۱۸ شوال ۱۴۲۵ قمری

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول‌الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیة‌الله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة على أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

 

سؤال: آیا منظور از كلمه‌ی نورانیه در روایت « مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ » (بحارالأنوار/ج‏26-ص1) همان « الْعِلْمُ نُورٌ » (مصباح‌الشریعة/ص16) است، اگر این‌طور است پس با توجه به اینكه « العلم كل العلم » منظور معلومات در نزول اول، علم خداوند متعال در قلب مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام جای گرفت و اینكه هر علمی كه هر جا صادر می‌شود، نور است و اگر آن منبع مقدس است، نتیجةً اینكه آن « مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ » مساوی است با معرفتی بالعلم، و چون امام می‌فرماید، شناخت من با علم و نورانیت همان شناخت خدا است و شناخت كامل خداوند در حد ما بشر حاصل نمی‌شود، إلّا با معرفت كامل به مجسمه صفات خداوند كه همان امام علیه‌السلام هست، پس آیا صحیح است كه بگوییم « مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ » یعنی « المعرفه كلّ معرفه معرفة الله عز و جل »؟

جواب: من سؤال را درست نتوانستم جمع و جور بكنم ولی جواب آن را می‌توانم جمع و جور بكنم. علم بدون تردید نور است و گاهی می‌شود، مثلاً علم به عالم مُلك است، گاهی علم به عالم ملكوت است و همین‌طور ممكن است انسان به هر چیزی عالِم باشد و ممكن است انسان به هر چیزی جاهل باشد. علمی كه خدا به پیغمبر خود عنایت كرده است و به علی‌بن‌ابیطالب عنایت شده است آن علم، همه چیزها است، همه امور است، یعنی ما همان طوری كه عرض كردیم چهارده معصوم علیهم‌السلام از آیات و روایات استفاده می‌شود كه معصوم از جهل هستند و هیچ جهلی در وجود آن‌ها نیست، البته نه در مقابل پروردگار، در مقابل آنچه كه بشر نیازمند به آن علم هست یا عالَم مخلوق نیازمند به آن علم هست، همه آن به پیغمبر اكرم داده شده است، یعنی در حقیقت، خدا قرآن را به پیغمبر داده است، قرآن هم « تِبْیاناً لِكُلِّ شَی‏ءٍ » (نحل/89) است، بیان‌كننده همه چیزها است، چون صریح خودِ قرآن است كه « تِبْیاناً لِكُلِّ شَی‏ءٍ » بنابراین در آن روایت « مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ » در یك بخش از علم است كه انسان اگر خدا را بشناسد و علمی پیدا بكند به معرفت خدا، این همان علمی است كه « الْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یشَاءُ » البته مراتبی هم دارد و « الْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یشَاءُ » أعم از معرفت خدا است و معرفت اولیاء خدا است و شاید حقایق اشیاء باشد، همان‌طوری كه دیروز هم بحثی بود كه فرق بین حكمت و فلسفه چیست؟ گفتیم: حكمت شناخت حقایق اشیاء‌ است به وسیله‌ی وحی و الهام، حالا چه مستقیم به خود طرف وحی شده باشد یا الهام شده باشد و یا به وسیله پیغمبر. بالأخره قرآن حكمت است و همان علم است و همان نور است، اما خیلی از علوم هست مثل علوم مادّی، ریاضیات، علم شیمی، علم فیزیك، امثال این علومی كه هست و بالأخره مادّی است، این‌ها هم نور است و در مقابل آن كسی كه جاهل است او تاریك است ولی این دانا است و نورانیت دارد اما آن نور خاصی كه « مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ » آن نیست. مطلب دیگری هم فكر نمی‌كنم در این سؤال باشد كه ما جواب نداده باشیم.

 

سؤال: منظور آیه شریفه « لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ » (نحل/112) چیست و لباس در این‌جا به چه معنا است؟

جواب: لباس به عنوان چیزی است كه به انسان پوشش می‌دهد. این لباس معمولی را هم كه لباس می‌گویند به خاطر همان پوشش است. بعضی‌ها مُلبّس به لباس گرسنگی هستند همیشه، یعنی یك انسان فقیری كه همیشه گرسنه است، همیشه ندار است، گاهی به لباس تقوا ملبّس می‌شوند، گاهی به لباس بدبختی، در آن روایت دارد كه « وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی » به عزت و جلال خود كسی كه به غیر من تكیه بكند، لباس ذلت را بر او می‌پوشانم، لباس ذلت. این لباس، یعنی یك پوششی به او می‌دهیم از ذلت، از فقر، از گرسنگی، از ترس، دائماً می‌ترسد، معنای آن این‌ها است و « لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ » منظور یعنی یك پوششی از جوع، از گرسنگی، از خوف پیدا می‌كند، یعنی همیشه این‌طوری است، در این حال است، در این خصوصیت است.

 

سؤال: آیا این مطلب صحت دارد كه بعضی از اولیاء خدا در گذشته از دخانیات استفاده می‌كردند، مثلاً گوینده‌ای در یك نوار در نقل تشرفی از علامه بحرالعلوم رحمة‌الله‌علیه بیان می‌كند كه قلیان می‌كشید. اگر این مطلب صحت دارد لطفاً بفرمایید حكمت آن چیست؟ آیا حداقل جزو موارد لغو محسوب نمی‌شود؟ آیا این گونه موارد از طریق وحی یا الهام به اولیاء خدا فهمانده نمی‌شود؟

 

جواب: اولاً اولیاء خدا را شما فكر نكنید كه در حد معصومین علیهم‌السلام هستند، همین‌قدر كه انسان تمام كارهای را روی محبت به خدا صحیح انجام داد، ولی خدا است. ولی عبارت از این است كه یك فردی به خدای تعالی محبت داشته باشد و روی همان محبت هم دستورات الهی را عمل بكند، این ولی خدا می‌شود. الآن شما در زیارت حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌گویید: « یا مَوْلَای أَنَا مَوْلَاكَ » (بحارالأنوار/ج‏99-ص216) حالا چه كسانی می‌گوییم؟ حتی معصیت‌كاران هم همین زیارت را می‌خوانند، یا « أَنَا وَلِی لَكَ » (بحارالأنوار/ج‏99-ص82) من ولی تو هستم. كسی هم كه ولی امام زمان شد، ولی خدا هم هست، دیگر آن دو تا با هم فرقی نمی‌كنند. پس اولاً ولی خدا ممكن است اشتباه بكند، ثانیاً آن وقت‌ها به ضررهای سیگار و قلیان و دخانیات تا این حدی كه ما الآن به آن رسیدیم، آن‌ها نرسیده بودند. مثلاً تصور می‌كردند كه اگر نكشند، چون در آن زمان فرق بین أخباری و فقیه و مجتهد همین بود كه شُرب توتون را فقها جایز می‌دانستند و أخباری‌ها جایز نمی‌دانستند، حرام می‌دانستند، در نتیجه هر مجتهدی كه خیلی إباء داشت از سیگار كشیدن و از قلیان كشیدن، می‌گفتند أخباری است، و خود این تهمتی بود كه به آن‌ها زده می‌شد، یا أخباری‌ها همیشه تحت الحنک می‌انداختند. حالا فهمیدند كه سیگار كشیدن یا به طور كلی دخانیات ضرر زیادی دارند كه اگر این ضررهایی كه می‌نویسند و می‌گویند باشد، یقیناً حرام است، یعنی آن‌ها هم اگر به این ضررها می‌رسیدند حرام می‌دانستند. البته جواب سؤال ایشان این‌ها نیست، جواب آن این است كه، یعنی ایشان می‌گویند كه لغو است، درست است، جزو برنامه‌های اولیاء خدا این نیست كه كار لغو نكنند، دقت كردید؟ یعنی آن مرحله پایین ولی خدا این است كه لغو، یعنی كار بیهوده، آن را انجام می‌دهند، می‌شود بگوییم از اولیاء‌ خدا است، البته به یك مقامی كه خیلی بالا است، برسند شاید این كارها را نكنند. من به یكی از مراجع اعتراض كردم، گفتم: شما چرا سیگار می‌كشید؟ گفت: من در جوانی درست است اشتباه كردم، عادت كردم به سیگار كشیدن، ولی الآن اگر سیگار نكشم، حافظه خود را از دست می‌دهم، یعنی حتی حمد و سوره نماز خود را فراموش می‌كنم و لذا روی اجبار می‌كشم، به عنوان دارویی می‌كشم، حالا بعضی‌ها این‌طوری هستند، به هر حال اگر جنبه ضرورت پیدا كرد، جنبه دارویی پیدا كرد، یا از ضرر آن اطلاع نداشتند منافات ندارد كه این‌ها بكشند و شماها كه جوان هستید از حالا تصمیم بگیرید به اینطور مسایل عادت نکنید، البته دوستان ما در سراسر جمعیت خود، یكی از شرایط ما این است كه سیگار نكشند، از اول عادت نكنند تا وقتی كه به مقام عبودیت رسیدند، ولی خدا شدند دیگر مشكلی از این جهت مثل این مرجعی كه عرض كردم، نداشته باشند. به یكی از مراجع گفته بودند كه شما چرا فتوا به حُرمت سیگار با این همه ضررهای آن نمی‌دهید؟ ایشان فرموده بود: من چطور بگویم حرام است و حال آنكه بین دو تا انگشت من الآن سیگار است. البته جریاناتی هم از سید بحرالعلوم و این‌ها كه نقل می‌كنند معلوم نیست راست باشد، این را هم ضمناً بدانید. شاید سیگاری‌ها یا قلیانی‌ها درست كرده باشند، برای اینكه كار خود را تصحیح كنند. البته مراجعی در زمان خود ما بودند و حتی خود من دیدم، آن جواب اول را برای این جهت دادم كه هستند ولی حالا مثل سید بحرالعلوم كه واقعاً از بزرگان از اولیاء خدا بود شاید دروغ باشد، شاید نباشد و شاید هم زیاد اهمیت ندادند، مثلاً برای رفع خستگی، یك فكر این‌طوری هم در بین سیگاری‌ها هست، در قلیانی‌ها هست كه خیلی كه خسته می‌شوند، ضرر اگر نداشته باشد و برای رفع خستگی باشد شاید اشكالی نداشته باشد، جزء مسائلی باشد كه فایده هم دارد، رفع خستگی می‌كند، این‌طوری باشد.

