۱۷ ربیع الاول ۱۴۲۷ قمری – ۲۷ فروردین ۱۳۸۵ شمسی – ولادت حضرت رسول صلی الله علیه وآله ، خدا خلق کرد تا شناخته شود ، اصل گناه ، سجده نکردن شیطان ، جهل مطلق بودن شیطان
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم
الحمدالله والصلاة والسلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة دائمة علی اعدائهم اجمعین من الان إلی قیام یوم الدّین.
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِينَ ﴿البقرة، 34﴾
روز میلاد مسعود حضرترسولاکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم ومیلاد مسعود حضرتامامصادق علیه الصّلاة و السّلام را به همهی شما دوستان و عزیزان تبریک عرض میکنیم و ان شاءالله زیر سایهی حضرت بقیة الله از برکات امروز بهره های کافی برداریم.
تعلیم همه اسماء به همه ارواح بشر در عالم ارواح وسجده ملائکه
در عالم ارواح که خدای تعالی ارواح بشر را خلق فرمود، در آن زمان در عالم ارواح، پدر و پسر و مرد و زن همه یکی بودند. پدری به نام آدم در آن عالم نبود و فرزندی به نام سایر افراد وجود نداشت یعنی این نام نبود. ارواح بشر را خدای تعالی همه را یکسان خلق فرمود. بعد از آن که تحت تعلیمات پیغمبر معظّم اسلام و ائمةاطهار علیهم الصّلاة و السّلام، ارواح قرار گرفتند و خدای تعالی به همهی آنها همهی نشانه ها و معارف را تعلیم داد که مظهرش این آیه بود که تلاوت کردم وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ﴿البقرة، 31﴾، خدا به یکی از اینها که میخواهد اوّل شخص و اوّل بشر در روی کرهی زمین باشد و او را در معرض ملائکه قرارش داد و به عنوان نمونه خدای تعالی از وجود بشر و خلیفة الله بودن بشر در مقابل چشمِ دلِ ملائکه که همان فهم ملائکه بود، فهمیدن ملائکه بود قرارش داد، یعنی اینگونه ما بشر را باید در کرهی زمین خلق کنیم که خلیفة الله باشند و نشانههای پروردگار باشند و خدای تعالی اظهار قدرتش را در وجود بشر به موجودات عالم هستی، اعم از ملائکه و اجنّه و سایر اشیاء نشان بدهد که فرمود: کُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً فَأَحبَبتُ عَن أُعرَف وخَلَقتُ الخَلق لِکَی أُعرَف من خلق را خلقت کردم تا شناخته بشوم، بنابراین همهی اسماء را به ما تعلیم فرموده و به ملائکه امر کرد که أُسْجُدُوا لِآدَمَ در مقابل این یک نمونه اوّل و نمونهی بشریّت سجده کنید. سجدهی ملائکه برای بدن حضرت آدم نبود بلکه بدن حضرت آدم قبله بود، مانند قبلهای که ما الان داریم. و روح مقدّس حضرت آدم و روح مقدّس تمام افراد بشر اگر آدم باشند، آن موردِ سجده ی ملائکه بود. لذا امام علیه الصّلاة و السّلام فرمود که ملائکه خدّام ما هستند و خدّام محبّینا. ملائکه هم خدمتگزار و هم ساجد و هم متواضع در مقابل ما هستند و در مقابل محبین ما که راه و روش ما را انتخاب کردهاند، میباشند.
سجده ملائکه و نافرمانی شیطان
وقتی که در این دنیا بشر آمد حضرت آدم پاکی خودش را تا حدی حفظ کرد، چون ابوالبشر است، حجت است و نباید به هیچ وجه گناه بکند. ولی چون فردِ اوّل مظهر خدا در روی زمین بود و در مقابل، وقتی که ملائکه به سجده افتادند، آن شخصی که آن زمان را در مکاشفه دیده بود میگفت مثل نماز جماعتی که یک نفر آن وسط نشسته بیکار، همه به سجده بودند آن یک نفر نشسته بود. سیاهی عجیبی او را گرفته بود، نقطة تاریکی او را احاطه کرده بود. ما ارواح بشر در حقیقت مسجود ملائکه بودیم، ما خودمان سجده نمیکردیم، نگاه میکردیم. آن یک نفر را خدا خطاب کرد که چرا تو به حضرت آدم این مظهر بشریّت، این نمونهی بشریت سجده نکردی؟ او در جواب گفت که مرا از آتش خلق کردهای. چون خدای تعالی در قرآن هم فرموده: وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ﴿الرحمن، 15﴾ و در آیهی دیگر دربارهی شیطان فرموده که او گفت: خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴿الأعراف، 12﴾﴿ص، 76﴾ آتش بر خاک مزیّت دارد او باید بر من سجده کند، نه من بر او سجده کنم.
حضرت باری تعالی او را مطرودش کرد و همین انسانی را که به عنوان خلیفة اللهی خلقش کرده بود، مزیّتش داد و تا امروز این جنگ و ستیز باقیست.
جهل باعث فساد می شود و جواب خدای تعالی به اعتراض ملائکه
یک مدتی در ابتدای خلقت جنگی بین دو برادر به وجود آمد، هابیل و قابیل. طبعاً تا زمان ظهور حضرت بقیة الله یا به طور اجمالی عرض کنیم تا ظهور حق صد در صد بر باطل، این جنگ در بین بشر باقیست. بشریت همیشه در جنگ است، برادر با برادر، همنوع با همنوع، هر چه بشر جهلش بیشتر باشد و به آن اَسمائی که پروردگار در روز اوّل به او تعلیم داده کمتر بپردازد، دعوا و جنگ و خونریزی بیشتر است. ملائکه در همان ابتدا، آن اوّل زندگی بشریت را فکر میکردند، چون تجربههای گذشته اینطور بود که در ابتدا با وجود جهل، خوب دقت کنید، جهل است که همهی فسادها را به وجود میآورد. با وجود جهل و نادانی، کشتار و فساد زیاد بود. ملائکه هم همان را میدیدند أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِکُ الدِّمَاءَ ﴿البقرة، 30﴾، آیا میخواهی در بین مردم در بین کرهی زمین در روی کرهی زمین مخلوقی را ایجاد کنی که فساد کند و خونریزی کند؟ پروردگار متعال یک نگاهی به سمت آخرالزّمان و از علم ذاتیش این جواب را به ملائکه داد إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿البقرة، 30﴾ من یک چیزهائی را میدانم که شما نمیدانید، نه شما نمیدانید حتی جبرئیل هم نمیداند، اجنّه هم نمیدانند، افراد بشر هم نمیدانند. بعد عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ اگر ملائکه حتی همین امروز هم به حقیقت بشر فکر کنند و بدانند یا حتی خود بشر اگر بداند خدا چه خلق کرده و چه عملی انجام داده در این بشر، متوجه حقیقتی که خدای تعالی اراده فرموده است میشوند.
قدرت روح بشر در یادگیری حقایق تا ابد
من یک حساب سر انگشتی میکنم تا شما لااقل احتمالش را بدهید آیات شریفهی قرآن متواتر است. آخه در قرآن اگر یک آیه هم باشد برای ما کافیست ولی اگر متواتر شد، دیگه باید گفت منکرش، منکر قرآن است. در آیات قرآن متواتر است که بشر تا ابد خواهد بود، همیشه خواهد بود. و عقل و وجدان ما میگوید که ما دائماً در اخذ و گرفتن حقایق هستیم. در هر روز به وسیلهی چشم به وسیلهی گوش به وسیلهی سایر حواس، چیزهائی در روحمان وارد میشود و ما درک میکنیم، اینها را ذخیره میکنیم. طبق تحقیقاتی که یک وقتی انجام میشد هر چیزی را که انسان یک مرتبه خواند این در روحش، در قوهی دراکهاش باقی میماند. اگر به بعضی از ادارات به خصوص ادارهی مثلاً ثبت احوال مراجعه کرده باشید، میبینید پروندههای فرد فرد از این هفتاد میلیون جمعیت ایران در ادارهی ثبت احوال هست. تا شما میروید در ادارهی ثبت احوال کل اسم و فامیل و یا نهایت پدرتان را میگوئید، میبینید میرود روی حساب، پروندهی شما را میآورد میگذارد جلو. شما میگوئید هفتاد میلیون جمعیت را چطور به این سرعت توانستی اسم من را به این زودی پیدا کنی؟ میگوید حساب دارد.
همینطور این هفت میلیارد جمعیتی که روی کرهی زمین است، بلکه خدای تعالی وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ ﴿الأنعام، 59﴾ ، یک حبهای در زیر زمین، طبقات زمین اگر وجود داشته باشد خدا میداند وَ لاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ ﴿الأنعام، 59﴾ هیچ تری، هیچ خشکی، چون تر و خشک زود زوال پیدا میکند این را هم فرموده: إِلاَّ فِي کِتَابٍ مُبِينٍ ﴿الأنعام، 59﴾ کتاب، همان امام مبین است، همان استادی است که شماها را همه چیز یاد داده، همان علمیست که خدا از ذاتش به صورت معلوم و معلومات در قلب پیغمبراکرم قرار داده و شما هم آنقدر خواهید بود که اگر روزی پنجاه هزار تصویر تنها از چشمتان بردارید و تحویل روحتان بدهید، بینهایت هم این کار انجام بشود شما باز هم استفاده میکنید. البته مطلب یک مقدار شاید سنگین باشد من خیلی کوشش میکنم واضح برایتان بگویم.
فعالیتهای شیطان تا زمان ظهور امام زمان ارواحنافداه
این بشر را خدا به این نحوه خلق کرد، امّا یک ابر تاریکی به نام جهل آمد بین ما و حقایق فاصله انداخت، اسمش را شیطان گذاشتند. در وقتی که ملائکه سجده میکردند، همه خضوع کردند در مقابل یک چنین انسانی که همهی اسماء را یاد گرفته و همهی راههای هدایت را مطلع شده، اینجا خدا یک مقداری با شیطان درگیر شد خیلی هم سر به سرش نگذاشت، چون پروردگار متعال اهل بحث و دعوا و درگیری نیست. یک کلمه فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِيمٌ (77) وَ إِنَّ عَلَيْکَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ (78)﴿ص﴾ لعنت به معنی فحش نیست آنطوری که ما فکر کردهایم. لعنت را همهی اهل لغت نوشتهاند که به معنی دور شدن از رحمت خداست، از رحمت خدا هر کس دور شد بدبخت بیچاره است، در ظلمت قرار میگیرد، جهل مطلق بر او تسلّط پیدا میکند.
لذا شیطان جهل مطلق است ولی قدرت را از ذات مقدس پروردگار با جهل تقاضا کرد که فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿الحجر، 36﴾. تا روز قیامت به من قدرت بده، تقریباً معنایش این است. قدرتی که بتوانم فرزندان آدم را در جهل نگه دارم. آنها را هم پیرو خودم در جهل قرار دهم. خدا بهش این مهلت را نداد چون بخش مهمی از زندگی دنیا در زمان ظهور واقع میشود و اگر این موجود فعال شد در آن زمان جدّاً به خونریزیهای بسیار عمیق و گرفتاریهای بسیار زیاد منجر خواهد شد. خدای تعالی فرمود: قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ(37) إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(38) ﴿الحجر﴾ تا روزی که پیش من و تو معلوم است، من هم برایم مشهود است، تو هم برایت مشهود است تا آن روز مانعی ندارد. او هم با کمال بی حیائی در مقابل پروردگار ایستاد و گفت: لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40) ﴿الحجر﴾ من همهی آنها را اغوا میکنم، همهی آنها را از صراط مستقیم تو دور میکنم. بلکه صراط مستقیم را آنقدر چاله و بدعت و بیراهه در آن ایجاد میکنم که تو یک نفر را حتّی پیدا نکنی خوب تو را شکر کند. خدای تعالی هم فرمود من یک جهنمی دارم تو و هر کس از تو پیروی بکند در او پر میکنم و از هم جدا شدند.
گناه حضرت آدم به خاطر موقعیتی که داشت عظیم بود
اول کاری که کرد این مَظهر ومُظهر بشریت را (عرایضی که عرض میکنم میشود کتاب نوشت ولی خیلی دقت کنید که شما اکثراً اهل تزکیه نفسید مطالب را خوب دریافت کنید) این مَظهر انسانیت را در بهشت، آخر گاهی میشود انسان در یک مثلاً فقری، فلاکتی گول میخورد اما گاهی در ناز و نعمت گول میخورد. آن شخصی که در سورهی کهف میخوانید که لهو جنّتان او تعجب است که چرا یاد خدا را فراموش کرد با این همه نعمتی که خدا به او داده؟ ولی یک آدم فقیر فکر میکند که فقرش از جانب خداست، مرضش از جانب خداست. خدایا، بعضی میگویند چشم باز کردی فقط ما را دیدی؟ همه دارای نعمت، من دارای این همه فقر و فلاکت. او زیاد غیر مترقّبه نیست که مثلاً گول شیطان را بخورد. امّا در ناز و نعمت! گناه حضرت آدم زیاد مهم نبود اصل گناه، امّا با موقعیتی که او داشت بسیار عظیم شد خدا هم بسیار با عظمت گناه او را ذکر کرد. تو در بهشت، همه چیز مال تو، نعمتهای مختلف، تو آمدی از درخت منهیّه خوردی؟ لذا باید تو هم خارج بشوی. تو و شیطان و همسرت همهی شما بروید روی زمین، با کدّ یمین کار بکنید آیا چیزی گیرتان بیاید یا نیاید. انسان را مطرود کرد. حضرت آدم میدانست چه کرده، گناه به عنوان گناهانی که ما میکنیم، نکرد. اما یک کار عظیمی کرد. ما که گناه میکنیم، آخه یک شعری من یک وقتی خواندم، شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز. یا مثلاً حضرت آدم در بهشت گندم خورد و گناه کرد وامثال اینها، حرفهائی میزنند ولی او قابل مقایسه با ما نیست. او از نظر کیفیت گناهش عظیم تر ولی از نظر گناه، حتی بعضی میگویند ترک اولی بوده، بعضیها که عقیدهی خود من هم یک وقتی در تفاسیر نگاه میکردم یک عمل مکروهی حضرت آدم انجام داد.
شیطان سنگ اوّل مخالفت با خدا را درمقابل همه انداخت
ولی گناه خیلی بزرگ بود، شیطان هم گناهش خیلی بزرگ بود. شیطان تنها سجده نکرد، تنها این نبود که چرا سجده نکردی؟ گناهش سنگ اوّل مخالفت با خدا را او انداخت. این بود گناهش، همهی ارواح تا روز قیامت ناظر اعمال ملائکه در مقابل خودشان و در مقابل حضرت آدم بودند و میدیدند که اینها چطور خضوع کردند و در این بین ناظر اعمال شیطان هم شدند. فهمیدند میشود با خدا مخالفت کرد و الّا ما کجا و مخالفت با خدا. نهایت خدای تعالی هم یک چند کلمه با او حرف زد وخدا هم که عفوّ است حتی شاید شیطان همین فکر را بکند که روز قیامت خدا او را هم خواهد بخشید. ولی ما باید مرتب لعنش کنیم تا خدا او را مشمول رحمت خودش با این همه اذیتی که به بنی بشر کرده قرار ندهد. با حضرت آدم اوّل کار را انجام داد بعد به فرزندان آدم. جهل روز به روز در مقابل انبیاء ایجاد میشد مردم هم که هوای نفش عجیبی داشتند، نفس امارة بالسّوئی داشتند همگام با شیطان و با نفس اماره جلو آمدند.
فساد ناشی از توام شدن جهل با قدرت در زمان جاهلیت
یک زمانی رسید که مردم صد در صد یک بخش از کرهی زمین که اسمش جزیرة العرب بود، صد در صد تابع شیطان بود. اسم زمان آنها را خدای تعالی زمان جاهلیت گذاشت. جهل بدون قدرت کاری انجام نمیدهد ولی جهل با قدرت خیلی کار انجام میدهد. این دیوار جاهل است و قدرت هم ندارد، کاری انجام نمی دهد. گاهی هم منفعتی دارد. ولی یک اتم اگر شکافته شود، قدرت دارد ولی علم ندارد، میبینید که خرابیها به بار میآورد. اگر جهل با قدرت توأم بود، قدرت بی نهایت تقریباً و جهل هم صد در صد همهی این کارهای زشت را که ملائکه روز اوّل از همان میترسیدند که أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِکُ الدِّمَاءَ ﴿البقرة، 30﴾ به وجود میآورد.آمده ،ممالک دیگر آنجاهائی که دور از جزیرة العرب بودند نسبتاً چون شیطان به آنها زیاد کاری نداشت، پیشرفتهای فطری کرده بودند، تا یک حدی از علم و دانش استفاده کرده بودند. ایران در رأس واقع شده بود، روم بعد ازآن بود. و ممالک دیگر اینها همه رشد کرده بودند. اما جزیرةالعرب و لم یکن، حضرت امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: احدمنالعربیقرأالکتاب یک نفر از اینها خوانندگی و خواندن بلد نبودند، بی سواد محض. نمونهی شاه فردش به اصطلاح ابوسفیان بود. ابوسفیان را اگر حالاتش را بخوانید، معاویه را اگر حالاتش را بخوانید، سایرین را اگر حالاتشان را بخوانید آنچنان جهل و تاریکی آنها را گرفته بود که بین آنها و عاطفهای که در وجود هر حیوانی هست فاصله ایجاد کرده بود. انسان طبعا،ً همهتان میدانید که دختر را نازدانه تر از پسر میداند، این دخترهای پر مهر که وقتی اینها یک چند سالی از عمرشان میگذرد، آنچنان در دل پدر، خود را جای میدهد، که انسان تقریباً عاشق آنهاست. ولی یک تاریکی عجیبی آمده بود بین آنها و به اصطلاح پدرها فاصله انداخته بود که وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمٰنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ ﴿الزخرف، 17﴾ به مرد میگفتند خدا به تو یک دختر داده، صورت سیاه می شد. شما می دانید آدم باید خیلی غضب بکند، خیلی حالش به هم بخورد تا صورتش، رنگش برگردد، و روی خودش فشار میآورد، متواری میشد، از شهر بیرون میرفت، من سوء ما بشّر به از بدی این خبری که به او دادند.
بعد از یک مدتی هم که چون رسمشان بود، باید بچه یک چیزی بفهمد تا زیر خاکش کنند. همان روز اول راحتتر بود. ولی یک مقداری که راه افتاد، بابا بابا گفت، اظهار محبّت به پدر کرد، آنجا وقتش بود که ببرد، او را زیر خاک کند. میگوید انگشت مرا گرفته بود، بابا من را چرا این تو خواباندی؟ خودم اشکم میریخت، امّا چه کنم که مردم من را سرزنش میکنند. ببینید انسانی که عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ﴿البقرة، 31﴾ به چه بدبختی در اثر جهل و سیطرهی جهل میافتد. یا فکر میکردند که ما جلوگیری از زیاد شدن بچه که بلد نیستیم. بچههای زیادی داشتند. هر تعداد را که میتوانستند غذا بدهند، نگهش میداشتند، بقیه را زیر خاک میکردند یا می کُشتند که قرآن نازل شد و فرمود: وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْيَةَ إِمْلاَقٍ ﴿الإسراء، 31﴾ از گرسنگی و ترسِ از گرسنگی و فقر بچه هایتان را نکُشید، ما شما را روزی میدهیم. تا اینجا آمدیم. بشر روز به روز جهلش زیاد شد از همه جهت جاهل بود. نه سواد داشت، نه عاطفه داشت، نه انسانیت داشت، نه گرایشی به حق داشت، همه را از دست داد. انبیاء هم هر چه فریاد میزدند این کار صحیح نیست، اعتنا نمیکردند، مستضعف آنها را قرار دادند. تا مثل امروزی. امروز نور مقدّس رسولاکرم ظاهر شد که جانمان به قربانش، فدایش بشویم. وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ﴿آلعمران، 103﴾. آقا امام سجّاد تو میدانی یعنی چه؟ همهتان بر لب گودی آتش بودید، همهتان بیچاره بودید، همهتان بدبخت بودید فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا شما را نجات داد.
عنایت کوثر به رسول اکرم صلی الله علیه واله مهمترین وسیله مبارزه با جاهلیت
اول کاری که کرد در مخالفت با همه افکار عربهای زمان جاهلیت، خدا به او یک دختر داده، فرزند دیگری هم که رشد بکند ندارد. یک دختر داده، او را کوثر قرار داده، پارهی تن خودش قرار داده، سیدهی نساء عالمین قرارش داده. یک دختر داده که بعضی حتی امروز هم میگویند بالاتر از همهی عالم بشریت است. ولی خُب طبعاً معصومین دیگر هم هستند.
ولی یک مزیتی حضرت زهرا سلام الله علیها که این را من هم معتقدم بر سیزده معصوم دیگر دارد و آن این است که همهی خوبیها و علم و عصمت را حضرتزهرا دارد بدون مسئولیت. آخه گاهی به انسان یک چیزی میدهند میگویند تو فلان کار را با این بکن یک وقت هست که همینطوری به او میدهند کاری هم از او نمیخواهند. نه پیغمبر بوده، نه امام ولی علم و عصمت پیغمبر و امام را داشته است. این مزیت است، نمیدانم فکرش را کردید یا نه. دختر باید عزیز باشد هر وقت محارمش به او میرسند مخصوصاً پدر، دستش را ببوسند. مادرها را در طویله جا میدادند مخصوصاً ایام حیض. اسلام آمده، پیغمبراکرم آمده میفرماید: الجنّة تحت اقدام الاُمّهات مبارزات عجیبی! شما با این مبارزات فکر نکنید که خیلی زحمت نداشته، خیلی زحمت داشته.
من خودم یک وقتی یک میدانی بود در خیابان صاحب الزّمان فعلی مشهد که صد و پنجاه خانوار از بهائیها اطراف آن میدان بودند من اسم این میدان را میخواستم عوض کنم به نام صاحب الزّمان. آنجا با خودم فکر کردم که زحمت این کار بیشتر از چند تا مسجد ساختن بود. بعضی چیزها زحمتش به چشم نمیآید ولی خیلی زحمت دارد. مردمی که دخترهایشان را، دختر خودش را زنده زنده به زیر خاک میکند آن هم در سن تقریباً سه سالگی، چهار سالگی، وقتی که چیزی میفهمد. این مردم را بهشان بگویند که دختر یعنی همه چیز، دختر یعنی هُم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها وسرّ المستودع فیها اسم او فقط مطرح باشد. این حرف خیلی برای آنها سخت بود،
معیار ارزش در اسلام
شما فکر نکنید ابوجهل همینجوری بیخود با پیغمبر درگیر بود، همینها را مطرح میکرد. غلام سیاه باید حتی لباس نداشته باشد، لخت راه برود هر چه به او میگویند بگوید چشم، از یک حیوان هم با او بدتر رفتار میکردند. پیغمبر اکرم آمد بلال حبشی را، گفت تو مؤذن من باش. مؤذن میدانید یعنی چه؟ یعنی پرچمدار درآن زمان. مؤذن یعنی هر حرفی که پیغمبر با مردم دارد باید این شخص اعلام بکند. مؤذنش قرار داد. حتی یک عده گفتند که این بلال لهجهاش لهجهی عربی نیست، یک خوردهای در لهجه خوب اذان نمیگوید، عوضش کنید، یا گفتند او اذان نگوید. یک شب پیغمبر اکرم فرمود تو اذان نگو. در روایت دارد صبح نشد. حضرترسولاکرم فرمود: این لهجهی سین گفتن به جای شین گفتن بلال، برای من ارزشش بیشتر از أشهد را یک فصیحِ بلیغِ عرب بگوید. اینها هدف اذان گفتن تنها نیست. معلوم است که معرفی کردن اینکه لا فخر بین الأسود و الأبیض است. فخری بین سیاه پوست و سفید پوست نیست. گاهی سیاه پوست بهتر از سفید پوست است. عربهای متعصب آن زمان گفتند این فارسها نباید در بین ما بیایند. اجنبی هستند، خارجی هستند، کسانی هستند که اینها ارزش وجودی ندارند. پیغمبر اکرم سلمان را برازندهترین قرار داد. تا جائی که فرمود: السّلمان منّا اهل البیت. سلمان از ماست، از ما خاندان است. اینها مبارزاتی بود که از جنگ احد زحمتش بیشتر بود.
فقط اهل تزکیه نفس از فشار شیطان نجات پیدا می کنند
این پیغمبر، خُب امروز متولّد شد. جهّال همینطور وجود داشتند. چون تا نفس امّارهی بالسّوء بشر هست، تا تزکیهی نفس نیست، تا وقتی که مردم تزکیه نفس نکرده باشند، این جهل بر آنها احاطه دارد. بر شما همین تازگی چهارشنبه سوری گذشت، تحویل سال گذشت، سیزده به در هم گذشت، دیدید چقدر جهل بر شما، بر مردم احاطه داشت؟ هست، با همان حال پر قدرتش هست! تنها مردمی که در این بین، ممکن است از این فشار قدرت شیطانی نجات پیدا کنند کسانی هستند که تزکیه نفس کنند.
مبارزه شیطان با کتاب علی علیه السلام
اگر چه پیغمبراکرم آن روز آمد چون تا روزی که پیغمبراکرم ظهور کرد مردم عقلشان به چشمشان بود، عقلشان همان تعصبشان بود، عقلشان همان جهلشان بود. ولی وقتی که پیغمبراکرم ظهور کرد، دیگر زمان انقلاب عظیم بشریت بوجود آمد. تا آن روز کتابی اگر به دستشان میدادند نمیتوانستند حفظ کنند مثل یک بچهای که در کوچه دارد بازی میکند، شما کتاب کلاس اول را هم نمیتوانید به دست او بدهید تا چه برسد به کتاب دانشگاهی. ولی از آن روز تقریباً مردم، بعد از آن مبارزاتی که پیغمبر با تعصبات آنها کرد و عده ای که بتوانند این کتاب را نگه بدارند، وجود پیدا کردند یا پیغمبراکرم با خودش از عالم بالا واز عرش آورده بود، کتاب آمد، قرآن کریم.
تمام کتب آسمانی در گذشته که نازل شده، همه تحریف شده، به اقرار خودشان این کتاب حتی علیه اللهش باید، چون صدر اسلام علیه الله خواندند، باید باقی بماند، یک کلمهاش نباید تغییر کند. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿الحجر، 9﴾. البته مردمی که معصوم نبودند از جهل، اینها نمیتوانستند کتاب را حفظ کنند. پیغمبراکرم دست علیبنابیطالب را گرفت با خودش از عرش آورد که تو بعد از من یک چند روزی، چند وقتی بیشتر میمانی این کتاب را نگه دار، بعد بقیه خواهند آمد و این کتاب را نگه میدارند و الان هم حافظ این کتاب من و شما نیستیم، مردم مسلمان نیستند. آن کسی که معصوم از جهل است آن کتاب را حفظ میکند اگر یک کلمه بخواهیم در قرآن اضافه کنیم، یک آیه اضافه کنیم آنچنان قطع وتینمان حضرت بقیة الله میکند که حساب ندارد. همان طوری که در قرآن خدای تعالی فرموده است که اگر پیغمبر، گفت که وقتی که بزرگتر را خدا با آن اینطور معامله بکند با ماها معلوم است. اگر پیغمبر یک کلمه اضافه بر آنچه که بر او نازل شده به مردم بگوید از خودش بگوید، ما قطع وطینش میکنیم، رگ حیاتش را میزنیم، زندگی نمیگذاریم بکند. وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى (3)إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى (4)﴿النجم﴾. با این مقدمه میخواستیم بفهمانیم که پیغمبر چه کرد این کتاب را نازل کرد. یک اضافاتی هم از خودش که بهش وحی شده بود، به عنوان تفسیر قرآن به علیبنابیطالب فرمود و علی نوشت و اسمش کتاب علی شد. شیطان نگذاشت این کتاب در بین ما باشد اگر میبود از هزار و چهار صد سال قبل تا به حال یک نفر غیر مسلمان در کره ی زمین وجود نداشت. ولی شیطان کار خودش را کرد، شیطان زیاد دوست دارد که ما در جهل باشیم، چرا؟ برای اینکه اگر جهل ما تمام بشود، ما به حقایق پی ببریم، ما به فکر زندگی ابدیمان باشیم، به فکر کتاب علی باشیم ، به فکر حقایق باشیم، عمر او به پایان میرسد. إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) ﴿الحجر، 38﴾﴿ص، 81﴾. خُب از آنجا به بعد جهل باز هم هست.
خودتان را برای امام زمان ارواحنا فداه بسازید
آقایان خودتان را بسازید که از جهل نجات پیدا بکنید. اگر گفتیم دانشمند بشوید از زبان من اگر شنیدید منظورم اعتقادات و احکام و تزکیه نفس است علم هم همین است. نه اینکه زبان من باشد، زبان پیغمبراکرم همین را فرموده، عالم باشید، دانشمند باشید. همه هم میتوانند علم و دانش را که به عقل شما را میرساند، به ایمان شما را میرساند، دارا باشید. خودتان را بسازید که اگر ان شاءالله حضرت بقیة الله ارواحنا فداه آمد با آغوش باز آن وجود مقدس را بپذیرید. تنها گفتن اینکه من فدایت شوم و هر شب چهار شنبه به مسجد جمکران رفتن به اینها فقط اکتفا نکنید اینها خوب است اما به شرط اینکه وقتی رفتید در مسجد جمکران بفهمید که امام زمانتان چه دستور به شما داده. دستوری که در مسجد جمکران است می دانید که چیست؟ اول دو رکعت نماز تحیّت، در رکوع و سجودش هفت مرتبه تسبیح، هفت مرتبه قل هو اللّه است در هر رکعت. اینها میدانید یک چکشهایی است که به دیوار قلب ما که از سنگ سختتر است روی آن میخی که میخواهد فرو شود میزنند. هفت مرتبه بگوئید قل هو اللّه احد یعنی چه؟ یعنی اگر دفعهی اوّل نفهمیدم دفعهی دوم بفهمم، دفعهی دوم نفهمیدم دفعه سوم بفهمم، دفعهی چهارم بفهمم، دفعهی پنجم بفهمم و بالاخره اگر هفت مرتبه قل هو اللّه را خواندی و شناسنامهی خدا را پیدا نکردی و نفهمیدی، بیسوادی. یعنی جاهلی. شما یک شناسنامهای را بدهید دست یک کسی، هفت مرتبه این شناسنامه را بخواند، آخرش بگوید اسم این آقا چی بود، به او نمیخندید؟ میگوئید مگه تو سواد نداری؟ هفت مرتبه در یک رکعت، هفت مرتبهی دیگه هم در یک رکعت. هفت مرتبه سبحان ربّی العظیم و بحمده، هفت مرتبه این را گفتی بعد هم بگوئی که خدا، اصلاً خدا را قبول نداشته باشی یا اگر هم قبول داری، عظیم قبول نداری. عظیم معنایش این است که همه چیز تو تحت سیطرهی اوست. سبحان ربّی الاعلی و بحمده، هفت مرتبه. عجب اعمال سختیِ! طول میکشد. برای تو که جاهلی طول میکشد والِّا آنهائی که اهلش هستند میگویند ای کاش سرمان را دیگر از سجده برنداریم و یا دائماً در رکوع باشیم و بگوئیم سبحان ربّی العظیم و بحمده.
بعد دستور داده که صد مرتبه در هر رکعت بگوئید إیّاک نعبدُ وإیّاک نستعین. من کنار یک نفر در مسجد نشسته بودم، دیدم این تندتند، تندتند، إیّاک نعبد وإیّاک، گفتم اگر من اینجوری کسی حرف بزنه اصلاً هیچ تأثیری در او نمیگذارد. شما یک چکش را میگذاری، میخ را گذاشتید به دیوار یا نه. حتماً گذاشتید. چکش را هم میگیرید میزنید اوّلی و دوّمی را تند نباید بزنی، چرا؟ به جهت اینکه میخوره به دستت، به جهت اینکه میخ در میرود، مخصوصاً دیوار سفت هم باشد. آرام آرام اول بزنید، هر موقع یک خورده جا افتاد، حالا بعدش ممکن است یک خورده تند بزنید. إیّاک نعبد و إیّاک نستعین، إیّاک نعبد و إیّاک نستعین (تند تند بگوئی) این مسخره است. ببینید چقدر خوب دارند میسازنتان. یک کسی به من میگفت مسجد جمکران، خُب مسجد، خیلی خُب ولی این اعمالش یعنی چه؟ گفتم برای تو هیچی! تو اعمالش را هم انجام بدهی چکش را میزنی روی دستت، میآیی بیرون، دستت هم به گردنت آویزان است مثلاً، اگر محکم بزنی. امام زمان علیه الصّلاة و السّلام میخواهد ما را از جهل بیرون بیاورد. مسجد جمکران بسیار مدرس، و مدرسهی آموزندهای است، منتهی برای افرادی که سواد هیچ ندارند، برای افراد بی بند و بار، لا اُبالی، اینها بروند و بیایند. همانجا هم که بروند بازی میکنند. آنجا هم رفقا را میبینند. همانجا هم ایّام روز سیزده به در آنجا شلوغتر از شب چهار شنبه شده بود، بازی، همه چیز را به بازی میگیرند. مرحلهی بعدی که ان شاءالله منتظرش هستیم، کتاب را نگه داشتند، اسم اسلام را ائمهیاطهار را نگه داشتند، اسمش را نگه داشتند یک عده افراد مخلص هم که ان شاءالله جمعی از آنها شماها باشید، نگهتان داشته اند. یک مرتبه به کل بشریت گفته می شود، وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ﴿آل عمران، 103﴾ به وسیله ی امامزمان علیه الصّلاة و السّلام.
بیان معارف اسلام به وسیله امام صادق علیه السلام
در زمان امامصادق علیه الصّلاة و السّلام هم باز تاریکی آمد. پیغمبر که از دنیا رفت سقیفهای تشکیل شد. شیطان تبریک آمد گفت و تاریکی هی شروع شد. در زمان ما کمتر، چون کویر زدائی شده، کمتر. ولی من یادم است بچه بودم، آسمان مشهد یک باد تاریک کنندهای که شنهای بیابان را بلند کرده بود، برده بود بالا، که چراغ روشن کرده بودیم، تاریک کرد. بعد از پیغمبراکرم اینطوری شد، تاریک کرد. تاریک شد و شد و شد، تا زمان یزید بن معاویه لعنة الله علیه و زمان خلفای اموی. خُب معلوم است اینجور تاریکی ها حتی همان شنهای روانی که روی آسمان میآید، اینها دوام ندارد للباطل جوله باطل یک جولانی دارد.
ولی در زمان امام صادق علیه الصلاة و السلام، باز وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ﴿آل عمران، 103﴾، امامصادق علیه الصّلاة و السّلام نشست معارف و حقایق مذهب اسلام را، من دیشب بود یا روز جمعه بود، گفتم نگوئید مذهب ما از امام صادق است، این حرف مال دشمن است. مذهب مال پیغمبر است، ما یک سر سوزن تخطی از آنچه را که پیغمبر نازل کرده از جانب خدا نکرده ایم هر چه او گفته ما انجام دادهایم. شما بروید در کتب روائی و آیات قرآن دقت کنید یک خطی را شروع کنید که آنچه را خدا و پیغمبر و ائمهی اطهار، حالا خدا و پیغمبر فرمودند اگر یک جا ما انحراف داشتیم، اعلام کنید. یک سر سوزن انحراف مذهب تشیع، این را هم که میگوئیم مذهب تشیع، به خاطر اینکه در مقابل، راههای مختلفی بوجود آوردهاند، عرض میکنیم و الّا هیچ. راه راست خدا، پیغمبر، قرآن، ائمهیاطهار آمدیم تا غیبت حضرت بقیة الله و وجود مقدس امام زمان و بعد هم قیامت، این راه ماست. شما بروید ببینید آنها چه میگویند؟ ببینید انحراف مال ماست یا مال آنهاست. امام صادق علیه الصلاة و السلام رئیس دین در زمان خودش است، امام زمان در زمان خودش است. حضرت ولی عصر البته محبوب همه است، ولی امام صادق در زمان خودش میدید بعضی کارها را از نظر مصالح اجتماعی نمیتواند انجام بدهد، در خانه مینشست.
گریه امام صادق علیه السلام برای امام زمان ارواحنافداه
آن صیرفی میگوید که من وارد بر امام صادق شدم جمعی هم بودند با من، دیدم حضرت نشسته روی زمین، روی خاک نشسته، اشک میریزد این جملهای که اینجا نوشته است سیّدی غیبتک نَفَت رقادی ای آقای من ای مولای من، پدربزرگ است ظاهراً چیزی از امام زمان کم ندارد، همهی علم و عصمتی که او دارد این هم دارد، ولی به او میگوید سیّد من تو کاری میکنی که من زمانم ایجاب نمیکند که انجام بدهم. نَفَت، نفی کرده، طاقت من را از بین بُرده، چه کنم؟ اگر پیدایت میکردم، زمان تو بودم، من تمام عمر خدمتگزارت میشدم. ای خاک بر سر ما که در زمان او هستیم و خاک پای امام صادق هم نیستیم و خدمتگزار آن حضرت نمیشویم. این دعای ندبه از امام صادق رسیده، طبق نقل مرحوم مجلسی، زانوها را در بغل میگرفت، صدا میزد أین إبن النّبی المصطفی و ابن علی المرتضی و أبن خدیجة الغرّاء و أبن فاطمة الزّهراء. صدا میزد أین طامس آثار الزّیغ و الهوی کجاست آن کسی که بیاید هواهای نفسانی مردم را از بین ببرد، همه را در صراط مستقیم قرار بدهد.
خدایا امروز دو عید بزرگ برای ما هست. تولد امامصادق و تولد حضرترسولاکرم. خدایا می شود؟ میشود آرزوی پیغمبراکرم، آرزوی امامصادق را همین امروز تحقّق بدهی و چشممان را به جمال مقدسش روشن کنی و دنیا را پُر از عدل و داد بوسیلهی حجة بن الحسن بفرمائی.
لا حول و لا قوة الّا بالله العلی العظیم.
وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ الطَّاهِرِین
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.