۱۶ ذی الحجه ۱۴۲۳ قمری – تقوا

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله والصلاة و السلام علي رسول الله و آله اجمعين لاسيما علي بقية الله في العالمين روحي وارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا‌‌‌ء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام فرمودند كه از علامت متقّين، اهل تقوا اين است كه يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ لَا يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ، آنچه را كه تحت حفاظت اوست اينها را ضايع نمي‌كند. بگويد مال خودم هست، خودم مي‌‌دانم نه! انسان بايد آنچه كه متعلق به او هست يا امانت پيش اوست، اينها را خوب حفظ كند، خوب نگه دارد، امانت را بايد انسان مانند مال خودش نگهداري بكند. كه اگر در اين صورت از بين رفت، طبعاً انسان مديونش نيست. امّا اگر ضايعش كرد، حفاظت نكرد، در معرض خطر قرارش داد اينجا مديون هم هست. وَ لَا يَنْسَى مَا ذُكِّرَ، چيزي را كه بايد يادش باشد هيچوقت فراموش نمي‌كند، نمازش را هيچ وقت فراموش نمي‌كند، وظايفش را در مقابل پروردگارش هيچ وقت فراموش نمي‌كند. كارهايي كه بايد در مقابل مردم، وظايفي كه درباره‌ي مردم دارد فراموش نمي‌كند. وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ، كه اشاره به آن آيه‌ي شريفه‌ي قرآن هست كه: وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ حجرات/11، لقب‌هاي بد به مردم نمي‌دهد، لقبهايي كه آنها خوششان نمي‌آيد، يك لقبي اگر داديد كه طرف خوشش نمي‌آيد، اهل تقوا اين كار را نمي‌كنند. وَ لَا يُضَارُّ بِالْجَارِ، به همسايه ضرر وارد نمي‌كند، از خصوصيّاتش اين است كه هيچ اذيّتي به همسايه ندارد، نه از صداي موسيقي‌اش همسايه را اذيّت مي‌‌كند، نه از اينكه برف‌هايش را بريزد توي خانه‌ي همسايه، همسايه از او ضرر مي‌‌بيند، نه به خاطر اينكه دير مي‌‌آيد به خانه، با

بوق زن و بچّه‌اش را صدا مي‌‌زند كه بيايند در را باز كنند همسايه‌ها را اذيّت مي‌‌كند و امثال اينها، مواظب همسايه انسان بايد باشد، حالا همسايه گاهي مي‌‌شود همسايه‌ي خانگي است، بعضي وقتها هست كه كسي در كنار انسان دارد زندگي مي‌‌كند، اينها را نبايد انسان اذيّت بكند، صاحبخانه هست نبايد اذيّت بكند، مستأجر را نبايد اذيّت بكند صاحب‌خانه را، فرقي نمي‌كند؛ بگويد من صاحبخانه هستم حق دارم هر كاري بكنم، نه! آن كسي كه خانه را يك طبقه‌اش را از تو اجاره كرده عيناً مالك است، يعني مالك منافع آن طبقه است، نگو من صاحبخانه هستم و او كه بايد شب كه بيدار مي‌‌‌‌‌شود مي‌‌‌‌‌‌خواهد بيايد بيرون بي‌سر و صدا بيايد من هر چه سر و صدا كردم مشكل ندارد. اين تفاوتها را اهل تقوا براي خودشان قائل نمي‌شوند، وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، اگر يك مصيبتي وارد شد ديگري را شماتت نمي‌كند، يك نفري مي‌‌‌گويد:

اي دوست بر جنازه‌ي دشمن كه چو مي‌‌گذري شادي نكن، كه شادي مكن، خوشحال نباش، يك كاري نكن كه آنهايي كه اهل مصيبت هستند اينها ناراحت بشوند از تو، بايد خودت را شبيه‌ي به همان مردم مصيبت‌زده بكني، اگر رفتي به تشييع جنازه‌ي يك فردي، در تشييع جنازه‌اش مثل مصيبت‌زده‌ها محزون خودت را نشان بده، اشكي اگر داري، اگر نمي‌خواهي، نمي‌تواني اشك بريزي، بالاخره قهقهه بخندي در تشييع جنازه و با رفيقت حرف بزني، لذا كراهت دارد حرف زدن در تشييع جنازه، سرش را انسان بايد بيندازد پايين، حالت محزون به خودش بگيرد، چرا؟ به جهت اينكه مصيبت‌زده‌ها محزونند، تو با رفيقت هي حرف بزني در تشييع جنازه، او را بخندي و يا خودت بخندي اينها از اهل تقوا دور است. وَ لَا يَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ، در ميان باطل هيچ وقت وارد نمي‌شود انساني كه اهل تقواست، حالا باطل انحا‌ء و اقسام مختلفي دارد، هر چيزي كه حق نباشد، هر چيزي كه از نظر خداي تعالي و صراط مستقيم باطل باشد و حق نباشد حالا ديگر خيلي چيزها هست اگر انسان بخواهد يادآور بشود خيلي هست، حرف‌هاي باطل، اعمالِ باطله، نمي‌دانم خيلي از چيزها، در باطل نبايد انسان وارد بشود، چيزي كه فايده‌اي ندارد، وقت تو پُر ارزش است نبايد در ميان كارهاي باطل وارد بشوي. وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ،  از حق هيچوقت خارج نمي‌شود، حالا فرض كنيد يك راهي را شما داريد مي‌‌رويد هيچ وقت داخل باطل كه پرتگاههاي دو طرف باشد وارد نمي‌شويد، با افراد اهل باطل هم هيچوقت زندگي نمي‌كنيد و از حقّ هم خارج نمي‌شويد، إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ، اگر در يك جايي نشسته‌ايد حالا سكوت، يك باصطلاح قلمبه‌اي از علم هستيد، توي يك مجلسي نوبت به شما نمي‌دهند حرف بزنيد، غم و اندوه اين صمت شما و اين سكوت شما سبب نشود كه شما غم و اندوه پيدا كنيد، بگوئيد چرا به ما اعتنا نكردند، اين مجلس به ما يك تعارفي براي منبر نكردند، يك حرفي از ما سؤال نكردند، يك مسئله‌اي از ما نپرسيدند امثال اينها، وَ إِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ، اگر خواستيد بخنديد لازم نيست غش‌غش بخنديد كه عقب بيافتيد و قهقهه كه كراهت شديد دارد قهقهه كردن، خنده‌هاي زياد و شديد كراهت دارد، اهل تقوا ندارند، البتّه تبسّم خيلي خوب است، خنده‌هاي معتدل خوب است ولي قهقهه كراهت دارد، غلو پيدا نمي‌كند، غش‌غش نمي‌كند، قهقهه نمي‌كند ولي مؤمن هميشه متبسم است، هميشه بايد خنده‌اش را بر ندارد، هميشه بايد خوش باشد، خرّم باشد، درباره‌ي كفّار خداي تعالي مي‌‌فرمايد روز قيامت فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا توبه/82، زياد گريه مي‌‌كند، خنده يا نمي‌كنند يا خيلي كم مي‌‌كنند، وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ، اگر بر او تجاوزي شد، اذيّتي وارد شد، از طرف يك طاغوتي، يك باصطلاح كسي كه داراي بغض و تجاوز است بر او فشاري آمد صبر مي‌‌كند، تا كي صبر مي‌‌كند تا وقتي كه خدا براي او انتقام بگيرد، حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ.

وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ، مردم از دست او در راحت هستند، يك همسايه‌اي داريم ما مي‌‌گويد تمام كوچه را به عذاب آورده، اينجور نيست. يك رفيقي داريم كه هر وقت دلمان مي‌‌گيرد، هر وقت باصطلاح ناراحتي داريم مي‌‌رويم خدمت ايشان يك چند دقيقه كه مي‌‌نشينيم راحت مي‌‌شويم اهل تقوا اينطوري هستند. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ، خودش را به زحمت مي‌‌اندازد به خاطر اينكه آخرتش را تأمين كند، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ، مردم را راحت نگه مي‌‌دارد از خودش، يعني يك كاري مي‌‌كند كه همه خوش باشند، راحت باشند، به مردم محبّت مي‌‌كند تا اينها هميشه راحت زندگي كنند در كنار او، اذيّتي بر كسي وارد نمي‌كند، بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، كسي كه از او دوري مي‌‌كند يك جوري دوري مي‌‌كند با او، دوري او اين طوري است، كناره‌گيريش، چون دستوري است كه اگر خواستيد با دشمنت، با كسي كه اذيّتتان مي‌‌كند، با آن كسي كه ناراحتتان مي‌‌كند دوري بكنيد، خداي تعالي مي‌‌فرمايد: وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا، مزمل/10، خوب، با يك وضعي بهتري از او دوري كنيد، يك جوري نباشد كه وقتي كه بخواهيد از او جدا بشويد يك جوري با او رفتار كرديد كه هميشه دلهره داشته باشد كه كِي مي‌‌خواهد انتقام مي‌‌گيرد، يك روزي دستم به تو مي‌‌رسد، هيچ وقت هم دستش نمي‌رسد چون قدرت ندارد ولي خوب پدرت را در مي‌‌آورم، مگر تو را تنها نبينم امثال اين حرفها كه سبب دلهره‌ي آن كسي كه شما مي‌‌خواهيد از او دوري كنيد بشود. با خوبي، پيغمبراكرم با خوبي از مردم جدا مي‌‌شود، دشمن هم آمده با او جنگ مي‌‌كند، با تبسّم، با خوشي از او جدا مي‌‌شد. براي او خط نشان نمي‌كشيد كه آن بيچاره هميشه به فكر اين باشد كه يك وقتي مثلاً اين آدم متّقي يك بلايي سرش بياورد، نه!

وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ، با كسي كه نزديك مي‌‌شود با نرمي، با محبّت، با مهرباني، اين طوري باشيد. لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ، دوري او، اگر از كسي دوري كرد به خاطر تكبّر دوري نمي‌كند، آقا ما ‌تحصيل كرده هستيم، اين آدم بي‌سواد آمده است مي‌‌خواهد با ما حرف بزند، زندگي بكند، همه عزيز هستند پيش خدا، خداي تعالي اوليائش را در بين مردم مخفي قرار داده، يك وقتي مي‌‌بيني يك نفري بي‌سوادِ بي‌سواد است ولي در كلّ از تو ارزشش بيشتر است. ما از جريان علي بغدادي استنباط مي‌‌كنيم كه او بي‌سواد بود، ولي ارزشش از خيلي‌ها بهتر بود، حضرت براي او زيارت‌نامه مي‌‌خواند، وقتي كه مي‌‌گويد كه زيارت بكن، زيارت بخوان، حضرت ولي‌عصر ارواحنافداه به او مي‌‌گويند، مي‌‌گويد: لست انا بقاري، من سواد ندارم، خوب عرب بوده ديگر، بغدادي بوده، عرب بوده مي‌‌خواسته اگر سواد مي‌‌داشت زيارتنامه‌ي عربي را مي‌‌خواست بتواند  بخواند، مي‌‌گويد: لست انا بقاري، مي‌‌گويد من سواد خواندن ندارم، آن همه محبّت داشته است، اينهايي كه نوّاب اربعه حضرت ولي‌عصر ارواحنافداه اينها آدمهايي از مراجع تقليد و از مجتهدين نبوده‌اند، در زماني بوده كه ابن‌بابويه بوده، در زماني بوده كه باصطلاح كليني بوده است. شخصيتي بسيار بزرگي در همان زمانها بوده‌اند. يكي از آنها روغن‌فروش بوده، اينها را حضرت انتخاب كردند، نمي‌خواهم بگويم آنها كوچك بودند، آنها كم بودند ولي خوب بالاخره، آنچه كه علم است، آنچه كه سواد است، آنچه كه ارزش دارد روح پاك انسان است. معرفت پروردگار است، معرفت ائمّه‌ي اطهار است، معرفت آخرت است، اينها ارزش دارد، وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ، نزديك اگر شد،  اهل تقوا نزديك شدند به شما، به خاطر مكر و خدعه نيست، نمي‌خواهند كلاه سرتان بگذارند، مي‌‌خواهند به شما محبّت بكنند، بعضي‌ها هستند تا وقتي كه مي‌‌توانند كلاه سر كسي بگذارند با او رفيقند، تا وقتي كه از او استفاده مي‌‌كنند خيلي به او اظهار محبّت مي‌‌كنند به مجرّد اينكه ديگر استفاده‌اي نداشت، ديگر از همان موقع هيچي، به او علاقه‌اي ندارند. اينجا بود، تا اينجا حضرت فرمودند، احتمالاً مطالبي بيشتري از حضرت علي‌بن ابيطالب اگر اين جريان پيش نمي‌آمد درباره‌ي متقيّن مي‌‌فرمودند، شما توي اين آياتي كه اين هفته مي‌‌خوانيد دو يا سه جا درباره‌ي متقين دقّت اگر كرده باشيد خداي تعالي حرف زده است، خيلي مطالب هنوز است، خيلي صفات مانده، هشتاد صفت است. باز هم من پيدا نكردم براي شما بياورم بخوانم و اين خطبه هم تمام شد.

 قَالَ فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا، ايني كه ما هيچكدامان هيچ طورمان نمي‌شويم يا مربوط به گوينده است، يا مربوط به شنونده است، يا هيچكدام البتّه هيچكدامش هم نمي‌شود. ولي آن كلمات اميرالمؤمنين با آن عظمت و صلابتي كه هر چه مي‌‌فرمود در وجود خودش، در زندگي خودش كاملاً روشن بود، اين گوينده تأثير مي‌‌گذارد حرفش در ديگري و يا اينكه ما خيلي از اين حرفها شنيديم، از يك طرف هم هست، خيلي از اين حرفها زياد شنيده‌ايم، خيلي روي منبرها گفته‌اند، حرف زدند، نرود ميخ آهني بر سنگ، خوب به ما چه؟ متقيّن اينجوري هستند، خوشحال به حالشان، اگر خوب آدمي باشيم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوئيم خوشا به حالشان و الاّ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوئيم حالا زماني شده كه مردم سفينه به فضا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرستند، اختراعاتي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، يك كسي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتم خوب باش، متديّن باش، اهل تقوي باش، آقا اين زماني است كه، اين قدر اين آدم ناداني بود، گفتم كه: تو چي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي؟ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي من آنم كه رستم بُود پهلوان، خوب به تو چه؟ تو كه چيزي به فضا نفرستادي، آن كسي كه فرستاده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوئيم خيلي خوب، آخر تو چي؟ تو چه كاره هستي؟ اين قدر هم نادان بود گفت: رستم هم جريانش خيلي راست نبود، اين فرودسي رستم را درست كرده است. مادري به بچّه‌اش گفت قربان چشمانِ بادامي‌ات بشوم، بچه گفت بادام مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم. گفتيم: حرف نزن توي دهانت خيال مي‌‌گذاريم، گفت: خيال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم. ماها اينجوري هستيم. فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه الصلوة و السلام أَمَا وَ اللَّهِ  به خدا قسم لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ، من همين مردن را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسيدم براي اين مرد، ثُمَّ قَالَ أَ هَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا، موعظه‌هاي رسا، خيلي موعظه‌هاي هست كه بالغه نيست، بليغ نيست، به آن كسي كه انسان صحبت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند اين قدر اصطلاحات فلسفي و اينها توي آن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارد كه اين بابا نمي‌فهمد چي شد بالاخره، چي گفتند، بليغ نيست. امّا بعضي وقتها سخن آن چنان صريح هست، آن چنان در دل مي‌‌‌‌‌نشيند كه اسمش مواعظ بالغه است.

فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ، كه ظاهراً ابن‌كوّاء بوده است، اين خوارج مي‌‌آمدند پاي سخن علي بن ابيطالب مي‌‌نشستند، پاي صحبت هر كسي كه نشسته‌ايد، پاي كلام هر كسي كه نشسته‌ايد در صورتي بنشينيد كه شما هم مبنايتان همان حرفهايي كه او مي‌‌زند باشد اگر مي‌‌خواهيد برايتان فايده داشته باشد، و الاّ مبناي شما يك چيزي ديگر است و او هم يك چيز ديگري مي‌‌گويد و هيچ تأثيري ندارد. يك عدّه خوارج بودند با سوءظنّ مي‌‌آمدند پاي سخنان علي بن ابيطالب مي‌‌نشستند و همه‌اش هم ايراد مي‌‌گرفتند، كسي كه اين طور حالي داشته باشد هم وقت خودش را ضايع كرده و هم وقت ديگري را ضايع كرده، گفت: چرا خودت يا اميرالمؤمنين اين طوري نشدي؟ فَقَالَ عليه الصلاة و السلام وَيْحَكَ، ببين چقدر حضرت را ناراحت كرده كه حضرت به او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد وَيْحَكَ،واي بر تو، إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا يَعْدُوهُ، براي هر زماني، هر چيزي وقتي است، خلاصه يك حرفي زدند حضرت به او كه معنايش اين بود كه اين شخص، اين را بدانيد كه هر كسي كه هر موعظه‌اي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنود بايد ظرفيّتش را هم داشته باشد ظرف همّام همان اوّلي بود، اتّق اللّه و احسن،             اگر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفت روي آن كار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد شايد به همه‌ي مطالب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسيد و چقدر بهتر كه انسان در يك چنين موقعيّتي جان به جان آفرين تقديم كند. نگوييد حضرت اين همام را كُشت، تو كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانستي ظرفيّت ندارد چرا اين حرفها را به او زدي؟ چه بهتر، وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا، و لذا از اين حرفها نزني پاي صحبت من، تكرار نكني اين حرفها را، فضولي ديگر نكني، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِكَ، شيطان اين جمله را به زبان داد، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواستي معناي موعظه مبالغه‌اي كه در اين شخص اين تأثير را گذاشته تو خراب كني. اميدواريم خداي تعالي همه‌ي ما را به حقيقت تقوا موفّق بفرمايد. من اين خطبه را تا آخرش براي شما خواندم حالا اگر يك جملاتي افتاده باشد انشاءاللّه تكميل بشود و شايد بعضي گفتند كه ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نويسيم و به هر حال عمده‌ي نظر من اين بوده است كه يكي از مراحل بسيار مهم رسيدن به كمالات و تزكيه‌ي نفس مرحله‌ي تقواست. و اگر تقوا با همين شرايطي كه اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السلام بيان فرمودند و شما داشته باشيد به همه چيز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسيد، از همه چيز تقوا مهم‌تر است. تقوا را اگر در خودتان ايجاد كرديد قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود هدايت شما، هُدًى لِلْمُتَّقِينَ بقره،2، خدا دوستتان دارد، إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ نحل/128، كه در اثر تقوا انسان مُحسن هم مي‌‌‌‌‌‌‌شود، جز  مُحسنين هم مي‌‌‌شود. انشاءاللّه كوشش بكنيد، آنهايي كه مراحلشان بالاتر است اگر نقصي در تقوايشان هست رعايت كنند و انشاءاللّه خودشان را عادت بدهند به مسأله‌ي تقوا تا در اعماق وجودشان اين تقوا سرايت كند و آنهايي كه نرسيده‌اند هنوز روي اين موضوع تمرين ندارند و انشاءاللّه مقيّد باشند كه در وقت خودش تمرين كنند. اميدواريم خداي تعالي همه‌ي ما را اهل تقوا قرار بدهد. و صلّ علي سيّدنا محمّد و آله اجمعين. 

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *