۱۶ ربیع الاول ۱۴۲۷ قمری – ۲۶ فروردین ۱۳۸۵ شمسی – استقامت

أعوذ بالله من الشیطانالرجیم

بسم الله الرحمنالرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آلالله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنةالدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یومالدین.

 

تقدیر از دوستان و توصیه به نوشتن تذکرات

میلاد مسعود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت امام صادق علیه الصلاة و السلام را به همه‌ی شما تبریک عرض می‌کنم. امیدواریم همه‌تان زیر سایه‌ی حضرت بقیة‌الله ارواحنا فداه، ازهمه‌ی گرفتاری‌هائی که در دنیا هست و انسان را ماداً ومعناً دچارمشکل می‌کند محفوظ باشید. این گردهمائی و این جلسه باید لحظه به لحظه‌اش برای شما مفید باشد، جمع زیادتان از راه‌های دور تشریف آورده‌اید و من به سهم خودم از زحمات‌تان متشکرم و ان‌شاءالله خدای تعالی و امام عصر ارواحنا فداه از زحمات شما تشکر می‌کنند. این زحمات به‌خاطر این است که ان‌شاءالله مشکلاتی که در راه رسیدن به خدا، در راه رسیدن به حیات ابدی، در راه رسیدن به مقام اولیاء خدا که «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (یونس/62) می‌کشید، این زحمات اگر روی حساب باشد، با نظم و ترتیب باشد، به آن‌ مطالبی که در این جلسه گفته می‌شود عمل بشود، و تعهّدات‌تان آن‌چنان باشد که خدای تعالی درباره‌ی مومنین فرموده: «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (مؤمنون/8)، مؤمنین کسانی هستند که به عهدشان وفا می‌کنند؛ اگر این‌طوری باشد، خدای تعالی ارزشی برای زحمات‌تان قائل می‌شود، و اگر این‌گونه نباشد – که خیلی بعید است که این چنین نباشد- طبعاً مثل بقیه‌ی مردم، که از عبادات‌شان و از اعمال‌شان بهره‌ی کافی نمی‌برند، شما هم خدای نکرده همان‌طور خواهید بود. من امشب – که شاید چهارمین جلسه‌ی گردهمایی استقامت است یا پنجمین، فکر می‌کنم همان چهارمین باشد- یک مطالبی می‌خواهم به شما عرض کنم: اولا کوشش کنید در هر جلسه‌ی این‌چنینی که اجتماع می‌کنید، قلم و کاغذی در دست‌تان باشد که مسائلی که گفته می‌شود حتما یادداشت بشود، به‌خاطر این‌که از این‌ها در نزد ما -که ضعیف‌ترینش هست- و در نزد خدا و در قیامت سؤال می‌شوید، روی کارهای‌تان اثر می‌گذارد، یعنی آن‌چه که مربوط به ماست، در دفاترتان، در حضور و غیاب‌تان، در ارتباط ما با شما طبعاً اثر می‌گذارد، و آن‌هایی که نامرتب باشند و مقاوم نباشند و بدون عذر در جلسه‌ای که دعوت می‌شوند حاضر نشوند، این‌ها را ما به طور ضعیف با آن‌ها برخورد می‌کنیم و شاید هم اگر تکرار شد بفهمیم که ایشان به درد همراهی با ما نمی‌خورد.

 

دستورات را با جدیت انجام دهید

خیلی زحمت دارد – هم برای شما و هم برای ما- که مجلسی این‌چنین ترتیب داده بشود، یک عده‌ی خاصی از شهرهای مختلف جمع بشوند، دوستان یک زحماتی برای تقریباً چهارصد نفر بکشند، در عین حال آن‌طوری که باید اهمیت داده شود، داده نشود. لذا آن‌چه که امشب من عرض می‌کنم باید به یک‌یک آن عمل بکنید، و الّا من شخصا از شما راضی نیستم؛ همه را باید عمل کنید، و الّا شما تحت تربیت اسلامی واقع نشده‌اید، و الّا نشستیم و گفتیم و برخاستیم خواهد بود، و الّا آن‌چه را که پیغمبر اکرم فرمود: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت» (المناقب، ج۳، ص۲۸۶)، آن‌چنان که من اذیت شدم هیچ پیغمبری اذیت نشد، در اذیت پیغمبر اکرم شما شریک هستید، و الّا تعهّدشکن هستید، والّا بی‌وفائید و خیلی از مسائل دیگر؛ و آن عرایض خیلی ساده است، حتماً و حتماً اگر می‌خواهید به مراحل بالاتر راه پیدا کنید دستورات را – غیر از دستورات استقامتی که در دفاترتان برای‌تان نوشته شده است- باید عمل کنید:

 

نمازهایتان را صحیح و با توجه بخوانید

نمازهای‌تان را باید صحیح بخوانید، اول: نمازها را باید صحیح بخوانید، یعنی اگر سالک الی الله هستید، اگر می‌خواهید از اولیاء خدا بشوید، تمام ارکان نماز را – تنها حمد و سوره نیست- در نزد کسی که به او اعتماد دارید یا ما برای شما تعیین می‌کنیم، به بهترین وجه بخوانید؛ در میان مسجد که می‌روید شما باید بهترین نمازخوان باشید، قبل از امام به رکوع و سجده نروید، مؤدب باشید، با دوست‌تان صحبت نکنید، در مسجد حرف دنیا نزنید، وقتی که اذان می‌گویند یا آن‌چه را موذن می‌گوید تکرار بکنید که مستحب است و یا لااقل ساکت باشید که روایت دارد «من تکلم بکلام الدنیا عند الاذان یتلجلج لسانه عند الموت» (لئالی الاخبار/ ج4، ص146)، کسی که در موقع اذان حرف‌های متفرقه‌ی دنیائی بزند درموقع مرگ زبانش بسته می‌شود، کوشش کنید که در نمازتان مزاحمت برای دیگران به‌وجود نیاورید، اگر لازم است آهسته بخوانید – غیر ازحمد و سوره‌ی صبح و مغرب و عشاء- آن را آهسته بخوانید، نمازتان را به جماعت بخوانید، – این‌ها را یادداشت کنید، من همه‌اش یادم هست و از شما می پرسم- تا ممکن است نمازتان را به جماعت بخوانید، شما چون مرحله‌ی توبه را گذرانده‌اید و معصیت و گناه کبیره که نمی‌کنید، صغیره هم نباید انجام بدهید، دیگران را وادار کنید پشت سر شما با شما نماز جماعت بخوانند، ازاهل بیت‌تان، فرزندان‌تان، خانم و هرکس که حرف شما را گوش می‌دهد با او نماز جماعت بخوانید، شماها اگر درست تا این‌جا آمده باشید عادل هستید، همان عدالتی که در نماز جماعت لازم است؛ اعمالی انجام ندهید که بر خلاف مروت باشد، معنی خلاف مروت – اگر چه ممکن است حلال باشد- این است که مثلا یک سالک الی الله – شما نگوئید که من یک بچه هستم! می‌خواستی بچه بودی وارد این مراحل نشوی- که باید مثل یک ولی خدا در بین مردم حرکت کند، صبح در کوچه رفته نان خریده، یک چند لقمه‌ای در حال حرکت نان می‌خورد، کفش به پا، در حال راه رفتن، این کراهت دارد، شما نباید انجام بدهید، خلاف مروت است، حرام نیست ولی خلاف مروت است؛ بکوشید که به هیچ‌وجه نمازتان را سریع نخوانید، حمد و سوره در حال استقرار بدن، تمام اذکار نماز جز «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» که در حال حرکت است، بقیه باید بدن‌تان آرام باشد، از این به بعد اگر کسی را ببینم که تکبیری که می‌خواهد بگوید و به رکوع برود در حال حرکت باشد من او را سالک الی الله نمی‌دانم، حالا نمازش که باطل است هیچ، چون عادت شده، او لااقل سالک الی الله نیست، وقتی که از رکوع بر می‌خیزید می‌ایستید بدن باید آرام بشود، بگوئید «سمع الله لمن حمده»،«الله اکبر»، تا این‌جا بدن آرام، بعد حرکت می‌کنید برای رکوع، و تمام اذکار همین‌طور است، مستحباتت را یا کنار بگذار یا اگر مستحب را انجام می‌دهی طبق شرایطش انجام بده، گاهی به من گفته‌اند که شما هنوز در حال قیام هستی آقایانی که اقتداء کرده‌اند همه در حال سجده هستند، این نماز اگر عمدی باشد باطل و اگر با بی‌توجهی باشد بی‌ثواب است، سالک الی الله نباید این‌طور باشد، نمازها را اوّل وقت بخوانید، هیچ‌وقت شده اگر یک نفر به مقصدی می‌خواهد حرکت کند و ماشین دارد حرکت می‌کند، عجله هم دارد، او هنوز رفته خوابیده؟ این‌طوری نباید باشید، من درباره‌ی این‌ها نمی‌خواهم به شماها توضیح بدهم، این‌ها یک وظایف جدی‌ست که باید انجام بشود.

 

رعایت مسایل اخلاقی در خانه و اجتماع

اخلاقیات‌تان در خانه که دوّمین دستور است، اخلاقیات شما در خانه باید با قبل از ورودتان به مراحل تزکیه‌ی نفس کلی فرق کرده باشد. من گاهی از بعضی از خانواده‌ها می‌پرسم که فلانی که دارد تزکیه‌ی نفس می‌کند فرقی کرده یا نه؟ البته اکثراً فرق می‌کند، ولی گاهی می‌گویند: نه! بدتر هم شده، بد اخلاق‌تر هم شده، این‌جاست که من باید بگویم ای خاک بر سر من که این همه زحمت برای این دوستان می‌کشم، که یا زن بیاید از مردش گله بکند یا مرد از زنش گله بکند، که از وقتی با شما ارتباط پیدا کرده بد اخلاق شده است، اخلاقیات‌تان را در خانه باید صد درصد عوض کنید، رعایت اخلاق را بکنید؛ در میان اجتماع، در بین مردم تا می‌توانید سبقت بر سلام بگیرید، کاری نکنید که در قیافه‌ی افراد فاسق قرار بگیرید، من قبول نمی‌کنم، نه من، دین‌تان قبول نمی‌کند که محاسن‌تان را بتراشید یا به اندازه‌ای کوتاه کنید که صدق ریش نکند، و هر کس این‌طوری باشد ما از برنامه‌های بعد، مخصوصاً برنامه‌ی خاص که عده‌ی خاصی جمع‌اند دستور دادم در مجلس راه‌شان ندهند، این مسائل برای ما مهم است، من این حرف‌ها را شاید اگر در یک اجتماعی باشد نگویم ولی برای شما می‌گویم، شما همه مثل فرزندان من هستید، همه‌تان مثل برادران من هستید و من باید مسئولیت شما را بپذیرم و به شما اخطار بدهم، یک جوان ریش‌تراشیده‌ی با لباس مخصوص، با وضع مخصوص، در جامعه بگوید: من اهل تزکیه‌ی نفس هستم! از این حرف‌ها زیاد می‌زنند ولی ما نمی‌گذاریم شما این حرف‌ها را بزنید! مطرود است کسی که این‌هائی را که امشب می‌گویم عمل نکند، من طردش نکنم خدا طردش می‌کند، در اجتماع حرکت می‌کنید سبقت بر سلام داشته باشید، اخلاقیات‌تان را رعایت کنید، خدای‌نکرده خدای‌نکرده یک‌وقت رشوه ندهید، ربا نخورید یا ندهید، خدای تعالی به این‌ها می‌فرماید: «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ» (بقره/279)، اعلام جنگ با خدا را بکنید! تو می‌خواهی با جنگ کردن با خدا به سوی خدا بروی؟ کسی که ربا می‌خورد به هر نوع، – دقت کنید، دقیق باشید- پولی که از بانک می‌گیرید یا پولی که به بانک می‌دهید، من نمی‌توانم برای‌تان توضیح بدهم، به هیچ‌وجه حتی شبهه‌ی این‌که این ربا هست یا ربا نیست نداشته باشد، باید از شبهات دوری کنید، به شبهات نزدیک نشوید؛ این هم برنامه‌ی اجتماعی‌تان؛ با مردم خوب صحبت کنید «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» (بقره/83)، فحش از دهان سالک الی الله اگر بیرون آمد بداند مطرود خداست، چه به حق و چه به ناحق، «لایکون المؤمن سبّابا و لا فحّاشا» (صلح الحسن/ ص315)، در جامعه‌ی خودتان باید همیشه طرف‌دار حق باشید، «و لو کان علیک» (غرر 961/4472) ، طرفدار حق بودن از لازم‌ترین چیزهاست ولو به ضررت باشد.

 

مقید بودن به تعهدات و اصلاح بین دوستان و الفت با آنها

به تعهدات‌تان که با مردم می‌بندید مقید باشید که سر ساعت و به هر قیمتی که هست خودتان را به آن وعده‌گاه برسانید، اگر خودتان را به وعده‌گاهی که دارید نرساندید بدانید که پروردگار متعال شما را نمی‌پذیرد، و لو این‌که منِ – چه بگویم- خطاکارِ اشتباه‌کار، شما را نور چشم خودم قرار بدهم، خدا نمی‌پذیرد! کوشش کنید تا می‌توانید اگر بین دو نفر از اقرباءتان – این‌ها را من شماره نمی‌گذارم خودتان بعد شماره بگذارید- اگر بین اقرباء، خویشاوندان و دوستان اهل تزکیه‌ی نفس که مثل قوم و خویش برای شما هستند یک اختلافی شد، واجب است بر شما آقایان، – حواس‌تان جمع باشد، از راه دور آمده‌اید، اگر خدای نکرده عمل نکنید من روز قیامت جلوی شماها را می‌گیرم می‌گویم: من گفتم این‌ها عمل نکردند – کوشش کنید که بین آن‌ها اختلاف را رفع کنید، «وَالصُّلْحُ خَيْرٌ» (نساء/128) خدای تعالی در قرآن می‌فرماید که صلح بهترین چیزهاست، اگر دوستی شما را اذیت کرد، – شما که اذیتش نمی‌کنید او اگر شما را اذیت کرد- بیشتر از سه روز حق ندارید از او فاصله بگیرید، «لاهجرة فوق ثلاث» (مسند ابی هریرة/ ج2، ح2145)، بیشتر از سه روز نشود، بعد باید چه کرد؟ می‌روید می‌گویید: آقا من تقصیر کردم، اگر می‌دانید دروغ است بروید به هر طریقی که هست رفاقت‌تان را باز دوباره برقرار کنید، از کسی فاصله نگیرید، «المومن مألوف» مومن اهل الفت است، «و لا خیر فی من لا یألف و لا یؤلف» (المحجّة البیضاء، ج 3، ص 291)،  یعنی ای سالک الی الله! اگر الفت با دوستانت را ترک کنی خدا و پیغمبر و امام و تمام اولیاء خدا در تو خیری نمی‌بینند، موفقیتی نمی‌بینند، به گرفتاری‌هاشان رسیدگی کنید، مشکلات‌شان را رفع کنید، به همدیگر مشکلات‌تان را بگویید، اگر یکی آمد یک مشکلی داشت و به شما گفت، امام می‌فرماید از سه حال خارج نیست؛ یا شما خودت می‌توانی مشکلش را حل کنی، بکن! اگر نمی‌توانی حل کنی از آبرویت استفاده کن و مشکل این دوستت را حل کن، و الّا نیمه‌ی شب برخیز، درِ خانه‌ی خدا دعایش کن، این‌که من در مقابل تمام دوستان اهل تزکیه‌ی نفس بی‌تفاوت باشم این کار بسیار غلط است و نباید این‌چنین بود، حقوق واجبه‌تان را باید ادا کنید، هر کس که به حد تکلیف می‌رسد، – روز تولدش که طبعا روز تکلیفش هم همان روز است- این شخص باید یک دفترچه‌ای تهیه کند، باید این کار را بکنید! ما از این به بعد سخت‌تر خواهیم گرفت، به‌خدا قسم اگر همه‌ی شماها همین الان بلند شوید بروید چون من وظیفه‌ام را انجام دادم نزد خدای تعالی می‌گویم: من وظیفه‌ام را انجام دادم، این‌ها بدشان آمد، و خدا به من اجر می‌دهد و زحمت من هم کم می‌شود و شما خودتان با خدای خودتان می‌دانید.

 

داشتن دفترچه برای حساب سال

یک دفترچه باید بخرید – مکرر هم این را گفته‌ام- و روز اول تکلیف‌تان را یادداشت کنید، آن‌هایی که گذشته باز تحقیق کنند، روز اول تکلیف‌شان، روز تولدشان را یاداشت کنند، – من این حرف‌ها را جاهای دیگر نمی‌زنم- و آن‌روز هر چه که از اموال دارید، چه اموال‌تان زیاد باشد چه کم، مؤونه‌تان را برمی‌دارید، آنچه که مربوط به – خوب دقت کنید، این‌ها جان مسئله است که عرض می‌کنم- مؤونه‌تان است را جدا می‌کنید، مؤونه چیست؟ چیزهایی که لازم دارید، دارید از آن استفاده می‌کنید، مثل لباس، مثل فرش اتاق؛ طبعاً یک چیزی مازاد بر مؤونه است، هر کسی مطابق شئونش محاسبه کند، آن اضافه‌ای که از سرمایه گرفته تا فرض کنید نیم‌کیلو پنیری که در یخچال دارید و تا امروز نخوردید، و هر چه پول در بانک است و از کسی طلبکارید، این‌ها همه را باید حساب کنید، بعد می‌بینید یک مقدار بدهکاری دارید، بدهکاری را از این مازاد بر مؤونه‌تان کم می‌کنید، مثلاً مازاد بر مؤونه‌تان – آن‌چه که لازم دارید بماند، آن مازادش، اضافه‌اش- فرض می‌کنیم صد هزار تومان است، اگر صد هزار تومان بدهکارید، هیچ! بیشتر بدهکارید باز هم هیچ! آمد و پنجاه هزار تومان بدهکارید، پنجاه هزار تومان هم مال شماست، باید پنج‌یکم این پنجاه هزار تومان را که پنج‌یکم آن طبعاً می‌شود ده هزار تومان خمس بدهید، نصف این پنج یکم مال سادات است، ساداتی که نیاز دارند، نه هر فقیری که در کوچه دیدید و یک شال سبز و یا سیاهی به سرش داشت! باید بریء‌الذمة بشوید، یعنی یقین کنید که این سهم سادات به سادات رسید، و نیم دیگرش سهم امام است، یعنی این سهم امام به سه بخش تقسیم می‌شود: یک بخش آن مال خداست، یک بخش آن مال پیغمبر است، یک بخش آن هم مال امام است، منتهی خدا که نیاز به پول من و شما ندارد، پیغمبر اکرم هم که از دار دنیا رفته، می‌رسد به امام زمان‌تان، خب کجا خرجش کنیم؟ هر جا که امام زمان راضی است، هر جا که اگر خودش بود خرج می‌کرد، ما نمی‌دانیم! بده به مرجع تقلیدت او می‌داند و تازه مسئولیتش را به عهده می‌گیرد، این مسئله را هم رعایت کنید، من اگر یک مقدار شماها سست بشوید می‌گویم همین امشب باید بروید دفتر تهیه کنید و بنویسید! تا این حد جریان جدی‌ست، مثل نماز، شما الان اگر نماز مغرب و عشاء را نخوانده باشید می‌گویند خب آقا بلند شو برو نماز مغرب و عشاءت را بخوان! قضاء می‌شود، سهل‌انگاری به هیچ‌وجه از شما پذیرفته نیست، این را بدانید.

 

هر حرفی را نپذیرید

مسئله‌ی دیگری که بسیار اهمیت دارد و باید ان‌شاءالله رعایت بشود، در مجالسی که برای هر چه هست، روضه، عروسی، موعظه، همسایه یک مجلسی دارد، در مسجدتان یک مجلسی هست، این‌جاها که حاضر می‌شوید دقت کنید هر حرفی را نپذیرید، طبق آیه‌ی شریفه‌ی قرآن حرکت کنید: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18)، شما می‌گویید: ما با مردم چه فرقی داریم؟ اگر فرق نداشتید این‌جا نبودید، من برای شماها ارزش قائلم، اگر خودتان برای خودتان ارزش قائل نیستید من ارزش قائلم، شما دو قدم به طرف خدا برداشتید: قدم اوّل یقظه، قدم دوّم توبه؛ شما با سایرین فرق دارید، عجیب است! گاهی بعضی از شماها، بعضی از این سالکین الی الله، من یک مطلبی را به آن‌ها می‌گویم، با عقلش هم سازش دارد و درست هم هست، به من می‌گوید: فلان آقا این طوری گفته، نظرتان چیست؟ قرآن، روایات، کلمات معصومین بوده، آقا رفته مثلا ده شب در دهه‌ی محرم پای یک منبری نشسته، حالا معلوم نیست گوینده مذاق تصوف داشته، مذاق فلسفه داشته، یا ایشان بد شنیده و بد دارد نقل می‌کند، می‌خواهد کلام او را بر قرآن و آیات قرآن تحمیل کند! نه، شما از همین الان موظفید که هر چه را که می‌شنوید، اگر ارتباطی با دین دارد، – من به مسائل دیگر کار ندارم، بعد عرض می‌کنم، ارتباطی با دین دارد- باید روی آن کار کنید، بشنوید، و بهترش را پیدا کنید و از آن پیروی کنید، صریح قرآن است، تا اولوالالباب بشوید، تا سالک الی الله بشوید، تا اهل استقامت بشوید، تا آن‌که جزء کسانی که خدا به سوی خودش راه‌شان داده بشوید، این طوری باید باشید، هر حرفی را که انسان بشنود نباید فوراً عمل کند! آن‌قدر خرافات به‌خاطر همین استماع بیهوده‌ی شما از سخنان دیگران در دین وارد شده که حساب ندارد!

 

حرف لغو نزنید

زیاد حرف نزنید، حرف لغو نگوئید، از امام سؤال شد که حرف لغو چیست؟ یک مثالی برای ما بزنید که ما تا حدی حرف لغو را بشناسیم، امام فرمود: مثلا رفتی مسافرت، در یک جا می‌بینی میوه‌های بسیار خوبی‌ست، بیائی بدون دلیل تعریف کنی؛ گاهی می‌شود انسان به یک میوه فروش می‌گوید فلان جا میوه‌ی خوب دارند، برو از آن‌جا بخر، خب این کاری‌ست، لغو نیست، اما همین‌طور می‌خواهید صحبت کنید، این حرف لغو است، ما یک‌سالی با جمعی از دوستان کربلا رفته بودیم، آن‌جا از آن‌ها تعهد گرفتم که هر چه از مناظر و خوبی‌هایی که در این مسافرت دیدید، چه در اثر معاشرت با من، چه در اثر معاشرت با دیگری، این‌ها یک کلمه‌اش را در ایران که رفتید نباید بگویید، چون اکثرش لغو بود، اصرار داشتند که از فلان امام‌زاده هم زیارت کنند که وقتی ایران رفتند بگویند: آن‌جا هم ما رفتیم! هر چه دروغ و اشتباه و این‌ها هست همه را جزء سوغاتی‌هایی که از زیارت کربلا و مکه آورده‌اند نقل می‌کنند! نه، نگو! رفتیم زیارت حضرت سیدالشهداء، آقا را زیارت کردیم، اگر این‌طور تصمیم بگیرید، اگر این‌طوری بشوید من تعهد می‌دهم که تمام سفرتان معنویت باشد، و حتی شاید حضرت بقیة‌الله ارواحنا فداه هم به شما تفضلی کند و توجهی کند، اما ممکن است از همین‌جا حرکت کنید بروید مسجد جمکران، برای این‌که بیایید فردا بگوئید: مسجد جمکران رفتم و چه دیدم و چه شد! یک نفر نقل می‌کرد می‌گفت: در حجر اسماعیل نشسته بودم، خیلی مایل بودم خدمت حضرت ولی عصرارواحنا فداه برسم، یک آقایی آمد با من مصافحه کرد، گفت: که بروی در ایران بگویی من خدمت حضرت رسیدم؟ من نفهمیدم چه گفت و رفت، بعد فهمیدم خود آقا بوده! که برای هوای نفست – این را دیگر من می‌گویم- که برای هوای نفست، برای شخصیتت، برای این‌که تو یک ارزشی نزد شنونده پیدا بکنی، بگویی من در حجر اسماعیل خدمت امام زمان رسیدم؟ ببینید چقدر دقیق است! پیغمبر و امام زمان و خدا را اسباب‌بازی برای خودمان -نستجیر بالله- قرار ندهیم، خیلی حواس‌مان جمع باشد، حرف لغو نزنید، در مجالس که جمعی نشسته‌اند دو نفر نباید با هم سر به‌گوشی صحبت کنند، «إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّيْطَانِ» (مجادلة/10)، نجوی از ناحیه‌یشیطان است، چرا؟ «لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا»، شما نشستید با رفیق‌تان دارید آهسته صحبت می‌کنید، خب طبعا چشم‌تان هم به یک نفر می‌افتد، او هم دقیق شده که ببیند شما چه گفتید، بعد هم مخصوصا آن نفری که شما با او آهسته صحبت کردید یک عکس‌العمل مختصری هم به آن طرف نشان بدهد! می‌دانید چه نزاعی و چه دعوایی به‌وجود می‌آید؟ و حال این‌که اصلا شما یک چیز دیگری گفتید، مربوط به او نبوده؛ در مجالس خیلی آرام، اگر دوره نشستید – این طوری که الان نشسته‌اید نشستید- هیچ‌وقت نجوی نکنید، اگر حالا بلند شدید می‌خواهید بروید… زن‌ها گاهی به ما می‌گویند که مجالس مردها هم گاهی مثل مجالس زن‌ها قار قار است، با هم حرف می‌زنند، هر کدام‌شان با یکی دیگر حرف می‌زند، شما که کنار هم بودید، نشسته بودید، حرفهایت را می‌خواست بزنی، وقتی بلند شدید بروید تازه یادتان آمد؟ خدمت پیغمبر اکرم می‌آمدند، جلسه بود، می‌نشستند، حضرت رسول اکرم هم غذایی به این‌ها می‌داد می‌خوردند، بعد می‌نشستند به حرف چرت و پرت گفتن، بی‌خود حرف زدن، آیه‌ی شریفه نازل شد: « فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا » (احزاب/53)، غذای‌تان را خوردید بلند شوید بروید دیگر! این اخلاقیات سوء، مال مردم زمان جاهلیت بوده، آن قدر ادامه پیدا کرد تا وقتی که کنار بدن پیغمبر اکرم با هم دعوا کردند، صحبت‌های بیهوده کردند و آن‌چنان پیغمبر اکرم را اذیت کردند که حضرت فرمود: از نزد من خارج بشوید؛ این‌طوری نباشید، من این‌ها را برای شماها می‌گویم، می‌گوئید مگر ما چه خصوصیتی داریم؟ من عرض می‌کنم که چه خصوصیتی دارید؛ علاوه بر این‌که راه باطل نمی‌روید، – اگر غیر از این است که ما بی‌خود کردیم، اشتباه کردیم به شما عرض کردیم امشب بیایید، اگر راه باطل نمی‌روید- طبعا به سوی خدا برگشتید، یک مدتی در حالت یقظه و بیداری بودید، یقظه و بیداری معنایش این است که آن‌چه همه می‌گویند ما نمی‌گوییم، آن‌چه که همه می‌کنند ما نمی‌کنیم، آن‌چه که ما می‌کنیم همه نمی‌کنند، آن‌چه که ما می‌گوییم همه نمی‌گویند، این معنایش است، و الّا فرقی با آن جوانی که شاید الان در یکی از پارک‌ها مشغول گناه باشد نداریم، بین خودتان و مردم بی‌بند و بار و بدون مهار و بدون عقل فرق بگذارید، چون عقل در حقیقت، اسم اوّل مهار است، خدا ما را مهار کرده، دین‌مان ما را محدود کرده، و عقل‌مان ما را عقال کرده، این‌ها را باید بفهمیم، مسائل زیادی در این ارتباط باز هم هست، در شب باید یک ساعتی را – ساعت که می‌گویم منظور حتما یک‌ساعت مثلا از ساعت سه تا چهار نیست، این شب‌ها ساعت چهار و دو دقیقه در تهران اذان می‌گویند، ساعت منظورم یک‌ساعتِ کامل نیست- یک وقتی، حالا اگر حالش را داری بیشتر از یک‌ساعت، اگر حالش را نداری کمتر، بلند شو و با خدا مناجات کن، چه‌کار کنم؟ مناجاتی که به تو دستور داده شده که در اکثر برنامه‌ی شماها این مناجات گفته شده، یک مناجاتی را انتخاب کنید بخوانید، با خدا حرف بزنید، عربی نگویید، یعنی لازم نیست عربی بگویید، البته بهتر این است که مطالب‌تان را از لسان اهل بیت عصمت و طهارت به خدا عرض کنید، چون آن‌ها ادب مناجات با خدا را بلد بودند اما ما بلد نیستیم، حالا اگر نشد خدا می‌پذیرد.

 

طرفدار اصلاحات اعتقادی باشید

اگر چه این قضیه را من زیاد اعتماد و اعتقاد ندارم ولی بد نیست، که «سنگ‌تراشی بود اندر کوه طور»، یک سنگ‌تراشی در کوه طور بود، مدام می‌گفت که خدایا! «تو کجایی تا شوم من چاکرت، چارُقت دوزم کنم شانه سرت» و از این حرف‌ها می‌زد، عقلش نمی‌رسید، در معرفت خدا در صراط مستقیم نبود، ولی اصل وجود خدا را دوست داشت و معتقد بود، حضرت موسی آمد و به او گفت: خیره‌سر شدی! مسلمان نشده کافر شدی! و او هم از همین هم دست کشید و رفت؛ می‌دانید من چه می‌خواهم بگویم؟ می‌خواهم عرض کنم که تا می‌توانید طرفدار اصلاحات اعتقادی باشید، اعتقادات مردم را اصلاح کنید، نه این‌که آن‌چه دارند از دست‌شان بگیرید و هیچ‌چیز به آن‌ها ندهید. یک وقتی یک شخصی از دوستان آمد، از علماء بود، گفت: شهر ما تمام‌شان صوفی شدند! گفتم: شما برای‌شان چه‌کار کردید؟ گفت: هیچ! کاری بلد نیستیم! من به آن شخص گفتم: حضرت موسی که آمد، سحره را یا از بین بُرد یا مؤمن به خودش کرد، او معجزه داشت، تو باید یک کار بالاتر از این را بکنی تا مردم به تو گرایش پیدا کنند، گفت: آخر او – آن قطبی که آن‌جا بود- خیلی کارهای مهمی می‌کند، چاقو را از آن طرف شکم فرو می‌کند از این طرف درمی‌آورد مثلا، از غیب خبر می‌دهد، از دل ما خبر می‌دهد، ولی من این‌ها را ندارم، گفتم: بنشین با او صحبت کن، بگو: یک چاقو که هیچ! صد تا چاقو در شکمت کردی و درآوردی، چه فایده‌ای و چه اثری دارد؟! از دل من خودم بهتر خبر دارم تا تو! چرا می‌گویی؟! ما در مجلسی نشسته بودیم، یک نفر بود واقعاً هم عجیب بود، از یک طرف شروع کرد به آن‌چه در دل‌های این‌ها خطور می‌کرد، شروع کرد به گفتن، خب آن‌ها را که من نمی‌فهمیدم راست می‌گوید یا دروغ، ولی خب معلوم بود، چون مدام احساساتی می‌شدند، به من رسید، گفتم: نمی‌خواهد بگویی، می‌خواست دل ما را هم خبر بدهد، گفت: چرا؟ یعنی همه گفتند: چرا؟ گفتم برای این‌که خودم بیشتر از دلم اطلاع دارم و ایشان هم فایده‌ای ندارد که بگوید، می‌خواهد برای من بگوید که من بفهمم در دلم چه می‌گذرد؟ که خودم بهتر بلد هستم، و اگر بخواهد به شماها بگوید که این سرِّ من است، نمی‌خواهم بگوید، و اگر می‌خواهد خودنمایی بکند که خودنمایی کردن غلط است! پس حالا چه‌کار کنیم؟ یک عده را وادار به فطریات‌شان بکن! بهترین کارها برای مردم این است که فطرت‌شان را به آن‌ها نشان بدهید و به فطرت‌شان راهنمایی‌شان کنید؛ آقا می‌شود رهبر! – این‌که می‌گویم رهبر، یعنی به اصطلاح یک عده‌ای را می‌خواهد به طرفی بکشاند- فرض کنید می‌شود یک عالم، به هیچ‌وجه نمی‌خواهد درباره‌ی این‌که فطرت چه هست و چگونه ما به طرف فطرت‌مان برویم حرف بزند! آقا، فطرت شما خلقت شماست، شما هم باید به طرف خلقت‌تان حرکت کنید، فطرت شما خداشناسی است، فطرت شما امام‌شناسی است، صد تا چاقو در شکم یک نفر یا خودتان فرو کنید و در بیاورید، اگر روز قیامت مؤاخذه نشوید هیچ ثوابی به شما نمی‌دهند، ولی اگر خدا را شناختید، خدای تعالی قسم خورده که یک نفر از موحدین را من به جهنم نخواهم برد، این فایده‌اش است، این‌ها را دور بریزید، تحت تأثیر هر کسی، هر شخصی که یک خواب خوبی دیده، که اکثراً هم دروغ است، یا مکاشفه‌ای به شما می‌گوید، یا از دل‌تان خبر می‌دهد واقع نشوید؛ من با یک نفر در مسجد گوهرشاد آشنا شدم، خیلی محاسن بلند… به من گفت: یک چیزی تو در دل بگیر من می‌گویم چه بوده! گفتم: مثلا چه؟ گفت: از حروف قند یک حرفش را در نظر بگیر، ما هم گفتیم نون را در نظر می‌گیریم، در دلم گفتم: نون، گفت: نون را در نظر گرفتی! یک کلمه‌ی دیگر، یک کلمه‌ی دیگر، بعد من به رمز کارش پی بردم، گفتم: این نیست؟ گفت: چرا! چون در هر کلمه‌ای یک حرفش خیلی خودش را نشان می‌دهد، طبعاً آن کسی هم که می‌خواهد یکی از این حروف را در نظر بگیرد همان را در نظر می‌گیرد و این شخص با آن فراستش می‌فهمد که این همان را در نظر گرفته، یعنی می‌گوید: آن را در نظر گرفتی، خود من فهمیدم، حالا می‌گویید نه؟ شما امتحان کنید! منتهی برای خودتان دکان باز نکنید، از این چیزها من خیلی بلد هستم اگر که دکان باز نشود ممکن است بعضی‌هایش را به شما بگویم، این‌ها چیزی نیست، مسائلی نیست، مسئله‌ی مهم این است که خدا راضی بشود و شما ولیّ خدا باشید و همه‌جا خدای تعالی طرفدارتان باشد، اگر خواست از دل مردم خبردار باشید، باشید و اگر هم خواست شما هیچ چیز نفهمید، نمی‌فهمید؛ – آن آقا که تشریف می‌برند چه‌کار دارند؟ وسط جلسه‌ی ما هیچ‌کس بلند نشود، هر طور می‌خواهد بشود، مگر مریض سختی باشد- آقایان! روی همه‌ی شما دقت می‌شود، نگویید جمعیت زیاد شده، فلانی دیگر دقتش روی ما کم شده است! نه، خدای من شاهد است آن‌قدر روی این دفترهای شما کار شد، مطالعه شد، من تنها نبودم، یک عده‌ای از دوستان‌تان هم بودند، قدر بدانید، مجلس ما مجلس این نیست که حالا چند دقیقه‌ای نشستیم، خسته شدیم، حالا بلند شویم برویم، نه! کارهای‌تان را بکنید، دستشویی‌های‌تان را بروید، برنامه‌های‌تان را انجام بدهید، بعد که آمدید و نشستید باید تمام هوش و حواس‌تان به ما باشد، و همین‌هایی که گفتم عمل بکنید، خیلی هم ساده، همه‌جا هم می‌گویند، ولی ما از شما جدیت می‌خواهیم.

 

احترام به پدر و مادر

آخرین مطلب را هم عرض کنم، چون وقت دارد تمام می‌شود – یا تمام شد، البته هنوز تمام نشده است- و آخرین مطلب این است که نسبت به پدر و مادر خیلی باید احترام بکنید، خیلی باید مواظب احترامات پدر و مادرتان باشید، آن‌هایی که پدر و مادرشان زنده هستند که خوشا به‌حال‌شان! من وقتی که جوان بودم به یکی از اولیاء خدا گفتم: من چه کنم که بهتر از همه پیشرفت کنم؟ گفت: مادر داری؟ گفتم: بله، گفت: برو خدمتگزار او باش! تحت تاثیر تبلیغات دیگران واقع نشوید، «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا» (اسراء/24)، هر چه پدر و مادرتان بد اخلاق‌تر باشند شما باید خضوع‌تان بیشتر باشد، ثواب‌تان هم بیشتر است، «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا»، کوچکی بکن، اما درون دلت یک وقت نگویی که چه گرفتاری پیدا کردیم! نه، «مِنَ الرَّحْمَةِ»، با کمال مهربانی، من بعضی دوستان را احساس می‌کنم که این‌ها صله‌ی رحم نمی‌کنند، نزد پدر و مادرشان نمی‌روند، گاهی آن اندازه‌ای که لازم است این مسئله را اهمیت نمی‌دهند، واجب است، امر خدای تعالی است، هر کدام‌تان در این جهت نقصی دارید ان‌شاءالله نقص‌تان را برطرف کنید و همیشه دعای‌شان کنید، بعضی از بزرگان بودند که در قنوت نماز می‌گفتند: «وَارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً، وَاجْزِهِمَا بِالإِحْسَانِ إِحْسَاناً، وَبِالسَّيِّئَاتِ غُفْرَاناً» (مفاتیح الجنان/ دعاء ابوحمزة ثمالی)، خیلی مواظبت این جهت را بکنید، در مرحله‌ی اول مادر، بعد هم پدر، و اگر از دار دنیا رفته‌اند یک هدیه‌ای برای‌شان بفرستید، بهترین هدیه دو رکعت نماز است، چون خصوصی هستیم و جلسه، جلسه‌ی خصوصی است من عرض می‌کنم، کم اتفاق افتاده که من در شبانه‌روز برای پدر و مادرم دو رکعت نماز نخوانده باشم، شماها هم اگر از دار دنیا رفته‌اند بخوانید، می‌دانید چه‌کار می‌کند؟ پدر و مادری که در خوابِ به تمامِ معنای عالم برزخ بودند همین دو رکعت نماز آن‌ها را در بهشت برزخی برده جای‌شان داده، نه مال من‌! من خودم را نمی‌گویم، همین دو رکعت نماز مثلا، این اظهار محبتی است به پدر و مادر؛ من همیشه می‌روم سر قبرشان! برو یا نرو، آن کار دیگری‌ست، ولی به فکر پدر و مادرتان باشید که چیزی به آن‌ها برسد؛ می‌روم یک لیوان آب هم روی قبر می‌ریزم! روی قبرها را دیدید می‌روند آب می‌ریزند؟ حالا نمی‌دانم شاید مشهدِ ما این‌طور باشد، می‌روم روی قبر خط هم می‌کشم! خب، این‌ها حالا هر طور خودت صلاح می‌دانی! خیلی مواظبت بکنید، مواظب باشید، آن‌هایی که پدرشان یا مادرشان یا هر دو از دنیا رفته‌اند در شبانه‌روز دو رکعت نماز برای آن‌ها بخوانند، اگر زنده هستند که صد درصد در خدمت‌شان، در احترام به آن‌ها ان‌شاءالله باشید.

این عرایض ما بود؛ مطالب دیگری هم هست که ان‌شاءالله در جلسه‌ی بعدی استقامت، به شما خواهیم گفت، و اما ان‌شاءالله کوشش بشود که طبق برنامه‌ی قبل از محرم و صفر، ان‌شاءالله جلسات مراحل اختصاصی آقایان، ان‌شاءالله منظم باشد، حالا باید بنشینیم با دوستان‌مان جلسات را منظم بکنیم و تاریخش را تعیین بکنیم که ان‌شاءالله در اولین فرصت، خدمت دوستان اهل استقامت برسیم؛ خب، باور کنید اگر به من بگویند بهترین جشن‌های کره‌ی زمین در فلان جاست و تو هم دعوت هستی و بهترین غذا را می‌دهند، بهترین شخصیت‌ها، تمام رؤسای جمهور، تمام وزراء جمع‌اند، من یک دقیقه‌ی با شما را با آن مجالس عوض نمی‌کنم، خدا را شاهد می‌گیرم که این حقیقت دارد، و برای هر یک از شما یک ارزش فوق‌العاده ای قائلم که اگر بدانید که من چقدر برای‌تان ارزش قائلم ان‌شاءالله جدی‌تر کار می‌کنید؛ همه‌تان را دوست دارم، از خدا گاهی می‌خواهم خدایا! من را – چه بگویم، می‌ترسم خیال کنید مبالغه می‌کنم- خاک پای شماها قرار بدهد، شماها همه‌تان دوستان امام زمان هستید، همه‌تان واقعا به امام زمان علاقه‌مند هستید، من شماها را اکثراً می‌شناسم.

 

حقیقت دین، شیعه است

خدا را شکر می‌کنم که یک شب به این عظمت، شب ولادت امام صادق علیه السلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله، صاحب دین مقدس اسلام، و کسی که بوسیله‌ی او مذهب تشیع رونق گرفت خدمت شما هستیم؛ نگویید: رئیس مذهب! مذهب ما رئیسش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است، ائمه‌ی دیگر همه‌شان رئیس مذهب ما هستند، این حرف را آن‌هایی زدند و ما هم نادانانه پشتش را گرفتیم که یکی رئیس مذهب حنفی‌ها و ابوحنیفه است، مالکی‌ها مالک بن انس است، و رئیس مذهب شیعه هم امام صادق است! یعنی این پنج نفر، پنج تا مذهب در اسلام درست کردند! این حرف بسیار غلط است، حرف دشمن است، مذهب ما تشیع است، در سایت من شاید همین الان وجود داشته باشد که یک نفر نوشته که مذهب شما چه‌وقت پیدا شد؟ زمان پیغمبر نبود! نه‌خیر، زمان پیغمبر اکرم بود، لُبّ دین است، حقیقتِ دین است، و از روزی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌خواست اعلان اسلام را بکند، از آن‌جا این مطلب هم شروع شد، چهل نفر از اقوامش را حضرت دعوت می‌کند، «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (شعراء/214) و آن‌جا می‌فرماید که هر کس، اول به من اظهار ایمان بکند او جانشین من است، و اول کسی که اظهار ایمان کرد، – این‌طوری بگویید، نگویید اول کسی که ایمان آورد چون این حرف باز مال دشمن است- ایمانش را به پیغمبر اکرم اظهار کرد علی بن ابیطالب علیه الصلاة والسلام بود و از همان‌جا تشیع شروع شده، از زمانی که هنوز اسلام علنی نشده بود.

 

دعای ختم مجلس

نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله، خدایا جمعی که بنا دارند در راه تو با استقامت کامل حرکت کنند و دست‌شان به دامن امام زمان‌شان برسد شب مسلاد مسعود حضرت رسول اکرم و امام صادق جمع شده‌اند، خدایا به‌خاطر این محبت، امام زمان‌شان را برسان، خدایا این جمع را، همه را از یاران خاص امام زمان قرار بده، پروردگارا قلب مقدس امام زمان را از این جمع راضی بفرما، پروردگارا توفیق آن‌چه را که وظیفه‌شان است انجام بدهند به آن‌ها عنایت بفرما، خدایا اگر کمک‌های تو نباشد ما هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم، خدایا در راه رسیدن به حقایق وبه وظایف‌شان به آن‌ها کمک بفرما، پروردگارا این جمعی که حاضرند، همه‌شان را، هر چه حاجت دارند به آن‌ها عنایت بفرما، خدایا گرفتاری‌هاشان را برطرف بفرما، دنیا و آخرت‌شان در زیر سایه‌ی امام زمان حفظ بفرما، مرض‌های روحی‌شان برطرف بفرما، مرض‌های بدنی – اگر کسی در بین این‌ها کسالتی دارد یا وابستگان‌شان کسالتی دارند- خدایا برطرف بفرما، پروردگارا اموات‌مان، اموات این جمع، غریق رحمت بفرما، عاقبت این جمع ختم به خیر بفرما. و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *