۱۶ ذی القعده ۱۴۲۵ قمری

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول‌الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیة‌الله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة على أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین.

 

سؤال: فرق بین تزكیه نفس و تهذیب نفس چیست؟ چون گاهی برخی از علما و عرفا كه از دنیا رفته‌اند و یا در قید حیات هستند از تهذیب نفس اسم برده و نامی از تزكیه نفس نبرده‌اند.

جواب: هر دوی آن تقریباً به یك معنا است، تزكیه نفس به معنای پاك كردن نفس از رذایل است، معنای تهذیب نفس هم تقریباً همین است و بعضی از علما كه گفته‌اند تهذیب نفس، منكر تزكیه نفس نیستند، چون تزكیه نفس در قرآن آمده است و اگر فرقی هم داشته باشد، تهذیب نفس در قرآن نیامده است. ولی فرق ندارد حالا چه ما بگوییم پاك كردن نفس، چه عربی بگوییم تزكیه نفس، این‌ها چیزهایی كه نیست كه مورد بحث واقع بشود و قابل بحث و بررسی باشد و هر دوی این‌ها یك معنا دارد. شما نفس خود را مهذب كنید از رذایل یا تزكیه كنید از رذایل در واقع فرقی ندارد.

 

سؤال: آیا در جهت تربیت بچه تنبیه جایز است؟ به چه صورت؟

جواب: تنبیه به معنای آگاهاندن است، تنبیه به معنای كتك نیست كه من بتوانم جواب بدهم كه كتك زدن جایز است یا نه. درست است از نظر اصطلاح فارسی لااقل تنبیه یعنی یک سیلی زدن، ولی اگر یك وقت هم یك جایی دیدید كه بچه را تنبیه كنند، از « نَـبَّـه » است و آگاه كردن بچه است، كه به یاد داشته باشد این كار بد را نكند. بیشتر از هر چیزی كه اصول تربیت بچه است این است كه هم بچه احتیاج به مهربانی دارد و هم احتیاج به تنبیه به معنای آگاهاندن دارد. اگر یكی از آن‌ها كم بشود، یك مشكلاتی در ایام بزرگسالی برای او به وجود می‌آید. این‌طور تقسیم شده است كه پدر حالت آگاهاندن داشته باشد و مادر حالت مهربانی داشته باشد، در ضمن با هم هماهنگ باشند، یعنی پدر بچه را بترساند، پدر برای بچه اُبهتی داشته باشد كه اگر یك وقتی حتی هنگامی كه او در منزل نیست مادر گفت این كاری كه كردی به پدر می‌گویم، این بترسد و دیگر انجام ندهد. مادر هم كمال مهربانی را به فرزند داشته باشد كه عُقده‌ای بار نیاید. این‌ها با هماهنگی یكدیگر هم باید باشد، اگر یك مورد مادر مهربانی كرد و پدر گفت: اینقدر مهربانی نكن، او را لوس نكن، بچه فهمید كه این‌ها با هم اختلاف دارند یا بداند آنچه كه پدر فكر می‌كند مادر فكر نمی‌كند، آنچه كه مادر فكر می‌كند پدر فكر نمی‌كند، ممكن است كه این بچه‌ها یك حالت سنگرگیری پیدا بكنند، یك كار بدی كه می‌كند، مادر او را پناه می‌دهد برخلاف دستور پدر و یا مثلاً پدر می‌خواهد او را تنبیه كند، مادر بیاید جلوی او بایستد و مثلاً بگوید بچه را این‌قدر اذیت نكن، اگر هم یكی از این دوتا اشتباه هم می‌كنند، جلوی بچه هیچ نباید اظهار مخالفت بكنند و با هماهنگی كامل از اُبهت پدر بترسد و در كارها محدود بشود و از مهربانی هم برخوردار باشد. این مطلب كلی در مورد تربیت بچه است، حالا بچه‌ را آنقدر رها می‌كنند، آنقدر او را لوس می‌كنند كه بعد مجبور می‌شوند با كتك نگذارند بعضی از كارها را بكند، این صحیح نیست. یك چیزی هم كه خیلی من سفارش می‌كنم و متأسفانه كمتر دیدم دوستان عمل بكنند و حتی چند روز قبل در تلویزیون دیدم كه او هم بلد نیست بچه‌ها را تربیت بكند، این هست كه هر چیزی كه برای خود بچه نیست دست نزند، این را به بچه‌های خود بفهمانید، به بچه‌های كوچك بگویید این برای تو نبود چرا دست زدی؟‌ حالا ولو اینكه لَجبازی می‌كند و باز هم برمی‌دارد اما شما بگویید. تكرار این كلمه در روحیه بچه یك حالت بسیار خوبی جا می‌گذارد و آن این است بزرگ كه می‌شود در ذهن او هست كه چیزی برای او نیست دست نزند. طبعاً دیگر دزد نمی‌شود، طبعاً قاچاقی كار نمی‌كند و خیلی از كارهای او درست می‌شود. در ذهن او این را بكوبید، یك میخی را می‌خواهید به دیوار بكوبید، مخصوصاً اگر دیوار سفت باشد با یك چكش نمی‌توانید این میخ را در دیوار فرو كنید، باید مدام چكش را بزنید تا فرو برود، مكرر، كاری ندارد، برای شما زحمتی ندارد، بگویید این برای تو نبود دست زدی. بچه یك ساله، دو ساله، در هر سنی كه هست در سر او بكوبید كه این برای تو نبود دست زدی! برای خود را دست بزن! اسباب‌بازی بچه همسایه را تو چرا دست زدی؟ برای تو نیست، این را بفهمانید. این خیلی مهم است و از آن نتایج بسیار خوبی برداشته شده است.

 

سؤال: به صورت كلی چگونه باید با بچه‌های كوچك رفتار كرد؟

جواب: عرض كردم این دو چیز را عمل بكنید: یكی پدر اُبهت داشته باشد، خیلی اظهار محبت زیادی نكند، حتی او را بغل نكند، زیاد او را نبوسد، در عین اینكه او را دوست دارد، با شخصیت خود را در مقابل بچه در هر سنی كه هست نشان بدهد، مادر خیلی مهربانی بكند و هر چیزی كه برای او نیست به او بگویید، نگویید گوش نمی‌دهد، یك دفعه گفتی گوش نداده است، دفعه دوم بگو، دفعه سوم، دفعه چهارم، دفعه صَدم، بالأخره از آخر این در مغز او می‌آید كه چیزی كه برای او نیست دست نزند. این دو سه موضوعی كه عرض كردم خیلی مهم است و خیلی اهمیت آن بیشتر از آن چیزی است كه درباره تربیت بچه فكر می‌كنید.

 

سؤال: آیا زیارت جامعه خطاب به امامزادگان شریف، مثل حضرت معصومه، مصداق پیدا می‌كند؟ همچنین منظور از این فرمایش كه امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به كمیل به زیاد نخعی فرمود: « اطفِ السِّرَاجَ فقَد طَلَعَ الصُّبْحُ » (منهاج‌البراعة/ج‏19-ص247)

جواب: در مورد سؤال اول، البته بعضی از جملات زیارت جامعه به شخص حضرت معصومه شاید صدق نكند یا امامزاده‌های دیگر، ولی اگر به حقیقت زیارت جامعه فكر بكنیم می‌بینیم كه خطاب به خاندان است « السَّلَامُ عَلَیكُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ » (بحارالأنوار/ج‏35-ص216) خطاب به اهل بیت است، به خاندان است. خطاب به خاندان وقتی كه شد به هر یك از اهل بیت پیغمبر، كه به نظر من یك مقدار توسعه اهل بیت از آل بیشتر است، چون آل أخص از اهل است كه در جای خود، در همین كتاب انوار زهرا من توضیح داده‌ام. اهل بیت پیغمبر قدر مسلّم این است كه شامل علی بن ابیطالب، فاطمه زهرا، و ائمه اطهار و ذریه این‌ها هم می‌شود. حالا یك عده می‌گویند شامل زن‌های پیغمبر هم می‌شود، چون در روایات داریم كه نه زن‌های پیغمبر را شامل نمی‌شود، این هم كه گفته‌اند شامل زن‌های پیغمبر نمی‌شود، آن اهل بیتی كه در آیه تطهیر هست شامل نمی‌شود، نه اینكه فكر كنید اهل اصلاً شامل زن نمی‌شود. حضرت موسی وقتی كه در آن بیابان گیر افتاد « فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً » اهل او زن ایشان بود یا مثلاً در آیات قرآن كلمه اهل به زن اطلاق شده است. حالا اهل علاوه بر بیت یك قدری محدودتر می‌شود، ولی با تفسیری كه داریم و لغت‌های قرآن را تفسیر می‌كند اهل بیت به علی‌بن‌ابیطالب و امام‌حسن و امام‌حسین و فاطمه‌زهرا و خود پیغمبر (چون خود پیغمبر هم اهل همان بیت است) و شامل فرزندان این‌ها هم می‌شود تا روز قیامت، آل هم همین‌طور است. روی این حساب اگر ما گفتیم خطاب به خاندان، حتی به یكی از سادات، گفتیم: « السَّلَامُ عَلَیكُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ » درست است شاید به این آقا صدق نكند، اما به این خاندان صدق می‌كند، مثلاً شما الآن اگر یكی از بنی اسد را- الآن هم از اولاد بنی اسد داریم كه نسب خود را حفظ كردند تا زمان همان بنی اسدی كه بدن حضرت سیدالشهداء را دفن كردند- اگر گفتیم به وسیله شما بدن حضرت سیدالشهداء دفن شد این مسئله‌ای نیست، درست است. به وسیله شما مثلاً فلان كار انجام شد، یك كار مهمی، مثلاً اولاد قاجار، یكی حالا در زمان ما باشد و از كار هم افتاده است دیگر اصلاً سلطنتی هم ندارند و این‌ها ولی یك كاری در زمان قاجاریه انجام شده است، می‌گوییم به وسیله شما خاندان. خاندان را اگر مورد خطاب قرار بدهیم كه زیارت جامعه به خاندان پیغمبر است « یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ » این‌جا اگر برای یك نفر آن‌ها هم از این خاندان یك كار مهمی پیش بیاید و انجام داده باشد، می‌شود به همان یك نفر در حال خطاب این مطلب را گفت. و لذا زیاد دیده شده است و حتی یك جریانی هم هست كه از شیخ انصاری نقل می‌كنند: یك كسی دید نصف شب شیخ انصاری راه افتاد و رفت در خانه یك سیدی و زیارت جامعه را پشت درِ خانه خواند، در را باز كردند وارد شد، بعد شاگرد او از ایشان پرسید: شما چرا زیارت جامعه را این‌جا خواندید و چرا آن‌جا رفتید؟ توضیحات خواست. گفت: هر وقت كاری برای من مشكل می‌شود حضرت بقیةالله را زیارت می‌كنم و مشكلات خود را از حضرت می‌پرسم و با همین روش، می‌آیم در خانه این سید و زیارت جامعه را می‌خوانم. هیچ اشكالی ندارد، یعنی با این توجه، از باب اینكه خطاب به خاندان بشود خواندن آن اشكالی ندارد و لذا زیارت جامعه را در حرم‌هایی مثل حرم حضرت زینب، خود من كه هر وقت آن‌جا می‌روم می‌خواهم زیارت حضرت زینب بخوانم زیارت جامعه می‌خوانم. زیارتی مثل زیارت حضرت زینب و زیارت حضرت معصومه و زیارت هر كدام از این خاندان خواندن آن اشكالی ندارد.

 

سؤال: یك روایتی هست، البته روایت آن مرسله است ولی روایت خیلی روایت خوبی است، خدا رحمت كند مرحوم حاج ملا آقاجان را، خیلی روی این روایت حرف می‌زد و ما هم هرچه یاد گرفتیم در آن موقع از ایشان یاد گرفتیم. یك روایتی هست كه كمیل به زیاد نخعی با علی بن ابیطالب یك جایی می‌رفتند و روی اسب نشسته بودند، یعنی دو نفری روی یك اسب نشسته بودند، طبعاً پشت سر علی بن ابیطالب نشسته است و حضرت هم در بغل گرفته است، در چنین حالی می‌گوید: « مَا الحَقیقَة؟ » یا امیرالمؤمنین حقیقت چیست؟ حضرت می‌گوید: « مالَکَ وَ الحَقیقة؟ » تو را چه به حقیقت؟ این تو را چه به حقیقت، البته درباره كمیل من نمی‌گویم، چون مقام كمیل خیلی بالا بود. ولی به ماها اگر بگویند، تو به فكر ناهار خود باش، به فكر شام خود باش، به فكر لباس خود باش، به فكر زن و بچه خود باش. تو هنوز از دایره حیوانیت بیرون نیامدی، تو را چه به حقیقت كه حالا بخواهی ببینی حقیقت چیست. حقیقت، حقیقت همه‌ی اشیاء ‌است، شناخت همه حقایق اشیاء است، انسان هر چیزی را بداند كه این چیست و لاأقل خدا را كامل بشناسد. اینكه می‌گویم لااقل البته نمی‌خواستم این كلمه را درباره ذات مقدس پروردگار تعبیر كنم، ولی یكی از چیزهایی كه در مرحله اول باید شناخته بشود و حقیقت آن هم شناخته شود خدا است. تو اصلاً غافلِ صددرصد از خدا هستی چطور می‌خواهی دنبال حقیقت باشی؟

بالأخره حضرت حالا در شأن او بود كه ما نمی‌فهمیم شأن چه بوده است و منظور حضرت چه بوده است، فرمود: « مالَکَ وَ الحَقیقة؟ » تو را چه به حقیقت؟ كمیل به عجز و ناله افتاد، دیدید كه یك كسی سؤالی از انسان می‌كند و انسان جواب سر بالا به او می‌دهد، او خیلی ناراحت می‌شود و بیشتر اصرار می‌كند، عرض كرد: « اَوَلَستُ صاحبُ سِرِّکَ » من مگر صاحب سرّ تو نیستم؟ حضرت فرمود: « بلی » چرا، صاحب سرّ است دیگر، تو كجا و سایر مردم کجا، كه یك روز با ما هستند و یك روز نیستند، یك روز فحش می‌دهند، یك روز محبت می‌كنند، تو با آن‌ها فرق می‌كنی، ولی با ما كه هستی و دنبال ما می‌آیی یك چیزهایی، ترشحاتی از حرف‌های ما را استفاده می‌كنی دیگر، حضرت این‌طوری فرمود. او اصرار كرد، خلاصه آن اینكه آخرین جمله‌ای كه مورد سؤال است و در آن روایت هم همین آخرین جمله است، حضرت فرمود: « اطفِ السِّرَاجَ فقَد طَلَعَ الصُّبْحُ » این خیلی جمله مهمی است كه شاید از زبان غیر معصوم نشود خارج بشود. چراغ را خاموش كن، صبح طالع است. معنی آن این است كه چه كسی چراغ را در روز روشن می‌كند؟ یك كسی كه در یك حجاب و ظلمت زیادی واقع شده باشد كه نداند روز هست یا نیست. شما را در یك اتاقی قرار دادند، هیچ روزنه‌ای به بیرون ندارد، شما خیال می‌كنی شب است، چراغ روشن می‌كنی یا برای اینكه جلوی پای خود را ببینی چراغ روشن می‌كنی یا چراغ را روشن نگه می‌داری، و إلّا خورشید هست، الآن این چراغ‌های سقف -حالا إن‌شاءالله اسراف نیست، چشم من هم الآن افتاد- را شما نمی‌بینید، به جهت اینكه نور خورشید نمی‌گذارد روشنی خود را نشان بدهد « اطفِ السِّرَاجَ فقَد طَلَعَ الصُّبْحُ » خورشید درآمده است. خورشید وجود علی بن ابیطالب در بغل او هست، همه حقیقت همین‌جا است ولی می‌گوید: « مَا الحَقیقَة؟ » این چراغی كه برای خود روشن كردی، ما- مخصوصاً ما طلبه‌ها- اكثراً در روز روشنی كه برای ما هست، چراغ روشن كردیم. راه رسیدن به همه حقایق، همه گفته‌اند كه تزكیه نفس است، پاك شدن از رذایل است. شما نفس خود از رذایل پاك كن، ببین نور علم در آن وارد می‌شود یا نمی‌شود؟ من به یاد می‌آورم كه مكرر این مثال را زدم، ببینید شما یك ظرف كثیفی دارید، ظرفی كه در گوشه و كنار آن حتی نجاست چسبیده است، این را پیش هر شیرفروشی ببرید و بگویید آقا یك كیلو شیر در این ظرف بریزید. می‌گوید: آقا برو این را تمیز كن و بیاور. این شیر می‌بُرد اگر در این ظرف كثیف ریخته شود. نمی‌ریزد، مگر بخواهد شیرهای او مصرف بشود، بخواهد بفروشد، پول بخواهد. خدا كه این‌طور نیست، خدا هیچ وقت حكمت و علم را در دل كسی كه نفس خود را تزكیه نكرده باشد نمی‌ریزد، ولو- به جان امام عصر قسم می‌خورم كه من این را دیدم- مرجع تقلید باشد، یعنی تمام دوره‌های درسی را خوانده باشد، تمام کتاب جواهر را حفظ باشد، تمام حقایقی كه در كتاب‌ها نوشته باشد همه را حفظ باشد، اما آن قوّه‌ی استنباط الهی را كه باید داشته باشد، این را خدا به او نمی‌دهد. ظرف او كثیف است، گاهی می‌شود همین تحصیلات، همین مسائل، همین هم ظرف او را بیشتر كثیف كرده است. یك غروری، یك خودخواهی، یك عُجبی، نمی‌دانم، من با این تحصیلات دیگر حالا بروم تزكیه نفس بكنم! من حالا بروم چه بكنم، از این حرف‌ها هم پیش می‌آید، می‌بینی كه همین‌ها یك لكه‌های نجسِ كثیفی است كه به دیوارهای دل او چسبیده است و گاهی می‌شود كه این‌ها چراغ انسان است، چراغ است. حالا حضرت امیر تعبیر محترمانه از چراغ كرده است و إلّا تعبیر واقعی آن این است كه نجاست است، اصلاً ضد نور است « الْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یشَاءُ » (مصباح‌الشریعة/‌ص‌16) علم نوری است كه خدا در دل كسانی كه می‌خواهد می‌ریزد، كسانی را كه دوست دارد، می‌خواهد، یعنی آن‌ها را می‌خواهد. چه كسانی را خدا می‌خواهد؟ همان‌ كسانی كه رستگار هستند، « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها » (شمس/9) مثلاً شما یك ظرف آبی بردید، در لوله مدتی آب بوده است ولی كسی از آن استفاده نكرده و زنگ زده است، اول كه می‌ریزد آب كثیف می‌ریزد، شما از این لوله استفاده نمی‌كنید، می‌گویید: آب‌های كثیف آن بریزد بعد استفاده بكنیم. ما خیال می‌كنیم با همه غرورها‌، با همه منیت‌ها، با همه پول‌پرستی‌ها، خلاصه با همه مشكلاتی كه حتی مردم عوام ندارند ما می‌خواهیم خدا علم و نور را هم در قلب ما بریزد و خیال هم می‌كنیم ریخته است، نه این‌طور نیست، خدای تعالی نمی‌ریزد، این‌ها سراج است، این‌ها در كثافت است، این‌ها حسادت است. عجیب است حسادت یكی از كثافت‌هایی است كه آن‌قدر متعفن است، یا كِبر آن‌قدر متعفن است كه بوی بهشت از هفتاد هزار سال- در روایت دارد- به شامّه خوبان می‌رسد ولی به شامّه این نمی‌رسد، خیلی عجیب است بعضی از صفات رذیله‌ای كه در وجود انسان هست و ما اصلاً اهمیت نمی‌دهیم. یك مدتی درمثلاً‌ اهل روستا هستیم، اهل شهر هستیم، از هر كجا هستیم، یك مُشت صفات رذیله از پدر و مادر و از مدرسه و این طرف و آن طرف تحصیل كردیم و داریم، این‌ها را كه تهذیب نكردیم، چون در كتاب جامع المقدمات این‌ها گفته نشده است، در كتاب سیوطی گفته نشده است، در كتاب شرح‌لمعه گفته نشده است، در كفایه هم اصلاً گفته نشده است، در درس خارج هم که گفته نمی‌شود، در درس اصول و فقه و این‌ها هم گفته نمی‌شود و یك چیزی هم بر آن كثافت‌هایی كه قبلاً داشتیم اضافه شده است و آن این است كه ما عالم هستیم، ما دانشمند هستیم، عربی ما خوب است، اگر یك لغتی را یك كسی غلط بخواند می‌توانیم جلوی آن بایستیم، این‌ها هم اضافه شده است و خدا هم از ما بی‌زار شده است و ما را كنار گذاشته است و با همین چراغ- سابق چراغ كوچكی بود كه چراغ نفتی می‌گفتند- نفتی كه سوسو می‌زند، به همین اكتفاء كردیم، اما چشم خود را باز كن « فقَد طَلَعَ الصُّبْحُ » صبح طالع شده است و خورشید درآمده است، امام زمان دارد می‌آید. همه آقایان می‌گویند ظهور صغری است، یك مقداری حواس‌ها جمع بشود، إن‌شاءالله این جمع جزو آن‌ها نباشیم.

 

سؤال: آیا شخصی كه یكی از اعضاء بدن او از قبیل دست یا پا، انگشت بزرگ قطع شده است، شایستگی امام جماعت شدن دارد یا خیر؟

جواب: گاهی می‌شود یك عضوی از اعضای بدن قطع شده است كه نمی‌تواند سرپا بایستد، نمی‌تواند خوب ركوع كند، نمی‌تواند خوب سجده بكند، طبعاً امام باید بهتر از مأمومین اركان نماز را انجام بدهد و این چون نمی‌تواند، طبعاً نمی‌تواند امام جماعت باشد، اما ایشان نوشتند انگشت بزرگ، حالا انگشت بزرگ باشد، اگر باز نتواند یك عضوی از اعضای هفت‌گانه‌ای كه باید به سجده بگذارد، چون باز او شش عضو دارد كه به سجده بگذارد، آن را هم نداشته باشد ممكن است اشكال داشته باشد. ولی در صورتی كه یك چیزهایی باشد كه مربوط به نماز نیست، مربوط به اركان نماز نیست و می‌تواند نماز را كامل بخواند، اگر این‌ها را كم یا زیاد داشته باشد اشكالی ندارد.

اشكال بعدی سؤال‌كننده طبعاً با این جوابی كه عرض كردم مرتفع می‌شود. آیا اینكه برخی مراجع فتوا دادند كه چنین شخصی نمی‌تواند امام جماعت بشود- چنین شخصی كه من گفتم نمی‌تواند- اختلاط مسائل روح با جسم محسوب نمی‌گردد؟

جواب: نه، چون باید نماز را با این اعضای بدن، حالا كل پیشانی یك كسی بسته بود، یك كسی نمی‌توانست وضو بگیرد، یك كسی نمی‌تواند مثلاً كارهای نماز را انجام بدهد، چرا این طرف امام جماعت باشد، كسی دیگر امام جماعت باشد. مربوط به جسم و روح هم نیست.

 

سؤال: در یكی از مساجد قم شنیده‌ام كه حضرت امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه فرموده‌اند: نماز نافله اول مغرب را خواندید، بعد از آن نماز غفیله را خواندید، می‌توانید جزو نافله دوم به حساب آورد. ولی مراجع دیگر آن را رد كرده‌اند، نظر شما چیست؟

جواب: البته فكر نمی‌كنم كه در مسجد قم گفته شده باشد، یا گوینده اشتباه كرده است یا شنونده. نماز غفیله، نماز غفیله است، نماز نافله هم نماز نافله است، هر كدام جای خود است. حالا وقت نداری شاید ثواب نماز غفیله بیشتر باشد، اگر وقت هم داری نماز غفیله و نافله و هر دو نافله‌ها را، یعنی دو تا دوركعتی نافله مغرب، آن را هم بخوان و آن مطلب فكر می‌كنم اشتباه شده باشد یا گوینده اشتباه كرده است یا شنونده. امام چنین فرمایشی ظاهراً نفرمودند، اگر در رساله ایشان باشد باید به گونه‌ای آن را توجیه كرد، نمی‌دانم. نمی‌شود دو تا نیت برای یك نماز، مثل غسل نیست كه مثلاً دو تا نیت بكنی و یك غسل انجام بدهی. دو تا نیت بكند و یك نماز بخواند! مثل اینكه مثلاً نماز ظهر و عصر را انسان بگوید من الآن هم نماز ظهر را نیت می‌كنم و هم نماز عصر را، یعنی یك چهار ركعتی بخواند و تمام كند.

 

سؤال: استغفار ملائكه كه در روایات ذكر شده است به چه معنا است؟

جواب: ملائكه استغفار برای ما می‌كنند، یعنی طلب بخشش از خدا برای گناهان ما می‌كنند، معنای آن این است و اگر یك وقتی هم برای گناهان خود بكنند ممكن است، چون ملائكه هم صاحب اختیار هستند و خیلی كم، چون خدا شهوت و غضب را برای ملائكه قرار نداده است و لذا گناه طبعاً نمی‌كنند، نه اینكه نمی‌توانند بكنند. همان‌طوری كه شما طبعاً زهر را نمی‌خورید، نه اینكه نمی‌توانید زهر بخورید، كاسه زهر را خوردن با آب خوردن فرقی نمی‌كند، ولی چون بدی زهر را و ضرر زهر را می‌دانید انجام نمی‌دهید. ملائكه هم چون ضرر گناه را می‌دانند و شهوت و غضب هم بر آن‌ها تحمیل نشده است، گناه نمی‌كنند. گاهی هم گناه كرده‌اند، حالا جریاناتی هست كه جریان هاروت و ماروت است كه این‌ها آمدند روی كره زمین، خدا هم به آن‌ها شهوت و غضب داد و گناهانی كردند یا اینكه می‌گویند فُطروس مَلك گناه كرد و بعد بخشیده شد. اگر یك وقتی هم استغفاری برای خود می‌كنند به خاطر همین گناهان است. استغفار از باب إستفعال است به معنای طلب بخشش كردن از خدا « أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ » یعنی بخشش می‌كنم خدا را « أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی » كه ربّ من است « وَ أَتُوبُ إِلَیهِ » و به سوی او برمی‌گردم.

سوال: این استغفار برای دیگران، چطور ملائکه که مادون هستند فرض کنید برای مافوق می‌توانند طلب استغفار کنند؟

جواب: اگر نوكری دید ارباب او دارد خیلی بدی می‌كند و آبروی این آقای نوكر هم می‌برد، طلب بخشش می‌كند دیگر، یعنی برای حفظ آبروی خود او. بعد هم خدا دستور فرموده است كه ملائكه استغفار كنند.

سوال: یک مسئله دیگر اینکه برای استغفار جنبه هدایتی هم می توان در نظر گرفت ، و او ممکن است هدایت شود، آیا این برای همه می‌شود؟

جواب: بله، هیچ وقت ملائكه برای شمر استغفار نمی‌كنند دیگر، آن‌ها را لعن می‌كنند یا برای كسانی شبیه به او. لعن ممكن است بكنند و استغفار هم نمی‌كنند. استغفار برای كسی است كه قابل بخشش باشند و خدا هم اجازه داده باشد كه استغفار بكنند، چون ملائكه « عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ » (انبیا/26-27) خدا گفته است استغفار كنید، این‌ها هم استغفار می‌كنند.

سوال: مسئله‌ی دیگر اینکه هر صلواتی که ملائکه می‌فرستند، انتقال رحمت الهی چگونه خواهد بود؟

بنویسید إن‌شاءالله فردا جواب شما را می‌دهم، چون الآن اگر جواب شما را بدهم آن‌وقت حق دیگران ممكن است ضایع بشود.

سوال: این لفظ استغفار را چگونه می‌گویند؟

جواب: لفظی؟ حالا نیاز نیست لب داشته باشند و لب‌های خود را به هم بزنند، طلب بخشش می‌كنند از خدا برای این شخص. ملائكه چطور دعا می‌كنند؟ ملائكه چطور صلوات می‌فرستند؟ ملائكه چطوری با خدا مناجات می‌كنند؟ همان‌طور برای آن كسانی كه این‌ها موّكل آن‌ها هستند طلب بخشش می‌كنند.

 

سؤال: آیا كلمه قرآن در همه جای قرآن مجید در معنی مطالب و حقایق معنوی نیز استعمال شده است یا جبرئیل آیه شریفه « وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَینَكَ وَ بَینَ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً » (اسراء/45) یا آیه « فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ » (نحل/98)

سؤال ایشان این است كه كلمه قرآن در همه جای قرآن در معنای مطالب و حقایق معنوی نیز استعمال شده است یا خیر؟

قرآن شامل همه قرآن می‌شود، خدمت شما عرض شود كه حالا كلمه قرآن هم منظور جزء قرآن است دیگر، آن هم هست.

 

سؤال: « إنّ الحسین مصباح الهدى و سفینة النجاة » منظور از این حدیث شریف چیست و آیا در زمان ما نیز مصداق پیدا می‌كند یا نه؟

جواب: بدن مقدس حضرت سیدالشهداء عليه‌السلام نه چراغ بود و نه كشتی، بدن منهای آنچه بلد بودند، منهای علوم ایشان، منهای حقایقی كه بیان می‌كردند. « بَشَرٌ مِثْلُنا » (ابراهیم/10) اگر حضرت سیدالشهداء در یك جمعی هم می‌نشستند، مگر یك شخصی حساس بود كه ایشان را بشناسد و إلّا پیغمبر اكرم وقتی در بین مردم می‌نشستند، شخص تازه ‌وارد، آن كسی كه حساس نبود در مرحله اول نمی‌شناخت كه كدام ‌یكی پیغمبر است. اما آنچه كه « مصباح الهدى و سفینة النجاة » است فرمایشات حضرت است، امامت حضرت است، حقایقی كه حضرت در قلب دارد و بنا بود برای مردم بیان بكند و یا كرده است و مردم گوش ندادند، این همیشه هست، الآن اگر یك كلامی از سیدالشهداء بیاورند برای شما نقل بكنند این « مصباح الهدى و سفینة النجاة » است. همین كلمات سیدالشهداء كه كتاب هم شده است، سخنان حضرت سیدالشهداء كه در كتاب‌ها هست یا خودِ قرآن یا خودِ سخنان پیغمبر اكرم، همه این‌ها « مصباح الهدى و سفینة النجاة » است. اینكه پیغمبر اكرم این جمله را درباره حضرت سیدالشهداء گفتند به خاطر این است كه می‌خواستند معرفی بكنند كه ایشان امام است، همان‌طوری كه یك وقتی دست امام حسن و امام حسین را گرفته بودند و وارد مسجد شدند، حضرت فرمود: این دو تا فرزندان من هستند «إِمَامَانِ» (بحارالأنوار،ج‏21-ص279) هر دو امام هستند « إِنْ قَامَا أَوْ قَعَدَا » چه قیام كنند، چه در خانه بنشینند، در هر دو حال امام هستند. این‌‌جا هم همان را می‌خواستند بفرمایند.

 

سؤال: خواهشمند است بفرمایید منظور از « یعِجَّ العَاجُّونَ‏َ » (بحارالأنوار،ج‏99-ص107) در فراز‌هایی از دعای ندبه چیست؟

جواب: از این‌جا شروع می‌شود « فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِیاهُمْ فَلْینْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَدُرَّ الدُّمُوعُ وَ لْیصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یعِجَّ الْعَاجُّونَ » بر پاكان از اهل بیت پیغمبر و علی كه بر این‌ها چه گذشت، چه بر سر این‌ها آمد، گریه‌كنندگان باید گریه بكنند. این‌هایی كه اهل گریه هستند، اهل وجدان هستند و انسانیت دارند، نه اینكه فقط مسلمان‌ها، هر گریه‌كننده‌ای باید گریه بكند، هر ندبه‌كننده‌ای ندبه بكند، هر فریادزننده « یعِجَّ الْعَاجُّونَ » « عَج » به معنای داد زدن است، فریاد زدن است، صدا را بلند كردن است، گریه بلند بكند، به این معنا است، بیشتر از این هم از ما نخواستند.

 

سؤال: با عرض سلام و ادب، لطفاً بفرمایید منظور از « عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ » در زیارت وجود مقدس ولی عصر ارواحنا فداه چیست؟

جواب: عارف به اول شما و آخر شما. « أُولاكَ وَ أُخْرَاكَ » ممكن است داشته باشد و این باشد. این جمله در زیارت روز جمعه است. در آن‌جا انسان می‌خواهد اظهار عقیده كند، من شما را می‌شناسم، هم اولی شما را می‌شناسم و هم آخری شما را می‌شناسم. بعضی‌ها اولی را می‌شناسند ولی آخری را نمی‌شناسند، مثل سنّی‌ها كه علی بن ابیطالب را می‌شناسند ولی بقیه را نمی‌شناسند. سه امامی‌ها، اول و دوم و سوم را می‌شناسند ولی بقیه را نمی‌شناسند، به امامت نمی‌شناسند. چهار امامی‌ها چهار تا امام را می‌شناسند بقیه را نمی‌شناسند، كیسانیه. شش امامی‌ها شش تا امام را می‌شناسند ولی بقیه را نمی‌شناسند. شما دارید می‌گویید من هم اولی شما را می‌شناسم و هم آخری شما را. در زمان ما الآن زمانی شده است كه آخری را تمام مردم دنیا دارند می‌شناسند. یك بشارتی است، بشارت فوق‌العاده عجیبی است كه تحقیق شده است، بررسی جهانی شده است كه منجی عالم بشریت را همه دارند می‌شناسند، اولی را نمی‌شناسند، حتی پیغمبر را قبول ندارند اما امام زمان را قبول دارند. حالا لازم نیست امام زمان را به عنوان حجةبن‌الحسن بشناسند، آن برای ما خصوصی‌ها است، چون در شناختن امام، شناختن عام داریم و شناختن خاص داریم و شناختن خاص الخاص. شناختن عام آن را همه منتظر هستند، واقعاً، این را كه می‌گویم، اگر تحقیقاتی كه شده است برای شما عرض كنم خیلی تعجب می‌كنید كه تمام دنیا حتی آن كسی كه خدا را قبول ندارد، منتظر یك مُنجی مُصلحِ جهان بشریت است، و حتی در مجلات خود، در روزنامه‌های خود، در مجالس خود عنوان می‌كنند و واقعاً‌ منتظر هستند. یك عده هم به عنوان اینكه دوازده امام داریم و یكی از آن‌ها امام عصر ارواحنا فداه است، این‌ را هم می‌شود گفت كه معرفت خاص است، و خاص‌الخاص شماها هستید كه منتظر هستید، می‌گویید می‌آید، به همین زودی هم می‌آید، در ظهور صغری به سر می‌بریم. إن‌شاءالله امیدواریم كه ما عارف به اولی آن‌ها كه علی بن ابیطالب باشد و آخری آن‌ها كه حضرت بقیةالله باشد به نحو خصوصی عارف باشیم و اطلاع داشته باشیم، امیدواریم همه ما جزو یاران خوب امام عصر علیه‌السلام قرار بگیریم. حالا اگر در خصوص همین مطالب سؤالاتی دارید بفرمایید، چند دقیقه‌ای وقت داریم.

 

سؤال: منظور از « وَ أَیدَكُمْ بِرُوحِهِ » در فرازهایی از زیارت جامعه به چه معنا است؟

جواب: اهل بیت پیغمبر علیهم‌السلام را خدای تعالی با آن روح خاص كه همان معلوماتی بود كه از جانب پروردگار در همان لحظه اولی كه انوار مقدسه خاندان عصمت و طهارت را خدا خلق كرد به آن‌ها عنایت كرد، اسم آن را هم روح‌القدس گذاشتند، هم « روح‌المِنه » مثلاً از جانب خدا، « روحی » این هم اسم آن است، در سوره قدر هم هست كه « إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیلَةِ الْقَدْرِ * وَ ما أَدْراكَ ما لَیلَةُ الْقَدْرِ * لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ » (قدر/1-4) این روح همان مجموعه علمی است كه از جانب خدا بر پیغمبر اكرم و ائمه اطهار نازل شده است و آن‌ها را تأیید كرده است، اگر آن نبود این‌ها كاری نمی‌توانستند انجام بدهند، بلكه اگر آن نبود، همان چیزی كه خدای تعالی می‌فرماید: « وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‏ » (ضحی/7) این‌ها هم مثل سایر موجودات بودند، می‌خواست هدایت بشوند و خدای تعالی آن روح را بر آن‌ها نازل كرد و با آن روح ائمه اطهار و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام را تأیید كرده است.

سوال: چرا اسم آن را روح گذاشتند؟ چرا علم نگفتند؟

جواب: برای اینكه علم نبود، معلومات بود. ببینید روح یك چیزی است كه زنده است، متحرك است، كار می‌كند. علم تنها كار نمی‌كند، علم بدون فعالیت كار نمی‌كند. حالا شما معنای روح را باید خیلی خوب متوجه باشید، مثلاً ما الآن دارای روح هستیم، با آن كسی كه دارای روح نیست، چه فرقی می‌كنیم؟ ما فعال هستیم، حركت می‌كنیم، می‌بینیم، می‌چشیم، می‌شنویم، این را روح می‌گویند. حالا یك كسی هیچ علمی نداشته باشد، ولی روح داشته باشد باز هم می‌بینیم كه در حركت هست، كار می‌كند.

 

« نسئلك اللهم و ندعوك بأعظم أسمائك و بمولانا صاحب الزمان یا الله یا الله یا الله یا الله » پروردگارا به آبروی ولی عصر فرج آن حضرت را برسان. همه ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده. قلب مقدس ایشان را از ما راضی بفرما. خدایا دین و دنیا و آخرت ما را در پناه امام زمان حفظ بفرما. مشكلات ما برطرف بفرما. پروردگارا نیروی تقوی و پرهیزكاری به ما مرحمت بفرما. قلب ما را مملو از علم و حكمتی كه از جانب تو هست قرار بده. اموات ما غریق رحمت بفرما.

« و صلی الله علی سیدنا محمد و آله أجمعین »

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *