهایی که اینجا گفته شد، همهی اینها از دامن حضرت زهرا سلام اللّه علیهاست، حضرت زهرا سلام اللّه علیها اگر نبود کفوّی برای علی بن ابیطالب نبود، و اگر علی نبود کفّوی برای حضرت زهرا نبود، نگویید کفو یعنی همسر، یعنی زن، حضرت امیر و هیچ یک از ائمه علیهم الصلوهو السلام کفوی نداشتند، هماهنگ، همسر، همقد، همفکر، هم ایمان، هم علم، شما توی زنها پیدا کنید یک زنی که معصوم از جهل باشد، علی بن ابیطالب معصوم از جهل است او هم معصوم از جهل است، حتی حضرت خدیجه کبری با همهی عظمتی که داشت کفو پیغمبر به آن معنا نبود که حضرت زهرا برای علی بن ابیطالب کفوّ بود، کفوّیت در بین ماها تا حدی است، صد درصد شاید پیدا نشود امّا تنها در روی کرهی زمین یک زن و شوهری که صد درصد با همکفو بودند علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا بودند، این برای حضرت زهرا هم مقام است، و برای علی بن ابیطالب هم مقام است، یک نویسنده را دیدم نوشته که اگر بگویم پیغمبر اکرم پدر فاطمه بود کم است برایش، یعنی فاطمه بالاتر است، اگر بگویم علی بن ابیطالب شوهرش است کم است برایش، اگر بگویم حسن و حسین دو فرزندانش هستند کم است برایش، باید بگویم فاطمه، فاطمه است، نه، هر یک از اینها برای فاطمهی زهرا کم نیست، بسیار زیاد است و خود فاطمهی زهرا سلام اللّه علیها به همینها افتخار میکند، اگر چه اگر این کوثر نبود پیغمبراکرم هم نبود، یعنی چطوری عرض کنم؟ اگر پیغمبراکرم دارای این کوثر نبود شاید زحماتش هدر میرفت، این مسلم، کوثر یعنی خیر کثیر، یعنی زیاد، وقتی خدا یک چیزی را میگوید خیلی زیاد، این معلوم است که خیلی زیاد است، علی بن ابیطالب از همین کوثر استفاده میکند، ائمهی اطهار از همین کوثر استفاده میکنند، پیغمبراکرم هم که صاحب این کوثر است و از این کوثر استفاده میکنند، حالا اینجا یک بحث مفصل علمی دارد که متأسفانه در مجالسمان نمیتوانیم خوب این را توضیح بدهیم. بر همهتان مبارک باد این عید بزرگ، این عیدی که شاید در میان اعیاد بزرگ ما اگر نگوییم بزرگترین هست لااقل باید بگوییم که از بزرگترینها هست. و متأسفانه من دوست داشتم که در کنار قبر حضرت رضا علیه الصلوهو السلام میبودیم یا مجالس جشنی فردا برپا میکردیم که چون تعطیل نیست مخصوصاً تهران گفتم شاید دوستان به زحمت بیفتند و لذا برای ما فرقی نمیکند یک تولد فاطمهی زهراست یک روز جلوتر، ده روز دیرتر، دو ماه متعلق به فاطمهی زهراست بنابراین اگر بیستم ماه جمادیالثانی تولد حضرت باشد تا ده روز ما وقت داریم تا آخر ماه جمادیالثانی. انشاءالله امیدواریم همهتان موفق باشید، این ایّام خوب را، و بخصوص بعدش هم ماه رجب، ماه شعبان، اعیاد الحمدللّه پیش میآید و انشاءالله از این اعیاد خوب کمال استفاده را بکنید و کوشش بکنید انشاءالله که در این اعیاد از همه بیشتر انفاق کنید، به دوستانتان برسید، محبت به دوستانتان را زیاد کنید، آنها را خوشحال کنید و انشاءالله قلب مقدس حضرت زهرا را از خودتان خوشنود کنید.
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، پروردگارا به آبروی ولیعصر فرج آن حضرت را برسان، همهی ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده، قلب مقدسش را از ما راضی بفرما، خدایا دین و دنیا و آخرتمان را زیر سایه امام زمان حفظ بفرما، خدایا ما را از همهی خطراتی که در دنیا هست حفظ بفرما، خدایا ما را جزء آنهایی که خودت در قرآنت فرمودی ان اللّه یحب قرارمان بده، خدایا ما را جزء آنهایی که خودت فرمودی که ان اللّه لا یحب قرارمان نده، پروردگارا امواتمان غریق رحمت بفرما، مریضهای اسلام، مریضه منظوره، مریض منظور الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان، شهداءمان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما، عاقبتمان ختم بخیر بفرما،و عجل فی فرج مولانا.
لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.