۱۷ ربيع الاول ۱۴۲۵ – ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۳ – صراط مستقیم- میلاد پیغمبر اکرم و امام صادق (صلوات الله علیهما و آلهما)

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِیم

 أَلحَمدُلِلّه وَالصَّلوهُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ ‌اللّه وَ عَلی آلِهِ آلِ اللّه لاسِیمَا عَلی بَقیهَ اللّه روحی وَ أَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَداء وَاللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلی أَعدَائِهِم أَجمَعین مِنَ الآنِ إلی قِیامِ یومِ الدّین.

 «اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ» فاتحه/ ۶-۷

 روز میلادِ مسعودِ حضرت نبی‌اكرم و امام صادق علیهما و علی آلهما‌السلام را به همه‌ی شما تبریك عرض می‌كنیم و امیدواریم زیر سایه‌ی حضرت بقیة‌‌اللّه ارواحنا فداه همه موفق و مؤید و منصور و یار حجة ابن الحسن علیه‌السلام باشید.
موضوع سخن ما در هفته‌ی گذشته و در هفته‌های قبل، مسأله صراط مستقیم بود كه یكی از اركان بسیار مهم و مراحلِ بسیار با اهمیتِ سیر الی الله و تزكیه‌ی نفس است.
در اوّل سوره‌ی مباركه‌ی یس، خدای‌تعالی خطاب به پیغمبراكرم فرموده: «یس»(يس/۱) البته این «یا» یاء ندا نیست، مركبّاً اسم پیغمبراكرم است. به دلیل اینكه در سوره‌ی صافات خدای‌تعالی می‌فرماید: «سَلَامٌ عَلَى آل یاسِینَ» (صافات/۱۳۰)، نفرموده آل سین
خاتمیت رسول گرامی اسلام
معنایش این است كه پیغمبر! «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» (يس/۳) تو یكی از فرستادگان هستی، از رسولان هستی، از كسانی هستی كه ما انتخابت كرده‌ایم و برای هدایت مردم به كره‌ی زمین نیز آمده‌ای. اگر چه پیغمبراكرم امتیازاتِ بیشتری دارد؛ علاوه بر آن‌كه نبی است، رسول است. علاوه بر آن‌كه رسول است، اولوالعزم است. علاوه بر آن‌كه اولوالعزم است، خاتم‌انبیاء است و پایان دهنده‌ی نبوت و رسالت است.
چرا باید آن حضرت پایان‌دهنده باشد؟ به علت آن‌كه ما در بحث‌ عقاید – اگر یادتان باشد – گفتیم كه آنچه پروردگار متعال از علمش كه برای مردم كره‌ی زمین تا قیامت لازم بوده، در روح مقدس رسول اكرم در نزول اول قرآن به عنوان معلومات آن حضرت، نازل فرموده است و چیزی باقی نمانده كه دیگران از پروردگار دریافت كنند كه به پیغمبراسلام گفته نشده باشد. بنابراین پیغمبرِ بعد از این حضرت، یا باید آنچه بر آن حضرت نازل شده همان را خدای‌تعالی بر او نازل كند كه كار عبثی است و یا باید مطالب دیگری كه به پیغمبراكرم نفرموده، بر این پیغمبرِ بعدی نازل نماید كه این خلاف است، گفتیم که همه‌ی علوم بر پیغمبراكرم نازل شده، پس معنی خاتم‌الانبیاء، پایان دهنده‌ی پیامبران، معنایش واضح و معلوم و عقلی است. «إِنَّكَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ».
پیامبر در صراط مستقیم است
نكته‌ای كه می‌خواستم تذكّر بدهم در این سوره‌ی مباركه این جمله است: «عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (يس/۴) تو ای پیغمبر؛ بر صراط مستقیم هستی. چون او به تصدیق پروردگار بر صراط مستقیم است، بنابراین صراط مستقیم، گفتار و اعمال و دستوراتِ آن حضرت است. «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی» (آل‌عمران/۳۱) ای مردم؛ اگر شما خدا را دوست دارید و مایل هستید به خدا برسید و می‌خواهید به لقاء پروردگار كه نهایتِ خواسته‌های سالكین الی الله است برسید، از من پیروی كنید. یا در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «لقد کان لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/۲۱) برای شما در پیغمبراكرم الگوی خوبی است. شما اگر می‌خواهید به حقیقت و حقایق برسید باید پیغمبراكرم را الگو قرار بدهید، و در همین سوره‌ی مباركه، سوره‌ی یس، خدای‌تعالی می‌فرماید: «وَ أَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیم» (يس/۶۱). عبادت، انسان را در صراط مستقیم قرار داده است. معنی این كه انسان بندگی كاملی بكند (چون بندگی، خودش راه رسیدن به خدا است) این است که باید به پیغمبراكرم اقتدا كند، «وَ أَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیم»، صراط مستقیم، بندگی خدا است. به ما كه وحی نشده تا بدانیم بندگی خدا یعنی چه. پیغمبر دیگری هم كه نداریم. ما درست است معتقد به یكصد و بیست و چهار هزار پیغمبر هستیم امّا اینها را به خاطر آن‌كه كه در قرآن نام بعضی از آنها آمده و به خاطر آن‌كه در روایات آن‌ها را معرفی كرده‌اند قبولشان داریم. والاّ حتی از حضرت عیسی اثری باقی نمانده، مطلبی باقی نمانده.
امتیاز دین پیامبر ما با سایر ادیان
یكی از كشیش‌های بسیار عالم و دانشمند و به نظر من منصف، به من می‌گفت: شما چند چیز دارید كه اگر ما می‌داشتیم دنیا را تسخیر می‌كردیم. یكی از آن سه چیزی كه او گفت این بود كه شما كلمات پیغمبرتان را عیناً بدون یك حرف كم و زیاد دارید. و ما یك كلمه، حتی یك كلمه از حضرت عیسی نداریم! چون اناجیل اربعه كه به حضرت عیسی نسبت داده می‌شود یا مال “متی” است، یا “لوقا” یا “یوحنا” یا “مرقس”. اینها بعد از وفات حضرت عیسی نوشته‌اند. قبلا گفتم وفات معنایش مردن نیست، خدای‌تعالی در قرآن به حضرت عیسی می‌گوید كه تو وفات می‌كنی، وفات یعنی فوت شدن و نبودن. آن موت است كه معنایش جداشدن روح از بدن است. این یك جمله را در پرانتز گفتم كه نگویید حضرت عیسی وفات نكرد (در حقیقت وفات کرد)؛ بلکه بگویید حضرت عیسی نمرد. « وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَ لَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ….، بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ الیه …» (نساء/۱۵۷-۱۵۸) خدا او را همین‌طور زنده به آسمان برد تا چند نفری در آسمان، از بدن دنیا (كه با شهداء و انبیاء و صالحین و صدیقین هستند) باشند. حضرت عیسی از او كلامی باقی نمانده، این را بدانید، حتی یك كلمه. لوقا نشست و گفت: عیسی این حرف‌ها را گفته، متی نشست و گفت: حضرت عیسی این سخنان را فرموده، لوقا و مرقس و سایرین، حدود شاید چهارصد انجیل نوشته شد كه بعضی‌هایش هنوز هم هست، مثلاً انجیل «برنابا»، بسیار انجیل خوبی است، اگرچه انحرافاتی هم باز دارد، با اینكه با مقایسه اناجیل اربعه هم كلماتش حكمت‌آمیزتر و هم سخنانش بهتر است اما مسیحیت آن را قبول نكردند، به خاطر اینكه در چهل جا نام پیغمبراكرم برده شده و بشارت به آمدن آن حضرت داده شده است. چرا این اناجیل اربعه اگر كلمات حضرت عیسی است و انجیل است چرا چهارتا است؟ آخر اگر انجیلی باشد كه بر حضرت عیسی نازل شده باشد چرا چهارتا شد؟ برای اینكه این چهارتا با هم اختلاف دارند و همین اختلاف، دلیل بر این است كه انجیل از زبان حضرت عیسی نوشته نشده. این چهار نفر یك چیزهایی حفظشان بوده که نوشته‌اند و عیسویت و مسیحیت – باصطلاح ما روی رودربایستی – با همه‌ی اختلافی كه در این اناجیل هست نتوانستند دیگر این چهار نفر را كنار بگذارند. اگر اختلاف نبود چهار نفری آخر این انجیل را امضاء می‌كردند و تأیید می‌كردند. همان‌طوری كه قرآن ما دوازده معصوم این قرآن را تأیید كرده‌اند و امضاء كرده‌اند، هر امامی یك قرآنی ندارد. علی بن ابیطالب قرآنی را كه در مسجد آورد و به مردم داد، آن غیر از این قرآن نبود. نهایت، پیغمبر تفاسیری در اطراف این آیات بیان كرده بود، مطالبی فرموده بود، آن هم نه از جانب خود، از جانب وحی كه قرآن در این ارتباط می‌فرماید: «وَ مَا ینْطِقُ عَنْ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى. عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» (نجم/۳-۵) بنابراین قرآنی كه علی آورد؛ به خطّ علی بن ابی‌طالب بود و كلماتِ توضیحی رسول اكرم از جانب خدا درباره‌ی این آیات بود. مثلاً در آیه‌ی شریفه‌ی:«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ» (مائده/۶۷) اینجا بعد از «إِلَیكَ» در كتاب علی – كه اسم این قرآن و تفسیر قرآن؛ كتاب علی است – آن‌جا در پرانتز «فی علی» دارد، یعنی «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ “فِی عَلِی” وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ في علي وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَذَّبْتُكَ عَذَابًا أَلِيمًا بحار ۳۵/ ۵۸؛ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ قال نزلت هذه الآية في علي وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» بحار: ۳۷/ ۱۱۳ و ۳۷/ ۱۳۷، احتجاج: ۱/ ۵۷، تأويل‏الآيات‏الظاهره: ۴۶۳؛ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ قال نزلت هذه الآية في علي وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» تفسيرالقمي: ۱/ ۱۷۰، بشاره‌المصطفى: ۲۴۳) این «فی علی»، جزء قرآن و جزء آیات قرآن نیست، جزء توضیحات است، مثل پاورقی است كه یك مؤلف بر كتاب خودش می‌زند و از این قبیل در قرآن زیاد هست و در روایات هم آمده. بعضی از افرادی كه اجتهاد و تفقّه‌شان ضعیف بوده این آیات را حمل بر تحریف قرآن كرده‌اند، یعنی معتقدند دشمنان، «فی علی» را انداخته‌اند، این درست نیست، اگر آن كتاب را از علی بن ابی‌طالب می‌گرفتند و به امام مجتبی تنها سپرده نمی‌‌شد و آن حضرت هم به ائمه بعد از خودش نمی‌‌سپرد و الان هم دست امام زمان است (خود كتاب غایب نیست ولی صاحبش، نگه‌دارنده‌اش چون غایب است این كتاب در اختیار ما نیست) لذا بعضی‌ اینطور فكر كرده‌اند كه شیعه می‌گوید قرآن تحریف شده است. امام مثلاً می‌فرماید این آیه این‌طور نازل شده و درست هم هست، بر پیغمبر با توضیحش نازل شده – خوب دقّت كنید – برایتان مثال زدم؛ با توضیحش نازل شده، ولی كلمات قرآن مثل نور می‌درخشد؛ یك فردی بود به نام كربلایی كاظم كه من مدّتی با او بودم. ایشان دفعتاً حافظ قرآن شده بود، اعجازوار، اما سواد نداشت. یادم هست كتاب شرح لعمه در جلویم بود – شرح لعمه را علماء و طلبه‌ها می‌دانند كه آیات قرآن را استدلال كرده، نه حركتی رویش گذاشته (مخصوصاً شرح لعمه‌های سابق) نه درشت‌تر نوشته، در ردیف بقیه كلمات مرحوم شهید آمده – به من می‌گفت این آیه‌ی قرآن است، من نگاه می‌كردم می‌دیدم درست می‌گوید، حتّی یك كلمه “لكن” را به من گفت این مال قرآن است! آخر در یك كتاب عربی یك كلمه “لكن” مال قرآن باشد بقیه‌اش مال مرحوم شهید باشد؟ من مدتی مطالعه كردم دیدم بله، ایشان مثلاً در این قسمت از بحثش می‌گوید “لكن”ی كه در فلان آیه هست این به این معنا است و این استثناء را مثلاً آورده، من كنجكاو شدم كه تو از كجا می‌فهمی كه این یك كلمه از قرآن است و بقیه‌اش از كلمات خود مرحوم شهید است؟ می‌گفتم كه تو از كجا می‌فهمی؟ ایشان به من گفت: من سواد ندارم، من آنهای دیگر را اصلاً نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانم بخوانم. این «لكن» مثل چراغ مهتابی در این كتاب می‌درخشد و من از اینجا می‌فهمم كه این آیه‌ای یا كلمه‌ای از قرآن است. در كتاب علی علیه الصلوة و السلام؛ نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم بگویم آن‌ کلمه‌های دیگر نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درخشد امّا نورهایش فرق می‌كند. اگر ان‌شاءالله در زمان ظهور، خدمت حضرت بقیة‌اللّه رسیدید، آن كتاب را به شما نشان خواهند داد. همان‌طوری كه ائمه‌ی اطهار به بعضی از اصحابشان – كه به حد تواتر رسیده- نشان داده‌اند، آن‌جا خواهید دید كه آیات قرآن در لا به لای این كلمات پیغمبر -كه باز كلمات پیغمبر هم از خودش نیست از جانب خدا است، فرق قرآن و كلمات پیغمبر در این است كه این كلمات و تركیب حروف از جانب پیغمبر یا در نهج‌البلاغه از علی بن ابی‌طالب است و بالاخره هر چه باشند مخلوق خدا هستند اما كلمات قرآن از خدا است یعنی مخلوقِ خدا است و تركیب حروفش از جانب خدا است – چطور درخشندگی‌دارد.
یک خصوصیت از قرآن
من در هفته‌ی گذشته گفتم، شما اعلام كنید؛ یك مسیحی پیدا نمی‌‌كنید كه انجیل را از حفظ باشد! اگر هم باشند خیلی كم هستند، امّا سیل‌آسا بچّه‌های ما، آن هم بچه‌های زیر پنج سال و هفت سال قرآن را حفظ‌اند! این مال آن نورانیت است، یعنی شاید بتوانیم بگوییم كه هر چه انسان گناهش كمتر، فطرتش پاك‌تر، ارتباطش با عالَم ارواح و حفظ جنبه‌های علمی عالَم ارواحش بیشتر، زودتر قرآن را حفظ می‌كند، این را بدانید. شما اگر یك مطلبی را یك كسی برایتان گفته باشد این را زودتر می‌توانید به زبان جاری كنید تا اینکه مطلب را بخواهید در دل خودتان بسازید و بعد بیان كنید. تمام قرآن بر همه‌مان، یعنی بر اساتیدمان كه ائمه‌اطهار در عالَم ارواح باشند نازل شده. در آن كتاب علی، همه‌ی مطالب گفته شده و این را بدانید كه اگر او می‌بود یك سر سوزن اختلاف نه بین مجتهدین وجود داشت، نه بین مردم و نه بین مذاهب مختلف.
عدم اعتبار انجیل و تورات
حضرت عیسی بعنوان آخرین پیغمبر آمده است اما یك كلمه از او نمانده. در عین آنكه ما تعظیم می‌كنیم در مقابل حضرت عیسی، آثار حضرت عیسی را دوست داریم اما یك كلمه از حضرت عیسی اگر یك مسیحی نقل كرد، جایزه دارد! یا مال لوقا است، یا مال یوحنا است، یا مال مرقس یا مال متی و یا نهایتاً به اعتقاد ما مال برنابا است. پس از این آخرین پیغمبر، هیچ كلامی از خدا باقی نمانده.
كتاب تورات كه به قول یك كسی التماس دعا! آنقدر یهودی‌ها به نفع خودشان تورات را زیر‌و‌رو كرده‌اند كه اصلاً اعتبار ندارد. آن‌قدر این كتاب، مسائل مختلف آمده حتّی تا جایی كه كشتی گرفتن خدا با یعقوب و به زمین خوردن خدا را آورده! آنها هیچ چیز ندارند.
این كتاب مقدسی كه می‌بینید تقریباً بیشتر از قطر قرآن هست این سی و چند تا كتاب است، از سی و چند پیغمبر كه هیچ كدامش سندیت ندارد. خود مسیحی‌ها و یهودی‌ها می‌گویند این كتاب سندیت ندارد و لذا به آن عمل هم نمی‌‌كنند.
قرآن نباید دو تا شود
تنها و تنها كتابی كه مسلمان‌ها به پیروی از ائمه‌اطهار و حفاظت خاندان عصمت – به تصدیق همه – آنرا سالمِ سالم نگه داشته‌اند قرآن است. حتی گاهی بعضی‌ها خدمت ائمه می‌گفتند كه به ما اجازه می‌دهید كه این سوره در مكه نازل شده، آن سوره در مدینه، سوره مكیه كه پیغمبر در مكه بوده جلوتر بگذاریم و سوره‌ی مدنیه را بعد بگذاریم؟ امام می‌فرمود: «اقْرَؤوا كَمَا یقْرَأُ النَّاسُ» (الکافی،ج۲/۶۳۱). «سَلَامٌ عَلَى إِلْ یاسِینَ» به تصدیق سنّی و شیعه غلط است. ولی امام می‌فرماید: اگر خواستید سوره‌ی صافات را بخوانید اختلاف ایجاد نكنید. قرآن شما با قرآن اهل‌سنت دو تا نباشد، شما هم بخوانید: «إِلْ یاسِینَ» تا زمانی که امام زمان بیاید، همه را یكپارچه كند، آنجا دیگر هر كاری می‌خواهید بكنید بكنید. من دلائلی دارم كه تا زمان حضرت رضا علیه الصلوة و السلام قطعاً و یقیناً در قرآن‌ها «سَلَامٌ عَلَى آل یاسِینَ» بوده، در آن جمعی كه مأمون از علمای سنی و شیعه و غیرمسلمان جمع كرده بود كه حضرت رضا را منكوب كنند، حضرت به علمای اهل‌سنت رسید، در فضایل اهل‌بیت عصمت و طهارت – روایتش صحیحه است – در آن‌جا به علمای اهل سنت فرمود: دوازدهمین فضیلتی كه برای خاندان عصمت و طهارت هست این است كه در ردیف انبیاء اولوالعزم، خدا به اینها سلام گفته؛ اوّل می‌گوید: «سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ» (صافات/۷۹) بعد می‌فرماید: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ» (صافات/۱۰۹) «سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ» (صافات/۱۲۰) بعد می‌گوید: «سَلَامٌ عَلَى آل یاسِینَ» (صافات/۱۳۰) از علما می‌پرسد كه یاسین كه هست؟ می‌گویند: پیغمبر است. آل‌یاسین كه هستند؟ آل پیغمبرند. یك نفر در آن جمعی كه همه به عنوان عناد در مقابل علی بن موسی الرضا نشسته‌ بودند نگفتند كه اِل یاسین درست است، این دلیل بر چه هست؟ دلیل بر این است كه تا آن زمان هنوز جهلشان فعال نبوده كه آن‌ها را وادار به تغییر كند، چون خیلی مهم است؛ آل یاسین در ردیف انبیاء اولوالعزم، نفرموده سلام علی حزقیل و سلام علی یعقوب و سلام علی یوسف، در ردیف انبیاء اولوالعزم آن هم در دو جا سلام فرموده: اول «سَلَامٌ عَلَى آل یاسِینَ». در یك جای دیگر هم می‌فرماید: «سَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى» (نمل/۵۹) كه مفسرین همه نوشته‌اند منظور از مصطفین ؛ سلام علی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم الی یوم القیامة است،تا روز قیامت. درباره «سَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى» به مفسرین مراجعه كنید. پس ائمه‌اطهار «مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» (عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ أَهْلُ بَيْتِي كَسَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ. وسائل‏الشيعه: ۲۷/ ۳۴؛ «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ «مَنْزِلَةُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَسَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ تَعَلَّمُوا مِنْ عَالِمِ أَهْلِ بَيْتِي وَ مَنْ تَعَلَّمَ مِنْ عَالِمِ أَهْلِ بَيْتِي نَجَا» مستدرك: ۱۷/ ۲۴۴ و «… يَنْجُو مِنَ النَّارِ» مستدرك: ۱۷/ ۲۷۲؛ «مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق و مثل باب حطة من دخله نجا و من لم يدخله هلك» بحار: ۲۳/ ۱۰۵) اینها فرموده‌اند كه «اقْرَؤواْ كَمَا یقْرَأُ النَّاسُ» (قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَ‌ةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ ع وَ قَالَ أَخْرَجَهُ عَلِيٌّ ع إِلَى النَّاسِ حِينَ فَرَغَ مِنْهُ وَ كَتَبَهُ فَقَالَ لَهُمْ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ قَدْ جَمَعْتُهُ مِنَ اللَّوْحَيْنِ فَقَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِيهِ الْقُرْآنُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيهِ» كافي: ۲/ ۶۳۳، وسائل‏الشيعه: ۶/ ۱۶۲، مستدرك‏الوسائل: ۴/ ۲۲۶، بحار: ۸۹/ ۸۸) شما اگر خواستید در اتاق تنها بخوانید «سَلَامٌ عَلَى آل یاسِینَ» امّا این را علنی نكن. «سَلَامٌ عَلَى اِل یاسین» بخوان. آن كسی كه باید بفهمد می‌فهمد.
به قرآن خیانتهایی شده اما تحریف نشده
خیانت‌هایی كه شده – این در قرائت است، نگویید تحریف است، اختلاف در قرائت است، همه‌ی مسلمان‌ها متفقند كه قرائت‌ها مختلف است، شما ببینید حتی سنی‌ها «مَلِكِ یوْمِ الدِّینِ»، «مَالِكِ یوْمِ الدِّینِ» را به هر دو شکل می‌خوانند، خوب یك حرف كم و زیاد می‌شود؛ «مَالِكِ یوْمِ الدِّینِ» با «مَلِكِ» یك حرف زیاد دارد اما قرائت محسوب می‌شود. اگر ما گفتیم «سَلَامٌ عَلَى آل یاسِینَ» این تحریف نیست، یا آن‌ها اگر گفتند «اِل یاسِینَ» باز هم تحریف نیست، این در قرائت است و شیعه و سنی متفقند كه قرائت‌ها مختلف است. مثلاً «صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» (حجر/۴۱) یا «صِرَاطُ عَلِیٍّ مُسْتَقِیمٌ» (عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ هَذَا صِرَاطُ عَلِيٍّ مُسْتَقِيمٌ، كافي: ۱/ ۴۲۴؛ «عن أبي عبد الله ع قال تلا هذه الآية هكذا هذا صراط علي مستقيم» بحار: ۲۴/ ۱۷؛ «كان يقرأ هذا الحرف هذا صراط علي مستقيم فقلت للحسن ما معناه قال يقول هذا طريق علي بن أبي طالب و دينه طريق و دين مستقيم فاتبعوه و تمسكوا به فإنه واضح لا عوج فيه» بحار: ۲۴/ ۲۳؛ «عن أبي عبد الله ع هذا صراط علي مستقيم قال هو و الله علي ع هو و الله الصراط و الميزان» بحار: ۳۵/ ۳۶۳؛ «قال هذا صراط علي مستقيم قال صراط علي بن أبي طالب ع فقلت صراط علي ع قال صراط علي ع» بحار: ۳۵/ ۳۷۲) من هر دو را برایتان معنا می‌كنم؛ ببینید ذهن شما كدام یك را بهتر می‌پذیرد. «صِرَاطٌ عَلَیَّ» یعنی راه بسوی من مستقیم است، «صِرَاطُ عَلِیٍّ مُسْتَقِیمٌ» یعنی راه علی بن ابی‌طالب مستقیم است. شما شیعه هستید ممكن است بگویید كه دومی را ما بهتر می‌پسندیم. امّا از نظر معنا هم الگو بدست داده «وَ لَوْ لا أَنْتَ یا عَلِی لَمْ یعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی» (کنز الفوائد، جلد ۲، صفحه ۱۷۸) هم علی را معرفی كرده، برای اینكه راه مستقیمی كه می‌خواهید بروید نمونه‌اش او است. این ماشین را می‌بینی آن‌طور دارد مستقیم می‌رود پشت سر او را بگیر و برو، به مقصد می‌رسی. «صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» آن لطافتِ معنا را ندارد، امّا حالا اگر شما خواستید بخوانید، بخوانید: «صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» تا تفرقه‌ای بین شیعه و سنّی نباشد. آنها هم تحریف كرده‌اند، حتی بیشتر از شیعه. چون آن‌ها بدون مدرك کرده‌اند، ما اگر یك چیزی را می‌گوییم با مدرك است. وقتی كه بعد از پیغمبر، ابی‌بكر و عمر نشستند و بنا داشتند قرآن را جمع كنند، عثمان هم فعال بود، گفتند: هر كس قرآن را حفظ دارد بیاید بخواند – در كتابهایشان نوشته‌اند – آیه‌ی رجم را یك نفر آمد خواند كه الزانیة و الزانی… اگر شوهر داشتند زنایشان محصنه بود اینها را رجمشان كنید، یعنی سنگسارشان كنید، الان در قرآن نیست، این را نپذیرفتند. یك عده‌شان گفتند: این جزء قرآن است آن‌ها گفتند نه نیست، در قرآن نگذاشتند و ما شیعه معتقد نیستیم. آنها می‌گویند این آیه را انداخته‌اند، ولی ما می‌گوییم نه. و امثال اینها زیاد است منتها شیعه چون مظلوم است و ائمه‌اش هم مظلوم بوده‌اند، تهمت را آن‌ها به ما می‌زنند. ما یك وقتی در منزلمان در نجف دزدی شده بود، یك نفر خیلی این‌طرف وآن‌طرف دنبال دزد می‌گشت، بعد ما فهمیدیم خود این آقا دزد بوده! می‌خواسته رد گم كند. آخر اگر ما می‌گوییم تحریف، ما می‌گوییم روی مدرك است؛ این‌كه بعضی‌ از توضیحات در قرآن كه مفسرش خدای‌تعالی بوده الان هم در دست علی بن ابی‌طالب با این خصوصیات برای مردم آورده، ما با این اتكا می‌گوییم كه «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ فِی عَلِی مِنْ رَبِّكَ یا مِنْ رَبِّكَ فِی عَلِی» و شما چرا این طور حرف می‌زنید؟ به چه مدرك؟
در عین حال «وحدت» از طرف ما است، ما دست وحدت دراز می‌كنیم. خدای من شاهد است كه من دیده ام که عرض می‌كنم؛ آن‌ها عقب می‌كشند. ما می‌گوییم قرآن را همانطوری كه آن‌ها می‌خوانند بخوانید، آن‌ها این را نمی‌‌گویند. در عین حال، اگر در این سایت ما یك نگاهی كرده باشید در بخش سخن روز، من در همین هفته‌ی وحدت نوشته‌ام كه وحدت، با این‌كه دو تا اختلاف دارنده دستشان را به یكدیگر بدهند و بگویند: با هم یكی هستیم و در دل با هم دشمن باشند، این دست دادن بالاخره سر ده قدمی بهم می‌خورد، آخرش بدشان می‌آید. هارون‌الرشید و موسی ابن جعفر با هم دست دادند، تأثیر هم داشت، اما هارون‌الرشید زود دستش را از دست موسی ابن جعفر كشید، همیشه دستش در دست او نبود.
علمای اهل سنت و شیعه اختلافاتشان را با انصاف کنار بگزارند
زمانی است كه همه باسوادند، زمانی است كه مردم همه می‌فهمندند، اگر بنا است اختلاف از بین برود، همه‌مان ان‌شاءالله در صراط مستقیم دین قرار بگیریم؛ علمای بزرگ بیایند بنشینند با هم اختلافاتشان را رفع كنند، انصاف داشته باشند. منِ سُنّی چطور می‌توانم بروم در بین اهل‌سنت بگویم: شیعه شدم؟! من را می‌كشند! این‌طور نباید باشد. یكی از علمای بزرگِ اهل سنت كه در جامع حلب برای طلاب تدریس می‌كرد می‌گوید: یك كتابی برای من یك شخصی آورد مال سید شرف الدین بود – خدا رحمت كند مرحوم سید شرف الدین را ، سیدشرف الدین از علما و بزرگان شیعه است – می‌گوید: من عصبانی شدم، این كتاب را پرت كردم ، گفتم تو كتاب یك شیطان را آوردی به من نشان می‌دهی این چطور كتابی است؟ آن شخص گفت: آقا! من كه جسارتی نكردم، من می‌خواستم ببینم شما استاد من هستید اجازه می‌دهید این كتاب را بخوانم؟ می‌گفتید نخوان! تمام می‌شد! ایشان می‌گوید: من از شرح صدر او و از این تنگ‌نظری خودم خیلی متعجب شدم. گفتم: خوب ، كتاب را بده! كتاب را گرفتم، كتاب المرجعات بود، بردم به خانه، گفتم می‌گذارم کنار، فردا صبح می‌گویم كتاب خوبی نبود، نخوان! شب خوابم نمی‌‌‌‌برد، مدام از این پهلو به آن پهلو؛ –دیدید كه گاهی انسان چشم‌هایش را می‌گذارد روی هم، باز می‌شود! خوابش نمی‌‌‌برد – خوابم نمی‌‌‌برد. گفتم: عجب من متعصبِ بی‌جهتی هستم، در اتاقِ تنها، كسی هم نیست، چراغ را روشن كنم ببینم این كتاب چه هست؟ می‌گوید صفحه‌ی اول، صحفه دوم – كتاب قطور است- كتاب تمام شد، همان یك شب خواندم، با خودم فكر كردم حالا من شیعه هستم یا سنی؟! دیدم نه! سنی نیستم! – كتاب المراجعات در بازار هست، ترجمه‌ هم شده – یك حالت عجیبی! خدا برای كسی نیاورد كه از یك راهی بخواهد به یك راهی دیگر برگردد، آن هم در آن حد! فردا من به طلبه‌ها چه بگویم؟ چه كار بكنم؟ من با همین آدمی كه دیروز این كتاب را آورده و با آن تندی ردش كردم چه كنم؟ می‌گوید كه یك برادری داشتم تلفن زدم گفتم بیا، آمد منزل من، از من هم بزرگتر بود، دانشمند هم بود، گفتم كه این كتاب را خوانده‌ای؟ گفت: بله! گفت: تو هم شیعه شدی؟ گفتم: مگر تو خوانده‌ای؟ گفت: بله! منتها مخفی می‌كردم، حالا چه كار كنیم؟ گفتیم به تمام چیزها پشت پا می‌زنیم، یا علی، فردا صبح می‌رویم و می‌گوییم مذهب شیعه حق است و حركت كردیم. ببینید؛ آدم وقتی وارد صراط مستقیم می‌شود باید تعصباتش را كنار بریزد. این است، حقیقت این است. (بعضی از دوستان می‌گویند: مادرم گفته كه این جلسات را نرو، من بگویم گوش به حرف مادرت نكن؟ آن‌وقت به بقیه چیزها هم گوش به حرف نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. بگویم: بكن؟ چه بگویم؟ این قدر آدم ضعیف؟!) صبح آمدیم وارد مسجد شدیم، دو نفری گفتیم: ما این كتاب را خوانده‌ایم و شیعه شده‌ایم، هر كِه هم می‌خواهد پیرو ما باشد، هر كِه هم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد التماس دعا! خُب معلوم است، مردم ریختند، اذیتمان كردند. شهر حلب هم از آن شهرهایی است كه شیعه خیلی كم دارد، سنگبارانمان می‌كردند، رفتیم پناهنده شدیم به یكی از مراجعِ نجف، آن وقت مرحوم آیت‌الله حكیم بود، ایشان به ما پناه داد، آمدیم كربلا، یكی از علما به ما پناه داد، در مشهد كه این را من یادم هست مرحوم آیت‌الله میلانی ایشان را پناه داد، كتابهایی اینها نوشتند، مثل این آقای تیجانی، درباره اینكه: «لماذا اخترنا مذهب الشیعة»، چرا ما مذهب شیعه را اختیار كردیم؟ ببینید؛ صراط معنایش این است. با همه‌ی مشكلات باید شما راه راست را بروید، «صِرَاط علیٍّ مُسْتَقِیمٌ» نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم این طوری بخوانید، خدا به كه نعمت ولایت را داده؟ به كه حقایق قرآن را اعطا كرده؟ علی بن ابی‌طالب. ظاهرا یكی از علمای اهل سنت است می‌گوید: «احتیاج الكل الیه و استغنائه عن الكل دلیل علی انه امام الكل» (قال خلیل بن أحمد الفراهیدی صاحب علم العروض : إحتیاج الکل إلیه و استغناؤه عن الکل دلیل على أنه إمام الکل ، عبقریة الإمام : ص ۱۳۸)،احتیاج همه‌ی مردم به علی دلیل بر این است كه او امام الكل است؛ شما یك جا پیدا بكنید كه علی بن ابیطالب یك سؤال معمولی حتی در امور دین از یكی دیگر از اصحاب كرده باشد! ولی همه از او سؤال می‌كردند.
پیامبر و اهل بیت صراط مستقیمند
پس ببینید؛ ای پیغمبر! «اِنَّكَ» با اِنّ قطعی، تو بر صراط مستقیمی، «وَ أَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ» این دو در یك سوره است: بندگی خدا از طریق پیغمبر با عمل به دستورات پیغمبر. پیغمبر در مدت عمرش همه‌ی احكام را نتوانست – اصلاً اقتضا نمی‌‌كرد- به همه‌ی مردم برساند، ولی در جای خودش امام صادق را گذاشته، در جای خودش ائمه‌اطهار را گذاشته، من به یكی از علمای بزرگ اهل سنت گفتم: ما تقول فی هذا الحدیث؟ در این حدیث نظر مباركتان چه هست؟ نابینا بود، ایشان گفت كه حدیث صحیح،این حدیث صحیحی است، حدیث این است كه در بعضی از روایات دارد «خُلَفَائِی» و در بعضی از روایات دارد كه «اَلْاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِی اِثْنَاعَشَرَ»، دوازده تا هستند، من تا اینجا بیشتر نگفتم، چون وسط حرف من دوید، دوازده‌ تا هستند، تا اینجا خواندم، ما تقول، چه می‌گویی؟ گفت: حدیث صحیح، گفتم كه: سمِّهِم، اسم‌هایشان را بفرمایید، او حالا حرف ما را بریده، دیدم گفت كه اولهم ابوبكر، ثم عمر، ثم عثمان، ثم علی، ثم معاویه،اینجا ایستاد، یكی از آن‌ جمع خیال كرد ردیف را یادش رفت! گفت: ثم یزید! ایشان گفت: نه، دنبال یك نفر بهتری می‌گشت! یزید شارب‌الخمر،یزید دین نداشت، خلاصه من او را به خلافت قبول ندارم. من گفتم: پس كه؟ ثم ؟ – چون پشت سر یزید آدم‌های بدتری یا مثل او می‌آیند- گفت: در خلفای اموی و عباسی بگرد، خوبهایشان را پیدا كن تا دوازده تا! این درست شد! گفتم: آقا؛ در همین روایت كه می‌گویید اولش صحیح است آخرش دارد «اَوَّلُهُمْ عَلِی بْنُ اَبِیطَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَینُ» («خُلَفَائِي مِنْ بَعْدِي اِثْنَاعَشَرَ»؛ يك دسته از روايات دارد كه: «اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ اَبِيطَالِبٍ وَ آخِرُهُمْ الْمَهْدِيُّ» و دسته‌ي ديگر از روايات، اسم يك يك از ائمّه را مي‌برد تا مي‌رسد به آخر آن‌ها: «اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ اَبِيطَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ» كه وقتي اين روايت را به جابر مي‌فرمايد، به جابر مي‌فرمايد تو او را خواهي ديد «وَ إقرَأْ مِنِّي السَّلامُ عَلَيْهِ»؛ نهج الحق و كشف الصدق: ۱۶۷، شرح احقاق الحق ج: ۱۳، محاضرات في الاعتقادات … و اسناد بسيار زياد ديگر) این ما را نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دید، من با همین لباس بودم، گفت تو شیعه هستی؟ جعفری هستی؟ یكی آن‌جا بود گفت بله، شروع كرد به بدگویی شیعه. یكی هم به ما اشاره كرد كه ایشان اگر حكم شرك تو را بدهد خطرناك است! بلند شو برو! ما هم بلند شدیم بیرون آمدیم. این روایت می‌خواهید مجموعش را داشته باشید كتاب «منتخب‌الاثر» آیت‌الله صافی گلپایگانی نوشته‌اند، با بیانِ مرحوم آیت‌الله بروجردی و راهنمایی مرحوم آیت‌الله بروجردی. این معنای صراط مستقیم است. متفقند كه ائمه دوازده تا هستند و از همه بیشتر در راه راست، حضرت صادق صلوات الله علیه به مقتضای زمانشان به ما كمك كردند و لذا امروز، روز تولد ایشان است. امروز باید متوسل به حضرت رسول اكرم، رئیس دین و حضرت صادق بشویم. این اصطلاح رئیس مذهب هم از آن حرفهای بی‌خودی است كه گفته‌اند. ما رئیس مذهبمان خود پیغمبراكرم است. فقط فرق امام صادق با سایر ائمه این است كه زمانشان ایجاب می‌كرد، یعنی بدلیل «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین»، ظالمین با ظالمین مشغول جنگ بودند، امام صادق صلوات اللّه علیه شاگردان زیادی تربیت كرد. مگر تا زمان امام صادق مذهب شیعه نبود؟ آن قدر روایات از زبان پیغمبر نقل شده است كه «انت و شیعتك یا علی فی الجنة» «وَ شِیعَتُكَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّةِ» (بحار: ۹۹/ ۱۰۴، مفاتيح‏الجنان ص: ۵۳۴) این را پیغمبر دارد می‌گوید، شیعه در قرآن آمده، «وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» (صافات/۳۸) شیعه از زمان حضرت ابراهیم، شاید هم قبلش شروع شده، این جمله که مذهب ما به امام صادق می‌رسد، مثل این است كه بگویند: مذهب شیعه به صفویه می‌رسد كه هم این دروغ است، ما شیعه صفوی در عالَم نداریم، حرف بسیار غلطی است هر كِه گفته. ما شیعه پیغمبر داریم، شیعه علی بن ابی‌طالب داریم، امروز هم شیعه امام زمان صلوات الله علیه داریم. «وَ شِیعَتُكَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُور»،
معنای شیعه
شیعه یعنی چه؟ یعنی كسی كه تشییع می‌كند. تشییع یعنی چه؟ یعنی عقب راه می‌رود، پشت سر آن جنازه كه راه می‌روند می‌گویند تشییع كرده، یعنی پایش را می‌گذارد جای پای علی، جای پای امام صادق، جای پای ائمه. ائمه اطهار علیهم الصلوة و السلام ما را از همه‌ی خطرات حفظ كرده‌اند. لذا امروز كه روز تولد رسول اكرم است امیدواریم در روز قیامت، در روز اوّل برزخمان، در همه جا دست ما از دامن آن‌ها، از دامن رسول‌اكرم كوتاه نشود و تولد امام صادق علیه الصلوة و السلام است و ان‌شاءالله این دو بزرگوار عیدی ما را ظهور فرزندشان قرار دهند كه
یار امام زمانتان باشید
امام صادق فرمود: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ‌ لَخَدَمْتُهُ‌ اُیامَ‌ حَیاتِی» (بحار: ۵۱/۱۴۸؛ غيبت نعماني: ۲۴۵) اگر من او را درك كنم، زمان من با زمان او تطبیق كند، تا زنده هستم خدمتگزارش خواهم بود. حیات امام صادق هم به همین دنیا اكتفا نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، شروعش از اینجا است. آقایان! زمان شما با زمان امام زمانتان تطبیق كرده، كوشش كنید كه خدمتگزارش باشید، یارش باشید، لازم به ظهور نیست، همین الان هم همه‌تان می‌توانید یار امام زمان باشید. همه‌ی انبیاء، تمام اولیاء مرهون خدمتی كه امام زمان علیه الصلوة و السلام به بشریت می‌كند هستند، همه‌شان متشكرند از آقا كه تو این كار را كردی، تو این عدل و داد را روی زمین برقرار كردی، همه‌شان تعظیم می‌كنند در مقابل امام زمان، حضرت رضا با آن همه‌ عظمت كه عالم آل محمد است وقتی اسم امام زمان را می‌آورد دستش را می‌گذارد روی سرش، این كمال احترام بوده در آن وقت، بلند می‌شود از جایش- می‌خواستم یك جمله هم عرض كنم كه اگر دوستان شعر خواندند اسم «قاف الف یاء میم» را كه می‌آورند این را یا اعلام بكنند كه می‌خواهند همه بلند بشوند یك‌دفعه می‌گویند، انسان نمی‌‌تواند به یك لحظه بلند بشود، یا نبرند، شعر هم هست جایش یك اسمی دیگر بگذارند – بلند می‌شد حضرت، دستش را می‌گذاشت روی سرش، «صَلّی اللهُ عَلَیكَ‌، صَلّی اللهُ عَلَیكَ‌، صَلّی اللهُ عَلَیكَ‌» (قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي لَسْتُ بِالَّذِي أَمْلَأَهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَاكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي وَ إِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ كَانَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ قَوِيًّا فِي بَدَنِهِ حَتَّى لَوْ مَدَّ يَدَهُ إلِىَ أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلْعَهَا وَ لَوْ صَاحَ بَيْنَ الْجِبَالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُهَا يَكُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ ذَاكَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُهُ الله فِي سِتْرِهِ مَا شَاءَ الله ثُمَّ يُظْهِرَهُ فَيَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطًا وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ ظُلْمًا، بحار:۵۲/۳۲۲) همه‌ی ائمه همین‌طور، نه اینكه آن‌وقت می‌خواستند تظاهرِ به این جهت كنند، نه! « ایامَ‌ حَیاتِی»، همیشه مرهون این خدمت بزرگ هستند. یك كسی در یك زندانِ تنگ و تاریكی بماند برای نجات یك عده، آن هم نه یك سال، نه دو سال، نه ده سال، نه بیست سال، نه صد سال، هزار و صد و هفتاد سال تا حالا. این دنیا برای امام زمان، یك زندانِ تك‌سلولی تنگِ تاریك، با زحمات و با مشقات زیاد است، برای چه ماندی آقا؟ مردم نجات پیدا كنند، این زندانیها نجات پیدا كنند، اینها که در این زندان دنیا هستند وقتی بیرون آمدند جایشان خوب باشد، در صراط مستقیم باشند، با حقیقت و معنویت برخورد كنند. قربان این آقا برویم، ماها كه نمی‌‌‌‌‌‌توانیم، همان امام صادق باید بفرماید كه خدمتگزارش هستم، حسین بن علی فرموده: من اگر دركش می‌كردم خدمتگزارش بودم، خدایا! ما لیاقت این آقا را نداریم، روز عید است، به آبروی امام صادق و امام رحمت، رسول اكرم، خدایا ما را از آن خدمتگزارانِ خدمتگزارانِ خدمتگزارانش قرارمان بده.
یك برنامه‌ای هم هست؛ یكی از آقایان طلاب از مشهد تشریف آورده‌اند اینجا كه عمامه را بگذاریم به سرشان و رسماً ان‌شاءالله از خدمتگزاران حضرت ولی‌عصر باشند و این عمامه جزء مسائل تاجگذاری – البته نگویید تاج بد است، شاهش بد بود! تاج در روایات هم هست و در دعا هم هست- بله جناب آقای سید محمد فاطمی. ما مرسوممان این است كه وقتی عمامه می‌گذاریم همه بایستید و صلوات هم بفرستید.
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
همه با‌توجه، نسئلك اللّهم و ندعوك؛ باعظم اسمائك؛ و باسمك الاعظم الاعظم الاعظم؛ الحجة ابن الحسن: یا الله، یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه،
پروردگارا! به آبروی آقا رسول اكرم و امام صادق فرج امام زمان ما را برسان.
همه‌ی ما را از بهترین اصحاب و یاورانش قرار بده.
قلب مقدسش را از ما راضی بفرما.
خدایا! در راه كمالات به آبروی امام زمان به ما كمك بفرما.
خدایا! دوستانی كه در راه تزكیه‌ی نفس قدم برمی‌دارند موفق و مؤید و منصورشان بدار.
دوستانی كه لباس سربازی تو را می‌پوشند و پوشیده‌اند و خدمت به دین می‌كنند، به آبروی ولی‌عصر، به آبروی ولی‌عصر همه را مؤید و منصور بفرما.
مرض‌های روحی‌مان شفا عنایت بفرما.
خدایا! صفات رذیله را از ما دور بفرما.
مریض‌های اسلام شفا عنایت بفرما.
مریض منظور، مریضه منظوره الساعة لباس عافیت بپوشان.
امواتمان غریق رحمت بفرما.
عاقبتمان ختم بخیر بفرما.
و عجل فی فرج مولانا.

 

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *