۱۸ ذی الحجه ۱۴۲۵ – ۱۰ بهمن ۱۳۸۳ – عید غدیر
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسولاللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و الارواح لتراب مقدمه الفداء و العنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم، يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ (مائده / 67)
روز بزرگ عيدِ غدير خم است، به پيشگاه حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه تبريك عرض ميكنيم و اميدواريم همهمان زير سايهي آن حضرت از بركات امروز بهرهمند باشيم. دوستان زيادي تشريف دارند كه همهشان بحمداللّه سخنگو، پُرمطلب، و چون حكمت در قلبشان جا گرفته و با اخلاص هستند جرت ينابيع الحكمة من قلبهم الي لسانهم، ولي من از همهي دوستان، فضلاء، نويسندگان، دانشمندان، كه در مجلس تشريف دارند معذرت ميخواهم اميدوارم كه من را ببخشند چون وقتشان را ميگيرم و چه بهتر اين بود كه فرصت زيادي بود از محضرشان استفاده ميكرديم. كارهايي به من محوّل شده كه بايد آنها را توضيح بدهم و انشاءاللّه اميدواريم كه خدايتعالي توفيقاتمان را، توفقيات همهمان را زيادتر بفرمايد و اين چند روزي كه در دنيا هستيم خدايتعالي ما را با امتحاناتِ بسيار آسان و نمرات بسيار بالا نگه بدارد و بتوانيم خدمتگزارِ دوستانِ اهل تزكيه نفس باشيم.
تبلیغ صریح ولایت امیرالمومنین در روز غدیر
اين آيه را كه تلاوت كردم پروردگار متعال در يك چنين روزي شايد هم روزهاي قبل بوده جبرئيل را فرستاد، مهار ناقهي رسول اكرم را گرفت و با قاطعيّت فوقالعاده عجيب، به رسول اكرم از جانب خدا اين آيه را تلاوت كرد، اي پيغمبر بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، تبليغ كن آنچه را كه از روز اوّل، از روز نخست، از روزي كه تو مبعوث به پيغمبري شدهاي به تو تذكّر دادم، مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ، آنچه بر تو نازل شده، آنچه به تو گفته شده، اگر امروز اين كار را نكني فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ، هيچ تبليغ رسالت نكردي، هيچ كاري نكردي، جوابِ آنچه را كه پيغمبر در مدّت بيست و سه سال نميكرد و صراحت نداشت اگر چه تلويحاً مكرر پيغمبراكرم اين تبليغ را كرده بود اين جهت را امروز انجام داد، چون مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، تا به حال تلويحاً پيغمبر ميگفت ولي امروز بايد صراحتاً، هر نوعي كه ممكن است در صراحت اين مطلب فكر شود بايد انجام بدهي، بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، يك توضيح مختصري بدهم كه پيغمبر اكرم تلويحاً ولايت علي ابن ابيطالب و ً خلافت آن حضرت را مكرّر در مكرّر براي مردم فرموده بود ولي اينطوري نشده بود كه جمعيت همه باشند، در بياباني باشد كه تمام توجّه مردم به يك نقطه دوخته شده باشد و علاوه پيغمبر روي بلندي رفته باشد و از همه مهمتر كمربند علي بن ابيطالب يا بازوي علي بن ابيطالب را بگيرد و به مردم نشان بدهد،
تبلیغ ولایت در هر فرصتی توسط پیامبر اکرم
اين صراحت تا امروز نبوده والاّ وقتي آيهي شريفه وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (شعراء / 214) اي پيغمبر اقوام نزديكت را به مردم معرّفي كن و عشيرهي نزديكت را از آيندهي سختشان بترسان، پيغمبراكرم به علي بن ابيطالب دستور فرمود كه اينها را دعوت كن يك گوسفند هم گرفتند و كشتند و يك غذايي براي اينها درست كردند، همهي عموها و پسرعموها و اقوام نزديك كه در تاريخ دارد چهل نفر بودند اينها را جمع فرمود و در آن مجلس خصوصي پيغمبراكرم فرمود من از جانب خدا مبعوث شدهام و هر كس اول از شما جمع به من ايمان بياورد او وصيّ من خواهد بود، علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام بلند شد عرض كرد آقا من ايمان آوردم، فرمودند بشين، باز دو مرتبه تكرار كردند كلامشان را، باز هم علي بن ابيطالب بلند شد، حضرت فرمودند شما بنشينيد، دفعهي سوّم چون كسي از ميان اين جمع اظهار ايمان نكرد و علي بن ابيطالب اظهار ايمانش را فرمود، پيغمبراكرم در همان مجلس فرمود تو وصيّ من و جانشين من هستي، كه حتّي ابوجهل به ابيطالب گفت كه از اين به بعد تو بايد تابع فرزندت باشي، از همان جا شروع شد، هر كجا كه مناسبتي
دوهزار دلیل بر ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام
- خدا رحمت كند علامه حلّي را – يك كتاب نوشته به نام الفين، الفين يعني دو هزار، دو هزار دليل بر عصمت و خلافت و امامت علي بن ابيطالب بعد از پيغمبر آورده، دو هزار دليل خيلي عجيب است، در اين دو هزارتا دليل ما ميگوييم هزارتايش هيچي، هزارتا خيلي زياد است، پانصدتايش، چه عرض كنم؟ صدتايش، يك دانه دليل كافي است شما يك دليل بياوريد براي خلافت ديگران در مقابل اين دو هزار دليل، دلايل هم از اين قبيل،
قضییه دادن صدقه در نماز و نزول آیه ولایت
علي بن ابيطالب روي برنامهي طبيعي عادي دارد در مسجد نماز ميخواند، سائلي هم تصادفاً ميآيد از مسلمانها سؤال ميكند، كسي چيزي به او نميدهد، حالا ببينيد اينها تقريباً بهانه است، علي بن ابيطالب انگشترش را ميدهد، آيه نازل ميشود، از اين بهتر؟ إِنَّمَا با كلمهي حصر وَلِيُّكُمْ اللَّهُ در رديف خدا، اهل ادب ميفهمند چي ميگويند، در رديف خدا و پيغمبر با واو عاطفه و با كنايه، كه الكناية ابلغ من التصريح كنايه بهتر از تصريح است، بليغتر از تصريح است، ميگويد خدا ولي شماست، پيغمبر وليّ شماست، و ولي شما بعد از خدا و پيغمبر كيها هستند؟ مؤمنيني هستند، اول به ايمانشان اشاره كرده،
ایمان علی بن ابیطالب علیه السلام
كدام ايمان؟ آن ايماني كه ميگويد: لو كشفت الغطاء مزدت يقيناً، آن ايماني كه حضرت ابراهيم ميگويد: بَلَي وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي (بقره / 260) آن ايماني كه با هيچ يك از اين ايمانهايي كه انبياء عظام داشتند كه حَتَّى إِذَا اسْتَيْئَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا (يوسف / 110) كه نميخواهم الان در اين موضوع وارد بشوم، آن ايماني كه منصوص فيذات اللّه، آن ايمان كه رديف پيغمبر است، رديف خدا هست، چون آنهايي كه اهل ادبيات عربند ميفهمند با واو عاطفه هر چي را به چي عطف داده شد همهي احكام آن معطوف براي اين عاطف، براي ايني كه عطفش ميدهيم هست، هست ديگر. اين آقاياني كه اينجا نشستند علماء هستند، دانشمنداني هستند، شايد وارد بشويد در حوزه، كمتر كسي هست كه اين همه كتاب نوشته باشد آن طوري كه جناب آقاي نعمتي و جناب آقاي رفيعي نوشتند و سايرين. خوب اينها ميدانند با واو عاطفه، عطف كرده به خدا، پيغمبر، والمؤمنون عطف به خدا و پيغمبر،
صدق آیه ولایت بر امیر المومنین علیه السلام
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ ركن مهم دين را به پا ميدارند، نه اينكه ميخوانند، علي كسي بود كه نماز را بر پا داشت فرق بين برپا داشتن و نماز خواندن، يك وقتي ميگويند فلاني قرأ الصلاة، يك وقت هستند ميگويند اقام الصلاة، يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ، تنها همين؟ نه كار ديگري هم كرده، وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ، زكات داده، انگشتر مگر زكات دادن است؟ علي بن ابيطالب چه زكاتي به گردنش بود كه داد؟ زكات اينجا به معني پاكي و عصمت حضرت است كه به اين وسيله نشان بده افرادي كه حتي اولياء خدا هستند كه از مالشان زود نميگذرند، انگشتري كه بسيار قيمتي بود حالا من نميخواهم آنچه كه گفته شده و حتي كتب اهلسنت نوشتهاند عرض كنم، بسيار قيمتي، حالا ميگويند خراج يك مملكت بوده، شايد تويش بحث باشد و مشكل باشد فهمش ولي بسيار قيمتي بوده، اگر يك انگشتر آهني بيارزشي بود كه اين ارزشي نداشت كه حرفش را خدا در قرآن بزند، وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ، آن كسي از دل از مال دنيا كنده ميشود و به اين مناسبت مختصر اين جور ميگذرد اين شخص زكاتِ وجوديش را، عصمت واقعياش را اظهار كرده، و از همه مهمتر وَهُمْ رَاكِعُونَ در مقابل پروردگارش تعظيم كننده است، تسليم است و همه چيزش مال خداست و نشان داد علي بن ابيطالب، نميخواهم گريهتان بيندازم كه وقتي فاطمهاش را ميزنند و بناست حرف نزند حرف نميزند با همهي قدرتي كه دارد. هذا السامري و عجله يك سامري با يك گوساله اينها بيايند هر كاري خواستند بكنند به خاطر اينكه تشيّع امروز به دست من و شما برسد و روز عيد غدير را اين جور به آن ارج بگذاريم حضرت امير صحبتي نكرد. اين يك مناسبت،
سيصد آيه به نقل از اهلسنت در شأن علي بن ابيطالب علیه السلام
سيصد آيه خود اهلسنت نقل كردند كه در شأن علي بن ابيطالب و همهاش هم – عجيب است من نگاه كردهام – همهاش هم دلالت بر خلافت بلافصل علي بن ابيطالب ميكند، عَمَّ يَتَسَائَلُونَ از چه چيز از تو سؤال ميكنند، مردم مسلمان شايد ميديدند كه پيغمبري را پيغمبراكرم ختم كرد، رياستطلبها در هر مجموعهاي كه يك قدري ارزش دارد وقتي جمع ميشوند به فكر اين هستند كه يك روزي رئيس اين مجموعه بشوند، رئيس اوّل كه نميشود شد، يعني پيغمبر كه نميشود شد، خدا فرمود: وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِيْن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ (آل عمران / 144) اگر از دنيا برود همهتان بر ميگرديد به آبائكم اولين، به اعقابتان، در يك جاي ديگر ميفرمايد كه پيغمبر جزء پيغمبري كه مثل پيغمبران گذشته نبوده ولكن خَاتَمَ النَّبِيِّينَ (احزاب / 40)، پيغمبري را ختم كرد، تمام شد،
جنایت اصحاب پیامبر در خانه نشینی علی بن ابیطالب علیه السلام
اصحاب پيغمبر مخصوصاً منافقين فهميدند از اين مجموعه به عنوان رئيس مطلق مثل رسول اكرم برايشان ميسّر نيست كه بشوند ولي خلافت را ميشود گرفت، اگر شما تاريخ اسلام را در همان روزهايي كه پيغمبراكرم از دار دنيا ميرود نگاه كنيد ميبينيد چقدر بازي در آوردند، چه اعمالي را انجام دادند تا اينكه توانستند علي را بيست و پنج سال خانهنشين كردند، اول گفتند پيغمبر وصيّتي نكرده، دوّم در كتاب صحيح بخاري نوشتهاند و تصريح كردهاند كه وقتي پيغمبر ميخواست از دار دنيا برود خوب براي عمر مردم مسلمان اصحاب پيغمبر احترامي قائل بودند او بلند شد گفت ان الرجل ليهجر اين مرد هذيان ميگويد، نوشتهاي لازم نيست، مانع آنچه كه پيغمبر ميخواست بنويسد شدند، بعد در همين دورانِ محدودي كه پيغمبراكرم دفن ميشد، غسل داده ميشد، در سقيفه جمع شدند كه شما بزرگان اصحاب پيغمبريد ولو ده نفر بيشتر نيستيد، راي شما رأي همه مسلمانهاست. كسي را تعيين كردند، پيغمبراكرم در دورانِ عمرش گاهي أنا مدينة العلم و علي بابها يك وقتي فكر نكنيد اينها را شيعه نقل ميكند، خدا رحمت كند علامه حلّي را، خدا رحمت قاضي نوراللّه شوشتري را، خدا رحمت كند مرحوم آيتاللّه نجفي مرعشي را، خدا رحمت كند علامهي اميني را در الغدير، تمام از كتب اهلسنت اينها را نوشتهاند، أنا مدينة العلم و علي بابها، فمن اراد مدينه و الحكمه فليأتها من بابها، من شهر علمم، علي در وردياش است، اگر خواستيد به اين شهر وارد بشويد از در آن وارد بشويد، فرمود: علي منّي به منزلة هارون من موسي، آدم چه عرض كنم؟ هر چه نفهم باشد از اين صريحتر نميتواند مطلبي را بشنود و نفهمد، هارون معلوم است كيه، موسي هم معلوم است كيه، زندگي اينها هم در قرآن آمده، به منزلهي هارون از موسي آن قدري كه اهلسنت اين روايت را نقل كردند شيعه نقل نكرده، عجيب است. از اين صراحت بيشتر؟ همهتان شايد غذايي اگر داشته باشيد به سائل بدهيد، ميگويند آن شخص نان جو و سركه ميخورد، در ركوع دهها انگشتر به سائل داد، سائلي را وادار ميكرد ميگفت من وقتي ركوع بودم اگر ميخواهي به يك انگشتر قيمتي برسي بيا سؤال كن آن هم ميآمد و ميداد، يك آيه هم برايش نازل نشد، فقط اين كار كه كافي نيست. آن قدر فعاليّت كردند كه يك آيه در شأنشان نازل بشود، اگر انشاءاللّه مشرّف شديد مدينه، ميبينيد يك تابلوي بزرگي روي قبر مطهر پيغمبراكرم زدند يك آيه در شأن ابيبكر نازل شده، ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا (توبه / 40) من در يك بحثي با يكي از علماي بزرگ اهلسنت به اينجا رساندم گفتم خواهش ميكنم اين آيه را دربارهي اين صحابي پيرمرد نگوييد و آبروي ايشان را نبريد، گفت چطور؟ گفتم خدا در قرآن ميگويد: أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (يونس / 62) مخصوصاً كنار پيغمبر انسان باشد، مخصوصاً جان او، جان پيغمبر با هم بنا بشود از بين برود، وليّ خدا، شما با همين آيه او را قدر مسلّم از اينكه وليّ خدا باشد حذف كرديد، نگوييد، بالأخره ايشان خليفهي بلافصل پيغمبر است از نظر شما، همين يك آيه، امّا سوره سوره، آيه آيه، بلكه اگر نگويم بيشتر قرآن، اكثر قرآن در شأن اين بزرگوار نازل شده.
آیا سقیفه اجماع مسلمین است یا غدیر؟!
و حالا خودمانيم، ما يك بحثي ميكنيم كه به خدا قسم كه اگر اول عالم اهلسنت نشسته باشد، نتواند جواب بدهد خودمانيم، آيا ده نفر در سقيفه بعد از وفات پيغمبر جمع شدن اجماع مسلمين است يا هفتاد هزار نفر با بودن پيغمبر، آخر خود بودن پيغمبر در اين جمع خيلي مهم است كه يك معصوم است و همه رأي بدهند كه علي خليفهي بلافصل پيغمبر است، كدام يكي از اين دو تا مهمتر است؟ حالا ما به آنچه كه صريحاً از آيات و روايات استفاده ميشود كاري نداريم، به اجماع مسلمانها، اين اجماع است يا آن؟ شما اگر بگوييد نه آنها نُه نفر بودند ولي در سقيفه ده نفر بودند، آخر نُه نفر در غدير خم، آن بيابان، با پيغمبر ميشود باشند، يقيناً زياد، هفتاد هزار نفر نوشتند، بعضي يك نقطهاش را كم كردند هفت هزار نفر نوشتند، حالا هفت هزار، هزار نفر، بالأخره از ده نفر بيشترند، و همه اصحاب خاصّ بودند، يعني همانهايي بودند كه در سقيفه هم بودند، ابيبكر و عمر و عثمان بلند شدند چون اينها تقريباً از مقرّبين معمولي بودند بلند شدند بخ بخ لك يا علي، چقدر خوب شد كه تو جانشين پيغمبر شدي، أصبحت موليا و مولا كلّ مؤمن و مؤمنه تو وقتي را داري ميگذراني كه مولاي مني، مولاي همهي مؤمنين و مؤمنات .
استدلال امام صادق علیه السلام بر اینکه امام باید منتخب خدا باشد
و آيا يك استدلالي امام صادق ميفرمايد – قربانش برويم – ميگويد حضرت موسي معصوم بود يا نه؟ معصوم بود، پيغمبران بايد معصوم باشند، وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا؛ (مائده / 155) هفتاد نفر را از ميان آن همه بنياسرائيلي كه بودند انتخاب كرد كه بيايند با ما حرف بزنند، حضرت موسي اختار، اختيار كرد، اينها وقتي آمدند در ميقات ما، اوّل گفتند خوب صداي خدا را داريم ميشنويم امّا خودش را هم ببينيم حضرت موسي خجالت كشيد از قول اينها بگويد چون خدا را حضرت موسي ميشناخت، ميدانست كه اگر غضب بكند خيلي غضب الحليم كثير، اعوذ من غضب الحليم، خداي حليم آن هم اگر غضب بكند غضبش هم بينهايت است، به خودش نسبت داد، چون ميدانست خدا دوستش دارد آن جور غضب نميكند، فرمود ، عرض كرد به پروردگارش، أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ (مائده / 143) خدايا خودت را به من نشان بده، من را، تا به تو نگاه كنم، قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنْ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنْ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ميگويد يكدفعه تجلي كرد پروردگار، تجلّي خدا همين زلزلههايي كه ميبينيد اينها تجيلات الهي است، تجلي خدا يعني يك كاري كردند، الان ما اينجا نشستيم ميگوييم كو خدا؟ امّا اگر مثلاً فرض كنيد يك كاري بكنيد، يك زلزله بشود، ميگوييم ها! معلوم است يك كسي پشت كار است، اگر نگوييم كه زلزله الارض لحبس البخره، مرحوم ملاهادي سبزواري در منظومهاش ميگويد كه زلزله زمين در اثر حبس بخارهاست، اينجا بخارها حبس ميشود يكدفعه از يك گوشهاي ميزند بيرون زلزله ميشود، حالا هر چه بتوانيم ما از خدا فاصله ميگيريم ولي نه، خدا هم فرموده نماز آيات بخوانيد، يعني اين نشانهي خداست، يكدفعه اين كوه به تكان افتادن آن چنان اين كوه خرد شد، كوه سنگي بود كه مثل شن شد، خداست، حضرت موسي كه افتاد بيهوش، آنها مُردند، حضرت موسي بلند شد خدايا اين بنياسرائيل ميگويند تو اين خوبها را جمع كردي بردي آنجا كشتي آنها را، آمدي، اينها را يك كاري بكن، آبروي ما نرود، خدايتعالي اينها را زندهشان كرد، امام صادق ميفرمايد حضرت موسي معصوم براي حتي مردم امروز ما هم اين مسئله مطرح است ها! حضرت موسي معصوم نتوانست افراد خوشباطني كه آنجا آبرويش را نبرند اينها را انتخاب بكند، و اينجوري در آمدند آن وقت اصحاب پيغمبر ميتوانند بنشيند دور هم، براي پيغمبر به اين عظمت جانشين تعيين كنند كه آنچه را كه پيغمبر فرصت نكرده براي مردم از حقايق قرآن بگويد او بگويد، ميتوانند؟
خلیفه پیامبر برای بیان حقایق قرآن است
آخر خليفه و جانشين براي چيه؟ ما فكر ميكنيم خليفه و جانشين براي اين است كه خيابانها اگر برف داشت پاكش بدهند بكنند، يا مثلاً جادّهها را درست بكند، كارهاي مملكتداري، نه، حقايق قرآن را بايد بيان كند. مرحوم علامهي اميني صاحب الغدير از كتب اهلسنت هم براي ابيبكر نقل كرده، هم براي عمر كه آمدند گفتند: وَفَاكِهَةً وَأَبًّا (عبس / 31) يعني چه؟ فاكهه چون هر روز ميوه ميخوريم ميدانيم يعني چه؟ اَب يعني چه؟ الف و ب، به معناي پدر كه نيست، هيچ كدامشان بلد نبودند، حقايق قرآن، بطون قرآن را بايد براي مردم بيان كند، والاّ آنها عرب بودند ظاهر قرآن را بلد بودند، تا آمدند خدمت علي بن ابيطالب حضرت فرمود كه اَب به معناي علوفه است، خود آيه هم دارد تقريباً توضيح ميدهد، وَفَاكِهَةً وَأَبًّا – مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ،
معرفی علی بن ابیطالب در جنگ احزاب
آنقدر در طول اين بيست و سه سال پيغمبر به هر موضعي كه ميرسيد علي بن ابيطالب را معرفي ميكرد، در جنگ ظاهراً جنگ احزاب است يا احد آقاي فاني بهتر بلد است ميگوييند خيبر است افتوني، كه فرمود فردا من پرچم را ميدهم به دست كسي كه خدا و پيغمبر او را دوست دارد و او هم خدا و پيغمبر را دوست دارد، خيلي عجيب است ها! از اين بهتر، از اين كنايه بيشتر، هر كسي آمد در اين يك شبانه روز خودش را لوس كرد به قول ما پيش پيغمبر، ما نماز شب ديشب اينجوري خوانديم چه، خدا به من وحي كرده كه من تو را دوست دارم و مثلاً، اينها شايد من از خودم ميگويم طبعاً اين طوري است، فردا فرمود علي بن ابيطالب كجاست؟ آقا ايشان چشمشان درد ميكند، ايشان نميآيند، بيايد من درستش ميكنم، آب دهان مباركش را كه قرآن از او بيرون آمده، وجود مقدسش دائماً با خدا حرف زده اين آب دهان ارزش دارد اگر تمامِ مريضهاي دنيا را بخواهد يك سر سوزن آب دهن پيغمبر شفا بدهد ميتواند، ماليدند به چشم حضرت امير، كه اين هم خودش مسألهاي دارد، پرچم را دادند جنگ را به پايان رسانند، آقا چكار كنيم؟
شیر فهم کردن مردم در روز غدیر
بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ، آنهايي كه به تو نازل شده، و تبليغ كرده امّا الان ديگر يك جور ديگري بايد تبليغ كني، اين مردم بايد شيرفهم بشوند، خيلي مردم عوضي بودند، اينها بايد شيرفهم بشوند، ماها هم بايد شيرفهم بشويم. الان هم زمان ما هنوز بيشتر مسلمانها اگر اين اندازه فهم پيدا نكردند كه اين مسئله را بفهمند. بعضي ميگويند علي بن ابيطالب را روي دست بلند كن كه سفيدي زير بغل پيغمبر ديده شد. حالا ما به اينها كار نداريم، بازويش را گرفت روي بلندي، ديگر كور باشد چشمي كه اين را نبيند. روي بلندي از جهاز شتر، جهاز شتر نميدانم ديديد ديگر؟ حالا شتر كم ديديد، ولي پالانهاي تقريباً بزرگي دارد، اينها را روي هم گذاشتند يك تقريباً تپهاي شد پيغمبر رفت آن بالا، فرمود هر كه عقب مانده برسد، هر كه هم رفته برگرد من كار مهمي دارم. بعد من كنت مولاه از كلمه مولا هم بهتر پيدا نميشود اين را بدانيد. اگر ميفرمود من كنت امامه فهذه امامه، ميگفتيم خوب نماز جماعتمان را پشت سر علي بن ابيطالب بخوانيم، امام ديگر شامل امام جماعت هم ميشود، اگر ميفرمود خليفهي من است كه فرموده در همين خطبه ولي باز ممكن است بود كه بگويند خوب بله، بعضي كارها مثلاً دينشان حالا ايشان بايد ادا كنند، پولها را بروند از او بگيرند رياست را ما بكنيم، مولا اين را تحقيق كرديم ولو همين هم سرش بازي در آوردند ولي بازي در نميآيد، لغت عرب تغيير نميكند. من كنت مولاه، من كان اللّه مولاه فهذا علي مولاه، اين علي فرمانده اوست، هر فرماني داد بايد عمل كنيد. ميبينيد از خليفه و امام و از اين مسائل، وصي و همه چيز اين كلام بالاتر است. حتّي اگر ميفرمود اين وصيّ من است شايد ميگفتند كه خوب اموالش را شايد چون اين شوهر دختر است ايشان وصي است همين طور كه ما اگر وصيّ داشته باشيم عمل ميكنيم، كارهاي مادّيش به دست ايشان، امّا مولا، مولا خيلي جملهي مهمي است، اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا (بقره / 257) خدا ولي مردم است، من كنت مولاه، آمدند گفتند همه را جمع كردند پيغمبر به خاطر اينكه بگويد هر كه من را دوست داشته باشد علي را دوست داشته باشد، تنها همين؟ مردم علي بن ابيطالب را دوست داشتند، هيچ كس نبود علي را دوست نداشته باشد مگر مزاحم رياستشان، مزاحم كارهايشان باشد، والاّ او كسي است كه: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا (مريم / 96) همين جا كه ما الان نشستيم آن سنّي ناصبي، من اين بحثها را يك وقتي حالش را داشتم با اينها ميكردم، سنّي ناصبي كه دارد به ظاهر فحش ميدهد به علي بن ابيطالب اين در دلش علي را دوست دارد، از او پرسيديد بگوييد تو علم را دوست داري يا نه؟ ميگويد بله، تو پاكي را دوست داري؟ عصمت را دوست داري؟ ميگويد بله، نميشود بگويد نه، فطريش است. خوب اين دو تا كاملش در علي بن ابيطالب جمع شده تو ميخواهي بفهم ميخواهي نفهم، پس تو در واقع علي را دوست داري، جمع شده ديگر،
معرفی علی ابن ابیطالب به انحاء مختلف توسط خدای متعال
علي كسي است كه اگر خدايتعالي در قرآن ميفرمود: قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ (رعد / 43) اگر اين جمله را ميفرمود فقط اين را ميگفت ولي كنارش يك آيهي ديگر را نميفرمود، همين، خوب ميگفتيم ايشان علم كتاب را، كتاب هم قرآن است يك مفسر خوبي است علي بن ابيطالب، امّا وقتي آصف بن برخيا را مخصوصاً عنوان كرد اينها از اعجاز قرآن است، عاصف بن برخيا را توصيف ميكند كه كسي بود به يك چشم بر هم زدن تخت بلقيس را از شش ماه راه حاضر كرد اين از خصوصيّاتش اين بود كه، قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنْ الْكِتَابِ (نمل / 40) بعضي از كتاب، حالا چقدر بوده بالأخره بعض از كلّ كمتر از نصف است، اين ديگر قدر مسلّم است، اين آيه را آورده كه آن را تفسير كند، دقت كرديد؟ به انحاي مختلف خدايتعالي علي بن ابيطالب را معرّفي كرده. حالا اگر من بخواهم اينها را نقل كنم سيصد آيه را نقل كنم، خود سورهي هل اتي را نقل كنم خيلي مهم است ولي امروز او كار آخر را كرد خدايتعالي، يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ، همهي كارهايت باطل ميشود، وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ، از مردم هم هيچ وحشتي نداشته باش، خدا تو را از شرّ مردم نگه ميدارد تمام. پيغمبراكرم هم با همان استقامتي كه داشت، علي بن ابيطالب را با آن خطبهي مفصّل به مردم معرّفي كرد كه عرض كردم دوازده جلد كتاب علامه اميني در اين خصوص از كتب اهل سنت نقل كرده اسمش هم الغدير است. هيچ جوابي هم تا حالا برايش داده نشده، حالا كه اين كار شد خدا ميفرمايد:
عظمت روز غدیر در کلام الهی
الْيَوْمَ، الْيَوْمَ يعني امروز يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ (مائده / 3) از دين شما كفّار ديگر مأيوس شدند، اين را بدانيد تا شيعه وجود دارد كفّار از اينكه اسلام از بين برود مأيوسند، حالا يا مأيوس ظاهري يا مأيوس واقعي، مأيوسند. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ، امروز دينتان كامل شد، خيلي جالب است. دين خدا كامل بشود چطوري كامل بشود؟ يك شخصِ پر علمِ دانشمندِ كه هر چه پيغمبر ميداند او هم بداند اگر جاي پيغمبر گذاشتند ديگر دلواپسي ندارد آن هم معصوم، عصمتش بايد مسلّم باشد، علمش هم بايد به تمام حقايق كتاب كه تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ (نحل / 89) است بايد مسلط باشد، خوب، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي، آن نعمتي كه خدا روز قيامت سؤال ميكند كه از نعمتش سؤال ميكند آن امروز تمام ميشود، يعني ديگر چيزي باقي نمانده، شما نميتوانيد بگوييد خدايا فلان نعمت را چرا به ما نميدهي؟ نعمتها همه زير سايهي اين خلافت علي بن ابيطالب و يازده فرزندش هست كه ما هنوز هم انتظار داريم كه اين مسأله تحقق پيدا كند يعني امام عصر ارواحنافداه بيايد و نعمتهاي مادّي و حقيقي و معنوي بشريت را كامل كند. ولي همان روز كامل شد، اگر آن رشته را ادامه بدهيم كامل است، وَرَضِيتُ لَكُمْ الْإِسْلَامَ دِينًا، و براي شما اسلام را حالا راضي شدم كه دين باشد، دين يعني راه و روش، راه و روش زندگيتان هم در دنيا و هم در آخرت اسلام ميشود، اگر علي در رأسش نباشد نه من راضي نيستم، چون هر كسي ميآيد قرآن را يك جور معنا ميكند. خوب اين مطلب مال امروز است. پس عيد اللّه الاكبر، بزرگترين عيد خداست روزي كه نعمتش را خدا تمام كرده، دينش را خدا كامل كرده، از بشر راضي شده به خاطر اينكه دينشان دين اسلام باشد يا دين اسلام را براي آنها راضي شده و اين عيد را خيلي اهميّت بدهيد، دوازده روز هم فرصت داريد يعني تا اوّل محرّم دوازده روز تا آخر سال بيشتر نمانده من يكي از خوشحاليهايم اين است كه دوستانمان بحمداللّه فعاليّتهايي كردند،
اهمیت ماههای قمری
خدا حفظ كند جناب آقاي رشيدي را كه اين تقويم، سالنامه، سررسيد محضيار را سالهاست دارند مينويسند و شروعش را از ماههاي قمري كه خدايتعالي در قرآن ميفرمايد: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ تا آنجا كه ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ (توبه / 36) دين قيم اينست كه اين چهار ماه را حرام بدانيد، محترم بدانيد و بقيّه ماهها هم طبق ماه قمري هيچ برخوردي هم به هيچ جا ندارد چون ماههاي ديگر و تاريخهاي ديگر همهاش اشكال دارد. من در يك كتابي خواندم يك وقتي اولين فروردين وسط تابستان افتاده بود، اين چطور ميشود؟ چون هر ماه را سي روز گرفته بودند طبعاً در هر سالي شش روز كم ميآورند هي عقب مينشست، عقب مينشست تا ميافتاد وسط تابستان، آن را سي روزش كردند، يك بخشش را سي روز كردند، يك بخشش را سي و يك روز كردند، روز آخر ماه اسفند را هم به اصطلاح گاهي كبيسه دارد، گاهي باصطلاح نصف شب سال تحويل ميشود، گاهي وسط روز سال تحويل ميشود، خلاصه جورش ميكنند. ماه ميلادي هم، تاريخ ميلادي هم همينطورهاست، چرا، يك نفري، يك ديوانهاي پيدا شد ماهها را نوزده تا كرد، هر ماهي هم نوزده روز او هم خراب كرد، آن كه اصلاً از بيخ خراب بود. ولي تنها ماهي كه انسان ميتواند، با سواد، بيسواد، همه رويش حساب كنند. اوّل ماه را انسان ميبيند بعد هم رديفش را ميگيرد ميآيد جلو، اگر اوّل شب ماه باريك باشد معلوم است اوائل ماه است، اگر ماه گرد باشد معلوم است اواسط ماه است، اقلاً اين اندازه را انسان بدون تقويم ميفهمد، اگر آخر شب ماه باريك شده باشد آدم ميداند آخرهاي ماه است، خيلي راحت و هر وقت هم ماه را ديدي همان روز اوّل ماه است كه يَسْأَلُونَكَ عَنْ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ (بقره / 189) بالأخره من حالا در اين مسأله نميخواستم وارد بشوم ولي خوب ايشان نتوانستند كه ادامه بدهند چون همهي سررسيدها طبق ماه شمسي نوشتند، حالا ما كه خوبيم چون بالأخره هم قمريش، هم شمسياش هجري است، تاريخش از هجرت پيغمبر است، ولي همهي مسلمانهايي كه در ممالك ديگر هستند، تاريخ رسميشان ميلادي است و تاريخ غير رسميشان همين ماه قمري است و واقعاً ديروز ما را خوشحال كردند رفقا الان هم چون آمدند اينجا گذاشتند من بد نيست عرض كنم.
چاپ چند سالنامه توسط دوستان
يك سالنامهي حديثي خورشيد كعبه، اين با خورشيد مكّه فرق ميكند ها! مربوط به جناب آقاي نعمتي هم نيست، اين خورشيد كعبه است كه جناب آقاي رحماني تهيه كردند، بسيار جالب است، جادار است، خدمت شما عرض شود كه صفحاتش اكثراً روايات هست و بسيار خوب. خدا انشاءاللّه ايشان را حفظ كند. بعد اين هم كه محضيار است كه اكثرتان داريد و داشتيد در سالهاي گذشته و ديديد چقدر جناب آقاي رشيدي كه امروز بناست كه مفتخر به تاج كرامتِ، انشاءاللّه روحانيّت بشوند و اينجا جلوي من هم نشستند و ما ميخواهيم يك خورده حواستان جمع باشد، روحيتتان تقويت بشود تا بعد عمامه به سر چهار نفر از دوستانمان كه هستند بگذاريم، اين محض يار، خيلي با عشق اين نوشته شده محضِ يار، خالص خالص، خدا انشاءاللّه حفظشان كند، سالنامه و سررسيد ديگري باز دوستان نوشتند كه خيلي هم زحمت كشيدند من ناظر بر زحماتشان بودم، الحجة المنتظر، كه اين يكي از خصوصياتش كه از نظر ظاهر شايد من خوشم آمده و انشاءاللّه اين جور چيزها خيلي من تحت تأثير واقع نميشوم بالأخره اين كتابها چاپ شده در تمام اين سررسيد مطالبي از كتابهاي ما – نوشتند هم كه از فلان كتاب – خلاصهاي انتخاب كردند و سر صفحه يك جملهاي نوشتند. كتابِ ديگري كه امروز به خانمها هديه داده ميشود و طبعاً خانمها ميآورند خانه آقايان هم استفاده ميكنند كتابي است كه جناب آقاي تقيزاده كه از دانشمندان هستند، محترمين هستند، خدمت شما عرض شود كه استادِ دوستانمان در اردبيل هستند، اردبيل و اطرافش آن قسمتها را ايشان اداره ميكنند به نام اسباب غفلت از ياد خدا، خيلي جالب است، انسان اينها را بخواند بداند چرا اينقدر غافل از خداست. سه تا مجلّه هست كه مجلهي صاحب الزمان كه جناب آقاي سبزي كه ديديد چقدر ذوق به خرج دادند، بالبدايه ايستادند شعر گفتند، اين خيلي جالب است، آخر با اين جمعيت، من كه گاهي چشمم به جمعيت ميافتد ممكن است حواسم پرت بشود، شعر آدم بگويد خيلي شاعر خوبي است. ما الحمدللّه در دوستانمان خيلي شاعر داريم، مشهد اينجا، اگر جلوي آقاي يلي را نگرفته بوديم تا ظهر شايد به ما مهلت نميدادند، و اين مجله صاحبالزمان، خورشيد مكّه، و يك مجلهاي ديگري هم كه نياوردند اينجا، نيستش، به نام صبح ظهور، اينها دربارهي حضرت بقيةاللّه نوشته شده، و اينها همهاش انشاءاللّه اشعههايي است كه از ظهور صغري انشاءاللّه به مشاممان ، عطري است كه از اين جريان به مشاممان ميرسد، و چون ميخواستم كه دربارهي اين قرآن صحبت كنم ديروز هم يك مقداري صحبت كردم و بحمداللّه خدايتعالي توفيق داد اگر چه هنوز همهاش از چاپ در نيامده خداي تعالي توفيق داد به دوستانمان كه همهتان انشاءاللّه اگر جمعيّتتان زياد بود ما پانصدتا قرآن بيشتر نداريم اگر جمعيّتتان زيادتر از اين پانصدتا بود خدمت شما عرض شود كه بعداً كه از صحافي گرفته شد جناب آقاي مسعودي به شما ميدهند. اين قرآن از خصوصيّاتش همين تيتر گذارياش است و ترجمهي سليسي كه انشاءاللّه همهتان ميفهميد ترجمه را، چون حقيقت قرآن را كه ماها، من هم – نه من – بزرگتر از من، بزرگان هم نميفهمند تا امام عصر ارواحنافداه بيايد اين بيست و شش حرف ديگر از علم را پخش كند تا ما بفهميم، اين قرآن هم انشاءاللّه هديه ميدهيم. ولي چون قرآن است چند تا شرط دارد يكي اينكه به خانمها نميدهيم به خاطر اينكه خانمها ميآيند، در هر خانهاي يك قرآن بس است و لذا به آقايان ميدهيم و از اين طرف اين كتابي كه اسباب غفلت است به خانمها ميدهيم كه بياورند در خانه، هم قرآن داشته باشند هم بيداري از خواب غفلت داشته باشند. و انشاءاللّه اين سررسيدها را هم دوستاني كه صاحبش هستند به عنوان خودشان اينجا هديه ميدهند، هر كدام يك دانه سررسيد بيشتر نگيريد چون كم ميآيد و قرآن را آقايان بگيرند و دو تا نگيرند، آنهايي كه ديروز گرفتند، امروزيها احتمالي است، اينهايي كه ديروز گرفتند به عنوان جزواتي كه به ما دادند، آنها انشاءاللّه ديگر نگيرند، و بگذارند به همه برسند، به جوانها و نوجوانيهايي كه قرآن خواندن بلد نيستند مسئولين متوجّه باشند ندهند. خيلي با احترام قرآن را انشاءاللّه حفظ كنند. مطلب مهمي كه امروز داريم كه آقايان انشاءاللّه اهميّت ميدهند يكي چهار نفر از آقايان امروز اينجا ميخواهند معمم بشوند، هر كدامشان داراي يك فضائلي هستند. جناب آقاي انوار كه ديگر ديواني از شعر دارند شعرهايشان خيلي بالا ولي اين فضيلت تنها نيست براي ايشان، فضيلت نيست براي ايشان، شعر گفتن خيلي خوب است لكل بيتٌ بيت في الجنه براي هر بيتي از شعرشان يك خانهاي در بهشت، بايد همهتان برويم خانه اجاره كنيم از ايشان، چون خانه زيادي دارد آنجا ميخواهد چكار كند. حالا ممكن است به ما چيزي ندهند، از حالا با ايشان قرار بگذاريد كه آنجا اجاره، يا هديه، انشاءاللّه هديه ميدهند ما را شفاعت كنند انشاءاللّه و اشعار ايشان مخصوصاً، من اشعار ايشان را دريف اشعار شهريار ديدم مطابق او شعر گفتند و ديواني شده الحمدلله، و ما خدمتگزارشان هستيم و رئيس دفتر ما هم در شيرازند، و شيرازيها به ايشان مراجعه ميكنند و مسئوليت دفتر شيراز را ايشان عهددار شدند و خيلي اهل في محل، يكي جناب آقاي رشيدند كه محضيارشان خوانديد، سوادشان، علمشان، فضلشان، همه ديديد. يك آقايي از مشهد آمدند آقاي آخوندي، از شاگردهاي آقاي گنجي هستند از فضلا هستند كه انشاءاللّه اميدواريم سرباز خوب امام زمان صلوات اللّه عليه باشند. و چهارمي جناب آقاي رمضاننژاد هستند از فضلاء و از اهل تزكيه نفس و از افراد باكمال و نويسنده و انشاءاللّه اينها زير سايهي حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه انشاءاللّه كوشش ميكنند كه خدمتگزار به امام زمان باشند و روحاني و روحانيت اين را بدانيد يعني كسي كه روح را ميشناسد، امراض روحي را ميداند، معالجهاش هم بالأخره بايد ياد بگيرد و معالجه امراض روحي هم بكند و بعضي از اين آقايان الحمدللّه دارا هستند. حالا همه بايستيد صلوات بفرستيد.
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.