سؤال: در آیات این هفته خداوند می‌فرماید: ما برای شما مثال روستایی را می‌زنیم كه در این روستا رزق و روزی و آرامش و امنیت بود، این دو نعمت الهی یعنی روزی و رزق و آرامش روحی تا چقدر در تزكیه نفس تأثیر دارد؟

جواب: در تزكیه نفس از همان اولی كه انسان وارد برنامه می‌شود باید آرامش داشته باشد، لااقل آرامش روحی را باید داشته باشد و اگر آن روایت « الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ » (الكافی/ج‏1-ص32) انسان تقدیر معیشت بكند، برای رزق و روزی هم طبعاً تقدیر كرده است، معنای تقدیر هم این است كه همان اندازه كه درمی‌آوری خرج كن یا همان اندازه كه خرج می‌كنی دربیاور، هر دوی آن می‌شود. مثلاً حساب كن ببین ماهی چقدر خرج داری، سالی چقدر خرج داری كوشش بكن كه به اندازه همان خرج خود درآمد داشته باشی یا بر عكس، مثلاً فرض كنید درآمد زیادی داری، بی‌حساب درآمد داری، دیگر حالا نگو چون ما پولدار هستیم باید هر كاری، هر اسرافی را بكنیم، نه به اندازه خرج خود، به اندازه‌ای كه باید خرج كنی، خرج كن، اسراف نكن. هم می‌شود گفت به اندازه درآمد خود خرج كن و هم به اندازه خرج خود درآمد داشته باش. درآمد نمی‌گویم بقیه آن را برو در خانه بخواب، حالا یك نفر مثلاً یك زمینی خرید ده میلیون استفاده كرد، دیگر حالا یك سال او را بس است و برود در خانه بخوابد، نه، این بقیه را در راه خدا بدهد، در كارهای خیر صرف كن، یك خدمتی به خلق بكن و امثال این‌ها. اگر تقدیر معشیت به طور كلی انجام شد از آن جهت هم شما آرامش رزق و روزی پیدا می‌كنید. این پول را از این جا می‌گیرید و این‌جا هم خرج می‌كنید، راحت. دیگر هیچ غصه‌ای، مسئله‌ای ندارد، نه بدهكاری دارید، نه طلبكار دارید و نه از كسی پول طلب دارید. آرامش روحی هم كه عرض كردم وقتی وارد تزكیه نفس شدید، چون اول جمله‌ای كه به شما گفته می‌شود این است كه واجبات خود را انجام بده، محرّمات را ترك كن. انسان واجبات خود را انجام بدهد، محرّمات خود را ترك كند، قدم هم در راه تزكیه نفس بگذارد، إن‌شاءالله جزء صالحین می‌شود و وقتی جزء صالحین شد دیگر چه می‌خواهد، آرامش پیدا می‌كند. دلهره هم نباید داشته باشد، چون باید یأس از رحمت پروردگار نداشته باشد.

 

سؤال: آیا از بین بردن یك صفت رذیله‌ای كه در عالم ذر كسب كرده‌ایم، مشكل‌تر است یا از بین بردن صفت رذیله‌ای كه در این دنیا پس از تولد كسب می‌كنیم؟

جواب: در عالم ذر معلوم نیست كسی صفت رذیله‌ای كسب كرده باشد، كار بد كرده است، ولی صفت رذیله را ما نشنیدیم كه در آن عالم كسب كرده باشد. همه صفات رذیله‌ای كه كسب می‌شود، از اول تولد است، حتی از روز اول تولد است تا وقتی كه مكلف می‌شود. علت آن هم این است كه در دنیا بچه ایمانی ندارد كه خود را از بدی‌ها، صفات رذیله حفظ كند و خواهی نخواهی در زندگی هر انسانی یك مسائلی هست. شما در یك خانواده‌ای در خانه سلمان متولد بشوید و مادر شما هم فرض كنید، بهترین زن‌های عالم باشد. اما شما عقل اینكه برای خدا تمام كارهای خود را بكنید ندارید یا این صفت بد است و آن صفت خوب است را ندارید، ظرف آن هم هست، آن درّاكه هم هست، بدان كه انسانی را قوه‌ای است درّاكه، درك می‌كند، معنای آن این است كه هر چه می‌بیند درك می‌كند، مثلاً می‌بیند فلان بچه یك اسباب‌بازی خوبی دارد، شما می‌بینید كه طمع در او به وجود می‌آید، می‌بینید كه حسادت در او به وجود می‌آید، اگر به او ندهند حسادت می‌كند. همه‌ی صفات رذیله در همین مدتی كه ایمان او ضعیف ولی درّاكه او قوّی است، در او پیدا می‌شود، لذا بر همه مردم واجب است كه تزكیه نفس كنند. چرا؟ به خاطر اینكه این صفات در او به وجود آمده است. حالا كه با خدا ارتباط پیدا كرده است، متوجه می‌شود كثیف شده است، مثل اینكه شما در یك جای كثیفی زندگی بكنید، خواهی نخواهی به در می‌خورید، به دیوار می‌خورید، اصلاً هوای آن آلوده است، این‌هایی كه در تهران زندگی می‌كنند گاهی می‌گویند ما سرفه كه می‌كنیم، أخلاط ما پُر از سیاهی است، این‌ها دیگر ضرورت زندگی در دنیا است با نداشتن مدافع، دفاع، یعنی شما نمی‌توانید از خود دفاع بكنید كه این صفات رذیله در شما به وجود نیاید. پس در دنیا برای انسان صفات رذیله‌ای طبعاً به وجود می‌آید و در عالم ذر نیست و در همین دنیا وقتی كه مكلف شد واجب است كه صفات رذیله را از خود دور كند.

 

سؤال: آیا عبارت « سَلَامٌ عَلَى آلِ یاسِینَ » (بحارالأنوار/ج‏13-ص401) جزء زیارت آل یاسین است؟

جواب: از ظاهر عبارت استفاده می‌شود كه نه، چون امام علیه‌السلام می‌فرماید: همان‌طوری كه خدا سلام به ما گفته است، شما هم به ما سلام بگویید كه « سَلَامٌ عَلَى آلِ یاسِینَ » البته می‌خوانند « سَلَامٌ عَلَى آلِ یاسِینَ » احتمالاً این جزو زیارت نباشد و از « السَّلَامُ عَلَیكَ یا دَاعِی اللَّهِ » (بحارالأنوار/ج‏53-ص171) جزو زیارت حساب می‌شود.

 

سؤال: آیا وعیدهایی كه خدای تعالی با قَسَم فرموده است، ممكن است مورد عفو پروردگار قرار گیرد؟

جواب: وعید حق است، یعنی خدا نمی‌خواهد مثلاً به دروغ وعید را بگوید، وعید را كه می‌دانید، یعنی وعده به عذاب. شما به بچه خود، واقعاً هم تصمیم دارید، حق او هم هست، به بچه خود می‌گویید به خدا قسم برسم منزل تو را می‌كُشم، این‌طوری می‌گویید، ولی بعد او را عفو می‌كنید، اصلاً‌ عفو برای وقتی است كه طرف مستحق باشد و قَسَم هم درباره استحقاق طرف است. بنابراین وعیدهایی كه خدای تعالی با قَسَم هم فرموده باشد، قابل عفو است و اصلاً‌ عفو پروردگار در مقابل حق است، نه اینكه در مقابل باطل یا ترساندن طرف باشد، نه، آن جایی كه می‌فرماید: این‌ها را ما حتماً جهنم می‌بریم، حتماً هم جهنمی هستند، منتها خدا عفو می‌كند. اصلاً معنای وعید همین است كه قابل عفو است و عفو آن هم خوب است. یكی از اسماء خدا « عَفُوْ » است.

 

سؤال: چرا با توجه به اهمیت صلوات، جزو اركان نماز نمی‌باشد؟

جواب: اركان به معنای پایه‌های یك چیزی است، رُكن یعنی پایه. شما می‌گویید با توجه به اینكه این آهن‌های این ساختمان جزو اركان این ساختمان است، چرا روی این‌ها را پوشاندند؟ به آن توجه ندادند؟ می‌گوییم به خاطر اینكه درست است اركان است، ولی اولاً اگر آن نباشد این ساختمان هم خراب می‌شود، حرفی هم در آن نیست، اركان چیزهایی است كه اگر نباشد، نماز نیست، چون نماز بی‌ركوع و بی‌سجده و بی‌قیام و بی‌تكبیرة الإحرام، نماز نیست، نماز را درست كن، وقتی كه نماز درست شد، نماز مغزی دارد و آن دعا است و در تمام نماز هم جز صلوات دعای دیگری ما نداریم. از اول الله أكبر تا سلام دعای واجبی كه اگر عمداً نگفتی، نماز تو باطل است ما نداریم. می‌گویید قنوت، قنوت مستحب است. صلوات در ركوع و سجود مستحب است، « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ‏ » (فاتحه/6) این جزو دعا نیست، به عنوان قرآن باید بخوانیم. فقط صلوات است كه هم دعا است و هم به اصطلاح واجب است. دقت كردید؟ و این به خاطر این است كه مغز هر عبادتی دعا است « مُخُّ الْعِبَادَةِ » (بحارالأنوار/ج‏90-ص300) نماز هم یك مغزی دارد كه آن دعا است. الآن در بدن شما یك مغزی وجود دارد، ممكن است آن نباشد، ولی اركان بدن شما باشد، یعنی شما با مغز مشخص نمی‌شوید، بلكه با بدن مشخص می‌شوید و مربوط به اهمیت نیست، مربوط به این است كه نماز، وقتی تشكیل می‌شود كه این اركان را داشته باشد.

 

سؤال:‌ علت قرار گرفتن رمز عدل و احسان و « إیتاءِ ذِی الْقُرْبى ‏» (نحل/90) و نهی از فحشاء و منكر و بغی در آیه شریفه كه در ردیف هم قرار گرفته است، چیست؟

جواب: عدل یعنی عدالت كردن، این كه معلوم است. احسان یعنی نیكی كردن. « إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ » یعنی به ذی القربی كمك كردن و صله رحم كردن. « وَ ینْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْی » كه این سه چیز را امر كرده است و فحشا و منكر و بغی را خدای تعالی نهی كرده است. ردیف این سه تا كه درست است، ردیف آن سه تا هم كه درست است، نمی‌دانم كجای آن مشكل دارد؟ آن سه تای بالا خوبی است و این سه تا بدی است دیگر. بدی‌ها را نهی كرده است و خوبی‌ها را امر كرده است. این‌ها ردیف است، اصلاً با هم هستند. عدالت، احسان، یعنی اگر شما عدالت كردید با نیكی احسان، الآن اگر بخواهیم آن را وصل كنیم به هم، با نیكی عدالت كن. گاهی می‌شود یك كسی، می‌خواهد یك كسی را بزند‌، آن یكی را هم می‌زند كه هر دوی این‌ها مساوی كتك خورده باشند، به احسان باشد و ذی القربی را هم عدالت و هم احسان باید باشد. این‌طوری می‌شود آن را ردیف كرد، حالا من درست تفسیر هم در این خصوص ندیدم. فحشا و منكر و بغی هم همین‌طور است، فحشا مثلاً كارهای گناه علنی را می‌گوید، مُنكر كارهای شخصی بد است و بغی هم مربوط به تجاوز به دیگران است، از این جهت باید ردیف بشود. یعنی به هر شكلی به طرف ذی‌القربی برود. من به هر شكل را گفتم برای همین است. هم به آن‌ها كمك كنید، هم صله رحم بكنید، آن كسانی كه با شما صاحب قرابت هستند، قوم و خویش هستند. إیتاء یعنی همان رفتن به طرف آن‌ها، دوری نكردن از آن‌ها است. حالا گاهی می‌شود رفتن به طرف آن‌ها این است كه بروید پول به آن‌ها بدهید، خوراك به آن‌ها بدهید، آن‌ها را دعوت بكنید. « إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ ینْهى‏ » همه این‌ها « یأمُرُ » با واو عطف همه این‌ها را به هم عطف داده است. « یأْمُرُ بِالْعَدْلِ، یأمُرُ بالْإِحْسانِ، یأمُرُ بِإیتاءِ ذِی الْقُرْبى » و « إِنَّ اللَّهَ ینْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْی » یعنی « و ینْهی عَنِ الفَحْشاءِ، و ینْهی عَنِ الْمُنْكَرِ و ینْهی عَنِ البَغْی »

 

سؤال: با توجه به آیات و روایت، در مقام بلند حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام آمده است، مانند غضب آن حضرت، غضب خدا و یا فاطمه زهرا حوض كوثر است و یا اینكه حضرت فاطمه شب قدر الهی است، آیا می‌توان گفت كه اداره تمام مخلوقات، در تمام ساعات تا ابد زیر نظر و دستور آن حضرت است، مخصوصاً برنامه مخلوقات زمین در شب قدر یا برنامه عالم برزخ؟

جواب: این چه ارتباطی به غضب حضرت زهرا دارد؟ من این قسمت را نفهمیدم. این‌ها فضائل حضرت زهرا علیهاالسلام است، ولی بیان نمی‌كند كه تمام مخلوقات زیر نظر حضرت باشند. تمام مخلوقات از هر جهت زیر نظر امام وقت خود هستند و الآن هم در زیر نظر امام زمان هست و همه آن‌ها هم « كلّهم نور واحد » هستند « أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ كُلُّنَا مُحَمَّدٌ » (بحارالأنوار/ج‏26-ص6) همه آن‌ها یكی هستند، حالا بیاییم بگوییم تنها زیر نظر حضرت زهرا است، این جدا كردن حضرت زهرا از سایر معصومین است. همه آن‌ها كوثر هستند، همه آن‌ها از یك جا وحی و الهام می‌گیرند، همه آن‌ها یك نور هستند، معنای یك نور همین است دیگر.

 

سؤال: لطفاً حكم نگاه كردن به فیلم‌های خارجی، فیلم‌های ایرانی و برنامه‌هایی كه برای كودكان از تلویزیون پخش می‌شود و موسیقی‌هایی كه می‌گذارند را دقیقاً بیان كنید.

جواب: متأسفانه تنها كاری كه نمی‌توانیم دقیقاً‌ عرض كنیم همین است كه همه را هم شما گفتید. فیلم‌های خارجی اگر آموزنده باشد اشكالی ندارد، ولو در آن‌ها زن‌های سربرهنه باشد، چون آن‌ها مسلمان نیستند اشكالی ندارد، مخصوصاً اگر آموزنده باشد و لغو نباشد. فیلم‌های ایرانی اگر پوشیده نباشند و مخصوصاً موهای آن‌ها دیده بشود چون آن‌ها زن‌های شناخته‌شده‌ای هستند مثل عكسی است كه شما از یك زن نامحرمی می‌بینید اشكال دارد. برنامه‌های كودك به طور كلی اگر برای بچه آموزنده است، بسیار خوب است، مخصوصاً‌ كارتون باشد كه آن‌ها دیگر اصلاً سر برهنه و برهنه بودن بدن ندارد، دیگر كارتون چیست كه حرام و حلال آن چه باشد. موسیقی‌هایی هم كه می‌گذارند اگر با إذن ولی فقیه باشد، ولایت فقیه ایجاب می‌كند كه بگوییم اشكال ندارد، مگر اینكه خود ولی فقیه بگوید اشكال دارد.

 

سؤال: صفا و صمیمیت با دوستان سالك إلی الله در چه اندازه جایز است؟

جواب: تا اندازه‌ای كه سر تو كلاه نرود و تو هم سر او را كلاه نگذاری. چون بعضی‌ وقت‌ها صفا و صمیمیت یك طرفه است، انسان با یك نفری صفا و صمیمیت دارد كه سر او كلاه بگذارد یا طرف آن قدر صفا و صمیمیت خرج می‌دهد، كه سر او كلاه می‌گذارند. اولاً آن كسی كه می‌خواهد صفا و صمیمیت با دیگری پیدا بكند، دو طرف باید آن‌چنان به هم اطمینان داشته باشند كه هرچه برای خود می‌خواهد، برای او هم بخواهد و او هم هرچه برای خود می‌خواهد، برای این بخواهد. چنین حالتی كه واقعاً باشد وإلّا بخواهد فرضیه باشد و تئوری باشد و نمی‌دانم همین‌طور سربندی باشد این صفا و صمیمیت اصلاً درست نیست.

ائمه علیهم‌السلام در بخشش یك طرفه بودند، اگر بخواهد دوطرفی باشد، یعنی این صفا و صمیمیت یك طرفی، چرا « وَ یؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ » (حشر/9) آخر ایشان نوشتند با دوستان سالك إلی الله وإلّا ائمه علیهم‌السلام همین سوره « هَلْ أَتى‏ » (انسان/1) كه می‌فرماید: « وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً » (انسان/8) اسیر آن یقیناً غیر مسلمان هم بوده است. یك وقت هست كه انسان می‌خواهد ایثار بكند، ایثار غیر از صفا و صمیمیتی است كه بین دو نفر برقرار می‌شود، این صفا و صمیمیت را ایشان سؤال كردند كه بین دو نفر برقرار می‌شود. ایثار و بخشش، مثلاً شما اعلام می‌كنید كه ما امشب افطاری می‌دهیم همه بیایند، حالا می‌بینید یك انسان فاسقی هم آمده است، شما به او به عنوان صفا و صمیمیت كه نگفتید بیاید، مهمانی دعوت كردید، می‌خواهید به او خوراك بدهید، غذا بدهید، آن بحث دیگری است، بحث انفاق است. ائمه اطهار علیهم‌السلام با مردم صفا و صمیمیتی به این معنا نداشتند كه دوطرفی باشد، مگر بین خود آن‌ها، وإلّا انفاق می‌كردند. چرا علی بن ابیطالب انفاق می‌كرد به مسلمان، غیر مسلمان « وَ اصْطِنَاعُ الْخَیرِ إِلَى كُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ » (بحارالأنوار/ج‏71-ص401) در روایت هست كه انسان همیشه باید كار خوب نسبت به انسان‌های خوب و انسان‌های بد داشته باشد. یعنی حضرت امیر علیه‌السلام با ابن ملجم كه آمدند او را بیدار می‌كنند می‌گویند: بلند شو نماز خود را بخوان، این‌طوری نخواب، او را نصیحت می‌كنند، صفا داشتند؟ صمیمیت داشتند؟ معنای صفا و صمیمیت این‌ها نیست.

 

سؤال: حالات و رفتار من در خانه با اهل بیت خود با زمانی كه در بیرون و با دوستان و اساتید خود هستم خیلی فرق دارد، آیا این معنای دورویی است؟

جواب: این فرق كردن طبیعی است، یك احتراماتی انسان با دوستان خود دارد، اگر روحانی است مثلاً مقید است كه با عبا و عمامه باشد و اگر روحانی نیست با لباس خود باشد. در خانه نمی‌تواند این‌طوری باشد، لباس خود را درمی‌آورد. انسان با زن خود یك طور دیگری برخورد می‌كند تا با غریبه‌ها. این‌طور فرق‌ها طبیعی است و اشكالی ندارد، اما اگر اخلاق او فرق می‌كند، یعنی با مردم خیلی می‌گوید و می‌خندد و خیلی خوش است ولی با زن و بچه خود خیلی بداخلاق و تند است، این بد است و باید خود را اصلاح كند.

 

سؤال: آیا بندگی هم مراتبی دارد، مثل عام و خاص و خاص‌الخاص، اگر هست بفرمایید؟

جواب: بندگی البته مراتبی دارد، اما بندگی وقتی كه صددرصد محقق شد، دیگر نمی‌تواند مراتبی داشته باشد. یك وقت هست انسان بنده خدا است كه معصیت هم می‌كند، مثلاً چطور؟‌ خودِ خدا اسم گذاشته است « قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ » (زمر/53) ای بندگان من، حتی به خود هم نسبت می‌دهد، كه اسراف كردید، یعنی زیاده‌روی كردید در گناه، از رحمت خدا مأیوس نشوید. این را می‌بینید بنده است. یك بنده هم هست كه « وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً » (فرقان/63) كه آن صفات بندگی كامل را می‌گوید « وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً » « وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً » (فرقان/72) این‌ها در مورد آن‌ها هست، این هم یك بنده است. بنده‌ی وسط هم هست، كه خلاصه وقتی آن نهایت درجه بد را گفتند بنده و این را هم گفتند بنده، این وسط دیگر به طریق أولی این‌ها كه بعضی وقت‌ها گناه می‌كنند، بعضی وقت‌ها كه خدای تعالی « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذینَ اصْطَفَینا مِنْ عِبادِنا » (فاطر/32) ببینید « مِنْ عِبادِنا » آن‌هایی را كه خدا انتخاب كرده است از میان بندگان، آن‌ها « فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیراتِ » یك عده آن‌ها « سابِقٌ بِالْخَیراتِ » كه همه خوبی‌ها را انجام دادند كه منظور ائمه اطهار هستند. یك عده از آن‌ها « مُقْتَصِدٌ » كه هم اعتقاد آن‌ها خوب است و هم گناه می‌كنند. یك عده هم ظالم به نفس هستند كه اصلاً « الَّذِی لَا یعْرِفُ الْإِمَامَ » (کافی/ج1-ص185) امام را هم نمی‌نشناسند، تازه این‌ها مصطفین از میان عباد هستند، پس ببینید خودِ عباد چه هستند؟ عباد دیگر به طریق أولی به این سه دسته تقسیم می‌شوند. بنابراین تعبیر عام و خاص و خاص‌الخاص بشود ردیف كرد، با همین سه دسته‌ای كه الآن من عرض كردم، مهم نیست ولی معمولاً گفته نشده است و چون یك چیز كلی نیست، بنده كاملِ حساب‌شده آن كسی است كه هیچ گناهی نكند و همه واجبات خود را هم انجام بدهد، ولی خدای تعالی از روی لطف و رحمت خود به معصیت‌كارهایی كه در نهایت درجه- حتی در معصیت- اسراف‌كار هستند، به آن‌ها هم بنده گفته است، از باب محبت، همانطوری كه شما به یك انسان معصیت‌كار محبت می‌كنید، مثلاً می‌گویید برادر عزیز این كار گناه را نكن، خدای تعالی هم روی لطف و محبت خود این لطف و عنایت را فرموده است.

 

سؤال: آیا از كلام مبارك « وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غَنَاءٌ » (بحارالأنوار/ج‏87-ص62) صحیح است برداشت شود كه به یاد خداوند باشیم یا این ذكر مانع سیئات و مكروهات باشد تا شفاء یعنی شفاعت- البته شفاء با شفاعت فرق می‌كند- یعنی جفت و جور با حقایق بشویم؟

جواب: شفاء از شَفَی می‌آید، این از شَفَعَ می‌آید. شفاعت با عین است، شفاء دیگر عین ندارد، طلبه‌ها می‌دانند، البته این شخص شاید طلبه نباشد. این كه معلوم است، پس یعنی جفت و جور با حقایق شویم، نه، معنای آن این نیست « وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ » شفاء به معنای این است كه نجات از یك مرض، حالا ممكن است نجات از مرض روحی باشد، چون آن را هم شِفاء می‌گویند، اما با شفاعت هیچ ارتباطی طبعاً این جمله ندارد. خدمت شما عرض شود كه، ذكر خدا شفاء امراض بدنی و روحی است، هم به یاد خداوند بودن و هم روایت دارد كسی كه یك كسالتی پیدا می‌كند، می‌تواند صد مرتبه بگوید « یا سَلام » كه از حضرت رضا روایت شده است و إن‌شاءالله از آن مرض شفاء پیدا می‌كند.

 

سؤال:‌ آیا خانمی كه دوست داشته است در آن دنیا همسر یك ولی خدا باشد، می‌تواند در بهشت با ایشان باشد یا خیر؟ اگر جواب منفی است چرا عدالت درباره این موضوع بین مرد و زن رعایت نشده است؟ آیا حورالعین برای خانم‌ها نیز هست یا خیر؟

جواب: خدمت شما عرض شود كه اگر زن و شوهر هر دو بهشتی باشند كه با هم هستند، باز هم همین گرفتاری هست. مخصوصاً اگر همدیگر را دوست داشته باشند و بخواهند با هم باشند- البته گرفتاری را شوخی كردم- اگر همدیگر را دوست دارند چه از این بهتر. حضرت زهرا حتماً با علی بن ابیطالب باز هم همسر هستند. اگر هماهنگ باشند، هر دوی آن‌ها در یك راه باشند، هر دوی آن‌ها یك طور فكر كنند، هر دوی آن‌ها یك اعتقاد داشته باشند، بالأخره بالا و پایین نداشته باشند، و اما در بهشت برای زن هم رعایت حورالعین شده است یا نه؟ حور العین به معنای زن چشم سیاه است، حور به معنای سیاهی است، عین هم كه یعنی چشم. البته آن‌جا غِلمان هم هست، با دوتا از آیه قرآن می‌شود یك نظری داد. یكی اینكه « فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ » (زخرف/71) در بهشت هر چه دوست داشته باشی هست، حتی یك قلیانی سؤال كرده بود، قلیان هم در بهشت هست؟ آن آقا گفته بود اگر تو بخواهی آن‌جا هست، اما آن‌جا دیگر انسان آن دود و دم را نمی‌خواهد، فهم او بالاتر می‌رود. اگر تو بخواهی هست، چون خدا مطلقا فرموده است: « فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ » هر چه چشم تو لذت ببرد هست، هر چیزی كه بخواهی هست، آن‌جا دیگر گیر و بندی ندارد، منتها یك طوری تو را درست می‌كنند كه چیزهای كثیف و این چیزها را نخواسته باشی، یعنی خود تو هم نمی‌خواهی. از این آیه و از اینكه غِلمان هم آن‌جا هست، ممكن است همانطور كه حورالعین برای مردها هست، برای زن‌ها هم خبرهایی باشد كه غیرت آقایان هم الآن قبول نمی‌كند ولی آن‌جا غیرت‌ها را از زن‌ها می‌گیرند و إن‌شاءالله از مردها هم بگیرند كه همه راحت باشند.

 

« نسئلك و ندعوك بأعظم أسمائك و بإمام زماننا یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله » پروردگارا به آبروی ولی عصر فرج آن حضرت را برسان. ما را از بهترین یاران او قرار بده. قلب مقدس او را از ما راضی بفرما. خدایا دین و دنیا و آخرت ما را در پناه امام زمان حفظ بفرما. مرض‌های روحی ما را شفاء مرحمت بفرما. مریض‌های اسلام شفاء‌ عنایت بفرما. اموات ما غریق رحمت بفرما.

« و صلی الله علی سیدنا محمد و آله أجمعین »

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *